ایمان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
ایمان و کفر، تصدیق به وجود خداوند یگانه و پیامبر اسلام(ص) و انکار یکی از این دو. ایمان از ریشه «أمن» به معنای تصدیق و پذیرفتن[۱]، اطمینان و آرامش در نفس[۲] و اظهار خضوع[۳] است و کفر به معنای پوشاندن شیء است[۴]. در تعریف کلامی و فقهیِ ایمان اختلاف وجود دارد. برخی آن را تصدیق قلبی دانستهاند[۵] و برخی نیز آن را تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران(ع) و آنچه بر آنان نازل شده، تعریف کردهاند[۶]؛ اما ایمان به معنای اخلاقی و معرفتی آن، کمال و حقیقت ایمان است که به همراه خوف از گناه و ورع است. از این رو شخص با ارتکاب بعضی از گناهان، از این قسم از ایمان خارج میشود[۷]. در اصطلاح خاص گاهی ایمان در منابع شیعی، به معنای اعتقاد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و سایر ائمه(ع) به کار میرود[۸].
امام خمینی ایمان در معنای فقهی آن را مترادف با اسلام میداند که تصدیق قلبی به خداوند و پیامبر اسلام(ص) است[۹] و در معنای اخلاقی آن را علمی میداند که به مرتبه قلب و وجدان رسیده و همراه با اطمینان، انقیاد و خضوع باشد[۱۰]. در برابر ایمان، کفر است که در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار الوهیت یا وحدانیت خداوند یا نبوت پیامبر اسلام(ص) است[۱۱]. امام خمینی نیز کفر را در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار خداوند یا توحید یا نبوت پیامبر اسلام(ص) میداند[۱۲].
ازجمله واژگان مرتبط با ایمان، اعتقاد و اسلام است. فرق اعتقاد با ایمان در این است که اعتقاد، مجرد تصدیق جازم بر یک امر است[۱۳]؛ اما برخی در ایمان علاوه براعتقاد، اقرار به زبان و عمل به آن را نیز لازم میدانند[۱۴]. به باور امام خمینی ایمان واقعی که به همراه خشوع و انقیاد است، برتر از اعتقاد است و اعتقاد، نوعی ادراک عقلی است و در ایمان باید این ادراک، با مجاهدت به قلب برسد[۱۵]. اسلام اعم از ایمان بوده و به معنای شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص) است.
از واژگان مرتبط با کفر، شرک و الحاد و فسق است. فرق کفر با شرک از دیدگاه فقهی در این است که کفر انکار واجب تعالی و نبوت پیامبر اسلام(ص)[۱۶] و شرک اعتقاد به دو یا چند واجبالوجود در نظام هستی است[۱۷]. الحاد به معنای منحرف شدن از حق[۱۸] و میل از اسلام به سوی کفر[۱۹] است. فرق کفر و فسق در این است که فسق اعم از کفر است؛ زیرا گاهی به کافر به سبب اخلال به حکم عقل و اقتضای فطرت فاسق گفته میشود؛ اما غالباً فاسق به شخصی گفته میشود که با وجود اقرار به حکم شرع، به همه احکام یا بعضی از آنها عمل نمیکند[۲۰].[۲۱]
پیشینه
مسئله ایمان و کفر از مهمترین و اساسیترین مسائلی است که در ادیان الهی مطرح بوده و ادیان الهی بنابر آموزهها و دستاورهای خود، انسانها را به دو دسته تقسیم کردهاند: گروهی ایمان آورده و در زمره مؤمنان درآمدهاند و گروهی کفر ورزیدهاند و در زمره کافران جای گرفتهاند. در تورات و انجیل بر سخنان ناروا درباره خدا و صفات او نیز کفر گفته شده است[۲۲]. قوم یهود برای ایمان سیزده اصل قائلاند که از جمله آنها باور به وجود حقتعالی، وحدانیت و جسم نداشتن اوست[۲۳]. همچنین معتقدند ایمان به دین یهود تنها برای کسانی که دارای مادری یهودی باشند، امکانپذیر است[۲۴].
ایمان در اسلام از مفاهیم محوری به شمار میرود[۲۵] و در روایات به مباحث متعددی مانند درجات ایمان[۲۶] و خصوصیات مؤمن[۲۷] اشاره شده و در کتاب کافی بابی به ایمان و کفر اختصاص یافته است[۲۸]. قرآن کریم ایمان را محبوب مؤمنان و آراسته در قلبها و کفر را ناخوشایند خداوند معرفی کرده[۲۹] و در آیات متعددی کفار را به قبول ایمان دعوت کرده[۳۰] و ایمان را برتر از اسلام دانسته که باید در قلب مستقر شود[۳۱].
متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر[۳۲] و با تقسیم کافر به قاصرو مقصر، احکامی برای هر یک بیان کردهاند[۳۳]. خوارج نخستین فرقهای بودند که به مسئله ایمان و تعیین مرز آن با کفر پرداختند. هرچند خوارج در آغاز با انگیزه سیاسی به این بحث دامن زدند، اما به تدریج و با آرام شدن بحران سیاسی در جامعه اسلامی، این بحث رنگ کلامی گرفت[۳۴] و در برابر تندرویهای خوارج، فرقه مرجئه ظهور کرد[۳۵]. اینان معتقد بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و معصیت نیز به ایمان آسیبی نمیرساند[۳۶]. این مباحث سبب شد متکلمان در مباحث خود به نظریهپردازی در این باب بپردازند و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را گسترش دهند[۳۷]. کتابهای بسیاری در این زمینه نگارش یافت، از جمله کتاب الایمان فضل بن شاذان، الایمان علامه حلی، حقائق الایمان شهید ثانی[۳۸] و اصول الإیمان عبدالقاهر بغدادی.
علمای اخلاق با تعریف ایمان و بیان ارکان آن[۳۹]، برای آن مراتبی ذکر کردهاند[۴۰] و با استفاده از متون دینی، در کنار بحث از درمان رذایل اخلاقی، به برخی از اموری که ناسازگار با ایمان کامل است مانند دروغ و حسد اشاره کردهاند[۴۱]. عارفان از ایمان و کفر بحث کردهاند[۴۲] و غالباً ایمان را یک مقام دانستهاند[۴۳] که در برابر مقام اسلام و احسان است[۴۴]. فقها نیز در آثار خود به تعریف ایمان و کفر و فرق آن با اسلام[۴۵] و همچنین اقسام کافر و احکام آن پرداختهاند[۴۶].
از دیدگاه اجتماعی ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود روابط اجتماعی دارد[۴۷]. باور به خداوند و عالم غیب در زندگی انسان پایه و اساس جهانبینی اسلامی است[۴۸]. در جهان امروز که ارزشهای اخلاقی افول کرده، ایمان به خداوند که باید اساس فلسفه زندگی را تشکیل دهد، متزلزل شده و انسان به موجودی منفعتطلب و سودجو تبدیل شده است[۴۹]. ایمان در انقلاب اسلامی نیز نقش تعیین کنندهای در برپایی و ظهور آن داشته است[۵۰] و چنان که امام خمینی خاطرنشان کرده، خداوند با عنایات خاص خود ملّتی را که با روح و قوت ایمان به پا خاستند، پیروز کرد[۵۱]. امام خمینی در آثار خود به بیان حقیقت ایمان[۵۲] و کفر و رابطه این دو با اسلام[۵۳] پرداخته و اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هریک از آنها را بیان کرده است[۵۴].[۵۵]
حقیقت ایمان و کفر
متکلمان در بیان ماهیت ایمان و کفر اختلاف دارند[۵۶]. آرای درباره ایمان را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
- ایمان، تنها اقرار زبانی است و بس. این گفته منسوب به کرامیه است. به باور آنان منافق، در ظاهر، مؤمن و در باطن، کافر است؛ بنابراین منافق در دنیا حکم مؤمن و درآخرت حکم کافر را دارد[۵۷]؛
- ایمان معرفت قلبی است و در آن تنها تصدیق قلبی لازم است. برخی بر این باورند اگر کسی خداوند را با قلب خویش شناخت و پس از آن با زبانش انکار کرد، این فرد مؤمن است[۵۸]؛
- ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در ایمان هم تصدیق به قلب و هم به زبان لازم است[۵۹]؛
- ایمان اقرار زبانی و فعل قلب و جوارح است. فرقههایی مانند خوارج و معتزله[۶۰] و برخی متکلمان اشعری[۶۱]، زیدیه و اهل حدیث[۶۲] قائل به این نظرند. همه این گروهها در این نکته اتفاق دارند که هر کس در عمل به واجبات قصور کند، فاسق است و معتزله این فرد را خارج از ایمان و غیر داخل در کفر میدانند[۶۳].
مقابل ایمان، کفر است که انکار خداوند، توحید، نبوت نبی اکرم اسلام(ص) و روز جزا و هر آن چیزی است که از ضروریات دین اسلام معرفی شده است[۶۴]؛ البته کسانی که طاعت را جزو ایمان میدانند، ترک طاعت را سبب کفر میشمارند؛ مانند خوارج که معتقدند مرتکب گناه کبیره کافر است[۶۵]؛ اما غالب اندیشمندان اسلامی بر این باورند که مؤمن اگر فاسق شد و معصیتی از او سر زد، از نام مؤمن خارج نمیشود، بلکه او را مؤمن فاسق میگویند؛ زیرا فاسق تصدیقکننده خدا و رسول او و تمام آن چیزی است که از احکام شریعت به انسان رسیده است، اما طاعات و عبادات داخل در حدق ایمان نیستند[۶۶]؛ ولی ایمان به معنای اخلاقی آن حقیقتی در قلب و به همراه خوف، ورع و پرهیز از محرمات است. از این رو کسی که از محرمات اجتناب نکند از دایره ایمان خارج میشود و این ایمان حقیقت و کمال ایمان[۶۷] است. برخی از حکما در تبیین حقیقت ایمان از سه عنصر معرفت، حال و عمل بهره بردهاند و بر این باورند که معرفت، علم به خداوند، صفات، اسما، پیامبران(ع) و معاد است و اصول و پایه اعتقاد به شمار میرود. معرفت، احوال را به دنبال میآورد و آن انقطاع از اغراض طبیعی و رذایل نفسانی است. احوال نیز اعمال را در پی دارند مانند نماز، زکات، روزه و مانند آنها[۶۸]. اولویت در این سه عنصر با معرفت و علم است و بالاترین علم، علم مکاشفه و معارف ایمانی است که عمده آن معرفت خداوند، معرفت اسما و صفات و معرفت افعال الهی است و این معرفت غایت نهایی است که به منظور آن، با اعمال، تهذیب ظاهر صورت میگیرد و با احوال، تهذیب باطن و سعادت به واسطه آن محقق میشود و بلکه این معرفت خود عین خیر و سعادت است[۶۹]. اما کفر به معنای اخلاقی آن، عدم معرفت به حقایق ایمان[۷۰] و انکار ولایت ائمه(ع)[۷۱] یا ترک عمدی فرایض[۷۲] است.
امام خمینی نیز بر این باور است که ایمان به معنای کلامی و فقهی آن، به معنای اعتقاد و تصدیق به الوهیت و توحید خداوند و رسول اوست[۷۳]؛ اما ایمان واقعی و حقیقی که بالاتر از اسلام است، فراتر از علم است و به عنصری دیگر غیر از علم نیاز دارد که آن عنصر قلبی است؛ همچنان که در لغت نیز گرویدن، انقیاد و خضوع غیر از ادراک و علم است[۷۴]. به باور ایشان حقیقت ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم، به حیطه قلب وارد میشود، به گونهای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقد عقلی را میپذیرد و با آن متحد میشود[۷۵]. ایمان به معارف الهی در حقیقت زمانی محقق میشود که شخص او حقایق را با تفکر و ریاضت عقلی ادراک کند که این به منزله مقدمهای برای ایمان است[۷۶]، لکن علم به یک چیز (نظیر خداوند، معاد، عذاب) با ایمان به آن چیز برابر نیست، بلکه علم، تصدیق عقلی و ایمان، باور و تسلیم قلبی به همان امر است[۷۷]؛ چنان که ممکن است شخصی علم به وجود خداوند داشته باشد، ولی باور به آن نداشته باشد؛ برای نمونه، خداوند در قرآن شیطان را با اینکه علم به وجود خداوند و انبیا(ع) و معاد داشت[۷۸]، کافر خوانده است[۷۹].
بر این اساس امام خمینی حقیقت ایمان را امری غیبی و نوری الهی میداند که بر قلب مؤمن وارد میشود و از کمالات روحانیهای است که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است، تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلع نیست[۸۰]. در مقابل، حقیقت کفر پنهان کردن آن چیزی است که یک شیء استحقاق آن را از حیث ذات، صفت یا فعل دارد[۸۱] و کفر ظلمتی برای قلب است. که نور فطرت در آن خاموش شده[۸۲] و به انکار ضروریات دین و انکار حق تعالی و انبیای او میانجامد[۸۳]. از این رو کفر مخالف فلوت و از فعاریات محجوبه است[۸۴]؛ به این معنا که وقتی فطرت اصلی انسان محکوم احکام حطبیعت ثمان، از عالم روحانیت محجوب میشود و منشأ همه شرور و شقاوتها میگردد؛ اما فطرت مخموره فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص است که در انسان نهاده شده و متوجه مقام روحانیت است[۸۵]. از این رو ایمان مطابق فطرت و کفر خارج از طریق فطرت است[۸۶]. به باور امام خمینی اگر فطرت توحید از میان برود و جای آن شرک و کفرآید، دیگر شفاعت شافعان نصیب انسان نمیشود و انسان جاودانه در عذاب است[۸۷].[۸۸]
متعلقات ایمان
متکلمان برای ایمان اصول و ارکانی برشمردهاند که به منزله پایههای آن است و بدون هر یک از آنها ایمان ثابت نمیشود. در بیان ارکان ایمان، گفتههای گوناگونی وجود دارد. متکلمان امامیه توحید، عدل، نبوت و امامت[۸۹] و معاد[۹۰] را ارکان و اصول ایمان معرفی کردهاند. برخی نیزسه رکن برای ایمان مطرح کردهاند؛ توحید، نبوت و معاد[۹۱]. برخی از معتزله پنج رکن برای ایمان ذکر کرده اند: توحید، عدل، نبوت، امربه معروف و نهی از منکر و اعتقاد به وعد و وعید[۹۲]. ملاصدرا سه رکن برای ایمان ذکر کرده اوست: معرفت به خداوند، معرفت به صراط مستقیم و درجات و کیفیت سلوک به سوی خداوند و معرفت معاد[۹۳]. بعضی از اهل معرفت، هفت رکن برای ایمان ذکر کردهاند:
- ایمان به اسما و صفات خداوند؛
- ایمان به انبیای الهی(ع) و کتابهای آسمانی؛
- ایمان به ملائکه و شیاطین؛
- ایمان به بهشت و دوزخ و خلق آنان پیش از آدم(ع)؛
- ایمان به روز جزا؛
- ایمان به همه موارد قضا و قدر الهی؛
- ایمان به موارد صحیح از احادیث پیامبر(ص) و قبول آنها و واجب بودن اطاعت از آنها[۹۴].
امام خمینی اصول و ارکان ایمان را معرفت به خداوند، توحید و ولایت - که ایمان به پیامبران است - و ایمان به روز معاد، فرشتگان و کتابهای الهی میداند[۹۵]. ایشان با استناد به برخی آیات[۹۶] باور دارد ایمان، معرفت و محبت به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و ائمه(ع) نیز از ارکان ایمان است[۹۷]. ایشان خاطرنشان کرده است که اصول و ارکان ایمان با فطرت موافقت دارند؛ البته برخی از آنها مانند معرفت و توحید از فطریات اصلی و برخی از آنها از متفرّعاتاند[۹۸].[۹۹]
رابطه ایمان و کفر با اسلام
اسلام و ایمان به لحاظ معنا با هم تغایر دارند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است[۱۰۰]. اسلام در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای شریعت[۱۰۱] و گاه به معنای تسلیمشدن در برابر اراده و دستورهای الهی است که در این صورت اسلام از مراتب ایمان است[۱۰۲]؛ چنانکه اسلام در بعضی روایات به معنای لغویاش به کار رفته که به معنای تسلیم است[۱۰۳] و معمولاً در روایات اخلاقی به کار میرود[۱۰۴]. برخی از متکلمان معتزله و بسیاری از خوارج و زیدیه قائلاند اسلام و ایمان به یک معنااند[۱۰۵]. برخی از متکلمان بر این باورند که اسلام با ایمان مغایر است و اسلام اعم از ایمان است؛ و هر مسلمانی، مؤمن نیست[۱۰۶]؛ زیرا ایمان علاوه بر پذیرش شریعت و اظهار شهادتین، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد[۱۰۷]. غالب فقها نیز معتقدند اسلام پذیرش اوامر و نواهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد و به دنبال آن، نخستین مرتبه از ایمان قرار دارد که باور قلبی به مضمون شهادتین است[۱۰۸].
امام خمینی میان ایمان و اسلام قائل به مغایرت است و با استناد به روایاتی[۱۰۹] معتقد است اسلام اعتقاد به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص) است. ایشان باور به معاد را نیز در تحقق اسلام محتمل میداند و بر این باور است که اعتقاد به سایر احکام اسلام ربعلی به تحقق اسلام ندارد و انکار آنها سبب خروج از اسلام نمیشود[۱۱۰]؛ ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه میکند. صفت اسلام اگر در قلب ثابت شود و به قلب برسد، ایمان است و لازمه ایمان عمل است[۱۱۱]. البته گاهی ایمان به معنای مترادف با اسلام نیز به کار میرود[۱۱۲]. گاهی نیز ایمان بر اعتقاد به توحید و نبوت به همراه ولایت امیرالمؤمنین(ع) گفته میشود. از این رو اسلامی که در مقابل این ایمان قرار میگیرد، به معنای اعتقاد به خداوند و نبوت، بدون ولایت است که همان ایمان اهل سنت است[۱۱۳]. این معنا از ایمان در عصر ائمه(ع) رایج بوده است؛ البته ایشان یادآور شده است که این اصطلاح در عصر ائمه(ع) به وجود نیامده است؛ زیرا کلام ائمه(ع) همان کلام خدا و رسول اوست و ایمان نزد خداوند و رسول(ص)، غیر از ایمان نزد ائمه(ع) نیست، بلکه ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین(ع) به ولایت، همان تصدیق به خداوند و رسول او بود ولی پس از نصب امیرالمؤمنین(ع) و ابلاغ ولایت ایشان، ولایت از ارکان ایمان قرار گرفت[۱۱۴]؛ اما اسلام در برابر کفر بیشتر به معنای فقهی و کلامی آن به کار میرود که به معنای شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر خدا(ص) است[۱۱۵].[۱۱۶]
اقسام ایمان و کفر
اندیشمندان اسلامی برای ایمان از حیثیتهای مختلف، مانند منشأ تحقق آن یا چگونگی آن، تقسیماتی ذکر کردهاند که عبارتاند از:
- ایمان زبانی و قلبی: در ایمان زبانی تصدیق تنها به زبان است. در ایمان قلبی، تصدیق به مرحله قلب میرسد و این خود بر سه گونه است:
- ایمان تقلیدی مانند ایمان بیشتر مردم؛
- ایمان برهانی، مانند ایمان اهل علم و استدلال؛
- ایمان شهودی که به عیان حقیقت را مشاهده میکنند[۱۱۷]؛
- ایمان حقیقی و ظاهری[۱۱۸]؛
- ایمان کسبی و وهبی (بخششی و فطری)[۱۱۹].
برای کفر نیز اقسامی ذکر شده است که عبارتاند از:
- کفر انکاری: کفری است که با قلب و زبان است. در این قسم، کفر به حدی میرسد که شخص خدا و رسول خدا را انکار میکند؛
- کفر جحود: کفر کسی است که در قلب باور و اذعان دارد و به زبان اقرار و اعتراف نمیکند، بلکه جحود و انکار میکند؛
- کفر عناد: در این قسم شخص با قلب میشناسد و به زبان هم اقرار میکند؛ ولی از روی عناد و حسد مسلمان نمیشود؛
- کفر نفاق: کفر کسی است که به زبان اقرار و اعتراف دارد؛ ولی در قلبش باوری وجود ندارد[۱۲۰].
امام خمینی نیز تقسیماتی برای ایمان ذکر کرده است:
- حقیقی و صوری: ایمان صوری و ظاهری، همان اعتقاد به شریعت پیامبر اسلام(ص) است؛ اما ایمان حقیقی ملازم با نوعی خشوع است[۱۲۱]؛
- مستقر و مستودع (موقت): اگر ایمان در قلب به گونهای جایگزین شود که در امتحانهای الهی زایل نشود، چنین ایمانی، ایمان مستقر است و این ایمان در حالات سخت مانند سکرات مرگ و احوال ترسناک قیامت، برای انسان باقی میماند؛ اما ایمان مستودع با اندک فشار و ترسی زایل میشود و انسان به فراموشی دچار میگردد[۱۲۲]؛
- برهانی و قلبی: ایمانی که بر اساس علوم عقلی و استدلال حاصل شده باشد، ایمانی برهانی است و در حد علم است[۱۲۳]؛ اما اگر با ریاضت، توجه و خلوت، حقایق ایمانی به قلب رسید، قلب نورانی و از تصرف شیطان خارج میشود[۱۲۴].
امام خمینی به برخی اقسام کفر نیز اشاره کرده است،
- کفر شرعی: انکار خداوند با پیامبر اوست[۱۲۵]؛
- کفر انکاری: به این معنا که انسان چیزی را که نزد او مجهول است و نمیتواند درک کند، انکار میکند مانند معارف الهی و جلوههای رحمانی که حقایق آن را درک نمیکند و این ناشی از خودخواهی و خودبینی است[۱۲۶]. ایشان در میان اقسام کفر، کفر انکاری را از جمله خطرناکترین اقسام کفر میداند؛ زیرا اگر انسان در نخستین گام آنچه انبیا(ع) و اولیا گفتهاند انکار کند و منکر این باشد که غیر از آنچه او میفهمد وجود دارد این انکار دیگر نمیگذارد انسان از این ظلمتکده نجات یابد. افرادی که به این کفر دچارند از فطرت انسانی خارج شده و آنچه انبیا(ع) و اولیا گفتهاند را انکار میکنند؛ در نتیجه نعمت هدایت نصیب آنان نمیشود و نمیتوانند خود را از ظلمت رهایی بدهند[۱۲۷].[۱۲۸]
مراتب ایمان و کفر
در آیات قرآن[۱۲۹] و روایات[۱۳۰] برای ایمان درجات و مراتبی ذکر شده است؛ البته این ایمان غیر از ایمان به معنای اسلام است؛ زیرا اصل پذیرش اسلام دارای درجات نیست. اندیشمندان اسلامی در اعتقاد به مراتب داشتن ایمان بردو دسته اند:
- غالب اندیشمندان اسلامی، ایمان را دارای مراتب و امری تشکیکی میدانند که شدت و ضعف میپذیرد[۱۳۱]. بنابراین بیان، ایمان تصدیق زبانی یا قلبی بوده و اصلی ثابت است. زیادت و نقصان در کمال ایمان وجود دارد که ایمان به معنای اخلاقی آن است نه در اصل ایمان[۱۳۲]؛
- برخی نیز به جهت اینکه ایمان را صرف تصدیق زبانی یا قلبی به آنچه نبی آورده است، میدانند، آن را قابل افزایش یا کاهش نمیدانند[۱۳۳]. بعضی برای ایمان مراتب چهارگانهای ذکر کردهاند:
امام خمینی با استناد به روایاتی که برای ایمان درجات و مراتبی ذکر کردهاند[۱۳۶]، برای ایمان درجاتی قائل است که هر فرد درجه و سهمی از ایمان دارد. به باور ایشان کسی که دارای یک سهم از ایمان است، نباید دو سهم را بر او تحمیل کرد و اعمالی را که برای درجات بالاتر است، نمیتوان از او انتظار داشت[۱۳۷]. ایشان ایمان حقیقی را ترقی از ایمان عقلی به ایمان قلبی میداند[۱۳۸] و معتقد است اگر این باور به ایمان قلبی و تجلی شهودی منجر شود، توحید فعلی در قلب شخص تجلی میکند و او همه افعال را فعل حق تعالی میبیند[۱۳۹]، تا آنجا که به درجه اطمینان و کمال آن میرسد[۱۴۰]. در مرتبه بعد اگر قلب از مرحله توحید فعلی بالاتر رود، به مرحله تجلی صفاتی و اسمائی و سپس به مرحله تجلی ذاتی دست مییابد[۱۴۱]. امام خمینی کاملترین و بالاترین مرتبه ایمان را یقین کامل میداند که نتیجه آن عصمت است و بر این نکته تأکید میکند که اگر انسان به حقتعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب حضور خداوند متعال را مشاهده کند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت شود و این عصمت ناشی از ایمان کامل و اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع گناه حفظ میکند[۱۴۲].[۱۴۳]
احکام فقهی ایمان
امام خمینی مانند دیگر فقها[۱۴۴]، ایمان مترادف با اسلام و کفر را دارای احکامی میداند؛ چنانکه بنابر بعضی از روایات[۱۴۵] مجرد اقرار زبانی به ایمان، سبب حفظ خون و مال و آبروی شخص میشود[۱۴۶]. ایشان یادآور شده است که مؤمن و کافر در اصل توجه تکلیف مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، اعمال او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط صحت عبادات است[۱۴۷]. کافر به دو قسم اصلی و مرتد و مرتد نیز به دو قسم مرتد ملی و فطری تقسیم میشوند و هر یک به حسب طهارت و نجاست و قبول توبه و عدم آن و ارث و مانند آن، احکامی دارند[۱۴۸].[۱۴۹]
راه تحصیل ایمان
اندیشمندان اسلامی راههای تحصیل ایمان را طهارت و صفای نفس برای اشراق نور حق بر قلب[۱۵۰] و آمادگی فطرت انسانی و توجه به هشدارهای شریعت[۱۵۱] میدانند و این امور اصل ایمان را برای انسان محقق میکنند. امام خمینی راهها و مقدماتی را برای تحصیل اصل ایمان و درجات آن ذکر کرده است که عبارتاند از:
- خلوص نیت: انسان برای تحصیل ایمان قلبی و حقیقی، باید نیت خود را در تحصیل معارف و حقایق ایمانی خالص کند و قلب را با تکرار و تذکر، به اخلاص و ارادت آشنا کند تا ایمان در قلب جایگزین شود؛ زیرا اگر اخلاص نباشد، نفس تحت تصرف شیطان و خودبینی و خودخواهی نفس واقع میشود و هیچ معرفتی حاصل نمیشود؛ چنان که علیم شیطان برایش مفید نبود[۱۵۲]؛
- تفکر در صنع: امام خمینی با استناد به روایتی[۱۵۳] برخی از راههای رسیدن به ایمان را معرفت نفس، تفکر در خلق بدن و نظم و حکمت در ترتیب اعضای بدن و کارکرد هر یک از این اعضا میداند که انسان را به صانع این دستگاهِ با عظمت رهنمون میکنند[۱۵۴].
- ریاضت قلبی: ایمان به معارف الهی و اصول حق جسورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدم تفکر در معارف و حقایق، ریاضت عقلی و تمسک به آیات و براهین عقلی، ادراک کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است و پس از آنکه عقل بهره خود را به دست آورد. لازم است سالک الیاللّه به آن قناعت نکند؛ زیرا این مقدار از معارف، اثرش و حصول نورانیت در آن کم است، بلکه با اشتغال به ریاضتهای قلبی میتواند این حقایق را با هر سختی شده به قلب برساند، تا قلب به آن ایمان بیاورد[۱۵۵]؛
- تسلیم: یکی از راههای چشیدن طعم ایمان در ذائقه روح انسانی طبق بعضی آیات الهی[۱۵۶]، تسلیم مقابل احکام الهی است؛ به گونهای که در مقابل این احکام در سینه شخص، تنگی حاصل نشود و با روی گشاده از آن استقبال کند[۱۵۷]؛
- عبادت و اذکار: انسان با عبادات و اذکار به همراه خضوع و طمأنینه میتواند مراحل ایمان را در درجات عالی بپیماید و با رعایت آداب مهم قلبی در عبادتها، به ویژه عبادتهای ذکری و به همراه طمأنینه در ادای اذکار، به مدارج عالی ایمان و سلوک ایمانی برسد[۱۵۸].[۱۵۹]
آثار و نشانههای ایمان
قرآن کریم برادری[۱۶۰]، پیروی از رسول خدا(ص)[۱۶۱]، خوف از خداوند[۱۶۲] و رسیدن به بهشت جاوید[۱۶۳] را از آثار و نشانههای ایمان میداند؛ چنان که خروج از نور به ظلمات[۱۶۴]، پایبند نبودن به عهد[۱۶۵]، نادانی[۱۶۶]، کذب و افترا[۱۶۷] و کوری باطن[۱۶۸] را از آثار و نشانههای کفر برشمرده است. در روایات نیز اثر ایمان سخاوت[۱۶۹]، حیا[۱۷۰] و رغبت به آخرت[۱۷۱] معرفی شده و اقرار به یگانگی خداوند و کتابهای آسمانی و رسولان(ع)[۱۷۲] و نیز صدق در هنگامی که برای انسان ضرر دارد و ترک کذب هنگامی که برای انسان نفع به همراه دارد و اینکه انسان سخنش از عملش فزونی نگیرد و در نقل سخن دیگران از خدا بترسد[۱۷۳] به عنوان نشانههای آن شمرده شده است.
اندیشمندان اسلامی آثار ایمان را از جهت فردی و اجتماعی بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ از جمله:
- روشندلی و امیدواری درونی[۱۷۴]؛
- خوشبینی به جهان و خلقت[۱۷۵]؛
- کاهش ناراحتیها و نهراسیدن از مرگ[۱۷۶]؛
- تسلط بر نفس و هوای نفس[۱۷۷].
- اخوت و مهرورزی[۱۷۸]
- شیوع اخلاق نیکو[۱۷۹].
امام خمینی برای حقیقت ایمان و مراتب آن آثار و نشانههایی ذکر کرده است از جمله حصول فضایل اخلاقی. ایمان در وجود شخص مؤمن، فضایل اخلاقی چون توکل، تسلیم، رضا، خوف و رجا را به وجود میآورد[۱۸۰] و از سویی با به وجود آمدن اوصاف معنوی و صوری در پرتو ایمان، رذایل اخلاقی از شخص مؤمن دور میشوند و مؤمن از اوصافی مانند بدخواهی برای مؤمنان، حب دنیا، حزن و خوف از غیر حق تعالی پاکیزه میشود[۱۸۱]؛ چنان که ایمان واقعی سبب ترس از خداوند[۱۸۲]، خشوع[۱۸۳] و ترس از معاد است و شخص را به عمل وا میدارد و کسی که تنها به زبان ابراز ایمان کند و چنین خوفی نداشته باشد، در زمره منافقان است[۱۸۴]. ایمان و تصدیق اگر به قلب برسد، برای قلب حالت اطمینانی حاصل میشود که اعتماد بر غیر حق نمیکند. در مقابل، اعتماد به دنیا و آبادکردن آن ناشی از ضعف ایمان به آخرت است وگرنه اگر ایمان انسان قوی باشد، در صدد اصلاح آخرت و آبادکردن آن نیز بر میآید[۱۸۵].
از دیدگاه امام خمینی مؤمن حقیقی دارای صفاتی است از جمله اینکه قلب او از نورانیت و معنویت خاصی برخوردار است[۱۸۶] و مؤمن در عطایا شاکر و در بلایا صابر است. این دو صفت از اصول صفات پسندیده به شمار میروند که از صفات جمال و جلال و لطف و قهر حقتعالی نشئت میگیرند و مؤمن پیوسته میان این دو صفت، وظیفه عبودیت خود را انجام میدهد[۱۸۷]. به باور ایشان از نشانههای مؤمن حقیقی این است که قلب شخص، حضور حقتعالی و احاطه قیومی و عظمت و جلال او را دریافته باشد. و از این عظمت و جلال ترسان باشد و طبق بعضی آیات[۱۸۸]، وقتی آیات الهی بر او تلاوت میشود، ایمانش فزونی بیابد. این افراد تنها به خداوند توکل و اعتماد میکنند و چشم امید به دیگران ندارند[۱۸۹]. امام خمینی تأکید میکند قلب مؤمن بر راه مستقیم است و در جاده مستقیم انسانیت، براساس فطرت الهی گام برمی دارد[۱۹۰] و مؤمن تابع انسان کامل است و انسان کامل چون مظهر جمیع اسما و صفات و مربوب حقتعالی به اسم جامع است، هیچ یک از اسما در او غلبه تصرف ندارد و دارای مقام برزخیت کبری و سیر بر طریق مستقیم و اعتدال اسم جامع است؛ پس مؤمن نیز به تبع او بر صراط مستقیم است، به شرط اینکه قلب خود را از تصرفات شیطان و انیت و انانیت حفظ کند[۱۹۱].[۱۹۲]
آفات و موانع ایمان
قرآن کریم موانع ایمان را استکبار و خودبینی[۱۹۳]، خوشگذرانی در دنیا[۱۹۴]، عصیان و تعدی[۱۹۵] و آفت ایمان را وسوسه شیطان[۱۹۶] و جهل[۱۹۷] دانسته است. در روایات نیز شرک[۱۹۸]، نفاق[۱۹۹] و سوء خلق[۲۰۰] از آفات ایمان شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی نیز با استفاده از آیات و روایات، موانع و آفاتی برای ایمان ذکر کردهاند؛ مانند کثرت گناهان که سبب ضعف نور ایمان و زوال آن میشود[۲۰۱]. برخی با تشبیه گناهان به غذاهای مضر، معتقدند همانگونه که غذاهای مضر به تدریج بر بدن اثر میگذارند تا آنجا که سبب فساد مزاج و در نهایت مریضی یا مرگ میشوند، گناهان نیز به تدریج در نفس بر روی هم مینشینند تا سبب فساد مزاج نفس و در نهایت زوال اصل ایمان میشوند و به همین جهت دستور به توبه از گناهان داده شده است[۲۰۲]. همچنین برخی از خصوصیات اخلاقی مانند حسد و حرص سبب زوال نور ایمان و پوشیده شدن آن میشوند[۲۰۳].
امام خمینی معتقد است ملکات فاسدهای که با گناهان به وجود میآیند، سبب گرفته شدن ایمان از انسان میشوند؛ چنان که در روایات، حسد، حب شرف و حب مال و همچنین عجب و فخر[۲۰۴] اموری معرفی شدهاند که ایمان را از میان میبرند[۲۰۵]. از این رو زیادشدن حبّ دنیا و حبّ نفس در انسان، سبب زوال ایمان شخص مؤمن میشوند[۲۰۶]؛ به همین دلیل ایشان بارها به حبّ دنیا و عواقبی که در پی آن به وجود میآید، تذکر داده است[۲۰۷].[۲۰۸]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۵، ص۲۰۷۱؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۰۴.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۰.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۳.
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۹۱؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۱۴.
- ↑ سید مرتضی، علم الهدی، علی بن حسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۶ - ۵۳۷؛ شهید ثانی، المقاصد العلیة فی شرح الرسالة الالفیه، ص۳۴.
- ↑ قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۸ - ۴۷۹؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصول الإیمان، ص۱۹۸ – ۱۹۹.
- ↑ مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۲۱؛ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۲، ص۲۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸ - ۲۰؛ مرعشی شوشتری، سیدقاضی نورالله، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۵، ص۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۳۷۷؛ الطهاره، ج۳، ص۴۳۵ - ۴۳۷ و ۴۴۷ – ۴۴۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۸.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ج۷، ص۱۲۶ - ۱۳۰؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۶، ص۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۲۰۰؛ الطهاره، ج۳، ص۴۵۹.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد، ص۴۲ – ۴۳.
- ↑ طوسی، الاقتصاد، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره، ج۶، ص۱۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۴؛ صحیفه، ج۱۱، ص۳۸۲.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۱ (مقاله شرک).
- ↑ طوسی، التبیان، ج۷، ص۳۰۷.
- ↑ ابوالفتوح حسینی، ابن مخدوم، مفتاح الباب، ص۱۵۳.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۳۶.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۸.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب۲۴، ص۱۰ - ۱۶؛ کتاب مکاشفه یوحنا، ب۱۶، ص۲۱.
- ↑ هیتلز، ج۱، ص۸۳.
- ↑ همان، ج۱، ص۹۶.
- ↑ بقره/ ۶؛ ممتحنه/ ۴؛ حجرات/ ۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۲ – ۴۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۲۶ – ۲۴۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲ – ۴۶۶.
- ↑ حجرات/ ۷.
- ↑ بقره/ ۴۱؛ غافر/ ۱۰.
- ↑ حجرات/ ۱۴.
- ↑ ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۰ - ۱۷۲؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۲۶ - ۴۲۷؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۲۶ – ۳۳۳.
- ↑ خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص۴۰۰؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۰۸.
- ↑ ایزوتسو، توشیهیکو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۳۴.
- ↑ شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۳۲ و ۱۶۱ - ۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ج۱، ص۵۷ - ۵۹.
- ↑ شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۱ - ۱۶۲؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۹۶.
- ↑ فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلامی، ص۵۸ – ۶۳.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۵۱۰.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اوصاف الاشراف، ص۹.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اوصاف الاشراف، ص۹ – ۱۱.
- ↑ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۳؛ شبّر، ص۱۴۹.
- ↑ ابن عربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۳۵۱ - ۳۵۷ و ج۲، ص۵۹۲؛ نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، ص۱۰۵.
- ↑ بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الأرواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، ص۴۷.
- ↑ قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۶؛ فرغانی، سعید الدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۵، ص۳۳۸ – ۳۳۹.
- ↑ کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۳۰ (: مقاله کافر).
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۹.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۰۹ - ۲۱۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، ص۱۳۶.
- ↑ نقوی حسینی، سید حسین، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ص۲۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۱۷۸؛ ج۷، ص۶۲ - ۶۳ و ج۱۹، ص۱۷۲، ۴۷۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۵۳؛ حدیث جنود، ص۸۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۵ – ۹۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹؛ تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ - ۳۴۳؛ تفسیر حمد، ص۱۶۸؛ الطهاره، ج۳، ص۴۳۰ - ۴۳۷ و ۴۵۱.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۱۹.
- ↑ حلی، علامه، حسن بن یوسف، الألفین، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
- ↑ بغدادی، عبدالقاهر، اصول الإیمان، ص۱۵۲؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ج۵، ص۱۷۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۷.
- ↑ حلی، علامه، حسن بن یوسف، الألفین، ص۳۱۷ - ۳۱۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۶، ص۱۴۹.
- ↑ قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۶ - ۴۷۹؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۲۷۰.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ج۵، ص۱۷۵ - ۱۷۷؛ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، ج۸، ص۳۲۳ – ۳۲۵.
- ↑ رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل، ج۲، ص۳۷۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، الایمان و الکفر، ص۴۹.
- ↑ آمدی، سیف الدین، ابکارالافکار فی اصولالدین، ج۵، ص۲۹.
- ↑ آمدی، سیف الدین، ابکارالافکار فی اصولالدین، ج۵، ص۲۹ - ۳۰؛ حلی، انوار الملکوت، ص۱۷۹ – ۱۸۰.
- ↑ مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۵۶.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۹ – ۲۵۰.
- ↑ ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسرارالآیات، ص۲.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۲۸۳؛ گنابادی، ج۴، ص۱۸۱.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ج۱۰، ص۲۰.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۵ – ۴۴۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۷ – ۸۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ - ۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۸۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۳۷ - ۳۸؛ تقریرات، ج۳، ص۳۴۲ – ۳۴۳.
- ↑ بقره/ ۳۴. بقره/ ۳۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ج۳، ص۱۱۴ و ۳۴۱ - ۳۴۲.
- ↑ چهل حدیث، ص۱۰۸، ۱۴۷ و ۵۵۳.
- ↑ امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۶۶.
- ↑ چهل حدیث، ص۴۲.
- ↑ کشف اسرار، ص۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۱۰۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۷۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۸.
- ↑ چهل حدیث، ص۳۹.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۱.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد، ص۷۵.
- ↑ شهید اول، محمد بن مکی، اربع رسائل کلامیه، ص۲۳۶.
- ↑ کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، ص۶۰.
- ↑ خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص۴۰۴.
- ↑ المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، ص۱۴ - ۱۵.
- ↑ مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، ج۲، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۱، ص۷۵۳ – ۷۵۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۸.
- ↑ حدید/ ۲۸؛ بقره/ ۲۸۵؛ نور/ ۴۷.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۷۶ – ۱۷۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود/ ۹۸.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۲.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۹۳ – ۲۹۴.
- ↑ حجرات/ ۱۴ - ۱۵؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۶، ص۳۱۳ – ۳۱۴.
- ↑ یونس/ ۸۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۲۳؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۱۱۳ – ۱۱۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۵۳ - ۵۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۴۸؛ قاضی عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام الدین مانکدیم، شرح الأصول الخمسه، ص۴۷۷.
- ↑ باقلانی، محمدبن طیب، الإنصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، ص۱۲۶؛ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۴۸؛ شهید ثانی، حقائق الایمان، ص۱۱۵ – ۱۱۷.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ کرکی، محقق ثانی، علی بن حسین، رسائل المحقق الکرکی، ج۳، ص۱۷۲ - ۱۷۳؛ عاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ج۱۲، ص۵۶۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۴ – ۴۴۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۹۵ – ۹۶.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ج۳، ص۴۴۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸ - ۲۰؛ مرعشی شوشتری، سیدقاضی نورالله، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۵، ص۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ الطهاره، ج۳، ص۴۵۱.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۳.
- ↑ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، ج۵، ص۳۶۷.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۴، ص۳۹۰.
- ↑ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۹، ص۴۱۳.
- ↑ سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب والسنة، ص۵۵ - ۵۷؛ ورد، ص۲۵ - ۲۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۹۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۱۶۰.
- ↑ آداب الصلاة، ص۲۲۶.
- ↑ الطهاره، ج۳، ص۴۵۹؛ کشف اسرار، ص۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ص۱۶۸؛ صحیفه، ج۱۶، ص۲۱۶.
- ↑ تفسیر حمد، ص۱۶۸.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۴.
- ↑ آل عمران/ ۱۷۳؛ انفال/ ۲؛ توبه/ ۱۲۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۷ و ۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶۶، ص۲۸ و ۱۷۱.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، ج۵، ص۲۱۱؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ص۱۰۳؛ فیض کاشانی، ملا محسن، قرة العیون فی المعارف و الحکم، ص۴۳۶ – ۴۳۸.
- ↑ شهید ثانی، حقائق الایمان، ص۹۷.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ص۵۷۰؛ فاضل مقداد، مقدادبن عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۴۴۲.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۰۱ – ۳۰۲.
- ↑ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ص۱۰۳؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۷، ص۳۴۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۲ – ۴۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۳۲۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۵۲؛ تقریرات، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۲۱۶؛ آداب الصلاة، ص۱۲.
- ↑ حدیث جنود، ص۱۷۲؛ تقریرات، ج۲، ص۲۴۵ – ۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۴۹ (مقاله عصمت).
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۴.
- ↑ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۳۰، ص۹۶ - ۹۹؛ انصاری، ج۳، ص۵۹۰ - ۵۹۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶.
- ↑ الطهاره، ج۳، ص۴۳۷ و ۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ص۷۳۰.
- ↑ امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۲، ص۴۶۹ - ۴۷۰؛ تعلیقه عروه، ص۷۳ (مقالههای کافر؛ ارتداد).
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۷۵.
- ↑ حدیث جنود، ص۱۰۴ – ۱۰۶.
- ↑ احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۱۱۸ – ۱۲۱.
- ↑ همان، ص۸۹.
- ↑ نساء/ ۶۵.
- ↑ حدیث جنود، ص۴۰۴.
- ↑ آداب الصلاة، ص۱۷ - ۱۸؛ سرّ الصلاة، ص۲۲.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۵.
- ↑ حجرات/ ۱۰.
- ↑ نور/ ۶۲.
- ↑ انفال/ ۲.
- ↑ توبه/ ۷۲.
- ↑ بقره/ ۲۵۷.
- ↑ توبه/ ۱۲.
- ↑ بقره/ ۱۳.
- ↑ نحل/ ۱۰۵.
- ↑ بقره/ ۱۷۱.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۸۷.
- ↑ همان، ص۸۹.
- ↑ همان.
- ↑ ابن شعبه، ص۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، ح۴۵۰، ص۶۰۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۴۶.
- ↑ همان، ج۲، ص۵۰ – ۵۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، ص۷۶۹.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۳، ص۳۷۱؛ ج۱۸، ص۴۴، ۳۱۵ - ۳۱۷، ۳۱۹.
- ↑ همان، ج۱۱، ص۱۵۵.
- ↑ حدیث جنود، ص۹۷ – ۹۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۱۰۸ – ۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، ص۲۲۹ – ۲۳۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۰ و ۵۵۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۵.
- ↑ انفال/ ۲.
- ↑ حدیث جنود، ص۹۱ – ۹۴.
- ↑ چهل حدیث، ص۵۳۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۵۳۱ – ۵۳۲.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۶.
- ↑ بقره/ ۳۴؛ فرقان/ ۲۱.
- ↑ سبأ/ ۳۴؛ زخرف/ ۲۳
- ↑ بقره/ ۶۵؛ آل عمران/ ۱۱۲.
- ↑ اعراف/ ۱۶.
- ↑ اعراف/ ۱۳۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۷۲۷.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۸۹.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۴۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۲۱.
- ↑ فخررازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۳، ص۵۷ - ۵۸؛ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۶۷۸ – ۶۷۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۶۵؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۴۹۱؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۳۱۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۶ و ۳۱۵.
- ↑ چهل حدیث، ص۲۱.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۵۴؛ صحیفه، ج۲، ص۲۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۱۲۳ - ۱۲۴؛ آداب الصلاة، ص۴۹؛ حدیث جنود، ص۲۷۲ - ۲۷۴.
- ↑ مرادی، عزتالله، مقاله «ایمان و کفر»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۲۷.