فلسفه عزاداری
مقدمه
فلسفه عزاداری، همان فلسفه قیام امام حسین(ع) است[۱] فلسفه عزاداری سیدالشهدا(ع) را میتوان اصلاحگری، احیای آموزهها و معارف دینی، تربیت انسان، زندهکردن نام و قیام امام حسین(ع) و تداوم بینش حسینی در مبارزه با ستم برشمرد[۲]. واقعه عاشورا در سال ۶۱ ق و جوّ خفقان حاکم بر جامعه اموی، موجب شد تا بازماندگان این واقعه، عزاداری را به صورت رسانهای برای ابلاغ پیام عاشورا برگزینند[۳]؛ عزاداری یک واقعه تاریخی (عاشورا) را با وجود همه فشارها و محدودیتها، قرنها زنده نگه داشت و با انتقال پیام آن به نسلهای بعد[۴]، نقش مهمی در قیام و اقدام شیعه علیه طاغوت، در طول تاریخ داشت[۵].[۶]
تاکید امامان (ع) بر عزاداری
چرا ائمه دین این همه تأکید کردند که مجلس عزا به پا دارید؟ این هم به همین دلیل که عرض کردم، چون امام حسین (ع) کشته نشد برای منفعت شخصی و دنیایی، امام حسین (ع) کشته نشد. برای اینکه خودش را فدای گناهان امت کرده باشد، امام حسین (ع) در راه حق کشته شد، در راه مبارزه با باطل کشته شد، ائمه دین خواستند مکتب امام حسین (ع) در دنیا باقی بماند، شهادت امام حسین (ع) به صورت یک مکتب، مکتب مبارزه حق با باطل برای همیشه باقی و جاودان بماند. و الا چه فایده به حال امام حسین (ع) که ما گریه بکنیم یا نکنیم و چه فایده به حال خود ما دارد که صرفاً بنشینیم یک مقدار گریه کنیم و بلند شویم و برویم! ائمه دین(ع) خواستند قیام امام حسین (ع) به صورت یک مکتب و به صورت یک مشعل فروزان همیشه باقی بماند. این یک چراغی است از حق، از حقیقت دوستی، از حقیقت خواهی، این یک ندایی است از حقطلبی، از حریت، از آزادی، این مکتب حریت و این مکتب آزادی و این مکتب مبارزه با ظلم را آنها خواستند برای همیشه باقی و جاودان بماند. در زمان خود ائمه اطهار (ع) که این دستور صادر شد سبب شد که جریانی زنده و فعال و انقلابی به وجود آید. نام امام حسین (ع) شعار انقلاب علیه ظلم گشت. یک عده شاعر انقلابی به وجود آمد: کمیت اسدی به وجود آمد، دعبل خراعی به وجود آمد. دعبل خزاعی میدانید کیست؟ کمیت اسدی میدانید کیست؟ اینها دو نفر روضه خوانند اما نه مثل روضه خوانی من، دو نفر شاعرند، مرثیهگو اما نه مثل مرثیهگويیهای محتشم و غیره.
دلم میخواهد شما اشعار کمیت اسدی، اشعار دعبل خزاعی و اشعار ابن الرومی و اشعار ابوفراس حمدانی که به عربی است با همین اشعار محتشم که هزار تا خواب برایش نقل میکنند مقایسه کنید و ببینید آنها کجا و اینها کجا! آنها دارند مکتب امام حسین (ع) را نشان میدهند، کمیت اسدی با همان اشعارش از یک سپاه بیشتر برای بنی امیه ضرر داشته این مرد کی بود؟ یک روضه خوان بود اما چه روضه خوانی؟ آیا روضه خوانی بود که بیاید چهار تا شعر مفت بخواند و پول بگیرد و برود؟ شعر میگفت که تکان میداد دنیا را، تکان میداد دستگاه خلافت وقت را.
عبدالله بن حسن بن علی معروف به عبدالله محض، تحت تأثیر شعرهای کمیت قرار گرفت و به عنوان صله آن ابیات جاندار، سند مزرعه خود را آورد داد به کمیت، کمیت گفت محال و ممتنع است که بگیرم. من مرثیهخوان سیدالشهداء هستم، من برای خدا مرثیه گفتهام، پول نمیگیرم. اصرار فوقالعاده کرد، بالاخره گرفت. بعد از مدتی آمد پیش عبدالله بن حسن بن علی و گفت: من خواهشی دارم از تو آیا قبول میکنی؟ گفت: البته قبول میکنم اما من که نمیدانم چیست، گفت: اول باید قول بدهی که عمل میکنی، بعد میگویم، قول داد و شاید هم قسم خورد، همین که قول از او گرفت سند را آورد پس داد، گفت: من نمیتوانم این را بگیرم. وقت دیگر بنیهاشم برایش پول جمع کردند و دادند، هر کاری کردند. قبول نکرد و گفت: محال و ممتنع است که بگیرم.
این مرد به خاطر همین اشعار و همین نوع مرثیهخوانی چه سختیها کشید و چه روزگارها دید و به چه وضع او را کشتند. این مرد را گرفتند و در خانه یوسف بن عمر ثقفی که حاکم آن روز کوفه بود هشت نفر ریختند سرش، شمشیرها به بدنش زدند، آخرین حرفی که در آخرین نفس گفت این بود: اللهم آل محمد اللهم آل محمد خدایا اهل بیت پیغمبر، خدایا اهل بیت پیغمبر، این آخرین کلمهای بود که به زبان این مرد آمد.
آیا دعبل بن علی خزاعی را میشناسید؟ خودش میگفت ۵۰ سال است که دار خودم را روی دوش گرفتهام و راه میروم! ببینید ارزش ادبی این دو نفر مرثیهگو که ائمه دین اینها را درست کردند چه بوده؟ ببینید آیا اینها صرفاً یک مرثیهگو هستند، مرثیهخوان هستند؟ آنها مرثیه گفتهاند اما نه به صورت عمه من غریبم! حماسهها گفتهاند چه حماسههایی! یک قصیده آنها به اندازه یک سلسله مقالات که یک نفر متفکر انقلابی بنویسد اثر دارد، اینها در زیر چتر مرثیه سالار شهیدان امام حسین (ع) چه انتقادهای لاذع و گزندهای از بنی امیه و از بنیعباس کردند و چهها بر سر آنها آوردند؟
شما میشنوید متوکل دستور داد قبر حسین بن علی (ع) را آب بندند و کسی نرود به زیارت امام حسین (ع)، اگر کسی میرود دستش را ببرند. اگر کسی اسم حسین بن علی (ع) را ببرد چنین و چنان بکنند. لابد خیال میکنید این آدم یعنی متوکل فقط گرفتار یک عقده روحی بود، یک دشمنی و یک کینه بیمنطقی با نام حسین بن علی (ع) داشت. نه آقا، آن روز نام حسین بن علی (ع) در اثر توصیه و تأکیدهای ائمه به عزاداری و در اثر به وجود آمدن امثال کمیتها و دعبل بن علیها پدر متوکل را در میآورد! متوکل میدید هر یک از اینها به اندازه یک سپاه علیه او مؤثر هستند، میدید نام حسین شهید از خود حسین زنده برای او و امثال او کمتر مزاحم نیست.
چون ائمه دین در اثر همین توصیه و دستورها نگذاشتند حسین بن علی (ع) بمیرد، به صورت یک فکر، به صورت یک ایده، به صورت یک عقیده مبارزه با ظلم، حسین را زنده نگه داشتند. متوکل هم به حساب خودش خوب حساب کرده بود، حساب کرده بود بلکه بتواند این فکر را و این ذکر را و این ایده را و این عقیده را از بین ببرد. و الا خیلی هم آدم عاقلی بود، آدم مقدس مآبی هم بود. هیچ عقده روحی و شخصی درباره حسین بن علی (ع) نداشت، اما میدید حسین با همین مرثیهخوانیها به صورت یک مکتب در آمده است که دیگر متوکل نمیتواند متوکل باشد.[۷]
چرایی گریه و عزاداری برای امام حسین(ع)
به یقین، تأکید و توصیهای که در روایات نسبت به برپا نمودن مجالس عزا و گریه بر مصائب امام حسین(ع) وارد شده است، نسبت به هیچ یک از امامان معصوم(ع) حتی وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) وارد نشده است. گویا در این مسئله سری نهفته است که ائمه اطهار(ع) این همه آن را مورد تأکید و سفارش قرار دادهاند. بیان روایات در وعده ثوابهای عظیم این مجالس به گونهای است که عدهای آن را اغراقآمیز دانسته و منکر آن شدهاند و منشأ آن را «غُلات» دانسته و گفتهاند: «ثواب باید با عمل تناسب داشته باشد، چگونه ممکن است عمل کوچکی مانند گریه بر امام حسین(ع) اینقدر پاداش عظیم داشته باشد؟!». عدهای هم در نقطه مقابل آن، جنبه افراط را پیموده و معتقد شدهاند، همین که انسان بر امام حسین(ع) بگرید، هر چند به قدر بال مگسی باشد اهل نجات است، حتی اگر در باتلاق گناه و فساد فرو رفته باشد. در نگاه اینان همه دروغگوییها، خیانتها، ظلمها و حقکشیها با قطره اشکی شسته میشود! مطمئناً هیچ یک از این دو دیدگاه که در دو طرف افراط و تفریط واقع شدهاند، نمیتواند صحیح باشد. این گونه اظهارنظرها از کسانی عنوان میشود که نتوانستند برای این روایات و وعده ثوابهای فوق العاده سوگواری، تحلیل صحیح و جامعی ارائه دهند و در واقع از درک فلسفه عزاداری عاجز ماندند. نخست تحلیلهای نادرست و نقد آنها را به صورت گذرا بیان میکنیم، سپس به سراغ تحلیل منطقی مسأله میرویم.
حسن ذاتی گریه
عدهای با توجه به آثار مثبت جسمانی و روانی گریه و تأثیر آن در پالایش روح و روان انسان مدعی شدند سرّ تأکید ائمه(ع) نسبت به برپایی مجالس عزا به خاطر حسن ذاتی گریه است؛ زیرا «اظهار تأثر» به وسیله گریه از نشانههای طبیعی و تعادل عاطفی آدمی است. اشخاصی که کمتر گریه میکنند و نمیتوانند بدین وسیله غمها، و افسردگیهای خویش را تخلیه کنند و عقدههای درونی خویش را بگشایند، از روان متعادل و سلامت جسمی و روحی خوبی برخوردار نیستند. به همین جهت روانشناسان معتقدند: «زنها از مردها عقده کمتری دارند؛ زیرا آنان زودتر مشکلات روحی خویش را به وسیله «گریه» بیرون میریزند و کمتر آن را در درون خویش پنهان میدارند و این امر یکی از رموز سلامت آنان میباشد»[۸]. و نیز معتقدند گریه فشارهای ناشی از عقدههای انباشته در درون انسان را میکاهد و درمان بسیاری از آلام و رنجهای درونی انسان است. در حقیقت اشک چشم به منزله سوپاپ اطمینانی است که در شرایط بحرانی موجب تعادل روح آدمی میگردد.
به عقیده اینان به خاطر همین حُسن ذاتی گریه بود که یعقوب(ع) برای دوری فرزندش سالها اشک از دیدگان جاری ساخت و رسول خدا(ص) در مرگ فرزندش - ابراهیم[۹] - و صحابی جلیل القدرش عثمان بن مظعون به سختی گریست[۱۰]. همچنین به هنگام مرگ جمعی از صحابه و یارانش و در شهادت عمویش حضرت حمزه گریان شد و بانوان مدینه را جهت گریستن بر حمزه دعوت کرد[۱۱]. و به همین دلیل بود که حضرت زهرا(س) در رحلت جانگداز رسول خدا(ص) شبانه روز میگریست[۱۲] و حضرت علی بن الحسین(ع) در شهادت پدر بزرگوارش سالیان دراز گریان بود[۱۳]. و لکن هر چند آثار مثبت گریه در پالایش روح انسان و حتی تکامل آن و دیگر فواید طبی آن، قابل انکار نیست، ولی چنین تحلیلی هرگز نمیتواند سرّ این همه تأکید و سفارش ائمه اطهار(ع) برای گریستن بر امام حسین(ع) و وعده ثوابهای فراوان آن باشد. این تحلیل یک اشتباه بزرگ است، هر کس روایات اسلامی را در این زمینه بخواند، میداند هدف مهم دیگری در کار بوده است.[۱۴]
درک ثواب و رسیدن به شفاعت اهل بیت(ع)
در این تحلیل مردم برای استفاده از ثواب و رسیدن به شفاعت ائمه اطهار(ع) مجالس عزا به پا کرده و بر آنان میگریند. ضعف و سستی این تحلیل نیز به خوبی روشن است؛ زیرا فرض ثواب برای عملی، فرع وجود حکمت و مصلحت در نفس آن عمل است. تا عملی دارای مصلحت و حکمتی معقول نباشد ثوابی در بر نخواهد داشت. در این مبحث ما به دنبال فلسفه عزاداری یعنی مصلحت و حکمت این عمل هستیم. طبعاً سخن از ثواب که در ردیف معلولات حکم است نه علل آن، در این مرحله جایی ندارد. به علاوه، آیا ممکن است در طول تاریخ احساسات میلیونها انسان را فقط به خاطر تحصیل ثواب تحریک کرد و آنان را گریاند؟ راستی اگر عشقی در کار نباشد و کانون دل، مالامال از محبت و شور نباشد، آیا این وعده میتواند عواطف و احساسات را برانگیزد؟![۱۵].[۱۶]
تشکر از امام حسین(ع)
در این تحلیل امام حسین(ع) خود را فدا کرد تا گناهان امت بخشوده شود و امام کفاره گناهان امت باشد. نظیر اعتقاد باطلی که مسیحیان نسبت به حضرت مسیح(ع) دارند و میگویند مسیح(ع) با تن دادن به صلیب باعث پاک شدن گناهان پیروان خود شد و آنان را رستگار کرد. معتقدان این تحلیل با تمسک به تعابیری چون یَا بَابَ نِجَاةِ الْأُمَّةِ چنین برداشت کردند که امام حسین(ع) نیز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امت و در نتیجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امت با برپایی مجالس عزا از امام تشکر و سپاسگزاری کرده و مستحق رستگاری میشود. این تحلیل نیز با هیچ یک از اصول و مبانی مسلم دینی سازگار نیست و موجب شده است عدهای گمان کنند که امام حسین(ع) با شهادت خود و فرزندانش، گناهکاران را در برابر عذاب الهی بیمه کرده است. به تعبیر دیگر: امام(ع) و یارانش کشته شدند تا دیگران در انجام هر گناه و جنایتی آزاد باشند و در واقع تکلیف الهی از آنان ساقط گردد. همین پندار سبب شده است که عدهای گمان کنند هر کس بر امام حسین(ع) گریه کند، هر قدر در فساد و تباهی غوطهور باشد و حتی نسبت به ضروریات دین پایبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.
نفوذ این پندار غلط تا جایی بوده است که حتی سلاطین جبار و ستمگری که حکومتشان بر پایههای ظلم و بیعدالتی استوار بود و دستشان به خون بیگناهان آلوده بوده، در ایام عزاداری آن حضرت مجالس عزا به پا کنند و یا خود پابرهنه در دستجات عزاداری به سر و سینه بزنند، و آن را مایه نجات خود بدانند! هیچ کس نمیتواند شفاعت را انکار کند، ولی شفاعت حساب و کتاب و شرایطی دارد.[۱۷]
تحلیل صحیح در فلسفه عزاداری
در این قسمت به تحلیلهای صحیح و منطقی در موضوع فلسفه عزاداری در چهار عنوان اشاره میشود:
حفظ مکتب اهل بیت(ع)
به اعتراف دوست و دشمن، مجالس عزای امام حسین(ع) عامل فوق العاده نیرومندی برای بیداری مردم است و راه و رسمی است که آن حضرت آن را به پیروان خود آموخته تا ضامن تداوم و بقای اسلام باشد. اهمیت برپایی این مجالس و رمز تأکید ائمه اطهار(ع) بر حفظ آن، آنگاه روشنتر میشود که ملاحظه کنیم شیعیان در عصر صدور این روایات به شدت در انزوا به سر میبردند و تحت فشارهای گوناگون حکومت امویان و عباسیان چنان گرفتار بودند که قدرت بر انجام کوچکترین فعالیت و حرکت سیاسی و اجتماعی نداشتند و چیزی نمانده بود که به کلی منقرض شوند ولی مجالس عزای امام حسین(ع) آنان را نجات داد و در پناه آن، تشکل و انسجام تازهای یافتند و به صورت قدرتی چشمگیر در صحنه جامعه اسلامی ظاهر شده و باقی ماندند.
به همین دلیل، برپایی این مجالس در روایات به عنوان «احیای امر اهل بیت(ع)» تعبیر شده است. امام صادق(ع) در مورد این گونه مجالس فرمودند: «إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا»؛ «این گونه مجالس (شما) را دوست دارم، از این طریق مکتب ما را زنده بدارید!»[۱۸]. امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در تعبیر جامعی میفرماید: «همه ما باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی، مراسم عزاداری ائمه اطهار(ع) به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است که حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان ائمه اثنی عشر(ع) میباشد»[۱۹].[۲۰]
حتی غیر مسلمانان هم به این امر اعتراف دارند
«ژوزف فرانسوی» در کتاب «اسلام و مسلمانان» ضمن اشاره به اندک بودن شمار شیعیان در قرون اولیه اسلام، به خاطر عدم دسترسی آنان به حکومت، و ظلم و ستم حاکمان بر آنان و قتل و غارت اموالشان در تحلیل جالبی مینویسد: «یکی از امامان شیعه، آنان را دستور تقیه داد تا جانشان از گزند بیگانگان محفوظ باشد و همین امر باعث شد که شیعیان کمکم قدرت پیدا کنند و این بار دشمن بهانهای نیافت تا به واسطه آن شیعیان را بکشد و اموالشان را غارت نماید. شیعیان مجالس و محافل مخفیانهای را تشکیل دادند و بر مصائب حسین(ع) گریه میکردند. این عاطفه و توجه قلبی در دلهای شیعیان استحکام یافت و کمکم زیاد شد و پیشرفت کردند... بزرگترین عامل این پیشرفت برپا کردن عزاداری حسین(ع) میباشد که دیگران را به سوی مذهب شیعه دعوت میکند... هر یک از شیعیان در حقیقت مردم را به سوی مذهب خود میخوانند بیآنکه مسلمانان دیگر متوجه بشوند. بلکه خود شیعیان هم (شاید) به فایدهای که در این کارهایشان وجود دارد متوجه نیستند و گمان میکنند تنها ثواب اخروی کسب میکنند»[۲۱]. «ماربین» مورخ آلمانی نیز در کتاب «سیاست اسلامی» میگوید: «من معتقدم رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان به سبب شهید شدن حسین(ع) و آن رویدادهای غمانگیز میباشد و یقین دارم که سیاست عاقلانه مسلمانان و اجرای برنامههای زندگی ساز آنان به واسطه عزاداری حسین(ع) بوده است»[۲۲].[۲۳]
بسیج تودهها
ائمه اطهار(ع) با تأکید بر برگزاری مراسم عزاداری حسینی(ع)، برنامه آن حضرت را «محوری» برای وحدت مردم قرار دادند. به گونهای که امروزه در ایام شهادتش میلیونها انسان با اختلاف طبقات و نژاد و مذهب در هر کوی و برزن به عزاداری آن حضرت به پاخاسته و گرد بیرق حسینی اجتماع میکنند. هر ملتی برای بقا و موفقیت خویش محتاج به عامل وحدت و اجتماع است. بدون شک بهترین عامل وحدت پیروان اهل بیت(ع) که با کمترین زحمت و کمترین هزینه میتواند تودههای میلیونی را حول یک محور جمع کند، همین مراسم عزاداری حسینی است. به یقین اگر ملتی از چنین قدرتی برخوردار باشد که بتواند در کوتاهترین فرصت و با کمترین تبلیغات، نیروهای متفرق خویش را گردآوری کرده و سازماندهی کند، میتواند هر مانعی را از سر راه پیشرفت خود بردارد. در واقع ائمه اطهار(ع) با ترغیب مردم به اقامه مجالس حسینی از پراکندگی نیروها جلوگیری به عمل آوردند و تودههای متفرق را بسیج کردند و با ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان آنها قدرت عظیمی را به وجود آوردند.
حرکت خودجوش میلیونی مردم مسلمان ایران در نهضت شکوهمند انقلاب اسلامی در ماه محرم و صفر به ویژه روزهای تاسوعا و عاشورا که لرزه بر اندام طاغوتیان میانداخت سرّ تأکید ائمه اطهار(ع) بر محور قراردادن امام حسین(ع) را روشنتر میکند. چه بسا اگر ما شاهد آزادسازی چنین انرژیهای ذخیره شده در این مجالس در انقلاب نبودیم، شاید ما هم راز تأکید ائمه اطهار(ع) بر اقامه این مجالس را کمتر درک میکردیم. «ماربین آلمانی» در اثر خود مینویسد: «بی اطلاعی بعضی از تاریخ نویسان ما موجب شد که عزاداری شیعه را به جنون و دیوانگی نسبت دهند؛ ولی اینان گزافه گفته و به شیعه تهمت زدهاند. ما در میان ملل و اقوام، مردمی مانند شیعه پرشور و زنده ندیدهایم؛ زیرا شیعیان به واسطه به پا کردن عزاداری حسینی سیاستهای عاقلانهای را انجام داده و نهضتهای مذهبی ثمر بخشی را به وجود آوردهاند»[۲۴].
همین نویسنده آلمانی میگوید: «هیچ چیز مانند عزاداری حسینی نتوانست بیداری سیاسی در مسلمانان ایجاد کند»[۲۵].
مخالفت دشمنان اسلام با اقامه این مجالس و تلاش آنها در جهت به تعطیلی کشاندن آن، حتی اقدام آنان بر انهدام قبر امام حسین(ع) و مانع شدن از زیارت قبر آن حضرت[۲۶]، خود شاهد دیگری است که حکومتها تا چه اندازه از این نیروی عظیم وحشت داشته و دارند. امروزه وحشتی که در دل دشمنان دین از برپایی این مجالس افتاده است بر کسی پوشیده نیست، تا جایی که گاه با وارد کردن اتهامات ناروا بر شیعیان از طریق وابستگان داخلی خویش و گاه با برانگیختن دیکتاتورهای دست نشانده خویش، امثال رضاخان، و گاه با بیمحتوا ساختن چنین مجالسی، برای ریشهکن کردن شعائر حسینی تلاش کرده و میکنند. با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام بعد از حادثه کربلا میبینیم این مجالس و پیامهای عاشورایی تا چه اندازه سرمشق قیامهای مجاهدان راه خداوند در مقابل گردنکشان و طاغوتیان بوده است. به راستی اگر از این مجالس همه مسلمین به نحو شایستهای بهرهبرداری میکردند و با این عامل قوی، پلیدیها و آلودگیهای اجتماعی محیط خویش را پاکسازی مینمودند، آیا ستمگران میتوانستند بر سرزمینهای اسلامی سلطه پیدا کنند؟ و آیا اگر با احیای این مجالس، پیام و حماسه عاشورا همواره زنده میماند، دست چپاولگران برای غارت ثروتهای کشورهای اسلامی به سوی آنان دراز میشد؟[۲۷]
خودسازی و تربیت دینی (الگوپذیری)
مجالس عزای امام حسین(ع) مجالس تحول روحی و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمی که با گریه بر مظلومیت امام حسین(ع) آن حضرت را الگو قرار میدهند، در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگی و سنخیت خود را با سیره عملی آن حضرت فراهم میسازند. تأثیر عمیق این مجالس به قدری است که افراد زیادی در این مجالس، دگرگونی عمیقی یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت میگیرند، و چه بسا اشخاص گمراهی که با شرکت در این مجالس تنبّه حاصل کرده و راه نجات را پیدا میکنند. این مجالس به آدمی درس عزت، آزادگی، ایثار، فداکاری و درس تقوی و اخلاق میآموزد. این مجالس مهد پرورش انسانهای حقطلب و عدالتگستر و شجاع است. اضافه بر این، در طول تاریخ این جلسات به مثابه کلاسهای درس برای تودههای مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینی، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا میکرده است، و یکی از مؤثرترین پایگاههای خودسازی و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است.
ماربین آلمانی در این زمینه میگوید: «مادامی که این روش و خصلت (برپایی مجالس سوگواری) در میان مسلمانان وجود دارد هرگز تن به خواری نمیدهند و تحت اسارت کسی نمیروند... شیعیان در حقیقت از این راه به همدیگر درس جوانمردی و شجاعت تعلیم میدهند»[۲۸]. ائمه اطهار(ع) با گشودن این باب، و تشویق مردم به شرکت در این محافل در واقع همه را به تحصیل و تربیت در این دانشگاه حسینی دعوت کردند. شور و هیجان جوانان بسیجی در جبهههای نبرد در جنگ تحمیلی هشت ساله به ویژه در شبهای عملیات و لحظه شماری آنان برای فداکاری و ایثار و نیل به شهادت، گواه روشنی بر تأثیر عمیق مجالس حسینی است. این است که اگر این مجالس را «مجالس تأسّی و الگوپذیری» بنامیم بیراهه نرفتهایم.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب «محجه البیضاء» در توضیح حدیث پیامبر اکرم(ص) عِنْدَ ذِكْرِ الصَّالِحِينَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ؛ «به هنگام یاد صالحان رحمت الهی نازل میشود». با اشاره به مسئله تأثیرپذیری انسان از محیط اجتماعی و الگوهای شایسته، در بیان علت نزول رحمت به هنگام یاد صالحان، مینویسد: «چون ذکر صالحان و طرح صلاحیتهای اخلاقی آنان باعث میشود که انسان از آنها الگو بگیرد و با تحت تأثیر واقع شدن، به آنها تأسی و اقتدا کند و زمینه صلاحیت و برخورداری از رحمت پروردگار را برای خود فراهم سازد»[۲۹]. ثقه الاسلام کلینی و شیخ الطایفه شیخ طوسی در حدیث معتبر از امام صادق(ع) روایت کردهاند: «قَالَ: قَالَ لِي أَبِي يَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِي مِنْ مَالِي كَذَا وَ كَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنًى أَيَّامَ مِنًى»؛ «پدرم به من فرمود: ای جعفر! مقداری از مالم را (پس از وفاتم) برای برپایی مجلس سوگواری برایم در ایام حج در منی اختصاص بده»[۳۰]. صاحب جواهر در «کتاب طهارت» در بیان حکمت و فلسفه این وصیت امام باقر(ع) بیانی دارد که مفادش چنین است: «چون برپایی مجالس عزاداری و سوگواری ائمه(ع) باعث شناخت فضایل اخلاقی آنان و در نتیجه «اقتداء و تأسّی» مردم به آن بزرگان است»[۳۱]؛ لذا احیای نام و بزرگداشت خاطره آنان حرکتی پسندیده و عملی مطلوب است.[۳۲]
تجلیل از مجاهدت امام(ع) و تعظیم شعائر
اساساً سوگواری در مرگ اشخاص یک نوع تعظیم و احترام به آنان و رعایت موقعیت و شخصیتشان محسوب میشود؛ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَيِّتٌ لَا بَوَاكِيَ عَلَيْهِ، لَا إِعْزَازَ لَهُ»؛ «مردهای که گریه کنندهای نداشته باشد عزتی ندارد!»[۳۳]. مخصوصاً سوگواری در مرگ مردان الهی، از مصادیق بارز تعظیم شعائر الهی بوده و تجلیل از عقیده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب میشود. از این رو، رسول خدا(ص) هنگام بازگشت از جنگ احد وقتی که مشاهده کرد خانوادههای شهدای قبیله «بنی اشهل» و «بنی ظفر» برای شهیدان خود گریه میکنند، ولی عموی بزرگوارش حضرت حمزه گریه کنندهای ندارد، فرمود: «لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْمَ»؛ «اما امروز حمزه، گریه کنندهای ندارد!»[۳۴].
زنان مدینه با شنیدن این سخن در خانه حضرت حمزه اجتماع کرده و به سوگواری پرداختند و بدین وسیله شخصیت عظیم حضرت حمزه مورد تجلیل و تکریم قرار گرفت. و نیز آنگاه که خبر شهادت جعفر طیار در جنگ موته به مدینه میرسد، پیامبر(ص) برای گفتن تسلیت نخست به خانه جعفر رفت، سپس به خانه فاطمه زهرا(س) آمد، و آن بانوی بزرگ را در حال گریه و سوگواری دید، فرمود: «عَلَى مِثْلِ جَعْفَرٍ فَلْتَبْكِ الْبَوَاكِي»؛ «به راستی برای شخصیتی چون جعفر باید گریه کنندگان گریه کنند!»[۳۵].
قرآن کریم در مورد گروهی از قوم موسی که راه تباهی و فساد را در پیش گرفتند و سرانجام در اثر نفرین آن حضرت به هلاکت رسیدند، آنان را لایق تجلیل و گریه ندانسته و میفرماید: فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ[۳۶]. از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که لیاقت گریه دیگران را نداشتن نوعی حقارت و بیارزشی است. از این رو، در سفارشهای ائمه اطهار(ع) میبینیم که میفرمودند: چنان در میان مردم منشأ آثار خیر و برکت باشید که بر مرگتان بگریند و از شما تجلیل کنند!. امیرمؤمنان(ع) فرمود: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»؛ «با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق بورزند»[۳۷]. بنابراین، اقامه عزاداری برای امام حسین(ع) آن شخصیت ممتاز و بینظیری که خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولیای الهی و امامان معصوم است، علاوه بر تجلیل از مقام شامخ آن امام همام، از مصادیق روشن تعظیم شعائر الهی است که: وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[۳۸].
چگونه چنین نباشد و حال آنکه صفا و مروه با این که مکانی بیش نیستند، تنها چون یاد و ذکر الهی در آنجا زنده میشود، از شعائر الهی شمرده است؟ إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ[۳۹]. به یقین، امام حسین(ع) که تمام هستی خویش را یکجا با خداوند معامله کرد و با تمام اهل بیت(ع) و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چیزش در راه خدا گذشت، از عظیمترین شعائر الهی است و برپایی مجالس عزا برای آن حضرت، تعظیم یکی از بزرگترین شعائر الهی محسوب میشود.[۴۰]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۳۹۱.
- ↑ علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۸–۹۰.
- ↑ علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۶.
- ↑ علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۷.
- ↑ آذری قمی، شرحی بر وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام خمینی، ۱/۱۳۸؛ منافی اناری، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ۲۱۲.
- ↑ درویشزاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مقاله «خطابه و منبر»، فرهنگ عاشورایی ج۶ ص ۲۰.
- ↑ صد و پنجاه سال جوان بمانید، ص۱۳۴.
- ↑ صحیح بخاری، کتاب الجنائر، ح۱۲۷۷؛ کافی، ج۳، ص۲۶۲.
- ↑ کافی، ج۵، ص۴۹۵؛ بحارالانوار، ج۷۹، ص۹۱؛ مسند احمد، ج۶، ص۴۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲، ص۷۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۵ و ۱۷۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۶۵.
- ↑ برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به «حماسه حسینی» استاد شهید مرتضی مطهری، ج۱، فصل دوم، بحث عوامل تحریف.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۶۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۶۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۹۱- ۳۹۲، ح۲.
- ↑ وصیت نامه الهی- سیاسی امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۷۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۶۹.
- ↑ به نقل از فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی(ع)، علامه سید عبدالحسین شرف الدین، ترجمه علی صحت، ص۹۲.
- ↑ فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی(ع)، ص۱۰۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۷۰.
- ↑ به نقل از فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی(ع)، سید عبدالحسین شرف الدین، ص۱۰۹.
- ↑ به نقل از سیاسه الحسینیه، ص۴۴. جالب است بدانیم که اخیراً کتابی در آمریکا با نام «نقشهای برای جدایی مکاتب الهی» منتشر شده است که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر «مایکل برانت» یکی از معاونان سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) انجام شده است؛ وی در این گفتگو به طرحهایی اشاره میکند که علیه شیعیان و مذهب شیعه تدارک دیده شده است. در این گفتگو با اشاره به جلسات سرّی مقامات سازمان سیا و نماینده سرویس اطلاعاتی انگلیس آمده است: «ما به این نتیجه رسیدیم که پیروزی انقلاب اسلامی ایران فقط نتیجه سیاستهای اشتباه شاه در مقابله با این انقلاب نبوده است، بلکه عوامل دیگری مانند... استفاده از فرهنگ شهادت دخیل بوده؛ که این فرهنگ از هزار و چهار صد سال پیش توسط نوه پیامبر اسلام (امام حسین(ع)) به وجود آمده و هر ساله با عزاداری در ایام محرم این فرهنگ ترویج و گسترش مییابد». سپس برای مقابله با این فرهنگ میگوید: «ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این گونه مراسم، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت را سست و متزلزل کنیم». (روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۷۲۰۳- ۵/ ۳/ ۸۳- ص۱۶، با تلخیص).
- ↑ رجوع شود به: تتمّه المنتهی، ص۳۲۴- ۲۳۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۷۰.
- ↑ به نقل از: فلسفه شهادت و عزاداری، ص۱۰۹.
- ↑ محجه البیضاء، ج۴، ص۱۷.
- ↑ کافی، ج۵، ص۱۱۷؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۵۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص۳۶۶: وَ قَدْ يُسْتَفَادُ مِنْهُ اسْتِحْبَابُ ذَلِكَ إِذَا كَانَ الْمَنْدُوبُ ذَا صِفَاتٍ تَسْتَحِقُّ النَّشْرَ لِيُقْتَدَى بِهَا.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۷۳.
- ↑ المأساة الحسین(ع)، ص۱۱۸.
- ↑ استیعاب، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷۶.
- ↑ «آنگاه، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه مهلت یافتند» سوره دخان، آیه ۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۱۰.
- ↑ «(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانههای (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بیگمان، این (کار) از پرهیزگاری دلهاست» سوره حج، آیه ۳۲.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۷۵.