فساد
معناشناسی
«فساد» در لغت در معنای تباهی و ضد صلاح به کار رفته است[۱]. برخی لغویان گفتهاند: فساد عبارت است از خروج از حدّ اعتدال؛ کم باشد یا زیاد[۲].[۳]
«فساد» و «افساد» - همچون: محاربه - هر چند به حسب اطلاق، همه بدیها و شرور از جنایات و فجایع بزرگ گرفته تا کمفروشی و تقلب در معامله را شامل میگردد، لکن به قرینه، بیشتر منصرف به گناهانی است که باعث سلب امنیت در اموال، اعراض و نفوس اجتماع میشود. راهزنی، سرقت، قتل، تجاوزهای ناموسی، و امثال آن، از مصداقهای بارز آن شمرده میشوند[۴].[۵]
مبانی اسلام در خصوص فساد
دین مبین اسلام، به عنوان کاملترین دین الهی، در ذات خود با هر گونه انحراف و فساد مخالف بوده و بر پاکی و درستکاری تأکید دارد. این تأکید، مخصوصاً آنجا که به حقوق عمومی (بیت المال) مربوط میشود دارای ابعادی متفاوت و روشن است و به ضرورت رعایت حدود الهی و حق الناس متبلور میشود و آنچه از بررسی احادیث و روایات مشخص است، تأکید اسلام بر رعایت حدود الهی و حقوق مردم و نیز درستکاری و امانتداری کارگزاران حکومت است. در جای جای نهج البلاغه مبارزه حضرت(ع) با فساد اداری نمایان است. این مبارزه گاهی با توبیخ کارگزاری است که دعوت ثروتمندان را پذیرفته و گاهی با توبیخ کارگزاری است که از بیت المال سوء استفاده کرده و گاهی با اعتراض به فردی است که از بیت المال بیشتر طلب کرده و گاهی...، سخنان حکیمانه آن بزرگوار، در زمینه عدل و قسط، کتابی گویا و مکتبی نورانی برای همه عدالتخواهان و آزادیخواهان عالم تا قیامت است، از جمله این بیانات: «الْعَدْلُ أَفْضَلُ سَجِيَّةٍ»؛ «عدالت برترین خصلت است»[۶]، «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۷]؛ «روز عدالت بر ستمگر سختتر است از روز ستم بر مظلوم».
از نظر اسلام، میان فساد حکومت و حاکمان و فساد مردم، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. اگر حاکمان، خود فاسد باشند، بنابر اصل اَلنَّاسُ عَلَى دِينِ مُلُوكِهِمْ، مردم نیز به فساد گرایش پیدا میکنند و اگر مردم فاسد باشند، حاکمان را نیز به سمت و سوی فساد خواهند کشاند و اگر آنان نیز مقاومت کنند، با شورش و... حاکمان صالح را از میان برخواهند و رئیسانی فاسد را بر سر کار خواهند نشاند، این، اصلی است غیر قابل انکار که با اندک تأملی، درستی آن، روشن میشود. در تاریخ، شواهد فراوانی را برای این اصل میتوان یافت. یکی از بزرگترین اهداف پذیرش حکومت توسط امام علی(ع) مبارزه با ظلم و فساد و طغیان، تبعیض، بیعدالتی و احقاق حقوق مردم و حاکمیت اسلام اصیل و ایجاد اصلاحات همه جانبه، عمیق و گسترده و کارساز و فراگیر در جامعه اسلامی بود. نوع نگرش آن حضرت به حکومت و حاکمان و کارگزاران و بیت المال و بودجه و اموال عمومی و قدرت و اقتدار حکومت و قوای حاکم بر امت و رسالت و مسئولیت امام و رهبر و شیوه برخورد و رابطه و ارتباط و تعامل با مردم با مسئولیتپذیری هر چه بیشتر، امانتداری، وظیفهشناسی، تکلیف الهی، خدمتگزار مردم بودن، امر به معروف و نهی از منکر، احقاق حقوق مردم، اجرای عدل و قسط و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه و توطئه، ریشهکن کردن فساد در جامعه، مبارزه با جریان فساد، اصلاح ساختارها و روشها، اصلاح مدیران و کارگزاران، نظارت و پیگیری همه جانبه امور، اطلاعرسانی و کسب اطلاعات از عملکرد مسئولان ذی ربط، شفافیت، مسئولیت متقابل والی و مردم، اصلاح ساختار قدرت در جامعه اسلامی، بهکارگیری عناصر شایسته و با کفایت برای هر کاری و ایجاد نظامی کارآمد، مؤثر، مفید، کم هزینه و پر فایده، با کفایت و با لیاقت، منضبط و قانونگرا، ولایت پذیر و با ایمان و به دور از هر گونه سهلانگاری و ضعف نفس و با بهکارگیری افراد متکبر، خود بزرگ بین و یا خشن و غیرکارآمد و متملق و چاپلوس و یا طالب مال و یا خواهان قدرت را در بیانات نورانی آن حضرت فراوان میتوان یافت.
خطر مهمی که مسئولان و مدیران نظام اسلامی را تهدید میکند، تنها سوء استفاده مالی از موقعیت نیست بلکه توجیه شرعی این سوء استفاده برای پیدا کردن نوعی آرامش است که زمینهساز ارتکاب گناهان بزرگتر و تخلفات بیشتر است. یکی از این بدعتها، مصلحتاندیشی در برابر احکام خدا و دستورات خاتم الانبیاء(ص) بود. به فرموده مرحوم شرف الدین در کتاب «اجتهاد در مقابل نص»، در این رابطه مصادیق فراوانی را میتوان ارائه کرد. برخی از اصحاب و خلفا، با وجود قرآن و سنت، صرفاً بر اساس تشخیص خود و مصلحتگرایی، احکامی را مطرح و طبق نظر خود عمل میکردند[۸].
انواع و گونهها
بر اساس گوناگونی موجود در اشکال فساد، آن را میتوان در سه طبقه تقسیم کرد[۹]:
- فساد اقتصادی: این نوع از فساد، عبارت است از کلیه رفتارها و سوء رفتارهایی که موجب اختلال در نظم اقتصادی یا عملکرد بهینه مراکز اقتصادی در مقیاسههای مختلف از واحدهای کوچک گرفته تا اخلال در اقتصاد کشور، میگردد. فساد اقتصادی در یک موقعیت بازارگونه اتفاق میافتد و به مبادله کالا یا نقد مادی مربوط میشود که عنصر اصلی فساد مالی است انتقال منابع تنها به صورت نقد یا کالا نیست بلکه در یک موقعیت اجتماعی، مبادله با چند مفهوم فرهنگی و اخلاقی سرو کار دارد.
- فساد سیاسی: این اصطلاح به استفاده از قدرت سیاسی برای هدفهای شخصی و غیرقانونی اطلاق میشود. فساد سیاسی به معنای کسب منافع نامشروع شخصی از طریق قدرت سیاسی یا موقعیت دولتی است. این تعریف با توجه به زمان، مکان و فرهنگهای مختلف متفاوت و به اندازه تاریخ دولت در فرهنگهای سیاسی و نظام دولتی و اندیشه سیاسی قدمت دارد و بیشتر تحت تأثیر نظام سیاسی هر کشور است.
- فساد اداری: فساد ممکن است مادی یا غیرمادی باشد. برای غیرمادی میتوان کارمندی را مثال زد که برای پیشرفت در پایگاه و حمایتهایش هزینه خود را از راه امتیازات مردم در جامعه تأمین میکند. یک فاسد اداری اداره خود را به مثابه یک مؤسسه تجاری مینگرد که او میخواهد درآمدش را در آنجا به حداکثر برساند. واحد او به یک واحد حداکثر بر طبق قوانین بازار میشود. اندازه درآمد او به شرایط بازار و خدمتی که پیشنهاد میدهد و همچنین استعداد او برای پیدا کردن مشتریانی که درآمد او را به طور غیرقانونی به حداکثر برسانند. فساد اداری لزوماً به معنای قانون شکنی نیست. در جوامعی که قوانینی بر ضد فساد نیست در واقع قانونی نیست تا شکسته شود. در این حالتها فساد به عنوان یک عمل غیراخلاقی و نادرست محکوم میشود[۱۰].
زمینههای فساد
برخی از مهمترین زمینههای فساد عبارتاند از:
- اعراض اسلام توحیدی: از نظر قرآن کسانی حاضر نیستند از اسلام توحیدی و شرایع آن از جمله آموزههای وحیانی قرآن پیروی و اطاعت کنند لذا گرفتار فساد و افساد میشوند[۱۱].
- ترک امداد مسلمانان و مؤمنان: ترک یاری رسانی به مسلمانان و مؤمنانی که در راه خدا هستند، انسان را از صلاح به فساد و از اصلاح به افساد میکشاند[۱۲].
- ترک جهاد: از نظر قرآن، ترک جهاد، زمینه محو ارزشها و به فساد کشیده شدن جامعه است و کسانی که تارک جهاد هستند گرفتار فساد میشوند[۱۳].
- ترک امر به معروف و نهی از منکر: این فریضه مهمترین عامل برای احقاق حق و گسترش صلاح و اصلاح در اجتماع است، ترک آن به طور طبیعی موجب گسترش فساد و افساد میشود[۱۴]. از همین روست که از نظر قرآن، ترک فریضه به ویژخ ترک کردن نهی از منکر، موجب فساد در زمین است.
- حکومت طاغوت: از نظر قرآن حکومت از مصادیق ولایت الهی است و تنها کسانی مستحق حکومت بر دیگران هستند که از مظاهر ولایت الهی بهره مند باشند. بر همین اساس حکومت طاغوتیان موجب فساد و تباهی در زمین است[۱۵].
- رفاه: امکانات زیاد مادی و آسایش موجب بدمستی و گرایش به فساد در افراد میشود[۱۶]؛ از همین روست که وقتی بنی اسرائیل با افزایش ثروت مواجه شدند بارها در زمین فساد کردند[۱۷].
- طغیان: کسانی که علیه قوانین و سنتهای الهی طغیان میکند، در گرایش به فساد بسیار فعال هستند و بیشترین فساد را موجب میشوند[۱۸].
- ظلم: ظلم به دیگران موجب میشود تا شخص گرفتار افسادگری در زمین شود[۱۹]. این اخلال گری حتی در میان مسلمان و صفوف مجاهدان نیز ممکن است کشیده شود[۲۰].
- فسق و گناه: کسانی که گرفتار فسق و فجور و گناه هستند، بیشترین ظرفیت را برای افساد در میان مردم و زمین دارند[۲۱].
- قدرت: همان طوری که ثروت عامل طغیان ورزی است، همچنین قدرت نیز این گونه است، چنان که فرعون به سبب قدرت و قارون به سبب ثروت طغیانگری میکردند و به فساد و افساد در زمین میپرداختند[۲۲].[۲۳]
آثار فساد و رفتار مفسدان
برخی از مهمترین آثار فساد عبارتاند از:
- تخریب محیط زیست: از مهمترین آثار فعالیتهای فاسد و مفسد این است که محیط زیست بشر به شدت تخریب میشود و دریاها و خشکیها به گونه ای میشود که ضرر و زیان به انسان میرساند[۲۴]. از نظر قرآن، فعالیتهای انسانی محدود به خودش نیست، بلکه تاثیر مخرب عمومی به جا میگذارد که حتی حیوانات و گیاهان دریایی و خشکی نیز از این فعالیتها آسیب میبینند و موجبات توفان، سیل، آلودگی محیط زیستی، تغییرات آب و هوایی و مانند آنها میشود.
- زیان و خسران: هر گونه فعالیت فساد آمیزی در زمین موجب میشود تا سرمایهها از دست برود در حالی که نتیجه ای عاید انسان نمیشود[۲۵].
- ظلم: مفسدان به سبب طبیعت غیر متعادل خویش، رفتارهایی را انجام میدهند که بیرون از دایره عدالت است و این گونه است که ظلم به عنوان برآیند و آثار رفتار مفسدانه هماره مطرح است[۲۶].
- فتنه: از دیگر آثار فعالیتهای مفسدان میتوان به فتنهگری اشاره کرد. اصولا چنین افرادی از مسیر عدالت و حق بیرون رفته و در ظلمت یا محیط خاکستری فعالیت میکنند و رفتارها و کارهایشان به گونهای است که حق و باطل به هم آمیخته میشود و قدرت تشخیص حق و باطل را از دیگران سلب میکنند. بنابراین، مفسدان با فعالیتهای خویش محیطی پر از فتنه و انحراف را برای خود و دیگران فراهم میآورند که قدرت تشخیص و گرایش به حق در آن فراهم نیست[۲۷].
- قتل بیگناه: رفتارهای مفسدانه موجب قتل بیگناهان میشود که البته آثار آن محدود به خود مقتول یا خانواده آن نیست، بلکه آثار اجتماعی آن دامن گیر دیگران نیز میشود[۲۸].
- اسراف: از نظر قرآن، همان طوری که ظلم و بیعدالتی از پیامدهای رفتارهای فاسد است، همچنین گرایش به هر گونه اسراف و زیاده روی همانند قتل دیگران از پیامدهای فساد است[۲۹].
- گمراهی: از دیگر آثار فساد میتوان به گمراهی و حرکت از مسیر حق به سوی باطل اشاره کرد[۳۰].
- فسق: فسق و پوشیدن لباسی نارسا و ناقص بر تن که توانای دفاعی و حفاظتی ندارد و شخص را گرفتار بیتقوایی میکند، از دیگر پیامدهای فساد است که در قرآن به آن توجه داده شده است[۳۱].
- لعنت خدا: از پیامدها و آثار فساد آن است که خدا چنین افرادی را از رحمت خویش دور ساخته و ملعون میدارد[۳۲].
- از کار افتادن ابزارهای معرفتی و شناختی: از نظر قرآن، کسانی که به فساد میگرایند، به عنوان مجازات الهی، ابزارهای شناختی و معرفتی آنان از کار میافتد و به جایی آنکه توان شنوایی و بینایی داشته باشند، کور و کر میشوند[۳۳]. از همین روست که مفسدان، تحلیل روشن و واقع بینانه ای از عملکرد خود و دیگران نداشته و کارهای فساد و مفسدانه خویش را مصلحانه و کارهای اصلاحی دیگران را مفسدانه تحلیل و تبیین میکنند[۳۴] به هر حال، کوردلی و عدم دریافت حقایق از پیامدهای فساد و افساد است.
- مانع اصلاحات: مفسدان از موانع جدی در راه اصلاحات هستند؛ زیرا خودشان کارهای فاسد را انجام میدهند و هرگز با فعالیتهای اصلاحی دیگران موافقت نخواهند کرد و سدی در راه اصلاحات دیگران ایجاد میکنند[۳۵].
- محرومیت از احترام: از نظر قرآن، برخی از اعمال مفسدانه مانند قتل بیگناهان، موجب میشود تا شخص از احترام و ارزش ساقط شود و جایگاه اصلی انسانی خودش را از دست بدهد. از همین روست که میتوان قاتل را به سبب فسادش اعدام کرد و هیچ حرمت و احترامی از جهت حفظ جانش قایل نشد[۳۶]. پس احترام و حرمت جان شخص تا زمانی است که فسادی چون قتل نکرده باشد؛ زیرا با قتل بیگناه میبایست قصاص شود و هیچ احترام و حرمتی برای جانش نیست.
- محرومیت از خلافت الهی: خلافت الهی برای کسانی است که عمل ایشان صالح و مصلحانه باشد، اما کسانی که عملی مفسدانه و ظلم دارند، از خلافت الهی محروم میشوند[۳۷].
- محرومیت از سعادت اخروی: از دیگر آثار رفتارها و فعالیت فاسد و مفسد میتوان به محرومیت از سعادت اخروی این افراد اشاره کرد؛ زیرا از نظر قرآن، عاقبت برای متقین است و اهل فساد از تقوا بیگانه هستند[۳۸].
- محرومیت از محبت خدا: کسانی که به جای اصلاح به افساد میپردازند محبوب خدا نیستند و مفسدان از محبت خدا محروم میشوند[۳۹].
- کفر: از نظر قرآن، عدم ایمان و کفر به خدا ریشه در گرایش مفسدانه انسان دارد؛ چنان که مصلحان گرایش به ایمان دارند[۴۰].
- کفران نعمت: کسانی که گرفتار فساد و افساد هستند، گرفتار کفران نعمت بوده و در قول و فعل شکرگزار خدا و نعمتهای او نیستند[۴۱].
- کمفروشی و گران فروشی: کسانی که بر خلاف عدالت رفتار میکنند، گرایش به ظلم و اسراف داشته و به طور طبیعی کمفروشی و گران فروشی رویه مفسدانه آنان است[۴۲].
- نسل کشی: مفسدان تنها به قتل بسنده نمیکنند، بلکه به اشکال گوناگون نسلهای بشر را تهدید میکنند؛ این اشکال ممکن است در قالب قتل گروهی، سقط جنین، نابودی تغذیه و مانند آن شود[۴۳].
- نابودی کشاورزی: نابود ساختن کشاورزی، از بارزترین نوع فساد در زمین است که بسیار خطرناک است؛ زیرا امنیت غذایی اجتماع را به خطر میاندازد[۴۴].
- نابودی دین: از مهمترین پیامدها و آثار افساد، نابودی دین است که عقاید و آرمانهای مردم رادر معرض خطر میدهد[۴۵].
- جلوگیری در راه خدا: جلوگیری از راه خدا، مصداق فسادگری است[۴۶].
- برتری جویی: کسانی که گرفتار فساد هستند گرفتار برتری جویی در زمین هستند که عملی مفسدانه است[۴۷].
- جلوگیری از رواج دین: از نظر قرآن جلوگیری از رواج دین الهی، نمودی از فساد انگیزی و نمونه از رفتار مفسدانه و آثار آن است که در جامعه خودنمایی میکند[۴۸].
- ذلیل کردن مردم: فعالیتهای اصلاحی در راستای حکمت و عزت است، اما فعالیتهای مفسدانه جز ذلیل کردن مردم اثری را در اجتماع به جا نمیگذارد[۴۹].[۵۰]
مبارزه با فساد
از نظر آموزههای وحیانی قرآن بر مؤمنان بلکه همه انسانهایی که دارای فطرت الهی هستند لازم و ضروری است تا با اتخاذ روشها و شیوههایی به مبارزه و مقابله با فساد و مفسدان بپردازند.
از نظر قرآن، احسان و نیکی به نیازمندان[۵۱]، بر انگیختن احساسات و عواطف پاک و فطری انسانها[۵۲]، ترک اطاعت مفسدان حاکم[۵۳]، تشویق و برانگیختن عواطف مردم جهت چای بندی به اعمال نیک و اهداف متعالی[۵۴]، تهدید مفسدان به مجازاتهای اخروی[۵۵]، کیفر مفسدان به مجازاتهای دنیوی[۵۶]، نهی از فساد و بیان زشتیهای آن[۵۷]، دفع و سرکوب مفسدان با هر ابزاری و وسیلهای[۵۸]، تهدید مصلح نماهای مفسد[۵۹]، شناسایی و جداسازی مصلحان واقعی از مفسدان و بیان این حقیقت[۶۰]، تبیین فرجام مفسدان و هشدار به آنان[۶۱]، طرد اجتماعی مفسدان و قطع ارتباط با آنان به لعن و نفرین زبانی و عملی[۶۲] از جمله روشهایی است که قرآن برای مبارزه با فساد و مفسدان بیان کرده است[۶۳].
جستارهای وابسته
منابع
- هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت
- شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم
- منصوری، خلیل، فساد مفسدان عوامل و آثار آن
- منصوری، خلیل، زمینهها و آثار عملکرد مفسدان
- صالحی، مصطفی، عوامل بروز فساد اداری از دیدگاه اسلام
- مریم هاشمی، اسماعیل اسدی، حسامالدین موسوی، تبیین مفهوم فساد اداری از دیدگاه اسلام و ارائه الگوی مناسب
پانویس
- ↑ کتاب العین و لسان العرب، واژه «فسد».
- ↑ المفردات (راغب)، واژه «فسد».
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۵، ص ۶۹۳.
- ↑ ر.ک: سیدمرتضی حسین زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۴۵۳؛ جمالالدین محمد ابنمنظور مصری، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۶۸.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۷۱.
- ↑ غررالحکم و دررالکلم.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۴۱.
- ↑ صالحی، مصطفی، عوامل بروز فساد اداری از دیدگاه اسلام.
- ↑ دانائی فرد، حسن، چالشهای مدیریت دولتی در ایران، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- ↑ صالحی، مصطفی، عوامل بروز فساد اداری از دیدگاه اسلام، ص۱۱۱-۱۳۱؛ هاشمی، اسدی، موسوی، مقاله «تبیین مفهوم فساد اداری از دیدگاه اسلام و ارائه الگوی مناسب».
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۶۲ و ۶۳.
- ↑ سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۳.
- ↑ سوره محمد، آیه ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ سوره هود، آیه ۱۱۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵؛ سوره محمد، آیه ۲۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۷۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴-۸.
- ↑ سوره فجر، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ سوره توبه، آیه ۴۷.
- ↑ سوره توبه، آیه ۴۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۶ و ۲۷؛ سوره نمل، آیه ۱۲ و ... .
- ↑ سوره فجر، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ منصوری، خلیل، زمینهها و آثار عملکرد مفسدان.
- ↑ سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۰۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ سوره محمد، آیه ۲۳.
- ↑ سوره محمد، آیه ۲۲ و ۲۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۷ و آیه ۱۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۸۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ سوره یونس، آیه ۴۰.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۷۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۸۵؛ سوره هود، آیه ۸۴ و ۸۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۸۶؛ سوره نحل، آیه ۸۸.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ سوره نحل، آیه ۸۸.
- ↑ سوره نمل، آیه ۳۴.
- ↑ منصوری، خلیل، زمینهها و آثار عملکرد مفسدان.
- ↑ سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵؛ سوره مائده، آیه ۳۲؛ سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۱۵۱ و ۱۵۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۳؛ سوره رعد، آیه ۲۵؛ سوره نحل، آیه ۸۸.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۳؛ سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۵؛ سوره مائده، آیه ۶۲.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴ و ۵؛ سوره کهف، آیه ۹۴-۹۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۲۰؛ سوره یونس، آیه ۴۰.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۸۵؛ سوره اعراف، آیه ۸۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۰۳؛ سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ سوره رعد، آیه ۲۵.
- ↑ منصوری، خلیل، فساد مفسدان عوامل و آثار آن.