قوم یهود در کلام اسلامی
یهود و دین یهودیت
به قوم بنی اسرائیل و پیروان حضرت موسی (ع) "یهود" میگویند و یهودی کسی است که در این آیین باشد. "دین یهود" اولین دین در میان ادیان ابراهیمی است که در عین کم بودن پیروان آن نسبت به دیگر ادیان الهی، فراز و نشیبهای فراوانی را در طول حیات خود دیده و به جای گذاشته است[۱]. یهود نام آیین حضرت موسی(ع) است. حضرت موسی(ع) از پیامبران بزرگ آسمانی بوده و در قرآن دربارۀ حضرت موسی(ع) و مراحل گوناگون زندگی او بیش از دیگر پیامبران سخن گفته شده است: دوران کودکی موسی(ع)؛ افکندن او به نیل؛ پرورش یافتن در خانۀ فرعون؛ سخن گفتن خداوند با او؛ سرگردانی یهود به دلیل نافرمانی از حضرت موسی(ع)؛ ورود به ارض موعود و مأموریت یافتن برای دعوت فرعون[۲].[۳]
زندگینامه مختصر از حضرت موسی (ع)
حضرت موسی(ع) در خانوادهای از سبط لاوی که از نوادگان ابراهیم(ع) بود به دنیا آمد. مادر حضرت موسی(ع) از بیم فرعون او را در سبدی نهاد و به نیل انداخت. همسر فرعون سبد را یافت و به موسی(ع) علاقهمند گشت و پرورش او را بر عهده گرفت. مادر موسی(ع) به خواست خداوند در پی ماجرایی، دایۀ فرزند خویش شد. "موسی" را در زبان عربی "موشه" تلفظ میکنند به معنای از آب گرفته شده. موسی(ع) در دربار فرعون پرورش یافت و اندک اندک به اصل خویش پی برد روزی مردی قبطی را دید که مردی سبطی از بنی اسرائیل را میزند و چیزی نمانده است او را بکشد، به یاری مرد سبطی برآمد و مرد قبطی را کشت، آنگاه از ترس انتقام فرعونیان فرار کرد و به مدین رفت و سالها در آنجا ماند و با دختر حضرت شعیب(ع) ازدواج کرد و سرانجام به مقام پیامبری رسید و مأموریت یافت تا به مصر بازگردد و فرعون و پیروان او را به دین الهی بخواند و حضرت هارون(ع) هم به وی کمک کند. حضرت موسی(ع) به قدرت خدا و به اعجاز توانست بر ساحرانی که فرعون جمع آوری کرده بود پیروز شود آنان دانستند کار آن حضرت جادو نیست و به فرمودۀ قرآن مجید بدون ترسی از فرعون به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند[۴].
برخی حوادث قوم یهود
انواع عذابهایی که بعد از معجزات حضرت موسی(ع) بر مصریان نازل شد و در تورات و قرآن آمده عبارتاند از: تبدیل شدن آب مصریان به خون؛ زیاد شدن قورباغه میان آنها؛ زیاد شدن پشه؛ زیاد شدن مگس؛ مرگ حیوانات مصریان بر اثر وبا؛ مبتلا شدن مصریان و چهارپایان به دمل؛ فرود آمدن تگرگ بر آنها و تلف شدن مقدار زیادی از حیوانات و مزارع؛ زیاد شدن ملخ؛ تاریک شدن مساکن مصریان تا سه روز؛ هلاک شدن نخستزادگان انسان و حیوان همۀ مصریان، حتی نخستزادۀ خود فرعون. برخی از این عذابها در قرآن مجید در سورۀ اعراف، آیات ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۵] و ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ﴾[۶]آمده است[۷].
از آیۀ ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ﴾[۸] و احادیث اسلامی استفاده میشود بنیاسرائیل به امر خدا از مصر خارج شدند، فرعون و لشکریانش به تعقیب بنیاسرائیل پرداختند اما به معجزۀ الهی در رود نیل غرق شدند[۹] بنیاسرائیل در حوالی شبه جزیرۀ سینا توقف کردند و در آنجا برای آنان از آسمان چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که در عربی "سلوا" نامیده میشود، فرود میآمد و بنیاسرائیل آنها را میخوردند این جریان تا چهل سال یعنی در تمام مدت سرگردانی بنیاسرائیل در بیابان ادامه داشت[۱۰].
پس از موسی(ع)، یوشع بن نون رهبری بنیاسرائیل را به دست گرفت و سرانجام داوود(ع) و پس از او سلیمان(ع) حکومتی قدرتمند بر پا کردند. تورات کنونی نسبتهایی ناروا به این دو پیامبر آسمانی میدهد ولی قرآن کریم آنان را پیامبرانی بزرگ شمرده و به نیکی ستوده است[۱۱]
با حملۀ بُخت النصر پادشاه بابل در قرن ششم به اورشلیم پایتخت دولت یهود، روزگار اسارت و آوارگی بنی اسرائیل آغاز گشت. قوم بنی اسرائیل در این روزگار، عقاید و آداب و رسوم بسیاری از دیگر ملل را پذیرفتند تا سرانجام کورش پادشاه ایران (۵۵۹ ـ ۵۲۹ ق. م) بابل را فتح کرد و بنی اسرائیل را آزاد ساخت، از این زمان بود که بنی اسرائیل به قوم یهود مشهور گشتند و با فرهنگ ایرانی نیز تماس یافتند[۱۲].[۱۳]
کتابهای قوم یهود
تورات و دیگر متون مقدس پیامبران بنیاسرائیل را عهد عتیق گویند. علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده میشود، کتاب "تلمود" به عنوان تورات شفاهی از کتابهای مقدس و مهم یهودیان است که احکام و احادیث یهود را دربر دارد و محتوای آن، زیر بنای فکری و اعتقادی بنیاسرائیل است. اساس این متون، اسفار پنجگانهاند که یهودیان معتقدند همۀ آنها به موسی(ع) نازل گشته است. اسفار پنجگانه عبارتاند از: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد، سفر تثنیه.
عهد عتیق ۳۹ کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم میشوند: ۱. تورات و بخش تاریخی عهد عتیق؛ ۲. حکمت، مناجات و شعر؛ ۳. پیشگوییهای انبیا[۱۴].
فرقههای قوم یهود
یهودیان به خاطر زندگی در کشورهای گوناگون و تأثیر گرفتن از فرهنگ آن کشورها به فرقههای متعددی تبدیل شدند، از جملۀ آن فرقهها عبارتاند از:
- فریسیان: آنها خداوند را از جسم و صفات جسمانی منزه دانسته و دربارۀ ارادۀ آدمی راه میانه را پذیرفتند. رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهی را قبول دارند و به عبادات، مانند نماز و روزه بها میدهند. فریسیان علاوه بر عهد عتیق به تلمود معتقدند. از دیگر اعتقادات آنان، اعتقاد به عدم تحریف تورات، مخالفت با حضرت مسیح و تلاش برای تصلیب اوست.
- صدوقیان: این فرقه برخلاف فریسیان، قائل به جسمانیت خدا بوده، قیامت را انکار کرده و دربارۀ ارادۀ انسان به اختیار مطلق اعتقاد دارند؛ ولی مانند آنها با حضرت عیسی(ع) مخالف بودند. پس از خرابی اورشلیم در سال ۷۰ م. دیگر اثری از این فرقه باقی نماند.
- سامریان: این فرقه مخلوطی از اسرائیلی و آشوری است؛ تنها پنج سفر از تورات و کتاب یوشع را میپذیرند. برخلاف دیگر اعتقاد غالب یهودیان، قبلۀ خود را مسجدالاقصی نمیدانند و کوه جزریم در نزدیکی بیتالمقدس را مقدس و قبلۀ خود میدانند. آنها به مسائل مذهبی توجه خاصی دارند و مراسم ویژهای برگزار میکنند.
- اسنیان: آنها اهل غسل و عبادت بودند، اما اهل فعالیتهای گروهی بوده و مالکیت فردی و ازدواج را قبول نداشتند. قبلۀ آنها خورشید بوده که احتمالاً از "میتراپرستان" گرفته بودند. به عقیدۀ برخی دانشمندان، افکار این فرقه زیربنای مسیحیت فعلی گردید. از این فرقه نیز مانند صدوقیان پس از خرابی اورشلیم اثری باقی نماند.
- قانویان: در اعتقادات شبیه فریسیان بودند. آنان همچنین به شدت با تسلط رومیان بر فلسطین مخالف بودند و هواخواهان رومیان را با خنجرهایی که در زیر لباس خود مخفی میکردند از پای در میآوردند.
- قارئون: این فرقه پس از اسلام پدید آمد، با تورات شفاهی، یعنی تلمود مخالف بوده و بر معنای ظاهری تورات تعصب میورزیدند و همواره با فریسیان درگیری داشتهاند. رهبر آنان در ابتدا یک یهودی به نام "عنان" بوده که در بغداد این فرقه را با اسم "عنانیه" بنیان نهاد. او با ابوحنیفه معاصر بود و با او معاشرت داشت و برخی مسائل اسلامی را از او یاد گرفت. ازاینرو، در مباحث خود تا امروزه از اصطلاحات اصول فقه حنفی بهره میگیرند. سپس شخصی بهنام بنیامین نهاوندی این مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و نام آن را به قارئون (در عبری، قرائیم[۱۵]به معنای قرائتکنندگان) تغییر داد.
- دونمه: نام مؤسس "فرقۀ دونمه"، "شبتای صبی" است که به آن، "فرقۀ شبتین" نیز میگویند. او متولد ازمیر ترکیه بوده که پس از مطالعۀ الهیات و عرفان یهود، مدعی شد نخستین فرزند خدا و مسیحای یهود است و برای نجات آنان آمده است. از اینرو، جمعیت زیادی از یهودیان دنیا دعوتش را پذیرفتند. او پس از دستگیری از سوی سلطان عثمانی، مسلمان شد و اسم خود را به "محمد افندی" تغییر داد. وی با حفظ لقب مسیحایی خود به عنوان تبلیغ اسلام با یهودیان ارتباط برقرار و پیروان خود را به اسلام تشویق کرد. از اینرو، پیروان فرقه او به رسم مسلمانان عمامه بر سر میگذاشتند. اما باز هم بسیاری از یهودیان و مسیحیان او را "مسیحا" میدانستند و میگفتند تنها شبحی از او مسلمان شده، او به آسمان رفته و به زودی ظهور خواهد کرد. پس از مرگ او، برادرش پیروان او را دور خود جمع کرد. پیروان این فرقه که بیشتر امروزه در ترکیه به سر میبرند، در ظاهر به سنن اسلامی و در باطن به سنن یهودی عمل میکنند.
پس از بازگشت یهود از بابل، جامعۀ دینی، نظام تازهای یافت و معابدی ساخته شد که بعداً "کنیسه" نامیده شد. این معابد، مانند سایر معبدها معماری خاصی داشتند و در آنها قربانگاه و اماکن ویژۀ دیگری وجود داشت. هماکنون نیز معبد یهودیان "کنیسه" نامیده میشود. قبلۀ یهود، معبد سلیمان (مسجد الاقصی) است[۱۶].
عیدهای قوم یهود
یهود برای خود عیدهایی دارند که عبارتاند از:
- روز شنبه: در این روز افراد خانواده دستهجمعی غذا میخورند و طی آن، بزرگ خانواده جام شرابی در دست میگیرد و با خواندن دعا آن را تبرک میکند و افراد خانواده از آن شراب میخورند. تعطیلی شنبه یکی از ده فرمان است[۱۷].[۱۸]
- عید اول ماه: به عبری به آن روش "حودشمی" گویند که به معنای "آغاز ماه" است.
- سال هفتم یا سال انفکاک: طبق تورات هر هفت سال یکبار، باید وامها را بخشید و کارهای انسانی از قبیل آزاد کردن بردگان اسرائیلی و مانند آن انجام داد[۱۹]. نام عبری این سال "شمیطا" به معنای "رها کردن" است.
- سال یوبیل: این عید هر پنجاه سال یکبار میآید که اعمال انسانی و اخلاقی بسیاری در آن انجام میشود[۲۰].
- عید فصح: "فصح"، در لغت به معنای "چشمپوشی" است که به مناسبت چشمپوشی خداوند از قتل نخستزادگان بنیاسرائیل، هنگام نزول این بلا چنین نامی به آن داده شده است. این عید، هفت روز طول میکشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب ۱۲) آمده است. این عید مهمترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاکسپاری حضرت عیسی(ع) آن را گرامی میدارند.
- عید هفتهها: این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار میشود. نام عبری آن "شاووعوت" یعنی "هفته ها" است.
- عید اول سال: این عید که به عبری "روشهاشانا" (رأس السنة) نامیده میشود در اوایل مهر (اعتدال خریفی) قرار دارد. در آن روز به نشانۀ آمادگی برای ده روز ایام توبه، بوق مینواختند. روز دهم اهمیت خاصی داشت و به آن "یوم هاکیپور" میگفتند.
- یوم کیپور: یعنی "روز کفاره". این عید مهم در دهمین روز ماه "تشری" واقع است و آن را "عاسور"، یعنی "عاشورا" مینامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز به منظور کفارۀ گناهان، روزه میگیرند و از خوردن، آشامیدن، استحمام و کار پرهیز میکنند و در کنیسهها به عبادت و استغفار مشغول میشوند. در آن روز، یهودیان بنیادگرا لباس ویژهای بر تن میکنند و از پوشیدن کفش چرمی خودداری میکنند.
- عید سایبانها: در روز بیست و دوم ماه تشری به نشانه زندگی کردن بنیاسرئیل در "خیمههای تیه" در عصر حضرت موسی(ع) به مدت یک هفته در خیمه زندگی میکنند. نام این عید به زبان عبری "سکوت"، یعنی "سایبانها" است.
- عید گشایش: در عبری "حنوکا" نامیده میشود و یادبود پیروزی یهود بر استعمارگران یونانی در سال ۱۶۸ ق. م. است. در این روز، معبد سلیمان به دست یهود، از پلیدیها و خرابیهای دشمن تطهیر شد. این عید یک هفته بعد از عید سایبانهاست.
- عید قرعهها: در عبری "پوریم" نام دارد. این روز به مناسبت رفع خطر قتلعام یهودیان به توطئه هامان، وزیر خشایار شاه، عید قرار داده شده است. عید مزبور در ماه اسفند قرار دارد[۲۱].
یهود و اسلام
یهودیان از صدر اسلام تاکنون همواره برای مسلمانان ایجاد مزاحمت داشتهاند. یهود از آنجا که دین خود را نعمت الهی میداند و همچنین افزایش پیروان را کمال نمیداند، برخلاف مسیحیت و اسلام تبلیغ ندارد. البته اگر کسی یهودی شود او را میپذیرند اما امروزه بیشتر مردم را به همکاری و همفکری با صهیونیسم دعوت نموده، مانند جذب بهائیان به فلسطین اشغالی و یا به عرفان و تصوف یهود که "قبالا" باشد، جذب مینمایند. روش دوم بیشتر در میان نسل جوان تبلیغ و ترویج میشود[۲۲].
تاریخچه یهودیت در جزیرة العرب
براساس برخی از اخبار، ورود یهود به شبه جزیره به ایام "بخت النصر" برمی گردد[۲۳]؛ زیرا به علت نزدیک بودن فلسطین و حجاز به یکدیگر و نیز دایر بودن راهها، عدۀ زیادی از یهودیان فراری از دست بخت النصر در "وادیالقری"، "خیبر"، "تیماء" و "یثرب" ساکن شدند. "تلمود" و "یشناه" نیز بر پناه بردن یهودیان در زمان "بنوکد نصر" (بخت النصر) به جزیرة العرب و تأثیرپذیری آنان از عادات و رسوم عرب اشاره دارند[۲۴]. ممکن است این سکونت به دلیل اعرابی باشد که یهودی شده بودند[۲۵]. اخبار دیگر حاکی از این است که با ظهور دولت روم و حملۀ آنان به عبرانیان، یهودیان بسیاری در حجاز ساکن شدند. در زمان "قیصر دریان" در سال ۱۳۲ م نیز یهودیان آواره شدند[۲۶]، در نتیجه بسیاری از آنان به حجاز و عده کمی نیز به یمن گریختند[۲۷].
یهودیان یمن
از یهودیان یمن، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ عدهای از مؤرخان، ورود اولین گروه از یهودیان به یمن را همزمان با ورود یهودیان به منطقۀ حجاز میدانند[۲۸]، عدهای هم انتشار دین یهود در یمن را از زمان "تبع ابیکرب" دانستهاند[۲۹]. گفتهاند "مالک بن عجلان خزرجی"، بر اثر ظلم و ستم یهودیان یثرب به اوس و خزرج، تبع را از ستم یهودیان آگاه کرد[۳۰].
برخی از اخبار مربوط به یهودیان در یمن عبارتاند از:
- جریان واقعۀ اخدود: قطعیترین اخبار یهودیان یمن جریان "واقعه اخدود" در اواخر قرن ششم میلادی است در این زمان، یهودیان یمن با تأثیرگذاری بر "ذی نؤاس" پادشاه یمن، او را به کشتار مسیحیان نجران برانگیختند[۳۱]. در پی این واقعه، مسیحیان حبشه برای انتقام خون همکیشان خود به فرماندهی "ریاط بن اصمحه"، حکومت ذونؤاس را در هم شکستند. بعد از مرگ اریاط، حکومت "ابرهه"، فرار بسیاری از یهودیان یمن و پراکنده شدنشان را در نقاط مختلف، در پی داشت. یهودیانی هم در آنجا باقی ماندند تا اینکه اسلام، آنجا را فرا گرفت و بسیاری از آنان از جمله "کعب الاحبار" و "وهب بن منبه" به اسلام گرایش پیدا کردند[۳۲].[۳۳]
- یهودی شدن ساکنان یمن: یهودیان به علت آزادی کاملشان در یمن، توجه گروهی از ساکنان یمن را به خود جلب کردند به گونهای که بسیاری از "بنیحارث بن کعب" و عدهای از "غسان" و "جذام" به سبب مجاورت با یهودیان به آیین یهود در آمدند[۳۴]، اما یهودیان به دلیل افکار خاص خود هرگز آنان را در دین خود نپذیرفتند و آنان را به جامعۀ خود راه ندادند بلکه آنان را "سامریون" مینامیدند[۳۵].
یهودیان حجاز
مدینه از اولین شهرهای جزیرة العرب به شمار میآید که یهودیان در آن ساکن شدند و مهمترین قبایل یهود در این شهر زندگی میکردند[۳۶]. بعضی از این قبیلهها از قبایل اصیل یهودی به شمار میآمدند که از زمان "تیتوس" و "هدریان" و قبل از آنها به این منطقه آمده بودند. نسبت این قبیلهها به "کاهنین" (کاهن فرزند هارون) و "اسباط عشره" بر میگشت[۳۷].[۳۸]
برخی از اخبار مربوط به یهودیان یثرب عبارتاند از:
- پیمان شکنی یهودیان یثرب با اوس و خزرج و نابودیشان به دست تبع: یهود بعد از سیل ارم و کوچ اوس، خزرج و أزد به یثرب، طبق عهدی که با آنان بسته بود با آنها به زندگی پرداختند؛ اما پس از مدتی پیمان شکستند و چون جمعیّت اوس و خزرج کم بود در دست یهودیان زبون و خوار شدند[۳۹] به گونهای که اگر به منزل یک اوسی یا خزرجی و یا ازدی دستدرازی میشد، او نمیتوانست مانع تجاوز به اموال و ناموسش شود[۴۰]، تا اینکه "مالک بن عجلان" نزد "تبع ابیکرب" رفت و او را از غلبۀ یهود بر خویش آگاه کرد. او هم به یثرب حمله برد و سیادت یهود بر عرب را در هم شکست. از آن پس یهود، متعرض نشدند و زمام امور یثرب به دست اوس و خزرج افتاد[۴۱].
- قلعه نشینی یهودیان یثرب و پرداختن به کار کشاورزی و تجارت: یهودیان بعد از افتادن زمام امور به دست اوس و خزرج قلعه نشینی را اختیار کردند و در منطقهای ساکن شدند که از یثرب به خیبر و تیماء کشیده میشد. یهودیان به علت فراوانی آب این منطقه، کشاورزی را برای خود انتخاب کردند و در کنار آن به تجارت نیز میپرداختند. آنان به تجارت خشکبار، آبجو و مشروبات مشهور بودند[۴۲]. همچنین در تربیت حیوانات، طیور و نیز صید ماهی در سواحل دریای سرخ، مهارت داشتند[۴۳]. آهنگری و زرگری نیز از صنایع معروفشان بود[۴۴].[۴۵]
یهودیان سایر نقاط حجاز
برخی از مواضع یهود در حجاز عبارتاند از:
- "مقنا" و "ایله": یهودیانی چون "بنوجنبه"، "مقنا" و "بنوغار" (یا "بنوعریض") در آن ساکن بودند[۴۶]. پیامبر(ص) بعد از شکلگیری حکومت اسلامی در مدینه، با ارسال نامهای از آنان خواستند که یا اسلام بیاورند و یا جزیه بدهند. آنها هم به پرداخت جزیه راضی شدند[۴۷].
- تیماء، یمامه و عرض: در تیماء، یمامه و عرض نیز تعدادی یهودی ساکن بودند که در مکه و دیگر نقاط عربستان تجارت میکردند و مال با ربای زیاد قرض میدادند[۴۸].
- وادی القری: وادی القری نیز از مواضع مهم یهود به شمار میآمد. آنان با اعراب پیمان بسته بودند و در سال هفتم هجرت با حضرت جنگیدند[۴۹].
- طائف: عدهای از طرد شدگان یهود از یمن و یثرب در طائف به سر میبردند و در آن به تجارت میپرداختند. آنان نیز با قبول صلح پذیرفتند که به پیغمبر(ص) جزیه بپردازند[۵۰].[۵۱]
حیات سیاسی ـ اجتماعی یهودیان
در حیات اجتماعی و سیاسی یهودیان با اعراب جاهلی، غیر از اختلاف در دین، مشکل چندانی به چشم نمیخورد. آنها در بیشتر امور مانند اعراب جاهلی بودند و این شاید به علت تأثیر اعرابی بوده که یهودی شده بودند[۵۲].
یهودیان از اعراب زن میگرفتند و به آنها زن میدادند. لباسشان میپوشیدند و حتی به رسم اعراب جاهلی، وارد جنگهای جاهلی نیز میشدند و خون همکیشان خود را به زمین میریختند[۵۳]. مغرور بودن به اصالت نژادی و آرزوی حکومت بر مردم، آنان را به تفرقهافکنی بین رؤسای قبایل وامیداشت؛ چون اتحاد اعراب را خطری جدی برای خود میپنداشتند[۵۴]. زیادهروی در مفاسد و کارهای زشت و نیز پیمانشکنی و ضایع ساختن حقوق مردم از مشخصات اصلی دیگرشان بر شمرده میشد[۵۵].[۵۶]
یهودیان در عصر ظهور پیامبر اکرم(ص)
یهودیان قبل از اسلام همواره از ظهور پیامبر اسلام(ص) خبر میدادند و اخبار حضرت را در مکه دنبال میکردند[۵۷]؛ اما با ظهور پیغمبر(ص)، راه عداوت و دشمنی را در پیش گرفتند. برخی از دلایل این دشمنی عبارتاند از:
- مغرور بودن به اصالت نژادی خود: یهودیان همیشه به اصالت نژادی خود مغرور بوده و میخواستند بر همۀ مردم، خاصه فقرا و ضعفا حکومت کنند.
- دین آسمانی را فقط دین یهود میدانستند: آنان تصور میکردند دین آسمانی فقط دین یهود است و هیچ کس غیر از ایشان، حقی در رسالت و پیامبری ندارد؛ چون اعراب همیشه بر آنها چیره بودهاند، با آنها کینه و عداوت کورکورانه داشتند؛
- شیفتگی ناپسندشان به امور مادی و حرص زشت ایشان بر زندگی و لوازم آن؛
- از بین رفتن سلطۀ آنها توسط پیامبر(ص): زیادهروی آنها در مفاسد و کارهای زشت و نبوت مردی از عرب که سلطهشان را خراب میکرد و به سودهای کلانشان از بازرگانی نامشروع و ربا خاتمه میداد، دلایلی بود که با پیامبر(ص) و مسلمانان، دشمن بیشتری ابراز میکردند.
- نداشتن تقوا: آنان مردمی بودند که تقوا نداشتند، سنگدلی، بیرحمی و ارتکاب به گناه در همۀ کارهایشان به چشم میخورد از اینرو دشمنیشان با پیامبر(ص) و مسلمانان عرب و دیگران زیاد بود[۵۸]؛ چنانکه حضرت و اصحابش از ابتدای ورود به مدینه، پیوسته مورد هجو و دشنام یهودیان قرار داشتند و از تحریک دشمنان اسلام ایمن نبودند[۵۹] تا اینکه سرانجام، قبایل یهود، یکی پس از دیگری، مغلوب سپاه اسلام شدند. بسیاری از آنها کشته شدند و بسیاری هم به سرزمینهای دیگر کوچ کردند[۶۰].
یهود در عصر جدید
در مورد صهیونیزم جدید باید توجه کرد "صهیون" تپهای بوده است در اورشلیم. داوود(ع) قلعهای را که بر این تپه ساخته بودند، فتح کرد و کاخی بر آن ساخت. پس از ویرانی اورشلیم به سال ۷۰ م و انقراض دولت یهود، یهودیان همواره در آرزوی فتح دوبارۀ اورشلیم بودند و بدین روی نام صهیون را شعار خویش ساختند و از آن پس در کشورهای گوناگون زندگی کردند. نفوذ یهودیان در کشورهای اروپای غربی و رفتار نژادپرستانه آنان، نفرت و کینۀ مردم و برخی دولتها را علیه آنان برانگیخت. در سال ۱۸۹۷ نخستین کنگرۀ جهانی صهیونیست در شهر بال سوئیس برگزار شد. در این کنگره مقرر گشت در کشورهایی که شمار یهودیان در آنها بسیار است، سازمانهای صهیونیستی تشکیل شود. صهیونیست، جزو کثیفترین و جنایت کارترین مردمان روی زمین هستند. یهودیان در آخرالزمان یکی از حادثه سازترین اقوام هستند. در روایتی رسول خدا فرمود: «هفتاد هزار یهودی به لشکر دجال خواهند پیوست و در نهایت دجال به دست حضرت عیسی(ع) کشته میشود و لشکر او نیز به دست سپاهیان حضرت مهدی(ع) تار و مار میشوند». در سال ۱۹۰۵ بیشتر نمایندگان صهیونیسم ضرورت تشکیل دولت یهود را در سرزمین فلسطین تصویب کردند و به سال ۱۹۱۷ در جنگ بریتانیا و عثمانی، صهیونیستها زمینۀ صدور اعلامیۀ بالفورد را فراهم ساختند. این اعلامیه تأسیس یک کشور را در سرزمین فلسطین برای یهودیان پذیرفت. با شکست دولت عثمانی در سال ۱۹۲۳ فلسطین تحت قیومیت انگلستان درآمد. جنگ جهانی دوم و کشتار یهود به دست هیتلر راه تأسیس دولت مستقل یهودی را هموار ساخت. سرانجام سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ به تجزیه خاک فلسطین رأی داد و این سرزمین را به دو بخش اسلامی غربی به نام اردن هاشمی و یهودی به نام اسرائیل تقسیم کرد[۶۱].[۶۲]
یهود در آخرالزمان
قرآن کریم از سرانجام یهود پرده برداشته و آیندۀ آنان را باز نموده و فرموده است: آنان تا قیامت به کینه و دشمنی[۶۳] گرفتار خواهند گشت؛ تا قیامت به خواری ابدی خواهند لغزید[۶۴]؛ به لعنت خدا و پیامبرانش تا ابد دچار خواهند بود[۶۵] و فرود آمدن عذاب دنیا و آخرت بر آنان [۶۶]. سرگذشت این قوم پیوسته عبرتی است برای پرهیزگاران[۶۷] با این همه، میان یهودیان، مؤمنان و صالحانی را نیز میتوان یافت که قرآن از آنان گاه با عنوان "صالحان قوم یهود" یاد کرده است[۶۸].[۶۹]
امام باقر(ع) فرمودند: «در زمان ظهور حضرت قائم(ع) امام حسین(ع) با یاران خود رجعت خواهد نمود و تمام یهودیان و مسیحیان و تمام کسانی که بر دین اسلام نیستند بر اسلام دعوت میکند و میفرماید: «یا مسلمان شوید یا تمام شما کشته خواهید شد»[۷۰] در زمان ظهور جنگی سخت میان مسلمانان و یهود در خواهد گرفت در آن جنگ یهودیان شکست میخورند و فرار خواهند کرد. زمانی که مسلمانان به مخفی گاه یهود گذر میکنند آن مخفی گاه به اذن خدا به سخن آمده و خبر میدهد که یک یهودی نزد من مخفی شده است او را دستگیر نموده و به قتل برسانید[۷۱]. در روایتی سلیمان بن عیسی نقل میکند حضرت مهدی(ع) تابوت سکینه را از دریاچه طبریه در فلسطین خارج میکند و در بیت المقدس قرار میدهد. یهودیان چون چنین میبینند، اکثراً تسلیم میشوند. اما عده کمی از آنان ایمان نخواهند آورد...[۷۲].[۷۳]
پانویس
- ↑ توفیقی، استاد حسین، آشنایی با ادیان بزرگ.
- ↑ سورۀ طه، آیات ۴۰ـ ۹؛ سورۀ قصص، آیات ۱۴ـ ۷؛ ۲۶ـ۲۰؛ سورۀ اعراف، آیات ۱۳۶ـ ۱۰۳.
- ↑ ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص ۲۵۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۲ـ۳۴۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۶۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۲ـ۳۴۳.
- ↑ «و ما فرعونیان را به خشکسالیها و کاستی فرآوردهها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
- ↑ «ما هم بر آنان سیلاب و ملخ و شپش و وزغ و خون را به گونه نشانههایی روشن فرستادیم باز سرکشی ورزیدند و قومی گناهکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۳۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۴۲ ـ ۳۴۲.
- ↑ «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه گسیل دار که در پی شما هستند» سوره شعراء، آیه ۵۲.
- ↑ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۳۰ ـ ۱۳۱.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۶۰.
- ↑ سورۀ ص، آیات ۲۶ـ ۱۷؛ ۴۰ـ ۳۰.
- ↑ آشنایی با ادیان بزرگ، ص۹۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۶۲.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۴ـ ۳۴۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۶۱.
- ↑ نام شبه جزیره کریمه در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است؛ زیرا پیروان این فرقه علاوه بر روسیه و اسرائیل در اوکراین نیز زندگی میکنند.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۶.
- ↑ خروج، ۲۰: ۸ ـ۱۱.
- ↑ شنبه را عبری «شبات» میگویند و ریشۀ آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است؛ مانند کلمه «سبت» در عربی، واژۀ فارسی «شنبه» از «شبات» گرفته شده است.
- ↑ تثنیه، ۱۵.
- ↑ لاویان، باب ۲۵.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۶ـ۳۴۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۴۸ـ۳۵۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۵۳۹؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۲.
- ↑ یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۱.
- ↑ حسین علی عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۵: طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۰۸ـ۱۰۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۱ـ۱۰۲.
- ↑ دینوری، اخبار الطوال، ص۶۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۳۷.
- ↑ حسین علی عربی، تاریخ تحقیقی اسلامی، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۲ـ۱۰۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ صابری، حسین، خاتم پیامبران، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۵۶.
- ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۳۴۳.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۳.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۰۶.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ اسرائیل ولفنسون، تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیه و صدر الاسلام، ص۱۵۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۳۶.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۳۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۵؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۲۱.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۳ـ۱۰۴.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۲۹.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۲۵.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۶۳ ـ۶۴.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۵.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۲.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۴۰.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۱۶.
- ↑ بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۵.
- ↑ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۷ ـ ۴۸۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۱۳ـ ۵۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۴ به بعد.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، یهودیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۱۰۵ـ۱۰۶.
- ↑ ر.ک: خلاصة الادیان، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۶۲ـ۲۶۳؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۶۳۰.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾«يهود گفتند كه دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد. و بدين سخن كه گفتند ملعون گشتند. دستهاى خدا گشاده است. به هر سان كه بخواهد روزى مىدهد. و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، به طغيان و كفر بيشترشان خواهد افزود. ما تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكندهايم. هر گاه كه آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت. و آنان در روى زمين به فساد مىكوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾«جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواریاند و دچار خشمی از سوی خداوند و محکوم به تهیدستی شدند، آن بدین رو بود که آنان به آیات خداوند کفر میورزیدند و پیامبران را ناحقّ میکشتند، آن، از این رو بود که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکرد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
- ↑ ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ﴾«و گفتند: دلهای ما در پوششی (پنهان) است ؛ (چنین نیست) بلکه خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است از این رو اندک ایمان میآورند» سوره بقره، آیه ۸۸؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا﴾«آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۵۲.
- ↑ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾«ولی کافران را در این جهان و در جهان واپسین عذابی سخت خواهم کرد و آنان را یاوری نیست» سوره آل عمران، آیه ۵۶.
- ↑ ﴿فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ﴾«و آن را پندی برای هم روزگاران و آیندگان آن (رویداد) و اندرزی برای پرهیزگاران کردیم» سوره بقره، آیه ۶۶.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾«بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲؛ ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۶۴.
- ↑ ر.ک: الخرائج والجرائح، ج ۲، ص ۸۴۸.
- ↑ ر.ک: کنزل العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۴.
- ↑ ر.ک: ملاحم، ص ۷۱.
- ↑ ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۶۳۰.