عدل در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

عدل به دو صورت استعمال می‌شود: به معنای عام و خاص. عدالت در معنای عام، همان اطاعت از قانون است که کل فضیلت‌های اخلاقی در واقع بدو باز می‌گردد. عدالت بدین معنا جزئی از فضیلت اخلاقی نیست، بلکه تمام فضیلت است و تفاوت آن با فضیلت، فقط در مفهوم است[۱].

عدالت در معنای خاص خود، گاه «عدالت توزیعی» است؛ یعنی توزیع امکانات اقتصادی و اجتماعی جامعه بر پایه استحقاق. گاهی نیز به صورت «عدالت تصحیحی» است که معمولاً در مورد جزا به کار می‌رود[۲].

شاید بارزترین ویژگی زندگی حضرت علی(ع) عدالت‌ورزی وی باشد. حضرت علی(ع) عابدی بی‌نظیر بود؛ دلیری است که چکاچک شمشیرها، هراسی بر دلش نمی‌انداخت؛ اما همان دل از گریه کود یتیمی می‌لرزد. علی همه این صفات را در حد اعلا داشت؛ ولی آنچه او را به قربانگاه کشاند، عدالت او است. وقتی زمام قدرت را در دست گرفت، عدالت توزیعی را پیشه خود ساخت و در این راه چنان سخت‌گیری کرد که دوستان و یاران نزدیک پیامبر(ص) و نیز برادر نابینای خود را به شکوه واداشت و بسیاری از اعیان را از خود رنجاند. وقتی گروهی از یاران امام به او پیشنهاد کردند بیت‌المال را بر اساس موقعیت‌های اجتماعی افراد و قبایل توزیع کند تا خطری از ناحیه افراد متنفذ، حکومت را تهدید نکند و هرگاه اوضاع اجتماعی ثبات و استقرار یافت، به مساوات و عدالت در توزیع اموال، روی آورد، به آنان فرمود: شما از من می‌خواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستم‌گری به دست آورم؟ از من می‌خواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ نه. سوگند به ذات حق، که تا دنیا دنیا است، چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت. من و تبعیض؟! من و پایمال کردن عدالت؟! اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است، مال شخصی خودم و محصول دسترنج خودم بود و می‌خواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمی‌داشتم؛ چه رسد که مالْ مال خدا است و من امانت‌دار خدایم[۳].

رفتار او در حوزه جزا، نمود کامل عدالت تصحیحی است. کیست که اندکی با تاریخ صدر اسلام آشنایی داشته باشد و شُکوه سفارش‌های امام را در بستر مرگ درباره رعایت حقوق قاتل کینه‌توز خود، تحسین نکند؟ ای فرزندان عبدالمطلب، مبادا که در خون مسلمانان فرو رفته باشید و بانگ برآوردید که: امیرالمؤمنین کشته شد! بدانید که نباید به قصاص خون من جز قاتلم کشته شود. بنگرید اگر من از این ضربت، که او زده است، کشته شوم، شما نیز یک ضربت بر او زنید. اعضایش را مبرید، که من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «بپرهیزید از مثله کردن! حتی اگر سگ گیرنده باشد»[۴].

شاید دلیل پایبندی شدید امام علی(ع) به عدالت، آگاهی آن حضرت از نقش بدیل ناپذیر عدالت در سعادت فرد و جامعه بود. وقتی از او درباره نسبت «عدل» با «جود» می‌پرسند، برخلاف بسیاری از مردم که گمان می‌کنند بخشش ارزش بیش‌تری دارد، عدل را برتر از جود می‌شمارد؛ زیرا عدل مبنای نظم عمومی است و می‌تواند سعادت فرد را همراه با سعادت جمع فراهم سازد؛ اما جود و بخشش، روال طبیعی جامعه را برهم می‌زند و نظم اجتماعی را - که بستر سعادت جامعه و فرد است - متزلزل می‌کند[۵]. اهمیت عدالت در نگاه حضرت علی(ع) چنان است که پایبندی به آن یکی از ویژگی‌های اهل تقوا است. امام در تحلیل عدالتی که شرط تقوا است، به نکته ظریفی اشاره می‌کنند و آن این که اولین گام در مسیر عدالت و به تبع تقوا و رستگاری، رهایی از بند هوا و هوس است؛ زیرا کسی که در دام هوس‌های نفسانی اسیر باشد، هرگز نمی‌تواند عدالت پیشه کند و روح عدل را در کالبد اعمال و برنامه‌های خود بدمد: «قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ»[۶].

امام علی(ع) برخلاف بسیاری از انسان‌ها که به زیبایی از عدالت سخن می‌گویند، ولی به دشواری بدان تن می‌دهند، کم‌تر می‌گوید و بیش‌تر عمل می‌کنند؛ اما همین جملات اندک، روشن‌گر نکات بسیاری درباره عدالت است.[۷]

آثار و نتایج عدالت

برای عدالت، آثار فراوانی را می‌توان برشمرد که همگی بر اهمیت آن نیز دلالت دارند. معمار هستی در قرآن کریم در آیات متعددی بدان اشاره فرموده، هدف برانگیختن پیامبران و مأموریت آنها را اقامه قسط و عدل می‌داند و آن را در نظام هستی حاکم کرده است تا مایه استواری نظام حیات انسانی باشد و آن را از هرج و مرج و طغیان در امان دارد: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ* وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ[۸][۹].

در این قسمت به کلام نورانی امیر سخن و حاکم عادل جهان اسلام، امام علی(ع)، نگاهی می‌افکنیم و اهمیت و آثار عدالت را در آن بررسی می‌کنیم. به فرموده امیرمؤمنان(ع)، آن‌چه حکومت‌ها را نگاه می‌دارد و روشنایی چشم حاکمان است، چیزی جز عدالت نیست؛ زیرا از یک سو امنیت، آبادانی، و نزول برکات برای مردم را در پی دارد و از سوی دیگر، مایه پایداری و اقتدار حکومت و حاکمان، و پیروی رعیت از آنان است. برخی از بخش‌های کلام حضرت را به ترتیب موضوعات و آثار پیشین ذکر می‌کنیم.

«الْعَدْلُ حَيَاةٌ»[۱۰]؛ «عدل، مایه حیات جوامع انسانی است (امنیت، آسایش، زندگی راحت)». «وَ أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي‌»[۱۱]؛ «به واسطه عدالت‌ورزی من، امنیت و عافیت برای شما فراهم شد». «مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ‌»[۱۲]؛ چیزی مانند عدالت موجب آبادانی شهرها نمی‌شود (آبادانی)» «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ‌»[۱۳]؛ «عدالت، برکات و رحمت الهی را چند برابر می‌کند». «مَنْ عَمِلَ بِالْعَدْلِ حَصَّنَ اللَّهُ مُلْكَهُ‌»[۱۴]؛ «هر کس به عدل عمل کند، خداوند ملک او را استوار می‌دارد». «الْعَدْلُ جُنَّةُ الدُّوَلِ‌»[۱۵]؛ «عدالت پایداری و اقتدار حکومت‌ها است».

اهمیت عدالت در سخن دیگری از حضرت چنین بیان شده است: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا»[۱۶]؛ «اجرای عدالت حتی در یک لحظه، بهتر و باارزش‌تر از عبادت هفتاد ساله‌ای است که همراه با شب زنده‌داری و روزه‌داری ایام آن باشد».

امام در پاسخ به پرسشی درباره ترجیح عدل یا جود فرموده است: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»[۱۷]؛ «عدل، امور را به جای خود می‌نهد؛ اما جود امور را از جهت اصلی خارج می‌کند. عدل سیاست‌گری فراگیر همگان است؛ اما اثر جود در محدوده خاصی است؛ لذا عدل، افضل و اشرف از جود است». حضرت در این کلام به لزوم رعایت عدل و انصاف اشاره فرموده است و در مقام مقایسه با جود و بخشش، عدالت را فراگیر و اجتناب‌ناپذیر معرفی می‌کند؛ یعنی جامعه، بدون جود و بخشش امکان ادامه حیات دارد؛ ولی بدون عدالت نه؛ بنابراین، عدالت، ارزشی است که سایر ارزش‌ها بر محور آن می‌چرخد و هدفی است که بر اهداف دیگر مقدم است و اقامه عدل پس از دریافت حقوق و احکام و شناخت کامل آنها الزامی است.

از مجموع سخنان حضرت می‌توان به این نتیجه رسید که جامعه به واسطه بی‌عدالتی‌ها و رعایت نشدن حقوق افراد و اجتماع - اگرچه به ظاهر تحرکی دارد- از روح زندگی و حیات طیبه محروم است؛ ولی در پناه اجرای عدالت، افزون بر آثار مادی و رشد و توسعه اقتصادی، زندگی معنا می‌یابد و مردم به صلاح و رستگاری می‌رسند. آن‌چه ذکر شد، اعم از عدالت اقتصادی و اجتماعی بوده، شامل عدالت فلسفی نیز می‌شود. برخی از این موارد به طور مستقیم بر عدالت اقتصادی دلالت می‌کند و برخی دیگر دال بر عدالت اجتماعی است که عدالت اقتصادی را نیز در بردارد.[۱۸]

تقدم عدل بر دیگر ارزش‌های اجتماعی

ارزش و اهمیت عدالت در نظر امام علی(ع) نیازمند شرح نیست. امام برای احیای عدالت، قدرت را در دست گرفت[۱۹]، و اگر نظم بدون عدالت، پذیرفتنی بود، سلطه جباران مورد تأیید قرار می‌گرفت و قیام در برابر آنها، مشروع و بلکه واجب، تلقی نمی‌گردید. آن حضرت، حکومت منهای عدالت را چندان پست و بی‌ارزش می‌شمارد که آن را مصداق دنیا دانسته، از ترشحات عطسه ماده بزی، کم‌بهاتر می‌داند: «... وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[۲۰]. جلوه‌های روشن این عدالت، در توزیع عادلانه، اقامه حدود و حمایت مظلومان هویدا می‌شود که شواهد آن در کلمات حضرت بسیار است. همین گسترش عدالت است که بیش از هر چیز، امام را مسرور می‌سازد: «إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ»[۲۱].

البته حکومت علوی به تأمین خواست‌های مردم و جلب خشنودی عامه نیز اهمیت می‌دهد: «وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ»[۲۲]، و از تأثیر مثبت آن بر مشارکت و همراهی مردم با حکومت غافل نیست[۲۳]؛ ولی این ارزش‌ها در عِدل عَدل قرار ندارند و رضایت عامه را نمی‌توان همطراز «عدالت» انگاشت. از این رو در تعارض این دو، نمی‌توان خشنودی مردم را برتر از عدالت نشاند؛ زیرا خواست مردم تنها در صورتی که به ناسازگاری با عدل نینجامد، از احترام برخوردار است و در غیر این صورت هیچ چیز با عدالت رقابت نمی‌کند. بر این اساس بود که اعتراض انبوه کسانی که تحمل عدالت را نداشتند، در سلوک امام تغییری پدید نیاورد و حتی پناهندگی به دشمن و یا مقابله مسلحانه آنان، برنامه و هدف حضرت را دگرگون نساخت: «بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ... قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً»[۲۴].

آیا آن‌گاه که خواست رعیت، به تجاوز به حریم «عدالت» انجامد و پیشوای عدل را مقهور و مغلوب خود کند، ارزشی دارد؟ - «وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي‌»[۲۵].

- «لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي‌»[۲۶].

امام از همان آغاز فرمودند که معیارهای حق و عدل را قربانی سخن این و آن نخواهم کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»[۲۷]. همراهی با مردم را توصیه می‌کرد و از انشعاب برحذر می‌داشت: «الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ... وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ»[۲۸]. در عین حال، از جوزدگی، مغلوب محیط شدن، اکثر را معیار قرار دادن و حق را با اشخاص سنجیدن، نهی می‌فرمود. در پاسخ به کسی که مقصود وی را از «فرقه» و «جماعه» پرسیده بود، فرمود: «فرقه» همان از حق گریختگان و اهل باطلند؛ هرچند که به شماره فراوان باشند. و «جماعت»، برحق جمع شوندگانند، ولو اندک[۲۹]. بر این مبنا، عدالت اصلی تقییدناپذیر است و هنگام سنجش ارزش‌های دیگر، باید آن را «مقیاس» قرار داد و هیچ چیز دیگر را جایگزین آن نکرد. از اینرو امام در پیمودن مسیر عدل، از قلت همراهان هراس و تردیدی به خود راه نمی‌داد، و به دیگران نیز توصیه می‌فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ‌»[۳۰].[۳۱]

عدالت‌محوری

در اندیشه و سیره علی(ع)، عدالت دارای مفهومی محوری است و جایگاهی محکم در تنظیم حیات اجتماعی انسان‌ها دارد. امام علی(ع)، عدل را، انصاف، معیار، زندگی، بهترین حکمت، اصلاح‌گر، رستگاری، بالاترین بی‌نیازی، قوام مردم، حاکمیت و محکم‌ترین پایه می‌شناساند[۳۲]. در سخنی کوتاه نیز می‌فرماید: «عدل، بالاترین گشایش در زندگی مردم است و هر کس عدل را برخود سخت پندارد، جور برای او سخت‌تر خواهد بود»[۳۳]. ایشان، همچنین بر «عدالت اجتماعی» پیاپی تأکید کرده و «حاکمیت عادل» و «برنامه اجرای عدالت اجتماعی» را دو شرط ضروری برای حرکت به سوی جامعه آرمانی می‌شمارد[۳۴].

موارد فراوانی از شدت و قاطعیت امام علی(ع) در اجرای موازین عدالت نقل شده است که از آن جمله می‌توان به خاموش کردن چراغ بیت المال هنگام ملاقات طلحه و زبیر برای طرح خواسته‌های شخصی خویش[۳۵]، خودداری از پرداخت سهم اضافی به عقیل (برادر خویش) از بیت المال[۳۶]، توبیخ ابورافع، خزانه‌دار بیت المال، به سبب عاریه دادن گردن‌بند به دختر امام[۳۷] اشاره کرد. به علاوه، اصولاً در دوران حاکمیت امام علی(ع)، تنها به این دلیل دو جنگ بزرگ و حساس صفین و جمل بر وی تحمیل شد که او ادامه استانداری معاویه بر شام را برنتافت[۳۸] و سهم‌خواهی طلحه و زبیر را بی‌عدالتی[۳۹] واضح می‌شمرد. از همین رو، مفهوم «عدالت»، به ویژه «عدالت اجتماعی» با نام امام علی(ع) مرادف شده و وی در اندیشه و حیات جوامع اسلامی، حتی جوامع غیر اسلامی، به درستی «نمونه آرمانی» و مصداق اعلای عدالت در تمام تاریخ بشری شمرده شده است[۴۰].[۴۱]

سخت‌گیری امام در اجرای عدالت

امام علی(ع) بارها در زمان رسول خدا(ص) نشان داده بود که در اجرای عدالت اهل تساهل و مداهنه نیست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد. سخت‌گیری امام در مصرف اموال عمومی تا آنجا بود که گروهی از مردم از آن حضرت به پیشگاه رسول خدا(ص) شکایت برده، از تندی و خشنونت ایشان گله کردند. اما پاسخ رسول خدا(ص) سند افتخاری دیگر برای امیرمؤمنان بود و حق‌محوری وی را چنین می‌ستود: «لا تشكوا عليّا فواللّه إنّه لخشن في ذات اللّه»[۴۲]؛ «از علی شکایت نکنید؛ زیرا او در امور الهی سخت‌گیر و سازش ناپذیر است». با این حال، پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، این ویژگی امام علی(ع) یکی از عواملی بود که وی را از دست‌یابی به خلافت بازداشت، چنان‌که خلیفه دوم می‌گوید: علی،... سزاوارترین مردم برای حکومت است، ولی قریش تاب عدالت او را ندارد؛ زیرا اگر حکومت را بر عهده گیرد، راهی برای گریز از حق باقی نمی‌گذارد، و در آن صورت، مردم بیعت خود را می‌شکنند و در برابر او می‌ایستند[۴۳].[۴۴]

عدالت و مساوات امام علی (ع)

عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت. در قرآن کریم به قسط و عدل، بسیار تأکید شده است و در تعالیم نظری و عملی ائمه معصومین(ع) نیز سفارش‌های فراوانی درباره اجرای عدالت به چشم می‌خورد. خصوصاً در سخنان و نیز کردارهای پیشوای اول و امام متقین علی(ع) این اصل اساسی موج می‌زند. عدالت در نزد آن بزرگوار، بسیار اهمیت داشت به طوری که حتی از بسیاری از اصول و ارزش‌ها هم آن را برتر می‌دانست، چنان که فرد با هوش و نکته سنجی از او سؤال کرد که: «أَيُّمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟»؛ «آیا عدالت شریف‌تر و بالاتر است یا بخشندگی».

مورد سؤال، دو خصیصه انسانی است، بشر همواره از ستم‌گریزان بوده است و همیشه احسان و نیکی به دیگری را که بدون چشمداشت مادی انجام می‌داده مورد تحسین و ستایش قرار داده است. پاسخ این پرسش، با یک دید ساده و بسیط خیلی آسان به نظر می‌رسد: جود و بخشندگی از عدالت بالاتر است؛ زیرا عدالت، رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست، اما جود این است که آدمی با دست خود، حقوق مسلم خود را نثار غیر می‌کند، آن‌که عدالت می‌کند به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند و یا حافظ حقوق دیگران است ولی آن‌که بخشش می‌کند و فداکاری می‌نماید، حق مسلم خود را به دیگری تفویض می‌کند، پس جود و بخشش بالاتر است. واقعاً هم اگر تنها با معیارهای اخلاقی و فردی بسنجیم مطلب همین طور است؛ یعنی، جود بیش از عدالت، معرف و نشانه کمال نفس و تعالی روح انسان است، ولی علی(ع) که با دید عمیق خود کل جامعه را در نظر می‌گیرد به عکس این نظر، جواب می‌دهد و می‌فرماید به دو دلیل عدل از جود بالاتر است:

۱- «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا»؛ «عدل، کارها را در مجرای خود قرار می‌دهد اما جود، کارها را از مجرای طبیعی خود، خارج می‌کند»؛

زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاق‌های طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد، لیاقت دارد داده شود، در این صورت اجتماع، حکم ماشینی را پیدا می‌کند که هر جزء آن در جای خودش قرار گرفته است، اما جود و بخشش، درست است که از نظر شخص جودکننده، که ما یملک مشروع خود را به دیگری می‌بخشد، فوق العاده ارزش است اما باید توجه داشت که یک جریان غیر طبیعی است؛ یعنی، مانند بدنی است که عضوی از آن بدن بیمار است و سایر اعضاء موقتاً برای این که آن عضو را نجات دهند، فعالیت خویش را متوجه اصلاح وضع او می‌کنند. از نظر اجتماعی چه بهتر که اجتماع چنین اعضای بیماری را نداشته باشد تا توجه اعضای اجتماع به جای این که به طرف اصلاح و کمک به یک عضو خاص معطوف شود، به سوی تکامل عمومی اجتماع، معطوف گردد.

۲ – «الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ»؛ «عدالت، قانونی همگانی است ولی سخاوت جنبه خصوصی دارد».

آن گاه امام(ع) نتیجه می‌گیرد که: «فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ پس عدالت، شریف‌تر و بالاتر است»[۴۵].

از نظر علی(ع) آن اصلی که می‌تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع، سلامت و به روح آن، آرامش بدهد، عدالت است. ظلم و جور و تبعیض، قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی را که به نفع او ستمگری می‌شود، راضی و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان.

عثمان در دوره خلافتش، قسمتی از اموال عمومی مسلمین را، تیول خویشاوندان و نزدیکانش قرار داده بود، بعد از عثمان که امام علی(ع) زمام امور را به دست گرفت از آن حضرت خواستند که عطف به ماسبق نکند و کاری به گذشته نداشته باشد و کوشش خود را محدود کند به حوادثی که از این به بعد در زمان خلافت خودش پیش می‌آید، اما او جواب می‌داد که: «الحقّ القديم لا يبطله شي‌ء»؛ «حق کهن به هیچ وجه باطل نمی‌شود».

و فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ‌»؛ به خدا سوگند! اگر آنچه از عطایای عثمان، و آن چه را که بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده بیابم، به صاحبش باز می‌گردانم، گر چه زنانی را به کابین بسته و یا کنیزانی را با آن خریده باشند؛ زیرا عدالت گشایش می‌آورد و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گران‌تر خواهد بود»[۴۶].

آری، اساس تعالیم گفتاری و رفتاری امام امیرالمؤمنین(ع) دعوت به اقامه عدل و اجرای عدالت است[۴۷]. آن بزرگوار به حدی به این اصل پای‌بند بود که در سخنان معصومین(ع) حتی معیار تشیع و ولایت و نشانه اهل ولایت بودن، اقامه عدل و کوشش برای اجرای عدالت است. در این باره حدیثی بسیار مهم و گران بار از حضرت امام محمد باقر(ع) رسیده است که شیخ ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی (از عالمان و مفسران سده سوم و چهارم) در تفسیر خویش در شرح و بیان آیه ۲۴ از سوره «انفال» نقل کرده است: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِهِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۴۸] يَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَإِنَّ اتِّبَاعَكُمْ إِيَّاهُ وَ وَلَايَتَهُ أَجْمَعُ لِأَمْرِكُمْ وَ أَبْقَى لِلْعَدْلِ فِيكُمْ‌»؛

از امام محمد باقر(ع) در معنا و مقصود این آیه "‌ای مؤمنان! چون خدا و پیامبر، شما را به آیینی فرا خوانند که سرچشمه زندگی است، بپذیرید" روایت کرده‌اند که امام باقر(ع) فرمود: مقصود، ولایت علی بن ابی طالب(ع) است؛ زیرا که پبروی شما از علی(ع)و قبول ولایت و امامت او، شما را هر چه بیشتر متشکل می‌سازد و اجرای عدالت را در میان شما هر چه بیش‌تر تضمین می‌کند».

اکنون می‌نگرید که ﴿مَا يُحْيِيكُمْ (عامل پدید آورنده حیات قرآنی) در بیان معصوم به ولایت امام علی(ع) تفسیر شده است و برای این ولایت و قبول آن و اعتقاد داشتن به آن و پیروی از آن، دو نشانه و دو ویژگی ذکر شده است: ۱- تشکل ۲- اجرای عدالت و تداوم آن[۴۹].[۵۰]

عدالت در گفتار و نامه‌های امام علی(ع)

سخنان و نامه‌ها و کلمات کوتاه امام علی(ع) مملو از اصرار به عدالت و دوری از ظلم و ستم است. که در این فراز از بحث، برخی از آنها را به عنوان نمونه می‌آوریم:

  1. «أَحْرِزْ دِينَكَ وَ أَمَانَتَكَ بِإِنْصَافِكَ مِنْ نَفْسِكَ وَ الْعَمَلِ بِالْعَدْلِ فِي رَعِيَّتِكَ»؛ «خودت را در حفظ دین و امانت، به انصاف وادار کن و درباره رعیت و زیر دستانت به عدل و انصاف عمل نما»[۵۱].
  2. «الْعَدْلُ حَيَاةٌ»؛ «عدل، باعث زندگی است»[۵۲].
  3. «دَوْلَةُ الْعَادِلِ مِنَ الْوَاجِبَاتِ‌»؛ «برپایی دولت عدل از واجبات است»[۵۳].
  4. «الْعَدْلُ نِظَامُ الْإِمْرَةِ»؛ «عدالت، سبب پیوند و نظام حکومت است»[۵۴].
  5. «مَنْ عَدَلَ نَفَذَ حُكْمُهُ‌»؛ «هر کس که عادل باشد، حکمش نفوذ پیدا می‌کند»[۵۵].
  6. «مِلَاكُ السِّيَاسَةِ الْعَدْلُ‌»؛ «معیار و ملاک سیاست، عدل است»[۵۶].
  7. «إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ الْعُيُونِ لِلْوُلَاةِ اسْتِفَاضَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ»؛ «بهترین چیزی که حکمرانان را خشنود می‌دارد، بر پا داشتن عدل و دادگری در شهرها و آشکار ساختن دوستی با رعیت است»[۵۷].
  8. «الْعَدْلُ قِوَامُ الرَّعِيَّةِ وَ جَمَالُ الْوُلَاةِ»؛ «عدل، پایداری رعیت و زیبایی فرمانروایان است»[۵۸]؛
  9. «جَمَالُ السِّيَاسَةِ الْعَدْلُ فِي الْإِمْرَةِ»؛ «زیبایی سیاست، عدل در حکومت است»[۵۹].
  10. «بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ‌»؛ «به سیره و کردار عدل، دشمنان شکست می‌خورند»[۶۰].
  11. «اجْعَلِ الدِّينَ كَهْفَكَ وَ الْعَدْلَ سَيْفَكَ تَنْجُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ تَظْهَرْ عَلَى كُلِّ عَدُوٍّ»؛ «دین را پناه‌گاه خود و عدل را شمشیر خود قرار ده تا از هر بدی نجات یابی و بر هر دشمنی پیروز شوی»[۶۱].
  12. «الْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَمِ‌»؛ «عدل، پایه‌ای است که هستی بر آن استوار است»[۶۲].
  13. «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ‌»؛ «به وسیله عدل، برکت‌ها زیاد می‌شود»[۶۳].
  14. «مَنْ عَدَلَ فِي الْبِلَادِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَيْهِ الرَّحْمَةَ»؛ «هر کسی عدالت را بگستراند، خداوند بر او رحمت می‌فرستد»[۶۴].
  15. «مِنْ عَلَامَاتِ النَّبْلِ الْعَمَلُ بِسُنَّةِ الْعَدْلِ‌». «از نشانه‌های بزرگواری، عمل کردن به روش عدالت است»[۶۵].
  16. « أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِكَ كَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ‌»؛ (علی(ع) طی نامه‌ای به اسود بن قطبه سردار سپاه حلوان فرمود:) هرگاه میل و خواست حکمران، یکسان نباشد، این روش او را از دادگری باز می‌دارد. پس باید کار مردم در نزد تو یکسان باشد؛ زیرا ستم، نتیجه و سود عدل و داد را نمی‌دهد»[۶۶].
  17. «وَ لَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْ‌ءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ...»؛ باید سبک ساختن سنگینی بار ایشان بر تو گران نیاید؛ زیرا تخفیفی که به آنها داده‌ای اندوخته‌ای است که با آبادی شهرها و آرایش دادن حکومتت به تو باز می‌گردانند با جلب خوش‌بینی و ستایش آنها به خود و خرسند بودن تو از برقرار کردن عدل و داد در بین آنان»[۶۷].
  18. «وَ لْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطَهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمَّهَا فِي الْعَدْلِ‌»؛ «و کاری که باید بیش از هر چیز دوست داشته باشی، میانه‌روی در حق است و همگانی کردن در برابر عدالت»[۶۸].[۶۹]

آنچه را که علی(ع) در مورد عدالت می‌گفت، خود با تمام وجود به آن عمل می‌کرد، رفتار عادلانه او ناشی از بینش وسیعی بود که آن بزرگوار از ضرورت اجرای عدالت داشت و در تمام جنبه‌های فردی و اجتماعی، خصوصاً در روزگار زمامداریش، به آن پایبند بود. اگر کسی پست و مقامی نداشت و حاکم و فرمانروایی هم نبود و دیگران را به عدالت سفارش می‌کرد، سخنانش تأثیر چندانی نداشت، اما اگر شخصی، فرمانروای قلمرو وسیعی بود و اموال و نفوس مردم در دستش بود و آن‌گاه سرسختانه به عدالت رفتار کرد، بسیار ستودنی و قابل تمجید است. علی آن یگانه مردی است که نه فقط در گفتار بلکه در رفتار فردی و اجتماعی‌اش، عدالت موج می‌زند. او از همان روزهای نخست که قدرت اجرایی حکومت را به دست گرفت، مردم را به دادگستری دولت خود نوید داد و برنامه‌های اصلاحی خود را آغاز کرد. استانداران، فرماندهان، و همه کارمندان عالی رتبه‌ای که عثمان بر شهرها و مناطق به ناحق گماشته بود برکنار کرد و به جای آنان کسانی که امتحان فضیلت و پاک‌دامنی داده بودند به کار گمارد و تمام آنها را با دستورالعمل‌های اسلامی و با شعار تقوا، راستی، پاک‌دلی، مهربانی، صداقت و درستی اعزام می‌کرد. آری، امام علی(ع) در طول پنج سال حکومتش، به گونه‌ای رفتار کرد که نمونه کامل یک فرمانروای جامعه انسانی برای همیشه تاریخ شد. و به حق می‌توان گفت که اگر حکومت علی(ع) نمی‌بود عدالت اجتماعی در جامعه پس از رسول خدا(ص) معنا و مفهوم پیدا نمی‌کرد و به جز مسموعاتی باقی نمی‌ماند. ما در این جا فقط چند نمونه از کردارهای عادلانه آن امام بزرگوار را می‌آوریم:

مصادره اموال به یغما رفته: (ابن ابی الحدید از ابن عباس نقل می‌کند: روز دومی که مردم با امام بیعت کرده بودند به مسجد آمد و فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ‌»؛ «به خدا سوگند! آنچه از عطایای عثمان و آنچه از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده به صاحبش (بیت المال) بر می‌گردانم اگر چه با آن اموال، کابین و مهریه زنان و یا با آن کنیزان خریده باشند؛ زیرا عدالت گشایش می‌آورد و کسی که عدالت بر وی گران آید تحمل ظلم و ستم بر او گران‌بارتر خواهد بود»[۷۰]. این سخنان تند ولی صریح و آشکار درباره باز گرداندن اموال کسانی بود که عثمان به جمعی از بستگان و اصحابش بدون این که خدمتی به اسلام و مسلمین کرده باشند بخشیده بود.

ابن ابی الحدید می‌گوید: امام پس از تصدی خلافت بلافاصله دستور داد تمام سلاح‌هایی که در خانه عثمان بود و بر ضد مسلمانان به کار رفته است، و شترهای زکات و تمام اموالی که او و اصحابش از بیت المال تصرف کرده بودند در هر کجا که باشد بگیرند و به بیت المال برگردانند... وقتی این خبر در «ایله» (یکی از مناطق شام) به عمرو بن عاص رسید (هنگامی که انقلابیون به عثمان حمله کردند عمر و عاص فرار کرد و به ایله گریخت) نامه‌ای به معاویه نوشت و یادآور شد که هر فکری داری بکن؛ زیرا فرزند ابوطالب تمام ثروتی را که در این مدت تهیه کرده‌ای از تو خواهد گرفت همان طوری که از عصا پوستش کنده می‌شود[۷۱]. آری علی(ع) از همان روزی که به مقام حکومت رسید عملاً دست به کار شد و عدالت اجتماعی را به اجرا درآورد.[۷۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۶۸.
  2. ر.ک: ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۷۲.
  3. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۴۰.
  4. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  5. برای آگاهی دقیق‌تر از مفاد این پرسش و پاسخ، ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۵ - ۴۳۸.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
  7. جوادی، محسن، مقاله «سعادت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۳۰.
  8. «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت * که در ترازو تجاوز نکنید * و سنجش را با دادگری برپا دارید و ترازو را کم مپیمایید» سوره الرحمن، آیه ۷-۹.
  9. در برخی آیات، امنیت و آثار عدالت بیان شده است: از جمله: ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا. این آیه در ادامه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ رابطه هواپرستی و بی‌عدالتی را تبیین می‌کند. در آیه ۹۰ سوره نحل می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى. در سوره مائده، آیه ۴۲ نیز می‌فرماید: ﴿...فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ و در همین سوره، آیه ۸ می‌فرماید: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى، در سوره حدید، آیه ۲۵ آمده است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. در سوره شوری، آیه ۱۵، مأموریت پیامبر را بازگو می‌فرماید که: ﴿وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ. همچنین در سوره انبیاء، آیه ۴۷ ترازوی عدل الهی را یادآور می‌شود. ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ.
  10. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۶۴.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
  12. غررالحکم، ج۶، ص۶۸.
  13. غررالحکم، ج۳، ص۲۰۵.
  14. غررالحکم، ج۵، ص۳۵۵، ح۸۷۲۲.
  15. غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۳.
  16. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۲.
  17. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، حکمت ۴۳۷، ص۴۴۰.
  18. کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۷۳.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  21. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  22. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  23. نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ «... ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ لِأَنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ‌...».
  24. نهج البلاغه، نامه ۷۰.
  25. نهج البلاغه، خطبه ۹۷.
  26. نهج البلاغه، حکمت ۲۶۱.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
  28. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
  29. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۱۰. «أَمَّا الْفُرْقَةُ فَأَهْلُ الْبَاطِلِ وَ إِنْ كَثُرُوا وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَأَهْلُ الْحَقِ وَ إِنْ قَلُّوا».
  30. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
  31. سروش، محمد، مقاله «اهداف و آرمان‌های حکومت»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۶۲.
  32. «الْعَدْلُ إِنْصَافٌ‌، خَيْرَ الْحُكْمِ‌، يُصْلِحُ الْبَرِيَّةَ، فَوْزٌ، َّ أَغْنَى الْغِنَاءِ، قِوَامُ الرَّعِيَّةِ، نِظَامُ الْإِمْرَةِ، أَقْوَى أَسَاسٍ‌»؛ شرح غررالحکم، ج۷، ص۲۳۶.
  33. «فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ‌»؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.
  34. شرح غررالحکم، ج۷، ص۲۳۷-۲۳۸.
  35. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی(ع)، ج۴، ص۲۲۱.
  36. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۴۵.
  37. موسوعة الامام علی(ع)، ج۴، ص۲۱۴.
  38. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰ - ۲۵، ۳۳۲؛ ج۹، ص۲۴۱؛ ج۱۶، ص۱۶۰.
  39. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۲۹، ۳۰۸؛ ج۱۹، ص۱۴۷.
  40. ر.ک: موسوعة الامام علی(ع)، ج۸، ص۳۹۵-۴۵۵.
  41. نبوی، سید عباس، مقاله «جامعه آرمانی»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۱۷۵.
  42. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۷۷.
  43. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۹.
  44. یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۰۱.
  45. نهج البلاغه، کلمات قصار ۴۳۷.
  46. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
  47. شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص۱۰۸ - ۱۱۴، با اندکی تلخیص.
  48. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  49. محمدرضا حکیمی، گزیده‌ای از: الحیاة، ص۱۰۲.
  50. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۷۴.
  51. غرر الحکم، ج۱، ص۲۶۵، حدیث ۳۳.
  52. غرر الحکم، ج۱، ص۲۰، حدیث ۳۰۷.
  53. غرر الحکم، ج۱، ص۳۶۰، حدیث ۱۰.
  54. غرر الحکم، ج۱، ص۴۰، حدیث ۸۲۴.
  55. غرر الحکم، ج۲، ص۱۵۹، حدیث ۲۰۳.
  56. غرر الحکم، ج۲، ص۲۷۸، حدیث ۲.
  57. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  58. غرر الحکم، ج۱، ص۱۰۲، حدیث ۱۹۷۵.
  59. غرر الحکم، ج۱، ص۳۳۵، حدیث ۷۶.
  60. بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۵۹.
  61. غرر الحکم، ج۱، ص۱۳۹، حدیث ۲۰۷.
  62. بحار الانوار، ج۷۸، ص۸۳.
  63. غرر الحکم، ج۱، ص۲۹۱، حدیث ۳۳.
  64. غرر الحکم، ج۲، ص۲۰۴، حدیث ۹۸۳.
  65. غرر الحکم، ج۲، ص۲۵۴، حدیث ۱۰۷.
  66. نهج البلاغه، نامه ۵۹.
  67. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  68. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  69. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۸۷.
  70. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۰؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
  71. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۶۹.
  72. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۹۰.