اثبات امامت امام مهدی
معناشناسی امامت
امامت به معنای پیشوایی، پیشروی و رهبری است. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا[۱]، قیم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما است. کسی یا چیزی که از آن پیروی شود، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل، امام است[۲].
ریشه این واژه "امم" و به معنای قصد یا قصد با توجه خاص است. این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد؛ گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون میشود؛ مانند امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت. بر این اساس، دیگر معانی این واژه و مشتقات آن، از لوازم معنای ریشه است. واژه امام بر زن و مرد اطلاق میشود و جمع آن "ائمّه" و "ایمّه" است.
در اصطلاح کلامی معانی متعددی از این واژه ارائه شده که شایعترین معنای آن، ریاست عمومی در امور دین و دنیا است و برخی جانشینی پیامبر (ص) در حفظ دین و سیاست دنیا را در تعریف اصطلاحی آن آوردهاند. برخی کاملترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف میدانند که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند.
شیخ طبرسی با ژرفنگری در عبارات لغتدانان کوشیده است دایره معنای امام را گستردهتر تعریف کند. وی به جایگاه امام و پیروی مردم از امام توجه کرده و در اینباره نوشته است: از لفظ امام دو چیز را میتوان استفاده کرد:
- امام کسی است که به کارها و گفتههای وی اقتدا میشود.
- امام کسی است که به اداره کردن و برنامهریزی کار مردم اقدام میورزد و دارای جایگاهی چون مجازات تجاوزکاران به حقوق دیگران، سرپرستی کارگزاران، اقامه حدود الهی، جنگیدن با جنگافروزان و اختلافبرانگیزان است.
بر پایه معنای نخست، هیچ پیامبری نیست، مگر آنکه امام بوده است؛ اما بر اساس معنای دوم، هر پیامبری لازم نیست امام باشد؛ زیرا امکان دارد پیامبری از ناحیه خدای متعال ماموریت مجازات جنایتکاران و جنگیدن با دشمنان و دفاع از دین و مبارزه با کافران را نداشته باشد[۳].
از این عبارت مرحوم شیخ طبرسی و برداشت وی از لفظ امام به دست میآید که نوع ماموریت و جایگاه امام به دلیل آنکه مردم لازم است از افعالش و گفتارش پیروی کنند، با نوع مأموریت نبی و رسول متفاوت است؛ زیرا لازمه اقتدا به امام، اطاعت از فرامین او در به اجرا درآوردن دستورالعملهای اجرایی است. با این تعریف، امام به کسی گفته میشود که رهبری جامعهای کوچک یا بزرگ را برعهده دارد و به اداره امور زندگی آنها میپردازد و مردم از اقدامات و دستور العملهای وی پیروی میکنند.
امروزه در حوزه علم کلام، امام و امامت، دارای بار معنایی خاصی است که تفسیرهای گوناگونی از آن ارائه شده است. متکلمان اسلامی ـ شیعه و اهل سنت ـ امام و به دنبال آن، خلیفه را درباره کسی به کار میبرند که از ناحیه پیامبر گرامی (ص) نیابت و ریاست یافته است؛ تا امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده گیرد و دین و دنیای آنان را سامان داده، آباد سازد؛ از اینرو بر مردم است تا از دستورات وی پیروی کنند.
قاضی ایجی از متکلمان نامور اهل سنت در المواقف، امامت را عبارت از "ریاست عمومی در امور دین و دنیای مردم" دانسته است[۴] و همو نوشته است: "امامت، جانشینی رسول (ص) در برپایی امور دین است؛ به گونهای که بر همه امت اسلامی پیروی از او واجب میباشد"[۵].
ابن خلدون دیگر چهره معروف دانشمندان اهل سنت، امامت را اینگونه تفسیر کرده است: "امامت، جانشینی از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاستگذاری و اداره امور دنیایی مردم است"[۶].
سعد الدین تفتازانی در شرح المقاصد نوشته است: "امامت، ریاست عمومی در امور دین و دنیای مردم به هدف خلافت از ناحیه پیامبر (ص) است[۷].
سید شریف جرجانی در شرح المواقف نوشته است: امامت، جانشینی رسول گرامی در برپایی دین و حفظ اسلام است؛ به گونهای که بر همه امت اسلامی پیروی از امام واجب است. و خلیفه، امام نامیده میشود[۸].
بنابراین، امامت، به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است؛ زیرا امامت، دارای شأنهایی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت، امام حجت خدا در زمان، ولی اللّه، انسان کامل حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است[۹].
راههای اثبات امامت
چون امامت دارای جایگاه والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهی و از اصول دین "مذهب" میداند؛ در حالی که در دیدگاه اهل سنت، از فروع دین شمرده شده و از این جهت، از افعال مکلفان به شمار میآید[۱۰].
شیعه، بر این باور است که پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند، برای محقق ساختن اهداف خود به امر الهی، جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش میکنند. بر این اساس اگر پیامبر خلیفه و امام معرفی نکند، رسالتش را به انجام نرسانده است.
دیگر آنکه، وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعهای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد. خداوند در این باره فرمود: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۱]
روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید میکنند که امامی زنده تا روز قیامت میان انسانها حضور دارد. همچنین بر اساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل میشوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمانهاست.
افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیز استفاده میشود که زمین، هیچگاه از حجت الهی خالی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد، اهلش را فرو خواهد برد؛ به گونهای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند، یکی از آنان حجت و امام خواهد بود[۱۲].
امامت حضرت مهدی (ع) به دو راه نصّ و معجزه ثابت شده است:
نص
روایات فراوانی در دست است که امامت در ادامه پیامبری اسلام در دوازده نفر معین شد که آخرین آنها حضرت مهدی (ع) است. نه فقط پیروان مکتب اهل بیت (ع) که برخی از دانشوران اهل سنت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کردهاند[۱۳].
سالها پیش از آنکه نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق فرا رسد، پیشوایان معصوم (ع) و به ویژه واپسین فرستاده خداوند سبحانه و تعالی، پیامبر خاتم (ص) امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی (ع) را نوید داده بودند. رسول اکرم (ص) فرمود: "پیشوایان پس از من، دوازده نفرند؛ نخستین ایشان، علی بن ابی طالب (ع)، و آخرین آنها قائم است. آنها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجتهای خداوند سبحانه و تعالی پس از من، بر امت من هستند. اقرارکننده به آنها مؤمن و انکارکننده ایشان، کافر است[۱۴].
پیشوایان معصوم (ع) نیز به پیروی از رسول گرامی اسلام (ص) همواره به سلسله امامان دوازدهگانه اشاره کردهاند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، بر حذر داشتهاند. آنگاه که از حضرت علی (ع) درباره معنای روایت پیامبر اکرم (ص) که فرموده بود: "همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم کتاب خداوند و عترتم را"[۱۵] پرسیده شد: "عترت" چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن (ع) و حسین (ع) و پیشوایان نهگانه از فرزندان حسین (ع). نهمین آنها مهدی (ع) آنها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمیشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمیشود. تا آن که کنار حوض پیامبر (ص)، بر او بازگردند[۱۶].
علاوه بر روایتهای یاد شده که از مهمترین دلیلها بر امامت حضرت مهدی (ع) است، دیگر پیشوایان معصوم (ع) نیز سخنان ارزشمندی در اینباره فرمودهاند، که برخی بدین قرار است:
- امام حسن (ع)، حضرت مهدی (ع) را نهمین فرزند برادر خود حسین و پسر سرور کنیزان دانسته است[۱۷].
- امام حسین (ع) در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایتگر از نسل خود، از وی با "قائم به حق" یاد کرده است[۱۸].
- امام سجاد (ع) نیز به امامت حضرت مهدی (ع) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر (ص) و پیشوایان پس از او دانسته است[۱۹].
- امام باقر (ع) حضرت مهدی (ع) را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی (ع) و قائم آنها خوانده است[۲۰].
- ششمین پیشوای شیعیان، به روشنی حضرت مهدی (ع) را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام (ص) ذکر کرده است[۲۱].
- هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته است. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین به سندی صحیح به نقل از یونس بن عبد الرحمن آورده است که گفت: به محضر امام موسی بن جعفر (ع) مشرف شدم و عرضه داشتم: یابن رسول الله آیا تو قائم بالحقّ هستی؟ فرمودند: من هم قائم بالحق هستم و لکن آن قائمی که زمین را از دشمنان خدای عز و جل پاک میکند و آن را پر از عدالت مینماید، همچنانکه از جور و ستم پر شده باشد، پنجمین فرزند من است که غیبتی طولانی دارد، زیرا که بر جان خود میترسد. در این مدت عدّهای از حق برگشته و عدهای دیگر ثابتقدم میمانند. سپس فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما به رشته ولایت ما چسبیده و به دوستی ما ثابت مانده و از دشمنان ما بیزار باشند. آنان از ما و ما از آنهاییم[۲۲].
- امام رضا (ع) پس از اشاره به دوران غیبت و سختیهای آن، سبب آن سختیها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است[۲۳].
- امام جواد (ع) نیز درباره آن حضرت، وی را سومین از فرزندان خود دانسته است[۲۴].
- امام هادی (ع)، جدّ بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری (ع) تأکید کرده است[۲۵].
- و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشوای معصوم (ع) به اوج خود رسید که در آن، آخرین ذخیره الهی به نیکوترین صورت ممکن، معرفی شده است؛ آنجا که از آن حضرت درباره درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که: "زمین، هیچگاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است[۲۶]. آن حضرت فرمود: این مطلب حق است؛ آنگونه که روز، حق است[۲۷]. سپس از آن حضرت سؤال شد: ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمّد. او امام و حجّت پس از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است"[۲۸].
معجزه
معجزات و کرامات حضرت، دلیلی بر اثبات امامت اوست. از علی بن محمد سمری نقل شده که به محضر مقدس حضرت مهدی (ع) نامه نوشت و درخواست کفن کرد. جواب آمد که در سال هشتاد یا هشتاد و یکم به آن نیازمند خواهی شد. پس در همان وقتی که آن حضرت برایش تعیین کرده بود وفات یافت و یک ماه پیش از فوتش کفن برایش فرستاده شد[۲۹].
از جمله معجزات آشکار حضرت، حاجت گرفتن مردم از آن حضرت است که هر از گاهی زبان به زبان میچرخد و مشتاقان را امیدوارتر و مشتاقتر میکند. شفا یافتن بیماران لاعلاج در مسجد جمکران از آن جمله است. در کتابهای کمال الدین شیخ صدوق، بحارالانوار علامه مجلسی و نجم الثاقب میرزا حسین نوری از معجزات حضرت بسیار آمده است[۳۰].
با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق[۳۱]، در حالی که بیش از پنج بهار[۳۲] از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهرهمندی مستقیم انسانها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت (ع) پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت و دیگر؛ قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهانزیستی.
اگرچه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، میبایست هردو رخداد "امامت و غیبت"، برای عموم شیعیان به اثبات برسد؛ چرا که حضرت مهدی (ع) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد که جز افرادی اندک که پیش از آن، در دوره امام عسکری (ع) آن حضرت را دیده بودند، کسی او را ندیده بود[۳۳]. تا اینکه روز درگذشت امام یازدهم و نخستین روز امامت حضرت مهدی (ع)، فرارسید و آن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد[۳۴].
امامت در دوران کودکی
این رخداد، به گونههایی چند روایت شده است. در یک روایت، شیخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابو الادیان، یکی از خدمتکاران خانه و متصدی امور نامههای امام عسکری (ع) گزارش کرده است[۳۵]. در این رخداد، آنچه برای مردم، از همه شگفتآورتر بود، اینکه با کودکی پنج ساله روبهرو بودند که میگفت جانشین امام عسکری (ع) است. البته پیش از آن، با هدایتهای پیوسته پیامبر (ص) و امامان (ع) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند سبحانه و تعالی، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف اوست که برای جامعه امام نصب میشود. نیز ایکه این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد. جالب اینکه اینگونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان (ع) و هم در زنجیره پیامبران (ع) دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیدهای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: "امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان ـ حتی در کشاکش آنهمه موج ویرانگر ـ باز خویشتن خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهرهای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت، نمیتوانست مردم را به پیروی از خویش وادارد ...."[۳۶].
به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب میتوانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ، گواه است که امامت در سنین کم، پدیدهای حقیقی بوده است، نه ساختگی[۳۷].
البته پیش از آنکه در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستاده الهی برسد، خداوند سبحانه و تعالی، پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوت مفتخر ساخته بود. از میان پیامبران اولو العزم، یگانه پیامبری که از هنگام ولادت، به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، حضرت عیسی بن مریم (ع) است. خداوند سبحانه و تعالی در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح (ع) از زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین میفرماید: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴾[۳۸]. یزید کناسی از امام باقر (ع) پرسید: "آیا عیسی بن مریم (ع) هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود ـ در آن زمان، به تبلیغ و دعوت مأمور نبود ـ. مگر نمیشنوی گفته خود او را که میگوید: من بنده خدایم. خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هرجا باشم، پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که در گهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟ فرمود:... چون عیسی هفت ساله شد و خدای سبحانه و تعالی به او وحی فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت شد ....[۳۹]. حضرت یحیی (ع) یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوت رسید. خداوند سبحانه و تعالی در این باره خطاب به وی فرمود: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۴۰].
یکی از مفسران اهل سنت، حکمی را که خداوند سبحانه و تعالی به حضرت یحیی (ع) داد، همان نبوت دانسته، بر این باور است که خداوند سبحانه و تعالی، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد[۴۱].
در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیه پیشین چنین آمده است: درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حد و مرز خاصی دارد؛ ولی میدانیم همیشه در انسانها افرادی استثنایی وجود داشتهاند. چه مانعی دارد که خداوند سبحانه و تعالی این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشردهتر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید؟ همانگونه که برای سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که میدانیم حضرت عیسی (ع) در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود[۴۲]. این تفسیر، در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی امامان (ع) در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همانگونه که خداوند سبحانه و تعالی، مقام نبوت را به کودک خردسالی داد، میتواند مقام امامت را نیز با تمام ویژگیهای لازم، به کودکی عطا فرماید. همانگونه که پیش از این نیز یاد شد، روایتهای فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است که پیش از حضرت مهدی (ع) دو امام "امام جواد (ع) و امام هادی (ع)" نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی (ع)، در کودکی بود. در میان امامان دوازده گانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، جواد الائمه (ع) بود.
امام محمد تقی (ع) نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا (ع)، در روز دهم رجب سال ۱۹۵ ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگی به مقام امامت رسید[۴۳]. از آنجا که این مسأله در دوران امامت بیسابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایتهای امام رضا (ع) و کرامتهایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت. معمّر بن خلّاد گوید: از امام رضا (ع) شنیدم مطلبی درباره امر امامت بیان کرد و سپس فرمود: "به این موضوع چه احتیاجی دارید؟ این ابو جعفر است که او را به جای خود نشانده و قائم مقام خود ساختهام" و فرمود: "ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث میبرند"[۴۴]. این روایت، بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد.
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم، در حالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟[۴۵]. یا فرمود: "همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد"[۴۶].
صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا (ع) گفتم: پیش از آنکه خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید: "خدا به من پسری عنایت میکند" اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی پدید آید به که بگرویم؟ حضرت با دست به ابو جعفر که برابرش ایستاده بود، اشاره فرمود. عرض کردم: قربانت شوم! این پسر، سه ساله است. فرمود: چه مانعی دارد؟ عیسی سه ساله بود که به حجّت قیام کرد[۴۷]. اگرچه برخی برابر این اراده از خود واکنشهای نامناسبی نشان دادند، کم نبودند انسانهای وارستهای که برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند. از جمله ایشان، علی بن جعفر بن محمد، عموی امام رضا (ع) بود که در کهولت سن، برابر امام جواد (ع) در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید میکرد[۴۸].
از اینجا بود که پیروان راستین اهل بیت (ع) با این باور که مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است در امامت امام هادی (ع)، با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید[۴۹].
از آنجا که شرایط امامت حضرت مهدی (ع) دیگرگون بود، تردیدهایی در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری (ع) را مشکل ساخت. آن حضرت، نه فقط در سن کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه ولادتش نیز به خاطر مصالحی پنهانی بود و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دلآرای او را ندیده بودند. البته حافظه شیعه، آموزههای پیشوایان معصوم (ع) پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینهسازی کرده بودند[۵۰]، هرگز فراموش نکرده بود.
شایان ذکر است که افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم (ع) که به تأیید الهی دارای ویژگیهای خاصی هستند، بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت میشوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند. یکی از پژوهشگران معاصر، پس از بیان آیات و روایات، کودکان نابغهای را مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونهای از اینگونه انسانها دانسته است[۵۱][۵۲]
برآیند سخن آنکه: امامت مانند نبوت، موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از اینرو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی (ع) سابقهای دیرینه دارد و کسانی که برای خردهگیری بر پیروان مکتب اهل بیت (ع) این مطلب را دستاویز خود قرار دادهاند، در بیان پیامبری برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند[۵۳].
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
- دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا امام مهدی برای اثبات امامتش در کودکی اقدامی انجام داده است؟ (پرسش)
- آیا پیامبر خاتم از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام علی از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا حضرت زهرا از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام حسن از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام حسین از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام سجاد از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام باقر از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام صادق از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام کاظم از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام رضا از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام جواد از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام هادی از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام عسکری از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، صحاح اللغة، ج ۵، ص ۱۸۶۴؛ ابن فارس، مقاییس اللغة، ج ۱، ص ۲۳؛ فراهیدی، العین، ج ۱، ص ۱۰۶.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ص ۲۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ المواقف، ص ۳۴۵.
- ↑ المواقف، ص ۳۴۵.
- ↑ ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۹۱.
- ↑ شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.
- ↑ شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۷۶.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۰.
- ↑ و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۵.
- ↑ ر. ک: لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر.
- ↑ «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۷۹
- ↑ «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»
- ↑ «أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَوْضَهُ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۴۰.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۵.
- ↑ «فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِي سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۷.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۵.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ «عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ فَقَالَ أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ ثُمَّ قَالَ ع طُوبَى لِشِيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۱.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۲۷۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۷.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۳.
- ↑ «أَنَ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ «أَنَ هَذَا حَقٌ كَمَا أَنَ النَّهَارَ حَقٌ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ «ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۰۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۳۹.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۴ و ۴۵۷.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۵، باب ۴۳، ح ۲۵؛ همچنین ر. ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ سیّد محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدی علیه السّلام، ص ۴۷- ۴۸.
- ↑ نوزاد گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب حالات الأئمة علیهم السّلام فی السّن.
- ↑ ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه: ۱۲.
- ↑ فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۷
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۳.
- ↑ «مَا حَاجَتُكُمْ إِلَى ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲.
- ↑ به نظر میرسد مقصود آن حضرت، امام جواد علیه السّلام بوده است. اگرچه میتواند اشاره به امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نیز باشد
- ↑ «كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، حالات الأئمة علیهم السّلام فی السن، ح ۴.
- ↑ «وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذلِكَ، فَقَدْ قَامَ عِيسى (ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب الاشارة و النّص علی ابی جعفر الثانی
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی،، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲.
- ↑ ر. ک: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۷.
- ↑ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص ۳۲۲، ح ۱.
- ↑ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.