بحث:اسلام ناب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
امتیازها و ویژگیهای اسلام
دین مقدس اسلام با اتکا به اصول متکامل و مترقی خود نسبت به ادیان دیگر، ویژگیها و امتیازهایی دارد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود.
سیستم قانونگذاری
اسلام سیستم قانونگذاری عجیبی دارد که به همان دلیل میتواند همیشه هماهنگ با پیشرفتهای زمان بلکه فراتر از آن جامعه را هدایت و راهنمایی کند و با انحرافها و کجرویهای زمان نیز مبارزه کند[۱].
هماهنگی و مطابقت با خلقت: اسلام دینی است که جدا از قانون خلقت نیست، یعنی قانونگذار این قانون، آفریدگار این خلقت و آفرینش است و آن را مطابق و هماهنگ با خلقت وضع کرده است. خداوند دین را خلقت الهی میداند و میفرماید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[۲]. و لذا مطابق و هماهنگ با خلقت الهی است. به همین دلیل هم باقی میماند؛ چون به حال مردم نافع و مفید است؛ ﴿وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ﴾[۳][۴].
توجه به روح زندگی، نه شکل و صورت آن: اسلام همیشه به روح زندگی توجه دارد و تثبیت شکلی از شکلهای زندگی مورد عنایت او نیست، بنابراین از تصادم با پیشرفتهای زندگی پرهیز کرده است. چون آنچه که علم و صنعت و تکنیک آن را پیش میبرد، صورت، شکل و ابزار زندگی است. با گذشت زمان و تغییر در اوضاع و احوال و تبدل موضوعات، احکام اسلام نیز تطبیق میکند. مثلاً خون که در گذشته غیر از خوردن آن استفاده دیگر نداشت، اسلام آن را تحریم کرده بود و خرید و فروش آن را جایز نمیدانست اما بعدها که استفادههای دیگر همچون تزریق به مجروحان از آن ممکن شد، اسلام نیز حکم خرید و فروش آن را جایز دانست. چون قبلاً اکل مال به باطل بود که خدا خود با صراحت از آن نهی فرموده است[۵]. اما امروزه با تغییر در استفاده آن مصداق اکل مال به باطل نیست[۶].
نمونۀ دیگر تشویق اسلام به مسابقه در اسبدوانی و تیراندازی است. حتی پول گذاشتن و مسابقه دادن را در همین دو مورد جایز دانسته است. ممکن است کسی بگوید «اسبدوانی» «تیراندازی» امروز غیر از تفنن و تفریح، اثر و فایدهای ندارد، پس آن حکم اسلام نیز نسخ شده است؛ درحالیکه آنچه از نظر اسلام مهم است، آن قانون کلی است. اسلام دینی اجتماعی است و برای ملت و امت اسلامی نیروی دفاعی خیلی قوی میخواهد؛ در مقابل دشمن باید تا حد اعلی نیرومند و آماده باشد و لذا اسبدوانی و تیراندازی را به این جهت سنت کرد که سربازها نیز در میدان نبرد و مبارزه قوی و نیرومند باشند. روح این حکم همان دستور خداوند متعال است که فرموده: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ﴾[۷] اسبدوانی و تیراندازی شکل و صورتی از آن اصل کلی و حکم همیشگی است که در گذشته اجرا میشده است و استحباب آن تا وقتی است که نقش خود را در اجتماع انجام دهد؛ اگرچه بعداً چیز دیگری آن وظیفه را انجام داده و آن حکم کلی را به شکل دیگری اجرایی میکند[۸].
انعطافپذیری: یکی از ویژگیهای اسلام و قوانین اسلامی، انعطافپذیری و نوع نرمشی است که خود اسلام به خودش داده است و آن را در خود نهادینه کرده است[۹]. این انعطاف یک خاصیت جاودانگی به قوانین اسلام داده است که بدون نیاز به کنار گذاشتن یکی از دستورها میتوان با اوضاع متغیر ناشی از توسعه علم و فرهنگ، هماهنگی کرد و هیچگونه تصآدمی میان آنها رخ ندهد[۱۰].
رعایت اهم و مهم: یکی از جلوههای بارز این ویژگی، رعایت قانون اهم و مهم است. یعنی اگر در مقابل دو دستور از دستورهای دین قرار میگیری و در آن واحد قادر نیستی هر دو را اطاعت کنی، باید فکر کنی که از میان آن دو دستور کدامیک مهمتر است. آن را که اهمیت کمتری دارد فدای آنکه اهمیت بیشتری دارد بکنی. اگر برای زن نامحرمی حادثهای پیش آمد و تصادف کرد به گونهای که باید در اولین فرصت او را به بیمارستان رساند، انتظار برای رسیدن محرم او چه بسا موجب ضرر و یا از بین رفتن او شود؛ از طرف دیگر لمس کردن بدن نامحرم حرام است؛ پس چه باید کرد؟ جان بااهمیتتر است، بنابراین باید فوراً او را بلند کرد و به بیمارستان رساند. برای نجات زن بیمار به ناچار طبیب مرد میتواند به معالجه او بپردازد، هرچند موجب لخت کردن برخی از بدن او باشد. نمیشود پافشاری کرد و گفت: نباید دست نامحرم به ناموس من بخورد. اسلام این را نمیپذیرد، بلکه باید تا آنجا که ضرورت دارد به دست آن نامحرم سپرد. اسلام جان انسان را محترمتر از لمس نکردن نامحرم میداند[۱۱].
شکلهای مختلف برای دستورهای دینی: با مراجعه به دین اسلام گاهی دیده میشود که به دستورهایی که صریحاً از خود دین رسیده، در شرایط مختلف شکلهای مختلف داده است آنهم با چه سهولتی! مثلا به ما میگوید نماز بخوانید، روزه بگیرید، برای نماز وضو بگیرید، غسل بکنید. تمام دستورهای مؤکد و واجب، اما میگوید اگر مریضی و نمیتوانی ایستاده نماز بخوانی نشسته نماز بخوان. اگر بگویی اینقدر مریضم که نمیتوانم نشسته بخوانم میگوید همانطور خوابیده بخوان، اصلا نماز تو در اینجا همین است که فقط ذکرها را بگویی، اگر پزشک گفته باشد حرف هم نباید بزنی میگوید باید با ایما و اشاره بخوانی. اینجا دیگر جای لجاجت و یکدندگی نیست[۱۲].[۱۳]
جامعیت
در میان ادیان و مذاهب، هیچ دین و مذهبی مانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نکرده است. اسلام در مقررات خود به یک سلسله عبادتها و اذکار و اوراد و یک رشته اندرزهای اخلاقی اکتفا نکرده است؛ همانطوریکه روابط بندگان با خدا را بیان کرده، خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر نیز در تشکلهای گوناگون بیان کرده است[۱۴]. دین مقدس اسلام این امتیاز بزرگ را دارا بوده و هست که حقوق و اخلاق را توأمان مورد عنایت قرار داده است. در اسلام همچنانکه گذشت صمیمیت و نیکی به عنوان اموری اخلاقی و مقدس شمرده میشوند، آشنایی با حقوق و دفاع از حقوق نیز «مقدس» و انسانی محسوب میشود. قرآن تنها مجموعهای از قوانین نیست. محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست. در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر. قرآن همانطوریکه در مواردی با بیان قانون، دستورالعمل معین میکند و در جای دیگر، وجود و هستی را تفسیر میکند. راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موتها و حیاتها و عزتها و ذلتها، ترقیها و انحطاطها، ثروتها و فقرها را بیان میکند.
قرآن کتاب فلسفه نیست اما نظر خود را درباره جهان، انسان و اجتماع که سه موضوع اساسی فلسفه است بهطور قاطع بیان کرده است. قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمیدهد و صرفاً به موعظه و پند و اندرز نمیپردازد، بلکه با تفسیر خلقت به پیروان خود طرز تفکر و جهانبینی مخصوص میدهد[۱۵]. بدیهی است که مقصود از جامعیت این نیست که در هر مورد جزئی و فرعی در قرآن و سنت دستوری خاص رسیده است. چنین چیزی نه منظور است و نه ممکن. اگر در قرآن کریم فرموده است ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾[۱۶] و یا ﴿تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[۱۷] مقصود این نیست که حکم هر واقعه جزئی و هر فرع از فروع جداگانه در قرآن کریم بیان شده است، بلکه خطوط اصلی حیات بشر در جمیع شئون اعم از عبادتها و اخلاقیات و اجتماعیات در این کتاب کریم رسم شده است و سنت که به وسیله پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار هم بیان میشود، بیان و تشریح همانها است[۱۸].[۱۹]
عقلانیت
پیوند میان عقل و دین که در اسلام مطرح شده در هیچ دین دیگری یافت نمیشود. بسیاری از علمای ادیان دیگر در پاسخ چگونگی رابطه عقل و دین جواب درستی ندارند و چه بسا بگویند عقل را به دین چه کار؟ چنانکه مهمترین عقیده مسیحیت «تثلیث» است که با عقل جور درنمیآید. مسیحیان به عقل پشتپا زده و میگویند تثلیت کار ایمان و تعبد است نه کار عقل[۲۰]. اما در اسلام جدایی میان ایمان و عقل مطرح نیست و لذا از نظر اسلام کورکورانه تسلیم شدن پذیرفتنی نیست[۲۱].
اسلام برای عقل ارزش و اصالت قائل شده است و آن را در عرض کتاب و سنت و اجماع و در شمار منابع فقهی آورده است. عالمان مسلمان از همان صدر اسلام بر این عقیده تأکید کردند که عقل و شرع هماهنگ با هماند و اگر عقل چیزی را استنباط و کشف کرد که هیچ دلیل نقلی بر آن اقامه نشده باشد، اسلام موافقت خود را با آن اعلام میدارد و مفاد آن را تصدیق میکند. این یعنی اینکه اسلام به تضاد میان عقل و کتاب آسمانی و سنت عقیده ندارد[۲۲]. در قرآن کریم بر تفکر و عقلانیت تأکید فراوان شده و به صورت مستقیم و غیر مستقیم بدان دعوت شده است؛ در مواردی موضوع تفکر و اندیشه را بهطور رسمی عنوان کرده و بیفکری را مذمت و ملامت کرده است[۲۳]. در آیاتی[۲۴] هم غیر مستقیم مطالب را به گونهای طرح کرده است که عقل و تفکر و تأمل را تحریک میکند و برمیانگیزاند[۲۵].
پیامبر اسلام میکوشد مردم را از امور غیر عادی و کرامات و خوارق عادات به مسائل عقلی و منطقی متوجه سازد و حساسیت آنها را از «عجائب و غرائب» به «واقعیات و حقایق» بگرداند[۲۶]. البته اسلام بر این نکته هم تأکید دارد که استفاده از عقل بهعنوان حجت خدا، قانون دارد؛ بیضابطه نیست و لذا نمیشود به نام عقل هر اظهارنظری را حجت دانست، بلکه باید احکام و قوانین آن را رعایت کرد[۲۷]. برخی از آنها عبارتاند از:
- تا یقین حاصل نشود نباید دنبال چیزی رفت[۲۸]؛
- از ظن و گمان خودداری کردن[۲۹]؛
- از اکثریت پیروی مطلق و دربست نکردن[۳۰]؛
- از گذشتگان پیروی و اقتدا نکردن[۳۱]؛
- تأثیرپذیری بیضابطه از بزرگان معاصر[۳۲].[۳۳]
جهانی بودن اسلام
برخی از اروپاییان میگویند پیامبر اسلام در ابتدا که ظهور کرد، فقط میخواست مردم قریش را هدایت کند ولی پس از آنکه پیشرفتی در کار خود احساس کرد، تصمیم گرفت دعوت خویش را به همه ملل عرب و غیر عرب تعمیم دهد. این ادعا علاوه بر اینکه هیچ سند تاریخی ندارد با اصول و قرائن برگرفته از آیات اولیه قرآن که در مکه بر پیامبر نازل شد نیز مباینت دارد[۳۴]. براساس آیاتی از قرآن پیامبر اکرم(ص) از همان اوایل بعثت داعیه جهانی داشته است[۳۵].
هیچ جای قرآن خطاب یاایهاالعرب و یاایهاالقریش نیامده است[۳۶]. به علاوه آیات دیگری از قرآن که از مفاد آنها نوعی «تعزز» و اظهار بیاعتنایی به مردم عرب از نظر قبول دین اسلام استنباط میشود که اسلام به شما نیازی ندارد. به فرض که شما اسلام را نپذیرید اقوام دیگری در جهان هستند که از دل و جان آن را خواهند پذیرفت[۳۷].[۳۸]
خاتمیت
دین اسلام و شریعتی که پیامبر اسلام بدان مبعوث شده، شریعت خاتم است؛ یعنی بعد از پیغمبر اعظم(ص) اسلام دیگر پیغمبری نخواهد آمد[۳۹]. این عقیده، جزء ضروریات دین اسلام است. اگر کسی منکر خاتمیت شود، منکر اسلام شده است[۴۰]. از همان آغاز که پیغمبر اسلام مبعوث شد، از آن اولین نفری که به حضرت ایمان آورد نه فقط به این عنوان که حضرت پیامبر خدا است بلکه به این عنوان که وی پیامبر خاتم است به او ایمان میآورد.
از نظر معارف الهی: هریک از پیامبران حد و مقامی دارند و معارف الهی را متناسب با درجه سیر و سلوک خودشان یعنی تا حد عروج خودشان بیان میکنند. به عبارت دیگر آن مقدار که توانسته است کشف کند و به اصطلاح عرفا در حدی که مکاشفهاش رسیده است، بیان میکند؛ توان و قدرت بیشتر از آن را ندارد. بعد از او اگر مکاشف دیگری یک قدم از او جلوتر رفته باشد قهراً او مأموریت دارد که معارف و حقایق را برای مردم شرح بدهد. این سیر تا آخرین حد مکاشفه که اصطلاحاً به آن «ختام» گفته میشود ادامه دارد. در آن مرحله انسانی میآید که از معارف الهی آنچه را که برای بشر مقدور است و امکان دارد که دریابد درمییابد به گونهای که آنچه از معارف الهی که ممکن است کشف کند، کشف کرده باشد. در این صورت این بشر دیگر زمینه را برای هیچ پیغمبری بعد از خودش باقی نمیگذارد. یعنی آخرین حد معارف همان است که او بیان کرده است. دیگر ماورای آن، معارفی از معارف الهی وجود ندارد که دیگری بعد از او بیاید و بیان کند و به اصطلاح او به لوح محفوظ الهی اتصال کامل پیدا کرده است[۴۱].
از نظر قوانین: سرّ احتیاج به پیغمبر این است که انسان به یک سلسله مسائل احتیاج دارد که برآوردن آنها کار وحی و دین است. مسئله وحی به حسب زمانها فرق نمیکند ولی به حسب استعدادها فرق میکند. به حسب درجه تمدن نیز نیست، به گونهای که اگر تمدن عوض شود و ارتقا بیابد، قانون هم عوض شود و در نتیجه پیغمبر هم عوض شود. تغییر وحی به حکم این است که درجۀ تمایل خود بشر یعنی استعداد او برای فراگرفتن قوانین الهی تغییر میکند. اجتماع بشری مانند فرد است؛ دوره کودکی، دوره رشد و دوره بلوغ دارد. بشریت در ابتدای زندگیاش بر روی زمین حالت یک کودک را دارد؛ یعنی اساساً قدرت دریافتش ضعیف و کم است. هرچه که پیش میرود و رشدش بیشتر میشود استعداد بیشتری پیدا میکند. دوره خاتمیت یعنی دورهای که بشریت به حدی رسیده است که اگر قانون را به او تلقین و تعلیم کنند، میتواند آن را ضبط کند و بعد با نیروی عقل خودش از همین قوانین برای همیشه استفاده کند. زمانی که بشر رسید به آنجا که میتواند آنچه را که باید از ناحیه وحی بگیرد و نگه دارد و استعدادش رسیده است به آنجا که این اصول ثابت (وحی) را حفظ کند و همچنین قوه تطبیق و اجتهاد در او باشد، یعنی هر حادثهای را که برایش پیش میآید با یک سلسله اصول کلی تطبیق بدهد و آن اصول کلی را مقیاس قرار بدهد، آن زمان میشود دوره خاتمیت[۴۲].
قبلاً گفته شد که پیامبران با همه اختلافهای فرعی و شاخهای حامل یک پیام و به یک مکتب وابسته بودهاند. این مکتب بهتدریج بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است تا بدانجا که بشریت رسید به حدی که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. آن کسی که به وسیله او صورت کامل مکتب عرضه و ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبدالله(ص) است و آخرین کتاب آسمانی، قرآن است که پیام پروردگار را بهطور کامل به بشریت عرضه کرده و تغییر آن ممکن نیست[۴۳]. بنابراین آنچه که در ختم نبوت و خاتمیت شریعت اسلام نقش اساسی دارد، بلوغ و رشد فکری - اجتماعی بشر است. این ویژگی اساسی در عصر بعثت حضرت محمد(ص) وجود داشت به گونهای که کتاب آسمانی خود را به دور از هرگونه تحریف و تغییر و دستبردی حفظ کند، به مرحلهای برسد که بتواند برنامه تکاملی خود را - نه منزل به منزل و مرحله به مرحله – بلکه یکجا تحویل بگیرد و استفاده کند و بتواند ترویج و تبلیغ، اقامه دین، امربهمعروف و نهیازمنکر را خود بر عهده بگیرد و به پیامبران تبلیغی که مروج و مبلغ شریعت پیامبران صاحب شریعت بودهاند[۴۴] نیازی ندارد. بتواند در پرتو «اجتهاد» کلیات وحی را تفسیر و توجیه کند و در شرایط مختلف مکانی و متغیر زمانی هر موردی را به اصول مربوطه ارجاع دهد. عالمان و صالحان امت اسلامی خود آن نیازها را رفع کرده و آن مسئولیتها را به انجام میرساند[۴۵]. از نکات گفته شده معلوم شد که تفسیر ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده برطرف شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فکری به این تعلیمات نیازی ندارد، نبوت پایان یافته است! هرگز اینگونه نیست. نیاز به وحی جدید و تجدید نبوت رفع شده اما نیاز به دین و تعلیمات الهی در هیچ زمانی حتی در عصر خاتمیت از بین نرفته است[۴۶].[۴۷]
اجتهاد
اجتهاد از ماده جُهد به معنای منتهای کوشش است. از آن جهت به فقیه گفته میشود که باید منتهای کوشش و جهد خود را در استخراج و مجتهد استنباط احکام به کار ببرد[۴۸]. اجتهاد با جهاد به یک معنا است. جهاد یعنی استفراغ وسع و به کار بردن منتهای همت و نیرو در برابر دشمن. چنانکه اجتهاد به کار بردن منتهای کوشش در فهم احکام از کتاب و سنت است؛ به تعبیر دیگر به کار بردن تدبر و تعقل در فهم ادله شرعیه[۴۹] بهطور سربسته به معنای صاحبنظر شدن در امر دین است[۵۰]. اجتهاد قوه محرکه اسلام است. یعنی مانند اتومبیلی که حرکت میکند تا نیرویی نباشد که آن را به حرکت درآورد ممکن نیست حرکت کند. به گفته ابنسینا، از یک طرف، در زندگی بشر حوایج بینهایتی پیشآمد میکند. از طرف دیگر، حقایقی هستند که همیشه و در هر زمانی جزء اصول زندگی بشر بوده و برای همیشه ثابت و تغییرناپذیرند. از طرف سوم، فروع و جزئیات زندگی بشر بینهایت و پایانناپذیر است. به همین جهت اجتهاد ضرورت دارد یعنی در هر عصر و زمانی باید افراد متخصص و کارشناس واقعی باشند که اصول اسلامی را با مسائل متغیری که در طول زمان پیش میآید تطبیق کنند و درک نمایند که این مسئله نو و جدید در کدامیک از آن اصول جای دارد[۵۱]. اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر[۵۲] که البته درک و فهم آن در توان افراد خبره و کارشناس و متخصص در علوم اسلامی که در اصطلاح به آنها «فقیه» گفته میشود است[۵۳].[۵۴]
اعتدال و میانهروی
از بزرگترین امتیازات دین اسلام، اعتدال و میانهروی است. قرآن کریم امت اسلامی را «امت وسط» نامیده است. تعبیر عجیب و فوقالعادهای است! امت و قوم و جمعیتی که واقعاً دستپرورده قرآن کریم باشند از افراط و تفریط، از کندروی و تندروی، چپروی و راستروی برکنارند. تربیت قرآن اعتدال و میانهروی را ایجاب میکند. امیرمؤمنان(ع) نیز فرمود: «الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ»؛ انحراف به چپ و راست هر دو غلط است، مستقیم باشید تا به مقصد برسید[۵۵]. یکی از علامتهای مسلمانی پیدا کردن راه اعتدال و میانه و دوری از افراط و تفریط، کندروی و تندروی است. ائمه(ع) فرمودهاند: «إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ»[۵۶]؛ در هر نسلی طبقه معتدلی وجود دارد که از طرفی جلو افراطکاری غلوکنندگان را میگیرند و از طرف دیگر نسبتهایی را که مردم مبطل و مخالف ایجاد میکنند نفی میکنند. اینان هم جلو ضرر دوستان را میگیرند و هم جلو ضرر دشمنان را، ضرر تنها از ناحیه دشمن نمیرسد؛ گاهی از ناحیه دوست ضررهایی میرسد که خطرش از ضرری که از ناحیه دشمن میرسد، بیشتر است[۵۷].[۵۸]
مساوات
یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی، اصل مساوات و نفی تبعیض است. از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند. مردم از این نظر دوگونه و چندگونه آفریده نشدهاند، رنگ، خون، نژاد و قومیت ملاک برتری و تفوق نیست. سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و تساوی انسانها است. از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی به خاطر یک سلسله مصالح که برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است بهطور موقت برخی حقوق از افراد سلب میشود که این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد. دوره موقت بردگی بردگان - که از نظر اسلام داخل مقوله فرهنگی و آموزشی و پرورشی است، نه مقوله اقتصادی و بهرهکشی و گذرگاه و دالان موقتی است برای تربیت اسلامی - از این قبیل است[۵۹].[۶۰]
حفظ از تحریف
در بین ادیان موجود، اسلام یگانه دینی است که میتوان نشان داد هیچ دست آلودهای به اصول آن نخورده و پاک مانده است[۶۱]. کتاب آسمانی مسلمانان قرآن کریم که ستون فقرات و تکیهگاه اسلام است، از هرگونه تحریف و دستبردی محفوظ و مصون و پاک باقی مانده است و هیچ دستی و هیچ قدرتی نتوانسته در این کتاب، دخل و تصرفی بکند که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۶۲]. اما در غیر قرآن، امکان آلودگی بوده و هست. پیامبر اکرم(ص) خود بدان اشاره کردهاند[۶۳] و اسلام در طول تاریخ خود با جعل و وضع حدیث و تفسیر به رأی مواجه بوده است و آلودگیهایی در بستر افکار پیدا شده است. اما اسلام دستگاه تصفیهای قرار داده است که میشود با آن آلودگیها را پاک کرد[۶۴].
بنابراین مقصود از عدم تحریف اسلام این نیست که در دنیای اسلام هیچ جریان آلودهای پیدا نشده است، بلکه منظور این است که علاوه بر قرآن که از هر تحریفی مصون است اگر جریان آلودهای در اسلام پیدا بشود جریان پاکی در این دین وجود دارد که میتواند آن آلودگیها را تصفیه کند. قرآن، سنت قطعی و متواتر پیغمبر و ائمه اطهار و عقل، مقیاس تصحیح آلودگیها است[۶۵].[۶۶]
رشد و بالندگی
اسلام دینی است پیشرو و پیشبرنده. قرآن کریم برای اینکه مسلمانان را توجه دهد که همواره باید در پرتو اسلام در حال رشد و نمو و تکامل باشند، مَثَلی آورده و میگوید: مثل پیروان محمد(ص) مثل دانهای است که در زمین کاشته شود، آن دانه ابتدا به صورت برگ نازکی از زمین میدمد سپس خود را نیرومند میسازد. سپس روی ساقه خویش میایستد آنچنان با سرعت و قوت این مراحل را طی میکند که کشاورزان را به شگفت میآورد[۶۷].
رشد، تزاید، تکامل و استقلال و روی پای خود ایستادن و دیگران را به حیرت و تعجب واداشتن از آن اسلام و ایمان به اسلام و پیروی از تعلیمات اسلام است. اسلام نهتنها جامعه را متوقف و ملت مسلمان را به درجازدن وادار نمیکند بلکه دینی است که نشان داد در عمل میتواند جامعه را به پیش ببرد. اسلام این خاصیت را عملاً نشان داده است. مستشرقان اعتراف دارند که تمدنی شگفتانگیزتر از تمدن اسلامی در چهار قرن اول وجود ندارد. اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یکنواختی بود باید جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگاه بدارد پس چرا تمدنهای وسیع و عجیب دیگر را در خودش هضم کرد و از مجموع آنها تمدن عظیمتری را به وجود آورد؟ پس اسلام با پیشرفت زمان مخالف نیست بلکه خود عامل پیشرفت است[۶۸]. مثلی که از قرآن نقل شد نموداری است از آنچه آرزوی قرآن است. قرآن اجتماعی را پیریزی میکند که دائماً در حال رشد و توسعه و انبساط و گسترش باشد[۶۹].[۷۰]
مبارزه با جمود و جهالت
اسلام هم با جمود مخالف است و هم با جهالت و هر دو را خطری برای اندیشه ناب خود میداند. جمودها و خشک مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی - و حال آنکه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد - بهانهای به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنای واقعی بشمارند. از طرف دیگر، تقلیدها، مدپرستیها، غربزدگیها و اعتقاد به اینکه سعادت مردم در این است که از هر نظر، غربی بشوند و تمام آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق دهند، بهانهای به دست جامدها و جموداندیشها داده تا با هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال شخصیت اجتماعی ملت مثال بهشمار آورند[۷۱].[۷۲]
سماحت و سهولت
اسلام به تعبیر رسول اکرم، شریعت «سمحة سهله» است[۷۳]. در شریعت اسلام به حکم اینکه «سهله» است تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرجآمیز وضع نشده[۷۴] و مردم را در تنگنا و مضیقه قرار نداده است[۷۵] و به حکم اینکه «سمحه» و باگذشت است، هرجا که انجام تکلیفی با مضیقه و در تنگنا واقع شدن توام گردد، آن تکلیف ملغا است.[۷۶]
نظارت عمومی؛ امربهمعروف و نهیازمنکر
امربهمعروف و نهیازمنکر یکی از اصول عملی اسلام است که در قرآن مجید با صراحت و تأکید آمده[۷۷] و در اخبار و احادیث پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز درباره آن بسیار سخن گفته شده است[۷۸].
قرآن کریم فرموده است: مردان مؤمن و زنان مؤمنه دوستان یکدیگرند و بین آنها رابطه و صله مودت و عواطف محبتآمیز حکم فرما است. امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را بپا میدارند، زکات را ادا مینمایند، خدا و پیغمبر را اطاعت میکنند. اینها هستند که البته رحمت الهی شامل حالشان میشود[۷۹]. این آیه شریفه، لازمه ایمان حقیقی و واقعی - نه ایمان تقلیدی و تلقینی - رابطه وداد و علاقه به سرنوشت یکدیگر دانسته است و لازمه این محبت و علاقه را امربهمعروف و نهیازمنکر و لازمه امربهمعروف و نهیازمنکر را قیام بندگان به وظیفه عبادت و خضوع نسبت به پروردگار دانسته است؛ یعنی نماز و کمک و دستگیری از فقرا یعنی زکات و بالاخره اطاعت از خدا و رسول و زنده شدن همه دستورهای دینی.
امام باقر(ع) فرموده است: به وسیله امربهمعروف و نهیازمنکر سایر دستورها زنده میشود. راهها امن میگردد، کسبها حلال میشود، مظالم به صاحبان اصلی برگردانده میشود، زمین آباد میگردد، از دشمنان انتقام گرفته میشود و کارها روبهراه میشود[۸۰]. وقتی انسان از طرفی به این دستورها و راهنماییها رجوع میکند و از طرفی هم میبیند در یک دورههایی کم و بیش مسلمانان عمل کرده و استفاده کردهاند و از طرف دیگر وضع حاضر خودمان را میبیند، بینهایت دچار تأسف میشود![۸۱].[۸۲]
خودباخته و فریفته نشدن
در برخی از مسائل، اسلام دستور خاصی نیاورده است. اسلام نگفته با دست غذا بخور یا با قاشق اما تأکید کرده است که نظافت را رعایت کن. از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد خاصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است؛ بلکه اسلام گفته است شخصیت باختن حرام است. مرعوب دیگران شدن، تقلید کورکورانه کردن، هضم شدن و محو شدن در دیگران، طفیلیگری و افسون شدن در مقابل بیگانه حرام است. انحرافها و بدبختیهای آنها را به نام پدیده قرن جذب کردن و اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً و روحاً در ظاهر و باطن فرنگی بشود حرام است[۸۳].[۸۴]
زیبایی و تجمل
قرآن کریم آفرینش وسایل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش بهشمار آورده است و کسانی را که زینتهای دنیا را بر خود تحریم کردهاند مورد انتقاد قرار داده است[۸۵]. رسول اکرم(ص) هنگامی که میخواست نزد اصحاب و یارانش برود به آیینه نگاه میکرد، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و میفرمود: خداوند دوست دارد بندهاش، وقتی به حضور دوستان خود میرود، خود را آماده و زیبا سازد[۸۶]. امام صادق(ع) فرمود: خداوند زیبا است و دوست میدارد که بندهای خود را بیاراید و زیبا نماید و برعکس، فقر و تظاهر به فقر را دشمن میدارد. اگر خداوند نعمتی به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد.
به آن حضرت گفتند: چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد؟ فرمود: به اینکه جامه و لباس شخص نظیف باشد، بوی خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند، بیرون خانه را جاروب کند، حتی پیش از غروب، چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق میافزاید[۸۷]. اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و بهکار بردن بوی خوش و روغن زدن به سر سفارشهای اکید کرده است[۸۸].[۸۹]
نظافت و تمیزی
اسلام به نظافت تشویق کرده است و آن را نشانه ایمان دانسته است[۹۰]. پیغمبر اکرم شخصی را دید درحالیکه موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بدحال وانمود میکرد. فرمود: تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزء دین است[۹۱]. پیامبر در جای دیگری فرموده است: بدترین بنده، شخص چرکین و کثیف است[۹۲].
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد[۹۳]. در اولین آیهای که بر پیامبراکرم نازل شده، آمده است که ﴿ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾[۹۴]؛ آن حضرت خود فرموده است: استحباب پوشیدن لباس سفید یکی به خاطر زیبایی است و دیگری به خاطر تمیزی[۹۵]. امیرمؤمنان(ع) بعد از کندن چاه آب بیرون آمد درحالیکه عرق از سر و صورت امام جاری بود. فرمود: غذایی هست؟ عرض شد: آری. فرمود: بیاورند. امام ابتدا به کنار نهر آب رفت و دست خود را با شن شست و آنها را پاکیزه و تمیز کرد؛ هنگامی که خواست با دستش آب بنوشد فرمود: دو دست من تمیزترین ظرف برای نوشیدن آب است[۹۶].[۹۷]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۳.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش میگدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند؛ بدینگونه خداوند مثل میزند» سوره رعد، آیه ۱۷.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۴.
- ↑ ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از داراییهای مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۷؛ ج۱۹، صص ۱۱۷ و ۱۱۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۱۷۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۱۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۶۹. البته گاهی گشادهدستیهایی هم به چشم میخورد که اسلام آنها را نمیپذیرد؛ زیرا بدون هیچ ضرورتی جای اهم و مهم عوض میشود! ر.ک: مجموعه آثار، ج۱۹، صص۱۶۹و ۱۷۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۷۲.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۷۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۰۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، صص ۱۳۰ و ۱۳۱.
- ↑ «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۳۵.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۸۱.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۵۱-۵۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۷۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۹۸.
- ↑ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ البته این به دلیل تضادی است که میان عقل و عقیده تثلیث احساس میکنند؛ لذا به ناچار میگویند عقل در اینگونه مسائل حق مداخله ندارد. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۹۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۵۳۷-۵۵۰.
- ↑ ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ﴾ «جز پندار را پی نمیگیرند و آنان جز نادرست برآورد نمیکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
- ↑ ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ﴾ «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی میکشانند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
- ↑ ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا﴾ «و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۷.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۸۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۴، صص ۶۹-۷۱.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸؛ ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵؛ ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ در آیاتی که خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ آمده منظور کسانی است که به پیامبر ایمان آوردهاند و فرق نمیکند از هر قوم و ملتی که باشد.
- ↑ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ﴾ «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹؛ ﴿إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا﴾ «ای مردم! اگر (خداوند) بخواهد شما را (از میان) خواهد برد و مردمی دیگر را خواهد آورد و خداوند بر این کار تواناست» سوره نساء، آیه ۱۳۳؛ ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ﴾ «هان! این شمایید که فرا خوانده میشوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگچشمی میورزند و هر که تنگچشمی بورزد به زیان خود تنگچشمی ورزیده است و خداوند بینیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین میگرداند سپس آنان» سوره محمد، آیه ۳۸.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۸۵.
- ↑ ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۲۳۶ و ۲۳۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۲۳۸-۲۴۱.
- ↑ ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ برای آگاهی از نبوت تشریعی و تبلیغی ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۸؛ ج۳، صص ۱۵۴-۱۷۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۵. ر.ک: ج۳، صص ۱۵۶ و ۱۵۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۱۸۵ و ۱۸۶.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۸۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۳۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۶۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۱۵۸-۱۶۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص۲۶ و ۱۶۷؛ به منظور اطلاع از برخی علوم و دانشهای لازم برای فقیه، ر.ک: مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۷.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ کافی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۷۰.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۹۹.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ کافی، ج۱، ص۶۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۹۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۹۹.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۳.
- ↑ ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود میبینی که بخشش و خشنودییی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهرههایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشتهای است که جوانهاش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقههایش راست ایستد، به گونهای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۵۲ – ۵۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۱۱.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۱۲.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۵.
- ↑ کافی، ج۵، ص۴۹۴.
- ↑ ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ﴾ «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۱.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۶.
- ↑ ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۹۶؛ یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ کافی، ج۵، ص۵۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۹۷.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۲۱.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۸.
- ↑ ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۴۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۴۱، حدیث ۸.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، صص۴۰۱ – ۴۰۳.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۸.
- ↑ «النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ».
- ↑ کافی، ج۶، ص۴۳۹.
- ↑ کافی، ج۶، ص۴۳۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، صص ۸۳ و ۱۸۵.
- ↑ «و جامهات را پاکیزه گردان،» سوره مدثر، آیه ۴.
- ↑ کافی، ج۶، صص ۴۴۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۹۹.