سیره سیاسی پیامبر خاتم در برخورد با منافقان چگونه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره سیاسی پیامبر خاتم در برخورد با منافقان چگونه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم
مدخل اصلیبرخورد با منافقان
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره سیاسی پیامبر خاتم در برخورد با منافقان چگونه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید نادر علوی

آقای سید نادر علوی، در مقاله «جریان‌شناسی سیاسی در دولت نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«سومین جناح سیاسی که در مقابل فعالیت‌های رسول شکل گرفت، جریانی بود که از ابتدا به دنبال کسب منافع، اسلام را پذیرفت و به امید رسیدن به منافعی اعم از قدرت، ثروت و... با رسول اعظم همراهی نشان داد و این قرآن است که رسول اعظم (ص) و ما را از وجود این جریان که با گسترش قدرت خود تبدیل به یک جناح سیاسی شدند را در سوره‌های ماعون، مدثر و عنکبوت آگاه می‌سازد. این سوره‌ها نقطه شروع شکل‌گیری جریان نفاق را در مکه تشریح می‌کنند.

به چند نمونه از اقدامات منافقان در دوران قدرت رسول اعظم می‌پردازیم.

  • جنگ احد: جنگ احد یک ثمره بسیار مهم برای رسول اعظم (ص) و مسلمانان در پی داشت و آن هم آشنایی با دو جریان متفاوت از نفاق در صفوف مسلمانان بود که هر چند به دو شکل مجزا عمل کردند اما فرمان الهی مبنی بر ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ[۱] را نادیده گرفتند. اینان هر چند خود را همدل و هم‌رأی مسلمانان نشان دادند اما در عمل مشخص شد که در هنگامه سختی‌ها به رسول اعظم (ص) و مؤمنان پشت می‌کنند.
  1. دسته اول از منافقان که ماهیت آنها در جنگ احد برای پیامبر روشن شد گروهی به فرماندهی عبدالله بن ابی بودند. عبدالله که مقدمات ریاستش بر مدینه آماده شده بود با ورود رسول اعظم به این شهر از این مقام محروم ماند؛ لذا او و یارانش هر چند اسلام آوردند، اما در اندیشه برگرداندن منافع از دست رفته از هیچ توطئه‌ای دریغ نداشتند و در این راه با یهود اطراف مدینه و حتی با جناح کفر در مکه علیه مسلمانان زدوبند داشتند. در جنگ احد هر چند عبدالله مورد مشورت رسول اعظم قرار گرفت، اما چون پیامبر به جای عمل به دیدگاه او به رأی جوان‌ترها عمل کرد، در اعتراض خود و سیصد تن از یاران جنگجویش را در میانه راهِ به سوی احد از لشکر مسلمانان جدا کرد و به مدینه بازگشت و پیامبر را با هفتصد تن بدون اسب و شتر تنها گذاشت. در کتب تاریخ نقل شده است که رأی عبدالله بن ابی جنگ تن به تن در شهر بود که رسول اعظم (ص) به این نظر عمل نکردند و آیه ۴۸ سوره توبه نیز می‌فرماید: ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ[۲]. این آیه نشان می‌دهد که منافقان برنامه اصلی‌شان آن بود که با وارد کردن سران جناح کفر و شرک به داخل مدینه، مسلمانان را مستأصل سازند و با همیاری جناح کفر زمام امور را در دست بگیرند، اما با مخالفت رسول اعظم و آمادگی مسلمانان برای جنگ در خارج از مدینه، نقشه اول آنها خنثی شد؛ لذا نقشه دوم که همان بازگشت از میانه راه بود اجرا شد که با این عمل هم ضربه بر تعداد نفرات وارد کردند و هم روحیه رزمندگان باقی‌مانده را سست نمودند[۳].
  2. گروه دوم از منافقان شناخته‌شده در جنگ احد، کسانی بودند که هر چند با عبدالله ابن ابی هم‌داستان نشدند و از میانه راه بازنگشتند، اما در هنگامه جنگ، رسول خدا را تنها گذاشتند و تا "اعوص" که بسیار دورتر از مدینه است فرار کردند و بیش از سه روز نیز در آنجا ماندند. قرآن می‌فرماید: ﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ[۴]. آنها در حالی فرار می‌کردند که رسول اعظم (ص) آنها را به مقاومت و جنگ دعوت می‌کرد و آنها توجهی نداشتند. محمد بن اسحاق می‌گوید: انس بن نضر به جایی رسید، دید که جماعتی از مهاجرین نشسته و اسلحه را بر زمین گذارده‌اند. انس گفت: چرا نشسته‌اید؟ گفتند: رسول خدا کشته شد. انس گفت: زندگی پس از وی چه فایده دارد؟! برخیزید و به جهت آنچه محمد به جهت آن کشته شد، کشته شوید! انس خود رفت و جنگ کرد تا کشته شد[۵].

البته در میان فراریان، افرادی نیز برگشتند و در کنار رسول (ص) و علی (ع) و ابودجانه جنگیدند ولی عده‌ای هم بودند که در صدد بودند به وسیله عبدالله بن ابی با ابوسفیان سرکرده جناح کفر پیمان صلح و متارکه جنگ منعقد سازند و حتی عده‌ای از همین فراری‌ها در مقام ارتداد و رجوع به کفر برآمده بودند[۶]. چنان‌که قرآن متذکر می‌شود: ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ[۷].

این واکنش یهودیان برای رسول اعظم علامتی بود مبنی بر اتحاد پنهان منافقان و یهود علیه اسلام؛ لذا عکس‌العمل رسول اعظم (ص) به گونه‌ای بود که منافقین مدینه نیز بترسند. آن حضرت تکبیری گفتند و همان روز نماز عصر را در حالی که پرچم اسلام در دستان علی (ع) بود در قلعه‌های بنی نضیر خواندند، در حالی که نه یهودیان بنی قریظه به داد آنان رسیدند و نه منافقان توانایی و فرصت یاری رساندن به آنها را داشتند[۹]. قرآن در سوره حشر می‌فرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۰].

  • جنگ احزاب: در این جنگ که دشمن از بالا و پایین مدینه را در محاصره خود گرفته بود به شکلی که مؤمنان در سخت‌ترین امتحان الهی چشمانشان خیره و جان‌هایشان به گلوگاه‌ها (حناجِر) رسیده بود، منافقان جهت آماده‌سازی زمینه‌های ورود کفار و یهودیان به داخل مدینه به دو کار روی آوردند: اول آنکه خودشان به بهانه این که خانه‌هایشان امنیت و حفاظ ندارد از جنگ فرار کردند: ﴿يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا[۱۱]، و باز هم رسول اعظم و مؤمنان را تنها گذاشتند، دوم آنکه به یک جنگ روانی وسیعی در میان مؤمنان دست زدند و دل‌های آنها را به لرزه در می‌آوردند و دایم مؤمنان را به فرار تشویق می‌کردند و این که خداوند تمامی وعده‌هایش دروغ بوده است: ﴿مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۱۲]، و باز هم این آیات الهی است که مکر آنها را برای رسول اعظم و مؤمنان افشا می‌کند: ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا * وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا[۱۳].

جالب آنکه قرآن می‌فرماید اگر دشمنان وارد مدینه می‌شدند و منافقان را به کفر دعوت می‌کردند، هیچ‌گاه درنگ نمی‌کردند و سریعاً می‌پذیرفتند.

با رسیدن شایعه منافقان به پیامبر، ایشان از میانه راه به مدینه بازگشتند و در حضور تمامی لشکر و مردم مدینه حدیث مهم منزلت را در مورد علی (ع) فرمودند که: «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۱۶]. در حقیقت خاطر رسول اعظم برای آنچه که پشت سر می‌گذارد نگران است و به علی (ع) می‌گوید: «إنَّما خَلَّفتُكَ لِما وَرائي»، "تو را برای آنچه که پشت سر دارم، می‌گذارم". رسول اعظم (ص) در واقع علی (ع) را برای مصونیت و حفاظت از خانواده خود و خانواده‌های سپاه اسلام و نیز مرکز بلاد اسلامی در مدینه نگاه می‌دارد و از این طریق توطئه منافقان را در مدینه و پایتخت بلاد اسلامی خنثی می‌کند.

  • لیلة العقبه: گفتیم که در جنگ تبوک گروهی از منافقان – بنا به نقل ابن اسحاق لشکری در حد لشکر رسول اعظم - از سپاه مسلمانان جدا شدند و به مدینه بازگشتند، اما در میان لشکر رسول اعظم نیز منافقان ماندند (بعضی روایات تعداد آنها را بین دوازده تا پانزده نفر ذکر کرده‌اند) که حادثه لیلة العقبه را ایجاد کنند[۱۷].

در سیره حلبیه آمده است: منافقان که همراه پیغمبر بودند اتفاق کردند تا هنگام گذشتن آن حضرت از گردنه میان تبوک و مدینه وی را به قتل برسانند. از طرف پیغمبر اعلام شد که کسی از بالای گردنه عبور نکند بلکه مسلمانان از میان صحرا بروند چون راه آسان‌تر و بازتر بود. اما پیغمبر شبانه از گردنه عبور کرد و عمار یاسر و حذیفه نیز با او بودند. منافقین وقتی از این قضیه باخبر شدند سر و صورت خود را پوشاندند تا شناخته نشوند و خود را به پیغمبر رسانده و شتر آن سرور را رم دادند. پیغمبر غضب کرد و به حذیفه امر کرد تا آنان را برگرداند. حذیفه به آنان دشنام داد و بنابر نقلی پیغمبر بر آنان فریاد زد که از رسوا شدن ترسیده و فرار کردند و خود را در میان لشکریان مخفی نمودند[۱۸].

این منافقان به "اصحاب عقبه" معروف شدند. پنج نفر از این افراد که به "اصحاب صحیفه" معروفند همان‌هایی هستند که هم‌پیمان شدند و طوماری در خانه کعبه امضا کردند مبنی بر این که اگر خداوند محمد (ص) را به قتل برساند! یا بمیرد، خلافت را از اهل بیت بگیرند. علی (ع) در روایتی نام آنها را می‌برد و بر این خبر که از رسول اعظم به او رسیده است سلمان و ابوذر و مقداد را نیز شاهد می‌گیرد[۱۹]. بعد از این حادثه رسول اعظم منافقان را جمع کرد و از قصد آنان خبر داد، اما منافقان سوگند یاد کردند که ما نمی‌خواستیم چنین کاری بکنیم. در این هنگام این آیه نازل شد: ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا[۲۰].

  • ساخت مسجد ضرار در مدینه: بعد از فتح مکه و اتصال و پیوند میان جناح منافقان مدینه با جناح کفرِ تازه‌مسلمان شده و به مدینه وارد شده، بر تعداد منافقان افزوده شد و آنها برای تجمع خود نیاز به مکان مناسبی داشتند که در ضمن مورد تأیید پیامبر نیز باشد؛ لذا اقدام به ساخت مسجدی کردند که هم پایگاهی برای مجموعه منافقان بود و هم مرکزی جهت ارتباط آنها با نیروهای خارج از مدینه.

ساخت مسجد زمانی تمام شد که رسول اعظم عازم سفر تبوک بودند. آنها آمدند و از آن حضرت خواستند که در آن مسجد قدم بگذارد و نمازی بخواند و آنجا را متبرک به قدوم خود بکنند، اما ایشان فرمودند چون در شرف مسافرت جنگی هستم وقت کافی ندارم، اما در موقع برگشتن می‌آیم و نماز می‌خوانم. قاعدتاً منافقان بازگشته به مدینه می‌توانستند در غیاب رسول خدا در مدینه حداکثر استفاده را از این مسجد ببرند، اما با حضور جانشینی قوی و توانمند مثل علی (ع) و نرفتن رسول اعظم به آن مسجد نتوانستند سوء استفاده کنند.

در بازگشت رسول اعظم از تبوک این آیات در مورد مسجد منافقان نازل شد: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۲۱].

پیامبر بعد از بازگشت از تبوک، جمعی را فرستاد و آن مسجد را خراب کردند؛ زیرا به شهادت کلام خداوند این مسجد پایگاهی برای ضربه زدن به مؤمنان ﴿ضِرَارًا و نیز مرکزی برای تجمع جناح کفر سابق ﴿كُفْرًا و عاملی برای ایجاد تفرقه میان مؤمنان ﴿تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ و مهم‌تر از همه پایگاهی بود برای ارتباط با کسانی که قبلاً با خدا و رسول اعظم جنگیده بودند و این فرد همان ابوعامر راهب از طایفه اوس بود که با ورود رسول خدا به مدینه، و به همراه پنجاه تن از یارانش خارج شد و به مکه رفت.

پس اسامه در حالی که لوا بر سر و صحابه در جلو او بودند، بیرون رفت تا آنکه در جرف منزل کرد. ابوبکر، عمر و بیش‌تر مهاجرین و انصار راشدین حضیر و بشر بن سعد و دیگران از رؤسا با او بودند. پس فرستاده یکی از همسران پیغمبر آمد و گفت برگرد و به مدینه بیا که رسول خدا رحلت خواهد کرد! پس فوری برخاست و با پرچم داخل مدینه شد و پرچم را بر در خانه پیغمبر کوبید. پیغمبر رحلت کرد و ابوبکر و عمر تا زنده بودند اسامه را امیر خطاب می‌کردند[۲۲].

ابن ابی الحدید این حادثه تاریخی را از ابوبکر جوهری که از بزرگان محدثین اهل سنت است نقل کرده و صاحب طبقات هم آن را به تفصیل آورده است[۲۳].

در روایتی از امام علی (ع) نقل شده است که فرستادن پیران قوم به همراه لشکر اسامه به خارج از مدینه برای تثبیت امامت او بوده است[۲۴]؛ زیرا علی (ع) و اهل بیت از دستور رسول اعظم مستثنا بودند»[۲۵]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آقای خالقی؛
آقای علی خالقی، در مقاله «شیوه برخورد با مخالفان و منتقدان در دولت نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از گروه‌هایی که همواره با دولت نبوی از همان ابتدای شکل‌گیری به دشمنی و مخالفت برخاست، منافقان بودند. آن چنان که از آیات قرآن کریم برمی آید منافقان افرادی بیماردل و فریبکار بودند و تظاهر به اسلام می‌کردند و برخی از واجبات اسلامی و فرایض را از روی ریا انجام می‌دادند، ولی هیچ‌گاه ایمان قلبی به اسلام نداشتند. آنها تظاهر به اسلام می‌کردند در حالی که به پروردگار گمان بد داشتند و آیات خداوند را به استهزاء گرفته و در راه خدا از انفاق دریغ می‌ورزیدند. آنها پیامبر را آزار و اذیت نموده و در جنگ‌ها با مسلمانان شرکت نمی‌کردند. خود را برتر از مسلمانان پنداشته و با کفار مهربان بوده و به آنها یاری می‌رساندند[۲۶]. منافقان از قبایل مختلف بودند و در حقیقت نفاق یک رفتار شخصی برخی از شهروندان مدینه در برابر دولت نبوی بود. در نتیجه منافقان مجموعه ناهمگن بوده و رابطه منسجمی نداشته و دارای نظم سیاسی جامع و جهان‌بینی خاص نبودند. به همین دلیل، آنها در مخالفت و دشمنی با دولت نبوی روش خاص و متمایز از مشرکان و یهودیان داشتند[۲۷] و قادر نبودند به صورت سپاهی منظم توطئه‌ای را علیه پیامبر و دولت نبوی سازماندهی کنند.

عمدتاً تلاش‌های آنها فردی و در جهت تضعیف روحیه مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان ایشان متمرکز بود[۲۸].

برخی از این اقدامات منافقان عبارت بود از:

  1. پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، منافقانی چون عبدالله بن ابی چندان از حضور ایشان خشنود نبودند و از این‌رو تا جنگ بدر به اسلام ایمان نیاوردند. پس از جنگ بدر اگر چه ظاهراً اسلام آوردند، ولی در باطن به خدا و پیامبر ایمان قلبی نداشتند، از این‌رو همواره با پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان ریاکارانه رفتار می‌کردند و هر جا فرصتی می‌یافتند با دشمنان دولت نبوی همراهی می‌کردند. خداوند در توصیف این عمل آنها می‌فرماید: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ *... وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ[۲۹].
  2. منافقان همواره با دشمنان دولت نبوی همدلی می‌کردند. از این‌رو هنگامی که پیامبر قلعه بنی قینقاع را به سبب عهدشکنی آنان به محاصره درآورد، سردسته منافقان وساطت کرده و با اصرار فراوان از پیامبر خواستار تخفیف در مجازات آنها شد[۳۰]. خداوند متعال به دنبال این اقدام منافقان، مسلمانان را از پذیرش ولایت و دوستی دشمنان دین و دولت نبوی پرهیز داد[۳۱].
  3. هنگامی که پیامبر قلعه بنی نضیر را به علت نقض پیمان به محاصره درآورده بود، گروهی از منافقان به سردستگی عبدالله ابن ابی پیکی را به سوی بنی نضیر فرستاده و به آنها گفت مقاومت کرده و تسلیم نشوید؛ زیرا ما شما را رها نمی‌کنیم، اگر جنگیدید ما نیز با شما می‌جنگیم و اگر از مدینه بیرون رفتید ما نیز به همراه شما بیرون خواهیم رفت[۳۲].
  4. هنگامی که مسلمانان عازم مقابله با تهاجم مشرکان حاضر در احد بودند، گروهی از منافقان به همراه مسلمانان از مدینه خارج شدند، ولی از میان راه به همراه عبدالله بن ابی راه بازگشت به مدینه را در پیش گرفته و گفتند: ما تعهد دفاع از پیامبر را در داخل شهر خود برعهده گرفته بودیم نه در خارج شهر مدینه، به علاوه از او خواستیم تا داخل شهر بماند، ولی رأی ما را نپذیرفت و تسلیم خواست بچه‌ها شد[۳۳].
  5. پس از این که مسلمانان از جنگ احد برگشتند، منافقان به ملامت و سرزنش مسلمانان پرداخته و گفتند: اگر حرف ما را گوش داده و به همراه ما در شهر می‌ماندید هر آینه زنده مانده و کشته نمی‌شدید[۳۴]. آنها از هیچ اقدامی برای تضعیف روحیه و ایمان مسلمانان در این شرایط بحرانی دریغ نکردند.
  6. در جریان جنگ احزاب، منافقان به تضعیف روحیه مسلمانان پرداخته و در وعده پیروزی خداوند به مسلمانان ایجاد تردید کرده[۳۵] و مردم مدینه را در حفر خندق و دفاع از شهر به فرار از میدان جنگ ترغیب کرده و می‌گفتند: ﴿يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا[۳۶]. خود آنها هم به بهانه‌های مختلف اجازه خواستند تا به خانه‌های خود برگردند[۳۷].
  7. هنگام برگشتن سپاه پیامبر اعظم (ص) از غزوه بنی‌المصطلق، در سر چاه آب بر سر برداشتن آب، میان سنان بن وبر (مردی از انصار) و جهجاه بن مسعود (مردی از مهاجران) درگیری رخ داد و پیامبر آنها را آرام کرد، ولی سردسته منافقان فرصت را مغتنم شمرده گروهی از انصار را جمع کرده و گفت شما مردم خودتان به خودتان چنین کردید، روز نخست اینان را به دیارتان راه دادید و آنها را در زندگی خود سهیم کردید و از شما کم شد و شمار آنها فزونی گرفت. اکنون نیز اگر حمایتشان نکنید خواهند رفت[۳۸]. من اگر به مدینه درآیم عزیزان را بر آن می‌دارم تا ذلیلان را از شهر بیرون کنند[۳۹].
  8. در ماجرای افک نیز منافقان از کارگردانان اصلی این تهمت به همسر پیامبر (ص) بودند. همان‌ها بودند که زبان به طعن همسر پیامبر گشودند[۴۰] و پس از رسیدن سپاهیان به مدینه، همسر پاک پیامبر را در مظان اتهام و تهمت با صفوان قرار داده و باعث رنجش پیامبر شدند[۴۱].
  9. هنگامی که پیامبر از تحرکات رومی‌ها به همراه قبایل لخم، جذام، عامله و عنان جهت حمله به مدینه آگاهی یافتند و فرمان آماده‌باش به مسلمانان دادند، منافقان گرمای هوا را بهانه کرده و از همراهی با رسول خدا روی برتافتند[۴۲]. گروهی از آنها هم در خانه سویلم یهودی جمع شده و بر آن شدند تا دیگر مسلمانان را نیز از همراهی با پیامبر بازدارند[۴۳]. برخی از آنها هم که به همراه پیامبر حرکت کرده بودند از میانه راه برگشتند.
  10. گروهی از منافقان در عقبه‌ای در میانه راه تبوک کمین کردند تا در راه بازگشت رسول خدا (ص) را به قتل برسانند. جبرئیل رسول خدا (ص) را آگاه کرد و از خطر رهاند[۴۴].
  11. گروهی از منافقان از روی نفاق زمانی که شنیدند رسول خدا (ص)، علی (ع) را در مدینه جانشین خود ساخته و عازم جنگ تبوک شده است، شایع کردند که چون رسول خدا (ص) نمی‌خواست که علی (ع) مصاحب او در این جنگ باشد او را در مدینه باقی گذاشت[۴۵].
  12. گروهی از منافقان از روی نفاق مسجدی را در نزدیکی مسجد قبا ساختند تا آنجا را مرکز توطئه علیه مسلمانان قرار داده و میان ایشان تفرقه‌افکنی کنند[۴۶].
  13. در یکی از منازل راه تبوک شتر رسول خدا (ص) که نامش قصواء بود گم شد، منافقان گفتند او گمان می‌کند رسول خداست و از آسمان خبر می‌دهد ولی نمی‌داند شترش کجاست؟[۴۷]

پیامبر اکرم (ص) در برابر این اقدامات تفرقه‌افکنانه منافقان با سخت‌ترین وضعیت مواجه بودند؛ زیرا به تعبیر قرآن کریم این گروه از مخالفان، از مشرکان و کافران هم خطرناک‌تر بودند. چه این که آنها جامه مسلمانی بر تن داشته، ولی در باطن دشمن اسلام و مسلمانان بودند؛ لذا پیامبر اکرم (ص) در برخورد با این دسته از مخالفان:

خلاصه اینکه پیامبر در برخورد با منافقان اولاً سعی می‌کرد تا چهره مزوّرانه آنها را برای مسلمانان افشا نمایند، ثانیاً در صورتی که آنها علیه امنیت عمومی اقدامی می‌کردند درصدد مقابله برمی‌آمدند، ثالثاً اصل عدالت و انصاف و گذشت را درباره ایشان هم رعایت می‌کردند»[۵۸]

پانویس

  1. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. «بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸.
  3. تاریخ مجاهدت‌های پیغمبر اکرم، ج۳، ص۱۹۱-۱۹۲.
  4. «یاد کنید هنگامی را که (در احد) به بالا می‌گریختید و به کسی (جز خود) توجهی نمی‌کردید و پیامبر شما را از پی فرا می‌خواند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۳.
  5. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۷.
  6. الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۴.
  7. «آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  8. الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷-۵۸.
  9. الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷-۵۸.
  10. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ می‌گویند» سوره حشر، آیه ۱۱.
  11. «می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  12. «خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  13. «و هنگامی که دورویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند * و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۲-۱۳.
  14. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۳.
  15. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۴.
  16. صحیح مسلم، ج۴، باب ۴، کتاب فضائل الصحابه، ص۱۸۷، ح۳۲.
  17. کشاف، ج۲، ص۲۹۱، ذیل آیه ۷۴ سوره توبه: ﴿هَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا «به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  18. سیرة الحلبیه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
  19. بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۵-۸۷ و ۱۰۵ و ۱۱۵؛ کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۱.
  20. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  21. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  22. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۵۲.
  23. الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.
  24. بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۷۳.
  25. علوی، سید نادر، مقاله «جریان‌شناسی سیاسی در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۱۱۳-۱۲۲.
  26. ﴿إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ * أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی می‌افزاید و آنان کافر خواهند مرد * آیا نمی‌بینند که آنان هر سال یک یا دوبار (با بلا و سختی) آزمون می‌گردند باز هم نه توبه می‌کنند و نه در یاد می‌گیرند» سوره توبه، آیه ۱۲۵-۱۲۶؛ ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵؛ ﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا «و از کافران و منافقان فرمان نبر و به آزارشان بها مده و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره احزاب، آیه ۴۸؛ ﴿لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا «اگر منافقان و بیماردلان و شایعه‌افکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمی‌انگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰؛ ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا «روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم * و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۶-۶۷؛ ﴿اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ «سوگندهاشان را سپر کردند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند؛ به راستی آنان بدکرداری انجام می‌دادند * این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دل‌هاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۲-۳؛ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمی‌گردانند و آنان را می‌بینی که خودداری می‌ورزند و گردنفرازند» سوره منافقون، آیه ۵؛ ﴿هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ «آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۷؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است * اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند» سوره حشر، آیه ۱۱-۱۲؛ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ * وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ «و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ * و خداوند آنان را که ایمان آورده‌اند خوب می‌شناسد و منافقان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۱۰-۱۱؛ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ * اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند * با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند * به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت * و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم * آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند * و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند * و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم * خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد * آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند و سوداشان سودی نکرد و رهیافته نبودند» سوره بقره، آیه ۸-۱۶؛ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا «و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز می‌گردانند» سوره نساء، آیه ۶۱؛ ﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا «همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹؛ ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  27. صالح احمد العلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۱۴۷.
  28. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۴۸۳.
  29. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند * با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند *... و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۸-۱۶.
  30. صالح احمدالعلی، دولت رسول خدا (ص)، ص۱۷۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۷۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۸.
  31. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند -یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید * و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۷-۵۸.
  32. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است * اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند» سوره حشر، آیه ۱۱-۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸.
  33. ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸.
  34. ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی می‌کردند کشته نمی‌شدند؛ بگو: اگر راست می‌گویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
  35. ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛» سوره احزاب، آیه ۱۲.
  36. «ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  37. ﴿وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا «و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  38. ﴿هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا «آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند» سوره منافقون، آیه ۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۳.
  39. ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند» سوره منافقون، آیه ۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۳؛ غلامحسین زرگری‌نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۴۸۹ - ۴۸۸.
  40. ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  41. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۰۷؛ غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۴۹۲.
  42. ﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷؛ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ «و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹؛ ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
  43. محمدابراهیم آیتی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، ص۵۷۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۶۰.
  44. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۶۱۱.
  45. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۶۳.
  46. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  47. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۵۲۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۷۹.
  48. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ * اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند * با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند * به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت * و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم * آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند * و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند * و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم * خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد * آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند و سوداشان سودی نکرد و رهیافته نبودند» سوره بقره، آیه ۸-۱۶.
  49. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷؛ ﴿وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ * كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «و هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند * بدین‌گونه برای آن در دل بزهکاران راه می‌گشاییم» سوره حجر، آیه ۱۱-۱۲.
  50. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما می‌ماندند نمی‌مردند یا کشته نمی‌شدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دل‌هایشان کند؛ و این خداوند است که زنده می‌گرداند و می‌میراند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶؛ ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا «و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳؛ ﴿قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا «بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهره‌ور نخواهید شد» سوره احزاب، آیه ۱۶.
  51. «او خوش‌باور است» سوره توبه، آیه ۶۱.
  52. «بگو سخن نیوش خوبی برای شماست» سوره توبه، آیه ۶۱.
  53. ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۹۵.
  54. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹۷.
  55. منافقون (۶۳)، آیه ۷۹؛ رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ج۱، ص۶۱۱.
  56. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۷۴.
  57. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.
  58. خالقی، علی، مقاله «شیوه برخورد با مخالفان و منتقدان در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۴۷۶-۴۸۱.