نظریه نصب الهی امام در قرن یازدهم هجری: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
جز (جایگزینی متن - 'سری' به 'سری') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
شایان ذکر است، وی سخن دیگری نیز در این موضوع دارد که به نظر میرسد جمع آن با سخن یادشده، مشکل باشد. او از این [[دلیل]] که هر چه را [[خداوند]] به خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] بداند، لازم است انجام دهد، نتیجه میگیرد [[نصب امام]] در هر زمانی بر [[باریتعالی]] ضروری است. او این مطلب را از [[احکام عقلی]] دانسته که در [[ادیان]] مختلف ثابتاند<ref>{{عربی|قد علمت سابقا ان كلما يعلمه سبحانه من خير و صلاح في نظام العالم يجب منه تعالى صدوره، لان علمه بوجوه الخير و النظام سبب للايجاب و الايجاد. فاذن يجب من الله نصب الامام في كل زمان، و هذا من الأحكام العقلية التي لا يختلف باختلاف الشرائع و الاديان فهو مكتوب في الكتب الالهية و الزبر السماوية و الصحف الأولى صحف ابراهيم و موسى}} (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۰۴-۴۰۵).</ref>. به دیگر سخن، [[ملاصدرا]] در اینجا [[نصب امام]] را موجب خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] خوانده، و آن را بر [[خداوند]] [[واجب]] دانسته است؛ ولی در بحث گذشته، در این مطلب که [[نصب امام]] موجب خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] بوده و لذا لطفی [[واجب]] بر خداست، [[تردید]] کرده است. | شایان ذکر است، وی سخن دیگری نیز در این موضوع دارد که به نظر میرسد جمع آن با سخن یادشده، مشکل باشد. او از این [[دلیل]] که هر چه را [[خداوند]] به خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] بداند، لازم است انجام دهد، نتیجه میگیرد [[نصب امام]] در هر زمانی بر [[باریتعالی]] ضروری است. او این مطلب را از [[احکام عقلی]] دانسته که در [[ادیان]] مختلف ثابتاند<ref>{{عربی|قد علمت سابقا ان كلما يعلمه سبحانه من خير و صلاح في نظام العالم يجب منه تعالى صدوره، لان علمه بوجوه الخير و النظام سبب للايجاب و الايجاد. فاذن يجب من الله نصب الامام في كل زمان، و هذا من الأحكام العقلية التي لا يختلف باختلاف الشرائع و الاديان فهو مكتوب في الكتب الالهية و الزبر السماوية و الصحف الأولى صحف ابراهيم و موسى}} (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۰۴-۴۰۵).</ref>. به دیگر سخن، [[ملاصدرا]] در اینجا [[نصب امام]] را موجب خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] خوانده، و آن را بر [[خداوند]] [[واجب]] دانسته است؛ ولی در بحث گذشته، در این مطلب که [[نصب امام]] موجب خیر و [[صلاح]] [[نظام]] [[جهان]] بوده و لذا لطفی [[واجب]] بر خداست، [[تردید]] کرده است. | ||
[[اولویت]] [[نصب الهی امام]] بر [[نصب نبی]]: مرحوم [[لاهیجی]] [[وجوب نصب امام]] بر [[خداوند]] را، ضروریتر از [[نصب نبی]] دانسته است؛ چرا که [[معتقد]] است [[لطف]] بودن [[نصب امام]]، بیشتر و روشنتر از دیگر لطفها، از جمله [[نبوت]] میباشد. وی میگوید: “امام یک | [[اولویت]] [[نصب الهی امام]] بر [[نصب نبی]]: مرحوم [[لاهیجی]] [[وجوب نصب امام]] بر [[خداوند]] را، ضروریتر از [[نصب نبی]] دانسته است؛ چرا که [[معتقد]] است [[لطف]] بودن [[نصب امام]]، بیشتر و روشنتر از دیگر لطفها، از جمله [[نبوت]] میباشد. وی میگوید: “امام یک سری [[تکالیف شرعی]]، مانند [[مراقبت]] از مرزهای [[کشور]] و [[جهاد]] و [[دفاع]] در برابر [[دشمنان]] و غیره دارد. اگر [[خداوند]]، [[امام]] را [[تعیین]] نکند، برای عهدهداری [[تکالیف]] یادشده، میان [[مردم]] [[نزاع]] و [[اختلاف]] واقع خواهد شد؛ در حالی که [[نبی]] چنین تکالیفی ندارد که [[تعیین]] وی توسط [[مردم]]، به چنین فتنهای بینجامد. | ||
بنابراین، حال که [[خداوند]]، [[نبی]] را برمی گزیند، به طریق أولی [[نصب امام]] نیز بر عهده اوست<ref>ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۰۷.</ref>. گفتنی است [[استدلال]] فوق در سخن [[علامه حلی]] به [[اجمال]] مطرح شده بود، ولی بیان مرحوم [[لاهیجی]]، چنان که گذشت، تبیینی روشنتر از آن است. | بنابراین، حال که [[خداوند]]، [[نبی]] را برمی گزیند، به طریق أولی [[نصب امام]] نیز بر عهده اوست<ref>ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۰۷.</ref>. گفتنی است [[استدلال]] فوق در سخن [[علامه حلی]] به [[اجمال]] مطرح شده بود، ولی بیان مرحوم [[لاهیجی]]، چنان که گذشت، تبیینی روشنتر از آن است. | ||
[[ادله]] [[نصب الهی]] [[نبی]]: مرحوم شوشتری از شباهت [[منصب امامت]] با [[منصب]] [[نبوت]] بهره گرفته است و [[معتقد]] است: چون [[امامت]]، جانشینیِ [[نبوت]] است، هر استدلالی که از اقتضای [[حکمت الهی]] بر [[نبوت]] [[سخن]] میگوید را میتوان درباره [[امامت]] نیز جاری نمود. وی [[معتقد]] است تنها تفاوت میان این دو [[منصب]]، بیبهره بودن [[امام]] از [[دریافت وحی]] است که این تفاوت نیز دخالتی در [[ضرورت نصب امام]] ندارد<ref>ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. | [[ادله]] [[نصب الهی]] [[نبی]]: مرحوم شوشتری از شباهت [[منصب امامت]] با [[منصب]] [[نبوت]] بهره گرفته است و [[معتقد]] است: چون [[امامت]]، جانشینیِ [[نبوت]] است، هر استدلالی که از اقتضای [[حکمت الهی]] بر [[نبوت]] [[سخن]] میگوید را میتوان درباره [[امامت]] نیز جاری نمود. وی [[معتقد]] است تنها تفاوت میان این دو [[منصب]]، بیبهره بودن [[امام]] از [[دریافت وحی]] است که این تفاوت نیز دخالتی در [[ضرورت نصب امام]] ندارد<ref>ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. |
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۱
دیدگاههای دانشمندان شیعی در قرن یازدهم در موضوع امامت الهی و تبیین عقلی و نقلی آن، تفاوت چندانی با پیشینیان آنها ندارد. ایشان نیز امامت اهل بیت(ع) را به معنای گزینش الهی آنها برای رهبری سیاسی و دینی مردم دانسته، اغلب نیز نص و معجزه را راه تشخیص امام خواندهاند. ظاهراً فقط صالح مازندرانی است که از معجزه، به عنوان راه شناخت امام سخنی نگفته است. برخی ادله مطرحشده در این دوران، مانند الهی بودن شریعت و اولویت نصب امام بر نصب نبی که از سوی محقق لاهیجی مطرح شد، همچنین استدلالی که ادله نصب الهی نبی را بر نصب الهی امام نیز جاری میدانست که از مرحوم شوشتری بیان گردید، تبیینهای جدیدی بودند. در میان ادله نقلی نیز میتوان استدلال ملاصدرا که از ترکیب سه آیه ۲۴ و ۴۳ سورة فاطر و آیه سوم سوره مائده بهره برده، همچنین استدلال مرحوم ملاصالح مازندرانی به آیه ۵۸ سوره نساء در تبیین الهی بودن مقام امامت را جدید دانست. درباره نصب الهی ائمه هدی(ع) نیز ظاهراً استدلال محقق لاهیجی به حدیث لوح، ابتکار خود اوست[۱].
مقدمه
در این قسمت، درباره انتصاب الهی امام، با سخنان بزرگانی چون قاضی نوراللّه شوشتری[۲]، ملاصدرا[۳]، صالح مازندرانی[۴]، فیاض لاهیجی[۵] و فیض کاشانی[۶] آشنا خواهیم شد[۷].
تعریف امام و امامت و الهی بودن این منصب
قاضی نوراللّه شوشتری، امامت را جانشینی نبوت دانسته، و امام را محافظ و مجری دین خوانده است[۸]. از نظر وی امام، قائم مقامِ نبی و سرپرست و رئیس مردم در امور دینی و دنیایی است[۹]. به اعتقاد ملاصدرا نیز امامت، ریاست عمومی در دین و دنیا[۱۰] و جانشینی رسول اللّه(ص) در تمام اموری است که امت بدان محتاجاند[۱۱]. صالح مازندرانی، افزون بر اینکه آگاهی به امور نظامی و داشتن روحیه لازم جهت اقامه حدود و اجرای احکام را برای امام ضروری دانسته است[۱۲]، به صراحت، امامت را ولایت و سرپرستی در امور دینی و دنیوی مردم خوانده است[۱۳]. عبدالرزاق لاهیجی در تعریف امامت میگوید: “مراد از امامت، نیست مگر ریاست عامه مسلمین در امور دنیا و دین، بر سَبیل خلیفگی و نیابت از پیغمبر”[۱۴].
فیض کاشانی نیز امام را به عنوان خلیفه و محافظ سنت پیامبر قلمداد کرده است[۱۵]. وی ثمره وجود چنین خلیفهای را سامانیافتن امور، حفظ شهرها و هدایت دشمنان میداند[۱۶]. بنابراین میتوان گفت: از نظر متکلمان و بزرگان یادشده امام به عنوان حاکم و رئیس جامعه، و همچنین سرپرست و مرجع دینی مردم میباشد. از سوی دیگر، ایشان در آثار خویش تأکید کردهاند که امامت امری است که مربوط به باری تعالی است[۱۷]. این خداست که باید امام را منصوب سازد[۱۸]، و اساساً کسی صاحب این منصب خواهد بود که ذات اقدس اله او را به عنوان امام معرفی کرده باشد[۱۹]. بنابراین میتوان گفت، بزرگان امامیه در قرن یازدهم نیز همانند علمای پیشین خود، معتقد بودند این خداوند است که امام را که همان حاکم سیاسی جامعه و مرجع دینی مردم است، به امامت منصوب میکند.
قاضی نوراللّه شوشتری در بیان راههای شناخت امام، نص از سوی خدا و رسول را، راه شناخت امام اول، و نص از امام سابق را طریق شناخت ائمه بعد دانسته است[۲۰]. از نظر او معجزه نیز راه دیگر تشخیص امام است[۲۱]. ملاصدرا نیز راه اثبات امامت و نبوت را معجزه و یا نص از سوی پیامبر یا امام سابق خوانده است[۲۲]. از نظر مرحوم صالح مازندرانی، امام به واسطه نص از سوی خدا و رسول تشخیص داده میشود[۲۳]. هر چند متکلمان پیشین بر معجزه نیز به عنوان یکی از راههای شناخت امام تصریح کرده بودند، در آثار وی چنین مطلبی یافت نشد. ظاهراً ایشان در این مسئله، تنها بر نص تصریح کردهاند. عبدالرزاق لاهیجی نیز میگوید: “امامت، تنها با نص از سوی خدا و رسول منعقد میشود”[۲۴]. نص متواتر از امام سابق و اجماع فرقه، راههایی هستند که از نظر مرحوم لاهیجی برای شناخت ائمه پس از امیر مؤمنان(ع) به کار میروند[۲۵]. البته وی در ادامه، مواردی چون علم به همه علوم و نیازمندیهای مردم را نیز از نشانههای امام دانسته است[۲۶]. این محقق شیعی در کتاب دیگر خود میگوید: “امام باید معصوم باشد و تنها راه شناخت معصوم، نص و اظهار معجزه است”[۲۷][۲۸].
استدلال بر نصب الهی مقام امامت و ائمه دوازده گانه(ع)
بزرگان امامیه در این دوران نیز الهی بودن مقام امامت را تبیین عقلی و نقلی، و نصب الهی ائمه هدی را تبیین نقلی کردهاند. گفتنی است، سیدنوراللّه شوشتری، کتاب احقاق الحق را در دفاع از کتاب نهج الحق علامه حلی نگاشته است و آیات متعددی را که علامه در انتصاب الهی امام آورده، ذکر و تأیید نموده است. چنانکه خواهد آمد، محمدحسن مظفر نیز (م. قرن چهاردهم) کتابی روانتر و کاملتر، با نگاه به مباحث سید نوراللّه شوشتری و در دفاع از مباحث نهجالحق نگاشته است. از اینرو به جهت دوری از تکرار، از طرح مطالب دیگر کتاب احقاقالحق خودداری میکنیم[۲۹].
نصب الهی مقام امامت
ادله عقلی
ویژگیهای درونی امام، برهانی است که همه بزرگان یادشده در این دوران، همانند متکلمان پیشین به آن تمسک جستهاند. ایشان معتقدند: آنچه خوبان همه دارند، امام یکجا دارد؛ لذا جز خداوند، کسی توان شناساییاش را ندارد[۳۰].
هرچند اغلب متکلمان این قرن، برای اثبات الهی بودن امامت، به برهان لطف نیز استناد کردهاند[۳۱]، ملاصدرا این برهان را ضعیف دانسته است. وی معتقد است: عقل انسان از درک پیچیدگیهای الطاف الهی نسبت به انسان ناتوان است. بنابراین نمیتوان با قاطعیت، نصب امام را برای مردم، لطفی بدون جایگزین خواند و آن را بر خداوند واجب دانست. ملاصدرا در ادامه میگوید درباره دلالت این برهان، بحثهای زیادی وجود دارد[۳۲].
شایان ذکر است، وی سخن دیگری نیز در این موضوع دارد که به نظر میرسد جمع آن با سخن یادشده، مشکل باشد. او از این دلیل که هر چه را خداوند به خیر و صلاح نظام جهان بداند، لازم است انجام دهد، نتیجه میگیرد نصب امام در هر زمانی بر باریتعالی ضروری است. او این مطلب را از احکام عقلی دانسته که در ادیان مختلف ثابتاند[۳۳]. به دیگر سخن، ملاصدرا در اینجا نصب امام را موجب خیر و صلاح نظام جهان خوانده، و آن را بر خداوند واجب دانسته است؛ ولی در بحث گذشته، در این مطلب که نصب امام موجب خیر و صلاح نظام جهان بوده و لذا لطفی واجب بر خداست، تردید کرده است.
اولویت نصب الهی امام بر نصب نبی: مرحوم لاهیجی وجوب نصب امام بر خداوند را، ضروریتر از نصب نبی دانسته است؛ چرا که معتقد است لطف بودن نصب امام، بیشتر و روشنتر از دیگر لطفها، از جمله نبوت میباشد. وی میگوید: “امام یک سری تکالیف شرعی، مانند مراقبت از مرزهای کشور و جهاد و دفاع در برابر دشمنان و غیره دارد. اگر خداوند، امام را تعیین نکند، برای عهدهداری تکالیف یادشده، میان مردم نزاع و اختلاف واقع خواهد شد؛ در حالی که نبی چنین تکالیفی ندارد که تعیین وی توسط مردم، به چنین فتنهای بینجامد. بنابراین، حال که خداوند، نبی را برمی گزیند، به طریق أولی نصب امام نیز بر عهده اوست[۳۴]. گفتنی است استدلال فوق در سخن علامه حلی به اجمال مطرح شده بود، ولی بیان مرحوم لاهیجی، چنان که گذشت، تبیینی روشنتر از آن است. ادله نصب الهی نبی: مرحوم شوشتری از شباهت منصب امامت با منصب نبوت بهره گرفته است و معتقد است: چون امامت، جانشینیِ نبوت است، هر استدلالی که از اقتضای حکمت الهی بر نبوت سخن میگوید را میتوان درباره امامت نیز جاری نمود. وی معتقد است تنها تفاوت میان این دو منصب، بیبهره بودن امام از دریافت وحی است که این تفاوت نیز دخالتی در ضرورت نصب امام ندارد[۳۵].
الهی بودن شریعت: عبدالرزاق لاهیجی معتقد است: “چون شریعت امری از سوی خداوند است، عالِمی هم که بتواند نیازمندیهای مردم را از دین برآورد، باید از سوی خداوند تعیین گردد”[۳۶]. ممکن است بگوییم بر اساس نظر وی، حال که باریتعالی شریعت را برای عمل مردم نازل کرده است، باید عالمی معصوم هم باشد که این معارف را به شکلی صحیح تبیین کند، و قبلاً نیز بیان شد که لزوم عصمت امام، ما را به لزوم نصب امام میرساند؛ اگرچه اصل این استدلال تا حدودی شبیه همان استدلالی است که مرحوم طبری (قرن هفتم) ارائه کرد و امور دینی را مربوط به خدا میدانست، اما نوع بیان جدید است. خلیفة اللّه بودن امام: مرحوم لاهیجی همانند برخی متکلمان پیشین خود، مانند علامه حلی، به خلیفة اللّه بودن امام نیز استدلال کرده است. نکتهای که مرحوم لاهیجی افزوده، این است که حتی اگر خدا به انتخاب مردمیِ امام اجازه داده بود، میشد چنین امامی را نیز خلیفة اللّه دانست؛ اما مشکل اینجاست که ما دلیلی بر صدور چنین اذنی نداریم؛ لذا امام را باید خدا منصوب سازد[۳۷]. پیامدهای فاسدی که گزینش مردمی امام به دنبال دارد، مطلبی است که از سوی متکلمان این دوران نیز مطرح شده، و تأییدی بر ادلهای است که بر نصب الهی امام ذکر کردهاند:
- ملاصدرا میگوید: مردم با عقلهای ناقص خود، ممکن است فردی را که آگاهی چندانی به حقایق علمی و معارف نداشته باشد، به عنوان امام برگزینند. در این صورت، اگر عالمی برای تحقیق از مذهب اسلام سؤالی بپرسد، او چگونه میتواند پاسخگو باشد”[۳۸]؛
- صالح مازندرانی با نگاه به دیدگاه اهل سنت که نصب امام را بر مردم واجب میدانند، میگوید: اگر منظور از اینکه نصب امام بر مردم واجب است، اختصاص این وجوب به مردم باشد، با توجه به اینکه صاحب دین اسلام، خدا و پیامبر خاتم(ص) هستند، چه دلیلی بر این اختصاص وجود دارد؟ این سخن مانند این است که بگوییم حفظ مال زید بر ما واجب است و بر خودِ زید واجب نیست؛ و اگر منظور، وجوب نصب امام به طور مطلق است، با این اعتقاد که خاتم الانبیا(ص) امامی را معرفی نکرده است، لازمه این سخن آن است که ترکِ واجب، به آن حضرت نسبت داده شود[۳۹]؛
- مرحوم لاهیجی میگوید: “مردم که حق تعیین قاضی و یا تصرف در کوچکترین امور دیگران را ندارند، چگونه ممکن است حق تعیین رئیس بزرگ جامعه و متولّی دین و دنیای خود را داشته باشند”[۴۰]؛
- مرحوم لاهیجی همچنین میگوید: “نصب امام به دلیل از بین رفتن فتنه و درگیری است؛ در حالی که چون مردم، روحیات و نظرات متفاوت و متعارضی دارند، انتخاب مردمیِ امام، موجب فتنه بزرگتر خواهد شد؛ چنان که میان امیر مؤمنان(ع) و معاویه واقع شد”[۴۱][۴۲].
ادله نقلی
در مقدمه گذشت که اگر در استدلالی، به آیه، روایت یا تاریخ استناد شده باشد، آن را در زمره ادله نقلی قرار دادهایم و از تفکیک ادله عقلی - نقلی با ادله نقلی، به جهت مشکل بودن و سلیقهای شدن پرهیز کردهایم. برخی ادله نقلی که متکلمان این دوران برای الهی بودن مقام امامت به آن استدلال کردهاند، به شرح زیر است: مرحوم صالح مازندرانی به آیه ۵۸ سوره مبارکه نساء[۴۳] استناد کرده است. وی میگوید: “بر اساس روایاتی که در تفسیر این آیه نقل شده است، خداوند متعال به هر امامی فرمان داده که امر امامت را به امام بعد تحویل دهد”[۴۴]. صالح مازندرانی همچنین روایت مفصلی را از امام رضا(ع) نقل کرده است که حضرت بارها به صراحت، از الهیبودن منصب امامت سخن گفته است. وی این روایت را پذیرفته، و به تفصیل آن را توضیح داده است[۴۵].
مرحوم صدرالمتألهین در استدلالی ابتکاری از سه آیه قرآن کریم بهره گرفته، چنین میگوید:
- با توجه به آیه ۲۴ سوره فاطر[۴۶]، خداوند از ابتدای خلقت هیچگاه زمین را از نبی یا رسول خالی نگذاشته است؛
- با توجه به آیه ۴۳ سوره فاطر[۴۷]، سنت الهی تغییر نمیکند. پس خداوند، همیشه کسی را به عنوان محافظ دین، پیغامآور الهی و هدایتگر مردم، در زمین قرار میدهد؛
- این فرد، نبیّ یا رسول نخواهد بود؛ بلکه کسی است که با الهام و تعلیم الهی، هدایتگر مردم و محافظ دین باشد؛ زیرا با توجه به آیه سوم سوره مائده[۴۸]، دین خداوند کامل شده است و دیگر نبی یا رسولی برای رساندن دین جدید نخواهد آمد[۴۹][۵۰].
نصب الهی ائمه دوازدهگانه(ع)
ادلهای که در این دوران برای اثبات نصب الهی ائمه هدی اقامه شده، در طول سدههای پیشین، کم و بیش مطرح شده بود. برخی از آنها عبارتاند از: عبدالرزاق لاهیجی در دفاع از باور شیعه به امامت ائمه دوازده گانه(ع)، حدیث “لوح” را نیز ذکر کرده است. مطابق این حدیث، جبرئیل نام یکایک ائمه را به پیامبر خاتم اطلاع داده است[۵۱]. آیه “اطاعت از اولیالامر”، کریمهای است که در موضوع نصب الهی امام به آن استناد شده است. متکلمان یادشده، این آیه شریفه را بیانگر امامت ائمه دوازدهگانه دانستهاند[۵۲]. تبیین اغلبِ این افراد، همانند بزرگانِ پیش از خود است که خلاصه آن چنین میباشد: در این آیه شریفه، فرمان داده شده که از اولیالامر نیز همانند خدا و رسولش اطاعت گردد. لازمه چنین دستوری، به طور مطلق، عصمت اولیالامر است، و اولوالامرِ معصوم، مصداقی غیر از حضرت علی(ع) و سایر ائمه از اهل بیت(ع) ندارد.
ملاصدرا با استناد به آیه ۲۸ سوره مبارکه زخرف[۵۳] میگوید: “امامت مقامی است که خداوند، آن را در نسل امام حسین(ع) قرار داده است”[۵۴]. وی دلیلی برای تطبیق آیه یاد شده با این موضوع ذکر نکرده است. بزرگان مذکور، روایاتی را در آثار خویش مطرح کردهاند که از جایگاه ویژه ائمه معصومه(ع) در عالم، خبر میدهد. این اخبار از جایگاه ویژه ائمه هدی، به خصوص امیر مؤمنان(ع) و برتری وجودی ایشان بر سایر انسانها، که مقامی والاتر از امامت سیاسی و دینی است، حکایت دارد[۵۵]. به استناد یکی از این روایات، اهل بیت(ع) از نور الهی خلق شدهاند، و ولایت ایشان بر اهل آسمان و زمین عرضه شده است[۵۶]. اگر امامت مقامی الهی است، چنین جایگاهی برای ائمه معصوم(ع) سبب میشود که خداوند، امامت را به ایشان اختصاص دهد.
برخی ادله نقلی متکلمان این عصر که برای نصب الهی امیر مؤمنان(ع) اقامه شدهاند، به شرح زیر است: آیات ““ولایت[۵۷]، تبلیغ[۵۸] و اکمال دین[۵۹]“، آیاتی هستند که بزرگان یادشده در این قرن، - مانند پیشینیان خود- برای اثبات امامت امیر مؤمنان(ع) به آنها استناد کردهاند. عبدالرزاق لاهیجی در بیان نصوصِ جلی بر خلافت امام علی(ع) روایتی نبوی را ذکر کرده است که به صراحت از الهی بودن ولایت امیر مؤمنان(ع) سخن میگوید. طبق نقل، پیامبر اعظم(ص) تصریح نموده که خداوند، ایشان را به عنوان نبی و علی(ع) را به عنوان ولی منصوب کرده است[۶۰]. حارث بن نعمان در غدیر خم که سبب نزول آیه اول از سوره مبارکه معارج گردید نیز شاهد دیگری است که مرحوم لاهیجی در اثبات الهی بودن ولایت امیر مؤمنان(ع) به آن استناد کرده است[۶۱][۶۲].
منابع
جستارهای وابسته
- تعیین امام
- انتخاب امام
- نصب الهی امام
- نصب الهی امام در دوران پیامبر خاتم
- نصب الهی امام در دوران امام علی
- نصب الهی امام در دوران امام حسن مجتبی تا امام سجاد
- نصب الهی امام در دوران امام باقر تا امام رضا
- نصب الهی امام در دوران امام جواد تا حضور امام مهدی
- نظریه نصب الهی امام در عصر غیبت
- نظریه نصب الهی امام از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم هجری
- محدثان و آموزه نصب الهی امام از دوران غیبت تا پایان قرن پنجم
- نظریه نصب الهی امام در قرن ششم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هفتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن هشتم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن دوازدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن سیزدهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن چهاردهم هجری
- نظریه نصب الهی امام در قرن پانزدهم هجری
پانویس
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۵۰۲.
- ↑ نوراللّه بن شریفالدین قاضی ضیاء الدین تستری مرعشی حسینی شهید، از مجتهدان و متکلمان بزرگ امامیه در قرن یازدهم است. وی در سال ۹۵۹ قمری در تستر (از توابع اهواز) به دنیا آمد. او در مشهد مقدس تحصیلاتش را تکمیل نمود و به سرزمین هند کوچ کرد. ایشان در آن سرزمین، مذهب خویش را تقیّه مینمود و قاضیالقضاة حکومت آنجا گردید. سرانجام بر اثر کینه و حسد دیگران، زیر شکنجه سخت، در سال ۱۰۱۹ قمری به شهادت رسید. از وی آثار متعددی، بهخصوص در دفاع از عقاید امامیه و ردّ مذاهب دیگر به جای مانده است، مانند الصّوارم المهرقه در ردّ الصّواعق المحرقه که نوشته ابن حجر هیتمی است؛ همچنین احقاق الحق در دفاع از کتاب نهج الحق و کشف الصاق که از آثار علامه حلی بوده است (برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی و دیگران، معجم طبقات المتکلمین، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۷).
- ↑ صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، فیلسوف، عارف، مفسر و متکلم شیعی در شیراز به دنیا آمد. وی از محضر استادانی همچون میرداماد، شیخ بهائی و میرفندرسکی بهره برد و بزرگانی مانند فیض کاشانی، فیاض لاهیجی و قاضی سعید قمی از شاگران او هستند. وی آثار فراوانی مانند شرح اصول الکافی دارد. ایشان در سال ۱۰۵۰ قمری در بصره (یا نجف اشرف درگذشت (برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جمعی از مؤلفان، فرهنگ اعلام علوم عقلی اسلامی، ج۳، ص۶۱۹-۴۲۱).
- ↑ محمد صالح بن احمد مازندرانی اصفهانی از بزرگان امامیه است. وی هم عصر و شاگرد بزرگانی چون شیخ بهائی و محمدتقی مجلسی بوده است. از جمله تألیفاتش شرح اصول الکافی است. او در سال ۱۰۸۶ قمری در اصفهان از دنیا رفت (برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جمعی از مؤلفان، فرهنگ اعلام علوم عقلی اسلامی، ج۳، ص۲۷۶).
- ↑ عبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی جیلانی قمی، مشهور به فیّاض، از بزرگترین علمای امامیه در فلسفه و کلام در قم میزیسته است. وی شاگرد میرداماد، همچنین شاگرد و داماد ملاصدرا بوده است. او به تعمق و تدبر در مسائل فلسفی و اعتقادی شهره بوده، آثاری مانند شوارق الالهام در شرح تجرید الکلام، نوشته محقق طوسی، گوهر مراد و سرمایه ایمان به زبان فارسی در کلام دارد. او در سال ۱۰۷۲ قمری وفات یافت و در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه مدفون گشت (برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی و دیگران، معجم طبقات المتکلمین، ج۴، ص۱۱۱-۱۱۳).
- ↑ محمد محسنبنمرتضی کاشانی، مشهور به فیض، از علمای امامیه در حکمت، عرفان، الهیات و حدیث است. وی در سال ۱۰۰۷ قمری در کاشان به دنیا آمد و در شهرهای کاشان، اصفهان، د شیراز و قم تحصیل نمود. او شاگرد ملاصالح مازندرانی، همچنین شاگرد و داماد ملاصدرا بود، توجه زیادی به عرفان و اخلاق داشت. آثاری مثل علم الیقین فی أصول الدین، رسالة فی الاعتمادات، قرة العیون فی اعز الفنون و تفسیر الصافی در تفسیر قرآن از اوست. وی در سال ۱۰۹۱ قمری درگذشت (برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی و دیگران، معجم طبقات المتکلمین، ج۴، ص۱۹۷- ۱۹۸).
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۸۸.
- ↑ ر.ک: سیدنورالله مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۰۵ و ۳۱۲؛ همو، الصوارم المهرقه فی رد الصواعق المحرقه، ص۵۰.
- ↑ ر.ک: سیدنورالله مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۱۳؛ همو، الصوارم المهرقه فی رد الصواعق المحرقه، ص۵۰-۵۱ و ۱۷۰.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۷۳ و ۴۷۶.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۵۱۸.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۴۴.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۵۴.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۱؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۰۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۹.
- ↑ ر.ک، ص: ملاصدرا، شرح اصول الکافی؛ ج۲، ص۵۱۳؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۳۱ و ج۶، ص۷۸ و ۸۰؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۹۲؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، انوار الحکمه، ص۲۲۲؛ همو، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۸.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۴۰؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ص۴۰۲؛صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۶، ص۲۲۳؛ عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۰۷.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۹۵؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ص۴۷۳؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۰و ۴۷۹؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۵۴؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۸.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۰۳-۳۰۴.
- ↑ سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۰۴.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۲۳-۲۴
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۳۳.
- ↑ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۷۹.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۸۳.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۹۱.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۴۸.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۸۹.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۹۲.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۰۳؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۵۱۲؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۲۸ و ۲۴۱ و ج۶ ص۷۸؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۹ و ۴۸۰؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۱۶؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۵۰۲؛ همو، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۸. تفصیل این برهان در کلام شیخ مفید و سید مرتضی در فصل مربوط به متکلمان قبل از قرن پنجم ذکر شد.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۱۵۱ و ج۶، ص۲۲۳؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۷۵؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۰۹؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۵۰۱. تفصیل این برهان در کلام سید مرتضی در فصل مربوط به متکلمان قبل از قرن پنجم ذکر شد.
- ↑ هذا الاستدلال لا يخلو من ضعف و ذلك لقصور عقولنا عن ادراك غوامض الطاف الله في حق عباده... و فيه للكلام مجال و للخصم مقال (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۷۵).
- ↑ قد علمت سابقا ان كلما يعلمه سبحانه من خير و صلاح في نظام العالم يجب منه تعالى صدوره، لان علمه بوجوه الخير و النظام سبب للايجاب و الايجاد. فاذن يجب من الله نصب الامام في كل زمان، و هذا من الأحكام العقلية التي لا يختلف باختلاف الشرائع و الاديان فهو مكتوب في الكتب الالهية و الزبر السماوية و الصحف الأولى صحف ابراهيم و موسى (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۰۴-۴۰۵).
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۰۷.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۰.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۲.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۷۳. گفتنی است برای فرار از این اشکال، مردم میتوانند برای امام منتخب خود، شرایطی مانند اجتهاد را قائل شوند. در این صورت، وی میتواند پاسخگوی بسیاری از سؤالات باشد. البته چنان که در زمان غیبت امام، کسی نمیتواند مدعی پاسخگویی به تمام سؤالات باشد، جواب دادن به همه پرسشهای محققان نیز ضرورتی ندارد.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۳۵.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۰.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۱.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۹۳.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۲۸-۲۸۲. چنین استدلالی در آثار گذشتگان، مثل مرحوم بیاضی (قرن نهم) مطرح شده بود.
- ↑ ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾ «و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا﴾ «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ ﴿...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...﴾ «...امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم.».. سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۵۲۷-۵۲۸.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۹۷.
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۴۵.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۴۲۷؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۵۸۱؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۹۹-۳۰۰؛ عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۴. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ذیل این آیه شریفه احادیثی را ذکر کرده است که منظور از «اولی الامر» را امام علی(ع) و دیگر اهل بیت(ع) دانستهاند (ر.ک: محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۴۲۷-۴۳۰). گفتنی است که سابقه استدلال به آیه اولوالامر در میان متکلمان امامیه دوران غیبت، به شیخ مفید و ابوالصلاح حلبی در قرن پنجم بر میگردد.
- ↑ ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ﴾ «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۴۸۰.
- ↑ ر.ک: ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۵۰۲؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۴، ص۲۹۵ و ج۵،۲۹۱؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۱۰ -۵۱۴ و ۵۸۹؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل فیض کاشانی، ص۱۵۹. گفتنی است چنان که گذشت استدلال به این مجموعه روایات، ابتکار محقق اردبیلی در قرن دهم بوده است.
- ↑ «إنی خلقتک و خلقت علیّاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة من ولده من نور من نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السماوات و الأرض» (عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۸۹).
- ↑ ر.ک: سید نوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۱۱-۴۱۵؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۵۸۱؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۶، ص۱۰۴؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۲۲؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۲۳؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشافی فی العقائد، ص۲۹۰. تفصیل این استدلال، در ادله متکلمان پیشین، مانند شیخ مفید (قرن پنجم) گذشت.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۱۵- ۴۹۰؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۶، ص۱۰۶، ۱۱۰ و ۱۲۹؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۳۲-۵۳۳؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۵۱. تفصیل این استدلال، در ادله ابن شهر آشوب در قرن ششم گذشت.
- ↑ ر.ک: سیدنوراللّه مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۳۲۰-۳۳۵؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۲۲۸ و ۳۳۰-۲۳۱؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۸۴ و ۵۳۳-۵۳۴؛ همو، سرمایه ایمان، ص۱۱۰؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله، ص۱۲۳. تفصیل این استدلال در ادله ابن شهر آشوب در قرن ششم گذشت.
- ↑ «فاتّخذنی اللّه نبیاً و اتّخذ علیاً ولیّاً» (عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۱۶).
- ↑ ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۲۹. تفصیل این استدلال در ادل مرحوم بیاضی در قرن نهم گذشت.
- ↑ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۹۹.