سیره عبادی پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{خرد}} +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = پیامبر خاتم (پرسش) | |||
}} | |||
{{ | در باب '''سیره عبادی پیامبر خاتم {{صل}}''' آمده است که [[عبادت]] او بسیار بود و روزهای زیادی را [[روزه]] میگرفت اما به دیگران میگفت: به اندازه [[طاقت]] عبادت کنید و بیش از ظرفیت بر خود [[تحمیل]] نکنید که اثر معکوس دارد. همچنین با [[رهبانیت]]، [[گوشهگیری]] و ترک [[اهل]] و عیال مخالف بود. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
پارهای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به [[عبادت]] میپرداخت. گاهی آنقدر [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} روی پای مبارکشان به عبادت ایستاده بودند که پاهایشان ورم کرده بود. همسرش که میدید [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} این همه از وقت شب را به عبادت میایستد، روزی گفت آخر تو دیگر چرا اینقدر عبادت میکنی؟ تو که [[خدا]] دربارهات گفته: {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>سوره فتح، آیه۲.</ref>، خدا که به تو تأمین داده است. فرمود: آیا همه [[عبادتها]] باید فقط برای [[ترس]] از [[جهنم]] و برای [[بهشت]] باشد؟ آیا من [[بنده]] سپاسگزار نباشم؟<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[تعلیم و تربیت در اسلام (کتاب)|تعلیم و تربیت در اسلام]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص۷۳۰.</ref>. | |||
با اینکه تمام [[عمر]] مبارکش به خصوص در اوقات توقف در [[مدینه]]، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمیکاست. او [[آرامش]] کامل خویش را در عبادت و [[راز و نیاز]] با [[حق]] مییافت. بسیار [[روزه]] میگرفت. علاوه بر [[ماه رمضان]] و قسمتی از [[شعبان]]، یک [[روز]] در میان روزه میگرفت. دهه آخر ماه رمضان بسترش به کلی جمع میشد و در [[مسجد]] [[معتکف]] میگشت و یکسره به عبادت میپرداخت؛ ولی به دیگران میگفت: کافی است در ماه سه روز، روزه بگیرید. میگفت: به اندازه [[طاقت]] عبادت کنید، بیش از ظرفیت خود بر خود [[تحمیل]] نکنید که اثر معکوس دارد. | |||
با [[رهبانیت]]، [[انزوا]]، [[گوشهگیری]] و ترک [[اهل]] و عیال مخالف بود. بعضی از [[اصحاب]] که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد [[انکار]] و ملامت قرار گرفتند. میفرمود: بدن شما، [[زن]] و فرزند شما و [[یاران]] شما همه [[حقوقی]] بر شما دارند و میباید آنها را رعایت کنید. در حال انفراد، عبادت را طول میداد، گاهی در حال [[تهجد]] ساعتها سرگرم بود؛ اما در جماعت به اختصار میکوشید، رعایت حال اضعف مأمومان را لازم میشمرد و به آن توصیه میکرد<ref>مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۷.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۴۵ ـ ۷۳.</ref> | |||
==[[سیره عبادی پیامبر خاتم]] در [[جنگ]]== | |||
=== اهتمام به [[نماز]] === | |||
نخستین دستور [[اسلام]]، [[وجوب]] نمازهای پنجگانه است<ref>محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۲۷، ح۵۳.</ref>. مدتی که [[پیامبر]] در [[مکه]] حضور داشت، تنها دو [[عبادت]] از سوی [[خدا]] بر [[مسلمانان]] [[واجب]] شد: [[طهارت]] و نماز. این دو [[فریضه]] در [[سال نهم بعثت]] واجب شد و پیش از آن، بر پیامبر، واجب و برای مسلمانان، [[سنت]] یا [[مستحب]] مؤکد بود<ref>محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۲۸، ح۵۵.</ref>. از نگاه [[پیامبر خدا]]، نماز، سبب [[استواری]] [[دین]]<ref>کافی، ج۲، ص۱۹، ح۵.</ref>، [[ستون]] و رأس اسلام و بهترین [[دستور الهی]] است<ref>شیخ صدوق، خصال، ص۵۲۳، ح۱۳.</ref>. ازاین رو، همواره میفرمود: «روشنی چشم من در نماز نهاده شده است»<ref>کافی، ج۵، ص۳۲۱، ح۷.</ref>. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} بارها درباره [[خواندن نماز]] و اهمیت و برکتهای آن به [[یاران]] [[تذکر]] میداد. ایشان در آخرین لحظات عمر نیز درباره این امر مهم سخن گفت. [[انس بن مالک]] میگوید: هنگام [[وفات پیامبر]] خدا در کنارش بودیم. پس به ما گفت: «درباره نماز، [[تقوای الهی]] پیشه کنید». و این جمله را سه بار تکرار کرد<ref>محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۳۳، ح۷۳.</ref>. | |||
[[مراقبت]] پیامبر بر اوقات نماز، برای تمام [[صحابه]] آشکار بود. گزارشهای بسیاری که از [[امام علی]]{{ع}}، [[عایشه]]، [[جابر بن عبدالله]] و دیگران بیان شده، نشانه توجه پیامبر به وقت نماز است. امام علی{{ع}} چنین میفرماید: پیامبر خدا{{صل}}، [[شام]] یا چیز دیگر را بر نماز مقدم نمیداشت و هنگامی که وقت نماز میرسید، گویا [[خانواده]] و [[دوست]] را نمیشناسد<ref>محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۳۳، ح۷۳.</ref>. | |||
در جنگهایی که پیامبر [[فرمانده]] بود، مسلمانان میدانستند که هنگام [[اذان]]، [[بلال]] باید اذان بگوید و [[نماز جماعت]] برپا شود. در برخی [[جنگها]]، [[سپاه مسلمانان]] برای آنکه رو به [[قبله]] بایستند، ناچار بودند رو به [[دشمن]] باشند. | |||
در [[جنگ احد]]، [[لشکر]] مسلمانان هنگام [[سحر]] و وقت [[نماز صبح]]، به [[منطقه احد]] رسیدند. پیامبر خدا پیش از هر کار دیگری به [[بلال]] دستور داد که [[اذان]] و اقامه بگوید. در حالی که [[مشرکان]] آماده [[نبرد]] بودند، [[پیامبر]] در برابر دیدگان [[حیرت]] زده [[کافران]] [[نماز]] خواند<ref>محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۱۵۹.</ref>. | |||
اهتمام [[مسلمانان]] به نماز جماعت در اول وقت، [[طمع]] [[دشمنان]] را برای حملهای ناگهانی برانگیخت. در جریان [[حدیبیه]]، [[خالد بن ولید]] به همراه دویست نفر از مشرکان برای [[کشتن پیامبر]] به اردوگاه مسلمانان نزدیک شد. هنگام ظهر با [[اذان بلال]]، مسلمانان [[نماز ظهر]] را خواندند و خالد به دقت آنان را زیر نظر داشت. پس از نماز، خالد به مشرکان گفت: مسلمانان در [[حال]] [[غفلت]] بودند؛ اگر [[حمله]] میکردیم، گروهی را میکشتیم، ولی باز هم [[ساعت]] نماز فرا خواهد رسید و نماز در نظر آنها، محبوبتر از [[جانها]] و فرزندانشان است. | |||
در فاصله نماز ظهر و عصر، [[جبرئیل]] [[آیه]] ۱۰۲ [[سوره نساء]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}} «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگافزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگافزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست میدارند که شما از جنگافزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگافزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگیتان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواریآفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.</ref> را نازل کرد و [[نماز خوف]] را به [[پیامبر]] آموخت. هنگام [[نماز عصر]] که شد، [[بلال]] [[اذان]] و اقامه گفت و پیامبر و [[مسلمانان]] رو به [[قبله]] ایستادند و [[دشمن]] هم برابر ایشان بود. پیامبر تکبیره الاحرام گفت و هر دو [[صفی]] که برای [[نماز]] ایستاده بودند، [[تکبیر]] گفتند و وقتی پیامبر [[رکوع]] کرد، هر دو صف به رکوع رفتند، ولی هنگامی که پیامبر به [[سجده]] رفت، صفی که متصل به آن حضرت بودند، سجده کردند و صف دوم به حالت [[قیام]]، متصل به رکوع مانده بود و پاسبانی میکردند و چون سجده پیامبر با صف اول پایان یافت، آنها قیام کردند و صف دوم با اندکی تأخیر، هر دو سجده خود را انجام دادند. در رکعت دوم نیز به همین صورت عمل کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، صص ۴۴۱ و ۴۴۲.</ref>. پیامبر با این شیوه نقشه [[دشمنان]] را خنثا کرد و نماز در سختترین شرایط و به شکلی [[پسندیده]] برپا شد. | |||
توجه ویژه پیامبر به نماز و علاقهمندی ایشان به [[عبادت]] سبب شده بود آن حضرت در هر فرصتی که پیش میآمد، نماز بخواند. گزارشهای بسیاری درباره [[نمازهای مستحبی]] ایشان در شبها و روزهای [[نبرد]] در دست است. این [[شیفتگی]] به نماز، به [[یاران پیامبر]] نیز منتقل شده بود. در احوالات [[عباد بن بشر]] - سرپاسدار [[خیمه]] [[رسول خدا]]{{صل}} - چنین آمده است، او تا صبح در کنار خیمه پیامبر نماز میگزارد. [[محمد بن مسلمه]] نقل میکند: در یکی از شبهای [[جنگ احزاب]]، [[خالد بن ولید]] همراه صد سوار، از ناحیه [[وادی عقیق]] به مقابل خیمه پیامبر، در آن سوی [[خندق]] رسیدند. من مسلمانان را متوجه کردم و به عباد بن بشر که [[مسئولیت]] [[حفاظت]] [[خیمه]] [[پیامبر]] را داشت، بانگ زدم: مراقب باش غافلگیر نشوی! او در [[حال]] [[نماز]] بود و چون صدای مرا شنید، به سرعت به [[رکوع]] و [[سجود]] پرداخت تا نماز خود را پایان برد<ref>محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۴۹.</ref>. | |||
تربیتشدگان [[مکتب]] [[نبوی]] بر مبنای [[سیره]] حضرت در [[جنگها]] [[رفتار]] میکردند. [[امام علی]]{{ع}} به [[فرماندهان]] خویش یادآوری کرده بود که نماز را از یاد نبرید. برای نمونه، به [[جاریه بن قدامه]] که [[مأمور]] [[سرکوب]] کردن [[بسر بن ابی ارطاه]] بود، چنین نوشت: «نماز را در اول وقت آن اقامه کنید و در شب و [[روز]] [[نبرد]]، [[خدا]] را از یاد نبرید»<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۲۸</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۲۲.</ref> | |||
===[[دعا]] و [[نیایش]]=== | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.</ref>. {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ...}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد.».. سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>. | |||
همه [[پیامبران]] بر خواندن دعا و [[مناجات]] با [[حق تعالی]] تأکید داشتند و [[دعا کردن]]، از مسائل مشترک همه [[ادیان آسمانی]] است. [[دین مبین اسلام]] بیش از دینهای دیگر بر دعا تأکید کرده است، به گونهای که [[عنایت ویژه]] خدا را تنها شامل دعاکنندگان دانسته است<ref>{{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}} «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>. | |||
در آموزههای نبوی آمده است که «دعا، [[سلاح]] [[مؤمن]]، [[ستون]] [[دین]] و [[نور]] [[آسمانها]] و [[زمین]] است»<ref>کافی، ج۲، ص۴۶۸، ح۱.</ref> و «برای بستن درهای [[بلا]] باید به دعا [[پناه]] برد»<ref>خصال، ص۶۲۱.</ref>؛ زیرا «هیچ کس با دعا کردن هلاک نمیشود»<ref>قطب الدین راوندی، الدعوات، ص۱۹، ح۱۲.</ref>. | |||
[[انسانها]] به دعا نیازمندند، ولی هنگام خطر و [[جنگ]]، این نیاز شدت مییابد و [[مؤمنان]] میتوانند با [[سلاح]] و سپر [[دعا]]، با [[دشمنان]] بجنگند و [[یقین]] داشته باشند که «دعا، از سلاح برنده، کاراتر است»<ref>کافی، ج۲، ص۴۶۹، ح۷.</ref>. وقتی نزد [[امام رضا]]{{ع}} از [[سختیها]] و [[ناملایمات]] [[شکوه]] کردند، فرمود: «به سلاح [[پیامبران]] [[متوسل]] شوید». گفتند: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: «دعا»<ref>کافی، ج۲، ص۴۶۸، ح۵.</ref>. [[قرآن کریم]]، دعاهای بسیاری<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۰-۲۸۶؛ سوره اعراف، آیه ۸۹؛ سوره یونس، آیه ۸۸.</ref> را بیان کرده است که [[رزمندگان]] در [[جنگها]] از آن بهره بردهاند. برای نمونه، [[خداوند]] در قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ...}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد.».. سوره انفال، آیه ۹.</ref> | |||
یکی از بهترین موردهای [[استجابت دعا]]، [[نیایش]] رزمندهای است که برای [[خدا]] میرزمد. دلاورمرد عرصههای [[نبرد]]، [[امام علی]]{{ع}} که خود مردی دَعّا، یعنی بسیار [[دعاکننده]] بود، میفرماید: دعا را در چهار جا [[غنیمت]] شمرید؛ هنگام [[قرآن]] خواندن، وقت [[اذان]]، هنگام [[نزول باران]] و وقتی دو صف [[حق و باطل]] برای [[شهادت]] و [[جانبازی]] تشکیل میشود<ref>کافی، ج۲، ص۴۷۷، ح۳.</ref>. | |||
[[مسلمان]] باید از تمام ابزارهای [[دفاعی]] [[روز]] بهرهمند شود، ولی این را هم بداند که [[کارایی]] ابزارهای نظامی و [[پیروزی]] نهایی، به خواست [[پروردگار]] یکتاست. پس باید در تمام لحظههای [[پیکار]]، نام و یاد [[حق]] را بر زبان جاری کند. در بازخوانی گزارشهای [[تاریخی]] از جنگهای [[نبوی]]، درمییابیم که آن حضرت در عرصههای گوناگون جنگ، پیوسته به [[مناجات]] و دعا رو میآورد<ref>نک: حسین حیدری کاشانی، دعا در میدان جنگ، صص ۱ - ۱۱۴.</ref>. | |||
[[پیامبر خدا]]، هنگام [[آگاهی]] از [[حرکت]] دشمنان، پیش از نبرد، در اوج جنگ، هنگام خبر پیروزیهای فردی و گروهی و در پایان جنگ دعا میکرد. این [[نیایشها]]، برای [[پناه بردن به خدا]] و [[یاری خواستن]] برای رزمندگان و گاه [[نفرین]] بر دشمنان و [[رهایی]] از [[شر]] آنان بود. گستردگی [[دعاهای پیامبر]] در میدان جنگ، این انگاره را پدید میآورد که گویی او در [[کارزار]]، تنها [[دعا]] میکرد، ولی آن حضرت در [[غزوهها]] [[فرمانده سپاه]] بود و [[شجاعانه]] با [[دشمنان]] میجنگید. | |||
برای آشنایی بیشتر، [[دعاهای پیامبر]] را در [[جنگ]] بررسی میکنیم: | |||
====پیش از حرکت==== | |||
[[پیامبر]] در [[جنگ احد]]، هنگام خبر یافتن از حرکت [[دشمن]] به سوی [[مدینه]] چنین گفت: {{متن حدیث|حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ اللّهُمَّ بِكَ أَجُولُ وَ بِكَ أَصُولُ}}<ref>صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۱۸۳.</ref>. بس است ما را خدای. او بهترین [[وکیل]] است. خدایا! به [[یاری]] تو دشمن را دفع و به نیروی تو حمله میکنم<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۲۵-۲۷.</ref>. | |||
====پیش از [[نبرد]]==== | |||
به گفته [[انس بن مالک]]، آن حضرت، جنگ را با این دعا آغاز میکرد: {{متن حدیث|اللّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِي وَ نَصِيرِي بِكَ أَحُولُ وَ بِكَ أَصُولُ وَ بِكَ اُقاتِلُ}}<ref>ابن اشعث سیستانی، سنن ابی داوود، ج۱، ص۵۹۲، ح۲۶۳۲.</ref>. بار خدایا! تو [[پشتیبان]] و یاریرسان من هستی. به یاری تو دشمن را دفع و به آنان حمله و به کمک تو جنگ خواهم کرد. | |||
پیامبر به مناسبت هر [[جنگی]]، [[نیایش]] ویژهای داشت. برای نمونه، در آغاز [[جنگ بدر]] که [[مسلمانان]] [[ناتوان]] بودند، پیامبر برای آنان پیش از جنگ چنین دعا کرد: خدایا! این [[جماعت]] پیاده هستند، سوارشان کن. برهنه هستند، آنان را بپوشان. گرسنه هستند، سیرشان کن. [[سلمه بن اسلم]] میگوید: «این [[دعای پیامبر]] [[مستجاب]] شد و مسلمانان پس از [[پیروزی]]، [[سیر]] و سواره شدند و با [[لباس]] برگشتند»<ref>دحلان، السیره النبویه، ج۱، ص۳۷۱.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۲۸.</ref> | |||
====دعا برای مسلمانان==== | |||
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: پیامبر هرگاه میخواست گروهی را به جنگ بفرستد، برای آنها دعا میکرد<ref>الکافی، ج۵، ص۲۹، ح۷.</ref>. همچنین برخی دعاهای [[نبوی]]، شامل همه مسلمانان حاضر در نبرد بود. گاه ایشان میفرمود: {{متن حدیث|إِكْشِفْ هَمِّيَ وَ كَرْبِي فَقَدْ تَرى حالِي وَ حالَ أَصْحابِي}}<ref>الکافی، ج۲، ص۵۶۱، ح۱۷.</ref>. اندوه و گرفتاری را از ما [[برهان]]؛ تو که [[حال]] پریشان من و یارانم را میبینی. | |||
در [[غزوه بدر]] که شمار مسلمانان اندک بود، [[پیامبر خدا]] را چنین خواند: بارالها! به [[وعده]] نصرتی که به من دادی، [[وفا]] کن. اگر این گروه کشته شوند، تو هرگز در [[زمین]] [[عبادت]] نخواهی شد<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۶.</ref>. | |||
نظیر این [[دعا]]، در روزهای پایانی محاصره [[مدینه]] در [[جنگ احزاب]] و در دقایق نخست [[غزوه]] [[حُنین]] هم از [[پیامبر]] شنیده شد<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۲۸.</ref>. | |||
====دعا برای خاصان==== | |||
برخی [[سرداران سپاه]] [[اسلام]]، دلاورانه میرزمیدند و [[قلب]] [[پیامبر خدا]] را شاد میکردند. در این مواقع، پیامبر برای آن فرد دعا میکرد. این [[افتخار]]، نصیب بسیاری از [[یاران پیامبر]] شد. [[امام علی]]{{ع}}، ابودُجانه، حُذیفه [[قتاده]]، [[سعید بن معاذ]]، [[سعد بن ربیع]]، [[ابوذر غفاری]] و [[ابو ایوب انصاری]] از کسانی بودند که پیامبر خدا در [[حق]] آنان دعا کرده است. | |||
[[ابودجانه]] در [[جنگ احد]] [[نیکو]] درخشید و تا پایان [[نبرد]]، جانانه از پیامبر [[دفاع]] کرد. هنگامی که در میدان [[جنگ]]، یکی از [[دشمنان]] سرسخت پیامبر را کشت، پیامبر چنین دعا فرمود: {{متن حدیث|اللّهُمَّ ارْضَ عَنِ ابْنِ خَرَشَةَ كَما أَنَا عَنْهُ راضٍ}}<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۷.</ref>. خدایا! از ابودجانه [[راضی]] باش، همانگونه که من از او راضی هستم. | |||
شمار دعاهایی که پیامبر برای امام علی{{ع}} در [[جنگها]] کرده، بسیار بیشتر از دیگر یاران پیامبر است که به دلیل [[حضور امام]] در تمام جنگها - به جز [[تبوک]]- و دلاوریهای بیشمار آن حضرت است. وقتی در [[روز خندق]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} برای [[پیکار]] با بزرگپهلوان [[عرب]]، [[عمرو بن عبدود]] میرفت، پیامبر در حق ایشان چندین دعا کرد. یکی از این [[دعاها]] چنین است: خدایا! عُبیده را در [[روز]] [[بدر]] و [[حمزه]] را در روز [[اُحد]] از من گرفتی. امروز علی را برای من نگه دار. پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین بازماندگانی<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۲۹.</ref> | |||
====هنگام [[سختی]] پیکار==== | |||
[[پناهگاه]] [[مسلمانان]] در [[سختیها]]، پیامبر خدا و [[پناه]] پیامبر، [[خداوند]] بود. [[ابو سعید خدری]] میگوید: در جنگ احزاب چون [[کارزار]] دشوار شد، به پیامبر گفتیم آیا دعایی هست که با آن [[خدا]] را بخوانیم تا [[آتش]] جنگ فروکش کند؟ فرمود: آری. چنین بخوانید: خدایا! از این بیحفاظتی ما را بپوشان و این [[ناآرامیها]] را به [[آرامش]] تبدیل کن<ref>مسند احمد، ج۳، ص۳.</ref>. | |||
سپس پیامبر خود بر فراز [[کوه]] فتح رفت و فرمود: {{متن حدیث|يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ المُضْطَرِّينَ وَ كاشِفَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ أَنْتَ مَوْلايَ و وِلِيِّي و وَلِيُّ آبائِيَ الْأَوَّلِينَ إِكْشِفْ عَنّا غَمَّنا وَ هَمَّنا وَ كَرْبَنا إِكْشِفْ عَنّا كَرْبَ هؤُلاءِ الْقَوْمِ بِقُوَّتِكَ وَ حَوْلِكَ وَ قُدْرَتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۳۰.</ref>. | |||
ای [[فریادرس]] غمگینان و ای اجابتکننده [[بیچارگان]] و برطرفکننده [[اندوه]] بزرگ، تو مولای من، [[سرپرست]] من، سرپرست [[پدران]] پیشینم هستی. [[غم]] ما، [[نگرانی]] ما و اندوه ما را برطرف کن. اندوه این [[قوم]] را با قوت، نیرو و قدرتت برطرف ساز. وقتی [[مسلمانان]] در [[جنگ حنین]] میدان [[جنگ]] را رها کردند و گریختند، نخست [[پیامبر]] به واسطه عمویش، عباس آنان را فرا خواند. سپس چنین [[شکوه]] کرد: «ای [[خدای بزرگ]]! تو را میستایم و به تو [از این قوم] [[شکایت]] میکنم و از تو [[یاری]] میجویم». [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: ای [[رسول خدا]]! [[خدا]] را به جملاتی خواندی که پیش از این [[موسی]] [[دعا]] کرد و خدا برای او دریا را شکافت و او را از دست [[فرعون]] [[نجات]] داد. آن گاه [[پیامبر خدا]] به [[یاری الهی]]، مشتی خاک طرف [[سپاه]] [[دشمن]] پاشید و فرمود: «[[زشت]] باد روی شما». به [[معجزه الهی]]، سپاه دشمن از هم گسیخت و مسلمانان بازگشتند و جنگ به [[سود]] [[سپاه اسلام]] پایان یافت<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۰.</ref>. | |||
====دعا برای [[شهیدان]]==== | |||
هنگامی که پیامبر کنار پیکر هر شهیدی حاضر میشد، در [[حق]] او دعا میفرمود. این [[نیایشها]]، نشاندهنده [[رضایت پروردگار]] از آن [[شهید]] بود. [[وهب بن قابوس]]، بر اثر بیست زخم نیزه در [[جنگ احد]] شهید شد. وقتی پیامبر بدن [[پاک]] او را دید، فرمود: «خدا از تو [[راضی]] باشد. من از تو راضی هستم». | |||
وقتی خبر [[شهادت]] [[جعفر بن ابی طالب]] به پیامبر رسید، آن حضرت متأثر شد و گریست و خدا را چنین یاد کرد: خدایا! جعفر نزد تو آمد، به سوی بهترین [[پاداش]] ها. خدایا! [[جانشینی]] در میان [[فرزندان]] او قرار ده؛ [[نیکوترین]] جانشینی که در فرزندان یکی از بندگانت قرار میدهی. | |||
ایشان در [[حق]] [[شهیدان]] [[احد]] نیز چنین فرمود: ای خدای سزاوار [[پرستش]]! [[بنده]] و فرستاده تو [[گواه]] است که این گروه در راه تو [[شهادت]] یافتند. [[رسول خدا]]{{صل}} هر سال به [[زیارت]] شهیدان میرفت و میگفت: {{متن حدیث|السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فِنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ}}<ref>عبدالرزاق صنعانی، المُصنَّف، ص۵۷۴، ح۶۷۱۶.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۱.</ref> | |||
====[[سپاسگزاری]]==== | |||
[[پیامبر خدا]] در تمام فراز و فرودهای [[جنگ]]، سپاسگزار بود. ایشان [[روحی]] بزرگ داشت و هنگام [[سختی]] و فرود [[مشکلات]]، بیشتر از [[خدا]] تشکر و این گونه [[بندگی]] خود را [[اثبات]] میکرد. بیشتر دعاهای ایشان با سپاسگزاری آغاز میشود. به چند نمونه از [[شکرگزاری]] [[پیامبر]] هنگام [[دشواریها]] اشاره میکنیم. | |||
در [[جنگ احد]]، [[مسلمانان]] بسیاری زخمی یا [[شهید]] شدند. حضرت پس از [[دفن]] شهیدان، با [[بدنی]] زخمی سوار بر اسب شد و مسلمانان مجروح همراه ایشان به سمت [[مدینه]] آمدند. هنگامی که ایشان به مدینه نزدیک شد، پیامبر دستهای خود را به [[نشانه]] شکرگزاری بلند کرد و گروه اندک مسلمانان در دو صف ایستادند و چهارده [[زن]] که برای یافتن پیامبر تا احد آمده بودند، پشت سر مردان قرار گرفتند. آنگاه پیامبر از یارانش خواست که [[منظم]] بایستند تا خدا را [[سپاس]] گوید. [[دعای پیامبر]] چنین بود: خداوندا! تمام [[حمد]] و سپاس تنها تو را سزد. خداوندا! آنچه را تو [[گشایش]] میدهی، کسی نمیتواند جلو آن را بگیرد... خداوندا! من [[برکت]] و [[رحمت]] و فضل و [[عافیت]] تو را میخوانم<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۲۲۷.</ref>. | |||
پیامبر پس از [[شکست]] ظاهری مسلمانان، خدا را [[شکر]] کرد. هنگامی که ایشان کنار بدن پاره پاره [[حمزه سیدالشهدا]] قرار گرفت، بسیار ناراحت شد. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: چون پیامبر بدن [[حمزه]] را [[مثله]] شده دید، دست به [[دعا]] برداشت و گفت: {{متن حدیث|اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ أَنْتَ الْمُسْتَعانُ عَلَى مَا أَرَى}}<ref>قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | |||
خداوندا! حمد و سپاس تنها تو را سزاست و [[شکایت]] بردن تنها به تو رواست و تویی یاریرساننده، بر آنچه مینگرم. نظیر این دعا را [[پیامبر خدا]] در آستانه [[جنگ حنین]] خواند که [[لشکر اسلام]] پراکنده شده بود. پس از یک ماه محاصره [[مدینه]] از سوی [[احزاب]] [[عرب]]، [[مسلمانان]] از شدت [[سختی]]، [[گرسنگی]] و سرما [[ناتوان]] شده بودند. [[پیامبر]] خطاب به آنان فرمود: «چه کسی هست که خبری از [[مشرکان]] بیاورد و به واسطه این تلاش به [[بهشت]] برود؟» هیچ کس پاسخ نداد. بار دوم پیامبر درخواست خود را بیان کرد و این بار نیز کسی چیزی نگفت. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: آنان چه میخواستند؛ آیا پاداشی بالاتر از بهشت میخواستند؟» آن گاه پیامبر، [[حذیفه]] را بازخواست کرد که چرا پاسخ نمیگویی و او از [[ناتوانی]] و بیحالیاش گفت. سرانجام وی برای انجام [[مأموریت]] برخاست و روانه شد و پیامبر به [[خدا]] چنین گفت: {{متن حدیث|إِكْشِفْ هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي فَقَدْ تَرى حَالِي وَ حَالَ أَصْحابِي...}}. [[جبرئیل]] فرود آمد و گفت: [[خداوند]] دعایت را [[مستجاب]] کرد. ناگاه حضرت به [[سجده]] افتاد و در حالی که [[اشک]] از دیدگان مبارکش جاری بود، پیوسته میگفت: {{متن حدیث|شُكْراً شُكْراً كَمَا رَحِمْتَنِي وَ رَحِمْتَ أَصْحَابِي}}<ref>کافی، ج۸، ص۲۷۸، ح۴۲۰.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۲.</ref> | |||
====[[دعا]] برای [[خانواده]] [[شهدا]]==== | |||
وقتی پیامبر از [[احد]] برمیگشت، [[کبشه]]، دختر [[رافع بن معاویه]]، مادر [[سعد بن معاذ]]، نزد ایشان شتافت. در این هنگام، سعد، عنان افسار اسب پیامبر را به دست داشت. او گفت: ای [[رسول خدا]]! مادرم به سوی ما میآید. پیامبر فرمود: {{متن حدیث|مَرْحَباً بِهَا}}؛ «آفرین بر او». چون کبشه رسید، پیامبر [[تعزیت]] فرزندش [[عمرو بن معاذ]] را به او گفت. کبشه پاسخ داد: ای رسول خدا! چون تو را به [[سلامت]] یافتم، هیچ مصیبتی بر من سخت نباشد. آنگاه پیامبر به امّ [[معبد]] فرمود: «شاد باش و [[قوم]] خود را شاد کن که کشتگان شما در بهشت با هم [[سیر]] کنند و [[شفاعت]] ایشان در [[حق]] شما پذیرفته است». کبشه عرض کرد: «[[راضی]] شدیم و در حق ایشان [[گریه]] کردن روا نداریم. اکنون در حق بازماندگان ایشان [[دعای خیر]] فرما». [[پیامبر خدا]] چنین [[دعا]] کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَذْهِبْ حُزْنَ قُلُوبِهِمْ وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَهُمْ}}؛ «خدایا! [[غم]] و [[غصه]] را از [[دل]] آنان بیرون ببر و [[مصیبت]] آنان را جبران فرما»<ref>حسین حیدری کاشانی، دعا در میدان جنگ، ص۷۷، به نقل از: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۳۸۹.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۴.</ref> | |||
====[[نفرین]] برای [[دشمنان]]==== | |||
آیا پیامبر خدا دشمنان خود را نفرین میکرد؟ هر [[پیامبری]] برای دفع [[شرّ]] دشمنان و [[نزول عذاب]]، از [[خداوند]] [[یاری]] میخواهد و همه [[امتها]] از این [[سلاح]] [[پیامبران]] [[آگاه]] بودند. [[آخرین پیامبر الهی]] نیز برای دفع [[شر]] دشمنان، آنان را نفرین میکرد و حتی [[مرگ]] یا [[ذلت]] آنان را از [[خدا]] میخواست، ولی هیچگاه [[عذاب]] را برای همه آنان نپسندید و لب به نفرین نگشود. | |||
وقتی یکی از دشمنان، حضرت را هنگام [[هجرت]] تعقیب کرد تا ایشان را بکشد، [[پیامبر]] چنین گفت: «خدایا! شر او را از ما دفع کن». این [[نفرین پیامبر]] سبب شد که اسب [[سراقه بن مالک]] در باتلاق فرو رود و از تعقیب باز ماند. | |||
برای دفع شر [[مشرکان قریش]] در [[غار ثور]] نیز ایشان چنین گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ}}؛ «خدایا! چشمان آنان را از دیدن ما [[کور]] فرما»<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۳.</ref>. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} در [[جنگ بدر]] دعا کرد: {{متن حدیث|اللّهُمَّ اَرْعِبْ قُلُوبَهُمْ و زَلْزِلْ أَقْدَامَهُمْ}}<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۴.</ref>. بارالها! [[ترس]] و [[وحشت]] را بر دلهای آنان چیره کن و گامهای آنان را در [[حرکت]] به سوی ما دچار لرزش گردان. | |||
عبارت {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اكْفِنَا}}؛ «خدایا! شر فلانی را از من یا از ما دفع کن»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۶۸؛ ج۱۵، ص۹۵.</ref>، از نفرینهایی است که آن حضرت در [[جنگها]] بسیار استفاده میکرد. وقتی [[مسلمانان]] در [[جنگ احد]] صورت خونین پیامبر را دیدند، از ایشان خواستند دشمنان را نفرین کند. پیامبر به آنها فرمود: «من ناسزاگو برانگیخته نشدهام، بلکه دعوتکننده و مایه [[رحمت]] [[مبعوث]] شدهام». | |||
آنگاه پیامبر به جای نفرین، اینگونه خدا را یاد کرد: «خدایا! [[قوم]] من را [[هدایت]] کن؛ زیرا آنان [[نادان]] هستند»<ref>سبل الهدی والرشاد، ج۷، ص۲۱.</ref>. این شیوه [[تربیتی]] [[پیامبر]]، نشاندهنده [[خوی]] [[پاک]] دلسوزی و میل به [[هدایت]] کردن حضرت است. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} تنها به [[سکوت]] و [[بردباری]] بسنده نکرده، بلکه به [[دشمنان]] [[لطف]] و آنان را [[دعا]] کرده و با تعبیر قومی ([[قوم]] من) [[محبت]] خود را به آنان نشان داده است<ref>شیخ عباس قمی، کحل البصر، ص۱۴۵؛ این کلام را قاضی عیاض گفته است.</ref>. عذابهایی که [[خداوند]] به درخواست پیامبر بر [[مشرکان]] جنگهای [[احزاب]] و حنین نازل کرد، هیچ کدام کشنده نبود. توفانی بود که سبب [[وحشت]] آنان شد و آنها را فراری داد. | |||
یکی از [[پژوهشگران]] معاصر، علت مهلک نبودن نفرینهای پیامبر بر مشرکان را دو چیز میداند: نخست آنکه مشرکان [[صدر اسلام]] با [[کافران]] عصر دیگر [[پیامبران]] فرق داشتند؛ زیرا برخی کافران دوره [[حضرت نوح]]{{ع}}، مصداق [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref> بودند و نسلهای بعد آنان نیز جزو کافران شمرده میشدند. در [[عصر پیامبر]]، کافران بسیاری [[مسلمان]] شدند و تمامی نسلهای آنان نیز به [[اسلام]] گرویدند و [[فتوحات]] بسیاری، چون فتح [[شامات]]، [[مصر]] و... به دست این گروه انجام شد. | |||
عامل دوم، تفاوت [[رسول خدا]]{{صل}} با دیگر پیامبران است. آن حضرت، {{متن قرآن|رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> است و به جای [[نفرین]] کافران [[قریش]]، آنان را قوم خود میداند و خواستار هدایت ایشان میشود، ولی حضرت نوح، [[شیخ المرسلین]] میگوید: {{متن قرآن|رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref> و [[حضرت موسی]]{{ع}} به [[خدا]] عرضه میدارد: {{متن قرآن|رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ}}<ref>«پروردگارا! داراییهایشان را نابود و دلهاشان را در بند کن چندان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۸۸.</ref>. | |||
تفاوت راه از کجا تا کجاست. یکی نابودی کافران را میخواهد تا در آن [[زمان]] که راه [[توبه]] باز است، [[ایمان]] نیاورند، ولی [[پیامبر اسلام]] میفرماید: «خداوندا! آنان را [[هدایت]] و به ایشان رحم کن»<ref>نک: عباس صفایی حائری، تاریخ پیامبر اسلام{{صل}}، ج۳، صص ۲۳۰ و ۲۳۱.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۵.</ref> | |||
====[[نفرین]] برای جنایتکاران [[جنگی]]==== | |||
[[نفرین پیامبر]] [[خدا]] برای [[دشمنان]] [[کینهتوز]] و جنایتکار جنگی، با نفرین برای [[مشرکان]] فرق دارد. آن حضرت به هدایت مشرکان [[ناآگاه]] [[امیدوار]] بود و نفرینهای ایشان چندان کشنده نبود، ولی با کسانی که با [[آگاهی]] و [[سرسختی]] در برابر خدا میایستادند و سرکرده [[کافران]] و [[منافقان]] بودند و در [[گمراهی]] [[مردم]] میکوشیدند، برخورد میکرد و هرگاه نام آنها میآمد، نفرینشان میکرد. [[ابوجهل بن هشام]]، [[زمعه بن أسود]]، [[سهیل بن عمرو]]، [[نوفل بن خویلد]]، [[عقبه بن أبی معیط]]، [[کعب بن اشرف یهودی]]، [[مغیره بن عاص]]، ابن قمئه، [[عمرو بن عاص]]، [[ابوسفیان]] و [[ولید بن عقبه]]، جزو مشرکانی هستند که مردم را بر ضد [[مسلمانان]] تحریک میکردند. [[پیامبر]] در مناسبتهای گوناگون این افراد را نفرین کرد. [[سعید بن مسیب]] میگوید: در راه [[بدر]] چون پیامبر سر از رکعت آخر [[نماز]] برداشت، کافران را [[لعنت]] کرد و گفت: پروردگارا! [[اجازه]] مده [[ابوجهل]] - [[فرعون]] این [[امت]] - از معرکه بگریزد. خدایا! [[زمعه بن اسود]] را رها مکن. خدایا! [[چشم]] پدر زمعه را بر او بگریان<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۵.</ref>. | |||
[[عقبه بن ابی معیط]] که از دشمنان ویژه پیامبر بود، پس از [[هجرت]] آن حضرت، شعرهایی بر ضد [[دین]] و پیامبر میسرود و در [[تمسخر]] [[اسلام]] میکوشید. او از سران [[جبهه باطل]] بود. پیامبر او را چنین نفرین کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَكِبَّهُ لِمَنْخِرِهِ وَ أَصْرِعْهُ}}؛ «خدایا! او را به بینی واژگون انداز و به خاک بیفکن». [[امام علی]]{{ع}} در [[جنگ بدر]]، او را بر [[زمین]] افکند. | |||
روش پیامبر اینگونه بود که اگر کسی بیگناهی را میکشت و [[مسلمانی]] را [[شهید]] میکرد، او را نفرین میفرمود، حتی اگر این [[خطاکار]] [[مسلمان]] بود. در [[سریّه]] [[عبداللّه بن ابی حدود]]، [[محلم]]، از [[سپاهیان اسلام]]، [[عامر بن أضبط]] را با آنکه [[مسلمان]] شده بود، برای ماجرایی که در [[جاهلیت]] میان آنها رخ داده بود، کشت. [[محلم]] [[توبه]] کرد و اندوهناک و [[اشک]] بار [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید، ولی پیامبر سه بار گفت: «خدایا! محلم را نیامرز»<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۴۸.</ref>. | |||
پیامبر، [[قاتلان]] [[مسلمانان]] را جنایتکار میدانست و آنان را [[نفرین]] میکرد. به ویژه اگر گروهی از مسلمانان ناجوانمردانه به [[شهادت]] میرسیدند، [[خشم پیامبر]] برانگیخته میشد. حضرت پس از [[فتح مکه]]، مبلّغان [[دینی]] را به [[سرزمینها]] و [[قبیلههای عرب]] میفرستاد. شبی خبر [[شهیدان]] [[بئر معونه]] و شهدای [[رجیع]] به حضرت رسید. در حادثه نخست، چهل [[قاری قرآن]] و در حادثه دوم، ده [[قاری]] به شهادت رسیده بودند. [[حضرت محمد]]{{صل}} چنان ناراحت شد که تا یک ماه در [[قنوت]] [[نماز صبح]]، قبیلههای [[رعل]]، ذکون و عُصَیَّه را که چنین جنایتی از آنها سر زده بود، نفرین میکرد<ref>الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۷.</ref> | |||
===[[شبزندهداری]]=== | |||
از آن هنگام که [[سوره]] مزمّل بر حضرت محمد{{صل}} نازل شد، ایشان تا پایان عمر [[مبارک]] خود، شبزندهداری را ترک نکرد و هیچ رخدادی مانع [[عبادت]] شبانگاهی ایشان نشد. در دوره [[هجرت]]، شبهای سخت [[نبرد]] و مانند آن، [[پیامبر اسلام]] [[لذت]] [[نیایش]] با [[دوست]] را با هیچ لذتی عوض نکرد. | |||
[[امام علی]]{{ع}} نیایش عاشقانه پیامبر را در شب [[بدر]] چنین توصیف میکند: در شبی که در روزش [[جنگ بدر]] رخ داد، دیدم که هر یک از مسلمانان خوابیدند، جز [[رسول خدا]]{{صل}} که پای درختی قرار داشت و تا صبح یا [[دعا]] میخواند یا [[نماز]] میگزارد<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۷۳.</ref>. | |||
[[ابن عباس]] نیز عبادت پیامبر را در شب بدر اینگونه بیان میکند: در آن شب، پیامبر پیوسته تا [[صبح]] نماز میخواند و اشک میریخت و با نهایت [[خضوع]] دعا میکرد و میگفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي}}؛ «خدایا! به آنچه به من [[وعده]] دادی، [[وفا]] کن» و به [[سجده]] میرفت و به شدت میگریست<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۲۲۱.</ref>. | |||
شب جنگ بدر، ویژگی خاصی ندارد. آن حضرت در همه شبهای نبرد، تا [[صبح]] [[عبادت]] میکرد. [[ام سلمه]]، [[همسر]] ایشان که در طول [[جنگ احزاب]] همراه حضرت بود، درباره عبادت [[پیامبر]] چنین گفته است: پیامبر، بخشی از شب در [[خندق]] [[پاسداری]] میکرد و بخش دیگر را به عبادت میگذراند و بخش آخر را نیز [[استراحت]] میکرد. شبی به ایشان مینگریستم که برخاست و مدتی [[نماز]] گزارد. آنگاه بیرون [[خیمه]] رفت و متوجه گروهی از [[سپاهیان]] [[دشمن]] شد که به سوی خندق میآیند. [[عبّاد بن بشر]] را برای سرکوبی آنها فرستاد و آنگاه [[دعا]] کرد: پروردگارا! [[شرّ]] ایشان را از ما دفع کن و ما را بر ایشان [[پیروز]] فرمای و آنها را مغلوب گردان که کسی جز تو نمیتواند آنها را مغلوب کند. | |||
در مدت رفتن عباد، [[پیامبر خدا]] [با آرامشی کامل و دلی مطمئن] مشغول [[نماز خواندن]] بود. عبّاد بن بشر، پس از [[تیراندازی]] به سوی [[ابوسفیان]] و متفرق ساختن آنها بازگشت و [[منتظر]] شد تا نماز پیامبر پایان یابد و گزارش [[فرار]] آنها را به ایشان بدهد. آنگاه پیامبر به خیمه آمد و تا آن هنگام که صدای [[اذان بلال]] برخاست، خوابید<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۴۸.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۳۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[سبک زندگی پیامبر خاتم]] | |||
* [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]] | * [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره | * [[سیره عبادی پیامبر خاتم]] ([[سیره معنوی پیامبر خاتم]]) | ||
* [[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]] | * [[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره تربیتی پیامبر خاتم]] | |||
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]] | * [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره | * [[سیره علمی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره تبلیغی پیامبر خاتم]] | |||
* [[سیره سیاسی پیامبر خاتم]] | |||
* [[سیره اقتصادی پیامبر خاتم]] | * [[سیره اقتصادی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره فرهنگی پیامبر خاتم]] | * [[سیره فرهنگی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره مدیریتی پیامبر خاتم]] | * [[سیره مدیریتی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره | * [[سیره نظامی پیامبر خاتم]] | ||
* [[سیره قضایی پیامبر خاتم]] | * [[سیره قضایی پیامبر خاتم]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
{{پایان}} | |||
== | == منابع == | ||
{{ | {{منابع}} | ||
{{ | # [[پرونده:1368969.jpg|22px]] [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']] | ||
# [[پرونده:88519034.jpg|22px]] [[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|'''سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
{{ | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: | [[رده:سیره عبادی]] | ||
[[رده:سیره پیامبر خاتم]] | [[رده:سیره پیامبر خاتم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۸
در باب سیره عبادی پیامبر خاتم (ص) آمده است که عبادت او بسیار بود و روزهای زیادی را روزه میگرفت اما به دیگران میگفت: به اندازه طاقت عبادت کنید و بیش از ظرفیت بر خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد. همچنین با رهبانیت، گوشهگیری و ترک اهل و عیال مخالف بود.
مقدمه
پارهای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت میپرداخت. گاهی آنقدر پیامبر اکرم (ص) روی پای مبارکشان به عبادت ایستاده بودند که پاهایشان ورم کرده بود. همسرش که میدید پیامبر (ص) این همه از وقت شب را به عبادت میایستد، روزی گفت آخر تو دیگر چرا اینقدر عبادت میکنی؟ تو که خدا دربارهات گفته: ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾[۱]، خدا که به تو تأمین داده است. فرمود: آیا همه عبادتها باید فقط برای ترس از جهنم و برای بهشت باشد؟ آیا من بنده سپاسگزار نباشم؟[۲].
با اینکه تمام عمر مبارکش به خصوص در اوقات توقف در مدینه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمیکاست. او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق مییافت. بسیار روزه میگرفت. علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه میگرفت. دهه آخر ماه رمضان بسترش به کلی جمع میشد و در مسجد معتکف میگشت و یکسره به عبادت میپرداخت؛ ولی به دیگران میگفت: کافی است در ماه سه روز، روزه بگیرید. میگفت: به اندازه طاقت عبادت کنید، بیش از ظرفیت خود بر خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد.
با رهبانیت، انزوا، گوشهگیری و ترک اهل و عیال مخالف بود. بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند. میفرمود: بدن شما، زن و فرزند شما و یاران شما همه حقوقی بر شما دارند و میباید آنها را رعایت کنید. در حال انفراد، عبادت را طول میداد، گاهی در حال تهجد ساعتها سرگرم بود؛ اما در جماعت به اختصار میکوشید، رعایت حال اضعف مأمومان را لازم میشمرد و به آن توصیه میکرد[۳].[۴]
سیره عبادی پیامبر خاتم در جنگ
اهتمام به نماز
نخستین دستور اسلام، وجوب نمازهای پنجگانه است[۵]. مدتی که پیامبر در مکه حضور داشت، تنها دو عبادت از سوی خدا بر مسلمانان واجب شد: طهارت و نماز. این دو فریضه در سال نهم بعثت واجب شد و پیش از آن، بر پیامبر، واجب و برای مسلمانان، سنت یا مستحب مؤکد بود[۶]. از نگاه پیامبر خدا، نماز، سبب استواری دین[۷]، ستون و رأس اسلام و بهترین دستور الهی است[۸]. ازاین رو، همواره میفرمود: «روشنی چشم من در نماز نهاده شده است»[۹].
رسول خدا(ص) بارها درباره خواندن نماز و اهمیت و برکتهای آن به یاران تذکر میداد. ایشان در آخرین لحظات عمر نیز درباره این امر مهم سخن گفت. انس بن مالک میگوید: هنگام وفات پیامبر خدا در کنارش بودیم. پس به ما گفت: «درباره نماز، تقوای الهی پیشه کنید». و این جمله را سه بار تکرار کرد[۱۰].
مراقبت پیامبر بر اوقات نماز، برای تمام صحابه آشکار بود. گزارشهای بسیاری که از امام علی(ع)، عایشه، جابر بن عبدالله و دیگران بیان شده، نشانه توجه پیامبر به وقت نماز است. امام علی(ع) چنین میفرماید: پیامبر خدا(ص)، شام یا چیز دیگر را بر نماز مقدم نمیداشت و هنگامی که وقت نماز میرسید، گویا خانواده و دوست را نمیشناسد[۱۱].
در جنگهایی که پیامبر فرمانده بود، مسلمانان میدانستند که هنگام اذان، بلال باید اذان بگوید و نماز جماعت برپا شود. در برخی جنگها، سپاه مسلمانان برای آنکه رو به قبله بایستند، ناچار بودند رو به دشمن باشند.
در جنگ احد، لشکر مسلمانان هنگام سحر و وقت نماز صبح، به منطقه احد رسیدند. پیامبر خدا پیش از هر کار دیگری به بلال دستور داد که اذان و اقامه بگوید. در حالی که مشرکان آماده نبرد بودند، پیامبر در برابر دیدگان حیرت زده کافران نماز خواند[۱۲].
اهتمام مسلمانان به نماز جماعت در اول وقت، طمع دشمنان را برای حملهای ناگهانی برانگیخت. در جریان حدیبیه، خالد بن ولید به همراه دویست نفر از مشرکان برای کشتن پیامبر به اردوگاه مسلمانان نزدیک شد. هنگام ظهر با اذان بلال، مسلمانان نماز ظهر را خواندند و خالد به دقت آنان را زیر نظر داشت. پس از نماز، خالد به مشرکان گفت: مسلمانان در حال غفلت بودند؛ اگر حمله میکردیم، گروهی را میکشتیم، ولی باز هم ساعت نماز فرا خواهد رسید و نماز در نظر آنها، محبوبتر از جانها و فرزندانشان است.
در فاصله نماز ظهر و عصر، جبرئیل آیه ۱۰۲ سوره نساء[۱۳] را نازل کرد و نماز خوف را به پیامبر آموخت. هنگام نماز عصر که شد، بلال اذان و اقامه گفت و پیامبر و مسلمانان رو به قبله ایستادند و دشمن هم برابر ایشان بود. پیامبر تکبیره الاحرام گفت و هر دو صفی که برای نماز ایستاده بودند، تکبیر گفتند و وقتی پیامبر رکوع کرد، هر دو صف به رکوع رفتند، ولی هنگامی که پیامبر به سجده رفت، صفی که متصل به آن حضرت بودند، سجده کردند و صف دوم به حالت قیام، متصل به رکوع مانده بود و پاسبانی میکردند و چون سجده پیامبر با صف اول پایان یافت، آنها قیام کردند و صف دوم با اندکی تأخیر، هر دو سجده خود را انجام دادند. در رکعت دوم نیز به همین صورت عمل کردند[۱۴]. پیامبر با این شیوه نقشه دشمنان را خنثا کرد و نماز در سختترین شرایط و به شکلی پسندیده برپا شد.
توجه ویژه پیامبر به نماز و علاقهمندی ایشان به عبادت سبب شده بود آن حضرت در هر فرصتی که پیش میآمد، نماز بخواند. گزارشهای بسیاری درباره نمازهای مستحبی ایشان در شبها و روزهای نبرد در دست است. این شیفتگی به نماز، به یاران پیامبر نیز منتقل شده بود. در احوالات عباد بن بشر - سرپاسدار خیمه رسول خدا(ص) - چنین آمده است، او تا صبح در کنار خیمه پیامبر نماز میگزارد. محمد بن مسلمه نقل میکند: در یکی از شبهای جنگ احزاب، خالد بن ولید همراه صد سوار، از ناحیه وادی عقیق به مقابل خیمه پیامبر، در آن سوی خندق رسیدند. من مسلمانان را متوجه کردم و به عباد بن بشر که مسئولیت حفاظت خیمه پیامبر را داشت، بانگ زدم: مراقب باش غافلگیر نشوی! او در حال نماز بود و چون صدای مرا شنید، به سرعت به رکوع و سجود پرداخت تا نماز خود را پایان برد[۱۵].
تربیتشدگان مکتب نبوی بر مبنای سیره حضرت در جنگها رفتار میکردند. امام علی(ع) به فرماندهان خویش یادآوری کرده بود که نماز را از یاد نبرید. برای نمونه، به جاریه بن قدامه که مأمور سرکوب کردن بسر بن ابی ارطاه بود، چنین نوشت: «نماز را در اول وقت آن اقامه کنید و در شب و روز نبرد، خدا را از یاد نبرید»[۱۶].[۱۷]
دعا و نیایش
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۸]. ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ...﴾[۱۹].
همه پیامبران بر خواندن دعا و مناجات با حق تعالی تأکید داشتند و دعا کردن، از مسائل مشترک همه ادیان آسمانی است. دین مبین اسلام بیش از دینهای دیگر بر دعا تأکید کرده است، به گونهای که عنایت ویژه خدا را تنها شامل دعاکنندگان دانسته است[۲۰].
در آموزههای نبوی آمده است که «دعا، سلاح مؤمن، ستون دین و نور آسمانها و زمین است»[۲۱] و «برای بستن درهای بلا باید به دعا پناه برد»[۲۲]؛ زیرا «هیچ کس با دعا کردن هلاک نمیشود»[۲۳].
انسانها به دعا نیازمندند، ولی هنگام خطر و جنگ، این نیاز شدت مییابد و مؤمنان میتوانند با سلاح و سپر دعا، با دشمنان بجنگند و یقین داشته باشند که «دعا، از سلاح برنده، کاراتر است»[۲۴]. وقتی نزد امام رضا(ع) از سختیها و ناملایمات شکوه کردند، فرمود: «به سلاح پیامبران متوسل شوید». گفتند: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: «دعا»[۲۵]. قرآن کریم، دعاهای بسیاری[۲۶] را بیان کرده است که رزمندگان در جنگها از آن بهره بردهاند. برای نمونه، خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ...﴾[۲۷]
یکی از بهترین موردهای استجابت دعا، نیایش رزمندهای است که برای خدا میرزمد. دلاورمرد عرصههای نبرد، امام علی(ع) که خود مردی دَعّا، یعنی بسیار دعاکننده بود، میفرماید: دعا را در چهار جا غنیمت شمرید؛ هنگام قرآن خواندن، وقت اذان، هنگام نزول باران و وقتی دو صف حق و باطل برای شهادت و جانبازی تشکیل میشود[۲۸].
مسلمان باید از تمام ابزارهای دفاعی روز بهرهمند شود، ولی این را هم بداند که کارایی ابزارهای نظامی و پیروزی نهایی، به خواست پروردگار یکتاست. پس باید در تمام لحظههای پیکار، نام و یاد حق را بر زبان جاری کند. در بازخوانی گزارشهای تاریخی از جنگهای نبوی، درمییابیم که آن حضرت در عرصههای گوناگون جنگ، پیوسته به مناجات و دعا رو میآورد[۲۹]. پیامبر خدا، هنگام آگاهی از حرکت دشمنان، پیش از نبرد، در اوج جنگ، هنگام خبر پیروزیهای فردی و گروهی و در پایان جنگ دعا میکرد. این نیایشها، برای پناه بردن به خدا و یاری خواستن برای رزمندگان و گاه نفرین بر دشمنان و رهایی از شر آنان بود. گستردگی دعاهای پیامبر در میدان جنگ، این انگاره را پدید میآورد که گویی او در کارزار، تنها دعا میکرد، ولی آن حضرت در غزوهها فرمانده سپاه بود و شجاعانه با دشمنان میجنگید.
برای آشنایی بیشتر، دعاهای پیامبر را در جنگ بررسی میکنیم:
پیش از حرکت
پیامبر در جنگ احد، هنگام خبر یافتن از حرکت دشمن به سوی مدینه چنین گفت: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ اللّهُمَّ بِكَ أَجُولُ وَ بِكَ أَصُولُ»[۳۰]. بس است ما را خدای. او بهترین وکیل است. خدایا! به یاری تو دشمن را دفع و به نیروی تو حمله میکنم[۳۱].
پیش از نبرد
به گفته انس بن مالک، آن حضرت، جنگ را با این دعا آغاز میکرد: «اللّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِي وَ نَصِيرِي بِكَ أَحُولُ وَ بِكَ أَصُولُ وَ بِكَ اُقاتِلُ»[۳۲]. بار خدایا! تو پشتیبان و یاریرسان من هستی. به یاری تو دشمن را دفع و به آنان حمله و به کمک تو جنگ خواهم کرد.
پیامبر به مناسبت هر جنگی، نیایش ویژهای داشت. برای نمونه، در آغاز جنگ بدر که مسلمانان ناتوان بودند، پیامبر برای آنان پیش از جنگ چنین دعا کرد: خدایا! این جماعت پیاده هستند، سوارشان کن. برهنه هستند، آنان را بپوشان. گرسنه هستند، سیرشان کن. سلمه بن اسلم میگوید: «این دعای پیامبر مستجاب شد و مسلمانان پس از پیروزی، سیر و سواره شدند و با لباس برگشتند»[۳۳].[۳۴]
دعا برای مسلمانان
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر هرگاه میخواست گروهی را به جنگ بفرستد، برای آنها دعا میکرد[۳۵]. همچنین برخی دعاهای نبوی، شامل همه مسلمانان حاضر در نبرد بود. گاه ایشان میفرمود: «إِكْشِفْ هَمِّيَ وَ كَرْبِي فَقَدْ تَرى حالِي وَ حالَ أَصْحابِي»[۳۶]. اندوه و گرفتاری را از ما برهان؛ تو که حال پریشان من و یارانم را میبینی.
در غزوه بدر که شمار مسلمانان اندک بود، پیامبر خدا را چنین خواند: بارالها! به وعده نصرتی که به من دادی، وفا کن. اگر این گروه کشته شوند، تو هرگز در زمین عبادت نخواهی شد[۳۷].
نظیر این دعا، در روزهای پایانی محاصره مدینه در جنگ احزاب و در دقایق نخست غزوه حُنین هم از پیامبر شنیده شد[۳۸].
دعا برای خاصان
برخی سرداران سپاه اسلام، دلاورانه میرزمیدند و قلب پیامبر خدا را شاد میکردند. در این مواقع، پیامبر برای آن فرد دعا میکرد. این افتخار، نصیب بسیاری از یاران پیامبر شد. امام علی(ع)، ابودُجانه، حُذیفه قتاده، سعید بن معاذ، سعد بن ربیع، ابوذر غفاری و ابو ایوب انصاری از کسانی بودند که پیامبر خدا در حق آنان دعا کرده است.
ابودجانه در جنگ احد نیکو درخشید و تا پایان نبرد، جانانه از پیامبر دفاع کرد. هنگامی که در میدان جنگ، یکی از دشمنان سرسخت پیامبر را کشت، پیامبر چنین دعا فرمود: «اللّهُمَّ ارْضَ عَنِ ابْنِ خَرَشَةَ كَما أَنَا عَنْهُ راضٍ»[۳۹]. خدایا! از ابودجانه راضی باش، همانگونه که من از او راضی هستم.
شمار دعاهایی که پیامبر برای امام علی(ع) در جنگها کرده، بسیار بیشتر از دیگر یاران پیامبر است که به دلیل حضور امام در تمام جنگها - به جز تبوک- و دلاوریهای بیشمار آن حضرت است. وقتی در روز خندق، امیرمؤمنان علی(ع) برای پیکار با بزرگپهلوان عرب، عمرو بن عبدود میرفت، پیامبر در حق ایشان چندین دعا کرد. یکی از این دعاها چنین است: خدایا! عُبیده را در روز بدر و حمزه را در روز اُحد از من گرفتی. امروز علی را برای من نگه دار. پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین بازماندگانی[۴۰].[۴۱]
هنگام سختی پیکار
پناهگاه مسلمانان در سختیها، پیامبر خدا و پناه پیامبر، خداوند بود. ابو سعید خدری میگوید: در جنگ احزاب چون کارزار دشوار شد، به پیامبر گفتیم آیا دعایی هست که با آن خدا را بخوانیم تا آتش جنگ فروکش کند؟ فرمود: آری. چنین بخوانید: خدایا! از این بیحفاظتی ما را بپوشان و این ناآرامیها را به آرامش تبدیل کن[۴۲].
سپس پیامبر خود بر فراز کوه فتح رفت و فرمود: «يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ المُضْطَرِّينَ وَ كاشِفَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ أَنْتَ مَوْلايَ و وِلِيِّي و وَلِيُّ آبائِيَ الْأَوَّلِينَ إِكْشِفْ عَنّا غَمَّنا وَ هَمَّنا وَ كَرْبَنا إِكْشِفْ عَنّا كَرْبَ هؤُلاءِ الْقَوْمِ بِقُوَّتِكَ وَ حَوْلِكَ وَ قُدْرَتِكَ»[۴۳].
ای فریادرس غمگینان و ای اجابتکننده بیچارگان و برطرفکننده اندوه بزرگ، تو مولای من، سرپرست من، سرپرست پدران پیشینم هستی. غم ما، نگرانی ما و اندوه ما را برطرف کن. اندوه این قوم را با قوت، نیرو و قدرتت برطرف ساز. وقتی مسلمانان در جنگ حنین میدان جنگ را رها کردند و گریختند، نخست پیامبر به واسطه عمویش، عباس آنان را فرا خواند. سپس چنین شکوه کرد: «ای خدای بزرگ! تو را میستایم و به تو [از این قوم] شکایت میکنم و از تو یاری میجویم». جبرئیل نازل شد و گفت: ای رسول خدا! خدا را به جملاتی خواندی که پیش از این موسی دعا کرد و خدا برای او دریا را شکافت و او را از دست فرعون نجات داد. آن گاه پیامبر خدا به یاری الهی، مشتی خاک طرف سپاه دشمن پاشید و فرمود: «زشت باد روی شما». به معجزه الهی، سپاه دشمن از هم گسیخت و مسلمانان بازگشتند و جنگ به سود سپاه اسلام پایان یافت[۴۴].
دعا برای شهیدان
هنگامی که پیامبر کنار پیکر هر شهیدی حاضر میشد، در حق او دعا میفرمود. این نیایشها، نشاندهنده رضایت پروردگار از آن شهید بود. وهب بن قابوس، بر اثر بیست زخم نیزه در جنگ احد شهید شد. وقتی پیامبر بدن پاک او را دید، فرمود: «خدا از تو راضی باشد. من از تو راضی هستم».
وقتی خبر شهادت جعفر بن ابی طالب به پیامبر رسید، آن حضرت متأثر شد و گریست و خدا را چنین یاد کرد: خدایا! جعفر نزد تو آمد، به سوی بهترین پاداش ها. خدایا! جانشینی در میان فرزندان او قرار ده؛ نیکوترین جانشینی که در فرزندان یکی از بندگانت قرار میدهی. ایشان در حق شهیدان احد نیز چنین فرمود: ای خدای سزاوار پرستش! بنده و فرستاده تو گواه است که این گروه در راه تو شهادت یافتند. رسول خدا(ص) هر سال به زیارت شهیدان میرفت و میگفت: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فِنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ»[۴۵].[۴۶]
سپاسگزاری
پیامبر خدا در تمام فراز و فرودهای جنگ، سپاسگزار بود. ایشان روحی بزرگ داشت و هنگام سختی و فرود مشکلات، بیشتر از خدا تشکر و این گونه بندگی خود را اثبات میکرد. بیشتر دعاهای ایشان با سپاسگزاری آغاز میشود. به چند نمونه از شکرگزاری پیامبر هنگام دشواریها اشاره میکنیم.
در جنگ احد، مسلمانان بسیاری زخمی یا شهید شدند. حضرت پس از دفن شهیدان، با بدنی زخمی سوار بر اسب شد و مسلمانان مجروح همراه ایشان به سمت مدینه آمدند. هنگامی که ایشان به مدینه نزدیک شد، پیامبر دستهای خود را به نشانه شکرگزاری بلند کرد و گروه اندک مسلمانان در دو صف ایستادند و چهارده زن که برای یافتن پیامبر تا احد آمده بودند، پشت سر مردان قرار گرفتند. آنگاه پیامبر از یارانش خواست که منظم بایستند تا خدا را سپاس گوید. دعای پیامبر چنین بود: خداوندا! تمام حمد و سپاس تنها تو را سزد. خداوندا! آنچه را تو گشایش میدهی، کسی نمیتواند جلو آن را بگیرد... خداوندا! من برکت و رحمت و فضل و عافیت تو را میخوانم[۴۷].
پیامبر پس از شکست ظاهری مسلمانان، خدا را شکر کرد. هنگامی که ایشان کنار بدن پاره پاره حمزه سیدالشهدا قرار گرفت، بسیار ناراحت شد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: چون پیامبر بدن حمزه را مثله شده دید، دست به دعا برداشت و گفت: «اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ أَنْتَ الْمُسْتَعانُ عَلَى مَا أَرَى»[۴۸].
خداوندا! حمد و سپاس تنها تو را سزاست و شکایت بردن تنها به تو رواست و تویی یاریرساننده، بر آنچه مینگرم. نظیر این دعا را پیامبر خدا در آستانه جنگ حنین خواند که لشکر اسلام پراکنده شده بود. پس از یک ماه محاصره مدینه از سوی احزاب عرب، مسلمانان از شدت سختی، گرسنگی و سرما ناتوان شده بودند. پیامبر خطاب به آنان فرمود: «چه کسی هست که خبری از مشرکان بیاورد و به واسطه این تلاش به بهشت برود؟» هیچ کس پاسخ نداد. بار دوم پیامبر درخواست خود را بیان کرد و این بار نیز کسی چیزی نگفت. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: آنان چه میخواستند؛ آیا پاداشی بالاتر از بهشت میخواستند؟» آن گاه پیامبر، حذیفه را بازخواست کرد که چرا پاسخ نمیگویی و او از ناتوانی و بیحالیاش گفت. سرانجام وی برای انجام مأموریت برخاست و روانه شد و پیامبر به خدا چنین گفت: «إِكْشِفْ هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي فَقَدْ تَرى حَالِي وَ حَالَ أَصْحابِي...». جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند دعایت را مستجاب کرد. ناگاه حضرت به سجده افتاد و در حالی که اشک از دیدگان مبارکش جاری بود، پیوسته میگفت: «شُكْراً شُكْراً كَمَا رَحِمْتَنِي وَ رَحِمْتَ أَصْحَابِي»[۴۹].[۵۰]
دعا برای خانواده شهدا
وقتی پیامبر از احد برمیگشت، کبشه، دختر رافع بن معاویه، مادر سعد بن معاذ، نزد ایشان شتافت. در این هنگام، سعد، عنان افسار اسب پیامبر را به دست داشت. او گفت: ای رسول خدا! مادرم به سوی ما میآید. پیامبر فرمود: «مَرْحَباً بِهَا»؛ «آفرین بر او». چون کبشه رسید، پیامبر تعزیت فرزندش عمرو بن معاذ را به او گفت. کبشه پاسخ داد: ای رسول خدا! چون تو را به سلامت یافتم، هیچ مصیبتی بر من سخت نباشد. آنگاه پیامبر به امّ معبد فرمود: «شاد باش و قوم خود را شاد کن که کشتگان شما در بهشت با هم سیر کنند و شفاعت ایشان در حق شما پذیرفته است». کبشه عرض کرد: «راضی شدیم و در حق ایشان گریه کردن روا نداریم. اکنون در حق بازماندگان ایشان دعای خیر فرما». پیامبر خدا چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ أَذْهِبْ حُزْنَ قُلُوبِهِمْ وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَهُمْ»؛ «خدایا! غم و غصه را از دل آنان بیرون ببر و مصیبت آنان را جبران فرما»[۵۱].[۵۲]
نفرین برای دشمنان
آیا پیامبر خدا دشمنان خود را نفرین میکرد؟ هر پیامبری برای دفع شرّ دشمنان و نزول عذاب، از خداوند یاری میخواهد و همه امتها از این سلاح پیامبران آگاه بودند. آخرین پیامبر الهی نیز برای دفع شر دشمنان، آنان را نفرین میکرد و حتی مرگ یا ذلت آنان را از خدا میخواست، ولی هیچگاه عذاب را برای همه آنان نپسندید و لب به نفرین نگشود.
وقتی یکی از دشمنان، حضرت را هنگام هجرت تعقیب کرد تا ایشان را بکشد، پیامبر چنین گفت: «خدایا! شر او را از ما دفع کن». این نفرین پیامبر سبب شد که اسب سراقه بن مالک در باتلاق فرو رود و از تعقیب باز ماند.
برای دفع شر مشرکان قریش در غار ثور نیز ایشان چنین گفت: «اللَّهُمَّ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ»؛ «خدایا! چشمان آنان را از دیدن ما کور فرما»[۵۳]. پیامبر اعظم(ص) در جنگ بدر دعا کرد: «اللّهُمَّ اَرْعِبْ قُلُوبَهُمْ و زَلْزِلْ أَقْدَامَهُمْ»[۵۴]. بارالها! ترس و وحشت را بر دلهای آنان چیره کن و گامهای آنان را در حرکت به سوی ما دچار لرزش گردان.
عبارت «اللَّهُمَّ اكْفِنَا»؛ «خدایا! شر فلانی را از من یا از ما دفع کن»[۵۵]، از نفرینهایی است که آن حضرت در جنگها بسیار استفاده میکرد. وقتی مسلمانان در جنگ احد صورت خونین پیامبر را دیدند، از ایشان خواستند دشمنان را نفرین کند. پیامبر به آنها فرمود: «من ناسزاگو برانگیخته نشدهام، بلکه دعوتکننده و مایه رحمت مبعوث شدهام».
آنگاه پیامبر به جای نفرین، اینگونه خدا را یاد کرد: «خدایا! قوم من را هدایت کن؛ زیرا آنان نادان هستند»[۵۶]. این شیوه تربیتی پیامبر، نشاندهنده خوی پاک دلسوزی و میل به هدایت کردن حضرت است. پیامبر اعظم(ص) تنها به سکوت و بردباری بسنده نکرده، بلکه به دشمنان لطف و آنان را دعا کرده و با تعبیر قومی (قوم من) محبت خود را به آنان نشان داده است[۵۷]. عذابهایی که خداوند به درخواست پیامبر بر مشرکان جنگهای احزاب و حنین نازل کرد، هیچ کدام کشنده نبود. توفانی بود که سبب وحشت آنان شد و آنها را فراری داد.
یکی از پژوهشگران معاصر، علت مهلک نبودن نفرینهای پیامبر بر مشرکان را دو چیز میداند: نخست آنکه مشرکان صدر اسلام با کافران عصر دیگر پیامبران فرق داشتند؛ زیرا برخی کافران دوره حضرت نوح(ع)، مصداق آیه ﴿وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا﴾[۵۸] بودند و نسلهای بعد آنان نیز جزو کافران شمرده میشدند. در عصر پیامبر، کافران بسیاری مسلمان شدند و تمامی نسلهای آنان نیز به اسلام گرویدند و فتوحات بسیاری، چون فتح شامات، مصر و... به دست این گروه انجام شد.
عامل دوم، تفاوت رسول خدا(ص) با دیگر پیامبران است. آن حضرت، ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۵۹] است و به جای نفرین کافران قریش، آنان را قوم خود میداند و خواستار هدایت ایشان میشود، ولی حضرت نوح، شیخ المرسلین میگوید: ﴿رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴾[۶۰] و حضرت موسی(ع) به خدا عرضه میدارد: ﴿رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ﴾[۶۱].
تفاوت راه از کجا تا کجاست. یکی نابودی کافران را میخواهد تا در آن زمان که راه توبه باز است، ایمان نیاورند، ولی پیامبر اسلام میفرماید: «خداوندا! آنان را هدایت و به ایشان رحم کن»[۶۲].[۶۳]
نفرین برای جنایتکاران جنگی
نفرین پیامبر خدا برای دشمنان کینهتوز و جنایتکار جنگی، با نفرین برای مشرکان فرق دارد. آن حضرت به هدایت مشرکان ناآگاه امیدوار بود و نفرینهای ایشان چندان کشنده نبود، ولی با کسانی که با آگاهی و سرسختی در برابر خدا میایستادند و سرکرده کافران و منافقان بودند و در گمراهی مردم میکوشیدند، برخورد میکرد و هرگاه نام آنها میآمد، نفرینشان میکرد. ابوجهل بن هشام، زمعه بن أسود، سهیل بن عمرو، نوفل بن خویلد، عقبه بن أبی معیط، کعب بن اشرف یهودی، مغیره بن عاص، ابن قمئه، عمرو بن عاص، ابوسفیان و ولید بن عقبه، جزو مشرکانی هستند که مردم را بر ضد مسلمانان تحریک میکردند. پیامبر در مناسبتهای گوناگون این افراد را نفرین کرد. سعید بن مسیب میگوید: در راه بدر چون پیامبر سر از رکعت آخر نماز برداشت، کافران را لعنت کرد و گفت: پروردگارا! اجازه مده ابوجهل - فرعون این امت - از معرکه بگریزد. خدایا! زمعه بن اسود را رها مکن. خدایا! چشم پدر زمعه را بر او بگریان[۶۴].
عقبه بن ابی معیط که از دشمنان ویژه پیامبر بود، پس از هجرت آن حضرت، شعرهایی بر ضد دین و پیامبر میسرود و در تمسخر اسلام میکوشید. او از سران جبهه باطل بود. پیامبر او را چنین نفرین کرد: «اللَّهُمَّ أَكِبَّهُ لِمَنْخِرِهِ وَ أَصْرِعْهُ»؛ «خدایا! او را به بینی واژگون انداز و به خاک بیفکن». امام علی(ع) در جنگ بدر، او را بر زمین افکند.
روش پیامبر اینگونه بود که اگر کسی بیگناهی را میکشت و مسلمانی را شهید میکرد، او را نفرین میفرمود، حتی اگر این خطاکار مسلمان بود. در سریّه عبداللّه بن ابی حدود، محلم، از سپاهیان اسلام، عامر بن أضبط را با آنکه مسلمان شده بود، برای ماجرایی که در جاهلیت میان آنها رخ داده بود، کشت. محلم توبه کرد و اندوهناک و اشک بار خدمت پیامبر رسید، ولی پیامبر سه بار گفت: «خدایا! محلم را نیامرز»[۶۵].
پیامبر، قاتلان مسلمانان را جنایتکار میدانست و آنان را نفرین میکرد. به ویژه اگر گروهی از مسلمانان ناجوانمردانه به شهادت میرسیدند، خشم پیامبر برانگیخته میشد. حضرت پس از فتح مکه، مبلّغان دینی را به سرزمینها و قبیلههای عرب میفرستاد. شبی خبر شهیدان بئر معونه و شهدای رجیع به حضرت رسید. در حادثه نخست، چهل قاری قرآن و در حادثه دوم، ده قاری به شهادت رسیده بودند. حضرت محمد(ص) چنان ناراحت شد که تا یک ماه در قنوت نماز صبح، قبیلههای رعل، ذکون و عُصَیَّه را که چنین جنایتی از آنها سر زده بود، نفرین میکرد[۶۶].[۶۷]
شبزندهداری
از آن هنگام که سوره مزمّل بر حضرت محمد(ص) نازل شد، ایشان تا پایان عمر مبارک خود، شبزندهداری را ترک نکرد و هیچ رخدادی مانع عبادت شبانگاهی ایشان نشد. در دوره هجرت، شبهای سخت نبرد و مانند آن، پیامبر اسلام لذت نیایش با دوست را با هیچ لذتی عوض نکرد.
امام علی(ع) نیایش عاشقانه پیامبر را در شب بدر چنین توصیف میکند: در شبی که در روزش جنگ بدر رخ داد، دیدم که هر یک از مسلمانان خوابیدند، جز رسول خدا(ص) که پای درختی قرار داشت و تا صبح یا دعا میخواند یا نماز میگزارد[۶۸].
ابن عباس نیز عبادت پیامبر را در شب بدر اینگونه بیان میکند: در آن شب، پیامبر پیوسته تا صبح نماز میخواند و اشک میریخت و با نهایت خضوع دعا میکرد و میگفت: «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي»؛ «خدایا! به آنچه به من وعده دادی، وفا کن» و به سجده میرفت و به شدت میگریست[۶۹].
شب جنگ بدر، ویژگی خاصی ندارد. آن حضرت در همه شبهای نبرد، تا صبح عبادت میکرد. ام سلمه، همسر ایشان که در طول جنگ احزاب همراه حضرت بود، درباره عبادت پیامبر چنین گفته است: پیامبر، بخشی از شب در خندق پاسداری میکرد و بخش دیگر را به عبادت میگذراند و بخش آخر را نیز استراحت میکرد. شبی به ایشان مینگریستم که برخاست و مدتی نماز گزارد. آنگاه بیرون خیمه رفت و متوجه گروهی از سپاهیان دشمن شد که به سوی خندق میآیند. عبّاد بن بشر را برای سرکوبی آنها فرستاد و آنگاه دعا کرد: پروردگارا! شرّ ایشان را از ما دفع کن و ما را بر ایشان پیروز فرمای و آنها را مغلوب گردان که کسی جز تو نمیتواند آنها را مغلوب کند.
در مدت رفتن عباد، پیامبر خدا [با آرامشی کامل و دلی مطمئن] مشغول نماز خواندن بود. عبّاد بن بشر، پس از تیراندازی به سوی ابوسفیان و متفرق ساختن آنها بازگشت و منتظر شد تا نماز پیامبر پایان یابد و گزارش فرار آنها را به ایشان بدهد. آنگاه پیامبر به خیمه آمد و تا آن هنگام که صدای اذان بلال برخاست، خوابید[۷۰].[۷۱]
جستارهای وابسته
- سبک زندگی پیامبر خاتم
- سیره اخلاقی پیامبر خاتم
- سیره عبادی پیامبر خاتم (سیره معنوی پیامبر خاتم)
- سیره خانوادگی پیامبر خاتم
- سیره تربیتی پیامبر خاتم
- سیره اجتماعی پیامبر خاتم
- سیره علمی پیامبر خاتم
- سیره تبلیغی پیامبر خاتم
- سیره سیاسی پیامبر خاتم
- سیره اقتصادی پیامبر خاتم
- سیره فرهنگی پیامبر خاتم
- سیره مدیریتی پیامبر خاتم
- سیره نظامی پیامبر خاتم
- سیره قضایی پیامبر خاتم
منابع
پانویس
- ↑ سوره فتح، آیه۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص۷۳۰.
- ↑ مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۷.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۴۵ ـ ۷۳.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۲۷، ح۵۳.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۲۸، ح۵۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص۱۹، ح۵.
- ↑ شیخ صدوق، خصال، ص۵۲۳، ح۱۳.
- ↑ کافی، ج۵، ص۳۲۱، ح۷.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۳۳، ح۷۳.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، الصلاه فی الکتاب و السنه، ص۳۳، ح۷۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۱۵۹.
- ↑ ﴿وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾ «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگافزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگافزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست میدارند که شما از جنگافزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگافزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگیتان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواریآفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، صص ۴۴۱ و ۴۴۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۴۹.
- ↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۲۸
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۲۲.
- ↑ «ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.
- ↑ «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد.».. سوره فرقان، آیه ۷۷.
- ↑ ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا﴾ «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۶۸، ح۱.
- ↑ خصال، ص۶۲۱.
- ↑ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص۱۹، ح۱۲.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۶۹، ح۷.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۶۸، ح۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۰-۲۸۶؛ سوره اعراف، آیه ۸۹؛ سوره یونس، آیه ۸۸.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد.».. سوره انفال، آیه ۹.
- ↑ کافی، ج۲، ص۴۷۷، ح۳.
- ↑ نک: حسین حیدری کاشانی، دعا در میدان جنگ، صص ۱ - ۱۱۴.
- ↑ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۱۸۳.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۲۵-۲۷.
- ↑ ابن اشعث سیستانی، سنن ابی داوود، ج۱، ص۵۹۲، ح۲۶۳۲.
- ↑ دحلان، السیره النبویه، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۲۸.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۲۹، ح۷.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۶۱، ح۱۷.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۶.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۲۸.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۱۵.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۲۹.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۳۰.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۰.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، المُصنَّف، ص۵۷۴، ح۶۷۱۶.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۱.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ کافی، ج۸، ص۲۷۸، ح۴۲۰.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۲.
- ↑ حسین حیدری کاشانی، دعا در میدان جنگ، ص۷۷، به نقل از: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۳۸۹.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۴.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۶۸؛ ج۱۵، ص۹۵.
- ↑ سبل الهدی والرشاد، ج۷، ص۲۱.
- ↑ شیخ عباس قمی، کحل البصر، ص۱۴۵؛ این کلام را قاضی عیاض گفته است.
- ↑ «و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.
- ↑ «رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ «پروردگارا! داراییهایشان را نابود و دلهاشان را در بند کن چندان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۸۸.
- ↑ نک: عباس صفایی حائری، تاریخ پیامبر اسلام(ص)، ج۳، صص ۲۳۰ و ۲۳۱.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۵.
- ↑ مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۴۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۹، ص۲۲۱.
- ↑ مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۴۸.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۳۹.