عزاداری در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عزاداری
| موضوع مرتبط = عزاداری
| عنوان مدخل  = [[عزاداری]]
| عنوان مدخل  = عزاداری
| مداخل مرتبط = [[عزاداری در حدیث]] - [[عزاداری در تاریخ اسلامی]] - [[عزاداری در معارف و سیره حسینی]]
| مداخل مرتبط = [[عزاداری در قرآن]] - [[عزاداری در فقه اسلامی]] - [[عزاداری در تاریخ اسلامی]] - [[عزاداری در کلام اسلامی]] - [[عزاداری در معارف و سیره حسینی]] - [[عزاداری در نگاه اهل سنت]] - [[عزاداری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امام حسین (پرسش)
| پرسش مرتبط  =
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
برپا داشتن مراسمی به یاد [[سیدالشهدا]]{{ع}} در ایام مختلف، به‌ویژه دهۀ [[محرّم]] و [[روز عاشورا]]. این عمل، که زنده نگهداشتن [[هدف]] [[حسینی]] و [[فرهنگ]] عاشوراست، مورد [[تشویق]] بسیار [[اولیاء]] [[دین]] است و خود [[معصومین]]، در [[راه]] اقامۀ [[عزای حسینی]]، می‌‌کوشیدند<ref>تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.</ref>؛ زیرا [[عزاداری]]، بصورت [[گریه]]، برپایی [[مجالس ذکر]]، سرودن مرثیه، گریاندن، [[نوحه‌خوانی]] و... [[احیاء]] خط [[ائمه]] و [[تبیین]] [[مظلومیت]] آنان است. [[امام باقر]]{{ع}} در زمینۀ برپایی عزا در [[خانه‌ها]] برای [[امام حسین]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ{{ع}}}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعه‌ای از مرثیه‌ها در سوگ سیدالشهدا{{ع}} را آورده است.</ref>. (به کسانی که [[روز عاشورا]] نمی‌توانند به [[زیارت]] آن [[حضرت]] بروند اینگونه [[دستور]] می‌دهند) بر [[حسین]]{{ع}}، [[ندبه]] و [[عزاداری]] و [[گریه]] کند و به [[اهل]] خانۀ خود [[دستور]] دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار [[گریه]] و ناله بر [[حسین]]{{ع}}، [[مراسم]] [[عزاداری]] برپا کنند و یکدیگر را با [[گریه]] و [[تعزیت]] و تسلیت‌گویی در سوگ [[حسین]]{{ع}} در خانه‌هایشان [[ملاقات]] کنند.
برپا داشتن مراسمی به یاد [[سیدالشهدا]] {{ع}} در ایام مختلف، به‌ویژه دهۀ [[محرّم]] و [[روز عاشورا]]. این عمل، که زنده نگهداشتن [[هدف]] [[حسینی]] و [[فرهنگ]] عاشوراست، مورد [[تشویق]] بسیار [[اولیاء]] [[دین]] است و خود [[معصومین]]، در [[راه]] اقامۀ [[عزای حسینی]]، می‌‌کوشیدند<ref>تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.</ref>؛ زیرا [[عزاداری]]، بصورت [[گریه]]، برپایی [[مجالس ذکر]]، سرودن مرثیه، گریاندن، [[نوحه‌خوانی]] و... [[احیاء]] خط [[ائمه]] و [[تبیین]] [[مظلومیت]] آنان است. [[امام باقر]] {{ع}} در زمینۀ برپایی عزا در [[خانه‌ها]] برای [[امام حسین]] {{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ {{ع}}}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعه‌ای از مرثیه‌ها در سوگ سیدالشهدا {{ع}} را آورده است.</ref>. (به کسانی که [[روز عاشورا]] نمی‌توانند به [[زیارت]] آن [[حضرت]] بروند اینگونه [[دستور]] می‌دهند) بر [[حسین]] {{ع}}، [[ندبه]] و [[عزاداری]] و [[گریه]] کند و به [[اهل]] خانۀ خود [[دستور]] دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار [[گریه]] و ناله بر [[حسین]] {{ع}}، [[مراسم]] [[عزاداری]] برپا کنند و یکدیگر را با [[گریه]] و [[تعزیت]] و تسلیت‌گویی در سوگ [[حسین]] {{ع}} در خانه‌هایشان [[ملاقات]] کنند.


[[سنّت]] [[عزاداری]]، با برخورداری از [[عشق]] و محبّتی که از [[امام حسین]]{{ع}} در [[دل‌ها]] بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و [[مقدّس]] شده است و هرگز [[سستی]] و [[خاموشی]] ندارد و به [[برکت]] آن، اقشار بسیاری با [[امام حسین]]{{ع}} و [[دین]] و [[فرهنگ عاشورا]] آشنا می‌شوند. فراز و نشیب‌های زیادی بر [[سوگواری]] بر [[خامس آل عبا]] گذشته است و هرگاه که [[شیعیان]]، [[قدرت]] و [[حکومتی]] یافته‌اند، در [[ترویج]] و توسعۀ آن کوشیده‌اند. “در زمان [[پادشاهی]] [[آل بویه]]، در دهۀ اول [[محرم]]، [[شیعیان]] به [[عزاداری]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمودند... [[معز الدوله]]، اولین کسی است که [[فرمان]] داد که [[مردم]] [[بغداد]] در دهۀ اول [[محرّم]]، سیاه بپوشند و بازار‌ها را سیاهپوش کنند و به [[مراسم]] تعزیه‌داری [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمایند. بستن دکان‌ها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در [[روز عاشورا]] از طرف [[معز الدوله]] دیلمی در [[شهر]] [[بغداد]] به عمل آمد و تا اوایل [[سلطنت]] سلسلۀ سلجوقی در آن [[شهر]] معمول بود. این [[مراسم]] تا انقراض [[دولت]] [[دیالمه]] در تمام کشور‌های [[اسلامی]] قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”<ref>موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.</ref>.
[[سنّت]] [[عزاداری]]، با برخورداری از [[عشق]] و محبّتی که از [[امام حسین]] {{ع}} در [[دل‌ها]] بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و [[مقدّس]] شده است و هرگز [[سستی]] و [[خاموشی]] ندارد و به [[برکت]] آن، اقشار بسیاری با [[امام حسین]] {{ع}} و [[دین]] و [[فرهنگ عاشورا]] آشنا می‌شوند. فراز و نشیب‌های زیادی بر [[سوگواری]] بر [[خامس آل عبا]] گذشته است و هرگاه که [[شیعیان]]، [[قدرت]] و [[حکومتی]] یافته‌اند، در [[ترویج]] و توسعۀ آن کوشیده‌اند. “در زمان [[پادشاهی]] [[آل بویه]]، در دهۀ اول [[محرم]]، [[شیعیان]] به [[عزاداری]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمودند... [[معز الدوله]]، اولین کسی است که [[فرمان]] داد که [[مردم]] [[بغداد]] در دهۀ اول [[محرّم]]، سیاه بپوشند و بازار‌ها را سیاهپوش کنند و به [[مراسم]] تعزیه‌داری [[حضرت]] [[سیدالشهدا]] [[قیام]] نمایند. بستن دکان‌ها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در [[روز عاشورا]] از طرف [[معز الدوله]] دیلمی در [[شهر]] [[بغداد]] به عمل آمد و تا اوایل [[سلطنت]] سلسلۀ سلجوقی در آن [[شهر]] معمول بود. این [[مراسم]] تا انقراض [[دولت]] [[دیالمه]] در تمام کشور‌های [[اسلامی]] قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”<ref>موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.</ref>.
رمز [[جاودانگی]] [[نهضت حسینی]] نیز همین [[احیا]] و زنده نگهداشتن و [[تعظیم شعائر]] بوده است. [[امام خمینی]] فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این [[منبرها]]، با این روضه‌ها و با این [[مصیبت‌ها]] و با این سینه زنیها، ما را [[حفظ]] کرده‌اند، تا حالا آورده‌اند [[اسلام]] را... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش سر و سینه [[زن]] نباشد، [[حفظ]] نمی‌شود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود، [[علم]] بپاکنیم، [[نوحه]] خوانی کنیم، [[گریه]] کنیم، فریاد کنیم...”<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.</ref>. برپایی عزا برای [[سیدالشهدا]]، نوعی [[اعتراض]] به [[ظالمان]] و [[حمایت از مظلوم]] است. [[اشک]] ریختن در سوگ [[اباعبدالله]]{{ع}}، عامل تقویت حسّ [[عدالت‌خواهی]] و انتقام‌جویی از [[ستمگران]] و [[زمینه‌سازی]] برای تجمّع نیرو‌های پیرو [[حسین]]{{ع}} در خطّ [[دفاع از حق]] است. [[عزاداری]] برای [[شهید]]، انتقال [[فرهنگ]] “شهادت” به نسل‌های [[آینده]] است. به تعبیر [[شهید مطهری]]: “در شرایط [[خشن]] یزیدی، در حزب حسینی‌ها شرکت کردن و [[تظاهر]] به [[گریه]] کردن بر [[شهدا]]، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه [[اهل حق]] و [[اعلان]] [[جنگ]] با گروه [[باطل]] و در [[حقیقت]]، نوعی [[از خودگذشتگی]] است. اینجاست که [[عزاداری]] [[حسین بن علی]]{{ع}} یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ [[اجتماعی]] است”<ref>نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.</ref>. [[عزاداری]]، سبب می‌شود که [[شور]] و عاطفه، از [[شعور]] و [[شناخت]] برخوردار گردد و [[ایمان]] را در [[ذهن]] جامعۀ [[هوادار]]، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک [[فکر]] سازنده و حادثۀ الهام‌بخش، همواره تأثیر خود را [[حفظ]] کند. [[عزاداری]]، [[احیاء]] خط [[خون]] و [[شهادت]] و رساندن صدای [[مظلومیّت]] [[آل علی]] به [[گوش]] [[تاریخ]] است. [[عزاداران]] [[حسینی]]، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن [[عشق]] پوشیده‌اند و آمادۀ [[جان]] باختن و پر سوختن و فداشدن‌اند. نقش [[عزاداری]] در [[حفظ]] [[فرهنگ عاشورا]] مهمّ است. عمیق‌ترین پیوند‌ها را از طریق آمیختگی [[عقل]] و [[عشق]] و [[برهان]] و عاطفه که در [[کربلا]] تجسّم یافته است، انتقال می‌دهد. هم بر [[مظلومیت]] [[امام]] [[گریه]] می‌شود و هم در سایۀ آن [[هدف]] [[امام حسین]] از [[نهضت]] و حرکت، شناخته می‌شود. روضه‌های خانگی و دسته‌های [[عزاداری]] و هیئت‌های زنجیر زنی، [[پوشیدن لباس]] مشکی و [[پرچم]] به [[دست]] گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و [[نوحه‌خوانی]] و [[سینه‌زنی]] و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ [[حسینی]] است و این [[پیوند قلبی]] را عمق و [[غنا]] می‌بخشد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۸.</ref>.
رمز [[جاودانگی]] [[نهضت حسینی]] نیز همین [[احیا]] و زنده نگهداشتن و [[تعظیم شعائر]] بوده است. [[امام خمینی]] فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این [[منبرها]]، با این روضه‌ها و با این [[مصیبت‌ها]] و با این سینه زنیها، ما را [[حفظ]] کرده‌اند، تا حالا آورده‌اند [[اسلام]] را... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش سر و سینه [[زن]] نباشد، [[حفظ]] نمی‌شود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود، [[علم]] بپاکنیم، [[نوحه]] خوانی کنیم، [[گریه]] کنیم، فریاد کنیم... ”<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.</ref>. برپایی عزا برای [[سیدالشهدا]]، نوعی [[اعتراض]] به [[ظالمان]] و [[حمایت از مظلوم]] است. [[اشک]] ریختن در سوگ [[اباعبدالله]] {{ع}}، عامل تقویت حسّ [[عدالت‌خواهی]] و انتقام‌جویی از [[ستمگران]] و [[زمینه‌سازی]] برای تجمّع نیرو‌های پیرو [[حسین]] {{ع}} در خطّ [[دفاع از حق]] است. [[عزاداری]] برای [[شهید]]، انتقال [[فرهنگ]] “شهادت” به نسل‌های [[آینده]] است. به تعبیر [[شهید مطهری]]: “در شرایط [[خشن]] یزیدی، در حزب حسینی‌ها شرکت کردن و [[تظاهر]] به [[گریه]] کردن بر [[شهدا]]، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه [[اهل حق]] و [[اعلان]] [[جنگ]] با گروه [[باطل]] و در [[حقیقت]]، نوعی [[از خودگذشتگی]] است. اینجاست که [[عزاداری]] [[حسین بن علی]] {{ع}} یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ [[اجتماعی]] است”<ref>نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.</ref>. [[عزاداری]]، سبب می‌شود که [[شور]] و عاطفه، از [[شعور]] و [[شناخت]] برخوردار گردد و [[ایمان]] را در [[ذهن]] جامعۀ [[هوادار]]، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک [[فکر]] سازنده و حادثۀ الهام‌بخش، همواره تأثیر خود را [[حفظ]] کند. [[عزاداری]]، [[احیاء]] خط [[خون]] و [[شهادت]] و رساندن صدای [[مظلومیّت]] [[آل علی]] به [[گوش]] [[تاریخ]] است. [[عزاداران]] [[حسینی]]، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن [[عشق]] پوشیده‌اند و آمادۀ [[جان]] باختن و پر سوختن و فداشدن‌اند. نقش [[عزاداری]] در [[حفظ]] [[فرهنگ عاشورا]] مهمّ است. عمیق‌ترین پیوند‌ها را از طریق آمیختگی [[عقل]] و [[عشق]] و [[برهان]] و عاطفه که در [[کربلا]] تجسّم یافته است، انتقال می‌دهد. هم بر [[مظلومیت]] [[امام]] [[گریه]] می‌شود و هم در سایۀ آن [[هدف]] [[امام حسین]] از [[نهضت]] و حرکت، شناخته می‌شود. روضه‌های خانگی و دسته‌های [[عزاداری]] و هیئت‌های زنجیر زنی، [[پوشیدن لباس]] مشکی و [[پرچم]] به [[دست]] گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و [[نوحه‌خوانی]] و [[سینه‌زنی]] و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ [[حسینی]] است و این [[پیوند قلبی]] را عمق و [[غنا]] می‌بخشد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۸.</ref>.


==تشویق به [[سوگواری برای امام حسین]]{{ع}}==
== تشویق به [[سوگواری برای امام حسین]] {{ع}} ==
[[محمد بن سنان]] از برخی [[راویان شیعه]] از [[امام صادق]] نقل کرده است: [[پیامبر خدا]]{{ع}} فرمود: «وقتی [[روز قیامت]] می‌شود، خیمه‌ای از [[نور]] برای [[فاطمه]] بر پا می‌گردد و [[حسین]]، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او می‌آورد و وقتی فاطمه آن را می‌بیند، ناله‌ای بلند، سر می‌دهد و کسی از [[فرشتگان مقرّب]] و [[پیامبران]] مُرسَل و [[بندگان]] [[مؤمن]] نمی‌مانَد، مگر این که برای [[ناراحتی]] فاطمه می‌گِرید.»... [[خداوند]]، [[شیعیان]] ما را [[رحمت]] کند! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، حقیقتاً مؤمن‌اند. به خدا سوگند، آنان در [[اندوه]] و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت می‌کنند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}‏ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ{{س}} قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ{{ع}} رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ‏ شَهَقَتْ‏ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ}} (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref>
[[محمد بن سنان]] از برخی [[راویان شیعه]] از [[امام صادق]] نقل کرده است: [[پیامبر خدا]] {{ع}} فرمود: «وقتی [[روز قیامت]] می‌شود، خیمه‌ای از [[نور]] برای [[فاطمه]] بر پا می‌گردد و [[حسین]]، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او می‌آورد و وقتی فاطمه آن را می‌بیند، ناله‌ای بلند، سر می‌دهد و کسی از [[فرشتگان مقرّب]] و [[پیامبران]] مُرسَل و [[بندگان]] [[مؤمن]] نمی‌مانَد، مگر این که برای [[ناراحتی]] فاطمه می‌گِرید.»... [[خداوند]]، [[شیعیان]] ما را [[رحمت]] کند! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، حقیقتاً مؤمن‌اند. به خدا سوگند، آنان در [[اندوه]] و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت می‌کنند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}‏ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ {{س}} قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ {{ع}} رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ‏ شَهَقَتْ‏ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ}} (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref>


==سوگواری در دهه اول [[محرم]]==
== سوگواری در دهه اول [[محرم]] ==
[[ابراهیم بن ابی محمود]] از [[امام رضا]] نقل می‌کند: [[محرّم]]، ماهی است که در دوران [[جاهلی]]، [[مردم]]، [[جنگ]] را در آن، [[تحریم]] می‌کردند؛ اما ریختن [[خون]] ما را در آن، روا شمردند و [[حرمت]] ما را شکستند و [[فرزندان]] و [[زنان]] ما را به [[اسارت]] بردند و در [[خیمه]] و خرگاه ما، [[آتش]] بر افروختند و هر چه داشتیم، به [[غارت]] بردند و حرمت پیامبر خدا{{صل}} را در [[حقّ]] ما رعایت نکردند. [[روز]] حسین{{ع}}، پلک‌های ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و [[عزیز]] ما را [[ذلیل]] کرد و در [[سرزمین]] کَرْب (اندوه) و [[بلا]] ([[گرفتاری]])، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید [[گریه]] کنندگان بر کسی مانند حسین{{ع}} بگِریند، که گریه، [[گناهان بزرگ]] را می‌ریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه [[محرّم]] می‌رسید، خندان دیده نمی‌شد و [[اندوه]]، بر او چیره می‌شد تا این ده [[روز]] به پایان برسد. وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز، روز [[عزا]] و اندوه و گریه‌اش بود و می‌فرمود: «این، همان روزی است که [[حسین]] - که درودهای [[خدا]] بر او باد - در آن، کشته شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ‏ الْمُحَرَّمَ‏ شَهْرٌ كَانَ‏ أَهْلُ‏ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ{{ع}} كَانَ أَبِي{{ع}} إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ{{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref>
[[ابراهیم بن ابی محمود]] از [[امام رضا]] نقل می‌کند: [[محرّم]]، ماهی است که در دوران [[جاهلی]]، [[مردم]]، [[جنگ]] را در آن، [[تحریم]] می‌کردند؛ اما ریختن [[خون]] ما را در آن، روا شمردند و [[حرمت]] ما را شکستند و [[فرزندان]] و [[زنان]] ما را به [[اسارت]] بردند و در [[خیمه]] و خرگاه ما، [[آتش]] بر افروختند و هر چه داشتیم، به [[غارت]] بردند و حرمت پیامبر خدا {{صل}} را در [[حقّ]] ما رعایت نکردند. [[روز]] حسین {{ع}}، پلک‌های ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و [[عزیز]] ما را [[ذلیل]] کرد و در [[سرزمین]] کَرْب (اندوه) و [[بلا]] ([[گرفتاری]])، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید [[گریه]] کنندگان بر کسی مانند حسین {{ع}} بگِریند، که گریه، [[گناهان بزرگ]] را می‌ریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه [[محرّم]] می‌رسید، خندان دیده نمی‌شد و [[اندوه]]، بر او چیره می‌شد تا این ده [[روز]] به پایان برسد. وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز، روز [[عزا]] و اندوه و گریه‌اش بود و می‌فرمود: «این، همان روزی است که [[حسین]] - که درودهای [[خدا]] بر او باد - در آن، کشته شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ‏ الْمُحَرَّمَ‏ شَهْرٌ كَانَ‏ أَهْلُ‏ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ {{ع}} كَانَ أَبِي {{ع}} إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ {{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۵.</ref>


==نخستین برگزار کننده [[سوگواری]]==
== نخستین برگزار کننده [[سوگواری]] ==
===سوگواری در [[کربلا]]===
=== سوگواری در [[کربلا]] ===
====[[مرثیه‌سرایی]] [[زینب]]{{س}} بر جنازه [[برادر]]====
==== [[مرثیه‌سرایی]] [[زینب]] {{س}} بر جنازه [[برادر]] ====
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: [[زنان]] را از خیمه‌ها بیرون آوردند و خیمه‌ها را [[آتش]] زدند. پس زنان، سوگوار و غارت‌زده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت [[اسیر]]، با خواریِ اسیری، حرکت می‌کردند، گفتند: «به [[حقّ]] خدا [[سوگند]]، ما را از کنار [[قتلگاه]] حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، [[شیون]] کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، [[زینب دختر علی]]{{ع}} را فراموش نمی‌کنم که حسین{{ع}} را صدا می‌کرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد می‌زد: «وا محمّدا! درودهای [[فرشتگان]] [[آسمان]]، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به [[خون]]، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! [[دختران]] تو، [[اسیر]] شده‌اند. به [[خدا]] و به محمّدِ [[مصطفی]] و به علیِ [[مرتضی]] و به [[فاطمه]] [[زهرا]] و به [[حمزه سید الشهدا]]، شِکوه می‌کنم. وا محمّدا! این، [[حسین]] است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او می‌وزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه [[غم]] جانکاهی و چه غصّه‌ای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم [[پیامبر خدا]]، از [[دنیا]] رفت. ای [[اصحاب]] [[محمّد]]! اینان، [[نسل]] مصطفایند که به اسیری برده می‌شوند»<ref>{{متن حدیث|أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ{{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۶.</ref>
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: [[زنان]] را از خیمه‌ها بیرون آوردند و خیمه‌ها را [[آتش]] زدند. پس زنان، سوگوار و غارت‌زده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت [[اسیر]]، با خواریِ اسیری، حرکت می‌کردند، گفتند: «به [[حقّ]] خدا [[سوگند]]، ما را از کنار [[قتلگاه]] حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، [[شیون]] کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، [[زینب دختر علی]] {{ع}} را فراموش نمی‌کنم که حسین {{ع}} را صدا می‌کرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد می‌زد: «وا محمّدا! درودهای [[فرشتگان]] [[آسمان]]، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به [[خون]]، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! [[دختران]] تو، [[اسیر]] شده‌اند. به [[خدا]] و به محمّدِ [[مصطفی]] و به علیِ [[مرتضی]] و به [[فاطمه]] [[زهرا]] و به [[حمزه سید الشهدا]]، شِکوه می‌کنم. وا محمّدا! این، [[حسین]] است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او می‌وزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه [[غم]] جانکاهی و چه غصّه‌ای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم [[پیامبر خدا]]، از [[دنیا]] رفت. ای [[اصحاب]] [[محمّد]]! اینان، [[نسل]] مصطفایند که به اسیری برده می‌شوند»<ref>{{متن حدیث|أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ {{ع}} تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا}} (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۶.</ref>


====[[مرثیه‌سرایی]] اُمّ [[کلثوم]]===
==== [[مرثیه‌سرایی]] [[ام کلثوم]] ====
[[عبداللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: اسب حسین{{ع}} به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانی‌اش را به [[خون حسین]]{{ع}} خون‌آلود کرد و پا بر [[زمین]] کوبید و شیهه سر داد. [[دختران پیامبر]]{{صل}}، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بی‌سوار را دیدند و فهمیدند که حسین{{ع}} کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین{{ع}}<ref>در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین{{ع}} است.</ref>،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا می‌زد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و [[عمامه]] و رَدایش را برده‌اند»<ref>{{متن حدیث|أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ‏ حَتَّى لَطَخَ‏ عُرْفَهُ‏ وَ نَاصِيَتَهُ‏ بِدَمِ‏ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ{{صل}} صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً{{صل}} قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۷.</ref>
[[عبداللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: اسب حسین {{ع}} به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانی‌اش را به [[خون حسین]] {{ع}} خون‌آلود کرد و پا بر [[زمین]] کوبید و شیهه سر داد. [[دختران پیامبر]] {{صل}}، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بی‌سوار را دیدند و فهمیدند که حسین {{ع}} کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین {{ع}}<ref>در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین {{ع}} است.</ref>،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا می‌زد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و [[عمامه]] و رَدایش را برده‌اند»<ref>{{متن حدیث|أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ‏ حَتَّى لَطَخَ‏ عُرْفَهُ‏ وَ نَاصِيَتَهُ‏ بِدَمِ‏ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ {{صل}} صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً {{صل}} قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۷.</ref>


====[[مرثیه‌سرایی]] [[دختران پیامبر]]{{صل}} هنگام عبور از کنار کشتگان====
==== [[مرثیه‌سرایی]] [[دختران پیامبر]] {{صل}} هنگام عبور از کنار کشتگان ====
[[قرة بن قیس تمیمی]] نقل می‌کند که: وقتی [[زنان]] را از کنار جنازه [[حسین]]{{ع}} و [[خویشان]] و فرزندانش می‌گذراندند، دیدم که [[شیون]] سر دادند و به صورت‌هایشان زدند<ref>{{متن حدیث|نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ{{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref>
[[قرة بن قیس تمیمی]] نقل می‌کند که: وقتی [[زنان]] را از کنار جنازه [[حسین]] {{ع}} و [[خویشان]] و فرزندانش می‌گذراندند، دیدم که [[شیون]] سر دادند و به صورت‌هایشان زدند<ref>{{متن حدیث|نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ {{ع}} وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref>


====مرثیه‌سرایی رَباب====
==== مرثیه‌سرایی رَباب ====
در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل شده است که: همراه [[امام حسین]]{{ع}}، همسرش رَباب، دختر [[امرؤ القیس]] و [[مادر]] دخترش سَکینه بود که او را با کاروان [[اسیران]] به [[شام]] بردند. او به [[مدینه]] بازگشت و بزرگان [[قریش]]، از وی [[خواستگاری]] کردند. گفت: «من جز [[پیامبر خدا]]{{صل}}، پدرشوهری بر نمی‌گزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانه‌ای نرفت، تا این که [[بیمار]] شد و افسرده حال، از [[دنیا]] رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار [[قبر حسین]]{{ع}} ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی [[اندوهگین]]، درگذشت<ref>{{متن حدیث|كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَ‌هِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ}} (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref>
در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل شده است که: همراه [[امام حسین]] {{ع}}، همسرش رَباب، دختر [[امرؤ القیس]] و [[مادر]] دخترش سَکینه بود که او را با کاروان [[اسیران]] به [[شام]] بردند. او به [[مدینه]] بازگشت و بزرگان [[قریش]]، از وی [[خواستگاری]] کردند. گفت: «من جز [[پیامبر خدا]] {{صل}}، پدرشوهری بر نمی‌گزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانه‌ای نرفت، تا این که [[بیمار]] شد و افسرده حال، از [[دنیا]] رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار [[قبر حسین]] {{ع}} ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی [[اندوهگین]]، درگذشت<ref>{{متن حدیث|كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ {{ع}} امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَ‌هِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ}} (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۸.</ref>


===[[سوگواری]] در [[کوفه]]===
=== [[سوگواری]] در [[کوفه]] ===
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: در سال ۶۱ [[هجری]] وارد کوفه شدم، زمانی که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} با [[زنان]] از [[کربلا]] باز می‌گشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بی‌جهاز آوردند، زنان [[کوفه]] می‌گریستند و مرثیه می‌سرودند<ref>در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه می‌گریستند.»..، آمده: «زنان کوفه می‌گریستند و گریبان چاک می‌کردند و مردان هم با آنان می‌گریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی می‌زدند و گریبان چاک می‌کردند».</ref><ref>{{متن حدیث|قَدِمْتُ‏ الْكُوفَةَ فِي‏ الْمُحَرَّمِ‏ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref>
از [[حذلم بن ستیر]] نقل است: در سال ۶۱ [[هجری]] وارد کوفه شدم، زمانی که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} با [[زنان]] از [[کربلا]] باز می‌گشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بی‌جهاز آوردند، زنان [[کوفه]] می‌گریستند و مرثیه می‌سرودند<ref>در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه می‌گریستند.».. ، آمده: «زنان کوفه می‌گریستند و گریبان چاک می‌کردند و مردان هم با آنان می‌گریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی می‌زدند و گریبان چاک می‌کردند».</ref><ref>{{متن حدیث|قَدِمْتُ‏ الْكُوفَةَ فِي‏ الْمُحَرَّمِ‏ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ}} (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref>


===[[سوگواری]] در [[شام]]===
=== [[سوگواری]] در [[شام]] ===
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: در مجلس [[یزید]]، هنگامی که سرِ [[امام حسین]]{{ع}}: زنی از [[بنی هاشم]] که در [[کاخ]] یزید بود، شروع به [[مرثیه‌سرایی]] برای [[حسین]]{{ع}} کرد و فریاد می‌زد: ای حسین! ای [[محبوب]]! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر [[محمّد]]! ای [[بهار]] بیوگان و [[یتیمان]]! ای کشته به دست [[اولاد]] حرام‌زاده! هر که این را شنید، گریست<ref>{{متن حدیث|جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ‏ الْأَرَامِلِ‏ وَ الْيَتَامَى‏ يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا}} (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).</ref>.
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است: در مجلس [[یزید]]، هنگامی که سرِ [[امام حسین]] {{ع}}: زنی از [[بنی هاشم]] که در [[کاخ]] یزید بود، شروع به [[مرثیه‌سرایی]] برای [[حسین]] {{ع}} کرد و فریاد می‌زد: ای حسین! ای [[محبوب]]! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر [[محمّد]]! ای [[بهار]] بیوگان و [[یتیمان]]! ای کشته به دست [[اولاد]] حرام‌زاده! هر که این را شنید، گریست<ref>{{متن حدیث|جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ‏ الْأَرَامِلِ‏ وَ الْيَتَامَى‏ يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا}} (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).</ref>.


در کتاب [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]] نقل است: همین که زنان حسین{{ع}} وارد شدند، چند [[زن]] از زن‌های [[یزید بن معاویه]]، [[شیون]] کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین{{ع}} ماتم گرفتند<ref>{{متن حدیث|وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ{{ع}} عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ{{ع}} مَأتَمَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref>
در کتاب [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]] نقل است: همین که زنان حسین {{ع}} وارد شدند، چند [[زن]] از زن‌های [[یزید بن معاویه]]، [[شیون]] کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین {{ع}} ماتم گرفتند<ref>{{متن حدیث|وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ {{ع}} عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ {{ع}} مَأتَمَا}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۸۹.</ref>


===[[سوگواری]] در [[مدینه]]===
=== [[سوگواری]] در [[مدینه]] ===
====نخستین ناله‌ای که در مدینه بلند شد====
==== نخستین ناله‌ای که در مدینه بلند شد ====
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است: نخستین شیون‌کننده‌ای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ [[سلمه]]، [[همسر پیامبر]] [[خدا]] بود. [[پیامبر]]{{صل}}، شیشه‌ای پُر از [[خاک]] به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «[[جبرئیل]] به من خبر داده که [[امّت]] من، [[حسین]] را می‌کُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر{{صل}} این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، [[خون]] تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر [[ساعت]] به آن شیشه نظر می‌انداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر [[پیامبر خدا]]!» بلند شد. [[زنان]]، از هر سو [[شیون]] سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِله‌ای شد که تا آن [[زمان]]، شنیده نشده بود<ref>{{متن حدیث|كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۰.</ref>
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است: نخستین شیون‌کننده‌ای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ [[سلمه]]، [[همسر پیامبر]] [[خدا]] بود. [[پیامبر]] {{صل}}، شیشه‌ای پُر از [[خاک]] به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «[[جبرئیل]] به من خبر داده که [[امّت]] من، [[حسین]] را می‌کُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر {{صل}} این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، [[خون]] تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر [[ساعت]] به آن شیشه نظر می‌انداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر [[پیامبر خدا]]!» بلند شد. [[زنان]]، از هر سو [[شیون]] سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِله‌ای شد که تا آن [[زمان]]، شنیده نشده بود<ref>{{متن حدیث|كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۰.</ref>


====هنگام دریافت خبر====
==== هنگام دریافت خبر ====
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به [[یزید بن معاویه]] نوشت و خبر کشته شدن حسین{{ع}} و خبر [[اسارت]] [[خاندان]] او را به وی داد. او به [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[حکمران]] مدینه نیز همین را نوشت؛ اما [[عمرو]]، وقتی خبر را دریافت کرد، به [[منبر]] رفت و خبر را اعلام کرد. [[آه]] و ناله [[بنی هاشم]]، شَدید و زیاد شد و [[آیین]] ماتم و سوگ بر پا کردند<ref>{{متن حدیث|كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ‏ وَاعِيَةُ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ‏ وَ الْمَآتِمِ}} (الملهوف، ص۲۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref>
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به [[یزید بن معاویه]] نوشت و خبر کشته شدن حسین {{ع}} و خبر [[اسارت]] [[خاندان]] او را به وی داد. او به [[عمرو بن سعید بن عاص]]، [[حکمران]] مدینه نیز همین را نوشت؛ اما [[عمرو]]، وقتی خبر را دریافت کرد، به [[منبر]] رفت و خبر را اعلام کرد. [[آه]] و ناله [[بنی هاشم]]، شَدید و زیاد شد و [[آیین]] ماتم و سوگ بر پا کردند<ref>{{متن حدیث|كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ‏ وَاعِيَةُ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ‏ وَ الْمَآتِمِ}} (الملهوف، ص۲۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref>


====هنگام بازگشت [[اهل بیت]] [[امام]]{{ع}}====
==== هنگام بازگشت [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} ====
از [[بشیر بن حذلم]]<ref>اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.</ref> نقل شده است: وقتی به [[مدینه]] نزدیک شدیم، [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} پیاده شد. بارش را بر [[زمین]] گذاشت و خیمه‌اش را بر پا کرد و [[زنان]] را پیاده نمود و فرمود: «ای [[بشیر]]! [[خدا]]، پدرت را [[رحمت]] کند که شاعر بود. آیا تو هم می‌توانی [[شعر]] بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر [[پیامبر خدا]]! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن [[حسین]]{{ع}} را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به [[مسجد پیامبر]]{{صل}} رسیدم، صدایم را [[بغض]] آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای [[مردم]] یثرب! این [[شهر]]، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند [[باران]]، بگِریید. تنَش در [[کربلا]]، گلگون افتاده و سرش بر تیرک‌ها، چرخانده می‌شود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین{{ع}}) است که با عمّه‌ها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمده‌اند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان می‌دهم. هیچ [[زن]] پرده‌نشین و پوشیده‌ای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پرده‌ها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، [[شیون]] می‌کردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن [[روز]] ندیده‌ام و نیز روزی را تلخ‌تر برای [[مسلمانان]] پس از در [[گذشت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}}<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ أَبَاكَ‏ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ{{ع}} ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ:‏ «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ{{صل}}}} (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref>
از [[بشیر بن حذلم]]<ref>اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.</ref> نقل شده است: وقتی به [[مدینه]] نزدیک شدیم، [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} پیاده شد. بارش را بر [[زمین]] گذاشت و خیمه‌اش را بر پا کرد و [[زنان]] را پیاده نمود و فرمود: «ای [[بشیر]]! [[خدا]]، پدرت را [[رحمت]] کند که شاعر بود. آیا تو هم می‌توانی [[شعر]] بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر [[پیامبر خدا]]! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن [[حسین]] {{ع}} را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به [[مسجد پیامبر]] {{صل}} رسیدم، صدایم را [[بغض]] آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای [[مردم]] یثرب! این [[شهر]]، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند [[باران]]، بگِریید. تنَش در [[کربلا]]، گلگون افتاده و سرش بر تیرک‌ها، چرخانده می‌شود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین {{ع}}) است که با عمّه‌ها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمده‌اند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان می‌دهم. هیچ [[زن]] پرده‌نشین و پوشیده‌ای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پرده‌ها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، [[شیون]] می‌کردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن [[روز]] ندیده‌ام و نیز روزی را تلخ‌تر برای [[مسلمانان]] پس از در [[گذشت پیامبر]] [[خدا]] {{صل}}<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ أَبَاكَ‏ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ {{ع}} ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ:‏ «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ {{صل}}}} (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۱.</ref>


====[[مرثیه]] [[ام البنین]]====
==== [[مرثیه]] [[ام البنین]] ====
[[حسن بن خضر]] از پدرش از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند: بر [[حسین]]{{ع}} پنج سال گریسته شد. اُمّ [[جعفر]] کِلابی ([[امّ البنین]])، برای حسین{{ع}} مرثیه می‌سرایید و می‌گریست تا این که چشمانش [[نابینا]] شد. [[مروان]]، [[حاکم]] [[مدینه]]، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به [[گریه]] و [[مرثیه‌سرایی]] او گوش می‌داد<ref>{{متن حدیث|بُكِيَ الْحُسَيْنُ{{ع}} خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِي‌ءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا}} (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref>
[[حسن بن خضر]] از پدرش از [[امام صادق]] {{ع}} نقل می‌کند: بر [[حسین]] {{ع}} پنج سال گریسته شد. اُمّ [[جعفر]] کِلابی ([[امّ البنین]])، برای حسین {{ع}} مرثیه می‌سرایید و می‌گریست تا این که چشمانش [[نابینا]] شد. [[مروان]]، [[حاکم]] [[مدینه]]، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به [[گریه]] و [[مرثیه‌سرایی]] او گوش می‌داد<ref>{{متن حدیث|بُكِيَ الْحُسَيْنُ {{ع}} خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِي‌ءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا}} (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref>


====تداوم [[سوگواری]] [[اهل بیت]] [[امام]]{{ع}} تا کشته شدن [[ابن زیاد]]====
==== تداوم [[سوگواری]] [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} تا کشته شدن [[ابن زیاد]] ====
[[جارود بن منذر]] از امام صادق{{ع}} نقل کرده است که: هیچ [[زن]] [[هاشمی]] از ما شانه نزد و [[خضاب]] نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ [[قاتلان حسین]]{{ع}} را برایمان فرستاد<ref>{{متن حدیث|مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى‏ بَعَثَ‏ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ{{ع}}}} (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref>
[[جارود بن منذر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده است که: هیچ [[زن]] [[هاشمی]] از ما شانه نزد و [[خضاب]] نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ [[قاتلان حسین]] {{ع}} را برایمان فرستاد<ref>{{متن حدیث|مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى‏ بَعَثَ‏ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ {{ع}}}} (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۳.</ref>


==مصیبت‌خوانی برای [[امام حسین]]{{ع}}==
== مصیبت‌خوانی برای [[امام حسین]] {{ع}} ==


===[[تشویق]] به مصیبت‌خوانی برای امام حسین{{ع}}===
=== [[تشویق]] به مصیبت‌خوانی برای امام حسین {{ع}} ===
از [[مسمع بن عبدالملک کردین بصری]] نقل شده است که: [[امام صادق]]{{ع}} به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با [[حسین]]{{ع}} شد، یادآوری نمی‌کنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «[[بی‌تابی]] نیز می‌کنی؟». گفتم: آری - به [[خدا]] [[سوگند]] - و برای آن، [[اشک]] هم می‌ریزم و خانواده‌ام، اثر آن را در من می‌بینند و از [[غذا خوردن]]، خودداری می‌کنم، به گونه‌ای که آن وضعیت، در چهره‌ام نمایان می‌شود. فرمود: «خدا بر اشک‌هایت، [[رحمت]] آورد! بدان که تو از بی‌تابی‌کنندگان بر مایی»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْجَزَعِ‏ لَنَا}} (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref>
از [[مسمع بن عبدالملک کردین بصری]] نقل شده است که: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با [[حسین]] {{ع}} شد، یادآوری نمی‌کنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «[[بی‌تابی]] نیز می‌کنی؟». گفتم: آری - به [[خدا]] [[سوگند]] - و برای آن، [[اشک]] هم می‌ریزم و خانواده‌ام، اثر آن را در من می‌بینند و از [[غذا خوردن]]، خودداری می‌کنم، به گونه‌ای که آن وضعیت، در چهره‌ام نمایان می‌شود. فرمود: «خدا بر اشک‌هایت، [[رحمت]] آورد! بدان که تو از بی‌تابی‌کنندگان بر مایی»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْجَزَعِ‏ لَنَا}} (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref>


===[[درود فرستادن]] بر امام حسین{{ع}} هنگام یاد کردن از ایشان===
=== [[درود فرستادن]] بر امام حسین {{ع}} هنگام یاد کردن از ایشان ===
امام صادق{{ع}}: به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار می‌شود که من: «بگو: [[درود]] بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار می‌گویی و [[سلام]] تو، از دور و نزدیک، به او می‌رسد»<ref>یادکردِ امام حسین{{ع}} در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل می‌شود. از جمله، ذکر [[مصیبت]] [[امام]]{{ع}} که از [[بهترین]] انواع یادآوری است. بنا بر این، [[شایسته]] است که عبارت: {{متن حدیث|صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ}} که از [[آداب]] یادکردِ ایشان است -، هنگام ذکر مصیبت، گفته شود.
امام صادق {{ع}}: به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار می‌شود که من: «بگو: [[درود]] بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار می‌گویی و [[سلام]] تو، از دور و نزدیک، به او می‌رسد»<ref>یادکردِ امام حسین {{ع}} در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل می‌شود. از جمله، ذکر [[مصیبت]] [[امام]] {{ع}} که از [[بهترین]] انواع یادآوری است. بنا بر این، [[شایسته]] است که عبارت: {{متن حدیث|صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ}} که از [[آداب]] یادکردِ ایشان است - هنگام ذکر مصیبت، گفته شود.
{{متن حدیث|لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي‏ كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ‏{{ع}} فَأَيَّ شَيْ‏ءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ}} ([[الکافی]]، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref>
{{متن حدیث|لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي‏ كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ‏{{ع}} فَأَيَّ شَيْ‏ءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ}} ([[الکافی]]، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۴.</ref>


===به یاد مصیبت امام حسین{{ع}} بودن، در هنگام [[آشامیدن]] آب===
=== به یاد مصیبت امام حسین {{ع}} بودن، هنگام آشامیدن آب ===
[[داوود رقی]] نقل کرده است: در [[محضر امام]] صادق{{ع}} بودم که آب‌طلبید. وقتی از آن نوشید، [[اشک]] ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای [[داوود]]! [[خدا]] [[لعنت]] کند کُشنده [[حسین]] را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین{{ع}} و خاندانش یاد کند و کُشنده‌اش را [[لعن]] کند، مگر این که [[خداوند]]، برایش یک صد هزار [[حسنه]] می‌نویسد و یک صد هزار [[گناه]] را از او می‌زُداید و یکصد هزار درجه به او می‌دهد و گویی که یکصد هزار برده، [[آزاد]] کرده است. همچنین [[خداوند عزوجل]] وی را در [[قیامت]]، خنک‌دل [[محشور]] می‌کند»<ref>{{متن حدیث|كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ مَا مِنْ‏ عَبْدٍ شَرِبَ‏ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ}} (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref>
[[داوود رقی]] نقل کرده است: در محضر [[امام صادق]] {{ع}} بودم که آب‌طلبید. وقتی از آن نوشید، [[اشک]] ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای [[داوود]]! [[خدا]] [[لعنت]] کند کُشنده [[حسین]] را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین {{ع}} و خاندانش یاد کند و کُشنده‌اش را [[لعن]] کند، مگر این که [[خداوند]]، برایش یک صد هزار [[حسنه]] می‌نویسد و یک صد هزار [[گناه]] را از او می‌زُداید و یکصد هزار درجه به او می‌دهد و گویی که یکصد هزار برده، [[آزاد]] کرده است. همچنین [[خداوند عزوجل]] وی را در [[قیامت]]، خنک‌دل [[محشور]] می‌کند»<ref>{{متن حدیث|كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ مَا مِنْ‏ عَبْدٍ شَرِبَ‏ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ {{ع}} وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ}} (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref>


===[[اندوه]] فراوان [[امام صادق]]{{ع}} به هنگام یادکرد [[مصیبت]] جدّش===
=== [[اندوه]] فراوان [[امام صادق]] {{ع}} به هنگام یادکرد [[مصیبت]] جدّش ===
از [[ابوعماره منشد]] نقل شده است: روزی نشد که در [[محضر امام]] صادق{{ع}} از [[امام حسین]]{{ع}} یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن [[روز]]، خندان باشد. می‌فرمود: «حسین{{ع}}، اشک هر مؤمنی است»<ref>{{متن حدیث|مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ{{ع}} عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي‏ يَوْمٍ‏ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ{{ع}} يَقُولُ الْحُسَيْنُ{{ع}} عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ}} (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref>
از [[ابوعماره منشد]] نقل شده است: روزی نشد که در محضر امام صادق {{ع}} از [[امام حسین]] {{ع}} یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن [[روز]]، خندان باشد. می‌فرمود: «حسین {{ع}}، اشک هر مؤمنی است»<ref>{{متن حدیث|مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ {{ع}} عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فِي‏ يَوْمٍ‏ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ {{ع}} يَقُولُ الْحُسَيْنُ {{ع}} عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ}} (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۹۵.</ref>
 
== شیوه‌های [[عزاداری]] ==
=== [[گریه]] کردن ===
از شیوه‌های معمول در عزاداری و سوگواری، [[اشک]] ریختن است که به طور طبیعی هر [[انسانی]] در غم فراق عزیزی [[اندوهگین]] می‌شود و اشک می‌ریزد. در [[روایات]] می‌خوانیم هنگامی که ابراهیم فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت، آن حضرت در [[مرگ]] او گریست و هنگامی که برخی از [[اصحاب]] معترضانه از آن حضرت سبب گریه را پرسیدند، فرمود: {{متن حدیث|تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَوْجَعُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ}}؛ «چشم می‌گرید و [[قلب]] به درد می‌آید، ولی بر زبان سخنی که موجب [[خشم خدا]] شود، جاری نمی‌سازیم»<ref>بحارالانوار، ج۷۹، ص۹۱.</ref>. همچنین نقل شده است وقتی که [[صحابی]] جلیل القدر «[[عثمان بن مظعون]]» از دنیا رفت، رسول خدا{{صل}} مدتی طولانی بر او گریه کرد<ref>بحارالانوار، ج۷۹، ص۹۱.</ref>. و در [[شهادت]] [[جعفر بن ابی طالب]] و [[زید بن حارثه]] نیز بسیار گریست<ref>بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۴.</ref>.
 
همچنین در تاریخ می‌خوانیم پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} مسلمانان به شدت گریه و ندبه کردند و نقل شده است: «هنگامی که [[پیامبر]] رحلت کرد، کوچک و بزرگ، در مرگ آن حضرت داغدار شدند و بسیار بر او گریستند؛ ولی در میان همه [[مردم]] و [[خویشاوندان]]، هیچ کس [[حزن]] و اندوهش از [[حضرت زهرا]]{{س}} بیشتر نبود. حزن او پیوسته افزایش و گریه او شدت می‌یافت»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ{{صل}} افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ... وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ{{س}} وَ كَانَ حُزْنُهَا يَتَجَدَّدُ وَ يَزِيدُ وَ بُكَاؤُهَا يَشْتَدُّ}}؛ (بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۵).</ref>. [[گریه]] کردن بر مصائب امام حسین{{ع}} نیز از شیوه‌های معمول [[عزاداری]] است و مورد سفارش نیز قرار گرفته است.
 
[[امام رضا]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ‌}}؛ «بر همانند حسین باید [[گریه کنندگان]]، گریه کنند»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۹۴.</ref>. البته نباید فراموش کرد که این گریه‌ها جنبه شخصی ندارد، و در واقع اعلام [[جنگ]] و [[ستیز با ظالمان]] و ستمگران است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۷۸.</ref>.
 
=== [[تباکی]] ===
«تباکی» به معنای آن است که [[انسان]] به خود حالت گریه بگیرد،؛ چراکه گاه ممکن است برخی از علاقمندان به سبب پاره‌ای از شرایط، [[اشک]] از چشمانشان جاری نشود، ولی این نباید سبب عدم شرکت در محافل و [[مجالس حسینی]] گردد،؛ چراکه در این صورت می‌توان با «تباکی» و حالت [[غم]] و [[اندوه]] و گریه به خود گرفتن، به خیل [[عزاداران]] پیوست و از [[پاداش]] [[معنوی]] آن نیز برخوردار شد، در این کار نیز [[نشانه]] [[ظلم ستیزی]] و [[مبارزه]] با [[ظالمان]] است،؛ چراکه [[هدف امام حسین]]{{ع}} چیزی جز این نبود. [[روایت]] [[فضیلت]] «تباکی» نیز پیش از این گذشت<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۷۹.</ref>.
 
=== [[لباس]] مشکی بر تن کردن ===
مرسوم و معمول میان [[مردم]] آن است که در غم [[مرگ]] عزیزان، لباس سیاه بر تن می‌کنند و این رنگ لباس را، علامت [[ماتم]] و [[عزا]] می‌دانند. بنابراین، یکی از راه‌ها و شیوه‌های مطلوب عزاداری برای [[خامس آل عبا]]، پوشیدن لباس سیاه در سالروز [[شهادت]] آن حضرت یا ایام [[محرم]] است. در [[تاریخ]] می‌خوانیم: هنگامی که [[حسین بن علی]]{{ع}} به شهادت رسید، [[زنان]] بنی [[هاشمی]] لباس‌های سیاه و [[خشن]] پوشیدند<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ‌}}؛ (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۸).</ref>.
 
در برخی از [[روایات]] نیز آمده است: هنگامی که (بر اثر خطابه‌ها و افشاگری‌های امام سجاد{{ع}} و [[حضرت زینب]]{{س}}) یزید به [[خاندان]] [[هاشمی]] [[اجازه]] داد در [[دمشق]] [[عزاداری]] کنند، [[زنان]] هاشمی و قرشی لباس سیاه بر تن پوشیدند و به مدت هفت [[روز]] برای [[امام حسین]]{{ع}} و [[شهدای کربلا]] عزاداری کردند<ref>{{متن حدیث|فَلَمْ تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا قُرَشِيَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ نَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ}}؛ (مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۲۷). لازم به یادآوری است که هر چند [[فقها]] بر اساس روایات به [[کراهت]] لباس سیاه به خصوص در [[نماز]] [[فتوا]] داده‌اند، ولی [[پوشیدن]] آن برای [[عزای امام حسین]]{{ع}} کراهتی ندارد و شاید رجحان نیز داشته باشد؛ زیرا جنبه [[تعظیم شعائر]] بر آن [[غلبه]] دارد.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۸۰.</ref>
 
=== تشکیل مجالس [[سوگواری]] ===
تشکیل مجالس سوگواری و محافل عزاداری برای [[ابی عبدالله الحسین]]{{ع}} از شیوه‌های معمول اقامه عزاست؛ علاقمندان به [[مکتب]] [[حسینی]] با برپایی چنین مجالسی، از اهداف عالی و ارزشمند [[قیام امام حسین]]{{ع}} [[آگاه]] می‌شوند و بر [[مصائب]] آن حضرت و یارانش [[اشک]] می‌ریزند و این مجالس همواره وسیله مهمی برای [[بیداری]] و [[آگاهی]] توده‌های [[مردم]] بوده است. [[امام صادق]]{{ع}} به یکی از یارانش به نام «فضیل» فرمود: آیا تشکیل مجلس می‌دهید و با یکدیگر (پیرامون [[معارف دینی]] و [[فضایل اهل بیت]]{{عم}}) گفتگو می‌کنید؟ فضیل پاسخ داد: آری. [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا}}؛ «چنین مجالسی را [[دوست]] می‌دارم. مکتب ما را زنده نگه دارید؛ [[خداوند]] [[رحمت]] کند کسی را که مکتب ما را احیا کند». سپس امام{{ع}} ادامه داد: «هر کس که (مصائب) ما را یادآورد و یا نزد او از ما یادی شود و اشک از دیدگانش سرازیر گردد، هر چند اندک باشد، خداوند گناهانش را بیامرزد»<ref>وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۳۹۲. (پیرامون تشکیل عزای حسینی از سوی برخی از امامان، پیش از این سخن گفته شد).</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۸۰.</ref>
 
=== نوحه‌سرایی ===
نوحه‌سرایی به صورت خواندن اشعار سوزناک و پر معنی در مصائب امام حسین{{ع}} و یارانش است و سبب تحریک [[احساسات]] و [[عواطف]] [[مسلمین]] و تبیین حوادث و خاطرات [[عاشورا]] است، شیوه‌ای معمول و مرسوم در [[عزاداری]] است. این شیوه، ریشه در عصر ائمه{{عم}} دارد. [[امامان اهل بیت]]{{عم}} با [[تشویق]] نوحه‌سرایان و مرثیه‌خوانان، آنان را به سرودن اشعار و نوحه‌سرایی و بیان حوادث [[کربلا]] و فجایع [[بنی امیه]] ترغیب کرده و [[پاداش]] فراوانی را برای چنین اعمالی ذکر می‌کردند<ref>در فصل‌های گذشته به برخی از احادیث در این زمینه اشاره شده است.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز پس از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} اشعاری را در رثای آن حضرت سرودند<ref>رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۲۳ و ۵۴۷؛ ج۷۹، ص۱۰۶.</ref>.
 
برخی از دانشمندان [[اهل سنت]] نیز اشعاری را از [[زهرای مرضیه]]{{س}} در فراق پدر بزرگوارش نقل کرده‌اند. «[[حاکم نیشابوری]]» می‌نویسد: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} را به خاک سپردند، [[فاطمه]]{{س}} خطاب به «انس» فرمود: {{متن حدیث|یَا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ تَحْثُوا التُّرَابَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ}}؛ «ای انس آیا قلبتان [[رضایت]] داد که بر بدن [[رسول خدا]]{{صل}} خاک بریزید؟».
 
سپس ادامه داد: {{متن حدیث|يَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ يَا أَبَتَاهْ مِنْ رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ يَا أَبَتَاهْ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهُ يَا أَبَتَاهْ إِلَى جَبْرَئِيلَ أَنْعَاهُ‌}}
«پدر [[جان]] ای آن‌که [[دعوت]] پروردگارش را [[اجابت]] کردی؛ پدر جان ای آن‌که به [[پروردگار]] خویش نزدیک (و ملحق) شدی.
پدرجان! [[بهشت]] برین جایت باد؛ پدرجان! رحلت تو را به [[جبرئیل]] خبر می‌دهم»<ref>مستدرک حاکم، ج۱، ص۳۸۲. همین ماجرا، جملات و اشعار، با اندکی تفاوت در صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب مرض النبی و وفاته، حدیث ۳۰ آمده است.</ref>. همچنین «[[ام سلمه]]» در محضر رسول خدا{{صل}} در [[مرگ]] پسرعمویش، نوحه‌سرایی کرد و با [[حزن]] و [[اندوه]] اشعاری را خواند<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۸۹، ح۲.</ref>.
 
[[امام باقر]]{{ع}} به فرزندش [[امام صادق]]{{ع}} سفارش کرد که مقداری از مالم را [[وقف]] کن برای آن‌که به مدت ده سال جمعی از نوحه‌سرایان در «[[منا]]» برایم [[نوحه سرایی]] کنند<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۸۸.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۸۱.</ref>
 
=== به سر و سینه زدن ===
به سر و سینه زدن در [[عزا]] و [[مصیبت]] بزرگی همچون مصائب امام حسین{{ع}} امری عادی و طبیعی است. همان‌گونه که متعارف است [[مردم]] در [[مرگ]] عزیزترین عزیزان خویش به سر و سینه می‌زنند. هر چند لازم است از کارهای موهن و نادرست پرهیز شود. متأسفانه بعضی از عوام دست به کارهای زننده‌ای می‌زنند که اثر منفی در شکوه و عظمت مراسم [[حسینی]] دارد و باید عقلای [[قوم]] آنها را با زبان خوب از این گونه [[اعمال]] زننده باز دارند.
 
نقل شده است هنگامی که [[زنان]] و [[فرزندان]] [[خاندان]] [[هاشمی]] را از [[شام]] به سمت [[مدینه]] حرکت دادند؛ در میان راه از راهنمای قافله خواستند آنها را به [[کربلا]] ببرد، تا تجدید دیداری با [[شهیدان کربلا]] شود. هنگامی که به آن سرزمین رسیدند، مشاهده کردند که [[جابر بن عبدالله انصاری]] و جمعی از [[بنی هاشم]] برای [[زیارت قبر]] حسین{{ع}} به کربلا آمده‌اند. این دو قافله وقتی با یکدیگر [[ملاقات]] کردند، دیدارشان همراه با [[اندوه]]، [[گریه]] و بر سر و صورت زدن بود و به این ترتیب ماتمی جانسوز در آن سرزمین برپا کردند<ref>{{متن حدیث|فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ}}؛ (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۶).</ref>.
 
هر چند در [[روایات]]- تا آنجا که ما جستجو کردیم- درباره سینه زدن بر مصائب اهل بیت{{عم}} مطلبی یافت نشده است؛ ولی تعبیر به «لطم» ظاهراً شامل سینه زنی نیز می‌شود<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۸۲.</ref>.
 
=== تعطیلی [[کسب و کار]] ===
از نمودهای روشن ماتم‌زدگی و [[عزادار]] بودن، دست کشیدن از کسب و کار و تعطیل کردن بازارهاست. در ارتباط با ترک تلاش و کوشش [[دنیوی]] در [[روز عاشورا]] روایتی نیز وارد شده است. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ فِي حَوَائِجِهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ}}؛ «هر کس در [[روز عاشورا]] تلاش و کوشش [[دنیوی]] را رها سازد، [[خداوند]] حوایج [[دنیا]] و [[آخرت]] او را برآورده کند و هر کس که روز عاشورا را [[روز]] [[مصیبت]] و [[اندوه]] و [[گریه]] قرار دهد، خداوند [[روز قیامت]] را برای وی روز [[شادی]] و [[سرور]] قرار خواهد داد»<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۸۳.</ref>
 
==[[عزاداران]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[مدینه]]==
===[[نوحه‌گر]] اول «[[ام سلمه]]» زوجه [[رسول خدا]]{{صل}}===
در [[سنن ترمذی]]، [[سیر]] النبلاء، ریاض النضره، [[تاریخ]] [[ابن کثیر]]، تاریخ الخمیس و دیگر کتب از قول «سلمی» گوید: نزد «ام سلمه» رفتم و دیدم که می‌گرید. گفتم: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ گفت: رسول خدا{{صل}} را با سر و روی خاک‌آلود - به [[خواب]] - دیدم و گفتم: «یا [[رسول الله]]! شما را چه می‌شود؟ فرمود: «اندکی پیش [[شاهد]] کشته شدن حسین بودم!»<ref>سنن ترمذی، ج۱۳، ص۱۹۴؛ مستدرک حاکم، ج۴، ص۱۹؛ سیر النبلاء، ج۳، ص۲۱۳؛ ریاض النضره، ص۱۴۸؛ تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۳۸؛ تاریخ ابن کثیر، ج۸، ص۲۰۱؛ تاریخ سیوطی، ص۲۰۸؛ تاریخ ابن عساکر، حدیث ۷۲۶؛ تهذیب آن، ج۴، ص۲۴۰.</ref>.
 
[[یعقوبی]] گوید: نخستین نوحه‌گر مدینه «ام سلمه» زوجه رسول خدا{{صل}} بود. چون [[پیامبر]] شیشه‌ای از [[تربت]] [[قبر حسین]] را به او سپرده و فرموده بود: «[[جبرئیل]] مرا [[آگاه]] کرد که امتم حسین را می‌کشند و این تربت را به من داد» و ام سلمه گفته است: پیامبر به من فرمود: «هرگاه این خاک به [[خون]] تازه بدل شد بدان که حسین کشته شده است» و این خاک نزد او بود تا آنگاه که لحظه [[موعود]] فرارسید و او دم‌به‌دم به این شیشه نظر می‌کرد و چون شیشه را خونین دید ناله {{عربی|واحسينا}} و {{متن حدیث|يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‌!}} سرداد و [[زنان]] اطراف با او همصدا شدند و شیون و [[زاری]]، به گونه‌ای بی‌سابقه، سراسر مدینه را فراگرفت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۷ - ۲۴۸.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[ترجمه معالم المدرستین ج۳ (کتاب)|ترجمه معالم المدرستین ج۳]]، ص ۱۸۹.</ref>
 
===نوحه‌گر دوم «[[ابن عباس]]»===
در [[مسند]] [[احمد بن حنبل]] و [[فضائل]] او، [[معجم الکبیر]] [[طبرانی]]، [[مستدرک حاکم]]، ریاض النضره و دیگر کتب از قول «[[عمار بن ابی عمار]]» و او از «ابن عباس» گوید: «رسول خدا{{صل}} را در نیمه‌های [[روز]]، ژولیده و غبارآلود با شیشه‌ای از خون، به خواب دیدم و گفتم: «یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد چه شده؟» فرمود: «این [[خون حسین]] و [[یاران]] اوست که از صبح امروز یکسره برداشت کرده‌ام!» [[عمار]] گوید: آن [[روز]] را ثبت کردیم و بعدها دریافتیم که حسین{{ع}} در آن روز کشته شده بود<ref>مسند احمد، ج۱، ص۲۴۲ و ۲۸۲؛ فضائل احمد، حدیث ۲۰ و ۲۲ و ۲۶؛ معجم طبرانی، حدیث ۵۶؛ مستدرک حاکم، ج۴، ص۳۹۸؛ سیر النبلاء، ج۳، ص۳۲۳؛ ریاض النضره، ص۱۴۸؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۹۳ و ۱۹۴؛ تذکره سبط ابن جوزی، ص۱۵۲؛ تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۳۸؛ تاریخ ابن کثیر، ج۶، ص۲۳۱؛ ج۸، ص۲۰۰؛ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۰۰؛ الاصابه، ج۱، ص۳۳۴؛ تاریخ سیوطی، ص۲۰۸؛ امالی شجری، ص۱۶۰.</ref>.
 
در [[تاریخ ابن عساکر]] و [[ابن کثیر]] از قول «[[علی بن زید بن جدعان]]» گوید: [[ابن عباس]] از [[خواب]] بیدار شد و گفت: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref> به‌خدا [[سوگند]] حسین کشته شد! به او گفتند: به چه دلیل؟ گفت: «[[رسول خدا]]{{صل}} را با شیشه‌ای از [[خون]] در خواب دیدم که فرمود: «آیا می‌دانی امتم پس از من چه کردند؟ حسین را کشتند! این خون او و خون [[یاران]] اوست که به‌سوی [[خدا]] بالا می‌برم» حاضران، آن روز و آن [[ساعت]] را ثبت کردند و چون بیست و چهار روز بعد خبر [[قتل حسین]] به [[مدینه]] رسید معلوم شد که آن حضرت در همان روز و همان ساعت [[شهید]] شده بود<ref>تاریخ ابن کثیر، ج۸، ص۲۰۰؛ تاریخ ابن عساکر، حدیث ۷۲۳ - ۷۲۵.</ref>.<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[ترجمه معالم المدرستین ج۳ (کتاب)|ترجمه معالم المدرستین ج۳]] ص ۱۹۰.</ref>
 
===[[نوحه‌گر]] سوم===
[[طبری]] و دیگران از قول «[[عمرو بن عکرمه]]» گوید: صبح روزی که حسین کشته شد در مدینه گردهم آمده بودیم که ناگهان یکی از [[موالی]] ما گفت: «دیشب ندای یک منادی را شنیدم که می‌گفت: ای [[قاتلان]] نابخرد حسین! به [[عذاب]] و [[عقاب]] بشارتتان باد، که همه [[آسمانیان]] بر شما [[نفرین]] می‌کنند و همه [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] و [[مردمان]]، آری، شما از زبان زاده داوود و [[موسی]] و حامل [[انجیل]] [[لعنت]] شدید!<ref>{{عربی|أَيُّهَا الْقَاتِلُونَ جَهْلًا حُسَيْناً *** أَبْشِرُوا بِالْعَذَابِ وَ التَّنْكِيلِ‌
كُلُّ أَهْلِ السَّمَاءِ يَدْعُو عَلَيْكُمْ *** مِنْ نَبِيٍّ وَ مَلْأَكٍ وَ قَبِيلِ‌
قَدْ لُعِنْتُمْ عَلَى لِسَانِ ابْنِ دَاوُدَ *** وَ مُوسَى وَ حَامِلِ الْإِنْجِيلِ}}</ref>
و در [[روایات]] دیگری از «[[ام سلمه]]» و غیر او آمده است که آنها [[نوحه‌گری]] «[[جنیان]]» بر حسین{{ع}} با ابیات مذکور را شنیده‌اند<ref>[[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[ترجمه معالم المدرستین ج۳ (کتاب)|ترجمه معالم المدرستین ج۳]]، ص ۱۹۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۷۵: خط ۱۳۲:
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:1100843.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|'''عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها''']]
# [[پرونده:1100846.jpg|22px]] [[سید مرتضی عسکری|عسکری، سید مرتضی]]، [[ترجمه معالم المدرستین ج۳ (کتاب)|'''ترجمه معالم المدرستین ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۷

مقدمه

برپا داشتن مراسمی به یاد سیدالشهدا (ع) در ایام مختلف، به‌ویژه دهۀ محرّم و روز عاشورا. این عمل، که زنده نگهداشتن هدف حسینی و فرهنگ عاشوراست، مورد تشویق بسیار اولیاء دین است و خود معصومین، در راه اقامۀ عزای حسینی، می‌‌کوشیدند[۱]؛ زیرا عزاداری، بصورت گریه، برپایی مجالس ذکر، سرودن مرثیه، گریاندن، نوحه‌خوانی و... احیاء خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان است. امام باقر (ع) در زمینۀ برپایی عزا در خانه‌ها برای امام حسین (ع) می‌‌فرماید: «ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ (ع) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ (ع)»[۲]. (به کسانی که روز عاشورا نمی‌توانند به زیارت آن حضرت بروند اینگونه دستور می‌دهند) بر حسین (ع)، ندبه و عزاداری و گریه کند و به اهل خانۀ خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار گریه و ناله بر حسین (ع)، مراسم عزاداری برپا کنند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت‌گویی در سوگ حسین (ع) در خانه‌هایشان ملاقات کنند.

سنّت عزاداری، با برخورداری از عشق و محبّتی که از امام حسین (ع) در دل‌ها بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و مقدّس شده است و هرگز سستی و خاموشی ندارد و به برکت آن، اقشار بسیاری با امام حسین (ع) و دین و فرهنگ عاشورا آشنا می‌شوند. فراز و نشیب‌های زیادی بر سوگواری بر خامس آل عبا گذشته است و هرگاه که شیعیان، قدرت و حکومتی یافته‌اند، در ترویج و توسعۀ آن کوشیده‌اند. “در زمان پادشاهی آل بویه، در دهۀ اول محرم، شیعیان به عزاداری حضرت سیدالشهدا قیام نمودند... معز الدوله، اولین کسی است که فرمان داد که مردم بغداد در دهۀ اول محرّم، سیاه بپوشند و بازار‌ها را سیاهپوش کنند و به مراسم تعزیه‌داری حضرت سیدالشهدا قیام نمایند. بستن دکان‌ها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در روز عاشورا از طرف معز الدوله دیلمی در شهر بغداد به عمل آمد و تا اوایل سلطنت سلسلۀ سلجوقی در آن شهر معمول بود. این مراسم تا انقراض دولت دیالمه در تمام کشور‌های اسلامی قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”[۳]. رمز جاودانگی نهضت حسینی نیز همین احیا و زنده نگهداشتن و تعظیم شعائر بوده است. امام خمینی فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، با این روضه‌ها و با این مصیبت‌ها و با این سینه زنیها، ما را حفظ کرده‌اند، تا حالا آورده‌اند اسلام را... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش سر و سینه زن نباشد، حفظ نمی‌شود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود، علم بپاکنیم، نوحه خوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم... ”[۴]. برپایی عزا برای سیدالشهدا، نوعی اعتراض به ظالمان و حمایت از مظلوم است. اشک ریختن در سوگ اباعبدالله (ع)، عامل تقویت حسّ عدالت‌خواهی و انتقام‌جویی از ستمگران و زمینه‌سازی برای تجمّع نیرو‌های پیرو حسین (ع) در خطّ دفاع از حق است. عزاداری برای شهید، انتقال فرهنگ “شهادت” به نسل‌های آینده است. به تعبیر شهید مطهری: “در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینی‌ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل و در حقیقت، نوعی از خودگذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی (ع) یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ اجتماعی است”[۵]. عزاداری، سبب می‌شود که شور و عاطفه، از شعور و شناخت برخوردار گردد و ایمان را در ذهن جامعۀ هوادار، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک فکر سازنده و حادثۀ الهام‌بخش، همواره تأثیر خود را حفظ کند. عزاداری، احیاء خط خون و شهادت و رساندن صدای مظلومیّت آل علی به گوش تاریخ است. عزاداران حسینی، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن عشق پوشیده‌اند و آمادۀ جان باختن و پر سوختن و فداشدن‌اند. نقش عزاداری در حفظ فرهنگ عاشورا مهمّ است. عمیق‌ترین پیوند‌ها را از طریق آمیختگی عقل و عشق و برهان و عاطفه که در کربلا تجسّم یافته است، انتقال می‌دهد. هم بر مظلومیت امام گریه می‌شود و هم در سایۀ آن هدف امام حسین از نهضت و حرکت، شناخته می‌شود. روضه‌های خانگی و دسته‌های عزاداری و هیئت‌های زنجیر زنی، پوشیدن لباس مشکی و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و نوحه‌خوانی و سینه‌زنی و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ حسینی است و این پیوند قلبی را عمق و غنا می‌بخشد[۶].

تشویق به سوگواری برای امام حسین (ع)

محمد بن سنان از برخی راویان شیعه از امام صادق نقل کرده است: پیامبر خدا (ع) فرمود: «وقتی روز قیامت می‌شود، خیمه‌ای از نور برای فاطمه بر پا می‌گردد و حسین، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او می‌آورد و وقتی فاطمه آن را می‌بیند، ناله‌ای بلند، سر می‌دهد و کسی از فرشتگان مقرّب و پیامبران مُرسَل و بندگان مؤمن نمی‌مانَد، مگر این که برای ناراحتی فاطمه می‌گِرید.»... خداوند، شیعیان ما را رحمت کند! به خدا سوگند، آنان، حقیقتاً مؤمن‌اند. به خدا سوگند، آنان در اندوه و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت می‌کنند[۷].[۸]

سوگواری در دهه اول محرم

ابراهیم بن ابی محمود از امام رضا نقل می‌کند: محرّم، ماهی است که در دوران جاهلی، مردم، جنگ را در آن، تحریم می‌کردند؛ اما ریختن خون ما را در آن، روا شمردند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را به اسارت بردند و در خیمه و خرگاه ما، آتش بر افروختند و هر چه داشتیم، به غارت بردند و حرمت پیامبر خدا (ص) را در حقّ ما رعایت نکردند. روز حسین (ع)، پلک‌های ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و عزیز ما را ذلیل کرد و در سرزمین کَرْب (اندوه) و بلا (گرفتاری)، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید گریه کنندگان بر کسی مانند حسین (ع) بگِریند، که گریه، گناهان بزرگ را می‌ریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه محرّم می‌رسید، خندان دیده نمی‌شد و اندوه، بر او چیره می‌شد تا این ده روز به پایان برسد. وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز، روز عزا و اندوه و گریه‌اش بود و می‌فرمود: «این، همان روزی است که حسین - که درودهای خدا بر او باد - در آن، کشته شد»[۹].[۱۰]

نخستین برگزار کننده سوگواری

سوگواری در کربلا

مرثیه‌سرایی زینب (س) بر جنازه برادر

در کتاب الملهوف نقل است: زنان را از خیمه‌ها بیرون آوردند و خیمه‌ها را آتش زدند. پس زنان، سوگوار و غارت‌زده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت اسیر، با خواریِ اسیری، حرکت می‌کردند، گفتند: «به حقّ خدا سوگند، ما را از کنار قتلگاه حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، شیون کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، زینب دختر علی (ع) را فراموش نمی‌کنم که حسین (ع) را صدا می‌کرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد می‌زد: «وا محمّدا! درودهای فرشتگان آسمان، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به خون، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! دختران تو، اسیر شده‌اند. به خدا و به محمّدِ مصطفی و به علیِ مرتضی و به فاطمه زهرا و به حمزه سید الشهدا، شِکوه می‌کنم. وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او می‌وزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه غم جانکاهی و چه غصّه‌ای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم پیامبر خدا، از دنیا رفت. ای اصحاب محمّد! اینان، نسل مصطفایند که به اسیری برده می‌شوند»[۱۱].[۱۲]

مرثیه‌سرایی ام کلثوم

عبداللّه بن منصور از امام صادق نقل کرده است که: اسب حسین (ع) به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانی‌اش را به خون حسین (ع) خون‌آلود کرد و پا بر زمین کوبید و شیهه سر داد. دختران پیامبر (ص)، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بی‌سوار را دیدند و فهمیدند که حسین (ع) کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین (ع)[۱۳]،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا می‌زد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و عمامه و رَدایش را برده‌اند»[۱۴].[۱۵]

مرثیه‌سرایی دختران پیامبر (ص) هنگام عبور از کنار کشتگان

قرة بن قیس تمیمی نقل می‌کند که: وقتی زنان را از کنار جنازه حسین (ع) و خویشان و فرزندانش می‌گذراندند، دیدم که شیون سر دادند و به صورت‌هایشان زدند[۱۶].[۱۷]

مرثیه‌سرایی رَباب

در کتاب الکامل فی التاریخ نقل شده است که: همراه امام حسین (ع)، همسرش رَباب، دختر امرؤ القیس و مادر دخترش سَکینه بود که او را با کاروان اسیران به شام بردند. او به مدینه بازگشت و بزرگان قریش، از وی خواستگاری کردند. گفت: «من جز پیامبر خدا (ص)، پدرشوهری بر نمی‌گزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانه‌ای نرفت، تا این که بیمار شد و افسرده حال، از دنیا رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار قبر حسین (ع) ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی اندوهگین، درگذشت[۱۸].[۱۹]

سوگواری در کوفه

از حذلم بن ستیر نقل است: در سال ۶۱ هجری وارد کوفه شدم، زمانی که علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) با زنان از کربلا باز می‌گشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. مردم برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بی‌جهاز آوردند، زنان کوفه می‌گریستند و مرثیه می‌سرودند[۲۰][۲۱].[۲۲]

سوگواری در شام

در کتاب الملهوف نقل است: در مجلس یزید، هنگامی که سرِ امام حسین (ع): زنی از بنی هاشم که در کاخ یزید بود، شروع به مرثیه‌سرایی برای حسین (ع) کرد و فریاد می‌زد: ای حسین! ای محبوب! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر محمّد! ای بهار بیوگان و یتیمان! ای کشته به دست اولاد حرام‌زاده! هر که این را شنید، گریست[۲۳].

در کتاب أنساب الأشراف نقل است: همین که زنان حسین (ع) وارد شدند، چند زن از زن‌های یزید بن معاویه، شیون کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین (ع) ماتم گرفتند[۲۴].[۲۵]

سوگواری در مدینه

نخستین ناله‌ای که در مدینه بلند شد

در کتاب تاریخ الیعقوبی نقل است: نخستین شیون‌کننده‌ای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ سلمه، همسر پیامبر خدا بود. پیامبر (ص)، شیشه‌ای پُر از خاک به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «جبرئیل به من خبر داده که امّت من، حسین را می‌کُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر (ص) این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، خون تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر ساعت به آن شیشه نظر می‌انداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر پیامبر خدا!» بلند شد. زنان، از هر سو شیون سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِله‌ای شد که تا آن زمان، شنیده نشده بود[۲۶].[۲۷]

هنگام دریافت خبر

در کتاب الملهوف نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به یزید بن معاویه نوشت و خبر کشته شدن حسین (ع) و خبر اسارت خاندان او را به وی داد. او به عمرو بن سعید بن عاص، حکمران مدینه نیز همین را نوشت؛ اما عمرو، وقتی خبر را دریافت کرد، به منبر رفت و خبر را اعلام کرد. آه و ناله بنی هاشم، شَدید و زیاد شد و آیین ماتم و سوگ بر پا کردند[۲۸].[۲۹]

هنگام بازگشت اهل بیت امام (ع)

از بشیر بن حذلم[۳۰] نقل شده است: وقتی به مدینه نزدیک شدیم، علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) پیاده شد. بارش را بر زمین گذاشت و خیمه‌اش را بر پا کرد و زنان را پیاده نمود و فرمود: «ای بشیر! خدا، پدرت را رحمت کند که شاعر بود. آیا تو هم می‌توانی شعر بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر پیامبر خدا! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن حسین (ع) را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به مسجد پیامبر (ص) رسیدم، صدایم را بغض آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای مردم یثرب! این شهر، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند باران، بگِریید. تنَش در کربلا، گلگون افتاده و سرش بر تیرک‌ها، چرخانده می‌شود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین (ع)) است که با عمّه‌ها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمده‌اند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان می‌دهم. هیچ زن پرده‌نشین و پوشیده‌ای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پرده‌ها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، شیون می‌کردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن روز ندیده‌ام و نیز روزی را تلخ‌تر برای مسلمانان پس از در گذشت پیامبر خدا (ص)[۳۱].[۳۲]

مرثیه ام البنین

حسن بن خضر از پدرش از امام صادق (ع) نقل می‌کند: بر حسین (ع) پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابی (امّ البنین)، برای حسین (ع) مرثیه می‌سرایید و می‌گریست تا این که چشمانش نابینا شد. مروان، حاکم مدینه، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به گریه و مرثیه‌سرایی او گوش می‌داد[۳۳].[۳۴]

تداوم سوگواری اهل بیت امام (ع) تا کشته شدن ابن زیاد

جارود بن منذر از امام صادق (ع) نقل کرده است که: هیچ زن هاشمی از ما شانه نزد و خضاب نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ قاتلان حسین (ع) را برایمان فرستاد[۳۵].[۳۶]

مصیبت‌خوانی برای امام حسین (ع)

تشویق به مصیبت‌خوانی برای امام حسین (ع)

از مسمع بن عبدالملک کردین بصری نقل شده است که: امام صادق (ع) به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با حسین (ع) شد، یادآوری نمی‌کنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «بی‌تابی نیز می‌کنی؟». گفتم: آری - به خدا سوگند - و برای آن، اشک هم می‌ریزم و خانواده‌ام، اثر آن را در من می‌بینند و از غذا خوردن، خودداری می‌کنم، به گونه‌ای که آن وضعیت، در چهره‌ام نمایان می‌شود. فرمود: «خدا بر اشک‌هایت، رحمت آورد! بدان که تو از بی‌تابی‌کنندگان بر مایی»[۳۷].[۳۸]

درود فرستادن بر امام حسین (ع) هنگام یاد کردن از ایشان

امام صادق (ع): به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار می‌شود که من: «بگو: درود بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار می‌گویی و سلام تو، از دور و نزدیک، به او می‌رسد»[۳۹].[۴۰]

به یاد مصیبت امام حسین (ع) بودن، هنگام آشامیدن آب

داوود رقی نقل کرده است: در محضر امام صادق (ع) بودم که آب‌طلبید. وقتی از آن نوشید، اشک ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای داوود! خدا لعنت کند کُشنده حسین را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین (ع) و خاندانش یاد کند و کُشنده‌اش را لعن کند، مگر این که خداوند، برایش یک صد هزار حسنه می‌نویسد و یک صد هزار گناه را از او می‌زُداید و یکصد هزار درجه به او می‌دهد و گویی که یکصد هزار برده، آزاد کرده است. همچنین خداوند عزوجل وی را در قیامت، خنک‌دل محشور می‌کند»[۴۱].[۴۲]

اندوه فراوان امام صادق (ع) به هنگام یادکرد مصیبت جدّش

از ابوعماره منشد نقل شده است: روزی نشد که در محضر امام صادق (ع) از امام حسین (ع) یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن روز، خندان باشد. می‌فرمود: «حسین (ع)، اشک هر مؤمنی است»[۴۳].[۴۴]

شیوه‌های عزاداری

گریه کردن

از شیوه‌های معمول در عزاداری و سوگواری، اشک ریختن است که به طور طبیعی هر انسانی در غم فراق عزیزی اندوهگین می‌شود و اشک می‌ریزد. در روایات می‌خوانیم هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) از دنیا رفت، آن حضرت در مرگ او گریست و هنگامی که برخی از اصحاب معترضانه از آن حضرت سبب گریه را پرسیدند، فرمود: «تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَوْجَعُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ»؛ «چشم می‌گرید و قلب به درد می‌آید، ولی بر زبان سخنی که موجب خشم خدا شود، جاری نمی‌سازیم»[۴۵]. همچنین نقل شده است وقتی که صحابی جلیل القدر «عثمان بن مظعون» از دنیا رفت، رسول خدا(ص) مدتی طولانی بر او گریه کرد[۴۶]. و در شهادت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه نیز بسیار گریست[۴۷].

همچنین در تاریخ می‌خوانیم پس از رحلت رسول اکرم(ص) مسلمانان به شدت گریه و ندبه کردند و نقل شده است: «هنگامی که پیامبر رحلت کرد، کوچک و بزرگ، در مرگ آن حضرت داغدار شدند و بسیار بر او گریستند؛ ولی در میان همه مردم و خویشاوندان، هیچ کس حزن و اندوهش از حضرت زهرا(س) بیشتر نبود. حزن او پیوسته افزایش و گریه او شدت می‌یافت»[۴۸]. گریه کردن بر مصائب امام حسین(ع) نیز از شیوه‌های معمول عزاداری است و مورد سفارش نیز قرار گرفته است.

امام رضا(ع) فرمود: «فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ‌»؛ «بر همانند حسین باید گریه کنندگان، گریه کنند»[۴۹]. البته نباید فراموش کرد که این گریه‌ها جنبه شخصی ندارد، و در واقع اعلام جنگ و ستیز با ظالمان و ستمگران است[۵۰].

تباکی

«تباکی» به معنای آن است که انسان به خود حالت گریه بگیرد،؛ چراکه گاه ممکن است برخی از علاقمندان به سبب پاره‌ای از شرایط، اشک از چشمانشان جاری نشود، ولی این نباید سبب عدم شرکت در محافل و مجالس حسینی گردد،؛ چراکه در این صورت می‌توان با «تباکی» و حالت غم و اندوه و گریه به خود گرفتن، به خیل عزاداران پیوست و از پاداش معنوی آن نیز برخوردار شد، در این کار نیز نشانه ظلم ستیزی و مبارزه با ظالمان است،؛ چراکه هدف امام حسین(ع) چیزی جز این نبود. روایت فضیلت «تباکی» نیز پیش از این گذشت[۵۱].

لباس مشکی بر تن کردن

مرسوم و معمول میان مردم آن است که در غم مرگ عزیزان، لباس سیاه بر تن می‌کنند و این رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا می‌دانند. بنابراین، یکی از راه‌ها و شیوه‌های مطلوب عزاداری برای خامس آل عبا، پوشیدن لباس سیاه در سالروز شهادت آن حضرت یا ایام محرم است. در تاریخ می‌خوانیم: هنگامی که حسین بن علی(ع) به شهادت رسید، زنان بنی هاشمی لباس‌های سیاه و خشن پوشیدند[۵۲].

در برخی از روایات نیز آمده است: هنگامی که (بر اثر خطابه‌ها و افشاگری‌های امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)) یزید به خاندان هاشمی اجازه داد در دمشق عزاداری کنند، زنان هاشمی و قرشی لباس سیاه بر تن پوشیدند و به مدت هفت روز برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا عزاداری کردند[۵۳].[۵۴]

تشکیل مجالس سوگواری

تشکیل مجالس سوگواری و محافل عزاداری برای ابی عبدالله الحسین(ع) از شیوه‌های معمول اقامه عزاست؛ علاقمندان به مکتب حسینی با برپایی چنین مجالسی، از اهداف عالی و ارزشمند قیام امام حسین(ع) آگاه می‌شوند و بر مصائب آن حضرت و یارانش اشک می‌ریزند و این مجالس همواره وسیله مهمی برای بیداری و آگاهی توده‌های مردم بوده است. امام صادق(ع) به یکی از یارانش به نام «فضیل» فرمود: آیا تشکیل مجلس می‌دهید و با یکدیگر (پیرامون معارف دینی و فضایل اهل بیت(ع)) گفتگو می‌کنید؟ فضیل پاسخ داد: آری. امام(ع) فرمود: «إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا»؛ «چنین مجالسی را دوست می‌دارم. مکتب ما را زنده نگه دارید؛ خداوند رحمت کند کسی را که مکتب ما را احیا کند». سپس امام(ع) ادامه داد: «هر کس که (مصائب) ما را یادآورد و یا نزد او از ما یادی شود و اشک از دیدگانش سرازیر گردد، هر چند اندک باشد، خداوند گناهانش را بیامرزد»[۵۵].[۵۶]

نوحه‌سرایی

نوحه‌سرایی به صورت خواندن اشعار سوزناک و پر معنی در مصائب امام حسین(ع) و یارانش است و سبب تحریک احساسات و عواطف مسلمین و تبیین حوادث و خاطرات عاشورا است، شیوه‌ای معمول و مرسوم در عزاداری است. این شیوه، ریشه در عصر ائمه(ع) دارد. امامان اهل بیت(ع) با تشویق نوحه‌سرایان و مرثیه‌خوانان، آنان را به سرودن اشعار و نوحه‌سرایی و بیان حوادث کربلا و فجایع بنی امیه ترغیب کرده و پاداش فراوانی را برای چنین اعمالی ذکر می‌کردند[۵۷]. امیرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) نیز پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) اشعاری را در رثای آن حضرت سرودند[۵۸].

برخی از دانشمندان اهل سنت نیز اشعاری را از زهرای مرضیه(س) در فراق پدر بزرگوارش نقل کرده‌اند. «حاکم نیشابوری» می‌نویسد: هنگامی که رسول خدا(ص) را به خاک سپردند، فاطمه(س) خطاب به «انس» فرمود: «یَا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ تَحْثُوا التُّرَابَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ»؛ «ای انس آیا قلبتان رضایت داد که بر بدن رسول خدا(ص) خاک بریزید؟».

سپس ادامه داد: «يَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ يَا أَبَتَاهْ مِنْ رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ يَا أَبَتَاهْ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهُ يَا أَبَتَاهْ إِلَى جَبْرَئِيلَ أَنْعَاهُ‌» «پدر جان ای آن‌که دعوت پروردگارش را اجابت کردی؛ پدر جان ای آن‌که به پروردگار خویش نزدیک (و ملحق) شدی. پدرجان! بهشت برین جایت باد؛ پدرجان! رحلت تو را به جبرئیل خبر می‌دهم»[۵۹]. همچنین «ام سلمه» در محضر رسول خدا(ص) در مرگ پسرعمویش، نوحه‌سرایی کرد و با حزن و اندوه اشعاری را خواند[۶۰].

امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) سفارش کرد که مقداری از مالم را وقف کن برای آن‌که به مدت ده سال جمعی از نوحه‌سرایان در «منا» برایم نوحه سرایی کنند[۶۱].[۶۲]

به سر و سینه زدن

به سر و سینه زدن در عزا و مصیبت بزرگی همچون مصائب امام حسین(ع) امری عادی و طبیعی است. همان‌گونه که متعارف است مردم در مرگ عزیزترین عزیزان خویش به سر و سینه می‌زنند. هر چند لازم است از کارهای موهن و نادرست پرهیز شود. متأسفانه بعضی از عوام دست به کارهای زننده‌ای می‌زنند که اثر منفی در شکوه و عظمت مراسم حسینی دارد و باید عقلای قوم آنها را با زبان خوب از این گونه اعمال زننده باز دارند.

نقل شده است هنگامی که زنان و فرزندان خاندان هاشمی را از شام به سمت مدینه حرکت دادند؛ در میان راه از راهنمای قافله خواستند آنها را به کربلا ببرد، تا تجدید دیداری با شهیدان کربلا شود. هنگامی که به آن سرزمین رسیدند، مشاهده کردند که جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم برای زیارت قبر حسین(ع) به کربلا آمده‌اند. این دو قافله وقتی با یکدیگر ملاقات کردند، دیدارشان همراه با اندوه، گریه و بر سر و صورت زدن بود و به این ترتیب ماتمی جانسوز در آن سرزمین برپا کردند[۶۳].

هر چند در روایات- تا آنجا که ما جستجو کردیم- درباره سینه زدن بر مصائب اهل بیت(ع) مطلبی یافت نشده است؛ ولی تعبیر به «لطم» ظاهراً شامل سینه زنی نیز می‌شود[۶۴].

تعطیلی کسب و کار

از نمودهای روشن ماتم‌زدگی و عزادار بودن، دست کشیدن از کسب و کار و تعطیل کردن بازارهاست. در ارتباط با ترک تلاش و کوشش دنیوی در روز عاشورا روایتی نیز وارد شده است. امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ فِي حَوَائِجِهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ»؛ «هر کس در روز عاشورا تلاش و کوشش دنیوی را رها سازد، خداوند حوایج دنیا و آخرت او را برآورده کند و هر کس که روز عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه قرار دهد، خداوند روز قیامت را برای وی روز شادی و سرور قرار خواهد داد»[۶۵].[۶۶]

عزاداران امام حسین(ع) در مدینه

نوحه‌گر اول «ام سلمه» زوجه رسول خدا(ص)

در سنن ترمذی، سیر النبلاء، ریاض النضره، تاریخ ابن کثیر، تاریخ الخمیس و دیگر کتب از قول «سلمی» گوید: نزد «ام سلمه» رفتم و دیدم که می‌گرید. گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: رسول خدا(ص) را با سر و روی خاک‌آلود - به خواب - دیدم و گفتم: «یا رسول الله! شما را چه می‌شود؟ فرمود: «اندکی پیش شاهد کشته شدن حسین بودم!»[۶۷].

یعقوبی گوید: نخستین نوحه‌گر مدینه «ام سلمه» زوجه رسول خدا(ص) بود. چون پیامبر شیشه‌ای از تربت قبر حسین را به او سپرده و فرموده بود: «جبرئیل مرا آگاه کرد که امتم حسین را می‌کشند و این تربت را به من داد» و ام سلمه گفته است: پیامبر به من فرمود: «هرگاه این خاک به خون تازه بدل شد بدان که حسین کشته شده است» و این خاک نزد او بود تا آنگاه که لحظه موعود فرارسید و او دم‌به‌دم به این شیشه نظر می‌کرد و چون شیشه را خونین دید ناله واحسينا و «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‌!» سرداد و زنان اطراف با او همصدا شدند و شیون و زاری، به گونه‌ای بی‌سابقه، سراسر مدینه را فراگرفت[۶۸].[۶۹]

نوحه‌گر دوم «ابن عباس»

در مسند احمد بن حنبل و فضائل او، معجم الکبیر طبرانی، مستدرک حاکم، ریاض النضره و دیگر کتب از قول «عمار بن ابی عمار» و او از «ابن عباس» گوید: «رسول خدا(ص) را در نیمه‌های روز، ژولیده و غبارآلود با شیشه‌ای از خون، به خواب دیدم و گفتم: «یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد چه شده؟» فرمود: «این خون حسین و یاران اوست که از صبح امروز یکسره برداشت کرده‌ام!» عمار گوید: آن روز را ثبت کردیم و بعدها دریافتیم که حسین(ع) در آن روز کشته شده بود[۷۰].

در تاریخ ابن عساکر و ابن کثیر از قول «علی بن زید بن جدعان» گوید: ابن عباس از خواب بیدار شد و گفت: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۷۱] به‌خدا سوگند حسین کشته شد! به او گفتند: به چه دلیل؟ گفت: «رسول خدا(ص) را با شیشه‌ای از خون در خواب دیدم که فرمود: «آیا می‌دانی امتم پس از من چه کردند؟ حسین را کشتند! این خون او و خون یاران اوست که به‌سوی خدا بالا می‌برم» حاضران، آن روز و آن ساعت را ثبت کردند و چون بیست و چهار روز بعد خبر قتل حسین به مدینه رسید معلوم شد که آن حضرت در همان روز و همان ساعت شهید شده بود[۷۲].[۷۳]

نوحه‌گر سوم

طبری و دیگران از قول «عمرو بن عکرمه» گوید: صبح روزی که حسین کشته شد در مدینه گردهم آمده بودیم که ناگهان یکی از موالی ما گفت: «دیشب ندای یک منادی را شنیدم که می‌گفت: ای قاتلان نابخرد حسین! به عذاب و عقاب بشارتتان باد، که همه آسمانیان بر شما نفرین می‌کنند و همه پیامبران و فرشتگان و مردمان، آری، شما از زبان زاده داوود و موسی و حامل انجیل لعنت شدید![۷۴] و در روایات دیگری از «ام سلمه» و غیر او آمده است که آنها نوحه‌گری «جنیان» بر حسین(ع) با ابیات مذکور را شنیده‌اند[۷۵].

منابع

پانویس

  1. تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.
  2. کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعه‌ای از مرثیه‌ها در سوگ سیدالشهدا (ع) را آورده است.
  3. موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.
  4. صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.
  5. نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۸.
  7. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ (س) قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ (ع) رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ‏ شَهَقَتْ‏ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ» (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۵.
  9. «إِنَّ‏ الْمُحَرَّمَ‏ شَهْرٌ كَانَ‏ أَهْلُ‏ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ (ع) كَانَ أَبِي (ع) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ (ع)» (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۵.
  11. «أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ (ع) فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ (ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ (ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا» (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۶.
  13. در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین (ع) است.
  14. «أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ‏ حَتَّى لَطَخَ‏ عُرْفَهُ‏ وَ نَاصِيَتَهُ‏ بِدَمِ‏ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ (ص) صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً (ص) قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۷.
  16. «نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ (ع) وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).
  17. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۸.
  18. «كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ (ع) امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَ‌هِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ» (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).
  19. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۸.
  20. در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه می‌گریستند.».. ، آمده: «زنان کوفه می‌گریستند و گریبان چاک می‌کردند و مردان هم با آنان می‌گریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی می‌زدند و گریبان چاک می‌کردند».
  21. «قَدِمْتُ‏ الْكُوفَةَ فِي‏ الْمُحَرَّمِ‏ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ» (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۹.
  23. «جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ (ع) وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ‏ الْأَرَامِلِ‏ وَ الْيَتَامَى‏ يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا» (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).
  24. «وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ (ع) عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ (ع) مَأتَمَا» (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۹.
  26. «كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ» (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).
  27. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۰.
  28. «كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ (ع) وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ‏ وَاعِيَةُ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ‏ وَ الْمَآتِمِ» (الملهوف، ص۲۰۷).
  29. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۱.
  30. اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.
  31. «فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ أَبَاكَ‏ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ (ع) ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ:‏ «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ (ص)» (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۱.
  33. «بُكِيَ الْحُسَيْنُ (ع) خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ (ع) وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِي‌ءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا» (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).
  34. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۳.
  35. «مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى‏ بَعَثَ‏ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ (ع)» (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).
  36. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۳.
  37. «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْجَزَعِ‏ لَنَا» (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).
  38. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۴.
  39. یادکردِ امام حسین (ع) در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل می‌شود. از جمله، ذکر مصیبت امام (ع) که از بهترین انواع یادآوری است. بنا بر این، شایسته است که عبارت: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» که از آداب یادکردِ ایشان است - هنگام ذکر مصیبت، گفته شود. «لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي‏ كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ‏(ع) فَأَيَّ شَيْ‏ءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ» (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).
  40. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۴.
  41. «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ مَا مِنْ‏ عَبْدٍ شَرِبَ‏ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ (ع) وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ» (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).
  42. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۵.
  43. «مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ (ع) عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي‏ يَوْمٍ‏ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ (ع) يَقُولُ الْحُسَيْنُ (ع) عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ» (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).
  44. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۵.
  45. بحارالانوار، ج۷۹، ص۹۱.
  46. بحارالانوار، ج۷۹، ص۹۱.
  47. بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۴.
  48. «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ... وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) وَ كَانَ حُزْنُهَا يَتَجَدَّدُ وَ يَزِيدُ وَ بُكَاؤُهَا يَشْتَدُّ»؛ (بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۵).
  49. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۹۴.
  50. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۷۸.
  51. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۷۹.
  52. «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ‌»؛ (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۸).
  53. «فَلَمْ تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا قُرَشِيَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ نَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ»؛ (مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۲۷). لازم به یادآوری است که هر چند فقها بر اساس روایات به کراهت لباس سیاه به خصوص در نماز فتوا داده‌اند، ولی پوشیدن آن برای عزای امام حسین(ع) کراهتی ندارد و شاید رجحان نیز داشته باشد؛ زیرا جنبه تعظیم شعائر بر آن غلبه دارد.
  54. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۸۰.
  55. وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۳۹۲. (پیرامون تشکیل عزای حسینی از سوی برخی از امامان، پیش از این سخن گفته شد).
  56. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۸۰.
  57. در فصل‌های گذشته به برخی از احادیث در این زمینه اشاره شده است.
  58. رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۲۳ و ۵۴۷؛ ج۷۹، ص۱۰۶.
  59. مستدرک حاکم، ج۱، ص۳۸۲. همین ماجرا، جملات و اشعار، با اندکی تفاوت در صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب مرض النبی و وفاته، حدیث ۳۰ آمده است.
  60. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۸۹، ح۲.
  61. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۸۸.
  62. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۸۱.
  63. «فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ»؛ (بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۶).
  64. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۸۲.
  65. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴.
  66. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۸۳.
  67. سنن ترمذی، ج۱۳، ص۱۹۴؛ مستدرک حاکم، ج۴، ص۱۹؛ سیر النبلاء، ج۳، ص۲۱۳؛ ریاض النضره، ص۱۴۸؛ تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۳۸؛ تاریخ ابن کثیر، ج۸، ص۲۰۱؛ تاریخ سیوطی، ص۲۰۸؛ تاریخ ابن عساکر، حدیث ۷۲۶؛ تهذیب آن، ج۴، ص۲۴۰.
  68. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۷ - ۲۴۸.
  69. عسکری، سید مرتضی، ترجمه معالم المدرستین ج۳، ص ۱۸۹.
  70. مسند احمد، ج۱، ص۲۴۲ و ۲۸۲؛ فضائل احمد، حدیث ۲۰ و ۲۲ و ۲۶؛ معجم طبرانی، حدیث ۵۶؛ مستدرک حاکم، ج۴، ص۳۹۸؛ سیر النبلاء، ج۳، ص۳۲۳؛ ریاض النضره، ص۱۴۸؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۹۳ و ۱۹۴؛ تذکره سبط ابن جوزی، ص۱۵۲؛ تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۳۸؛ تاریخ ابن کثیر، ج۶، ص۲۳۱؛ ج۸، ص۲۰۰؛ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۰۰؛ الاصابه، ج۱، ص۳۳۴؛ تاریخ سیوطی، ص۲۰۸؛ امالی شجری، ص۱۶۰.
  71. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  72. تاریخ ابن کثیر، ج۸، ص۲۰۰؛ تاریخ ابن عساکر، حدیث ۷۲۳ - ۷۲۵.
  73. عسکری، سید مرتضی، ترجمه معالم المدرستین ج۳ ص ۱۹۰.
  74. أَيُّهَا الْقَاتِلُونَ جَهْلًا حُسَيْناً *** أَبْشِرُوا بِالْعَذَابِ وَ التَّنْكِيلِ‌ كُلُّ أَهْلِ السَّمَاءِ يَدْعُو عَلَيْكُمْ *** مِنْ نَبِيٍّ وَ مَلْأَكٍ وَ قَبِيلِ‌ قَدْ لُعِنْتُمْ عَلَى لِسَانِ ابْنِ دَاوُدَ *** وَ مُوسَى وَ حَامِلِ الْإِنْجِيلِ
  75. عسکری، سید مرتضی، ترجمه معالم المدرستین ج۳، ص ۱۹۱.