چشم‌انداز جنگ نهروان‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== پرسش‌های وابسته == ==' به '==')
جز (جایگزینی متن - 'تاریخ نگاران' به 'تاریخ‌نگاران')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امام علی
| موضوع مرتبط = امام علی
خط ۷: خط ۶:
}}
}}


==نام‌های [[جنگ]] افروزان‌==
== نام‌های [[جنگ]] افروزان‌==
متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]]، جنگ‌افروزان [[نهروان]] را با پنج عنوان یاد کرده‌اند.
متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]]، جنگ‌افروزان [[نهروان]] را با پنج عنوان یاد کرده‌اند.
*'''[[مارقین]] (برون شدگان از [[دین]])''': نخستین کسی که ایشان را با این عنوان یاد کرد، [[پیامبر خدا]] بود که با [[بینش]] خدایی دریافت این گروه به [[دلیل]] افراطورزی [[دینی]]، به سرعت از [[دین]] خارج خواهند شد، به گونه‌ای که هیچ یک از نشانه‌های [[حقیقی]] [[دین]] در ایشان باقی نخواهد ماند. ایشان در این باب فرموده است: آنها از [[دین]] بیرون می‌روند، همان گونه که تیر از [[هدف]] می‌گذرد و تیرافکن به تیرش، پیکانش، و بند پیکانش می‌نگرد و در شکافِ نوک پیکان، تردید می‌کند که آیا خونی به آن آویخته است یا نه!<ref>صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۲.</ref>.
* '''[[مارقین]] (برون شدگان از [[دین]])''': نخستین کسی که ایشان را با این عنوان یاد کرد، [[پیامبر خدا]] بود که با [[بینش]] خدایی دریافت این گروه به [[دلیل]] افراطورزی [[دینی]]، به سرعت از [[دین]] خارج خواهند شد، به گونه‌ای که هیچ یک از نشانه‌های [[حقیقی]] [[دین]] در ایشان باقی نخواهد ماند. ایشان در این باب فرموده است: آنها از [[دین]] بیرون می‌روند، همان گونه که تیر از [[هدف]] می‌گذرد و تیرافکن به تیرش، پیکانش، و بند پیکانش می‌نگرد و در شکافِ نوک پیکان، تردید می‌کند که آیا خونی به آن آویخته است یا نه!<ref>صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۲.</ref>.
*'''حَروریه‌''': درباره علت نامگذاری ایشان به حَروریه، مبرد در الکامل چنین آورده است: ایشان را از آن روی "[[حروریه]]" نامیدند که [[علی]]- [[رضوان]] [[الله]] علیه- پس از آنکه گفتگوی آنان را با [[ابن عباس]] دید، در ضمن گفتارش، به ایشان گفت: آیا نمی‌دانید که چون آن [[قوم]]، قرآنها را بر افراشتند، به شما گفتم: "همانا این کار، [[نیرنگ]] و عجز است و ایشان، اگر خواهان [[حکم]] [[قرآن]] بودند، به [[جنگ]] من نمی‌آمدند. سپس از من خواستار [[داوری]] شدند؟ آیا به یاد ندارید که این کار، برای من بیش از همه شما ناخوشایند بود؟" گفتند: خدای را، آری!... پس همراه وی دو هزار تن از [[حروراء]] بازگشتند، که پیش‌تر در آنجا گرد آمده بودند. سپس [[علی]] به ایشان گفت: "شما را چه بنامیم؟". آن‌گاه گفت: "شما [[حروریه]] هستید، زیرا در [[حروراء]] گرد آمدید"<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۰۹۹.</ref>
* '''حَروریه‌''': درباره علت نامگذاری ایشان به حَروریه، مبرد در الکامل چنین آورده است: ایشان را از آن روی "[[حروریه]]" نامیدند که [[علی]]- [[رضوان]] [[الله]] علیه- پس از آنکه گفتگوی آنان را با [[ابن عباس]] دید، در ضمن گفتارش، به ایشان گفت: آیا نمی‌دانید که چون آن [[قوم]]، قرآنها را بر افراشتند، به شما گفتم: "همانا این کار، [[نیرنگ]] و عجز است و ایشان، اگر خواهان [[حکم]] [[قرآن]] بودند، به [[جنگ]] من نمی‌آمدند. سپس از من خواستار [[داوری]] شدند؟ آیا به یاد ندارید که این کار، برای من بیش از همه شما ناخوشایند بود؟" گفتند: خدای را، آری!... پس همراه وی دو هزار تن از [[حروراء]] بازگشتند، که پیش‌تر در آنجا گرد آمده بودند. سپس [[علی]] به ایشان گفت: "شما را چه بنامیم؟". آن‌گاه گفت: "شما [[حروریه]] هستید، زیرا در [[حروراء]] گرد آمدید"<ref>الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۰۹۹.</ref>
*'''شُرات‌''': این نام، دو معنای متضاد را در بر دارد:
* '''شُرات‌''': این نام، دو معنای متضاد را در بر دارد:
#برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "[[خشم]] ورزید". در این باب، گفته شده است: ایشان را به این نام خواندند؛ زیرا [[خشم]] می‌ورزیدند و سرسختی می‌کردند.
# برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "[[خشم]] ورزید". در این باب، گفته شده است: ایشان را به این نام خواندند؛ زیرا [[خشم]] می‌ورزیدند و سرسختی می‌کردند.
#برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "فروخت". [[خوارج]] خود را "[[شُرات]]" به این معنا قلمداد می‌کردند، به این اعتبار که دنیای خویش را به [[آخرت]] فروخته‌اند و مصداق این [[آیه]] مبارک‌اند: "و از [[مردم]]، کسی است که برای جُستنِ [[خشنودی خدا]]، جانش را می‌فروشد"<ref>تاج العروس، ج ۱۹، ص ۵۶۸ «شری».</ref>. و [[علی]]{{ع}} در رد این‌پندار جاهلانه فرمود: "بلکه ایشان مصداق این آیه‌اند: "بگو: آیا شما را از زیانکارترین [[مردم]] [[آگاه]] کنیم؟ [آنان‌] کسانی‌اند که تلاششان در [[زندگی]] [[دنیا]] تباه شده است و خود می‌پندارند که کار [[نیکو]] می‌کنند""<ref>بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.
# برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "فروخت". [[خوارج]] خود را "[[شُرات]]" به این معنا قلمداد می‌کردند، به این اعتبار که دنیای خویش را به [[آخرت]] فروخته‌اند و مصداق این [[آیه]] مبارک‌اند: "و از [[مردم]]، کسی است که برای جُستنِ [[خشنودی خدا]]، جانش را می‌فروشد"<ref>تاج العروس، ج ۱۹، ص ۵۶۸ «شری».</ref>. و [[علی]] {{ع}} در رد این‌پندار جاهلانه فرمود: "بلکه ایشان مصداق این آیه‌اند: "بگو: آیا شما را از زیانکارترین [[مردم]] [[آگاه]] کنیم؟ [آنان‌] کسانی‌اند که تلاششان در [[زندگی]] [[دنیا]] تباه شده است و خود می‌پندارند که کار [[نیکو]] می‌کنند""<ref>بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.
*'''خوارج‌''': این، از نام‌های مشهور بر پاکنندگان [[نهروان]] است و از آن رو به این عنوان خوانده شدند که از [[فرمان امام]] [[علی]]{{ع}} [[خروج]] کردند و از [[حکم]] او [[سرپیچی]] نمودند.
* '''خوارج‌''': این، از نام‌های مشهور بر پاکنندگان [[نهروان]] است و از آن رو به این عنوان خوانده شدند که از [[فرمان امام]] [[علی]] {{ع}} [[خروج]] کردند و از [[حکم]] او [[سرپیچی]] نمودند.
*'''بُغات‌''': بُغات (جمع "[[باغی]]") برگرفته از "[[بغی]]" به معنای [[تجاوز]] ([[سرکشی]]) و [[ستم]] و تباهگری است. آن‌گاه که از [[علی]]{{ع}} پرسیده شد که آیا نهروانیان مشرک‌اند یا [[منافق]]، وی ایشان را بُغات خواند. این نامگذاری ریشه‌ای [[قرآنی]] دارد، آنجا که [[خداوند]]- تعالی- می‌فرماید: "و اگر دو گروه از [[مؤمنان]] با یکدیگر به [[جنگ]] برخاستند، میانشان [[آشتی]] افکنید. و اگر یک گروه بر دیگری [[تعدی]] کرد، با آنکه [[تعدی]] می‌کند، بجنگید تا به [[فرمان خدا]] باز گردد. پس اگر باز گشت، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و [[عدالت]] ورزید، که [[خدا]] عادلان را [[دوست]] می‌دارد"<ref>مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۰۲ «خرج».</ref>. آنچه در این زمینه شایانِ توجه است، آنکه سه عنوان نخست، ویژه نهروانیان است؛ اما دو [[لقب]] [[خوارج]] و بُغات، ویژه آنان نیست و درباره [[ناکثین]] ([[اصحاب جمل]]) و [[قاسطین]] ([[معاویه]] و یارانش) و نیز هر کس از امامِ [[عادل]] سرپیچد، به کار می‌رود<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
* '''بُغات‌''': بُغات (جمع "[[باغی]]") برگرفته از "[[بغی]]" به معنای [[تجاوز]] ([[سرکشی]]) و [[ستم]] و تباهگری است. آن‌گاه که از [[علی]] {{ع}} پرسیده شد که آیا نهروانیان مشرک‌اند یا [[منافق]]، وی ایشان را بُغات خواند. این نامگذاری ریشه‌ای [[قرآنی]] دارد، آنجا که [[خداوند]]- تعالی- می‌فرماید: "و اگر دو گروه از [[مؤمنان]] با یکدیگر به [[جنگ]] برخاستند، میانشان [[آشتی]] افکنید. و اگر یک گروه بر دیگری [[تعدی]] کرد، با آنکه [[تعدی]] می‌کند، بجنگید تا به [[فرمان خدا]] باز گردد. پس اگر باز گشت، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و [[عدالت]] ورزید، که [[خدا]] عادلان را [[دوست]] می‌دارد"<ref>مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۰۲ «خرج».</ref>. آنچه در این زمینه شایانِ توجه است، آنکه سه عنوان نخست، ویژه نهروانیان است؛ اما دو [[لقب]] [[خوارج]] و بُغات، ویژه آنان نیست و درباره [[ناکثین]] ([[اصحاب جمل]]) و [[قاسطین]] ([[معاویه]] و یارانش) و نیز هر کس از امامِ [[عادل]] سرپیچد، به کار می‌رود<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
==خبر [[پیامبر]]{{صل}} درباره خوارج‌==
== خبر [[پیامبر]] {{صل}} درباره خوارج‌==
* [[پیامبر خدا]]{{صل}}‌- درباره حَروریه-: از [[اسلام]] [[تجاوز]] می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از [[هدف]]<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}- فِی الحَرَورِیةِ-: یمرُقونَ مِنَ الإِسلامِ مُروقَ السهمِ مِنَ الرمِیةِ}} (صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۳).</ref>.
* [[پیامبر خدا]] {{صل}}‌- درباره حَروریه-: از [[اسلام]] [[تجاوز]] می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از [[هدف]]<ref>{{متن حدیث|رسول الله {{صل}}- فِی الحَرَورِیةِ-: یمرُقونَ مِنَ الإِسلامِ مُروقَ السهمِ مِنَ الرمِیةِ}} (صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۳).</ref>.
* [[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابو سعید]] خُدْری-: [[پیامبر]]{{صل}} از گروهی یاد آورد که در [[امت]] او از [[مردم]] کناره می‌گیرند و نشانه ظاهری‌شان سر تراشیدن است. ایشان بدترینِ [[مردم]] (یا از بدترینِ [[مردم]]) هستند و نزدیک‌ترینِ دو گروه به [[حق]]، آنان را می‌کشد<ref>صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۵، ح ۱۴۹.</ref>.
* [[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابو سعید]] خُدْری-: [[پیامبر]] {{صل}} از گروهی یاد آورد که در [[امت]] او از [[مردم]] کناره می‌گیرند و نشانه ظاهری‌شان سر تراشیدن است. ایشان بدترینِ [[مردم]] (یا از بدترینِ [[مردم]]) هستند و نزدیک‌ترینِ دو گروه به [[حق]]، آنان را می‌کشد<ref>صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۵، ح ۱۴۹.</ref>.
* [[صحیح البخاری‌ (کتاب)|صحیح البخاری‌]]- به [[نقل]] از یسیر بن عمرو-: به [[سهل بن حنیف]] گفتم: آیا شنیدی که [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[خوارج]] سخنی بگوید؟
* [[صحیح البخاری‌ (کتاب)|صحیح البخاری‌]]- به [[نقل]] از یسیر بن عمرو-: به [[سهل بن حنیف]] گفتم: آیا شنیدی که [[پیامبر]] {{صل}} درباره [[خوارج]] سخنی بگوید؟
گفت: شنیدم در حالی که به سوی [[عراق]] اشاره می‌کرد، فرمود: "از آنجا گروهی برون‌می‌آیند که‌قرآن را می‌خوانند و [اما [[خواندن]] قرآن‌] از تَرقُوه‌شان‌<ref>یک جفت استخوان بالایی قفسه سینه.</ref> فراتر نمی‌رود و از [[اسلام]] [[تجاوز]] می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از [[هدف]]"<ref>صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۱، ح ۶۵۳۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
گفت: شنیدم در حالی که به سوی [[عراق]] اشاره می‌کرد، فرمود: "از آنجا گروهی برون‌می‌آیند که‌قرآن را می‌خوانند و [اما [[خواندن]] قرآن‌] از تَرقُوه‌شان‌<ref>یک جفت استخوان بالایی قفسه سینه.</ref> فراتر نمی‌رود و از [[اسلام]] [[تجاوز]] می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از [[هدف]]"<ref>صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۱، ح ۶۵۳۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
==[[مارقین]] از دیدگاه [[امام]]{{ع}}‌==
== [[مارقین]] از دیدگاه [[امام]] {{ع}}‌==
* [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[حبیب بن عاصم ازدی]] از [[علی]]{{ع}} پرسید: ای [[امیر مؤمنان]]! اینان که ما با ایشان می‌جنگیم، آیا کافرند؟ [[علی]]{{ع}} فرمود: "از [[کفر]] گریختند، و [اما] در آن افتادند". گفت: پس آیا منافق‌اند؟ [[علی]]{{ع}} فرمود: "همانا [[منافقان]]، [[خدا]] را تنها کمی یاد می‌کنند". گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! پس بگو اینان چیستند تا با [[بینایی]] و [[یقین]]، با ایشان بجنگم. [[علی]]{{ع}} فرمود: "ایشان گروهی هستند که از [[دین اسلام]] بیرون رفتند، آن گونه که تیر از [[هدف]] در می‌گذرد؛ [[قرآن]] را قرائت می‌کنند، اما [این قرائت‌] از تَرقُوه‌شان فراتر نمی‌رود. پس خوشا به حال کسی که ایشان را بکشد یا آنان وی را بکشند"<ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
* [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]: [[حبیب بن عاصم ازدی]] از [[علی]] {{ع}} پرسید: ای [[امیر مؤمنان]]! اینان که ما با ایشان می‌جنگیم، آیا کافرند؟ [[علی]] {{ع}} فرمود: "از [[کفر]] گریختند، و [اما] در آن افتادند". گفت: پس آیا منافق‌اند؟ [[علی]] {{ع}} فرمود: "همانا [[منافقان]]، [[خدا]] را تنها کمی یاد می‌کنند". گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! پس بگو اینان چیستند تا با [[بینایی]] و [[یقین]]، با ایشان بجنگم. [[علی]] {{ع}} فرمود: "ایشان گروهی هستند که از [[دین اسلام]] بیرون رفتند، آن گونه که تیر از [[هدف]] در می‌گذرد؛ [[قرآن]] را قرائت می‌کنند، اما [این قرائت‌] از تَرقُوه‌شان فراتر نمی‌رود. پس خوشا به حال کسی که ایشان را بکشد یا آنان وی را بکشند"<ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
==بالیدنِ [[امام]]{{ع}} به [[جنگ]] با خوارج‌==
== بالیدنِ [[امام]] {{ع}} به [[جنگ]] با خوارج‌==
* [[امام علی]]{{ع}}‌: و اما پس از [[سپاس]] و [[ستایش]] خدای؛ ای [[مردم]]! من چشم [[فتنه]] را کور کردم و هیچ کس جز من، بدین کار جرئت نمی‌ورزید، از آن پس که تیرگی‌اش موج برآورده و هاری‌اش شدت گرفته بود<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: أما بَعدَ حَمدِ اللهِ وَالثناءِ عَلَیهِ، أیهَا الناسُ! فَإِنی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یکن لِیجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها، وَاشتَد کلَبُها}} (نهج البلاغة، خطبه ۹۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
* [[امام علی]] {{ع}}‌: و اما پس از [[سپاس]] و [[ستایش]] خدای؛ ای [[مردم]]! من چشم [[فتنه]] را کور کردم و هیچ کس جز من، بدین کار جرئت نمی‌ورزید، از آن پس که تیرگی‌اش موج برآورده و هاری‌اش شدت گرفته بود<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}: أما بَعدَ حَمدِ اللهِ وَالثناءِ عَلَیهِ، أیهَا الناسُ! فَإِنی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یکن لِیجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها، وَاشتَد کلَبُها}} (نهج البلاغة، خطبه ۹۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
==[[نهی]] [[امام]]{{ع}} از [[جنگ]] با [[خوارج]]، پس از خویش‌==
== [[نهی]] [[امام]] {{ع}} از [[جنگ]] با [[خوارج]]، پس از خویش‌==
* [[امام باقر]]{{ع}}: نزد [[علی]]{{ع}} از حَروریه یاد شد. گفت: "اگر همراهِ جماعتی [[قیام]] کردند یا با [[پیشوایی]] [[عادل]] در افتادند، با ایشان بجنگید؛ واگر با [[پیشوایی]] [[ستم‌پیشه]] به [[مبارزه]] برخاستند، با آنان نجنگید؛ چرا که در این کار، دلیلی دارند"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر{{ع}}: ذُکرَتِ الحَرَورِیةُ عِندَ عَلِی{{ع}} قالَ: إن خَرَجوا مَعَ جَماعَةٍ أو عَلی‌ إمامٍ عادلٍ فَقاتِلوهُم، وإن خَرَجوا عَلی‌ إمامٍ جائِرٍ فَلا تُقاتِلوهُم؛ فَإِن لَهُم فی ذلِک مَقالًا}} (علل الشرائع، ص ۶۰۳، ح ۷۱).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
* [[امام باقر]] {{ع}}: نزد [[علی]] {{ع}} از حَروریه یاد شد. گفت: "اگر همراهِ جماعتی [[قیام]] کردند یا با [[پیشوایی]] [[عادل]] در افتادند، با ایشان بجنگید؛ واگر با [[پیشوایی]] [[ستم‌پیشه]] به [[مبارزه]] برخاستند، با آنان نجنگید؛ چرا که در این کار، دلیلی دارند"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}: ذُکرَتِ الحَرَورِیةُ عِندَ عَلِی {{ع}} قالَ: إن خَرَجوا مَعَ جَماعَةٍ أو عَلی‌ إمامٍ عادلٍ فَقاتِلوهُم، وإن خَرَجوا عَلی‌ إمامٍ جائِرٍ فَلا تُقاتِلوهُم؛ فَإِن لَهُم فی ذلِک مَقالًا}} (علل الشرائع، ص ۶۰۳، ح ۷۱).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
==[[شخصیت]] سردمداران خوارج‌==
== [[شخصیت]] سردمداران خوارج‌==
[[خوارج]] از دلِ فتنه‌ای برآمدند که در [[کوفه]] جای گرفته بود و به نامِ قُراء ([[قاریان]]) شناخته می‌شد. آغاز پیدایی ایشان، در سایه احساساتی بود که در روزهای واپسینِ [[نبرد]] [[صِفین]] برانگیخته شد و شدت گرفت. این حرکت مبتنی بر خاستگاه‌های [[فکری]] و اندیشه‌ای نبود. [[فرماندهی]] نظامی آنان بر عهده شَبَث بن رِبعی بود و [[رهبری دینی]] و فکری‌شان را [[عبد الله بن کواء]] بر عهده داشت. در پی فرو کش کردن شدت [[احساسات]] و پس از گفتگوها و استدلال‌های [[امام علی]]{{ع}} و [[عبد الله]] بن [[عباس]] با ایشان، این دو نفر از [[خوارج]] جدا شدند و به [[سپاه امام علی]]{{ع}} بازگشتند و آن‌گاه که [[نبرد نهروان]] برپا گشت، در شمار [[لشکریان]] وی بودند و [حتی‌] شَبَث بن رِبعی، [[فرماندهی]] [[جناح چپ]] [[سپاه امام]]{{ع}} را بر عهده داشت. از آن پس، [[رهبری]] [[خوارج]] را افرادی از توده [[مردم]] و ناشناسان در دست داشتند که ما را از ایشان شناختی نیست. نام‌های کسانی چون شُرَیح بن اوفی، [[زید]] بن حُصَین و [[حمزة]] بن سِنان، در شمارِ شخصیت‌های برجسته [[خوارج]] آمده، لیکن اطلاعی از زندگانی و [[سیره]] ایشان در دست ما نیست.
[[خوارج]] از دلِ فتنه‌ای برآمدند که در [[کوفه]] جای گرفته بود و به نامِ قُراء ([[قاریان]]) شناخته می‌شد. آغاز پیدایی ایشان، در سایه احساساتی بود که در روزهای واپسینِ [[نبرد]] [[صِفین]] برانگیخته شد و شدت گرفت. این حرکت مبتنی بر خاستگاه‌های [[فکری]] و اندیشه‌ای نبود. [[فرماندهی]] نظامی آنان بر عهده شَبَث بن رِبعی بود و [[رهبری دینی]] و فکری‌شان را [[عبد الله بن کواء]] بر عهده داشت. در پی فرو کش کردن شدت [[احساسات]] و پس از گفتگوها و استدلال‌های [[امام علی]] {{ع}} و [[عبد الله]] بن [[عباس]] با ایشان، این دو نفر از [[خوارج]] جدا شدند و به [[سپاه امام علی]] {{ع}} بازگشتند و آن‌گاه که [[نبرد نهروان]] برپا گشت، در شمار [[لشکریان]] وی بودند و [حتی‌] شَبَث بن رِبعی، [[فرماندهی]] [[جناح چپ]] [[سپاه امام]] {{ع}} را بر عهده داشت. از آن پس، [[رهبری]] [[خوارج]] را افرادی از توده [[مردم]] و ناشناسان در دست داشتند که ما را از ایشان شناختی نیست. نام‌های کسانی چون شُرَیح بن اوفی، [[زید]] بن حُصَین و [[حمزة]] بن سِنان، در شمارِ شخصیت‌های برجسته [[خوارج]] آمده، لکن اطلاعی از زندگانی و [[سیره]] ایشان در دست ما نیست.
#'''[[حرقوص بن زهیر]]''': حرقوص، از [[اصحاب]] [[پیامبر اسلام]] بود؛ اما مبانی [[اعتقادی]] مستحکمی نداشت. بر خورد اهانت‌آمیز او با [[پیامبر خدا]] در جریان تقسیم [[غنایم]] [[جنگ]] [[حُنین]]، [[گواه]] روشنی بر این مدعاست. حرقوص، همان کس است که [[عمر بن خطاب]] به وی [[فرمان]] داد تا [[سرکشی]] هرمزان در [[خوزستان]] را [[سرکوب]] سازد و او نیز در این [[مأموریت]] [[پیروز]] شد. وی از جمله‌ شورشگران ضد [[عثمان]] بود. جملیان نیز به [[قتل]] او کمر بستند، اما وی توانست از چنگشان بگریزد. در روزگار [[خلافت]] [[امیر مؤمنان]]، حرقوص از [[یاران]] وی بود؛ اما در [[صِفین]]، فریفته [[نیرنگ]] [[عمرو بن عاص]] شد و رویاروی [[امام]]{{ع}} ایستاد و نقشی مهم در قبولاندنِ [[حکمیت]]، در پی آن زمینه‌های انحراف‌آمیز [[فکری]] و [[روانی]] داشت؛ زمینه‌هایی که پیش‌تر به آنها اشاره کردیم. او مهره‌ای مؤثر در [[سازماندهی]] [[خوارج]] برای [[جنگ]] با [[امام]]{{ع}} بود. نیز وی در [[دشمنی]] با [[امام]]{{ع}} و [[کینه‌ورزی]] ضد ایشان، [[افراط]] می‌ورزید. او گر چه [[فرماندهی]] نهروانیان را نپذیرفت، ولی در [[جنگ نهروان]]، [[فرمانده]] [[پیاده‌نظام]] شد و [[امام]]{{ع}} او را در همین [[نبرد]] به [[قتل]] رساند. [[پیامبر خدا]] قبلًا [[هلاکت]] او را در [[نهروان]] و نیز چگونگی آن را خبر داده بود. پس از [[نبرد نهروان]]، [[امام]]{{ع}} گفت: "او را بیابید!". او را نیافتند. [[امام]]{{ع}} به تأکید، دو یا سه بار فرمود: "باز گردید! به [[خدا]] [[سوگند]]، نه [[دروغ]] گفتم و نه به من [[دروغ]] گفته شده". آن‌گاه، او را در ویرانه‌ای یافتند<ref>صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.</ref>. این تأکید، از سویی نشان‌دهنده [[حقانیت امام]]{{ع}} است و از دیگر سو، [[انحراف]] و گم‌راهی پا بر جای [[خوارج]] را نشان می‌دهد و نیز حرکتی است برای [[استوار]] ساختنِ قلب‌های [[سپاهیان]] [[امام]]{{ع}} که [[جنگیدن]] با گروهی متظاهر به [[زهد]] و [[عبادت]]، بر ایشان گران آمده بود. به همین سان، [[امام]]{{ع}} بارها در [[جنگ نهروان]]، بر [[حقانیت]] راه خویش و یارانش پای فشرد.
# '''[[حرقوص بن زهیر]]''': حرقوص، از [[اصحاب]] [[پیامبر اسلام]] بود؛ اما مبانی [[اعتقادی]] مستحکمی نداشت. بر خورد اهانت‌آمیز او با [[پیامبر خدا]] در جریان تقسیم [[غنایم]] [[جنگ]] [[حُنین]]، [[گواه]] روشنی بر این مدعاست. حرقوص، همان کس است که [[عمر بن خطاب]] به وی [[فرمان]] داد تا [[سرکشی]] هرمزان در [[خوزستان]] را [[سرکوب]] سازد و او نیز در این [[مأموریت]] [[پیروز]] شد. وی از جمله‌ شورشگران ضد [[عثمان]] بود. جملیان نیز به [[قتل]] او کمر بستند، اما وی توانست از چنگشان بگریزد. در روزگار [[خلافت]] [[امیر مؤمنان]]، حرقوص از [[یاران]] وی بود؛ اما در [[صِفین]]، فریفته [[نیرنگ]] [[عمرو بن عاص]] شد و رویاروی [[امام]] {{ع}} ایستاد و نقشی مهم در قبولاندنِ [[حکمیت]]، در پی آن زمینه‌های انحراف‌آمیز [[فکری]] و [[روانی]] داشت؛ زمینه‌هایی که پیش‌تر به آنها اشاره کردیم. او مهره‌ای مؤثر در [[سازماندهی]] [[خوارج]] برای [[جنگ]] با [[امام]] {{ع}} بود. نیز وی در [[دشمنی]] با [[امام]] {{ع}} و [[کینه‌ورزی]] ضد ایشان، [[افراط]] می‌ورزید. او گر چه [[فرماندهی]] نهروانیان را نپذیرفت، ولی در [[جنگ نهروان]]، [[فرمانده]] [[پیاده‌نظام]] شد و [[امام]] {{ع}} او را در همین [[نبرد]] به [[قتل]] رساند. [[پیامبر خدا]] قبلًا [[هلاکت]] او را در [[نهروان]] و نیز چگونگی آن را خبر داده بود. پس از [[نبرد نهروان]]، [[امام]] {{ع}} گفت: "او را بیابید!". او را نیافتند. [[امام]] {{ع}} به تأکید، دو یا سه بار فرمود: "باز گردید! به [[خدا]] [[سوگند]]، نه [[دروغ]] گفتم و نه به من [[دروغ]] گفته شده". آن‌گاه، او را در ویرانه‌ای یافتند<ref>صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.</ref>. این تأکید، از سویی نشان‌دهنده [[حقانیت امام]] {{ع}} است و از دیگر سو، [[انحراف]] و گم‌راهی پا بر جای [[خوارج]] را نشان می‌دهد و نیز حرکتی است برای [[استوار]] ساختنِ قلب‌های [[سپاهیان]] [[امام]] {{ع}} که [[جنگیدن]] با گروهی متظاهر به [[زهد]] و [[عبادت]]، بر ایشان گران آمده بود. به همین سان، [[امام]] {{ع}} بارها در [[جنگ نهروان]]، بر [[حقانیت]] راه خویش و یارانش پای فشرد.
#'''[[عبد الله بن وهب‌]]''': او در [[آشوب]] [[نهروان]]، [[فرماندهی]] [[خوارج]] را بر عهده داشت. از گذشته وی، اطلاعاتی‌ در دست نداریم؛ اما می‌دانیم که در آغاز شکل‌گیری جریان [[خوارج]]، وی در سِمت [[فرماندهی]] نبود؛ بلکه پیش‌نماز، [[ابن کواء]] بود و [[فرمانده]] [[جنگ]]، [[شبث بن ربعی]]. سپس این دو از [[خوارج]] جدا گشتند و ایشان ناچار شدند که در جستجوی [[فرماندهی]] تازه برای خود برآیند. نامزدهای [[فرماندهی]] از این قرار بودند: [[زید]] بن حُصَین، [[حرقوص بن زهیر]]، [[حمزة بن سنان]] و [[شریح بن اوفی‌]]. اما ایشان [[فرماندهی]] را نپذیرفتند و امیری بر عهده [[عبد الله بن وهب‌]] نهاده شد. وی [[خوارج]] را برای [[جنگ]] سازمان می‌داد و در سخنرانی‌های شور انگیزش، ایشان را به [[جنگ]] فرا می‌خوانْد و آنان را از گفت و شنود با [[امیر مؤمنان علی]] بن [[ابی طالب]]{{ع}} و گوش سپردن به خطبه‌های وی، بر [[حذر]] می‌داشت. برخی متون [[تاریخی]] دلالت دارند که او در راهی که برای خود [[برگزیده]] بود، عقیده‌ای [[استوار]] نداشت. [[تاریخ]] نگاران آورده‌اند که او با [[بی‌شرمی]] و [[خودستایی]] بسیار، [[امام علی]]{{ع}} را به [[جنگ]] تن به تن فرا خوانْد؛ اما در همان لحظه‌های نخستِ رویارویی با آن شیر بی‌نظیر [[کارزار]]، کشته شد<ref>ر.ک: دانش‌نامه امیرالمؤمنین{{ع}}، ج ۶ (بخش ششم/ پیکار سوم/ فصل هفتم/ نبرد امام با عبدالله بن وهب).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.
# '''[[عبد الله بن وهب‌]]''': او در [[آشوب]] [[نهروان]]، [[فرماندهی]] [[خوارج]] را بر عهده داشت. از گذشته وی، اطلاعاتی‌ در دست نداریم؛ اما می‌دانیم که در آغاز شکل‌گیری جریان [[خوارج]]، وی در سِمت [[فرماندهی]] نبود؛ بلکه پیش‌نماز، [[ابن کواء]] بود و [[فرمانده]] [[جنگ]]، [[شبث بن ربعی]]. سپس این دو از [[خوارج]] جدا گشتند و ایشان ناچار شدند که در جستجوی [[فرماندهی]] تازه برای خود برآیند. نامزدهای [[فرماندهی]] از این قرار بودند: [[زید]] بن حُصَین، [[حرقوص بن زهیر]]، [[حمزة بن سنان]] و [[شریح بن اوفی‌]]. اما ایشان [[فرماندهی]] را نپذیرفتند و امیری بر عهده [[عبد الله بن وهب‌]] نهاده شد. وی [[خوارج]] را برای [[جنگ]] سازمان می‌داد و در سخنرانی‌های شور انگیزش، ایشان را به [[جنگ]] فرا می‌خوانْد و آنان را از گفت و شنود با [[امیر مؤمنان علی]] بن [[ابی طالب]] {{ع}} و گوش سپردن به خطبه‌های وی، بر [[حذر]] می‌داشت. برخی متون [[تاریخی]] دلالت دارند که او در راهی که برای خود [[برگزیده]] بود، عقیده‌ای [[استوار]] نداشت. [[تاریخ‌نگاران]] آورده‌اند که او با [[بی‌شرمی]] و [[خودستایی]] بسیار، [[امام علی]] {{ع}} را به [[جنگ]] تن به تن فرا خوانْد؛ اما در همان لحظه‌های نخستِ رویارویی با آن شیر بی‌نظیر [[کارزار]]، کشته شد<ref>ر. ک: دانش‌نامه امیرالمؤمنین {{ع}}، ج ۶ (بخش ششم/ پیکار سوم/ فصل هفتم/ نبرد امام با عبدالله بن وهب).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۷۹-۴۸۵.</ref>.


{{نهروان}}
{{نهروان}}
خط ۴۳: خط ۴۲:
{{امام علی}}
{{امام علی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:جنگ نهروان]]
[[رده:جنگ نهروان]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۶

نام‌های جنگ افروزان‌

متون تاریخی و حدیثی، جنگ‌افروزان نهروان را با پنج عنوان یاد کرده‌اند.

  • مارقین (برون شدگان از دین): نخستین کسی که ایشان را با این عنوان یاد کرد، پیامبر خدا بود که با بینش خدایی دریافت این گروه به دلیل افراطورزی دینی، به سرعت از دین خارج خواهند شد، به گونه‌ای که هیچ یک از نشانه‌های حقیقی دین در ایشان باقی نخواهد ماند. ایشان در این باب فرموده است: آنها از دین بیرون می‌روند، همان گونه که تیر از هدف می‌گذرد و تیرافکن به تیرش، پیکانش، و بند پیکانش می‌نگرد و در شکافِ نوک پیکان، تردید می‌کند که آیا خونی به آن آویخته است یا نه![۱].
  • حَروریه‌: درباره علت نامگذاری ایشان به حَروریه، مبرد در الکامل چنین آورده است: ایشان را از آن روی "حروریه" نامیدند که علی- رضوان الله علیه- پس از آنکه گفتگوی آنان را با ابن عباس دید، در ضمن گفتارش، به ایشان گفت: آیا نمی‌دانید که چون آن قوم، قرآنها را بر افراشتند، به شما گفتم: "همانا این کار، نیرنگ و عجز است و ایشان، اگر خواهان حکم قرآن بودند، به جنگ من نمی‌آمدند. سپس از من خواستار داوری شدند؟ آیا به یاد ندارید که این کار، برای من بیش از همه شما ناخوشایند بود؟" گفتند: خدای را، آری!... پس همراه وی دو هزار تن از حروراء بازگشتند، که پیش‌تر در آنجا گرد آمده بودند. سپس علی به ایشان گفت: "شما را چه بنامیم؟". آن‌گاه گفت: "شما حروریه هستید، زیرا در حروراء گرد آمدید"[۲]
  • شُرات‌: این نام، دو معنای متضاد را در بر دارد:
  1. برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "خشم ورزید". در این باب، گفته شده است: ایشان را به این نام خواندند؛ زیرا خشم می‌ورزیدند و سرسختی می‌کردند.
  2. برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "فروخت". خوارج خود را "شُرات" به این معنا قلمداد می‌کردند، به این اعتبار که دنیای خویش را به آخرت فروخته‌اند و مصداق این آیه مبارک‌اند: "و از مردم، کسی است که برای جُستنِ خشنودی خدا، جانش را می‌فروشد"[۳]. و علی (ع) در رد این‌پندار جاهلانه فرمود: "بلکه ایشان مصداق این آیه‌اند: "بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه کنیم؟ [آنان‌] کسانی‌اند که تلاششان در زندگی دنیا تباه شده است و خود می‌پندارند که کار نیکو می‌کنند""[۴].
  • خوارج‌: این، از نام‌های مشهور بر پاکنندگان نهروان است و از آن رو به این عنوان خوانده شدند که از فرمان امام علی (ع) خروج کردند و از حکم او سرپیچی نمودند.
  • بُغات‌: بُغات (جمع "باغی") برگرفته از "بغی" به معنای تجاوز (سرکشی) و ستم و تباهگری است. آن‌گاه که از علی (ع) پرسیده شد که آیا نهروانیان مشرک‌اند یا منافق، وی ایشان را بُغات خواند. این نامگذاری ریشه‌ای قرآنی دارد، آنجا که خداوند- تعالی- می‌فرماید: "و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتی افکنید. و اگر یک گروه بر دیگری تعدی کرد، با آنکه تعدی می‌کند، بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر باز گشت، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت ورزید، که خدا عادلان را دوست می‌دارد"[۵]. آنچه در این زمینه شایانِ توجه است، آنکه سه عنوان نخست، ویژه نهروانیان است؛ اما دو لقب خوارج و بُغات، ویژه آنان نیست و درباره ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (معاویه و یارانش) و نیز هر کس از امامِ عادل سرپیچد، به کار می‌رود[۶].

خبر پیامبر (ص) درباره خوارج‌

گفت: شنیدم در حالی که به سوی عراق اشاره می‌کرد، فرمود: "از آنجا گروهی برون‌می‌آیند که‌قرآن را می‌خوانند و [اما خواندن قرآن‌] از تَرقُوه‌شان‌[۹] فراتر نمی‌رود و از اسلام تجاوز می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از هدف"[۱۰][۱۱].

مارقین از دیدگاه امام (ع)‌

بالیدنِ امام (ع) به جنگ با خوارج‌

  • امام علی (ع)‌: و اما پس از سپاس و ستایش خدای؛ ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و هیچ کس جز من، بدین کار جرئت نمی‌ورزید، از آن پس که تیرگی‌اش موج برآورده و هاری‌اش شدت گرفته بود[۱۴][۱۵].

نهی امام (ع) از جنگ با خوارج، پس از خویش‌

شخصیت سردمداران خوارج‌

خوارج از دلِ فتنه‌ای برآمدند که در کوفه جای گرفته بود و به نامِ قُراء (قاریان) شناخته می‌شد. آغاز پیدایی ایشان، در سایه احساساتی بود که در روزهای واپسینِ نبرد صِفین برانگیخته شد و شدت گرفت. این حرکت مبتنی بر خاستگاه‌های فکری و اندیشه‌ای نبود. فرماندهی نظامی آنان بر عهده شَبَث بن رِبعی بود و رهبری دینی و فکری‌شان را عبد الله بن کواء بر عهده داشت. در پی فرو کش کردن شدت احساسات و پس از گفتگوها و استدلال‌های امام علی (ع) و عبد الله بن عباس با ایشان، این دو نفر از خوارج جدا شدند و به سپاه امام علی (ع) بازگشتند و آن‌گاه که نبرد نهروان برپا گشت، در شمار لشکریان وی بودند و [حتی‌] شَبَث بن رِبعی، فرماندهی جناح چپ سپاه امام (ع) را بر عهده داشت. از آن پس، رهبری خوارج را افرادی از توده مردم و ناشناسان در دست داشتند که ما را از ایشان شناختی نیست. نام‌های کسانی چون شُرَیح بن اوفی، زید بن حُصَین و حمزة بن سِنان، در شمارِ شخصیت‌های برجسته خوارج آمده، لکن اطلاعی از زندگانی و سیره ایشان در دست ما نیست.

  1. حرقوص بن زهیر: حرقوص، از اصحاب پیامبر اسلام بود؛ اما مبانی اعتقادی مستحکمی نداشت. بر خورد اهانت‌آمیز او با پیامبر خدا در جریان تقسیم غنایم جنگ حُنین، گواه روشنی بر این مدعاست. حرقوص، همان کس است که عمر بن خطاب به وی فرمان داد تا سرکشی هرمزان در خوزستان را سرکوب سازد و او نیز در این مأموریت پیروز شد. وی از جمله‌ شورشگران ضد عثمان بود. جملیان نیز به قتل او کمر بستند، اما وی توانست از چنگشان بگریزد. در روزگار خلافت امیر مؤمنان، حرقوص از یاران وی بود؛ اما در صِفین، فریفته نیرنگ عمرو بن عاص شد و رویاروی امام (ع) ایستاد و نقشی مهم در قبولاندنِ حکمیت، در پی آن زمینه‌های انحراف‌آمیز فکری و روانی داشت؛ زمینه‌هایی که پیش‌تر به آنها اشاره کردیم. او مهره‌ای مؤثر در سازماندهی خوارج برای جنگ با امام (ع) بود. نیز وی در دشمنی با امام (ع) و کینه‌ورزی ضد ایشان، افراط می‌ورزید. او گر چه فرماندهی نهروانیان را نپذیرفت، ولی در جنگ نهروان، فرمانده پیاده‌نظام شد و امام (ع) او را در همین نبرد به قتل رساند. پیامبر خدا قبلًا هلاکت او را در نهروان و نیز چگونگی آن را خبر داده بود. پس از نبرد نهروان، امام (ع) گفت: "او را بیابید!". او را نیافتند. امام (ع) به تأکید، دو یا سه بار فرمود: "باز گردید! به خدا سوگند، نه دروغ گفتم و نه به من دروغ گفته شده". آن‌گاه، او را در ویرانه‌ای یافتند[۱۸]. این تأکید، از سویی نشان‌دهنده حقانیت امام (ع) است و از دیگر سو، انحراف و گم‌راهی پا بر جای خوارج را نشان می‌دهد و نیز حرکتی است برای استوار ساختنِ قلب‌های سپاهیان امام (ع) که جنگیدن با گروهی متظاهر به زهد و عبادت، بر ایشان گران آمده بود. به همین سان، امام (ع) بارها در جنگ نهروان، بر حقانیت راه خویش و یارانش پای فشرد.
  2. عبد الله بن وهب‌: او در آشوب نهروان، فرماندهی خوارج را بر عهده داشت. از گذشته وی، اطلاعاتی‌ در دست نداریم؛ اما می‌دانیم که در آغاز شکل‌گیری جریان خوارج، وی در سِمت فرماندهی نبود؛ بلکه پیش‌نماز، ابن کواء بود و فرمانده جنگ، شبث بن ربعی. سپس این دو از خوارج جدا گشتند و ایشان ناچار شدند که در جستجوی فرماندهی تازه برای خود برآیند. نامزدهای فرماندهی از این قرار بودند: زید بن حُصَین، حرقوص بن زهیر، حمزة بن سنان و شریح بن اوفی‌. اما ایشان فرماندهی را نپذیرفتند و امیری بر عهده عبد الله بن وهب‌ نهاده شد. وی خوارج را برای جنگ سازمان می‌داد و در سخنرانی‌های شور انگیزش، ایشان را به جنگ فرا می‌خوانْد و آنان را از گفت و شنود با امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) و گوش سپردن به خطبه‌های وی، بر حذر می‌داشت. برخی متون تاریخی دلالت دارند که او در راهی که برای خود برگزیده بود، عقیده‌ای استوار نداشت. تاریخ‌نگاران آورده‌اند که او با بی‌شرمی و خودستایی بسیار، امام علی (ع) را به جنگ تن به تن فرا خوانْد؛ اما در همان لحظه‌های نخستِ رویارویی با آن شیر بی‌نظیر کارزار، کشته شد[۱۹][۲۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۲.
  2. الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۰۹۹.
  3. تاج العروس، ج ۱۹، ص ۵۶۸ «شری».
  4. بقره، آیه ۲۰۷.
  5. مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۰۲ «خرج».
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  7. «رسول الله (ص)- فِی الحَرَورِیةِ-: یمرُقونَ مِنَ الإِسلامِ مُروقَ السهمِ مِنَ الرمِیةِ» (صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۳).
  8. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۵، ح ۱۴۹.
  9. یک جفت استخوان بالایی قفسه سینه.
  10. صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۱، ح ۶۵۳۵.
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  12. الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۲.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  14. «الإمام علی (ع): أما بَعدَ حَمدِ اللهِ وَالثناءِ عَلَیهِ، أیهَا الناسُ! فَإِنی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یکن لِیجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها، وَاشتَد کلَبُها» (نهج البلاغة، خطبه ۹۳).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  16. «الإمام الباقر (ع): ذُکرَتِ الحَرَورِیةُ عِندَ عَلِی (ع) قالَ: إن خَرَجوا مَعَ جَماعَةٍ أو عَلی‌ إمامٍ عادلٍ فَقاتِلوهُم، وإن خَرَجوا عَلی‌ إمامٍ جائِرٍ فَلا تُقاتِلوهُم؛ فَإِن لَهُم فی ذلِک مَقالًا» (علل الشرائع، ص ۶۰۳، ح ۷۱).
  17. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  18. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.
  19. ر. ک: دانش‌نامه امیرالمؤمنین (ع)، ج ۶ (بخش ششم/ پیکار سوم/ فصل هفتم/ نبرد امام با عبدالله بن وهب).
  20. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.