مباهله در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۲: خط ۸۲:
رسول اکرم{{صل}} با پذیرش این پیشنهاد با آنان قرارداد صلح بست و فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست! هلاکت [[نجرانیان]] نزدیک شده بود و اگر مباهله انجام داده بودند به صورت بوزینه و خوک درمی‌آمدند و سرزمینشان بر آنها آتشی برمی‌افروخت که [[مردم]] نجران و حتی پرندگان بر درخت را طعمه خویش می‌ساخت و سال، به پایان نرسیده بود که همه [[نصارا]] به [[هلاکت]] می‌رسیدند.<ref>تفسیر کبیر، ج۸، ص۵۸.</ref>
رسول اکرم{{صل}} با پذیرش این پیشنهاد با آنان قرارداد صلح بست و فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست! هلاکت [[نجرانیان]] نزدیک شده بود و اگر مباهله انجام داده بودند به صورت بوزینه و خوک درمی‌آمدند و سرزمینشان بر آنها آتشی برمی‌افروخت که [[مردم]] نجران و حتی پرندگان بر درخت را طعمه خویش می‌ساخت و سال، به پایان نرسیده بود که همه [[نصارا]] به [[هلاکت]] می‌رسیدند.<ref>تفسیر کبیر، ج۸، ص۵۸.</ref>
و بدین‌سان و بی‌آنکه [[اسلام]] آورند به [[دیار]] خود بازگشتند نقل شده دیری نپایید دو تن از سران [[نصارا]] به نام‌های عاقب و [[سید]] پس از حرکت، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بازگشتند و اسلام آوردند<ref>طبقات کبری، ج۱، ص۳۵۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۵۸.</ref>
و بدین‌سان و بی‌آنکه [[اسلام]] آورند به [[دیار]] خود بازگشتند نقل شده دیری نپایید دو تن از سران [[نصارا]] به نام‌های عاقب و [[سید]] پس از حرکت، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بازگشتند و اسلام آوردند<ref>طبقات کبری، ج۱، ص۳۵۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۵۸.</ref>
==اهمیت [[واقعه مباهله]]==
پس از [[فتح مکه]] در [[سال هشتم هجری]] و درخشش [[اسلام]] در [[جزیرةالعرب]]، [[پیروان]] دیگر [[ادیان]] و [[مذاهب]] و [[رهبران]] و [[رجال سیاسی]] و مذهبی، توجهی ویژه به اسلام و [[مسلمانان]] و کانون این [[قدرت]] عظیم، یعنی مدینةالرسول پیدا کردند. این امر زمینه‌ای مناسب برای [[گسترش اسلام]] تا دورترین نقاط [[حجاز]] و حتی خارج از آن فراهم آورد و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} توانست از این [[فرصت]] به خوبی [[سود]] برد و با ارسال [[نامه‌ها]] و [[نمایندگان]] ویژه به رؤسای بلاد و [[زمامداران]] کشورها، آنان را به [[پذیرش اسلام]] و یا به رسمیت شناختن [[دولت اسلامی]] و [[التزام]] به [[مقررات]] آن فرا خواند.
بسیاری از مخاطبان نامه‌ها علاقه‌مند بودند به [[مدینه]] و مقر دولت اسلامی بیایند و با شخص [[رسول خدا]]{{صل}} آشنا شوند و از نزدیک وضعیت مسلمانان را ببینند. بدین رو، در [[سال نهم هجری]] به تدریج هیئت‌های [[نمایندگی]] [[طوایف]] و [[قبایل عرب]] به حضور رسول خدا{{صل}} می‌رسیدند و این سال را [[مورخین]] [[عام الوفود]] نام نهادند.
[[نامه]] رسول خدا{{صل}} به [[مسیحیان نجران]] از نامه‌هایی بود که گروهی از بزرگان و اشراف [[نجران]] را به مدینه کشاند. این هیئت بلندپایه چون در مذاکرات شفاهی با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و پاسخ آن حضرت را به پرسش‌های [[اعتقادی]] خود، قانع کننده نپنداشتند، پیشنهاد رسول خدا{{صل}} را مبنی بر [[مباهله]] پذیرفتند؛ یعنی چون هر طرف خود را محق و دیگری را [[باطل]] می‌شمارد، عزیزان خود را فراخواند و دست به [[دعا]] بردارد و خدای خویش را بخواند و هر یک بر دیگری [[نفرین]] کند تا معلوم گردد [[خداوند]] ندای کدام طرف را پاسخ می‌دهد و آشکار شود چه کسی در ادعای خود [[دروغگو]] است. این عمل، که در [[زبان عرب]] مباهله نامیده می‌شود، راهی نو بود. به [[نص]] [[آیه ۶۱ سوره آل عمران]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[مأمور]] به [[مباهله]] گشت که برای پایان بخشیدن به [[مجادلات]] هیئت [[نصارا]] با آن حضرت و [[اقناع]] [[عوام]] و [[خواص]] [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] از هر [[منطق]] و استدلالی، بهتر و رساتر بود. ولی به [[گواهی]] همه [[منابع تاریخی]]، [[مسیحیان نجران]] پس از قبول این پیشنهاد چون در میعادگاه حضور یافتند و نشانه‌های [[حقانیت رسول خدا]]{{صل}} را در [[دعوت]] خویش [[مشاهده]] کردند، از این کار منصرف شدند و به پرداخت [[جزیه]] و امضای صلح‌نامه‌ای که آن حضرت شروطش را مشخص ساخت، تن در دادند.
این واقعه با همه ویژگی‌ها و لوازم و آثارش، نظر [[محققان]] [[شیعه]] و [[سنی]] و حتی پاره‌ای از [[خاورشناسان]] را به خود جلب کرده است. در این واقعه [[تاریخی]]، چند نکته توجه انگیز و درخور مطالعه و [[پژوهش]] است.
#ظهور [[حقانیت اسلام]] در برابر [[مسیحیت]]. شایسته توجه است که تا امروز هیچ عالم و [[عابد]] [[مسیحی]] نخواسته است بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از [[اعتقاد]] [[راسخ]] خود به [[صحت]] ادعا و [[یقین]] به [[حقانیت]] دینش خبر دهد، بلکه در پیرامون [[واقعه مباهله]] رویدادهایی به ثبت رسیده‌اند که عکس این مطلب را ثابت کرده‌اند. این رویدادها به خوبی آشکار می‌کنند که [[دانشمندان مسیحی]] نشانه‌های [[پیغمبر]] خاتم را، که در [[کتب آسمانی]] موجود خوانده‌اند، با پیامبر اسلام هماهنگ دیده و او را در [[ادعای نبوت]] بر [[حق]] دانسته‌اند؛ چنان که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref>، ولی با این همه نخواسته‌اند از [[دین]] خود و موقعیت ویژه‌ای که نزد [[مردم]] خود پیدا کرده‌اند، دست بکشند.
# [[اثبات]] فضیلتی عظیم برای علی{{ع}} و زهرا{{س}} و [[حسنین]]{{ع}} که تنها همراهان [[رسول خدا]]{{صل}} در این ماجرا بوده‌اند. این که [[پیغمبر]] اینان را از میان [[فرزندان]] و [[زنان]] و [[اصحاب]] خود برگزیده است، بهترین دلیل بر جایگاه والایشان نزد [[خدا]] و رسول خدا{{صل}} است.
# دلالت [[آیه مباهله]] بر [[امامت علی]]{{ع}}؛ چراکه کلمه {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} در [[آیه]] مذکور [[شاهد]] بر [[مقام]] و منزلتی ویژه برای علی{{ع}} نزد رسول خدا{{صل}} است که کسی بدان نرسیده و نخواهد رسید و همو است که در لسان [[وحی]] نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجا است که می‌توان گفت علی{{ع}} [[افضل]] [[صحابه]] و بلکه افضل [[خلق]] پس از رسول خدا{{صل}} است و همه کمالاتی که برای رسول خدا ثابت است، برای او نیز ثابت است، مگر اصل [[نبوت]].
نکته دیگر، که در بررسی و تحلیل این واقعه [[تاریخی]] درخور توجه است و از میان [[خاورشناسان]]، نظر پروفسور لویی ماسینیون را به خود جلب کرده است، امضای صلح‌نامه‌ای میان [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[مسیحیان نجران]] است که از نظر ماسینیون به معنای امضای [[پیمان]] [[نامه]] [[سیاسی]] عدم تعرض به [[مسیحیان]] در سراسر [[سرزمین‌های اسلامی]] است و رعایت آن برای [[جانشینان]] آن حضرت نیز لازم است. شاید او در پی القای این باشد که پیامبر اسلام{{صل}} بدین طریق مسیحیان را در [[التزام]] به دین خود [[آزاد]] گذاشته و بدین وسیله حضور آنان را در میان [[مسلمانان]] تا زمانی که [[رفتاری]] مسالمت‌جویانه داشته باشند، به رسمیت شناخته است. ماسینیون در اواخر رساله خود به سراغ [[عقاید]] [[خرافی]] برخی [[فرقه‌های اسلامی]]، مانند [[فرقه]] نصیریه و [[شیعیان]] خطابی و [[دروزی]]، رفته و بر اساس باورهای آنان به سهم [[سلمان فارسی]] به عنوان عنصری [[ایرانی]] اشارت برده است که [[نماینده]] [[تمدن]] کهن ایرانی است؛ تازه [[مسلمانی]] که سابقه طولانی در [[مسیحیت]] داشته و با هر دو [[پیامبر]]، [[مسیح]]{{ع}} و محمد{{صل}}، آشنا بوده و اکنون پل ارتباطی میان [[اسلام]] و مسیحیت گردیده است. ولی ما نمی‌دانیم چرا او از میان همه زوایای توجه برانگیز این حادثه، تنها از این دو زاویه به مطالعه [[واقعه مباهله]] پرداخته است و در نهایت در پی [[اثبات]] چیست.
به هر سان، جای دارد درباره واقعه مباهله [[پژوهشی]] ژرف‌تر و پردامنه‌تر صورت گیرد و نقاط اصلی این واقعه، که همچون [[واقعه غدیرخم]] مسلم و خدشه ناپذیر است، روشن شود؛ چراکه [[مباهله]] سندی جاودان بر [[حقانیت اسلام]] و شاهدی انکارناپذیر بر اصالت و [[استحکام]] بنای [[تشیع]] [[راستین]] است.<ref>[[رضا اسلامی|اسلامی، رضا]]، [[آیه مباهله - اسلامی (مقاله)| مقاله «آیه مباهله»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۹۵.</ref>.
==مقطع زمانی واقعه مباهله==
واقعه [[تاریخی]] مباهله [[رسول خدا]]{{صل}} با [[مسیحیان نجران]] پس از [[نبرد تبوک]] بود. [[شیخ مفید]] آمدن هیئت [[نصارا]] را به حضور رسول خدا{{صل}}، پس از ماجرای [[فتح مکه]] و سرازیر شدن هیئت‌های [[طوایف]] و [[قبایل]] به سوی [[پیغمبر]] ذکر کرده است<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. [[سید ابن طاووس]] ارسال [[نامه]] آن حضرت را به مسیحیان نجران، پس از ارسال نامه [[کسرا]] و [[قیصر]]، یعنی حدود [[سال نهم هجری]] و پس از [[نزول آیه]] [[جزیه]] دانسته<ref>سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۴۹۶.</ref> و واقعه مباهله فاصله بسیاری با این [[تاریخ]] نداشته است. همو در تعیین [[روز]] مباهله، ۲۱ و ۲۴ و ۲۷ ماه [[ذی‌حجه]] را نقل کرده و درست‌ترین تاریخ را ۲۴ ذی‌حجه دانسته است<ref>سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۱۵.</ref> و سپس همین روز را به عنوان روز [[خاتم‌بخشی]] [[امیرمؤمنان]] و نزول آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}} ذکر کرده و سخن [[شیخ طوسی]] در المصباح المتهجد را نیز به عنوان تأکید آورده است<ref>سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۲۶.</ref>؛ همچنان که [[نزول]] [[سوره]] «[[هل اتی]]» را در [[حق اهل بیت]]، روز ۲۵ ذی‌حجه دانسته است<ref>سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۲۷.</ref>. نیز در جای دیگر به نقل از عبدالمحمود [[نقاش]] در [[تفسیر]] شفاءالصدور نقل می‌کند که [[واقعه غدیر]] در [[روز]] [[هیجدهم ذی‌حجه]] و [[مباهله]] در ۲۱ و [[ازدواج فاطمه]]{{س}} و علی{{ع}} در ۲۵ [[ذی‌حجه]] به وقوع پیوست<ref>سید ابن طاووس، الطرائف، ص۴۲.</ref>.
[[علامه محمدباقر مجلسی]] از کتاب شیخ [[رضی]] الدین [[علی بن یوسف بن مطهر حلی]]، که [[برادر]] [[علامه حلی]] است، نقل می‌کند که مباهله در روز ۲۴ ذی‌حجه و به [[نقلی]] در ۲۵ و [[خاتم‌بخشی]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در روز ۲۴ ذی‌حجه بوده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۱۹۸.</ref>. نیز آورده است که به خط شیخ [[محمد بن علی]] الجبعی دیدم که ایشان از خط [[شیخ طوسی]] نقل می‌کند که در [[روز دوازدهم ذی‌حجه]] ماجرای [[مؤاخات]] [[رسول خدا]]{{صل}} با علی{{ع}} و در هیجدهم این ماه واقعه غدیر روی داد و روز ۲۱ ذی‌حجه روزی است که [[توبه]] [[آدم]] پذیرفته شد که همان روز مباهله است و از روز ۲۴ نیز به عنوان روز مباهله یاد شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۱۸۸.</ref>.
در دیگر کتب [[روایی]] [[شیعه]] نیز روایاتی در تعیین روز مباهله نقل شده و از [[اعمال]] مستحبی این روز سخن رفته است. مرحوم [[شیخ حر عاملی]] در بابی با عنوان {{عربی|استحباب الغسل و الصلاة المباهلة و هو الرابع و العشرون من ذي الحجة}} دو [[روایت]] ذکر کرده است. روایت اول را شیخ طوسی در المصباح المتهجد به نقل از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «کسی که در این روز یعنی روز ۲۴ ذی‌حجه - نیم [[ساعت]] پیش از زوال دو رکعت [[نماز]] بخواند و.»... و در روایت دوم به نقل از [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آورده است: «روز مباهله روز ۲۴ ذی‌حجه است»<ref>شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۷۱.</ref>.
[[شیخ مفید]] نیز در ذکر حوادث و رویدادهای سال، روز ۲۴ ذی‌حجه را روز مباهله دانسته است<ref>شیخ مفید، مسار الشیعه، ص۴۱.</ref>.
حاصل آن‌که معرفی روز ۲۴ ذی‌حجه از [[سال دهم هجرت]] به عنوان [[روز]] [[مباهله]] بیش‌تر به واقع نزدیک است<ref>محدث قمی نیز در مفاتیح الجنان گفته است که بنا بر اشهر، روز ۲۴، روز مباهله است؛ همچنان که روز هیجدهم را روز غدیر و روز مؤاخات، و روز ۲۵ را روز نزول {{متن قرآن|هَلْ أَتَى}} در حق اهل البیت معرفی کرده است.</ref>. البته تعیین دقیق روز مباهله تأثیری در مباحث [[آینده]] ندارد، ولی برای [[بزرگداشت]] این روز و [[درک]] [[فضیلت]] آن و انجام [[اعمال]] مستحبی دارای اهمیت است. از دعاهای وارد در این روز، دعای مباهله است که همان دعای معروف سحرهای [[ماه رمضان]] و بنابر برخی نقل‌ها اندکی با آن متفاوت است. [[امام باقر]]{{ع}} در [[حق]] این [[دعا]] می‌فرماید:
اگر [[مردم]] می‌دانستند که چه مسائل عظیمی در آن است و چه زود برای صاحبش به [[اجابت]] می‌رسد، البته یکدیگر را می‌کشتند تا بدان دست یابند. اگر [[سوگند]] بخورم که [[اسم اعظم]] [[خداوند]] در آن است، به [[درستی]] سوگند خورده‌ام. این دعایی است که در روز مباهله [[جبرئیل]] از سوی خداوند آورده و به [[پیغمبر]] گفته است: «تو با [[وصی]] و دو فرزند و دختر خود بیرون برو و [[خدا]] را بدین دعا بخوان و با آن [[قوم]] مباهله کن»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۹۴؛ نیز ر.ک: سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۱۷. ولی عبارت اخیر، تنها در اقبال نقل شده است.</ref>.<ref>[[رضا اسلامی|اسلامی، رضا]]، [[آیه مباهله - اسلامی (مقاله)| مقاله «آیه مباهله»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۰۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۰

مباهله یعنی دو نفر یا دو گروه که با هم نزاع دارند و هر کدام خود را بر حق می‌‌دانند به یکدیگر نفرین کنند که خداوند دروغگو و طرف ناحق را هلاک کند. چنین واقعه‎ای در صدر اسلام میان پیامبر و مسیحیان نجران روی داده است. در این زمینه آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران نازل شده که به آیۀ مباهله معروف است.

مقدمه

دعوت به مباهله از راه‌های اثبات حقّانیت و نبوت پیامبران بوده است و چون سخنان منطقی پیامبر(ص) در مسیحیان نجران اثر نکرد و عده‎ای به مجادله و محاجه با پیامبر(ص) پرداختند برای اثبات حقانیت خود به دستور خدا آنان را به مباهله فرا خواند[۱]، بنابراین مباهله برای اثبات حقانیت بوده و عمومیت دارد و مخصوص پیامبر(ص) نیست و هر فرد با ایمانی که تقوا و خدا‎پرستی کامل داشته باشد، زمانی که استدلال‎های او در برابر دشمن بر اثر لجاجت به جایی نرسید می‌‎تواند برای اثبات مدّعای خود به مباهله دعوت کند[۲].

پیرامون نجران و مسیحیان آنجا

زمانی که اسلام پس از فتح مکه به قدرت اول در جزیرة‌العرب تبدیل شد، دیگر دشمن قدرتمندی وجود نداشت که مانع پیشرفت آن باشد. هیئت‌های زیادی از نقاط مختلف سرزمین عربی برای بررسی اوضاع و احوال مسلمانان و آشنایی با دین جدید به مدینه می‌آمدند. از جمله هیئت‌هایی که به مدینه آمدند مسیحیان شهر نجران بودند.

نجران شهری بزرگ و وسیع در نزدیکی یمن است که هفتاد و سه قریه در آن وجود داشت. در منطقة نجران چشمه‌های گوارا، باغ‌های نخل خرما، مزارع مرکبات و باغ‌های میوه به وفور وجود داشت. نجران به علت وجود کلیسایی که به دست حبشیان ساخته شد، بعدها به کعبه نجران نام گرفت و شهرت فراوان کسب کرد[۳].

در زمان ظهور اسلام جمعیت زیادی از مسیحیان در آن سکونت داشتند. تمام شهر به دست اشراف و بزرگان آن و به طور مستقل اداره می‌شد. نه در تحت حکومت ایران بودند و نه تحت حکمرانی امپراطوری روم. البته از دولت روم بهره‌های مادی فراوان داشتند[۴]. امور سیاسی، مذهبی، اجتماعی شهر نجران زیر نظر سه شخصیت اداره می‌شد که هر کدام وظایف خاصی داشتند؛ «عاقب» که امیر و صاحب رأی بود و تمام کارها با مشورت وی انجام می‌شد، که نامش «عبدالمسیح» بود. «سید» که ریاست مجتمعات مردم نجران را بر عهده داشت و نامش «اَیهم» بود. و ابو حارثه بن علقمه که اسقف و رهبر مذهبی نجران و بزرگ کشیشان آنها بود[۵].[۶]

جریان مباهله

در سال نهم هجری، "عام‌الوفودپیامبر(ص) نامه‎ای برای بزرگان مسیحی نجران نوشت و آنان را به خدا‎پرستی و ولایت خداوند دعوت کرد[۷]. متن نامه چنین بود:

«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب

از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران

خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می‌کنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدای متعال و از ولایت بندگان، به ولایت خدا دعوت می‌کنم. اگر این دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی جزیه بپردازید، در غیر این صورت به شما اعلام خطر می‌شود»[۸].

علمای نجران پس از مذاکرات طولانی به نتیجۀ مشخص نرسیدند و قرار شد با دیدار پیامبر(ص) راه حل مناسبی بیابند[۹]، بنابراین چهارده تن[۱۰] از صاحب‎نظران و نخبگان مسیحی که سه تن از آنان رهبران مذهبی مسیحیت و در رأس هیئت بودند[۱۱]: "ابوحارثة بن علقمهاسقف اعظم و نمایندۀ رسمی کلیسا‎های روم و حجاز؛ "عبدالمسیح"، ملقب به عاقب که در عقل و درایت شهرت داش و "ایهم" که به او سید می‌‎گفتند، با لباس‎های فاخر ابریشمی و انگشتر‎های طلا، بنا به برخی نقل‌‎ها وارد مسجدی در مدینه، شمال بقیع که به نام "مسجد الإجابه" و "مسجد مباهله" معروف است شدند[۱۲] پیامبر(ص) با آنها سخن نگفت. آنها علت این رفتار را به راهنمایی آشنایانشان از امام علی(ع) پرسیدند. حضرت فرمودند: «با همان لباس‎های سفر، نزد پیامبر(ص) بروید». آنها چنین کردند و هنگام ملاقات با رسول خدا(ص)، ایشان فرمودند: «به خدا سوگند! بار نخست، شیطان همراهتان بود»[۱۳]. هنگام گفتگو با پیامبر(ص)، آنها ابتدا دربارۀ ماهیت عیسی(ع) سؤال کردند. رسول اکرم(ص) از ایشان به عنوان بنده و پیامبر خدا یاد کرد[۱۴]. آنان شگفت‌‎زده پرسیدند: "چگونه ممکن است در حالی که همۀ آدمیان پدری دارند، عیسی(ع) بدون پدر به دنیا آمده باشد؟" پیامبر(ص) فرمودند: «آدم از خاک و بدون پدر آفریده شد، آفرینش عیسی(ع) نیز همانند آفرینش آدم، بدون پدر و از نفخۀ روح القدس است: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۱۵].[۱۶]

دستور الهی برای مباهله

مسیحیان که قائل به ربوبیت حضرت عیسی(ع) بودند و او را فرزند خدا می‎دانستند از پاسخ به این استدلال در ماندند و به انکار شدید آن پرداختند تا آنجا که پیامبر(ص) از رفتار آنان به ستوه آمد[۱۷]، سپس به فرمان خداوند به مباهله دعوت شدند: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۸]. فردای آن روز ۲۴ یا ۲۵ ذی‌الحجه[۱۹]، دو طرف در بیابان اطراف مدینه گرد آمدند[۲۰]. پیامبر(ص) همراه امام علی(ع) که حسنین(ع) پیش روی آنها و فاطمه(س) پشت سر حضرت بود، همگی در جایگاه خویش قرار گرفتند[۲۱]. پیامبر(ص) فرمودند: «بارالها! اینان اهل بیت من هستند»[۲۲]. مسیحیان نجران نیز که برخی فرزندان خود را همراه آورده بودند در مقابل آنان استقرار یافتند. بزرگان مسیحی چون عزیزترین اشخاص پیامبر(ص) را همراه او دیدند به قوم خویش گفتند: "ما صورت‎هایی را می‎بینیم که اگر از خدا درخواست از جا بر‎کندن کوه‎ها را کنند، چنین خواهد شد[۲۳]. هرگز با آنان مباهله نکنید که به خدا سوگند او همانند پیامبران به مباهله نشسته است[۲۴] که اگر چنین کنید هلاک خواهید شد و تا قیامت حتی یک مسیحی روی زمین باقی نخواهد ماند"[۲۵]. آنها از مباهله امتناع کردند؛ گروهی اسلام آوردند و عده‌‎ای به دادن جزیۀ سالیانه دو هزار دست لباس راضی شدند[۲۶]. صلح‌نامه به املاء رسول خدا (ص) و به دست امیرالمؤمنین (ع) نوشته شد[۲۷]. پیامبر(ص) پس از پشیمانی آنان از مباهله، فرمودند: «به خدا سوگند! اگر مباهله می‎کردید، تمام این بیابان پر از آتش می‌‎شد و در دم هلاک می‎شدید»[۲۸].

متأسفانه بخش وسیعی از مناظرات و گفتگوهای پیامبر(ص) با آنان مورد غفلت سیره‌‎‎‎‎نویسان واقع شده و متون اسلامی نیز به طور مستقل بدان نپرداخته‎اند[۲۹].

زمان مباهله

برخی، زمان دعوت به مباهلۀ پیامبر(ص) را سال سوم هجری می‎دانند؛ زیرا به اتفاق اکثر مفسران شیعه و سنی، آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران که برای دعوت به مباهله است در این سال نازل شده است و برخی نیز وقوع آن را در سال نهم هجری (عام‌الوفود) دانسته‌اند که پیامبر(ص) عازم مدینه شد[۳۰].

فضیلت اهل بیت(ع) در مباهله

مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کرده‌اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر نازل شده است و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و علی(ع) بودند، بنابراین منظور از «ابنائنا فرزندان و پسران ما» در آیه منحصراً «حسن و حسین» هستند، همانطور که منظور از «نسائنا زنان ما» فاطمه، و منظور از «انفسنا نفوس خود» تنها علی(ع) بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده است.

بعضی از مفسران اهل تسنن که کاملاً در اقلیت هستند کوشیده‌اند که ورود احادیث را در این زمینه انکار کنند، مثلا نویسنده تفسیر «المنار» می‌گوید: «این روایات همگی از طرق شیعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترویج این احادیث کوشیده‌اند که موضوع را حتی بر بسیاری از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته‌اند!!».

ولی مراجعه به منابع اصیل اهل تسنن نشان می‌دهد که بسیاری از طرق این احادیث به «شیعه و کتب شیعه» هرگز منتهی نمی‌شود، و اگر بنا باشد ورود این احادیث را از طرق اهل تسنن انکار کنیم سایر احادیث آنها و کتبشان نیز از درجه اعتبار خواهد افتاد.

برای روشن شدن این حقیقت قسمتی از روایات آنان را در این باب با ذکر مدارک در اینجا می‌آوریم: قاضی نورالله شوشتری در کتاب نفیس احقاق الحق می‌گوید: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که «ابنائنا» در آیه فوق اشاره به حسن و حسین و «نسائنا» اشاره به فاطمه و «انفسنا» اشاره به علی(ع) است. سپس (در پاورقی کتاب مزبور) از حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت نقل می‌کند که آنها تصریح کرده‌اند که آیه مباهله درباره اهل بیت نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را مشروح آورده است[۳۱].[۳۲]

در کتاب «غایة المرام» از صحیح مسلم در باب «فضائل علی بن ابیطالب» نقل کرده که: «روزی «معاویه» به «سعدبن ابی وقاص» گفت چرا ابوتراب علی(ع) را سبّ و دشنام نمی‌گویی؟! گفت: «از آن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر(ص) دربارۀ علی(ع) فرمود افتادم از این کار صرف‌نظر کردم... (یکی از آنها این بود که) هنگامی که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر(ص) تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد سپس فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»: «خدایا اینها خاصان نزدیک منند».

نویسنده تفسیر «کشاف» که از بزرگان اهل تسنن است در ذیل آیه می‌گوید: «این آیه قوی‌ترین دلیلی است که فضیلت اهل کساء را ثابت می‌کند».

مفسران و محدثان و مورخان شیعه نیز عموماً در نزول آیه مباهله درباره اهل بیت(ع) اتفاق نظر دارند. در تفسیر «نورالثقلین» روایات فراوانی در این زمینه نقل شده است. از جمله در کتاب عیون اخبار الرضا درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود این چنین می‌نویسد: امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است. و به دنبال نزول این آیه پیامبر «علی» و «فاطمه» و «حسن» و «حسین» را با خود به مباهله برد... این مزیتی است که هیچکس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته، و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده، و شرفی است که قبل از آن هیچکس از آن برخوردار نبوده است. در تفسیر برهان و بحارالانوار و تفسیر عیاشی نیز روایاتی به همین مضمون نقل شده که همگی حاکی از این است که آیه مباهله در حق اهل بیت نازل گردیده است[۳۳].

مباهله نصارای نجران‌

سران و اندیشمندان مسیحیان نجران در یک گردهمایی نامه رسول اکرم(ص) را که حضرت در آن، آنان را به پذیرش اسلام دعوت کرده بود، مورد بررسی قرار دادند، ولی به نتیجه‌ای نهایی دست نیافتند. آنها نوشته‌هائی در اختیار داشتند که بر ظهور پیامبری پس از حضرت عیسی(ع) تأکید داشت و اموری که از محمد سرزده بود به پیامبری او اشاره داشت. ازاین‌رو، تصمیم‌ گرفتند برای دیدار و گفت‌وگو با پیامبر اکرم(ص) هیئتی را نزد وی اعزام دارند. پیامبر(ص) با آن هیئت بلندپایه دیدار کرد ولی از آنجا که ظواهر آنان رنگ بت‌پرستی داشت و لباس‌های دیبا و ابریشم بر تن داشتند و زیورآلات و صلیب به گردن آویخته بودند، برای حضرت ناخوشایند آمد. فردای آن‌روز با تغییر ظواهر خود، بار دیگر حضور پیامبر(ص) رسیدند، رسول خدا(ص) این بار به آنان خوش‌آمد گفت و ارج و احترام نهاد و به آنان فرصت داد تا مراسم دینی خویش را برپا دارند.[۳۴]

سپس اسلام را بر آنها عرضه کرد و آیاتی از قرآن برایشان تلاوت فرمود؛ ولی آنها از پذیرش اسلام سر باز زدند و بحث و مناقشات فراوانی میان آنان صورت گرفت. سرانجام به این نتیجه رسیدند که نبی اکرم(ص) به فرمان خدای عزّ و جلّ با آنان به مباهله بپردازد و روز بعد را برای انجام مباهله تعیین کردند. فردای آن‌روز رسول خدا(ص) درحالی‌که حسین را در آغوش و دست حسن را در دست داشت و پشت‌سر او دخترش فاطمه و پسرعمویش علی بن ابی طالب(ع) در حرکت بودند، برای امتثال فرمان خدای متعال در محل تعیین شده حضور یافت. و قرآن حکیم به روشنی این ماجرا را یادآور شده و فرموده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۳۵].

رسول اکرم(ص) غیر از افراد یاد شده هیچ‌یک از مسلمانان را با خود همراه نبرد تا بدین‌وسیله پیامبری و رسالت راستین خود را برای همه ثابت کند. در اینجا کشیش نجران به همراهان خود گفت: ای هم‌کیشان! من اکنون نظاره‌گر چهره‌هایی هستم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را ازجا برکند، آن را عملی خواهد ساخت. بنابراین، اگر شما با آنان مباهله کنید به هلاکت رسیده و یک نفر مسیحی بر روی زمین باقی نخواهد ماند. وقتی مسیحیان از مباهله با پیامبر و اهل بیت او(ع) سر باز زدند، رسول خدا(ص) به آنان فرمود: اگر از مباهله منصرف شده‌اید، اسلام بیاورید و از امتیازاتی که مسلمانان برخوردارند، بهره‌مند شوید و حقوقی را که مسلمانان باید رعایت کنند شما نیز رعایت کنید. ولی پذیرا نشدند. حضرت فرمود: بنابراین، با شما خواهم جنگید. آنان در پاسخ گفتند: ما در برابر عرب از توان جنگی برخوردار نیستیم ولی با شما قرارداد صلح امضا می‌کنیم که اگر به ما حمله نکنید و ما را از دین و آیین خود برنگردانید، سالیانه دو هزار لباس، نیمی را در ماه صفر و نیمی در رجب و تعداد سی زره معمولی آهنین، به شما تحویل دهیم. رسول اکرم(ص) با پذیرش این پیشنهاد با آنان قرارداد صلح بست و فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست! هلاکت نجرانیان نزدیک شده بود و اگر مباهله انجام داده بودند به صورت بوزینه و خوک درمی‌آمدند و سرزمینشان بر آنها آتشی برمی‌افروخت که مردم نجران و حتی پرندگان بر درخت را طعمه خویش می‌ساخت و سال، به پایان نرسیده بود که همه نصارا به هلاکت می‌رسیدند.[۳۶] و بدین‌سان و بی‌آنکه اسلام آورند به دیار خود بازگشتند نقل شده دیری نپایید دو تن از سران نصارا به نام‌های عاقب و سید پس از حرکت، نزد رسول خدا(ص) بازگشتند و اسلام آوردند[۳۷].[۳۸]

اهمیت واقعه مباهله

پس از فتح مکه در سال هشتم هجری و درخشش اسلام در جزیرةالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و رهبران و رجال سیاسی و مذهبی، توجهی ویژه به اسلام و مسلمانان و کانون این قدرت عظیم، یعنی مدینةالرسول پیدا کردند. این امر زمینه‌ای مناسب برای گسترش اسلام تا دورترین نقاط حجاز و حتی خارج از آن فراهم آورد و پیامبر اسلام(ص) توانست از این فرصت به خوبی سود برد و با ارسال نامه‌ها و نمایندگان ویژه به رؤسای بلاد و زمامداران کشورها، آنان را به پذیرش اسلام و یا به رسمیت شناختن دولت اسلامی و التزام به مقررات آن فرا خواند. بسیاری از مخاطبان نامه‌ها علاقه‌مند بودند به مدینه و مقر دولت اسلامی بیایند و با شخص رسول خدا(ص) آشنا شوند و از نزدیک وضعیت مسلمانان را ببینند. بدین رو، در سال نهم هجری به تدریج هیئت‌های نمایندگی طوایف و قبایل عرب به حضور رسول خدا(ص) می‌رسیدند و این سال را مورخین عام الوفود نام نهادند.

نامه رسول خدا(ص) به مسیحیان نجران از نامه‌هایی بود که گروهی از بزرگان و اشراف نجران را به مدینه کشاند. این هیئت بلندپایه چون در مذاکرات شفاهی با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و پاسخ آن حضرت را به پرسش‌های اعتقادی خود، قانع کننده نپنداشتند، پیشنهاد رسول خدا(ص) را مبنی بر مباهله پذیرفتند؛ یعنی چون هر طرف خود را محق و دیگری را باطل می‌شمارد، عزیزان خود را فراخواند و دست به دعا بردارد و خدای خویش را بخواند و هر یک بر دیگری نفرین کند تا معلوم گردد خداوند ندای کدام طرف را پاسخ می‌دهد و آشکار شود چه کسی در ادعای خود دروغگو است. این عمل، که در زبان عرب مباهله نامیده می‌شود، راهی نو بود. به نص آیه ۶۱ سوره آل عمران ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۳۹] پیامبر اسلام(ص) مأمور به مباهله گشت که برای پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارا با آن حضرت و اقناع عوام و خواص مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالی، بهتر و رساتر بود. ولی به گواهی همه منابع تاریخی، مسیحیان نجران پس از قبول این پیشنهاد چون در میعادگاه حضور یافتند و نشانه‌های حقانیت رسول خدا(ص) را در دعوت خویش مشاهده کردند، از این کار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و امضای صلح‌نامه‌ای که آن حضرت شروطش را مشخص ساخت، تن در دادند. این واقعه با همه ویژگی‌ها و لوازم و آثارش، نظر محققان شیعه و سنی و حتی پاره‌ای از خاورشناسان را به خود جلب کرده است. در این واقعه تاریخی، چند نکته توجه انگیز و درخور مطالعه و پژوهش است.

  1. ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت. شایسته توجه است که تا امروز هیچ عالم و عابد مسیحی نخواسته است بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از اعتقاد راسخ خود به صحت ادعا و یقین به حقانیت دینش خبر دهد، بلکه در پیرامون واقعه مباهله رویدادهایی به ثبت رسیده‌اند که عکس این مطلب را ثابت کرده‌اند. این رویدادها به خوبی آشکار می‌کنند که دانشمندان مسیحی نشانه‌های پیغمبر خاتم را، که در کتب آسمانی موجود خوانده‌اند، با پیامبر اسلام هماهنگ دیده و او را در ادعای نبوت بر حق دانسته‌اند؛ چنان که قرآن می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۴۰]، ولی با این همه نخواسته‌اند از دین خود و موقعیت ویژه‌ای که نزد مردم خود پیدا کرده‌اند، دست بکشند.
  2. اثبات فضیلتی عظیم برای علی(ع) و زهرا(س) و حسنین(ع) که تنها همراهان رسول خدا(ص) در این ماجرا بوده‌اند. این که پیغمبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود برگزیده است، بهترین دلیل بر جایگاه والایشان نزد خدا و رسول خدا(ص) است.
  3. دلالت آیه مباهله بر امامت علی(ع)؛ چراکه کلمه ﴿أَنْفُسَنَا در آیه مذکور شاهد بر مقام و منزلتی ویژه برای علی(ع) نزد رسول خدا(ص) است که کسی بدان نرسیده و نخواهد رسید و همو است که در لسان وحی نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجا است که می‌توان گفت علی(ع) افضل صحابه و بلکه افضل خلق پس از رسول خدا(ص) است و همه کمالاتی که برای رسول خدا ثابت است، برای او نیز ثابت است، مگر اصل نبوت.

نکته دیگر، که در بررسی و تحلیل این واقعه تاریخی درخور توجه است و از میان خاورشناسان، نظر پروفسور لویی ماسینیون را به خود جلب کرده است، امضای صلح‌نامه‌ای میان پیامبر اسلام(ص) و مسیحیان نجران است که از نظر ماسینیون به معنای امضای پیمان نامه سیاسی عدم تعرض به مسیحیان در سراسر سرزمین‌های اسلامی است و رعایت آن برای جانشینان آن حضرت نیز لازم است. شاید او در پی القای این باشد که پیامبر اسلام(ص) بدین طریق مسیحیان را در التزام به دین خود آزاد گذاشته و بدین وسیله حضور آنان را در میان مسلمانان تا زمانی که رفتاری مسالمت‌جویانه داشته باشند، به رسمیت شناخته است. ماسینیون در اواخر رساله خود به سراغ عقاید خرافی برخی فرقه‌های اسلامی، مانند فرقه نصیریه و شیعیان خطابی و دروزی، رفته و بر اساس باورهای آنان به سهم سلمان فارسی به عنوان عنصری ایرانی اشارت برده است که نماینده تمدن کهن ایرانی است؛ تازه مسلمانی که سابقه طولانی در مسیحیت داشته و با هر دو پیامبر، مسیح(ع) و محمد(ص)، آشنا بوده و اکنون پل ارتباطی میان اسلام و مسیحیت گردیده است. ولی ما نمی‌دانیم چرا او از میان همه زوایای توجه برانگیز این حادثه، تنها از این دو زاویه به مطالعه واقعه مباهله پرداخته است و در نهایت در پی اثبات چیست. به هر سان، جای دارد درباره واقعه مباهله پژوهشی ژرف‌تر و پردامنه‌تر صورت گیرد و نقاط اصلی این واقعه، که همچون واقعه غدیرخم مسلم و خدشه ناپذیر است، روشن شود؛ چراکه مباهله سندی جاودان بر حقانیت اسلام و شاهدی انکارناپذیر بر اصالت و استحکام بنای تشیع راستین است.[۴۱].

مقطع زمانی واقعه مباهله

واقعه تاریخی مباهله رسول خدا(ص) با مسیحیان نجران پس از نبرد تبوک بود. شیخ مفید آمدن هیئت نصارا را به حضور رسول خدا(ص)، پس از ماجرای فتح مکه و سرازیر شدن هیئت‌های طوایف و قبایل به سوی پیغمبر ذکر کرده است[۴۲]. سید ابن طاووس ارسال نامه آن حضرت را به مسیحیان نجران، پس از ارسال نامه کسرا و قیصر، یعنی حدود سال نهم هجری و پس از نزول آیه جزیه دانسته[۴۳] و واقعه مباهله فاصله بسیاری با این تاریخ نداشته است. همو در تعیین روز مباهله، ۲۱ و ۲۴ و ۲۷ ماه ذی‌حجه را نقل کرده و درست‌ترین تاریخ را ۲۴ ذی‌حجه دانسته است[۴۴] و سپس همین روز را به عنوان روز خاتم‌بخشی امیرمؤمنان و نزول آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ذکر کرده و سخن شیخ طوسی در المصباح المتهجد را نیز به عنوان تأکید آورده است[۴۵]؛ همچنان که نزول سوره «هل اتی» را در حق اهل بیت، روز ۲۵ ذی‌حجه دانسته است[۴۶]. نیز در جای دیگر به نقل از عبدالمحمود نقاش در تفسیر شفاءالصدور نقل می‌کند که واقعه غدیر در روز هیجدهم ذی‌حجه و مباهله در ۲۱ و ازدواج فاطمه(س) و علی(ع) در ۲۵ ذی‌حجه به وقوع پیوست[۴۷].

علامه محمدباقر مجلسی از کتاب شیخ رضی الدین علی بن یوسف بن مطهر حلی، که برادر علامه حلی است، نقل می‌کند که مباهله در روز ۲۴ ذی‌حجه و به نقلی در ۲۵ و خاتم‌بخشی امیرمؤمنان علی(ع) در روز ۲۴ ذی‌حجه بوده است[۴۸]. نیز آورده است که به خط شیخ محمد بن علی الجبعی دیدم که ایشان از خط شیخ طوسی نقل می‌کند که در روز دوازدهم ذی‌حجه ماجرای مؤاخات رسول خدا(ص) با علی(ع) و در هیجدهم این ماه واقعه غدیر روی داد و روز ۲۱ ذی‌حجه روزی است که توبه آدم پذیرفته شد که همان روز مباهله است و از روز ۲۴ نیز به عنوان روز مباهله یاد شده است[۴۹]. در دیگر کتب روایی شیعه نیز روایاتی در تعیین روز مباهله نقل شده و از اعمال مستحبی این روز سخن رفته است. مرحوم شیخ حر عاملی در بابی با عنوان استحباب الغسل و الصلاة المباهلة و هو الرابع و العشرون من ذي الحجة دو روایت ذکر کرده است. روایت اول را شیخ طوسی در المصباح المتهجد به نقل از امام صادق(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «کسی که در این روز یعنی روز ۲۴ ذی‌حجه - نیم ساعت پیش از زوال دو رکعت نماز بخواند و.»... و در روایت دوم به نقل از موسی بن جعفر(ع) آورده است: «روز مباهله روز ۲۴ ذی‌حجه است»[۵۰].

شیخ مفید نیز در ذکر حوادث و رویدادهای سال، روز ۲۴ ذی‌حجه را روز مباهله دانسته است[۵۱]. حاصل آن‌که معرفی روز ۲۴ ذی‌حجه از سال دهم هجرت به عنوان روز مباهله بیش‌تر به واقع نزدیک است[۵۲]. البته تعیین دقیق روز مباهله تأثیری در مباحث آینده ندارد، ولی برای بزرگداشت این روز و درک فضیلت آن و انجام اعمال مستحبی دارای اهمیت است. از دعاهای وارد در این روز، دعای مباهله است که همان دعای معروف سحرهای ماه رمضان و بنابر برخی نقل‌ها اندکی با آن متفاوت است. امام باقر(ع) در حق این دعا می‌فرماید: اگر مردم می‌دانستند که چه مسائل عظیمی در آن است و چه زود برای صاحبش به اجابت می‌رسد، البته یکدیگر را می‌کشتند تا بدان دست یابند. اگر سوگند بخورم که اسم اعظم خداوند در آن است، به درستی سوگند خورده‌ام. این دعایی است که در روز مباهله جبرئیل از سوی خداوند آورده و به پیغمبر گفته است: «تو با وصی و دو فرزند و دختر خود بیرون برو و خدا را بدین دعا بخوان و با آن قوم مباهله کن»[۵۳].[۵۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۶۲.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲، ص‌۴۴۷.
  3. معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۹.
  4. مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۹۸.
  5. السیرة النبویة، ج۱، ص۵۷۳.
  6. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۱۳.
  7. مکاتیب الرّسول، ج ۲، ص۵۰۲.
  8. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۲۹؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۲، ص۴۵؛ البدایة و النهایة، ج۷، ص۲۶۳؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۶۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۴۱۵؛ تفسیر روح المعانی (آلوسی)، ج۳، ص۱۸۶؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۹۰.
  9. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۴.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۷۵.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۷۵.
  12. ر.ک: حسنی، علی اکبر، سیری در اماکن سرزمین وحی، ص۵۹.
  13. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.
  14. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۶۷؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲.
  15. «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  16. ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۶۱ ـ ۲۶۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۸؛ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۱۴.
  17. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۱۱.
  18. «از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  19. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۷۰.
  20. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷.
  21. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۶۸؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲.
  22. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۲۶.
  23. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.
  24. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳ ـ۸۲؛ این شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۷۰.
  25. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.
  26. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲ ـ۸۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.
  27. فتوح البلدان، ص۷۳؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۱، ص۲۰۵؛ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۱۷۰.
  28. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.
  29. ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۶۱ ـ ۲۶۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۸؛ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۱۵.
  30. یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۵۵۷.
  31. احقاق الحق، ج۳، ص۴۶.
  32. از جمله شخصیت‌های سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند: ۱. مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب «صحیح» معروف که از کتب شش‌گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد ۷ صفحه ۱۲۰ چاپ محمدعلی صبیح - مصر. ۲. احمد بن حنبل در کتاب مسند جلد ۱ صفحه ۱۸۵ چاپ مصر. ۳. طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آید جلد سوم صفحه ۱۹۲ چاپ میمنیة - مصر. ۴. حاکم در کتاب «مستدرک، جلد سوم صفحۀ ۱۵۰ چاپ حیدرآباد دکن. ۵. حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة صفحه ۲۹۷ چاپ حیدرآباد. ۶. واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول صفحه ۷۴ چاپ النهدیة. ۷. فخر رازی در تفسیر معروفش جلد ۸ صفحه ۸۵ چاپ البهیه مصر. ۸. ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جلد ۹ صفحه ۴۷۰ طبع سنة المحمدیة - مصر. ۹. ابن جوزی در تذکرة الخواص صفحه ۱۷ چاپ نجف. ۱۰. قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ چاپ مصطفی محمد - مصر. ۱۱. آلوسی در تفسیر «روح المعانی» جلد سوم صفحۀ ۱۶۷ چاپ منیریه - مصر. ۱۲. طنطاوی مفسر معروف در تفسیر الجواهر جلد دوم صفحه ۱۲۰ چاپ مصطفی البابی الحلبی - مصر. ۱۳. زمخشری در تفسیر کشاف جلد ۱ صفحه ۱۹۳ چاپ مصطفی محمد. ۱۴. حافظ احمد بن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه جلد ۲ صفحۀ ۵۰۳ چاپ مصطفی محمد - مصر. ۱۵. ابن صباغ در کتاب فتول المهمه صفحه ۱۰۸ چاپ نجف. ۱۶. علامه قرطبی در کتاب «الجامع لاحکام القرآن، جلد ۳ صفحه ۱۰۴ چاپ مصر سال ۱۹۳۶.
  33. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۶۸۴.
  34. سیره حلبی، ج۳، ص۲۱۱؛ سیره نبوی، ج۱، ص۵۷۴.
  35. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  36. تفسیر کبیر، ج۸، ص۵۸.
  37. طبقات کبری، ج۱، ص۳۵۷.
  38. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۵۸.
  39. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  40. «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
  41. اسلامی، رضا، مقاله «آیه مباهله»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۹۵.
  42. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۲۲.
  43. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۴۹۶.
  44. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۱۵.
  45. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۲۶.
  46. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۲۷.
  47. سید ابن طاووس، الطرائف، ص۴۲.
  48. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۱۹۸.
  49. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۱۸۸.
  50. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۷۱.
  51. شیخ مفید، مسار الشیعه، ص۴۱.
  52. محدث قمی نیز در مفاتیح الجنان گفته است که بنا بر اشهر، روز ۲۴، روز مباهله است؛ همچنان که روز هیجدهم را روز غدیر و روز مؤاخات، و روز ۲۵ را روز نزول ﴿هَلْ أَتَى در حق اهل البیت معرفی کرده است.
  53. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۹۴؛ نیز ر.ک: سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۵۱۷. ولی عبارت اخیر، تنها در اقبال نقل شده است.
  54. اسلامی، رضا، مقاله «آیه مباهله»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۰۱.