فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[معارف و عقاید ۵ ج' به 'ref>زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید، ج') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
:::::*'''ادّعای [[مهدویت]]:''' [[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به مکّه، خود را باب [[امام]] میخواند و [[دعوت]] خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از [[مکه]] به [[شیراز]] بازگشت، هم عنوان خود را عوض و خود را [[مهدی موعود]] و همان [[امام غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان [[مهدی]] موعودم که هزار سال است در [[انتظار]] [[ظهور]] او بودهاید. مریدان او و به ویژه شاگردان [[سید کاظم رشتی]] این ادّعای [[باطل]] او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[سید کاظم رشتی]] بودند که پیش از [[وفات]] خود [[بشارت]] داده بود: "زود است که پس از من، [[امام غایب]]، [[آشکار]] شود و شاید [[امام غایب]] در میان شما باشد". او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در [[شهرها]] بگردید و ندای [[امام غایب]] را [[اجابت]] کنید.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.</ref> همزمان با ادّعای جدید باب، شاگردان [[سید کاظم رشتی]] در شهرهای مختلف به [[تبلیغ]] او پرداخته، [[مردم]] را به [[ظهور]] [[امام غایب]] [[بشارت]] میدادند. گروهی نیز ندیده و نشناخته مهدویّت شیرازی را پذیرفتند و به او [[ایمان]] آوردند؛ به ویژه که اوضاع [[سیاسی]] اجتماعی زمان قاجار و نابسامانی فراوان در آن زمان، زمینه را برای پذیرش چنین ادّعایی مهیّا کرده بود.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.</ref> | :::::*'''ادّعای [[مهدویت]]:''' [[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به مکّه، خود را باب [[امام]] میخواند و [[دعوت]] خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از [[مکه]] به [[شیراز]] بازگشت، هم عنوان خود را عوض و خود را [[مهدی موعود]] و همان [[امام غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان [[مهدی]] موعودم که هزار سال است در [[انتظار]] [[ظهور]] او بودهاید. مریدان او و به ویژه شاگردان [[سید کاظم رشتی]] این ادّعای [[باطل]] او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[سید کاظم رشتی]] بودند که پیش از [[وفات]] خود [[بشارت]] داده بود: "زود است که پس از من، [[امام غایب]]، [[آشکار]] شود و شاید [[امام غایب]] در میان شما باشد". او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در [[شهرها]] بگردید و ندای [[امام غایب]] را [[اجابت]] کنید.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.</ref> همزمان با ادّعای جدید باب، شاگردان [[سید کاظم رشتی]] در شهرهای مختلف به [[تبلیغ]] او پرداخته، [[مردم]] را به [[ظهور]] [[امام غایب]] [[بشارت]] میدادند. گروهی نیز ندیده و نشناخته مهدویّت شیرازی را پذیرفتند و به او [[ایمان]] آوردند؛ به ویژه که اوضاع [[سیاسی]] اجتماعی زمان قاجار و نابسامانی فراوان در آن زمان، زمینه را برای پذیرش چنین ادّعایی مهیّا کرده بود.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.</ref> | ||
:::::*'''ادعای [[نبوت]]:''' [[علی محمّد شیرازی]]، به ادّعای "بابیّت" و "[[مهدویت]] اکتفا نکرد و [[انحراف]] و [[گمراهی]] را به حدّی راسند که مدّعی [[نزول]] کتاب و [[دین]] جدید شد و به گمان خود، [[احکام]] جاودانه [[اسلام]] را با نوشتن کتاب "بیان" [[نسخ]] کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان"، خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] معرفی کرد و [[عقیده]] داشت که با ظهورش آیی [[اسلام]]، منسوج و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.</ref> بدین ترتیب، [[علی محمّد شیرازی]]، هر از چند گاهی، ادعاهای خود را به ادعای [[مقامات]] بالاتری تغییر میداد و سخنان پیشین خود را برای [[یاران]] [[تأویل]] و توجیه میکرد. | :::::*'''ادعای [[نبوت]]:''' [[علی محمّد شیرازی]]، به ادّعای "بابیّت" و "[[مهدویت]] اکتفا نکرد و [[انحراف]] و [[گمراهی]] را به حدّی راسند که مدّعی [[نزول]] کتاب و [[دین]] جدید شد و به گمان خود، [[احکام]] جاودانه [[اسلام]] را با نوشتن کتاب "بیان" [[نسخ]] کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان"، خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] معرفی کرد و [[عقیده]] داشت که با ظهورش آیی [[اسلام]]، منسوج و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.</ref> بدین ترتیب، [[علی محمّد شیرازی]]، هر از چند گاهی، ادعاهای خود را به ادعای [[مقامات]] بالاتری تغییر میداد و سخنان پیشین خود را برای [[یاران]] [[تأویل]] و توجیه میکرد. | ||
:::::*'''واکنش [[علما]] و توبۀ باب:''' از همان ابتدا که [[علی محمد شیرازی]] ادعای [[بابیت]] کرد، علمای [[شیعه]] در برابر [[انحراف]] [[آشکار]] او موضع محکمی گرفتند که سبب دستگیری او در بوشهر و فرستادنش به | :::::*'''واکنش [[علما]] و توبۀ باب:''' از همان ابتدا که [[علی محمد شیرازی]] ادعای [[بابیت]] کرد، علمای [[شیعه]] در برابر [[انحراف]] [[آشکار]] او موضع محکمی گرفتند که سبب دستگیری او در بوشهر و فرستادنش به [[شیراز]] گردید. وی در آنجا تنبیه شد و در برابر [[امام]] [[جمعه]] شهر، اظهار پشیمانی و [[توبه]] کرد. او در [[مسجد]] [[وکیل]] [[شیراز]] بر فراز [[منبر]] و در حضور [[مردم]] گفت: "[[لعنت خدا]] بر کسی که مرا [[وکیل]] [[امام غایب]] بداند. [[لعنت خدا]] بر کسی که مرا باب [[امام]] بداند"<ref> تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.</ref>. پس از این پشیمانی و [[توبه]]، مدتی در [[شیراز]] و [[اصفهان]] تحت نظر بود و پس از آن برای محدود کردن فعالیتهای او و طرفدارانش به قلعه ماکو و سپس قلعه چهریق تبعید شد؛ ولی در تبعیدگاه، کتاب "بیان" را نوشت و ادعا کرد که بر او [[وحی]] شده است. او پس از [[ناتوانی]] در اثبات ادّعای خود، از سخنان خود اظهار پشیمانی کرد و [[توبه]] نامهای تنظیم نمود، آن را به قصد طلب [[بخشش]]، برای شاه ارسال کرد. در [[توبه]] [[نامه]] "باب" که نسخه اصلی آن در کتابخانه مجلس [[شورای اسلامی]] [[ایران]]، نگهداری میگردد، خطاب به شاه قاجار نوشته شده است: اگر کلماتی که خلاف رضای [[خدا]] بود، از [[قلم]] من جاری شده، غرضم [[عصیان]] نبوده و در هر حال، مستغفر و تائبم حضرت او را. و این [[بنده]] را مطلق علمی نیست که منوط به ادّعای باشد و {{عربی|" أستغفر اللهَ ربّی و أتوب الیه من أن یُنسَب إلی أمرٌ "}} <ref>و طلب بخشش میکنم از پروردگارم و به سوی او توبه میکنم از اینکه امری به من نسبت داده شود</ref> و بعضی [[مناجات]] و کلمات که از لسان جاری شده، [[دلیل]] بر هیچ امری نیست و مدعّی [[نیابت]] خاصّه [[امام مهدی|حضرت حجة الله]]{{ع}} را محض ادّعا مبطل<ref> این آشفتگی عبارات در کلمات باب، امری رایج و شایع بوده است.</ref> میدانم و این [[بنده]] را چنین ادّعایی نبوده و نه ادّعای دیگر.<ref> کشف الغطاء، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.</ref> | ||
:::::*'''آشوب و فتنۀ [[بابیان]]:''' پس از دستگیری باب در اواخر [[سلطنت]] محمّد شاه قاجار، طرفداران وی [[اقدام]] به یک سری آشوب، در [[کشور]] از جمله در شهرهای مازندران، تبریز و زنجان کردند که در برخی از این حوادث عدهای کشته شده، اموالشان [[غارت]] گشت. شگفت آن که مریدان [[علی]] محمّد، در جنگهای قلعه [[طبرسی]] و زنجان، از مسلمانی دم میزدند و [[نماز]] میگزارند و از "[[بابیت]]" [[علی]] محمّد جانبداری میکردند.<ref> تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.</ref> گویی، در آن هنگام، هنوز ادّعای مهدویّت و [[نبوّت]] وی به آنان نرسیده بود. | :::::*'''آشوب و فتنۀ [[بابیان]]:''' پس از دستگیری باب در اواخر [[سلطنت]] محمّد شاه قاجار، طرفداران وی [[اقدام]] به یک سری آشوب، در [[کشور]] از جمله در شهرهای مازندران، تبریز و زنجان کردند که در برخی از این حوادث عدهای کشته شده، اموالشان [[غارت]] گشت. شگفت آن که مریدان [[علی]] محمّد، در جنگهای قلعه [[طبرسی]] و زنجان، از مسلمانی دم میزدند و [[نماز]] میگزارند و از "[[بابیت]]" [[علی]] محمّد جانبداری میکردند.<ref> تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.</ref> گویی، در آن هنگام، هنوز ادّعای مهدویّت و [[نبوّت]] وی به آنان نرسیده بود. | ||
:::::*'''واقعه بَدَشت:''' عدهای از [[بابیان]] مجلسی را در بدشت برپا کردند تا راههای رهانیدن باب را از قلعه ماکو بررسی کنند که حاشیههای پررنگی را به دنبال داشت. قُرّة العین<ref> نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.</ref> با دسیسه [[حسین علی نوری]] با آرایش و بدون [[حجاب]]، وارد مجلس شد و [[نسخ]] [[اسلام]] را اعلام کرد. وی به حاضران گفت: "امروز روزی است که قیود تقالید سابق شکسته شد".<ref> شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.</ref> این واقعه سبب جدایی برخی [[بابیان]] [[فریب]] خورده شد، و [[حکومت]] را در برخورد با آنها جدیتر کرد. | :::::*'''واقعه بَدَشت:''' عدهای از [[بابیان]] مجلسی را در بدشت برپا کردند تا راههای رهانیدن باب را از قلعه ماکو بررسی کنند که حاشیههای پررنگی را به دنبال داشت. قُرّة العین<ref> نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.</ref> با دسیسه [[حسین علی نوری]] با آرایش و بدون [[حجاب]]، وارد مجلس شد و [[نسخ]] [[اسلام]] را اعلام کرد. وی به حاضران گفت: "امروز روزی است که قیود تقالید سابق شکسته شد".<ref> شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.</ref> این واقعه سبب جدایی برخی [[بابیان]] [[فریب]] خورده شد، و [[حکومت]] را در برخورد با آنها جدیتر کرد. |
نسخهٔ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۵۷
فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / کلیاتی از مهدویت |
مدخل اصلی | فرقههای انحرافی |
مدخل وابسته | ؟ |
فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
- «فرقههای انحرافی که در اسلام به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتاند از شیخیه، بابیت و بهائیت. شیخیه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز بابیت و بهائیت شد و موسّسان این دو فرقه، براساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود میدانست[۱] شیخیه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، از تشیع فاصله گرفت. شیخ احمد احسائی و پیروانش بر این باورند که امام غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا[۲] زندگی میکنند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر میبرد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورتهای اهل زمین را میپوشد و کسی او را نمیشناسد[۳].
- گروهی از شیخیه معتقدند که اصول دین، ایمان به چهار اصل است: توحید، نبوت، امامت و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت شیعه کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان امام غایب و مردم است. او احکام را بیواسطه از امام زمان(ع) میگیرد و به دیگران میرساند.[۴] به اعتقاد اینان پیشوایان شیخیه یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق شیعه کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که میتوانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیدهای ندارند[۵].
- پس از وفات احسائی، پیروان او، کاظم رشتی را پیشوای خوی دانستند. کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت میکرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه شیخیه را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل شیخیه به کاظم رشتی نسبت داده شده و ربطی به شیخ احمد احسائی ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.
- پس از درگذشت کاظم رشتی، یکی از شاگردان او به نام علی محمد شیرازی، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حساس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام بابیت شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگتر به نام بهائیت شد.
- پس از انتشار خبر جانشینی علی محمد شیرازی، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت[۶] کرد، سپس با ادعای بابیت، خود را باب امام دوازدهم شیعیان -یعنی واسطه میان مردم و امام زمان(ع)- معرفی نمود. و او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پیبردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدس، باید مردم به ناچار از «در» بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا میگفت: مردم، باید به من ایمان آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند. او آشکارا میگفت: «يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»؛ ای بندگان خدا! صدای حجت خدا و امام زمان(ع) را از طرف باب بشنوید.
- علی محمد شیرازی، پیش از رفتن به مکه، خود را باب امام زمانمیخواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را مهدی موعود(ع) و همان امام غایب خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان مهدی موعودم که هزاران سال است در انتظار ظهور و بودهاند. مریدان او و به ویژه شاگردان کاظم رشتی این ادعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او ایمان آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، کاظم رشتی بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: زود است که پس از من، امام غایب، آشکار شود و شاید امام غایب در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای امام غایب را اجابت کنید[۷].
- علی محمد شیرازی، به ادعای بابیت و مهدویت اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدی رساند که مدعی نزول کتاب و دین جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام، منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است[۸].
- پس از اعدام باب، عموم بابیان به جانشینی میرزا یحیی نوری معروف به "صبح ازل" معتقد شدند و برادر بزرگترش حسین علی نوری حدود هیجده سال از دستورات میرزا یحیی در ظاهر اطاعت میکرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و سیاست به تحکیم جایگاه خود و تضعیف موقعیت میرزا یحیی همت گماشت. اختلاف جدی میان دو برادر وقتی بود که حسین علی نوری خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به ظهور او بشارت داده است.
- باب، در چند جای کتاب بیان، ظهور شخص بزرگی در آینده بسیار دور را پیشگویی کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که خدا او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به اطاعت از او دعوت کرده بود. با اینکه این بشارت در بیانِ باب به حدود ۲۰۰۰ سالپس از آیین باب مربوط میشد، حسین علی نوری پس از حدود ۱۸ سال مدعی مقام "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس[۹] را نگاشت.
- بهاء الله مدعی شد که پیامبری است که پس از ظهور بابو دین او، بار دیگر آیین جدیدی به نام بهائیت آورده و دین بیان را نسخ کرده است. ولی او به ادعای پیامبری اکتفا نکرد و ادعا کرد که خدا در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: «لا اله الا أنا المسجون الفريد»؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر بهائیت زیر نظر "بیت العدل" که در اسرائیل و شهر حیفا قرار دارد، اداره میشود و هر چند سال یکبار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر میکنند[۱۰]»[۱۱].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
|
۲. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و کاظم رشتی با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب میخواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).
- ↑ هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشنتر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محلههای متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیونها امت با زبانهای متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر میبرند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).
- ↑ جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
- ↑ ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.
- ↑ به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخشهایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص۷۹.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.
- ↑ این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید، ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۳۰۹، ۳۱۱.
- ↑ ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳
- ↑ ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴
- ↑ ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص: ۴۰۵ - ۴۰۶.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۴
- ↑ ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۳۶
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، مقدمه
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۴
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص: ۴۴۰ - ۴۴۱.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، مقدمه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص:۳۰۷ - ۳۰۸.
- ↑ میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با لقب «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران ظهور خود و باب میخواند؛ ایقان، ص ۳ و ۴)
- ↑ عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).
- ↑ قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.
- ↑ او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.
- ↑ بهائی چه میگوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخیگری بابیگری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقههای انحرافی، ش ۲.
- ↑ هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشنتر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محلههای متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیونها امّت با زبانهای متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر میبرند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)
- ↑ جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.
- ↑ زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.
- ↑ اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.
- ↑ آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمیماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجتهای الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
- ↑ ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.
- ↑ در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.
- ↑ در آخرین توقیع از امام زمان(ع) آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. (غیبت طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی میآید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.
- ↑ و اما در مسائلی که پیش میآید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آنهایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.
- ↑ أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.
- ↑ به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخشهایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را «ذکر» نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ دائرة المعارف الشیعیه العامه، ج ۶، ص ۲۰.
- ↑ احسن القصص، ذیل آیه ۵۵ سوره یوسف.
- ↑ «أشهد أن عليا قبل نبيل باب بقية الله»؛ (علی قبل از نبیل یعنی «علی محمد» که به حساب ابجد با «علی نبیل» برابر است)؛ که اعتراض و خشم مسلمانان را به دنبال داشت؛ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ «حیّ» ابجد معادل عدد ۱۸ است.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.
- ↑ و طلب بخشش میکنم از پروردگارم و به سوی او توبه میکنم از اینکه امری به من نسبت داده شود
- ↑ این آشفتگی عبارات در کلمات باب، امری رایج و شایع بوده است.
- ↑ کشف الغطاء، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.
- ↑ تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.
- ↑ نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.
- ↑ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۹.
- ↑ یکی از ویژگیهای باب و بابیان این است که به حروف و حساب ابجد اهمیت فراوانی میدادند. در این میان عدد ۱۹ نزد آنان مقدس شمرده میشود زیرا گروه اولیهای که به علی محمد باب ایمان آورده و دین او را تبلیغ میکردند ۱۸ نفر بوده که با باب عدد ۱۹ را تشکیل میدادند. آنان برای توجیه این نگاه خود، گفتند آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» ۱۹ حرف دارد، تعداد حرف اسمای پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین) ۱۹ عدد است، تعداد ملائکه موکّل بر جهنم ۱۹ ملک است، و کلمه «واحد» نیز طبق حساب ابجد ۱۹ میباشد (شیخیگری، بابیگری، بهائیگری، ص ۱۳۲)
- ↑ اقدس، ص ۲۹.
- ↑ تنبیه النائمین، ص ۴.
- ↑ قرة العین به اتّهام قتل عمدی مرحوم ملا محمد تقی برغانی قزوینی –که از مخالفان باب بود- به زندان افتاده بود.
- ↑ پیشتر درباره واقعه بدشت سخن گفتیم.
- ↑ تنبیه النائمین، ص ۱۶ و ۱۵.
- ↑ ماجرای باب و بهاء، ص ۱۲۶ – ۱۴۰ با تلخیص.
- ↑ این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
- ↑ کتاب مبین، ص ۳۹۶.
- ↑ شیخگری، بابیگری، بهائیگری، ص ۱۸۹.
- ↑ کتاب عَهْدِی، مجموعه الواح بهاءالله، ص ۳۹۹.
- ↑ ر.ک: مکاتیب، ج ۱، ص ۴۴۲ و ۴۴۳.
- ↑ جامعه بهائی عشق آباد، ص ۱۸۵.
- ↑ کشف الحیل، ص ۲۱۲.
- ↑ خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ص ۶۱.
- ↑ انشعاب در بهائیت، ص ۱۵۵.
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۱۸۸ - ۱۹۸.