شروط امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[صفات امام]] یا [[شرایط امامت]] یکی از مهمترین مباحث [[امامت]] است. | [[صفات امام]] یا [[شرایط امامت]] یکی از مهمترین مباحث [[امامت]] است. متکلمان اسلامی فهرستهای متفاوتی از [[صفات امامت]] ارائه کردهاند. یکی از فهرستهای نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه [[اهل سنت]] در این باره است توسط [[سعدالدین تفتازانی]] ارائه گردیده است، وی [[مکلف]] بودن، "[[بلوغ]]، [[عدالت]]، [[حریت]]، مرد بودن، [[اجتهاد]]، [[شجاعت]]، صاحب رأی و صاحب کفایت بودن و [[قریشی بودن]] را به عنوان [[صفات امام]] یادآور شده است. آنگاه افزوده است: چهار شرط نخست مورد اتفاق است ولی صفات: [[اجتهاد]]، [[شجاعت]] و [[با کفایت بودن]] را اکثر [[متکلمان]] لازم دانستهاند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفتهاند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب [[تکلیف مالایطاق]] یا لغویت خواهد بود. وصف [[قریشی بودن]] نیز مورد قبول [[اکثریت]] [[مذاهب اسلامی]] است، فقط [[خوارج]] و گروهی از [[معتزله]] با آن [[مخالفت]] کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref>. | ||
در میان [[متکلمان]] [[شیعه]]، [[جامعترین]] فهرست [[صفات امام|صفات]] و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[رساله امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم [[امام]] یادآور شده است که عبارتاند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و [[علم به روش سیاست و مدیریت|روش سیاست و مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در [[صفات کمال]]، [[پیراسته بودن از عیوب نفرت آور]] جسمی، [[روحی]] و نَسَبی، [[مقرب ترین افراد بودن]] در پیشگاه [[خداوند]] و در [[استحقاق]] پاداشهای [[اخروی]]، [[توانایی برآوردن معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و [[یگانه بودن در منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref>. | در میان [[متکلمان]] [[شیعه]]، [[جامعترین]] فهرست [[صفات امام|صفات]] و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[رساله امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم [[امام]] یادآور شده است که عبارتاند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و [[علم به روش سیاست و مدیریت|روش سیاست و مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در [[صفات کمال]]، [[پیراسته بودن از عیوب نفرت آور]] جسمی، [[روحی]] و نَسَبی، [[مقرب ترین افراد بودن]] در پیشگاه [[خداوند]] و در [[استحقاق]] پاداشهای [[اخروی]]، [[توانایی برآوردن معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و [[یگانه بودن در منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref>. | ||
در اینکه [[امام]] باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و [[مرد]] بوده و از [[بلوغ]] و [[رشد فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث [[کلامی]] درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به [[دلیل]] اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه [[متکلمان]] قرار گرفتهاند، عبارتاند از: [[عصمت]]، [[افضلیت]]، [[علم]]، [[قریشی بودن]]، [[عدالت]] و [[پارسایی]]، [[کاردانی]] و [[کفایت در تدبیر امور]]<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | در اینکه [[امام]] باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و [[مرد]] بوده و از [[بلوغ]] و [[رشد فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث [[کلامی]] درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به [[دلیل]] اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه [[متکلمان]] قرار گرفتهاند، عبارتاند از: [[عصمت]]، [[افضلیت]]، [[علم]]، [[قریشی بودن]]، [[عدالت]] و [[پارسایی]]، [[کاردانی]] و [[کفایت در تدبیر امور]]<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۱۱.</ref>. | ||
== نخست: [[عصمت]] == | == نخست: [[عصمت]] == | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
بر اساس آموزههای [[قرآن]]، [[امام]] {{ع}} دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها [[عصمت]] است. [[خدای متعال]] در پاسخ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که از [[خدا]] خواست تا [[امامت]] را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمیرسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[مفسران]] با استناد به این [[آیه]] [[عصمت]] را برای [[امام]] {{ع}} لازم میدانند و [[لزوم]] [[عصمت]] را اینگونه [[تبیین]] میکنند که [[امام]] {{ع}} [[مقتدا]] و [[رهبری]] است که اقتدای به او [[واجب]] است و اگر [[امام]] {{ع}} [[معصیت]] کند بر [[آدمیان]] نیز از باب [[لزوم اطاعت]] از [[امام]] {{ع}}، [[معصیت]] [[واجب]] خواهد بود و این امر محال است، زیرا [[معصیت]] [[ممنوع]] است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو [[عصمت]] در [[امامان]] {{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref>. ناگفته نماند که [[آیه]] بر [[عصمت امام]] {{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد [[شایستگی]] [[مقام امامت]] را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref>. همچنین [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] میخواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق<ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با [[صادقان]] باشند. بیتردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حقاليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. | بر اساس آموزههای [[قرآن]]، [[امام]] {{ع}} دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها [[عصمت]] است. [[خدای متعال]] در پاسخ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که از [[خدا]] خواست تا [[امامت]] را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمیرسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[مفسران]] با استناد به این [[آیه]] [[عصمت]] را برای [[امام]] {{ع}} لازم میدانند و [[لزوم]] [[عصمت]] را اینگونه [[تبیین]] میکنند که [[امام]] {{ع}} [[مقتدا]] و [[رهبری]] است که اقتدای به او [[واجب]] است و اگر [[امام]] {{ع}} [[معصیت]] کند بر [[آدمیان]] نیز از باب [[لزوم اطاعت]] از [[امام]] {{ع}}، [[معصیت]] [[واجب]] خواهد بود و این امر محال است، زیرا [[معصیت]] [[ممنوع]] است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو [[عصمت]] در [[امامان]] {{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref>. ناگفته نماند که [[آیه]] بر [[عصمت امام]] {{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد [[شایستگی]] [[مقام امامت]] را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref>. همچنین [[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] میخواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق<ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با [[صادقان]] باشند. بیتردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حقاليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. | ||
همچنین در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از [[اولواالامر]] در ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} در ردیف [[اطاعت]] [[خدای متعال]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اولواالامر]] نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۲۹؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۳۳.</ref> | همچنین در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از [[اولواالامر]] در ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} در ردیف [[اطاعت]] [[خدای متعال]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اولواالامر]] نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴، ص۲۲۹؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۳۳.</ref> | ||
=== تفاوت عصمت با عدالت === | === تفاوت عصمت با عدالت === | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[عبدالرزاق لاهیجی]] در این باره میفرماید: به انسانهای [[عادل]] و با تقوای عادی که از [[گناهان]] اجتناب میکنند [[معصوم]] میگوییم، نه معصوم مطلق، بلکه معصوم نسبی؛ مثل [[عدالت]] که مراتب مختلف و شدت و [[ضعف]] دارد؛ یکی [[عدالت مطلق]] که در آن [[صدور گناه]] ممتنع است و دیگری عدالت نسبی است که صدور گناه ممتع نیست<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>. | [[عبدالرزاق لاهیجی]] در این باره میفرماید: به انسانهای [[عادل]] و با تقوای عادی که از [[گناهان]] اجتناب میکنند [[معصوم]] میگوییم، نه معصوم مطلق، بلکه معصوم نسبی؛ مثل [[عدالت]] که مراتب مختلف و شدت و [[ضعف]] دارد؛ یکی [[عدالت مطلق]] که در آن [[صدور گناه]] ممتنع است و دیگری عدالت نسبی است که صدور گناه ممتع نیست<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>. | ||
با توجه به این مطالب میتوان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۶.</ref>. | با توجه به این مطالب میتوان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۵۶.</ref>. | ||
== دوم: [[عدالت]] == | == دوم: [[عدالت]] == | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[مذاهب]] کلامیدرباره این صفت [[اتفاق نظر]] ندارند. از نظر [[شیعه امامیه]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] از [[شرایط لازم امامت]] است؛ زیرا اگر [[امام]] {{ع}} [[عادل]] نباشد، یا [[تسلیم]] [[ظلم]] میشود که از [[رذایل اخلاقی]] و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران [[ستم]] خواهد کرد که از [[گناهان کبیره]] و با [[عصمت]] [[مخالفت]] دارد<ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. [[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]] نیز [[عدالت]] و [[پارسایی]] را از [[صفات لازم]] [[امام]] {{ع}} دانستهاند<ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref>. [[معتزله]] نیز [[عدالت]] و [[پاکدامنی]] را از [[صفات]] [[امام]] {{ع}} شناختهاند<ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر [[اباضیه]] نیز [[عدالت]] از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.</ref>. | [[مذاهب]] کلامیدرباره این صفت [[اتفاق نظر]] ندارند. از نظر [[شیعه امامیه]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] از [[شرایط لازم امامت]] است؛ زیرا اگر [[امام]] {{ع}} [[عادل]] نباشد، یا [[تسلیم]] [[ظلم]] میشود که از [[رذایل اخلاقی]] و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران [[ستم]] خواهد کرد که از [[گناهان کبیره]] و با [[عصمت]] [[مخالفت]] دارد<ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. [[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]] نیز [[عدالت]] و [[پارسایی]] را از [[صفات لازم]] [[امام]] {{ع}} دانستهاند<ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref>. [[معتزله]] نیز [[عدالت]] و [[پاکدامنی]] را از [[صفات]] [[امام]] {{ع}} شناختهاند<ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر [[اباضیه]] نیز [[عدالت]] از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.</ref>. | ||
دیدگاه مشهور [[اشاعره]] نیز [[لزوم]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] در باب [[امامت]] است<ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref>؛ [[حشویه]] و ظاهرگرایان [[اهل حدیث]] [[عدالت]] را در [[امامت]] شرط ندانستهاند، به [[اعتقاد]] آنان اگر فردی از طریق [[قهر]] و [[غلبه]] زمام امر [[حکومت]] را در دست گیرد هر چند [[جائر]] و [[ستمکار]] باشد امامتش [[اثبات]] خواهد گردید<ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref>، آنچه این سخن را [[تأیید]] میکند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است [[اطاعت از امام]] اگر چه [[تبهکار]] باشد؛ [[واجب]] | دیدگاه مشهور [[اشاعره]] نیز [[لزوم]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] در باب [[امامت]] است<ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref>؛ [[حشویه]] و ظاهرگرایان [[اهل حدیث]] [[عدالت]] را در [[امامت]] شرط ندانستهاند، به [[اعتقاد]] آنان اگر فردی از طریق [[قهر]] و [[غلبه]] زمام امر [[حکومت]] را در دست گیرد هر چند [[جائر]] و [[ستمکار]] باشد امامتش [[اثبات]] خواهد گردید<ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref>، آنچه این سخن را [[تأیید]] میکند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است [[اطاعت از امام]] اگر چه [[تبهکار]] باشد؛ [[واجب]] است<ref>اصول السنه؛ ص۸۰.</ref>. | ||
از نظر اکثر [[اهل حدیث]]؛ [[امام]] {{ع}} با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[خلع]] نمیشود و [[قیام]] علیه او روا نیست؛ فقط باید او را [[موعظه]] کرد و از [[اطاعت]] وی در [[معاصی]] [[خداوند]] سرباز زد<ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref>. | از نظر اکثر [[اهل حدیث]]؛ [[امام]] {{ع}} با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[خلع]] نمیشود و [[قیام]] علیه او روا نیست؛ فقط باید او را [[موعظه]] کرد و از [[اطاعت]] وی در [[معاصی]] [[خداوند]] سرباز زد<ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref>. | ||
با اینکه [[ماتریدیه]] در [[کلام]]؛ روشی [[عقلی]] دارند؛ [[ابوحفص]] [[ماتریدی]] در این مسئله با [[اهل حدیث]] و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از | با اینکه [[ماتریدیه]] در [[کلام]]؛ روشی [[عقلی]] دارند؛ [[ابوحفص]] [[ماتریدی]] در این مسئله با [[اهل حدیث]] و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از مقام خود عزل نمیشود<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref>. | ||
طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کردهاند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در زمان حکومتهای [[اموی]] [[زندگی]] میکردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را [[برگزیده]] بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند [[عبداللّه بن عمر]] از [[قیام]] علیه [[بنی امیه]] منع میکردند<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر [[اطاعت]] از [[فرمانروا]] [[دستور]] داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref>. | طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کردهاند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در زمان حکومتهای [[اموی]] [[زندگی]] میکردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را [[برگزیده]] بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند [[عبداللّه بن عمر]] از [[قیام]] علیه [[بنی امیه]] منع میکردند<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر [[اطاعت]] از [[فرمانروا]] [[دستور]] داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده؛ [[احادیث]] دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] [[نهی]] کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به [[نقل]] از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: "پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده میگیرند؛ هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را [[تأیید]] کند؛ از من نخواهد بود"<ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است که در [[قیامت]] کسانی که [[ستمکاران]] را [[یاری]] کردهاند با آنها [[محشور]] خواهند شد<ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: "هر کس فرمانروای [[ستمکاری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] کرده؛ [[عهد الهی]] را میشکند و بر خلاف [[سنت]] [[پیامبر]] {{صل}} عمل میکند و در میان [[مردم]] دست به [[تبهکاری]] و [[ستمگری]] میزند، با گفتار و [[کردار]] خود علیه او [[اقدام]] نکند؛ بر [[خداوند]] است که او را با آن فرمانروای [[ستمکار]] همنشین کند"<ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref>. | دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده؛ [[احادیث]] دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] [[نهی]] کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به [[نقل]] از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: "پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده میگیرند؛ هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را [[تأیید]] کند؛ از من نخواهد بود"<ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است که در [[قیامت]] کسانی که [[ستمکاران]] را [[یاری]] کردهاند با آنها [[محشور]] خواهند شد<ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: "هر کس فرمانروای [[ستمکاری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] کرده؛ [[عهد الهی]] را میشکند و بر خلاف [[سنت]] [[پیامبر]] {{صل}} عمل میکند و در میان [[مردم]] دست به [[تبهکاری]] و [[ستمگری]] میزند، با گفتار و [[کردار]] خود علیه او [[اقدام]] نکند؛ بر [[خداوند]] است که او را با آن فرمانروای [[ستمکار]] همنشین کند"<ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref>. | ||
از سوی دیگر؛ همه [[صحابه]] و [[تابعین]] در برابر [[ستمکاری]] و [[تبهکاری]] [[بنیامیه]] [[سکوت]] نکردند. روشنترین گواه این مطلب [[قیام]] [[امام حسین]] {{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عدهای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه [[یزید]] [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمیدانستند؛ بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود و یا به این [[دلیل]] بود که [[گمان]] میکردند [[قیام]] علیه او نتیجهای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref>، ولی [[امام حسین]] {{ع}} بر آن بود که [[سکوت]] در برابر [[رفتار]] جائرانه و تبهکارانه [[یزید]] سبب نابودی [[اسلام]] خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد [[جان]] و [[مال]] و [[فرزندان]] و [[یاران]] [[فداکار]] خود را در راه [[دفاع]] از [[اسلام]] [[فدا]] نماید. [[امام حسین]] {{ع}} با [[قیام]] خود چند مطلب مهم را [[اثبات]] کرد: [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] [[یزید]]؛ [[مشروع]] بودن [[قیام]] علیه [[حاکم ستمکار]] و [[تبهکار]]؛ [[احیای سنت]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ [[پایداری]] [[سیره]] و [[سنت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | از سوی دیگر؛ همه [[صحابه]] و [[تابعین]] در برابر [[ستمکاری]] و [[تبهکاری]] [[بنیامیه]] [[سکوت]] نکردند. روشنترین گواه این مطلب [[قیام]] [[امام حسین]] {{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عدهای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه [[یزید]] [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمیدانستند؛ بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود و یا به این [[دلیل]] بود که [[گمان]] میکردند [[قیام]] علیه او نتیجهای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref>، ولی [[امام حسین]] {{ع}} بر آن بود که [[سکوت]] در برابر [[رفتار]] جائرانه و تبهکارانه [[یزید]] سبب نابودی [[اسلام]] خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد [[جان]] و [[مال]] و [[فرزندان]] و [[یاران]] [[فداکار]] خود را در راه [[دفاع]] از [[اسلام]] [[فدا]] نماید. [[امام حسین]] {{ع}} با [[قیام]] خود چند مطلب مهم را [[اثبات]] کرد: [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] [[یزید]]؛ [[مشروع]] بودن [[قیام]] علیه [[حاکم ستمکار]] و [[تبهکار]]؛ [[احیای سنت]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ [[پایداری]] [[سیره]] و [[سنت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۱۱.</ref>. | ||
== سوم: علم خدادادی == | == سوم: علم خدادادی == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
[[ائمه]] {{عم}} که [[مسئولیت]] خطیر [[هدایت مردم]] به [[سعادت]] و کمال و [[مدیریت]] [[جوامع انسانی]] را بر عهده دارند، باید از [[دانش]] گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این [[مسئولیت]] را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است [[علم]] آنان از [[خطا]] و [[شک]] مصون باشد، تا [[مردم]] بتوانند به آنان [[اعتماد]] کنند و [[هدایت]] ایشان را پذیرفته و تحت [[حاکمیت]] آنان به اهداف مادی و [[معنوی]] خود برسند، ازاینرو [[خداوند]] [[طالوت]] را با [[برتری]] در [[دانش]] و نیروی جسمانی برای [[حاکمیت]] بر [[بنیاسرائیل]] برگزید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref> و نیز [[اولواالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا در هنگام دریافت گزارشها به [[اولواالامر]] به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند؛ سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. مقصود از [[اولواالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] ۵۹ [[سوره نساء]] به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[پیامبر|رسول خداست]] {{صل}}<ref>الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref> و مصادیق آن براساس [[روایات]]، [[امامان]]اند {{عم}} هستند<ref>روضالجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref>. | [[ائمه]] {{عم}} که [[مسئولیت]] خطیر [[هدایت مردم]] به [[سعادت]] و کمال و [[مدیریت]] [[جوامع انسانی]] را بر عهده دارند، باید از [[دانش]] گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این [[مسئولیت]] را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است [[علم]] آنان از [[خطا]] و [[شک]] مصون باشد، تا [[مردم]] بتوانند به آنان [[اعتماد]] کنند و [[هدایت]] ایشان را پذیرفته و تحت [[حاکمیت]] آنان به اهداف مادی و [[معنوی]] خود برسند، ازاینرو [[خداوند]] [[طالوت]] را با [[برتری]] در [[دانش]] و نیروی جسمانی برای [[حاکمیت]] بر [[بنیاسرائیل]] برگزید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref>خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref> و نیز [[اولواالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا در هنگام دریافت گزارشها به [[اولواالامر]] به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند؛ سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. مقصود از [[اولواالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] ۵۹ [[سوره نساء]] به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[پیامبر|رسول خداست]] {{صل}}<ref>الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref> و مصادیق آن براساس [[روایات]]، [[امامان]]اند {{عم}} هستند<ref>روضالجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref>. | ||
با توجه به اینکه [[آیه]]، [[اولواالامر]] را [[آگاه]] به ریشه مسائل معرفی کرده بهگونهای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان میکنند، استفاده میشود که [[علم]] آنان آمیخته به [[جهل]] و [[شک]] و [[خطا]] نیست و این در مورد غیر [[معصومان]] [[صدق]] نمیکند، افزون بر این از ذیل [[آیه]] فهمیده میشود وجود [[اولواالامر]] نوعی [[فضل]] و [[رحمت الهی]] است که اطاعتشان [[مردم]] را از [[پیروی]] [[شیطان]] باز میدارد: {{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و تنها [[پیروی]] از [[معصومان]] میتواند [[انسان]] را از [[گمراهی]] و [[پیروی]] [[شیطان]] به طور [[قطع]] باز دارد، زیرا غیر [[معصوم]] ممکن است خود گرفتار [[لغزش]] و [[خطا]] شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref>.<ref>[[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۲۹ ـ ۲۳۰؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۳۳.</ref> | با توجه به اینکه [[آیه]]، [[اولواالامر]] را [[آگاه]] به ریشه مسائل معرفی کرده بهگونهای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان میکنند، استفاده میشود که [[علم]] آنان آمیخته به [[جهل]] و [[شک]] و [[خطا]] نیست و این در مورد غیر [[معصومان]] [[صدق]] نمیکند، افزون بر این از ذیل [[آیه]] فهمیده میشود وجود [[اولواالامر]] نوعی [[فضل]] و [[رحمت الهی]] است که اطاعتشان [[مردم]] را از [[پیروی]] [[شیطان]] باز میدارد: {{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و تنها [[پیروی]] از [[معصومان]] میتواند [[انسان]] را از [[گمراهی]] و [[پیروی]] [[شیطان]] به طور [[قطع]] باز دارد، زیرا غیر [[معصوم]] ممکن است خود گرفتار [[لغزش]] و [[خطا]] شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴، ص۲۲۹ ـ ۲۳۰؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۳۳.</ref> | ||
== چهارم: کاردانی و کفایت == | == چهارم: کاردانی و کفایت == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] معارف و [[احکام اسلامی]] و دیگری [[معرفت]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به [[مدیریت جامعه]] که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود. | پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] معارف و [[احکام اسلامی]] و دیگری [[معرفت]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به [[مدیریت جامعه]] که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود. | ||
متکلمان اسلامی در [[لزوم معرفت]] و کفایت در [[امامت]] اختلافی ندارند؛ ولی در گستره و چگونگی آن؛ دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. [[شیعه امامیه]] [[علم]] و [[کفایت]] در امامت را در عالیترین سطح لازم دانسته است<ref>تلخیص المحصّل؛ ص۴۳۰؛ قواعد المرام؛ ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید؛ ج۲؛ ص۲۹۰ـ ۲۹۵؛ الذخیره فی علم الکلام؛ ص۴۳۳ـ ۴۳۴؛ الشافی فی الامامه؛ ج۱؛ ص۱۶۳ـ ۱۶۵.</ref>. [[معتزله]] [[علم به احکام شریعت]] را از [[صفات لازم]] [[امام]] دانستهاند. البته؛ آنان [[علم بالفعل]] به همه [[احکام]] را شرط ندانسته و گفتهاند [[تحصیل علم]] از طریق [[اجتهاد]] نیز کافی است و اگر از این طریق نیز نتواند [[احکام شریعت]] را به دست آورد میتواند به [[مجتهدان]] [[رجوع]] کند و مطابق [[رأی]] آنان [[حکم]] نماید<ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۸ و ۲۰۹.</ref>. | |||
[[متکلمان اشعری]]؛ [[علم به احکام شریعت]] و داشتن [[بصیرت]] و [[کفایت]] لازم در [[مدیریت]] را از شرایط [[امام]] دانستهاند. مقصود آنان از [[علم به شریعت]]؛ [[علم]] حاصل از طریق [[اجتهاد]] است<ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.</ref> از سخن مؤلف و [[شارح مواقف]] به دست میآید که شرط [[علم اجتهادی]] برای [[امام]]؛ [[رأی]] [[اکثریت]] [[اشاعره]] است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانستهاند<ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.</ref> چنان که از گفتار [[مولوی]] "محمد عبدالعزیز فرهاری" به دست میآید که [[متکلمان ماتریدیه]] نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند [[امام]] باید در اصول و [[فروع دین]] [[مجتهد]] باشد؛ ولی برخی از آنان [[اجتهاد]] را شرط ندانستهاند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref> النبراس؛ ص۵۳۶.</ref>. | [[متکلمان اشعری]]؛ [[علم به احکام شریعت]] و داشتن [[بصیرت]] و [[کفایت]] لازم در [[مدیریت]] را از شرایط [[امام]] دانستهاند. مقصود آنان از [[علم به شریعت]]؛ [[علم]] حاصل از طریق [[اجتهاد]] است<ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.</ref> از سخن مؤلف و [[شارح مواقف]] به دست میآید که شرط [[علم اجتهادی]] برای [[امام]]؛ [[رأی]] [[اکثریت]] [[اشاعره]] است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانستهاند<ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.</ref> چنان که از گفتار [[مولوی]] "محمد عبدالعزیز فرهاری" به دست میآید که [[متکلمان ماتریدیه]] نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند [[امام]] باید در اصول و [[فروع دین]] [[مجتهد]] باشد؛ ولی برخی از آنان [[اجتهاد]] را شرط ندانستهاند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref>النبراس؛ ص۵۳۶.</ref>. | ||
[[عالمان زیدیه]] نیز [[علم به شریعت]] را یکی از شرایط لازم برای [[امام]] دانستهاند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به [[احکام شریعت]]؛ [[اعلم بودن]] [[امام]] را نیز شرط کردهاند<ref>الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.</ref>. با توجه به اینکه [[اسماعیلیه]] [[عصمت]] را از [[شرایط امام]] دانستهاند و از طرفی مهمترین [[فلسفه امامت]] را [[تعلیم]] [[معارف الهی]] توسط [[امام]] به دیگر [[مکلفان]] شناختهاند؛ دیدگاه آنان درباره [[لزوم]] شرط [[علم]] برای [[امام]] روشن خواهد بود؛ اما روشنترین و [[کاملترین]] دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه [[شیعه امامیه]] است که [[امام]] باید به همه [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]؛ [[غرض از امامت]] که [[حفظ]] و [[تبیین احکام]] [[شریعت]] است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | [[عالمان زیدیه]] نیز [[علم به شریعت]] را یکی از شرایط لازم برای [[امام]] دانستهاند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به [[احکام شریعت]]؛ [[اعلم بودن]] [[امام]] را نیز شرط کردهاند<ref>الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.</ref>. با توجه به اینکه [[اسماعیلیه]] [[عصمت]] را از [[شرایط امام]] دانستهاند و از طرفی مهمترین [[فلسفه امامت]] را [[تعلیم]] [[معارف الهی]] توسط [[امام]] به دیگر [[مکلفان]] شناختهاند؛ دیدگاه آنان درباره [[لزوم]] شرط [[علم]] برای [[امام]] روشن خواهد بود؛ اما روشنترین و [[کاملترین]] دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه [[شیعه امامیه]] است که [[امام]] باید به همه [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]؛ [[غرض از امامت]] که [[حفظ]] و [[تبیین احکام]] [[شریعت]] است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۱۱.</ref>. | ||
== پنجم: افضلیت == | == پنجم: افضلیت == | ||
{{اصلی|افضلیت امام}} | {{اصلی|افضلیت امام}} | ||
کسی که [[امامت]] جامعه را بر عهده دارد باید علاوه براینکه در [[امور دنیوی]] بر دیگران [[افضلیت]] دارد، در [[امور اخروی]] نیز افضلیت داشته باشد. برای [[اثبات برتری امام]] در برخورداری از [[پاداش اخروی]] به وجوهی [[استدلال]] شده است مانند: [[عصمت امام]]؛ [[حجت بودن امام]] و ...<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[افضلیت امام (مقاله)|مقاله «افضلیت امام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۴۰-۳۴۶.</ref>. | کسی که [[امامت]] جامعه را بر عهده دارد باید علاوه براینکه در [[امور دنیوی]] بر دیگران [[افضلیت]] دارد، در [[امور اخروی]] نیز افضلیت داشته باشد. برای [[اثبات برتری امام]] در برخورداری از [[پاداش اخروی]] به وجوهی [[استدلال]] شده است مانند: [[عصمت امام]]؛ [[حجت بودن امام]] و ...<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[افضلیت امام (مقاله)|مقاله «افضلیت امام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۴۰-۳۴۶.</ref>. | ||
== ششم: قریشیبودن == | == ششم: قریشیبودن == | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
از نظر [[شیعه]] [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و [[قبایل قریش]] نمیشود، بلکه ویژه [[بنیهاشم]] است. [[دلیل]] آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الأئمّة من قریش}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]] و مانند آن است که [[امامت]] را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]] {{س}} میداند. به این جهت است که شیعه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کردهاند<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در این باره فرموده است: "[[امامان]] از [[قریش]] هستند و ریشه در [[بنیهاشم]] دارند و غیر [[بنیهاشم]] [[صلاحیت امامت]] را ندارند"<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>. | از نظر [[شیعه]] [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و [[قبایل قریش]] نمیشود، بلکه ویژه [[بنیهاشم]] است. [[دلیل]] آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الأئمّة من قریش}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]] و مانند آن است که [[امامت]] را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]] {{س}} میداند. به این جهت است که شیعه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کردهاند<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} در این باره فرموده است: "[[امامان]] از [[قریش]] هستند و ریشه در [[بنیهاشم]] دارند و غیر [[بنیهاشم]] [[صلاحیت امامت]] را ندارند"<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>. | ||
[[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] {{ع}}را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو [[دلیل]] آوردهاند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]] {{صل}} که فرموده است:{{عربی|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref> و دیگری اینکه از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و [[روحی]] است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد [[دلیل]] اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت]] اصلی نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] {{ع}} اصلی [[برگزیده]] میشوند. در نقد [[دلیل]] دوم نیز گفته شده است: نَسَب در [[امامت]] بیتأثیر نیست، زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب عالی و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کاملتر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | [[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] {{ع}}را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو [[دلیل]] آوردهاند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]] {{صل}} که فرموده است:{{عربی|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref> و دیگری اینکه از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و [[روحی]] است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد [[دلیل]] اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت]] اصلی نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] {{ع}} اصلی [[برگزیده]] میشوند. در نقد [[دلیل]] دوم نیز گفته شده است: نَسَب در [[امامت]] بیتأثیر نیست، زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب عالی و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کاملتر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۱۱؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۳۳.</ref> | ||
== شرایط دیگر == | == شرایط دیگر == | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
برخی از این صفات از مستقلات عقلیهاند و برخی دیگر، از ملازمات عقلیهاند و یا مقتضای [[اجماع]] و یا [[ادله]] نقلیاند. | برخی از این صفات از مستقلات عقلیهاند و برخی دیگر، از ملازمات عقلیهاند و یا مقتضای [[اجماع]] و یا [[ادله]] نقلیاند. | ||
[[خواجه نصیر الدین طوسی]]، صفات دیگری را نیز یاد آور شده، مانند: [[پاکی]] از عیوبی که [[نفرت آور]] است، خواه جسمانی باشد، خواه [[نفسانی]] و خواه نسبی، زیرا این اوصاف در [[هدایت مردم]] نقش مؤثری دارند. همچنین باید نزدیکترین افراد به [[خداوند]] باشد<ref>ر. ک | [[خواجه نصیر الدین طوسی]]، صفات دیگری را نیز یاد آور شده، مانند: [[پاکی]] از عیوبی که [[نفرت آور]] است، خواه جسمانی باشد، خواه [[نفسانی]] و خواه نسبی، زیرا این اوصاف در [[هدایت مردم]] نقش مؤثری دارند. همچنین باید نزدیکترین افراد به [[خداوند]] باشد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی ج۲]]، ص۲۲۴.</ref>. | ||
[[دفاع]] از [[کیان اسلام]] و [[حفظ]] حدود و ثغور آن، [[فداکاری]] و [[از خودگذشتگی]] میخواهد. [[جهاد]] و [[فداکاری]]، در سایه [[شجاعت]] حاصل میگردد بنابراین، [[شجاع]] بودن [[والی]]، امری [[بدیهی]] است، اما [[اشجع]] بودن از آن جهت مطلوب است که اگر کسانی باشند که از [[امام]] [[جامعه]] شجاعتر باشند، مسلماً در [[پیروی]] [[مردم]] از [[امام]] [[جامعه]] و [[هدف]] از [[امامت]] که [[پیشوایی]] [[جامعه اسلامی]] است، محقق نخواهد شد. علاوه بر این، [[قبح]] [[تقدیم مفضول]]، ایجاب میکند که [[امام]] [[اشجع]] باشد. | [[دفاع]] از [[کیان اسلام]] و [[حفظ]] حدود و ثغور آن، [[فداکاری]] و [[از خودگذشتگی]] میخواهد. [[جهاد]] و [[فداکاری]]، در سایه [[شجاعت]] حاصل میگردد بنابراین، [[شجاع]] بودن [[والی]]، امری [[بدیهی]] است، اما [[اشجع]] بودن از آن جهت مطلوب است که اگر کسانی باشند که از [[امام]] [[جامعه]] شجاعتر باشند، مسلماً در [[پیروی]] [[مردم]] از [[امام]] [[جامعه]] و [[هدف]] از [[امامت]] که [[پیشوایی]] [[جامعه اسلامی]] است، محقق نخواهد شد. علاوه بر این، [[قبح]] [[تقدیم مفضول]]، ایجاب میکند که [[امام]] [[اشجع]] باشد. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
دلبسته بودن به نیاز [[دنیا]] از جانب [[امام]] [[جامعه]] [[مسلمانان]]، باعث بروز [[مفاسد]] زیادی خواهد شد؛ از جمله [[دلبستگی]] [[مردم]] به [[دنیا]] و سر انجام سقوط [[جامعه اسلامی]]. لذا [[امام]] [[جامعه]] باید نه تنها [[زاهد]]، بلکه ازهد باشد تا اهداف [[مقدس]] [[اسلام]]، در [[جامعه اسلامی]] پیاده شود. | دلبسته بودن به نیاز [[دنیا]] از جانب [[امام]] [[جامعه]] [[مسلمانان]]، باعث بروز [[مفاسد]] زیادی خواهد شد؛ از جمله [[دلبستگی]] [[مردم]] به [[دنیا]] و سر انجام سقوط [[جامعه اسلامی]]. لذا [[امام]] [[جامعه]] باید نه تنها [[زاهد]]، بلکه ازهد باشد تا اهداف [[مقدس]] [[اسلام]]، در [[جامعه اسلامی]] پیاده شود. | ||
شخص ازهد، [[افضل]] از [[زاهد]] است فلذا باید مقدم گردد تا [[تقدیم مفضول بر فاضل]] لازم نیاید<ref>ر. ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]] و [[اسحاق عارفی| عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>. | شخص ازهد، [[افضل]] از [[زاهد]] است فلذا باید مقدم گردد تا [[تقدیم مفضول بر فاضل]] لازم نیاید<ref>ر.ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]] و [[اسحاق عارفی| عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>. | ||
== شروط [[امامت]] از دیدگاه [[اهل سنت]] == | == شروط [[امامت]] از دیدگاه [[اهل سنت]] == | ||
{{اصلی|شروط امامت از دیدگاه اهل سنت}} | {{اصلی|شروط امامت از دیدگاه اهل سنت}} | ||
[[متکلمان]] [[اهل سنت]] شرایطی را برای [[امامت]] و [[خلافت]] بیان کردهاند که محور آن شروط [[حفظ]] و نگهداری [[سرزمینهای اسلامی]] و [[دفاع]] از آن و [[علم]] به کیفیّت [[ریاست]] و مدیر و مدبّر بودن است؛ لذا مدار خلافت بر حفظ و [[تدبیر]] مملکت است، نه بر اعلمیّت و اتقی و ازهد و اجلّ [[نسب]] بودن و قوت [[ایمان]] داشتن<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص۳۳.</ref>. | [[متکلمان]] [[اهل سنت]] شرایطی را برای [[امامت]] و [[خلافت]] بیان کردهاند که محور آن شروط [[حفظ]] و نگهداری [[سرزمینهای اسلامی]] و [[دفاع]] از آن و [[علم]] به کیفیّت [[ریاست]] و مدیر و مدبّر بودن است؛ لذا مدار خلافت بر حفظ و [[تدبیر]] مملکت است، نه بر اعلمیّت و اتقی و ازهد و اجلّ [[نسب]] بودن و قوت [[ایمان]] داشتن<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص۳۳.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] [[علی قربانی|قربانی، علی]] و [[اسحاق عارفی| عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|'''امامتپژوهی''']] | # [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] [[علی قربانی|قربانی، علی]] و [[اسحاق عارفی| عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|'''امامتپژوهی''']] | ||
# [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی''']] | # [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']] | ||
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] | ||
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[افضلیت امام (مقاله)|مقاله «افضلیت امام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[افضلیت امام (مقاله)|مقاله «افضلیت امام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۶
شروط امامت یکی از مهمترین مباحثی است که در زمینه امامت مطرح شده و درباره برخی از آنها نیز در بین مذاهب اسلامی اختلاف وجود دارد؛ برخی از این شرایط عبارتاند از: عصمت؛ عدالت؛ دانایی و کفایت؛ علم خدادادی و قریشیبودن.
مقدمه
صفات امام یا شرایط امامت یکی از مهمترین مباحث امامت است. متکلمان اسلامی فهرستهای متفاوتی از صفات امامت ارائه کردهاند. یکی از فهرستهای نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه اهل سنت در این باره است توسط سعدالدین تفتازانی ارائه گردیده است، وی مکلف بودن، "بلوغ، عدالت، حریت، مرد بودن، اجتهاد، شجاعت، صاحب رأی و صاحب کفایت بودن و قریشی بودن را به عنوان صفات امام یادآور شده است. آنگاه افزوده است: چهار شرط نخست مورد اتفاق است ولی صفات: اجتهاد، شجاعت و با کفایت بودن را اکثر متکلمان لازم دانستهاند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفتهاند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب تکلیف مالایطاق یا لغویت خواهد بود. وصف قریشی بودن نیز مورد قبول اکثریت مذاهب اسلامی است، فقط خوارج و گروهی از معتزله با آن مخالفت کردهاند[۱].
در میان متکلمان شیعه، جامعترین فهرست صفات و شرایط امام توسط خواجه نصیرالدین طوسی در رساله امامت تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم امام یادآور شده است که عبارتاند از: عصمت، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی و نَسَبی، مقرب ترین افراد بودن در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداشهای اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت[۲].
در اینکه امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفتهاند، عبارتاند از: عصمت، افضلیت، علم، قریشی بودن، عدالت و پارسایی، کاردانی و کفایت در تدبیر امور[۳].
نخست: عصمت
بر اساس آموزههای قرآن، امام (ع) دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها عصمت است. خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴] مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام (ع) لازم میدانند و لزوم عصمت را اینگونه تبیین میکنند که امام (ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام (ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام (ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو عصمت در امامان (ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۵]. ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام (ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۶]. همچنین خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۷] از مؤمنان میخواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق[۸] با صادقان باشند. بیتردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۹].
همچنین در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۱۰]، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر (ص) و اطاعت پیامبر (ص) در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر (ص) و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است[۱۱].[۱۲]
تفاوت عصمت با عدالت
«در میان مشاغل جامعه، برای آن دسته از شغلها و منصبها که حساسیت بالاتری دارند؛ مثل امامت جماعت و جمعه، قضاوت، مرجعیت و رهبری امت شرایطی در نظر گرفتهاند که از جمله آنها "عدالت" است. از سویی امام نیز از آن جهت که رهبری مذهبی امت و قضاوت در امور اجتماعی مردم را برعهده دارد، این موضوع را در ذهن به وجود میآورد که، شاید مراد از شرط عصمت برای امام، همان عدالت باشد، لذا این نکته، محتاج بحث و بررسی است.
ما در یک تبیین میتوانیم میان عصمت و عدالت، دو وجه امتیاز و افتراق قائل شویم و یک وجه اشتراک. علامه طباطبایی در مورد وجه امتیاز این دو میفرماید: با داشتن عصمت، صدور گناه ممتنع میگردد، ولی با وجود عدالت، صدور گناه ممتنع نیست. خداوند به معصومین ملکهای علمی عطا کرد که آنها را از وقوع در گناه و ارتکاب معاصی بازمیدارد، و با این ملکه علمی صدور گناهان صغیره و کبیره از آنها ممتنع میگردد و به همین وصف (امتناع صدور گناه) از عدالت ممتاز میگردد، چون عدالت، صدور گناه را ممتنع نمیکند[۱۳].
سید مرتضی نیز با بیانی دیگر به همین وجه امتیاز اشاره میکند و میگوید: "بین عصمت و عدالت شدت و ضعف در رتبه است؛ یعنی عصمت مطلق، عالیترین مرتبه تقوای عالیه است که صدور گناه از معصوم امتناع دارد، ولی با عدالت یا عصمت نسبی صدور گناه ممتنع نیست"[۱۴].
وجه دوم امتیاز میان عصمت و عدالت را آیتالله جوادی آملی چنین تبیین میکند: "عصمت، ملکه علمی و عملی است که انسان را از جهل، خطا، سهو و نسیان و مغالطه در اندیشه حفظ میکند، ولی عدالت، فقط ملکه عملی است که انسان از گناه عمدی بازمیدارد"[۱۵].
البته تنها اشتراک میان عصمت و عدالت در همان رتبه پایین عصمت، یعنی عدالت است که اجتناب از معاصی است.
عبدالرزاق لاهیجی در این باره میفرماید: به انسانهای عادل و با تقوای عادی که از گناهان اجتناب میکنند معصوم میگوییم، نه معصوم مطلق، بلکه معصوم نسبی؛ مثل عدالت که مراتب مختلف و شدت و ضعف دارد؛ یکی عدالت مطلق که در آن صدور گناه ممتنع است و دیگری عدالت نسبی است که صدور گناه ممتع نیست[۱۶].
با توجه به این مطالب میتوان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست»[۱۷].
دوم: عدالت
مذاهب کلامیدرباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام (ع) عادل نباشد، یا تسلیم ظلم میشود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد[۱۸]. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام (ع) دانستهاند[۱۹]. معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام (ع) شناختهاند[۲۰] از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است[۲۱].
دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است[۲۲]؛ حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانستهاند، به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید[۲۳]، آنچه این سخن را تأیید میکند سخن احمد بن حنبل است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است[۲۴].
از نظر اکثر اهل حدیث؛ امام (ع) با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمیشود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد[۲۵].
با اینکه ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمیشود[۲۶].
طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کردهاند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومتهای اموی زندگی میکردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع میکردند[۲۷] و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است[۲۸].
دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. ابن اثیر جزری به نقل از ترمذی و نسایی از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: "پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده میگیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود"[۲۹] در حدیث دیگری از پیامبر (ص) آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کردهاند با آنها محشور خواهند شد[۳۰] امام حسین (ع) از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: "هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را میشکند و بر خلاف سنت پیامبر (ص) عمل میکند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری میزند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند"[۳۱].
از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنیامیه سکوت نکردند. روشنترین گواه این مطلب قیام امام حسین (ع) علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عدهای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمیدانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود و یا به این دلیل بود که گمان میکردند قیام علیه او نتیجهای نخواهد داشت[۳۲]، ولی امام حسین (ع) بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. امام حسین (ع) با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع)[۳۳].
سوم: علم خدادادی
ائمه (ع) که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاینرو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنیاسرائیل برگزید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۳۴] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾[۳۵]. مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست (ص)[۳۶] و مصادیق آن براساس روایات، اماماناند (ع) هستند[۳۷].
با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده بهگونهای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان میکنند، استفاده میشود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمیکند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده میشود وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز میدارد: ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۳۸] و تنها پیروی از معصومان میتواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۳۹].[۴۰]
چهارم: کاردانی و کفایت
پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود.
متکلمان اسلامی در لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند؛ ولی در گستره و چگونگی آن؛ دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالیترین سطح لازم دانسته است[۴۱]. معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم امام دانستهاند. البته؛ آنان علم بالفعل به همه احکام را شرط ندانسته و گفتهاند تحصیل علم از طریق اجتهاد نیز کافی است و اگر از این طریق نیز نتواند احکام شریعت را به دست آورد میتواند به مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم نماید[۴۲].
متکلمان اشعری؛ علم به احکام شریعت و داشتن بصیرت و کفایت لازم در مدیریت را از شرایط امام دانستهاند. مقصود آنان از علم به شریعت؛ علم حاصل از طریق اجتهاد است[۴۳] از سخن مؤلف و شارح مواقف به دست میآید که شرط علم اجتهادی برای امام؛ رأی اکثریت اشاعره است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانستهاند[۴۴] چنان که از گفتار مولوی "محمد عبدالعزیز فرهاری" به دست میآید که متکلمان ماتریدیه نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد؛ ولی برخی از آنان اجتهاد را شرط ندانستهاند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است[۴۵].
عالمان زیدیه نیز علم به شریعت را یکی از شرایط لازم برای امام دانستهاند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به احکام شریعت؛ اعلم بودن امام را نیز شرط کردهاند[۴۶]. با توجه به اینکه اسماعیلیه عصمت را از شرایط امام دانستهاند و از طرفی مهمترین فلسفه امامت را تعلیم معارف الهی توسط امام به دیگر مکلفان شناختهاند؛ دیدگاه آنان درباره لزوم شرط علم برای امام روشن خواهد بود؛ اما روشنترین و کاملترین دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی؛ غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۴۷].
پنجم: افضلیت
کسی که امامت جامعه را بر عهده دارد باید علاوه براینکه در امور دنیوی بر دیگران افضلیت دارد، در امور اخروی نیز افضلیت داشته باشد. برای اثبات برتری امام در برخورداری از پاداش اخروی به وجوهی استدلال شده است مانند: عصمت امام؛ حجت بودن امام و ...[۴۸].
ششم: قریشیبودن
مقصود از «قریشی بودن امام» این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانستهاند. آنان در این باره به حدیث: «الأئمّة من قریش» استدلال کردهاند[۴۹].
از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمیشود، بلکه ویژه بنیهاشم است. دلیل آنان حدیث «الأئمّة من قریش» نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان (ع) و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) میداند. به این جهت است که شیعه به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کردهاند[۵۰] امیرمؤمنان (ع) در این باره فرموده است: "امامان از قریش هستند و ریشه در بنیهاشم دارند و غیر بنیهاشم صلاحیت امامت را ندارند"[۵۱].
خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام (ع)را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آوردهاند: یکی حدیثی از پیامبر (ص) که فرموده است:«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع»[۵۲] و دیگری اینکه از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد[۵۳] در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام (ع) اصلی برگزیده میشوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بیتأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کاملتر رعایت خواهد شد[۵۴].[۵۵]
شرایط دیگر
سید مرتضی درباره صفات امام گفته:
- معصوم از هر قبیح و معصیت باشد.
- با نص و امر خدا و معجزه معلوم میگردد.
- افضل امت باشد.
- أشجع امت باشد.
- عالمترین باشد به احکام شرع و سیاست.
- در هر زمانی فقط یکی است.
برخی از این صفات از مستقلات عقلیهاند و برخی دیگر، از ملازمات عقلیهاند و یا مقتضای اجماع و یا ادله نقلیاند.
خواجه نصیر الدین طوسی، صفات دیگری را نیز یاد آور شده، مانند: پاکی از عیوبی که نفرت آور است، خواه جسمانی باشد، خواه نفسانی و خواه نسبی، زیرا این اوصاف در هدایت مردم نقش مؤثری دارند. همچنین باید نزدیکترین افراد به خداوند باشد[۵۶].
دفاع از کیان اسلام و حفظ حدود و ثغور آن، فداکاری و از خودگذشتگی میخواهد. جهاد و فداکاری، در سایه شجاعت حاصل میگردد بنابراین، شجاع بودن والی، امری بدیهی است، اما اشجع بودن از آن جهت مطلوب است که اگر کسانی باشند که از امام جامعه شجاعتر باشند، مسلماً در پیروی مردم از امام جامعه و هدف از امامت که پیشوایی جامعه اسلامی است، محقق نخواهد شد. علاوه بر این، قبح تقدیم مفضول، ایجاب میکند که امام اشجع باشد.
ایمان هم مراتب مختلفی دارد، در این میان، امام باید از حیث مراتب ایمان، واجد بالاترین مرتبه باشد تا بدین وسیله، مؤمنان، از ارشاد و هدایت او سرپیچی ننمایند.
عبادت نیز بنفسه، مطلوب شارع است و شخصی که عبادت او بیشتر است نزد خداوند، محبوبتر است. منظور از عبادت، انجام هر عملی با در نظر گرفتن رضایت الهی است.
حال اگر کسی که عبادتش از سایر انسانها بیشتر است، امام نگردد، یا باید شخصی که با او مساوی است، امام گردد که ترجیح بلا مرجح است و یا کسی که در مرتبه پایینتر است امام شود و این ترجیح مرجوع است که اقبح میباشد.
دلبسته بودن به نیاز دنیا از جانب امام جامعه مسلمانان، باعث بروز مفاسد زیادی خواهد شد؛ از جمله دلبستگی مردم به دنیا و سر انجام سقوط جامعه اسلامی. لذا امام جامعه باید نه تنها زاهد، بلکه ازهد باشد تا اهداف مقدس اسلام، در جامعه اسلامی پیاده شود.
شخص ازهد، افضل از زاهد است فلذا باید مقدم گردد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید[۵۷].
شروط امامت از دیدگاه اهل سنت
متکلمان اهل سنت شرایطی را برای امامت و خلافت بیان کردهاند که محور آن شروط حفظ و نگهداری سرزمینهای اسلامی و دفاع از آن و علم به کیفیّت ریاست و مدیر و مدبّر بودن است؛ لذا مدار خلافت بر حفظ و تدبیر مملکت است، نه بر اعلمیّت و اتقی و ازهد و اجلّ نسب بودن و قوت ایمان داشتن[۵۸].
جستارهای وابسته
- امام در قرآن؛
- امام در حدیث؛
- امام در کلام اسلامی؛
- امام در حکمت اسلامی؛
- امام در عرفان اسلامی؛
- امامت امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
- خلافت
- ولایت
- امامان از اهل بیت پیامبر خاتم
منابع
- قربانی، علی و عارفی، اسحاق، امامتپژوهی
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲
- ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱
- مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴
- صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
- حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲
پانویس
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
- ↑ تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۱.
- ↑ پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
- ↑ الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.
- ↑ التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حقاليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴، ص۲۲۹؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵-۱۶.
- ↑ گوهر مراد، ص۴۶۴.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۵۶.
- ↑ قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.
- ↑ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.
- ↑ المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.
- ↑ الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.
- ↑ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.
- ↑ المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.
- ↑ اصول السنه؛ ص۸۰.
- ↑ تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.
- ↑ شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
- ↑ شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
- ↑ شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.
- ↑ جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.
- ↑ وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.
- ↑ تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.
- ↑ مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۱.
- ↑ خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند؛ سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.
- ↑ روضالجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.
- ↑ و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴، ص۲۲۹ ـ ۲۳۰؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۳۳.
- ↑ تلخیص المحصّل؛ ص۴۳۰؛ قواعد المرام؛ ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید؛ ج۲؛ ص۲۹۰ـ ۲۹۵؛ الذخیره فی علم الکلام؛ ص۴۳۳ـ ۴۳۴؛ الشافی فی الامامه؛ ج۱؛ ص۱۶۳ـ ۱۶۵.
- ↑ المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۸ و ۲۰۹.
- ↑ تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.
- ↑ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.
- ↑ النبراس؛ ص۵۳۶.
- ↑ الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶.
- ↑ الارشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
- ↑ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
- ↑ از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۱؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ ر.ک: قربانی، علی و عارفی، اسحاق، امامتپژوهی، ص۱۶۹ - ۱۷۱.
- ↑ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص۳۳.