عبادات: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ثنای الهی' به 'ثنای الهی') |
||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
==[[حجة الوداع]]== | ==[[حجة الوداع]]== | ||
*از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که: "[[رسول اکرم]]{{صل}} در مدت ده سالی که در [[مدینه]] بود، [[حج]] به جا نیاورد تا اینکه [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.</ref> نازل شد. پس، [[رسول اکرم]]{{صل}} عازم [[حج]] شد و به منادیان [[دستور]] داد با صدای رسا به [[مردم مدینه]] و حومه آن اعلان کنند که امسال [[پیامبر]]{{صل}} میخواهد به [[مکه]] [[رود]] و [[حجّ]] بگزارد. همه [[مردم مدینه]] و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر [[آگاه]] شده و جمع آمدند. [[رسول اکرم]]{{صل}} چهار روز مانده به آخر [[ذیقعده]] حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن [[حضرت]] در آنجا [[غسل]] کرد و حرکت کرد تا به [[مسجد]] شجره رسید در آنجا [[نماز ظهر]] را خواند و برای [[حجّ]] احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. [[مردم]]، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای [[قربانی]] همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به [[مکّه]] رسید و هفت دور [[کعبه]] را [[طواف]] کرد و پشت [[مقام ابراهیم]]{{ع}} دو رکعت [[نماز]] خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز [[طواف]] خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "[[صفا و مروه]] از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که [[خداوند]]، آغاز کرده است"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۶-۵۲۷.</ref>. | *از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که: "[[رسول اکرم]]{{صل}} در مدت ده سالی که در [[مدینه]] بود، [[حج]] به جا نیاورد تا اینکه [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.</ref> نازل شد. پس، [[رسول اکرم]]{{صل}} عازم [[حج]] شد و به منادیان [[دستور]] داد با صدای رسا به [[مردم مدینه]] و حومه آن اعلان کنند که امسال [[پیامبر]]{{صل}} میخواهد به [[مکه]] [[رود]] و [[حجّ]] بگزارد. همه [[مردم مدینه]] و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر [[آگاه]] شده و جمع آمدند. [[رسول اکرم]]{{صل}} چهار روز مانده به آخر [[ذیقعده]] حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن [[حضرت]] در آنجا [[غسل]] کرد و حرکت کرد تا به [[مسجد]] شجره رسید در آنجا [[نماز ظهر]] را خواند و برای [[حجّ]] احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. [[مردم]]، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای [[قربانی]] همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به [[مکّه]] رسید و هفت دور [[کعبه]] را [[طواف]] کرد و پشت [[مقام ابراهیم]]{{ع}} دو رکعت [[نماز]] خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز [[طواف]] خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "[[صفا و مروه]] از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که [[خداوند]]، آغاز کرده است"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۶-۵۲۷.</ref>. | ||
*[[مسلمانان]] میپنداشتند سعی میان [[صفا و مروه]] از کارهای ساختگی [[مشرکان]] است اما [[خداوند متعال]]، این [[آیه]] را نازل فرمود: "[[صفا و مروه]] از شعائر خداوندند. پس کسی که به [[حج]] یا [[عمره]] میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را [[طواف]] کند". سپس [[رسول اکرم]] به [[صفا]] آمد و بالای آن رفت و به رُکن [[یمانی]] رو کرده، [[خدا]] را [[حمد]] و ثنا گفت و [[دعا]] کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با [[آرامش]] خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در [[صفا]] ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن [[حضرت]] پس از فراغت از سعی بین [[صفا و مروه]]، در مروه ایستاد و به [[مردم]] رو کرد و [[حمد]] و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]]، فرمود: "این، [[جبرئیل]] است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من [[فرمان]] میدهد که [[دستور]] دهم: هر که [[قربانی]] همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما [[دستور]] میدهم؛ ولی من، [[قربانی]] همراه آوردهام و برای کسی که [[قربانی]] آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه [[قربانی]] به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از [[عبادات]] خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت [[انکار]] گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما [[آب]] میچکد (یعنی [[غسل]] جنابت کرده باشیم)؟" آن [[حضرت]] به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز [[ایمان]] نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای [[رسول خدا]]! [[احکام دین]] را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [ و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این [[حکم]]، مخصوص همین سال است یا برای [[آینده]] هم هست؟" [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "این [[حکم]]، ابدی و تا [[روز قیامت]] است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "[[عمره]] و [[حج]] این چنین باهماند و [[عمره]] جزو [[حج]] شد تا [[روز قیامت]]"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۷-۵۲۸.</ref>. | *[[مسلمانان]] میپنداشتند سعی میان [[صفا و مروه]] از کارهای ساختگی [[مشرکان]] است اما [[خداوند متعال]]، این [[آیه]] را نازل فرمود: "[[صفا و مروه]] از شعائر خداوندند. پس کسی که به [[حج]] یا [[عمره]] میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را [[طواف]] کند". سپس [[رسول اکرم]] به [[صفا]] آمد و بالای آن رفت و به رُکن [[یمانی]] رو کرده، [[خدا]] را [[حمد]] و ثنا گفت و [[دعا]] کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با [[آرامش]] خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در [[صفا]] ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن [[حضرت]] پس از فراغت از سعی بین [[صفا و مروه]]، در مروه ایستاد و به [[مردم]] رو کرد و [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]] را به جا آورد و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]]، فرمود: "این، [[جبرئیل]] است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من [[فرمان]] میدهد که [[دستور]] دهم: هر که [[قربانی]] همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما [[دستور]] میدهم؛ ولی من، [[قربانی]] همراه آوردهام و برای کسی که [[قربانی]] آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه [[قربانی]] به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از [[عبادات]] خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت [[انکار]] گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما [[آب]] میچکد (یعنی [[غسل]] جنابت کرده باشیم)؟" آن [[حضرت]] به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز [[ایمان]] نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای [[رسول خدا]]! [[احکام دین]] را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [ و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این [[حکم]]، مخصوص همین سال است یا برای [[آینده]] هم هست؟" [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "این [[حکم]]، ابدی و تا [[روز قیامت]] است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "[[عمره]] و [[حج]] این چنین باهماند و [[عمره]] جزو [[حج]] شد تا [[روز قیامت]]"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۷-۵۲۸.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: بعد، وقتی [[رسول اکرم]]{{صل}} و یارانش به [[مکّه]] رسیدند ، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون [[شهر]] [[مکه]] منزل کردند تا روز هشتم که [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد تا [[مردم]] [[غسل]] کنند و برای [[حجّ]] احرام ببندند و تلبیه گویند. [[رسول اکرم]]{{صل}} و یارانش لبیک گویان برای [[حج]] حرکت کردند تا اینکه به "[[منی]]" رسیدند. در آنجا [[نماز ظهر]] و عصر و [[مغرب]] و عشا و نیز [[نماز صبح]] را خواندند و صبح کردند در حالی که [[مردم]] به دور آن [[حضرت]] جمع بودند<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۸.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: بعد، وقتی [[رسول اکرم]]{{صل}} و یارانش به [[مکّه]] رسیدند ، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون [[شهر]] [[مکه]] منزل کردند تا روز هشتم که [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد تا [[مردم]] [[غسل]] کنند و برای [[حجّ]] احرام ببندند و تلبیه گویند. [[رسول اکرم]]{{صل}} و یارانش لبیک گویان برای [[حج]] حرکت کردند تا اینکه به "[[منی]]" رسیدند. در آنجا [[نماز ظهر]] و عصر و [[مغرب]] و عشا و نیز [[نماز صبح]] را خواندند و صبح کردند در حالی که [[مردم]] به دور آن [[حضرت]] جمع بودند<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۸.</ref>. | ||
*عادت [[قریش]] این بود که در [[عرفات]] با [[مردم]] وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار [[مانع]] میشدند؛ زیرا آنان از [[مساوات]] با [[مردم]] دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد : {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ}}<ref>«سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>. پس از [[نزول]] [[آیه]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد آنها از مزدلفه به سوی [[عرفات]] حرکت کند و این امر، مخالف تصور [[قریش]] بود که [[رسول خدا]]{{صل}} مانند آنها حرکت کند. سپس، [[رسول اکرم]]{{صل}} به صحرای [[عرفات]] وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، [[خیمه]] خود را بر پا کرد و [[مسلمانان]] نیز گرد آن [[حضرت]] [[خیمه]] زدند. وقتی ظهر شد، آن [[حضرت]]{{صل}} [[غسل]] کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل [[نماز]] آمد و در آنجا [[مردم]] را [[موعظه]] و [[احکام]] و [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] را بیان کرد و سپس [[نماز ظهر]] و عصر را با یک [[اذان]] و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف [[عرفات]] رسید و در آنجا ایستاد. [[مردم]] نیز دور آن [[حضرت]] ایستادند و شترها را خواباندند. پس [[حضرت]] به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من [[ایستاده]] و شترم را خوابانده ام." [[مردم]] هم پراکنده شدند تا اینکه [[خورشید]] غروب کرد. آن گاه [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[دستور]] حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا [[نماز]] [[مغرب]] و عشاء را باز با یک [[اذان]] و اقامه خواندند. [[حضرت]] در آنجا ماند تا اینکه [[نماز صبح]] را نیز به جا آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۸-۵۲۹.</ref>. | *عادت [[قریش]] این بود که در [[عرفات]] با [[مردم]] وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار [[مانع]] میشدند؛ زیرا آنان از [[مساوات]] با [[مردم]] دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد : {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ}}<ref>«سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>. پس از [[نزول]] [[آیه]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد آنها از مزدلفه به سوی [[عرفات]] حرکت کند و این امر، مخالف تصور [[قریش]] بود که [[رسول خدا]]{{صل}} مانند آنها حرکت کند. سپس، [[رسول اکرم]]{{صل}} به صحرای [[عرفات]] وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، [[خیمه]] خود را بر پا کرد و [[مسلمانان]] نیز گرد آن [[حضرت]] [[خیمه]] زدند. وقتی ظهر شد، آن [[حضرت]]{{صل}} [[غسل]] کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل [[نماز]] آمد و در آنجا [[مردم]] را [[موعظه]] و [[احکام]] و [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] را بیان کرد و سپس [[نماز ظهر]] و عصر را با یک [[اذان]] و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف [[عرفات]] رسید و در آنجا ایستاد. [[مردم]] نیز دور آن [[حضرت]] ایستادند و شترها را خواباندند. پس [[حضرت]] به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من [[ایستاده]] و شترم را خوابانده ام." [[مردم]] هم پراکنده شدند تا اینکه [[خورشید]] غروب کرد. آن گاه [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[دستور]] حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا [[نماز]] [[مغرب]] و عشاء را باز با یک [[اذان]] و اقامه خواندند. [[حضرت]] در آنجا ماند تا اینکه [[نماز صبح]] را نیز به جا آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۲۸-۵۲۹.</ref>. |
نسخهٔ ۲۹ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۴۲
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عبادات (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- عبادت، برگرفته از واژه عربی "عبد"، به معنای بندگی[۱] و خضوع و تذلل است[۲]. عبادت، اظهار بندگی به درگاه خداوند است. این اظهار بندگی، شرایطی دارد که در سیره و کلام رسول خدا(ص) بدان پرداخته شده است[۳].
ذکر
- ذکر، در کتابهای لغت، به معنای یاد کردن از چیزی[۴] و یا یاد آوری چیزی پس از فراموشی است[۵]. این یاد کردن، ممکن است با زبان[۶] یا قلب و یا هر دو باشد[۷][۸].
- ذکر خدای سبحان از بارزتر مصادیق پرستش خداوند است و از لحاظ وجودی، اقسامی دارد که کاملترین آن سات که بنده خداوند متعال را یاد کند. رسول خدا(ص) ذکر را تنها زبانی نمیدانست؛ بلکه هر کاری و هر عملی را که نمودار یاد پروردگار باشد، ذکر او به حساب میآورد؛ همچنان که در روایتی از ایشان نقل شده است: "هر کس از خداوند عزوجل فرمان ببرد، خدا را یاد کرده است؛ هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد"[۹][۱۰].
- یاد خداوند متعال در بیان پیامبر خدا(ص) برترین صدقات[۱۱] و باعث آسانی کارها و عامل راغب شدن مردم به آخرت[۱۲] و عملی برشمرده شده است که محبوبتر از آن نزد خداوند متعال[۱۳] و عاملی مؤثّرتر از آن در نجات بنده از بند گناهان در دنیا و آخرت، یافت نمیشود[۱۴]. ایشان علاقه به ذکر خدا را نشانه دوست داشتن خداوند و علاقه نداشتن به آن را نشانه دشمنی با خدا دانستهاند[۱۵]. آن حضرت روزی خطاب به اصحاب و یارانش فرمود: "آیا به شما نگویم که بهترین و پاکیزهترین اعمال شما نزد خدایتان چیست و چه چیز درجات شما را بیش از هر چیز بالا میبرد و برایتان از درهم و دینار بهتر است و [حتی] از اینکه با دشمن رو به رو شوید و بکشید و کشته شوید، ارزشمندتر است؟" گفتند: "بگویید، ای پیامبر خدا(ص)!" فرمود: "بسیار به یاد خداوند عزوجل بودن"[۱۶]. و به مسلمانان میفرمود: "اگر میخواهید برگزیدهترین بنده خداوند متعال باشید، پس خدا را فراوان یاد کنید"[۱۷][۱۸].
- پیامبر اکرم(ص) بر مداومت ذکر تأکید داشته، میفرمود: "هیچ چیزی را بر یاد خدا ترجیح نده![۱۹] چرا که غافل شدن از یاد خدا در هر لحظه از عمر آدمی باعث افسوس خوردن در روز قیامت است"[۲۰]. همچنین فرموده است: "تا وقتی به یاد خدا باشی؛ ایستاده یا نشسته، در بازار یا در محفل صمیمی و یا هر کجا که باشی، پیوسته در حال نماز و عبادت هستی"[۲۱][۲۲].
- همچنین در احادیث رسول خدا(ص) مجالسی سودمند معرفی شدهاند که در آن، از خدا یاد شود[۲۳] و اگر جز این باشد، چیزی جز حسرت و وبال برای اهل مجلس نخواهد بود[۲۴] ایشان مثال کسانی را که از خدا را یاد میکنند و کسانی که از خداوند یاد نمیکنند، انسانهای زنده و مرده دانسته[۲۵] و فرمودهاند: "مثل کسی که در میان غافلان به یاد خداست ، مثل چراغ در خانه تاریک است"[۲۶][۲۷].
- در احادیث و روایات رسول خدا(ص) زنده شدن دلها[۲۸]، شفای دلها[۲۹]، دور شدن شیطان[۳۰]، ایمنی از نفاق[۳۱]، دوستی خدا[۳۲] و مصونیت[۳۳]، از ثمرات یاد خدا برشمرده شده است[۳۴].
- رسول اکرم(ص) خود نیز از برترین ذاکران الهی بود و میفرمود: "خداوند به من امر کرده که سخنم ذکر باشد"[۳۵]؛ روایت شده است که آن حضرت(ص) برنمیخاست و نمینشست؛ مگر با ذکر خدا[۳۶]. ایشان هر روز ۳۶۰ بار به تعداد عروق بدن، خدا را حمد میگفت و میفرمود: « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ كَثِيراً عَلَى كُلِ حَال»[۳۷]؛ در تمام حالات و به طور فراوان، حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است. نزول برخی آیات بر شور و اشتیاق آن حضرت در ذکر خدا میافزود؛ آن چنان که کفار به طعنه و استهزا میگفتند: "او جنزده شده است[۳۸]"[۳۹][۴۰].
دعا
- واژه "دعا"، در لغت، برگرفته از کلمه "دَعَو" و به معنای "متمایل کردن چیزی به سمت خود به کمک صدا و بیان است"[۴۱]. بر این اساس، اصل با "دعا"، خواندن با صوت و لفظ است[۴۲].
- از دعا در احادیث و روایات پیامبر خدا(ص)، با عنوان "برترین عبادات"[۴۳] و "مغز عبادات"[۴۴] یاد شده است؛ عملی که هیچ چیز از آن، نزد خداوند متعال، گرامیتر نیست[۴۵]. رسول اکرم(ص) دعا را کلید دَرِ رحمت[۴۶] و سلاح مؤمن، ستون دین و نور آسمانها و زمین میدانست[۴۷]. و میفرمود: "با سلاح دعا به استقبال بلاها بروید"[۴۸] و "امواج بلا را با دعا از خود برگردانید"[۴۹]. رسول خدا(ص) بر دعا در زمان آسایش و گشایش بسیار تأکید داشت و آن را خیر هر دو سرا بر میشمرد[۵۰] و میفرمود: "هرکس میخواهد که خداوند در سختی و مصیبت، دعای او را اجابت کند، هنگام گشایش، فراوان دعا کند"[۵۱]. همچنین آن حضرت کم دعا کردن را باعث نزول بلاها معرفی کرده[۵۲]، میفرمود: "بسیار دعا کنید که دعا حتّی قضای محتوم (تقدیر قطعی خداوند) را بر میگردانَد"[۵۳]. و میفرمود: "هیچ چیز نزد خداوند عزوجل، محبوبتر از آن نیست که از او درخواست شود؛ پس هیچ یک از شما شرم نکند از اینکه از خداوند بخواهد درخواست کند"[۵۴]؛ همچنین میفرمود: "پس هر یک از شما حاجتش را از پروردگارش بخواهد؛ حتی نمک غذایش را و بند کفش پاره شدهاش را هم از او بخواهد"[۵۵]. نیز فرموده است: "هرگاه یکی از شما چیزی از خدا میخواهد، بسیار بخواهد، زیرا از پروردگار خویش میخواهد"[۵۶]. در جای دیگر هم فرموده است: "خداوند بسیاری از خوبیها را از بندهاش دریغ میدارد و میفرماید: "به او نمیدهم تا از من بخواهد"[۵۷][۵۸].
آداب دعا در سیره و کلام نبوی(ص)
سادگی الفاظ و پرهیز از سجع پردازی
- رسول خدا(ص) مسلمانان را از پرداختن به سجع گویی و انتخاب الفاظ درشت در دعا برحذر داشته[۵۹]، فرمودهاند: "کافی است که هر یک از شما بگوید: خدایا! بهشت را و هر گفتار و کرداری را که مرا بدان نزدیک میگرداند، از تو میخواهم و از آتش و هر گفتار و کرداری که سبب نزدیک شدن من به آن میشود، به تو پناه میبرم"[۶۰][۶۱].
- بررسی دعاهایی که از پیامبر خدا(ص) و نیز اهل بیت گرامی اش(ع) به ما رسیده است، نشان میدهد که این دعاها با آنکه از نظر محتوا بلندترین مفاهیم معرفتی را دربردارند؛ ولی از نظر سادگی و روانی الفاظ نیز غالبا در شمار روانترین و سادهترین دعاها هستند[۶۲].
حال دعا
- رسول خدا(ص) مسلمانان را به غنیمت دانستن حال دعا سفارش میکرد و میفرمود: "برای هیچ کس در دعایی گشوده نشد؛ مگر آنکه خداوند در اجابتی را هم در آن دعا برایش گشوده است. پس هرگاه برای یکی از شما در دعایی باز شد (حال دعا برای دعاکننده پدید آمد) در دعا کردن بکوشد؛ زیرا خداوند عزوجل خسته نمیشود تا آنکه شما خسته شوید"[۶۳]. از این فرصتهایی که به فرموده پیامبر خدا(ص) باید مغتنم شمرده شود، هنگام رقت قلب است و ایشان در این باره فرمودهاند: "دعا هنگام رقت قلب را غنیمت بدانید که رقت قلب، سبب رحمت است" [۶۴][۶۵].
خاکسار بودن در درگاه الهی
- از اموری که در سیره و کلام نبی اکرم(ص) جزو آداب دعا دانسته شده، فروتنی در درگاه خدا است. خاکساری و فروتنی سائلان در درگاه الهی در احادیث رسول خدا(ص) مصادیقی دارد که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود:
- بلند کردن دستها: از سفارشهای پیامبر اکرم(ص) به اصحاب و یاران خود، بلند کردن دستها در زمان دعاست و آن بزرگوار، بلند کردن دستها هنگام دعا را نشان فروتنی در درگاه الهی بر شمرده [۶۶]، میفرمود: "پروردگار شما با حیا و بزرگوار است و حیا میکند از اینکه کسی دستهای خود را به سوی او بلند کند و او آنها را خالی و ناامید بازگرداند"[۶۷]. روایت شده است: رسول خدا(ص) هنگام نیایش و درخواست از خداوند، دستانش را همچون مستمندی که غذا میخواست، بالا میآورد[۶۸]؛ آن قدر بالا که سپیدی زیرِ بغل هایش دیده میشد[۶۹]. همچنین به امیرالمؤمنین(ع) سفارش میفرمود: "بر تو باد بلند کردن دستها به سوی پروردگار و بسیار پشت و رو کردن آنها"[۷۰]. و میفرمود: "هرگاه از خداوند عزوجل چیزی خواستید، با نشان دادن کف دستانتان از او درخواست کنید و هر گاه از او پناه جستید، با نشان دادن پشت دستانتان از او پناه جویید"[۷۱]. از دیگر روشهای پیامبر خدا(ص) در ابراز و اظهار خاکساری در برابر درگاه الهی این بود که هنگام دعا دو انگشتش را نزدیک شانههایش [رو به آسمان] میگرفت و دعا میکرد[۷۲] و گاه با انگشتش اشاره میکرد؛ ولی آن را تکان نمیداد[۷۳].
- گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن: تضرع و زاری در درگاه الهی هم از دیگر مصادیق خاکساری در هنگام دعا به شمار میرود. در روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) به دست ما رسیده، از گریستن بنده از ترس خدا، با عنوان "کلید رحمت و نشانه پذیرش و در استجابت [[[دعا]]] یاد شده است[۷۴]. رسول خدا(ص) خود نیز هنگام دعا و درخواست از خداوند، بسیار میگریست[۷۵] چندان که از شدت تضرع و زاری، نزدیک بود عبا از دوشش بیفتد[۷۶]. از امام صادق(ع) روایت شده است که پیامبر(ص) شبی در منزل ام سلمه بود. پس امّ سلمه متوجه شد که پیامبر(ص) در بستر نیست و از این رو، بنا به خصلت زنانه، اندکی بددل شد. پس برخاست و در اطراف خانه به جستجوی ایشان پرداخت و ناگاه دید که پیامبر خدا(ص) در گوشهای از اتاق ایستاده و دستهایش را به طرف آسمان برده است و گریه میکند و میگوید: "خدایا! خوبیهایی را که به من ارزانی داشتهای، هرگز از من نگیر...! خدایا! هرگز مرا [به اندازه] چشم بر هم زدنی، به خودم وا نگذار!" ام سلمه برگشت و به گریستن پرداخت تا جایی که از صدای گریه او، پیامبر خدا(ص) به سوی او برگشت و فرمود: "ای امّ سلمه! چرا میگریی؟" گفت: "پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا(ص)! چرا گریه نکنم، در حالی که شما با آن مقامی که نزد خدا دارید و خداوند، همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است [این گونهای]...؟!" پیامبر(ص) فرمود: "ای امّ سلمه! چه چیز مرا در امان میدارد؟ خداوند، یونس بن متّی را یک چشم بر هم زدن، به خودش واگذاشت و در نتیجه، آن شد که شد"[۷۷][۷۸].
- از عایشه، همسر پیامبر(ص)، نیز نقل شده است: "شبی رسول خدا(ص) به نماز ایستاد و قرآن خواند و گریست. سپس نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست؛ باز، نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست و سپس به بستر رفت؛ باز قرآن خواند و گریست؛ چندان که گونهها و محاسنش از اشک،تر شد. پس به ایشان گفتم: "ای پیامبر خدا(ص) ! آیا خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را نیامرزیده است؟" فرمود: "آری؛ امّا آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟"[۷۹][۸۰].
آهستگی صدا
- از دیگر آدابی که رسول خدا(ص) مسلمانان را بدان سفارش میفرمود، آهسته خواندن خدا به وقت دعاست. ایشان بلند کردن صدا در دعا را از جمله اموری میدانست که خداوند آن را خوش ندارد[۸۱] و میفرمود: "صدایتان را پایین بیاورید؛ چرا که شما ناشنوا یا غایبی را صدا نمیزنید؛ بلکه شنوای نزدیکی را صدا میزنید که همواره با شماست"[۸۲][۸۳].
- برخی مفسران در تفسیر این آیه از قرآن که خداوند میفرماید: "و نمازت را با صدای بلند و یا با صدای بسیار آهسته نخوان"[۸۴] به حدیثی از رسول خدا(ص) استناد جسته، منظور از صلاة را در این آیه دعا دانسته[۸۵] و گفتهاند: "هنگام دعا کردن، صدایت را بلند نکن که چون گناهانت را یاد کنی، دیگران آنها را میشنوند و به خاطر آنها تو را سرزنش میکنند"[۸۶][۸۷].
پافشاری در دعا
- پافشاری در دعا از دیگر آداب دعاست که رسول خدا(ص) به آن اشاره کرده است. آن حضرت از مسلمانان میخواست که اگر خواهان اجابت دعایشان هستند خواسته خود را قاطعانه از خدا بخواهند و میفرمود: "هرگاه یکی از شما دعا کرد، در دعا قاطع باشد و نگوید: خدایا! اگر میخواهی، بده؛ چرا که خداوند، وادار کنندهای ندارد"[۸۸][۸۹].
- همچنین ایشان اصرار کردن در دعا را هم از دیگر آداب دعا برشمرده و سماجت کنندگان در دعا را محبوب خداوند دانسته است[۹۰]. روزی فرمود: "خداوند رحمت کند بندهای را که از خداوند عزوجل حاجتی بخواهد و در دعایش پافشاری ورزد! دعایش مستجاب بشود، یا نشود". و سپس این آیه را تلاوت کرد: "پروردگارم را میخوانم؛ امیدوارم که در خواندن پروردگارم، محروم نباشم[۹۱]"[۹۲][۹۳].
- از مصادیق اصرار و پافشاری در دعا تکرار دعا و درخواست است. در سیره رسول خدا صل آمده است که ایشان هنگام دعا، سه بار درخواستش را تکرار میکرد[۹۴][۹۵].
بلندهمتی در دعا
- بلندهمتی و داشتن طبع بلند در دعا هم از دیگر آدابی است که رسول خدا(ص) در برخی روایات خود بدان پرداختهاند. پیامبر خدا(ص) به اصحاب و یاران خود سفارش میفرمود: "از خدا بخواهید و [در این خواستن از خداوند] فراوان[۹۶] و بزرگ بخواهید؛ چرا که هیچ چیز برای او سنگین نیست"[۹۷][۹۸].
- در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: "عادت پیامبر(ص) این بود که هرگاه چیزی از او خواسته میشد، اگر میخواست آن را انجام دهد، میفرمود: "باشد" و اگر نمیخواست آن را انجام دهد، سکوت میکرد و هرگز پاسخ "نه" نمیداد. روزی، بادیهنشینی نزد ایشان آمد و چیزی خواست. پیامبر(ص) سکوت کرد؛ دوباره خواست؛ باز هم سکوت کرد؛ بار سوم خواست؛ پس پیامبر(ص) با حالت تَشَر به او فرمود " ای اعرابی! هرچه میخواهی، بخواه!". ما به حال او غبطه خوردیم و گفتیم: الآن، بهشت را تقاضا میکند، اما بادیه نشین گفت: " از تو مرکبی میخواهم. " پیامبر(ص) فرمود: "باشد"؛ سپس فرمود: "باز هم بخواه"! گفت: "توشه هم میخواهم"؛ فرمود: "باشد"؛ ما از این درخواستها تعجب کردیم. اما پیامبر(ص) فرمود: "چقدر فرق است میان درخواست این بادیهنشین و درخواست آن پیر زن بنی اسرائیل!"؛ آن گاه فرمود که موسی(ع) از خدا فرمان یافت تا از دریا بگذرد؛ پس چون به دریا رسید، مرکبها باز میگشتند و از رفتن خودداری میکردند. پس موسی(ع) گفت: "پروردگارا! مرا چه شده است؟" خدا بدو فرمود: "تو نزدیک قبر یوسف هستی؛ استخوانهای او را هم با خودت ببر!" اما قبر با زمین، یکسان شده بود و موسی(ع) نمیدانست که آن کجاست؛ عدهای گفتند: " اگر کسی باشد که جای قبر را بداند، آن کس، پیرزنی از بنی اسرائیل است. شاید او بداند که قبر کجاست"؛ موسی(ع) او را احضار کرد و فرمود: "تو میدانی قبر یوسف کجاست؟"؛ گفت: " آری"؛ فرمود: " آن را به من نشان بده!" گفت: "نه به خدا! مگر آنکه آنچه از تو میخواهم، به من بدهی"؛ فرمود: "باشد"؛ گفت: "از تو میخواهم که در بهشت با تو در یک درجه باشم"؛ فرمود: "[فقط] بهشت را بخواه"؛ گفت: "نه، فقط با تو باشم"؛ موسی(ع) سعی داشت او را از نظرش منصرف کند که خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود: "هرچه میخواهد به او عطا کن؛ زیرا از [درجه] تو چیزی کم نخواهد کرد"؛ پس موسی(ع) به آن پیرزن قول داد و او جای قبر را به ایشان نشان داد و موسی(ع) استخوانها را بیرون آورد و از دریا گذشت"[۹۹][۱۰۰].
دعا برای عموم
- پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان توصیه میفرمود که "هرگاه دعایی میکنید، دایره دعایتان را وسیع بگیرید و در آن همه مردان و زنان مؤمن را در نظر بگیرید؛ زیرا چنین دعایی به اجابت، نزدیکتر است"[۱۰۱]. روایت شده است، روزی مردی در حضور رسول خدا(ص) در حال دعا گفت: "خدایا! پیامبر(ص) را بیامرز! مرا نیز بیامرز!" آن حضرت(ص) به او فرمود: "چرا دور رحمت خدا را سنگچین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ هرگاه دعا میکنید دعای شما عمومی باشد که احتمال اجابت آن بیشتر است"[۱۰۲][۱۰۳].
شتاب نورزیدن در استجابت دعا
- رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: "هیچ کس نیست که از خدا چیزی بخواهد، مگر آنکه خدا خواستهاش را اجابت میکند و آن را یا در همین دنیا به او میدهد، یا گناهانش را به اندازه آنچه دعا کرده است، از او میزداید، به شرط آنکه برای گناهی یا بریدن پیوند خویشاوندی دعا نکند و یا [برای برآورده شدن دعایش] شتاب نورزیده باشد"؛ گفته شد: "ای پیامبر خدا(ص)! شتاب کردن چیست؟" فرمود: "بگوید: "بارها پروردگارم را خواندم؛ اما مرا اجابت نکرد، پس خسته شود و دعا کردن را رها کند"[۱۰۴][۱۰۵].
خوشبین بودن به اجابت
- از دیگر آداب دعا، خوش بین بودن به اجابت آن، است؛ از این رو، پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان چنین توصیه میفرمود: "در محضر خدا با یقین داشتن به اجابت دعا کنید و بدانید که خداوند، دعای برخاسته از دل غافل و بیتوجّه را مستجاب نمیکند"[۱۰۶]. در حدیثی دیگر نیز از آن بزرگوار آمده است: "به هر که [[[توفیق]]] دعا داده شود، از اجابت، محروم نمیشود؛ چرا که خداوند عزوجل میفرماید: "مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم[۱۰۷]"[۱۰۸][۱۰۹].
آمین گفتن پس از دعا
- رسول خدا(ص) به آمین گفتن پس از دعا نیز تأکید داشتند[۱۱۰] و آمین را "مُهر پروردگار جهانیان بر [دعای] بندگان مؤمنش" دانستهاند[۱۱۱]. همچنین، آن حضرت دعاکننده و آمین گو را در مُزد، شریک یکدیگر دانسته و فرمودهاند: « الدَّاعِي وَ الْمُؤَمِّنُ فِي الْأَجْرِ شَرِيكَان»[۱۱۲][۱۱۳].
شروط اجابت دعا
- پیامبر اکرم(ص) استجابت دعاها را دارای شروطی دانستهاند که در ادامه به برخی از این موارد اشاره میکنیم:
صفای باطن
- در برخی روایات نقل شده از رسول خدا(ص)، صفای باطن و پاکی ضمیر، از شروط اجابت دعا دانسته و از مسلمانان چنین خواسته شده است: با انگیزه و نیت صادقانه و دلی پاک از خدا بخواهید"[۱۱۴][۱۱۵].
حضور قلب
- ایشان دعای برخاسته از دل فرد غافل و بیتوجه را شایسته اجابت الهی نمیدانست[۱۱۶] و میفرمود: "دعایی که با حضور قلب باشد، رد نمیشود"[۱۱۷][۱۱۸].
رزق حلال
رسول خدا(ص) دعا را کلید حاجت و لقمه حلال را دندانههای آن کلید دانسته[۱۱۹]، فرموده است: "هر که خوش دارد دعایش مستجاب شود، باید در آمدش را پاک کند"[۱۲۰]. در حدیثی دیگر آمده است: "بنده، دستش را به سوی خدا بر میدارد، در حالی که خوراکش حرام است. با چنین وضعی، چگونه دعایش پذیرفته میشود؟"[۱۲۱][۱۲۲].
پیامبر خدا(ص) در پاسخ او فرمود: "از حرام دوری کن، دعایت مستجاب میشود"[۱۲۳][۱۲۴].
- ابن عباس نیز روایت کرده است که چون این آیه نزد رسول اکرم(ص) تلاوت شد: "ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید"[۱۲۵]؛ سعد بن ابی وقّاص برخاست و گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! دعا کن که خدا مرا مستجاب الدعوه گرداند"؛ پیامبر(ص) به او فرمود: "ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا مستجاب الدعوه شوی. سوگند به آن که جان محمّد(ص) در دست اوست، بندهای که لقمه حرام به شکمش وارد میکند، چهل روز، هیچ عملی از او پذیرفته نمیشود. هر بندهای که گوشتش از حرام و ربا بروید، آتش به او سزاوارتر است"[۱۲۶][۱۲۷].
عمل
- آن حضرت(ص) دعا کننده بدون عمل را به تیراندازی تشبیه کردند که با کمان بیزه، نیز میاندازد[۱۲۸]. آن حضرت فرموده است: "از خداوند عزوجل فرمان ببرید تا او نیز [با اجابت خواستههایتان] از شما فرمان ببرد"[۱۲۹][۱۳۰].
مقتضای حکمت و مصلحت
- خداوند برخی دعاهای بندگانش را به سبب مصلحت و یا حکمتی برآورده نمیسازد. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "گاهی آدمی حاجتی را از خدا میطلبد؛ امّا خداوند به سبب خیر و مصلحتش، آن را از او دور میگردانَد و به او نمیدهد". [۱۳۱] همچنین ایشان در روایت دیگری فرموده است: "همانا بنده در آستانه رسیدن به حاجتی از حاجتهای دنیا قرار میگیرد؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان، از او یاد میکند و میفرماید: "فرشتگان من! این بندهام به حاجتی از حاجتهای دنیا نزدیک شده است؛ اگر در آن را برایش بگشایم، دری به سوی آتش را برایش گشودهام؛ پس، آن را از او دور کنید!"[۱۳۲][۱۳۳].
موانع اجابت دعا
- از دیگر موانع استجابت دعا میتوان به این موارد اشاره کرد:
ستم کردن
- پیامبر خدا(ص) ستم به دیگران را باعث اجابت نشدن دعا میدانست و میفرمود "ستم نکنید که در این صورت، دعا میکنید و دعایتان مستجاب نمیشود؛ باران میطلبید و نازل نمیشود، و از [[[خدا]]] یاری میجویید و یاری نمیشوید"[۱۳۴][۱۳۵].
بریدن از خویشاوندان
- بریدن از خویشاوند و ترک صله رحم نیز مانع استجابت دعاست. پیامبر(ص) میفرماید: "بُریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا میشود"[۱۳۶][۱۳۷].
امید بستن به غیر خدا
- رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: "هر گاه یکی از شما خواست که آنچه را از پروردگارش میخواهد، به او بدهد، باید از همه مردم، چشم امید بر کَند و به غیر خدا هرگز امیدی نداشته باشد. پس هرگاه خدا قلب بندهای را این گونه دانست، هر چه را که او از خدا بخواهد، به او عطا میکند"[۱۳۸][۱۳۹].
بهترین اوقات دعا
- در احادیث رسول خدا(ص) اوقاتی بهترین زمانهای استجابت دعا معرفی شدهاند، مانند شبهای جمعه[۱۴۰]، شب نیمه شعبان[۱۴۱]، شب عرفه[۱۴۲]، شبهای عیدهای قربان و فطر[۱۴۳]، دل شب[۱۴۴]، هنگام سحرگاهان[۱۴۵]، هنگام اذان[۱۴۶]، بین اذان و اقامه[۱۴۷]، هنگام نماز[۱۴۸]، هنگام سجده[۱۴۹]، روز جمعه[۱۵۰]، اول رجب[۱۵۱]، ماه رمضان[۱۵۲] و....[۱۵۳].
بافضیلتترین حالتها و مکانها برای دعا
- همچنین پیامبر خدا(ص) در بیانات خود، برخی اماکن را با فضیلتترین مکانها برای استجابت دعا دانستهاند؛ در روایتی از ایشان نقل شده است که در هفت حالت و مکان، دستها را به دعا بلند کنید: "در حال نماز؛ هنگام دیدن کعبه؛ در بالای صفا و مروه؛ در شامگاه عرفه؛ در هنگام حضور در جمع، در کنار دو جمره، و در زمان خواندن [[[نماز]]] میّت"[۱۵۴][۱۵۵].
استغفار
- از دیگر عباداتی که در سیره و کلام رسول خدا(ص) فراوان از آن یاد شده، آمرزشخواهی در درگاه الهی است. رسول خدا(ص) استغفار را "بهترین عبادت"[۱۵۶] و آن را "داروی گناهان"[۱۵۷] و "زایل کننده غمها"[۱۵۸] و "مایه جلب روزی"[۱۵۹] دانسته و به مسلمانان سفارش کردهاند که فراوان آمرزش بخواهید؛ ایشان فرمودهاند: "خوشا به حال کسی که در نامه اعمالش، آمرزشخواهی بسیار وجود داشته باشد"[۱۶۰]. و "هر کس بسیار آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمی برای او گشایشی و از هر تنگنایی برای او راه نجاتی قرار میدهد"[۱۶۱]. همچنین فرموده است: "هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، آمرزشخواهی را در آن بسیار گرداند"[۱۶۲]. چرا که "آمرزشخواهی در نامه اعمال، مانند نور میدرخشد"[۱۶۳][۱۶۴].
- روزی رسول اکرم(ص) در جمع اصحاب و یاران خود فرمود: "خداوند متعال گنهکاران را میآمرزد؛ مگر کسی را که خودش نخواهد آمرزیده شود"؛ اصحاب گفتند: "ای پیامبر خدا(ص)! چه کسی خواهان آن است که آمرزیده نشود؟" فرمود: "کسی که آمرزش نمیطلبد"[۱۶۵]. آن حضرت، بهترین استغفار را نزد خدا، ترک گناه و پشیمانی [از آن] دانسته[۱۶۶] و فرموده است: "هیچ صدایی نزد خداوند، دوست داشتنیتر از صدای بنده اندوهناک نیست"؛
گفته شد: "مقصود چیست؟" فرمود: "بندهای گناه میکند و به خاطر آن، ترس از خداوند، وجودش را پر میکند و میگوید: "پروردگارا!" و خدا میفرماید: "منم پروردگار تو. تو را میآمرزم، آن گاه که از من آمرزش بطلبی و پاسخت را میدهم، آنگاه که مرا بخوانی"[۱۶۷][۱۶۸].
- در سیره رسول خدا(ص) آمرزش خواهی، جایگاه مهمی دارد و نقل شده است که پیامبر(ص) خود، بیش از همه مردم استغفار میکرد[۱۶۹] و با آنکه گناهی نکرده بود، اما هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکرد[۱۷۰]. از امام صادق(ع) روایت شده است، رسول خدا(ص) از هیچ مجلسی، گرچه کوتاه، بر نمیخاست؛ مگر اینکه ۲۵ بار استغفار میکرد[۱۷۱]. ابن عمر نیز روایت کرده است که ما در یک مجلس، صد بار این دعا را از رسول خدا(ص) میشمردیم: "پروردگارا! مرا ببخش و [ به رحمت خویش] به من باز گرد که توبهپذیر مهربانی"[۱۷۲]. پیامبر خدا(ص) خوش داشت که در زمان استغفار، ذکر استغفارش را سه بار تکرار کند[۱۷۳][۱۷۴].
نماز
- بیتردید، جایگاه نماز در میان عبادات، جایگاهی ویژه است؛ رسول خدا(ص) نیز آن را نور چشم خود[۱۷۵] و خیر دنیا و آخرت را در نماز میدانست و آن را معیار و شاخص شناخت کافر از مؤمن و مخلص از منافق معرفی میکرد و میفرمود: "نماز، ستون دین و پناهگاه تن و زینت اسلام و مناجات دو دوست و مایه برآمدن نیاز و بازگشت توبه کار و یاد مرگ و برکت در مال و گشایش روزی و نور چهره است"[۱۷۶][۱۷۷].
- پیامبر خدا(ص) بر نماز اوّل وقت بسیار تأکید داشت و آن را "رضوان خداوند" برمیشمرد[۱۷۸] و برتری نماز اوّل وقت را بر نماز آخر وقت همچون برتری آخرت بر دنیا میدانست[۱۷۹][۱۸۰].
- پیامبر اکرم(ص) هم در بیان و هم در سیره خود نیز توجه ویژهای به نماز داشت. آن حضرت، خود در این باره به یار دیرین و وفادار خویش، ابوذر غفاری چنین فرموده است: "خداوند متعال، روشنی چشم مرا در نماز نهاده و آن را محبوب من ساخته است؛ همان گونه که خوراکی را برای گرسنه و آب را برای تشنه گوارا ساخته است؛ همانا گرسنه با خوردن غذا، سیر و تشنه با نوشیدن آب سیراب میشود، ولی من از خواندن نماز سیر نمیشوم"[۱۸۱]. علاقهمندی حضرت به نماز به گونهای بود که با اشتیاق تمام، منتظر داخل شدن وقت نماز بود و [چون وقت نماز میرسید] به مؤذنش میفرمود: "ای بلال [با اذان گفتن]! ما را راحت کن!"[۱۸۲] هرگاه چیزی او را اندوهگین میساخت، با روزه گرفتن و نماز خواندن بر دفع آن یاری میجست[۱۸۳] و هرگاه به مصیبتی دچار میشد، برمیخاست، وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند و چنین دعا میکرد: « اللَّهُمَ قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَنَا فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا»[۱۸۴]؛ خدایا! آنچه را دستور داده بودی، انجام دادم؛ پس آنچه را به ما وعده دادهای، محقق فرما!"[۱۸۵].
- روایت شده است که هرگاه خانواده پیامبر(ص) به چیزی نیازمند میشدند، به ایشان میفرمود: "به پا خیزید و نماز بخوانید!" و میفرمود: "پروردگارم به من چنین امر کرده است: "و خانواده خود را به نماز، فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم (بلکه ) ما خود به تو روزی میدهیم و عاقبت نیک برای افراد باتقواست[۱۸۶]"[۱۸۷]. پیامبر خدا(ص) حتی در سفرهایش هم از اقامه نماز مستحبی غافل نبود. نقل شده است، ایشان از منزلی به منزل دیگر کوچ نمیکرد، جز آنکه در آن منزل دو رکعت نماز میگزارد و میفرمود: "میخواهم این مکان برایم به نماز خواندن گواهی دهد"[۱۸۸][۱۸۹].
- علی(ع) میفرمود: "روز بدر (شب روز بدر) همه ما خوابیده بودیم، مگر رسول خدا(ص) که زیر درختی نماز میخواند و تا صبح گریه میکرد"[۱۹۰]. از حضرت خدیجه(س) نیز روایت شده است که وقتی رسول خدا(ص) به خانه وارد میشد، ظرف آب میخواست، وضو میگرفت و دو رکعت نماز کوتاه میگزارد و سپس به بستر خواب میرفت"[۱۹۱][۱۹۲].
- رسول خدا(ص) در شبانه روز دو برابر نمازهای واجب، نماز مستحبی میخواند[۱۹۳] و چون ماه مبارک رمضان میرسید، بر نماز خواندنش افزوده میشد[۱۹۴]. آن حضرت(ص) تا زمان وفاتش بسیار نماز گزارد و در طول ایام بیماری که به وفات ایشان انجامید، نشسته نماز میخواند[۱۹۵][۱۹۶].
- ایشان بر نماز اول وقت به شدت مراقبت داشت تا آن حد که از عایشه - همسر پیامبر اکرم(ص) - نقل شده است که میگفت: "هیچ گاه ندیدم پیامبر خدا(ص) تا زمان مرگ نماز در غیر وقت آن بخواند"[۱۹۷]. خوردن غذا و یا چیز دیگری باعث تأخیر در نماز اول وقت پیامبر اسلام(ص) او نمیشد و هنگامی که وقت نمازش را فرا میرسید، ایشان [از شدّت اشتیاق به آن، به گونهای رفتار میکرد که] گویا خانواده و دوست را نمیشناخت[۱۹۸]. عایشه، همسر پیامبر اکرم(ص) میگوید: "رسول خدا(ص) با ما سخن میگفت و ما با او سخن میگفتیم، اما همین که وقت نماز میرسید، به ایشان حالتی دست میداد که گویی نه او ما را میشناسد و نه ما او را میشناسیم"[۱۹۹][۲۰۰].
- زمانی که پیامبر(ص) به نماز میایستاد، از ترس خدا رنگ از رخسارش میپرید[۲۰۱] و [از شدّت خاکساری] گویا جامهای به کنار افکنده بود[۲۰۲]. چون به نماز میایستاد، صدایی سوزناک مانند صدای جوشش دیگ از سینه یا درونش به گوش میرسید[۲۰۳]. با آنکه گناهی نداشت، اما از ترس خدا چندان میگریست که جای نمازش تر میشد[۲۰۴]؛ از وقتی که آیه "ای جامه به خویشتن فرو پیچیده! در شب به پا خیز مگر اندکی"[۲۰۵] بر پیامبر خدا(ص) نازل شد، آن حضرت، تمام شب را به عبادت میپرداخت، تا جایی که پاهایش ورم کرد؛ به گونهای که [موقع نماز خواندن] یک پایش را بلند میکرد و یکی را روی زمین میگذاشت. پس جبرئیل بر آن حضرت، نازل شد و فرمود: "طه"، هر دو پایت را بر زمین بگذار ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی[۲۰۶]"[۲۰۷]. و در نقلی دیگر آمده که چون پیامبر خدا(ص) به نماز میایستاد، بر سرْ انگشتان پایش میایستاد تا اینکه خداوند سبحان آیه فرو فرستاد که: "طه، ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا بر خود سخت بگیری"[۲۰۸][۲۰۹].
- عایشه، همسر پیامبر اکرم(ص)، در وصف عبادتها و نمازهای ایشان گفته است: پیامبر اکرم(ص) شبها قیام میکرد، (به عبادت برمیخاست) تا اینکه پاهایش ترک برداشت (ورم کرد). پس به ایشان گفتم: ای رسول خدا! چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟" فرمود: "آیا نمیپسندی و دوست نداری که عبد شاکر خداوند باشم؟"[۲۱۰]
از امام باقر(ع) درباره نماز پیامبر(ص) پرسیده شد؛ فرمود: "پیامبر خدا(ص) از آغاز روز تا زوال خورشید، هیچ نماز نمیخواند و هنگام زوال، هشت رکعت نماز میخواند که همان نماز توبه کنندگان است. در این ساعت، درهای آسمان، گشوده و دعا پذیرفته میشود؛ نسیمهای رحمت میوزد و خداوند به آفریدههایش مینگرد. پس هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع باز میگشت، چهار رکعت نماز ظهر میگزارد و بعد از ظهر، دو رکعت نماز و سپس دو رکعت دیگر میخواند و هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع، باز میگشت، چهار رکعت نماز عصر میگزارد و بعد از مغرب، چهار رکعت نماز میخواند و سپس نمازی نمیخواند تا شفق فرو رود و هنگامی که فرو میرفت، نماز عشا را میگزارد. پیامبر(ص) پس از آن به بسترش میرفت و نماز نمیخواند تا هنگامی که شب از نیمه میگذشت، و آن گاه هشت رکعت نماز میگزارد و در پاره چهارم شب، سه رکعت نماز وَتْر میگزارد و در آنها "فاتحة الکتاب" و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ میخواند و سه رکعت را با یک سلام دادن، از هم جدا میکرد و سخن میگفت و نیازهایش رامیطلبید و از نمازگاهش بیرون نمیآمد تا اینکه رکعت سوم نماز وَتْر را بخواند و در آن پیش از رکوع، قنوت میخواند. سپس سلام میداد و دو رکعت نماز [نافله] فجر را هنگام دمیدن سپیده یا اندکی پس و پیش میگزارد. سپس دو رکعت نماز صبح (یعنی سپیدهدمان) را هنگامی میخواند که سپیده، گسترش مییافت و به خوبی روشن میشد. این شیوه نماز گزاردن پیامبر خدا(ص) تا هنگام قبض روحش بود"[۲۱۱][۲۱۲].
- نمازهایی که حضرت(ص) به تنهایی اقامه میکرد، طولانیترین نمازها در بین مردم بود؛ اما نمازهایی که با مردم اقامه میکرد[۲۱۳]، در عین کامل بودن، از نماز همه مردم سبکتر بود[۲۱۴] و به یاران خود نیز توصیه میفرمود: "هرگاه یکی از شما با مردم به جماعت نماز گزارد، باید نماز را کوتاه بخواند؛ چرا که در میان نماز گزاران، افراد ناتوان و بیمار و کهنسال نیز وجود دارند؛ هرگاه کسی از شما به تنهایی نماز میخواند، میتواند هر چه میخواهد، نماز را طولانی بگزارد"[۲۱۵]. میفرمود: "مثل نمازهای پنج گانه مثل نهر گوارایی است که جلو منزلتان جاری است و شما هر روز پنج بار در آن نهر شستشو میکنید. پس چنین فردی چگونه باز آلوده است؟"[۲۱۶] از سلمان روایت شده که گفته است: "روزی با رسول خدا(ص) زیر درختی نشسته بودیم. آن حضرت(ص) شاخهای را که برگهایش خشکیده بود، تکان داد و همه برگها بر زمین ریخت؛ سپس به من فرمود: "ای سلمان! از من نمیپرسی چرا چنین کردم؟" گفتم: ای رسول خدا(ص) چرا چنین کردید؟ پیامبر(ص) فرمود: "وقتی مؤمن آن گونه که دستور رسیده است، وضو بگیرد و پس از آن نمازهای پنج گانه را به جا آورد، گناهانش میریزد، همچون برگهای این شاخه." آنگاه حضرت(ص) این آیه را تلاوت فرمود: "در دو طرف روز و اوائل شب، نماز را به پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات و آثار آن را از بین میبرد[۲۱۷]"[۲۱۸][۲۱۹].
روزه
- کف نفس در مقابل گناهان و امساک از خوردن و آشامیدن، فریضهای است که در فرهنگ دین از آن با عنوان روزه یاد شده است[۲۲۰]. روزه از بزرگترین عباداتی است که در دین اسلام عموماً و در سیره و بیان رسول گرامی اسلام(ص) خصوصاً بدان پرداخته و رهنمودهایی برای انجام هر چه بهتر آن بیان شده است. رسول خدا(ص) روزه را سپری در برابر آتش (عذاب الهی)[۲۲۱]، و سکوت روزهدار را تسبیح، خوابش را عبادت و دعایش را مستجاب دانسته است و برای عمل او پاداشی مضاعف قائل شدهاند[۲۲۲]. ایشان روزه را تنها عملی معرفی کردهاند که خداوند، خود، پاداش آن بر عهده گرفته است[۲۲۳]. در روایات پیامبر اکرم(ص) فایدههای بسیاری برای روزه برشمرده شده که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود:
- سلامتی بدن : از اموری که در بیانات پیامبر خاتم(ص) از فواید روزه دانسته شده، سلامتی جسمانی است. رسول خدا(ص) روزهداری را مایه سلامت بدن دانسته[۲۲۴]، درباره آن احادیثی را بیان فرمودهاند. ایشان در روایتی ضمن اشاره به وجود روزه در گذشته، فرمودهاند: "خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که به قوم خودت بگو که هیچ بندهای برای من روزه نمیگیرد، مگر آنکه تنش را سالم میسازم و پاداش او را بزرگ میدارم"[۲۲۵][۲۲۶].
- دریافت حکمت : اجتناب از پرخوری و شکمبارگی از علتهای اصلی به دست آوردن حکمت است، از این رو، رسول خدا(ص) به مسلمانان چنین توصیه میفرمود: "هرگاه اهل گرسنگی و اندیشه را دیدید، به آنان نزدیک شوید؛ زیرا حکمت، با آنها همراه است"[۲۲۷][۲۲۸].
- اجابت دعا: فایده دیگری که در روایات رسول خدا(ص) بدان اشاره شده، اجابت دعای روزهدار است. پیامبر خدا(ص) دعای روزهدار را از دعاهایی برشمردهاند که خداوند رد نمیکند[۲۲۹]. همچنین فرمودهاند: "هر روزهداری دعا مستجابی دارد"[۲۳۰][۲۳۱].
- آسودگی در روز حساب: روزه در احادیث نبوی از عوامل آسودگی و آرامش خاطر مؤمنان در روز قیامت دانسته شده و رسول خدا(ص) در روایتی خطاب به یارانش فرموده است: "چون روز قیامت شود، روزهداران از گورهای خود بیرون میآیند. آنان با بوی روزهداریشان شناخته میشوند و دهانهایشان خوشبوتر از بوی مُشک است و [[[فرشتگان]]] همراه سفرهها و تُنگهای مُهر خورده با مشک، با آنان دیدار میکنند و به آنها گفته میشود: "بخورید که گرسنگی کشیدید و بنوشید که تشنگی را تحمل کردید؛ مردم را واگذارید و به آسایش بپردازید؛ زیرا آن گاه که آنان آسوده بودند، شما رنج کشیدید". پس میخورند، میآشامند و میآسایند؛ در حالی که مردم در رنج و تشنگیاند[۲۳۲]. همچنین ایشان فرمودهاند: "هرکس برای رضای خدا یک روز را روزه بدارد، به اندازه بیست سال از توقفش در روز قیامت کاسته میشود"[۲۳۳][۲۳۴].
- شفاعت در آخرت :روزه در روایات رسول خدا(ص) از شفاعت کنندگان در روز محشر برشمرده شده است؛ شافعی که شفاعتش درباره صاحبش رد نمیشود[۲۳۵][۲۳۶].
- نجات از آتش جهنم :پیامبر خدا(ص) فرمود: "هر کس یک روز برای خدا روزه بگیرد، خداوند، میان او و آتش فاصلهای به اندازه فاصله آسمانها تا زمین قرار میدهد"[۲۳۷]. همچنین ایشان پاداش یک روز روزه مستحبی را بهشت دانستهاند[۲۳۸]. از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر خدا(ص) به اسامة بن زید سفارش کرد و فرمود: "ای اسامه! در راه بهشت باش و مبادا تو را از آن جدا سازند"؛ اسامه گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! آسانترین چیزی که با آن میتوان این راه را پیمود، چیست؟" فرمود: "تشنگی در گرمای سوزان و درهم شکستن نفْسها در برابر لذّتهای دنیا. ای اسامه! روزه بگیر ! چرا که آن، سپر بازدارنده از آتش است و اگر بتوانی که در حالت گرسنگیِ شکم باشی و مرگت فرا رسد، چنین کن!"[۲۳۹][۲۴۰].
روزه حقیقی
- رسول خدا(ص) پرهیز از محرمات الهی را از شرایط روزهداری برشمرده، همواره بر این مطلب تأکید کردهاند که مسلمانان، تنها به پرهیز از مبطلات روزه بسنده نکنند؛ بلکه به روح و حقیقت روزه توجه کنند که همان، پرهیز از محرمات الهی است، تا علاوه بر رعایت شرایط درستی روزه، شرط قبولی آن نیز فراهم آید؛ آن حضرت فرموده است: "روزه، فقط پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست؛ بلکه پرهیز از بیهوده گویی و دشنام دادن نیز جزو آن است"[۲۴۱]. ایشان در روایتی دیگر فرمود: "هرکس سخن حرام و نابخردی و عمل به آن را رها نسازد، خداوند به اینکه او از خوردنی و نوشیدنی اش دست بکشد، نیازی ندارد"[۲۴۲][۲۴۳].
- روایت شده است، روزی رسول خدا(ص) به زنی روزهدار برخورد که به کنیز خود دشنام میداد. پس غذایی خواست و به او فرمود: "بخور!" آن زن گفت: "ای رسول خدا(ص) من روزهام"؛ فرمود: "چگونه روزهای، در حالی که به کنیزت دشنام دادی؟! روزه، تنها نخوردن غذا و نوشیدنی نیست؛ همانا خداوند، روزه را حجابی در برابر کار و سخن زشت قرار داده است؛ حال آنکه روزهدار با گفتن سخنان زشت و انجام امور حرام، روزه خود را افطار میکند. چه اندکاند روزهداران و چه بسیاراند گرسنگان!"[۲۴۴][۲۴۵].
- در روایتی دیگر نیز آمده است: "دو زن، روزه بودند و درباره مردم غیبت میکردند. پس پیامبر خدا(ص) ظرفی خواست و به آن دو فرمود: "قِی کنید!" پس آن دو، چرک و خون و گوشت تازه قی کردند؛ سپس فرمود: "این دو زن، با حلال روزه گرفتند؛ امّا با حرام افطار کردند"[۲۴۶][۲۴۷].
روزه ماه رمضان
- همچنین پیامبر(ص) درباره ماه رمضان و میزان پاداش روزه در آن میفرماید: "هر کس یک روز از [[[ماه]]] رمضان را برای خدا روزه بگیرد، پاداش روزهاش به اندازهای است که اگر همه مردم دنیا از آغاز تا فرجام دنیا، گرد آیند، وی میتواند آنان را سیر و سیراب کند، بدون آنکه از بهشتیان چیزی بخواهد"[۲۴۸].
پیامبر خدا(ص) در روایتی دیگر خطاب به اصحاب فرمود: "ماه رمضان، همچون ماههای دیگر نیست؛ زیرا پاداشها در آن، دو برابر میشود. آن، ماه روزهداری و عبادت، ماه توبه و استغفار، و ماه تلاوت قرآن است. آن، ماهی است که در آن، درهای بهشت، گشوده و درهای آتش، بسته است و ماهی است که اجلها در آن نوشته و روزیها پخش میشوند. و در آن، شبی است که هر فرمان حکمتآمیزی، در آن مقدّر (جدا) میشود و میهمانان خانه خدا در این ماه نوشته میشوند. در این ماه، فرشتگان و روح الأمین به اذن پروردگارشان بر مردان و زنان روزهدار، درباره هر کاری فرود میآیند. آن شب تا دمیدن صبح، سلامت است[۲۴۹].
- هرکس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمیشود. پس هماکنون که در توبه، گشوده و دعا مستجاب است، به کارهای نیک بشتابید، پیش از آنکه کسی بگوید: "دریغا بر آن کوتاهیای که در حضور خدا کردم و من از مسخرهکنندگان بودم"[۲۵۰][۲۵۱].
خطبه پیامبر(ص) هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
- از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که: "روزی پیامبر خدا(ص) برای ما خطبه خواند و فرمود: "ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با بر کت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماهها، روزهایش برترین روزها، شبهایش برترین شبها و ساعاتش برترین ساعات است. ماه رمضان، ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت و از شایستگان کرامت خداوند شدهاید. نَفَسهایتان در آن، تسبیح، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، پذیرفته است. پس با نیّتهای راست و دلهای پاک، از پروردگارتان بخواهید تا برای روزهداریِ آن و تلاوت کتاب خویش، به شما توفیق دهد؛ زیرا بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خداوند محروم بماند. با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید. به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید، به بزرگان خود احترام بگذارید، بر کوچکهایتان ترحم و به بستگانتان نیکی کنید. زبانتان را نگه بدارید و چشمهایتان را از حرام بپوشانید و گوش هایتان را بر حرام ببندید. به یتیمان مردم محبّت کنید تا به یتیمان شما محبّت ورزند. از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید و هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید؛ چرا که آنها (هنگام نمازها) برترین ساعتهایند و خداوند [در آن ساعتها] با نظر رحمت به بندگانش مینگرد و چون با او مناجات کنند، پاسخشان را میدهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان را میگوید و چون او را بخوانند، اجابتشان میکند. ای مردم! جانهای شما در گرو کارهای شماست. پس با آمرزشخواهی خود، آنها را آزاد سازید در حالی که پشتهای شما از بار گناهانتان سنگین است. پس با طول دادن سجدههای خود، آنها را سبک کنید و بدانید که خداوند که یادش والاست، به عزّت خودسوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمیکند و در روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [برای حساب] میایستند، آنان را با آتش هراسان نمیسازد. ای مردم! هر که از شما در این ماه، به روزهداری افطاری دهد، پاداش او برای آن، نزد خدا [[[پاداش]]] آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست ". گفتند: "ای پیامبر خدا(ص)! همه ما توانایی این کار را نداریم". پیامبر(ص) فرمود: "خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک دانه خرما؛ خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک جرعه آب. ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، او در آن روز که گامها بر صراط میلغزند، وسیلهای برای عبور از صراط دارد و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند، حساب او را آسان خواهد گرفت و هر کس در این ماه، شر خود را از [دیگران] باز دارد، خداوند در روز دیدارش، خشم خویش را از او باز خواهد داشت و هر که در این ماه، یتیمی را گرامی بدارد، خداوند در روز دیدار، گرامی اش خواهد داشت و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، خداوند در روز دیدار با رحمتش به او نیکی خواهد کرد و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد کرد و هر کس در آن، نماز مستحب بخواند، برای او دوری از آتش نوشته میشود و هر کس واجبی را در آن ادا کند، پاداش کسی را دارد که هفتاد واجب را در ماههای دیگر ادا کرده است و هر کس در آن بر من بسیار صلوات بفرستد، خداوند در روزی که وزنه اعمال سبک میشود، وزنه اعمال او را سنگین میکند و هر کس در آن، آیهای از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را دارد که در ماههای دیگر، کل قرآن را خوانده است. ای مردم! در این ماه، درهای بهشت، باز هستند، پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد و درهای دوزخ بستهاند؛ پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید و شیطانها در بند هستند؛ پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلّط نسازد." من برخاستم و گفتم: ای پیامبر خدا(ص)! برترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: "ای ابوالحسن! برترینِ کارها در این ماه، پرهیز از انجام حرامهای الهی است "[۲۵۲][۲۵۳].
جایگاه روزه در سیره نبوی(ص)
- روزه در سیره نبوی(ص) محببوبترین اعمال و "نور چشم رسول خدا(ص)" دانسته شده است[۲۵۴] و هرگاه چیزی آن حضرت را اندوهگین میساخت، با روزه گرفتن و نماز خواندن به دفع آن میپرداخت[۲۵۵]. روایت شده است، رسول خدا(ص) دو برابر روزه واجب، روزه مستحب میگرفت[۲۵۶]. ایشان نه روز اول ذیالحجه[۲۵۷] و سه روز از هر ماه را روزه میگرفت[۲۵۸] و کمتر جمعهای بود که روزه نباشد[۲۵۹]. حضرت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه را نیز روزه میگرفت و میفرمود: "اعمال بندگان در روزهای دوشنبه و پنجشنبه (به پیشگاه الهی) عرضه میشود. دوست دارم عمل من در حالی عرضه شود که روزهدارم"[۲۶۰][۲۶۱].
- رسول خدا(ص) به روزهداری بسیار علاقه داشت و گاه آن قدر روزه میگرفت که از شدت تشنگی کامش به هم میچسبید و وقتی عایشه به ایشان میگفت: "چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟" میفرمود: "آیا نمیپسندی که عبد شاکر خداوند باشم"[۲۶۲].
روایت شده است، آن حضرت در آغاز بعثت آن قدر پی در پی روزه میگرفت که مردم میگفتند، ایشان افطار نمیکند. سپس آن قدر افطار میکرد که میگفتند، ایشان دیگر روزه نمیگیرد. آن گاه از این روش دست برداشت و یک روز در میان روزه میگرفت. بعد، آن را ترک کرد و سه روز ایام البیض (سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه) را روزه میگرفت و سرانجام از آن هم صرف نظر کرد و سه روز را در دهههای ماه پخش کرد: پنج شنبه دهه اول، و چهارشنبه دهه دوم، و پنج شنبه دهه سوم: و تا زنده بود این روش را ادامه داد[۲۶۳][۲۶۴].
- آن حضرت در ماه شعبان بیش از هر ماه دیگری روزه میگرفت؛ به گونهای که از عایشه نقل شده است: "ندیدم رسول خدا(ص) در هیچ ماهی بیش از ماه شعبان روزه بدارد. آن حضرت بیشتر ماه شعبان بلکه تمام آن را روزه بود"[۲۶۵][۲۶۶].
- از امام باقر(ع) روایت شده است که میفرمود: "رسول خدا(ص) ماه شعبان و ماه رمضان را روزه میگرفت و آن دو را به هم وصل میکرد؛ ولی دیگران را از این کار نهی میکرد و میفرمود: "این دو ماه، ماه خداست و روزه آن، کفاره گناهان قبل و بعد آنها خواهد بود"[۲۶۷][۲۶۸].
قرآن
- از عبادتهایی که پیامبر خدا(ص) به آن به طور ویژه توجه داشت، قرائت قرآن بود. ایشان فقیرترین خانه را خانهای میدانست که از کتاب خدا تهی باشد[۲۶۹]؛ از این رو، به اصحاب و یارانش توصیه میفرمود: "برای خانههایتان بهرهای از قرآن قرار دهید که همانا خانهای که در آن قرآن خوانده شود، برای ساکنانش آسایش فراهم میآید و خیرش بسیار میشود و اهلش از افزونی برخوردار میشوند و هرگاه در آن قرآن خوانده نشود، بر ساکنانش، تنگ و خیرش اندک میشود و اهلش در کمبود به سر میبرند"[۲۷۰]. و میفرمود: "قرآن دوای دردهاست"[۲۷۱]؛ "قرآن بخوانید؛ به درستی که قرآن در روز قیامت برای شفاعت خوانندهاش حاضر میشود"[۲۷۲][۲۷۳].
- شدت علاقه ایشان به قرآن به حدی بود که گفتهاند، روزی عمر بن خطاب به نزد پیامبر(ص) وارد شد و دید که آن حضرت، سخت بیمار است؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! چقدر حالتان نامساعد است"؛
پیامبر(ص) فرمود: "با این حال، دیشب، سی سوره، که هفت سوره بلند هم جزو آنها بود، قرائت کردم؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص) با آنکه خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، چرا این چنین خود را به زحمت میاندازید؟!" فرمود: "ای عمر! آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟!"[۲۷۴][۲۷۵].
- از یکی اصحاب رسول خدا(ص)[۲۷۶] درباره علاقه شدید ایشان به قرآن نقل شده است که: گفتم "روزی رسول رسول خدا(ص) به من فرمود: "برای من قرآن بخوان!"
گفتم: یا رسول خدا(ص)! برای شما قرآن بخوانم و حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: "دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم"[۲۷۷][۲۷۸].
- گفتهاند که صدای رسول خدا(ص) در خواندن قرآن از همه مردم دلرباتر و دلنشینتر بود[۲۷۹] و به اصحاب و یاران خود نیز میفرمود: "قرآن را با زیباترین صداها بخوانید"[۲۸۰]. پیش از خواندن قرآن، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم میگفت[۲۸۱] و در قرائت قرآن، هر آیهای را از آیه دیگر جدا میکرد[۲۸۲] و هنگام قرائت قرآن، صدایش را میکشید[۲۸۳]. عادت آن حضرت این بود که نمیخوابید تا "مسبّحات" را قرائت کند و میفرمود: "در این سورهها آیهای است که از هزار آیه برتر است". به ایشان گفته شد: "مسبّحات کدام سورههاست؟"
فرمود: "سورههای حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن"[۲۸۴][۲۸۵].
حج و عمره
- از دیگر عبادتهایی که در سیره و بیان رسول خدا(ص) جلوه خاصی دارد، انجام مناسک حج و عمره است. پیامبر خدا(ص) حج و عمره را زایلکننده فقر و گناهان[۲۸۶] و مایه توانگری مردم[۲۸۷] و بهشت را پاداش حج پذیرفتهشده[۲۸۸] و عمره کننده را کفاره گناهان[۲۸۹] دانسته است[۲۹۰].
- انجام مناسک حج از عباداتی بود که آن حضرت، اشتیاق زیادی به آن از خود نشان میداد، به گونهای که وقتی در مدینه به سر میبردند، علاقهمند بود که زائران بیت الله الحرام از مکه برایش آب زمزم هدیه بیاورند[۲۹۱]. نقل شده است، ایشان در زمان انجام حج، به انجام آداب و سنتهایی مقیّد بود؛ از امام صادق(ع) روایت شده است: "رسول خدا(ص) در هر شبانه روز ده بار و در هر مرتبه، هفت بار، دور خانه کعبه طواف میکرد؛ سه بار اول شب؛ سه بار، آخر شب؛ دو مرتبه، صبح و دو مرتبه، بعد از ظهر و در بین آنها را استراحت میکرد"[۲۹۲]. آن حضرت در زمان انجام حج، سوره معارج را زیاد میخواند و هر وقت سوارهای را میدید و یا از تلّی بالا میرفت و یا از آن سرازیر میشد و در آخر شب و در تعقیب نمازها تلبیه میگفت[۲۹۳] و در هر طواف واجب و مستحبی، حجر الاسود را با از کف دست مسح میکرد[۲۹۴][۲۹۵].
- از امام باقر(ع) نیز روایت شده است: "رسول خدا(ص) دو رکن حجر الاسود و رکن یمانی را مسح میکرد و پس از مسح، آنها را میبوسید و صورت مبارکش را بر آنها مینهاد[۲۹۶] و در مناسک حج اینگونه میگفت: « اللَّهُمَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَك»[۲۹۷].
تعداد حج و عمرههای رسول خدا(ص)
- از تعداد حجهایی که پیامبر خدا(ص) پیش از بعثت و بعد آن تا زمان هجرت به جا آوردند، اطلاعی در دست نیست[۲۹۸]. بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیدهاند که رسول خاتم(ص) پس از بعثت و پیش از هجرت فقط یک بار [۲۹۹] و به نقلی دیگر، دوبار[۳۰۰] حج به جا آورده است؛ ولی آنچه را که واقدی ترجیح داده و آن را معروف دانسته، این است که پیامبر(ص) پس از بعثت فقط یک مرتبه حج گذارد و آن هم همان است که مردم به آن حجة الوداع میگویند[۳۰۱]. همه سیرهنویسان اعم از شیعه و سنی، این مسئله را قبول دارند[۳۰۲][۳۰۳].
- در برخی روایات شیعی تعداد حجهای رسول خدا(ص)، هفت، ده[۳۰۴]، یازده[۳۰۵] و طبق نقلی بیست بار[۳۰۶] نقل شده است. همچنین طبق برخی روایات، رسول اکرم(ص) سه عمره به جا آورد: عمره حدیبیه، عمره قضا و عمرهای که پس از بازگشت از جنگ حنین و طائف در جعرانه احرام بسته بود[۳۰۷]. در روایات دیگری، تعداد آنها چهار مورد دانسته شده است؛ عمره چهارم، عمرهای بود که آن حضرت، همراه با حج خود (حجة الوداع) به جا آورد[۳۰۸]. همه عمرههای جداگانه پیامبر(ص) در ماه ذی القعده بود[۳۰۹][۳۱۰].
حجة الوداع
- از امام صادق(ع) روایت شده است که: "رسول اکرم(ص) در مدت ده سالی که در مدینه بود، حج به جا نیاورد تا اینکه آیه کریمه: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...﴾[۳۱۱] نازل شد. پس، رسول اکرم(ص) عازم حج شد و به منادیان دستور داد با صدای رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر(ص) میخواهد به مکه رود و حجّ بگزارد. همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر آگاه شده و جمع آمدند. رسول اکرم(ص) چهار روز مانده به آخر ذیقعده حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن حضرت در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آنجا نماز ظهر را خواند و برای حجّ احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. مردم، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای قربانی همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به مکّه رسید و هفت دور کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم(ع) دو رکعت نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "صفا و مروه از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است"[۳۱۲].
- مسلمانان میپنداشتند سعی میان صفا و مروه از کارهای ساختگی مشرکان است اما خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: "صفا و مروه از شعائر خداوندند. پس کسی که به حج یا عمره میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را طواف کند". سپس رسول اکرم به صفا آمد و بالای آن رفت و به رُکن یمانی رو کرده، خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با آرامش خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در صفا ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن حضرت پس از فراغت از سعی بین صفا و مروه، در مروه ایستاد و به مردم رو کرد و حمد و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: "این، جبرئیل است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من فرمان میدهد که دستور دهم: هر که قربانی همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما دستور میدهم؛ ولی من، قربانی همراه آوردهام و برای کسی که قربانی آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه قربانی به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از عبادات خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت انکار گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما آب میچکد (یعنی غسل جنابت کرده باشیم)؟" آن حضرت به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز ایمان نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا! احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [ و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این حکم، مخصوص همین سال است یا برای آینده هم هست؟" رسول اکرم(ص) فرمود: "این حکم، ابدی و تا روز قیامت است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "عمره و حج این چنین باهماند و عمره جزو حج شد تا روز قیامت"[۳۱۳].
- امام صادق(ع) فرمود: بعد، وقتی رسول اکرم(ص) و یارانش به مکّه رسیدند ، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم که رسول اکرم(ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و برای حجّ احرام ببندند و تلبیه گویند. رسول اکرم(ص) و یارانش لبیک گویان برای حج حرکت کردند تا اینکه به "منی" رسیدند. در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالی که مردم به دور آن حضرت جمع بودند[۳۱۴].
- عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار مانع میشدند؛ زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد : ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[۳۱۵]. پس از نزول آیه، رسول اکرم(ص) دستور داد آنها از مزدلفه به سوی عرفات حرکت کند و این امر، مخالف تصور قریش بود که رسول خدا(ص) مانند آنها حرکت کند. سپس، رسول اکرم(ص) به صحرای عرفات وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، خیمه خود را بر پا کرد و مسلمانان نیز گرد آن حضرت خیمه زدند. وقتی ظهر شد، آن حضرت(ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه و احکام و اوامر و نواهی الهی را بیان کرد و سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد. مردم نیز دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند. پس حضرت به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خوابانده ام." مردم هم پراکنده شدند تا اینکه خورشید غروب کرد. آن گاه پیامبر خدا(ص) دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز با یک اذان و اقامه خواندند. حضرت در آنجا ماند تا اینکه نماز صبح را نیز به جا آورد[۳۱۶].
- سپس رسول خدا(ص) دستور افراد ناتوان بنیهاشم عجله کنند و شبهنگام، جلوتر از دیگران به سوی منی حرکت کنند؛ ولی فرمود، تا خورشید طلوع نکرده است، جمره عقبه را رمی نکنند. وقتی هوا روشن شد، رسول خدا(ص) و مسلمانان به سوی منی کوچ کرده، به منی یا وارد شدند و جمره عقبه را رمی میکردند و شترهایی را که پیامبر اکرم(ص) آورده بود (۶۴ یا ۶۶ شتر) و قربانیهای علی(ع) که ۳۴ یا ۳۶ شتنر بود، در آنجا قربانی کردند و رسول خدا(ص) فرمود: "از هر قربانی، کمی بگیرید." سپس آنها را در دیگ پختند و حضرت با علی(ع) از آن خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
سپس رسول خدا(ص) به زیارت بیت الله رفت و بعد به سوی منی باز گشت و تا آخر روزهای تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماند و هر روز سه جمره را رمی کرد و از آنجا حرکت کرد تا به بیابانهای اطراف مکه رسیدند. در این هنگام، عایشه جلو آمد و گفت: "سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حج را انجام دادهام." پیغمبر(ص) او را با برادرش، عبدالرحمن بن ابی بکر به "تنعیم" (محلی خارج مکه که برای احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و او در آن جا برای عمره مفرده، محرم شد و به سوی کعبه رفت و طواف کرد و دو رکعت نماز طواف خواند، در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعی کرد و نزد رسول اکرم(ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند. آن حضرت، به مسجد الحرام داخل نشد و طواف نکرد؛ بلکه از بالای مکه وارد شد و از پایین مکه محله "ذی طوی" خارج شد..."[۳۱۷][۳۱۸].
اعتکاف
- اعتکاف از "عکف یعکف"، به معنای احتباس[۳۱۹] و به قولی دیگر، رو آوردن شخص به چیزی است که قصد انصراف و رو برگرداندن از آن را نداشته باشد[۳۲۰] و لازمه آن، داشتن مکان است؛ مانند "عکوف" که لازمه آن اقامت شخص در مسجد است[۳۲۱]؛ اما در اصطلاح، به اقامت گزیدن در مساجد به قصد عبادت گفته میشود[۳۲۲] که از شرایط صحت آن، روزهداری[۳۲۳] به مدت سه روز یا بیشتر[۳۲۴] و خارج نشدن از مسجد است؛ مگر به سبب حاجتی[۳۲۵]. طبق احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) ثواب ده روز اعتکاف در ماه رمضان، یا دو حج و دو عمره برابر است[۳۲۶][۳۲۷].
- اعتکاف از سنتها و عباداتی است که همواره رسول خدا(ص) به آن توجه داشت. آن حضرت از زمانی که به مدینه هجرت کرد تا زمانی که از دنیا رحلت فرمود، پیوسته در هر سال، یک دهه از ماه مبارک رمضان را به اعتکاف میپرداخت، جز سال دوم هجرت که به علت همزمانی نشد جنگ "بدر" با ماه مبارک رمضان، رسول خدا(ص) در آن سال در مسجد معتکف نشد؛ اما در سال بعد، حضرت دو دهه از ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف کرد؛ یک دهه برای همان سال و دهه دیگر برای قضای اعتکاف سال پیش[۳۲۸][۳۲۹].
- در برخی روایات نقل شده است، رسول خدا(ص) در اولین سال حضورش در مدینه، دهه اول ماه رمضان را در مسجد اعتکاف کرد و سال دوم در دهه دوم و سال سوم در دهه آخر اعتکاف کرد؛ از آن پس، آن حضرت همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف میکرد[۳۳۰] و چون دهه آخر ماه رمضان میشد، برای رسول خدا(ص) خیمهای مویین میزدند و حضرت برای عبادت، کمر همّت میبست و بستر خوابش را برمیچید و از بانوان دوری میجست و شبها را احیا میداشت و همه وقت خود را برای عبادت میگذاشت[۳۳۱]. آن حضرت در آخرین ماه رمضان عمر خود، بیست روز در مسجد معتکف شده بود[۳۳۲][۳۳۳].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۲۰۶ - ۲۰۷ و خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۴۹.
- ↑ لسان العرب، ص ۲۷۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۳۲۸.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۳۵۸ و لسان العرب، ج۴، ص۳۰۸.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۳۵۸ و لسان العرب، ج۴، ص۳۰۸.
- ↑ المفردات الفاظ قرآن، ص۳۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲.
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۴۸؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص ۳۹۹؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۳۰۲؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر؛ ج ۲، ص ۵۷۳ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۱، ص ۴۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲.
- ↑ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۷، ص ۲۵۰؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۹۸ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۲۲
- ↑ نهج الفصاحه، ص ۳۳۳.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۲۶.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۲۶.
- ↑ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۲۸؛ عبداللّه بن عدی، الکامل، ج ۳، ص ۱۸۶، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۱۵۷ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۱۷ - ۴۱۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۹۹؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۳۹؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۵۶، الامام مالک، کتاب الموطأ، ج ۱، ص ۲۱۱ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۱۹۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۱۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲-۴۹۳.
- ↑ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۵۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۰۹.
- ↑ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۸۰؛ المعجم الاوسط، ج ۸، ص ۱۷۵ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۵.،
- ↑ کنزالعمال، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۳.
- ↑ حسن ابن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۹۳؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۸۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۷۵ و کنزالعمال، ج۹، ص۱۴۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۷؛ عدة الداعی، ص ۲۴۶ و مکارم الاخلاق، ص ۲۷۶.
- ↑ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۳۴۲؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۱۶۸ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۱، ص۱۷۷.
- ↑ العجلونی ، کشف الخلفاء، ج ۱، ص ۴۲۰، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۶۲ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۳۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۳-۴۹۴.
- ↑ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۲۰.
- ↑ کشف الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۹؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۶۵ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۱۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۱۹۴؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۱۴۹ و ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۷، ص ۲۷۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۰، المعجم الاوسط، ج ۷، ص ۸۶؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۲۵.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۰؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۷۹؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۲۵
- ↑ پیامبر خدا(ص): خداوند سبحان فرمود: «چون بدانم که یاد من بر جان بندهام چیره شده است، خواست او را سؤال از خود و مناجات با خود قرار میدهم: پس چون بندهام چنین شود، هرگاه بخواهد به سهو و غفلت دچار شود، مانع غفلتش میشوم. اینان، دوستان حقیقی من و قهرمانان واقعیاند». (عدة الداعی، ص ۲۴۹ - ۲۵۰؛ ابن فهد حلی، التحصین، ص ۲۶ و بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۶۳)
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۴.
- ↑ « إِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي أَنْ يَكُونَ نُطْقِي ذِكْراً»؛ ابن سلامه، مسند الشهاب ج ۲، ص۱۸۹؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۵۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۹۲.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۰ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۳۱۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۳؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۹۷ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۷۱.
- ↑ از ابوسعید خدری روایت شده است که وقتی آیه ۴۱ سوره احزاب نازل شد، رسول خدا(ص) آن قدر به ذکر خدا مشغول شد که کفار به طعنه و استهزا میگفتند او جن زده و دیوانه شده است.
- ↑ ابو الفتوح رازی، روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۴-۴۹۵.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۵۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۱؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۴۸؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۳۷؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۷۰ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۶۵.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۴۸؛ اعلام الدین، ص ۲۷۸؛ عدة الداعی، ص ۲۹؛ الطبرانی، کتاب الدعاء، ص ۲۴ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۵۴.
- ↑ جامع الاخبار، ص ۱۳۱؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۶۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۴۹۰ و البخاری، الأدب المفرد، ص ۱۵۴.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۵۴ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۶۲.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۶۸؛ الکافی، ج ۲، ص ۲۶۸؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۲۲۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص ۱۹؛ المستدرک، ج ۱، ص ۴۹۲؛ مسند ابویعلی، ج ۱، ص ۳۴۴ و مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۱۷.
- ↑ الاختصاص، ص ۳۳۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۸۴۴ و کشف الخلفاء، ج ۱، ص ۳۶۱.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۱۲ و شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۴۴.
- ↑ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص۱۹؛ مستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۸۲؛ ترمذی، سنن، ۱۹۸۳ق، ج۵، ص۱۳۰؛ المستدرک، ج۱، ص۵۴۴ و مسند ابییعلی، ج ۱۱، ص، ج ۲۸۳.
- ↑ المستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۷ و الدعوات، ص ۲۰.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۰۷، کنزالعمال، ج ۲، ص ۶۳ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۰؛ وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج۶۱، ص۲۰۸.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۴۳؛، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۵۰ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۹.
- ↑ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۸، ص۱۹۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۳، ص۱۷۲ و المعجم الاوسط، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۵،ص۱۷۵ و النسفی، تفسیر النسفی، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۵-۴۹۶.
- ↑ ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۲، ص۲۹۲ و ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۶ ص ۱۹۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۹۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۷.
- ↑ امالی طوسی، ص۶ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۸.
- ↑ « اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ الرِّقَّةِ فَإِنَّهَا رَحْمَة»؛ مسند الشهاب، ج۱، ص ۴۰۲؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۳؛ کنز العمال، ج ۲، ص ۱۰۲ و الدعوات، ص ۳۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۷.
- ↑ پیامبر خدا(ص) فرمود: بلند کردن دستها [هنگام دعا]، نشان همان خاکساری است که خداوند عزوجل فرموده است: «ولی نسبت به پروردگارشان ، خاکساری نکردند و به و زاری در نیآمدند». (المستدرک، ج۲، ص ۵۳۸: البیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۷۶؛ کنزالعمال، ج۲، ص۸۵ و عوالی اللآلی، ج۲، ص۴۷).
- ↑ ابن الأشعث السجستانی،سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۳۴؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۱۷؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۲۱۱ و صحیح ابن حبان، ج۳، ص۱۶۱.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۶۲؛ اعلام الدین، ص ۲۱۳ ؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۷۴ و الدعوات، ص۲۲.
- ↑ مسند احمد ، ج ۳، ص ۱۸۲ صحیح بخاری، ج۲، ص۲۱؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۶، ص۱۲ و المستدرک، ج۲، ص۶۱۲.
- ↑ المحاسن، ج ۱، ص ۱۷ و بحارالانوار ، ج ۶۶، ص ۳۹۲.
- ↑ الجعفریات، ص ۲۲۶ و المستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۸۷.
- ↑ المستدرک، ج۴، ص۳۲۰
- ↑ بیهقی، السنن الکبری ج ۲، ص ۱۳۲ و النسائی، السنن الکبری، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ ارشاد القلوب، ج۱، ص۹۸ و مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴۷.
- ↑ سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۲۰.
- ↑ الدعوات، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۳۹.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۷۵ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷ - ۲۱۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۹-۵۰۰.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۹۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۰.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۲، ص۲۷۵؛ ۳۹۴؛ الجامع الصغیر ، ج ۱، ص ۲۷۱ و کنزالعمال ، ج۱۶، ص۳۸.
- ↑ « أَرْبِعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِنَّكُمْ لَا تَدْعُونَ أَصَمَّ وَ لَا غَائِباً إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعاً قَرِيباً وَ هُوَ مَعَكُم»؛مسند احمد، ج۴، ص۳۹۴؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۱۶ و سنن ابی داوود، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۰.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۱۱۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۱۲۳؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۶۹ و قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۲۴.
- ↑ فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۴۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۰.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص۱۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۶۳ - ۶۴؛ کوفی، المصنف، ج ۷، ص ۲۳ و الأدب المفرد، ص ۱۳۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۰.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۳؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۱؛ الدعوات، ص ۲۰؛ کتاب الدعاء، ص ۲۸ و مسند الشهاب، ج ۲، ص ۱۴۵.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۴۷۵ و عدة الداعی، ص ۲۰۲.
- ↑ سوره مریم، آیه ۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۹۴؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۱.
- ↑ عدة الداعی، ص ۴۲ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۵.
- ↑ عدة الداعی، ص ۴۲ و وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۱.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۱۵۵؛ الدعوات، ص ۴۰ - ۴۱؛ المعجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۷۵ و کنز العمال، ج ۲، ص ۶۱۶ - ۶۱۷، و با اندکی تغییر در: من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۹۳ - ۱۹۴؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۲۸ و المستدرک، ج ۲، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۱-۵۰۲.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۱۳۰ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۸۵.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۴۸۷؛ اعلام الدین، ص ۳۹۴ و شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۱۶۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۸۷؛ السنن الکبری، ج ۳، ص ۳۵۳ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۵۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۳.
- ↑ اعلام الدین، ص ۲۹۵؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۱۷۷ و المستدرک، ج ۱، ص ۴۹۳.
- ↑ سوره غافر، آیه ۶۰.
- ↑ امالی طوسی، ص ۴۵۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۰۲؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۸۷۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۳-۵۰۴.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۷؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۱۳ و الضحاک، الآحاد و المثانی، ج ۳، ص ۱۱۹
- ↑ کتاب الدعاء، ص ۸۹؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۸ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۵۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۴۰: الجعفریات، ص ۳۱: الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۵۳ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۷۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۴.
- ↑ « فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ»؛ مقصود از قلب طاهر، به فرموده امام صادق(ع)، دلی است که در آن جز خدا چیزی نباشد « الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاه». (الکافی، ج ۲، ص ۱۶ و تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۲۳)؛ اقبال الاعمال، ص ۲؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۹۳؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۴۶ و عیون اخبار الرضا(ع) ، ج ۱، ص ۲۹۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۴.
- ↑ اعلام الدین، ص ۲۹۵؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۱۷۷ و المستدرک، ج ۱، ص ۴۹۳.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۱۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۵.
- ↑ محمد محمدی ری شهری، حکمت نامه پیامبر اعظم(ص)، ج ۱۰، ص ۲۱۱.
- ↑ الجعفریات، ص ۶۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۷ و بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۷۳.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۴۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۱۲۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۶۸.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۹۱؛ المعجم الأوسط، ج ۶، ص ۳۱۱ و الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۶۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۵.
- ↑ الجعفریات، ص ۲۲۴؛ الدعوات، ص ۱۹ و فتح الباری، ج ۲، ص ۸۸.
- ↑ الجعفریات، ص ۲۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۶۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۶.
- ↑ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۲۸۴ و الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۰۵.
- ↑ حکمت نامه پیامبر اعظم(ص)، ج ۱۰، ص ۲۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۶.
- ↑ مجمع الزوائد،. ج ۵ ص ۲۳۵ و الدر المنثور، ج ۱، ص ۳۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۶.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۳۴ و الحلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۷.
- ↑ ابوطالب یحیی بن حسین، تیسیر المطالب، ص ۳۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۷.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۲۴؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۶ و کنزالعمال، ج ۲، ص ۵۹.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج ۴، ص ۳۱۷.
- ↑ اقبال الاعمال، ص ۳۲۵.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج ۴، ص ۳۱۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۳۵؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۸۵ و نسائی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۰۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۹۴ و بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۶۷.
- ↑ کوفی، المصنف، ج ۷، ص ۳۵؛ المعجم الأوسط، ج ۹، ص ۸۴ و مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۳۳۴.
- ↑ الدعوات، ص ۳۶؛ شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، ص ۴۶ و بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۳۴۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۰۹ - ۲۱۰ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۱۸ و امالی صدوق، ص ۵۷۵.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۰۰؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۲۱ و صحیح مسلم، ج ۲، ص ۴۹ - ۵۰.
- ↑ معانی الأخبار، ص ۳۹۹ - ۴۰۰؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۳۰ و صحیح مسلم، ج ۳، ص ۵.
- ↑ همان.
- ↑ همان. الکافی، ج ۴، ص ۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۹۷ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۳۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۷.
- ↑ کوفی، المصنف، ج ۱، ص ۲۶۸؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۲۱ و المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۳۰۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۱۷؛ الجعفریات، ص ۲۲۸ و المحاسن، ج ۱، ص ۳۱.
- ↑ ثواب الاعمال، ص ۱۶۴؛ الجعفریات، ص ۲۲۸ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱۳.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص، ۹۳؛ المحاسن، ج۱، ص۴۳؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۴۷ و تاریخ بغداد، ج۲، ص۵۰.
- ↑ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۸؛ کنزالعمال، ج۳، ص۲۵۹ و محمد بن اسحاق، مسند ابراهیم بن ادهم، ص۱۹-۲۰.
- ↑ الشعرانی، العهود المحمدیه، ص ۲۷۵.
- ↑ الدعوات، ص ۸۶؛ محمد بن یزید القزوینی، ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۵۵، سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۰ و المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۲۸۲.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۰۸؛ کتاب الدعاء، ص ۵۰۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۵۴.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۷۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۷۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۸.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۲۲.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۱۸ - ۳۱۹ و کنزالعمال، ج ۴، ص ۲۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۸-۵۰۹.
- ↑ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۳۵۶؛ عبد بن حمید الکسی، منتخب عبد بن حمید، ص ۴۲۷، السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۱۸؛ صحیح، ابن حبان، ج ۳، ص۲۰۷ - ۲۰۸ و الطبرانی، مسند الشامیین. ۱۹۹۶م، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۴۳۸؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۵ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۷۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۴؛ عدة الداعی، ص ۲۶۵ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱۳.
- ↑ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۳۹؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۱۵۷ و السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۱۹.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۳، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۹۴؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، ج ۳، ص ۲۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۰۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۳۲۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۲۸ و المستدرک، ج ۲، ص ۱۶۰.
- ↑ جامع الاخبار، ص ۷۲ - ۷۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۹۵؛ مفتاح الفلاح، ص ۱۸۱ و الدارقطنی، سنن، ج ۱، ص ۲۵۹.
- ↑ کنزالعمال، ج ۷، ص ۳۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ اعلام الدین، ص ۱۹۱؛ امالی طوسی، ص ۵۲۸ و مجموعه ورام، ج ۲، ص ۵۴.
- ↑ الدارقطنی، علل، ج ۴، ص ۱۲۲ و تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۴۴۲.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۳۹۵ و مسکن الفؤاد، ص ۵۰ ٢.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰.
- ↑ سوره طه، آیه ۱۳۲.
- ↑ صنعانی، المصنّف، ج ۳، ص ۴۹ و الدر المنثور، ج ۴، ص ۳۱۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۳۰۰؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۰۰؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۲۸۳ و مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۴۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۰-۵۱۱.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۳۱۸؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص ۲۴۲ و صحیح ابن حبان، ج ۶، ص۳۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۷۱؛ رضی الدین حلی، العدد القویه، ص ۲۲۲ و ابن حاتم عاملی، الدر النظیم، ص ۴۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۱.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۴۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۴؛ همو، الاستبصار، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۶۵.
- ↑ اقبال الاعمال، ص ۲۰؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۲۳ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۸۲.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۹۱ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیة، ص ۱۶۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۱-۵۱۲.
- ↑ المستدرک، ج ۱، ص ۱۹۰؛ سنن الدارقطنی، ج ۱، ص ۲۵۸ و البیهقی، معرفة السنن والآثار، ج ۱، ص ۴۵۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۳، ص ۷۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص ۷۶.
- ↑ عدة الداعی، ص ۱۵۲؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۲۴ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۰۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۲.
- ↑ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ الخصال، ج ۱، ص ۲۸۲؛ فلاح السائل، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۴۰ و بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۹۳.
- ↑ سوره المدثر، آیه ۱ - ۲.
- ↑ سوره طه، آیه ۱ – ۲.
- ↑ سید بن طاووس، فتح الأبواب، ص ۱۷۰؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۲۵۵ و صحیح بخاری، ج ۲، ص ۴۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۹۵ و وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۲-۵۱۳.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۵۴؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۱۱۵؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۴۴ و صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۴۲
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۸ و وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۶۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۳-۵۱۴.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص ۱۵۸؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۱۸؛ السنن الکبری، ج ۳، ص ۱۱۸ و المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۲۵۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۳؛ سنن ترمذی، ج ۱، ص ۱۵۱ و صحیح مسلم، ج ۲، ص ۴۴. در این باره روایت مشابهی نیز از جابر بن سمره روایت شده که گفته است: «با پیامبر اکرم(ص) نماز میگزاردم؛ هم نمازهایش میانه بود و هم سخنرانیاش». ر.ک. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۱؛ سنن ترمذی، ج ۲، ص ۹، السنن الکبری، ج ۳، ص ۲۰۷ و مسند احمد، ج۵،ص۹۳.
- ↑ شافعی، کتاب الأم، ج ۱، ص ۱۸۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۷۱؛ صنعانی، المصنّف، ص ۳۶۲ و صحیح ابنحبان، ج ۵، ص ۵۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۳۰۰؛ المعجم الکبیر، ج ۸، ص ۱۶۴ و الدر المنثور، ج ۳، ص ۳۵۴ - ۳۵۵.
- ↑ سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۵۷؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۴۳۷ و مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۲۹۷ - ۲۹۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۴-۵۱۵.
- ↑ الجوهری، الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۳۲۳ و المفردات الفاظ القرآن، ص ۵۰۰.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۴؛ صنعانی، المصنّف، ج ۳، ص ۱۵۷ و ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ الجامع الصغیر ، ج ۲، ص ۱۰۰ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۴۹.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵، التهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۵۲؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۹۷.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲؛ الدعوات، ص ۷۶؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۶۸؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۰۳ و العهود المحمدیه، ص ۱۷۳.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۳۱۵ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۳۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۹، ص ۳۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۳؛ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۶۳؛ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۵ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ مسند الشهاب، ج ۲ ، ص ۱۲۸؛ الدعوات ص ۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۳۷ و ابن جوزی، الموضوعات، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۷۴؛ مستدرک، ج۱، ص۵۵۴ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۳، ص ۸۹؛ کوفی، المصنّف، ج ۴، ص ۵۷۲ و المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۱۱۲.
- ↑ ثواب الاعمال، ص ۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۸۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و بحارالانوار ، ج ۹۳، ص ۲۵۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۲۵۶ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۵۰۷
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۵۳ - ۴۵۴؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۲۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۳۹ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۲۸ - ۵۲۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷-۵۱۸.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۸۷؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۹۴ و اقبال الاعمال، ص ۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ شهید ثانی، کشف الریبه، ص ۸ و مسند ابییعلی، ج ۳، ص ۱۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۹۰؛ مجمع الزوائد، ج ۳، ص ۱۴۲ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۸۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸-۵۱۹.
- ↑ شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثه، ص ۹۵ - ۹۶ و بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۹.
- ↑ امالی صدوق، ص ۹۳ - ۹۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۴۵ - ۳۴۷ و عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۹۵ – ۲۹۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۰-۵۲۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۳۴ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۱۹.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۴۴۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۴؛ الاستبصار، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۶۵
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۲؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۴۵ و السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۸۵.
- ↑ همان.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۸۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۴۰۶ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷۷؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۰۱ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۱.
- ↑ فتح الأبواب، ص ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۵۷ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۸۱ و ثواب الاعمال، ص ۷۹ - ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۴۰۹ و العینی، عمدة القاری، ج ۷، ص ۸۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۹۲ و الاستبصار، ج ۲، ص ۱۳۷ - ۱۳۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۳۹۳.
- ↑ عدة الداعی، ص ۲۸۷ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۰
- ↑ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۵۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۶۵ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۷؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۳۹۶ و مسند الشامیین، ج ۴، ص ۱۰۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲-۵۲۳.
- ↑ امالی طوسی، ص ۴۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ مانند عبدالله بن عمر، ابن مسعود و.....
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۴؛ صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۸۰؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۶ و المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۲۵؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۶۰۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۹۲ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۴۲۴ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۰۳؛ سنن ابیداوود، ج ۲، ص ۲۴۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۲۳۲ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۴؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۲ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۳۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۲۹۰ و بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۱۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۴؛ الجعفریات، ص ۶۶ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۱۱۵.
- ↑ صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص ۱۱؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۷۰: کنزالعمال، ج ۵، ص ۱۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۶۵ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲.
- ↑ کتاب الموطأ، ج ۱، ص ۳۴۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۴۶؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۹۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۰۷ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۴۲۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۰۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۲۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۰۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴-۵۲۵.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۱۰۵ - ۱۰۶ و الاستبصار، ج ۲، ص ۲۱۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۷؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۵۹ و الجعفریات، ص ۶۴.
- ↑ فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۵۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۵۴؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۴۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۱۰۸۹.
- ↑ مسند ابییعلی، ج ۵، ص ۴۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳ و فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۵-۵۲۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۸ و تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶ و الکافی، ج ۴، ص ۲۴۴.
- ↑ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۵۷۵.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۶۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶-۵۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۷-۵۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸.
- ↑ «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸-۵۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵ - ۲۴۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۵۴ - ۴۵۷ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و الصحاح، ج ۴، ص ۱۴۰۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و کتاب العین، ج ۱، ص ۲۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵.
- ↑ محمدکاظم طباطبایی، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۶۷ و ابوالحسن اصفهانی، وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج ۲، ص ۶۶۹؛ ابن فهد حلی، الرسائل العشر، ص ۱۹۲ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۱ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۴ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۹.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۸ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۵۳۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۶؛ سنن الدارمی، ج ۲، ص ۲۷؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۶۰ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۵۶۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰-۵۳۱.