گستره عصمت امام در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

باتوجه به جایگاهی که امام معصوم دارد باید دارای صفت عصمت بوده و از هرگونه خطا و عیب مصون باشد. درباره قلمرو عصمت امام، از نگاه شیعه چند نظریه وجود دارد؛ منتها قریب به اتفاق علمای شیعه امام را در همۀ افعال حتی شخصیه معصوم می‌دانند چه برسد به عصمت از گناهان.

دیدگاه شیخ صدوق درباره گستره عصمت امام

عصمت از اشتباه در امور عادی

از جمله مسائل جنجالی و بحث برانگیز عصمت، مسئله عصمت پیامبر و امام از اشتباه و نسیان در امور عادی زندگی است؛ بدین معنا که آیا می‌توان گفت امام (ع) در امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی خود که هیچ ارتباطی به تبلیغ دین یا عمل به آن ندارد نیز از اشتباه و نسیان معصوم است؟ مرحوم صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء و نسیان در عمل به فرمان‌های دین معصوم نمی‌داند، شاید بتوان مدعی شد که وی امام را از سهو و نسیان در امور عادی مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی که ارتباطی با دین ندارد نیز نباید معصوم بداند. روایاتی که ایشان در آثار خود نقل می‌کند نیز می‌توانند این نظریه را تأیید کنند. می‌توان روایت‌هایی را که مرحوم صدوق نقل کرده است، به دو دسته تقسیم کرد: روایات مربوط به دوران پیش از تصدی منصب امامت؛ روایت‌های مربوط به دوران پس از تصدی این منصب. مرحوم شیخ صدوق روایتی را از دسته اول نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) با دادن چند درهم به امیرالمؤمنین (ع) از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. امیرمؤمنان (ع) لباسی را خرید و به پیامبر تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم (ص) تمایل نداشتن وی به آن لباس را نشان می‌داد، و فرمود: آیا گمان می‌کنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ حضرت علی (ع) ابراز بی‌اطلاعی کرد[۱].

بر اساس این روایت، می‌توان گفت که اولاً، امام علی (ع) در خریدن لباس مطابق سلیقه پیامبر اکرم (ص) اشتباه کرده است؛ ثانیاً، به اینکه فروشنده فسخ معامله را می‌پذیرد یا نه، آگاه نبوده است، و هر دو نکته برآمده از این روایت بیانگر عصمت نداشتن امام (ع) از اشتباه در امور عادی، پیش از تصدی منصب امامت است. در روایت دیگری که مرحوم صدوق نقل کرده، چنین آمده است که امام حسن و امام حسین (ع)، زمانی از خانه خود دور شدند و راه خانه را گم کردند که این امر سبب نگرانی حضرت زهرا (س) شد[۲]. مفهوم این روایت آن است که امام (ع)، پیش از تصدی منصب امامت، در امور عادی دچار اشتباه می‌شود. از روایت‌های دسته دوم، در آثار مرحوم شیخ صدوق روایتی را که بر اساس آن بتوان گفت امام (ع)، پس از تصدی منصب امامت در امور عادی مرتکب اشتباه شده است، پیدا نکردیم؛ اما از آنجا که این مسئله ارتباط تنگاتنگی با علم امام دارد، ممکن است بتوان با توجه به روایات واردشده در مسئله علم امام (در آثار شیخ صدوق)، به دیدگاه او دست یافت.

مرحوم صدوق روایات فراوانی را در آثار خود نقل می‌کند که بیانگر علم غیب امام به مسائل عادی زندگی‌اند[۳]، که بر اساس آن می‌توان حکم به خطاناپذیری این علوم کرد؛ اما نمی‌توان از روایات متعددی نیز که امام (ع) در آنها از دیگران درباره موضوعات مربوط به زندگی عادی، آن هم پس از تصدی منصب امامت می‌پرسد و ظاهر آنها از ناآگاهی امام (ع) از آن امور حکایت می‌کند، گذشت. امام سجاد (ع) نقل می‌کند هنگامی که امام حسین (ع) متولد شد، جبرائیل نازل شد و فرمود: خدا دستور داده است نام فرزند هارون را بر این فرزند بگذارید. پیامبر اکرم (ص) می‌پرسد: نام وی چه بوده است و در عربی چیست؟ جبرائیل جواب می‌دهد: «شبیر» که در عربی «حسین» است[۴]. حداقل نتیجه‌ای که از این روایت گرفته می‌شود، این است که پیامبر همه علوم را به صورت یکجا در اختیار ندارد.

عبدالرحمن بن حجاج روایتی تأمل برانگیز را در این باره نقل می‌کند: «از امام صادق (ع) درباره حمیل پرسیدم. فرمود: حمیل چیست؟ گفتم: زنی است که در سرزمین خود اسیر می‌شود و فرزند کوچکی با او همراه است که مدعی است فرزند اوست.»..[۵]. در این روایت، امام (ع) معنای واژه «حمیل» را از راوی می‌پرسد. با دقت بیشتری می‌توان گفت که علم امام (ع) در اینجا علم بشری می‌شود که عرفاً خطاپذیر است. از سوی دیگر، مرحوم شیخ صدوق این روایت معروف را نیز نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: «علم برای ما گسترده می‌شود، پس می‌دانیم، و از ما گرفته می‌شود، پس ما نیز علم نداریم»[۶]. شاید بتوان با یک نگاه کلی به این سنخ روایات، مدعی شد اینکه در مواردی امام (ع) از امور غیبی خبر داده‌اند، امری مسلم است. از سوی دیگر، برخورد امام با برخی مسائل به گونه‌ای است که نمی‌توان به علم و اطلاع وی به همه مسائل در زمینه امور عادی قایل شد. بنابراین باید مدعی شد که اگرچه امام (ع) در مواردی با پشتوانه فیض خداوند، از حقیقت امور مطلع بوده، این امر همیشگی نبوده است، و شاهد آن روایاتی است که مطرح شد.

حال آیا می‌توان مدعی شد که مرحوم شیخ صدوق بر اساس این روایات، به عصمت نداشتن امام در مسائل عادی زندگی قایل بوده است؟ ظاهراً نمی‌توان به این پرسش پاسخ روشنی داد؛ زیرا می‌توان گفت ممکن است شیخ صدوق بر آن باشد که در مواردی که امام بخواهد در معرض اشتباه قرار بگیرد، خداوند متعال از وقوع آن مانع می‌شود. با وجود این، نظریه معروف «سهوالنبی» حکایت دیگری دارد و بر چنین تحلیل‌هایی حاکم است؛ زیرا شیخ صدوق در آنجا بر آن شد که در امور بی‌ارتباط با تبلیغ دین و مشترک میان مردم و پیامبر، خداوند می‌تواند نبی خود را بر اساس حکمتی ویژه، به اشتباه بیندازد؛ چنان که درباره نماز چنین کاری کرده است. حال اگر شیخ صدوق در مسئله‌ای مانند نماز چنین نظری دارد، ظاهراً به طریق اولی باید در مسائل مربوط به امور عادی نیز همان دیدگاه را داشته باشد.[۷]

عصمت از اشتباه و فراموشی در تبیین دین

آنچه تاکنون مطرح شد، غالباً درباره عصمت امام در حوزه عمل بود. حال نوبت به آن رسیده است که به عصمت امام در حوزه علم نیز از دیدگاه مرحوم صدوق توجه کنیم. مرحوم صدوق در موارد متعددی به عصمت امامان از سهو و نسیان در امور مربوط به تبلیغ دین تصریح می‌کند: «پیامبر و دیگر امامان پس از ایشان، به قرآن و سنت عالم‌اند، و ممکن نیست در کتاب و سنت دچار اشتباه و فراموشی شوند»[۸]. افزون بر آن، از برهان‌هایی که در آینده از مرحوم صدوق درباره عصمت امامان مطرح خواهیم کرد، روشن می‌شود بنا بر نظریه ایشان، هدف از نصب امام تبیین دین است، و تجویز اشتباه و نسیان در تبلیغ دین، با این غرض ناسازگار است. بنابراین می‌توان مدعی شد که در اندیشه مرحوم صدوق، امام ضرورتاً از سهو و نسیان در تبیین دین معصوم است.[۹]

عصمت از اشتباه در نظریات علمی

پیش از ورود به این بحث مهم، باید به چند نکته توجه داشت:

  1. ممکن است مقتضای منصب امامت چیزی باشد و آنچه درباره امامان پاک (ع) در خارج اتفاق افتاده است، چیز دیگری. به دیگر بیان، ممکن است متکلمی بر این باور باشد که لازمه منصب امامت، عصمت امام از اشتباه در علوم عادی نیست؛ در عین حال بر این نظریه نیز تأکید داشته باشد که امامان پاک (ع) به دلیل تفضل الهی از اشتباه در علوم عادی غیردینی معصوم‌اند؛
  2. علومی که از امامان (ع) به ما رسیده است، به دو دسته کلی بخش پذیرند:
    1. علوم مربوط به دین؛
    2. علوم عادی، مانند پزشکی و کشاورزی. مرحوم صدوق از هر دو دسته این علوم، در کتب خود به طور گسترده روایاتی را نقل کرده است[۱۰]؛
  3. اگرچه از عبارات مرحوم صدوق در آثار مختلف ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که وی به دو گونه علم و آگاهی برای امام قایل بوده است، هیچ ملاک و معیاری برای تفکیک میان این دو علم در آثار ایشان دیده نمی‌شود؛
  4. از نظر شیخ صدوق در اینکه امام (ع) علم خود را به گونه‌ای غیرطبیعی از خدا و پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده است، شبهه‌ای نیست؛ زیرا می‌نویسد: «پس همه علم امامت از خداوند و رسول اوست»[۱۱]؛
  5. محل نزاع اینجاست که آیا امام (ع) تنها دسته اول از علوم خود را از ناحیه خداوند دریافت کرده است یا همه آن را؟

اگر بگوییم امام (ع) همه علوم خود را از خداوند دریافت کرده است، می‌توانیم نظریات علمی ایشان را نیز مطابق با واقع و مصون از اشتباه قلمداد کنیم؛ در غیر این صورت باید بگوییم که به مقتضای حکم عقل، امکان اشتباه در نظریات علمی امام هست.

حال با توجه به این مقدمات باید گفت: اولاً، مرحوم صدوق چنان که گذشت، تصریح دارد که اشتباه و فراموشی در زمینه علوم دینی برای امام (ع) ممکن نیست[۱۲]؛ ثانیاً، درباره اینکه امام (ع) در نظریات علمی خود در علومی که با کتاب و سنت ارتباطی ندارد، از اشتباه معصوم است یا نه، نظریه روشنی از مرحوم صدوق مشاهده نمی‌شود؛ اما شاید بتوان از برخی قراین که درباره قلمرو علم امام است، نظریه ایشان را در این مسئله به دست آورد. از سخنان ایشان مقدمات زیر برمی‌آید:

  1. شرط و لازمه منصب امامت، علم به دین و احکام الهی است: «...امر امامت تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و معرفت به احکام خداوند و تأویل کتاب خدا»[۱۳]؛
  2. مرحوم صدوق در مواردی که در مقام بیان عظمت علمی امامان است، تنها از لزوم واقف بودن امامان به احکام الهی و تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه قرآن سخن به میان آورده است[۱۴]؛
  3. مرحوم صدوق در یک مورد پا را فراتر نهاده و سخن ابن قبه رازی را نقل می‌کند که امام (ع) به هیچ یک از روایاتی که به دروغ به ایشان و پدران بزرگوارشان نسبت داده می‌شود، آگاه نیست؛ زیرا او عالم به غیب نیست و تنها بنده صالحی است که کتاب و سنت و اخبار شیعیان را که به او می‌رسد، می‌داند[۱۵]. گفتنی است شیخ صدوق تعرضی به کلام این قبه ندارد؛
  4. مرحوم صدوق در مواردی حتی پیامبران را نیز ناآگاه از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه موسی (ع) معنی کارهای خضر را نمی‌دانست[۱۶].

نتیجه‌ای که می‌توان از عبارات بالا گرفت، این است که در اندیشه شیخ صدوق اولاً، لازمه مقام و منصب امامت، علم به کتاب و سنت است، نه بیشتر؛ ثانیاً، امام (ع) واجد همه علوم و آگاهی‌ها نیست؛ ثالثاً، لازمه دو سخن فوق این است که اگر امام (ع) سخنی غیر از احکام دین بیان فرمود، دو احتمال وجود دارد:

  1. این سخن مطابق با واقع و درست باشد؛
  2. این سخن مطابق با واقع و درست نباشد که این معنا مساوی با ضرورت نداشتن عصمت امام در نظریات غیردینی است.

دقت در این مسئله بسیار لازم است که وقتی می‌گوییم امام (ع) موضوعات غیردینی را نمی‌داند، بنابراین ممکن است در نظریات غیردینی خود مرتکب اشتباه شود، به این معنا نیست که وی با وجود ندانستن یک موضوع، درباره آن اظهار نظر کرده است و در نتیجه ممکن است اشتباه کند، بلکه به این معنا است که وی از ناحیه خداوند به این موضوعات علم پیدا نکرده است؛ ولی ممکن است از راه‌های عادی از این علوم آگاه شده و بر اساس همین علوم نیز اظهار نظر کرده باشد، و از آنجا که منشأ و خاستگاه نظریه امام در مسئله غیردینی، علوم بشری – و نه علم اعطاشده از جانب خداوند - است، مانند هر کلام بشری، امکان اشتباه در آن هست.

البته از آنجاکه مرحوم صدوق هیچ یک از دو احتمال بالا را بیان نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد؛ ضمن آنکه اساساً وی می‌تواند بگوید با وجود آنکه امام (ع) واجد همه علوم نیست، خداوند می‌تواند مانع از اشتباه وی هنگام اظهار نظر در مسائل غیردینی شود. تأکید دوباره بر این مطلب لازم است که وقتی مرحوم صدوق مدعی است لازمه مقام امامت، تنها علم به کتاب و سنت است، نباید تصور کرد که وی امامان معصوم مذهب امامیه را لزوماً جاهل به دیگر علوم می‌داند، بلکه مراد این است که لازمه مقام امامت، علم به کتاب و سنت است؛ اما دیگر علوم را نیز امام - همه امامان یا برخی از آنها - می‌تواند داشته باشد و حتی می‌تواند آنها را از خداوند نیز به نحو لطف و تفضل گرفته باشد. شیخ صدوق خود ناقل روایت‌هایی است که در آنها امام (ع) نظریاتی علمی در زمینه طب و نجوم بیان کرده است[۱۷]؛ به ویژه آنکه - چنان که گذشت - وی امامان پاک (ع) را از همه پیامبران الهی برتر می‌داند. از این رو، نمی‌توان با ملاحظه حال حضرت موسی (ع)، حکم وی را درباره امامان پاک (ع) جاری کرد. وجود روایت زیر از امام علی (ع) که در کتاب‌های شیخ صدوق به چشم می‌خورد، و ظاهر در عالم بودن ایشان به همه علوم است نیز منافاتی ندارد: «... از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. پس به خدا سوگند چیزی از من نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را به آن آگاه می‌کنم»[۱۸]. البته در پایان نباید از این نکته غفلت کرد که عمومیت نظریه سهو النبی (ص) را می‌توان در این موارد نیز حاکم دانست. خلاصه نظریات مرحوم صدوق در بحث قلمرو عصمت عبارت است از:

  1. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  2. امام (ع) از ارتکاب همه گناهان صغیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم نیست؛
  3. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  4. امام (ع) از سهو و نسیان در تبلیغ دین، ضرورتاً معصوم است؛
  5. امام (ع) از سهو و نسیان در امور غیر مربوط به تبلیغ دین، مانند سهو در نماز، قضا شدن نماز و نیز امور عادی زندگی، ضرورتاً معصوم نیست؛

همچنین لازمه کلام مرحوم صدوق که البته خود وی به آن اذعان نکرده است، و از این رو نمی‌توان نظریه‌ای را به وی نسبت داد، این است که امکان اشتباه امام (ع) در نظریات علمی هست.[۱۹]

دیدگاه ابن قبه درباره گستره عصمت امام

در معدود عبارات به جای مانده از ابن قبه اشاره‌های کوتاهی به بحث قلمرو عصمت شده است:

عصمت از اشتباه در امور مربوط به دین

ابن قبه رازی امام را از اشتباه در امور مربوط به دین معصوم می‌داند و می‌گوید: «امام باید این گونه باشد که وقتی به چیزی فرمان داد، از او اطاعت شود، و دستی بالای دست او نباشد، و سهو و اشتباه نکند و اینکه باید عالم باشد تا مردم را نسبت به آنچه جاهل هستند، آشنا سازد»[۲۰]. بر اساس این عبارت، مرحوم ابن قبه امام را از اشتباه معصوم می‌داند، و باید اذعان کنیم که عبارت ایشان مطلق است و عصمت از اشتباه در همه مسائل و امور را، اعم از دینی و غیردینی در برمی‌گیرد؛ ولی درباره عصمت امام از اشتباه در امور غیردینی، باید دید آیا عبارتی که مقید و خاص و صریح درباره عصمت امام یا معصوم نبودن او در امور غیردینی است، وجود دارد یا نه؟ در سطور آینده به این بحث خواهیم پرداخت؛[۲۱]

عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی[۲۲]

ابن قبه به صراحت در این باره نظریه‌پردازی نکرده است؛ اما از برخی اشارات وی می‌توان به نظریه‌اش دست یافت. وی با طرح این مسئله که در زمان امامان پاک (ع)، عده‌ای از خیانت‌کاران با جعل حدیث، موجب اشتباه شیعیان در شناخت احکام واقعی می‌شدند، این سخن را به میان می‌آورد که حضرات معصومان (ع) در آن زمان توصیه می‌کردند که شیعیان به روایت‌هایی عمل کنند که مورد اتفاق و اجماع‌اند. وی پس از آن می‌گوید: «امام به همه این [مسائل] اشتباهی که روایت شده است، واقف نیست؛ زیرا او عالم به غیب نیست و تنها، بنده شایسته‌ای است که کتاب و سنت و آنچه از احوال شیعه را که به او می‌رسد، می‌داند»[۲۳].

بر اساس این عبارت، مرحوم ابن قبه، امام را کسی می‌داند که از همه روایات جعلی مطلع نیست و غیب نمی‌داند و علم او درباره مسائل جاری زندگی و به طور کلی آنچه مربوط به تبلیغ و تبیین دین نیست، علمی بشری است. اگرچه بر اساس این عبارت نمی‌توان به روشنی مطلبی را به ابن قبه نسبت داد، باید توجه داشت که لازمه عرفی چنین نظریه‌ای آن است که امکان دارد امام به دلیل داشتن علم بشری به امور عادی زندگی، مرتکب اشتباه یا فراموشی شود، و در نتیجه مدعی شد که امام (ع) ضرورتاً از اشتباه در امور عادی معصوم نیست. البته آگاه نبودن به چیزی، ضرورتاً مستلزم وقوع اشتباه در آن نیست؛ زیرا خداوند می‌تواند با لطف و عنایت خود، مانع از اشتباه امام (ع) شود. افزون بر آن، با عنایت به اینکه خود ابن قبه نیز درباره این مسئله دیدگاهی را مطرح نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد.[۲۴]

دیدگاه محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر درباره گستره عصمت امام

در اندیشه ابن جریر طبری، عصمت امام (ع)، قلمرو وسیعی دارد. وی به صراحت و در کلامی مطلق اعلام می‌کند. «امام، باید معصوم از خطا و لغزش باشد»[۲۵]. از این عبارت فقط می‌توان این گونه برداشت کرد که امام (ع)، از گناه و اشتباه معصوم است. افزون بر آن، مرحوم طبری شرط دوم از شرایط امامت را علم امام به آنچه مردم بدان احتیاج پیدا می‌کنند، می‌داند؛ وگرنه تفاوتی میان او و دیگران نیست. وی در این باره می‌گوید: «دوم، علم به نیازهای مردم؛ چون امامت برای نیازهای مردم قرار داده شده است؛ چون اگر او به آنچه مردم به آن نیاز دارند، علم نداشته باشد، در جهل، همچون یکی از مردم است»[۲۶]. ابن جریر در کلام خود، علم امام را مقید به علم دین نکرده است. از این رو، می‌توان مدعی شد که در اندیشه او امام به همه علوم عالم است.

افزون بر آن، عبارت صریح‌تری از وی وجود دارد که نشان اعتقادش به کامل بودن علم امام حتی در نظریات غیردینی است: ولا يجوز أن يكون محتاجا إلى معلم يعلمه.. و من المحال أن يحتاج إلى من يرشده... فهذه واضحة[۲۷]؛ «و جایز نیست امام محتاج به معلمی باشد که او را تعلیم دهد... و محال است که او به کسی محتاج باشد که او را ارشاد کند.... پس این روشن است». بر اساس این عبارت، امکان ندارد امام (ع)، به معلم یا مرشد نیاز داشته باشد، و این مطلب بیانگر علم مطلق امام (ع) به همه مسائل است. از مجموع این عبارات برمی‌آید که در اندیشه ابن جریر، علوم امام الهی، غیربشری و مطابق با واقع و حقیقت است، و در اندیشه‌های او خطا نیست. ممکن است گفته شود که این عبارت‌ها نفی کننده امکان فراموشی و سهو امام در بیان علوم خود نیست. در اینجا عبارت نخست ابن جریر نیز نفی کننده این احتمال است که به طور مطلق می‌گوید: معصوما عن الخطأ و الزلل[۲۸].[۲۹]

دیدگاه شیخ مفید درباره گستره عصمت امام

مرحوم شیخ مفید در آثار متعدد خود شاخه‌ها و زوایای مختلفی از مسئله قلمرو عصمت را به بحث گذاشته است. پیش از بیان نظریات ایشان در این زمینه، طرح این نکته مهم است که برخی از این نظریات بر اساس حکم عقل‌اند؛ در حالی که برخی دیگر بر پایه برداشت از ادله نقلی به دست آمده‌اند. توجه به این نکته و آشنایی با ادبیاتی که مرحوم شیخ به کار گرفته است، نکته بسیار مهمی در فهم اندیشه‌های وی و نیز وجه جمع مناسبی برای برخی عبارت‌های متعارض‌نمای اوست. نظریات مرحوم مفید را می‌توان در پنج مقوله پیگیری کرد.

عصمت از گناهان کبیره و صغیره

مرحوم شیخ مفید بدون آنکه مقصود از گناه کبیره و صغیره را روشن کند، از این دو واژه استفاده کرده است[۳۰]. نظریه ایشان را درباره اینکه آیا امام (ع) از گناهان معصوم است یا نه، باید در دو محور بررسی کرد:

  1. عصمت از گناهان پس از تصدی منصب امامت؛
  2. عصمت از گناهان پیش از تصدی منصب امامت.

مرحوم شیخ مفید درباره محور اول، همچون دیگر متکلمان امامیه تصریح می‌کند که امام (ع) پس از تصدی منصب امامت، از گناهان کبیره و صغیره، معصوم است: «پیامبران و امامان (ع) - پس از پیامبران - در حال نبوت و امامت خود از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند»...[۳۱].

عصمت از ترک مستحبات

در میان متکلمانی که تاکنون نظریات آنها را در مسئله عصمت به بحث گذاشته‌ایم، مرحوم شیخ مفید، نخستین کسی است که درباره عصمت امام از ترک مستحبات نیز بحث می‌کند. به اعتقاد ایشان، پیامبران از ترک غیرعمدی مستحبات معصوم نیستند و ممکن است به طور سهوی برخی مستحبات از آنان فوت شود[۳۲]. با وجود این، وی درباره پیامبر اسلام (ص) و نیز امامان دوازده‌گانه مذهب امامیه بر این باور است که آنان حتی از ترک مستحبات به طور مطلق معصوم‌اند؛ چنان که می‌گوید: «از پیامبر ما به طور ویژه و امامان (ع) از ذریه او، پس از نبوت و امامت، هیچ صغیره‌ای - اعم از ترک واجب و مستحب - صادر نمی‌شود، و این امر به دلیل برتری آنها بر حجت‌های پیشین است»[۳۳].

وی در این عبارت، عصمت از ترک مستحبات را ویژه زمان پس از تصدی منصب نبوت و امامت می‌داند؛ ولی در دیگر آثار خود، چنین عصمتی را به پیش از تصدی منصب نبوت و امامت نیز گسترش می‌دهد و سرانجام بدون آنکه ترک مستحب عمدی و غیرعمدی را تفکیک کند، می‌گوید: «آن بزرگواران پیش از امامت نیز از ترک مستحبات معصوم بوده‌اند»[۳۴]. با توجه به اینکه مرحوم شیخ مفید در بحث عصمت از گناه کبیره و صغیره، پیش از تصدی منصب امامت، با وجود روایت یا روایاتی که دال بر صادر نشدن گناه از پیامبر و امام بودند، نخست از حکم کردن در این باره توقف داشت، اما در عبارتی دیگر صدور برخی گناهان صغیره را از آنان جایز دانست، این پرسش پیش می‌آید که چگونه در اینجا این نظر را پیدا می‌کند که امامان پاک (ع) حتی از ترک مستحبات نیز معصوم‌اند؟[۳۵]

عصمت از اشتباه و فراموشی در تبیین دین

مرحوم شیخ مفید، هم‌نوا با دیگر متکلمان، امام را مانند پیامبران از اشتباه و فراموشی در تبلیغ دین معصوم می‌داند: انه لا يجوز منهم سهو في شيء في الدين و لا ينسون شيئاً من الاحكام و على هذا مذهب سائر الامامية الا من شذ منهم[۳۶]. البته درباره اینکه آیا امام (ع) پیش از تصدی منصب امامت نیز از اشتباه در تبیین دین معصوم است یا نه، مرحوم شیخ نظر ویژه‌ای مطرح نکرده است.[۳۷]

عصمت از اشتباه و فراموشی در عمل به دین

نزاع معروف میان مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ مفید در مسئله سهوالنبی (ص) مربوط به قلمرو عصمت است. شیخ صدوق، عصمت پیامبران را به تبلیغ دین منحصر کرده است و پیامبر اکرم (ص) را از اشتباه و فراموشی در غیر امور مربوط به تبلیغ دین معصوم نمی‌داند، بلکه سهوالنبی (ص) را امری ممکن و واقع و همانند استاد خویش، ابن ولید، انکار آن را از عقاید غالیان می‌داند. شیخ مفید در پاسخ به ادعای استاد، رساله مستقلی با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی (ص) به رشته تحریر درآورده است[۳۸]. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اشتباه در مرحله عمل به دین، می‌تواند دو گونه باشد: همو، اوائل المقالات، ص۶۵. نیز درباره انبیا به این عبارت توجه کنید:...[۳۹]

عصمت از اشتباه در نظریات غیردینی

شاید بتوان ادعا کرد که جنجالی‌ترین و پربحث‌ترین مسئله، در میان مسائل عصمت، عصمت پیامبر و امام از اشتباه و نسیان در امور غیر مربوط به دین است. اگر درباره کشاورزی یا پزشکی نظریه‌ای از معصوم به ما رسید که البته ارتباطی با دین نداشته، می‌توان آن را الهی، واقعی و درست پنداشت؟[۴۰]. اگرچه مرحوم شیخ به طور مستقیم به این مسئله رسیدگی نکرده است، می‌توان با توجه به نظریات ایشان در بحث علم امام، همان نظر را در اینجا به وی نسبت داد. نظریات مرحوم شیخ مفید در مسئله علم امام را می‌توان در چند گزاره این گونه بیان کرد:

  1. امامیه هم داستان‌اند که امام باید پس از تصدی منصب امامت، به احکام و معارف دین عالم باشد[۴۱]؛
  2. روایات مستفیضه‌ای بر ثبوت علم امامان پاک (ع) به امور غیبی وجود دارد[۴۲] که البته این علوم به نحو مستفاد - و نه ذاتی - هستند[۴۳]؛
  3. اینکه بگوییم امام (ع) همه چیز را می‌داند، ادعایی بدون دلیل است[۴۴]؛
  4. آگاهی امام (ع) از امور غیردینی، ضروری نیست؛ ولی امری ممکن و واقع است و به مصلحت و لطف خداوند بستگی دارد[۴۵].

در همین راستا مرحوم مفید درباره آشنایی امام با همه صنایع و نیز همه لغات بر این باور است که به لحاظ عقلی چنین چیزی اگرچه ممتنع نیست، عقلاً برای امام واجب نبوده، ضرورتی ندارد، و روایاتی نیز که در این باره رسیده است، مفید قطع نیستند[۴۶]. توجه به این نکته لازم است که اشاره مرحوم مفید به روایات، بیانگر فرق نگذاشتن میان حکم متصدی منصب امامت و امامان پاک (ع) با عنوان‌های معین آنان نزد وی است. به بیان دیگر، مرحوم مفید در آثار خود بر آن نیست که مقامی را از متصدی منصب امامت سلب و برای امامان پاک (ع) اثبات کند. به بیان روشن‌تر، اشاره و توجه مرحوم شیخ مفید به روایات، نشان می‌دهد که اگر وی متصدی منصب امامت را بر اساس برهان‌های عقلی لزوماً عالم به همه علوم نمی‌داند، در روایات نیز مطلبی پیدا نکرده است تا بر اساس آنها بر این باور باشد که حضرات امامان (ع) با فضل الهی به طور بالفعل به همه امور و علوم عالم‌اند[۴۷]. مرحوم مفید در برخی دیگر از آثار خود، علم به همه امور و نیز علم به باطن امور را شرط نبوت ندانسته است و برای اثبات نظریه خود، آگاه نبودن پیامبر اکرم (ص) به علم نجوم و نیز امی بودن او را مثال می‌زند[۴۸]. افزون بر این موارد، مرحوم مفید در برخی از آثار خود، این امر را ممکن می‌داند که امام بر اثر نداشتن علم به مغیبات، در موارد قضاوت و داوری میان مردم، بر اساس ظاهر حکم کند و مرتکب خلاف واقع شود؛ اگرچه این امر را نیز ممکن - نه واجب - دانسته است که در این امور خداوند بر اساس لطف خود وی را از این اشتباه برهاند[۴۹].

البته ممکن است کسی مدعی شود که کلام مرحوم شیخ در نظریه اخیر، مربوط به امور عادی است؛ ولی با توجه به دیگر نظریات، باید مناط آن، یعنی عدم لزوم علم امام به غیردین را به نظریات علمی نیز سرایت داد. با توجه به این گزاره‌ها می‌توان ادعا کرد که مرحوم شیخ مفید امام را لزوماً به همه امور عالم نمی‌داند، و علم معصوم به امور غیردینی را تابع مصلحت و لطف خداوند می‌داند. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اگرچه لازمه عرفی چنین نظریه‌ای امکان اشتباه در نظریات غیردینی امام است – همان‌طور که می‌توان احتمال مطابقت با واقع را نیز داد- چون خود مرحوم شیخ مفید نظریه‌ای را مطرح نکرده است، نمی‌توان دیدگاهی را به وی نسبت داد. تنها در همان موردی که وی به امکان اشتباه تصریح کرده است (یعنی هنگام قضاوت)، می‌توان این نظر را به او نسبت داد. البته با توجه به اینکه وی در دیگر آثار خود، عملی را که موجب استخفاف امام شود، از وی دور کرده است، باید مرحوم شیخ را بر این باور دانست که اگر در موردی وقوع اشتباه از امام موجب استخفاف شود، چنین عملی به برهان عقلی از امام (ع) صادر نخواهد شد. روشن است که با این توضیح و با توجه به عظمت مقام امامت، نمی‌توان صدور هر اشتباهی را از امام روا و ممکن دانست.[۵۰]

عصمت از اشتباه در امور عادی

آیا می‌توان گفت که امام (ع) در امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی خود که هیچ ارتباطی با تبلیغ دین یا عمل به آن ندارد نیز از اشتباه و فراموشی معصوم است؟ مرحوم شیخ مفید در هیچ یک از آثار خود نه به طور مستقل و نه حتی به طور استطراد، به این بحث رسیدگی نکرده است؛ با این وجود در آثار به جای مانده از ایشان، عباراتی هست که ممکن است کسی در صدد اثبات نظریه‌ای و انتساب آن به ایشان باشد. از این رو، بحث درباره آنها ضروری به نظر می‌رسد. مرحوم مفید در جایی می‌گوید: «وقتی که عصمت امام علی (ع) از خطا ثابت شد، ثابت می‌شود که او در هرچه انجام می‌دهد و می‌گوید، معصوم است»[۵۱]. ایشان در جای دیگری می‌گوید: «عصمت اقتضا می‌کند که همه گفته‌ها و افعال شخصی که عصمت برای او ضروری است، صحیح باشد»[۵۲]. مرحوم شیخ در موضعی دیگر بر این باور است که امام (ع) از گناه، اشتباه و فراموشی معصوم است[۵۳].

آیا می‌توان از این عبارات کلی و مبهم نتیجه گرفت که مرحوم شیخ مفید بر این باور است که امام (ع) در امور عادی زندگی خود نیز از اشتباه و نسیان معصوم است؟ به نظر می‌رسد نتوان چنین نظری را به وی نسبت داد؛ زیرا اولاً، در مباحث پیشین روشن شد که او به صراحت اشتباه امام را به دلیل نداشتن علم به امور غیبی امری ممکن می‌داند؛ ثانیاً، برخی از این عبارت‌ها در جاهای ویژه‌ای از او صادر شده است که می‌تواند مراد وی را از آنها مقید کند. در مورد نخست که از ایشان نقل شد، در مقام عصمت امام علی (ع) در نبردهای خود و اشتباه محاربان ایشان است که می‌تواند ما را به این عقیده نزدیک کند که مقصود مرحوم شیخ از این عبارت‌ها اثبات عصمت مطلق امام (ع) نیست، بلکه مقصود همه اموری است که مربوط به حوزه امامت اوست، و خلافت و نبرد با مخالفان نیز در این محدوده است. عبارت سوم نقل شده از ایشان که در واقع تعلیل وی به شمار می‌رود نیز بیانگر این است که مرحوم مفید، در مقام بیان عصمت امام (ع) از گناهان و احکام دین است. وی در این تعلیل بر این باور است که اگر امام (ع) معصوم نباشد، امور مردم با سیاست‌های چنین گنهکاری، فاسد و تباه می‌شود و آنان از حق باز می‌مانند، و چنین امام گنهکاری، خود نیازمند کسی است که او را از این فساد و اشتباه برهاند[۵۴].

با توجه به این مطالب، می‌توان گفت از آنجا که لازمه نظریات مرحوم مفید، امکان صدور اشتباه از امام در امور غیردینی بود، با استفاده از این عبارت‌های مطلق نمی‌توان نظریه‌ای را به ایشان نسبت داد، بلکه با توجه به تأکید وی بر اینکه امام (ع) ضرورتاً به همه امور آگاه نیست و حتی بر اثر علم نداشتن، ممکن است در قضاوت مرتکب اشتباه شود، می‌توان لازمه این نظریات (البته وی خود به آن اذعان نکرده است و از این رو، نباید نظریه‌ای را به او نسبت داد) را ضرورت نداشتن عصمت امام از اشتباه در امور عادی دانست. در پایان این بحث، می‌توان نظریات شیخ مفید را در چند جمله مختصر کرد:

  1. امام (ع)، از گناهان کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت معصوم است؛ اما امکان صدور برخی گناهان صغیره سهوی که در صورت صدور، موجب استخفاف نشود، وجود دارد؛
  2. امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در تبیین دین و به طور کلی امور مربوط به حوزه امامت، پس از تصدی منصب امامت معصوم است؛
  3. امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در عمل به دین پیش و پس از تصدی منصب امامت معصوم است؛
  4. امام (ع)، از خواب ماندن و فوت شدن نماز، معصوم نیست؛ اما دلیلی بر خواب ماندن امامان شیعه و قضا شدن نماز آنان در دست نیست؛
  5. امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه در امور عادی یا احکام قضایی در دادگاه معصوم نیست، مگر اینکه این اشتباه موجب استخفاف او شود.[۵۵]

دیدگاه سید مرتضی علم الهدی درباره گستره عصمت امام

نظریات مرحوم سید در باب قلمرو عصمت را در عنوان‌های زیر می‌توان تبیین کرد:

عصمت از گناهان کبیره و صغیره

در اندیشه مرحوم سید، نه تنها گناهان، بلکه هر عملی که موجب تنفر مردم از پیامبر یا امام شود، از ایشان به دور است. وی ارزیابی درباره این موضوع را که کدام عمل موجب تنفر مردم می‌شود و کدام عمل این گونه نیست، به عادات و عرف واگذار کرده است؛ ولی گناهان کبیره را از بارزترین عواملی می‌داند که موجب تنفر مردم از امام می‌شوند[۵۶]. افزون بر آن، مرحوم سید مرتضی در آثار خود، پیامبران و به تبع آنان امامان را از ارتکاب هرگونه گناهی -کبیره و صغیره - پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت، پاک می‌داند[۵۷].

اعتقاد وی به آموزه عصمت امام از گناه، چنان محکم است که وی را بر این باور رسانده که همان‌گونه که درباره خداوند متعال باید هر آیه متشابهی را که موهم صدور فعل قبیح از اوست، توجیه کنیم، درباره امامان پاک (ع) نیز که برهان عقلی بر عصمت آنان از گناه وجود دارد، هر عملی که موهم صدور گناه و قبیح از آنهاست، باید توجیه و حمل بر صحت شود: همانا امامان (ع) از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند، و ما در این مدعا بر دلیل عقلی اعتماد کرده‌ایم.... پس هرگاه یکی از آنان کاری کرد که ظاهر آن، گناه بود، لازم است از ظاهر آن دست برداریم و آن را بر آنچه مقتضای دلیل عقل است، حمل کنیم؛ همان‌گونه که در متشابه قرآنی که به ظاهر، دلالت بر امری می‌کند که بر خداوند جایز نیست، چنین حملی را انجام می‌دهیم[۵۸].

اگرچه سید مرتضی، در آثار متعدد خود این نظریه را تکرار و حتی برهان امتناع تسلسل خود را نیز برای اثبات عصمت امام از گناه اقامه کرده است[۵۹]، دست‌کم در یک مورد نظریه‌ای دیگر از وی مشاهده می‌شود. وی زمانی که می‌خواهد عصمت پیامبر را با این دلیل اثبات کند که در صورت صدور گناه از پیامبر، اعتماد مردم از وی سلب می‌شود و امت از او متنفر خواهند شد، با این اشکال مواجه می‌شود که چگونه می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد، درحالی که عده‌ای از مردم، صدور گناهان کبیره را از پیامبران جایز دانسته‌اند و در عین حال سخنان آنان را نیز پذیرفته‌اند؟[۶۰]. مرحوم سید با طرح این اشکال مستشکل، از موضع خود عقب‌نشینی می‌کند و می‌گوید جایز نبودن صدور گناه از پیامبر، به مقتضای حکم عقل نیست. به دیگر بیان، این‌گونه نیست که صدور گناه از پیامبر، عقلاً جایز نباشد، بلکه بهتر این است که گناه از پیامبر صادر نشود: ليس المراد بقولنا انه منفر ان الفعل الذي نفر عنه لا يجوز أن يقع معه انما نريد انه اقرب أن لا يقع...[۶۱].

مرحوم سید، هم آنجا که امام را از گناهان معصوم می‌شمرد، نظریه‌اش را به مقتضای حکم عقل می‌داند، و هم در اینجا که عصمت از گناهان را لازم نمی‌داند، بنا بر اقتضای حکم عقل سخن گفته است. به نظر نگارنده، توجیه و جمع میان این دو نظریه آن است که اگرچه برخی از برهان‌های عقلی - یعنی منفر بودن گناه - از اثبات لزوم عصمت امام از گناه ناتوان‌اند، به گمان سید برهان‌های دیگری نیز هست که می‌توان با آنها عقلاً امام را از گناه معصوم دانست. با این توجیه، می‌توان مرحوم سید را از کسانی دانست که عصمت امام از گناه را عقلاً لازم می‌دانند. همچنین از عبارت او، ذیل آیه امامت ابراهیم (ع)[۶۲] می‌توان فهمید که وی امام را از گناه در باطن نیز معصوم می‌داند[۶۳].[۶۴]

عصمت از ترک مستحبات

عصمت امام (ع) از ارتکاب گناهان، امری اختلافی میان شیعه امامیه نیست؛ ولی آیا درباره عصمت از ترک مستحبات نیز همین گونه است؟ مرحوم سید مرتضی هنگامی که در پی تنزیه حضرت یعقوب (ع) از برخی عیوب، همچون ناشکیبایی آن حضرت پس از رفتن حضرت یوسف (ع) است، نظریه‌ای را مطرح می‌کند که نشان اعتقاد نداشتن او به لزوم عصمت پیامبران از ترک مستحبات است. ایشان پس از آنکه بردباری در برابر مصائب و فروبردن خشم و اندوه را از مستحبات می‌داند، می‌نویسد: «پیامبران، از بسیاری از مستحبات طاقت‌فرسا عدول می‌کردند؛ اگرچه بسیاری از مستحبات را نیز انجام می‌دادند»[۶۵]. نیز در جای دیگری درباره تنزیه حضرت رسول اکرم (ص) از اجازه دادن به منافقان در تخلف از جهاد می‌گوید: فان الانبياء يجوز ان يتركوا من النوافل كثيرا[۶۶].

همچنین وی در تنزیه حضرت آدم (ع) از نافرمانی خداوند در خوردن میوه ممنوعه می‌گوید: «امر خداوند به نخوردن میوه ممنوعه، امری مستحبی بوده است. پس آن حضرت، تنها یک مستحب را به جای نیاورده است»[۶۷]. این توجیه ایشان نیز گواه اعتقاد نداشتن به عصمت پیامبران از ترک مستحبات است. بنابراین می‌توان گفت که از دیدگاه مرحوم سید، پیامبران و به تبع آن، امامان، لزوماً از ترک مستحبات معصوم نیستند.[۶۸]

عصمت از اشتباه و فراموشی در عمل به دین

در مباحث پیشین دانستیم که مرحوم سید مرتضی، امام را از ارتکاب عمدی گناهان معصوم می‌داند. حال پرسش این است که آیا وی امام را از ارتکاب غیرعمدی قبایح نیز معصوم می‌داند؟ به دیگر بیان، به عقیده ایشان، آیا امام (ع) از گناهان سهوی نیز معصوم است؟ اگرچه به نظر می‌رسد نقطه آغاز این بحث، همان اختلاف در وقوع یا عدم وقوع سهو پیامبر در نماز بوده است، این بحث به نماز منحصر نمی‌شود، و به طور کلی باید گفت که آیا امام افزون بر تبیین دین، در عمل به دین نیز معصوم است یا نه؟. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اشتباه در عمل به دین را می‌توان در دو فرض دنبال کرد:

  1. اشتباه یادشده، در عالم واقع، قبیح نیست؛ مانند اشتباه در نماز و به طور کلی در واجبات دینی؛
  2. اشتباه مزبور، در عالم واقع، قبیح است؛ مانند شراب‌خواری در پی اشتباه در تشخیص موضوع یا حکم.[۶۹]

عصمت امام از اشتباه در امور عادی زندگی

آیا امام (ع) از اشتباه و نسیان در امور مربوط به زندگی عادی خویش نیز معصوم است؟ در پاسخ باید گفت که اگر چه مرحوم سید در برخی از عبارت‌های خود به طور کلی امام را از هرگونه اشتباهی معصوم می‌داند؛ مانند آنجا که می‌نویسد: السهو... غير جائز عندنا عليهم في كل شيء[۷۰]، به نظر می‌رسد با توجه به قراین موجود که در ادامه بیان خواهد شد، نمی‌توان وی را بر این باور دانست که امام (ع) در همه امور از اشتباه و فراموشی معصوم است. مرحوم سید – همان‌گونه که در آینده خواهد آمد- علم امام را به حرفه‌ها و لغات و به طور کلی هر آنچه به دین و حوزه امامت امام مربوط نمی‌شود، غیر ضروری دانسته است و در این موارد بر این عقیده است که امام باید به کارشناس و متخصص مراجعه کند[۷۱]. روشن است که لازمه عرفی چنین دیدگاهی امکان صدور اشتباه در امور عادی زندگی است.

افزون بر آن، از عبارت صریح ایشان ذیل آیه ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ[۷۲] نمی‌توان گذشت. ایشان هنگامی که در آیه ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ در پی تنزیه حضرت موسی (ع) است، می‌گوید فراموشی در امور مربوط به دین و هر آنچه موجب روی‌گردانی و نفرت مردم از او می‌شود، بر پیامبران جایز نیست؛ ولی فراموشی در غیر این امور، مانند امور عادی زندگی جایز است؛ البته فراموشی در این امور نیز نباید به طور مستمر و دائم باشد: إنما لا يجوز عليه النسيان فيما يؤديه عن الله تعالى أو في شرعه أو في أمر يقتضي التنفير عنه. فأما فيما هو خارج عما ذكرناه فلا مانع من النسيان، ألا ترى أنه إذا نسي أو سهى في مأكله أو مشربه على وجه لا يستمر و لا يتصل، فنسب إلى أنه مغفل، فإن ذلك غير ممتنع[۷۳]. حال با توجه به اینکه مرحوم سید، پیامبر و امام را در بحث عصمت همچون یکدیگر می‌داند، می‌توان وی را بر این باور دانست که عصمت امام از فراموشی در امور عادی زندگی، ضروری نیست.[۷۴]

عصمت از اشتباه و فراموشی در تبیین دین

آنچه تاکنون مطرح شد، به طور غالب عصمت امام در حوزه عمل بود. حال نوبت به آن رسیده است که به عصمت امام در حوزه علم، به ویژه در حوزه تبیین دین از دیدگاه مرحوم سید نیز توجه شود. دلیل‌های مرحوم سید در باب عصمت، خود بهترین گواه بر نظریه وی در باب عصمت امام از اشتباه و فراموشی در حوزه تبیین دین است. افزون بر آن، او دیدگاه خود را در این زمینه در موارد دیگری نیز بیان کرده است؛ چنان که می‌نویسد: «امام معصوم، کسی است که خطا بر او جایز نیست»[۷۵]. همچنین در پاسخ کسی که معتقد است اشتباه و نسیان در برخی احکام، موجب فساد در امامت امام نمی‌شود، می‌گوید: «بر اساس مذهب ما، امام باید از همه اشتباهات معصوم باشد»[۷۶]. اما آیا نظریات دینی امام (ع)، پیش از تصدی منصب امامت نیز عاری از اشتباه است، و او در آن دوره نیز از اشتباه معصوم است؟ همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، ثمره این بحث زمانی روشن می‌شود که روایتی از امام، پیش از تصدی منصب امامت به ما برسد. آیا می‌توان آن را حجت و مطابق با واقع تلقی کرد یا نه؟

مرحوم سید در این باره معتقد است که امام (ع)، پیش از تصدی منصب امامت، نه تنها به همه علوم، که حتی به همه احکام دین نیز اشراف و آگاهی ندارد[۷۷]. ایشان همچنین درباره روایتی که در آن امام علی (ع)، حکم طهارت و نجاست «مذی» را نمی‌دانست و سلمان فارسی را برای گرفتن آن حکم نزد پیامبر اکرم (ص) فرستاد، می‌گوید: «این روایت، مخالف باورهای اعتقادی ما نیست؛ زیرا امام (ع)، پیش از تصدی منصب امامت، لزوماً به جمیع احکام شریعت عالم نیست»[۷۸]. مرحوم سید فرقی میان حکم مذی و غیرمذی نگذاشته و بر این باور است که امام علی (ع) احکام را از پیامبر اکرم (ص) می‌آموخته است[۷۹].

ممکن است کسی تصور کند که لازمه عرفی دیدگاه سید مرتضی این است که نظریات دینی امام، پیش از تصدی منصب امامت، لزوماً مطابق با واقع نباشد؛ اما چنین لازمه‌ای این گونه دفع می‌شود که هر امامی، پیش از امامت خود، هم دوره پیامبر یا امام پیشین بوده است. بنابراین همه احکام را از منبع وحیانی دریافت می‌کرده، آن‌گاه به اظهار نظر می‌پرداخته است.[۸۰]

عصمت از اشتباه در نظریات غیردینی

همان‌گونه که پیش از این نیز بیان شد، روایات رسیده از امامان پاک (ع)، نشان آن است که حضرات، در مباحث غیردینی نیز اظهار نظر کرده‌اند. اکنون پرسش این است: آیا می‌توان گفت که امام (ع) در نظریات علمی خود معصوم است؟ اگرچه مرحوم سید مرتضی به وضوح به این مسئله نپرداخته است، شاید بتوان با توجه به آرای وی در بحث قلمرو علم امام، به نظریه‌ای در این باره دست یافت. مرحوم سید در برخی از آثار ارزشمند خود به طور کلی و مطلق، امام را از هر گونه اشتباهی مصون و معصوم می‌داند، و ظاهر عبارت نیز - با توجه به کاربرد واژه «غیر جائز» - به گونه‌ای است که این نظریه را به اقتضای حکم عقل دانسته است. برای نمونه به این عبارت توجه کنید: السهو... غير جائز عندنا عليهم في كل شيء[۸۱]. با وجود این، به نظر می‌رسد رسیدن به نظریه مرحوم سید در این باره، نیازمند یافتن اندیشه وی در باب علم امام است.

می‌توان نظریات مرحوم سید را درباره علوم غیردینی امام، پس از تصدی منصب امامت این گونه بیان کرد:

١. امام (ع) باید به علوم مربوط به سیاست آگاه باشد[۸۲]. به نظر می‌رسد نظریه مرحوم سید بر پایه این دیدگاه است که امام دست‌کم در جامعه دو وظیفه دارد: ارشاد مردم در احکام دین و خلافت سیاسی. حال، بر اساس قبح تقدم مفضول بر فاضل، مرحوم سید، امام را عالم‌ترین مردم به احکام شریعت و مسائل مربوط به سیاست می‌داند؛

٢. امام (ع)، لازم نیست به همه علوم غیردینی عالم باشد. در اندیشه مرحوم سید مرتضی، آنچه برای امام لازم است، علم به احکام شریعت و سیاست است، و بیش از آن عقلاً لازم نیست. به دیگر بیان، امام، رئیس جامعه است، و باید هر آنچه برای ریاست یک رئیس نیاز است، داشته باشد، و عالم بودن امام به علومی غیر از علم شریعت و سیاست، از شرایط لازم برای امام به شمار نمی‌آید[۸۳]. ایشان بر این باور است که اساساً هیچ یک از افراد امت اسلامی، چه امام و چه مأموم، تکلیفی وجوبی یا استحبابی برای آموختن این علوم ندارند: فأين هذا من العلم بالحرف و المهن و القيم و الأروش و كل ذلك مما لا تعلق له بالشريعة و لا كلف أحد من الأمة إماما كان أو مأموما العلم به لا على سبيل الندب و لا الايجاب؟[۸۴]. مرحوم سید بر این باور است که امام باید در این گونه علوم به متخصص رجوع کند[۸۵]. با وجود این، وی تصریح می‌کند که خداوند متعال، می‌تواند علوم دیگری بیش از علم شریعت را نیز از باب فضل و لطف به متصدی منصب امامت عطا کند، که روایت «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌» بیانگر بهره‌مندی امام علی (ع) از علومی فراتر از علوم لازم برای تصدی منصب امامت است[۸۶]؛

٣. امام (ع)، ضرورتاً به باطن امور آگاه نیست[۸۷]. به بیان مرحوم سید، لازم نیست امام (ع) غیب داشته باشد. وی درباره علم غیب امام (ع) بر این باور است که شرط امامت، اِخبار از امور غیبی نیست؛ اما خداوند متعال بر اساس فضل خود، آنان را از امور غیبی نیز مطلع کرده است[۸۸]. البته روشن است که مقصود مرحوم سید این نیست که خداوند، امامان را از همه پنهانی‌ها آگاه کرده است، و اساساً علم غیب، لزوماً به معنای دانستن غیر احکام شریعت نیز نیست. به دیگر بیان، عالم غیب، از راه‌های غیر بشری آن را کسب کرده است. از این‌رو، حتی علم به احکام شرعی نیز برای امام علم غیب محسوب می‌شود. بر اساس این نظریات مرحوم سید، می‌توان در بحث عصمت امام از اشتباه در امور علمی، مدعی شد از آنجا که امام (ع) پس از تصدی منصب امامت، لزوماً به همه امور علمی آگاه نیست و بخشی از علوم خود را از منبع بشری - یعنی متخصصان هر فن- دریافت می‌کند، امکان و احتمال اشتباه در نظریات علمی‌ای که از ایشان به ما می‌رسد، وجود دارد. البته در اینجا یادکرد دو نکته ضروری است: نخست آنکه چون مرحوم سید، دیدگاهی را ارائه نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او، نسبت داد؛ دوم آنکه گاهی ما از لوازم و مقتضیات منصب امامت سخن به میان می‌آوریم و گاهی نیز با توجه به دلیل‌های نقلی، در صدد شناخت مقام امامان پاک (ع) با عنوان‌ها و نام‌های مشخص آنان هستیم. به بیان دیگر، ممکن است اندیشمندی بر این باور باشد که لازمه منصب امامت، عصمت صاحب آن از اشتباه در بیانات غیردینی نیست؛ ولی امامان پاک (ع) را اثباتاً و با توجه به دیگر قراین غیرعقلی، از چنین اشتباهی مصون و معصوم بداند. آنچه در کلمات مرحوم سید آشکار است، توجه و دقت صرف ایشان به مقتضیات منصب امامت است؛ اما ممکن است مرحوم سید بر اساس دلایل نقلی، دیدگاهی دیگر داشته باشد؛ چنان که تصریح می‌کند خداوند، امامان پاک (ع) را به امور پنهانی آگاه کرده است[۸۹]. حتی به لحاظ عقلی نیز ممکن است مرحوم سید مدعی شود که خداوند فیاض و متعالی، می‌تواند امام را از حقایق آگاه کند و مانع از اشتباه او شود.

در پایان می‌توان نظریات مرحوم سید را در مبحث قلمرو عصمت چنین خلاصه کرد:

  1. امام (ع)، ضرورتاً پیش و پس از تصدی منصب امامت از گناهان کبیره و صغیره معصوم است؛
  2. امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در عمل به دین، مانند اشتباه در رکعات نماز یا بدون طهارت نماز خواندن معصوم است؛
  3. امام (ع)، ضرورتاً از گناهان سهوی‌ای که به تنفر مردم از وی نینجامد، معصوم نیست؛
  4. امام (ع)، ضرورتاً از ترک مستحبات معصوم نیست؛
  5. امام (ع)، ضرورتاً از سهو و نسیان در امور عادی زندگی معصوم نیست؛
  6. امام (ع)، ضرورتاً از هرگونه اشتباه در بیان احکام شریعت معصوم است.[۹۰]

دیدگاه ابوالصلاح حلبی درباره گستره عصمت امام

مباحث قلمرو عصمت به طور بسیار محدود در کلمات مرحوم حلبی بروز پیدا کرده است که می‌توان آنها را در این محورها دنبال کرد:

عصمت از گناه

بر اساس عبارت‌های موجود در آثار مرحوم حلبی، می‌توان ایشان را بر این باور دانست که امام (ع) از همه گناهان معصوم است، و همه اقوال و افعال او نیک و عاری از هرگونه قبح و پلیدی است: قيام البرهان بصحة إمامتهم و عصمتهم (ع) يقتضي الحكم على جميع أفعالهم و تروكهم بالحسن[۹۱]. مطلب قابل توجه اینکه مرحوم حلبی به عصمت امام از گناه پیش از تصدی منصب امامت اشاره‌ای نکرده است، و ظاهر این عبارت نیز چیزی جز عصمت امام از زمان امامت نیست؛ زیرا اطلاق واژه «امام» بر امامان، پیش از تصدی منصب امامت مجاز است.[۹۲]

عصمت از اشتباه در تبیین دین

مرحوم حلبی در مواردی نظریه خود را درباره عصمت امام از اشتباه در بیان مطالب مربوط به دین این‌گونه بیان کرده است: «امامان ما حافظان شریعت‌اند و به دلیل عصمت، از خطا مصون‌اند»[۹۳]. بر اساس این عبارت و نیز برهان‌های وی، می‌توان امام را از نظر مرحوم حلبی از اشتباه در تبیین دین معصوم دانست.[۹۴]

عصمت از اشتباه در نظریات علمی

ابوالصلاح حلبی، کلام خود را بر وجود مقدس و طاهر امامان معصوم (ع) متمرکز کرده است و از اقتضای منصب امامت سخنی به میان نمی‌آورد. وی معتقد است که امامان پاک (ع) معجزاتی داشته‌اند: «آنها از کائنات و غایبات خبر داده‌اند[۹۵]؛ علوم فراوانی در کودکی و بزرگ‌سالی از آنان به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که بر همه مردم برتری داشتند و هیچ‌گاه در پاسخ به مسئله‌ای درمانده نمی‌شدند[۹۶] و فی‌الجمله، امامان پاک (ع) هیچ معلمی جز پدران خود ند‌شته اند»[۹۷].

ابوالصلاح حلبی دلیل برتری امامان پاک (ع) را از همه دانشمندان، چیزی جز معجزه نمی‌داند و برای اثبات آن این گونه استدلال می‌کند: اولاً، به طور طبیعی دیده نشده است که عالمی بدون استفاده از معلم بتواند در همه علوم و حتی در یک علم سرآمد دیگران باشد[۹۸]؛ ثانیاً، هر عالمی جز امامان پاک (ع)، در بسیاری از موارد از پاسخ‌گویی درمانده می‌شود و در مناظره شکست می‌خورد[۹۹]. بنابراین علوم امامان پاک (ع)، چیزی جز معجزه نیست. بدون تردید این نظریات، نشان اعتقاد مرحوم حلبی به عصمت امامان پاک (ع) از اشتباه در نظریات علمی است؛ زیرا اولاً، معلم نداشتن حضرات معصومان (ع) نشان الهی بودن علوم آنان است؛ ثانیاً، الهی بودن علوم، نشان خطاناپذیری نظریات آنهاست. گفتنی است با توجه به تفکیک نشدن مقام متصدی منصب امامت و امامان پاک (ع)، در کلمات حلبی، ممکن است بتوانیم مدعی شویم که وی درباره متصدی منصب امامت نیز همین نظریات را داشته است.[۱۰۰]

دیدگاه ابوالفتح کراجکی درباره گستره عصمت امام

در آثار مرحوم کراجکی به طور محدود، مباحثی درباره قلمرو عصمت دیده می‌شود که می‌توان آنها را در مقوله‌های زیر ارائه کرد:

عصمت از اشتباه در تبیین دین

مرحوم کراجکی، در عبارت‌های متعدد خود، ضمن بیان اینکه امامان جانشین پیامبر اکرم (ص) هستند، آنها را به هر آنچه مورد نیاز مردم است، عالم می‌داند. حداقل برداشت از این عبارات، عصمت امام از اشتباه در امور مربوط به دین است. وی در این باره می‌نویسد: «تمام حجت‌های خداوند متعالی به همه آنچه مورد نیاز مردم است، احاطه علمی دارند و از اشتباه و لغزش معصوم‌اند»[۱۰۱]. البته ظاهر این عبارت، عصمت امام از اشتباه در امور دینی و غیردینی است. حال باید دید در دیگر کلمات کراجکی نظریه‌ای خلاف این اطلاق دیده می‌شود یا نه؟[۱۰۲]

عصمت از اشتباه در امور غیردینی

همان‌گونه که پیش‌تر نیز گفتیم، بحث از امور غیردینی، خود چند شاخه دارد، و آنچه در آثار مرحوم کراجکی می‌تواند مورد بحث قرار گیرد، این است که آیا بیانات امام (ع) در امور غیردینی نیز از اشتباه مصون و برای مکلفان حجت است یا نه؟ مرحوم کراجکی درباره علم امام می‌گوید: «خداوند متعال آنان را به بسیاری از امور پنهانی و مربوط به آینده آگاه کرده است.... [ولی] آنها همواره به همه امور پنهانی و نیز غیبی آگاه نیستند»[۱۰۳]. بر اساس این عبارت، مرحوم کراجکی بر این باور است که امام (ع)، از جانب خداوند به همه علوم آگاه نیست. به دیگر بیان، علم امام به حقایق، به لطف خداوند بستگی دارد. حال، لازمه عرفی این نظریه – همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد. امکان اشتباه در نظریات غیردینی امام (ع) است؛ اما چنان که پیش‌تر نیز بیان شد، از آنجا که مرحوم کراجکی خود به صراحت از این دیدگاه سخن به بیان نیاورده است نمی‌توان چنین لازمه‌ای را به وی نسبت داد[۱۰۴].[۱۰۵]

دیدگاه شیخ طوسی درباره گستره عصمت امام

نظریات مرحوم شیخ طوسی در این باره را می‌توان با این عنوان‌ها مطرح کرد:

عصمت از گناه کبیره و صغیره

مرحوم شیخ طوسی نیز همچون شیخ مفید بر این باور است که همه گناهان، بزرگ‌اند، و صغیره نامیدن برخی از آنها، به منزله کوچک بودنشان نیست، بلکه در مقایسه با گناهان کبیره است[۱۰۶]. در اندیشه ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم است، و دقت در عبارت‌هایی که هم‌اکنون از وی نقل خواهیم کرد و نیز توجه به برهان‌هایی که در آینده از ایشان بیان خواهد شد، روشن می‌کند که او نه تنها امامان پاک (ع) را از همه گناهان معصوم می‌داند، که عصمت از گناه را برای متصدی منصب امامت امری ضروری به شمار می‌آورد. وی در این باره می‌گوید: و الائمة المنتجبین الذین لا یجوز علیهم الخطا و لا فعل القبیح لا صغیرا و لا کبیرا...[۱۰۷]. استفاده از واژگانی همچون جواز و عدم جواز صدور گناه از امام، بیانگر اعتقاد به لزوم عصمت امام از گناه در اندیشه مرحوم شیخ است. شیخ طوسی در این باره میان پیش از امامت و پس از آن، تفاوتی نگذاشته و در هر دو زمان، امام را از همه گناهان معصوم دانسته است. این نظریه را می‌توان از عبارت زیر به دست آورد؛ آنجا که وی پس از بیان برهان بر عصمت امام از گناه پس از تصدی منصب امامت، می‌نویسد: «اما عصمت امام... پیش از حال امامت از دلیل دیگری دانسته می‌شود»[۱۰۸].

همچنین از نظریه وی درباره عصمت پیامبران نیز می‌توان به همین اندیشه درباره امام دست یافت[۱۰۹]. نظریه‌ای که بر اساس منابع موجود، برای نخستین بار مرحوم شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم می‌داند[۱۱۰]. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۱۱۱].

شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب روی‌گردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۱۱۲].

همچنین از برهان‌های او که در آینده نقل خواهیم کرد، روشن می‌شود که امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۱۱۳] معصوم می‌داند[۱۱۴]. با این توضیح روشن می‌شود که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است.[۱۱۵]

عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی[۱۱۶]

مرحوم شیخ طوسی درباره عصمت پیامبر یا امام از ترک مستحبات، به صراحت نظریه‌پردازی نکرده است؛ ولی می‌توان از برخی کلماتش به اندیشه وی در این باره دست یافت: اولاً، او ناقل روایتی است که بر اساس آن، امام (ع) عملی مستحبی را ترک کرده است. بر اساس این روایت، روزه روز عرفه برابر یک سال روزه ثواب دارد. با وجود این، امام حسن (ع)، علی‌رغم امام حسین (ع) روزه آن روز را به جا نیاورد[۱۱۷]. با وجود اینکه این روایت، آشکارا وقوع ترک اولی یا ترک مستحب امام را گزارش می‌دهد، به این دلیل که مرحوم شیخ، برداشت خود را از این روایت اعلام نکرده است، نمی‌توان بر اساس آن، با اطمینان نظریه‌ای را به وی نسبت داد؛ ثانیاً، ایشان دست‌کم درباره دو تن از پیامبران، یعنی حضرت آدم و موسی (ع)، زمانی که با آیاتی قرآنی مواجه می‌شود که موهم ارتکاب گناه این دو پیامیرند، می‌گوید آن دو، تنها مرتکب ترک اولی شده‌اند.

به عبارت ایشان درباره حضرت موسی (ع) توجه کنید: «نزد اصحاب ما، کشتن فرد قبطی، قبیح نبود، و خداوند به کشتن او امر کرده بود؛ اما بهتر این بود که به خاطر رعایت مصلحت این کار را به تأخیر می‌انداخت. پس هنگامی که زودتر او را کشت، اولی و افضل را ترک کرد»[۱۱۸]. با توجه به این عبارت، می‌توان گفت که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، شیعه امامیه بر این باور است که منصب نبوت و به تبع آن، امامت ضرورتاً مقتضی عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی نیست. گفتنی است که این امر، منافاتی با عصمت یک پیامبر یا امام ویژه از ترک مستحبات و ترک اولی ندارد، و آنچه در اینجا می‌توان به مرحوم شیخ نسبت داد، این است که متصدی منصب نبوت و امامت، لزوماً چنین عصمتی ندارد.[۱۱۹]

عصمت از اشتباه و فراموشی در مرحله عمل به دین

پس از آنکه دانستیم در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام از گناهان عمدی معصوم است، این پرسش به نظر می‌رسد که نظریه وی درباره عصمت امام از اشتباه در مرحله عمل به دین چیست؟ آیا ممکن است امام به هر دلیلی، از جمله جهل به موضوع، در عمل به دین مرتکب خلاف شود؟ پیش‌تر بیان شد که ارتکاب خلاف در عمل به دین، اگر ناشی از اشتباه در موضوع باشد، دو حالت دارد:

گناه سهوی

در واقع اصطلاح گناه سهوی، به خلاف و اشتباهی اشاره می‌کند که در عالم واقع، قبیح است، مانند شراب‌خواری؛ هرچند از روی اشتباه انجام شده باشد و نتوان مرتکب آن را حقیقتاً گناهکار نامید. درباره این مسئله باید گفت با توجه به عباراتی که در سطرهای پیش آورده شد، می‌توان گفت که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام (ع) از اشتباه در مرحله عمل به دین اگر به ارتکاب قبیح یا همان گناه سهوی بینجامد، معصوم است؛[۱۲۰]

اشتباه در انجام دادن تکالیف شرعی

درباره چنین موردی با توجه به عبارت‌های مرحوم شیخ طوسی در سه مصداق می‌توان بحث کرد:

  1. عصمت از قضا شدن نماز؛
  2. عصمت از خواب ماندن از روزه؛
  3. عصمت از اشتباه در رکعات نماز[۱۲۱].[۱۲۲]
عصمت از قضا شدن نماز

مرحوم شیخ طوسی درباره امکان قضا شدن نماز پیامبر و امام به صراحت نظریه‌ای را مطرح نکرده است؛ ولی در آثار خود، ناقل روایاتی است که مضمون صریح آنها، قضا شدن نماز معصوم است، که البته آنها را رد نکرده است. به این روایت توجه کنید: امام صادق (ع) فرمود: امام علی بن الحسین (ع) هنگامی که چیزی از نمازهای شبانه او فوت می‌شد، آن را در روز قضا می‌کرد، و اگر چیزی از نمازهای روز از او فوت می‌شد، آن را در روز یا در طول هفته یا در طول ماه قضا می‌کرد، و هنگامی که نمازهای قضا جمع می‌شد، آن را در ماه شعبان قضا می‌کرد تا اینکه عمل‌های سالیانه او کامل شود[۱۲۳]. در این روایت که مرحوم شیخ آن را در باب نماز قضا آورده، از قول امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه نمازی از امام زین العابدین (ع) فوت می‌شد، آن را در زمان دیگری قضا می‌کرد. دقت در این روایت ما را به این نتیجه می‌رساند که قضا شدن نماز ایشان، امری عادی بوده است. البته نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت، این است که بر اساس این روایت نمی‌توان گفت که نمازهای واجب امام فوت می‌شده است. با وجود این، روایات دیگری از شیخ طوسی نقل شده که بیانگر فوت شدن نماز واجب معصوم نیز است؛ چنان که امام صادق (ع) در این باره از خواب ماندن رسول گرامی اسلام (ص) و قضا شدن نماز وی خبر داده است[۱۲۴]. همچنین در روایت دیگری، بر قضا شدن نماز پیامبر اکرم (ص) در روز جنگ خندق تأکید شده است[۱۲۵].

البته شاید نتوان از روایات واردشده در کتب فقهی مرحوم شیخ - به ویژه روایت سوم که در مقام احتجاج با اهل سنت است- چیزی را به وی نسبت داد؛ چنان که با وجود این روایات، نمی‌توان وی را قاطعانه به عصمت معصوم از قضا شدن نماز معتقد دانست. افزون بر آن، مرحوم شیخ، در تفسیر ارزشمند خود، التبیان فی تفسیر القرآن، نظریه‌ای را به شیعه امامیه نسبت می‌دهد که نشان اعتقاد راسخ او به لازم نبودن عصمت پیامبر و امام از قضا شدن نماز صبح است. وی آنجا که دیدگاه ابوعلی جبایی(از دانشمندان معروف معتزلی) را درباره عقیده شیعه مبنی بر عصمت انبیا از اشتباه و فراموشی مطرح می‌کند، در برابر چنین نسبتی موضع‌گیری می‌کند و ضمن رد کردن آن می‌گوید: ما بر این نظر هستیم که پیامبران در آنچه از خداوند به مردم می‌رسانند، دچار اشتباه و فراموشی نمی‌شوند؛ اما در غیر این مورد، ممکن است چیزی را فراموش یا در کاری اشتباه کنند؛ تا آنجا که به اخلال در کمال عقل آنان نینجامد، و چگونه اشتباه و فراموشی آنان ممکن نباشد، در حالی که می‌خوابند؛ مریض می‌شوند؛ غش می‌کنند، و خواب، سهو است و...[۱۲۶].

مرحوم شیخ، در این عبارت بر این نظر تأکید می‌کند که پیامبر، تنها از اشتباه و فراموشی در تبلیغ دین معصوم است؛ ولی اشتباه و فراموشی در غیر این مورد، از جمله خواب ماندن[۱۲۷]، تا جایی که به اخلال در کمال عقل نینجامد، بر پیامبران جایز است. بر اساس این عبارت و نیز روایات ردنشده مزبور در کتب مرحوم شیخ، باید گفت که از دیدگاه وی، عصمت پیامبر و امام از قضا شدن نماز صبح، امری ضروری نیست.[۱۲۸]

خواب ماندن از روزه

مرحوم شیخ، دست‌کم سه روایت نقل کرده است که دربردارنده بیدار شدن پیامبر اکرم (ص) در صبح روز ماه مبارک رمضان با حالت جنابت از خواب‌اند. شیخ الطائفه در کتاب تهذیب در پی اثبات این فرع فقهی است که اگر کسی در ماه رمضان بخوابد و پس از اذان صبح از خواب بیدار شود و ببیند جنب است، روزه او باطل نمی‌شود. وی برای اثبات مدعای خود به سه روایت تمسک می‌کند که ناقل دو روایت امام رضا (ع) از امام کاظم (ع) است، و ناقل روایت دیگر امام صادق (ع)[۱۲۹]. مرحوم شیخ طوسی درباره لوازم کلامی این روایات نظریه‌ای مطرح و حتی به لحاظ سندی نیز آن را مخدوش نکرده است. با وجود این روایت‌ها حداکثر، نمی‌توان قاطعانه مرحوم شیخ را به لزوم عصمت پیامبر و امام از این مقوله معتقد دانست، اما با توجه به عبارتی که در سطرهای پیشین و در بحث خواب ماندن از نماز صبح از کتاب تفسیر تبیان نقل کردیم، می‌توان وی را بر این باور دانست که پیامبر و امام نسبت به خواب ماندن از روزه معصوم نیستند.[۱۳۰]

اشتباه در نماز

مرحوم شیخ طوسی، روایت مربوط به اشتباه پیامبر اکرم (ص) در رکعات نماز را چندین بار با مضمون‌های مختلف نقل کرده است؛ به گونه‌ای که شاید نتوان شمار این روایات را در آثار هیچ یک از متکلمان پنج قرن نخست به این اندازه یافت. برای آشنایی خوانندگان با این روایات، مضامین آنها را به طور خلاصه بیان می‌کنیم:

  1. بنا بر فرموده امام صادق (ع)، پیامبر اکرم (ص) در نماز ظهر مرتکب اشتباه شد و به جای چهار رکعت، دو رکعت نماز به جا آورد که ذوالشمالین به ایشان تذکر داد و آن حضرت مجدداً نماز دیگری به همراه دو سجده سهو به جا آورد[۱۳۱]؛
  2. بنا بر فرموده امام صادق (ع)، پیامبر اکرم (ص) در رکعت دوم نمازی چهاررکعتی مرتکب اشتباه شدند و بلافاصله پس از تذکر ذوالشمالین دو رکعت دیگر همراه با جماعت به جا آوردند[۱۳۲]؛
  3. بنا بر فرموده امام علی (ع)، پیامبر اکرم (ص) در نماز ظهر مرتکب اشتباه شدند و پنج رکعت به جا آوردند و پس از یادآوری برخی مسلمانان، دو سجده سهو به جا آوردند[۱۳۳].

مرحوم شیخ طوسی این حدیث را از نظر فقهی شاذ و نادر و غیر قابل عمل می‌داند؛ ولی اشاره‌ای به لوازم کلامی آن نکرده است[۱۳۴]. روایاتی که بیان شد، در دو کتاب فقهی تهذیب و استبصار وارد شده‌اند، و مرحوم شیخ طوسی، تنها در کتاب تهذیب پس از بیان دو روایت دربردارنده سهو النبی (ص) می‌گوید: «حدیث ذوالشمالین و سهوالنبی (ص)... از احادیثی هستند که برهان‌های قاطع آنها را رد می‌کنند؛ زیرا آنها می‌گویند که سهو و غلط بر پیامبر ممکن نیست»[۱۳۵]. بر اساس این عبارت، مرحوم شیخ، سهوالنبی (ص) را غیر قابل قبول قلمداد کرده است. افزون بر روایاتی که متضمن سهوالنبی (ص) بود، روایت دیگری نیز هست که دربردارنده این معناست که امام علی (ع)، نماز ظهر را بدون وضو به جا آوردند، و پس از آن با ندای منادی، مردم متوجه اشتباه حضرت شدند و همگی نماز خود را تکرار کردند[۱۳۶].

مرحوم شیخ طوسی این روایت را هم به دلیل منافات با دیگر روایات فقهی و هم به دلیل وقوع سهو از امام (ع) در نماز، رد می‌کند[۱۳۷]. شگفت آنکه مرحوم شیخ در آثار کلامی خود، درباره این موضوع، نظریه‌ای مطرح نمی‌کند و در کتاب‌های فقهی خود سهوالنبی (ص) را بر اساس دلایل قاطع و محکم، ردشده می‌شمارد؛ ولی در کتاب تفسیری خود عبارتی را مطرح می‌کند که نشان اعتقاد به لازم نبودن عصمت پیامبران از سهو و اشتباه در نماز است: انا نقول انما لا یجوز علیهم السهو و النسیان فیما یؤدونه عن الله، فأما غیر ذلک فانه یجوز أن ینسوه أو یسهو عنه مما لم یؤد ذلک إلی الاخلال بکمال العقل[۱۳۸].

مرحوم شیخ در این عبارت، اشتباه و فراموشی در غیر تبلیغ دین را امری جایز دانسته است. حال باید پرسید که اشتباه در نماز، مربوط به تبلیغ دین است یا غیر تبلیغ دین؟ ناگفته پیداست که مورد بحث ما، یعنی اشتباه در ادای نماز، مربوط به غیر تبلیغ دین است. از این‌رو، باید بر اساس عبارت بالا گفت که پیامبر و امام ضرورتاً از اشتباه در نماز، اگر به اخلال در کمال عقل نینجامد، معصوم نیستند. اکنون چگونه باید میان این دو اندیشه جمع کرد؟ اندیشه‌ای که نص گونه و به صراحت اشتباه امام در نماز را انکار می‌کند و اندیشه‌ای که مطلق است و اشتباه امام در غیر تبلیغ دین را ممکن می‌داند. به نظر می‌رسد تنها راه‌حل ممکن این است که مطلق را بر مقید حمل کنیم و مرحوم شیخ را بر این باور بدانیم که امام از اشتباه در تعداد رکعات نماز معصوم است. البته ممکن است بتوانیم با توجه به مواردی که وی در ادامه عبارت خود در کتاب تبیان آورده است (همه آنها برای اشتباه و نسیان در امور عادی‌اند)، حوزه امور غیر تبلیغ دین را ویژه امور عادی زندگی دانسته، اشتباه در عمل به دین را وارد حوزه تبلیغ دین کنیم.

بر این اساس باید گفت که مرحوم شیخ طوسی درباره این حوزه بحث بر آن است که اولاً، امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه در عمل به دین، آنجا که به ارتکاب عمل قبیح یا همان گناه سهوی بینجامد، معصوم است؛ ثانیاً، امام (ع) ضرورتاً از قضا شدن نماز صبح یا خواب ماندن در حال جنابت تا صبح(در ماه رمضان) معصوم نیست؛ ثالثاً، امام (ع) ضرورتاً از اشتباه در شمار رکعت‌های نماز معصوم است.[۱۳۹]

عصمت از اشتباه و فراموشی در امور عادی

درباره اینکه امام (ع) از اشتباه و فراموشی در امور عادی زندگی معصوم است یا نه، دو دسته عبارت به ظاهر متعارض از ایشان به چشم می‌خورد:

یک - عبارت‌هایی که بیانگر عصمت پیامبر و به تبع آن، امام از اشتباه و فراموشی در امور عادی است: «پیامبر ما، محمد (ص)، از آغاز عمر تا پایان آن، از گفتار و کردار و تروک و تقریرات خود، از خطا و اشتباه و فراموشی معصوم است»[۱۴۰]. بر اساس این عبارت، مرحوم شیخ طوسی پیامبر را در همه گفتار و رفتار و حتی تروک، از اشتباه و فراموشی، پیش و پس از تصدی منصب نبوت معصوم دانسته و مفهوم عصمت را برای اشتباه و فراموشی نیز به کار برده است. ممکن است کسی از این عبارت این‌گونه برداشت کند که مقصود مرحوم شیخ در اینجا، عصمت مطلق پیامبران نیست، بلکه بیان فضیلتی اختصاصی برای پیامبر اکرم (ص) است؛ ولی باید گفت با توجه به ذیل عبارت که استدلالی عقلی بر لزوم عصمت و محال دانستن صدور اشتباه و فراموشی است، دیگر نمی‌توان آن را ویژه پیامبر اکرم (ص) دانست[۱۴۱]. افزون بر این عبارت که در مقام بیان عصمت پیامبر اکرم (ص) است، عباراتی نیز هست که به صراحت به عصمت امام نیز توجه کرده است؛ مانند آنجا که مرحوم طوسی در کتاب فقهی خود، مبسوط می‌گوید: «امامانی که امامت آنان را پذیرفته‌ایم، معصوم‌اند.... افعالشان حجت است و اشتباه و قبیح در آنها راه ندارد»[۱۴۲]. در این عبارت نیز مرحوم شیخ طوسی، افعال امام را به طور مطلق حجت دانسته است، که چنین عقیده‌ای با عصمت امام از اشتباه در جمیع افعال از جمله امور عادی ملازم است؛

دو – عبارت‌هایی که بیانگر ضرورت نداشتن عصمت پیامبر و امام از اشتباه در امور عادی‌اند. از جمله این عبارات، عبارتی است که ایشان در کتاب تمهید الاصول آورده و در کتاب تلخیص الشافی نیز آن را تثبیت کرده است. وی در آنجا پس از اینکه علم امام به غیر احکام دین را لازم ندانسته، تکلیف وی را در این موارد، مراجعه به کارشناس دانسته است، که در صورت اختلاف در دیدگاه کارشناسان، لازم است امام به نظریه عادل‌ترین آنها رجوع کند، و اگر در این زمینه نیز مساوی بودند، او مخیر است یکی از این نظریه‌ها را برگزیند[۱۴۳].

افزون بر این، شیخ طوسی دیدگاه جبایی را مبنی بر اینکه شیعه معتقد است پیامبران از فراموشی و اشتباه در همه امور معصوم‌اند، رد و بر این نظریه تأکید می‌کند که امامیه، اعتقادی به عصمت پیامبران از چنین اشتباهاتی ندارد و پیامبران را تنها در تبلیغ دین معصوم می‌داند[۱۴۴]. با توجه به این دو عبارت متعارض، می‌توان گفت که عبارت دسته نخست، عبارتی مطلق است و همه انواع فراموشی و اشتباه، اعم از اشتباه و فراموشی در تبلیغ دین، عمل به دین و امور عادی را در برمی‌گیرد؛ ولی عبارت دسته دوم - با توجه به ذیل و مثال‌های آن - تنها مربوط به اشتباه در امور عادی است. بنابراین باید مطلق را بر مقید حمل کرد و مرحوم شیخ را بر این باور دانست که امام (ع)، در امور مربوط به تبلیغ دین معصوم است و در امور عادی، ضرورتاً معصوم نیست.[۱۴۵]

عصمت از اشتباه در تبیین دین

تاکنون اندیشه‌های مرحوم شیخ طوسی را درباره عصمت امام در مرحله عمل به دین و غیردین بررسی کردیم. حال باید دید دیدگاه ایشان درباره عصمت امام از اشتباه در تبیین دین چیست؟ از برهان‌هایی که مرحوم شیخ طوسی برای نیاز به امام در جامعه بیان می‌کند، روشن می‌شود که وی مانند دیگر متکلمان امامیه، عصمت امام از اشتباه در تبیین دین را امری مسلم می‌پندارد. وی پس از بیان برهان حفظ شریعت می‌نویسد: «برای شریعت باید حافظی معصوم وجود داشته باشد که از جهت تغییر و تبدیل و اشتباه در دین دچار خطا و اشتباه نشود»[۱۴۶]. البته شیخ طوسی ظاهراً درباره عصمت امام در تبیین معارف دین پیش از تصدی منصب امامت به صراحت نظریه‌ای ندارد؛ ضمن آنکه ظاهر برخی از عبارات ایشان به گونه‌ای است که مخالف با نظریه عصمت پیش از تصدی منصب امامت به نظر می‌رسد. وی همچون مرحوم سید مرتضی بر این باور است که لازم نیست امام پیش از تصدی منصب امامت، علوم مورد نیاز امامت را داشته باشد[۱۴۷]. لازمه عرفی این کلام، موهم عدم عصمت امام از اشتباه در تبیین دین است، اما در همین جا نیز مرحوم شیخ طوسی می‌تواند بگوید با وجود آنکه لازم نیست امام (ع)، در آن دوره علوم مربوط به امامت را داشته باشد، خداوند می‌تواند با عنایت و لطف خود این علوم را به وی ارزانی دارد.[۱۴۸]

عصمت از اشتباه در نظریات غیر دینی

مراجعه‌ای کوتاه به روایات رسیده از امامان پاک روشن می‌کند که آن بزرگواران، افزون بر نظریات دینی، درباره مسائل غیردینی، از جمله پزشکی و غیر آن نیز اظهار نظر کرده‌اند[۱۴۹]. حال پرسش این است که آیا امام (ع)، از اشتباه در این نظریات نیز معصوم است؟ آیا می‌توان از این نظریه‌ها در علوم امروز امروز استفاده کرد؟

برای اینکه نظریه مرحوم شیخ طوسی را در این باره به دست آوریم، لازم است دیدگاه وی را درباره قلمرو علم امام بررسی کنیم. عبارت‌های وی درباره قلمرو علم امام پس از تصدی منصب امامت را می‌توان در دو بخش مطرح کرد:

۱. عبارت‌هایی که بیانگر علم امام (ع) به جمیع مسائل هستند. مضمون‌های این عبارت‌ها را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:

  1. امام باید به نیازهای مردم عالم باشد: «نزد ما کسی امام نیست، مگر آنکه به همه نیازهای مردم عالم باشد، و جایز نیست که در میان رعیت عالم‌تر از او باشد»[۱۵۰]. عبارت، جای هیچ توجیهی را باقی نگذاشته است؛ زیرا با ادات حصر و استثنا به گونه‌ای بیان شده است که گویا اساساً شرط لازم امامت، علم به همه مسائل مورد نیاز مردم، اعم از احکام و غیر احکام است؛
  2. مرحوم شیخ، ذیل آیه ﴿إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۵۱] بر آن است که جهل، در هر حالت قبیح است؛ هرچند که جاهل مستحق عقاب نیست[۱۵۲]. حال، این نظریه را می‌توان با نظریه دیگری از مرحوم شیخ جمع کرد که بر اساس آن پیامبر و - به تبع آن، امام از هر قبیحی به دور و معصوم است: النبی یجب أن یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد و علی کل حال[۱۵۳]. برایند این دو نظریه آن است که امام، باید از جهل معصوم باشد. به عبارت دیگر، وی باید به هر چیزی عالم باشد؛
  3. مرحوم شیخ، روایت معروف «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌» را نقل می‌کند که بر اساس ظاهر آن، باید اذعان کرد که امام، به همه مسائل عالم است[۱۵۴].

برداشت اولیه از این عبارت‌ها آن است که در دیدگاه مرحوم شیخ، امام (ع) به همه مسائل عالم است. پس عصمت او از اشتباه در نظریات غیردینی نیز امری روشن خواهد بود؛

۲. عبارت‌هایی که بیانگر این معنا هستند که لازمه منصب امامت، چیزی جز علم به احکام دین نیست.[۱۵۵]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.
  2. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۴۳-۴۴۶.
  3. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۰۲؛ همو، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۶ و ۱۳۷ و ج۲، ص۲۵۶؛ همو، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴، و ج۲، ص۶۴۹؛ همو، معانی الاخبار، ص۳۵۰ و....
  4. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، گفتنی است که روایات این موضوع بسیار فراوان‌تر از موارد یادشده است (برای آگاهی بیشتر، ر. ک: همو، ثواب الاعمال، ج۱، ص۹۷؛ همو، الامالی، ص۲۹۷، ص۳۵۴، ص۴۶۷-۴۷۱، ص۶۳۳-۶۳۸، ص۶۵۸ و ۶۵۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۴۰ و...).
  5. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۲۷۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۴، ص۳۱۴.
  6. «يُبْسَطُ لَنَا فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ‌...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ب۳۰، ح۳). نیز روایتی را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً- وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰).
  7. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۴۶.
  8. «أن النبي (ص) و سائر الأئمة (ع) بعده عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۶۱، ۹۲، ۹۵).
  9. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۴۹.
  10. درباره روایات مربوط به علم دینی ر. ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، صفحات مختلف؛ همو، المقنع، صفحات مختلف و.... نیز درباره روایات مربوط به علم غیردینی ر. ک: همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۱، ص۵۱۱-۵۱۴؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۸۱.
  11. فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله (ص)؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۰، ذیل ح۳). بعید نیست مرحوم صدوق در این دیدگاه، از روایاتی متأثر باشد که در آثارش دیده می‌شود: «عَنِ الرِّضَا (ع):... قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ إِنَّهُمْ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌...»؛ (همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ب ۳۰، ح۴۴)، نیز «...عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِمَ مَا ذَا [بِمَا ذَا] قَالَ وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٍّ (ع)»؛ (همو، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳).
  12. «أن... الأئمة (ع)... عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۲).
  13. «و الإمامة لا يتم امرها الا بالعلم بالدين و المعرفة باحكام رب العالمين و بتأويل كتابه...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۹).
  14. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۶۰۰، ذیل ح۳.
  15. «و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۱۰).
  16. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.
  17. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ج۲، ص۵۹۳-۵۹۸.
  18. «... سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ إِلَّا نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، الامالی، ص۱۳۳).
  19. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۵۰.
  20. «أن يكون إذا أمر ائتمر بطاعته و لا يد فوق يده و لا يسهو و لا يغلط و أن يكون عالما ليعلم الناس ما جهلوا»؛ (محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی، مسألة فی الإمامة، ص۱۸۵، به نقل از: سیدحسین مدرسی، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه؛ محمد بن عبدالرحمن، نقض کتاب الاشهاد).
  21. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۶۷.
  22. توجه به این نکته ضروری است که مسئله عصمت امام از اشتباه در امور عادی یا علمی، نزد متکلمان گذشته چندان مطرح نبوده است، و هرگاه سخن از عصمت به میان می‌آمده، غالباً مراد همان عصمت از گناه یا اشتباه در تبیین دین بوده است. از این رو، نظریاتی که ذیل این دو عنوان مطرح می‌شود، غالباً بر اساس نظریات آنها در مسئله علم امام بوده و در واقع لوازم نظریات آنان در آن مسئله است.
  23. «و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه»؛ (محمد بن عبدالرحمن، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۱۱۱).
  24. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۶۸.
  25. أن يكون مأمونا عليهم و على الدين... معصوما عن الخطأ و الزلل (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).
  26. و الثانية العلم بحاجة الناس، إذ كان قد وضعه لحاجتهم لانه إن لم يكن عنده علم ما تحتاج إليه الأمة كان كأحدهم في الجهل؛ (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).
  27. محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۶۹۶.
  28. محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱.
  29. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۷۲.
  30. ایشان در جایی تنها به این نکته بسنده می‌کند که گناهان صغیره به خودی خود، کوچک نیستند؛ اما در مقایسه با گناهان کبیره، کوچک شمرده می‌شوند (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۸۳-۸۴).
  31. الأنبياء و الأئمة (ع) من بعدهم معصومون في حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر...؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹). نیز به این عبارت توجه کنید: ان الذي اذهب اليه في هذا الباب [عصمة الانبياء والائمة (ع)] انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب ترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطأ في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه؛ (همو، الفصول المختارة، ص۱۰۴-۱۰۵).
  32. انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب... و ان جاز منهم ترك نقل و مندوب اليه على غير القصد و التعمد؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴).
  33. فاما نبينا (ص) خاصة و الائمة من ذريته (ع) فلم يقع منهم صغيرة بعد النبوة و الامامة من ترك واجب و لا مندوب اليه لفضلهم على من تقدمهم من الحجج (ع)؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴).
  34. أن نبينا (ص) و الائمة (ع) من بعده كانوا سالمين من ترك المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم وعدها؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹).
  35. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۲.
  36. «أنهم [الانبياء] كانوا معصومين من الخطإ موفقين للصواب صادقين عن الله تعالى في جميع ما أدوه إلى العباد و في كل شي‌ء أخبروا به على جميع الأحوال»؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۳۱-۳۲).
  37. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۳.
  38. البته باید توجه داشت که این رساله، پاسخ برخی از اهالی حائر است، و مرحوم مفید در آنجا هیچ اشاره‌ای به نام استاد خود نمی‌کند؛ ولی کاملاً روشن است که محتوای آن ناظر به سخنان مرحوم شیخ صدوق است.
  39. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۳.
  40. ر. ک: مقدمه‌ای که ذیل همین عنوان، در بحث از نظریات شیخ صدوق بیان شد.
  41. انه يجب ان يكون عالما بجميع ما يحتاج اليه الامة في الاحكام؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵). نیز به این عبارت توجه کنید: واتفقت الإمامية على أن إمام الدين لا يكون إلا معصوما من الخلاف الله تعالى عالما بجميع علوم الدين (همو، اوائل المقالات، ص۳۹).
  42. فمن ذلك ما استفاض عنه (ع) من اخباره عن الغايبات و الكائن قبل كونه فلا يخرم من ذلك شيئا و يوافق المخبر منه خبره حتى يتحقق الصدق فيه؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفیدالارشاد، ج۱، ص۳۱۳. نیز ر. ک: همان، ج۲، ص۱۸۷). از همین جا می‌توان دریافت که مرحوم شیخ مفید مستفیض بودن روایت را نیز ملاکی برای اعتقاد به صدق آن می‌داند. البته درباره اینکه مقصود شیخ از مستفیضه چیست، باید اذعان داشت که تتبع در آثار شیخ و موارد کاربرد این واژه و مشتقات آن ما را به این نتیجه رساند که اولاً، مرحوم شیخ، از چهار عنوان برای نام‌گذاری روایات استفاده می‌کند: شاد، واحد، مستفیض و متواتر. ظاهراً شاذ و واحد مساوق با یکدیگرند: و ما ذكره هذا الرجل عنه (ع) من الحديثين، فأحدهما شاذ وارد من طريق الآحاد غير مرضي الاسناد؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۳۳۸). درباره این اقسام به این عبارت توجه کنید: أن الاخبار لا تتقابل و يحكم ببعضها على بعض حتى تتساوي في الصفة فيكون الظاهر المستفيض مقابلا لمثله في الاستفاضة و التواتر مقابلا لمثله في التواتر و الشاذ مقابلا لمثله في الشذوذ؛ (الفصول المختارة، ص۳۳۷). ثانیاً، مرحوم شیخ در بیشتر موارد، مستفیض را به معنای مشهور گرفته است: و هذا خبر مستفيض شهرته بالنقل والرواية؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۳۴۸ و ۳۲۳؛ همو، الافصاح، ص۲۱۸ و ۲۲۵). ثالثاً، مرحوم شیخ در برخی آثار خود بر اخباری مانند حدیث غدیر که ما امروزه آنها را متواتر می‌دانیم، عنوان مستفیض را اطلاق می‌کند که البته می‌تواند به معنای لغوی آن باشد: باب طرف من الاستدلال على امامة اميرالمؤمنين (ع) بما استفاض عن النبي (ص) في يوم الغدير من المقال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اقسام المولی، ص۳۱). رابعاً، از دیگر آثار شیخ بر می‌آید که هر استفاضه‌ای موجب اعتقاد به صحت موادی آن نمی‌شود (ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح، ص۲۲۶-۲۲۷). در مجموع می‌توان گفت اگر چه شیخ در موارد یاد شده «مستفیض» را در معنای لغوی آن به کار برده است، برای رسیدن به ملاک استفاضه و تواتر در اندیشه شیخ مفید، باید تتبع جامع‌تری صورت گیرد.
  43. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۷.
  44. و لسنا نمنع أن يعلم الامام اعيان الحوادث تكون باعلام انه له ذلك قاما القول بأنه يعلم كل ما يكون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فيه من غير حجة و لا بيان؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۶۹).
  45. ان الائمة من آل محمد (ص) قد كانوا يعرفون ضمائر بعض العباد و يعرفون ما يكون قبل كونه و ليس ذلك بواجب في صفاتهم و لا شرطا في امامتهم و انما اكرمهم الله تعالى به و اعلمهم اياه للطف في طاعتهم و التمسك بامامتهم و ليس ذلك بواجب عقلا و لكنه من جهة السماع؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۷).
  46. القول في معرفة الأئمة بجميع الصنايع و سائر اللغات اقول انه ليس يمتنع ذلك و لا واجب من جهة العقل و النقل و القياس و قد جائت اخبار عمن يجب تصديقه بان ائمة آل محمد (ص) قد كانوا يعملون ذلك، فان ثبت وجب القطع به من جهتها على الثبات ولي في قلع به منها نظر؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷).
  47. برای توضیح و تفصیل بیشتر درباره این قسمت ر. ک: همین مسئله در بحث از نظریات مرحوم شیخ صدوق.
  48. «ليس من شرط الأنبياء (ع) أن يحيطوا بكل علم و لا أن يقفوا على باطن كل ظاهر و قد كان نبينا محمد (ص) أفضل النبيين و أعلم المرسلين و لم يكن محيطا بعلم النجوم و... كان أميا بنص التنزيل و لم يتعاط معرفة الصنائع و لما أراد المدينة استأجر دليلا على سنن الطريق و كان يسأل عن الأخبار و يخفى عليه منها ما لم يأت به إليه صادق من الناس»؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۳۴).
  49. اقول: ان للامام ان يحكم بعلمه كما يحكم بظاهر الشهادات و من عرف من المشهود عليه ضد ما تضمنته الشهادة ابطل ذلك شهادة من شهد عليه و حكم فيه بما اعلمه الله تعالى و قد يجوز عندي ان تغيب عنه بواطن الامور فيحكم فيها بالظواهر و ان كانت على خلاف الحقيقة عند الله تعالى و يجوز أن يدله الله تعالى على الفرق بين الصادقين من الشهود و بين الكاذبين فلا يغيب عنه حقيقة الحال و الامور في هذا الباب متعلقة بالالطاف و المصالح التي لا يعلمها على كل حال الا الله عز و جل؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶).
  50. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۶۴.
  51. و اذا ثبتت عصمة علي (ع) من الخطأ... ثبت انه (ع) كان مصيبا في كل ما فعل و قال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۵).
  52. و العصمة تقتضي فيمن وجبت له بالصواب بالاقوال و الافعال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۷ و ۸۵).
  53. ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسیان؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵؛ همو، رسائل فی الغیبة، ج۲، ص۱۶).
  54. لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب و حاجة من هذه صفته إلى رئيس يكون من ورائه لينبهه عند الغفلة و يقومه عند الاعوجاج؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).
  55. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۹.
  56. إن وقوع الكبائر منفر عن القبول، و المرجع فيما ينفر و ما لا ينفر إلى العادات و اعتبار ما تقتضيه، وليس ذلك مما يستخرج بالأدلة و القياس، ومن رجع إلى العادة علم ما ذكرناه، و أنه من أقوى ما ينفر عن قبول القول؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمه (ع)، ص۱۸).
  57. سید مرتضی علم الهدی، الوسائل، ج۱، ص۴۱۳.
  58. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۱۸۳. نیز ر. ک: همان، ص۷۷ و ۲۲۱؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۳۵.
  59. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۲۲.
  60. كيف تحكمون بان تجويز الكبائر منفر و من الناس من اجاز ذلك على الانبياء مع قبوله منهم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸).
  61. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸-۳۴۰.
  62. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  63. در بخش برهان‌ها، عبارت مزبور را همراه با استدلال آن بیان خواهیم کرد.
  64. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۲.
  65. قد يعدل الأنبياء عن كثير من المندوبات الشاقة و أن كانوا يفعلون من ذلك الكثير؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۷۱).
  66. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۶۰.
  67. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۴. نیز ر. ک: همو، الرسائل، ج۳، ص۱۱۷. نیز درباره حضرت یونس (ع) ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء و الأئمة (ع)، ص۱۴۳. درباره رسول اکرم (ص) ر. ک: همان، ص۱۵۶.
  68. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۴.
  69. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۵.
  70. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۳۸.
  71. و إنما تكليفهم المتعلق بالشريعة في ذلك أن يرجعوا إلى أهل القيم و المعرفة بالصناعات، لا أن يقوموا ذلك بأنفسهم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۵).
  72. «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن» سوره کهف، آیه ۷۳.
  73. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۱۲۱.
  74. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۰.
  75. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۳۶۶.
  76. سید مرتضی علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، تصحیح ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۵۶۹.
  77. و كما أن الرسول قبل تكامل الشرع لم يكن عنده العلم بسائر الأحكام كذلك الإمام قبل حال إمامته لم يكن عالما...؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی، ج۲، ص۳۰. نیز ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۲۰۶).
  78. أما خبر المذي و رجوع امير المؤمنين (ع) في الحكم إلى مراسلة النبي (ص) بالمقداد على ما ثبت به الرواية، فلا شبهة في أنه ليس بقادح فيما ذهبنا إليه من كونه عالما بجميع الأحكام، لأنه لا نوجب ذلك في الإمام من لدن خلقه و كمال عقله، و إنما نوجبه في الحال التي يكون فيها إماما، و سؤال أمير المؤمنين (ع) في المذي إنما كان في زمان الرسول (ص) و في تلك الحال لم يكن إماما فيجب أن يكون محيطا بجميع الأحكام؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).
  79. و لا فرق بين حكم المذي الذي لم يعرفه ثم عرفه، و بين غيره من الأحكام التي استفادها من جهة النبي (ص) و علمها بعد أن لم يكن عالما بها؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۶).
  80. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۱.
  81. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۱۳۸.
  82. و ان من صفاته ان يكون اعلم الامة باحكام الشريعة و بوجوه السياسة و التدبير... و مما يجب ان يلحق بذلك علمه بوجوه السياسة واجب عقلا؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰).
  83. و ليس يلزم على ما اوجبناه من علمه باحكام الشرائع ان يكون عالما بالصنائع و المهن و تركيب الادوية و عقد الحلوى لان ذلك كله مما لا تعلق له بما كان رئيسا فیه و لا يوجب رياسته العلم به؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).
  84. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۶۵؛ همو، الرسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷.
  85. و إنما تكليفهم المتعلق بالشريعة في ذلك أن يرجعوا إلى أهل القيم و المعرفة بالصناعات، لا أن يقوموا ذلك بأنفسهم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۵).
  86. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۵. متن کامل عبارت چنین است: إعلم أن قول أمير المؤمنين (ع) قال: سلوني قبل أن تفقدوني فإن بين جنبي علما جما لو وجدت له حملة يدل على اشتماله على علوم الدين دقيقها و جليلها و على كل ما يجوز ان يسأل عنه سائل و يسترشد اليه جاهل... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الإمام في كل زمان إنما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص الله تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفصيل و التعظيم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۴).
  87. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۳۱ و ۴۰.
  88. ليس من شرط الإمامة الإخبار عن الشيء قبل كونه، لأن ذلك معجز و قد يجوز إظهار المعجزات على أيدي الأئمة (ع) و قد يجوز ألا يظهر على أيديهم إلا أنا قد علمنا بالأخبار الشائعة أنهم (ع) أخبروا بالغائبات فعلمنا أن الله تعالى قد أطلعهم على ذلك؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲، ۳۹۱-۳۹۵؛ ج۳، ص۱۳۰).
  89. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲.
  90. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۲.
  91. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.
  92. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  93. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۵۰۶.
  94. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  95. أما المعجز فعلى ضروب منها الإخبار بالكائنات و وقوع المخبر مطابقا للخبر و منها الإخبار بالغائبات؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  96. و منها ظهور علمهم ذي الفنون العجيبة في حال الصغار و الكبر و تبريزهم فيه على كافة أهل الدهر على وجه لم يعثر عليهم بزلة و لا قصور عند نازلة و لا انقطاع في مسألة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  97. من غير معلم و لا رئيس يضافون إليه غير آبائهم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  98. أن العادة لم تجر فيمن ليس بحجة أن يتقدم في علم واحد- فضلا عن عدة علوم - من غير معلم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  99. أن كل عالم عدا حجج الله سبحانه محفوظ عنهم التقصير عند المشكلات و العجز عند كثير من النوازل والانقطاع في المناظرة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  100. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  101. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.
  102. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۶.
  103. اعلمهم کثیرا من الغائبات و الامور المستقبلات... و لیسوا عارفین بجمیع الضمائر و الغائبات علی الدوام...؛ (ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۲). افزون بر این، عبارت و عبارت‌های مشابه، مرحوم کراجکی، ناقل روایاتی است که بیانگر آگاه نبودن امام به همه امور است (ر. ک: ابوالفتوح کراجکی، معادن الجواهر، ص۴۲؛ همو، الاستنصار، ص۱۲).
  104. پیش‌تر و ضمن بحث از نظریات مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی، در این باره به تفصیل سخن گفتیم.
  105. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۷.
  106. محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۷۰۷.
  107. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر. ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
  108. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  109. و یجب أن یکون النبی معصوما من القبائح صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها...؛ (محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱. نیز ر. ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۲۱؛ همو، التبیان، ج۱، ص۱۷۰؛ ج۴، ص۳۷۳؛ ج۶، ص۱۲۲؛ ج۷، ص۲۱۷؛ ج۸، ص۱۳۷).
  110. الامام (ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ (محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸).
  111. النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر. ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶).
  112. قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة (ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ (محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸).
  113. مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
  114. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  115. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۶۷.
  116. اگرچه ممکن است در نگاه نخست «ترک مستحب» و «ترک اولی» مترادف هم به نظر آیند، حقیقت این است که میان آن دو تفاوت‌هایی هست؛ چنان که به انجام دادن کار مکروه، ترک مستحب نمی‌گوییم؛ اما آن را ترک اولی می‌دانیم؛ ضمن آنکه اصطلاح ترک مستحب، غالباً در جایی به کار می‌رود که با توجه به شأن و مقام پیامبر یا امام، اولی بود آن کار به گونه‌ای دیگر انجام می‌شد.
  117. عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن ابی الحسن (ع) قال: صوم یوم عرفة یعدل السنة و قال: لم یصمه الحسن (ع) و صامه الحسین (ع)؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسانی، ج۴، ص۲۹۸).
  118. و عند أصحابنا أن قتله القبطی لم یکن قبیحا و کان الله أمره بقتله، لکن کان الاولی تأخیره إلی وقت آخر لضرب من المصلحة، فلما قدم قتله کان ترک الاولی و الافضل؛ (محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۱۳۷. نیز درباره داستان حضرت آدم (ع) ر. ک: همان، ج۱، ص۱۶۲؛ ج۴، ص۳۷۳؛ ج۷، ص۲۱۷).
  119. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۶۹.
  120. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۱.
  121. اگرچه نگارنده، خود به تفاوت نداشتن حکم دو فرض اول اعتقاد دارد، به منظور آشنایی خوانندگان محترم با روایات این باب، دو فرض را با روایت‌های آنها جداگانه بحث خواهیم کرد.
  122. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۱.
  123. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (ع) كَانَ إِذَا فَاتَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ اللَّيْلِ قَضَاهُ بِالنَّهَارِ وَ إِنْ فَاتَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْيَوْمِ قَضَاهُ مِنَ الْغَدِ أَوْ فِي الْجُمْعَةِ أَوْ فِي الشَّهْرِ وَ كَانَ إِذَا اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِ الْأَشْيَاءُ قَضَاهَا فِي شَعْبَانَ حَتَّى يَكْمُلَ لَهُ عَمَلُ السَّنَةِ كُلِّهَا كَامِلَةً»؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسان، ج۲، ص۱۶۴، ۶۴۴).
  124. «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) رَقَدَ فَغَلَبَتْهُ عَيْنَاهُ فَلَمْ يَسْتَيْقِظْ حَتَّى آذَاهُ حَرُّ الشَّمْسِ ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَعَادَ نَادِيَهُ سَاعَةً وَ رَكَعَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ صَلَّى الصُّبْحَ وَ قَالَ يَا بِلَالُ مَا لَكَ فَقَالَ بِلَالٌ أَرْقَدَنِي الَّذِي أَرْقَدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ كَرِهَ الْمُقَامَ وَ قَالَ نِمْتُمْ بِوَادِي الشَّيْطَانِ»؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسان، ج۲، ص۲۹۰، ح۹۵ (۱۰۵۸)).
  125. روی عنه (ع) أنه أخر أربع صلوات یوم الخندق حتی مضی هوی من اللیل فقضاها علی الترتیب...؛ (محمد بن حسن طوسی، الخلاف، ج۱، ص۳۸۶).
  126. متن کامل عبارت شیخ طوسی چنین است: انا نقول انما لا یجوز علیهم السهو و النسیان فیما یؤدونه عن الله، فأما غیر ذلک فانه یجوز أن ینسوه أو یسهو عنه مما لم یؤد ذلک إلی الاخلال بکمال العقل، و کیف لا یجوز علیهم ذلک و هم ینامون و یمرضون و یغشی علیهم، و النوم سهو و ینسون کثیرا من متصرفاتهم أیضاً و ما جری لهم فیما مضی من الزمان، و الذی ظنه فاسد؛ (محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۶).
  127. گفتنی است مرحوم شیخ طوسی در مثال‌های خود به خوابیدن اشاره کرده است، نه خواب ماندن، و جواز خواب ماندن پیامبران از نماز از اطلاق عبارت ایشان به دست می‌آید.
  128. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۱.
  129. به یک نمونه از این روایات توجه کنید: «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) عَنْ رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَنَامَ حَتَّى يُصْبِحَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ عَلَيْهِ قَالَ لَا يَضُرُّهُ هَذَا وَ لَا يُفْطِرُ فَإِنَّ أَبِي (ع) قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَصْبَحَ جُنُباً مِنْ جِمَاعٍ غَيْرِ احْتِلَامٍ قَالَ لَا يُفْطِر»؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج۴، ص۲۱۰، ح۱۷ و ح۲۶-۲۷، ص۲۱۳.
  130. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۴.
  131. محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج۲، ح۲۶، ص۳۴۶، مرحوم شیخ این حدیث را از زبان امام صادق (ع) در کتاب الاستبصار (ج ۱، ح۱۶، ص۳۶۹ و ح۴، ص۳۷۰)، نیز نقل می‌کند.
  132. محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج۲، ح۴-۵، ص۳۷۰-۳۷۱ و ح۴۹، ص۳۵۲.
  133. محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج۲، ح۳۷، ص۳۴۹.
  134. محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج۲، ح۳۷، ص۳۴۹.
  135. محمد بن حسن شیخ طوسی، الاستبصار، ج۱، ذیل ح۶.
  136. «عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: صَلَّى عَلِيٌّ (ع) بِالنَّاسِ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ وَ كَانَتِ الظُّهْرُ ثُمَّ دَخَلَ فَخَرَجَ مُنَادِيهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) صَلَّى عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ فَأَعِيدُوا وَ لْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خرسان، ج۳، ص۴۰، ح۵۲ (۱۴۰)).
  137. فهذا خبر شاذ مخالف للاخبار کلها و ما هذا حکمه لا یجوز العمل به، علی أن فیه ما یبطله و هو ان أمیر المؤمنین (ع) أدی فریضة علی غیر طهر ساهیا عن ذلک وقد آمننا من ذلک دلالة عصمته (ع)؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خرسان، ج۳، ص۴۰، ح۵۲).
  138. محمد بن حسن شیخ طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۶۴-۱۶۵.
  139. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۴.
  140. نبینا محمد (ص) معصوم - من اول عمره إلی آخره، فی اقواله و افعاله و تروکه و تقریراته - عن الخطأ والسهو والنسیان؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۷. نیز ر. ک: همو، التبیان، ج۳، ص۲۵۳).
  141. بدلیل انه لو فعل المعصیة لسقط محله من القلوب، و لو جاز علیه السهو و النسیان لارتفع الوثوق من اخباراته، فتبطل فائدة البعثة و هو محال؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۷).
  142. الأئمة الذین نذهب الی امامتهم المعصومون،... ان افعالهم حجة و لا یجوز علیهم الخطا و القبیح؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰).
  143. فان الامام یرجع الی اهل الخبره فیما یصح عنده من قول اهله حکم ما فیه بما هو عالم به من الحکم من جهة الله تعالی فان اختلف اهل الصنایع رجع الی قول اعدلهم فان تساووا کان مخیرا فی جمیعه و یکون ذلک تکلیفه؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۶۶. نیز ر. ک: همو، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲).
  144. محمد بن حسن شیخ طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۱. نیز ر. ک: همان، ج۷، ص۶۸.
  145. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۷.
  146. محمد بن حسن شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ص۱۳۳-۱۳۴.
  147. و إنما یجب أن یکون الإمام عالما بما أسند إلیه فی حال کونه إماما فأما قبل ذلک فلا یجب أن یکون عالما؛ (محمد بن حسن شیخ طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۹۲-۱۹۳).
  148. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۷۹.
  149. برای آشنایی با این روایات ر. ک: ابوالعباس مستغفری، طب النبی (ص) عبدالله و حسین ابنابسطام، طب الائمة (ع)، همو، طب الرضا (ع).
  150. محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۸۰.
  151. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  152. و الصحیح أن الجهل قبیح علی کل حال،... ان استحقاق الذم علیه یشرط بالعمد فاما قبحه فلا کما نقوله فی الظلم سواء؛ (محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۵).
  153. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱.
  154. «عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ، قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) كَثِيراً مَا يَقُولُ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ أَرْضٍ مُخْصِبَةٍ وَ لَا مُجْدِبَةٍ، وَ لَا فِئَةٍ تُضِلُّ مِائَةً أَوْ تَهْدِي مِائَةً إِلَّا وَ أَنَا أَعْلَمُ قَائِدَهَا وَ سَائِقَهَا وَ نَاعِقَهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ (محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۵۸).
  155. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۸۰.