مرجعیت دینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

مرجعیت دینی به معنای محل رجوع بودن پیامبران و اوصیا در امور دینی است. از آنجا که دین اسلام آخرین و کامل‌ترین ادیان است و با توجه به اینکه در زمان حیات پیامبر (ص)، امکان بیان تمام احکام وجود نداشت، لذا بعد از ایشان باید مرجع و راهنمای معصوم وجود داشته باشد تا احکام اسلامی را برای مردم بیان کرده و آنان را هدایت کند. براساس ادلۀ عقلی و نقلی این شأن برای اهل بیت (ع) ثابت شده است.

مقدمه

از جمله شئونی که برای انبیا و اوصیا به ویژه پیامبر خاتم و اهل بیت (ع) اومطرح شده است، مرجع دین بودن آنان در احکام و معارف است که با قطع شدن وحی و رحلت پیامبر به ایشان که جانشینان آن حضرتند، منتقل شده است[۱]. این شأن برای نایبان امام (خاص یا عام) نیز قابل اثبات است.

یکی از شؤون پیغمبر، ابلاغ وحی بود، مردم متن اسلام را از پیغمبر می‌پرسیدند، آنچه در قرآن نبود از پیغمبر سؤال می‌کردند، اما مسأله این است که آیا همه احکام و دستورات و معارف اسلامی همان است که در قرآن آمده و پیغمبر به مردم گفته است؟ یا نه، پیغمبر آنچه گفته مقداری از دستورات اسلام بوده و زمان، اجازه نداده همه احکام را به عموم مردم برساند؟ قهراً چنین بوده است، و لذا پیامبر خدا (ص) تمام آنچه را که زمان، اجازه گفتن آنها را نداد به علی (ع) که وصی او بود، آموخت و او را به عنوان یک عالم ممتاز و سرآمد همه صحابه که حتی در گفته و عمل، خطا و اشتباه ندارد به مردم معرفی کرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌...»؛

«مردم! هر کس را من مولای او هستم علی مولای اوست. هر چه را که درباره اسلام می‌خواهید از من بپرسید بعد از من از علی سؤال کنید»؛ لذا لحظه آخر عمر مبارکش سر بر گوش علی گذاشت و هزار باب علم به او آموخت که از هر بابش هزار باب دیگر علم گشوده شد. بر همین اساس بود که علی (ع) تا آخرین لحظه عمر می‌فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌»، «تا من هستم از من احکام خدا را سؤال کنید».

در حقیقت، امام پس از پیامبر، یک کارشناس و اسلام شناس کامل، از جانب خداست، البته به او وحی نمی‌شود. و پس از او هم امامان دیگر تا امام زمان (ع) جانشین پیامبر (ص) می‌باشند، نه این که کارشناسی امام معصوم مثل یک مجتهد و یا بهتر از مجتهد باشد بلکه به معنای این که او تمام علوم اسلام را از پیغمبر گرفته است و بدون هیچ خطا و اشتباهی به مردم ابلاغ کرده است و این مقام از هر امامی به امام بعد منتقل شده است. شیعه برای امام علی (ع) و یازده فرزندش چنین مقامی را قائل است، ولی اهل تسنن برای هیچ کس قائل نیستند بلکه آنها هزاران اشتباه و خطا برای ابوبکر و عمر و عثمان در کتاب‌های خودشان نقل کرده‌اند؛ مثلاً آورده‌اند که ابوبکر با صراحت گفت: «إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي‌»؛ «گاهی شیطانی بر من مسلط می‌شود و من اشتباهاتی می‌کنم». هشام بن عروه از پدرش نقل کرده که ابوبکر بالای منبر گفت: «أَقِيلوُنِى فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِىٌّ فِيكُمْ»، «مرا رها کنید و خلافت را از من بگیرید، که تا علی در میان شما هست من از شما بهتر نیستم»[۲]. عمر هفتاد بار گفت: «لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ»؛ «اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد». که در بحث قضاوت، به تفصیل اعترافات عمر بن خطاب به خطاهای خود را آورده‌ایم. وضع عثمان و سایر خلفا در امر خطا و گناه، بسیار روشن‌تر است و نیازی به بحث ندارد.

عقیده شیعه این است که: اگر چه فقط به پیغمبر وحی می‌شده و تمام دستورات اسلام به آن بزرگوار گفته شده است اما آیا پیغمبر همه دستورات را به مردم ابلاغ کرد؟ آیا فرصت بیان کلیه احکام را داشت؟ شیعه می‌گوید: آنچه از احکام اسلام باقی مانده بود و وقت بیان آن نرسیده بود پیامبر به علی (ع) آموخت، و علی هم به مردم یاد داد و پس از علی (ع) نیز سایر امامان، احکام را برای مردم بیان کرده و می‌کنند؛ و این است معنای تکمیل دین. و لذا با نصب علی بن ابی طالب در غدیر خم آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳] نازل شد؛ یعنی با نصب امام علی (ع) دین به کمال رسید. از همین روست که در مبانی اصلی و اساسی مذهب شیعه، پس از نبوت، امامت قرار دارد. اما اهل تسنن معتقدند که پیامبر، همه احکام را به اصحابش گفته است. به خاطر همین اعتقاد، از پاسخ دادن به بسیاری از سؤال‌ها، بر اساس ملاک‌های شرعی ناتوانند و ناچار پناه به قیاس، استحسان و اجتهاد و آراء شخصی می‌برند. در حقیقت آنها می‌گویند: خدا دین را ناقص فرستاده و با آراء و عقاید شخصی ما کامل می‌شود![۴].[۵]

معناشناسی

مرجعیت در لغت به معنای محل رجوع بودن است. افراد هر جامعه با توجه به تخصص‌هایی که دارند محل رجوع دیگران بوده و گفته ایشان در آن امور مورد قبول همگان است. پیامبران نیز با توجه به ارتباطشان با عالم غیب از طریق وحی، محل رجوع دیگران در امور دینی هستند که از آن به مرجعیت دینی تعبیر می‌‌شود و گفته ایشان در ابلاغ و تبیین آموزه‌های دینی حجت بر دیگران است و بعد از ایشان به دلیل جلوگیری از انحراف در دین و آموزه‌های آن کسانی که همچون پیامبران، معصوم بوده و همچنان ارتباطشان با عالم غیب از طریق الهام و نه وحی، برقرار است می‌‌توانند عهده دار این مسؤولیت باشند[۶].

ضرورت مرجعیت دینی

دین یعنی راه و رسم زندگی که مؤمن و کافر همه دارای دین هستند چراکه هیچ کس از داشتن راه و روشی برای رسیدن به هدف خویش بی نیاز نیست و از آنجایی که سازنده، کاملترین شناخت را نسبت به شیء سازنده دارد، فقط اوست که می‌‌تواند برنامه ای بی نقص را برای آن تهیه کند و در مورد انسان خداوند که خالق اوست برنامه ای ارائه داده که از آن به دین تعبیر می‌‌شود و چون ارتباط مستقیم میان خداوند با انسان‌ها امکان‌پذیر نیست این دستورات در قالب کتاب آسمانی توسط پیامبران برای انسان فرستاده شده است و ایشان را به محتویات کتاب آگاه ساخته تا آن را به انسان‌ها ابلاغ کند و بعد از ایشان نیز از روی لطف این کار را به جانشینان آنها که همچون خودشان معصوم و آگاه به تفسیر کتاب الهی هستند سپرده است. لذا خلقت با پیامبر آغاز و با خلیفه وی پایان می‌‌پذیرد، تا انسان در هیچ برهه ای از زمان بدون کتاب و مُبیّن آن نباشد[۷].

به بیانی دیگر پیروی صحیح از چیزی یا کسی به عنوان "مرجع" عبارت است از پیروی ناقص از کامل (جاهل از عالم) که در آیۀ ﴿أَ فَمَن يهَْدِى إِلىَ الْحَقّ‏ِ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يهَِدِّى إِلَّا أَن يهُْدَى‏‏[۸] به آن اشاره شده است و باید دانست شرط بی‌نیازی انسان از هدایت دیگران این‌ است‌ که‌ از هدایت ویژۀ خداوند برخوردار باشد. علاوه بر دلیل نقلی، استدلال عقلی نیز بر ضرورت مرجعیّت و لزوم استمرار مرجعیّتی‌ مصون‌ از‌ خطا دلالت دارد: یک‌ جامعه نیازمند مرجعیّتی پی‌درپی و مصون از خطاست. از جمله دلایل نیازمندی جامعۀ دینی به مرجعیّت، این است که‌ مردم‌ در شناخت‌، شناساندن و اجرای دین، از خطا مصون نیستند. بنابراین اگر مرجع‌ نیز از خطا و لغزش مصون نباشد، به مرجع دیگری نیاز است و اگر او نیز مصون نباشد، باز هم مرجع‌ دیگری‌ نیاز‌ است و لازمۀ آن تسلسل بوده که باطل است[۹]. روش و سیرۀ عقلا نیز از گذشته‌، بر‌ این بوده که برای یافتن پاسخ پرسش‌های خویش، همواره به متخصصان و خبرگان در همان‌ دانش‌ و حرفه‌ مراجعه می‌کرده‌اند[۱۰].

ساحت‌ها و قلمروها

ساحت‌ها و حوزه‌هایی که معصومین (ع) در آن مرجع دینی مسلمین شناخته شده‌اند به گستره خود دین برخوردار از وسعت و گستردگی است که شامل همه عرصه‌های دین؛ اعم از حوزه‌های اعتقادی، فقهی، اخلاقی و غیره می‌شود. علاوه براینکه ائمه (ع) نیز به نقش خود در این سه بُعد، به ویژه در احکام فقهی تأکید کرده‌اند[۱۱].

نخست: مرجعیت فرهنگی

مرجعیت تربیتی

مرجعیت اخلاقی

حجت های الهی در حوزۀ اخلاقی مرجع امت اسلامی اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات اخلاقی ایشان پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب‌هایی مانند: «الزهد»، «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، «الخصال» و «مکارم الاخلاق» به طور عمده دربردارندۀ روایات اخلاقی است[۱۲].

دوم: مرجعیت علمی (مرجعیت معرفتی)

مرجعیت علمی بدین‌معناست که پیامبران و امامان منصوب از جانب خدای تبارک و تعالی، مفسر و مبیّن دین و بیان‌کنندۀ معارف و احکام الهی و حافظان و شارحان دین هستند[۱۳]. به عبارت دیگر مرجعیت‌ علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون سنت نبوی‌، تفسیر قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم مردم و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند[۱۴].

مرجعیت علمی به چند قسم تقسیم می‌شوند:

مرجعیت اعتقادی (مرجعیت بینشی)

حجت های الهی (ع) در حوزۀ اعتقادی مرجع امت اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات اعتقادی ایشان پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب التوحید شیخ صدوق دربردارندۀ روایات اعتقادی در باب توحید است[۱۵].

مرجعیت حقوقی (مرجعیت فقهی)

پیامبران و امامان (ع) در حوزۀ فقهی مرجع امت اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات فقهی امامان معصوم پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب‌هایی همچون فروع کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار همگی درباره روایات فقهی است. افزون بر آن، ائمۀ اطهار نیز گاه به نقش خود در این بُعد تأکید کرده‌اند. برای نمونه، در روایات متعددی از پاسخ‌گویی امام نسبت به حلال و حرام مردم سخن گفته شده است، چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «همیشه زمین به‌ گونه‌ای است که برای خداوند در آن حجتی است که حلال و حرام را به مردم می‌‌شناسانند و آنان را به سوی خدا دعوت می‌کنند»[۱۶].[۱۷]

سوم: مرجعیت سیاسی (مرجعیت حاکمیتی)

چهارم: مرجعیت قضایی

حق حکم و حق قضاوت از جمله اموری است که اولاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد. در قرآن کریم، بارها از حکم کردن پیامبران سخن به میان آمده که یکی از مصادیق آن، داوری و قضاوت میان مردم است؛ ضمن آنکه همان حکم کردن نیز در آیاتی به ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مقید است؛ چنان‌که خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۱۸].[۱۹] این منصب، از جانب خدای متعال به پیامبران و امامان معصوم واگذار شده است.

پنجم: مرجعیت نظارتی

حجت‌های الهی (ع) همان‌گونه که دارای وظیفه در امر تبلیغ و تبیین و اثبات حقایق الهی، برای دفاع و جلوگیری از انحرافات دینی منصب مرجعیت نظارتی نیز دارند. پیامبران و امامان جامعه، وظیفه دارد بر دین مردم نظارت داشته باشد تا اگر بدعتی ایجاد شد، بتوانند دین را به حالت صحیح برگردانند. امام صادق (ع) فرمود: «همانا زمین خالی نمی‌شود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه مؤمنان چیزی را به دین افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی را کم کردند، آن را تمام کند»[۲۰]. همچنین ایشان وظیفۀ رفع اختلاف‌های مردم در تفسیر دین و جلوگیری از جریان‌های انحرافی را هم عهده‌دار بودند[۲۱].

فواید و کارکردهای مرجعیت دینی

مرجعیت دینی کتاب خدا

مرجعیت دینی پیامبران

مرجعیت دینی پیامبر خاتم

مرجعیت دینی اهل بیت

شیعۀ امامیه معتقد است با استفاده از ادلۀ عقلی و تاریخی و با تمسک به آیات و روایات بعد از رسول خدا (ص) به انسان‌های معصومی نیاز است که بتوانند سنت واقعی پیامبر (ص) را تبیین نموده و در موارد اختلافی پناه مردم باشند و اینان کسانی جز اهل بیت (ع) نیستند[۲۲].

مرجعیت دینی امام

از دیدگاه شیعه امامیه

شیعه امامیه معتقد است همان‌گونه که پیامبر معارف دینی را از منبعی خطاناپذیر گرفته و در اختیار مردم می‌گذاشت، بعد از او افرادی خاص دارای همین منزلت و منصبند[۲۳] و به دلیل عصمت و ارتباط ائمه با عالم غیب از طریق الهام و نه وحی، تبیین و تفسیر آنان از آموزه‌های دینی مانند پیامبر، حجت الهی خواهد بود[۲۴]. در مدت زمان پیامبری نبی مکرم، چنین ظرفیتی نبود که همه احکام برای مردم بیان شود و امکان هم ندارد که چنین دینی، ناقص بیان شده باشد، لذاست که نیاز به امام روشن است[۲۵].

از دیدگاه مذاهب اهل سنت

اهل سنت معتقدند پیامبر اکرم (ص) همۀ آنچه که برای سعادت بشر لازم بود را بیان کردند و با رحلت او بیان واقعی احکام به دور از هرگونه خطا و اشتباهی به پایان رسید و به تدریج این اندیشه که صحابۀ پیامبر (ص) در تفسیر دین از صلاحیت بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند، قوت گرفت تا جایی که این افراد تمام تلاششان را برای از بین بردن موقعیت اجتماعی ائمه به کار گرفتند[۲۶]، اما اهل سنت به دلیل انکار شرط عصمت و ارتباط با عالم غیب در امامت از یک‌سو و پذیرفتن عدم عصمت خلفای راشدین و خطاهای علمی‌ آنان، نمی‌‌توانند امام و حاکم را به وصف "مرجعیت علمی‌ و دینی" متصف نمایند[۲۷].

مرجعیت دینی صحابه

از دیدگاه شیعه امامیه

از دیدگاه مذاهب اهل سنت

اهل سنت در مقابل مرجعیت دینی اهل بیت (ع) به مرجعیت دینی صحابه معتقد شده و آن را تبلیغ می‌‌کنند. یکی از روایاتی که ایشان برای ادعای خود مطرح می‌‌کنند روایتی است که از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌‌کنند که فرمود: «اصحاب من مانند ستارگانند به هر کدام از آنها اقتدا کنید هدایت می‌‌یابید»[۲۸]. اهل سنت با توجه به این حدیث سمت صحابه را مصدر تشریع و استنباط احکام قرار داده‌اند. منتها با بررسی سندی و محتوایی روایت روشن می‌‌شود اولا روایت از لحاظ سندی ضعیف است، ثانیا عملکرد برخی از صحابه بیانگر آن است که نمی‌تواند به عنوان حجت برای احکام قرار بگیرد[۲۹].

مرجع تقلید

یکی از اموری که در دوران غیبت کبرا اهمیت ویژه‏ای دارد، تقلید از مجتهد جامع شرایط است. علمای شیعه امامیه می‌‏گویند: عمل به تقلید، به دلایل عقلی و نقلی لازم و واجب است. عقل، دستور می‏‌دهد که فرد ناآگاه، از دانشمندی آگاه و دانا راهنمایی بجوید و از او تقلید کند. مرجع تقلید، مجتهدی عادل و وارسته است که قوانین اسلام را بر اساس قرآن، سنت، اجماع و عقل استنباط می‌‏کند. سلسله مراجع بزرگ تقلید از رحلت چهارمین نایب ویژه "ابو الحسن علی بن محمد سمری" در سال ۳۲۹ ق به بعد آغاز شد. در این زنجیره، نام محمد بن یعقوب کلینی، محمد بن علی بن بابویه قمی و ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، تا امام خمینی که همه از مجتهدان شیعه و مراجع تقلید می‏‌باشند، قابل ذکر است. نجف اشرف، از زمان شیخ طوسی، مرکز علمی شیعه قرار گرفت و مجتهدان بزرگ بیشتر، آن‏جا به تحصیل علم پرداختند. به نظر نمی‌‏رسد که نهاد مرجع تقلید، تا پیش از زمان شیخ محمد حسن اصفهانی نجفی جنبه مرکزیت عام یافته باشد. جانشین بلافصل او شیخ مرتضی انصاری بزرگ‏ترین مجتهد زمان خود به شمار می‏‌رفت. از آخرین مراجع تقلید که به رحمت ایزدی پیوسته و در زمان خود نزد طبقات مختلف جامعه مقبولیت عمومی داشتند، سید ابو الحسن اصفهانی، حاج آقا حسین بروجردی و سید روح للّه موسوی خمینی را می‌‏توان نام برد[۳۰].

امامان معصوم، پیروان خود را در عصر غیبت امام زمان (ع) به فقهای عادل شیعه ارجاع داده‌اند و فرموده‌اند در "حوادث واقعه" و رخدادها به راویان احادیث و آشنایان به کلام و نظر أئمه رجوع کنند. از این رو به فقیه جامع الشرایط "مَرجع" گفته می‌‌شود. مردم با مراجعه به مرجع تقلید، احکام دینی خود را می‌‌شناسند و به آن عمل می‌‌کنند. مرجعیت، همان مقام علمی و دینی است که عالمان دین دارند و دلیل آن، روایات أئمه است. نظر فقهی و دینی مرجع تقلید، برای مردم دیندار، حجت شرعی است و عمل به آن را وظیفه خود می‌‌دانند. از این رو نهاد مرجعیت در طول تاریخ شیعه به خصوص در صد سال اخیر، موقعیت و حساسیت مهمی یافته و به عنوان پشتوانه همبستگی دینی مردم به شمار می‌‌رود و سدی محکم در برابر نقشه‌های دشمنان با تحریف‌های دینی با گسترش مفاسد اجتماعی است. مرجع تقلید، در نظر مقلدان از قداست و محبوبیت خاصی برخوردار است و نظر او را نظر امام معصوم می‌‌دانند[۳۱].

مرجعیت دینی نایب امام

مرجعیت دینی نایب خاص امام

مرجعیت دینی نایب عام امام (فقیه جامع‌الشرایط)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان (ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.
  2. حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۳۹۲.
  3. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  4. روایت عبدالعزیز بن مسلم از امام علی بن موسی الرضا (ع) که ترجمه آن در تعریف امامت گذشت از این موقعیت و مرتبه امامت به خوبی پرده بر می‌دارد.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۳۴.
  6. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان (ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۱۳.
  7. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام؛ رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.
  8. «آيا آنكه به حقّ رهنمون مى‏ گردد سزاوارتر است كه پيروى شود يا آنكه راه نمى ‏يابد»؛ سورۀ یونس، آیۀ ۳۵.
  9. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: ربـّانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی و خواجه نصیرالدین طوسی، کـشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، شرح: جمال الدین علاّمه حلّی.
  10. ر. ک: رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۳ ـ ۱۵.
  11. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۲۲ – ۲۳۵.
  12. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  13. ر. ک. سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان (ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.
  14. ر. ک. رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.
  15. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  16. «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا حُجَّةٌ یَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ الغیبة نعمانی، ص۱۳۸.
  17. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  18. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه 48.
  19. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۷۹.
  20. «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ»؛ کافی، ج۱، ص۱۷۸.
  21. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  22. ر. ک: رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص ۱۳.
  23. ر. ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۱ - ۱۰۴.
  24. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲.
  25. ر. ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۱ - ۱۰۴.
  26. ر. ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۹۱ – ۹۵؛ سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ص۹۱ ـ ۹۵.
  27. ر. ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲.
  28. «أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ»
  29. ر. ک: رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۵۹۲ ـ ۶۰۷.
  30. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۹۰.
  31. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۶.