بنیساج
مقدمه
بنیساج سلسلهای از امیران ایرانی راهدار حرمین و حاکم آذربایجان در سده سوم ق بودند. برخی از امیران ساجی دارای منصب راهداری حرمین بودند. آنان در زمان مأمون یا معتصم وارد دستگاه خلافت عباسی شدند.
ابوساج سرسلسله ساجیان به خاطر خدمات زیاد در دستگاه خلافت عباسی از طرف متوکل به بازرسی راه مکه مأمور شد. حکمرانی سوریه، سرپرستی کوفه، حکومت سواد و... از جمله مناصب وی است. او در مأموریت پاسداری از راه کوفه تا حجاز خدمات فراوانی ارائه کرد و سرانجام در جندیشاپور درگذشت.
در سال ۲۶۶ق. حکمرانی حرمین و راهداری مکه به محمد بن ابیساج رسید. امارت وی بر راههای حج، ولایت عقد و شرف، حکمرانی آذربایجان و مراغه از جمله مناصب وی است. یوسف بن ساج حکمران بعدی بنوساج بود. او از طرف معتمد عباسی حکمرانی آذربایجان را به دست گرفت اما بعد از چندی از فرمان خلیفه سرباز زد و دستگیر و زندانی شد. اما بعد از آزادی دوباره حکمرانی آذربایجان به او داده شد. او از طرف خلیفه مأموریت مقابله با قرمطیان شد؛ ولی شکست خورده و به دست ابوطاهر قرمطی کشته شد.[۱]
معرفی اجمالی
خاستگاه اولیه ساجیان (بنی ساج)، آسیای میانه و بهطور دقیق، ماوراء النهر بود.[۲] برخی محققان، آنان را سُغدی و برخی دیگر، از فرغانیهای[۳] ماوراء النهر دانستهاند.
بنیساج از سال ۲۷۶ تا ۳۱۹ق. در آذربایجان، اَران و گاه ارمنستان و حدود ری حکومت کردند[۴] از امیران ساجی، منصب راهداری حرمین به ابوساج دیوداد بن دیودست، محمد افشین فرزند دیوداد، و ابوالقاسم یوسف بن دیوداد رسید و حکومت آذربایجان تنها از آن دو تن اخیر شد و خود ابوساج به رغم نقش اساسی در برآمدن خاندانش، به این مهم دست نیافت. ساجیان نخست در روستاهای جَنبَکاکِث و سویدَک در آسیای میانه سکونت داشتند[۵] در این مناطق، مواد نخست سلاحهای آهنین به دست میآمد و در فرغانه ساخته میشد و به سرزمینهای دیگر تا بغداد صادر میگشت[۶][۷]
واژشناسی
نسبت ساجی از زندگی آنها در خانههایی از نی مانند کپرنشینان امروزین، نشأت گرفته است[۸] پارهای محققان ریشه نامهایی همچون "دیوداد" و "دیودست" را در فرهنگ قوم و زبان سُغدی جستجو کرده و گفتهاند که اینان پیش از فتح ماوراءالنهر به دست مسلمانان که دیو را بر خلاف زردشتیان میستودهاند، پیرو یکی از آیینهای کهن آریایی بودهاند[۹] بر پایه دیدگاه دیگر، ساجیان اصالتاً از فرغانیهای بودایی بودند و نامهای نامانوس آنها از سنت و فرهنگ این سرزمینها گرفته شده است[۱۰] نام دیوداد فرزند دیودست را به گونههای دیگر نیز آوردهاند[۱۱]
معرفی این خاندان با عنوان ساجدی به جای ساجی که در برخی از منابع معاصر آمده،[۱۲] آشکارا خطا است. امیران ساجی، به ویژه یوسف، در دوران حکومت خود در شهرهایی همچون اردبیل، مراغه، و بَردَعه آذربایجان دارالضرب داشتند که نشانه رونق اقتصادی در قلمرو آنان بود[۱۳] اکنون در موزه دولتی ارمیتاز پترزبورگ سکههایی از یوسف بن ابوساج موجود است که محل ضرب آن طی سالهای ۲۹۳ تا ۳۱۲ق. در شهرهای بردعه، مراغه و اردبیل بوده است[۱۴][۱۵]
ورود به خلافت عباسی
از آغاز ورود ساجیان به دستگاه خلافت عباسی، آگاهی روشنی در دست نیست. ساجیان با مسلمان شدن و راه یافتن به دستگاه خلافت عباسی و جلب توجه خلفای عباسی به مقاماتی والا دست یافتند.[۱۶] شماری از پژوهشگران معاصر با توجه به استیلای مسلمانان بر اُسروشَنه یا اشروسنه، از مناطق کهن ماوراءالنهر، و اسلام آوردن واپسین امیر آنجا به دست مأمون برآنند که ابوساج در همین دوره یا اندکی بعد اسلام آورده است[۱۷] ساجیان را از کهنترین سلسلههای ایرانی مخالف خلافت عباسی دانستهاند[۱۸]
این نظر که ساجیان خاندانی علمی، دارای جایگاه سیاسی و اجتماعی مؤثر بوده و در برابر قشریگرایی دستگاه خلافت مبارزه کردند،[۱۹] با آگاهیهای موجود از ساجیان که فرماندهانی جنگجو و مردانی سختکوش و پر هیبت بودند، سازگار نیست. اصل مخالفت آنها با دستگاه خلافت عباسی در برهههای خاص، رخدادی پذیرفتنی است؛ اما بُعد علمی آنها در منابع گزارش نشده است.
در تحلیلی دیگر، موقعیت یافتن ساجیان را بهکوشش خلافت عباسی برای کسب قدرت از طریق حاکمان و خاندانهای محلی توانمند پیوند دادهاند. گفتهاند که ساجیان نمونهای مهم از اینگونه خاندانها بودند که توجه خلفای عباسی را به خود جلب کردند. بدینسان، عباسیان بر سپاهی مرکب از آذربایجانیان و وابستگان به خاندانهای فئودالی ساجی تکیه کردند[۲۰]
آغاز گزارشها از آمدن ساجیان به دستگاه خلافت عباسی، به ۲۲۲ق. بازمیگردد که به موجب آن، ابوساج از سرداران افشین فرمانده سپاه خلیفه عباسی بود[۲۱] و برای نبرد با بابک خرمدین از سوی معتصم به آذربایجان فرستاده شد و در رأس دستهای از سواران اُشروسِنی از خود دلیری نشان داد. ابوساج در سال ۲۲۴ق. فرماندهی سپاهی از دماوند را بر عهده داشته که برای نبرد با مازیار، حکمران محلی طبرستان، اعزام شد[۲۲] ابوساج در مأموریت سرکوب منکجور، حاکم ارمنستان شد[۲۳] و با تغییر خلیفه، به سبب خدماتش در سال ۲۴۴ق. از سوی متوکل عباسی به بازرسی راه مکه مامور شد[۲۴]. در ۲۴۹ق. ابوساج پس از سرکوبی شورش تَنوخِیها در قِنَسرین در شمال سوریه، حکمران آنجا شد[۲۵] در سال ۲۵۱ق. ابوساج به کاخ ابنهبیره، تختگاه عاملان و راهداران در ۱۲ فرسخی بغداد، رفت.
ساجیان به دنبال خدماتشان به دستگاه خلافت عباسی، از سال ۲۷۶ تا ۳۱۹ه.ق و بنا به قول دیگر، از سال ۲۷۹ تا ۳۱۷ه. ق، در آذربایجان، اران و گاه ارمنستان و حدود ری حکومت کردند.[۲۶] ساجیان بهصورت ظاهری، تابع و مطیع دستگاه خلافت بودند، اما آنها را از قدرتمندترین سلسلههای ایرانی میتوان بهشمار آورد که در مقابل خلفا علم استقلال برافراشتند[۲۷][۲۸]
ارتباط ساجیان با حجاز
ارتباط ساجیان با حجاز از آنجا آغاز شد که متوکل عباسی بهسبب خدمات ابوساج، در سال ۲۴۴ه. ق، او را مأمور بازرسی راه مکه از مسیر کوفه کرد و سرپرستی کوفه و سرزمینهای پیرامون را به او سپردند.[۲۹] قصر ابن هبیره را یزید بن عمر بن هبیره فزاری، حکمران اموی عهد مروان بن محمد، ساخت[۳۰] و به دلیل استقرار کارگزاران در آن، نقشی مهم در مراقبت و نگهبانی از راهها داشت. در رونق این ناحیه کوشش شد و باریکه آبی از فرات به آن کشیدند[۳۱] شمار منزلگاههای کوفه تا مکه ۳۱ مورد و مسافتش از طریق مدینه حدود ۸۴۵ میل و از طریق نجد ۷۴۵ میل (حدود ۱۳۰۰کیلومتر) بود.
منزلگاه فید (منزل ۱۵ از ۳۱ منزل) که تقریباً در وسط این راه قرار گرفته بود، بهسبب داشتن موقعیت نظامی مناسب، بازار و امکانات رفاهی برای حاجیان، بهعنوان مرکزیتی برای راهداران انتخاب شده بود و حاجیان، وسایل و کالاهایشان را در این شهر به امانت میگذاشتند.[۳۲] از گزارشها برمیآید که ساجیان و سپاه زیرنظر آنها پاسداری از منزلگاهها و راهها و بدرقه حاجیان و کاروان عراق و رفت و آمدهای این مسیر طولانی را برعهده داشتند؛
ابوساج در سال ۲۵۱ه.ق در قصر ابن هبیره در ١٢ فرسخی بغداد مستقر شد که تختگاه راهداران محسوب میشد[۳۳] و با سپاه زیر نظرش به مراقبت و نگهبانی از این مسیر طولانی راه حج مشغول گردید. ابوساج در همین سال چند بار با تُرکها جنگید و سرکرده آنها، بایکباک، را که مایه ناامنی شده بود، همراه گروهی از ترکها کشت و شماری را اسیر کرد[۳۴] و باقیمانده ترکها و مغربیان را از عراق بیرون راند[۳۵] گویا در همین سال در بازگشت از مکه، ۳۶ نفر از اعراب راهزن را که مزاحم امنیت حاجیان شده بودند، دستگیر کرد و آنها را روانه زندان بغداد کرد[۳۶][۳۷]
پاسداری از راه کوفه تا حجاز
ابوساج پس از خلافت یافتن معتز در ۲۵۲ق. موقعیتی استوار یافت و فرمان حکومت سواد، کناره رود فرات، را گرفت[۳۸] و مأمور پاسداری از راه کوفه تا حجاز شد؛ ابوساج در انجام مأموریت راهداری مکه سیاستهای اجرایی ویژه بهکار بست. او در هر منطقه فرماندهی با نیروی کافی مستقر کرد. یک تن را به انبار و فردی دیگر را به کوفه فرستاد و کسانی را روانه قصر ابنهبیره نمود و همراه این فرماندهان، نظامیانی برای انجام ماموریت فرستاد. از سوی دیگر، ابوساج دستهای نظامی، سواره و پیاده، برای بررسی قلمرو و موقعیت راهها و بیرون راندن راهزنان تعیین کرد[۳۹] به گزارش طبری، ابوساج برای ایجاد امنیت در راهها، دستههای ویژه کوچک سامان داد و آنها را مامور بازرسی راهها و منزلگاهها کرد[۴۰] سپس خود به بغداد آمد و در آن شهر با گروهی از طالبیان به سرکردگی ابوهاشم جعفری که قصد رفتن بهکوفه داشت، روبهرو گشت و مانع سفر آنها شد. سیاست دیگر ابوساج در مراقبت از راه کوفه تا مکه، شناسایی و جلب گروههای مشکوک بود [۴۱][۴۲]
دور کردن ابوساج از مرکز خلافت
ابوساج شاید به جبران آنچه در گذشته در خدمت به عباسیان و پشت کردن به فرماندهان نامدار ایرانی کرده بود، در نبرد دیر العاقول میان یعقوب لیث و معتمد عباسی، به هواداری از سپاه ایران شرکت جست. از اینرو، از چشم الموفق برادر معتمد افتاد و اموال و املاکش مصادره شد[۴۳] بعدها وی امیر مصر و قنسرین و مرزهای شام (عواصم) شد[۴۴] و حکمرانی اهواز در ۲۶۱ق. به او سپرده گشت و به سود عباسیان با زنگیان جنگید[۴۵] همه اینها برای دور کردن او از پایتخت خلافت بود. وی سرانجام به سال ۲۶۶ق. در جندیشاپور درگذشت[۴۶][۴۷]
حکمرانی محمد بن ساج
در سال ۲۶۶ق. حکمرانی حرمین و راهداری مکه (منصب عمل الحرمینی) پس از ابوساج، با نظر وی[۴۸] یا از سوی امیر صفاری، عمرو بن لیث (۲۶۵- ٢٨٧ﻫ.ق) که آن را از خلیفه عباسی گرفته بود، به فرزند ابوساج به نام ابوالمسافر محمد بن ابوساج دیوداد ملقب به افشین واگذار شد.[۴۹]محمد بن ابوساج آنگاه که به مکه رسید، با ابنمخزومی که مدعی همین مقام بود، جنگید و او را شکست داد[۵۰]
در گزارش دیگر آوردهاند که به سال ۲۶۶ق. پس از غارت کَسوه کعبه از سوی گروهی از اعراب، محمد بن ابوساج به مکه آمد و پس از سلطه بر ابن مخزومی که امیر مکه بود، از جانب خلیفه، حکم حکمرانی حرمین را دریافت نمود[۵۱] بهروایت ابنفهد مکی(م. ۹۲۲ق.) عمرو بن لیث ولایت مکه را از خلیفه گرفت و به محمد بن ابوساج واگذار نمود[۵۲]
گزارش تاریخ سیستان در اعطای ولایت سرزمینهایی بسیار از بغداد و ایران تا هند و سند و منصب عمل الحرمین به عمرو از سوی خلیفه[۵۳] این نظر را تأیید میکند. بهنظر میرسد امارت وی بر راههای حج، ولایت عقد و شرف بوده نه ولایت مستقیم؛ یعنی از طریق عمرو بن لیث این منصب را عهدهدار بوده است. محمد بن ابوساج تا ۲۶۹ق. قبایل بدوی را که در مسیر کاروانهای حاجیان راهزنی میکردند، سرکوب نمود و رَحبه و قِرقِیسیا را تصرف کرد و عامل انبار و راه فرات شد.[۵۴]
محمد بن ابوساج در ۲۷۳ق. با کمک خُمارویه بن طولون حاکم مصر، بر جزیره از شهرهای عراق و موصل تسلط یافت[۵۵] اندکی بعد، دچار اختلاف شدند و در ۲۷۵ق. در نبرد میان آن دو، محمد شکست خورد[۵۶] در ۲۷۶ق. محمد بن ابوساج برای سرکوب علویان از معتمد عباسی فرمان یافت و راهی آنجا شد[۵۷] همچنین او به حکمرانی آذربایجان دست یافت[۵۸] سپس بر عبدالله بن حسن همدانی، حاکم مراغه که سر به شورش برداشته بود، چیره شد و تا ۲۸۰ق. آذربایجان و اران را به تصرف خود درآورد[۵۹]
او در ۲۸۵ق. از فرمان خلیفه سر باز زد و به نام افشین (لقب پادشاهان اسروشنه) در آذربایجان ادعای استقلال کرد[۶۰] در گزارشی دیگر آمده است که در ۲۸۸ق. که هارون بن محمد هاشمی امیر حاج بود، محمد بن ابوساج فرماندهی راهها و منزلگاهها را برعهده داشت و پس از موسم حج، سپاه خود را بهسوی جده رهسپار کرد[۶۱]
در سال ۲۸۸ق. بیماری وبا آذربایجان را فراگرفت[۶۲] و محمد بن ابوساج و ۷۰۰ تن از یارانش را به کام مرگ فرستاد[۶۳]
پس از او فرزندش دیوداد به حکمرانی آذربایجان برگزیده شد؛ اما عمویش ابوالقاسم یوسف بن ابوساج با او مخالفت کرد و به جنگش برخاست و شکستش داد و به حکومت رسید. دیوداد ناچار شد به بغداد برود. او بعدها به خدمت حامد بن عباس، وزیر مقتدر عباسی، درآمد[۶۴]
یوسف بن ابوساج در ۲۷۱ق. در دوران خلافت معتمد عباسی ولایت مکه یافت. در این سال، احمد طایی که حاکم مدینه و راهدار منازل مدینه تا مکه بود، غلامش بدر را به امارت حج برگزیده بود. یوسف بن ابوساج نزدیک درهای مسجدالحرام با امیر حاج درگیر شد. در این میان، حاجیان جانبدار بدر شدند و یوسف بن ابوساج را دستگیر و روانه زندان بغداد کردند[۶۵] پس از چندی خلیفه عباسی یوسف بن ابوساج را حکمرانی آذربایجان داد. یوسف پایتخت خود را از مراغه به اردبیل انتقال داد و حصار مراغه را ویران کرد[۶۶] چندی بعد از اطاعت مقتدر عباسی سر باز زد و بیاجازه خلیفه، سَمباط پادشاه ارمنستان را کشت و ری و قزوین و زنجان و ابهر را گرفت و لشکر خلیفه را شکست داد[۶۷] سپس سپاه خلیفه توانست یوسف بن ابوساج را شکست دهد.
وی چند سال متواری بود و در ۳۱۰ق. اسیر و زندانی شد[۶۸] در گزارش ابنکثیر آمده که وی به سال۳۱۰ق. آزاد شد[۶۹] پس از آزادی، خلیفه عباسی او را حکومت آذربایجان، ابهر، ری، قزوین و زنجان داد[۷۰] یوسف بن ابوساج در ۳۱۳ق. همدان را تصرف کرد[۷۱]
گفتهاند که محدوده شمالی سرزمین زیر فرمانش تا دربند قفقاز ادامه داشت و او سد دربند را برای مصونیت از خطر هجوم روسها و همسایگان شمالی مرمت کرد و اران و شروان را بدین وسیله در امان داشت[۷۲][۷۳]
قتل یوسف بن ابوساج
خلیفه عباسی در ۳۱۵ق. پس از ناامن شدن راه عراق به حجاز و قتل حاجیان و غارت کاروانها از سوی قرمطیان، یوسف را به نبرد آنها گسیل داشت. اما یوسف شکست خورد و اسیر قرمطیان شد و به دست ابوطاهر قرمطی به قتل رسید[۷۴]
از این هنگام تا نزدیک دو دهه، قرمطیان بر راههای اصلی کاروان حاجیان سلطه یافتند و پس از سرقت حجرالاسود و چیره شدن بر طریق حجاز، خود بهکاروانها اجازه عبور میدادند؛ ابوالمسافر فتح بن محمد افشین که به فرمانروایی آذربایجان رسید، در ۳۱۷ق. به دست مفلح یوسفی در اردبیل مسموم گشت[۷۵] جانشینان بعد ساجیان در قلمرو پهناور آنها از ارمنستان تا ری، یاران و غلامان یوسف بن ابوساج، از جمله وصیف شیروانی، مفلح و دیسم بن ابراهیم بودند[۷۶][۷۷]
منابع
پانویس
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ صورة الارض، ج٢، ص۵٠۶.
- ↑ ر. ک: اران از دوران باستان، ص۴۴٣؛ مجمل التواریخ، ص٣۶٩.
- ↑ اران از دوران باستان، ص۴۴۲؛ نک: تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ صورة الارض، ج۲، ص۵۰۶.
- ↑ ترکستاننامه، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۱۷۹، «پاورقی».
- ↑ نک: اران از دوران باستان، ص۴۴۳.
- ↑ نک: مجمل التواریخ، ص۳۶۹.
- ↑ نک: صورة الارض، ج۲، ص۵۰۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳۶۳؛ وفیات ابن خلکان، ج۶، ص۴۱۵.
- ↑ زبده تاریخ کرد و کردستان، ج۲، ص۲۹.
- ↑ صورة الارض، ص۳۵۳-۳۵۴.
- ↑ اران از دوران باستان، ص۴۵۸.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص٩، «مقدمه».
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۵۱۰، «ابوالساج».
- ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص۱۳۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۳، «مقدمه.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۹، «مقدمه.
- ↑ نک: تاریخ طبری، ج۹، ص۴۷؛ الکامل، ج۶، ص۴۷۲-۴۷۳؛ اران از دوران باستان، ص۴۴۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۸۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۵۱۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۲۱۰؛ الکامل، ج۷، ص۸۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ اران از دوران باستان، ص۴۴٢؛ ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، ج١، ص٢١٧.
- ↑ ر. ک: فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج١، ص۴٣٩.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج٩، ص٢١٠؛ الکامل، ج٧، ص٨۶. البلدان، ص۱۴۵؛ امراء الکوفه، ص۶۴۹-۶۵۱.
- ↑ البلدان، ص۱۴۵؛ الاخبار الطوال، ص۳۵۰.
- ↑ البلدان، ص۱۴۵؛ الاعلاق النفیسه، ص۳۰۸-۳۰۹.
- ↑ ر. ک: احسن التقاسیم، ص٢۵۴؛ الاعلاق النفیسه، صص١٧۴-١٨٢؛ الملامح الجغرافیه، ص٣١.
- ↑ البلدان، ص۱۴۵؛ امراء الکوفه، ص۶۴٩-۶۵١.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۳۲۷-۳۳۳؛ تجارب الامم، ج۴، ص۳۵۳؛ الکامل، ج۷، ص۱۵۷.
- ↑ تجارب الامم، ج۴، ص۳۵۴؛ الکامل، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ امراء الکوفه، ص۶۴۹.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۳۵۳؛ الکامل، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ نک: تجارب الامم، ج۴، ص۳۴۷-۳۴۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۳۵۳.
- ↑ الکامل، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۴، ص۴۴۲-۴۴۳؛ الکامل، ج۷، ص۲۹۰-۲۹۲.
- ↑ اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ تجارب الامم، ج۴، ص۴۴۰.
- ↑ الکامل، ج۷، ص۳۳۳؛ امراء الکوفه، ص۶۵۱.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ اتحاف الوری، ج٢، ص٣۵۵.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج٣، ص۴٢٧؛ العقد الثمین، ج۲، ص۱۸۰؛ غایة المرام، ج١، ص۴۵۶ و ۴۵٧.
- ↑ العقد الثمین، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۹.
- ↑ غایة المرام، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.
- ↑ تاریخ سیستان، ص۲۳۴-۲۳۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۹، ص۵۴۹؛ تاریخ طبری، ج۹، ص۵۵۳؛ تاریخ طبری، ج۹، ص۵۹۰؛ تاریخ طبری، ج۹، ص۶۱۳-۶۲۱؛ تاریخ طبری، ج۹، ص۶۲۸؛ الکامل، ج۷، ص۳۳۳.
- ↑ تاریخ موصل، ج۲، ص۱۲۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۱۵؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۵۱.
- ↑ تجارب الامم، ج۴، ص۴۸۳؛ الکامل، ج۷، ص۴۲۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۰، ص۱۶.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۵۶.
- ↑ الکامل، ج۷، ص۴۹۱؛ النجوم الزاهره، ص۱۱۵-۱۱۶.
- ↑ الکامل، ج۷، ص۴۹۱.
- ↑ العقد الثمین، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ الکامل، ج۷، ص۵۰۹؛ تاریخ الموصل، ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۳۲؛ تاریخ الموصل، ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۰، ص۸۴؛ تجارب الامم، ج۵، ص۱۷، ۱۲۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۰، ص۸؛ المنتظم، ج۱۲، ص۲۴۴.
- ↑ صورة الارض، ص۳۳۵.
- ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص۱۳۳.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۹۹-۱۰۳؛ الکامل، ج۸، ص۹۹-۱۰۲.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۴۴.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۱۴۰؛ الکامل، ج۸، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۱۴۴-۱۴۵.
- ↑ اران از دوران باستان، ص۴۵۱-۴۵۲.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۱۱۱؛ نظری به تاریخ آذربایجان، ص۱۳۳.
- ↑ نظری به تاریخ آذربایجان، ص۱۳۴.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۶۷؛ تاریخ شروان و دربند، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ احمدی میرآقا، علی، مقاله «بنیساج»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۲۹-۳۳۰.