حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام مهدی دارد؟ (پرسش)
حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام مهدی دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری |
مدخل اصلی | وجود امام مهدی |
تعداد پاسخ | ۷ پاسخ |
حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام مهدی (ع) دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
حدیث ثقلین
- حدیث ثقلین روایتی است از رسول اکرم (ص) که به تواتر از ایشان نقل شده و عبارت است از: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»[۱].[۲]
- محدثان تمامی فرقههای اسلامی بر صحیح بودن آن اجماع و اتفاق نظر دارند و از میان علمای مسلمان کسی نیست که در صحت این روایت و صدور آن از رسول الله (ص) تردید کند[۳]. طُرق و اسناد این حدیث در کتابهای امامیه بیش از آن است که در این مختصر شمارش شود[۴]، نظیر کاری که علامه متتبع میر حامد حسین موسوی در دائرة المعارف بزرگ خود عبقات الانوار انجام داده یا کارهایی که سایر دانشمندان به آن دست زدهاند[۵].
دلالتهای حدیث ثقلین بر وجود امام مهدی (ع)
- حدیث ثقلین از طرق مختلف دلالت بر وجود امام مهدی (ع) دارد مانند:
- باقی گذاشتن پیامبر (ص) پس از خود دو جانشین را برای هدایت امت و مشخص کردن هویت و مصداق عترت: حدیث شریف به روشنی هویت ثقل دوم را با کلام رسای پیغمبر اکرم (ص) که فرمودند: «عترت و اهل بیت من» مشخص نموده است. در مورد مصداقهای اهل بیت (ع) پیامبر (ص) با احادیث و سیرۀ مکررشان آن را بیان کردهاند، مانند حدیث شریف کساء. اولاد حضرت زهرا (س) مانند امام زمان (علیه اسلام) که مقام عصمت دارند نیز داخل در این حدیث میشوند[۶].
- مطلق بودن امر تمسک از نظر زمانی و باقی بودن هر دو جانشین تا قیامت[۷]: عبارت "لا یفرق بینهما" دلیل بر این است که در هر مکان و زمانی قرآن هست و شارح قرآن و وصی پیغمبر که خداوند معین کرده است باید باشد[۸] و وجود چنین مرجعی است که طبیعتا میتواند از عهدهی صیانت دین و استمرار بخشیدن به راه و روش دینی و تطبیق آن بر حیات فردی و اجتماعی انسان، برآید[۹].
- تمسک به قرآن و عترت باهم؛ یعنی در هر زمان حجت و امامی از اهل بیت (ع) وجود دارد که هرگز از کتاب خدا جدا نمیشود[۱۰].
- امامت بقای نبوت است: حقیقت اسلام به دلیل آیۀ اکمال دین: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۱۱] و آیۀ ولایت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۱۲]و امثال اینها در ایمان است بنابراین نبی وصی میخواهد و وصایت تکویناً بقای نبوت است و دلیل بر وجود بقیة الله (ع) در این زمان از ابتدای غیبت صغرا تاکنون همان روایت ثقلین است[۱۳].
نتیجه
- در نتیجه حدیث شریف به صراحت بر وجود شخصی از عترت پیامبر اکرم (ص) که در عصر حاضر دوشادوش قرآن کریم شایستگی تمسک جستن مردم به او را داشته و معصوم باشد دلالت دارد هر چند که بنابه دلایلی در غیبت باشد، چون این غیبت امکان منفعت بردن مردم را از او از بین نمیبرد چنانکه اگر ابرها خورشید را از چشم مردمان غایب کنند باز هم منفعت خورشید به زمین میرسد[۱۴].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله بهجت؛ |
---|
آیت الله محمد تقی بهجت، به نقل از کتاب «امام زمان در کلام آیتالله بهجت» در اینباره گفته است:
«حقیقت اسلام، در ایمان است، به دلیل آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۱۵] و ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۱۶] و امثال اینها. انسان عاقل، متوجه میشود که نبی، وصی میخواهد. وصایت تکویناً بقای نبوت است. بنده ندیدهام که کسی اینگونه بگوید، ولی حقیقت مطلب همین است که دلیل بر وجود بقیة الله (ع) در این زمان، از ابتدای غیبت صغرا تا کنون، همان روایت ثقلین است با ضمیمهای که در آن است: "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي... سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُمَا وَ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا فَاسْتَجَابَ لِي"[۱۷] این روایت، با ضمیمه "سألت ربی..." دلیل بر این است که در هر جا و هر زمانی که قرآن هست و مأمورٌ به، به طوری که مرجع است، حالا یا صورتاً یا واقعاً یا بعضاً یا تماماً، هر جا که قرآن باشد، شارح قرآن هم باید باشد، وصی پیغمبر هم باید باشد، یعنی، بقاء خود صاحب قرآن که "إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ"[۱۸] خودش باید باشد. هر زمان که اسلام و قرآن هست، در همان زمان قائم، و ولیّ و عالم به اسلام و شارح قرآن که خود خدا معین کرده است، باید باشد. "لا یفرق بینهما"! نمیشود قرآن باشد ولی شارح قرآن نباشد! لذا در خود روایات اهل تسنن، الی ماشاءالله، مواردی را ملاحظه میکنید که در مورد آیه شریفه قرآن یا در مورد احکامی که آنان صادر کردهاند، حضرات معصوم خصوصاً حضرت امیر (ع)، آنها را توضیح و تبیین کردهاند، به طوری که اهل سنت نقل کردهاند که عُمَر در هفتاد موضع گفته است: "لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ"[۱۹] یا مثلا زمانی که وجود مقدس رسول الله (ص) از دنیا رفت، برادر ابوبکر آمد و گفت: "محمّد لا يموت". "پیامبر اکرم (ص) نمیمیرد". ابوبکر برای اثبات مرگ پیامبر (ص) به این آیه شریفه ﴿أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾[۲۰] استدلال کرد، و حال اینکه این نکته را نفهمیده که "إن" در آیه شریفه قرآن "إن" شرطیه است و به این معنا نیست که پیامبر میمیرد یا کشته میشود، بلکه باید به این آیه شریفه قرآن ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[۲۱] استدلال میکرد. این آیه، برای مرگ کلیه نفوس، دلیل است، نه آن آیه شریفه ﴿أَفَإِن مَّاتَ...﴾. واقعا آیا اینان شارح قرآن بودند؟! همین شارح بودن اهل بیت برای آیات شریفه قرآن که موارد عدیدهای از آن را خود اهل تسنن نقل کردهاند، دلیل قطعی بر ولایت و وصایت حضرات معصوم (ع) است. روایت ثقلین با آن ضمیمهای که در آن است، دلیل قطعی بر وجود امام زمان حیّ الی زمان ظهور است، نه اینکه بعدا موجود و متولد میشود[۲۲]»[۲۳]. |
۲. آیتالله حکیم؛ |
---|
آیتالله سید منذر حکیم در کتاب «پیشوایان هدایت، ج۱۴» در اين باره گفته است:
«این حدیث از احادیث متواتر بوده، راویان و حافظان اهل سنت و شیعه با سندهای صحیح از گروه کثیری از اصحاب پیغمبر اکرم (ص) روایت کردهاند که یکی از دانشمندان اهل سنت، به نام ابن حجر بیش از بیست تن از آنان را در کتاب خود الصواعق المحرقة [۲۴] برشمرده است. و دیگران غیر از حفاظ اهل سنت بیشتر از سی صحابی را که در اسناد این روایت آمدهاند، نام بردهاند؛ چنان که در سنن ترمذی آمده است[۲۵]، و حافظ ابوالفضل مقدسی معروف به ابن قیسرانی که از بزرگان اهل سنت است کتابی مخصوص درباره طرق این حدیث شریف تألیف نموده است[۲۶]، چنان که بسیاری از تحقیقات جدید نیز تواتر این حدیث را به نحوی که جایهیچگونه شک و شبههای باقی نماند، به اثبات رسانده است، نظیر کاری که علامه متتبع میر حامد حسین موسوی در دائرة المعارف بزرگ خود عبقات الانوار انجام داده یا کارهایی که سایر دانشمندان به آن دست زدهاند[۲۷]. از روایات مختلفی که از این حدیث شریف به دست ما رسیده است بر میآید که پیامبر مکرم اسلام (ص) مضمون این روایت را با عبارات و الفاظ نزدیک به هم در چندین مناسبت تکرار فرموده است، از آن جمله است: در روز عرفه حجة الوداع، همچنین در روز غدیر در راه بازگشت از حجة الوداع، پس از بازگشت از طائف، در جحفه، در خطبهای که در مسجد مدینه پس از بازگشت از حجة الوداع ایراد فرمودهاند و در ایام بیماری آخر عمر آن حضرت در حجره در حالی که حجره آن حضرت آکنده از صحابه بوده است[۲۸]. همه اینها کاشف از اهمیت وصیت پیامبر اکرم (ص) است و اینکه این حدیث متضمن بیان وصیت آن حضرت درباره اسلام و مسلمین بوده است وگرنه پیامبر اکرم (ص) که به هدایت مؤمنان حریص و نسبت به آنان دلسوز و مهربان بوده است، چنین اهتمامی را در رابطه با تکرار و تبلیغ این مضمون در چنین موارد مهمی که محل اجتماع تعداد زیادی از مسلمانان بوده است از خود بروز نمیداد، به خصوص که پیامبر اکرم (ص) خود برای اعلام این وصیت و تأکید آن در ملاء عام اقدام کرده، منتظر نمیشود تا کسی در این باره از ایشان سؤال کند. از بعضی روایات نیز استفاده میشود، مضمون وصیتی که در این حدیث شریف قرار گرفته، همان است که حضرت پیامبر اکرم (ص) میخواست تا آن را در آخرین روزهای زندگی مبارک خود برای مسلمانان بنویسد آن گاه که خواست ابزار نوشتن فراهم آورند تا وصیت خود را برای مردم بنویسد تا پس از او گمراه نشوند؛ چنان که در نص حدیث "کتف و دوات" در صحیح بخاری و غیر آن آمده است[۲۹] اما عدهای مانع از این کار شده اختلاف در میان آنان افتاد و آن حضرت بدون اینکه وصیتی بنویسد آن گروه را از نزد خود راند و این مطلب به طور مفصل در حدیثی که به حدیث "فاجعه روز پنجشنبه" مشهور شده آمده است، چنانکه ملاحظه میشود عبارت "هرگز پس از من گمراه نخواهید شد" که در این حدیث آمده، عبارتی است که در حدیث ثقلین نیز بارها تکرار شده است؛ چنانکه وصیت به نیکویی با اهل بیت و عترت آن حضرت نیز هم در حدیث ثقلین و هم در وصیتهای آخرین ساعات حیات مبارک پیغمبر اکرم (ص) تکرار شده است. از این مطلب به خوبی آشکار میشود که پیامبر اکرم (ص) میخواستند مضمون آن حدیث شریف را در سندی نبوی بنویسند و ثبت نمایند تا چنین سندی که در حضور بزرگان صحابه نوشته شده، پس از آن حضرت جدال و اختلاف را از بین برده و امر مورد نظر آن حضرت را تأکید نماید. همه این مطالب در کنار هم نشان میدهد، موضوعی که محتوای این حدیث شریف را تشکیل میدهد بسیار مهم است در غیر این صورت حضرت پیامبر اکرم که هدایتگر همه امتها است با چنین شدتی بر آن تأکید نمیکردند. این، از متن خود حدیث شریف نیز که در آن تصریح شده است عمل به این وصیت بعد از پیامبر اکرم (ص) راه نجات از گمراهی است بر میآید. چه این که بزودی در خلال تحقیق و بررسی متن این روایت وضوح بیشتری نیز خواهد یافت. ثبوت تواتر این حدیث شریف در نزد همه مسلمین نیز استناد به آن را در مسائل اعتقادی ممکن میکند چه این که این مطلب در علم کلام اسلامی ثابت شده است به همین جهت استناد به آن در قضیه امامت نیز ممکن است.
ترمذی نیز در کتاب سنن با سند خود از ابی سعید خدری از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من در میان شما چیزی باقی میگذارم که اگر به آن تمسک جویید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی کشیده از آسمان به زمین است، و عترت و اهل بیت من و این دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند، پس ببینید که پس از من چگونه از این دو امانت محافظت خواهید نمود [۳۲]. حاکم نیز در مستدرک خود این حدیث را این گونه بیان داشته است: گویا میبینم [روزی را] که دعوت حق را لبیک گفتهام، من در میان شما دو امانت گرانبها باقی میگذارم، یکی از آنها بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا و اهل بیتم، ببینید چگونه پس از من از این دو امانت نگاهداری میکنید. و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، خداوند مولای من است و من ولی هر مؤمنی هستم. هر کس که من مولای او هستم پس علی مولای او است، خداوندا هر کس او را دوست میدارد دوست بدار و هر کس با او دشمنی میورزد دشمن بدار[۳۳]. ابن حجر نیز در کتاب صواعق این روایت را با این متن ذکر نموده است: من در میان شما دو چیز گرانبها به جا میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم، اگر به این دو تمسک جویید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند، از آنان پیشی نگرفته و از آنان باز نمانید که در هردو صورت هلاک خواهید شد و هیچگاه سعی نکنید به آنان چیزی بیاموزید چرا که آنان از شما داناترند [۳۴]. الفاظ دیگری هم که سایر حفاظ اهل سنت در کتابهای خود آوردهاند از نظر لفظی با این روایاتی که ذکر کردیم نزدیک هستند و در همه آنها حدیث با لفظ "کتاب الله و اهل بیتی"، آمده است و این لفظ متواتر است به همین جهت چند روایت تحریف شده که در آنها به جای عبارت "عترتی اهل بیتی"، کلمه "سنتی" آمده است، اعتباری ندارد. اهداف این تحریف بسیار روشن بوده و اصرار بر ترویج این روایت تحریف شده کاملًا به مصالح سیاسی امویان و عباسیان ارتباط پیدا میکند، اضافه به این مطلب، این که این لفظ تحریف شده هرگز در منابع معتبر اهل سنت روایت نشده است[۳۵]، و در این صورت خوش بینانهترین اظهار نظری که میتوان درباره این روایت تحریف شده داشت این است که این روایت از روایات آحاد و ضعیف میباشد که به هیچ وجه مفید علم نبوده و قابل عمل هم نیست به خصوص در مسائل مهم عقیدتی که مضمون این حدیث از آنها بحث میکند. حتی اگر این روایت را با این لفظ تحریف شده، صحیح فرض کنیم چنان که ابن حجر در صواعق این ادعا را کرده است باز هم نمیتواند با آن لفظ متواتر معارضه نماید و نقصی بر دلالت عقیدتی مهم آن روایات وارد نماید، بلکه جمع بین این دو روایت ممکن است و خود تأکید بیشتری برای این حقیقت است که سنت رسول اکرم (ص) همواره در نزد پیشوایان از عترت آن بزرگوار میباشد؛ چرا که آنان دانشمندان و دانایان کتاب و سنت پیامبر هستند، چنان که ابن حجر به این مطلب اشاره کرده است آنجا که میگوید: "... در احادیثی که تنها به ذکر کتاب خدا بسنده شده است مراد همان کتاب خدا و سنت من میباشد؛ چرا که سنت بیانگر قرآن است و با ذکر سنت از ذکر هر دو بینیاز شده است حاصل این است که ترغیب پیغمبر بر سه چیز استوار شده است بر کتاب خدا، سنت و دانایان به کتاب و سنت از اهل بیت پیامبر، و از مجموع این امور استفاده میشود که هر سه این امور تا روز قیامت باقی خواهند ماند"[۳۶].
و این گونه است که با این اظهار نظر ادبی زنان پیغمبر از مصداق حدیث خارج میشوند. بلکه حتی اگر تنها وصف اهل بیت را بدون کلمه عترت در نظر بگیریم نیز باز زنان پیغمبر از مصداق حدیث خارجاند؛ چرا که مسلم در صحیح خود در ذیل حدیث ثقلین آورده است: از کسی که حدیث را زید بن ارقم نقل نموده سؤال شد: "اهل بیت او چه کسانی هستند؟ آیا زنان او هستند؟ وی پاسخ داد: نه، به خدا سوگند که یک زن مدتی با یک مرد زندگی میکند و سپس مرد او را طلاق داده زن به سوی پدر و قوم خود باز میگردد اما اهل بیت فامیل و بازماندگان اصلی او هستند که پس از او صدقه بر آنها حرام است"[۳۹]. مصداق اهل بیت (ع): خود پیامبر اکرم (ص) بعد از نزول آیه تطهیر مصداق اهل بیت را مشخص نموده است؛ آن جا که مصداق اهل بیت را به خانه فاطمه (س) اختصاص داده است: "آن حضرت به مدت شش ماه به هنگامی که برای نماز صبح خارج میشد از خانه فاطمه (رضی الله عنها) عبور میکرد و میفرمود: ای اهل بیت، نماز ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛ خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند"، این روایت را احمد بن حنبل نیز در کتاب مسند ذکر نموده است[۴۰]. به این مطلب اضافه میشود تصریح پیامبر اکرم (ص) در حدیث مشهور "کساء" به این که اهل بیت آن حضرت تنها این چند تن میباشند تا آنجا که همسر گرامی خود ام المؤمنین "أُم السلَمه" را از میان آنها خارج کرده و به او فرمود که وی زنی خوب و نیکو است اما از اهل بیت به شمار نمیآید. و همین حدیث کساء را مسلم در صحیح خود همچنین سیوطی در الدر المنثور با چند سند صحیح و مطابق با طرق اهل سنت روایت نمودهاند[۴۱]. و آن چه در همه این روایات ثابت و مسلم است این است که پیامبر اکرم (ص) حضرت امام علی (ع) را در مصداق اهل بیت داخل نموده است اگر چه آن حضرت از اولاد پیامبر اکرم نبوده است هم چنان که این مطلب از آن چه در سابق ذکر کردیم روشن میشود. دلالت حدیث ثقلین بر وجوب عصمت امام و پیدا کردن مصداق: شناخت مصداق اهل بیت و عترت پیامبر که در حدیث شریف به آنها اشاره شده است مبین صفت دیگری برای ثقل دوم نیز هست که همان آراستهبودن به صفت عصمت میباشد؛ چه این که این امر از آیه مبارک تطهیر به خوبی آشکار میشود[۴۲] که در کنار دلالت حدیث ثقلین بر عصمت ثقل دوم قرار میگیرد و تأکید کننده عدم جدایی دائمی دو ثقل است که از استفاده لفظ "لَن" که برای نفی ابد به کار میرود دانسته میشود و ثابت است که استعمال هیچ لفظی در قرآن بیهوده نیست. به همین جهت است که عدم جدایی ثقل دوم که اهل بیت باشد از ثقل اول که قرآن باشد خود دلیل بر عصمت است چرا که اگر آنان معصوم نباشند در حالات صدور خطا یا معصیت و به طور کلی گرایش به باطل، از قرآن جدا میشوند و حدیث شریف صراحتاً این جدایی را برای ابد نفی کرده است. همین نکته در این حدیث شریف دال بر عصمت عترت طاهره میباشد. مضافاً به اینکه در این حدیث شریف دستور داده شده است تا همه مسلمانان به این دو رکن اساسی با هم تمسک جویند و این دستور به نحو مطلق بوده است چرا که ما در این حدیث قیدی برای این امر نمیبینیم. این دلیل بر آن است که این دستور، شامل همه زمانها و حالات میشود. پس اگر جایز باشد که عترت مطهر در کارها و اموری که مخالف با عصمت است داخل شده و مرتکب آن گردند، به این معنی خواهد بود که حضرت رسول اکرم (ص) مسلمانان را دستور داده که حتی در حالات وقوع خطا و مخالفت با قرآن نیز به آنان تمسک جویند و این از محالات است. از آنچه گذشت روشن میشود که افرادی از ذریه حضرت پیامبر اکرم که به درجه عصمت نرسیده باشند از مصداق ثقل دوم که فرمان تمسک به آن صادر شده است خارج میشوند. ابن حجر در تحلیل این حدیث شریف مینویسد: "کسانی که در این حدیث به پیروی از آنان تأکید و تشویق شدهاست کسانی هستند که به کتاب خدا و سنت رسول خدا شناخت و آگاهی کامل دارند؛ چرا که مطابق مضمون حدیث شریف آنان تا سر حوض کوثر از قرآن جدا نمیشوند و روایت سابق نیز که میفرمود: "به آنان چیزی نیاموزید که آنان داناتر از شما هستند" همین مطلب را تأیید مینماید آنان از سایر دانشمندان و علما متمایزند چرا که خداوند متعال هر گونه بدی و پلیدی را از آنان دور کرده ایشان را پاک و پاکیزه ساخته و با کرامات درخشان و مزایای بیشمار که بعضی از آنها گذشت شرافتشان بخشیده است"[۴۳]. واقعیت تاریخ نیز بعد از رسول خدا (ص) پیدا شدن این شرط را منحصر در حضرت امام علی و یازده امام از اولاد آن حضرت (ع) و فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص) یعنی از ذریه آن حضرت دانسته است. البته اینکه اولاد حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) از ذریه رسول خدا و نسل او به حسابآیند، امری بیسابقه نیست و پیامبر خدا حضرت عیسی (ع) نیز در قرآن از جهت مادر به عنوان ذریه حضرت ابراهیم (ع) شمرده شده است. امامیه بر عصمت این افراد اجماع داشته و سایر فرق اهل سنت نیز بر محبت و پاکدامنی آنها اجماع داشته و احدی ادعای صدور کاری از آنان که مخالف با عصمت باشد نکرده است. علیرغم اینکه حکومتهای معاصر این بزرگواران، چنان که در تاریخ نیز آمده است دائم در کمین بودند تا کاری مخالف با عصمت از آنان سر بزند و آنان این مطلب را دستاویز کینه و دشمنی خود قرار دهند[۴۴].
نتیجه میگیریم که به ناچار باید در عصر حاضر ما امام معصومی از عترت نبوی وجود داشته باشد که مصداق ثقل دوم بوده و تمسک و دست یازیدن به او امکانپذیر باشد. تعدادی از بزرگان اهل سنت این حقیقت روشن را دریافته و بعضی از آنان نیز به آن تصریح کردهاند. مانند ابن حجر هیثمی آنجا که گوید: در احادیثی که در آن، به تمسک به اهل بیت تشویق و ترغیب شده است، به این مطلب اشاره رفته که تا روز قیامت همیشه کسی از آنان وجود خواهد داشت که مردم بتوانند به او تمسک جویند چه این که قرآن کریم نیز این چنین است و بدین سبب است که آنان، امان اهل زمیناند و روایت گذشته که در آن آمده بود: در هر نسل از امت من افراد عادلی از اهل بیت من وجود دارند ... نیز شاهد خوبی بر همین مطلب است[۴۵].
|
۳. آیتالله آصفی؛ |
---|
آیتالله محمد مهدی آصفی، در دو مقاله «درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی» و «بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی» در اینباره گفته است:
«نخستین حدیثی که در این باره بدان استناد میکنیم، حدیث ثقلین است. این حدیث، صحیح است و به تواتر، از رسول الله (ص) رسیده است. محدثان تمامی فرقههای اسلامی، بر صحیح بودناش، اجماع و اتفاق نظر دارند. از میان علمای مسلمان، کسی نیست که در صحت این روایت و صدور آن از رسول الله (ص) تردید کند. برای اثبات سخن ما، همین کفایت میکند که افراد زیر، آن را نقل کردهاند: مسلم در صحیح، ترمذی و دارمی در سنن، احمد بن حنبل در جاهای متعددی از مسندش، نسایی در خصائص، حاکم در مستدرک، ابوداوود و ابن ماجه در سنن. طُرق و اسناد روایت] این حدیث در کتابهای امامیه، بیش از آن است که در این مختصر شمارش شود. متن حدیث - چنان که در بیشتر مصادر است - چنین است: ای مردم! همانا، من، بشرم مانند دیگران، نزدیک است که از سوی فرشته مرگ خوانده شوم، و من هم پاسخ دهم. من، میان شما، دو چیز گران سنگ به جا میگذارم. آن دو، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، هستند. این دو، هرگز از هم جدا نمیشوند، تا بر من، در حوض کوثر آیند. بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و بدانان چیزی نیاموزید زیرا، از شما داناترند. این حدیث، به صراحت میگوید:
چنگ زدن، به معنای پیروی و طاعت است. همین، معنای "حجت" است و حجت و حجیت، معنایی جز پیروی و اطاعت ندارد. اگر نکته نخست (باقی گذاشتن دو چیز گران سنگ) را به دومین نکته (جدانشدن شان از هم) پیوند زنیم، اصل مهمی را به دست میآوریم. آن اصل، این است که در هر زمان حجت و امامی از اهل بیت (ع) وجود دارد که هرگز از کتاب خدا جدا نمیشود. ابن حجر در صواعق میگوید: احادیثی که مردم را بر لزوم تمسک به کتاب و اهل بیت دعوت میکند، دلالت دارد بر این که هیچ گاه رشته شایستگان اهل بیت تا روز قیامت بریده نخواهد شد، همان گونه که قرآن هم چنین است. از این رو، اهل بیت، موجب امان و قرار زمینیان بودند، چنان که گفته خواهد شد. گواه بر این، خبر پیشین است که [[[پیامبر]] فرمود]: "در هر نسلی از بازماندگان امتم، عادلانی از اهل بیتم هستند"[۴۷]. بدون تردید، حدیث دلالت دارد که حجتی از اهل بیت (ع)، به عنوان امام مردم، همیشه، خواهد بود. برای این حدیث، جز وجود امام مهدی (ع) و حیات و بقا و غیبت و امامتاش بر مسلمانان، چنان که امامیه باور دارد، تفسیر یا مصداقی نیست. اگر این اعتقاد را باور نکنیم، در قرن هایی که بر حیات مسلمانان گذشته است، هرگز مصداق و تفسیری نخواهیم یافت. نه اکنون و نه پیش از این، میان مسلمانان، کسی نیست که ادعا کند، داناترین مردمان است و مردم میبایست از او پیروی کنند و بر وی پیشی نگیرند و از او آموخته، بدو نیاموزند. اگر پرسیده شود: "فایده امامی که از دید مردم غایب است، چیست؟". میگوییم، خدای بلند مرتبه، ما را بر اسرار غیبت اش، جز اندکی، آگاه نکرده است. آن چه خدا علمش را بر ما پوشانده، بسیار است و جز اندکی به ما [[[دانش]] نداده و] نشناسانده است. صادق امین حضرت رسول الله (ص) به ما خبر داد: که حجتی از اهل بیتش، میان مردم و روی زمین تا روز یامت باقی میماند. ما، سخن پیامبر را تعبدا میپذیریم و علم آن چه را نمیدانیم، به آن که میداند، وامی گذاریم. البته، بر همه روشن است که تمام آن چه در شریعت و دین الهی هست، برای ما شناخته شده و معلوم نیست»[۴۸]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
«"ابو سعید خدری" از پیامبر (ص) نقل میکند که ایشان فرمود: من چیزی در میان شما باقی میگذارم که اگر به آن چنگ زنید و پایبند آن باشید، پس از من گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو چیز بزرگتر از دیگری است، کتاب خداوند که ریسمان آویختهشده خداوند از آسمان به زمین است و خانواده و اهل بیتم، این دو، هرگز از هم جدا نمیشوند تا آنکه بر حوض (کوثر) به من بازگردند، بنگرید چگونه در مراعات کردن حق آن دو، پس از من، با آن رفتار میکنید[۴۹]. حاکم نیشابوری در مستدرک خود این حدیث را به نقل از "زید بن ارقم" آورده و گفته است: این حدیث، حدیثی صحیح با توجه به شرایط شیخین[۵۰] است. در مورد مصداقهای اهل بیت (ع) هم باید گفت، پیامبر خود با احادیث و سیره مکررشان آنرا بیان کردهاند. بهعنوان مثال پیامبر (ص)، ۶ ماه هرروز بر در خانه فاطمه (س) میایستاد و این جملات را بر زبان میآورد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۵۱]. با تفکر و اندیشه و تأمل در این بخش از حدیث که با قاطعیت میفرماید: هرگز از هم جدا نخواهند شد. درمییابیم که در هر دوران و زمانی، امامی وجود خواهد داشت که قرآن با اوست و او هم با قرآن است و از آنجا که پیامبر (ص) در موقعیتهای بسیار زیاد و مختلفی، امام پس از خود را مشخص کرد و هریک از این امامان نیز، امام پس از خود را معرفی کردند و جدا از اینها خود پیامبر (ص) نیز نام آنها را ذکر کرده است، دیگر عذری برای نشناختن آن امام و ندانستن این موضوع، باقی نمیماند و منکران این مسئله، تنها به علت عناد و دشمنی و کفر و راضی شدن به مرگ جاهلی، این موضوع را انکار کردهاند. انتصاب الهی امامان چه مستقیما از جانب خود پیامبر (ص) بوده باشد چه اینکه هر امامی، امام پس از خود را تعیین و منصوب نموده باشد، همگی تأکید کننده این نظریه در بعد عملی آن است، بهویژه پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ایشان بر مصداق حقیقی، نجاتدهنده و رهاییبخش و مصلح، تأکید کردهاند و این بهگونهای است که هیچگونه شک و تردیدی در آن جای ندارد. به همین علت، "ابن حجر الهیثمی" در کتاب "الصواعق المحرقه" در مورد این حقیقت، گفته است: احادیثی که تشویق به چنگ زدن به دامن اهل بیت (ع) میکند، خود اشاره به این دارد که افراد شایسته این خاندان، بدون فاصله، تا روز قیامت وجود خواهند داشت تا مردم به آنها درآویزند. کتاب خداوند عزیز نیز چنین است و به همین دلیل آنها باعث امنیت اهل زمین بودهاند[۵۲]. بنابراین، حدیث ثقلین خشتی از خشتهای روبنای نظریه مهدویت بوده و حتی صراحتا به وجود و ولادت امام مهدی (ع) اشاره کرده است. در غیر این صورت، چگونه میتوان جدا نشدن همیشگی قرآن از اهل بیت (ع) را توجیه کرد و گفت که قرآن وجود داشته، اما امام مهدی (ع) وجود نداشته یا نخواهد داشت»[۵۳]. |
5. حجت الاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «امامت اهل بیت» در اینباره گفته است:
«حدیث ثقلین، وجود امام زمان (ع) را نیز اثبات میکند؛ زیرا مفاد آن جدایی ناپذیری اهل بیت معصوم پیامبر اکرم (ص) از قرآن کریم است. بنابراین، همواره فردی از اهلبیت (ع) در کنار قرآن کریم وجود دارد که نسبت به کتاب الهی و سنّت نبوی آگاهی کامل دارد، و از هرگونه خطا و لغزش در علم و عمل و گفتار و رفتار پیراسته است، و تمسّک به او در کنار قرآن، نجاتبخش بشر از گمراهی خواهد بود؛ زیرا اگر در برههای از زمان چنین فردی از اهلبیت پیامبر اکرم (ص) وجود نداشته باشد، در گفتار رسول خدا (ص) در حدیث ثقلین خلل راه خواهد یافت که با مقام عصمت او - به ویژه در دریافت، حفظ و بیان پیامهای الهی - منافات دارد. پیامبر (ص) در حدیث ثقلین یادآور شده است که خداوند او را آگاه ساخته که کتاب الهی و اهل بیت نبوی تا وقتی در قیامت بر آن حضرت وارد شوند، هرگز از هم جدا نخواهند شد. حکمت خداوند و عصمت پیامبر (ص) اقتضا میکند که این وعده الهی بدون هیچ گونه خللی تحقق یابد. پس وجود فردی معصوم از اهلبیت (ع) در کنار قرآن کریم در هر زمانی قطعی است. چنین فردی، پس از حضرت امام حسن عسکری (ع)، کسی جز حجة بن الحسن (ع) نیست، یعنی اگر وجود حضرت حجة بن الحسن (ع) پذیرفته نشود، با توجه به این که فرد دیگری در میان امت اسلامی وجود ندارد که مصداق عترت معصوم پیامبر اکرم (ص) در کنار قرآن کریم باشد، سخن رسول خدا (ص) در حدیث ثقلین، که بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تا روز قیامت تصریح کرده است، کذب خواهد بود، و چون این پیامد قطعاً باطل است، پس وجود حضرت حجة بن الحسن (ع) قطعی است، و چنان که در بحثهای پیشین بیان گردید، در شماری از روایات که به معرفی اهل بیت (ع) پرداختهاند، حضرت مهدی موعود (ع) به عنوان آخرین امام از خاندان رسالت، معرفی شده است. برخی از عالمان اهلسنت نیز بر دلالت حدیث ثقلین بر وجود فردی از اهل بیت پیامبر (ص) در همه زمانها که شایستگی تمسّک به او را داشته باشد، تصریح کردهاند: نورالدین سمهودی (متوفای ۹۱۱ ه) گفته است: “از این خبر وجود فردی از اهل بیت و عترت طاهره که شایستگی تمسّک به او را دارد، در همه زمانها تا روز قیامت، فهمیده میشود، تا توصیه و ترغیب به تمسّک به اهلبیت (ع) موجه باشد، همانگونه که قرآن مجید اینگونه است (همواره وجود دارد و میتوان به آن تمسّک کرد) به همین جهت است که آنان امان برای اهل زمین میباشند[۵۴]، و هرگاه [همگی] از دنیا بروند، اهل زمین نیز از بین خواهند رفت (بساط دنیا برچیده خواهد شد)” [۵۵]. عبدالرؤوف مناوی، سخن سمهودی را بدون هیچ مناقشهای نقل کرده است که دلیل بر مقبولیت آن نزد اوست[۵۶]. زرقانی نیز در “شرح المواهب اللّدنیه” کلام سمهودی را نقل کرده است[۵۷]. ابن حجر مکی نیز گفته است: “احادیثی که بر تمسّک به اهل بیت (ع) تشویق و ترغیب میکنند، به این مطلب اشاره دارند که همانگونه که کتاب عزیز تا قیامت باقی است، همواره فردی شایسته تمسک به وی از اهل بیت (ع) نیز تا قیامت وجود خواهد داشت، بدین جهت است که -چنانکه پس از این خواهد آمد- آنان امان برای اهل زمین میباشند، همانگونه که خبر «فى كُلِّ خَلَفٍ مِنْ امتى عُدُولٌ مِنْ اهل بيتى يَنْفُونَ عَنْ هَذَا الدِّينِ تَحْرِيفَ الضَّالِّينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ، وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ الا و ان ائمتكم وَفْدُكُمْ الى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْظُرُوا مَنْ تُوفِدُونَ»: در هر نسلی از امت من عادلانی از اهل بیت من وجود دارند که تحریف گمراهان، و گرایشهای باطلگرایان و تأویل جاهلان از دین را، نفی میکنند، آگاه باشید که پیشوایان شما نمایندگان شما در پیشگاه خداوند بزرگ میباشند، پس بیاندیشید که چه کسی را به پیشوایی و نمایندگی خود برمیگزینید، نیز گواه آن است[۵۸]. عجیلی شافعی در “ذخیرة المآل” در شرح حدیث ثقلین گفته است: “اهل بیت پیامبر (ص) حافظان کتاب خدا و خلافت رسول خدا میباشند و تا روز قیامت از آن جدا نخواهند شد، و از وجود حجتی الهی از آنان که وارث نبوت و خلافت رسول اکرم (ص) باشد، گریزی نیست، برخی از آنان ظاهر و برخی پنهاناند و آخرین آنان در وراثت نبوت، مهدی (ع) باشد”[۵۹]. شهابالدین دولت آبادی در “هدایه السعداء” و حسن زمان در “القول المستحسن” و دیگران نیز چنین مطالبی را بیان کردهاند[۶۰]»[۶۱]. |
6. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«پیامبر اکرم (ص) مطابق حدیثی فرمود: همانا من دو جانشین را در میان شما میگذارم: کتاب خدا، ریسمان کشیده شد مابین آسمان و زمین یا مابین آسمان تا زمین، و عترتم اهل بیتم، و همانا این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند[۶۲]. در این حدیث پیامبر اکرم (ص) میفرماید: کتاب و عترت تا قیامت از یکدیگر جدا نمیشوند، مطابق این گفتار اگر زمانی عدلِ کتاب که همان عترت است در روی زمین نباشد لازم میآید که این دو از یکدیگر جدا شده باشند، و این با ظاهر حدیث مخالف است. ابن حجر مکی میگوید: در احادیثی که سفارش به اهل بیت شده به این نکته اشاره دارد که تا روز قیامت زمین خالی از اهل بیتی که اهلیّت هدایت دارند نخواهد بود، همان گونه که کتاب عزیز چنین است. و لذا اهل بیت اَمان برای اهل زمین معرفی شده اند. و نیز در روایات آمده است: در هر قوم و دستهای عدولی از اهل بیت من است[۶۳]. حافظ سمهودی میگوید: از این حدیث ثقلین استفاده میشود که هر زمان باید فردی از اهل بیت که سزاوار تمسک به اوست تا روز قیامت موجود باشد، تا امر به تمسکی که در روایت به آنها شده معنا پیدا کند، همان گونه که کتاب عزیز چنین است، و لذا اهل بیت اَمان اهل زمین معرفی شدهاند که هر گاه از روی زمین بروند زمین نیز نابود خواهد شد[۶۴]. همین معنا از علامه مناوی در شرح جامع الصغیر سیوطی رسیده است[۶۵]. نتیجه اینکه از حدیث ثقلین که مورد اتفاق بین شیعه و سنی بوده و از احادیث متواتر است به خوبی استفاده میشود که در هر زمان، امام معصومی از عترت پیامبر (ص) و اهل بیت معصوم او باید موجود باشد، امامی که اهلیّت برای اقتدا و تمسک را داشته باشد، کسی که خود به هدایت مطلق رسیده و از ضلالت به دور است و لذا میتواند دیگران را نیز به هدایت مطلق رسانده و از مطلق ضلالت و گمراهی دور کند. چنین شخصی در این زمان غیر از حضرت مهدی (ع) نیست»[۶۶]. |
7. آقای العمیدی؛ |
---|
آقای سید ثامر هاشم حبیب العمیدی، در کتاب «در انتظار ققنوس» در اینباره گفته است:
«شکی نیست که پیامبر اکرم (ص) در حالی به رفیق اعلی پیوست که «سنت» با تمام تفاصیلش در عهد ایشان تدوین نیافت، بیآنکه تفریطی از ناحیه آن حضرت صورت گرفته باشد و از طرفی محال است امر رهبری و هدایت امت، از جانب آن جناب که نهایت شفقت و رأفت نسبت به امتش داشت، مهمل گذارده شده باشد؛ چگونه حضرت میتوانست امت را فقط به قرآن ارجاع دهد و حال آنکه قرآن کریم مشتمل بر ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل و مفصّل است؟! و این علاوه بر وجوه و احتمالاتی است که در آیات به چشم میخورد و باعث بازارگرمی صاحبان آرای متفاوت از فرق و مذاهب مختلف اسلامی میشود. همچنین حضرت میدانست که در زمان حیات طیّبهاش به وی دروغ بستهاند، چه رسد به بعد از وفات.شاهد اینکه دروغ بستن به حضرت مسئلهای جدّی بوده است، حدیثی است که از خود آن حضرت نقل شده و در کتب «درایه» معمولا برای مثال زدن به «متواتر لفظی»ذکر میشود: هر کس عمدا بر من دروغ بندد، جایگاهش از آتش آکنده گردد. بنابراین، هیچ معقول نیست که نبی مکرم اسلام (ص)، شریعت خود را عرصهی تاخت و تاز به اصطلاح اجتهادات این و آن قرار دهد، بدون آنکه برای امّت، مرجعی قرآنشناس قرار داده باشد که تمامی سنّت در نزد او حضور داشته و محفوظ بماند؛ وجود چنین مرجعی است که طبیعتا میتواند از عهدهی صیانت دین و استمرار بخشیدن به راه و روش دینی و تطبیق آن بر حیات فردی و اجتماعی انسان، برآید. بدین ترتیب اهمیت حدیث ثقلین مشخص میشود، همچنانکه ارزش ارجاع دادن مردم به عترت در این حدیث و علت تأکید بر آن در مناسبات مختلف و دفعات مکرّر- از جمله در روز غدیر و آخرین بار در بستر بیماری- روشن میگردد. متن حدیث- زید بن أرقم از رسول خدا (ص) چنین روایت میکند: بدانید که فرا خوانده شدم، و اجابت کردم. من دو چیز گرانقدر در میان شما باقی مینهم که یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است؛ کتاب خدا و خاندانم. پس بنگرید [و مراقب باشید] که در قبال این دو چگونه جانشینی برای من خواهید بود. آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد، تا در حوض بر من وارد شوند [و به من ملحق گردند] خداوند مولای من است و من ولیّ هر مؤمنم؛ هر کس که من مولای اویم، علی (ع) مولای اوست. بارالها! دوستدار او را دوست دار و دشمن او را دشمن بدار[۶۷]. ابو سعید خدری از رسول خدا (ص) اینگونه نقل میکند: من در میان شما چیزی بجای میگذارم که اگر بدان تمسّک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است؛ کتاب خدا- که ریسمان کشیده شده از آسمان تا زمین است- و عترت و خاندانم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. پس بنگرید [و مراقب باشید] که در قبال این دو چگونه جانشینی برای من خواهید بود[۶۸]. این همه، افزون بر تأکیدات مستمر حضرت رسول (ص) بر اقتدا به اهل البیت (ع) و طلب ارشاد و هدایت از ایشان و هشدار دادن نسبت به مخالفت با ایشان است که گاه با «کشتی نجات» یا «امان امت» و گاه با «باب حطّه» نامیدن آن بزرگواران إظهار میشد. در حقیقت، صحابه نیازمند پرسش از رسول خدا (ص) و توضیح آن حضرت برای شناختن «اهل البیت» نبودند زیرا حضرت را میدیدند که روز مباهله در حالی خارج شد که غیر از «اصحاب کساء» کسی با ایشان نبود و حضرت در آن روز خطاب به خداوند سبحان عرضه داشت: بار خدایا اینها خاندان مناند. و صحابه بهترین افرادی بودند که مفهوم این کلام نبوی را درک میکردند و میفهمیدند که این سخن، دلالت بر حصر اهل البیت در همان اصحاب کساء دارد. آیا نه ماه- طبق نقل ابن عباس- توقف کردن حضرت مقابل در منزل حضرت فاطمه (ع) در هر صبح و قرائت آیه شریفه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۶۹] برای آنکه همگان «اهل البیت (ع)» را بشناسند، کافی نبود؟! با این حال، چه جای سؤال از پیامبر باقی میماند که پس از رحلت رسول خدا (ص)، حافظان امّت از ضلالت، چه کسانی هستند که در صورت تمسک امّت به ایشان، همراه با قرآن، تا روز قیامت از گمراهی مصون خواهند ماند! نیاز امّت- همچنین صحابه- بیش از شناخت اولین فرد از «اهل البیت» نبوده و نیست، وی مرجع رسیدگی به مسؤلیتهای امامت امّت بوده و نقش خود را در صیانت و حفاظت امّت از ضلالت به عهده میگیرد. آنگاه مأموریت دارد که جانشین خود را برای به دوش گرفتن این مسئولیت و ایفای این نقش، مشخّص سازد و این روال بدین صورت ادامه خواهد یافت تا آخرین امام- که به همراه قرآن، مردمان را از فرو غلطیدن در گرداب مهلک ضلالتها باز میدارد- در حوض، بر نبی مکرم (ص) وارد شود. با توجه به اینکه امام علی (ع) به وسیله نصوص و اخبار بیشماری که وارد شده، از جمله در خود حدیث ثقلین، اولین جانشین نبی (ص) و مصداق واجب الاتباع عترت معرّفی شده، پس نیازی نخواهد بود که خود رسول اکرم (ص)، عهدهدار تعیین اسم ولیّ امر همه عصرها و نسلها باشد؛ اگر نگوییم- چنانچه برخی مسایل که چنین اقتضایی دارند، وجود نمیداشت- اساسا چنین توقّعی غیر طبیعی است. بنابراین، ملاک و مقیاس در شناخت امام هر عصر و نسلی، یکی از این دو راه است: یا یکجا همگی معین میگردند یا اینکه هر امام سابقی بر امامت فرد لاحق، تصریح میکند و بدین وسیله وی را مشخّص سازد و این راه دوّم، شکل طبیعی و طریقه مأنوس و شناخت شدهای است که سیره انبیا و اوصیا (ع) بوده و انسانها نیز از سدههای بسیار دور تا به امروز، در تدابیر و سیاستهای خود از آن تبعیت کردهاند. اکنون اگر به حقیقت ماجرای تشخیص و تعیین اهل البیت (ع) بازگردیم، میبینیم که نصّ به هر دو سبک پیشگفته و به شکل متواتر به دست ما رسیده است و کسی که از منظر تاریخی، نحوه رفتار و عملکرد حضرات ائمه معصومین (ع) را بررسی کند، به طور قطع خواهد دانست که ایشان در عرض حاکمان عصر، خود را شایسته منصب «امامت» و رهبری بر امّت و همچنین پیشرو و رهبر حرکت انتقادی و مخالفتآمیز نسبت به حکومت وقت میدانستند، همچنانکه انبوه توده پیروان ایشان، آن بزرگواران را «رهبر» خود به شمار میآوردند، و در این حال، هر امامی پیروان خود را به سوی امام بعدی رهنمون میگشت و سیره ایشان اینگونه بود و نفوس مقدسشان در معرض محبوس گشتن و به شهادت رسیدن به دست حکّام جور قرار داشت، خواه با زهر و خواه در میدانهای جهاد. اکنون اگر فرض کنیم که یکی از آن بزرگواران برای پیروان خویش امامی دیگر را معیّن نکند، در حالی که تعیّن آن امام متوقف بر نصّ وی باشد، معنای ترک تعیین امام بعدی، جاودانگی امامت این امام و راهبری وی همراه قرآن، در هر عصر و برای هر نسلی پس از آن زمان خواهد بود. چون دلالت عبارت: هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. بر تداوم وجود امامی معصوم از عترت، به همراه قرآن کریم، در تمامی اعصار، کاملا واضح و صریح است. بدین جهت ابن حجر چنین اظهار نظر میکند: در احادیث وجوب تمسک به اهل البیت، به عدم انقطاع حضور فرد شایستهای از عترت، تا روز واپسین جهت تمسّک امّت به وی، اشاراتی رفته است، همچنانکه قرآن کریم نیز تا روز حشر مستمسک امت خواهد بود. ازاینروست که اهل البیت «أمان» أهل زمیناند و حدیث «در هر نسلی از امّت من، عادلانی از اهل بیت من وجود خواهند داشت»، نیز بر این حقیقت دلالت دارد[۷۰]»[۷۱]. |
پرسشهای وابسته
- وجود امام مهدی را از روایات شیعه چگونه میتوان به اثبات رسانید؟ (پرسش)
- ابواب حدیثی که دلالت بر وجود امام مهدی دارد کدام است؟ (پرسش)
- دلیل نقلی بر اثبات وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا پیامبر اکرم و امامان معصوم از مهدی موعود خبر دادهاند؟ (پرسش)
- حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام مهدی دارد؟ (پرسش)
- حدیث من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة چگونه دلالت بر وجود امام مهدی دارد؟ (پرسش)
- حدیث إن الأرض لا تخلو من قائم الله بحجة چگونه دلالت بر وجود امام مهدی دارد؟ (پرسش)
- چگونه احادیث وجوب معرفت امام بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
- چه مقدار روایت از اهل بیت در مورد امام مهدی به دست ما رسیده است؟ (پرسش)
- حدیث امان چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
- حدیث سفینه چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
- احادیث امام مهدی در کدام کتابهای اهل تسنن آمده است؟ (پرسش)
- چه کسانی از صحابه پیامبر روایان احادیث امام مهدی بودند؟ (پرسش)
- حدیث (عدم خلو زمان از امام قرشی) چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
- آیا در کتب اهل سنت روایاتی پیرامون وجود ظهور و سیره امام مهدی نقل شده؟ (پرسش)
- تدوین کتاب در مورد امام مهدی نزد فریقین از چه زمانی شروع شد و چگونه ادامه یافت؟ (پرسش)
- احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
- احادیث دوازده خلیفه چیست؟ (پرسش)
- مقصود از دوازده خلیفه چه کسانیاند؟ (پرسش)
- آیا احادیث دوازده خلیفه دلالت بر حکومت ظاهری امامان معصوم دارد در صورتی که در واقع چنین نبوده است؟ (پرسش)
- احادیث دوازده خلیفه در چه مکانی ایراد شده است؟ (پرسش)
- چرا در احادیث دوازده خلیفه از اسامی آنها سؤال نشده است؟ (پرسش)
- آیا احادیث دوازده خلیفه نزد شیعه ضعیف السند و غیر معتبر است؟ (پرسش)
- احادیث دوازده خلیفه با حدیث الخلافة بعدی ثلاثون عاما چگونه قابل جمع است؟ (پرسش)
- احادیث سیزده امام چگونه قابل توجیه است؟ (پرسش)
- در برخی روایات اهل سنت ابوبکر و عمر هم جزء دوازده خلیفه معرفی شدهاند آن را چگونه توجیه میکنید؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ "من میان شما دو چیز گران سنگ به جا میگذارم آن دو کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، هستند این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر من در حوض کوثر آیند بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید"؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۰۷؛ آصفی، محمد مهدی، درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی، جستارهایی در کلام اسلامی؛ ص۹۳ـ۹۶؛ بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۵۲.
- ↑ طباطبایی، سید عبدالعزیز، اهل البیت فی المکتبة العربیة، ص ۲۷۷ـ ۲۷۹.
- ↑ ر.ک: آصفی، محمد مهدی، درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی، جستارهایی در کلام اسلامی؛ بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۵۲.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ج۱۴، ص ۹۹ـ۱۱۱.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ج۱۴، ص ۹۹ـ۱۱۱.
- ↑ ر.ک: آصفی، محمد مهدی، درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی، جستارهایی در کلام اسلامی؛ بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۵۲؛ بهجت، محمد تقی، امام زمان در کلام آیتالله بهجت، ص۱۹ـ۲۱؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۰۷.
- ↑ ر.ک: بهجت، محمد تقی، امام زمان در کلام آیتالله بهجت، ص۱۹ـ۲۱.
- ↑ ر.ک: حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم، در انتظار ققنوس، ص۱۱۸ـ۱۲۱.
- ↑ ر.ک: آصفی، محمد مهدی، درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی، جستارهایی در کلام اسلامی؛ بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۵۲.
- ↑ «. امروز دين شما را به كمال رسانيدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ر.ک: بهجت، محمد تقی، امام زمان در کلام آیتالله بهجت، ص۱۹ـ۲۱.
- ↑ ر.ک: حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ج۱۴، ص ۹۹ـ۱۱۱.
- ↑ «امروز دین شما را کامل کردم» (مائده/۳).
- ↑ «سرپرست و ولی شما، تنها خدا است و پیامبر او و کسانیاند که ایمان آوردهاند» (مائده/۵۵).
- ↑ «من دو چیز گرانبها از خود به جا میگذارم کتاب خدا و اهل بیتم. از پروردگارم خواستم که آن دو را با هم قرار دهد و از هم جدایشان نسازد خداوند هم اجابت فرمود» این حدیث در کتب و منابع روایی اهل سنت به صورتهای مختلف و بهطور متواتر نقل شده است از باب نمونه: صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۲، سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۲۳۸، ج ۴۶، ص ۳۵۰؛ اصول کافی، ج ۸، ص ۳۱۱: «قرآن را فقط کسی که طرف خطاب آن است می فهمد».
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۰؛ فیض القدر، ج ۳، ص ۳۵۷. «اگر علی نبود عمر هلاک میشد».
- ↑ آل عمران / ۱۴۴: «آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر میگردید»
- ↑ آل عمران ۱۸۵: «هر کسی مرگ را میچشد»
- ↑ فیضی از ورای سکوت، ص ۲۷.
- ↑ بهجت، محمد تقی، امام زمان در کلام آیتالله بهجت، ص۱۹-۲۱.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۱۵۰، چاپ مصر، ابن حجر نیز بر تواتر این روایت تصریح نموده است.
- ↑ سنن ترمذی ۵، ۶۲۱- ۶۲۲، مناقب اهل البیت النبی باب ۳۲.
- ↑ سید عبدالعزیز طباطبایی، اهل البیت فی المکتبة العربیة، ۲۷۷- ۲۷۹.
- ↑ دارالتبلیغ اسلامی در مصر رساله مفصلی منتشر نموده است که آن را یکی از اعضای آن، درباره همین حدیث شریف تألیف نموده و در آن، اسناد این حدیث را در کتابهایی که در نزد اهل سنت معتبر است جمعآوری کرده است.
- ↑ ابن حجر، الصواعق المحرقة، ۱۴۸، اهل البیت فی المکتبه العربیه، ۲۷۹.
- ↑ صحیح بخاری ۸، ۱۶۱، ۷، ۹، ۵، ۱۳۷، ۴، ۶۵- ۶۶، ۴، ۳۱، ۱، ۳۷ از چاپ دارالفکر نسخه تصویربرداری شده از چاپ استانبول؛ و در همه این روایتها در رابطه با مضمون مطلبی که آن حضرت قصد نوشتنش را داشته، عبارت "لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي"؛ «بعد از من هرگز گمراه نشوید» آمده است.
- ↑ ر.ک: سید علی میلانی، خلاصه عربی جلد مربوط به اسناد حدیث ثقلین از دایرة المعارف عبقاتالانوار، این خلاصه تاکنون دو بار چاپ شده بار اول در دو جلد و بار دوم در سه جلد.
- ↑ «اِمّا بَعْدُ الا ایّها النّاسُ فَانَّما اَنَا بَشرص یُوشَکُ اَنْ یَاْتی رَسُولُ رَبّی فَاُجیبُ وَ انا تارِکٌ فیکُم ثِقْلَیْنَ اوّلَهُما کِتابُ اللهِ فیهِ الْهُدی وَ النُّورُ فَخُذوْا بِکِتابَ اللهِ وَ اسْتَمْسِکُوا بِه فَحَثَّ عَلی کِتابِ اللهِ وَ رَغّبَ فیه ثُم قال: وَ اهْلُ بیتی اُذکّرُکُمْ اللهَ اَهْلِ بَیْتی. اُذَکِّرُکُمُ اللهَ فی اَهْلِ بَیتی»؛ صحیح مسلم ۴، ۱۸۷۳.
- ↑ «إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر: کتاب الله حبل ممدودٌ من السماء الی الأرض، وعترتی أهل بیتی ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما»؛ سنن ترمذی ۵، ۶۶۲.
- ↑ «کأننی قد دعیت فأجبت، إنی تارک فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر: کتاب الله وعترتی أهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فإنهما لن یفترقا [یتفرقا] حتی یردا علی الحوض، إن الله مولای، وأنا ولی کل مؤمن. مَنْ کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه وعادِ مَن عاداه» "؛ مستدرک الصحیحین ۳، ۱۰۹.
- ↑ «إنی مخلفٌ فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی أهل بیتی، إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبدا ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض، فلا تقدموهم فتهلکوا ولا تقصروا عنهم فتهلکوا ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم»؛ الصواعق المحرقة، ۱۵۰، فصل اول، آیات وارد در رابطه با اهل بیت.
- ↑ ر.ک: رسالة الثقلین، ۱۸ چاپ دارالتبلیغ الاسلامیه در مصر، همچنین تحقیق سید محمد تقی حکیم در رابطه با اعتبار این روایت در فصل سنت از کتاب الاصول العامه للفقه المقارن ضمن بحث از دلالات حدیث ثقلین.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۱۵۰.
- ↑ ر.ک: به عنوان مثال سید علی میلانی، «حدیث الثقلین تواتره، فقهه».
- ↑ فیومی، مصباح المنیر، ۳۹۱ ماده ۱۷.
- ↑ صحیح مسلم ۲، ۳۶۲.
- ↑ مسند احمد بن حنبل ۳، ۲۵۹.
- ↑ ر.ک: به عنوان مثال صحیح مسلم ۷، ۱۳۰، حاکم در مستدرک- با ذکر این نکته که رجال سند روایت مورد اعتماد بخاری هستند ۱۴۶، ۳ الدرالمنثور ۵، ۱۹۸.
- ↑ ر.ک: بحث قرآنی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه کریمه.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۱۵۱.
- ↑ ر.ک: شرح حالهای ائمه (ع) تألیف دانشمندان رجالی اهل سنت که بسیاری از آنها مانند ابن طولون دمشقی و غیره کتابهایی مخصوص شرح حال ائمه دوازدهگانه اهل بیت (ع) نوشتهاند.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۱۵۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ص ۹۹-۱۱۱.
- ↑ الصواعق المحرقة، دار الطباعة المحمدیة، مصر، ص ۱۴۹.
- ↑ آصفی، محمد مهدی، درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی، جستارهایی در کلام اسلامی، ص93-96؛ بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی، گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم، ص ۵۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۲۹، حدیث ۳۸۷۶.
- ↑ الحاکم النیسابوری، مستدرک الحاکم، ج ۳، ص ۱۰۹.
- ↑ «خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ابن حجر الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص ۱۴۹.
- ↑ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۳۹.
- ↑ اشاره است به حدیث: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ اتاها ما یوعدون وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لامتی فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي اتاهم ما یوعدون»المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶- ۴۸۷، ح۳۶۷۶؛ فرائد السملین، ج۲، ص۲۵۲-۲۵۳، ح۵۲۲؛ ینابیع المودة، ص۲۶، باب سوم به نقل از مناقب احمد بن حنبل و منابع دیگر؛ الصواعق المحرقة، ص۱۹۰. سیوطی حدیث النجوم را در الجامع الصغیر، ح۹۳۱۳ از سلمة بن أکوع نقل کرده و آن را حسن دانسته است، مناوی افزوده است طبرانی، مسدد و ابن أبی شیبه آن را با سندهای ضعیف روایت کردهاند، ولی تعدد طرق آن چه بسا آن را در رتبه حدیث حسن قرار میدهد (فیض القدیر، ج۶، ص۳۶۷).
- ↑ فیض القدیر، ج۳، ص۱۹.
- ↑ فیض القدیر، ج۳، ص۱۹.
- ↑ شرح المواهب اللدنیة، ج۷، ص۸، نقل از نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ الصواعق المحرقة، ص۱۸۹.
- ↑ نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۸۵.
- ↑ إنّی تارک فیکم خلیفتین کتاب اللَّه حبل ممدود ما بین السمآء والأرض أو ما بین السمآء إلی الأرض، وعترتی أهل بیتی، وإنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض؛؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۸۱
- ↑ صواعق المحرقه، ص ۹۰
- ↑ جواهر العقدین
- ↑ فیض القدیر، ج ۳، ص ۱۵
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۰۷.
- ↑ مستدرک الحاکم/ ج 3/ ص 109.
- ↑ سنن ترمذی/ ج 5/ ص 662/ ح 3786 حدیث ثقلین را بیش از سی و چند تن از صحابه روایت کردهاند و عدد روات آن در طول اعصار به صدها تن بالغ گشته است. ر ک: حدیث الثقلین، تواتره و فقهه/ سید علی حسینی میلانی/ صص 47- 51.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه 33. روایات درنگ کردن رسول خدا (ص) جلوی منزل فاطمه و تلاوت این آیه شریفه در تفسیر الطبری/ ج 22/ ص 6؛ مناقب/ خوارزمی/ ص 34 از ابو سعید خدری نقل شده است و البخاری در الکنی از طریق ابو الحمراء به نقل آن پرداخته است.
- ↑ الصواعق المحرقه/ ابن حجر عسقلانى/ ص 149.
- ↑ حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم، در انتظار ققنوس، ص۱۱۸-۱۲۱.