آیتالله
سید منذر حکیم در کتاب
«پیشوایان هدایت، ج۱۴» در اين باره گفته است:
«این حدیث از احادیث متواتر بوده، راویان و حافظان اهل سنت و شیعه با سندهای صحیح از گروه کثیری از اصحاب پیغمبر اکرم (ص) روایت کردهاند که یکی از دانشمندان اهل سنت، به نام ابن حجر بیش از بیست تن از آنان را در کتاب خود الصواعق المحرقة [۲۴] برشمرده است. و دیگران غیر از حفاظ اهل سنت بیشتر از سی صحابی را که در اسناد این روایت آمدهاند، نام بردهاند؛ چنان که در سنن ترمذی آمده است[۲۵]، و حافظ ابوالفضل مقدسی معروف به ابن قیسرانی که از بزرگان اهل سنت است کتابی مخصوص درباره طرق این حدیث شریف تألیف نموده است[۲۶]، چنان که بسیاری از تحقیقات جدید نیز تواتر این حدیث را به نحوی که جایهیچگونه شک و شبههای باقی نماند، به اثبات رسانده است، نظیر کاری که علامه متتبع میر حامد حسین موسوی در دائرة المعارف بزرگ خود عبقات الانوار انجام داده یا کارهایی که سایر دانشمندان به آن دست زدهاند[۲۷].
از روایات مختلفی که از این حدیث شریف به دست ما رسیده است بر میآید که پیامبر مکرم اسلام (ص) مضمون این روایت را با عبارات و الفاظ نزدیک به هم در چندین مناسبت تکرار فرموده است، از آن جمله است: در روز عرفه حجة الوداع، همچنین در روز غدیر در راه بازگشت از حجة الوداع، پس از بازگشت از طائف، در جحفه، در خطبهای که در مسجد مدینه پس از بازگشت از حجة الوداع ایراد فرمودهاند و در ایام بیماری آخر عمر آن حضرت در حجره در حالی که حجره آن حضرت آکنده از صحابه بوده است[۲۸]. همه اینها کاشف از اهمیت وصیت پیامبر اکرم (ص) است و اینکه این حدیث متضمن بیان وصیت آن حضرت درباره اسلام و مسلمین بوده است وگرنه پیامبر اکرم (ص) که به هدایت مؤمنان حریص و نسبت به آنان دلسوز و مهربان بوده است، چنین اهتمامی را در رابطه با تکرار و تبلیغ این مضمون در چنین موارد مهمی که محل اجتماع تعداد زیادی از مسلمانان بوده است از خود بروز نمیداد، به خصوص که پیامبر اکرم (ص) خود برای اعلام این وصیت و تأکید آن در ملاء عام اقدام کرده، منتظر نمیشود تا کسی در این باره از ایشان سؤال کند.
از بعضی روایات نیز استفاده میشود، مضمون وصیتی که در این حدیث شریف قرار گرفته، همان است که حضرت پیامبر اکرم (ص) میخواست تا آن را در آخرین روزهای زندگی مبارک خود برای مسلمانان بنویسد آن گاه که خواست ابزار نوشتن فراهم آورند تا وصیت خود را برای مردم بنویسد تا پس از او گمراه نشوند؛ چنان که در نص حدیث "کتف و دوات" در صحیح بخاری و غیر آن آمده است[۲۹] اما عدهای مانع از این کار شده اختلاف در میان آنان افتاد و آن حضرت بدون اینکه وصیتی بنویسد آن گروه را از نزد خود راند و این مطلب به طور مفصل در حدیثی که به حدیث "فاجعه روز پنجشنبه" مشهور شده آمده است، چنانکه ملاحظه میشود عبارت "هرگز پس از من گمراه نخواهید شد" که در این حدیث آمده، عبارتی است که در حدیث ثقلین نیز بارها تکرار شده است؛ چنانکه وصیت به نیکویی با اهل بیت و عترت آن حضرت نیز هم در حدیث ثقلین و هم در وصیتهای آخرین ساعات حیات مبارک پیغمبر اکرم (ص) تکرار شده است.
از این مطلب به خوبی آشکار میشود که پیامبر اکرم (ص) میخواستند مضمون آن حدیث شریف را در سندی نبوی بنویسند و ثبت نمایند تا چنین سندی که در حضور بزرگان صحابه نوشته شده، پس از آن حضرت جدال و اختلاف را از بین برده و امر مورد نظر آن حضرت را تأکید نماید. همه این مطالب در کنار هم نشان میدهد، موضوعی که محتوای این حدیث شریف را تشکیل میدهد بسیار مهم است در غیر این صورت حضرت پیامبر اکرم که هدایتگر همه امتها است با چنین شدتی بر آن تأکید نمیکردند. این، از متن خود حدیث شریف نیز که در آن تصریح شده است عمل به این وصیت بعد از پیامبر اکرم (ص) راه نجات از گمراهی است بر میآید. چه این که بزودی در خلال تحقیق و بررسی متن این روایت وضوح بیشتری نیز خواهد یافت.
ثبوت تواتر این حدیث شریف در نزد همه مسلمین نیز استناد به آن را در مسائل اعتقادی ممکن میکند چه این که این مطلب در علم کلام اسلامی ثابت شده است به همین جهت استناد به آن در قضیه امامت نیز ممکن است.
- اثبات تواتر کلمه "عترتی" در حدیث شریف: لفظ متواتر این حدیث شریف عبارتی است که در آن، از قرآن کریم و اهل بیت یا عترت آن حضرت (ع) به عنوان مصداق ثقلین یاد شده و به تمسک به این دو ریسمان، که تا روز قیامت، باعث نجات از گمراهی خواهد بود دستور داده شده است. این مطابق روایتی است که بخاری در کتاب خود التاریخ الکبیر و مسلم در صحیح و ترمذی در سنن خویش همچنین نسائی در کتاب خصائص، ابن ماجه در سنن، احمد بن حنبل در مسند، حاکم در مستدرک - با ذکر اینکه رجال سند روایت مورد اعتماد بخاری هستند - و ذهبی نیز با او موافقت کرده و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نیز آن را ذکر نمودهاند[۳۰]. آنچه مسلم در صحیح خود آورده و به نقل از زید بن أرقم است، چنین است: "... پیامبر اکرم (ص) در واحهای میان مکه و مدینه که "خُم" نامیده میشود در میان ما به خطابه ایستاد پس حمد و ثنای الهی را به جا آورده، موعظه نمود آنگاه سخن آغاز کرد و گفت: اما بعد ای مردم همانا که من نیز بشری هستم و ممکن است فرستاده پروردگارم به سوی من بیاید و دعوت حق را لبیک گویم، من در میان شما دو چیز گرانبها باقی میگذارم، اولینِ آنها کتاب خداوند است که در آن هدایت و نور است پس به کتاب خداوند در آویزید و به آن تمسک جویید ... و اهل بیتم و سه مرتبه فرمودند شما را در رابطه با اهل بیت خود از خداوند برحذر میدارم یعنی شما را از آزار نمودن آنان بر حذر میدارم که در غیر این صورت به خشم خداوند گرفتار خواهید شد[۳۱].
ترمذی نیز در کتاب سنن با سند خود از ابی سعید خدری از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من در میان شما چیزی باقی میگذارم که اگر به آن تمسک جویید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی کشیده از آسمان به زمین است، و عترت و اهل بیت من و این دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند، پس ببینید که پس از من چگونه از این دو امانت محافظت خواهید نمود [۳۲].
حاکم نیز در مستدرک خود این حدیث را این گونه بیان داشته است: گویا میبینم [روزی را] که دعوت حق را لبیک گفتهام، من در میان شما دو امانت گرانبها باقی میگذارم، یکی از آنها بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا و اهل بیتم، ببینید چگونه پس از من از این دو امانت نگاهداری میکنید. و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، خداوند مولای من است و من ولی هر مؤمنی هستم. هر کس که من مولای او هستم پس علی مولای او است، خداوندا هر کس او را دوست میدارد دوست بدار و هر کس با او دشمنی میورزد دشمن بدار[۳۳].
ابن حجر نیز در کتاب صواعق این روایت را با این متن ذکر نموده است: من در میان شما دو چیز گرانبها به جا میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم، اگر به این دو تمسک جویید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند، از آنان پیشی نگرفته و از آنان باز نمانید که در هردو صورت هلاک خواهید شد و هیچگاه سعی نکنید به آنان چیزی بیاموزید چرا که آنان از شما داناترند [۳۴].
الفاظ دیگری هم که سایر حفاظ اهل سنت در کتابهای خود آوردهاند از نظر لفظی با این روایاتی که ذکر کردیم نزدیک هستند و در همه آنها حدیث با لفظ "کتاب الله و اهل بیتی"، آمده است و این لفظ متواتر است به همین جهت چند روایت تحریف شده که در آنها به جای عبارت "عترتی اهل بیتی"، کلمه "سنتی" آمده است، اعتباری ندارد. اهداف این تحریف بسیار روشن بوده و اصرار بر ترویج این روایت تحریف شده کاملًا به مصالح سیاسی امویان و عباسیان ارتباط پیدا میکند، اضافه به این مطلب، این که این لفظ تحریف شده هرگز در منابع معتبر اهل سنت روایت نشده است[۳۵]، و در این صورت خوش بینانهترین اظهار نظری که میتوان درباره این روایت تحریف شده داشت این است که این روایت از روایات آحاد و ضعیف میباشد که به هیچ وجه مفید علم نبوده و قابل عمل هم نیست به خصوص در مسائل مهم عقیدتی که مضمون این حدیث از آنها بحث میکند.
حتی اگر این روایت را با این لفظ تحریف شده، صحیح فرض کنیم چنان که ابن حجر در صواعق این ادعا را کرده است باز هم نمیتواند با آن لفظ متواتر معارضه نماید و نقصی بر دلالت عقیدتی مهم آن روایات وارد نماید، بلکه جمع بین این دو روایت ممکن است و خود تأکید بیشتری برای این حقیقت است که سنت رسول اکرم (ص) همواره در نزد پیشوایان از عترت آن بزرگوار میباشد؛ چرا که آنان دانشمندان و دانایان کتاب و سنت پیامبر هستند، چنان که ابن حجر به این مطلب اشاره کرده است آنجا که میگوید: "... در احادیثی که تنها به ذکر کتاب خدا بسنده شده است مراد همان کتاب خدا و سنت من میباشد؛ چرا که سنت بیانگر قرآن است و با ذکر سنت از ذکر هر دو بینیاز شده است حاصل این است که ترغیب پیغمبر بر سه چیز استوار شده است بر کتاب خدا، سنت و دانایان به کتاب و سنت از اهل بیت پیامبر، و از مجموع این امور استفاده میشود که هر سه این امور تا روز قیامت باقی خواهند ماند"[۳۶].
- دلالتهای این حدیث بر وجود امام (ع): در این حدیث دلالتهای بسیاری بر وجود امام (ع) وجود دارد، و دانشمندان به همین حدیث برای اثبات معظم مسائل امامت بر حسب مذهب اهل بیت (ع) استدلال نمودهاند[۳۷]، ما نیز در این جا به نقل مهمترین آن استدلالها که مخصوصاً به موضوع بحث ما ارتباط پیدا میکند اکتفا میکنیم.
- حدیث شریف تصریح دارد که تنها راه نجات از گمراهی پس از وفات حضرت رسول (ص) تنها و تنها تمسک همزمان به قرآن و عترت نبوی میباشد: "مادامی که به هر دوی آنها چنگ زنید"، و نفرمودند به یکی از آنها چنگ زنید، این بدان معنی است که تمسک به یکی از این دو امر هیچگاه تام و تمام و حقیقی نبوده و ضامن نجات از گمراهی نمیباشد مگر اینکه با هم همراه شده و هر کدام، مسلمانان را به تمسک به دیگری راهنمایی کند، پس هیچگاه کسی که مدعی تمسک به یکی از این دو رکن بوده دیگری را وا نهد در ادعای خود صادق نخواهد بود؛ چرا که همان گونه که فرمودهاند، "این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد".
- حدیث شریف به روشنی هویت ثقل دوم یا امانت گرانبهای دوم را با کلام رسای پیغمبر اکرم (ص) که فرمود: "عترت و اهل بیت من" مشخص نمودهاست، عترت نیز چنانکه دانشمندان علم لغت گفتهاند به این معناست: "نسل انسان، ازهری گوید: ثعلب از ابن اعرابی روایت کرده است که عترت یعنی پسر یک مرد و ذریه و نسل او از صلب او و عرب غیر از این معنای دیگری برای لفظ عترت نمیشناسد"[۳۸].
و این گونه است که با این اظهار نظر ادبی زنان پیغمبر از مصداق حدیث خارج میشوند.
بلکه حتی اگر تنها وصف اهل بیت را بدون کلمه عترت در نظر بگیریم نیز باز زنان پیغمبر از مصداق حدیث خارجاند؛ چرا که مسلم در صحیح خود در ذیل حدیث ثقلین آورده است: از کسی که حدیث را زید بن ارقم نقل نموده سؤال شد: "اهل بیت او چه کسانی هستند؟ آیا زنان او هستند؟ وی پاسخ داد: نه، به خدا سوگند که یک زن مدتی با یک مرد زندگی میکند و سپس مرد او را طلاق داده زن به سوی پدر و قوم خود باز میگردد اما اهل بیت فامیل و بازماندگان اصلی او هستند که پس از او صدقه بر آنها حرام است"[۳۹].
مصداق اهل بیت (ع): خود پیامبر اکرم (ص) بعد از نزول آیه تطهیر مصداق اهل بیت را مشخص نموده است؛ آن جا که مصداق اهل بیت را به خانه فاطمه (س) اختصاص داده است: "آن حضرت به مدت شش ماه به هنگامی که برای نماز صبح خارج میشد از خانه فاطمه (رضی الله عنها) عبور میکرد و میفرمود: ای اهل بیت، نماز ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛
خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند"، این روایت را احمد بن حنبل نیز در کتاب مسند ذکر نموده است[۴۰]. به این مطلب اضافه میشود تصریح پیامبر اکرم (ص) در حدیث مشهور "کساء" به این که اهل بیت آن حضرت تنها این چند تن میباشند تا آنجا که همسر گرامی خود ام المؤمنین "أُم السلَمه" را از میان آنها خارج کرده و به او فرمود که وی زنی خوب و نیکو است اما از اهل بیت به شمار نمیآید. و همین حدیث کساء را مسلم در صحیح خود همچنین سیوطی در الدر المنثور با چند سند صحیح و مطابق با طرق اهل سنت روایت نمودهاند[۴۱].
و آن چه در همه این روایات ثابت و مسلم است این است که پیامبر اکرم (ص) حضرت امام علی (ع) را در مصداق اهل بیت داخل نموده است اگر چه آن حضرت از اولاد پیامبر اکرم نبوده است هم چنان که این مطلب از آن چه در سابق ذکر کردیم روشن میشود.
دلالت حدیث ثقلین بر وجوب عصمت امام و پیدا کردن مصداق: شناخت مصداق اهل بیت و عترت پیامبر که در حدیث شریف به آنها اشاره شده است مبین صفت دیگری برای ثقل دوم نیز هست که همان آراستهبودن به صفت عصمت میباشد؛ چه این که این امر از آیه مبارک تطهیر به خوبی آشکار میشود[۴۲] که در کنار دلالت حدیث ثقلین بر عصمت ثقل دوم قرار میگیرد و تأکید کننده عدم جدایی دائمی دو ثقل است که از استفاده لفظ "لَن" که برای نفی ابد به کار میرود دانسته میشود و ثابت است که استعمال هیچ لفظی در قرآن بیهوده نیست. به همین جهت است که عدم جدایی ثقل دوم که اهل بیت باشد از ثقل اول که قرآن باشد خود دلیل بر عصمت است چرا که اگر آنان معصوم نباشند در حالات صدور خطا یا معصیت و به طور کلی گرایش به باطل، از قرآن جدا میشوند و حدیث شریف صراحتاً این جدایی را برای ابد نفی کرده است. همین نکته در این حدیث شریف دال بر عصمت عترت طاهره میباشد. مضافاً به اینکه در این حدیث شریف دستور داده شده است تا همه مسلمانان به این دو رکن اساسی با هم تمسک جویند و این دستور به نحو مطلق بوده است چرا که ما در این حدیث قیدی برای این امر نمیبینیم. این دلیل بر آن است که این دستور، شامل همه زمانها و حالات میشود. پس اگر جایز باشد که عترت مطهر در کارها و اموری که مخالف با عصمت است داخل شده و مرتکب آن گردند، به این معنی خواهد بود که حضرت رسول اکرم (ص) مسلمانان را دستور داده که حتی در حالات وقوع خطا و مخالفت با قرآن نیز به آنان تمسک جویند و این از محالات است.
از آنچه گذشت روشن میشود که افرادی از ذریه حضرت پیامبر اکرم که به درجه عصمت نرسیده باشند از مصداق ثقل دوم که فرمان تمسک به آن صادر شده است خارج میشوند. ابن حجر در تحلیل این حدیث شریف مینویسد: "کسانی که در این حدیث به پیروی از آنان تأکید و تشویق شدهاست کسانی هستند که به کتاب خدا و سنت رسول خدا شناخت و آگاهی کامل دارند؛ چرا که مطابق مضمون حدیث شریف آنان تا سر حوض کوثر از قرآن جدا نمیشوند و روایت سابق نیز که میفرمود: "به آنان چیزی نیاموزید که آنان داناتر از شما هستند" همین مطلب را تأیید مینماید آنان از سایر دانشمندان و علما متمایزند چرا که خداوند متعال هر گونه بدی و پلیدی را از آنان دور کرده ایشان را پاک و پاکیزه ساخته و با کرامات درخشان و مزایای بیشمار که بعضی از آنها گذشت شرافتشان بخشیده است"[۴۳].
واقعیت تاریخ نیز بعد از رسول خدا (ص) پیدا شدن این شرط را منحصر در حضرت امام علی و یازده امام از اولاد آن حضرت (ع) و فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص) یعنی از ذریه آن حضرت دانسته است. البته اینکه اولاد حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) از ذریه رسول خدا و نسل او به حسابآیند، امری بیسابقه نیست و پیامبر خدا حضرت عیسی (ع) نیز در قرآن از جهت مادر به عنوان ذریه حضرت ابراهیم (ع) شمرده شده است.
امامیه بر عصمت این افراد اجماع داشته و سایر فرق اهل سنت نیز بر محبت و پاکدامنی آنها اجماع داشته و احدی ادعای صدور کاری از آنان که مخالف با عصمت باشد نکرده است. علیرغم اینکه حکومتهای معاصر این بزرگواران، چنان که در تاریخ نیز آمده است دائم در کمین بودند تا کاری مخالف با عصمت از آنان سر بزند و آنان این مطلب را دستاویز کینه و دشمنی خود قرار دهند[۴۴].
- امر به تمسک به قرآن و عترت از نظر زمانی نیز مطلق است و این مطلب بدون هیچ تردیدی از کلام پیامبر اکرم (ص) که فرمود: "من بعدی" بر میآید و نتیجه میگیریم که این دستور تا روز قیامت نافذ است؛ چرا که شریعت حضرت محمد به دلیل اینکه پس از آن حضرت پیامبری نخواهد آمد خالد و جاودان است. و از آنجا که قرآن از جانب خداوند تبارک و تعالی محفوظ و نگهداری شده است، عترت نیز که ثقل دوم و همراه و قرین قرآن است و هرگز از او جدا نخواهد شد؛ نیز باید از جانب خداوند تبارک و تعالی تا روز قیامت محفوظ و نگاهبانی شده باشد. از همه آن چه گفتیم آشکار میشود که این حدیث شریفِ متواتر، نص صریحی بر این مطلب است که حتماً و در هر عصر و زمانی باید نمایندهای از اهل بیت و عترت پیامبر (ص) وجود داشته باشد که دارای صفت عصمت و ملازم و همراه قرآن کریم باشد تا بندگان خدا طبق این حدیث شریف به آن نماینده و قرآن کریم که از جانب خداوند متعال برای نجات مردم از گمراهی، حفظ شده است، تمسک جسته بدین سان به وصیت پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) عمل کنند، در غیر این صورت مضمون این حدیث متواتر که صدورش از پیامبری که هرگز از روی هوا سخن نمیگوید به اثبات رسیده، باطل خواهد بود.
نتیجه میگیریم که به ناچار باید در عصر حاضر ما امام معصومی از عترت نبوی وجود داشته باشد که مصداق ثقل دوم بوده و تمسک و دست یازیدن به او امکانپذیر باشد. تعدادی از بزرگان اهل سنت این حقیقت روشن را دریافته و بعضی از آنان نیز به آن تصریح کردهاند. مانند ابن حجر هیثمی آنجا که گوید: در احادیثی که در آن، به تمسک به اهل بیت تشویق و ترغیب شده است، به این مطلب اشاره رفته که تا روز قیامت همیشه کسی از آنان وجود خواهد داشت که مردم بتوانند به او تمسک جویند چه این که قرآن کریم نیز این چنین است و بدین سبب است که آنان، امان اهل زمیناند و روایت گذشته که در آن آمده بود: در هر نسل از امت من افراد عادلی از اهل بیت من وجود دارند ... نیز شاهد خوبی بر همین مطلب است[۴۵].
- مصداق حدیث ثقلین در زمان ما: نتیجه گرفتیم که حدیث شریف به صراحت، بر وجود شخصی از عترت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد که در زمان ما دوشادوش قرآن کریم شایستگی تمسک جستن مردم به او را داشته و عصمت نیز در او شرط شده است پس این امام کیست؟ روشن است که امروزه در سرتاسر دنیا پیشوای ظاهر و آشکاری وجود ندارد که مدعی این منصب بوده یا صفاتی که در حدیث شریف آمده است بر او تطبیق نماید. و از آنجا که اگر بگوییم چنین شخصی اصلًا وجود ندارد به دلالت حدیث متواتر ثقلین، اعتقاد مردودی داشتهایم، ناچار باید معتقد به وجود و غیبت او شویم و این همان عقیده مکتب اهل بیت (ع) در رابطه با مهدی موعود است که بر پایه بسیاری از ادله عقلی و نقلی استوار شده، قائل به وجود آن حضرت اما آشکار نبودن او و غیبتش از چشم مردمان است. بدون اینکه این غیبت امکان منفعت بردن مردم را از او از بین ببرد، چنان که چون ابرها خورشید را از چشم مردمان غایب میکنند، باز هم منفعت خورشید به زمین میرسد»[۴۶].