آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا همه پیامبران (ع) علم غیب داشته‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

مقدمه

برخی با استناد به دسته‌ای از آیات قرآن کریم، بر این باورند که آگاهی از علم غیب تنها مختص به خداست و غیر خدا اعم از انبیا و امامان معصوم (ع)، بهره‌ای از این علم ندارند. گروهی دیگر معتقدند که ممکن است خدای متعال است بخشی از علم غیب خویش را در اختیار بندگان برگزیده خویش قرار دهد اما این علم به همه انبیا اختصاص نداشته و خدای متعال تنها پیامبر اسلام (ص) را از بخشی از علوم غیبی خود آگاه کرده است و دیگر انبیا یا اولیای الهی (ع) اطلاعی از غیب ندارند.

در ادامه درستی یا نادرستی این عقیده را بررسی کرده و به این سوال پاسخ می‌دهیم که آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟

معناشناسی غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.

معنای اصطلاحی

غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۲]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۳]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۴]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۵].
  2. اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۶]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی می‌‌شود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۷] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود[۸]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۹] یا «اِخبار از غیب»[۱۰] استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند[۱۱] و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۲].

اقسام علم غیب

با نگاه به اقسام امور غیبی

  1. علم به غیب مطلق: به حقیقت و واقعیت ناشناخته‌ای «غیب مطلق» گفته می‌شود که اطلاع از آن جز از راه دریافت علم از خدای متعال برای هیچ کس، در هیچ زمان و شرایطی امکان پذیر نیست[۱۳]. این غیب مطلق نیز بر دو گونه است: نخست: غیبی است که تنها برای برخی از برگزیدگان خود آشکار می‌‌کند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۴]؛ مانند: ذات خدا یا برخی از نشانه‌های او؛ همچون: وحی، فرشتگان، بهشت و جهنم و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایب‌اند[۱۵]. دوم: غیبی است که نزد خود نگاه داشته و مختص ذات اوست. به این غیب مطلق دوم، «غیب مستأثر» یا «علم مستأثر» می‌‌گویند: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ[۱۶]. لذا آگاهی از این نوع از غیب، «علم به غیب مطلق» نامیده می‌شود که در اصل مختص خدای تبارک و تعالی است، اما مانعی عقلی یا نقلی از دادن جزئیاتی از آن به برخی برگزیدگان الهی وجود ندارد؛ البته به مخلوق تعلیم‌یافته از این علم، در تعبیر قرآن و روایات، صفت «عالم به غیب» داده نمی‌شود؛ بلکه لفظ «اطلاع بر مغیبات» یا «اِخبار از غیب» به‌کار رفته است.
  2. علم به غیب نسبی: به حقیقت و واقعیت ناشناخته‌ای گفته می‌شود که برای بعضی از انسان‌ها غیب و برای بعضی دیگر آشکار به شمار می‌‌روند؛ یعنی: در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب است، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر آشکار باشد یا به آشکار مبدل شود؛ مثلاً: اگر پیامبری از وجود غذایی در خانه شخص خبر می‌دهد برای خود پیامبر(ص) امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی می‏‌کند و از محتویات آن آگاه است، امری آشکار خواهد بود[۱۷]. این نوع از غیب می‌‌تواند مربوط به گذشته باشد که برای مردمان آن زمان آشکار بوده اما برای زمان ما غیب است و می‌‌تواند مربوط به آینده باشد که برای حاضران در زمان خاص غیب بوده اما در زمان آینده که رخ می‌‌دهد آشکار می‌‌شود؛ لذا آگاهی از این نوع از غیب، با مسامحه و بدون اعمال دقت علمی می‌توان آن را «علم به غیب نسبی» اطلاق کرد.

با نگاه به عالِم به آن

  1. علم غیب ذاتی (علم غیب مستقل): مراد از مستقل یا ذاتی بودن علم اینکه آگاهی و احاطه به امور غیبی دارنده این علم از کسی گرفته نشده و نیاموخته؛ بلکه به طور استقلالی از ذات خود دارد. این‌گونه از آگاهی و احاطه تنها به خداوند متعال اختصاص دارد و هیچ آفریده‌ای این ویژگی را ندارد. خدای متعال درباره این نحوه از علم می‌فرماید: ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۱۸].
  2. علم غیب اکتسابی (علم غیب تبعی): این علم، در مقابل علم غیب ذاتی قرار دارد. مراد از تبعی یا اکتسابی بودن علم اینکه اطلاع دارنده این دانش از امور غیبی از ذات خود نمی‌خیزد؛ بلکه دانشی است که از دیگری گرفته شده و از راه تعلیم الهی به دست می‌آید. این علم با این ویژگی‌ها قطعاً علمی غیر مستقل، غیرذاتی، مقید به اراده الهی و نسبت به علم الهی محدود است. این‌گونه از آگاهی‌ها علومی هستند که خدای متعال به برخی برگزیدگان خود عنایت می‌‌کند؛ در قرآن کریم فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۱۹]. اطلاق «علم غیب» به اینچنین علمی تنها از باب مسامحه و عدم اعمال دقت است؛ و گرنه در اصطلاح قرآن و حدیث به چنین دانشی «علم غیب» گفته نمی‌شود. بهترین نامی که برای اینگونه از علم‌ها به کار رفته «اطلاع از مغیبات» یا «اخبار از غیب» است.

با نگاه به اختصاصی بودن علم

بر اساس چند روایت از امام باقر(ع) و امام صادق(ع)[۲۰] می‌‌توان علم غیب را بر دو گونه تقسیم کرد:

  1. علم غیب مکفوف (علم غیب مستأثر): یعنی علمی که خدای متعال آن را مخصوص خود قرار داده و بنا نیست به کسی داده شود؛ به یکی از دو دلیل؛ یکی: اینکه اصولاً آگاهی از این علم در توان مخلوقات و ممکنات نیست و عقلاً موجود محدود ناتوان از دریافت علم نامحدود است. دیگری: اینکه برفرض که این علم از لحاظ عقلی امکان اعطای به دیگری داشته باشد، اما اراده الهی بر این تعلق گرفته که داده نشود. از این علم در روایت به علم خاص، علم مکفوف، علم موقوف، علم مخزون، علم مکنون و علم مستأثر یاد شده است.
  2. علم غیب مبذول: یعنی علمی که در اصل از آن خدای متعال است (چون علم غیب مختص اوست) اما به دلایلی به برخی از برگزیدگان الهی داده شده است. از این علم در روایت به علم عام، علم مبذول، و علم محمول نام برده شده است[۲۱].

انحصار علم غیب ذاتی و مطلق به خداوند

بر اساس دسته‌ای از آیات قرآن کریم، علم به غیب، تنها در اختیار خداوند و مختص به اوست، زیرا تنها اوست که احاطۀ همه جانبه بر تمامی عالم دارد. علم خدا به زمان، مکان و یا حالت خاصی منحصر نمی‌شود، جز او کسی عالم به غیب نیست و در حقیقت، همه چیز نسبت به او مشهود است. آیاتی همچون ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۲۲]، ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ[۲۳]، ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۲۴]، ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۲۵] و ... از این جمله‌اند.

مراد از غیب در این آیات همان علم غیب ذاتی و مطلق است که جز خدای متعال، دیگران دستیابی به آن ندارند[۲۶].

امکان دسترسی غیر خدا به غیب تبعی و محدود

بر اساس برخی آیات مانند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۷] و ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۲۸]، برخی از برگزیدگان الهی می‌توانند از علم غیب برخوردار باشند گرچه اصل برخورداری از این علم، منحصر در خدای متعال است؛ لکن قرآن کریم اطلاع از امور غیبی که توسط خدای متعال به برگزیدگان اعطا می‌شود را "علم غیب" نمی‌نامد بلکه با تعبیر ﴿يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ و امثال آن از این علم یاد می‌کند که به معنای آگاهی و اطلاع بر این غیب است و این نشانه تفاوت بین این دو واژه و عنوان در کاربری‌های قرآن کریم است.

آیات دال بر علم غیب پیامبران

آیات دال بر علم غیب داشتن پیامبران بر دو گروهند:

  1. آیاتی که به طور کلی آگاهی پیامبران از غیب را تصدیق می‌کند و می‌فرماید: خداوند پیامبران خویش را از امور پنهان، آگاه می‌سازد، مانند:
    1. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۹]، در این آیه خداوند ابتدا خود را دانای به غیب معرفی کرده است و از آنجا که ذات احدیت علم مطلق را داراست، علم او علم لدنی است و قابل تعلیم و تعلّم نیست؛ در ادامۀ آیه،‌ خداوند حکیم از این حقیقت خبر داده است که وی چنین علمی را به کسانی که خداوند از آنها راضی باشد،‌ عطا خواهد کرد؛ به عبارتی دیگر همۀ علوم و از جمله علم غیب مختص به خداست و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، منتها بالاستقلال‌ و بالاصاله و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌، افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند، منتها تَبعاً و به‌ اعطاء خداوند. پیامبران از علم غیب در راستای رسالتشان استفاده می‌‌کردند. به تعبیر دیگر پیامبران به وسیلۀ علم غیب و از طریق آن تعلیمات مخصوص و احکام و قوانین و فرمان‌های الهی را دریافت کرده و به امّت‌ها می‌رسانیده‌اند.
    2. ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۳۰] این آیه صراحت دارد که افراد برگزیده‏ای از جانب خداوند، به عنوان رسول انتخاب می‌‏شوند و به اذن و امر پروردگار، عالم به علم غیب می‌‏شوند[۳۱].
  2. آیاتی که به روشنی گواهی می‌دهد پیامبران در موارد مخصوصی، از غیب خبر داده‌اند و در حقیقت، آن نویدی که در آیات گروه اوّل داده شده که خداوند برخی از بندگان خود را از غیب آگاه می‌سازد در آیات گروه دوم جامه تحقق پوشیده و در پاره‌ای از موارد از غیب خبر داده‌اند و یا از غیب آگاه شده‌اند. مانند برخی از آیاتی که خداوند در آنها با ذکر نام بردن از برخی پیامبران، اطلاع غیبی یا اخبار آنها از امور پنهان از حس را بیان می‌‌کند:
    1. حضرت آدم(ع): ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۳۲]، آیات بیانگر این است که خداوند یک سلسله حقایقی را که از دیدگاه فرشتگان پنهان بود به آدم(ع) آموخت و سپس آن حضرت به دستور خداوند ملائکه را از این غیب آگاه ساخت.
    2. حضرت نوح(ع): ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا[۳۳]، حضرت نوح(ع) از دو مطلب کاملاً مخفی و پنهان یعنی: ایمان نیاوردن کافران و اینکه از نسل آنها جز بدکار و ناسپاس متولد نخواهد شد خبر داده است. این خبرهای غیبی را نمی‌توان منتسب به شناخت تجربی و محاسبات شخصی حضرت نوح(ع) کرد، زیرا مناسب مقام نبوت و رسالت نیست که بر استنباط‌های شخصی و حدس خود تکیه کرده و بر اساس آن درخواست عذاب و نابودی یک ملّت را نماید. بلکه بر اساس آیه: ﴿وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ[۳۴] این آگاهی از طریق وحی بوده است.
    3. حضرت یعقوب(ع): در آیات: ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ [۳۵]، خداوند خبر از آگاهی حضرت یعقوب(ع) از آینده درخشان حضرت یوسف(ع) به واسطه خواب او داده است. آگاهی از تأویل و تعبیر خواب قسمی از علم غیب است که خداوند به برخی عطا می‌‌کند. همچنین حضرت یعقوب که به ظاهر از حضرت یوسف خبر نداشت و نمی‌دانست ایشان خود را به برادانش معرفی کرده و دستور داده که پیراهن او را به نزد پدر بیاورند، هنگام روانه شدن برادران یوسف از مصر می‌گوید: ﴿إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ[۳۶]، این غیبی است که خدا در اختیار او قرار داده بود.
    4. حضرت یوسف(ع): در آیه ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۳۷]؛ خداوند خبر از اعطای تعبیر و تأویل رؤیا به یوسف(ع) که شعبه‌ای از آگاهی از غیب است داده است. در آیات دیگری تعبیر خواب دو زندانی توسط حضرت یوسف بیان شده است: ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ ...يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ؛ [۳۸] که به تصریح قرآن تعبیر حضرت واقع شد. همچنین در آیات: ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ ....يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ...؛ [۳۹] که مربوط به تعبیر خواب پادشاه مصر است حضرت یوسف(ع) از سه امر پنهانی: هفت سال نعمت فرا گیر و وضع کشاورزی خوب؛ هفت سال قطحی و خشک سالی و بسته شدن درهای رحمت به روی مردم؛ باز شدن دوباره درهای رحمت و فراگیری نعمت‌های الهی، پرده برداشته است.
    5. حضرت صالح(ع): در آیه ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ[۴۰] حضرت صالح خبر از زنده نماندن قومش بیش از سه روز و نابودی آنها در صورت پی کردن ناقه می‌‌دهد و به تصریح قرآن مجید این پیش بینی اتفاق افتاد و آنها در پی ذبح ناقه پس از سه روز گرفتارعذاب الهی شدند.
    6. حضرت داوود و سلیمان(ع): در آیۀ: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ[۴۱] و آیه آیات ﴿وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ؛ [۴۲]؛ خبر از آشنا بودن داود و سلیمان به زبان پرندگان و آگاه بودن از مقصود آنان می‌‌دهد که همان آگاهی از غیب است[۴۳].
    7. حضرت عیسی(ع): خداوند از زبان حضرت عیسی(ع) نقل می‌‌کند که من از آنچه می‌‌خرید و در منازل خود ذخیره می‌‌کنید با خبر هستم: ﴿وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۴]؛ هرکس با فرهنگ و زبان قرآن آشنا و توحید قرآنی را دریافته باشد، می‌داند آفرینش، مرده را زنده کردن و خبر از غیب، از آنِ خداست؛ امّا در این آیه تصریح شده حضرت عیسی(ع) واجد این خصایص است؛ هم می‌آفریند و هم مرده را زنده می‌کند و هم از اسرار و رموز زندگی دیگران خبر می‌دهد و کاری که به قدرت الهی مربوط است و در توان همگان نیست را با عنوان «باذن الله»، از اعمال در حد توان خود می‌داند.
    8. پیامبر خاتم(ص): آیات فراوانی دلالت بر علم غیب پیامبر خاتم(ص) دارد، مانند: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۴۵]؛ ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ[۴۶] و.... در همۀ این آیات سخن از آگاه شدن پیامبر(ص) توسط خداوند، از برخی امور پس پرده است[۴۷].

حقیقت علم غیب پیامبران

قرآن کریم در آیات متعددی پیرامون علم غیب سخن گفته است. دسته ای از آیات، غیب را تنها مختص خدای متعال و در اختیار او می‌دانند[۴۸] و دسته‌ای دیگر به امکان آگاهی برگزیدگان و اولیای مورد رضای الهی از غیب اشاره دارند[۴۹]. از تامل در این آیات روشن می‌شود علم غیب مراتب و درجاتی دارد که بخشی از آن تنها در اختیار خداوند است و هیچ کس را به آگاهی از آن راهی نیست و بخشی دیگر غیبی است که خدای متعال آنرا به بندگان برگزیده خود آن هم بر اساس شرایط و موقعیت هر فرد تعلیم داده است[۵۰].

تفاوت اصلی علم غیب خدا و معصوم

استقلالی و تبعی بودن

همۀ انبیاء و اولیاء و مؤمنان طبق تصریح قرآن مجید دارای علم غیب هستند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۵۱]، لکن تفاوت‌های فراوانی بین علم غیب خداوند و علم غیب معصوم وجود دارد، به گونه‌ایی که مجالی برای توهم اتحاد بین دو علم وجود ندارد. بشر با محدودیت‌هایی روبروست که او را از دسترسی به خیلی از علوم باز می‌‌دارد، اما علم خداوند به غیب، با یکتاییِ مخصوص به ذات او همراه است[۵۲].

هیچ یک از صاحب‌نظرانی که معتقدند علم امام قابل تعمیم است، نگفته‌اند علم امام همچون علم خداوند است و هرچه خدا می‌داند، آنها نیز به همان کمیت و کیفیت آگاهی دارند، بلکه همگی تصریح دارند بر اینکه، از جهات گوناگون بین علم الهی با علم معصوم(ع) تفاوت وجود دارد و لذا علم معصوم را نمی‌توان شریک علم خداوند قرار داد، بلکه در طول علم خداوند و با اذن اوست. به عبارتی دیگر همۀ علوم و از جمله علم غیب مختص به خداست: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۵۳] و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، لکن بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌ و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند، اما به صورت تبعی و اعطاء خداوند[۵۴].

بنابراین تفاوت اصلی علم غیب معصوم با خداوند در این است که علم غیب خداوند ذاتی و علت برای معلومات است، ولی علم غیب معصوم ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. به عبارتی دیگر علم خدا عین ذات اوست اما علم امام زائد بر ذات و اکتسابی است[۵۵].

دانشمندان شیعی هم بر این نکته تاکید کرده‌اند که تفاوت اصلی میان علم غیب خداوند و امام در ذاتی و تبعی بودن آن است؛ مثلاً مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌گوید: "من یک نفر از علماء شیعه سراغ ندارم که به جز خدای تعالی کسی را عالم به غیبِ ذاتی بداند، زیرا علم غیب مخصوص آن خدایی است که به علم ذاتی، همه معلومات را می‌داند و این صفت قدیم خدای سبحان است که عالم به ذات است. هیچ یک از خلق او در این علم با وی شریک نیست و کسی که چنین عقیده‌ای داشته باشد از ملت اسلام خارج است اما آنچه از اخبار غیبی از شیعه و سنی از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده‌اند (...) همگی خبرهایی است که از پیامبر(ص) به آنها رسیده است و پیامبر(ص) را نیز خداوند متعال بر آن مطلع ساخته است" و یا شریف لاهیجی در تفسیر خود می‌‌نویسد: "علم آنچه غایب است در آسمان‌ها و زمین یعنی علم به امور غائبه که مستفاد از غیر نشود، مخصوص جناب الهی است و اما اخبار ائمه(ع) به امور مخفی و غیبی آن علمی است که از حضرت رسالت(ص) که منبع وحی است استفاده کرده‌اند"[۵۶]. همچنین علامۀ امینی در کتاب الغدیر می‌‌نویسند: "انبیاء و اولیاء همه به نص قرآنی غیب را می‌دانند و برای هر یک سهمی مخصوص است، علم آنها عارضی است نه ذاتی"[۵۷].

ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه[۵۸] تصریح می‌کند، منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند، علم غیبی است بدون تعلیم و آموختن و علم غیب بدون تعلیم، به خدا اختصاص دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند، به تعلیم الهی بوده است. مراد ما از علم غیبی که آن را برای ائمه(ع) نفی می‌کنیم، علمی است بدون واسطه و اسباب، ذاتی و نه مستفاد و این فقط مخصوص خداست[۵۹].

تفاوت‌های دیگر

علاوه بر تفاوت ذکر شده، برخی تفاوت‌های دیگری هم میان این دو علم غیب وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. علم خدا ازلی است، اما علم امام مسبوق به عدم است[۶۰].
  2. علم خدا لایتناهی و غیر محدود است، اما علم امام متناهی و محدود است.
  3. علم خدا از خودش است و موهوبی نیست اما علم پیامبر و امام موهوبی و از جانب خداوند است[۶۱].
  4. علم خدا متحاج به توجه نیست ولی علم پیامبر و امامان(ع) محتاج به توجه است[۶۲].
  5. علم خدا به زمان و مکان و حالت خاصی منحصر نمی‌شود، زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا زمان و مکان نداشته و با تغییر حالت‌ها و رویدادها تغییر نمی‌کند.[۶۳].
  6. علم خدا غیر مخلوق و علم خلق مخلوق است.
  7. علم خدا غیر مقدور و علم خلق مقدور و مغلوب است.
  8. علم خدا واجب البقاء و علم خلق جایز الفناست.
  9. در علم خدا تغییر ممتنع، ولی در علم خلق تبدّل ممکن است[۶۴].
  10. علم خدا قدیم و سابق بر معلومات است اما علم امام موهبتی از جانب خداست و هر لحظه در حال افزایش، لذا علم ایشان حادث و بعد از معلومات است[۶۵].
  11. علم غیب خداوند مطلق بوده و او به تمام اشیاء علم دارد و برای آن حد و مرزی نیست. خداوند متعال جهان و آنچه در آن روی داده و روی خواهد داد را می‌داند، خواه جزئی باشد یا کلی، مادی باشد یا معنوی، به خلاف علم غیر خدا که اولا ذاتی و استقلالی نیست بلکه عرضی، اکتسابی و تعلیمی است، ثانیا ازلی و ابدی نیست، ثالثا محدود به تعلیم الهی است و نه نامحدود، رابعا مطلق نیست و دارای حد و مرز است. در این صورت اعتقاد به برخورداری غیرخدا، پیامبر باشد یا امام، از غیب با توجه به آنچه گفته شد، مستلزم شرک نخواهد بود[۶۶].

آنچه مسلم است اینکه برخورداری پیامبران از علم غیب یکسان نیست، ممکن است بعضی از انبیاء و یا بعضی از اولیای خدا علم‌هایی داشته باشند که دیگر انبیاء هم، نداشته باشند؛ دلیلی نداریم که هر کس که پیامبر شد به اندازه همه پیامبران و یکسان با همه، بر مغیبات آگاهی دارد؛ بلکه می‌توان گفت برخلاف این معنا، دلیل داریم.

نتیجه گیری

در قرآن کریم دو دسته آیات پیرامون آگاهی از غیب وجود دارد. دسته‌ای این علم را تنها مختص خداوند می‌دانند [۶۷] و دسته ای دیگر آگاهی از آن را برای برخی برگزیدگان الهی و با اذن و رضایت خدای متعال، ممکن می‌دانند[۶۸]. تأمل در این آیات نشان می‌دهد علم غیب مراتب و درجاتی دارد که بخشی از آن تنها در اختیار خداست و هیچ کس را به آگاهی از آن راهی نیست و بخشی دیگر غیبی است که خدای متعال آن را به بندگان برگزیده خود آن هم بر اساس شرایط و موقعیت هر فرد تعلیم داده است. از این رو ممکن است بعضی از انبیاء و یا بعضی از اولیای خدا علم‌هایی داشته باشند که دیگر انبیاء هم، نداشته باشند؛ دلیلی نداریم که هر کس که پیامبر شد به اندازه همه پیامبران و یکسان با همه، بر مغیبات آگاهی دارد؛ بلکه می‌توان گفت برخلاف این معنا، دلیل داریم.

به عبارت دیگر مراد از علم غیب در آیات دسته اول، علم غیب ذاتی و استقلالی است و منظور از غیب در آیات دسته دوم، علم غیب تبعی و تعلیمی است. البته با توجه به معنای غیب در قرآن و روایات باید گفت: غیب تنها به علوم مختص خدا گفته می‌شود و علوم اکتسابی و تعلیمی اولیای الهی گرچه به لحاظ لغوی غیب است اما از منظر قرآنی غیب نیست. بلکه در قرآن کریم از این بخش با تعبیر ﴿يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ﴾ و امثال آنکه بر اطلاع و آگاهی از غیب دلالت دارد نام برده شده است.

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. علامه امینی؛
علامه امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» در این‌باره گفته‌ است: «پس چرا از غیب نباشد نقل داستان نوح و اخبار قوم هود و عاد و ثمود و قوم حضرت ابراهیم و لوط و ذوالقرنین و خبر انبیا و رسولان گذشته؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که پیامبر به طور سری به برخی از همسرانش گفته بود و او آن را برای پدرش افشا کرده و هنگامی که جریان را به همسرش خبر داد او به رسول خدا گفت: کی این خبر را به شما داده است؟ فرمود: خدای علیم و خبیر این خبر را بمن داده است؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که همراه موسی به او در تأویل چیزی را که تحمل آن را نداشت خبر داد و چرا از غیب نباشد چیزی را که عیسی به امتش گفت: و خبرتان می‌دهم به چیزی که می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید؟ و چرا از غیب نباشد گفته عیسی برای بنی اسرائیل: ای بنی اسرائیل من رسول خدا به سوی شمایم توراتی که پیشرویم قرار دارد تصدیق می‌کنم و به آمدن پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است بشارت می‌دهم؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که خدا به یوسف وحی فرموده: تا آنان را به این امرشان که از آن غافلند، آگاهشان نمائی؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که آدم به فرشتگان در مورد حقائق آفزینش به فرمان خدا خبر داد؟ و چرا از غیب نباشد این بشارت فراوان که از تورات و انجیل و زبور و کتاب‌های گذشتگان درباره پیامبر اسلام (ص) و شمائل و تاریخ زندگانی و امتش آمده است؟ چرا از غیب نباشد این همه خبرهای صحیح که از کاهنان و رهبانان و قسیسان درباره پیامبر اسلام پیش از ولادتش روایت شده است؟»[۶۹].
۲. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
آیت‌الله حسینی طهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است: «همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌ و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌. و در این‌ صورت‌ بین‌ آیاتی که‌ علم‌ غیب‌ را منحصر به‌ خدا می‌داند‌، و بین‌ آیۀ کریمه‌ که‌ رسولان‌ را عالم‌ به‌ غیب‌ می‌داند و بر غیب‌ راه‌ می‌دهد هیچگونه‌ تنافی و تضادّی نیست‌‌. و نظیر این‌ استقلال‌ و تبعیّت‌‌، یا ذاتی و عرضی‌، و یا اصلی و ظِلّی‌، در عبارات‌ قرآن‌ کریم‌ بسیار آمده‌ است‌‌. همچون‌ آیۀ: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ،[۷۰] که‌ دلالت‌ بر حصر دارد‌؛ با آیه: ﴿حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا، [۷۱] و همچون‌ آیۀ: ﴿فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا،[۷۲] که‌ در این‌ آیه‌ علاوه‌ بر خدا‌، عزّت‌ را برای رسول‌ خدا و برای مؤمنین‌ معیّن‌ نموده‌ است‌ و بنابراین‌ علم‌ غیب‌ برای رسولان‌ خداوند أمری ضروری و حتمی است‌ و منافات‌ با اختصاص‌ آن‌ به‌ خدا ندارد‌»[۷۳].
۳. آیت‌الله قرشی؛
آیت الله قرشی در تفسیر «احسن الحدیث» در این‌باره گفته است: «علم غیب مخصوص خداست پیامبران و امامان (ع) نیز با تعلیم خدا می‌دانند و این مخالف مخصوص بودن به خدا نیست، خداوند بسیاری از غیب را به رسول خودش آموخت، آن حضرت نیز به اوصیاء خودش تعلیم فرمود: هر وقت از آنها سؤال می‌شد که آیا علم غیب می‌دانید؟ جواب می‌دادند: نه، این علمی است که خدا به رسولش و او به ما تعلیم فرموده است»[۷۴].
۴. آیت‌الله سبحانی؛
آیت الله سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

«در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران (ع) و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق می‌کند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می‌داند پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد. این آیات بر دو گروهند:

  1. آیاتی که به طور کلی آگاهی پیامبران (ع) را از غیب، تصدیق می‌کند و می‌فرماید: خداوند پیامبران (ع) خویش را از امور پنهان، آگاه می‌سازد.
  2. آیاتی است که به روشنی گواهی می‌دهد پیامبران (ع) در موارد مخصوصی، از غیب خبر داده‌اند و یا برخی از بندگان خدا که پیامبر هم نبوده‌اند مانند مادر موسی (ع) با جهان غیب ارتباط پیدا کرده و از امور پنهانی آگاه شده‌اند، و در حقیقت، آن نویدی که در آیات گروه اوّل داده شده که خداوند برخی از بندگان خود را از غیب آگاه می‌سازد در آیات گروه دوم جامه تحقق پوشیده و در پاره‌ای از موارد از غیب خبر داده‌اند و یا از غیب آگاه شده‌اند.

آیات گروه نخست

﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۷۵].

﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۷۶].

﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ * وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ)[۷۷].

این بود آیات گروه نخست که به طور کلی آگاهی پیامبران (ع) و فرستادگان و بندگان برگزیده او را تصدیق می‌کند و در صورتی که دقت شود در دلالت این آیات جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست. البته برخی از دانشمندان، آیات دیگری را هم در این ردیف به شمار آورده‌اند.(...)

آیات گروه دوم

در این بخش آیاتی عنوان می‌شود که به روشنی گواهی می‌دهند پیامبران (ع) و برخی دیگر از بندگان خدا در موارد مخصوصی از غیب خبر داده‌اند و از امور پنهان از حس آگاه شده‌اند و آن نویدی که در آیات گروه نخست وارد شده که خداوند پیامبران (ع) خود را از غیب آگاه می‌کند در این آیات جامه تحقق پوشیده و آن "امکان" به مرحله "فعلیت و تحقق" رسیده است.

  1. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأهُمْ بِأَسمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ غَیْب السَّمواتِ وَالأَرْض وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما کُنْتُمْ تَکْتُمُون[۷۸].
  2. ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا[۷۹]
  3. ﴿وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ[۸۰] از این آیه برمی‌آید که آگاهی حضرت نوح (ع) از آینده قوم خود از راه وحی الهی بوده است و وحی یکی از راه‌های آگاهی از غیب است[۸۱].
  4. ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ * قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۸۲].
  5. ﴿اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ * وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ[۸۳].
  6. ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۸۴].
  7. ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ * ...يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ...[۸۵].
  8. ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ... يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ * قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ[۸۶]
  9. ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ * فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ[۸۷].
  10. ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ[۸۸].
  11. ﴿حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ[۸۹].
  12. ﴿وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ...[۹۰].
  13. ﴿...وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۹۱].
  14. ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ... [۹۲].
  15. ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ [۹۳].
از آیاتی که تا اینجا نقل شد به خوبی استفاده می‌شود که پیامبران الهی چون آدم، نوح، یعقوب، یوسف، صالح، داوود، سلیمان، عیسی و پیامبر اسلام (ص) از غیب خبر داده اند»[۹۴].
۵. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «بدون شک پیامبران الهی رابطه‌ای با علم غیب و جهان ماورای طبیعت، و به تعبیر دیگر رابطه ویژه‌ای با خداوند متعال داشته‌اند؛ و از آن طریق تعلیمات مخصوص و احکام و قوانین و فرمان‌های الهی را دریافت کرده، و به امّت‌ها می‌رسانیده‌اند. اما این رابطه چگونه بوده است؟ مسأله‌ای است بسیار پیچیده که آگاهی اجمالی بر آن آسان، ولی علم تفصیلی به آن بسیار مشکل است؛ چرا که افراد محروم از این رابطه هرگز نمی‌توانند آن را دقیقاً در یابند؛ همان‌گونه که نابینایان مادرزاد اجمالا احساس می‌کنند که افراد بینا دارای حس دیگری هستند که به وسیله آن از تمام موجودات اطراف خود تا شعاع وسیعی آگاه می‌شوند؛ و رنگ‌های گوناگون، و انوار مختلف را درک می‌کنند؛ ولی این حس چگونه است و حقیقت رنگ و نور چیست؟ هرگز برای آنان مفهوم نخواهد شد»[۹۵].
۶. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله مصباح یزدی، در کتاب «معارف قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «پیام‌آور و رسولی که خدا می‌فرستد خواه پیامبر باشد یا فرشته؛ عالم به غیب است لکن خدا او را عالم کرده است؛ و اگر نمی‌کرد، خودشان علم به غیب نمی‌داشتند و این همان نفیِ علم غیب ذاتی از غیر خداست. امّا اینکه دایره مغیبات، چقدر گسترده است، باید گفت بی‌گمان همه پیامبران یکسان نبوده‌اند ممکن است بعضی از انبیا (ع) و یا بعضی از اولیا خدا، علم‌هایی داشته باشند که دیگر انبیاء هم، نداشته باشند؛ دلیلی نداریم که هر کس که پیامبر شد به اندازه همه پیامبران و یکسان با همه، بر مغیبات آگاهی دارد؛ بلکه می‌توان گفت برخلاف این معنا، دلیل داریم. حال این سؤال مطرح است که آیا ممکن است یک نبی یا غیر نبی، عالم به مغیبات باشد؟ عقلاً محال نیست؛ از آیات هم چیزی که این موضوع را نفی کند، بر نمی‌آید؛ زیرا هنگامی که دانستیم علم غیبی که مخصوص خداست علم غیب ذاتی‌است حال، اگر خودش بخواهد که بنده‌ای از بندگان شایسته‌اش علم به مغیبات پیدا کند، چه کسی یارایی دارد که جلوی آن را بگیرد؟ اینکه در برخی از روایات آمده است که بعضی از اولیاء خدا، جمیع ماکان و مایکون را می‌دانسته‌اند؛ به چه معناست؟ در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را ائمه اطهار؛ به خواصّ و نزدیکان خود می‌فرموده‌اند و سفارش می‌کرده‌اند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشته‌اند، نگویند زیرا ممکن می‌بود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند. از جمله روایتی می‌گوید: پیامبر اکرم (ص) به امام امیرالمؤمنین علی (ع) اشاره کرده و فرموده‌اند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری در باره حضرت مسیح (ع)، گفته‌اند؛ مقامات او را برایتان شرح می‌دادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی امام شدند. همگان ظرفیّت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دل‌هایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیّت آن را یافتند که ائمه، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند. برخی از اینگونه روایات که درز کرده و به برخی از خواصّ منتقل و سپس در کتاب‌ها نگاشته شده است، اشاراتی دارد که چیزهایی از آنها بر می‌آید؛ گرچه همان‌ها نیز، در حدّ فهم ما نیست امّا در مورد آنها می‌توانیم بیاناتی در حدّ تقریب داشته باشیم تا هنگام برخورد با آنها استیحاش نکنیم و گمان نورزیم که مخالف کتاب و سنّت است و باید آنها را طرد کرد»[۹۶].
۷. آیت‌الله خاتمی؛
آیت‌الله سید احمد خاتمی، در مقاله «امامان گنجینه‌داران علوم الهی» در این‌باره گفته‌ است:

«نمونه عینی این علم غیب، آگاهی‌های پیامبران و امامان (ع) از غیب است به عنوان نمونه:

الف - پیشگویی حضرت نوح از این که امتش دیگر هدایت نشده و اگر بمانند فاجر و کافر می‌پرورند[۹۷]

ب - آگاهی حضرت ابراهیم از ملکوت آسمان‌ها و زمین[۹۸]

ج - اطلاع حضرت یعقوب از آینده یوسف[۹۹]

د - آگاهی حضرت یوسف از آینده هم‌بندی‌های خود در زندان[۱۰۰]

ه - پیشگویی حضرت صالح که در صورت پی‌کردن ناقه، بیشتر از سه روز زنده نخواهند ماند[۱۰۱]

و - آگاهی حضرت سلیمان از نطق حیوانات که از مصادیق بارز علم غیب است.

ز - اطلاع حضرت عیسی از آنچه خورده‌اند و در خانه ذخیره نموده‌اند[۱۰۲]

ح - خبرهای غیبی و پیشگویی‌های آینده که به زبان پیامبر اکرم بیان شده است[۱۰۳]، مانند:

  1. انسان‌ها قادر نیستند تا همانند قرآن بیاورند
  2. غلبه رومیان بر ایران باستانی[۱۰۴]
  3. خداوند پیامبرش را حفظ خواهد کرد[۱۰۵]
  4. اخبار از تحرکات و شیطنت‌های منافقان[۱۰۶]
  5. قرآن تحریف نخواهد شد[۱۰۷]
  6. اسلام سرانجام دین حاکم بر جهان خواهد گشت[۱۰۸] و موارد دیگر[۱۰۹].
اینها نمونه‌هایی از آگاهی‌های غیبی‌ای است که قرآن کریم نسبت به پیامبران ذکر می‌کند[۱۱۰].
۸. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است: پیامبران الهی دارای علم غیب بودند؛ یعنی اگر می‌خواستند، خدا به آنان قدرتی می‌داد که حتی از جزئیات زندگی مردم آگاه شوند»[۱۱۱].
۹. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
آقای سید عبدالرحیم موسوی حصینی، در کتاب «آگاهی امامان از غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم به این پدیده در زندگی پیامبران و صالحان تصریح و تأکید کرده است. آنها به اذن خداوند علم غیب داشته‌اند و از آن در راستای رسالت خویش استفاده کرده‌اند که به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم:

  1. حضرت یوسف به برادرانش فرمود: ﴿اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا[۱۱۲] و خداوند از آنچه پس از آن اتفاق افتاد خبر می‌دهد: ﴿فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا[۱۱۳] ظاهر آیه بیانگر این است که حضرت یعقوب در اثر قدرت غیبی‌ای که حضرت یوسف داشت و به کار برد، دوباره بینایی خود را به طول کامل به دست آورد. روشن است که باز گرداندن بینایی حضرت یعقوب مستقیماً توسط خداوند انجام نگرفت. بلکه به اذن او و توسط حضرت یوسف تحقق یافت. آنکه سبب بازگشت بینایی حضرت یعقوب گردید حضرت یوسف بود وگرنه به برادرانش دستور نمی‌داد که پیراهن او را ببرند و بر صورت پدرش بیفکنند، بلکه تنها کافی بود که دعا کند و از خدا این امر را بخواهد. این یک اقدام غیبی است که از یکی از اولیای خدا یعنی حضرت یوسف سر زده است. او به اذن خداوند جریان طبعیت را تغییر داد و هیچ کس توان این کار را ندارد مگر این‌که خداوند به او سلطه و قدرت غیبی بخشیده باشد.
  2. حضرت موسی با عصای خود بر سنگی زد و از آن دوازده چشمه جوشید: ﴿فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا[۱۱۴] حضرت موسی در جای دیگر نیز قدرت غیبی خود را به کار گرفته است: هنگامی که با عصای خود به دریا زد و دریا شکافته شد و دوازده مسیر خشک در کف دریا برای بنی اسراییل به وجود آمد تا از دریا عبور کنند. ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ[۱۱۵] در این دو مورد حضرت موسی از قدرت غیبی خدادادی خود که به اذن و اراده خدا تحقق می‌یابد استفاده کرده است.
  3. حضرت سلیمان از قدرت‌های غیبی متعددی بهره‌مند بود و بر جنیان و پرندگان سیطره و تسلط داشت و زبان پرندگان و حشرات را می‌دانست. خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ * وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ[۱۱۶] همچنین حضرت سلیمان تسلط غیبی شگفت‌انگیزی بر باد داشت به گونه‌ای که به دستور او به هر کجا که می‌خواست می‌وزید. ﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ[۱۱۷] جالب توجه این است که باد ﴿تَجْرِي بِأَمْرِهِ این امر نشانه چیرگی و کنترل حضرت سلیمان نسبت به سیر و جهت وزش باد است[۱۱۸]»[۱۱۹].
۱۰. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:

«مطابق آیات قرآن کریم، خداوند متعال، پیامبران الهی را از علم غیب آگاه کرده است. آیات پیش گفته دلالتی روشن بر این مدعا دارند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۲۰].

مفسران شیعه و سنی نوعا قسمت اول آیه کریمه،‌ را دلیل بر بهره‌مندی پیامبر از علم غیب دانسته‌اند و حتی برخی از مفسران بزرگ اهل سنت،‌ نیز با تقسیم کردن رسول،‌ به رسول ملکی و بشری، این آیه را دلیل بر داشتن علم غیب ملائکه نیز دانسته‌اند. در این آیه خداوند ابتدا خود را دانای به غیب معرفی کرده است و از آنجا که ذات احدیت علم مطلق را داراست، علم او علم لدنی است که قابل تعلیم و تعلم نیست. در قسمت بعدی آیه،‌ خداوند حکیم خداوند از این حقیقت خبر داده است که وی چنین علمی را به کسانی که خداوند از آنها راضی باشد،‌ عطا خواهد کرد. در قسمت سوم آیه، حتی مصداق آن افراد نیز روشن شده است، خداوند متعال مصداق آن افراد را رسولان خود معرفی کرده است. راجع به این آیه برخی از مفسران معاصر بر این باور هستند که پیامبر اکرم (ص) اولین صادر و مخلوق خداوند است،‌ بنابراین او پیش از تمام خزائن غیب آفریده شده و درجه وجودی او مقدم بر همه اشیاء بوده و قهرا عالم به تمام آنها بوده است. حال چگونه ممکن است وی از غیب بی خبر باشد. به نظر می‌رسد این بیان،‌ با صریح آیات قرآن کریم منافات دارد، چرا که خداوند پس از بیان برخی داستان‌های اقوام پیشین خطاب به رسول گرامی اسلام (ص) می‌فرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۱۲۱]

از دیگر آیاتی که برای اثبات علم غیب پیامبران به آن استناد کرد، دو آیه زیر است:

  1. ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ[۱۲۲] روشن است که پدیده وحی،‌ چیزی غیر از حس و عقل است،‌ از این رو فرد مورد وحی، عالم به غیب است و پیش‌تر نیز بیان شد که یکی از طرق رسیدن به علم غیب،‌ وحی است.
  2. ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[۱۲۳]»[۱۲۴].
۱۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در مورد علم غیب که می‌گویید امامان (ع) یا پیامبر (ص) بر آن مطلع بودند، در مورد این آیات چه می‌گویید:

آیات مورد سؤال:

  1. ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱۲۵]
  2. ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا* فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا[۱۲۶]
  3. ﴿قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى* فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى* قُلْنَا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الأَعْلَى[۱۲۷]
  4. ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ[۱۲۸].

اینکه گفته می‌شود انبیا و ائمه (ع) دارای علم غیب هستند؛ اوّلاً منظور این است که آنان مورد تعلیم خداوند متعال هستند و خداوند متعال آنها را بر هر چه خود از امور غیبی صلاح بداند آگاه می‌کند. لذا اگر در موردی برخی از انبیا (ع) اظهار بی اطّلاعی نمودند به این معناست که در آن مورد خداوند متعال آنان را از غیب آگاه نساخته است. کما اینکه در آیه ۶۷ و ۶۸ سوره طه که از آن سؤال فرموده‌اید حضرت موسی ترسید که مردم در اثر سحر ساحران فریفته شوند ولی خدا به او خبر داد که نگران نباش چرا که تو برتر و پیروز هستی. ثانیاً علم غیب داشتن انبیاء به این معنی نیست که آنان بر هر امر غیبی علم داشته‌اند؛ بلکه هر کدام از آنان به حسب مرتبه خود عالم به برخی از امور غیبی بوده‌اند؛ و علم غیب آنها اغلب به عنوان یکی از معجزات آنها بوده است که گاه آن را به امر خدا ظاهر می‌نمودند تا نبوّت خود را اثبات نمایند.

خداوند متعال در مورد حضرت عیسی (ع) فرمود: ﴿وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۱۲۹]»[۱۳۰].
۱۲. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «قرآن کریم در سوره مبارکه جن آیات ۲۶ و ۲۸ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا تصریح دارد که خداوند دانای به غیب است و احدی بر غیب او آگاه نخواهد شد، مگر پیامبری مرضی و پسندیده که خداوند از جلو و دنبال او فرشتگان را فوج فوج می‌فرستد و... پیامبران الهی با وحی که از مظاهر و مصادیق تام غیب مطلق است در ارتباط هستند و آنان به مرحله‌ای از کمال رسیده‌اند که قهراً به بخشی از علم غیب با اذن الهی واقف هستند و در مورد ائمه (ع) همانگونه که در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه و روایات دیگر آمده است آنان هم از طریق پیامبر اکرم (ص) و تعلیمی که از او داشتند با عالم غیب در ارتباط بوده و هستند و پیشگویی‌های امام علی (ع) در مورد میثم تمار و حجر بن عدی و قنبر غلام آن حضرت و دیگران مشهور و معروف است و در تاریخ ضبط شده است»[۱۳۱].

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  2. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  3. به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  4. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
  5. به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
  6. به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ​ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
  7. قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  8. شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  9. به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
  10. به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
  11. به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
  12. ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
  13. ر.ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۱۷۳؛ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴، مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۱۰؛ فاضل لنکرانی، محمد و اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۷؛ مصطفوی، سیدحسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امام معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵؛ الهی، عباس، تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص ٢۶.
  14. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سورۀ جن، آیات ۲۷-۲۸.
  15. ر.ک: تحریری، محمد باقر، «جلوه‌های لاهوتی»، ج ۱، ص ۱۵۷.
  16. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ٣٤.
  17. ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات، ص۲۶.
  18. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.
  19. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه 26-27.
  20. در روایتی از امام باقر(ع) آمده است: «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا اَلْعِلْمُ اَلْخَاصُّ فَالْعِلْمُ اَلَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ اَلْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ اَلْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ اَلَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ اَلْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»؛ «همانا برای خداوند دو گونه علم وجود دارد: "علم خاص" و "علم عام"؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و انبیاء که فرستاده او به سوی بندگانند از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه پیامبر اکرم(ص) به ما رسیده است» (صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص ۱۳۸). در روایت دیگری از امام باقر(ع) آمده است: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ فَأَمَّا اَلْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ يَعْلَمُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ اَلرُّسُلُ إِلاَّ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا اَلْمَكْفُوفُ فَهُوَ اَلَّذِي عِنْدَهُ فِي أُمِّ اَلْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ»؛ «همانا برای خدای عزوجل دو علم است: علم مبذول و علم مکفوف. امّا علم مبذول، پس هیچ علمی نیست که فرشتگان و رسولان آن را بدانند مگر اینکه ما آن را می‌دانیم و امّا مکفوف، علمی است که نزد خداوند عزوجلّ در امّ الکتاب است و آنگاه که خارج شود نافذ می‌شود»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۱۰۹. همچنین از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لاَ يَعْلَمُهُ إِلاَّ هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ اَلْبَدَاءُ وَعِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»؛ «همانا خداوند دو گونه علم دارد، علمی پوشانده شده و در مخفیگاه‌ الهی‌ که‌ جز او کسی از آن آگاهی ندارد و بداء از این علم است و علمی‌ که‌ به فرشتگان و رسل و پیامبران خویش آموخته است و ما آن را می‌دانیم»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۶۱. در روایت دیگری از امام صادق (ع) نیز آمده است: «إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»؛ «همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم می‌کند در حالی که بر ائمه پیش از ما نیز عرضه شده است»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۵.
  21. ر.ک. مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸ ـ ۱۲؛ رحمان ستایش، محمد کاظم، شهیدی، روح الله، باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۶؛ ابطحی، سید عبدالحمید، فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۲، ص ۸۱؛ حکیمی، محمد رضا، نهج البلاغه کلام انسان هادی، ص ۷۵ و ۷۶؛ عابدی شاهرودی، علی، نظریه عدل جمعی الهی، مجله کیهان اندیشه، ش٥٢، س٩٣؛ شاه منصوری، عباس، ارتباط علم پیشین و اختیار عباد در آثار مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، فصلنامه تخصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، شماره٥٣، زمستان ١٣٩٥ش، ص١٢٠.
  22. «و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‌] آن را نمى‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  23. «و مى‌گويند: چرا معجزه‌اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى‌شود؟ بگو: «غيب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.» سوره یونس، آیه ۲۰.
  24. «بگو: هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمى‌شناسند و نمى‌دانند كى برانگيخته خواهند شد؟» سوره نمل، آیه ۶۵.
  25. «اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمت‌گر مهربان»؛ سوره حشر، آیه ۲۲.
  26. ر.ک: امینی، عبدالحسین، «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب»، ج ۵ ص ۸۰؛ طباطبایی، سید محمد حسین، «ترجمه تفسیر المیزان»، ج ‏۲۰، ص ۸۶؛ نمازی شاهرودی، علی، «علم غیب - نمازی شاهرودی»، ص ۱۵۹؛ حسینی طهرانی، سید محمد حسین، «امام‌شناسی»، ج ۱۲، ص ۲۲۴؛ رفیعی، ناصر، «علم غیب ائمه»، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۷ و ۱۸.
  27. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  28. «و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  29. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷
  30. «خداوند بر آن نيست كه مؤمنان را به حالى كه شما بر آن هستيد رها سازد تا آنكه ناپاك را از پاك جدا كند و (نيز) بر آن نيست كه شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خويش هر كه را بخواهد برمى‏گزيند پس به خداوند و فرستادگانش ايمان آوريد و اگر ايمان آوريد و پرهيزگارى ورزيد پاداشى سترگ خواهيد داشت.» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  31. ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ٨۵ ـ ۱۰۴.
  32. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید. گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای. فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳
  33. «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۶ ـ ۲۷
  34. «و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو!» سوره هود، آیه ۳۶.
  35. سوره یوسف، آیه۴ـ۶.
  36. «اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را می‌شنوم» سوره یوسف، آیه ۹۴.
  37. «پروردگارا! به من از فرمانروایی پاره‌ای داده‌ای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند» سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  38. سوره یوسف، آیه ۳۶ـ ۴۴.
  39. سوره یوسف، آیه ۴۲ـ ۴۹.
  40. سوره هود، آیه ۶۴ـ ۶۵.
  41. «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند» سوره نمل، آیه ۱۶.
  42. سوره نمل، آیه ۲۰-۲۲.
  43. ر.ک: سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸.
  44. «و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  45. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  46. «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم» سوره هود، آیه ۴۹.
  47. ر.ک: اسدی گرمارودی، محمد، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص ۸۶؛ سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸؛ سلطان الواعظین، پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور، ص۲۱۰؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۶۵.
  48. ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ، «و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‌] آن را نمى‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹ و ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ، «و مى‌گويند: چرا معجزه‌اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى‌شود؟ بگو: «غيب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.» سوره یونس، آیه ۲۰.
  49. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ، «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  50. ر.ک: هاشمی، سیدعلی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران پایگاه پرسمان قرآنی
  51. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  52. ر.ک: نجفی لاری، سیدعبدالحسین، المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص ۲۹؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمدتقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.
  53. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  54. ر.ک: حسینی طهرانی، سیدمحمد حسین، امام‌شناسی، ج ۱۲، ص ۲۲۴؛ بهدار، محمدرضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص ۴۶؛ دیاری بیدگلی، محمدتقی، قاسمی، حسین، نیری، عصمت، بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی؛ عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۲۱۴؛ پارسانسب، گل افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها)، ص ۴۲ و ۴۳.
  55. ر.ک: برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه؛ لقمانی، احمد، شبهه‌زدایی از قیام امام حسین(ع)، فصلنامۀ فرهنگ کوثر، ش ۵۲، ص ۶۶ و ۶۷؛ موسوی، سیدامین، گسترۀ علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۹۰؛ نقوی، سیدانیس الحسن، علم غیب ائمۀ معصومین(ع)، ص ۴۵ ـ ۵۰.
  56. تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۴۸۹.
  57. ر.ک: نقوی، سیدانیس الحسن، علم غیب ائمۀ معصومین(ع)، ص ۴۵ ـ ۵۰.
  58. ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۱۴۰.
  59. ر.ک: بهدار، محمدرضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص ۴۶.
  60. ر.ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، بررسی‌های اسلامی؛ نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰؛ رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص ۶۷ تا ۷۲؛ شاکر، محمدتقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۱؛ موسوی، سیدعلی، تبیین و بررسی گسترۀ علم امام از دیدگاه علامۀ طباطبایی و امام خمینی(ره)، ص ۸۸.
  61. ر.ک: نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰.
  62. ر.ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، بررسی‌های اسلامی؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، گفتمان مهدویت؛ نقوی، سیدنسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص ۱۰.
  63. ر.ک: مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج۳، ص٣١۴؛ مظفر، محمد حسین، ‌علم الامام، ص۲۸؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸؛ هاشمی، سید علی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران ماهنامه پرسمان، چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، ماهنامه پرسمان، ش۲۵، ص۴
  64. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، علم و سلطه غیبی اولیا، ص ۶۷ تا ۷۲.
  65. ر.ک: موسوی، سیدامین، گسترۀ علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۱۹۰؛ موسوی حصینی، سیدعبدالرحیم، آگاهی امامان از غیب، ص ۴۱ و ۴۲؛ رنجبر، جواد، کنکاشی در کیفیت و سچشمه‌های علم امام؛ برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه.
  66. ر.ک: برنجکار، رضا، دومین دورۀ مدرسۀ تابستانی کلام امامیه، پایگاه مطالعات کلام امامیه؛ نادم، محمدحسن، افتخاری، سیدابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، فصلنامۀ شعه پژوهی، ش ۲، ص ۶۷؛ بشارتی، علی محمد، رضوان معارف، ص ۷۱.
  67. مانند: سوره انعام، آیه ۵۹ و سوره یونس، آیه ۲۰.
  68. سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  69. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ص۱۱۲.
  70. «خداوند است‌ که‌ جان‌‌ها را می‌گیرد»؛ سوره زمر، آیه ۴۲
  71. «و تا زمانی که‌ چون‌ مرگ‌ به‌ نزدیکی از شما بیاید رسولان‌ و فرستادگان‌ ما او را قبض‌ روح‌ می‌کنند»‌. سوره انعام، آیه ۶۱.
  72. «و از برای خداست‌ عزّت‌ و از برای رسول‌ او و از برای مؤمنین‌‌، ولکن‌ منافقین‌ نمی‌دانند»‌؛ سوره نساء، آیه ۱۳۹.
  73. امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.
  74. احسن الحدیث، ‏ج ۱، ص ۱۴۴.
  75. «خدا شما را بر غیب مطلع نمی‌کند، ولی از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند پس به خدا و فرستادگان او ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگار باشد پاداشی بزرگ برای شما است». سوره آل عمران، آیه ١٧٩.
  76. «خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمی‌کند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارتند از فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار می‌دهد». سوره جن، آیه ٢۶ ٢٧.
  77. «محمد (ص) دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب که بر او القاء می‌شود اگر صلاح باشد به شما می‌گوید و بخل نمی‌کند و از شما پوشیده نمی‌دارد)». سوره تکویر، آیه ٢۲ - ٢۴.
  78. «خدا همه اسم‌ها (حقایق موجودات) را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما تو را تسبیح می‌کنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو. هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمان‌ها و زمین آگاهم و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید می‌دانم. سوره بقره، آیه ٣١ - ٣٣.
  79. «نوح گفت: پروردگارا از این کافران کسی را روی زمین باقی مگذار، زیرا آنان بندگان تو را گمراه می‌سازند و جز بدکار و ناسپاس از آنها به دنیا نمی‌آید». سوره نوح، آیه ٢۶ ٢٧.
  80. «به نوح وحی شد که از قوم تو جز آنان که از پیش ایمان آورده‌اند کسی هرگز ایمان نمی‌آورد، پس، از کارهای آنان محزون و غمگین مباش». سوره هود، آیه ٣۶.
  81. به تفسیر المیزان، ج٢٠، ص ١١٠، مراجعه شود.
  82. «هنگامی که یوسف (ع) به پدرش یعقوب (ع) گفت: ای پدر! در عالم رؤیا و خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه بر من سجده می‌کنند، یعقوب (ع) گفت: ای پسر! خواب خویش را برای برادرانت مگو که با تو از در مکر و حیله وارد می‌شوند، شیطان دشمن آشکار انسان است. این چنین پروردگارت تو را برمی‌گزیند،و تعبیر رؤیا به تو می‌آموزد، و نعمت خویش را بر تو و خاندان یعقوب کامل می‌کند چنان که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق نعمت خود را کامل کرده بود. پروردگارت دانا و حکیم است». سوره یوسف، آیه ۴ - ۶.
  83. «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید. * و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید، من بوی یوسف را می‌شنوم».سوره یوسف، آیه ٩۳ و ٩۴.
  84. «یوسف (ع) آنگاه که پدر و مادر و برادران خود را در برابر خود سجده‌کنان دید گفت: پرورگارا به من سلطنت و فرمانروایی و تأویل احادیث و تعبیر خواب آموختی، ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین، تو در دنیا و آخرت ولیّ من هستی مرا مسلمان بمیران و به بندگان شایسته‌ات ملحق کن». همان سوره، آیه ١٠١.
  85. «هنگامی که یوسف (ع) زندانی شد دو جوان هم با او زندانی شدند یک روز یکی از آنها به یوسف (ع) گفت: خواب دیدم که انگوری می‌فشارم و دیگری گفت: خواب دیدم که نانی بر روی سر گذارده‌ام و پرندگان از آن نان می‌خورند و هر دو تعبیر خواب خود را از یوسف (ع) خواستند و گفتند ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم یوسف در تعبیر خواب اوّلی فرمود: تو ساقی پادشاه می‌شوی و به دومی گفت: تو را به دار می‌زنند و مرغان هوا بخشی از سرت را می‌خورند...». همان سوره، آیه ٣۶ - ۴۴.
  86. «فرمانروای مصر خوابی به شرح زیر دید: هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را می‌خورند. و هفت خوشه سبز در کنار هفت خوشه خشکیده قرار دارد. از خواب بیدار شد و تعبیر خواب خود را از اطرافیان خویش خواست سرانجام از یوسف (ع) تعبیر آن را خواستند. یوسف (ع) در تعبیر این خواب فرمود: هفت سال به طور متوالی کشت می‌کنید و هر چه درو کردید جز مقدار کمی که می‌خورید در خوشه بگذارید سپس هفت سال سخت پیش می‌آید. آنچه را که اندوخته‌اید مصرف می‌کنید و تنها اندکی را نگه دارید، پس از آن سال دیگری پیش می‌آید که در آن باران فراوان می‌بارد و مردم از قحطی نجات می‌یابند». همان سوره، آیه ۴٢-۴٩.
  87. «حضرت صالح به قوم ثمود که برای دعوت آنان به راه خداپرستی برانگیخته شده و ناقه‌ای به عنوان معجزه برای آنان آورده بود گفت: ای قوم! این شتر خدا است که معجزه‌ای برای شما می‌باشد بگذارید او در زمین خدا چرا کند و به او بدی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا می‌گیرد. امّا آن مردم به سخن صالح (ع) اعتنا نکردند و آن شتر را کشتند و خود را مستوجب خشم و عذاب الهی کردند در این هنگام صالح آنان را هشدار داد که پس از سه روز عذاب الهی آنان را خواهد گرفت و اینطور گفت: فقط سه روز در خانه‌های خود به سر برید و بدانید وعده الهی دروغ نیست». سوره هود ، آیه ۶۴ و ۶۵.
  88. «سلیمان وارث داوود شد و گفت: ای مردم! خدا زبان پرندگان را به ما آموخته است و از همه چیز به ما داده است اینها (برای ما) فضیلت و برتری آشکار است». سوره نمل، آیه ١۶.
  89. «تا این که سپاهیان سلیمان (ع) به وادی مورچگان رسیدند. مورچه‌ای گفت: ای مورچگان به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و سپاهیان او از روی غفلت شما را لگدکوب نکنند. سلیمان از گفتار آن مورچه لبخندی زد و خندان شد». همان سوره، آیه ١٨ و ١٩.
  90. «سلیمان گفت : چرا هدهد را نمی‌بینم؟ مگر او غایب است؟...کمی بعد، هدهد آمد و به سلیمان گفت: چیزی دیده‌ام که تو ندیده‌ای و برای تو از "سبا" خبری درست و یقینی آورده‌ام...». همان سوره، آیه ٢٠ ٢٢.
  91. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندام‌واره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید». سوره آل عمران، آیه ۴٩.
  92. «مسیح (ع) می‌گوید: ای فرزندان اسرائیل! من پیامبر خدا به سوی شما هستم و تورات موسی را تصدیق می‌کنم و به آمدن پیامبری که پس از من خواهد آمد و نامش احمد است شما را بشارت و مژده می‌دهم». سوره صف، آیه ۶.
  93. «پیامبر گرامی اسلام (ص) ، رازی را به یکی از همسران خود گفت (و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند) ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساخته‌ای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر (ص) فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت». سوره تحریم، آیه ۳.
  94. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٨۵-١٠۴
  95. قرآن ج۷، ص۳۰۴
  96. معارف قرآن ج۱،ص ۴۰۰و۴۰۲
  97. «إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَبَارًا؛ که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند. پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر که را به خانه من با ایمان درآید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمگران را جز تباهی میفزای؛ سوره نوح، آیه ۲۷ - ۲۸».
  98. «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ؛ و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه ۷۵».
  99. «قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از دانش خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه ۴ - ۶».
  100. «وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ؛ و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم. یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمی‌رسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهاده‌ام و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی می‌کنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند. ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند. ای دو یار زندان! اما تعبیر خواب یکی از شما این است که به سرور خود باده می‌نوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته می‌شود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر می‌خواستید قطعی شده است؛ سوره یوسف، آیه ۳۶ - ۴۱».
  101. «وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ؛ و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد. امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آیه ۶۴ - ۶۵».
  102. «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ؛ و سلیمان از داوود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز بهره‌ای بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است. و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و آنگاه همه آنان را به‌هم‌پیوستند. تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند. سلیمان از گفتار آن مور خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور؛ سوره نمل، آیه ۱۶ - ۱۹».
  103. «وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل می‌فرستد، تا بگوید که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹»
  104. «وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید. و اگر چنین نکردید- که هرگز نمی‌توانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ برای کافران آماده شده است؛ سوره بقره، آیه ۲۳- ۲۴».
  105. «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ الف، لام، میم رومیان شکست خوردند در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند به یاری خداوند که هر کس را بخواهد یاری می‌رساند و او پیروزمند بخشاینده است؛ سوره روم، آیه ۱ - ۶».
  106. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از گزند مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه ۶۷».
  107. «فَإِن رَّجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِينَ؛ و اگر خداوند تو را نزد دسته‌ای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن با تو را خواستند بگو: هرگز، هیچ‌گاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کناره‌جویی از جهاد را پسندیدید بنابراین با واپس‌ماندگان، کنار بنشینید؛ سوره توبه، آیه ۸۳».
  108. «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند. اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه ۳۲ - ۳۳».
  109. در این زمینه ر . ک مفاهیم القرآن ج ۳ (معالم النبوة فی القرآن الکریم) از ص ۳۸۷ تا ۴۲۸.
  110. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  111. تفسیر قرآن مهر؛ ج۳، ص۱۱۳.
  112. «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود»؛ سوره یوسف، آیه ۹۳
  113. «چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت»؛ سوره یوسف، آیه ۹۶
  114. «گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید»؛ سوره بقره، آیه ۶۰.
  115. «آنگاه به موسی وحی کردیم که با چوبدست خود به دریا بزن! و دریا شکافت و هر پاره‌ای چون کوه سترگ بود»؛ سوره شعرا، آیه ۶۳.
  116. «=و سلیمان از داوود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است. * و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به‌هم‌پیوستند. * تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند. * (سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم»؛ سوره نمل، آیه ۱۶-۱۹.
  117. «و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم می‌وزید و ما به هر چیزی داناییم»؛ سوره انبیا، آیه ۸۱.
  118. الوهابية فى الميزان، ص ۳۲۳
  119. آگاهی امامان از غیب، ص ۴۵-۴۸.
  120. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن آیه ۲۶و۲۷.
  121. «آن از اخبار غیبی بود که ما آن را به تو وحی کردیم و تو و قومت پیش از این، آن را نمی‌‌دانستید»؛ سوره هود آیه ۴۹.
  122. «ما به تو وحی کردیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او نیز وحی کردیم»؛ سوره نساء آیه ۱۶۳.
  123. «و این چنین ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادی»؛ سوره انعامء آیه ۷۵.
  124. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  125. «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!»؛ سوره اعراف، آیه۱۵۰.
  126. «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به شاگرد خود گفت: پا از رفتن باز نکشم تا به جای به‌هم‌پیوستن دو دریا برسم یا آنکه روزگاری دراز راه بپیمایم.- و چون به جایگاه به‌هم‌پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت-و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیده‌ایم»؛ سوره کهف، آیه۶۰و۶۱و۶۲.
  127. «گفت: (خیر) بلکه شما بیفکنید! ناگهان از (اثر) جادوی آنان به نظرش آمد که ریسمان‌ها و چوبدست‌هایشان می‌شتابد- پس، موسی در خویش ترسی یافت-گفتیم: نترس! که بی‌گمان این تویی که برتری»؛ سوره طه، آیه۶۶و۶۷و۶۸.
  128. «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانسته‌ای، تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در ذات توست نمی‌دانم، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی»؛ سوره مائده، آیه۱۱۶.
  129. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید»؛ سوره آل عمران، آیه۴۹.
  130. وبگاه پرسمان
  131. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه