علم لدنی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
جز (جایگزینی متن - 'جمع بندی' به 'جمعبندی') |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
با توجه به این [[آیات]]، [[علم غیب ذاتی]] و استقلالی مخصوص خداست و [[خدای تعالی]] هر [[پیغمبری]] از [[پیامبران]] را که بخواهد به هر مقدار از [[غیب]] مختص به خود که بخواهد [[آگاه]] میسازد<ref>تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۳.</ref>. برخی از بزرگان [[اهل سنت]] معتقدند: «هیچ منافاتی بین آیاتی که [[علم غیب]] را مخصوص [[خداوند]] میداند با [[علم پیامبران]] به جزئیات غیب وجود ندارد؛ زیرا ممکن است خداوند این [[اخبار]] را به پیامبران داده باشد، بله آن [[علمی]] که مخصوص خداوند است منظور علم [[ازلی]] دائمی [[ابدی]] میباشد، پس [[انکار]] [[علم غیب پیامبران]] نوعی [[عناد]] و [[دشمنی]] است»<ref>الفتاوی الحدیثه، ص۲۲۲؛ ر.ک: مقتل مقرم، ص۵۳.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]، ص۳۰۲.</ref> | با توجه به این [[آیات]]، [[علم غیب ذاتی]] و استقلالی مخصوص خداست و [[خدای تعالی]] هر [[پیغمبری]] از [[پیامبران]] را که بخواهد به هر مقدار از [[غیب]] مختص به خود که بخواهد [[آگاه]] میسازد<ref>تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۳.</ref>. برخی از بزرگان [[اهل سنت]] معتقدند: «هیچ منافاتی بین آیاتی که [[علم غیب]] را مخصوص [[خداوند]] میداند با [[علم پیامبران]] به جزئیات غیب وجود ندارد؛ زیرا ممکن است خداوند این [[اخبار]] را به پیامبران داده باشد، بله آن [[علمی]] که مخصوص خداوند است منظور علم [[ازلی]] دائمی [[ابدی]] میباشد، پس [[انکار]] [[علم غیب پیامبران]] نوعی [[عناد]] و [[دشمنی]] است»<ref>الفتاوی الحدیثه، ص۲۲۲؛ ر.ک: مقتل مقرم، ص۵۳.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]، ص۳۰۲.</ref> | ||
== | ==جمعبندی== | ||
علم لدنی به امور محسوس گفته میشود که از [[حس]] ([[باطنی]] و ظاهری) مخفی هستند. این علم از راه عادی قابل تحصیل نیست و [[آگاهی]] از آن برای برخی [[برگزیدگان الهی]] و با [[اذن]] و [[رضایت خدای متعال]]، ممکن میشود. علم غیب اموری است که خداوند میداند و به برخی از [[اولیا]] و [[انبیا]] و [[اوصیای پیامبر]] نیز داده است. علم غیب مصداقی از علم لدنی است که خداوند برخی از خاصان خود را از آن آگاه میسازد. در غیب دو [[لوح]] وجود دارد؛ اول، [[لوح محفوظ]] که مخصوص خداوند است که ممکن است خداوند به کسی بدهد یا ندهد؛ دوم، [[لوح محو و اثبات]] که همه [[پاکان]] میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. | علم لدنی به امور محسوس گفته میشود که از [[حس]] ([[باطنی]] و ظاهری) مخفی هستند. این علم از راه عادی قابل تحصیل نیست و [[آگاهی]] از آن برای برخی [[برگزیدگان الهی]] و با [[اذن]] و [[رضایت خدای متعال]]، ممکن میشود. علم غیب اموری است که خداوند میداند و به برخی از [[اولیا]] و [[انبیا]] و [[اوصیای پیامبر]] نیز داده است. علم غیب مصداقی از علم لدنی است که خداوند برخی از خاصان خود را از آن آگاه میسازد. در غیب دو [[لوح]] وجود دارد؛ اول، [[لوح محفوظ]] که مخصوص خداوند است که ممکن است خداوند به کسی بدهد یا ندهد؛ دوم، [[لوح محو و اثبات]] که همه [[پاکان]] میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. | ||
نسخهٔ ۱۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۲
غیب امری حسی و باطنی در مقابل شهود و ظاهر است. علم غیب که به امور غیبی و باطنی تعلق دارد، اکتسابی نیست و علم آن به دست خداوند است. علم لدنی علم به همه چیز است و با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. این علم افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. علم لدنی شامل علم غیب است و بین این دو علم نسبت عموم و خصوص من وجه از نسب اربع برقرار است. علم لدنی و علم غیب هر دو، تعبیری از یک حقیقتاند که مؤلفۀ اصلی آن پنهان بودن از دیگران است. امور غیبی اگر در "لوح محفوظ" ثبت شود هیچگونه دگرگونی در آن رخ نمیدهد و جز خداوند احدی از آن آگاه نیست ولی علم به مقتضیات در "لوح محو و اثبات" ضبط میشود و برخی از خاصان درگاه خداوند از جمله انبیا و معصومان از آن آگاهی دارند. امور مخفی دست یافتنی، حقایق دست نایافتنی و رازهای درونی انسان از مصادیق مهم علم لدنی است. در قرآن کریم آیاتی در مورد علم لدنی وجود دارد که این علم را بالاصاله و مستقلا مختص خداوند میداند و در مواردی خداوند این علم را به برخی از بندگان خاص خود افاضه میفرماید.
معناشناسی
معناشناسی "غیب"
معنای لغوی
«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱].
معنای اصطلاحی
واژه «غیب» در کاربریهای آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاصتر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری میشود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» میگویند[۲] و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ فَلَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ لَا مَلَکاً مِنْ مَلَائِکَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلَائِکَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلَائِکَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِی عَلَیْهِ یَعْلَمُهُ الْکَبِیرُ مِنَّا وَ الصَّغِیرُ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[۳].
معناشناسی "علم غیب"
معنای لغوی
«علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمینامند. مقصود از غیب و دانش غیبی آگاهیهای مخفی و پوشیده از دیگران است[۴].
معنای اصطلاحی
واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۵]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۶]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق میشود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمیشود[۷].
معناشناسی "علم لدنی"
معنای لغوی
"لدن" در لغت به معنی "قُرب و نزدیکیِ" و در اصطلاح، تعاریف مختلفی از سوی دانشمندان اسلامی در مورد آن صورت گرفته است، اما باید گفت علم لدنی، افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. واژۀ "افاضه" به غیر اکتسابی و غیر تحصیلی بودن اشاره دارد و قید "واسطه" آن را از علوم دیگر که همگی با وسائطی از ناحیۀ خداوند در اختیار بشر قرار گرفتهاند، متمایز و غیر عادی بودنِ طریقِ افاضه و تحصیل آن را بیان مینماید و مراد از "دانش" اعم از علوم غیبی است یعنی هم علم به "اسرار مخفی" را شامل میشود و هم مشهوداتی که از طریقِ ابزار مادی تحصیل علم به دست نیامده است[۸].
معنای اصطلاحی در قرآن
علم بر دو نوع است:
- علمی که بشر عادی با آن سر و کار دارد، با مغز و با حافظه انسان سر و کار دارد و در قسمتی از وجود انسان انباشته میشود.
- علمی که نزد خداوند است و با عنایت پروردگار به پیامبر و امامان داده شده است؛ لذا کسب کردنی و آموختنی نبوده، بلکه از عالم غیب بر قلب انسان وارد شده است و علم لدنی نامیده میشود.
علم لدنی علم به همه چیز است و با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. قرآن نمونهای از این علم را در جریان حکومت و نفوذ حضرت سلیمان بر عالم ارائه میکند و علم موهوب همان علم لدنی است که از جانب خداوند به بنده عطا میشود تا بنده از ثمرات و عطایای اسم «وهاب» برخوردار باشد، مانند علم انبیا [۹].
علم لدنی اصطلاحی است برگرفته از قرآن کریم که در مورد حضرت خضر به کار رفته است: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۱۰] ویژگی علم لدنی این است که از راههای طبیعی به دست نیامده، بلکه موهبتی الهی است و خدا به هر که بخواهد اعطا میکند، حواس و تفکر را به آن راهی نیست، این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد. علم لدنی و موهوبی از طریق مهارت باطن و ریاضتهای شرعی و انجام فرائض و نوافل و در اثر اخلاص به انسانهای پاک و مستعد افاضه میشود. این علم هم شامل علم به ظاهر احکام و باطن شریعت، هم شامل علوم غیبی و حوادث گذشته و آینده که به صورت قضایای قطعیه هستند و هم شامل الهامات قلبی میشود.
علم لدنی و موهوبی افضل علوم بلکه علم حقیقی است[۱۱]، علم شهودی و حضوری است که از راه تهذیب نفس و پیمودن مسیر تکامل و بار یافتن به مقام لدن، به دست میآید. علم لدنی گاهی به صورت وحی و گاهی به صورت الهام و در پارهای موارد به شکل تحدیث به دست میآید. روایاتی وجود دارد که نشان میدهد این علم موهبتی از جانب خداوند است و شامل حال امام میشود، مانند اینکه امام رضا(ع) میفرمایند: "اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند، به او علمی الهی میدهد که بعد از آن در پاسخ هیچ سؤالی در نمیماند و به درستی به همه سؤالها پاسخ میگوید"[۱۲].
روابط معنایی همسو و نسبت میان آنها
رابطه و نسبت "علم غیب" با "علم لدنی"
بر اساس تعریف ارائه شده و مصادیق مطرح شده از علم لدنی و علم غیب میتوان ادعا کرد هر دو، تعبیری از یک حقیقت هستند که مؤلفۀ اصلی آن پنهان بودن از دیگران است. البته در علم لدنی و علم غیب یک محور اساسی دیگر نیز وجود دارد و آن مسئله فضیلت محوری در این دانش است، این فضیلت یا به ذات آن علم و یا به پیامدها و نتایج آن بازگشت دارد[۱۳]. استعداد و شایستگی شرط آن است و ورود به مقام والای عبودیت خداوند ﴿عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۱۴] آدمی را سزاوار دریافت چنین رحمت ربانی میکند.
اصطلاح علم غیب به لحاظ این است که از راههای عادی قابل دسترسی نیست و به اعتبار اینکه از جانب خداوند افاضه میشود علم لدنی نام دارد[۱۵].
البته باید توجه داشت هر علم غیبی، علم لدنی است، چون غیب بر همگان پوشیده است و کسی جز خدا آن را نمیداند، مگر کسانی که خداوند بخواهد و چنین علمی را به آنان موهبت کند، اما هر علم لدنی، علم غیب نیست یعنی ممکن است خداوند علم برخی از امور را که برای نوع بشر از طرق عادی قابل اکتساب و تحصیل است، به بعضی انسانها بدون کسب و تحصیل، اعطا کند. چنین علمی موهبتی و لدنی است اما علم به غیب نیست، چون برای سایرین پوشیده نیست. مثل این که خداوند بر اثر یک عنایت، به شخص بیسوادی سواد خواندن و نوشتن اعطا کند و یا کسی را حافظ قرآن قرار دهد. حاصل سخن اینکه هر علم غیبی، علم لدنی است اما برخی علوم لدنی، علم غیب نیستند. به اصطلاح منطقی رابطۀ بین این دو، عموم و خصوص مطلق است. علم لدنی، عام مطلق و علم غیب، خاص مطلق است[۱۶].
رابطه و نسبت "علم غیب" با "لوح محفوظ"
مقصود از کتاب مکنون، همان علم غیب الهی است که از آن به لوح محفوظ تعبیر میشود. همچنین تعبیر به امالکتاب کنایه از علم ذاتی ازلی خداوند به تمامی موجودات، برای همیشه است[۱۷]. آنچه مخصوص به خدا است و از غیر خدا نفی شده یا اولیا از خود نفی کردهاند علم به لوح محفوظ است، اما آنچه برای ایشان اثبات شده، علم به لوح محو و اثبات است. توضیح اینکه در غیب دو لوح وجود دارد؛ اول، لوح محفوظ که مخصوص خداوند است که ممکن است خداوند به کسی بدهد یا ندهد؛ دوم، لوح محو و اثبات که همه پاکان میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است خداوند علمی دارد که جز خودش نمیداند و علمی دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته، آنچه را به فرشتگان و پیامبران و رسولانش داده ما میدانیم»[۱۸].
برخی بر این باورند که «اسرار غیب در دو جا ثبت است: در "لوح محفوظ" که هیچگونه دگرگونی در آن رخ نمیدهد و هیچ کس از آن آگاه نیست و "لوح محو و اثبات" که علم به مقتضیات است نه علت تامه، و به همین دلیل قابل دگرگونی است و آنچه دیگران نمیدانند مربوط به همین قسمت است. تقسیمبندی علوم، مطابق این جمع بر اساس حتمی بودن و نبودن آن است و در جمع سابق بر اساس مقدار معلومات است»[۱۹]، آنچه در ام الکتاب آمده قابل تغییر نخواهد بود[۲۰]. همچنین بدا که از معتقدات شیعه است مربوط به لوح محو و اثبات است.
در مجموع برای علم غیب دونوع متصور است. یکی آنکه مخصوص خداوند است و کسی از ان باخبر نیست که مربوط به لوح محفوظ است و علم غیبی که علم انرا خداوند به برخی از خاصان درگاهش مثل انبیاء و ائمه(ع) داده است که از ان به لوح محو و اثبات نیز نام برده میشود.
اقسام و مصادیق علم غیب در قرآن
اقسام علم غیب
با نگاه به اقسام امور غیبی
علم به غیب مطلق: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای «غیب مطلق» گفته میشود که اطلاع از آن جز از راه دریافت علم از خدای متعال برای هیچ کس، در هیچ زمان و شرایطی امکان پذیر نیست[۲۱]. این غیب مطلق نیز بر دو گونه است: نخست: غیبی است که تنها برای برخی از برگزیدگان خود آشکار میکند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۲۲]. از جمله موارد این غیب: اموری که عقلاً تعلّق ادراکات حسی یا ادراکات عقلی به آنها ممکن نیست[۲۳]؛ مانند: ذات خدا یا برخی از نشانههای او؛ همچون: وحی، فرشتگان، بهشت و جهنم و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایباند[۲۴].
دوم: غیبی است که نزد خود نگاه داشته و مختص ذات اوست. به این غیب مطلق دوم، «غیب مستأثر» یا «علم مستأثر» میگویند: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾[۲۵] لذا آگاهی از این نوع از غیب، «علم به غیب مطلق» نامیده میشود که در اصل مختص خدای تبارک و تعالی است، اما مانعی عقلی یا نقلی از دادن جزئیاتی از آن به برخی برگزیدگان الهی وجود ندارد؛ البته به مخلوق تعلیمیافته از این علم، در تعبیر قرآن و روایات، صفت «عالم به غیب» داده نمیشود؛ بلکه لفظ «اطلاع بر مغیبات» یا «اِخبار از غیب» بهکار رفته است.
علم به غیب نسبی: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای گفته میشود که برای بعضی از انسانها غیب و برای بعضی دیگر آشکار به شمار میروند؛ یعنی: در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب است، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر آشکار باشد یا به آشکار مبدل شود؛ مثلاً: اگر پیامبری از وجود غذایی در خانه شخص خبر میدهد برای خود پیامبر(ص) امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی میکند و از محتویات آن آگاه است، امری آشکار خواهد بود[۲۶]. این نوع از غیب میتواند مربوط به گذشته باشد که برای مردمان آن زمان آشکار بوده اما برای زمان ما غیب است؛ مثلاً: داستان حضرت یوسف(ع) که جزئیات آن را خدای متعال به پیامبر خاتم(ص) وحی کرده است: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۲۷] و میتواند مربوط به آینده باشد که برای حاضران در زمان خاص غیب بوده اما در زمان آینده که رخ میدهد آشکار میشود؛ مثلاً: زمان رحلت حضرت سلیمان(ع) برای جنیانی که برای او کار میکردند غیب بود اما پس از این رخداد آشکار شد: ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴾[۲۸].[۲۹] لذا آگاهی از این نوع از غیب، با مسامحه و بدون اعمال دقت علمی میتوان آن را «علم به غیب نسبی» اطلاق کرد.
با نگاه به عالِم به آن
علم غیب ذاتی (علم غیب مستقل): مراد از مستقل یا ذاتی بودن علم اینکه آگاهی و احاطه به امور غیبی دارنده این علم از کسی گرفته نشده و نیاموخته؛ بلکه به طور استقلالی از ذات خود دارد. اینگونه از آگاهی و احاطه تنها به خداوند متعال اختصاص دارد و هیچ آفریدهای این ویژگی را ندارد. خدای متعال درباره این نحوه از علم میفرماید: ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۳۰]. بنابر این، علم خداوند به اموری که ما به آنها «غیب» میگوییم، از این قبیل است؛ زیرا تنها ذات باری تعالی به همه هستی احاطه وجودی و علمی دارد. البته چنین علمی ازلی و ابدی و نامتناهی است.
علم غیب اکتسابی (علم غیب تبعی): این علم، در مقابل علم غیب ذاتی قرار دارد. مراد از تبعی یا اکتسابی بودن علم اینکه اطلاع دارنده این دانش از امور غیبی از ذات خود نمیخیزد؛ بلکه دانشی است که از دیگری گرفته شده و از راه تعلیم الهی به دست میآید. این علم با این ویژگیها قطعاً علمی غیر مستقل، غیرذاتی، مقید به اراده الهی و نسبت به علم الهی محدود است. اینگونه از آگاهیها علومی هستند که خدای متعال به برخی برگزیدگان خود عنایت میکند؛ در قرآن کریم فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۳۱]. اطلاق «علم غیب» به اینچنین علمی تنها از باب مسامحه و عدم اعمال دقت است؛ و گرنه در اصطلاح قرآن و حدیث به چنین دانشی «علم غیب» گفته نمیشود. بهترین نامی که برای اینگونه از علمها به کار رفته «اطلاع از مغیبات» یا «اخبار از غیب» است. بنابر این، این علم تنها در مواردی که خدای متعال اذن دهد و با تعلیم الهی به رسولان، فرشتگان و اولیای الهی داده میشود. قرآن کریم مملو از خبرهای غیبی پیامبران و غیر پیامبران است و آگاهی از غیب هر کدام به جهت مراتب با دیگری متفاوت است[۳۲].
در بحث مشخص شد که علم غیب شعبه ای از علم لدنی است. پس از بیان اقسام علم غیب به این نتیجه میرسیم که علم غیب ذاتی و اکتسابی شمامل علم لدنی نیست چراکه علم لدنی اکتسابی نیست بلکه عنایت و لطف خداوند بر برخی از اولیای الهی است. همچنین شامل علم غیب نسبی هم نیست چون برخی افراد عادی نیز میتوانند ان را کسب کنند. در نتیجه قسمی از علم غیب مطلق که خداوند علم آن را به برخی برگزیده گان عنایت میکند شامل علم لدنی است.
مصادیق علم غیب
- امور مخفی دست یافتنی: یعنی اموری که به خودی خود از حواس ظاهری مخفی هستند اما دست یافتن حواس به آنها ممکن است، مثل اینکه در داستان حضرت یوسف(ع) از قعر چاه به غیب یاد شده است: ﴿قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ﴾[۳۳].
- مکان نهان یا خلوت: یعنی مکانی که به جز انسان، شخص دیگری در آنجا نباشد. به عنوان مثال قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴾[۳۴]
- حقایق دست نایافتنی: برخی پدیدههای غیبی هیچگاه از پشت پرده بیرون نمیآیند و نه تنها حس و تجربه، بلکه عقل و کشف و شهود نیز از راهیابی به قلمرو آنها ناتوان است. ذات و حقیقت خداوند از این گونه غیبهای دست نایافتنی است. امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه میفرمایند: "پردههای ناپیدا نزد کنه پنهانش حایل شده"[۳۵].
- پدیدههای اخروی: امام علی(ع) میفرمایند: «هر چیزی از دنیا بزرگتر است از دیدنش و دیدن هر چیزی از آخرت عظیمتر است از شنیدنش. پس باید شنیدن و خبر گرفتن از غیب (به وسیله انبیاء) شما را از دیدن کفایت کند»[۳۶].
- رازهای درونی انسان: اسرار ناگفته آدمی یکی دیگر از امور نهانی است که قرآن کریم واژه غیب را درباره آنها به کار میگیرد؛ چنانکه در سوره توبه میفرماید: ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾[۳۷].
علم لدنی شامل امور پنهانی نیست و این را برخی افراد عادی نیز میتوانند درک کنند و علم لدنی شامل حقایق دست نیافتنی و رازهای درونی انسان میشود که در آموزههای دینی نیز مواردی از این موارد ذکر شده که معصومان(ع)از برخی افعالی که شیعیان در خلوت انجام داده را برای آنان بازگو کردهاند.
علم لدنی در قرآن
در قرآن کریم حدود ۵۴ آیه درباره غیب و علم غیب وجود دارد[۳۸] که در بیش از ۱۰ آیه علم غیب مخصوص خداوند شمرده شده و علم غیب از پیامبر نفی شده است[۳۹].
از آنجا که در روابط معنایی گذشت که نسبت مبان علم لدنی و علم غیب عموم خصوص مطلق هست و هر علم غیبی مصداق علم لدنی است پس تمامی آیات قرآن که ارتباطی با علم غیب دارد، میتوان از آن به عنوان شاهد مثال در این بخش استفاده نمود؛ برای نمونه:
- ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾[۴۰].
- ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۴۱].
- ﴿وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ﴾[۴۲].
اما آیات مختلفی هم وجود دارد که نشان میدهد علم غیب و علوم ویژه به افراد مختلفی از پیامبران و اولیاء از سوی خداوند اعطاء شده است[۴۳]. برای نمونه:
- ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۴۴].
- ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۴۵].
«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
- ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۴۶].
آیه ۶۵ کهف
این آیه در مورد حضرت خضر است که خداوند به او علم غیب آموخته بود. همچنین این آیه در مورد علم غیب معصومان(ع) نیز دلالت دارد. سیف تمّار گوید: «کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (جَمَاعَة مِنَ الشِّیعَة فِی الْحِجْرِ فَقَالَ عَلَیْنَا عَیْنٌ فَالْتَفَتْنَا یَمْنَه وَ یَسْره فَلَمْ نَرَ أَحَداً فَقُلْنَا لَیْسَ عَلَیْنَا عَیْنٌ قَالَ وَ رَبِّ الْکَعْبَة وَ رَبِّ الْبَیْتِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ کُنْتُ بَیْنَ مُوسَی وَ الخِضْر لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّی أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَیْسَ فِی أَیْدِیهِمَا لِأَنَّ مُوسَی وَ الخِضْر أُعْطِیَا عِلْمَ مَا کَانَ وَ لَمْ یُعْطَیَا عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِیَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وِرَاثَة»[۴۷].
با گروهی از شیعیان با امام صادق(ع) در حجر نشسته بودیم که ایشان فرمود: «یک چشم جاسوس به ما نگاه میکند»، به راست و چپ خود نگاه کردیم ولی کسی را ندیدیم. گفتیم: «کسی به ما نگاه نمیکند». سه بار فرمود: «قسم به خدای کعبه، قسم به خدای آن خانه، اگر بین موسی و خضر (علیها السلام) بودم به آنها خبر میدادم که من از آنها عالمتر هستم و به آنچه در دستانشان نبود خبر میدادم. چون علم آنچه که اتفاق افتاده به آنها داده شده ولی به آنها علم حوادث آینده و آنچه تا روز قیامت اتفاق میافتد داده نشده و ما اهل بیت این علم را از پیامبر(ص) به ارث بردهایم».
صاحبان علم لدنی
با توجه به این آیات، علم غیب ذاتی و استقلالی مخصوص خداست و خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود که بخواهد آگاه میسازد[۴۸]. برخی از بزرگان اهل سنت معتقدند: «هیچ منافاتی بین آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند میداند با علم پیامبران به جزئیات غیب وجود ندارد؛ زیرا ممکن است خداوند این اخبار را به پیامبران داده باشد، بله آن علمی که مخصوص خداوند است منظور علم ازلی دائمی ابدی میباشد، پس انکار علم غیب پیامبران نوعی عناد و دشمنی است»[۴۹].[۵۰]
جمعبندی
علم لدنی به امور محسوس گفته میشود که از حس (باطنی و ظاهری) مخفی هستند. این علم از راه عادی قابل تحصیل نیست و آگاهی از آن برای برخی برگزیدگان الهی و با اذن و رضایت خدای متعال، ممکن میشود. علم غیب اموری است که خداوند میداند و به برخی از اولیا و انبیا و اوصیای پیامبر نیز داده است. علم غیب مصداقی از علم لدنی است که خداوند برخی از خاصان خود را از آن آگاه میسازد. در غیب دو لوح وجود دارد؛ اول، لوح محفوظ که مخصوص خداوند است که ممکن است خداوند به کسی بدهد یا ندهد؛ دوم، لوح محو و اثبات که همه پاکان میتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
پرسشهای وابسته
منابع
- فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
- سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان
- برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران
- میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث
- عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
- باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه
- هاشمی، سید علی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
- مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم
- مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن
- موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
- نیری، عصمت و قاسمی، حسین و دیاری بیدگلی، محمد تقی، بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
- جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان ج۳
- الهی، عباس، تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود
- شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات
- مهری، سید مرتضی، آگاهیهای غیبی
- تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی
- خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ج۱
پانویس
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ج۴، ص۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص۶۱۶؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱، ص۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص١٣١.
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران.
- ↑ به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
- ↑ روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ» در بالا اشاره شده است.
- ↑ به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ..»" در بالا اشاره شده. به عنوان مثال: سدیر ـ از یاران نزدیک امام صادق(ع) ـ نقل میکند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان میکنند ما علم غیب میدانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمیدانم در کدامیک از اتاقهاست»...: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره میگوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم و هرآنچه نقل میکنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
- ↑ ر.ک: عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۲؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص۷؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۵؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص۶۳.
- ↑ ر.ک: عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۲؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص۷؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۵؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص۶۳.
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ نراقی، ملا احمد، رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل، ج ۳، ص۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۱ و ۴۲؛ هاشمی، سید علی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، ص۱۵؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۴ و ۲۵؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۵۲.
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران.
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر)» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۴ و ۲۵.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سید علی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه پرسمان.
- ↑ تفسیر و مفسران، ص۲۹۳
- ↑ نیری، عصمت و قاسمی، حسین و دیاری بیدگلی، محمد تقی، بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ص۲۴۶.
- ↑ تفسیر صافی، ج۳، ص۷۵.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان ج۳، ص۴۱۴؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، ص۱۳ و ۱۵؛ الهی، عباس، تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص٢۶.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند، جز فرستادهای را که بپسندد.» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ ر.ک: شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۱۹؛ مهری، سید مرتضی، آگاهیهای غیبی، ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۵۵.
- ↑ ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص۱۵۷.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات، ص۲۶.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.
- ↑ ر.ک: غرویان، محسن، میرباقری، سیدمحمدحسین، غلامی، محمدرضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۲، ص۲۴؛ نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۱۰۱؛ انسان، محمد امین، امامت در استنادهای قرآنی امام رضا، ص۶۵ و ۶۶؛ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص۵۴۲.
- ↑ «بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند» سوره نمل، آیه ۶۵.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند، جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ ر.ک: خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ج۱، ج ۱، ص۹۵ ـ ۹۸؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۴؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۲۱ ـ ۱۲۳؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۳۷.
- ↑ «گویندهای از آنان گفت: اگر میخواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.
- ↑ «بیگمان آنان که در نهان از پروردگارشان بیم دارند، آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره ملک، آیه ۱۲.
- ↑ «حَالَ دُونَ غَیْبِهِ الْمَکْنُونِ حُجُبٌ مِنَ الْغُیُوبِ»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۹۱، ص۷۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۳۵.
- ↑ «و کل شیء من الدنیا سماعه أعظم من عیانه و کل شیء من الآخرة عیانه أعظم من سماعه فلیکفکم من العیان السماع و من الغیب الخبر»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۴.
- ↑ «آیا نمیدانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را میداند و اینکه خداوند بسیار داننده نهانهاست؟!» سوره توبه، آیه ۷۸.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره بقره، آیه ۳؛ ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا﴾ «بهشتهایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بیگمان وعده او شدنی است» سوره مریم، آیه ۶۱؛ «أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» «آیا از نهان آگاهی یافته یا از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته است؟» سوره مریم، آیه ۷۸؛ «الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ» «آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند و از رستاخیز میترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹؛ ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ «(خداوند) داننده پنهان و آشکار؛ پس فرابرترا که اوست از آنچه شریک میورزند» سوره مؤمنون، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴾ «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹؛ ﴿وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ﴾ «و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمیگویم که خداوند هیچگاه به آنان خیری نمیرساند، خداوند از درون آنان آگاهتر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه ۳۱؛ ﴿فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾ «بیگمان حق را هنگامی که نزدشان آمد دروغ شمردند، به زودی اخبار آنچه را که ریشخند میکردند به آنان خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۵؛ «قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸؛ ﴿فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ﴾ «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمیدانم آیا آنچه به شما وعده میدهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹؛ ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾ «و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱؛ ﴿يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ﴾ «روزی که خداوند پیامبران را گرد میآورد و میفرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ میگویند: ما را هیچ دانشی نیست، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۰۹؛ ﴿وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ﴾ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵؛ ﴿مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾ «مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که همستیزی میکردند» سوره ص، آیه ۶۹.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند.» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند» سوره نمل، آیه ۶۵.
- ↑ «و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم.» سوره هود، آیه ۳۱.
- ↑ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴؛ ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ﴾ «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲؛ ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹؛ ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰؛ ﴿سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِرَاء ظَاهِرًا وَلا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا﴾ «خواهند گفت: سه تن بودند چهارمین آنان سگشان بود و میگویند پنج تن بودند ششمین آنان سگشان بود- در حالی که تیری در تاریکی میافکنند- و میگویند: هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود؛ بگو: پروردگارم از شمار آنان آگاهتر است، جز اندکی (شمار) آنها را نمیدانن» سوره کهف، آیه ۲۲؛ ﴿وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ﴾ «و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴؛ ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ﴾ «تو تنها به آن کس میتوانی بیم دهی که از این قرآن پیروی میکند و از (خداوند) بخشنده در نهان بیم دارد پس او را به آمرزش و پاداشی ارزشمند نوید ده» سوره یس، آیه ۱۱؛ ﴿أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى﴾ «آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) میبیند؟» سوره نجم، آیه ۳۵؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ﴾ «کارهای کسانی را که به جهان واپسین ایمان ندارند در نظرشان آراستهایم از این رو آنان سرگشتهاند»؛ سوره نمل، آیه ۴.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد.» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ «او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۵۳.
- ↑ الفتاوی الحدیثه، ص۲۲۲؛ ر.ک: مقتل مقرم، ص۵۳.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص۳۰۲.