انجمن حجتیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
== تعطیلی انجمن == | == تعطیلی انجمن == | ||
نگاه [[یاران]] امام خمینی در شیوه تعامل با انجمن متفاوت بود. برخی از آنان با [[تأیید]] [[انحراف]] فکریِ [[رهبران]] آن، [[معتقد]] بودند در میان اعضای این [[تشکل]]، عناصر انقلابی، [[مؤمن]]، صادق، [[دلسوز]] [[انقلاب]]، معتقد به [[ولایت فقیه]] و خدمتگزار و هم افراد غیر انقلابی، منفی و بیاعتقاد به انقلاب وجود دارد و موضوع انجمن نباید موضوع اصلی [[جامعه]] قرار گیرد.<ref>خامنهای، مصاحبه، ۳؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.</ref> برخی نیز معتقد بودند اعضای انجمن افراد [[مسلمان]] و معتقدی هستند و نباید برایشان مزاحمت ایجاد کرد و باید از وجودشان استفاده کرد<ref>← هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.</ref> و برخی انتقادهای | نگاه [[یاران]] امام خمینی در شیوه تعامل با انجمن متفاوت بود. برخی از آنان با [[تأیید]] [[انحراف]] فکریِ [[رهبران]] آن، [[معتقد]] بودند در میان اعضای این [[تشکل]]، عناصر انقلابی، [[مؤمن]]، صادق، [[دلسوز]] [[انقلاب]]، معتقد به [[ولایت فقیه]] و خدمتگزار و هم افراد غیر انقلابی، منفی و بیاعتقاد به انقلاب وجود دارد و موضوع انجمن نباید موضوع اصلی [[جامعه]] قرار گیرد.<ref>خامنهای، مصاحبه، ۳؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.</ref> برخی نیز معتقد بودند اعضای انجمن افراد [[مسلمان]] و معتقدی هستند و نباید برایشان مزاحمت ایجاد کرد و باید از وجودشان استفاده کرد<ref>← هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.</ref> و برخی انتقادهای مطرح شده علیه انجمن را [[شایعهپراکنی]] میدانستند و با توجیه عملکرد گذشته آنان [[سکوت]] انجمن در برابر عملکرد [[رژیم پهلوی]] را حمل بر [[تقیه]] میکردند<ref>خزعلی، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ۱۴۵.</ref> و برخی آن را [[تبلیغات]] [[حزب]] [[توده]] علیه انجمن میدانستند.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۵۱–۶۵۲.</ref> | ||
بیشتر [[یاران]] امام خمینی [[افکار]] انجمن را خطرناک و از [[نفوذ]] اندیشههای آن در نهادها نگران بودند<ref>هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶.</ref> | |||
بیشتر [[یاران]] امام خمینی [[افکار]] انجمن را خطرناک و از [[نفوذ]] اندیشههای آن در نهادها نگران بودند<ref> هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶.</ref> [[محمد علی رجایی]] [[رئیس]] [[آموزش و پرورش]] وقت بهشدت با حضور اعضای انجمن در آموزش و پرورش مخالف بود<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۸۸.</ref> و [[احمد جنتی]] امام جمعه [[قم]]، در خطبههای [[نماز]]، علیه انجمن سخن گفت.<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۸۸؛ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۸.</ref> ابهام در مواضع انجمن بر دامنه [[تردیدها]] افزود و مخالفتها با انجمن در دهه ۱۳۶۰ اوج گرفت. بیشترین حملات علیه انجمن را [[سازمان]] مجاهدین [[انقلاب اسلامی]] انجام داد و نشر کتاب در [[شناخت]] حزب [[قاعدین]] نوشته [[عمادالدین باقی]] ضربه بزرگی بر جایگاه انجمن وارد کرد که البته نویسنده بعدها نوشته خود را کاری تحقیقی ندانست.<ref>حقیقتجو، نقدها را بود آیا که عیاری گیرند، ۵۱؛ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۵۳.</ref> | |||
امام خمینی همچنان به انجمن بدبین بود<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹.</ref> چنانکه ایشان در سال ۱۳۶۱ به سیدحمید [[روحانی]] دستور داده بود که [[سرپرستی]] مرکز [[اسناد]] انقلاب اسلامی را بر عهده بگیرد و از اعضای [[انجمن حجتیه]] در آن استفاده نشود.<ref>روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۰؛ هاشمی رفسنجانی، امام به روایت، ۴۰۳.</ref> با بالاگرفتن [[اختلاف]] میان نیروهای انقلابی و انجمن حجتیه، امام خمینی در سال ۱۳۶۲ ضمن سخنانی بهطور غیر مستقیم با اشاره به اندیشههای منفی و بیتوجهی آنان در برابر مسائل [[کشور]]، از آنان خواست دست از [[کجفهمی]] و دستهبندی بردارند و برخلاف موج حرکت نکنند و [[تهدید]] کرد در صورت ادامه کار، [[دست]] و پای آنان خواهد [[شکست]].<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۴.</ref> ایشان در همین سال از [[تأیید]] ادامه [[نمایندگی]] خزعلی در انجمن خودداری کرد.<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۲۳۷؛ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۹.</ref> | امام خمینی همچنان به انجمن بدبین بود<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹.</ref> چنانکه ایشان در سال ۱۳۶۱ به سیدحمید [[روحانی]] دستور داده بود که [[سرپرستی]] مرکز [[اسناد]] انقلاب اسلامی را بر عهده بگیرد و از اعضای [[انجمن حجتیه]] در آن استفاده نشود.<ref>روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۰؛ هاشمی رفسنجانی، امام به روایت، ۴۰۳.</ref> با بالاگرفتن [[اختلاف]] میان نیروهای انقلابی و انجمن حجتیه، امام خمینی در سال ۱۳۶۲ ضمن سخنانی بهطور غیر مستقیم با اشاره به اندیشههای منفی و بیتوجهی آنان در برابر مسائل [[کشور]]، از آنان خواست دست از [[کجفهمی]] و دستهبندی بردارند و برخلاف موج حرکت نکنند و [[تهدید]] کرد در صورت ادامه کار، [[دست]] و پای آنان خواهد [[شکست]].<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۴.</ref> ایشان در همین سال از [[تأیید]] ادامه [[نمایندگی]] خزعلی در انجمن خودداری کرد.<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۲۳۷؛ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۹.</ref> | ||
نظر امام خمینی این بود که افراد مؤثر انجمن در [[مناصب]] حساس و کلیدی حضور نداشته باشند؛ اگر خودشان خواستند منحل شود، وگرنه بر کار آنان [[نظارت]] گردد.<ref>هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، ۱۴۴.</ref> به گزارشی امام خمینی با تأکید بر منع عضویت اعضای [[احزاب]] در [[نیروهای مسلح]] با اشاره به [[انجمن حجتیه]] آن را جزو گروههای خطرناک خواند که میتواند مجلس و [[دولت]] را به [[انحراف]] بکشاند و به [[مسئولان]] [[نظام]] تصریح کرد در صورتی که اعضای آن در [[مسئولیت]] دولتی باشند، آنان را [[عزل]] کنند. [[مهدی | |||
نظر امام خمینی این بود که افراد مؤثر انجمن در [[مناصب]] حساس و کلیدی حضور نداشته باشند؛ اگر خودشان خواستند منحل شود، وگرنه بر کار آنان [[نظارت]] گردد.<ref>هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، ۱۴۴.</ref> به گزارشی امام خمینی با تأکید بر منع عضویت اعضای [[احزاب]] در [[نیروهای مسلح]] با اشاره به [[انجمن حجتیه]] آن را جزو گروههای خطرناک خواند که میتواند مجلس و [[دولت]] را به [[انحراف]] بکشاند و به [[مسئولان]] [[نظام]] تصریح کرد در صورتی که اعضای آن در [[مسئولیت]] دولتی باشند، آنان را [[عزل]] کنند. [[مهدی طیب]] سخنگوی کمیسیون [[دفاع]] در مجلس دوم از آنجاکه سابقه عضویت در انجمن حجتیه داشت، با شنیدن [[سخنرانی]] امام خمینی از نمایندگی مجلس استعفا کرد و [[رئیس]] مجلس وقت امام خمینی را در جریان استعفای وی قرار داد و ایشان ابراز کرد در صورت عضونبودن در انجمن استعفایش را پس بگیرد.<ref>منتجبنیا، روزنامه اعتماد، ۸.</ref> | |||
به دنبال سخنرانی امام خمینی، انجمن که خود را در وضعیت نامناسبی میدید، در ۱۳۶۲/۵/۱ با صدور اعلامیهای، خود را مصداق سخنان ایشان نشمرد، ولی رسماً تعطیلی فعالیتهایش را اعلام کرد.<ref>روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۱–۱۷۲.</ref> انجمن در [[شوال]] ۱۴۰۳ق/ مرداد ۱۳۶۲ش ضمن بیانیهای با [[اعلان]] [[تبعیت]] خود از «[[مقام معظم رهبری]]» و [[مرجعیت]] و [[حفظ وحدت]] و [[مصالح]] عالی [[کشور]] و دفع غرضورزی [[دشمنان اسلام]]، اعلام کرد جلسات خود را تعطیل میکند و کسی مجاز نخواهد بود زیر عنوان انجمن جلسه برگزار کند،<ref>صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۲–۱۵۴.</ref> ولی انقلابیان انجمن را متهم به [[نفاق]] کردند که پنهانی به کار گذشته مشغول است؛ از اینرو امام خمینی در جلسهای خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده و نه منحل، آن را بیفایده خواند و افزود اطلاعیه این گروه بیاثر بوده و افراد [[فاسد]] به کار خود مشغولاند.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹؛ کشاورز شکری و خدابخشی، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ۴/۱۰۹.</ref> | به دنبال سخنرانی امام خمینی، انجمن که خود را در وضعیت نامناسبی میدید، در ۱۳۶۲/۵/۱ با صدور اعلامیهای، خود را مصداق سخنان ایشان نشمرد، ولی رسماً تعطیلی فعالیتهایش را اعلام کرد.<ref>روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۱–۱۷۲.</ref> انجمن در [[شوال]] ۱۴۰۳ق/ مرداد ۱۳۶۲ش ضمن بیانیهای با [[اعلان]] [[تبعیت]] خود از «[[مقام معظم رهبری]]» و [[مرجعیت]] و [[حفظ وحدت]] و [[مصالح]] عالی [[کشور]] و دفع غرضورزی [[دشمنان اسلام]]، اعلام کرد جلسات خود را تعطیل میکند و کسی مجاز نخواهد بود زیر عنوان انجمن جلسه برگزار کند،<ref>صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۲–۱۵۴.</ref> ولی انقلابیان انجمن را متهم به [[نفاق]] کردند که پنهانی به کار گذشته مشغول است؛ از اینرو امام خمینی در جلسهای خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده و نه منحل، آن را بیفایده خواند و افزود اطلاعیه این گروه بیاثر بوده و افراد [[فاسد]] به کار خود مشغولاند.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹؛ کشاورز شکری و خدابخشی، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ۴/۱۰۹.</ref> | ||
طبق [[پیشبینی]] امام خمینی [[انجمن حجتیه]] با صدور این [[بیانیه]] گرچه فعالیت خود را رسماً متوقف کرد، اما [[تفکرات]] آنان از میان نرفت و عملاً [[ارتباطات]] و محافل خصوصی خود را [[حفظ]] کردند.<ref>علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۶۹–۱۷۰.</ref> | طبق [[پیشبینی]] امام خمینی [[انجمن حجتیه]] با صدور این [[بیانیه]] گرچه فعالیت خود را رسماً متوقف کرد، اما [[تفکرات]] آنان از میان نرفت و عملاً [[ارتباطات]] و محافل خصوصی خود را [[حفظ]] کردند.<ref>علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۶۹–۱۷۰.</ref> | ||
دیدگاه امام خمینی دربارهٔ انجمن و [[رهبران]] آن تا پایان [[عمر]] ایشان باقی بود و دربارهٔ [[نفوذ]] [[تفکر]] جریان [[حجتیه]] به انقلابیان [[تذکر]] میداد؛ ازجمله در سال ۱۳۶۵ دربارهٔ انتقادهای بیمورد برخی از این افراد از [[جنگ]]، به ادعای [[دفاع از ولایت]] [[انتقاد]] کرد و [[بیتفاوتی]] در برابر [[سرنوشت]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] را با ادعای | |||
در سال ۱۳۶۷ خزعلی از اعضای شورای [[نگهبان]] به استناد دیگران، به برخی از [[نمایندگان]] مجلس نسبت [[کمونیستی]] داد. امام خمینی از رواج این رویکرد در میان این نهاد مهم هشدار داد و آن را [[گناه]] شمرد و در نامهای در خرداد ۱۳۶۷ خطاب به فقهای شورای نگهبان متذکر شد که مواظب باشند | دیدگاه امام خمینی دربارهٔ انجمن و [[رهبران]] آن تا پایان [[عمر]] ایشان باقی بود و دربارهٔ [[نفوذ]] [[تفکر]] جریان [[حجتیه]] به انقلابیان [[تذکر]] میداد؛ ازجمله در سال ۱۳۶۵ دربارهٔ انتقادهای بیمورد برخی از این افراد از [[جنگ]]، به ادعای [[دفاع از ولایت]] [[انتقاد]] کرد و [[بیتفاوتی]] در برابر [[سرنوشت]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] را با ادعای ولایتی بودن در تنافی میدید و تأکید میکرد امروز [[اسلام]] در خطر است و باید مانند [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، و [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، به میدان آمد و از [[رزمندگان]] اسلام [[حمایت]] کرد. ایشان بیتفاوتی این افراد به [[نظام اسلامی]] و جنگ تحمیلی را نه تنها دلیل غیر ولایی بودن آنان بلکه نشانه بیدیانتی آنان میخواند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳–۲۴ و ۲۱/۲۸۱.</ref> | ||
در سال ۱۳۶۷ خزعلی از اعضای شورای [[نگهبان]] به استناد دیگران، به برخی از [[نمایندگان]] مجلس نسبت [[کمونیستی]] داد. امام خمینی از رواج این رویکرد در میان این نهاد مهم هشدار داد و آن را [[گناه]] شمرد و در نامهای در خرداد ۱۳۶۷ خطاب به فقهای شورای نگهبان متذکر شد که مواظب باشند یک مرتبه انجمن [[حجتیهایها]] همه چیز آنان را نابود نکنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۰.</ref> [[محمود حلبی]] مؤسس انجمن در [[جمعه]] هفدهم [[رمضان]] ۱۴۱۸ق/ ۱۳۷۶/۱۰/۲۶ش درگذشت و در [[ابنبابویه]] [[ری]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۵.</ref>.<ref>[[عبدالوهاب فراتی|فراتی، عبدالوهاب]]، [[انجمن حجتیه (مقاله)|مقاله «انجمن حجتیه»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۸
معرفی اجمالی
در دهه ۱۳۲۰، دو جریان مارکسیسم و بهائیت، فرهنگ و مذهب را در جامعه ایران تهدید میکردند ازجمله حزب توده که دارای افکار مارکسیستی بود و همه نیروها اعم از متدین و ملیگرا و رژیم پهلوی با آن درگیر بودند، ولی با مذهب خودساخته بهائیت، تنها متدینان مبارزه میکردند.[۱] فرقه بهائیت بیش از آنکه مذهبی باشد، تشکیلاتی سیاسی و از حمایت استعمار و استبداد نیز برخوردار بود، بهویژه سه وزیر رژیم پهلوی متهم به بهائیگری بودند.[۲]
علمای حوزه دربارهٔ این فرقه افشاگری کردند؛ از جمله احمد شاهرودی دراین باره کتاب نوشت[۳] و سید ابوالحسن طالقانی برای مقابله با فرقههای انحرافی ازجمله بهائیان، مجلس مناظره تشکیل داد.[۴] سید حسین بروجردی از مراجع بزرگ تقلید، با این گروه مقابله میکرد و محمد تقی فلسفی بر ضد آنان منبر میرفت.[۵] امام خمینی نیز آنان را نقد میکرد و عامل استعمار میدانست.[۶]
بهائیان در مشهد فعال بودند و چند گروه اسلامی موسوم به انجمنهای مؤتلفه اسلامی علیه بهائیان فعالیت میکردند،[۷] ازجمله همکاران با این هیئتهای مذهبی محمود ذاکر تولائی معروف به محمود حلبی، فرزند غلامرضا و متولد ۱۲۸۰ بود که نزد استادانی مانند محمد باقر مدرس، جعفر شهرستانی، فاضل خراسانی[۸] ادیب نیشابوری، محمد کفایی، آقابزرگ شهیدی، میرزامهدی اصفهانی و سید حسین طباطبایی قمی درس خوانده بود.[۹] وی فلسفه هم خوانده بود؛ ولی همنشینی با میرزا مهدی اصفهانی او را از فلسفه[۱۰] بهویژه فلسفه صدرایی[۱۱] رویگردان کرده بود. پیروان او نیز به پیروی از وی با عرفان و فلسفه مخالف و تمام نظریههای جدید و اجتماعی معاصر را بیهوده میدانستند.[۱۲] وی به خطیب پرهیزکار و استاد منبر وصف شده است.[۱۳]
حلبی در جریان جنبش ملی صنعت نفت، سخنرانیهایی آتشین در تهییج مردم و به حمایت از سید ابوالقاسم کاشانی میکرد. خانه وی کانون رفت و آمد هواداران نهضت نفت بود و نام او در فهرست نامزدهای مجلس شورای ملی هفدهم قرار داشت؛ ولی اختلاف میان رهبران نهضت ملی صنعت نفت و جدایی کاشانی و محمد مصدق، حلبی را از سیاست رویگردان کرد و معتقد شد برای فراهمشدن شرایط ظهور باید از سیاست دست کشید.[۱۴] وی در اسفند ۱۳۳۰ به تهران رفت و در سال ۱۳۳۲، در امتداد مبارزه با بهائیان در مشهد «انجمن خیریه حجتیه» را تأسیس کرد.[۱۵] وی در تأسیس انجمن متأثر از افکار میرزا مهدی اصفهانی[۱۶] یا احمد شاهرودی[۱۷] بود.[۱۸]
اهداف و اساسنامه و ساختار
در اساسنامه انجمن حجتیه، تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن، با رعایت مقتضیات زمان، هدف اصلی و واردنشدن در سیاست از شرایط عضویت در آن بود و نیز در اساسنامه آمده بود که این تشکل از روشهایی مانند تشکیل کنفرانسهای علمی و دینی، جزوه، نشریه، کلاس، کتابخانه و اماکن ورزشی، امور خیریه عمومی، مناظرات علمی، تأسیس مراکز آموزشی، ایجاد مراکز درمانی علیه بهائیت بهره میگیرد. هدف انجمن نیز تا زمان ظهور حضرت مهدی(ع)، غیر قابل تغییر اعلام شد.[۱۹] انجمن در هر شهری دفتری موسوم به بیت (بیتِ امام زمان(ع))، داشت و زیر نظر آن، سه گروهِ تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت میکردند. وظیفه گروه تدریس، آموزش اعضا در سه مرحله ابتدایی، متوسط و عالی بود. گروه تحقیق، وظیفه یافتن افرادی را داشت که تحت تأثیر بهائیت به این فرقه پیوسته بودند و گروه ارشاد نیز این افراد را راهنمایی میکرد.[۲۰]
انجمن حجتیه افزون بر فعالیت در هیئتهای مذهبی در دانشگاهها نیز فعالیت داشت.[۲۱] پشتوانه اقتصادی و اجتماعی این گروه بیشتر حمایت مراجع تقلید بود.[۲۲] سید محمد هادی میلانی از مراجع تقلید ساکن مشهد از این گروه حمایت میکرد،[۲۳] چنانکه امام خمینی در مهر ۱۳۴۹ از فعالیت حلبی قدردانی کرد و مورد رضای خدا دانست و همکاری با این گروه را مورد رضایت ولیعصر(ع)، خواند و به مؤمنان اجازه داد از وجوه شرعی از قبیل زکات به آنان داده شود و در صورت لزوم اجازه داد که یک سوم سهم امام(ع)، تحت نظر افراد متعهد (مانند حلبی) به آنان کمک شود.[۲۴] این فتوا خود موجب گرایش جوانان انقلابی به انجمن گردید.[۲۵]
انجمن حجتیه در طول سالها فعالیت، خدمات فرهنگی گوناگونی داشت. نقد متون اصلی بهائیان مانند کتاب ایقان[۲۶] برگزاری دعای ندبه، جشنهای ولادت امام زمان(ع)،[۲۷] سخنرانیهای مذهبی، بهویژه دربارهٔ امام زمان(ع)،[۲۸] تصویب لایحه مبارزه با بهائیها و دیگر فرقههای ضداسلامی و مذهبی در مجلس شورای ملی در زمان کاشانی [۲۹] شناسایی بهائیان در شهرهای مختلف ایران بهویژه کاشان، خرامه، لارستان، نور، سمنان، سنگسر و مشهد[۳۰] ایجاد نمایشگاههای ابتکاری و آموزنده دربارهٔ بهائیت از کارهای انجمن بود.[۳۱] هدایت عده بسیاری از طرفداران مذهب بهائیت به اسلام[۳۲] و تربیت نیرو برای مقابله با بهائیان از دیگر کارکردهای انجمن بود.[۳۳] انجمن توانست عده بسیاری از افراد گرونده به بهائیت و افراد مردد را هدایت کند.[۳۴]
در برابر، منتقدانِ انجمن حجتیه آثار و فعالیتهای منفی برای انجمن بیان کردهاند و بر آناند که تبلیغات این گروه به جای عمقبخشی، سطحینگری را ترویج میداد و از پاسخدادن به نیازهای اصلی جامعه عاجز بود و برداشت عوامانه از دین موجب میشد که جوانان در برخورد با شبههها و پرسشهای اصلی ناتوان باشند و به همین دلیل عده بسیاری از جوانانِ مدارسِ این گروه، جذب گروههای انحرافی شدند.[۳۵] نیز گفته شده این افراد به جای مبارزه با علت اصلی، با معلول مبارزه میکردند.[۳۶] سوء استفاده رژیم پهلوی از انجمن از دیگر پیامدهای منفی این تشکیلات است.[۳۷]
تقابل با اندیشه امام خمینی
پس از آغاز نهضت اسلامی، انجمن در تقابل با اندیشه و راه امام خمینی قرار گرفت. در مجموع خط مشی انجمن و حلبی برخلاف روش روحانیت بهویژه امام خمینی بود[۳۸] و انحرافات فکری و رفتاری انجمن بهتدریج موجب جدایی مواضع این گروه از مشی امام خمینی گردید.[۳۹]
تقابل اصلی با انجمن حجتیه در تشکیلات یا افراد مؤسس نبود بلکه انجمن به عنوان نماینده یک جریان فکری در تعارض اندیشه امام خمینی بود؛ از جمله:
تقابل اول
تقابل اصلی امام خمینی با انجمن در اسلام عوامانه و سطحی و اندیشه جدایی دین از سیاست بود.[۴۰] این گروه در زمان غیبت معصوم(ع)، ورود به عرصه سیاست را غلط و موجب لطمه به دین میپنداشتند. در تفکر حلبی در عصر غیبت امام زمان(ع)، به دلیل نبود امام معصوم (نه عادل) جهاد محقق نمیشود. وی بر آن بود که خون، آبرو، مال و ناموس مردم را نمیتوان به دست کسی که خطا میکند (و معصوم نیست) داد.[۴۱] افراد انجمن اجازه ورود به مسائل سیاسی را نداشتند[۴۲] و در واقع تفکر انجمن با سکولارهای داخلی که خواهان خصوصی شدن دین و دور شدن دیانت از سیاست بودند، در این نقطه مشترک بود.[۴۳] در حالی که امام خمینی دین و سیاست را در پیوند با یکدیگر معنا میکرد. ایشان با یادآوری این نکته که برخی میگویند وظیفه آنان سنگینتر از امام زمان(ع)، نیست و اصلاح امور را تنها وظیفه آن حضرت میدانند.[۴۴] افزوده است همه مردم موظف به احیای دین و دفاع از مظلوماند.[۴۵] ایشان پیامبر اکرم(ص)، و ائمه(ع)، را نیز سیاستمدار میدانست[۴۶] و بر آن بود که ائمه(ع)، در برابر ستم قیام کردند و به شهادت رسیدند[۴۷] و قیامهای فرزندان ائمه علیه حاکمان، مورد توجه ائمه(ع)، بوده است.[۴۸] ایشان اصل جدایی دین و متدینان از سیاست و جامعه را دیدگاهی استعماری[۴۹] و حامیان اینگونه طرز تفکر را منحرف و سادهلوح[۵۰] میشمرد.[۵۱]
تقابل روم
انجمن با توجه به برخی از روایات[۵۲] تشکیل حکومت را مخصوص امام معصوم(ع)،[۵۳] و اقدام به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را نامشروع و از مصادیق برافراشتن پرچم گمراهی میشمرد.[۵۴]
امام خمینی روایات مورد استناد این گروه را ضعیف و غیر قابل مقاومت در برابر دلایل استوارِ ضرورت مبارزه با ستم میدانست[۵۵] و بر آن بود که مردم وظیفه دارند برای اجرای احکام، حکومت اسلامی تشکیل دهند و تشکیل نظام، دایمی است و ویژه وقت ظهور نیست [۵۶] افزون بر این، از نگاه ایشان نظریه مشروع نبودن حکومت در دوره غیبت از نظر عقل و قرآن نیز باطل است. ایشان این نوع تفکر را موجب هرج و مرج در جامعه میدانست که اگر صدها روایت نیز دراینباره وجود داشته باشد، بر اثر معارضه با دستورهای قرآن مردود است.[۵۷][۵۸]
تقابل سوم
امام خمینی عقیده کسانی را که وجود مشروب فروشیها، فسادها و حکومت ظالمان را برای ظهور امام زمان(ع)، راهگشا میدانستند[۵۹] عوامانه و انحرافی و باطل میدانست [۶۰] و بر آن بود باید در زمان غیبت تلاش کرد و در اجرای احکام اسلام و مبارزه با مفاسد و گناهان کوشید و حقایق را منتشر کرد[۶۱] و با مبارزه با ظلم و ستم زمینه ظهور را فراهم آورد.[۶۲] برخی اندیشمندان دیگر نیز همانند امام خمینی، این نگاه به مهدویت را قشری شمرده و در شرح آن افزودهاند ظهور امام زمان(ع)، از نگاه این جریان ماهیتی انفجاری دارد و تنها با گسترش ظلم و تبعیض و تباهی، رهایی حاصل میشود و آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد و حقیقت طرفداری نداشته باشد و گناه و باطل یکهتاز میدان گردد و فرد صالحی در جهان یافت نشود، انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت) از آستین بیرون میآید، و معنای این تفکر این است که هر اصلاح و نقطه روشنی محکوم است؛ زیرا تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود و در صورت جواز توجیه وسیله به واسطه هدف، بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج فساد است؛ یعنی هم گناه است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.[۶۳].[۶۴]
تقابل چهارم
سخنگویان انجمن معتقد بودند با توجه به تجربه تاریخی، انقلاب بدون وابستگی به غرب یا شرق شکست میخورد.[۶۵] این گروه ناامید از پیروزی، مبارزه امام خمینی با رژیم پهلوی و آمریکا را نیز کاری غیرعاقلانه و مشت بر درفش کوبیدن تلقی میکردند[۶۶] و طیفی از آنان این تقابل را موجب ازدسترفتن بستر مبارزه با بهائیت و گرفتارشدن مبارزان میخواندند[۶۷] ولی امام خمینی در مبارزه همواره بر سیاست نه غربی و نه شرقی تأکید میکرد و همواره نوید پیروزی میداد[۶۸] و معتقد بود با اتکا به نیروی ایمان میتوان بر همه قدرتها پیروز شد.[۶۹].[۷۰]
تقابل پنجم
انجمن حجتیه تقیه را راهبرد مطلق و برای همه زمانها و همه شرایط میدید و حتی در صورت به خطرافتادن دین و نابودی شعائر اسلامی نیز راه سازش با حاکمان را ارائه میداد،[۷۱] ولی امام خمینی تقیه را محدود به شرایط ویژه میدانست.[۷۲]
ایشان کاربرد تقیه را در فروع دین میدانست نه در اصول و کیان اسلام، و در شرایطی که دین در خطر قرار گیرد، آن را حرام میشمرد.[۷۳] ایشان به دلیل وجود مفاسد در حکومت پهلوی، بنیان دین و قرآن را در خطر میدید و جایی برای تقیه نمیدید.[۷۴][۷۵]
تقابل ششم
انجمن ریشه همه مفاسد کشور را در بهائیت میدید،[۷۶] چنانکه برخی از مبلغان انجمن بر آن بودند که آمریکا و محمدرضا پهلوی نیز از بهائیها خط میگیرند، [۷۷] اما امام خمینی ریشه مفاسد را در آمریکا،[۷۸] اسرائیل[۷۹] و رژیم پهلوی[۸۰] میدانست و معتقد بود بهائیت و دیگر مفاسد نیز در حمایت رژیم پهلوی قرار دارند[۸۱] و معلول عوامل یاد شدهاند. ایشان بر آن بود همه نیروها به جای مبارزه با بهائیت باید صرف مبارزه با رژیم پهلوی شوند[۸۲] و به صراحت روش انجمن حجتیه و محمود حلبی را مبارزه (واقعی) نمیشمرد.[۸۳][۸۴]
تقابل هفتم
افراد انجمن عقاید اهل سنت را ناشی از دشمنی و نادانی میدانستند و هر گونه آشتی و وحدت با آنان را نمیپذیرفتند[۸۵] و حال آنکه منطق امام خمینی با دیگر مذاهب اسلامی وحدتخواهانه بود. ایشان در عین دفاع از ولایت اهل بیت(ع)، توهین به دیگر مذاهب اسلامی را جایز نمیشمرد.[۸۶].[۸۷]
تقابل هشتم
نگاه انجمن به مسئله ولایت فقیه نیز از مسائل مورد گفتگو در میان انقلابیان بود. انقلابیان اعضای انجمن را مخالف ولایت فقیه میدانستند؛ ولی آنان خود منکر این نسبت بودند.[۸۸] در نگاه طرفداران امام خمینی، ولایت فقیهِ مورد تأیید انجمن (ولایت اعلم) در حقیقت همان ولایت عامه مراجع بود و در عین اینکه همه مراجع دارای ولایتاند.[۸۹] امور عمومی کشور باید در شوراها و در محدوده قوانین اسلامی به دست مردم حل و فصل شود که در نتیجه همان جایگاه مرجعیت را تداعی میکرد و نه بیشتر و به نوعی ابهام داشت.[۹۰].[۹۱]
تقابل نهم
بزرگنمایی خطر کمونیسم از دیگر کارهای انجمن بود و پس از انقلاب اسلامی نقد مارکسیسم در اولویت اول انجمن قرار گرفت،[۹۲] چنانکه مبارزه با بهائیت را کاری فرهنگی و ابزار آن را هم خود رژیم پهلوی میدانست که برای جلب حمایت دولت نباید وارد سیاست شد،[۹۳] گفته شده انجمن حجتیه قیام پانزده خرداد را محکوم کرد و حلبی در سخنرانی در مدرسه مروی تهران، امام خمینی را مسئول خونهای ریختهشده دانست،[۹۴] رژیم پهلوی نیز یکی از راههای انحراف مبارزه را تقویت افکاری مانند انجمن حجتیه میدانست[۹۵] از اینرو در صدد نفوذ در این گروه بود.[۹۶]
در اسناد باقی مانده، به حسن ظن سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به فعالیت رهبران انجمن و جلوگیری نکردن از فعالیت اعضای آن اشاره شده است.[۹۷] در گزارش ساواک از تأسف حلبی از رویه امام خمینی و کوتاهفکر خواندن پیروان ایشان سخن به میان آمده است[۹۸] و نیز به جلسات متعدد حلبی با مأموران ساواک اشاره شده است.[۹۹] طبق سندی، حلبی خدمات زیاد انجمن را به رژیم پهلوی یادآوری کرد و اطمینان داد که تمامی مسائل مطرح در انجمن حجتیه را بهموقع به رژیم گزارش دهد و در مقابلِ نفوذ افراد برانداز و خرابکار مراقبت کند[۱۰۰] ساواک نیز از دعاکردن حلبی برای دولت و مسئولان امنیتی در سال ۱۳۴۳ پس از تبعید امام خمینی گزارش کرده است.[۱۰۱][۱۰۲]
مخالفت سران نهضت با انجمن
بسیاری از مبارزان و یاران امام خمینی، اندیشهها و مواضع انجمن را در تقابل با نهضت و امام خمینی میدانستند[۱۰۳] ازجمله سید عبدالکریم هاشمینژاد از عالمان مبارز مشهد انجمن را گروهی انحرافی میشمرد.[۱۰۴] محمد صدوقی از علمای مبارز یزد نیز به انجمن نگاه منفی داشت و به دوستان خود توصیه میکرد از حلبی برای منبر دعوت نکنند.[۱۰۵] عباس واعظ طبسی نیز یادآور شده حلبی سخنرانی انقلابی را برخلاف مصالح کشور تلقی میکرد.[۱۰۶]
از سوی دیگر، امام خمینی حمایت خود از این گروه را برداشت و در پایان دهه چهل به وکلای خود ابلاغ کرد از سهم امام به انجمن حجتیه کمک نشود[۱۰۷] و حتی دربارهٔ شخصی که وجوه شرعی را به حلبی داده بود، ابراز کرد دوباره باید بپردازد.[۱۰۸] ایشان در سال ۱۳۵۰ در پاسخ نامه محمد علی گرامی با اشاره به حلبی و بدون نام بردن از وی، خاطرنشان کرد از وقتی که ایشان متوجه شده است که جلسات نامبرده «ضررهایی دارد» دیگر او را تأیید نکرده و در آینده هم تأیید نخواهد کرد.[۱۰۹] همچنین هنگامی که حلبی برای فرستادن اعضای انجمن به مکه با اداره اوقاف زمان پهلوی همکاری کرده بود؛ امام خمینی بهطور غیر مستقیم از وی انتقاد کرد.[۱۱۰]
در پی خونریزیها و کشتارهای رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بارها از ایران دربارهٔ برگزاری جشنهای سوم و پانزدهم شعبان، نظر امام خمینی پرسیده میشد.[۱۱۱] ایشان که سعی داشت این موضوع را وسیلهای برای مبارزه علیه رژیم پهلوی تبدیل کند، در اعلامیهای آن را تحریم و ابراز کرد رژیم پهلوی با این همه صدمه به اسلام و کشور اسلامی و خانوادهها برای مردم جشنی نگذاشته است و لازم دانست که مردم در اعیاد بدون تشریفات در مراکز عمومی چون مسجد جمع شوند و کارهای ضداسلامی و ضد قانونی رژیم را افشا کنند.[۱۱۲] رژیم پهلوی تلاش کرد تا جنبههای شادمانی عید را هرچه پررنگتر جلوه بدهد. انجمن حجتیه نیز با برگزاری جشن موافق بود و حلبی با اشاره به پیام امام خمینی یادآور شد مخالفان امام زمان(ع)، اطلاعیهای را به نام یکی از مقدسان مبنی بر برگزار نکردن این مراسم منتشر کردهاند و با اعلامیهای از مردم خواست مراسم را باشکوه برگزار کنند.[۱۱۳] هرچند وی نهایتاً به سبب نگرانی از واکنش انقلابیان، از برگزاری جشن صرف نظر کرد،[۱۱۴] اما انجمنیها در برخی از شهرستانها این جشن را برگزار کردند.[۱۱۵] در تیرماه ۱۳۵۷، پس از تحریم چراغانی و جشن نیمه شعبان، از سوی امام خمینی[۱۱۶] رژیم پهلوی برخلاف هر سال، تلاش کرد مردم و ادارات مختلف را به چراغانی، نصب پرچم و برگزاری جشن نیمه شعبان وادار کند.[۱۱۷] امام خمینی به تلاش این جریان برای شکستن تحریم چراغانیِ نیمه شعبان اشاره کرده است.[۱۱۸][۱۱۹]
انجمن در آستانه انقلاب اسلامی
با گسترش نهضت اسلامی نیروهای انجمن به چند دسته تقسیم شدند: اکثریت نیروهای فعال، جوان، مؤمن و معتقد به دلیل گرایشهای مذهبی به انقلاب پیوستند و پس از پیروزی، جذب نهادهای انقلاب شدند.[۱۲۰] بسیاری از اعضای مرکزی[۱۲۱] و اصلی انجمن[۱۲۲] از جمله سید علی اکبر پرورش[۱۲۳] جواد منصوری[۱۲۴] فضلالله صلواتی[۱۲۵] قاسم صادقی، عبدالکریمی (استاد دانشگاه مشهد)، عبدالعلی مصحف، مهدی طیب و غلام حسین حقانی[۱۲۶] به صف انقلاب پیوستند. دستهای در برابر انقلاب بیتوجه ماندند و دسته سوم، به صف مخالفان پیوستند[۱۲۷]
انجمن حجتیه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با انقلاب اعلامِ همراهی کرد و در آغاز پیروزی، تشکیلات آن چند ماه در انتخاب راه در تردید بود. انجمن پس از آن تغییر موضع داد و به تدریج جلسات آن تعطیل شد و بر اثر فشار عدهای از اعضای آن، تغییر اساسنامه داد.[۱۲۸] حلبی پیروزی انقلاب را به امام خمینی تبریک گفت[۱۲۹] و انجمن با انتشار بیانیههایی در حمایت از انقلاب، خود را پیرو رهبری امام خمینی شمرد.[۱۳۰] وی مخالفتهای گذشته خود با امام خمینی را بهشکلی انکار کرد و شائبه جعل در سخنرانیهای خود را مطرح ساخت و منع شرکت اعضا در دستهجات سیاسی برداشته شد.[۱۳۱] ابوالقاسم خزعلی در سال ۱۳۵۸ به پیشنهاد مرتضی مطهری نماینده امام خمینی در انجمن شد.[۱۳۲] از سوی دیگر، امام خمینی برای تدوین پیشنویس قانون اساسی فراخوان عمومی داد[۱۳۳] و گفته شده به پیشنهاد مطهری انجمن به نگارش پیشنویسی برای قانون اساسی اقدام کرد[۱۳۴] و اصل ولایت فقیه را در آن گنجانید.[۱۳۵] حلبی در سال ۱۳۵۸ از سوی حزب خلق مسلمان ایران نامزد مجلس خبرگان شد[۱۳۶] که رأی نیاورد؛ اما ضمن بیانیهای قانون اساسی را تأیید کرد.[۱۳۷]
با این حال، برخی مواضع انجمن حجتیه و جریانهای همسو دربارهٔ پارهای مسائل انقلاب و نظام اسلامی پرسشها و نقدهایی را متوجه این جریان کرده است؛ ازجمله برخورد دادگاههای انقلاب با اموال نامشروع عوامل رژیم و مصادره آنها، اقدامات هیئتهای هفت نفره در تقسیم اراضی وحدت شیعه و سنّی و نیز مشارکت در دفع تجاوز رژیم عراق در جنگ تحمیلی و حمایت از جهاد و دفاع؛ چنانکه با وجود شرکت شمار بسیاری از هواداران انجمن بدون وابستگی حزبی در جنگ تحمیلی، سران این تشکل در سخنانی، جنگ را مخصوص امام معصوم(ع)، (و نه امام عادل) دانستند و سعی کردند فعالیتهای ایران در این عرصه را نامشروع جلوه دهند.[۱۳۸]
در برابرِ اعتراض انقلابیان، انجمن حمایت خود از موضع ایران در جنگ تحمیلی را اعلام کرد[۱۳۹] و در مهر ۱۳۶۰ اقدام به انتشار ویژهنامهای به مناسبت هفته جنگ به نام «مرزبانان» کرد و نام بیش از بیست شهید عضو انجمن را یادآور شد[۱۴۰] که برخی انقلابیان پاسخ دادند شهدای منسوب به انجمن، خود را ملزم به دیدگاههای سیاسیِ آن نمیدانستند و برخی از آنان مقلد امام خمینی بودند و بهصراحت مواضع ایشان را بر تفکر انجمن ترجیح میدادند.[۱۴۱]
امام خمینی در سوم اسفند ۱۳۶۷ در پیام مبسوط خود به علما و روحانیان سراسر کشور در بیانی کلی ازجمله در نقد دستهای از روحانی نماهایی که پیش از انقلابدین را از سیاست جدا میدانستند و سر به آستانه دربار میساییدند، اما یکباره متدین شده و به روحانیان مبارز و زجر کشیده تهمت وهابی بودن و بدتر از آن زدند، اشاره میکند و تلویحاً جریان یاد شده را سخت نکوهش میکند که دیروز مبارزه با محمدرضا پهلوی را حرام میشمردند و امروز تهمت کمونیستبودن را به مسئولین نظام میزنند؛ چنانکه تا دیروز فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان را برای ظهور امام زمان(ع)، مفید و راهگشا میدانستند و امروز به دلیل یک خلاف شرع ناخواسته فریاد وا اسلام را سر میدهند.
امام خمینی در ادامه پیام خود به صراحت میافزاید که دیروز حجیتهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را کردند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع محمدرضا پهلوی بشکنند و امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند. ایشان در ادامه به سکوت و تحجر جریانی که به نام «ولایت» حسرت «ولایت» دوران رژیم پهلوی را میخورد اشاره میکند و برخی اقدامات دیگر مقدسنماهای متحجر و بیشعور را مانند واردکردن اتهام آمریکایی، روسی و التقاطی، اتهام حلالکردن حرامها و حرامکردن حلالها، اتهام کشتن زنان باردار و حلّیت قمار و موسیقی، تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و خدشه در مشروعیت نظام اسلامی یادآور میشود.[۱۴۲] در این میان برخی از گروهها و مساجد، به برگزاری جشن اقدام کردند.[۱۴۳][۱۴۴]
تعطیلی انجمن
نگاه یاران امام خمینی در شیوه تعامل با انجمن متفاوت بود. برخی از آنان با تأیید انحراف فکریِ رهبران آن، معتقد بودند در میان اعضای این تشکل، عناصر انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز انقلاب، معتقد به ولایت فقیه و خدمتگزار و هم افراد غیر انقلابی، منفی و بیاعتقاد به انقلاب وجود دارد و موضوع انجمن نباید موضوع اصلی جامعه قرار گیرد.[۱۴۵] برخی نیز معتقد بودند اعضای انجمن افراد مسلمان و معتقدی هستند و نباید برایشان مزاحمت ایجاد کرد و باید از وجودشان استفاده کرد[۱۴۶] و برخی انتقادهای مطرح شده علیه انجمن را شایعهپراکنی میدانستند و با توجیه عملکرد گذشته آنان سکوت انجمن در برابر عملکرد رژیم پهلوی را حمل بر تقیه میکردند[۱۴۷] و برخی آن را تبلیغات حزب توده علیه انجمن میدانستند.[۱۴۸]
بیشتر یاران امام خمینی افکار انجمن را خطرناک و از نفوذ اندیشههای آن در نهادها نگران بودند[۱۴۹] محمد علی رجایی رئیس آموزش و پرورش وقت بهشدت با حضور اعضای انجمن در آموزش و پرورش مخالف بود[۱۵۰] و احمد جنتی امام جمعه قم، در خطبههای نماز، علیه انجمن سخن گفت.[۱۵۱] ابهام در مواضع انجمن بر دامنه تردیدها افزود و مخالفتها با انجمن در دهه ۱۳۶۰ اوج گرفت. بیشترین حملات علیه انجمن را سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی انجام داد و نشر کتاب در شناخت حزب قاعدین نوشته عمادالدین باقی ضربه بزرگی بر جایگاه انجمن وارد کرد که البته نویسنده بعدها نوشته خود را کاری تحقیقی ندانست.[۱۵۲]
امام خمینی همچنان به انجمن بدبین بود[۱۵۳] چنانکه ایشان در سال ۱۳۶۱ به سیدحمید روحانی دستور داده بود که سرپرستی مرکز اسناد انقلاب اسلامی را بر عهده بگیرد و از اعضای انجمن حجتیه در آن استفاده نشود.[۱۵۴] با بالاگرفتن اختلاف میان نیروهای انقلابی و انجمن حجتیه، امام خمینی در سال ۱۳۶۲ ضمن سخنانی بهطور غیر مستقیم با اشاره به اندیشههای منفی و بیتوجهی آنان در برابر مسائل کشور، از آنان خواست دست از کجفهمی و دستهبندی بردارند و برخلاف موج حرکت نکنند و تهدید کرد در صورت ادامه کار، دست و پای آنان خواهد شکست.[۱۵۵] ایشان در همین سال از تأیید ادامه نمایندگی خزعلی در انجمن خودداری کرد.[۱۵۶]
نظر امام خمینی این بود که افراد مؤثر انجمن در مناصب حساس و کلیدی حضور نداشته باشند؛ اگر خودشان خواستند منحل شود، وگرنه بر کار آنان نظارت گردد.[۱۵۷] به گزارشی امام خمینی با تأکید بر منع عضویت اعضای احزاب در نیروهای مسلح با اشاره به انجمن حجتیه آن را جزو گروههای خطرناک خواند که میتواند مجلس و دولت را به انحراف بکشاند و به مسئولان نظام تصریح کرد در صورتی که اعضای آن در مسئولیت دولتی باشند، آنان را عزل کنند. مهدی طیب سخنگوی کمیسیون دفاع در مجلس دوم از آنجاکه سابقه عضویت در انجمن حجتیه داشت، با شنیدن سخنرانی امام خمینی از نمایندگی مجلس استعفا کرد و رئیس مجلس وقت امام خمینی را در جریان استعفای وی قرار داد و ایشان ابراز کرد در صورت عضونبودن در انجمن استعفایش را پس بگیرد.[۱۵۸]
به دنبال سخنرانی امام خمینی، انجمن که خود را در وضعیت نامناسبی میدید، در ۱۳۶۲/۵/۱ با صدور اعلامیهای، خود را مصداق سخنان ایشان نشمرد، ولی رسماً تعطیلی فعالیتهایش را اعلام کرد.[۱۵۹] انجمن در شوال ۱۴۰۳ق/ مرداد ۱۳۶۲ش ضمن بیانیهای با اعلان تبعیت خود از «مقام معظم رهبری» و مرجعیت و حفظ وحدت و مصالح عالی کشور و دفع غرضورزی دشمنان اسلام، اعلام کرد جلسات خود را تعطیل میکند و کسی مجاز نخواهد بود زیر عنوان انجمن جلسه برگزار کند،[۱۶۰] ولی انقلابیان انجمن را متهم به نفاق کردند که پنهانی به کار گذشته مشغول است؛ از اینرو امام خمینی در جلسهای خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده و نه منحل، آن را بیفایده خواند و افزود اطلاعیه این گروه بیاثر بوده و افراد فاسد به کار خود مشغولاند.[۱۶۱]
طبق پیشبینی امام خمینی انجمن حجتیه با صدور این بیانیه گرچه فعالیت خود را رسماً متوقف کرد، اما تفکرات آنان از میان نرفت و عملاً ارتباطات و محافل خصوصی خود را حفظ کردند.[۱۶۲]
دیدگاه امام خمینی دربارهٔ انجمن و رهبران آن تا پایان عمر ایشان باقی بود و دربارهٔ نفوذ تفکر جریان حجتیه به انقلابیان تذکر میداد؛ ازجمله در سال ۱۳۶۵ دربارهٔ انتقادهای بیمورد برخی از این افراد از جنگ، به ادعای دفاع از ولایت انتقاد کرد و بیتفاوتی در برابر سرنوشت سیاسی و اجتماعی مردم را با ادعای ولایتی بودن در تنافی میدید و تأکید میکرد امروز اسلام در خطر است و باید مانند پیامبر اکرم(ص)، و امیرالمؤمنین علی(ع)، به میدان آمد و از رزمندگان اسلام حمایت کرد. ایشان بیتفاوتی این افراد به نظام اسلامی و جنگ تحمیلی را نه تنها دلیل غیر ولایی بودن آنان بلکه نشانه بیدیانتی آنان میخواند.[۱۶۳]
در سال ۱۳۶۷ خزعلی از اعضای شورای نگهبان به استناد دیگران، به برخی از نمایندگان مجلس نسبت کمونیستی داد. امام خمینی از رواج این رویکرد در میان این نهاد مهم هشدار داد و آن را گناه شمرد و در نامهای در خرداد ۱۳۶۷ خطاب به فقهای شورای نگهبان متذکر شد که مواظب باشند یک مرتبه انجمن حجتیهایها همه چیز آنان را نابود نکنند.[۱۶۴] محمود حلبی مؤسس انجمن در جمعه هفدهم رمضان ۱۴۱۸ق/ ۱۳۷۶/۱۰/۲۶ش درگذشت و در ابنبابویه ری به خاک سپرده شد.[۱۶۵].[۱۶۶]
منابع
پانویس
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۰.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۰–۶۴۱.
- ↑ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۷/۳۷.
- ↑ اسفندیاری، پیک آفتاب، ۲۸–۳۰.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۱۵۵؛ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۲.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۱.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۱۵۸–۱۵۹.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۱؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۰.
- ↑ بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۲۱۳.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۳.
- ↑ حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ۳۲۹.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵–۱۶؛ حقیقتجو، نقدها را بود آیا که عیاری گیرند، ۴۸–۴۹.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۲–۶۴۴؛ رحیمپور، از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه، ۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ واعظزاده خراسانی، وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، ۱۱.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۳.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۱۸۶؛ کشاورز شکری و خدابخشی، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ۴/۹۸–۱۰۰.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۵.
- ↑ شکوریراد، سیاستمداری که درس هم میخواند، ۳۲.
- ↑ رحیمپور، از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه، ۱۱۴.
- ↑ میلانی، آیتالله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ۳/۳۵۹–۳۶۰؛ احمد، خاطرات احمد احمد، ۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹۹–۳۰۰.
- ↑ حنیف، اصفهان در انقلاب (۱۳۳۳–۱۳۴۰)، ۱/۳۸۱–۳۸۲.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۱۶۸.
- ↑ میردار، پاورقی کتاب خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۰؛ حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۲۰–۱۳۴۰)، ۴۶۶.
- ↑ تاجری، انتظار بذر انقلاب، ۱۸؛ حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ۳۲۹.
- ↑ خاکساران، خاطرات محمدحسن خاکساران، ۴۷.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۷.
- ↑ حقیقتجو، نقدها را بود آیا که عیاری گیرند، ۵۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۰؛ احمد، خاطرات احمد احمد، ۵۰–۵۶.
- ↑ ← امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹۹؛ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۹۶.
- ↑ نبوی، گرداب شیطان، کاش حجتیه یک جریان فکری بود، ۳۱–۳۲.
- ↑ احمد، خاطرات احمد احمد، ۵۶.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ احمد، خاطرات احمد احمد، ۵۶–۵۷ و ۶۵.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۲۳/۱۷۷–۱۸۱.
- ↑ نبوی، گرداب شیطان، کاش حجتیه یک جریان فکری بود، ۳۳–۳۴.
- ↑ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۱.
- ↑ شمسآبادی، نگاهی اجمالی به زمینههای تشکیل انجمن حجتیه و رویکرد آن به انقلاب، ۱۶۷.
- ↑ پگاه حوزه، ۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۹–۳۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۹؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، بدائع الدرر، ۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴ و ۲/۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۱–۲۲ و ۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۲ و ۲۱/۱۳–۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ صحیفه سجادیه، ۲۰، مقدمه؛ کلینی، الکافی، ۸/۲۹۵.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۱۲۲.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۸۵–۸۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۶۴–۶۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۸–۴۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۹۵.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۶۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۳۷.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۰.
- ↑ فردوسیپور، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، ۴۵–۴۶؛ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۳۸.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۴۳–۱۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۷۱، ۲۹۷ و ۵۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۸.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ الهی خراسانی، انجمن حجتیه و امام خمینی، ولایت فقیه، ۴–۵.
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷–۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸ و ۸/۱۱؛ هاشمی رفسنجانی، امام به روایت، ۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۵.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۶۲–۱۶۵.
- ↑ منتجبنیا، روزنامه اعتماد، ۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۷۷.
- ↑ احمدزاده، ۳۳.
- ↑ احمد، خاطرات احمد احمد، ۶۵.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۸۴.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ الهی خراسانی، انجمن حجتیه و امام خمینی، ولایت فقیه، ۲؛ هاشمی رفسنجانی؛ پس از بحران، ۳۹۶.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۸۹؛ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۱۱۳.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۴۹–۱۵۰.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۳؛ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۴۸.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ کیهان، ۱۰/۶/۱۳۸۱، ۲.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۱/۱۰۱.
- ↑ عراقچی، خاطرات آیتالله حاجشیخعلی عراقچی همدانی، ۳۳۰–۳۳۵؛ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۳۱–۱۳۲؛ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۶۴.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ۷/۲۳۲، ۳۰۰ و ۳۱۷؛ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۶۴–۱۶۵؛ انصاریان، خاطرات حجتالاسلام حاجشیخحسین انصاریان، ۱۴۵؛ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۱۹۹.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۹۸۴.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۹۸۵.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۹۸۵.
- ↑ جعفری همدانی، غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، ۲۷.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ صابری همدانی، خاطرات آیتالله صابری همدانی، ۱۷۱–۱۷۳.
- ↑ ایران، ۱۳؛ ساداتفاطمی، شهید هاشمینژاد، منافقین و انجمن حجتیه، ۴۸.
- ↑ صدوقی، شهید آیتالله حاجشیخمحمد صدوقی، ۲۶۷.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۸۱–۸۲.
- ↑ منتجبنیا، روزنامه اعتماد، ۸.
- ↑ رحمت، خاطرات، ۲/۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۵۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۰۰.
- ↑ ← امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۲۷.
- ↑ پانزده خرداد، مواضع امام خمینی و انجمن حجتیه در خصوص چراغانی نیمه شعبان، ۳۹۳–۳۹۶.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ۷/۲۳۲، ۳۰۰ و ۳۱۷؛ اسلامی، انجمن حجتیه در اندیشه و عمل، ۲۲.
- ↑ اسلامی، انجمن حجتیه در اندیشه و عمل، ۲۲؛ انصاریان، خاطرات حجتالاسلام حاج شیخ حسین انصاریان، ۱۴۵؛ منتجبنیا، روزنامه اعتماد، ۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۲۶–۴۲۷.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۴۰۲–۴۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ تبریزی، روزنامه ایران، ۱۴.
- ↑ حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۲۰–۱۳۴۰)، ۴۶۷.
- ↑ احمد، خاطرات احمد احمد، ۵۲.
- ↑ شرق، ۶؛ حنیف، اصفهان در انقلاب (۱۳۳۳–۱۳۴۰)، ۱/۳۸۱.
- ↑ رفیقدوست، خاطرات محسن رفیقدوست، ۱۸۰.
- ↑ حنیف، اصفهان در انقلاب (۱۳۳۳–۱۳۴۰)، ۱/۳۸۲.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۹.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۴۴–۱۴۵؛ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۲۷–۲۸، ۳۱، ۳۷، ۵۵، ۱۱۳، ۱۴۵ و ۱۴۷.
- ↑ خزعلی، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ۱۴۶.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۵۰–۶۵۴.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۷۳–۷۶؛ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۱–۱۵۳.
- ↑ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۹؛ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۲۰۲ و ۲۳۶–۲۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴.
- ↑ حسینی شیرازی، خاطرات آیتالله سیدمنیرالدین حسینی شیرازی، ۲۴۸.
- ↑ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۹.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۷۵–۷۶.
- ↑ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۶۳.
- ↑ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۰؛ اخگری، ولایتیهای بیولایت، ۷۹.
- ↑ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۸.
- ↑ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۱–۱۵۲؛ کیهان، ۱۴/۸/۱۳۸۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۱۹۸–۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۴۰۹، ۴۱۶، ۴۲۱ و ۴۲۵.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.
- ↑ خامنهای، مصاحبه، ۳؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.
- ↑ ← هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶؛ خسروپناه، جریانشناسی، آشنایی با انجمن حجتیه، ۱۷۲.
- ↑ خزعلی، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ۱۴۵.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۵۱–۶۵۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۶۶.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۸۸.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۸۸؛ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۸.
- ↑ حقیقتجو، نقدها را بود آیا که عیاری گیرند، ۵۱؛ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۵۳.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۰؛ هاشمی رفسنجانی، امام به روایت، ۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۴.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین، ۲۳۷؛ سبحانی، درآمدی بر جربانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر، ۲۴۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، ۱۴۴.
- ↑ منتجبنیا، روزنامه اعتماد، ۸.
- ↑ روحانی، نهضت امام خمینی، ۳/۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ صدقی، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۵۲–۱۵۴.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۹؛ کشاورز شکری و خدابخشی، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ۴/۱۰۹.
- ↑ علیانسب و علوینیک، جریانشناسی انجمن حجتیه، جریانشناسی انجمن حجتیه، ۱۶۹–۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳–۲۴ و ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۰.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ۶۴۵.
- ↑ فراتی، عبدالوهاب، مقاله «انجمن حجتیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۱۸ – ۳۳۰.