بحث:اثبات امامت امام علی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
# [[صحیح مسلم]] از [[زید بن ارقم]] نقل کرده است که وی گفت: پیامبر {{صل}} میفرمود: «شما را درباره [[اهل]] بیتم سفارش میکنم که برای خدا، [[حق]] آنان را رعایت کنید. حاضران از زید بن ارقم پرسیدند: [[اهل بیت پیامبر]] کیانند؟ آیا [[همسران]] آن حضرتند؟ وی گفت: به خدا [[سوگند]]! نه، [[همسر]] تا مدتی با شوهر خود [[زندگی]] میکند، اما این پیوند، گسستنی است؛ روزی هم ممکن است، [[طلاق]]، بین آنها جدایی افکند و [[همسر]] مرد به [[خانه]] پدر یا خانوادهاش باز گردد. [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} در این [[آیه]] «تطهیر» کسانی هستند که نسل پیامبرند و آن گروه از [[خاندان]] وی که [[صدقه]] به آنها [[حرام]] است»<ref>ابن اثیر جزری، جامع الاصول، ج۱۰، ص۱۰۳؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص۱۴۸.</ref>. | # [[صحیح مسلم]] از [[زید بن ارقم]] نقل کرده است که وی گفت: پیامبر {{صل}} میفرمود: «شما را درباره [[اهل]] بیتم سفارش میکنم که برای خدا، [[حق]] آنان را رعایت کنید. حاضران از زید بن ارقم پرسیدند: [[اهل بیت پیامبر]] کیانند؟ آیا [[همسران]] آن حضرتند؟ وی گفت: به خدا [[سوگند]]! نه، [[همسر]] تا مدتی با شوهر خود [[زندگی]] میکند، اما این پیوند، گسستنی است؛ روزی هم ممکن است، [[طلاق]]، بین آنها جدایی افکند و [[همسر]] مرد به [[خانه]] پدر یا خانوادهاش باز گردد. [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} در این [[آیه]] «تطهیر» کسانی هستند که نسل پیامبرند و آن گروه از [[خاندان]] وی که [[صدقه]] به آنها [[حرام]] است»<ref>ابن اثیر جزری، جامع الاصول، ج۱۰، ص۱۰۳؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص۱۴۸.</ref>. | ||
# [[ام سلمه]] (یکی از [[همسران پیامبر]] {{صل}}) میگوید: «[[آیه تطهیر]] در خانه من نازل شد و به دنبال آن، [[پیامبر]] {{صل}} یکی به [[خانه فاطمه]] فرستاد تا علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین را به نزد آن حضرت فرا خواند آن گاه فرمود: خدایا! اینها [[اهل بیت]] من هستند، گفتم: یا [[رسول الله]]! من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو از [[نیکان]] [[اهل]] من هستی، ولی اینان اهل بیت من هستند»<ref>حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۴۱۶؛ ج۳، ص۱۴۶ و ۱۵۹ و ۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۱۲ و ۲۰؛ ج۳، ص۴۱۳؛ ابن طلحه شافعی، مناقب آل الرسول، ص۸؛ ابن کثیر، تفسیر ابو الفداء، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۳، ص۴۲۲؛ سیوطی الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۴۷؛ [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> | # [[ام سلمه]] (یکی از [[همسران پیامبر]] {{صل}}) میگوید: «[[آیه تطهیر]] در خانه من نازل شد و به دنبال آن، [[پیامبر]] {{صل}} یکی به [[خانه فاطمه]] فرستاد تا علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین را به نزد آن حضرت فرا خواند آن گاه فرمود: خدایا! اینها [[اهل بیت]] من هستند، گفتم: یا [[رسول الله]]! من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو از [[نیکان]] [[اهل]] من هستی، ولی اینان اهل بیت من هستند»<ref>حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۴۱۶؛ ج۳، ص۱۴۶ و ۱۵۹ و ۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۱۲ و ۲۰؛ ج۳، ص۴۱۳؛ ابن طلحه شافعی، مناقب آل الرسول، ص۸؛ ابن کثیر، تفسیر ابو الفداء، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۳، ص۴۲۲؛ سیوطی الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۴۷؛ [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> | ||
==آیه ولایت== | ==آیه ولایت== |
نسخهٔ ۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۳
آیه تطهیر
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱]. بیشک تطهیری که خدای متعال در این آیه ذکر میکند تطهیر عرفی یا طبی نیست بلکه مراد از آیه شریفه در درجه اول تطهیر از چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس میداند که مراد از رجس در قرآن پلیدیها، گناهان اعتقادی، گناهان اخلاقی، گناهان عملی است. خداوند اهل بیت را از این رجسها پاک و منزه نموده است که همان عصمت باشد. پس آیه شریفه دلالت بر عصمت اهل بیت دارد.
حال باید گفت: اهل بیت در این آیه چه کسانی هستند؟ طبق روایات دوست و دشمن، موافق و مخالف، مراد از اهل بیت در شأن نزول این آیه، پیامبر و علی و فاطمه و حسنین هستند. در احادیث اهل تسنن است که پیامبر خدا (ص)، حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) را خواست، عبا روی آنها کشید و گفت: خدایا! اینها اهل بیت منند پلیدی را از آنها دور کن، آن گاه این آیه نازل شد.
روایات زیادی را مفسران و محدثان از طریق اصحاب و نیز از ائمه معصومین (ع) از پیامبر نقل کردهاند؛ به عنوان نمونه به دو حدیث زیر توجه فرمایید:
- صحیح مسلم از زید بن ارقم نقل کرده است که وی گفت: پیامبر (ص) میفرمود: «شما را درباره اهل بیتم سفارش میکنم که برای خدا، حق آنان را رعایت کنید. حاضران از زید بن ارقم پرسیدند: اهل بیت پیامبر کیانند؟ آیا همسران آن حضرتند؟ وی گفت: به خدا سوگند! نه، همسر تا مدتی با شوهر خود زندگی میکند، اما این پیوند، گسستنی است؛ روزی هم ممکن است، طلاق، بین آنها جدایی افکند و همسر مرد به خانه پدر یا خانوادهاش باز گردد. اهل بیت پیامبر (ص) در این آیه «تطهیر» کسانی هستند که نسل پیامبرند و آن گروه از خاندان وی که صدقه به آنها حرام است»[۲].
- ام سلمه (یکی از همسران پیامبر (ص)) میگوید: «آیه تطهیر در خانه من نازل شد و به دنبال آن، پیامبر (ص) یکی به خانه فاطمه فرستاد تا علی و فاطمه و حسن و حسین را به نزد آن حضرت فرا خواند آن گاه فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند، گفتم: یا رسول الله! من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو از نیکان اهل من هستی، ولی اینان اهل بیت من هستند»[۳].[۴]
آیه ولایت
از آیاتی که به اتفاق اکثر مفسران و اهل حدیث، درباره امام علی بن ابیطالب، نازل شده است، آیه زیر میباشد، که ما آیه و ما بعد آن را مینگاریم: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۵]. ﴿مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۶].
شان نزول آیه را بسیاری از مفسران و اهل حدیث، چنین نقل کردهاند: سائلی وارد مسجد شد و درخواست کمک کرد، کسی به او چیزی نداد، امام در حالی که در رکوع بود، با انگشت کوچک خود که انگشتری در آن بود، به فقیر اشاره کرد تا انگشتری را از دست او درآورد، او انگشتری را از دست امام درآورد و به دنبال کار خود رفت. در این موقع، خبر به پیامبر رسید. وی از خدا این چنین درخواست نمود: همان طور که برای موسی از خاندان خودش وزیری معین نمودی، پروردگارا برای من نیز از اهل بیتم وزیری معین بفرما. در این لحظه فرشته وحی فرود آمد و آیه یاد شده را برای پیامبر خواند.
شأن نزول آیه را به صورتی که نقل گردید، شخصیت برجستهای مانند: خود امام، ابن عباس، عمار، جابر، ابورافع، انس بن مالک و عبدالله سلام نقل کردهاند[۷]. حسان بن ثابت، شاعر معروف عهد رسالت، در اشعار خود که متضمن فضائل و مناقب علی(ع) است، این چنین میگوید: مَنْ ذَا بِخَاتَمِهِ تَصَدَّقَ رَاكِعاً وَ أَسَرَّهُ فِي نَفْسِهِ إِسْرَارَا مَنْ كَانَ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ يَسْرِي وَ يَنْحُو الْغَارَا مَنْ كَانَ فِي الْقُرْآنِ سُمِّيَ مُؤْمِناً فِي تِسْعِ آيَاتٍ جُعِلْنَ كِبَارا[۸]
شیوه استدلال بسیار روشن است؛ زیرا مقصود از ولی در اینجا همان متصرف و سرپرست و اولی است،؛ چراکه اگر مقصود، دوست و کمک بود و ولایت، اختصاص به گروهی نداشت زیرا ولایت به این معنی مربوط به تمام افراد با ایمان است، چنانکه میفرماید: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۹]. از این جهت برای ولی در آیه معنائی جز همان متصرف و سرپرست نمیتوان تصور کرد.[۱۰].
پرسشهائی پیرامون آیه
پیرامون آیه پرسشهائی و یا یک رشته اعتراضهائی وجود دارد که باید درباره آنها توضیحاتی داده شود[۱۱].
سؤال نخست: ولی در لغت عرب به معنی محب و دوست است، و این مطلب چندان افتخار نبوده و از خصائص علی(ع) نیست؛ زیرا همه افراد جامعه با ایمان به حکم آیه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۱۲]، دوست و محب یکدیگرند.
پاسخ: اتفاقاً آنچه در سؤال آمده است، گواه روشن بر این است که مقصود از ولی در آیه، همان سرپرست و کسی است که زمام امور جامعه مسلمانان را در دست میگیرد. چنانکه میگویند: الاب، ولي الطفل، الحاكم ولي القاصر، ايما امرأة نكحت بغير اذن وليها. قرائنی گواهی میدهد که مقصود از ولی در آیه مورد بحث، محب و دوست و یا ناصر و کمک کار نیست، بلکه همان مقام ولایت است که خداوند آن را داراست و پیامبر و جانشین وی در پرتو موهبت الهی دارا میباشند. اینک این قرائن:
- هرگاه مقصود از ولی، غیر از ولایت و زعامت دینی و مقام سرپرستی باشد، منحصر کردن مقام به سه نفر، بیجهت و بیمورد خواهد بود؛ زیرا چنانکه گفته شد، همه افراد با ایمان محب و دوست و ناصر و یار یکدیگرند و اختصاص به این سه نفر ندارد.
- ظاهر آیه این است که بر جامعه مسلمان این سه نفر ولایت دارند، در این صورت باید گروهی که ولایت دارند، غیر از گروهی باشند که مورد ولایت میباشند، بنابراین ناچاریم که ولی را در آیه، طوری معنی کنیم که این دو گروه از هم متمایز باشند. هرگاه ولی را به معنی زعیم و سرپرست امور مسلمانان بگیریم، طبعاً این دو گروه از هم جدا و متمایز میگردند، ولی اگر به معنی دوست و ناصر بگیریم، این دو گروه از هم جدا و متمایز میگردند، ولی اگر به معنی دوست و ناصر بگیریم، این دو گروه به صورت گروه واحدی درآمده، ولی و مورد ولایت، یکی خواهند بود.
- هرگاه مقصود دوستی و نصرت است، در این صورت لازم بود که به جملة و الذین آمنوا اکتفا میکرد و هرگز نیاز نداشت که موضوع نماز و زکات را بازگو کند؛ زیرا جامعه با ایمان همه با هم دوست بوده و ناصر یکدیگرند.
ممکن است گفته شود: علت بازگو کردن نماز و زکات، برای اهمیتی است که دو رکن اساسی، که یکی نظام عبادی و دیگری نظام مالی است، دارند و ایمان بدون انجام این دو وظیفه نمیتواند در جامعه ایجاد همبستگی نماید. ولی پاسخ آن این است که فرض میکنیم آنچه اهمیت دارد، همان موضوع نمازگزاری و زکات دادن است. ولی در آیه، علاوه بر این دو، به نکته دیگری اشاره میکند و آن اینکه: در حال رکوع زکات میدهند، این چه خصوصیتی دارد که در آیه آمده است؟ ناچار باید گفت که از جمله الذین آمنوا گروهی خاص، اراده شده است و اگر مقصود همه افراد جامعه بود، دلیل نداشت که این قید در آیه بیاید.
هرگاه از این جمله گروه خاصی اراده شده است، دیگر نمیتوان گفت که مقصود از ولی دوست و یا ناصر است؛ زیرا دوستی و نصرت افراد با ایمان به یکدیگر، به دسته معینی اختصاص ندارد. نتیجه آنکه ذیل آیه میتواند روشنگر معنی ولی باشد که در آغاز آیه قرار گرفته است. در حقیقت، مفاد آیه همان است که پیامبر گرامی در یکی از سخنان خود درباره علی(ع) فرموده است: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۱۳]. ای علی تو پس از من ولی هر فرد با ایمان هستی. لفظ «بعدی»، گواه بر این است که مقصود از ولی، همان مقام زعامت و حکومت و سرپرستی در امور دینی است و اگر غیر از این بود، اختصاص به زمان درگذشت پیامبر نداشت.
میتوانیم از طریق دیگر، روشن کنیم که مقصود از ولی همان مقام ولایت و سرپرستی اسلامی است که خداوند آن را به پیامبر خود، به نص آیات قرآن عطا فرموده است. شکی نیست که خداوند دارای انواع ولایتهای تکوینی و تشریعی است، هر نوع ولایتی که پیامبر گرامی بر امت دارد، همگی موهبتی است که خداوند به وی عطا فرموده است[۱۴]. قرآن مجید، به ولایت پیامبر، طی آیاتی اشاره میکند:
- پیامبر گرامی از خود ما به ما نزدیکتر و اولی و شایستهتر است، چنانکه میفرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۱۵].
- پیامبر گرامی، از طرف خداوند مأموریت دارد که در میان مردم، با آنچه که خداوند به او نازل کرده است، قضاوت و داوری کند چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ﴾[۱۶].
- اطاعت پیامبر گرامی بر مردم، بسان اطاعت خداوند، واجب و لازم است، چنانکه میفرماید: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾[۱۷].
- هر وقت پیامبر گرامی، پیرامون موضوعی حکم و داوری کند، بر دیگران لازم است که از آن پیروی کنند و برای هیچ کس، اختیاری در آن نیست. چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ﴾[۱۸].
- کسانی که با فرمان پیامبر مخالفت ورزند، دچار بلا و یا عذاب دردناکی میگردند، چنانکه میفرماید: ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۹].
- پیامبر گرامی معلم و آموزگار امت و تعلیم دهنده کتاب و حکمت است، چنانکه میفرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۲۰].
خداوند این رشته از مقامات و به اصطلاح، ولایتهای تشریعی را به پیامبر گرامی مرحمت نموده و او را ولی امت، سرپرست جامعه، اولای آنان، قاضی و داور مسلمانان، فرمانده و آموزگار آنان قرار داده است. بنابراین اگر قرآن مجید میگوید: خدا و فرستاده او ولی شما است، مقصود ولایتهای تشریعی است که خداوند، اصالتاً و پیامبر گرامی از طریق موهبت، دارا میباشد. اگر پس از این جمله، عبارت ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا...﴾ را برآن عطف میکند و او را نیز ولیّ مسلمانان معرفی مینماید، قطعاً همانند ولایتی را که پیامبر دارا است، بر طائفه سوم ثابت میکند نه ولایت به معنی دوستی و یا ولایت به معنی کمک، که هرگز قرآن، آنها را به عنوان مستقل برای پیامبر ثابت نکرده است، و در هیچ جای قرآن، پیامبر را ناصر امت نخوانده است.
خلاصه، ولی در هر سه مورد، یک معنی بیش ندارد و اگر مقصود از ولی بودن خدا و رسول، همان مقام ولایت و اولویت است، باید ولی بودن فرد سوم نیز به همان معنی باشد، نه اینکه ولایت خدا و رسول به شکلی، و ولایت سومی به شکل دیگر باشد. شاهد، اینکه در آیه بعدی میفرماید: هرکس این سه نفر را ولی خود قرار دهد، وابسته به حزب الهی است و حزب خدا پیوسته حاکم و پیروز است، آنجا که میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۲۱]. این آیه به روشنی ثابت میکند که هر کس این سه گروه را ولی خود قرار دهد، از حزب الهی است و این سه گروه، رهبری حزب الهی را بر عهده دارند، و مقام رهبری جز همان مقام ولایت، چیزی نیست. با اینکه در آیه، از ولایت سه نفر سخن به میان آمده است و به حسب ظاهر باید بفرماید: انما اولیاوکم (ولی کارهای شما) اما مع الوصف، لفظ مفرد (ولی) را بکار برده است، شاید هدف از مفردگوئی در آیه، این باشد که برساند در اینجا ولایت واحدی وجود دارد که خداوند آن را اصالتاً و دیگران به طور کسبی و موهبتی دارا هستند و هرگز ولایتهائی در کار نیست و ولایت پیامبر یا ولایت گروه سوم، غیر از ولایت خدا نمیباشد.
سؤال دوم: آیههای ما قبل و ما بعد آیه مورد بحث، گواه بر آن است که مقصود از ولی در آیه، همان ناصر و محب است، مانند آیه ۵۱ همین سوره: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۲]. لفظ اولیاء در این آیه، جمع ولی است و معنی مناسب ولی در این آیه همان دوست و کمک است، یعنی آنان را دوستان و حامیان خود قرار ندهید، همچنانکه مقصود از یتولهم همان دوست داشتن و یا کمک گرفتن است. ولایتی که در آیه مورد نهی واقع شده است، همان است که در آیه یاد شده مورد اثبات قرار گرفته است، و اگر در این آیه به معنی دوست و کمک است، در آیه مورد بحث نیز به معنی دوست و کمک خواهد بود.
در آیه ۵۳ نیز میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۲۳]. در این آیه، لفظ یحبهم وارد شده است. این آیه گواه بر آن است که مقصود از ولی در آیه مورد بحث، همان ولایت به معنی دوستی است. در آیه ۵۶ که ما بعد آیه مورد بحث میباشد، چنین میخوانیم: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾. در این آیه نیز لفظهای ﴿يَتَوَلَّهُمْ﴾ و ﴿الْغَالِبُونَ﴾ وارد شدهاند که میتوانند قرینه بر معنی آیه مورد بحث باشند، خلاصه با در نظر گرفتن ما قبل و ما بعد آیه مورد بحث میتوان گفت: مقصود از ولی در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ﴾ همان ولایت نصرت و یا ولایت دوستی است و مسلمانان مأمورند که یهود و نصاری را دوست و کمک خود اتخاذ کنند؛ زیرا کمک و دوست آنان، سه گروه مذکور در آیهاند.
پاسخ: این اشکال را فخر رازی در تفسیر خود مطرح کرده[۲۴]. و روی آن پافشاری نموده است، همچنانکه غالب اشکالات را نیز او مطرح کرده و ما همه را به صورت پرسش و پاسخ مطرح نمودیم پاسخ این اشکال را از دو راه میتوان بیان کرد:
۱. آیات ما قبل و ما بعد، دلالت بر گفتار او ندارد؛ زیرا اساس اشکال را این تشکیل میدهد که لفظ ولی در لغت عرب معانی مختلفی دارد مانند دوست و کمک و معتق و معتق و صاحب و... همچنانکه بسیاری تصور کردهاند. اما چنین نیست، بلکه برای ولی همانند مولی یک معنی بیش نیست و سایر معانی موارد و متعلقهای این لفظ بشمار میروند نه معانی آن؛ زیرا معنی ولی همان اولی است و اگر به دوست، ولی میگویند، برای این است که دوست اولی به این است که حقوق دوست را رعایت کند، اگر به ناصر، ولی میگویند، به خاطر این است که او اولی به این است که پیمان دفاعی خود را رعایت نماید، اگر به آزاد کننده (معتق) ولی میگویند به خاطر این است که او اولی به این است که به بنده خود احسان و نیکی کند، اگر به آزاد شده (معتق) ولی میگویند، به خاطر این است که وی اولی به این است که از او تشکر کند، اگر به مصاحب ولی میگویند به خاطر این است که مصاحب، اولی به این است که حق مصاحبت را رعایت کند، و همچنین است معانی دیگری که برای ولی و مولی شمردهاند و همگی از قبیل مورد و متعلق معنی است، نه خود آن. بنابراین ولی در این آیه، به معنی اولی خواهد بود، مانند آیه ۶ سوره احزاب: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۲۵]. و چنین اولویتی جز با مقام سرپرستی، با معنی دیگری سازگاری ندارد.
از این بیان روشن گردید که لفظ اولیاء و لفظ یتولهم در آیه ۵۱، به معنی دوست و کمک نیست، بلکه به همان معنی ولی گرفتن است. گواه روشن بر این که لفظ اولیاء در آیه ۵۱ به معنی ولیگیری است، نه اتخاذ دوست و حامی، آیه زیر است که از جهاتی شبیه یکدیگرند. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۶]. به طور مسلم مقصود از آیه، نهی از ولیگیری پدر و برادر کافر است، نه دوستی آنان؛ زیرا دوستی پدر و برادر کافر یک امر فطری است و نهی از آن غیر صحیح است. و همچنین حمایت کافر از مسلمان، در صورتی که لطمهای بر دین وارد نسازد، بیاشکال میباشد. آنچه حرام است ولیگیری آنان است، که انسان سرنوشت خود را به دست آنان بسپارد. از این بیان میتوان گفت که مقصود از اولیاء در آیه پنجاه و یکم، همان ولایت اصطلاحی است، به گواه اینکه ولیگیری آنان سبب میشود که انسان جزء آنان شمرده شود. چنانکه میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۲۷].
یک چنین تأکید و در جزء یهود و نصاری آوردن، بدون ولیگیری صورت نمیپذیرد، والّا محبت آنان خصوصاً جنبۀ فطری داشته باشد، سبب نمیشود که انسان از یهود و نصاری شمرده شود. اتفاقاً در آیه ۵۳ گواه روشن است که این ولیگیری آنان از مرحله دوستی و پیمان نصرت، گام فراتر نهاده و به مرحله حادتر گام نهاده بود، به حدی که مایه ارتداد از دین اسلام و دخول در جرگۀ یهود و نصاری گردیده بود، در صورتی که پیمان دوستی و پیمان نصرت مایۀ ارتداد و خروج از آئین اسلام نمیشود، بلکه چیزی مایۀ ارتداد میگردد که از تحت ولایت خدا و رسول او خارج گردد، و تحت ولایت نصاری و یهود قرار گیرد و آنها را اولی بر خود بداند. این نوع ولایت در هر دو طرف، به معنی سرپرستی و اولویت در تصرف است که ما به دنبال آن هستیم.
در آیه ۵۳ نیز کمترین گواهی بر گفتار او نیست؛ زیرا مفاد آن این است که هر کسی خدا و پیامبر و افراد با ایمان را ولی خود اتخاذ کند، داخل در حزب و تشکیلات الهی میگردد و در پوشش حکومت او قرار میگیرد و قطعاً پیروزی از آن اوست،؛ چراکه در پرتو رهبری این گروه، انسان بر مشکلات چیره میگردد و خدا وعده کرده است که رهبران خود را کمک کند، آنجا که فرموده است: ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾[۲۸]. تا اینجا روشن شد که سیاق آیات، نه تنها نظریه طرف را تأیید نمیکند، بلکه در آیات، قرائنی وجود دارد که نظر ما را ثابت مینماید.
۲. ما از همه این قرائن صرفنظر کردیم، ولی باید در یک مطلب دقت کرد، و آن این که سیاق آیات، در صورتی گواه بر مراد میباشد که دلائل قطعی و روایات متواتر برخلاف آن گواهی ندهند، که در این صورت باید دلائل قطعی را بر سیاق مقدم داشت. اتفاقاً در موضوع مورد بحث، روایات متواتر گواهی میدهند که این آیه به طور جداگانه نازل گردیده است و ارتباطی به آیات ما قبل ندارد و تنها از محدثان اهل تسنن ۶۶ نفر نزول آیه را در حق امام نقل کردهاند[۲۹]. مرحوم سیدهاشم بحرانی، متوفای سال ۱۱۰۷ در کتاب غایة المرام صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۷ نزول آیه را درباره امام از چهارده دانشمند سنی و ۱۹ محدث شیعه نقل کرده است. در تعالیق احقاق الحق جلد ۲، صفحه ۱۹۹ تا ۴۱۴ نزول آیه درباره امام از سی و یک متن تفسیری و حدیثی که همگی به قلم اهل سنت است، نقل گردیده است.
سؤال سوم: پایه استدلال را این مطلب تشکیل میدهد که حرف انما را حرف حصر بدانیم. درصورتی که چنین نیست؛ زیرا چه بسا این لفظ در غیر مورد به کار میرود، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۳۰].
حکایت این زندگی دنیا، مانند آبی است که از آسمان فرو فرستادیم، به وسیله آن، گیاهان زمین از آنچه که مردم و یا حیوانات میخورند، آمیخته گردد تا زمین رونق خویش گرفت و آراسته شد، صاحبان زمین گمان کردند که آن را در اختیار دارند، فرمان ما شب و یا روز آمد و آن را درو کرد. گواه بر اینکه لفظ «انما» برای حصر نیست، این است که مثل بیانگر زندگی دنیا منحصر به این نیست، بلکه برای بیان حال دنیا، مثلهای دیگری نیز وجود دارد، در صورتی که قرآن میگوید: این است و جز این نیست، مثل زندگی دنیا چنین است...
پاسخ: پیش از آنکه به تحلیل مفاد آیه بپردازیم، سخنان پی افکنان ادبیات عرب را در لفظ «انما» نقل میکنیم: ابن هشام، در کتاب المغنی در بحث «ان» مفتوحه، از زمخشری نقل میکند که همانطور که «انما» (به کسر همزه) مفید حصر است «انما» (به فتح همزه) نیز مفید حصر میباشد و با آیه ﴿قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾[۳۱] استدلال میکند. سپس از ابوحیان نقل میکند که «انما» (به کسر) از ادات حصر است، نه «انما» (به فتح) و بعد از آن، به انتقاد از سخن ابوحیان میپردازد، و میگوید که هر دو از حروف حضر میباشند. مؤلف تلخیص المفتاح و شارح آن تفتازانی در مطول، وقتی در ادات حصر سخن میگوید، میفرماید: و منها انما كقولك في قصره افرادا: انما زيد كاتب، و قلبا: انما زيد قائم[۳۲]. بنابراین هرگز نباید خود را در اصل مطلب که ﴿إِنَّمَا﴾ از ادات حصر است، معطل کنیم. اکنون برگردیم و آیه مربوط به زندگی دنیا را تجزیه و تحلیل کنیم: اصولاً مواردی داریم که سخن گوینده قطعاً مفید حصر است، در صورتی که عین همین سؤال (و یا اعتراض) در آنجا نیز حکمفرماست، مانند آیه ۱۰۸ سوره انبیاء. ﴿قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾[۳۳].
چگونه «انما» برای حصر است، در صورتی که بر پیامبر، غیر از یگانگی خدا، چیزهای دیگر نیز وحی شده است. ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾[۳۴]. در این آیه میگوید که: محمد جز پیامبر، چیز دیگری نیست، در صورتی که وی صفات دیگری نیز داشت، در این صورت چگونه صفات او را در رهبری و رسالت منحصر میسازد؟ اینک توضیح آیه مورد استدلال فخر رازی. حصر در آیه نخست، به صورت قصر قلب و به عبارت روشنتر، قصر اضافی است، یعنی مخاطب، چنین میاندیشد که برای پیامبر اسلام درباره پرستش، مطلبی غیر از توحید وحی شده است، قرآن برای قلب عقیده او و اینکه در این مسأله، فقط توحید و یکتاپرستی وحی شده است، نه شرک و دوگانه پرستی، چنین جملهای را بیان میفرماید. یعنی وحی الهی را در مسأله عبادت به توحید منحصر میسازد، نه اینکه وحی الهی را مطلقاً به توحید منحصر کند. آنان درباره پیامبر، علاوه بر رسالت، مقام دیگری میاندیشیدند که مستلزم خلود و جاودانگی او بود، و قرآن برای نقد اندیشهای، مقام او را به رسالت منحصر میکند و میگوید او جز رسول، چیزی نیست. یعنی آن صفت مورد نظر شما را ندارد، نه اینکه هیچ صفتی جز رسالت ندارد و لذا علماء این قصر را قصر افراد مینامند.
عین این بیان، در آیه ۲۴ سوره یونس، نیز جاری است. رفتار و کردار گروه مشرک طوری بود که نشان میداد آنان برای خود یک نوع خلود و ابدیت و یک قدرت و توانائی بر حفظ مظاهر دنیا معتقد بودند قرآن برای قلب عقیده آنان که جریان درست بر عکس است، از دو راه وارد میگردد و در پیش از آیه مورد بحث، میگوید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۵]. در این آیه، صریحاً عقیده آنان را راجع به خلود و جاودانی و قدرت تسلط، رد میکند و عکس آن را نشان میدهد سپس در آیه دوم، از طریق ترسیم مثلی، از عقیده آنان انتقاد میکند و میگوید درباره دنیا از نظر خلود و ابدیت و یا قدرت و توانائی، باید درست برعکس بیندیشید که: مثل دنیا جز این نیست، نه این که دنیا مثلهای دیگری ندارد. شکی نیست که دنیا را به مناسبتهای مختلفی به دهها چیز میتوان تشبیه کرد، چنانکه میفرماید: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ﴾[۳۶]. خلاصه در هر تشبیهی، مناسبتی در کار است که باید آن مناسبت را در نظر گرفت و حصر را نسبت به آن سنجید و تفسیر نمود.
سؤال چهارم: هرگاه مقصود از «ولی» در آیه، همان زعیم اسلامی و متصرف در حقوق و اموال باشد، طبعاً باید علی(ع) در حال حیات پیامبر دارای چنین موقعیتی باشد در صورتی که این مقام در حیات، پیامبر، مخصوص شخص او بوده و احدی با او در این مقام، شریک نبوده است.
پاسخ: کسانی که مقام امامت را یک مقام انتصابی نمیدانند و معتقدند که امام باید بسان پیامبر از جانب خداوند تعیین گردد، به این سؤال پاسخ روشنی دارند و آن اینکه: تعیین یک فرد برای زعامت با بودن زعیم دیگر، نه به آن معنی است که در همان زمان انتصاب میتواند زمام امور را به دست بگیرد و در امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان مداخله کند، بلکه جعل چنین مقام برای یک فرد، بسان مقام نائب رئیسی است که از طرف رئیس مؤسسهای به فردی داده میشود و هدف این است که در غیاب او کارهای مؤسسه معوق نماند، و یا بسان مقام ولایتعهدی است که فردی از طرف رئیس کشور، دارای مقام نیابت ولایت میگردد. چیزی که هست این افراد در موقعی میتوانند انجام وظیفه کنند که زعیم و رئیس اصلی در رأس کار نباشد. بنابراین، امیرمؤمنان در زمان پیامبر رسماً دارای مقام ولایت بود، ولی از آنجا که این مقام به وی به خاطر این داده شد که زمام امور را پس از پیامبر به دست بگیرد، قطعاً زمامداری وی به وقتی موکول خواهد بود که پیامبر در میان مردم نباشد. خلاصه: عقل و خرد، داوری میکنند که وجود دو رئیس تام علی الاطلاق، در عرض هم امکان پذیر نیست، مگر اینکه یکی در طول دیگری باشد. از این جهت، حکم عقلی را میتوان قرینه گرفت که مقصود این است که امام پس از درگذشت پیامبر، زمام امور را به دست بگیرد.
سؤال پنجم: هرگاه، مقصود از ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ تنها علی بن ابی طالب(ع) باشد، پس چرا مطلب را به صیغه جمع آورده است، بلکه لازم بود بگوید: و الذی آمن آیا به کار بردن صیغه جمع، برای یک فرد مجاز است؟
پاسخ: در قرآن مجید، کراراً صیغه جمع، درباره فرد بکار رفته است. اینک نمونههائی:
- در آیه مباهله (۶۱ آل عمران) میفرماید: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ﴾[۳۷]. مفسران اسلامی اتفاق نظر دارند که مقصود از نسائنا و انفسنا، فاطمه و علی(ع) است. در صورتی که آیه به صورت جمع وارد شده و مقصود از هر یک از دو لفظ جمع، یک نفر است.
- سوره ممتحنه آیه ۱: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ﴾[۳۸]. مفسران میگویند: مقصود از افراد با ایمان، حاطب بن ابی بلتعه است که برای جلب نظر مشرکان مکه، اسرار مسلمانان را در اختیار آنان مینهاد.
- سوره منافقون، آیه ۸: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ﴾[۳۹]. مفسران مینویسند که گوینده این جمله عبدالله بن ابی بود و با این که او یک نفر بیش نبود، قرآن درباره او لفظ جمع یقولون را بکار برده است.
- سوره بقره، آیه ۲۷۴: ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً﴾[۴۰]. مفسران اسلامی میگویند که: این آیه درباره علی(ع) و یا ابوبکر نازل شده است.
- در همین سوره مائده، قبل از آیه ۵۵، چنین میگوید: ﴿يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ﴾[۴۱]. طبق نقل مفسران، گوینده این سخن عبدالله بن ابی، رئیس منافقان بوده است.
بنابراین، استعمال صیغه جمع درباره یک فرد، در قرآن و لغت عرب، بیش از آن است که در این صفحات استقصاء گردد. البته به کار بردن صیغه جمع درباره یک فرد، در هر موردی به خاطر نکتهای است. مثلاً به کار بردن آن درباره عبدالله بن ابی این است که او رئیس اوسیان بود و سخن او به منزله سخن گروهی بود که از او پیروی میکردند، از این جهت درباره عبدالله بن ابی که رئیس حزب نفاق بود، لفظ جمع بکار برده شده است، تو گوئی این سخن را همۀ افراد حزب نفاق میگویند. علت اینکه در آیه مورد بحث (مائده، ۵۵) لفظ جمع بکار رفته در حالی که مقصود از آن تنها امیر مؤمنان(ع) است، این میباشد که عواطف منافقان و گروه مخالف بر ضد امام، تحریک نشود و بدانند که این یک قانونی کلی است و امکان دارد که افراد و مصادیق فراوانی پیدا کند، هر چند که فعلاً بیش از یک نفر مصداق ندارد[۴۲].
سؤال ششم: میگویند: علی(ع) به خاطر اینکه انگشتر خود را به فقیر داد، این آیه درباره او نازل گردید، ولی این شأن نزول، با ظاهر آیه تطبیق نمیکند؛ زیرا آیه میگوید: و یؤتون الزکاة (زکات میدهند) و در لسان شرع، به بخشش انگشتری زکات نمیگویند، بلکه این لفظ را در مقامی بکار میبرند که از نظر اسلام زکات واجب بر آن تعلق گیرد، مانند طلا و نقره مسکوک، غلات و.... پاسخ: تفسیر زکات به معنی دوم، از اصطلاحات فقهی است که بعدها در میان مسلمانان رائج شده است، در صورتی که در لغت و اصطلاحات قرآن، معنی وسیعتر و گسترده تری دارد.
- زکات در لغت عرب، به معنی نموّ و تطهیر و پاکی است، و قرآن به هر انفاقی که به خاطر خدا انجام گیرد، زکات میگوید و غالباً موقعی که این لفظ همراه نماز ذکر گردد، مقصود انفاقی است که انگیزه الهی در آن باشد، اعم از واجب و یا مستحب، چنانکه در آیههای زیر به این معنی آمده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۴۳]. به طور مسلم، این نظام مالی که به عنوان زکات در اسلام است، هرگز در میان ملل پیشین نبوده است. مع الوصف، کلمه زکات در آنها بکار رفته است.
- حضرت عیسی، در گهواره خود را چنین معرفی کرد: ﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[۴۴].
- خداوند، حضرت اسماعیل را چنین تعریف میکند که: ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ﴾[۴۵].
ناگفته پیداست که هرگز در شرایع پیشین، یک چنین نظام مالی که در اسلام به عنوان زکات است، وجود نداشته است و زکات آنان همان نوع انفاق در راه خدا بوده است. روشنتر از همه، آیاتی است که در مکه پیش از ایجاب زکات در اسلام وارد شده است. مانند آیه ۴ سوره مؤمنون: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ﴾[۴۶]. مقصود از زکات، در این آیه و آیههای دیگری که در آغاز بعثت (پیش از تشریع زکات اصطلاحی) نازل شده است، همان انفاق در راه خداست. اصولاً آیهای که در آن زکات اصطلاحی تشریع شده است، زکات را از اقسام صدقه دانسته و میفرماید: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾[۴۷]. بنابراین، به زکات اصطلاحی، از آن نظر زکات میگویند که صدقه و انفاق در راه خدا است، در این صورت هرگاه به صدقههای مستحبی زکات گفته شود، استعمال صحیحی خواهد بود (دقت کنید).
سؤال هفتم: شایسته مقام امام علی(ع) این است که در مقام عبودیت و نیایش به غیر خدا توجه پیدا نکند، در حالی که توجه به فقیر و دادن انگشتری به وی با خضوع و خشوعی که مناسب مقام امام است، منافات دارد.
پاسخ: رفع نیازمندیهای مستمندان، از بزرگترین فرائض اسلامی است که مایة تقرب به مقام ربوبی میگردد. شنیدن ناله مستمند و اجابت در خواست او در حال نماز، عبادتی است در ضمن عبادت، و باید گوش مردان خدا در تمام احوال، آماده شنیدن چنین درخواستها و نالهها باشد، و شنیدن چنین نالهای با خضوع و خشوع در حال عبادت، منافاتی ندارد. تجربه نشان داده است که بسیاری از مادرانی که به هیچ صدائی از خواب بیدار نمیشوند. اما ناله ضعیف کودک شیرخوار، آنان را از خواب بیدار میکند؛ زیرا آنان هنگام خواب، تصمیم میگیرند که دستگاه شنوایی آنها در برابر هر حادثهای تعطیل گردد و با هیچ صدائی جز صدای کودک خود، بیدار نشوند. مردان بزرگ خدا، در مقام عبادت و پرستش خدا، از هر موضوعی جز خدا بیخبر میشوند و در عز ربوبی و جلال الهی مستغرق میگردند، و دستگاه بینائی و شنوائی آنها چیزی را نمیبیند و نمیشنود، جز آنچه که رضای الهی در آن باشد. بنابراین هرگاه علی(ع) در حال نماز صدای مستمندی را میشنود، به خاطر این است که رضای الهی در شنیدن آن بوده است، و علی هیچگاه از شنیدن این صداها غافل نبوده است[۴۸].
سؤال هشتم: ممکن است گفته شود که مقصود از جمله و هم راکعون تواضع و تذلل آنهاست، یعنی نماز میگزارند و زکات میدهند، در حالی که نسبت به اوامر پروردگار خود خاضع و فروتنند.
پاسخ: یک چنین تفسیر، جز تفسیر به رأی چیزی نیست؛ زیرا رکوع در لغت عرب به معنی انحناء و خمیده شدن است، نه خضوع. اگر هم در موردی در معنی خضوع به کار برود، به طور مجاز در لازم معنی بکار رفته است؛ زیرا لازم انحناء و خم شدن، همان خضوع است. بزرگ لغتشناس عرب میگوید: ركع أصل واحد يدل على انحناء الانسان و غيره يقال: ركع الرجل اذا انحنى و كل منحن راكع. و في الحديث لولا مشايخ ركع و صبية رضع و بهائم رتع، يصب عليكم العذاب صبّاً[۴۹]. رکوع، دارای اصل واحدی است، و دلالت میکند بر خم شدن انسان و غیر او میگویند: رکع الرجل هنگامی که خم شد و هر شیء خمیدهای راکع است. در حدیث آمده: اگر پیران خمیده و کودکان شیرخوار و چهارپایان چرنده نبود، عذاب بر شما فرو میریخت. این که میگویند: اصل واحد یعنی یک معنی بیش ندارد و آن، خم شدن است. سپس با آیاتی بر مقصود خود استدلال میکند. راغب در مفردات میگوید: الرُّكُوع الانْحِنَاءُ، فتارةً يُسْتَعْمَلُ في الهَيْئةِ المَخْصوصَةِ في الصّلاةِ كما هي، و تارةً في التَّواضُعِ و التَّذَلُّلِ[۵۰]. این جمله میرساند که معنی اصلی آن همان انحناء است، و اگر در موردی در تواضع و تذلل بکار برود، استعمال در لازم معنی است. ما حق نداریم لفظی را بیجهت از معنی واقعی آن خارج کنیم، خصوصاً موقعی که روایات متواتر، گواهی میدهند که لفظ در همان معنی حقیقی بکار رفته است.
سؤال نهم: اگر آیه گواه بر امامت امام باشد، معلوم میشود که یکی از شرائط امامت این است که امام در حال رکوع صدقه بدهد، آیا درباره پیشوایان دیگر نیز این جریان اتفاق افتاده است؟
پاسخ: این سؤال، آنچنان ناموزون است که ما خود را از هر نوع پاسخگوئی به آن بینیاز میدانیم؛ زیرا شما این آیه را به دست افراد آشنا به قرآن بدهید، میگویند: این جمله معرف مقام امامت علی(ع) است نه اینکه بیان کننده شرط نیل به امامت[۵۱]. هرگاه از پدری سؤال شود که کدام یک از فرزندان خود را دوست داری؟ میگوید: آنکه کت سرمهای بر تن کرده است. معنی این جمله چیست؟ آیا جز این است که معرف فرزندی است که بیش از دیگران علاقه پدر را به خود جلب کرده است؟ هرگاه از پدری سؤال کنند که سرپرست فرزندان شما کیست؟ او نگاهی به اطراف میکند و میگوید: آن کس که بیل به دست دارد و باغچه بیل میزند. این جمله جز این نیست که میخواهد از این طریق او را معرفی کند و اگر در همان حالت، علامت مشخصتری در اختیار داشت، مانند کمربند بر کمر، شال برگردن، کتاب در دست، قطعاً او را به وسیله آنها معرفی میکرد. به علاوه، مرحوم فیض کاشانی در کتاب الأصفی در صفحه ۱۵۱، طبع تهران مینویسد: فرزندان امام همگی به این نعمت مفتخر شده و هر کدام در موقع امامت خویش، در حال رکوع صدقهای دادهاند.[۵۲].
ادله امامت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول الله(ص)
عبارتند از:
- دلیلهای نقلی؛
- دلیلهای عقلی.
دلیلهای نقلی نیز عبارتند از:
- آیات قرآن؛
- احادیث نبوی.
ادله عقلی نیز عبارتند از دلائل افضلیت حضرت امیر بر سایر اصحاب رسول الله(ص). عصمت نیز که از شروط قطعی امامت است، از دیگر دلیلهای عقلی است که به آن خواهیم پرداخت و آن را منحصر در علی بن ابی طالب(ع) خواهیم نمود.
آیات
تردیدی نیست که استدلال به آیات بر دلیلهای دیگر مقدّم است؛ زیرا کلام الله مجید مورد قبول عموم مسلمین است و در آیات قرآن بحث سندی مطرح نمیباشد. اما با وجود مقطوع الصدور بودن آیات، به حدیث نیازمندیم؛ زیرا تا شأن نزول آیه مشخص نشود، استدلال تمام نخواهد بود. آیات بسیاری به روشنی - البته به کمک احادیث - بر امامت امیر مؤمنان(ع) دلالت دارد که در ادامه به بررسی برخی از مهمترین آنها میپردازیم.
آیه ولایت: خدای تعالی در سوره مائده[۵۳] میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۵۴]. این آیه شریفه یکی از ادله امامت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) و خلافت بلا فصل ایشان پس از رسول خدا(ص) است.
شأن نزول آیه ولایت: در این باره احادیث فراوانی وارد شده است که پس از ذکر نام راویان و مجامع روایی که به نقل آنها پرداختهاند، به بررسی متن احادیث خواهیم پرداخت.[۵۵].
متن احادیث مربوط به شأن نزول آیه ولایت
حدیث یکم: ابن أثیر در جامع الأصول، از رزین، از نسائی و او از عبدالله بن سلام روایت میکند که گفت: «أتيت رسول الله(ص) و رهط من قومي، فقلنا: إن قومنا حادونا لما صدقنا الله و رسوله، وأقسموا لا يكلمونا، فأنزل الله تعالى ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[۵۶]. ثم أذن بلال لصلاة الظهر، فقام الناس يصلون، فمن بين ساجد و راكع، إذا سائل يسأل، فأعطاه علي خاتمه، وهو راكع، فأخبر السائل رسول الله(ص) فقرأ علينا رسول الله(ص): ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۵۷]».
آنگاه بلال برای نماز ظهر اذان گفت و مردم [برای نافله] برخاستند و شروع به نماز خواندن کردند و در میان رکوع و سجده بودند که فقیری درخواست کمک کرد. علی(ع) انگشترش را به او عطا فرمود در حالی که در رکوع بود. سائل این موضوع را به اطلاع رسول خدا(ص) رساند و [در این هنگام] رسول خدا(ص) [این آیه را] بر ما قرائت فرمود: «همانا سرپرست و صاحب اختیار شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در رکوع زکات میدهند و هر که از خدا و رسولش و مؤمنان روی گرداند، همانا حزب خداوند غالب است. از این روایت استفاده میشود که هنگام درخواست کمک از سوی سائل، مسلمانان در مسجد مشغول نافله بودهاند؛ یعنی اولاً رسول خدا(ص) در مسجد نبودهاند؛ و ثانیاً نماز جماعت اقامه نشده است. همچنین بر اساس این حدیث آیه ولایت پیش از اعطای انگشتر[۵۸] به سائل نازل شده بوده و پیامبر اکرم(ص) پس از آگاهی از اقدام امیر مؤمنان(ع) آیه را در حضور برخی از مسلمانان قرائت فرمودند. نکته دیگری که از حدیث به دست میآید «حزب الله» نامیده شدنِ معتقدان به ولایت خدا، رسول و امیرالمؤمنین(ع) است.
حدیث دوم و سوم: ابن ابیحاتم در تفسیر خود مینویسد: حدثنا الربيع بن سليمان المرادي، عن ايوب بن سويد عن عقبة بن أبي حكيم في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾. قال: علي بن أبي طالب[۵۹]؛ ربیع بن سلیمان مرادی، از ایوب بن سوید، از عقبه بن أبی حکیم نقل کرد که درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...﴾ گفت: مراد از «الذین آمنوا» علی بن ابی طالب(ع) است. حدثنا أبو سعيد الأشج، عن الفضل بن دكين أبو نعيم الأحول، عن موسى بن قيس الحضرمي، عن سلمة بن كهيل قال: تصدق علي بخاتمه وهو راكع، فنزلت ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۶۰]؛ ابوسعید اشج، از فضل بن دکین، از موسی بن قیس حضرمی، از سلمه بن کهیل نقل کرد که گفت: علی(ع) در حال رکوع انگشتر خود را تصدق فرمود، پس این آیه نازل شد: «همانا سرپرست و صاحب اختیار شما فقط خدا، رسول او و مؤمناتی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند».
حدیث چهارم، پنجم و ششم: طبری در تفسیر خود مینویسد: اما آیه «و مؤمنانی که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» پس اهل تأویل و مفسّرین درباره معنای مراد از آن - یعنی «والذین آمنوا» -اختلاف کردهاند. برخی گفتهاند معنای مراد از آن علی بن ابی طالب(ع) است و برخی گفتهاند مراد همه مؤمنانند. کسی که چنین نظری دارد، گفته است که: محمد بن حسین گفت: احمد بن مفضل، از اسباط، از سدی حدیث کردند که گفت: سپس به مردم درباره آن کس که باید سرپرست آنان باشد خبر داد و فرمود: «همانا سرپرست شما خدا و رسولش و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع صدقه میدهند» و اینها همه مؤمنان هستند لکن سائل از کنار علی بن ابی طالب(ع) گذشت، در حالی که ایشان در مسجد و در حال رکوع بودند، انگشتر خود را به او عطا کردند.[۶۱].
حدثنا إسماعیل بن إسرائيل الرملي، قال: عن أيوب بن سويد، قال: عن عتبة بن أبي حكيم في هذه الآية: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ قال: علي بن أبي طالب؛ اسماعیل بن اسرائیل رملی، از ایوب بن سوید، از عتبة بن ابیحکیم[۶۲]حدیث کرد که درباره آیه «همانا سرپرست شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که»... گفت: [مراد] علی بن ابی طالب(ع) است. حدثني الحرث، قال: عن عبد العزيز قال: عن غالب بن عبيد الله، قال: سمعت مجاهداً يقول في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ الآية، قال: نزلت في علي بن أبي طالب، تصدق وهو راكع[۶۳]؛ حرث، از عبدالعزیز، از غالب بن عبیدالله حدیث کرد که گفت: از مجاهد شنیدم که درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ گفت: درباره علی بن أبی طالب(ع) نازل شده [زیرا ایشان] در حالی که در رکوع بود، صدقه داد. طبری از قول برخی مفسّران نقل میکند که مراد از «الذین آمنوا» در آیه ولایت، همه مؤمنان هستند. بر اساس این قول، خداوند خطاب به مؤمنان میفرماید: ولیّ شما مؤمنان هستند، یعنی همه مؤمنان ولیّ هستند، در این صورت مولّی علیه چه کسی خواهد بود؟!
حدیث هفتم: طبرانی در المعجم الأوسط مینویسد: محمد بن صائغ، از خالد بن یزید عمری، از اسحاق بن عبدالله بن محمد بن علی بن حسین از حسن بن زید از پدرش زید بن حسن از جدش (امام حسن(ع))، از عمار بن یاسر نقل کرد که میگفت: سائلی نزد علی بن ابی طالب(ع) ایستاد در حالی که ایشان در رکوع نماز نافله بود. امیر مؤمنان(ع) انگشتر خود را بیرون آورد و به او عطا فرمود. سپس نزد رسول خدا(ص) رفت و آن حضرت را از این امر مطلع ساخت. در این هنگام این آیه بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد: همانا سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و رسولش و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»[۶۴].
رسول خدا(ص) آیه را قرائت کرد و فرمود: «هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست. خداوندا! سرپرست کسی باش که ولایت او را پذیرفته و دشمن یدار کسی را که با او دشمنی کند». در این حدیث تصریح شده است که اعطای انگشتر به سائل در رکوع نافله بوده است. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که برخی به بهانه صحیح نبودن توجه به غیر خدا در حال نماز در حدیث خدشه میکنند. روشن است که انجام امور مستحبی در حین نافله و نمازهای مستحبی هیچ اشکالی ندارد و جایز است؛ هر چند شواهد بسیاری وجود دارد که رسول خدا(ص) در نمازهای واجب نیز به برخی امور مهم دیگر میپرداختند[۶۵]. پس چنان چه انجام برخی امور مستحبی در نمازهای واجب جایز باشد، به طریق اولی در نافله جایز خواهد بود. البته توجه به دو نکته در این باره ضروری میباشد؛ نخست این که امور یاد شده برهم زننده حالت نماز نیستند؛ و دوم این که هر چند این امور به حسب ظاهر توجه به غیر هستند، اما در حقیقت عین توجه به خدا است. علاوه بر این که امامان معصوم(ع) همواره و در تمام امور توجه به خدای تعالی دارند و هیچگاه هیچ امری نمیتواند موجب غفلت ایشان از یاد خدا -ولو در یک لحظه- شود. به عبارت دیگر حالت نماز و غیر آن از جهت توجه تامّ امامان(ع) به خدای تعالی تفاوتی ندارد و این شبهه از عدم معرفت و شناخت صحیح نسبت به مقام امامان إلاهی نشأت میگیرد.
در حدیث فوق به این نکته نیز تصریح شده که رسول خدا(ص) پس از قرائت آیه ولایت، حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» را بیان فرمودند و از اینجا روشن میشود که هر چند این حدیث به حدیث غدیر مشهور شده، اما اختصاص به روز غدیر خم ندارد و پیش از غدیر نیز پیامبر اکرم(ص) بارها این حدیث را به گوش مسلمانان رسانیدند، اما آن چه باعث شهرت حدیث به «حدیث غدیر خم» شده است بیان آن در یک همایش عمومی و واقعه مهم تاریخی است، در حالی که حدیث غدیر مانند احادیثی همچون: حدیث منزلت و حدیث ثقلین در مناسبتهای مختلف و در موارد متعدد از سوی رسول خدا(ص) بیان گردیده است.
حدیث هشتم: حاکم نیشابوری در کتاب معرفة علوم الحدیث روایت میکند: ابو عبدالله محمد بن عبدالله صفار، از ابویحیی عبدالرحمان بن محمد بن سلم رازی (در اصفهان)، از یحیی بن ضریس، از عیسی بن عبدالله بن عبیدالله بن عمر بن علی بن أبی طالب حدیث کردند که گفت: پدرم، از پدرش، از جدش، از علی(ع) بر من روایت کرد که فرمود: «این آیه همانا سرپرست و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» بر رسول خدا(ص) نازل شد. آنگاه رسول خدا(ص) [از منزل] خارج شد و وارد مسجد گردید، در حالی که مردم نماز نافله میخواندند و در رکوع و قیام بودند و سائلی نیز [در مسجد] بود. پیامبر فرمود: ای سائل، آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ سائل عرضه داشت: نه [کسی چیزی به من نداد] مگر آن کس که در رکوع است؛ یعنی علی(ع) که ایشان انگشتری به من عطا کرد.[۶۶].
حدیث نهم: ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق مینویسد: ابوسعد مطرز، ابو علی حداد، ابوالقاسم غانم بن محمد بن عبدالله و نیز ابوالمعالی عبد الله بن احمد بن محمد، خبر دادند که ابو علی حداد، از ابونعیم حافظ از سلیمان بن احمد (طبرانی)، از عبدالرحمان بن محمد بن سالم رازی، از محمد بن یحیی بن ضریس عبدی، از عیسی بن عبد الله بن عبید الله بن عمر بن علی بن ابی طالب(ع)، حدیث کردند که گفت: پدرم، از پدرش، از جدش، از علی(ع) برای من روایت کردند که فرمود: آیه «همانا سرپرست و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» بر رسول خدا(ص) نازل شد. آنگاه رسول خدا(ص) [از منزل] خارج گشت و وارد مسجد شد، در حالی که مردم نماز نافله میخواندند و در رکوع و قیام بودند.[۶۷].
این روایت همان روایتی است که پیشتر از حاکم نیشابوری نقل شد. سند حدیث از طریق ابونعیم اصفهانی و طبرانی به نواده امیرالمؤمنین(ع) میرسد که از پدرش، از جدش و در نهایت از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند. این سند صحیح است و نمیتوان در آن خدشه کرد.
حدیث دهم: ابن عساکر در ادامه حدیث دیگری نیز نقل میکند. وی مینویسد: دایی من ابوالمعالی، قاضی، از ابوالحسن خلعی، از ابوالعباس احمد بن محمد شاهد، از ابوالفضل محمد بن عبدالرحمان بن عبدالله بن حارث رملی، از قاضی حملة بن محمر، از ابوسعید اشج، از ابونعیم احول، از موسی بن قیس، از سلمه حدیث کرد که: علی(ع) انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد، سپس این آیه نازل شد: «همانا صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»[۶۸]..[۶۹].
احادیث شأن نزول آیه ولایت و اسناد آن از دیدگاه ابن کثیر
ابن کثیر در تفسیرش مینویسد:
- و قال ابن أبي حاتم: حدثنا الربيع بن سليمان المرادي، حدثنا أيوب بن سويد، عن عتبة بن أبي حكيم في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾ قال: هم المؤمنون وعلي بن أبي طالب.
- و حدثنا أبو سعيد الأشج، حدثنا الفضل بن دكين أبو نعيم الأحول، حدثنا موسى بن قيس الحضرمي، عن سلمة بن كهيل قال: تصدق علي بخاتمه وهو راكع، فنزلت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾.
- و قال ابن جرير: حدثني الحارث، حدثنا عبد العزيز، حدثنا غالب بن عبدالله، سمعت مجاهداً يقول في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ الآية، نزلت في علي بن أبي طالب، تصدق وهو راكع.
- و قال عبد الرزاق: حدثنا عبد الوهاب بن مجاهد، عن أبيه، عن ابن عباس في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ نزلت في علي بن أبي طالب. عبد الوهاب بن مجاهد لا يحتج به.
- و رواه ابن مردويه عن طريق سفيان الثوري، عن أبي سنان، عن الضحاك، عن ابن عباس قال: كان علي بن أبي طالب قائما يصلي، فمر سائل وهو راكع، فأعطاه خاتمه، فنزلت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ الضحاك لم يلقي ابن عباس.
- «و روى ابن مردويه أيضاً من طريق محمد بن السائب الكلبي -وهو متروك - عن أبي صالح، عن ابن عباس قال: خرج رسول الله(ص) إلى المسجد، والناس يصلون بين راكع وساجد وقائم وقاعد، وإذا مسكين يسأل، فدخل رسول الله(ص) فقال: «أعطاك أحد شيئا؟ قال: نعم. قال: من؟ قال: ذلك الرجل القائم. قال: على أي حال أعطاكه؟ قال: وهو راكع، قال: وذلك علي بن أبي طالب. قال فكبر رسول الله(ص) عند ذلك، وهو يقول: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۷۰] وهذا إسناد لا يقدح به».
- ثم رواه ابن مردويه، من حديث علي بن أبي طالب رضي الله عنه، نفسه، و عمار بن ياسر، وأبي رافع. وليس يصح شيء منها بالكلية، لضعف أسانيدها وجهالة رجالها. ثم روي بإسناده عن ميمون بن مهران عن ابن عباس في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ نزلت في المؤمنين، وعلي بن أبي طالب أولهم.
- «و قال ابن جرير: حدثنا هناد، حدثنا عبدة، عن عبد الملك، عن أبي جعفر قال: سألته عن هذه الآية ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ قلنا: من الذين آمنوا؟ قال: الذين آمنوا. قلنا: بلغنا أنها نزلت في علي بن أبي طالب! قال: علي من الذين آمنوا».
- و قال أسباط، عن السدي: نزلت هذه الآية في جميع المؤمنين، ولكن علي بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد فأعطاه خاتمه[۷۱]؛
ابن ابیحاتم گفت: ربیع بن سلیمان مرادی، از ایوب بن سوید، از عتبة بن ابیحکیم نقل کرد که درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ گفت: آنان مؤمنان و علی بن أبی طالب(ع) هستند. و ابوسعید اشج، از فضل بن دکین ابونعیم (احول)، از موسی بن قیس حضرمی، از سلمة بن کهیل نقل کرد که گفت علی(ع) در حال رکوع انگشتر خود را تصدق فرمود، سپس این آیه نازل شد: «همانا سرپرست شما فقط خدا ا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند». و ابن جریر گفت: حارث از عبدالعزیز، از غالب بن عبدالله حدیث کرد که از مجاهد درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ شنیدم که گفت: درباره علی بن أبی طالب(ع) نازل شده است؛ زیرا ایشان در حال رکوع صدقه داد. و عبدالرزاق گفت: عبدالوهاب بن مجاهد، از پدرش، از ابن عباس نقل کرد که درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ گفت در شأن علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است. به روایتهای عبدالوهاب بن مجاهد احتجاج نمیشود.
و ابن مردویه، از طریق سفیان ثوری، از ابوسنان، از ضحاک، از ابن عباس روایت کرد که گفت: علی بن ابی طالب(ع) به نماز ایستاده بود. در حالی که ایشان در رکوع بود، سائلی از کنارش گذشت. سپس ایشان انگشترش را به او اعطا کرد و این آیه نازل شد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ ضحاک در سند این روایت، ابن عباس را ملاقات نکرده است. و ابن مردویه همچنین از طریق محمد بن سائب کلبی - که متروک است - از ابو صالح از ابن عباس روایت کرد که گفت: رسول خدا(ص) به سوی مسجد رفت در حالی که مردم نماز نافله میخواندند و در رکوع و سجود بودند و برخی ایستاده و برخی نشسته بودند. در این هنگام مسکینی کمک خواست. رسول خدا(ص) داخل [مسجد] شدند و فرمودند: آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ گفت: آری. فرمود: چه کسی؟ عرضه داشت: «آن مردی که ایستاده است». فرمود: در چه حالتی به تو عطا کرد؟ عرضه داشت: «در حال رکوع». گفت: «و آن علی بن ابی طالب(ع) بود». پس رسول خدا(ص) در این هنگام تکبیر گفتند در حالی که [این آیه را قرائت] میفرمود و هرکس از خدا و رسول و مؤمنان روی گرداند [مغلوب است] پس به درستی که حزب خداوند پیروز و غالب است». به این اسناد قدح و خدشهای نمیتوان کرد. سپس ابن مردویه آن را، از حدیث خود حضرت علی بن أبی طالب(ع) و عمار بن یاسر و ابو رافع روایت میکند و به طور کلی به دلیل ضعف سند و مجهول بودن راویان آن، چیزی از آن صحیح نیست. سپس به سند خود از میمون بن مهران، از ابن عباس درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ نقل میکند که درباره مؤمنان نازل شده و علی بن ابی طالب(ع) نخستین آنان است.
ابن جریر نیز گفت: هنّاد و عبدة، از عبدالملک، از ابو جعفر نقل کردند که از او درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ سؤال کردیم و گفتیم: [منظور از] ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ چه کسانی هستند؟ گفت: مراد مؤمنان هستند. گفتیم: به ما رسیده که این آیه درباره علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است. گفت: علی(ع) از کسانی است که ایمان آوردهاند. اسباط نیز از سدی نقل کرد که گفت: این آیه درباره همهٔ مؤمنان نازل شده است لکن هنگامی که علی بن ابی طالب(ع) در مسجد در رکوع بود، سائلی از کنار او گذشت و ایشان انگشترش را به وی عطا کرد. ابن کثیر مورد اعتماد اهل تسنّن است و تفسیر وی نزد آنان و به ویژه وهابیان بسیار معتبر است؛ به همین جهت حدیث فوق و نظر ابن کثیر درباره سند این احادیث حائز اهمیت است[۷۲]. چنان که میبینیم، وی ضمن نقل روایات ابن ابیحاتم هیچ خدشهای در اسانید آنها نمیکند؛ چراکه سند این روایتها در نزد اهل تسنّن قطعاً صحیح است و ابن کثیر نمیتواند در آنها خدشه کند که در مباحث بعدی به بررسی سندی تمامی این روایات خواهیم پرداخت.[۷۳].
نظر ابن حجر عسقلانی درباره احادیث شأن نزول آیه ولایت و اسناد آن
ابن حجر عسقلانی، از عالمان سنّی در قرن نهم است که به وی لقب «شیخ الإسلام» دادهاند. او روایت مربوط به شأن نزول آیه را به پنج سند نقل میکند. در کتاب الکاف الشاف فی تخریج احادیث الکشاف که در ذیل کتاب الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل زمخشری چاپ شده است، میخوانیم:
- رواه ابن ابي حاتم من طريق سلمة بن كهيل، قال تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾.
- ولابن مردويه من رواية سفيان الثوري عن ابن سنان عن ضحاك ابن عباس قال: كان علي قائما يصلي، فمر سائل وهو راكع فأعطاه خاتمه فنزلت.
- و روى الحاكم في علوم الحديث من رواية عیسى بن عبد الله بن عمر بن علي: حدثنا أبي عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب قال: نزلت هذه الآية ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فدخل رسول الله(ص) المسجد والناس يصلون بين قائم وراكع وساجد وإذا سائل، فقال له رسول الله(ص)، أعطاك أحد شيئا؟ قال: لا الا هذا الراكع يعني عليا، أعطاني خاتمه.
- رواه الطبراني في الأوسط في ترجمة محمد بن علي الصائغ وعند ابن مردويه من حديث عمار بن ياسر قال: وقف بعلي سائل وهو واقف في صلاته، الحديث. وفي إسناده خالد بن يزيد العمري وهو متروك.
- و رواه الثعلبي من حديث أبي ذر مطولا و إسناده ساقط[۷۴]؛
ابن ابیحاتم از طریق سلمة بن کهیل روایت کرد که گفت: علی(ع) انگشترش را در حال رکوع تصدّق فرمود؛ از این رو آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ نازل شد. ابن مردویه نیز از طریق روایت سفیان ثوری، از ابن سنان، از ضحاک، از ابن عباس نقل میکند که گفت: علی(ع) به نماز ایستاده بود که سائلی از کنار او گذشت و ایشان در حال رکوع انگشترش را به سائل عطا کرد، سپس آیه نازل شد.
و حاکم در کتاب علوم الحدیث، از روایت عیسی بن عبدالله بن عمر بن علی(ع) روایت کرد که پدرم، از پدرش، از جدش، از علی بن ابی طالب(ع) حدیث کرد که فرمود: آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ نازل شد. پس رسول خدا(ص) داخل مسجد شد در حالی که مردم نماز میخواندند و در قیام، رکوع و سجود بودند. آنگاه رسول خدا(ص) به سائل فرمود: آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ عرضه داشت: نه، مگر آن کسی که در رکوع بود، یعنی علی(ع) انگشترش را به من عطا کرد. طبرانی نیز در معجم الأوسط در ترجمه محمد بن علی صائغ این حدیث را روایت کرده است و ابن مردویه از حدیث عمار بن یاسر روایت کرد که گفت: سائلی نزد علی(ع) ایستاد در حالی که ایشان به نماز ایستاده بود... و در سلسله سند آن خالد بن یزید عمری است که متروک میباشد.
و ثعلبی هم حدیث را از طریق ابوذر به صورت طولانی و مفصّل روایت کرده و اسناد آن ساقط است. همانطور که مشاهده شد، ابن حجر عسقلانی نیز روایت ابن ابیحاتم از طریق سلمة بن کهیل را بدون هیچ خدشهای در سند آن نقل کرد. همچنین سند روایت سفیان ثوری، از ابن سنان، از ضحاک، از ابن عباس را بر خلاف ابن کثیر که گفته بود ضحاک، ابن عباس را درک نکرده است، بدون هیچ خدشهای در سند آن نقل میکند. از نظر وی سند روایتهای حاکم روایت حاکم نیشابوری در علوم الحدیث نیز بدون اشکال است. اما روایت طبرانی در المعجم الاوسط را دچار اشکال میداند و خالد بن یزید عمری را متروک میشمارد. وی همچنین سند روایتهای ثعلبی از ابوذر را ساقط شمرده است.[۷۵].
احادیث شأن نزول آیه ولایت و اسناد آن از دیدگاه سیوطی
سیوطی در کتاب الدرّ المنثور به ۹ روایت و با اسنادی مختلف اشاره کرده است. او در ذیل آیه ولایت مینویسد:
- «و أخرج الخطيب في المتفق عن ابن عباس قال: تصدق علي بخاتمه وهو راكع، فقال النبي(ص) للسائل: من أعطاك هذا الخاتم؟ قال: ذاك الراكع، فأنزل الله ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾».
- «و أخرج عبدالرزاق وعبد بن حميد وابن جرير وأبو الشيخ وابن مردويه عن ابن عباس في قوله: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ الآية، قال: نزلت في علي بن أبي طالب».
- «و أخرج الطبراني في الأوسط وابن مردويه عن عمار بن ياسر قال: وقف بعلي سائل وهو راكع في صلاة تطوع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتى رسول الله(ص) فأعلمه ذلك، فنزلت على النبي(ص) هذه الآية ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فقرأها رسول الله(ص) على أصحابه ثم قال: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه».
- «و أخرج أبو الشيخ وابن مردويه عن علي بن أبي طالب قال: نزلت هذه الآية على رسول الله(ص) في بيته: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾، فخرج رسول الله(ص)، فدخل المسجد وجاء الناس يصلون بين راكع وساجد وقائم يصلي، فإذا سائل فقال: يا سائل هل أعطاك أحد شيئا؟ قال: لا إلا ذاك الراكع، لعلي بن أبي طالب، أعطاني خاتمه».
- «و أخرج ابن أبي حاتم وأبو الشيخ وابن عساكر عن سلمة بن كهيل قال: تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾».
- «وأخرج ابن جرير عن مجاهد في قوله ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع».
- «و أخرج ابن جرير عن السدي وعتبة بن أبي حكيم مثله».
- «و أخرج ابن مردويه من طريق الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس، قال: أتى عبد الله بن سلام و رهط معه من أهل الكتاب نبي الله(ص) عند الظهر فقالوا: يا رسول الله إن بيوتنا قاصية، لا نجد من يجالسنا و يخالطنا دون هذا المسجد وإن قومنا لما رأونا قد صدقنا الله ورسوله وتركنا دينهم أظهروا العداوة وأقسموا أن لا يخالطونا ولا يؤاكلونا فشق ذلك علينا، فبينا هم يشكون ذلك إلى رسول الله(ص) إذا نزلت هذه الآية على رسول الله(ص) ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ ونودي بالصلاة صلاة الظهر، وخرج رسول الله(ص) فقال: أعطاك أحد شيئا؟ قال: نعم. قال: من؟ قال: ذاك الرجل القائم، قال: على أي حال أعطاكه؟ قال: وهو راكع، قال: وذاك علي بن أبي طالب فكبر رسول الله(ص) عند ذلك وهو يقول: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۷۶]».
- «و أخرج الطبراني وابن مردويه وأبو نعيم عن أبي رافع قال: دخلت على رسول الله(ص) وهو نائم يوحي إليه، فإذا حية في جانب البيت، فكرهت أن أبيت عليها فأوقظ النبي(ص) وخفت أن يكون يوحي إليه، فاضطجعت بين الحيّة وبين النبي(ص) لئن كان منها سوء كان في دونه، فمكث ساعة فاستيقظ النبي(ص) وهو يقول: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ الحمد لله الذي أتم لعلي نعمه وهيا لعلي بفضل الله إياه»[۷۷]؛
درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ خطیب در المتفق از ابن عباس نقل کرده است که گفت: علی(ع) در حال رکوع انگشتری را صدقه داد. در آن هنگام پیامبر(ص) به سائل فرمود: این انگشتر را چه کسی به تو عطا کرد؟ سائل گفت: آنکه در رکوع است، پس خداوند این آیه را نازل کرد که: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ عبدالرزاق، عبد بن حمید، ابن جریر، ابوالشیخ و ابن مردویه نیز از ابن عباس درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ آوردهاند که گفت: این آیه درباره علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است.
طبرانی نیز در المعجم الأوسط و ابن مردویه از عمار یاسر آوردهاند که گفت: سائلی نزد علی(ع) ایستاد در حالی که ایشان در رکوعِ نمازِ مستحبی بود، پس انگشتر خویش را بیرون آورد و به وی عطا کرد. رسول خدا(ص) آمد و ایشان را از این امر آگاه ساختند و این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد که: «همانا سرپرست شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند». رسول خدا(ص) آیه را برای اصحابش قرائت کرد و آنگاه فرمود: هر که من مولا و صاحب اختیار اویم پس علی مولا و صاحب اختیار اوست. خداوندا! سرپرست کسی باش که سرپرستی او را پذیرفته و دشمن کسی باش که با او دشمنی کند. ابوالشیخ و ابن مردویه نیز از علی بن ابی طالب(ع) آوردهاند که فرمود: در خانه، این آیه بر رسول خدا(ص) نازل شد: «همانا سرپرست شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که»... تا آخر آیه. پس رسول خدا(ص) از منزل خارج گشته، داخل مسجد شدند در حالی که مردم نماز میخواندند و در رکوع و سجود و قیام بودند و سائلی نیز در مسجد بود. آنگاه فرمود: ای سائل، آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ وی عرض کرد: نه مگر آن رکوع کننده، یعنی علی بن ابی طالب(ع) که انگشترش را به من عطا کرد. ابن ابیحاتم، ابوالشیخ و ابن عساکر از سلمة بن کهیل آوردهاند که گفت: علی(ع) در حال رکوع انگشترش را تصدّق کرد، سپس این آیه نازل شد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾. ابن جریر نیز درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ از مجاهد آورده است که این آیه در شأن علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است؛ زیرا ایشان در حال رکوع صدقه دادند. ابن جریر از سدی و عتبة بن حکیم نیز مثل همین روایت را آورده است.
همچنین ابن مردویه، از طریق کلبی، از ابو صالح، از ابن عباس آورده است که گفت: عبدالله بن سلام به همراه گروهی از اهل کتاب به هنگام ظهر نزد پیامبر خدا(ص) آمدند و گفتند: ای رسول خدا! همانا اهل خانههای ما از ما دوری میگزینند و ما غیر از این مسجد کسی را نمییابیم که با ما مجالست و معاشرت کند؛ زیرا وقتی قوم ما دیدند که خدا و رسولش به ما تصدق فرموده و ما دین آنها را ترک کردهایم، دشمنی خود را آشکار ساخته و قسم خوردهاند که با ما معاشرت نکرده و همغذا نشوند، پس این امر بر ما گران آمد. در همان حال که آنها از وضع خود نزد رسول خدا(ص) شکایت میکردند، این آیه بر رسول خدا(ص) نازل شد: «همانا سرپرست شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که»... و برای نماز ظهر ندا کردند [و اذان گفتند] و رسول خدا(ص) [برای نماز] خارج شد و به سائل فرمود: آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟ وی عرضه داشت: آری. پیامبر فرمود: چه کسی؟ عرضه داشت: آن مرد که ایستاده. فرمود: در چه حالتی آن را به تو عطا کرد؟ عرض کرد: در حال رکوع و آن علی بن ابی طالب(ع) بود. پس رسول خدا(ص) در این هنگام تکبیر گفتند و فرمودند: «و هر کس به خدا و رسول او و مؤمنان پشت کند، پس به درستی که حزب خداوند پیروز است».
طبرانی، ابن مردویه و ابونعیم از ابورافع[۷۸] نقل کردهاند که گفت: بر رسول خدا(ص) وارد شدم در حالی که ایشان خواب بودند و به ایشان وحی میشد. ماری در گوشه خانه بود، از این رو دوست نداشتم که به آن حمله کنم تا مبادا پیامبر(ص) بیدار شوند. از طرفی ترسیدم که در حال وحی شدن به ایشان باشد. از این رو بین مار و پیامبر(ص) خوابیدم تا اگر ضرر و گزندی از جانب مار بود به پیامبر نرسد. مدتی مکث کردم تا پیامبر(ص) بیدار شدند، در حالی که میفرمودند همانا صاحب اختیار شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند». حمد مخصوص خداست که نعمتهایش را بر علی(ع) تمام کرده و به فضل خداوند آن را بر علی(ع) مهیا ساخت.
مشاهده میشود که سیوطی نیز احادیث شأن نزول آیه ولایت را به طرق متعدد مطرح کرده، اما در سند آنها خدشهای نکرده است. در سلسله اسناد این احادیث افرادی چون ابوالشیخ، ابن مردویه و دیگران هستند که اهل تسنّن به آنان بسیار احترام گذارده و به نیکی از آنها یاد میکنند. این افراد همگی از ابن عباس - که مورد اعتماد و وثوق اهل تسنّن است -حدیث نقل میکنند. بنابراین برخی از اسانید این روایات قطعاً صحیح هستند.[۷۹].
منابع
پانویس
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ابن اثیر جزری، جامع الاصول، ج۱۰، ص۱۰۳؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص۱۴۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۴۱۶؛ ج۳، ص۱۴۶ و ۱۵۹ و ۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۱۲ و ۲۰؛ ج۳، ص۴۱۳؛ ابن طلحه شافعی، مناقب آل الرسول، ص۸؛ ابن کثیر، تفسیر ابو الفداء، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۳، ص۴۲۲؛ سیوطی الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۷؛ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۰۵-۱۰۶.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ کنز العمال، ص۴۰۵، حدیث شماره ۶۱۳۷؛ تفسیر فخر رازی، ج۱۲، ص۲۶؛ تفسیر نیشابوری که در حاشیه تفسیر طبری چاپ شده است، ج۶، ص۱۵۴.
- ↑ کیست که در حال رکوع انگشتری خود را به فقیر داد و این موضوع را در دل، پنهان کرد؟ کیست که در بستر پیامبر خوابید، در حالی که محمد در شب، عازم غار ثور بود؟ کیست که در قرآن، در نه مورد مؤمن خوانده شده است، و آیات آن با تمام کثرت تلاوت میگردد. (به کتاب تذکرة الخواص، ص۱۸، طبع نجف، مراجعه گردد).
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام ص ۱۶۹.
- ↑ مجموع و یا غالب این پرسشها، اعتراضهای فخر رازی در تفسیر کبیر مفاتیح الغیب است که به صورت پرسش و پاسخ مطرح گردیده است.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۴۳۷؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ولایتهایی که در آیات آینده برای پیامبر به طور تفصیل ثابت شده است، در این آیه به طور اجمال از آن به لفظ ولی تعبیر آورده است و در حقیقت آیه مورد بحث اجمال و جمعبندی آیاتی است که در آنها انواع ولایتها به طور تفصیل آمده است. اگر این مقامات برای پیامبر ثابت گردید، برای ولی او نیز ثابت خواهد شد.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر.».. سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید؛ بیگمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون میآیند میشناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمیپیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
- ↑ «و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ تفسیر مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۷ و ۲۸.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۴۷، ص۱۴۱-۱۴۷ نگارش مرحوم علامه امینی (ره).
- ↑ «جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) میخورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهرهگیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدینگونه نشانههای خود را برای گروهی که میاندیشند روشن میداریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
- ↑ «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما، تنها خدایی یگانه است» سوره انبیاء، آیه ۱۰۸.
- ↑ مطول، الباب الخامس، القصر، ص۱۶۷، چاپ عبدالرحیم، قصر افراد و قصر قلب دو اصطلاحی است در باب قصر، هرگاه مخاطب، درباره کسی دو صفت را تصور کند. مثلاً بگوید زید هم گوینده و هم شاعر است، شما در رد او بگوئید انما زید کاتب آن را قصر افراد میگویند، یعنی زید تنها نویسنده است و هرگز شاعر نیست، اما اگر مخاطب عکس آن را تصور کند مثلاً تصور کند که زید نشسته است شما در رد او بگوئید انما زید قائم (لا جالس) به آن قصر قلب میگویند.
- ↑ «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما، تنها خدایی یگانه است» سوره انبیاء، آیه ۱۰۸.
- ↑ «و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
- ↑ «ای مردم! ستم شما به زیان خودتان است، (چند روزی) بهره زندگانی این جهان را میبرید سپس به سوی ما باز میگردید و شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگردانیم» سوره یونس، آیه ۲۳.
- ↑ «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است» سوره حدید، آیه ۲۰.
- ↑ «و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید» سوره ممتحنه، آیه ۱.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «آنان که داراییهای خود را در شب و روز پنهان و آشکار میبخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
- ↑ «میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد» سوره مائده، آیه ۵۲.
- ↑ زمخشری در کشاف وجه دیگری را با جمله زیر بیان کرده و میگوید: لیرغب الناس فی مثل فعله، لینبه علی أن سجیة المؤمن یجب ان یکون علی هذه الغایة، فی الحرص فی البر و الاحسان و تفقد الفقراء حتی ان لزمهم امر الا یقبل التأخیر هم و الصلاة لم یؤخروه الی الفراغ (تفسیر کشاف، ج۱، ص۲۴۷، طبع مصر، مطبعة تجاریة کبری).
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.
- ↑ «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
- ↑ «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ ممکن است، توجه امام به سؤال سائل، به وسیله الهام الهی بوده باشد؛ زیرا چه مانعی دارد که خداوند ولی خود را در ضمن اطاعت خود، به اطاعت دیگر که با آن منافاتی ندارد، راهنمایی کند.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، نگارش احمد بن فارس بن زکریا متوفای سال ۳۹۵، ج۲، ماده رکع.
- ↑ مفردات، راغب، ص۳۰۲ ماده رکع.
- ↑ ریشه اشتباه مستشکل این است که تصور کرده که دادن صدقه در حال رکوع در مسأله رهبری دخالت دارد ولی از آن غافل است که این نوع عناوین جنبه طریقی داشته و به اصطلاح علمی، جنبه عنوان مشیری دارد. مقصود معرفی و شناساندن است نه این که صدقه دادن در حال رکوع در زعامت و رهبری دخالت دارد.
- ↑ سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام ص ۱۷۰-۱۹۰.
- ↑ به اتفاق شیعه و اهل تسنّن سوره مائده آخرین سورهای است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و پس از آن سورهای دیگر نازل نشده است؛ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۸۸، ح۲؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۷۱، ح۳۷؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۲، ح۳؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۶۸؛ التمهید (ابن عبد البر)، ج۱، ص۲۴۶؛ نیل الأوطار، ج۱، ص۲۶ و ج۹، ص۲۰۷؛ فتح الباری، ج۵، ص۳۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۱، ص۱۳۱؛ الإستذکار، ج۵، ص۲۹۰ و منابع دیگر.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۵۲.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ در برخی روایات به جای انگشتر، عبا و یا ردا مطرح شده است.
- ↑ تفسیر ابن أبی حاتم، ج۴، ص۱۱۶۲، ح۶۵۴۹.
- ↑ تفسیر ابن أبی حاتم، ج۴، ص۱۱۶۲، شماره ۶۵۵۱.
- ↑ أما قوله: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فإن أهل التأويل إختلفوا في المعنى به، فقال بعضهم: عني به علي بن أبي طالب. وقال بعضهم: عني به جميع المؤمنين. ذكر من قال ذلك: حدثنا محمد بن الحسين، قال: عن أحمد بن المفضل، قال: عن أسباط، عن السدي، قال: ثم أخبرهم بمن يتولاهم، فقال: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ هؤلاء جميع المؤمنين، ولكن علي بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد، فأعطاء خاتمه؛ تفسیر الطبری، ج۶، ص۳۸۹.
- ↑ این سند، همان سند ابن ابیحاتم است.
- ↑ تفسیر الطبری، ص٣٩٠.
- ↑ «حدثنا محمد بن علي الصائغ قال عن خالد بن يزيد العمري قال عن إسحاق بن عبد الله بن محمد بن علي بن حسين عن الحسن بن زيد عن أبيه زيد بن الحسن عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول: وقف على علي بن أبي طالب سائل وهو راكع في تطوع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل فأتى رسول الله(ص) فأعلمه ذلك، فنزلت على النبي(ص) هذه الآية ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فقرأها رسول الله(ص) ثم قال: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۲۱۸.
- ↑ در آینده به این موارد اشاره خواهیم کرد.
- ↑ «حدثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال: عن أبو يحيى عبد الرحمان بن محمد بن سلام الرازي بأصبهان، قال: عن يحيى بن الضريس قال: عن عيسى بن عبدالله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب قال: عن أبي عن أبيه عن جده عن علي قال: نزلت هذه الآية على رسول الله(ص) ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فخرج رسول الله(ص) ودخل المسجد والناس يصلون بين راكع وقائم، فصلى، فإذا سائل قال: يا سائل أعطاك أحد شيئا؟ فقال: لا إلا هذا الراكع -لعلي - أعطاني خاتماً. قال الحاكم: هذا حديث تفرد به الرازيون عن الكوفيين، فإن يحيى بن الضريس الرازي قاضيهم، وعيسى العلوي من أهل الكوفة»؛ معرفة علوم الحدیث، ص١٠٢.
- ↑ «أخبرنا أبو سعد المطرز وأبو علي الحداد وأبو القاسم غانم بن محمد بن عبيد الله، ثم أخبرنا أبو المعالي عبد الله بن أحمد بن محمد، عن أبو علي الحداد قالوا: عن أبو نعيم الحافظ، عن سليمان بن أحمد، عن عبد الرحمن بن محمد بن سالم الرازي، عن محمد بن يحيى بن ضريس العبدي، عن عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب حدثني أبي عن أبيه عن جده، عن علي قال: نزلت هذه الآية على رسول الله(ص) ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ فخرج رسول الله(ص) المسجد -والناس يصلون بين راكع وقائم - يصلي، فإذا سائل فقال: يا سائل هل أعطاك أحد شيئا؟ فقال: لا إلا هذا الراكع –لعلي- أعطاني خاتمه»؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۵۶-۳۵۷. همچنین ر.ک: البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۵.
- ↑ أخبرنا خالي أبو المعالي القاضي، عن أبو الحسن الخلعي، عن أبو العباس أحمد بن محمد الشاهد، عن أبو الفضل محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله بن الحارث الرملي، عن القاضي حملة بن محمر، عن أبو سعيد الأشج، عن أبو نعيم الأحول، عن موسى بن قيس عن سلمة قال: تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۵۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۵۷-۲۶۶.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۷۳-۷۴.
- ↑ ابن کثیر و ابن قیّم از شاگردان ابن تیمیه و بسیار متعصب هستند و اعتبار آنها نزد وهابیان نیز به همین جهت است.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۶۶.
- ↑ الکاف الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۷۱.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴.
- ↑ ابو رافع و دو فرزندش بسیار به رسول خدا(ص) نزدیک بودند و به خانه ایشان رفت و آمد داشتند. فرزندان ابو رافع عبیدالله و علی نیز به جهت همین قرابت، کاتب امیرالمؤمنین(ع) بودهاند؛ ر.ک: رجال النجاشی، ص۴؛ الطبقات الکبری، ج٧، ص١٢٢.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۷۳.