اعتدال در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
همچنین فی قوله: {{متن قرآن|فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا}}، بیان داشته که: جمله {{متن قرآن|تَعْدِلُوا}} ممکن است از ماده عدالت و یا از ماده [[عدول]] بوده باشد. اگر از ماده عدالت باشد، معنای جمله چنین خواهد بود: {{عربی|فلا تتبعوا الهوى لأن تعدلوا}}: از [[هواپرستی]] [[پیروی]] نکنید تا بتوانید [[اجرای عدالت]] کنید، و اگر از ماده عدول باشد، معنای جمله چنین است: {{عربی|فلا تبعوا الهوى في أن تعدلوا}}: از هواپرستی در مسیر [[انحراف از حق]] پیروی نکنید<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۷۱-۱۷۸.</ref> | همچنین فی قوله: {{متن قرآن|فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا}}، بیان داشته که: جمله {{متن قرآن|تَعْدِلُوا}} ممکن است از ماده عدالت و یا از ماده [[عدول]] بوده باشد. اگر از ماده عدالت باشد، معنای جمله چنین خواهد بود: {{عربی|فلا تتبعوا الهوى لأن تعدلوا}}: از [[هواپرستی]] [[پیروی]] نکنید تا بتوانید [[اجرای عدالت]] کنید، و اگر از ماده عدول باشد، معنای جمله چنین است: {{عربی|فلا تبعوا الهوى في أن تعدلوا}}: از هواپرستی در مسیر [[انحراف از حق]] پیروی نکنید<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۷۱-۱۷۸.</ref> | ||
==اعتدال در [[تفاسیر]] [[روایی]]== | |||
[[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]]، فی قوله: {{متن قرآن|فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً}}، فرموده: [[محمد بن یعقوب]] با اسنادش از [[نوح بن شعیب]] و [[محمد بن حسن]] [[نقل]] کند که ابن ابی عوجاء از [[هشام بن حکم]] سؤال کرد: آیا [[خدای متعال]] احکم الحاکمین نیست؟ [[هشام]] گفت: [[بلی]]، او احکم الحاکمین است. پس از آن، از او درباره [[آیه]]: {{متن قرآن|فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً}}، پرسید که آیا این فرض نیست؟ هشام گفت: بلی. ابن ابی عوجاء گفت: پس سخن [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ}}، چیست؟؛ یعنی [[حکیم]] این گونه سخن میگوید؟! هشام پاسخی نداشت، و لذا راهی [[مدینه]] شد و قصه را برای [[ابیعبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، بیان کرد و آن [[حضرت]] در جواب فرمود: {{متن حدیث| أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً}} يَعْنِي فِي النَّفَقَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ}}، يَعْنِي فِي الْمَوَدَّةِ}}: هشام میگوید: هنگامی که به پاسخ دادن با این جواب [[اقدام]] نمودم و آن را به ابنابیعوجاء خبر دادم، او گفت: والله، این پاسخ از خود تو نیست!»<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۳۹، حدیث ۳۶ و ص۵۵۸، حدیث ۶۰۱؛ برهان، ص۲۰۹.</ref>. | |||
باز [[بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] فرموده: [[علی بن ابراهیم]] در تفسیرش آورده که مردی از زنادقه از اباجعفر احول، درباره فرق بین دو آیه پرسید: {{متن حدیث|{{متن قرآن|فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً}} ثُمَّ قَالَ: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ...}} وَ بَيْنَ الْقَوْلَيْنِ فَرْقٌ؟}}. | |||
او گفت: پاسخی برای آن نداشتم تا اینکه در مدینه به [[خدمت]] ابیعبدالله، امام صادق{{ع}}، رسیدم و درباره آن سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|أَمَّا قَوْلُهُ: {{متن قرآن|فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا}}، فَإِنَّهُ عَنَى فِي النَّفَقَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا}}، فَإِنَّهُ عَنَى فِي الْمَوَدَّةِ فَإِنَّهُ لَا يَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ يَعْدِلَ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ فِي الْمَوَدَّةِ}}. اباجعفر احول گوید: (پس از شنیدن پاسخ) به سوی آن [[مرد]] ([[زندیق]]) مراجعت کرده و آن را به او خبر دادم. او گفت: مطلبی را که بیان کردی، از [[حجاز]] است<ref>مجمع البیان، ذیل آیه ۱۲۹ سوره نساء؛ برهان، ص۲۰۹.</ref>. | |||
[[ابنجمعه عروسی]] در [[تفسیر نورالثقلین]] فی قوله: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ}}، فرموده: در [[تفسیر عیاشی]] از [[هشام بن سالم]] آورده که از [[ابیعبدالله]] [[امام صادق]]{{ع}}، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ}}، [[روایت]] شده که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|فِي الْمَوَدَّةِ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۹، حدیث ۶۰۳.</ref>. | |||
همچنین فی قوله: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ}}، به [[نقل]] از [[مجمعالبیان]] فرموده: و در معنای آن گفته شده: هرگز [[قادر]] نیستید در همه امور از جمیع جهات از قبیل: [[نفقه]]، [[لباس]]، [[مسکن]]، [[مصاحبت]]، [[خوشرفتاری]]، [[معاشرت]] و غیر ذلک در بین زنانتان به طور مساوی و به [[عدالت]] [[رفتار]] کنید، و مراد این است که: امر را بر شما سبک نمیکند، بلکه آن را سنگین و دشوار مینماید، به واسطه تمایلی که شما نسبت به بعضی از آنان دارید: {{متن قرآن|فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ}}. پس با هوا و هوسهایتان نسبت به کسانی که محبتی ندارید، کمال [[عدول]] را روا ندارید تا در مورد مصاحبت با آنان، با ترک ادای [[واجب]]، از قبیل: [[حق]] قسمت، نفقه، لباس و معاشرت به معروف، بر خودتان [[ظلم و ستم]] کرده باشید. {{متن قرآن|فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ}}؛ یعنی در نتیجه، آن را که [[تمایل]] و علاقهای به او ندارید مانند کسی که بیشوهر یا [[زن]] شوهر مرده است، رهایش میکنید. از [[ابنعباس]] و دیگران، و از ابیجعفر، [[امام باقر]]، و ابیعبدالله، امام صادق{{ع}}، نیز این چنین روایت شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۹، حدیث ۶۰۳.</ref>. | |||
در [[تفسیر]] درالمنثور آمده که [[سعید بن منصور]]، [[عبد بن حمید]]، ابنجریر، ابنمنذر و [[ابن ابی حاتم]] از [[سعید بن جبیر]] [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{عربی|بعث الله محمدا{{صل}} و [[الناس]] على امر جاهليتهم، الا ان يؤمروا بشيء و ينهوا عنه، فكانوا يسألون عن اليتامى و لم يكن للنساء عدد و لا ذکر، فانزل [[الله]]: {{متن قرآن|وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا}}، و كان الرجل يتزوج ما شاء فقال كما تخافون ان لا تعدلوا في اليتامى، فخافوا في النساء ان لا تعدلوا فيهن، فقصرهم على الاربع}}: [[خدا]] [[محمد]]{{صل}} را [[مبعوث]] نمود و در حالی که [[مردم]] در [[زندگی]] جاهلیشان بودند جز اینکه آنان به چیزی امر، و از چیزی [[نهی]] میشدند، پس درباره [[یتیمان]] سؤال میکردند و برای [[زنان]] نه تعدادی مطرح بود و نه ذکری. پس خدا نازل فرمود: {{متن قرآن|وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا}}، و مرد از زنان آنچه میخواست، به زوجیت خود در میآورد، پس فرمود: همچنانکه [[خوف]] دارید در مورد یتیمان که [[عدالت]] را رعایت نکنید، بترسید از اینکه در بین زنان هم رعایت عدالت نکنید. پس شمار آنان را به چهار تا محدود کرد<ref>درالمنثور، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. | |||
ابنمنذر فی قوله: {{متن قرآن|وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ}}، از [[ابن مسعود]] [[اخراج]] نمود که او گفت: {{عربی|فِي الْجِمَاعِ}}<ref>درالمنثور، ج۲، ص۲۳۳.</ref>. | |||
ابنجریر، ابنمنذر، [[ابن ابیحاتم]] و [[بیهقی]] در سننش از [[ابنعباس]] درباره [[آیه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ...}}، اخراج نمودند که او گفت: {{عربی|امر الله المؤمنين أن يقولوا بالحق و لو على انفسهم او آبائهم او ابنائهم؛ لا يحابوا غنيا لغناه، و لا يرحموا مسكينا لمسكنته، و في قوله: {{متن قرآن|فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى}}، فتذروا الحق فتجوروا {{متن قرآن|وَإِنْ تَلْوُوا}}: يعني السنتكم بالشهادة او تعرضوا عنها}}<ref>درالمنثور، ج۲، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۷۸.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۷ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۳
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعتدال (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
- اعتدال میانهروی، برگزیدن راهی میان افراط و تفریط.[۱]
واژهشناسی لغوی
- اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه "ع ـ د ـ ل" و در لغت به معنای حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر[۲] و بهطور کلی هرگونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است[۳]، ازاینرو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود[۴] که مفهوم جامع هر دو فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است، بنابراین، دومفهوم "اعتدال" و "صلاح" با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم "فساد" رابطه تقابل دارند[۵]؛ همچنین با توجه به اینکه اعتدال بهمعنای میانهروی است، اسراف نقطه مقابل آن بهشمار میرود[۶].[۷]
- اعتدال در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی بهکار رفته که همه آنها بامعنای لغوی تقارب دارد. در پزشکی به حالت هماهنگی میان "اخلاط چهارگانه"اعتدال گفتهمیشود[۸] و در جغرافیا نیز به خط استوا که فاصله یکسانی با قطب شمال و جنوب دارد و ساعات شب و روز در آن ثابت است محل اعتدال گفته میشود[۹]. در علم هیئت نیز از نقطه تقاطع منطقة البروج و معدّل النهار به اعتدال ربیعی و خریفی تعبیر میکنند[۱۰].[۱۱]
اعتدال در قرآن
- واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را میتوان از واژگان "قوام" ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴾[۱۲]، "وسط" ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا ﴾[۱۳]، "قصد" ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ ﴾[۱۴]، "سواء" ﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ ﴾[۱۵] و "حنیف" ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۱۶] استفاده کرد. همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حدّ وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان "اسراف"، "اتراف"، "تبذیر"، "غلوّ"، "اعتداء"، "فَرط"، "تفریط" و "قتر" که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد در ارتباط وثیق با موضوع اعتدال است.[۱۷]
- در احادیث اسلامی نیز موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلید واژه "قصد" مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هرگونه خروج از راه اعتدال نوعی ستم شمرده شده است [۱۸].[۱۹]
- جهان آفرینش از نگاه قرآن به شیوهای متناسب و معتدل تصویر شده ﴿رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ﴾[۲۰]، ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ﴾[۲۱] و در این میان از مراعات اعتدال در آفرینش انسان نیز بهطور خاص یاد شده است: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴾[۲۲][۲۳].[۲۴]
اعتدال ادیان توحیدی
قرآن کریم از ابراهیم و آیین او به "حنیف" تعبیر کرده است: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۲۵]، ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۲۶] و نیز ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۲۷] واژه "حنیف" به معنای دور شدن از گمراهی به سوی راه مستقیم و لازمه آن حفظ اعتدال است، ازاینرو برخی لغویان "حنف" را به معنای اعتدال، تأنّی و آرامش در راه رفتن بهگونهای که از مسیر انحرافی رخ ندهد دانسته و حنیف را به انسان باوقار و آرام که از افراط و تفریط، تیزی و تندی، و خروج از اعتدال و نرمی به دور است معنا کردهاند[۲۸]. حضرت ابراهیم(ع) حنیف است، زیرا هم از شرک مصون است و هم از گفتهها و باورهای خارج از اعتدال و غیر واقعی یهود و نصارا برحذر است[۲۹].[۳۰]
قرآن کریم در آیات ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ﴾[۳۱]، ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۳۲]، ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۳۳] از دین حضرت موسی(ع) و دین حضرت عیسی(ع) و راهی را که این دو پیامبر بزرگ الهی بر روی بشریت گشودند به ﴿سَوَاء السَّبِيلِ ﴾[۳۴] تعبیر کرده است و از آنان میخواهد که بدون غلوّ در همین مسیر اعتدال حرکت کرده و از آن منحرف نگردند و در آیه ﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ ﴾[۳۵] حضرت موسی(ع) توفیق گام نهادن در ﴿سَوَاء السَّبِيلِ ﴾ را آرزو میکند. ﴿سَوَاء السَّبِيلِ ﴾ راه مستقیم و همواری است که از انحراف به راست و چپ و پستی و بلندی و گمراهی و تجاوز مصون است[۳۶]. آیه ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ﴾[۳۷] نیز از فرمان یافتن اهل کتاب به اعتدال و حنیف بودن خبر میدهد. از آیه ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ ﴾[۳۸] نیز استفاده میشود که آموزههای کتب آسمانی متعادل و به دور از هرگونه افراط و تفریط است و اهل کتاب پایبند به تورات و انجیل از اعتدال برخوردارند و امت مقتصد شمرده میشوند[۳۹]، با این حال بر اساس گزارش قرآن بسیاری از اهل کتاب از مسیر اعتدال خارج گشتند، از همین رو در آیه ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۴۰] آیین معتدل ابراهیم را در مقابل یهودیان و مسیحیان مطرح میکند و در آیه ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۴۱] یهودی بودن و نصرانی بودن ابراهیم را نفی و بر حنیف بودن او تأکید میکند. بر اساس آیات ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ أَفَلاَ يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلانِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴾[۴۲] و ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً ﴾[۴۳] و ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴾[۴۴] یهود و نصارا از حدّ اعتدال و مدار توحید خارج و به غلوّ یعنی الوهیت عُزَیر و عیسی و تثلیث گرفتار شدند، چنانکه آیه ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴾[۴۵] از رهبانیت و ترک دنیا که بر ساخته مسیحیان است گزارش میکند[۴۶]
دین اسلام نیز بر اعتدال و میانهروی استوار است و حضرت ابراهیم(ع) که نخستین مسلمان است با وصف "حنیف" ستایش شده است: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۴۷] و پیامبر اکرم(ص) مأمور شده است که از آیین میانه حضرت ابراهیم(ع) پیروی کند: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۴۸] و نیز ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۴۹] در روایتی امیرمؤمنان(ع) پیامبر اکرم(ص) را با اوصافی ستود و از جمله فرمود: او به میانهروی فرمان داد[۵۰].[۵۱]
دین اسلام بر اثر پیروی از آیین معتدل ابراهیم نیکوتر و برتر معرفی شده است: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّه وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً ﴾[۵۲] قرآنکریم خود را نیز کتابی معتدل و به دور از هرگونه انحراف و کژی شناسانده و از خود با وصف "قیّم" که به معنای معتدل و مستقیم است یاد میکند[۵۳]: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾[۵۴] برخی، از آیه ﴿اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ ﴾[۵۵] استفاده کردهاند که تشریع الهی همانند تکوین به مقدار و بر اساس مصلحت و حکمت است و در آن هیچگونه افراط و تفریط راهندارد[۵۶].[۵۷]
اعتدال امت اسلام
- ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ ﴾[۵۸] بر اساس یک احتمال این آیه در پی معرفی امت اسلامی با وصف امتی معتدل و میانه است. اعتدال امت اسلامی در مقایسه با سایر امتها از جمله یهودیان و مسیحیان میتواند از جهت اعتقاد، جهانبینی، اخلاق، احکام، آداب و همه امور زندگی باشد، زیرا این امت از جهت عقیده گرفتار غلوّ، شرک، جبر و تفویض نیست و درباره صفات خدا نه معتقد به تشبیه است و نه تعطیل، نه در امور مادی غوطهور شده تا از معنویات غافل شود و نه به رهبانیت و ترک دنیا روی آورده است، پس از جهت اخلاق، عبادت، اعتقاد و همه امور زندگی معتدل است و چون مسلمانان در مسیر میانه قرار دارند میتوانند همه خطوط انحرافی چپ و راست را ببینند و شاهد سایر امتها باشند[۵۹]. برخی ذیل این آیه گفتهاند: اعتدال و وسط بودن امت اسلامی نشان هدایت این امت به وسیله خدای سبحان است و آنان در اعتقاد، میان افراط یعنی شرک و اعتقاد به تعدد خدایان و تفریط یعنی الحاد قرار دارند و در اخلاق بین حق روح و حق جسم جمع کرده و دارای اعتدالاند[۶۰]. بر پایه روایتی امام صادق(ع) در تبیین ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ ﴾ در آیه ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ﴾[۶۱] آنان را امتی میداند که اجابت دعوت ابراهیم برای آنها واجب شد و آنها امتی میانهرو و بهترین امتی هستند که برای مردم فرستاده شدهاند[۶۲].[۶۳]
انواع اعتدال
۱. اعتدال در عقیده: اعتدال در عقیده با اعتقاد به توحید و تسلیم در برابر حق تأمین میشود، چنانکه از حضرت ابراهیم(ع) که از برترین درجات توحید و تسلیم برخوردار است بارها با وصف "حنیف" یاد شده است ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۶۴]؛ ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾[۶۵] و از طریقی که پیامبران بر پایه یکتاپرستی بنا نهادهاند به "صراط مستقیم" تعبیر شده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴾[۶۶]، بنابراین، توحید میانه انکار خدا و شرک به خداست[۶۷] و هر کس به کفر و شرک آلوده باشد از مسیر و محدوده اعتدال خارج شده است: ﴿فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ ﴾[۶۸]، ﴿أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ﴾[۶۹] در آیه ﴿أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾[۷۰] اعتدال انسان مؤمن، به راه رفتن شخص ایستاده در راه مستقیم و انحراف کافر از اعتدال را به راه رفتن انسان نگونسار تشبیه کرده است؛ همچنین قرآن کریم، شرک به خدا و ایمان نیاوردن به آیات الهی را اسراف و خروج از مرز اعتدال دانسته و آن را عامل دشواری زندگی دنیا و عذاب دردناک و ماندگار آخرت میشمارد: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴾[۷۱] آیه ﴿كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴾[۷۲] منکران نبوت را مسرف و گرفتار ریب خوانده است[۷۳]
شماری از آیات قرآن کریم از اهل کتاب و مسیحیان میخواهد تا در باورهای خود معتدل و بر توحید و نفی شرک که از آموزههای ادیان الهی است پایبند باشند و به الوهیت عیسی و تثلیث که کفر به خدا و مصداق غلوّ در دین است معتقد نشوند: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً ﴾[۷۴] در آیات ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[۷۵]، ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۷۶] هم تأکید میکند که خروج از راه میانه توحید و اعتقاد به الوهیت مسیح و تثلیث، موجب شرک و کفر و غلوّ در دین است[۷۷]
از آثار خروج از اعتدال عقیدتی عذاب دشوار و ماندگار آخرت است: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴾[۷۸] آیات ﴿قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ﴾[۷۹] نیز به هلاکت و عذاب دنیوی جمعی از مسرفان اشاره دارد[۸۰]
۲. اعتدال در رفتار: انطباق رفتار با شریعت و نیز هماهنگی آن با عرف، معیار اعتدال رفتار است، بنابراین بر اساس آموزههای قرآن کریم هر عملی که از مصادیق بندگی خداوند به حساب آید دارای اعتدال است: ﴿وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴾[۸۱] در مقابل، هرگونه عصیان و نافرمانی پروردگار خروج از حدّ اعتدال و اسراف شمرده شده است، از همین رو خداوند در آیه ﴿الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ ﴾[۸۲] از گناهکاران با تعبیر اسرافکاران یاد کرده و آنان را به توبه فرا میخواند: ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا﴾[۸۳]
در آیه ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا ﴾[۸۴] نیز گناهان را اسراف دانسته و طلب آمرزش مؤمنان را از خداوند گزارش میکند. به گفته جمعی از مفسران اسراف در آیه شامل هر گونه افراط و تفریط میشود[۸۵]؛ همچنین در آیه ﴿وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴾[۸۶] کسانی را که غفلت بر دلشان چیره شده و از هوای نفس پیروی میکنند به افراط و خروج از حدّ میانه وصف کرده است و از پیامبر(ص) میخواهد از آنان اطاعت نکند. قرآن کریم بنی اسرائیل را از ریختن خون بیگناهان و فساد در زمین نهی کرده و از فساد و تبهکاری آنان به اسراف تعبیر میکند: ﴿ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴾[۸۷]، چنانکه خودکامگی و استکبار و عصیان و طغیان فرعون نیز اسراف، و فرعون از مصادیق مسرفان به شمار آمده است: ﴿وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ﴾[۸۸]، ﴿إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِّنَ الْمُسْرِفِينَ ﴾[۸۹].[۹۰]
از مصادیق اعتدال در رفتار، اعتدال در امور جنسی است. بر اساس آموزههای قرآن کریم مردان و زنان باید با ازدواج و تشکیل خانواده به نیازهای جنسی خود پاسخ دهند و هرگونه کامجویی جنسی خارج از چارچوب زندگی زناشویی افراط و خروج از حدّ اعتدال است، از همین رو قوملوط که زنان را وانهاده و به همجنسبازیگراییده بودند به شدت نکوهش شده و اسرافکار شمرده شدهاند: ﴿إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴾[۹۱] در ادامه آیات، فرجام رقتبار آنان را اینگونه بیان میکند: ﴿وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴾[۹۲]؛ آیات ۳۲﴿قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ﴾[۹۳] نیز نزول عذاب بر قوم لوط را گزارش میکند. این آیات نیز افراط و اسراف این قوم را یادآور شده است. آیه ﴿فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴾[۹۴] روابط جنسی خارج از حدود پذیرفته شده را تجاوز و خروج از اعتدال برمیشمارد.
بر اساس آموزههای قرآن کریم باید به هنگام عادت ماهیانه همسران در معاشرت با آنان اعتدل را رعایت کرد. در شأن نزول آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ﴾[۹۵] آمده که یهودیان معاشرت با زنان در دوران حیض را بهطور مطلق حرام و نصارا مطلقاً جایز میدانستند و حتی آمیزش درآن حالت را جایز میشمردند. مشرکان عرب به ویژه آنان که در مدینه زندگی میکردند تحت تأثیر یهود از زنان حایض جدا میشدند. هنگامی که در اینباره از پیامبر سؤال شد این آیه نازل گردید و از مسلمانان خواست تا راه میانه را برگزینند و در دوران قاعدگی فقط از آمیزش با آنان کناره گیرند[۹۶]
اعتدال در راه رفتن و در سخن گفتن و پرهیز از فریاد و صدای بلند نیز از مصادیق اعتدال در رفتار است که قرآن کریم در قالب اندرزهای لقمان به فرزندش بر آنها پای فشرده است: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ ﴾[۹۷] بر پایه روایتی از امیرمؤمنان(ع) رعایت حدّ متعارف و اعتدال در سخن گفتن و نیز اعتدال در راه رفتن از نشانههای جوانمردی شمرده شده است[۹۸].
اعتدال صدا در نماز نیز سفارش شده است؛ خدای متعال به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: نمازت را به صدای بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن و میان آن دو، راهی معتدل بجوی: ﴿وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ﴾[۹۹][۱۰۰]
اعتدال در عبادت نیز از آیات نخست سورهطه استفاده شده است. بر پایه روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پاهای پیامبر اکرم(ص) بر اثر ایستادن به نماز ورم میکرد و خداوند با فرو فرستادن این آیات از او خواست تا خود را بهتعب و رنج نیفکند[۱۰۱]: ﴿طه مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى إِلاَّ تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى﴾[۱۰۲] روایت فوق از ابنعباس نیز نقل شده است[۱۰۳].[۱۰۴]
۳. اعتدال در امور اقتصادی: این نوع از اعتدال خود دارای مصادیق گوناگونی است[۱۰۵]:
الف. اعتدال در بهرهگیری از نعمتهای دنیوی: در کسب ثروت نباید از مرزهای تعیین شده خارج شد، بلکه باید با توجه به حقوق دیگران اعتدال را رعایت کرد. آیه ﴿كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ ﴾[۱۰۶] استفاده از ثمره زراعت را جایز شمرده و سپس از اسراف نهیمیکند که بنابر یک احتمال اسراف در این آیه به معنای نپرداختن حقوق تهیدستان است[۱۰۷]. در آیه ﴿فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا ﴾[۱۰۸] نیز کسب مال از راهِ نامشروع و از جمله تصرف در مال یتیم اسراف و خروج از اعتدال شمرده شده است. در مقابل، ترک دنیا و عدم بهرهگیری از مواهب الهی نیز مذموم است، چنانکه قرآن کریم مسیحیان را به سبب گرایش به رهبانیت نکوهش میکند و رهبانیت را نه از جانب خدا بلکه ساخته و پرداخته مسیحیان میداند: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ ﴾[۱۰۹][۱۱۰]؛ همچنین قرآن از مؤمنان میخواهد در زمینه استفاده از نعمتهای حلال الهی جانب اعتدال را رعایت کنند و بیجهت آن را بر خود حرام نکنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴾[۱۱۱] بر اساس شأن نزول این آیه هنگامی که گروهی از صحابه تصمیم گرفتند از ترس قیامت لذتهای دنیا را ترک گویند و تنها به عبادت بپردازند پیامبر اکرم(ص) آنان را از این کار بازداشت و فرمود: من، هم تهجد میکنم و هم میخوابم؛ برخی روزها را روزه میدارم و بعضی را افطار میکنم، گوشت و چربی میخورم و با زنان خلوت میکنم، این سنّت من است و هر که از آن روی برگرداند از من نیست، آنگاه صحابه را گرد هم آورد و در اجتماع آنان فرمود: چرا گروهی زنان، طعامها، بوی خوش، خواب و سایر لذتهای مباح را بر خویش حرام کردهاند؟ بدانید که من شما را به زندگی همانند احبار و زهدپیشگان نصارا فرمان نمیدهم، زیرا در دین من پرهیز از خوردن گوشت و تحریم زنان و صومعهنشینی نیست. سیاحت امت من روزه و رهبانیت آنان جهاد است. خدای را بپرستید، به او شرک نورزید و حج و عمره بهجاآورید و نماز برپا دارید و زکات دهید و روزه ماه رمضان بدارید. همانا آنانکه پیش از شما بودند به جهت سختگیری بر خود هلاک شدند. آنان بر خود سخت گرفتند و خدا بر ایشان سخت گرفت. آن هنگام آیه فوق نازل شد[۱۱۲].
در آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴾[۱۱۳] و ﴿وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴾[۱۱۴] و ﴿يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴾[۱۱۵] بر استفاده از امور حلال فرمان داده است. البته انسان به هنگام برخورداری از نعمتهای دنیوی نباید در لذتهای زودگذر دنیوی فرو رود و در شادمانی افراط کند، زیرا موجب بیتوجهی انسان به آخرت و عمل صالح میگردد، چنانکه بنیاسرائیل به قارون مالاندوز گفتند: ﴿لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴾[۱۱۶] "فَرِح" صیغه مبالغه و به معنای کسی است که در شادمانی افراط کند[۱۱۷]، بنابراین، انسان میتواند درحالیکه برای آخرت و سرای باقی میکوشد از نعمتهای دنیوی نیز برخوردار باشد: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ﴾[۱۱۸].[۱۱۹]
ب. اعتدال در خوردن و آشامیدن: آیه ﴿وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴾[۱۲۰] پس از بیان جواز عمومی خوردن و آشامیدن رعایت اعتدال و پرهیز از پرخوری زیانبار[۱۲۱] را یادآور شده است در آیه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴾[۱۲۲] خداوند کسانی را که تفریط کرده[۱۲۳] و خوراکیها و نوشیدنیهای لذیذ و گوارا را بر خود حرام کردهاند نکوهش میکند. در آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۱۲۴] نیز پس از تجویز خوردن میوههای گوناگون از زیادهروی در مصرف "اسراف" نهی کرده است و در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۲۵] هم مؤمنان را از افراط در استفاده از نعمتهای حلال باز داشته است[۱۲۶].[۱۲۷]
افزون بر لزوم میانهروی در خوردن و آشامیدن باید در مصرف مال در همه امور زندگی اعتدال داشت، چنانکه بسیاری از مفسران برای اسراف در آیات فوق معنایی وسیع قائل شدهاند؛ آنان مواردی مانند تضییع و اتلاف مال، عدم استفاده از سرمایه[۱۲۸]، مصرف بیش از حدّ درآمد[۱۲۹] و مصرف بیش از حدّ نیاز[۱۳۰] را از مصادیق اسراف و خروج از میانهروی برشمردهاند. برخی از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴾[۱۳۱] نیز استفاده کردهاند که در بهرهگیری از امور حلال نباید از حد تجاوز کرد.[۱۳۲]
ج. اعتدال در انفاق: برگزیدن میانهروی و حدّ وسط در انفاق از ویژگیهای "عباد الرحمان" شمرده شده است؛ آنان در انفاق نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند، بلکه در میان اسراف "افراط" و اقتار "تفریط" راه میانه را برمیگزینند: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴾[۱۳۳] بر پایه روایتی امام صادق(ع) در تبیین میانهروی در این آیه مشتی ریگ برداشت و ابتدا مشت خود را محکم گرفت، بهگونهای که چیزی از آن نریخت و فرمود: این "اقتار" است. سپس مشتی دیگر برداشت و دست خود را گشود و همه را بر زمین ریخت و فرمود: این اسراف است و در مرتبه سوم مشتی برداشت و بخشی از آن را ریخت و قسمتی را نگاه داشت و فرمود: این "قوام" است[۱۳۴]؛ همچنین قرآن کریم پیامبر اکرم(ص) را به رعایت میانهروی در انفاق فرا میخواند و از او میخواهد تا دستش را بهگردنش زنجیر نکند؛ یعنی انفاق و بخشش را ترک نکند و در عین حال اهل گشاده دستی و اسراف هم نباشد، بهگونهای که بر اثر نداری و ناچاری از فعالیت باز ماند و خود را سرزنش کند: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ﴾[۱۳۵] برخی مفسران در توضیح این آیه گفتهاند: انفاق و صرف مال، در یک سوی آن بخلوآز است که برای نیازمندان و حتی صاحبمال زیانبار است، زیرا موجب نفرت متقابل مردم و صاحب مال از یکدیگر میشود و در سوی دیگر آن تبذیر و اسراف است که آن نیز زیانبار است، زیرا مال به دست نیازمند نمیرسد و درمسیر شایسته و مناسب هزینه نمیگردد و صرف مال در جایگاه مناسب آن، وضعیت میانهای است که مطلوب است و از مجموع دو نهی آیه استفاده میشود[۱۳۶].[۱۳۷]
بسیاری از مفسران گفتهاند: گشادهدستی زیاد اگر موجب ناتوانی شخص از پرداختن به دیگر تکالیف گردد از مصادیق اسراف در انفاق شمردهمیشود[۱۳۸].[۱۳۹]
قرآن در آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۴۰] نیز به انفاق مازاد بر نیازمندی سفارش میکند[۱۴۱]. در شأن نزول آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۱۴۲] گفتهاند که شماری از مسلمانان بیش از حد انفاق میکردند، بهگونهای که خود در اداره زندگی با مشکل مواجه میشدند و خداوند با نهی. آنان را از افراط در انفاق برحذر داشته است[۱۴۳].[۱۴۴]
اعتدال در حدود و قصاص و انتقام
- کیفر مجرم و انتقام از او باید عادلانه و متناسب با جرم باشد. قرآن کریم در صورت ارتکاب قتل عمد برای ولیّ مقتول، حق قصاص قرار داده و در اجرای حکم برای ولیّ دم افراط و خروج از اعتدال را جایز ندانسته است: ﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا ﴾[۱۴۵] و چون اعتدال در این مورد لازم است جایز نیست به جز قاتل، شخص دیگری کشته شود[۱۴۶] یا در برابر یک قتل بیش از یک نفر قصاص شود[۱۴۷]، مگر در صورتی که چند نفر در قتل مشارکت داشته باشند؛ همچنین پرهیز از افراط در این زمینه اقتضا دارد که کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول نباشد[۱۴۸]، بدن قاتل پس از کشته شدن مثله نشود[۱۴۹]، حکم قصاص پیش از صدور حکم قاضی اجرا نگردد[۱۵۰] و پس از گرفتن دیه، قاتل کشته نشود[۱۵۱]. بر اساس آیات ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴾[۱۵۲] انتقام از ستمگر جایز شمرده شده است. البته لازم است انتقام به مقدار ستم باشد و از افراط پرهیز گردد؛ ولی با وجود جواز انتقام، خداوند متعال به عفو و گذشت سفارش کرده است[۱۵۳]. قرآن کریم همچنین مقابله به مثل در صورت تجاوز مشرکان در ماههای حرام را جایز شمرده است، با این حال به رعایت تقوا و خارجنشدن از مسیر اعتدال هشدار داده است: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ ﴾[۱۵۴][۱۵۵]؛ همچنین خشم و کینه نسبت به گروهی نباید زمینه تجاوز و ستم به آنان شود، هرچند از مشرکان باشند: ﴿وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ ﴾[۱۵۶].[۱۵۷][۱۵۸]
عوامل خروج از اعتدال
- جهل: بر اساس آیه ﴿أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴾[۱۵۹] حضرت لوط(ع) جهالت قوم خود را عامل خروج آنان از اعتدال و گرایش آنان به همجنسبازی معرفی میکند.[۱۶۰].
- تمایلات نفسانی: قرآن کریم افراطگرایان را پیرو هوای نفس خویش معرفی میکند: ﴿وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴾[۱۶۱]، چنانکه هواپرستی را عامل انحراف جنسی شمرده است: ﴿وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيمًا ﴾[۱۶۲]؛ همچنین قرآن از مسیحیان میخواهد که در دین خود غلوّ نکنند و در پی هوا و هوس یهودیان که در دین خود غلوّ کرده و از حدّ اعتدال خارج شدهاند حرکت نکنند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ ﴾[۱۶۳].[۱۶۴]
- غفلت از یاد خدا: در آیه ﴿وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴾[۱۶۵] افراط گرایان را غافل از یاد خدا معرفی میکند.[۱۶۶]
بازتاب آیات اعتدال در اخلاق اسلامی
- توجه ویژه آیات و روایات به موضوع اعتدال گرچه در قالب کلید واژههای دیگری چون "قوام"، "قصد" و "استقامت" صورت گرفته، با این حال زمینهساز پیدایش اصطلاح اعتدال و طرح جدی آن در دانش اخلاق بوده است. دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانهروی در آن خصلت را اعتدال نامیده[۱۶۷] و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمردهاند. به گفته آنان انسان دارای قوای چهارگانه عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت است و سعادت و کمال انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگه داشته و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند. در نتیجه این تعادل، از قوه عاقله "حکمت" پدید میآید و از قوه عامله "عدالت" و از تعادل نیروی غضب، "شجاعت" و از تعادل نیروی شهوت "عفت" و پاکدامنی به دست میآید و اعتدال سه قوه اخیر در صورتی است که مطیع اوامر و نواهی عقل نظری باشند[۱۶۸]. البته برخی عدالت را تعادل و کمال همه قوای چهارگانه و حکمت را کمال عقل عملی دانستهاند[۱۶۹]، ازاینرو در صورت گرفتار آمدن به هریک از صفات ناشایست، راه درمان را با تقویت صفت مقابل تا حدّ رسیدن به حالت اعتدال دانستهاند[۱۷۰]. در این میان واجبات شرعی مانند روزه و انفاق، و باورهای دینی مانند توکل و زهد نقش بسزایی ایفامیکنند[۱۷۱]، بنابراین، معیار اعتدال، عقل و شرع معرفی شده[۱۷۲] و در واقع حالت اعتدال همان پایبندی به کتاب و سنت در رفتار و گفتار شمرده شده است[۱۷۳] که آیاتی همچون ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ﴾[۱۷۴] و ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴾[۱۷۵] به آن اشاره دارند[۱۷۶]؛ همچنین از این آیات برمیآید که انسان بر اثر سیر و سلوک اخلاقی همواره میتواند به اعتدال کامل نزدیکتر شود، گرچه کاملا به آن دست نیابد[۱۷۷]، بنابراین، راه سلوک همواره امتداد داشته و از مرحلهای به مرحلهای متعالیتر صعود میکند؛ همچنین در اخلاق اجتماعی مفهوم عدالت با این پیش فرض که عدل به معنای استواری در راه حق و نلغزیدن به سوی باطل است، به حالت اعتدال تفسیر شده است[۱۷۸]. در نگاهی کلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی میتوان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت روح و روان آدمی یاد کرد[۱۷۹] که هماهنگی میان خلقیات و رفتار انسان و در نتیجه آرامش و اطمینان را در پی دارد[۱۸۰]، بنابراین هرگونه اضطراب و پیدایش صفات نکوهیده اخلاقی مانند ترس و نفاق و جهل بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ میدهد[۱۸۱].[۱۸۲]
تنظیم آیات اعتدال به ترتیب مصحفیشان
- ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾[۱۸۳].
- ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۱۸۴].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۱۸۵].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱۸۶].[۱۸۷]
اعتدال در تفاسیر
شیخ طوسی در تبیان فی قوله: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ...﴾، فرموده که: حسین بن علی مغربی گوید: معنای ﴿مَا طَابَ﴾؛ یعنی زنانی که بالغ شدهاند، و مراد، منع از ازدواج با زن یتیم، پیش از بلوغ او است؛ زیرا (در این صورت) بر او ظلم وارد میشود؛ چون وقتی بالغ شد، خودش در قبول و انتخاب همسر مختار خواهد بود. گفته اند: معنای: ﴿مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾، چنین است: آن کسانی از زنان که برای شما حلال است بدون آن زنانی که بر شما حرام هستند، و تنها گفت: ﴿مَا طَابَ﴾ و نگفت: «من طاب»، هر چند که «من» برای ذویالعقول، و «ما» برای غیر ذویالعقول است، برای اینکه معنا چنین است: انكحوا الطيب؛ یعنی حلال این عده را؛ چون همه زنان حلال نیستند، و تقدیر آن چنین است: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى﴾ فتحرجتم فيهم، فكذلك فتخرجوا في النساء، فلا تنكحوا إلّا ما آمنتم به الجور فيه منهنّ ممّا أحللته لكم منهنّ من الواحدة إلى الأربع، و درباره: ﴿إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، فرموده: ﴿فَوَاحِدَةً﴾، منصوب است بنا بر آنکه مفعولبه باشد، و تقدیر آن چنین است: فإن خفتم ألا تعدلوا فيما زاد على الواحدة فانكحوا واحدة[۱۸۸]. همینطور فی قوله: ﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾، فرموده: اشاره به عقد یک زن است در صورت خوف از جور در زنان مازاد بر یکی، یا اکتفا نمودن به کنیزی میباشد که در تملک است[۱۸۹]. فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾ هم فرموده: یعنی هیچ یک از بندگان قادر نیست در بین زنان و همسران، محبت و تمایل یکسان و مساوی را نسبت به آنان نشان دهد؛ به گونهای که تمایل به یکی از آنان، مانند تمایل به دیگری باشد، و مراد از آن، نفی قدرت بر تساوی در نفقه، لباس و قسمت بین آنان نیست.
نیز فی قوله: ﴿وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾، تفسیر فرموده که: یعنی: و اگر اصلاح کنید در قسمت بین همسران و ایجاد یکسانی بین آنها در نفقه، لباس و معاشرت به معروف، و ترک نمایید میلی را که خداوند شما را از آن نهی نموده است، از برتری دادن یکی بر دیگری در آن، «﴿فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۱۹۰]. و فی قوله: ﴿لَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى﴾، فرموده: سه وجه در معنای آن هست: وجه اول: از هوای نفس در عدول از حق پیروی نکنید که در این صورت با ترک اقامه شهادت، ستم میکنید. وجه دوم: به سبب گریز از اجرای عدالت در ادای شهادت، پیروی هوای نفستان را نکنید. وجه سوم: پیروی هوای نفستان را نکنید، تا عدالت را جاری کنید[۱۹۱]. همچنین فی قوله: ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا﴾، فرموده: بغض قومی، شما را بر آن ندارد که در حکمتان در بین آنان و روش و سیرتتان نسبت به ایشان عدالت نکرده و بر آنان ظلم و ستم روا دارید. فی قوله: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾ هم فرموده: با هر کس خواه دوست باشد یا دشمن، با عدالت رفتار کنید که اجرای عدالت برای شما مؤمنان به تقوا نزدیکتر است[۱۹۲].
زمخشری در تفسیر کشاف، فی قوله: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ﴾، فرموده: اگر از ستم کردن در حق یتیمان خوف دارید، آنچه از زنان را که برای شما پسندیده است، دو تا، سه تا و چهار تا را به نکاح خود در آورید. همینطور فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا﴾، گفته: چنانکه از ترک عدل بین این تعداد زن میترسید، ﴿فَوَاحِدَةً﴾: پس ملزم هستید یا مختارید یکی را برگزینید و آن مجموع را رها کنید، پس امر کلاً بر مدار عدل است. بنابراین هر کجا عدل را یافتید، بر شماست که به آن عمل کنید[۱۹۳]. نیز فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، فرموده: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا﴾: و غیر ممکن است که بر اجرای عدل توانا باشید، ﴿بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، تا تساوی میل بدون کم و زیاد، در آنچه برای آنان واجب است، فراهم شود، پس به همین جهت تمام عدل و نهایت آن از شما رفع شده است. گفتهاند: معنای آن، عدالت داشتن در محبت است، و گفتهاند: البته، عدل بین آنان امری دشوار است؛ به آن اندازه از دشواری که در آن توهم ناتوانی میرود[۱۹۴].
همینطور فی قوله: ﴿قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ﴾، فرموده: ﴿قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾: تلاشگران در اقامه عدل باشید، تا ظلم و ستم نکنید، ﴿شُهَدَاءَ لِلَّهِ﴾: شهادتهای خود را برای رضای خدا اقامه کنید، همانگونه که شما را به اقامه آن امر نمودم. در قوله: ﴿أَنْ تَعْدِلُوا﴾ هم عدل و هم عدول در آن محتمل است؛ مثل اینکه گفته شود: فلا تتبعوا الهوى كراهة أن تعدلوا بين الناس او ارادة أن تعدلوا عن الحق: پیروی از هوای نفس نکنید به جهت ناخشنودی که از عدل بین مردم دارید، یا داشتن اراده اینکه از حق عدول کنید[۱۹۵]. نیز فی قوله تعالی: ﴿شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾، فرموده: دشمنی شما با مشرکان، شما را بر آن ندارد که عدل را رها کرده و بر آنان ظلم کنید؛ به این که در بعضی از آنان پیروز بشوید و کینههایی را که در قلوبتان است، تشفی بدهید. ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾، اول، آنان را از تحریک کینههایشان بر ترک عدل نهی نمود. پس از آن از لحاظ تأکید و تشدید، تصریح در امر به عدل را از سرگرفت. سپس وجه امر به عدل را که عبارت از: ﴿هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾ است، برای آنان بیان کرد؛ یعنی عدل نزدیکتر به تقوا و داخلتر در مناسبت با آن است[۱۹۶]. شُبّر در تفسیرش فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، فرموده: یعنی اگر میترسید که در نفقه این تعداد از زنان، عدالت نکنید، پس یک زن را به نکاح در آورید[۱۹۷].
نیز فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، فرمود: در مودت قلبی، یا در همه امور از جمیع وجوه قدرت آن را ندارید که در بین این تعداد از زنان، عدالت را رعایت کنید[۱۹۸]. همین طور فی قوله: ﴿لَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا﴾، فرموده: در شهادتتان از هوای نفس پیروی نکنید، تا اراده عدول از حق در شما پیدا شود، یا از اجرای عدالت در بین مردم اکراه داشته باشید[۱۹۹]. فی قوله: ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا﴾ هم فرموده: خشمتان از بغض کفار را با ترک عدل نسبت به آنها ظاهر نکنید[۲۰۰].
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله: ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا﴾، فرموده: یعنی ترس به سبب عدول از حق و قسط، به واسطه پیروی از هوای نفس و ترک شهادت برای خدای متعال است. پس ﴿أَنْ تَعْدِلُوا﴾، مفعول لاجله است، و ممکن است مجرور به تقدیر لام متعلق به اتباع باشد؛ یعنی: لأن تعدلوا[۲۰۱]. همچنین فی قوله: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۲۰۲]، فرموده: این آیه، نظیر آیه دیگر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۲۰۳] است و تفاوت این دو آیه در این میباشد که آیه نساء، در مقام نهی از انحراف از عدل در شهادت دادن است به واسطه پیروی از هوای نفس به جهت تمایل نشان دادن به مشهود له به سبب قرابت و نظیر آن. پس به آنچه به نفع آن خویشاوند است اما بر خلاف حق است، شهادت میدهد، و آیه مائده، در مقام رد انحراف از عدل در شهادت است به واسطه بغض و خشم شاهد نسبت به مشهود علیه، پس به نوعی علیه او اقامه شهادت میکند تا از وی انتقام گرفته و برای حق خود او را بازخواست نموده باشد. این اختلاف در بیان، سبب اختلاف در قیود دو آیه میگردد، چنانکه در آیه نساء فرمود: ﴿كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ﴾، و در آیه مائده فرمود: ﴿كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ﴾[۲۰۴].
در تفسیر نمونه فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، آمده: و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها به یک همسر قناعت نمایید[۲۰۵].
باز در این تفسیر سخنی تحت عنوان: «منظور از عدالت درباره همسران چیست؟» در ذیل تفسیر آیه: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، آمده که عیناً به نقل آن میپردازیم: اکنون پیش از آنکه فلسفه حکم تعدد زوجات را در اسلام بدانیم، لازم است این موضوع بررسی شود که منظور از عدالت که جزو شرایط تعدد همسر ذکر شده است، چیست؟ آیا این عدالت مربوط به امور زندگی، از قبیل: همخوابگی و وسایل زندگی، رفاه و آسایش است، یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانی نیز هست؟ شک نیست که عدالت در محبتهای قلبی، خارج از قدرت انسان است. چه کسی میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست، از هر نظر تحت کنترل در آورد؟ به همین دلیل رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه ۱۲۹ همین سوره نساء میفرماید: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾: شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبی) عدالت و مساوات را برقرار سازید. بنابراین محبتهای درونی، مادامی که موجب ترجیح بعضی از همسران بر بعضی دیگر از جنبههای عملی نشود، ممنوع نیست. آنچه مرد موظف به آن است، رعایت عدالت در جنبههای عملی و خارجی است.
از این بیان روشن میشود کسانی که خواستهاند از ضمیمه کردن آیه فوق: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، به آیه ۱۲۹: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾ چنین نتیجه بگیرند که تعدد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است؛ زیرا در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را برای مردان در این مورد امری محال دانسته است، سخت در اشتباهند؛ زیرا همان طور که اشاره شد، عدالتی که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است، عدالت در تمایلات قلبی است، و این از شرایط تعدد زوجات نیست و آنچه از شرایط است، عدالت در جنبههای عملی است. گواه بر این موضوع، ذیل آیه ۱۲۹ همین سوره است، آنجا که میگوید: ﴿فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ﴾؛ یعنی اکنون که نمیتوانید مساوات کامل در محبت را میان همسران خود رعایت کنید، لااقل تمام تمایل قلبی خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگری را به صورت بلاتکلیف در آورید. نتیجه این که: کسانی که قسمتی از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کردهاند، گرفتار چنان اشتباهی در مسألة تعدد زوجات شدهاند که برای هر محققی جای تعجب است. از این گذشته، از نظر فقه اسلامی و منابع مختلف آن در میان شیعه و اهل تسنن، مسأله تعدد زوجات با شرایط آن جای گفتوگو و چانه زدن نیست و از ضروریات فقه اسلام محسوب میشود»[۲۰۶].
همچنین فی قوله: ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا﴾، بیان داشته که: جمله ﴿تَعْدِلُوا﴾ ممکن است از ماده عدالت و یا از ماده عدول بوده باشد. اگر از ماده عدالت باشد، معنای جمله چنین خواهد بود: فلا تتبعوا الهوى لأن تعدلوا: از هواپرستی پیروی نکنید تا بتوانید اجرای عدالت کنید، و اگر از ماده عدول باشد، معنای جمله چنین است: فلا تبعوا الهوى في أن تعدلوا: از هواپرستی در مسیر انحراف از حق پیروی نکنید[۲۰۷].[۲۰۸]
اعتدال در تفاسیر روایی
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان، فی قوله: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، فرموده: محمد بن یعقوب با اسنادش از نوح بن شعیب و محمد بن حسن نقل کند که ابن ابی عوجاء از هشام بن حکم سؤال کرد: آیا خدای متعال احکم الحاکمین نیست؟ هشام گفت: بلی، او احکم الحاکمین است. پس از آن، از او درباره آیه: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾، پرسید که آیا این فرض نیست؟ هشام گفت: بلی. ابن ابی عوجاء گفت: پس سخن خدای عزوجل: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ﴾، چیست؟؛ یعنی حکیم این گونه سخن میگوید؟! هشام پاسخی نداشت، و لذا راهی مدینه شد و قصه را برای ابیعبدالله، امام صادق(ع)، بیان کرد و آن حضرت در جواب فرمود: « أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ يَعْنِي فِي النَّفَقَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ﴾، يَعْنِي فِي الْمَوَدَّةِ»: هشام میگوید: هنگامی که به پاسخ دادن با این جواب اقدام نمودم و آن را به ابنابیعوجاء خبر دادم، او گفت: والله، این پاسخ از خود تو نیست!»[۲۰۹]. باز بحرانی در تفسیر برهان فرموده: علی بن ابراهیم در تفسیرش آورده که مردی از زنادقه از اباجعفر احول، درباره فرق بین دو آیه پرسید: «﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ ثُمَّ قَالَ: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ...﴾ وَ بَيْنَ الْقَوْلَيْنِ فَرْقٌ؟». او گفت: پاسخی برای آن نداشتم تا اینکه در مدینه به خدمت ابیعبدالله، امام صادق(ع)، رسیدم و درباره آن سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «أَمَّا قَوْلُهُ: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا﴾، فَإِنَّهُ عَنَى فِي النَّفَقَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا﴾، فَإِنَّهُ عَنَى فِي الْمَوَدَّةِ فَإِنَّهُ لَا يَقْدِرُ أَحَدٌ أَنْ يَعْدِلَ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ فِي الْمَوَدَّةِ». اباجعفر احول گوید: (پس از شنیدن پاسخ) به سوی آن مرد (زندیق) مراجعت کرده و آن را به او خبر دادم. او گفت: مطلبی را که بیان کردی، از حجاز است[۲۱۰].
ابنجمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾، فرموده: در تفسیر عیاشی از هشام بن سالم آورده که از ابیعبدالله امام صادق(ع)، فی قوله تعالی: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، روایت شده که آن حضرت فرمود: «فِي الْمَوَدَّةِ»[۲۱۱]. همچنین فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، به نقل از مجمعالبیان فرموده: و در معنای آن گفته شده: هرگز قادر نیستید در همه امور از جمیع جهات از قبیل: نفقه، لباس، مسکن، مصاحبت، خوشرفتاری، معاشرت و غیر ذلک در بین زنانتان به طور مساوی و به عدالت رفتار کنید، و مراد این است که: امر را بر شما سبک نمیکند، بلکه آن را سنگین و دشوار مینماید، به واسطه تمایلی که شما نسبت به بعضی از آنان دارید: ﴿فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ﴾. پس با هوا و هوسهایتان نسبت به کسانی که محبتی ندارید، کمال عدول را روا ندارید تا در مورد مصاحبت با آنان، با ترک ادای واجب، از قبیل: حق قسمت، نفقه، لباس و معاشرت به معروف، بر خودتان ظلم و ستم کرده باشید. ﴿فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ﴾؛ یعنی در نتیجه، آن را که تمایل و علاقهای به او ندارید مانند کسی که بیشوهر یا زن شوهر مرده است، رهایش میکنید. از ابنعباس و دیگران، و از ابیجعفر، امام باقر، و ابیعبدالله، امام صادق(ع)، نیز این چنین روایت شده است[۲۱۲].
در تفسیر درالمنثور آمده که سعید بن منصور، عبد بن حمید، ابنجریر، ابنمنذر و ابن ابی حاتم از سعید بن جبیر اخراج نمودند که او گفت: بعث الله محمدا(ص) و الناس على امر جاهليتهم، الا ان يؤمروا بشيء و ينهوا عنه، فكانوا يسألون عن اليتامى و لم يكن للنساء عدد و لا ذکر، فانزل الله: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾، و كان الرجل يتزوج ما شاء فقال كما تخافون ان لا تعدلوا في اليتامى، فخافوا في النساء ان لا تعدلوا فيهن، فقصرهم على الاربع: خدا محمد(ص) را مبعوث نمود و در حالی که مردم در زندگی جاهلیشان بودند جز اینکه آنان به چیزی امر، و از چیزی نهی میشدند، پس درباره یتیمان سؤال میکردند و برای زنان نه تعدادی مطرح بود و نه ذکری. پس خدا نازل فرمود: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾، و مرد از زنان آنچه میخواست، به زوجیت خود در میآورد، پس فرمود: همچنانکه خوف دارید در مورد یتیمان که عدالت را رعایت نکنید، بترسید از اینکه در بین زنان هم رعایت عدالت نکنید. پس شمار آنان را به چهار تا محدود کرد[۲۱۳]. ابنمنذر فی قوله: ﴿وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ﴾، از ابن مسعود اخراج نمود که او گفت: فِي الْجِمَاعِ[۲۱۴]. ابنجریر، ابنمنذر، ابن ابیحاتم و بیهقی در سننش از ابنعباس درباره آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ...﴾، اخراج نمودند که او گفت: امر الله المؤمنين أن يقولوا بالحق و لو على انفسهم او آبائهم او ابنائهم؛ لا يحابوا غنيا لغناه، و لا يرحموا مسكينا لمسكنته، و في قوله: ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى﴾، فتذروا الحق فتجوروا ﴿وَإِنْ تَلْوُوا﴾: يعني السنتكم بالشهادة او تعرضوا عنها[۲۱۵].[۲۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۲.
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».
- ↑ مفردات، ص۵۵۳، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۶۱ـ۶۲، «فرط».
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».
- ↑ التعریفات، ص۳۸.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۲.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۳۱: مفتاح دارالسعاده، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۷۷ـ۷۷۸.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص: ۷۷۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۲.
- ↑ و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است؛ سوره فرقان، آیه: ۶۷.
- ↑ و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.
- ↑ و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است؛ سوره لقمان، آیه: ۱۹.
- ↑ و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه رهنمون گردد؛ سوره قصص، آیه: ۲۲.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۳.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴، ۱۰۳، ۱۹۵، ۲۲۲؛ نامه ۲۱، ۳۱، حکمت ۱۴۰.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۳.
- ↑ بام آن را برافراخت و آن را سامان بخشید.و شبش را تیره کرد و روزش را برآورد سوره نازعات، آیه: ۲۸ - ۲۹.
- ↑ آنکه آفرید و باندام ساخت؛ سوره اعلی، آیه: ۲.
- ↑ و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت؛ سوره شمس، آیه: ۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۲.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۳.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷.
- ↑ به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۰.
- ↑ و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۵.
- ↑ التحقیق، ج۲، ص۲۹۴ـ۲۹۵، «حنف».
- ↑ التحقیق، ج۲، ص۲۹۴ـ۲۹۵، «حنف».
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۳.
- ↑ «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم میپوشم و شما را به بوستانهایی در میآورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است» سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوسهای گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید» سوره مائده، آیه ۷۷.
- ↑ از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.
- ↑ و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه رهنمون گردد؛ سوره قصص، آیه: ۲۲.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۲۸۰.
- ↑ و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.
- ↑ و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است؛ سوره مائده، آیه: ۶۶.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۴۸۸.
- ↑ و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۵.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷.
- ↑ به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است و ستمگران را هیچ یاوری نیست. به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید. بنابراین آیا به سوی خداوند باز نمیگردند و از او آمرزش نمیخواهند؟ در حالی که خداوند آمرزندهای بخشاینده است.مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار بود؛ هر دو غذا میخوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن میداریم سپس بنگر به کجا باز گردانده میشوند!؛ سوره مائده، آیه: ۷۲ - ۷۵.
- ↑ ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سهگانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بیگمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
- ↑ ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سهگانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بیگمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره توبه، آیه: ۳۰.
- ↑ سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه: ۲۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۴.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷.
- ↑ سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۳.
- ↑ و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۴.
- ↑ و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت؛ سوره نساء، آیه: ۱۲۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۳؛ نمونه، ج۱۲، ص۳۴۲.
- ↑ سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد.کتابی استوار، تا از عذابی شدید از سوی او بیم دهد و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند؛ سوره کهف، آیه: ۱ - ۲.
- ↑ و خداوند میداند که هر مادینه چه در شکم دارد و بچّهدانها چه میکاهند و چه میافزایند و هر چیز نزد او اندازهای دارد؛ سوره رعد، آیه: ۸.
- ↑ الکاشف، ج۵، ص۴۰.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۵.
- ↑ و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.
- ↑ تفسیرالمنار، ج۲، ص۴ـ۵؛ المیزان، ج۱، ص۳۱۵؛ نمونه، ج۱، ص۴۸۷.
- ↑ الکاشف، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۱۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۵۳.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۵.
- ↑ ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۷.
- ↑ به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۰.
- ↑ بیگمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست؛ سوره آل عمران، آیه: ۵۱.
- ↑ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ ، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است؛ سوره مائده، آیه: ۱۲.
- ↑ آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیشتر از موسی در خواست شد؟ و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بیشک راه میانه را گم کرده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۸.
- ↑ آیا آنکه به روی درافتاده (و باژگون) راه میرود رهیابتر است یا آنکه استوار و بر راهی راست راه میرود؟؛ سوره ملک، آیه: ۲۲.
- ↑ و اینچنین ما آن کس را که گزافکاری کند و به نشانههای پروردگارش ایمان نیاورد کیفر میدهیم و بیگمان عذاب جهان واپسین سختتر و پایدارتر است؛ سوره طه، آیه: ۱۲۷.
- ↑ بدینگونه خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی مینهد؛ سوره غافر، آیه: ۳۴.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۶.
- ↑ ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سهگانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بیگمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۶.
- ↑ و اینچنین ما آن کس را که گزافکاری کند و به نشانههای پروردگارش ایمان نیاورد کیفر میدهیم و بیگمان عذاب جهان واپسین سختتر و پایدارتر است؛ سوره طه، آیه: ۱۲۷.
- ↑ «ابراهیم) گفت: ای فرستادگان به چه کار آمدهاید؟ گفتند: ما برای گروهی گنهکار فرستاده شدهایم. تا بر آنان سنگهایی از گل بباریم. که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانهدار شده است. آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم. و در آن نشانهای برای آنان که از عذاب دردناک میهراسند وانهادیم» سوره ذاریات، آیه ۳۱-۳۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۶.
- ↑ و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟؛ سوره یس، آیه: ۶۱.
- ↑ ای بندگان من که با خویش گزافکاری کردهاید؛ سوره زمر، آیه: ۵۳.
- ↑ بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزنده بخشاینده است؛ سوره زمر، آیه: ۵۳.
- ↑ پروردگارا! از گناهان ما و گزافکاریها که در کار خویش کردهایم در گذر؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۵.
- ↑ و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن؛ سوره کهف، آیه: ۲۸.
- ↑ آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند؛ سوره مائده، آیه: ۳۲.
- ↑ بیگمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود؛ سوره یونس، آیه: ۸۳.
- ↑ برتری جویی از گزافکاران بود؛ سوره دخان، آیه: ۳۱.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۷.
- ↑ شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید؛ سوره اعراف، آیه: ۸۱.
- ↑ و بر آنان بارانی (از سنگ- گل) باراندیم آنک بنگر سرانجام گنهکاران چگونه بود؛ سوره اعراف، آیه: ۸۴.
- ↑ «گفتند: ما برای (عذاب) قومی بزهکار فرستاده شدهایم تا بر آنان سنگهایی از گل بباریم که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانهدار شده است» سوره ذاریات، آیه ۳۲-۳۴.
- ↑ پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند؛ سوره معارج، آیه: ۳۱.
- ↑ و از تو درباره حیض میپرسند؛ بگو که آن، گونهای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند؛ سوره بقره، آیه: ۲۲۲.
- ↑ روضالجنان، ج۳، ص۲۳۰؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۱۸.
- ↑ و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است؛ سوره لقمان، آیه: ۱۹.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ به نمازت نه بانگ بردار و نه آن را بیآوا بخوان و میان آن (دو)، راهی (میانه) بگزین!؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۸.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۵۷؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۸۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۱۲۵.
- ↑ طا، ها.ما قرآن را بر تو فرو نفرستادهایم که به رنج افتی.جز اینکه یادکردی باشد برای آن کس که (از خداوند) میترسد؛ سوره طه، آیه: ۱ - ۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۵۴۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۸.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۸.
- ↑ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۱.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۲۹۶؛ تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد؛ سوره نساء، آیه: ۶.
- ↑ سوره حدید، آیه: ۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵ـ۳۶۶؛ نمونه، ج۲۳، ص۳۸۵.
- ↑ ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد؛ سوره مائده، آیه: ۸۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۶۴؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۳۹ـ۱۴۶.
- ↑ هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۲.
- ↑ و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید؛ سوره مائده، آیه: ۸۸.
- ↑ ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کاری شایسته کنید که من به آنچه میکنید دانایم؛ سوره مؤمنون، آیه: ۵۱.
- ↑ سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد؛ سوره قصص، آیه: ۷۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۱۷۷؛ التحریر والتنویر، ج۲۰، ص۱۷۸.
- ↑ و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن؛ سوره قصص، آیه: ۷۶.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۴۹.
- ↑ بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد؛ سوره اعراف، آیه: ۳۱.
- ↑ احکامالقرآن، جصاص، ج۳، ص۵۲؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۳۸.
- ↑ بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم؛ سوره اعراف، آیه: ۳۲.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۸، ص۲۱۴؛ تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۸.
- ↑ «و اوست که باغهایی با داربست و بیداربست و خرمابن و کشتزار با خوردنیهایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
- ↑ «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸ـ۵۷۹؛ تفسیر مراغی، ج۷، ص۱۱.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۰.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
- ↑ ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد؛ سوره مائده، آیه: ۸۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۰.
- ↑ و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است؛ سوره فرقان، آیه: ۶۷.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
- ↑ و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی؛ سوره اسراء، آیه: ۲۹.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۷۳؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰؛ ج۶، ص۶۳۵.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۰.
- ↑ الکافی، ج۲،ص۵۴؛ کنزالعرفان، ج۹، ص۴۲۵ـ۴۲۶.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۱.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۵۵۸.
- ↑ «و اوست که باغهایی با داربست و بیداربست و خرمابن و کشتزار با خوردنیهایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۵، ج۸، ص۸۱ـ۸۲؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۱.
- ↑ و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است؛ سوره اسراء، آیه: ۳۳.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ جامع البیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۵؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۷، ص۳۲۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) میستانند. و کیفر هر بدی بدییی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد؛ سوره شوری، آیه: ۳۹ - ۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۵۱.
- ↑ پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۶۳.
- ↑ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ سوره مائده، آیه: ۲.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۲.
- ↑ آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو میآورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی میورزید؛ سوره نمل، آیه: ۵۵.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۲.
- ↑ و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن؛ سوره کهف، آیه: ۲۸.
- ↑ و آنان که از شهوتها پیروی دارند میخواهند که شما به کجروی سترگی بیفتید؛ سوره نساء، آیه: ۲۷.
- ↑ بگو ای اهل کتاب! در دین خود ناحق غلو نورزید و از هوسهای گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید؛ سوره مائده، آیه: ۷۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۲.
- ↑ و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن؛ سوره کهف، آیه: ۲۸.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۲.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۳۰؛ مدارج السالکین، ج۱، ص۴۰۴؛ اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۶.
- ↑ اسفار، ج۴، ص۱۱۶؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۳۷، ۶۸، ۸۴، ۹۳.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۹۲.
- ↑ معارج القدس، ص۷۸، ۸۲ـ۸۳.
- ↑ روضة المحبین، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ معارجالقدس، ص۸۸ـ۸۹.
- ↑ کتاب الاستقامه، ج۱، ص۳.
- ↑ پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن؛ سوره هود، آیه: ۱۱۲.
- ↑ راه راست را به ما بنمای؛ سوره فاتحه، آیه: ۶.
- ↑ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۷؛ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ التعریفات، ص۱۹۲؛ امراضالقلوب، ج۱، ص۶.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۷۸؛ التعریفات، ص۱۸۲.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ مفردات، ص۵۳۷ـ۵۳۸، «ظلم»، ص۶۳۶، «فسد»؛ التوقیف، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «اعتدال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۵۳.
- ↑ «و اگر میهراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که میپسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیکتر است» سوره نساء، آیه ۳.
- ↑ «و هرگز نمیتوانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۷۰.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۱۰۵ و ۱۰۷.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۱۰۵ و ۱۰۷.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۳۵۶.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۳۵۶.
- ↑ تبیان، ذیل آیه شریفه.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۴۹۶-۴۹۷.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۶۸.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۷۰.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۹۸.
- ↑ تفسیر شبّر، ص۱۷۹.
- ↑ تفسیر شبر، ص۲۲۸.
- ↑ تفسیر شبر، ص۲۳۰.
- ↑ تفسیر شبر، ص۲۴۷.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۱۴.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۲۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۵۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۶۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۷۱-۱۷۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۴۳۹، حدیث ۳۶ و ص۵۵۸، حدیث ۶۰۱؛ برهان، ص۲۰۹.
- ↑ مجمع البیان، ذیل آیه ۱۲۹ سوره نساء؛ برهان، ص۲۰۹.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۹، حدیث ۶۰۳.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۹، حدیث ۶۰۳.
- ↑ درالمنثور، ج۲، ص۱۱۸.
- ↑ درالمنثور، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ درالمنثور، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۷۸.