تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
مهمتر از همه، شکلگیری [[دولت]] با عناصر اصلی آن، یعنی [[رهبری]]، [[امت]] و [[سرزمین]] است، در این دولت، رهبری با [[رسول خدا]] است که مورد پذیرش همه گروهها و [[قبایل مدینه]] است؛ سرزمین این دولت در ابتدای کار، [[شهر]] یثرب یا مدینةالنبی و اطراف آن است. و امت تنها اختصاص به [[مسلمانان]] مدینه ندارد؛ بلکه [[مهاجرین]]، [[انصار]] ([[اوس و خزرج]])، [[یهود]] هم [[پیمان]] اوس و خزرج ([[بنیالنجار]]، [[بنیالحارث]]، [[بنیساعده]]، [[بنیجشم]]، بنیالاوس و [[بنیثعلبه]]) یهود خارج مدینه و [[مشرکین]] داخل و خارج مدینه را نیز شامل میشود. چنانچه اهالی مدینه همه تحت عنوان [[امت واحده]] قرار میگیرند<ref>رجوع کنید به: المحامی احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۵.</ref> | مهمتر از همه، شکلگیری [[دولت]] با عناصر اصلی آن، یعنی [[رهبری]]، [[امت]] و [[سرزمین]] است، در این دولت، رهبری با [[رسول خدا]] است که مورد پذیرش همه گروهها و [[قبایل مدینه]] است؛ سرزمین این دولت در ابتدای کار، [[شهر]] یثرب یا مدینةالنبی و اطراف آن است. و امت تنها اختصاص به [[مسلمانان]] مدینه ندارد؛ بلکه [[مهاجرین]]، [[انصار]] ([[اوس و خزرج]])، [[یهود]] هم [[پیمان]] اوس و خزرج ([[بنیالنجار]]، [[بنیالحارث]]، [[بنیساعده]]، [[بنیجشم]]، بنیالاوس و [[بنیثعلبه]]) یهود خارج مدینه و [[مشرکین]] داخل و خارج مدینه را نیز شامل میشود. چنانچه اهالی مدینه همه تحت عنوان [[امت واحده]] قرار میگیرند<ref>رجوع کنید به: المحامی احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۵.</ref> | ||
===مراعات امور مربوط به [[حاکم]] [[دینی]]=== | |||
[[رفتار پیامبر]] به عنوان حاکم دینی، الگوی رهبری و [[زعامت]] در [[جامعه اسلامی]] به شمار میرود؛ چنانچه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>؛ به [[تحقیق]] که [[سیره پیامبر]] [[خدا]] برای شما الگوی نیکویی است. | |||
از جمله اموری که آن [[حضرت]] با رعایت آنها معیارهای مطلوب [[رهبری اسلامی]] را ارائه نمودهاند؛ عبارتند از: | |||
[[عدالت]]: عدالت، [[ملکه نفسانی]] است که در پرتو آن، [[انسان]] از مسیر [[طاعت]] [[خداوند]] گامی پس و پیش نمیگذارد. در مفهوم [[اجتماعی]]، رعایت جایگاه [[واقعی]] امور و مناسبات اجتماعی و انطباق با [[اراده حق تعالی]] و [[قوانین]] منتسب به او، از ملاکهای [[برقراری عدالت]] هستند. رسول خدا{{صل}} در رأس [[حکومت اسلامی]]، عالیترین مراتب عدالت را در حوزه اجتماعی به [[اجرا]] درآوردند. نمونههایی از عدالت و [[عدالتخواهی]] [[پیامبر]] عظیمالشأن؛ عبارتند از: [[اجرای حد]] [[شرعی]] بر [[زن]] مخزومیه با اینکه از [[قبیله]] پرنفوذی بود. همچنین [[آمادگی]] آن [[حضرت]] برای [[قصاص]] در روزهای پایانی [[عمر]]<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۵۱ - ۵۲.</ref> و رعایت [[عدالت]] در تقسیم [[غنایم]] از نمونههای روشن آن است. | |||
مردمی بودن: بررسی [[تاریخ]] [[حیات]] [[پیامبر اسلام]] نشان میدهد که وی بیش از هر کس با خصوصیات [[روحی]]، [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] آشنا بوده است و به همین علت آن حضرت، میتوانست با هر کس به اندازه ظرفیت [[فکری]] و روحی او سخن گفته و با او برخورد نماید. مضافاً بر اینکه [[اسلام]] [[دینی]] است برای همه مردم و [[رهبر]] آن نمیتواند جدای از مردم و [[بیگانه]] از مسایل و [[مشکلات]] آنها [[زندگی]] کند؛ از همینرو [[رسول گرامی اسلام]] با مردم زندگی میکرد و از نظر معیشتی در حد ضعیفترین و فقیرترین آنها از [[مواهب مادی]] بهرهمند بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۱؛ حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص۲۴.</ref>. | |||
جاذبههای اخلاقی: یکی از رموز [[موفقیت]] پیامبر اسلام، [[خلق و خوی]] کریمانه آن حضرت، به ویژه [[حلم]] و [[بردباری]] و [[نرمش]] آن بزرگوار در برخورد با [[اعراب]] تندخوی [[عصر جاهلیت]] بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹.</ref> که نقش مهمی در جذب و [[سازماندهی]] آنان برای تشکیل نخستین هسته [[حکومت اسلامی]] داشت. بیشک اگر این [[جاذبه]] در [[پیامبر]] نبود، مردم وی را تنها میگذاشتند. [[خداوند متعال]] برای تقویت هرچه بیشتر این جاذبه، به پیامبرش توصیه میکند که خطاهای [[امت]] را با دیده [[عفو]] و اغماض بنگرد و در [[کارها]] با آنان [[مشورت]] نماید؛ چناچه در [[قرآن]] میخوانیم: | |||
{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
پیامبر اسلام در این زمینه چنان به کمال رسید که [[خدای متعال]] او را مورد [[ستایش]] قرار داد و فرمود: | |||
{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. | |||
[[اخلاق]] نیکوی [[رسول خدا]]{{صل}} سبب شده بود که آن [[حضرت]] به شدت مورد علاقه [[مردم]] قرار گرفته و [[محبت]] و [[عشق]] او در عمق [[جان]] و [[وجدان]] مردم [[نفوذ]] کند؛ از همین رو [[دشمنان]]، او را متهم به [[جادوگری]] میکردند<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۶۸.</ref>. | |||
پیشگامی در عمل: در الگوی [[رهبری اسلامی]]، [[شایستهترین]] فرد برای [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]]، کسی است که در انجام [[خوبیها]] و عمل به [[ارزشها]] و اموری که همگان را بدان توصیه میکند، خود پیش قدم باشد، رسول خدا{{صل}} همانطور که در اخلاق سرآمد [[بشریت]] بود، در عمل به [[شعارها]] و توصیهها نیز از دیگران گوی [[سبقت]] را میربود؛ | |||
چنانچه اگر [[شعار]] [[توحید]] میداد، خود نخستین [[موحد]] بود و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، جز [[خدا]] [[تکیه]] گاهی نمیشناخت. و اگر مردم را به [[عبادت]] و [[شب زندهداری]] [[دعوت]] مینمود، خود بیش از همه به عبادت میپرداخت و همین طور اگر به [[عدالت]] توصیه میفرمود، بیش و پیش از دیگران عدالت را درباره خود و [[نزدیکان]] خویش [[اجرا]] میکرد و آنگاه که شعار [[حمایت از مستضعفان]] میداد، خود همانند یک [[مستضعف]] [[زندگی]] میکرد<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۷۴.</ref>. تا آنجا که [[امام باقر]]{{ع}} [[سوگند]] یاد میکند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از [[زمان]] [[بعثت]] تا پایان زندگی، سه [[روز]] متوالی از نان گندم [[سیر]] نشد<ref>کافی، ج۸، ص۱۰۰.</ref>. | |||
[[استقامت]] و [[پایمردی]]: [[رسول گرامی اسلام]] که [[رهبری]] بشریت را به سوی کمال مطلوب، [[سعادت]] و [[تکامل]] مادی و [[معنوی]]، [[هدف]] خود قرار داده است، خود بیش و پیش از دیگران به هدفش [[ایمان]] دارد و حاضر است در [[راه]] تحقق آن، تمامی [[سختیها]] را [[تحمل]] نماید<ref>رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۵۸.</ref>. [[خداوند متعال]] در [[سوره احقاف]]، به [[پیامبر اسلام]] توصیه میکند که در برخورد با [[مشکلات]]، همچون سایر [[انبیای بزرگ]] [[الهی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] پیشه نماید؛ چنانچه فرموده است: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>. | |||
همچنین در [[سوره هود]] میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>. | |||
استقامت [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها در مقابل تهاجمات [[دشمنان اسلام]] و [[توحید]] و [[پایداری]] در [[نبردها]] و مشکلات [[جامعه]] بود؛ بلکه با [[ایستادگی]] در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه [[شخصیت]] قدسی آن [[حضرت]]، [[صلابت]] و [[پایمردی]] بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را [[دروغگو]]، [[مجنون]] و شاعر خواندند<ref>برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر{{صل}}؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۶.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۲
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، به این معناست که سیر پیدایش، رشد و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تا کنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، حکومت اسلامی پیامبر اسلام(ص)، نظام خلافت و نظام امامت، بررسی نمود.
حکومت اسلامی پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اسلام، در زمان و مکانی به رسالت مبعوث شدند که از منحطترین دورانهای تاریخ بشر به حساب میآید. امیرالمؤمنین علی(ع) این عصر را چنین توصیف میفرماید: “خداوند محمد(ص) را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند، بیم دهد و بر آنچه به او نازل میشد، امین بود و شما ای گروه عرب در آن دوران پیرو بدترین آیین بوده و در بدترین سرزمین سکونت داشتید. بین سنگهای خشن و مارهای گزنده استراحت میکردید. از آبهای تیره و لجن نوشیده و غذاهای خشن میخوردید. خون همدیگر را میریختید و از خویشاوندان دوری میکردید. بتهایی در میان شما علم شده بود و به گناهان تعلق پیدا کرده و بدانها خو گرفته بودید”[۱].
رسالت پیامبر که با دعوت به توحید و نفی شرک و بتپرستی آغاز گردید، با مقاومت قدرتهای سیاسی و اقتصادی آن عصر مواجه شد، این کانونهای قدرت در اختیار دو جریان نیرومند قرار داشت؛ یکی، رؤسای قبایل که به طور موروثی فرمانروایی را برعهده داشتند. و دیگری ثروتمندان که از راه تجارت و رباخواری به اموال فراوانی رسیده بودند. این دو گروه با اینکه از نظر ساختمان اجتماعی دارای تفاوت بسیار بودند؛ اما از آنجا که منافع آنها به هم گره خورده بود، با پشتیبانی هم، نظام طبقاتی و منحط و ظالمانهای پدید آورده بودند. نظامی آن چنان سخت و متعصب و پایبند به سنتها که حتی با شناختی که از صداقت، امانت و زندگی پاک پیامبر، داشتند، با گذشت سیزده سال از آغاز بعثت، تنها جمع اندکی به اسلام گرویده و حاضر شدند به روابط جاهلی و سنتهای قبیلهای گذشته، پشت کنند. ایمان آورندگان نخستین، کمتر از قریش و عمدتاً از میان طبقات پایین و از بردگان و جوانان بودند؛ بنابراین خداوند نیز از پیامبرش میخواهد که مراقب افراد ضعیف، که به او ایمان آوردهاند، باشد و خطاب به او میفرماید: “کسانی را که هر صبح و شام پروردگار خود را میخوانند و طالب خشنودی او هستند از خود مران، نه چیزی از حساب آنها بر عهده تو و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان است. اگر آنها را طرد کنی، در زمره ستمکاران خواهی بود”[۲]. در آغاز رسالت، تبلیغ و دعوت به اسلام در مکه به صورت پنهانی و سرّی انجام میشد[۳] تا آنکه با نزول آیاتی چون: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۴] دعوت علنی آغاز گردید و پیامبر گرامی تمامی همت و تلاش خویش را برای هدایت نزدیکان و خویشاوندان به کار بستند[۵]. ولی وابستگیهای قبیلهای و منافع مادی، باعث شد که بسیاری از فامیلهای نزدیک پیامبر نیز از پذیرش دعوت امتناع کنند[۶].
علنی شدن دعوت، واکنشهای شدید قریش و فشارهای طاقت فرسایی؛ چون: شکنجه و کشتار یاران، اخراج از شهر، محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی را برای پیامبر و یاران وی به همراه داشت. سختگیریهای قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان باعث شد که رسول خدا “مهاجرت” از مکه را مطرح نمایند تا جان و ایمان مسلمانان از دسترس قریش و آزار و اذیت آنان در امان باشد؛ بنابراین دستهای از مسلمانان در سال پنجم بعثت و گروه دیگری پس از آن، به سرپرستی جعفر بن ابیطالب، رهسپار کشور حبشه گردیدند. انتخاب حبشه، پیشنهاد رسول خدا(ص) بود. آن حضرت در وصف نجاشی، پادشاه حبشه، فرمود: “در آنجا پادشاهی است که نزد وی بر کسی ستم نمیرود و آنجا، سرزمین راستی است”[۷]. در نوبت دوم، مهاجرین بیش از ۸۲ نفر بودند و تلاش نمایندگان قریش نزد نجاشی برای بازگرداندن آنان نتیجه معکوس داد. مسلمانان اجازه یافتند که در سرزمین حبشه آزادانه زندگی کنند و آیینهای مذهبی خود را به جای آورند[۸]. این حادثه، نشان داد که رسول خدا توانایی خروج از بنبست، را داشته و از این طریق توانسته، بحران اوجگیری فشار و شدت عمل مشرکین را به نفع مسلمین حل نماید. مضافاً بر اینکه درس آموزی بزرگی برای تاریخ اسلام به شمار میرود که مسلمانان نباید خود را پایبند خاک و آبی خاص بدانند و اگر محیطی مسلمین را تحمل نمیکرد و مانع پیشرفت و حیات اسلامی بود، لازم است که، آن دیار را ترک گفته، سرزمین مناسب و مساعدی را برای اقامت انتخاب نمایند.
هجرت به حبشه آزمونی بود که ثمرات نیک آن، تصمیم هجرت به مدینه را آسانتر نمود. در یثرب نیز، دو قبیله بتپرست به نام “اوس” و "خزرج" از عرب قحطانی سکونت داشتند که جنگهای دائمی و خونینی بین این دو قبیله وجود داشت، آنان دریافتند که در صورت ادامه همین روند، یهودیان ساکن یثرب؛ چون: “بنینظیر” و “بنیقریظه” جرأت یافته، بر آنان غالب خواهند شد؛ بنابراین به دنبال هم پیمانانی میگشتند تا اینکه خداوند ایشان را هدایت نموده، با رسول خدا و آیین او آشنا شدند و در سال دوازدهم بعثت، حدود دوازده نفر از اهل مدینه در عقبه منی با رسول خدا بیعت کردند؛ سپس در سال سیزدهم بعثت، جمع بیشتری از اهل یثرب، در موسم حج به مکه رفتند و “بیعت دوم عقبه” به وقوع پیوست. زمانی بیعت عقبه دوم، واقع شد که مردم مدینه به اسلام توجه کرده و به پیامبر و آیین او گرایش پیدا نموده و از مبلّغینی؛ چون: مصعب بن عمیر به خوبی استقبال نمودند؛ بنابراین اگرچه محتوای اولین بیعت، اعتقادی، اخلاقی بود؛ اما بیعت دوم، بر مقولههای سیاسی اجتماعی تأکید داشت. چنانچه آنان تعهد کردند که پیامبر را در مقابل دشمنان یاری نموده تا پای جان از او حمایت نمایند و از اطاعت وی سرپیچی نکنند، و رسول خدا نیز خود را از آنها دانسته، فرمود: “خون من، خون شما و حرمت من حرمت شماست، من از شمایم و شما از منید، با هر که با شما بجنگد، میجنگم و با هر که با شما بسازد میسازم”[۹].
بنابراین هجرت به مدینه انجام شد و سرآغاز فصل نوینی در رسالت نبوی و حیات سیاسی اسلام قرار گرفت و استقرار رسول خدا و مهاجرین در مدینه، فرصت پایهریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پیریزی شالودههای حکومت دینی در مدینه گردید عبارت بودند از:[۱۰]
جلب همراهی و پذیرش مردم
پیش از این بیان شد، وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت نمودند، برای ایشان اطمینان حاصل شد که واقعاً یاران وفادار و آماده پیکاری، وی را در مصاف با دشمنانش یاری خواهند رساند. در بیعت عقبه دوم، که جمعی از مردان و زنان یثرب متعهد شدند که آن حضرت را تبعیت نموده، با دشمنان وی پیکار نمایند و تا پای جان از پیامبر دفاع کنند[۱۱]، بخش عمدهای از این زمینه را فراهم نمود.[۱۲]
برقراری وحدت اجتماعی در مدینه
جامعه نوپای مدینه، با وجود دشمن سرسختی، چون قریش بیش از هر چیز به سازماندهی و انسجام، نیازمند بود؛ بنابراین “نگاه به درون” و برقراری وحدت در جامعه مدینه را، میتوان خط مشی کلی و استراتژی پیامبر اکرم(ص) در سالهای نخست هجرت دانست. یکی از اقداماتی که در این مسیر صورت گرفت، پیوند “اخوت” بین مؤمنین مهاجر و انصار بود که در راه حق یکدیگر را یاری دهند و پس از مرگ از یکدیگر ارث ببرند. اینان نود یا صد نفر بودند نیمی از مهاجران و نیمی از انصار، رسول خدا(ص) به آنان فرمود: «تأخوا في الله اخوين اخوين»؛ در راه خدا، دو نفر دو نفر با هم برادری کنید. سپس، دست علی بن ابیطالب(ع) را گرفت و فرمود: «هذا أَخِي» این برادر من است[۱۳]. حکم توارث ناشی از عقد اخوت با نزول آیه: وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ[۱۴]، بعد از جنگ بدر منسوخ گردید.
اقدام بعدی، تغییر ساختار قبیلگی بود؛ البته هر چند تعرض آشکار و مستقیم به ساخت قبیله صورت نگرفت؛ اما پیمان عمومی مدینه، که در آن مرزهای اعتقادی وسیعتری فراروی قبایل قرار گرفت و حقوق اجتماعی تعریف شده در آن، به طور کلی مخالف با حقوق پذیرفته شده میان قبایل بود، زمینهساز تحول اساسی در بافت زندگی قبیلگی گردید؛ همچنین مکانیزم حل اختلافات، متفاوت و متعارض با نظام قبیلهای، به خدا و رسول او سپرده شد. اقدام سوم، تنظیم روابط با یهودیان ساکن در مدینه بود. یهودیان مدینه از جایگاهی برخوردار بودند که نقش آنان نباید نادیده گرفته میشد؛ چون آنان پیرو دین الهی بوده و از موفقیت اقتصادی خاصی برخوردار بودند و روابط تجاری نزدیکی با قریش داشتند؛ از این رو، در پیمان با یهودیان، آنان بخشی از امت واحده نامیده شدند.
موارد عمده این پیمان عبارتست از:
- مسلمانان و یهودیان، مانند یک ملت در مدینه زندگی میکنند.
- مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
- در موقع پیشامد جنگ، هر کدام از این دو، دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد.
- هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
- قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
- چون مدینه شهر مقدسی؛ است از هر دو ناحیه مورد احترام و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
- در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف رسول خدا خواهد بود.
- امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد[۱۵].
بنابراین، با تدبیر رسول خدا زمینههای اختلاف و نزاع از جامعه نوبنیاد مدینه برچیده شد و پایههای دولت اسلامی به رهبری رسول خدا(ص) استوار گردید.[۱۶]
مسجد، پایگاه اجتماعی مسلمانان
پیامبر خدا(ص) در ابتدای ورود به مدینه، زمینی را در مقابل خانه ابوایوب انصاری خریداری نموده و در آن مسجدی بنا نمودند[۱۷]. مسجد علاوه بر مکانی برای عبادت و پیوند با خدا و برقراری نمازهای جمعه و جماعات به مثابه پایگاه حکومتی نیز به شمار میرفت؛ چنانچه مسجد در آغاز، “دارالحکومه”، “مدرسه” و حتی محل غنایم و مالیاتی بود که جمع شده و در آنجا نگهداری میشد و نخستین زندان دولت جدید نیز، در گوشهای از مسجد بود[۱۸].[۱۹]
ریشهکنی تبعیض
از صریحترین و پرجاذبهترین پیامهای اسلام در آغاز رسالت، نفی تبعیض و برتری جوییهای طبقاتی و نژادی بود که جامعه بشری را به شدت رنج میداد. در ایران آن روز جامعه انسانی طبقاتی شده و به صورت فرهنگ غالب در آمده بود. [داشتن] سواد و به دست گرفتن مناصب حکومتی، خاص طبقات بالای جامعه بود. مشهور است که فرزند پینهدوزی علاقمند به تحصیل علم بود؛ ولی انسداد طبقاتی اجازه تحصیل علم به طبقه پیشهوران جزء را نمیداد و با اینکه حاضر به پرداخت مبلغ هنگفتی پول گردید که سخت مورد نیاز حکومت بود، با این حال به وی اجازه تحصیل ندادند. مغرب زمین هم که از پیشینه طولانی تاریخی در تمدن و نظام اجتماعی برخوردار بود، وضعی بهتر از ایران نداشت. مالکان بزرگ، خاندانهای سلطنتی و ارباب کلیسا، حقوق اجتماعی و شهروندی را در انحصار خود داشته، طبقات پایین جامعه و بردگان و زنان در محرومیت کامل از حقوق شهروندی به سر میبردند[۲۰]. رسول خدا به روابط انسانی و مناسبات اجتماعی سازماندهی جدید دادند که در آن، هیچ کدام از عوامل ثروت، خاندان و قبیله، رنگ پوست و نژاد، ملاک موقعیت اجتماعی نبود و به راحتی ارباب و برده در یک صف کنار هم جا میگرفتند؛ از همین رو، پیش از همه، بردگان و قشر محروم و مستضعف جامعه به پیام آسمانی اسلام لبیک گفتند.[۲۱]
استقرار نظامات اسلامی
با تثبیت حکومت، رسول خدا(ص) به تدریج، برقراری سازوکارهای متناسب با جامعه اسلامی و نظامهای سیاسی - اجتماعی لازم، را در دستور کار خود قرار داد که از آن میان، میتوان به جمعآوری و صرف زکوه، قضاوت در حل مناقشات بین مردم، اعزام و نصب والی به مناطق و بلاد تابعه حکومت مدینه، سازماندهی نیروی نظامی و فرماندهی جنگها و سریّهها اشاره نمود. سیستم حکومتی جدید، توجه خاصی به قدرت عالی مرکزی داشت و حاکمیت بر جامعه اسلامی را از آن خدا میدانست و پیامبر به عنوان فرستاده و حامل وحی و اجراکننده فرمان الهی، ولایت عینی جامعه را از طرف خداوند بر عهده داشت. قضاوت در اختیار رسول خدا(ص) بود و ایشان، نزاع و نابهسامانیهایی را که امنیت جامعه را تهدید میکرد، برطرف مینمود. داوری رسول خدا، تنها شامل مسلمانان[۲۲] نبود؛ بلکه یهودیان مدینه، مشرکان قریش و مردم یثرب را که از ایشان تبعیت کردهاند، نیز شامل میشد[۲۳].
مهمتر از همه، شکلگیری دولت با عناصر اصلی آن، یعنی رهبری، امت و سرزمین است، در این دولت، رهبری با رسول خدا است که مورد پذیرش همه گروهها و قبایل مدینه است؛ سرزمین این دولت در ابتدای کار، شهر یثرب یا مدینةالنبی و اطراف آن است. و امت تنها اختصاص به مسلمانان مدینه ندارد؛ بلکه مهاجرین، انصار (اوس و خزرج)، یهود هم پیمان اوس و خزرج (بنیالنجار، بنیالحارث، بنیساعده، بنیجشم، بنیالاوس و بنیثعلبه) یهود خارج مدینه و مشرکین داخل و خارج مدینه را نیز شامل میشود. چنانچه اهالی مدینه همه تحت عنوان امت واحده قرار میگیرند[۲۴].[۲۵]
مراعات امور مربوط به حاکم دینی
رفتار پیامبر به عنوان حاکم دینی، الگوی رهبری و زعامت در جامعه اسلامی به شمار میرود؛ چنانچه قرآن میفرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۲۶]؛ به تحقیق که سیره پیامبر خدا برای شما الگوی نیکویی است. از جمله اموری که آن حضرت با رعایت آنها معیارهای مطلوب رهبری اسلامی را ارائه نمودهاند؛ عبارتند از: عدالت: عدالت، ملکه نفسانی است که در پرتو آن، انسان از مسیر طاعت خداوند گامی پس و پیش نمیگذارد. در مفهوم اجتماعی، رعایت جایگاه واقعی امور و مناسبات اجتماعی و انطباق با اراده حق تعالی و قوانین منتسب به او، از ملاکهای برقراری عدالت هستند. رسول خدا(ص) در رأس حکومت اسلامی، عالیترین مراتب عدالت را در حوزه اجتماعی به اجرا درآوردند. نمونههایی از عدالت و عدالتخواهی پیامبر عظیمالشأن؛ عبارتند از: اجرای حد شرعی بر زن مخزومیه با اینکه از قبیله پرنفوذی بود. همچنین آمادگی آن حضرت برای قصاص در روزهای پایانی عمر[۲۷] و رعایت عدالت در تقسیم غنایم از نمونههای روشن آن است.
مردمی بودن: بررسی تاریخ حیات پیامبر اسلام نشان میدهد که وی بیش از هر کس با خصوصیات روحی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مردم آشنا بوده است و به همین علت آن حضرت، میتوانست با هر کس به اندازه ظرفیت فکری و روحی او سخن گفته و با او برخورد نماید. مضافاً بر اینکه اسلام دینی است برای همه مردم و رهبر آن نمیتواند جدای از مردم و بیگانه از مسایل و مشکلات آنها زندگی کند؛ از همینرو رسول گرامی اسلام با مردم زندگی میکرد و از نظر معیشتی در حد ضعیفترین و فقیرترین آنها از مواهب مادی بهرهمند بود[۲۸]. جاذبههای اخلاقی: یکی از رموز موفقیت پیامبر اسلام، خلق و خوی کریمانه آن حضرت، به ویژه حلم و بردباری و نرمش آن بزرگوار در برخورد با اعراب تندخوی عصر جاهلیت بود[۲۹] که نقش مهمی در جذب و سازماندهی آنان برای تشکیل نخستین هسته حکومت اسلامی داشت. بیشک اگر این جاذبه در پیامبر نبود، مردم وی را تنها میگذاشتند. خداوند متعال برای تقویت هرچه بیشتر این جاذبه، به پیامبرش توصیه میکند که خطاهای امت را با دیده عفو و اغماض بنگرد و در کارها با آنان مشورت نماید؛ چناچه در قرآن میخوانیم: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۳۰].
پیامبر اسلام در این زمینه چنان به کمال رسید که خدای متعال او را مورد ستایش قرار داد و فرمود: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۱]. اخلاق نیکوی رسول خدا(ص) سبب شده بود که آن حضرت به شدت مورد علاقه مردم قرار گرفته و محبت و عشق او در عمق جان و وجدان مردم نفوذ کند؛ از همین رو دشمنان، او را متهم به جادوگری میکردند[۳۲]. پیشگامی در عمل: در الگوی رهبری اسلامی، شایستهترین فرد برای رهبری سیاسی جامعه، کسی است که در انجام خوبیها و عمل به ارزشها و اموری که همگان را بدان توصیه میکند، خود پیش قدم باشد، رسول خدا(ص) همانطور که در اخلاق سرآمد بشریت بود، در عمل به شعارها و توصیهها نیز از دیگران گوی سبقت را میربود؛ چنانچه اگر شعار توحید میداد، خود نخستین موحد بود و در زندگی فردی و اجتماعی، جز خدا تکیه گاهی نمیشناخت. و اگر مردم را به عبادت و شب زندهداری دعوت مینمود، خود بیش از همه به عبادت میپرداخت و همین طور اگر به عدالت توصیه میفرمود، بیش و پیش از دیگران عدالت را درباره خود و نزدیکان خویش اجرا میکرد و آنگاه که شعار حمایت از مستضعفان میداد، خود همانند یک مستضعف زندگی میکرد[۳۳]. تا آنجا که امام باقر(ع) سوگند یاد میکند که پیامبر اسلام(ص) از زمان بعثت تا پایان زندگی، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد[۳۴].
استقامت و پایمردی: رسول گرامی اسلام که رهبری بشریت را به سوی کمال مطلوب، سعادت و تکامل مادی و معنوی، هدف خود قرار داده است، خود بیش و پیش از دیگران به هدفش ایمان دارد و حاضر است در راه تحقق آن، تمامی سختیها را تحمل نماید[۳۵]. خداوند متعال در سوره احقاف، به پیامبر اسلام توصیه میکند که در برخورد با مشکلات، همچون سایر انبیای بزرگ الهی، صبر و استقامت پیشه نماید؛ چنانچه فرموده است: فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۳۶]. همچنین در سوره هود میفرماید: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ[۳۷]. استقامت پیامبر(ص) نه تنها در مقابل تهاجمات دشمنان اسلام و توحید و پایداری در نبردها و مشکلات جامعه بود؛ بلکه با ایستادگی در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه شخصیت قدسی آن حضرت، صلابت و پایمردی بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را دروغگو، مجنون و شاعر خواندند[۳۸].[۳۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
- ↑ انعام، آیه ۵۲.
- ↑ سبحانی، آیتالله جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
- ↑ ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
- ↑ کامل ابن اثیر، ص۸۳؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۲۹.
- ↑ کامل ابن اثیر، ص۸۷-۸۹.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۹۰.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۹.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.
- ↑ رهنما، زینالعابدین، پیامبر، ص۵۳۵ – ۵۴۰؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۳۸۲ -۳۸۷.
- ↑ «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۳۴.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.
- ↑ کامل، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ جعفریان، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص۴۴.
- ↑ علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۱، ص۲۶۳ - ۲۶۴.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۴.
- ↑ رجوع کنید به: تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۶۲ - ۶۳.
- ↑ تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۲۳۲؛ غراوی، محمد، سازمان حکومتی در صدر اسلام، با ترجمه سید حسین اسلامی، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۴، ص۱۲۶.
- ↑ رجوع کنید به: المحامی احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۲۲۸.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۵.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۵۱ - ۵۲.
- ↑ تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۱؛ حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص۲۴.
- ↑ تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۶۸.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۷۴.
- ↑ کافی، ج۸، ص۱۰۰.
- ↑ رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۵۸.
- ↑ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ «پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر(ص)؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۶.