تمدن اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
جز (جایگزینی متن - ' ه)' به ' ه‍)')
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تمدن اسلامی در قرآن]] - [[تمدن اسلامی در حدیث]] - [[تمدن اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اهداف اسلام | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تمدن اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
'''[[تمدن]]'''، مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی [[بشر]] در یک منطقه، [[کشور]] یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته [[فکری]] و [[فرهنگی]] هر [[جامعه]] است. [[دین]]، [[سیاست]] و عقلانیت عناصر سازنده تمدن است و تمدن مادی یا معنوی، غربی و یا [[اسلامی]] است. عوامل خارجی مانند ایجاد اختلاف، تبلیغات سوء، القای [[اسلام]] [[خرافی]] و جلوگیری از [[رشد]] مملکت و عوامل داخلی مانند [[احساس]] [[وابستگی]]، نزادپرستی [[حاکمان]] [[دینی]] از عوامل انحطاط [[مسلمین]] است و [[استقلال]]، [[وحدت مسلمین]]، توجه به [[معنویات]] و... راه‌های درمان عقب‌ماندگی ایشان است.
با ترسیم [[پیشرفت]] از نگاه [[اسلام ناب]]، «[[تمدن]]» مورد نظر [[اسلام]] نیز روشن می‌شود. در این نوع [[تمدن]]، علاوه بر [[عظمت]] و [[شکوه]] [[دنیوی]] یک [[امت]]، [[ارزش‌های معنوی]] و [[انسانی]] آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. [[امام]]، پیشرفت‌های صنعتی و [[اقتصادی]] در قالب [[آبادانی]] و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید را از مصادیق تمدن به شمار می‌آورد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۳۶۸.</ref>. با مروری اجمالی به بیانات آن حضرت شاخص‌هایی چند برای تمدنِ مطلوب می‌توان یافت: [[مذهب]]، [[قانون]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.</ref>، [[استقلال]]، [[آزادی]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.</ref>، [[آزادی مطبوعات]] و [[آزادی اظهار عقیده]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.</ref>، و [[آزادی احزاب]] و گروه‌ها<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.</ref>، از جمله شاخص‌های تمدن به حساب می‌آیند. در یک کلمه تفاوت «تمدن اسلامی» با غیرِ آن این است که تمدن اسلامی در کنار پرداختن به [[امور دنیوی]] می‌خواهد [[انسان]] را به طرف [[توحید]] بکشاند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.</ref><ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref>
 
== مقدمه ==
در [[حیات]] [[تاریخی]] جامعه اسلامی مقطع درخشانی به چشم می‌خورد که رونق [[علم]] و [[تفکر]]، [[مسلمانان]] را در قله آن [[زمان]] نشانده است. دوران اوج [[شکوفایی]] تمدن اسلامی در [[قرن]] ۴ [[هجری]] بوده و پس از آن به تدریج روند افول و [[انحطاط]] بر [[جامعه اسلامی]] [[حاکم]] شده است. [[تکریم]] [[علم]] و عالم، [[حمایت]] از تفکر و [[تعقل]]، [[ترویج]] [[اخلاق]] و [[معنویت]] و سامان‌دهی [[نظامات اجتماعی]] و [[اقتصادی]]، همگی ثمرات تعالیمی است که [[پیامبر]] در دوران ۲۳ ساله [[هدایت]] جامعه اسلامی بنیان نهاد. اگرچه [[انحراف]] [[حاکمان]] مانع از ثمردهی کامل این اقدامات شد، اما آثار مثبتی که در آن دوران پدیدار شد، حاصل زحمات [[رسول الله]]{{صل}} بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت روز مبعث پیامبر اعظم، ۳۱/۵/۱۳۸۵. بیانات در دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور، ۱۹/۷/۱۳۷۸.</ref>.
 
انحطاط و رکودی که بر [[جوامع اسلامی]] مستولی شد، ناشی از قدرناشناسی نعمتی بود که به [[برکت]] [[معارف]] [[اسلام]] به دست آمده بود. جدا کردن اخلاق از [[قدرت]] و سپردن [[حکومت]] به افراد [[ناصالح]] موجب شد که نهال تمدن اسلامی در معرض نابودی قرار گیرد. امروز نیز راه بازگشت به شکوفایی و [[پیشرفت]] و دست‌یابی به [[سعادت]] [[دل سپردن]] به آموزه‌های [[نبوی]] و بازگشت به [[ایمان]]، [[عقلانیت]]، [[مجاهدت]] و [[عزت]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در روز عید مبعث، ۹/۴/۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلام‌شناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]]، ص۲۴۵.</ref>


==تمدن اسلامی چیست؟==
[[نظام اجتماعی]] [[اسلام]] دارای اهدافی است که دستیابی به تمدن اسلامی، [[هدف]] نیمه نهایی آن به شمار می‌آید. تمدن اسلامی، [[جامعه]] را به هدف نهایی یعنی [[سعادت]] و [[قرب الهی]] می‌رساند.
[[نظام اجتماعی]] [[اسلام]] دارای اهدافی است که دستیابی به تمدن اسلامی، [[هدف]] نیمه نهایی آن به شمار می‌آید. تمدن اسلامی، [[جامعه]] را به هدف نهایی یعنی [[سعادت]] و [[قرب الهی]] می‌رساند.


در اینجا لازم است به چیستی [[تمدن]]، عناصر سازنده آن، نسبت تمدن و تجدد با اسلام، انواع تمدن مادی و [[معنوی]]، [[غربی]] و [[اسلامی]] و نیز عوامل [[پیشرفت]] و [[آسیب‌شناسی]] تمدن غربی پرداخته شود.
[[جامعۀ بشری]]، [[حکومت‌ها]] و دولت‌های بزرگ [[روز]] به روز در کنار پیشرفت در [[مادیات]] و [[صنعت]]، در منجلابی از [[فسادها]]، بی‌حرمتی‌ها، ضلالت‌ها و [[گمراهی‌ها]] و دوری از [[انسانیت]] [[واقعی]]، در حال غوطه‌ور شدن هستند و آنچه که به معنی تمدن واقعی است تحقق نیافته و برای تمدن [[حقیقی]] هیچ‌گونه الگویی تعریف نشده است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی  (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۵.</ref>.
 
== معناشناسی ==
{{اصلی|تمدن}}
«تمدن» به معنای [[شهرنشینی]] و یا [[خوی]] و [[خصلت]] شهرنشینی به خود گرفتن می‌دهد و بدان معناست که [[بشر]] در سایۀ آن به [[تشکیل جامعه]] پرداخته و [[شهرنشین]] شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ [[متمدن]] به این دلیل با [[جامعه بدوی]] فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود<ref>فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، ص۲۰ ـ ۱۹.</ref>.
 
برای واژه تمدن، تعاریف گوناگونی از طرف [[دانشمندان]] مختلف [[غربی]] و شرقی بیان شده است که بیشتر این تعاریف مادی و محدود بوده و از تعریف تمدن [[واقعی]] دور هستند. «تمدن، مجموعه دستاوردهای مادی و [[معنوی]] بشر در یک منطقه، [[کشور]] یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و [[سازمان]] یافته [[فکری]] و [[فرهنگی]] هر [[جامعه]] است که نشان آن، [[پیشرفت]] در [[علم]] و [[هنر]] و ظهور نهادهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است»<ref>تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی  (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص876.</ref>
 
== جایگاه تمدن ==
یکی از دانشمندان معاصر درباره جایگاه تمدن می‌فرمایند: تمدن اسلامی باید در همۀ عرصه‌ها و زمینه‌های [[اجتماع]] نمود پیدا کند. این نظریه به گونه‌ای است که اگر بنا باشد [[جامعۀ اسلامی]] را [[متمدن]] بنامیم باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در [[صنعت]] و مسائل [[دنیوی]]، بلکه از لحاظ [[معنوی]] باید [[رشد]] کند و [[روح]] [[خداشناسی]] و [[توحید]] در همۀ عرصه‌های [[جامعه]] حکم‌فرما باشد. جایگاه تمدن از منظر ایشان به این گونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به [[اصول اسلامی]] باشد و در کل روح [[خدامحوری]] در جامعه حکم‌فرما باشد؛ در نتیجه [[تمدنی]] که در حال شکل‌گیری یک [[جامعه اسلامی]] است، باید در عرصه‌های [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی و نظامی با یکدیگر [[هماهنگی]] داشته باشند و به گونه‌ای باشد که با یکدیگر [[نظام]] تمدن اسلامی را پایه‌گذاری کنند و در کل ضامن این است که یک کشوری درست بکند که متمدن باشد، [[آزادی‌خواه]] و مستقل به معنای حقیقی‌اش باشد و این امر یک [[مکتب]] [[انسانیت]] و انسان‌ساز است<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی   (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۷.</ref>
 
== عناصر سازنده تمدن ==
ویل دورانت، چهار عنصر را سازنده تمدن می‌داند که عبارت‌اند از: [[پیش‌بینی]] و [[احتیاط]] در [[امور اقتصادی]]، [[سازمان سیاسی]]، [[سنن]] [[اخلاقی]] و [[کوشش]] در [[راه معرفت]] و بسط [[هنر]]. ویل دورانت با عنوان «عوامل [[تمدنی]]»، برخی از مؤلفه‌های تمدنی، از جمله عامل زمین‌شناختی، شرایط جغرافیایی، [[اقتصادی]]، زیستی، [[روانی]]، [[نظم]] [[سیاسی]]، [[وحدت]] زبانی و [[قانون]] [[اخلاقی]] را نام برده و بر عامل اقتصادی بیش از سایر عوامل تأکید نموده است<ref>ویل دورانت، مشرق زمین گاهواره تمدن، ص۳ ـ ۷.</ref>.
 
[[تمدن]]، همان [[پیشرفت]] و [[ترقی]] است. پیشرفت‌های صنعتی و اقتصادی در قالب [[آبادانی]] و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید از مصادیق تمدن است<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۸.</ref>؛ ولی تمدنی مفید و سازنده است که بر اساس [[مبانی دینی]] شکل گرفته باشد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۴.</ref>. پس می‌توان برای تمدن سه رکن اصلی [[دین]] و [[سیاست]] و [[عقلانیت]] را قائل شد<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۹.</ref>:


[[زندگی]] بیشتر [[مردم]] دنیای امروز به گونه‌ای شده است که هر فرد، [[ملت]] و دولتی به [[فکر]] دنیای خویش است و تمام همّ و غمّ خود را بر روی [[آبادانی]] [[زندگی شخصی]] و یا [[کشور]] خود متمرکز کرده است، تا جایی که از [[حق]] خود [[تجاوز]] کرده و به [[حقوق]] یکدیگر حتی حقوق [[ملت‌ها]] دستبرد می‌زنند، تا خود را از دیگران [[برتر]] نمایند و یا [[برتری]] خود را نسبت به دیگران اعلام کنند و برای رسیدن به این منظور از هرگونه تلاشی فروگذار نیستند و همۀ [[کارها]] و [[اعمال]] خود را به پیشرفت و تمدن نسبت می‌دهند و در این راستا به [[حقوق فردی]] و [[اجتماعی]] و حتی [[اخلاقیات]] و مسائل معنوی دیگران دقت و توجه ندارند و فقط به مسائل مادی توجه می‌کنند. بر این اساس هم هست که [[جامعۀ بشری]]، [[حکومت‌ها]] و دولت‌های بزرگ که در رأس آنها آمریکای جنایت‌کار می‌باشد [[روز]] به روز در کنار پیشرفت در [[مادیات]] و [[صنعت]]، در منجلابی از [[فسادها]]، بی‌حرمتی‌ها، ضلالت‌ها و [[گمراهی‌ها]] و دوری از [[انسانیت]] [[واقعی]]، در حال غوطه‌ور شدن هستند و آنچه که به معنی تمدن واقعی می‌باشد تحقق نیافته، و برای تمدن [[حقیقی]] هیچ‌گونه الگویی تعریف نشده است. متأسفانه بسیاری از [[مسلمانان]] در [[روش زندگی]] و ابعاد [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و حتی [[فرهنگی]]، [[فرهنگ]] و تمدن غربی را به عنوان الگوی خود برگزیده و از اسلام، به برخی عبادت‌های فردی اکتفا کرده‌اند.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۷۵</ref>.
=== دین ===
اولین و بنیادی‌ترین اصل تمدن‌ساز «دین» است. [[اسلام]]، [[دینی]] خردگرا، جامع و جامعه‌گراست که آموزه‌ها و [[تعالیم]] آن افزون بر [[روابط فردی]] و جهانی، بر مناسبات [[اجتماعی]] و زندگی این جهانی [[مردم]] نیز [[حاکم]] بوده و تمهیدات نظری مناسب برای شکل‌گیری و ظهور نظام‌های مردم‌گرا و دموکراتیک را فراهم آورده است. اسلام مکتبی جامع است که هم برای بُعد [[عقلی]] و [[اعتقادی]]، هم برای بُعد [[روحی]] و اخلاقی و هم برای بُعد جسمی و [[رفتاری]] و ظاهری [[انسان]] برنامه دارد؛ لذا اگر تمدنی فقط بر مبانی بُعد مادی انسان و [[پیشرفت مادی]] بنا شد و از [[ارزش]] و [[رشد معنوی]] [[غفلت]] ورزید گرفتار [[تباهی]] و [[فساد]] خواهد شد. [[سعادت]] [[ملت‌ها]] در گرو [[احکام اسلام]] است. اگر جامعه‌ای [[مسلمان]] باشد و اسلام با همۀ ابعادش در آن [[جامعه]] پیاده شود، آن جامعه پیشرفته‌ترین جامعه خواهد بود، این اسلام است که [[انسان‌ها]] را به درجۀ اعلای [[انسانیت]] می‌رساند و تا اسلام از طریق مجلس و مسئولین در جامعه پیاده نشود، جامعه‌ای [[اسلامی]] نخواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۲۱۸.</ref>.  


==ویژگی تمدن اسلامی==
انسان دارای سه لایه [[عقلی]]، [[قلبی]] و ظاهری است که بُعد عقلی نیازمند کمال، بُعد قلبی نیازمند [[اخلاق]] و [[تربیت]] و بُعد ظاهری او نیازمند عمل است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۵.</ref>؛ طالب [[مسافرت]] [[آخرت]] و [[صراط مستقیم]] [[انسانیت]] لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و [[مراقبت]] کرده و آنها را [[اصلاح]] کند و ارتیاض دهد و از هیچ‌یک از [[کمالات]] [[علمی]] و عملی صرف نظر ننماید<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۸۵.</ref>. بنابراین [[رشد]] همه این ابعاد، [[هدف]] [[پیامبر اسلام]] و سایر [[انبیای الهی]] بوده است و چنین [[دینی]] است که [[زندگی]] آسوده و رو به [[تکامل]] همراه با [[آسایش]] و [[آرامش]] را به بشر [[هدیه]] می‌دهد و می‌تواند [[تمدنی]] بانشاط و پویا خلق کند و پایۀ اصلی تشکیل [[امت واحده]] [[اسلامی]] شود<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۹.</ref>.
*[[تمدن]] غرب بر اساس تجزیه ساحت‌های مختلف [[زندگی]] و جدایی آنها از معنویت شکل گرفت در ابتدا «[[علم]] را از [[اخلاق]] و معنویت جدا کرد»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۰/۸/۱۳۸۵.</ref> و بر اساس [[دانش]] و [[تفکر]] جدا از [[معنویت]] به [[اندیشه]] در حوزه [[سیاست]] پرداخت و معنویت را از سیاست جدا کرد. سپس خلاء به وجود آمده با «[[عقل]] بشری» که «مطلق» انگاشته می‌شد، جایگزین گردید. اما [[ناتوانی]] عقل از [[فهم]] همه [[حقایق]] عالم و یافتن ساختار درست [[زندگی]] به جایی رسید که «در عقل هم به تردید افتادند و [[اصول عقلی]] و [[علمی]] را به [[شکاکیت]] کشاندند»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۹/۲/۱۳۸۴.</ref>. [[معنویت اسلامی]] اما بر اساس [[طاعت خدا]] [[استوار]] است و شاخص آن معنویت است. [[اطاعت]] از [[خدای متعال]] گاهی «موردی» است. یک نفر برای خودش [[نماز]] می‌خواند، [[حج]] می‌رود و سایر [[طاعات]] را انجام می‌دهد. از این مهم‌تر «اطاعت خطی» «یعنی روش و راه و نقشه‌ای که خدای متعال برای زندگی معین می‌کند» و تحقق آن به «کار جمعی نیاز دارد». اجزای هندسه [[الهی]] که بر اساس [[طاعت]] خطی صورت گرفته و در [[نظام اسلامی]] نقش اساسی پیدا کرده عبارت است از [[توحید]] که «پایه اصلی» است و دو پایه مهم دیگر «[[عدل]]» و «[[کرامت انسان]]» است. تأمین این پایه‌ها برای زندگی با «هیچ حرکت فردی امکان پذیر نبود»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. «نظام اسلامی یعنی آن نظامی که مبنی بر هندسه الهی است» و اولین گام ایجاد تمدن اسلامی است. گام‌های دیگر به ترتیب عبارت‌اند است: «[[دولت اسلامی]]»، «[[کشور اسلامی]]»، «تمدن اسلامی یا بین الملل [[اسلامی]]» این مراحل با [[تقوا]] محقق خواهد شد؛ اما نه فقط تقوای فردی، بلکه «تقوای [[جماعت]] و [[امت]]»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۲۸/۵/۱۳۸۴ و ۶/۸/۱۳۸۳.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهری‌سیف|مظاهری‌سیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهری‌سیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۹۶.</ref>


*[[انسان]] سازنده [[تمدن]] است و تمدن، میراثی است که از یک [[نسل]] برای نسل بعد از خود می‌گذارد و نسل جدید بر [[میراث]] نسل گذشته می‌افزاید، بیشتر حیوانات در همان سال اول [[تولد]] به [[بلوغ]] می‌رسند، در حالی که [[رشد]] و نمو [[جسمانی]] و [[عقلانی]] انسان، پس از گذشت بیست سال کامل می‌شود، این [[طفولیت]] بلندمدت انسان یک [[ضرورت]] جسمی، [[ذهنی]] و [[اجتماعی]] است که به او امکان می‌دهد زبان، [[اخلاق]]، [[آداب و رسوم]] و تمدن [[قوم]] خود را فراگیرد. از این جهت می‌توان گفت تمدن درجاتی دارد و انسان از راه [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای اساسی خود تمدن را پایه‌ریزی کرده است. بدین روی می‌توان گفت که تمدن، محصول توان انسان بر [[غلبه]] بر نیروهای طبیعی از طریق [[شناسایی]] [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن از مسیر [[علم]] و [[دانش]] و امکان کنترل و [[تصرف]] نیروهای آن به نفع خواسته‌های [[بشر]] به وسیله تکنولوژی است. این غلبه از یک سو غلبه بر تأثیرات نیروهای طبیعی در شکل‌گیری بعد مادی [[زندگی]] انسان و از سوی دیگر غلبه بر [[ضعف]] انسان در تأثیرپذیری [[روحی]] و [[نفسانی]] از غلبه شرائط محیطی است. آنچه در [[سیره]] [[انبیای الهی]] و [[پیامبر اسلام]] اصل گرفته شده و مبنای [[تمدن‌سازی]] [[دینی]] است، توانمندکردن انسان در بعد دوم است که می‌توان به [[نیرومندی]] انسان در بعد اول نیز بینجامد و این با ارائه، [[بینش]]، امکان‌پذیر است. انسان به نسبت [[شکوفایی]] و فعلیت یافتن استعدادهای نهفته انسانی‌اش می‌تواند نقش عوامل محیطی را کمرنگ و خنثی کند. بر اساس [[بینش الهی]] و [[حکمت]] [[معنوی]] [[اسلام]]، انسان با اینکه در [[تاریخ]] و با تاریخ می‌زید، از تاریخ بزرگ‌تر است و دارای [[شأن]] و حیثیتی فراتاریخی است و [[آگاهی]] و [[اراده]] او می‌تواند دست‌کم با [[درک]] موقعیت [[تاریخی]] خود در [[تعیین سرنوشت]] مؤثر باشد. پس تمدن، [[اسلامی]] انسان را در هر دو بعد [[حیوانی]] و [[خلیفة‌اللهی]] تعریف می‌کند و بر همین مبنا دغده آباد کردن هر دو بعد او را دارد و با اصالت دادن به [[جهان]] پس از [[مرگ]]، [[آبادی]] [[دنیوی]] او را به عنوان زمینه و مقدمه [[حیات اخروی]] مورد توجه قرار می‌دهد<ref>سیر تمدن اسلامی، ص۵۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۰۷.</ref>
=== [[سیاست]] ===
سیاست، مهندسی بُعد ظاهری [[زندگی]] [[انسان]]، یعنی لایۀ ظاهری وجود [[بشر]] را بر عهده دارد، اگر از توجه به یک بُعد از [[ابعاد وجودی انسان]] [[غفلت]] صورت گرفت، نه تنها [[سیستم]]، [[کارآمدی]] و کارآیی خودش را از دست می‌دهد که در بسیاری موارد کارکرد منفی و [[مضر]] پیدا می‌کند<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۳۳۹.</ref>، چون [[نفی]] یک جزء از سیستم، نفی کارآیی تمام سیستم است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۹.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۱.</ref>


==جایگاه تمدن در منظومه اندیشه‌ای اسلام==
=== عقلانیت ===
یکی از دغدغه‌های اصلی مقام معظم رهبری، بحث [[پیشرفت]] و تمدن اسلامی است، به گونه‌ای که بسیاری از پیشرفت‌ها و تمدن‌های [[غربی]] و شرقی را مورد [[نقد]] قرار می‌دهند و برای این منظور مبانی [[اسلامی]] تمدن را به صورت تشریحی در بیانات خود ارائه می‌دهند و می‌فرمایند تمدن اسلامی باید در همه عرصه‌ها و زمینه‌های [[اجتماع]] نمود پیدا کند؛ این نظریه به گونه‌ای است که اگر بنا باشد [[جامعه اسلامی]] را [[متمدن]] بنامیم، باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در [[صنعت]] و مسائل [[دنیوی]]، بلکه از لحاظ [[معنوی]] باید [[رشد]] کند و [[روح]] [[خداشناسی]] و [[توحید]]، در همه عرصه‌های [[جامعه]] حکم‌فرما باشد.
عقلانیت اسلامی برخلاف عقلانیت [[سکولار]]، تحت تصرف و [[تربیت]] [[شرع]] است و صبغۀ [[الهی]] و رنگ قدسی دارد، [[عقلی]] هم که [[پشتیبانی]] شرع و [[تعالیم]] انبیای عظام و [[اولیای الهی]] را نپذیرد، اسمش [[عقل]] نیست، بلکه [[تدبیر]] و [[شیطنت]] نامیده می‌شود؛ چون بندۀ [[شهوت]] و [[غضب]] و شیطنت شده است. عقلانیتی که سراسر «[[معنویت]]» است و در برپاداشتن «[[عدالت]]» خسته نمی‌شود و خودش را نمی‌بازد و از پیگیری مطالبات [[حق]] خود کوتاه نمی‌آید، پس این عقل است که می‌تواند پایۀ مهم تشکیل [[امت واحده]] و تمدن اسلامی باشد.
به این منظور جایگاه تمدن در منظومه فکری مقام معظم رهبری، به این‌گونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به [[اصول اسلامی]] باشد، اصول اسلامی عبارت است از توحید، [[عدالت]]، [[انصاف]] با [[مردم]]، [[ارج]] نهادن به [[حقوق مردم]]، رسیدگی به حال [[ضعفا]]، [[ایستادگی]] در مقابل جبهه‌های [[ضد]] [[اسلام]] و ضد [[دین]]، پافشاری بر مبانی [[حق]] و اسلام و [[دفاع از حق]] و [[حقیقت]]؛ این گزینه‌ها در همه زمان‌ها قابل پیاده شدن است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۵/۸/۱۳۸۳.</ref>. پس [[تمدنی]] که در حال شکل‌گیری در یک جامعه اسلامی است، باید در عرصه‌های [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و نظامی با یکدیگر [[هماهنگی]] داشته باشند و اگر این مبانی صحیح و با روح [[خداباوری]] در بین مردم رشد کند و همه با هم [[همت]] مضاعف داشته و در عرصه‌های صنعتی هم [[اتحاد]] یکدیگر را [[حفظ]] نمایند، این تعاملات به گونه‌ای می‌شود که با یکدیگر [[نظام]] تمدن اسلامی را پایه‌گذاری می‌کنند.
تمدن اسلامی در منظومه فکری مقام معظم رهبری به عنوان یکی از اهداف مهم اجتماعی است که به دنبال [[نظام‌های اجتماعی]] تحقق می‌یابد و به شدت بر [[نظام ارزشی]] و نظام بینشی اسلامی مبتنی است. [[خداشناسی]] و [[انسان‌شناسی]] و [[جامعه مطلوب]] و [[ارزش‌های اسلامی]]، نقش مؤثری در چیستی و گستره [[تمدن‌سازی]] دارد.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۱۳.</ref>


==[[لزوم]] رسیدن به [[تمدن اسلامی]] - [[ایرانی]]==
لایه‌های سه‌گانۀ وجود [[انسان]]، سه سطح برای عقلانیت ترسیم می‌کند: نخست، عقلانیت [[معرفتی]]<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۴.</ref>؛ دوم عقلانیت [[اخلاقی]]<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۶.</ref> و سوم عقلانیت ابزاری. در این سطح، مهندسی، اندازه‌گیری و نظام‌مندی، [[پیش‌بینی]] و نقش عقل در محاسبات مادی جهت نیل به شکوفا کردن [[مادیات]] و آباد کردن [[دنیا]] مدنظر است<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۸.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۲.</ref>
یکی از [[هدف‌ها]] و دغدغه‌های [[مقام معظم رهبری]]، [[توسعه]]، [[پیشرفت]] و [[تمدن]] همه جانبه [[کشور]] می‌باشد، پیشرفتی که پایه و اساس آن، [[رضایت خدا]] و در راه رسیدن به خداست، و در راه رسیدن به این پیشرفت باید از همه قوا استفاده کرد و تلاش مادی را به [[قصد قربت]] انجام دادن است که این تلاش و [[کوشش]] را [[عبادت]] [[قطعی]] می‌دانند و ما باید امروز در صدد ساختن تمدن خود باشیم و [[باور]] کنیم که این ممکن است. در [[تبلیغات]] گذشته این کشور در خصوص [[ناتوانی]] ایرانی و [[توانایی]] غربی‌ها آنقدر [[مبالغه]] شده که امروز اگر کسی بگوید ما کاری کنیم که غربی‌ها به [[علم]] ما احتیاج پیدا کنند، می‌بینید که در [[دل‌ها]] یک حالت ناباوری به وجود می‌آید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از برگزیدگان المپیادهای جهانی و کشوری و افراد ممتاز آزمون‌های سراسری، ۳/۷/۱۳۸۱.</ref>، نکته‌ای که حائز اهمیت است این است که این پیشرفت مایه [[عزت]] و [[افتخار]] ما خواهد بود، به گونه‌ای که ما باید به [[پیشرفت اسلامی]] ایرانی [[فکر]] کنیم و به فکر [[آبادانی]] و [[رشد]] [[سرزمین]] خود، از طریق داشته‌ها و اندوخته‌های خود باشیم تا به تمدن ایرانی [[اسلامی]] نزدیک شده و از همه [[مردم]] [[جهان]] هم جلو بزنیم و این امر با تلاش مادی و [[معنوی]] هر دو امکان پذیر است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از معلمان و کارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر، ۱۲/۲/۱۳۶۹.</ref>.
از آنجا که مقام معظم رهبری برای ورود در هر بحثی اول از جنبه [[تاریخی]] آن وارد می‌شوند، در این موضوع هم از ریشه تاریخی به قضیه نگاه کرده و موضوع تمدن و پیشرفت را مورد بررسی قرار می‌دهند و می‌فرمایند، دو [[گرایش]] غلط همیشه درباره پیشرفت و [[تحول]] منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانت‌هایی که به نام [[پیشرفت]] و [[تحول]] انجام گرفته؛ ضربه‌هایی که به نام [[خدمت]] و زیر [[پرچم]] [[اصلاح‌گری]]، بر پیکر [[ملت]] ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری - که هم بی‌سواد بودند و هم [[دنیاپرست]]، در عین حال با محافل [[غربی]] [[ارتباط]] داشتند - عامل و وسیله [[وابستگی]] نادانسته [[کشور]] و [[فرهنگ]] ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!
در قضیه [[مشروطه]]، آن خطِّ [[انگلیسی]] ماجرای مشروطه حرف و شعارش [[ترقی]] خواهی [[توسعه]] و پیشرفت بود. همان کسانی که [[رهبران]] مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل [[الله]] را به دار کشیدند، مرحوم [[آیت‌الله]] بهبهانی را [[ترور]] کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به [[قتل]] رساندند و [[خلع سلاح]] کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابسته به غرب و سیاست‌های [[استعماری]] بودند، به نام [[مشروطه‌خواه]] بر [[مردم]] مسلط کردند، [[شعار]] آنها هم ترقی‌خواهی بود! آنها هم می‌گفتند: پیشرفت و تحول! زیر این نام، چنان خیانت‌های بزرگی انجام گرفت و ضربه‌هایی به این ملت و کشور زده شد که جبران ناپذیر است؛ [[رضا خان]] با شعار ترقی و [[اصلاح]] سر کار آمد. کودتا کرد؛ بعد هم آن [[دیکتاتوری]] سیاه و بی‌نظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمدرضا پسرش هم ادعای [[حرکت اصلاحی]] داشت که آن هم [[حکومت موروثی]] و بعد هم کودتا در مرداد ۳۲ را راه انداخت و این همه [[فاجعه]] برای این کشور به وجود آوردند. در سطح جهانی هم همین طور است. [[استعمار]] [[ملت‌ها]] به نام پیشرفت ملت‌ها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. [[انگلیسی‌ها]]، هلندی‌ها، پرتغالی‌ها، فرانسوی‌ها در نقاط مختلف [[آسیا]] و [[آفریقا]] و [[آمریکای لاتین]] رفتند بومی‌ها را [[قتل عام]] کردند، [[سرزمین‌ها]] را [[تصرف]] کردند، دزدی کردند، [[خیانت]] کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ و همه اینها زیر نام نوسازی، [[پیشرفت]]، [[استعمار]] انجام گرفت.


در دوره بعد هم که نواستعمار پدید آمد، باز هم همین بود. این همه [[تجاوز]]، [[جنگ‌افروزی]] و کودتا که به وسیله سرویس‌های [[امنیتی]] کشورهای [[غربی]] - چه [[آمریکا]] چه [[انگلیس]] و چه غیر اینها - انجام گرفت، همه زیر [[پرچم]] تجددخواهی و پیشرفت و [[تحول]] و [[توسعه]] انجام گرفته است. پس نام توسعه از یک طرف مورد چنین [[سوء]] استفاده‌هایی در طول [[تاریخ]] و در [[زمان]] خود ما در سرتاسر [[دنیا]] و در [[کشور]] خود ما انجام گرفته است. از یک طرف هم در نقطه مقابل، کسانی بوده‌اند و هستند که با هر نوع [[نوآوری]] و تحولی [[مخالفت]] کرده‌اند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمی‌شناسیم، این را نمی‌دانیم، به این مشکوکیم. [[حدیث]] {{متن حدیث|شَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا}} را بد معنا کرده‌اند. با اینکه نوآوری [[سنت]] تاریخ است؛ سنت [[طبیعت]] است و بدون نوآوری [[زندگی]] [[بشر]] معنا پیدا نمی‌کند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو [[گرایش]] متضاد وجود داشته است.
== شاخص‌های تمدن ==
پس ما باید پیشرفت و آن چیزی را که از تحول [[اراده]] می‌کنیم و می‌خواهیم، درست برای خودمان معنا کنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوء استفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. البته این به معنای این نیست که ما تازه می‌خواهیم پیشرفت را شروع کنیم؛ لذا [[الگو]] برای پیشرفت می‌خواهیم؛ بلکه پیشرفت در کشور ما با [[انقلاب]] و با [[نهضت]] انقلابی شروع شد. یک [[جامعه]] ایستای راکد، زیر فشار، استعدادهای خفته، بدون [[اجازه]] هیچ تحرکی در دریای عمیق استعدادهای ملی ما، با حرکت انقلابی دگرگون شد.
[[خضوع]] در مقابل [[مذهب]] و [[قانون]]، تجدید نظر در تصویب‌نامه‌ها و [[تسلیم]] مذهب و قانونی شدن، علامت [[شهامت]] و تمدن است<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۰.</ref>. مملکت متمدن دارای [[احزاب]] مختلفی است که در راستای ارتقای [[کشور]] فعالیت می‌کنند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۷۷.</ref>. مملکت متمدن آن است که همه چیزش [[آزاد]] باشد، بالاخص [[مردم]] در اظهار [[عقاید]] و آراءشان آزاد باشند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۳۳.</ref>. اگر روال یک [[حکومت]] بر اساس [[دموکراسی]] پیش برود که به خواسته‌های مردم [[احترام]] گذاشته شود و منطبق بر [[غرب]] و [[شرق]] نباشد، و برابر [[عدالت]] [[رفتار]] کرده و منطبق بر [[آیین]] و [[دستورات اسلام]] باشد، این یک تمدن اسلامی است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۵.</ref>. اسلام پیشرفته‌ترین [[حکومت]] را دارد و به هیچ وجه، حکومت اسلام با تمدن مخالفتی نداشته و ندارد و اسلام، خود از پایه‌گذاران تمدن بزرگ در [[جهان]] بوده است. هر کشوری که به [[قوانین اسلام]] عمل نماید بدون [[شک]]، از پیشرفته‌ترین کشورها خواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۰۵.</ref>. اسلام آن چیزهایی را که مخالف با [[مصالح]] [[ملت]] بوده است، [[نفی]] کرده ولی آنهایی که موافق با مصالح ملت است، [[تأیید]] نموده است<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۲.</ref>.
انسان در چارچوب نظری، در عالم ماده با سپری کردن مرحله [[جمادی]]، نباتی و [[حیوانی]] به مرتبه [[انسانی]] صعود می‌کند. بنابراین، انسان باید خویشتن را کامل کند. مشوق به کمال نیز در [[فطرت]] او نهاده شده به گونه‌ای که عشق به کمال، [[غایت]] همه حرکات و شدن‌های اوست<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۷۲.</ref>. اگر یک [[کشور]] بخواهد مترقی باشد و از [[انحطاط]] دور بماند، باید افراد و [[آحاد]] آن [[جامعه]] مترقی باشند و فرد مترقی کسی است که وظیفه‌شناس باشد، چه [[وظیفه]] فردی، چه [[اجتماعی]] و چه [[الهی]] و از طرفی همه دستگاه‌ها هم با [[مردم]] به [[عدالت]] [[رفتار]] کنند<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۱۸.</ref>. مهم‌ترین عامل انحطاط [[مسلمین]] دوری و بی‌خبری از [[تعالیم]] [[واقعی]] و [[حیات]] بخش [[اسلام]] است<ref>صحیفه امام، ج۲، ص۱۷۷.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۴.</ref>


امروزه علاوه بر اینکه خود تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] یک تحول بزرگ و یک پیشرفت شگفت‌آور و [[عظیم]] است بلکه یک [[حکومت موروثی]] کودتانی [[فاسد]] وابسته را به یک [[حکومت مردمی]] تبدیل کرد و خود این، بزرگ‌ترین تحول و پیشرفت است، بعد از انقلاب هم تاکنون، در زمینه [[علمی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] بین‌المللی و هم در زمینه‌های [[اقتصادی]] و عمرانی پیشرفت‌هایی که کرده‌ایم، بهت‌آور است. اگر کشورمان را با یک [[کشور]] پیشرفته‌ای که مثلاً دویست سال سابقه تحرک [[علمی]] و [[پیشرفت]] علمی و تحقیق دارد نگاه کنیم، می‌بینیم کمبود دارد، گفته می‌شود کمبود است. اما این مقایسه، مقایسه علمی و دقیقی نیست. کشور را باید با آنچه که بود، مقایسه کرد؛ کشور را باید با کشورهای مشابه و هم‌جوار مقایسه کرد. امروز در آمارهای جهانی، [[رشد]] علمی [[ایران]] در درجه اول یا در درجات اول در همه دنیاست. البته با همین سرعت، هنوز خیلی عقبیم؛ اما کارهایی که شده در همه زمینه‌ها پیشرفت بوده است. و الان پیچیده‌ترین فناوری‌ها را کشور ما می‌تواند خودش درست کند. به هر حال بحثی که برای الگوی پیشرفت می‌کنیم، به این معناست که با بحث نظری و تعریف شفاف و ضابطه‌مند از پیشرفت، قصد داریم یک [[باور]] همگانی در درجه اول در بین [[نخبگان]]، بعد در همه [[مردم]] به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا می‌خواهیم برسیم و بخش‌های گوناگون [[نظام]] بدانند چه کار باید بکنند. این را باید پیدا کنیم و در پی بیان [[لزوم]] این کار هستیم. مدل‌سازی و [[الگوسازی]]، باید از خود نخبگان ما باشد. در تحقیقات دانشگاهی باید تلاش و بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را برای ایران [[اسلامی]]، برای این [[جغرافیا]]، با این [[تاریخ]]، با این [[ملت]]، با این امکانات، با این [[آرمان‌ها]] ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او، حرکت عمومی کشور به سوی پیشرفت در بخش‌های مختلف شکل بگیرد.
== انواع [[تمدن]] ==
چرا لزوم این کار را باید بیان کرد؟ به خاطر اینکه امروز در چشم بسیاری از نخبگان و [[کارگزاران]]، مدل پیشرفت صرفاً مدل‌های [[غربی]] است؛ [[توسعه]] و پیشرفت را باید از روی مدل‌هایی که غربی‌ها برای ما درست کرده‌اند، دنبال و تعقیب کنیم. این خطرناک و غلط است؛ غربی‌ها در [[تبلیغات]] خیلی ماهرند؛ در طول این دویست سیصد سالی که کار [[تبلیغاتی]] پی در پی می‌کنند، با [[تبلیغات]] موفق خودشان توانسته‌اند این [[باور]] را در بسیاری از ذهن‌ها به وجود بیاورند که [[توسعه]] یافتگی مساوی است با غرب و [[غربی]] شدن! البته غربی‌ها این تبلیغات را کرده‌اند و ملاک و معیار توسعه یافتگی را الگوهای خودشان قرار داده‌اند؛ اما حقیقتاً در [[مقام عمل]]، به آن کشورهایی که می‌خواستند غربی بشوند، کمک [[درستی]] هم نکرده‌اند؛ غربی‌ها هیچ مایل نبودند و نیستند که غیر غربی وارد باشگاه [[علمی]] غرب شود. این کشورهای آسیایی که الآن [[پیشرفت]] کرده‌اند- مثل ژاپن، چین و تا حدودی [[هند]]، غرب به هیچ کدام از اینها کمکی نکرد.
برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که برای تمدن شده عبارت است از:


باید برای شکستن این طلسم که کسی [[تصور]] کند که پیشرفت [[کشور]] باید لزوماً با الگوهای غربی انجام بگیرد، چاره‌ای اندیشید. درست است که به [[قدرت]] و [[ثروت]] رسیده‌اند؛ اما [[بشریت]] را دچار [[فاجعه]] کرده‌اند. پیشرفت‌های غربی، پیشرفت‌هایی است که امروز همه [[دنیا]] و همه بشریت از آن [[رنج]] می‌برند؛ کشورهای عقب‌مانده یک [[جور]]، کشورهای پیشرفته یک‌جور. این همان پیشرفت و توسعه‌ای است که توانسته است گروه‌های معدود و انگشت‌شماری از خانواده‌های ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملت‌های دیگر را دچار [[اسارت]] و [[تحقیر]] و [[استعمار]] کرده؛ در آنجا [[کار و تلاش]] زیاد است؛ اما دستاورد و محصول برای فرد و برای [[خانواده]] کم می‌باشد. بنابراین، پیشرفت غربی پیشرفت ناموفقی است.
=== تمدن مادی و معنوی ===
ما باید پیشرفت را با الگوی [[اسلامی]] - [[ایرانی]] پیدا کنیم. این برای ما حیاتی است. اسلامی به خاطر اینکه بر مبانی نظری و [[فلسفی]] [[اسلام]] و مبانی [[انسان شناختی]] اسلام [[استوار]] است. و ایرانی است، چون [[فکر]] و [[ابتکار]] ایرانی، این را به دست آورده؛ اسلام در [[اختیار]] ملت‌های دیگر هم بود. این [[ملت]] ما بوده است که توانسته است یا می‌تواند این [[الگو]] را تهیه و فراهم کند. پس الگوی اسلامی ایرانی است. البته کشورهای دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛ همچنانی که تا امروز هم [[ملت]] ما و [[کشور]] ما برای بسیاری از کشورها در بسیاری از چیزها [[الگو]] قرار گرفته، اینجا هم یقیناً این الگو مورد [[تقلید]] و [[متابعت]] بسیاری از [[ملت‌ها]] واقع خواهد شد.
یکی از اندیشمندان معاصر در این زمنیه گفته است: "ما با تمدن مادی مخالف نیستیم، یک کشور هم پزشک می‌خواهد و هم مهندس و هم به لوازم پیشرفته نیاز دارد و در این اشکالی وجود ندارد که از ترقیات دیگران و [[غرب]] استفاده کنیم؛ مشکل این است که بعضی از افراد؛ [[آداب و رسوم]]، [[اعتقادات]] و [[قوانین]] را هم می‌خواهند از آنها بگیرند، اگر تمدن به این معنای مادی باشد، همه مردم [[دنیا]] از آن بیزار و متنفرند که فقط در غرب پیدا می‌شود. مفهوم تمدن وسیع‌تر از این معناهایی است که افراد برای خود ساخته‌اند. تمدن آن است که جهت انسانی داشته باشد و مردم را به [[آرامش]] برساند که این فقط در [[شرق]] پیدا می‌شود<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.</ref>. برای خلاصی از [[فساد]] و آثار مخرب تمدن مادی، بهترین راه، تقویت [[امور معنوی]] در [[مردم]] است<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۷۷.</ref>.  


آنچه که موجب می‌شود ما الگوی [[غربی]] را برای [[پیشرفت]] [[جامعه]] خودمان ناکافی بدانیم، در درجه اول این است که نگاه جامعه غربی و فلسفه‌های غربی به [[انسان]] با نگاه [[اسلام]] به انسان، به کلی متفاوت است؛ لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله انسان است، در [[منطق]] [[فلسفه]] غرب معنای دیگری پیدا می‌کند، پیشرفت از نظر غرب، [[پیشرفت مادی]] است؛ محور، [[سود]] مادی است؛ هر چه سود مادی بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ یعنی افزایش [[ثروت]] و [[قدرت]] در رأس امور است. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست؛ پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که [[اخلاق]] و [[معنویت]] را می‌شود در راه چنین پیشرفتی [[قربانی]] کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، اما به عنوان وسیله. [[هدف]]، [[رشد]] و [[تعالی انسان]] است.
همچنین ایشان گفته‌اند: [[آحاد]] [[ملت]] [[مسلمان]] و [[علما]] و روحانیون از [[قدرت]] و [[نفوذ]] [[معنوی]] اسلام و تمدن معنوی خود در عرصۀ بین الملل غافل‌اند و باید بدانند با [[آگاهی]] دادن به مردم و [[عمل به دستورات]] [[قرآن]] و احکام اسلام و [[اتحاد]] و [[انسجام]] بین یکدیگر می‌توانند [[دنیا]] را در قبضۀ قرآن و [[حاکمیت اسلام]] درآورند<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۷.</ref>
پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی می‌شود، باید طوری [[برنامه‌ریزی]] و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن [[تحقیر]] نشود. هدف، انتفاع [[انسانیت]] است، نه طبقه‌ای از انسان، حتی نه انسان [[ایرانی]]. پیشرفتی که ما می‌خواهیم بر [[اساس اسلام]] و با [[تفکر]] [[اسلامی]] معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوییم برای طبقه‌ای خاص. این پیشرفت، برای کل [[بشریت]] و برای انسانیت است.
در اسلام نگاه به انسان از دو زاویه است که این دو زاویه هر دو مکمل همدیگر هستند. این دو زاویه‌ای که اسلام از آن به انسان نگاه می‌کند، یکی نگاه به فرد انسان به عنوان یک فرد است؛ موجودی که دارای [[عقل]] و [[اختیار]] نگاه است و او را مخاطب قرار می‌دهد؛ از او مسئولیتی می‌خواهد و به او شأنی می‌دهد، یک نگاه دیگر به [[انسان]] به عنوان یک کل و یک مجموعه انسان‌هاست. این دو نگاه باهم منسجم و مکمل یکدیگرند.


در نگاه اول که نگاه [[اسلام]] به فرد [[انسانی]] است، یک فرد مورد خطاب اسلام قرار می‌گیرد. در اینجا انسان یک رهروی است که در راهی حرکت می‌کند، که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به [[خدا]] خواهد رساند؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>. اگر بخواهیم این راه را تعریف کنیم، در یک جمله کوتاه می‌شود گفت این راه، عبارت است از مسیر [[خودپرستی]] تا [[خداپرستی]]. اگر انسان از خودپرستی به سمت خداپرستی حرکت کند. مسیر صحیح و [[صراط مستقیم]] را طی کرده است. یکایک ما مخاطب این [[آیه]] هستیم؛ و چه [[دنیا]] را [[ظلمات]] [[کفر]] بگیرد یا [[نور ایمان]] بگیرد، از این جهت تفاوت نمی‌کند. [[وظیفه]] هر فردی به عنوان یک فرد این است که در این راه حرکت کند؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمی‌رساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.</ref>. باید این حرکت را انجام بدهد؛ حرکت از [[ظلمت]] به [[نور]]، از ظلمت [[خودخواهی]] به نور [[توحید]]. جاده این راه، همان [[واجبات]] و [[ترک محرمات]] است. [[ایمان قلبی]] [[موتور]] حرکت در این راه است؛ [[ملکات اخلاقی]] و [[فضائل اخلاقی]]، آذوقه و [[توشه]] این راه است، که راه و حرکت را برای انسان آسان و تسهیل می‌کند؛ سرعت می‌بخشد. [[وظیفه]] فرد در نگاه [[اسلام]] به فرد، در همه زمان‌ها این است. اسلام در این نگاه به [[انسان]] به عنوان یک فرد، در عین اینکه توصیه به [[زهد]] می‌کنند، [[قطع رابطه]] با [[دنیا]] و کنار گذاشتن دنیا را ممنوع می‌شمارند. دنیا همین [[طبیعت]]، همین [[بدن]] ما، [[زندگی]] ما، [[جامعه]] ما، [[سیاست]] ما، [[اقتصاد]] ما، [[روابط اجتماعی]] ما، فرزند ما، [[ثروت]] ما و [[خانه]] ماست. دل‌بستگی به این دنیا، [[دل]] باخته شدن به این نمونه‌ها، در این خطاب فردی، کار مذمومی است. در عین حال اینها را رها هم نباید کرد. کسی که از متاع دنیا، [[زینت]] دنیا، از [[نعمت‌های الهی]] در دنیا رو برگرداند، این هم ممنوع است. {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>. در کنار او یک [[لذت]] بالاتر را که لذت [[انس با خدا]] و لذت ذکر خداست، آن را هم به او یاد می‌دهند. [[هدف]] این حرکت و تلاش، [[رستگاری]] انسان است. اگر انسان به این دستورالعمل و نسخه‌ای که به او داده شده است. عمل بکند، [[رستگار]] می‌شود: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>.
=== تمدن غربی و تمدن اسلامی ===
در زاویه‌ای دیگر در نگاه کلان، همین [[انسانی]] که مخاطب به خطاب فردی است، [[خلیفه خدا در زمین]] معرفی شده؛ یک [[وظیفه]] دیگری به او واگذار شده و آن عبارت است از وظیفه [[مدیریت دنیا]]. [[دنیا]] را باید آباد کند؛ {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. آباد کردن یعنی از استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی که [[خدای متعال]] در این [[طبیعت]] قرار داده، این استعدادها را استخراج کند و از آنها برای [[پیشرفت]] [[زندگی]] [[بشر]] استفاده کند. در این [[زمین]] و پیرامون آن، استعدادهایی هست که خدای متعال اینها را قرار داده و بشر باید اینها را پیدا کند. یک روزی بشر [[آتش]]، الکتریسیته، [[قوه]] [[جاذبه]]، قوه بخار را نمی‌شناخت، اما همه اینها در طبیعت بود. امروز هم استعدادها و قوای بی‌شمار فراوانی از این قبیل در این طبیعت هست؛ بشر بایستی سعی کند اینها را بشناسد. چون [[خلیفه]] است و یکی از لوازم خلیفه بودن [[انسان]]، [[شناخت]] اطراف پیرامون خود است. البته غرب هم تمام محور پیشرفت خود را انسان قرار داده است که به اصطلاح، اومانیزم می‌گویند، ولی نه به این معنایی که [[اسلام]] بیان کرده است، بلکه به این معنا که [[هدف]]، دنیاست و این انسان برای رسیدن به آن باید تلاش کند، اگرچه [[مردم]] و [[ملت‌ها]] [[تحقیر]] شوند، مهم [[ثروت]] و [[مقام]] است که این انسان باید به آن برسد، درست برعکس [[تفکر]] اسلام، که هدف، [[تعالی انسان]] است و دنیا وسیله برای رسیدن به آن می‌باشد، بنابراین، آن چیزی که ما به آن نیاز داریم، این است که نقشه پیشرفت کشورمان را بر اساس [[جهان‌بینی]] اسلام برای این انسان، انسان در [[منطق]] اسلام، فراهم و تهیه کنیم<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاه‌های استان، خراسان، در دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۶۳.</ref>
با ظهور [[اسلام]] ، تغییرات [[اجتماعی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] فراوانی پدید آمد و اسلام، تمدن شگرف و بی‌هماوردی در افق [[تاریخ]] پدیدار ساخت که مردم [[ضعیف]] و [[ناتوان]] و عقب‌افتاده عصر خویش را به [[سروری]] جهان رساند و قرن‌ها در [[علوم]] و [[فنون]] پیشرو گردید و سالیان دراز، رقیبی در پیشرفت و تعالی نداشت. اما متأسفانه بنا به دلایلی تمدن اسلام به رکود و سستی گرایید و پیرو تمدن‌های دیگر گشت و بسیاری از جلوه‌ها، [[شکوه]] و [[عظمت]] خود را از دست داد. به ویژه در دوران اخیر، بسیاری از [[مسلمانان]] در [[روش زندگی]] و ابعاد [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و حتی [[فرهنگی]]، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[غربی]] را به عنوان الگوی خود برگزیده و از [[اسلام]]، به برخی عبادت‌های فردی اکتفا نموده‌اند<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۳۸۳.</ref>.


==شاخصه‌های رسیدن به [[تمدن]] [[ایرانی]] [[اسلامی]]==
در جریان پی‌ریزی تمدن اسلامی، [[مسلمانان]] با [[اخلاق حسنه]] و [[معاشرت نیکو]] توانستند [[اعتماد]] [[ملت‌ها]] را به خود جلب نمایند و هدفشان نیز سودانگاری و [[منفعت‌طلبی]] نبوده، بلکه مسلمانان به دنبال [[سازندگی اخلاقی]] و اشاعه [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] بودند. اسلام برای [[علم]] و عالم اهمیت خاصی قائل است، چون باعث می‌گردد [[انسان]] نشئه‌های بزرگ و بالایی پیدا بکند، اگر انسان از تمدن [[علمی]] دور باشد، مثل حیوانات [[زندگی]] خواهد کرد. ممکن است فردی از تمدن علمی دور نباشد و از نظر [[آداب و رسوم]] [[اجتماعی]] به درجه‌ای برسد ولی اگر از اسلام بهره‌ای نبرده باشد از نظر [[الهی]] و [[مقام معنوی]] بهره‌ای نخواهد برد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷۷.</ref>. اگر مسلمانان در قسمتی از [[زمان]] [[پیشرفت]] کردند به خاطر [[علم آموزی]] و اهمیت دادن به [[علوم روز]] و [[تقوی]] در کنار هم بود<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۱۸۷.</ref>. تمدن [[دروغین]] یعنی اینکه مظاهر [[فحشا]] و فساد در [[جامعه]] زیاد باشد، [[ناامنی]] در جامعه [[بیداد]] کند، [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] گرفته نشود و با [[روحانیت]] و مظاهر [[دینی]] [[مخالفت]] کنند<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۳۲.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۸.</ref>
===[[پیشرفت]] و تمدن در عرصه [[فکر]]===
پایه اصلی تمدن، بر [[صنعت]] و فناوری و [[علم]] تنها قرار داده نشده است، بلکه بر [[فرهنگ]]، [[بینش]]، [[معرفت]] و کمال [[فکری]] [[انسانی]] پایه‌گذاری شده است. این است که همه چیز را برای یک [[ملت]] فراهم می‌کند و علم را هم برای او به ارمغان می‌آورد. ما در این [[صراط]] و در این جهت هستیم. نه اینکه ما [[تصمیم]] بگیریم این کار را بکنیم؛ بلکه حرکت [[تاریخی]] [[ملت ایران]] در حال به وجود آوردن آن است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت حلول سال ۱۳۷۳ شمسی، ۱/۱/۱۳۷۳.</ref>.
[[جامعه]] بایستی به سمت یک جامعه متفکر حرکت کند؛ این یک درس [[قرآنی]] است. در [[قرآن]] آیاتی از این قبیل {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«برای گروهی که می‌اندیشند» سوره یونس، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«پس آیا نمی‌اندیشند؟» سوره یس، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ}}<ref>«آیا نیک نمی‌اندیشند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> زیاد وجود دارد. باید جوشیدن فکر و [[اندیشه‌ورزی]] در جامعه به یک [[حقیقت]] نمایان و واضح تبدیل شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۱.</ref>


===[[پیشرفت معنوی]] عامل [[قدرتمند]] [[پیشرفت مادی]]===
=== تمدن [[استعماری]] و تمدن استکباری ===
ما در [[تمدن اسلامی]] و در [[نظام]] [[مقدس]] [[جمهوری اسلامی]] که به سمت تمدن حرکت می‌کند، این را [[هدف]] گرفته‌ایم که [[دانش]] را همراه با [[معنویت]] پیش ببریم<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.</ref>، معنویت و [[اخلاق]] باید به قدر حرکت پیش‌رونده مادی پیشرفت کند. دل‌های [[مردم]] با [[خدا]] و [[معنویات]] آشنا بشود. [[انس با خدا]]، انس با عالم معنا، [[ذکر الهی]] و [[توجه به آخرت]]، در یک چنین جامعه‌ای باید رایج شود. اینجاست که آن خصوصیت استثنایی جامعه و تمدن اسلامی، خود را نشان می‌دهد؛ [[دنیا]] و [[آخرت]] باید باهم ترکیب و آمیختگی داشته باشند.
[[استعمار]] برای اینکه به کشورهای شرقی و منابع زیرزمینی مثل گاز و نفت و همچنین رو زمینی آنها مانند مراتع و جنگل‌ها [[تسلط]] و دست پیدا کنند، افرادی را به عنوان سیاح به این کشورها فرستادند که بر روی ظرفیت‌های مادی و [[معنوی]] آنها مطالعه کنند<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۸.</ref>؛ پس از مطالعات وسیعی که داشتند متوجه شدند دو نیروی [[عظیم]] در این ممالک حرف اول را می‌زند؛ یکی [[اسلام]] و دیگری [[روحانیت]]. به همین دلیل به [[تبلیغ]] علیه این دو نیروی بزرگ و با [[ارزش]] پرداختند که [[مردم]] را نسبت به این دو بدبین و دور نمایند. اسلام را [[دینی]] معرفی کردند که افیون [[جامعه]] است و باعث نابودی و بی‌حسی جامعه می‌شود و روحانیت را نیز انسان‌های [[متحجر]] و عقب افتاده معرفی کردند!<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۲۹۶ و ۲۹۷.</ref>.
تمدن مادی غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روش‌های پیچیده مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفه [[معنوی]] [[روز]] به روز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که [[علم]] و [[پیشرفت]] [[تمدن]] مادی غرب، به [[ضرر]] [[بشریت]] تمام شد. علم باید به [[سود]] بشریت تمام شود. سرعت و سهولت و [[ارتباطات]] زود دسترس، باید در [[خدمت]] [[آرامش]] و [[امنیت]] و [[راحتی]] [[مردم]] باشد. آن [[علمی]] که از [[ترس]] دستاورد آن- یعنی از ترس بمب اتم و موشک دوربُرد و انفجار نادانسته – مردم، شب و روز نداشته باشند، آن علم برای بشریت مفید نیست. دنیای غرب با پیشرفت علمی خود، در این دام خطرناک افتاد.
تمدن و [[فکر اسلامی]]، [[پیشرفت مادی]] را می‌خواهد؛ اما برای امنیت، [[آسایش]]، [[رفاه]] و [[همزیستی]] مهربانانه مردم با یکدیگر، این خصوصیات [[نظام اسلامی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم شاهرود، ۲۰/۸/۱۳۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۱.</ref>


===[[مدیریت]] [[قوی]] و از خود گذشته===
مرحله بعدی خراب کردن نیروی [[جوان]] و تحصیل کرده است که از طریق [[فساد]] و مواد مخدر، [[مدارس]] و دانشگاه‌های ما را از بین ببرند و نگذارند [[رشد]] کنند، آنها را به خود مشغول نمایند و مغزهای متفکر ما را از ما جدا نمایند<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۹۹ و ۴۰۰.</ref>. کار بعدی [[استعمار]] بر سرکار آوردن نیروهایی در این کشورها بود که مقاصد و [[اهداف]] استعمار را در این کشورها دنبال کنند. این در حالی بود که اولین [[قدرت]] را [[روحانیت]] می‌دیدند که در [[مبارزه]] با روحانیت و تعطیل کردن مجالس [[وعظ]] و [[خطابه]]، کشتن آنها و [[تخریب]] [[مدارس]] علمیه قصد داشتند به مقاصد شومشان برسند و بعد که دیدند با [[ارعاب]] و زور کار به جایی نمی‌برند، [[متوسل]] به [[تبلیغات]] علیه روحانیت شدند. مرحله دیگر کار استعمار [[ترویج]] [[فرهنگ]] غربی بود و به [[مردم]] و جوانان ما این‌طور فهماندند که [[کشور]] و نحوۀ زندگی شما صحیح نیست و باید زندگی کردن، طرز [[لباس]] [[پوشیدن]]، [[خوراک]] و مسائل دیگرتان را از ما یاد بگیرید و به اصطلاح، [[جوانان]] ما را [[غرب‌زده]] کردند. آنچه به‌عنوان تمدن است، رفتارهای [[انسانی]] است، آن چیزی است که [[بشر]] را به [[آرامش]] برساند و در راستای ارتقای [[روحی]] و [[معنوی]] بشر باشد، [[آزادی]] و [[استقلال]] به معنای [[واقعی]]، که [[مردم]] در [[انتخابات]] [[آزاد]] باشند در مطالبات‌شان از [[دولت]] آزاد باشند، این تمدن است و باید بدانیم اینگونه آزادی‌ها را مکتب‌های [[توحیدی]] برای مردم به ارمغان می‌آروند که [[غرب]] از آن بی‌بهره است<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۸۵.</ref>.
کشوری که می‌خواهد [[تمدن اسلامی]] داشته باشد، نیاز به [[مدیریتی]] [[توانمند]] دارد که همه جوره [[از خود گذشتگی]] داشته باشد، به این صورت که باید فردی مانند [[حضرت علی]]{{ع}} را [[الگو]] قرار دهد و از همه [[زندگی]] خود برای مردم و اعتلای کلمه [[اسلامی]] مایه بگذارد، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} کسی است که برای [[خدا]] و در [[راه خدا]] از [[دوران کودکی]] تا لحظه [[شهادت]] یک لحظه و در یک قضیه پا عقب نکشید و دچار تردید نشد و همه وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. آن وقتی که باید [[تبلیغ]] می‌کرد، تبلیغ کرد؛ زمانی که باید [[شمشیر]] می‌زد، در رکاب [[پیغمبر]] شمشیر زد و از [[مرگ]] نترسید؛ وقتی که لازم بود [[صبر]] کند، صبر کرد؛ زمانی هم که لازم بود زمام [[سیاست]] را به دست بگیرد، سیاست را به دست گرفت و وارد میدان سیاست شد. و در همه این دوران‌های گوناگون، آنچه لازمه [[فداکاری]] از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پیدا کرد. این نشان می‌دهد که برای [[اداره جامعه اسلامی]] و [[جوامع اسلامی]] و [[امت اسلامی]]، معیار، اینهاست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم به مناسبت عید سعید غدیر خم، ۲۷/۹/۱۳۸۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۲.</ref>


===[[عشق]] و [[ایمان]]، [[همت]] و [[بصیرت]]===
مسألۀ مهم دیگری که [[استعمار]] برای [[تسلط]] خود و دور کردن [[مردم]] از [[روحانیت]] در [[جوامع اسلامی]] به دنبال آن است و موفق هم بوده، [[شعار]] [[جدایی دین از سیاست]] است و بیان می‌کنند که [[مسلمان]] جایز نیست در [[سیاست]] دخالت کند در صورتی که [[رسول اکرم]]{{صل}} خود [[حکومت]] تشکیل داد و افرادی را برای [[اداره امور]] [[عزل و نصب]] می‌نمود و برای شهرهای اطراف [[حاکم]] تعیین می‌کرد<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۵.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۹۲.</ref>
عشق و ایمان، بصیرت و همت؛ ستون‌های اصلی هستند. [[انسانی]] که ایمان ندارد، محوری برای حرکت خود نمی‌تواند تصویر کند. انسانی که از [[احساس]] عاشقانه و عمیق [[قلبی]] برخوردار نیست. نمی‌تواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانی که همت ندارد، به کارهای کوچک، به فرازهای محدود اکتفاء می‌کند؛ [[چشم]] به [[برترین]] قله‌ها نمی‌دوزد. انسانی که بصیرت ندارد، راه را عوضی می‌رود؛ اگر عشق و [[ایمانی]] هم در او هست، آن را در راه غلط [[مصرف]] می‌کند اگر با این عوامل حرکت کنیم همان شجره طیبه‌ای که در [[قرآن]] از آن نام برده شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.</ref> می‌شود. کلمه [[طیب]] مثل درخت نیکونهاد و سالم و طیب، ریشه‌دار، دارای ریشه عمیق و مستحکم و دارای شاخ و برگ فراگیر.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۳.</ref>


===جوانانی با [[شور]] و [[نشاط]]===
== فرآورده‌های تمدن ==
یکی از موتورهای [[قوی]] پیش برنده، حضور پرشور و نشاط جوان‌هاست که باید [[روز]] به روز گسترش این [[روحیه]] در بین جوان‌های ما در میحط‌های مختلف [[اجتماعی]] بیشتر شود؛ حرف‌های [[یأس]] آلود، حرف‌های ناشی از [[افسردگی]] - که غالباً علتش هم [[نومیدی]] و افسردگی گوینده همین حرف‌هاست - راه به جایی نخواهد برد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جهادگران بسیج سازندگی، ۳۱/۶/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۳.</ref>
رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سینماها و تئاترها از ابزارهای موثر [[تباهی]] و تخدیر [[ملت‌ها]]، خصوصاً [[نسل جوان]] بوده است. فیلم‌های تلویزیون از فرآورده‌های غرب یا شرق بود که طبقه [[جوان]] [[زن]] و مرد را از مسیر عادی [[زندگی]] و کار و [[صنعت]] و [[تولید]] و [[دانش]] [[منحرف]] و به سوی بی‌خبری از خویش و [[شخصیت]] خود و یا [[بدبینی]] و [[بدگمانی]] به همه چیز [[کشور]] خود، حتی [[فرهنگ]] و [[ادب]] و مآثر پر ارزشی که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانه‌ها و موزه‌های [[غرب]] و [[شرق]] منتقل گردیده است؛ سوق می‌دادند<ref>وصیت‌نامه حضرت امام، ص۶۷.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۸۶.</ref>


===کنار گذاشتن [[ضد ارزش‌ها]]===
== آسیب‌شناسی تمدن غربی ==
[[مردم]]، گروه‌ها و اجتماعات، باید از ضد ارزش‌ها اجتناب کنند. همه جا، چیزهایی هست که از نظر [[دین]]، [[مکتب]] یا آن [[تمدن]] یا [[فرهنگ]] خاص، مطرود و منفی است که باید کنار گذاشته شود. در [[عرف]] [[شرعی]] و [[دینی]]، به این ضد ارزش‌ها «[[محرمات]]» یا امور [[مذموم]] و صفات [[زشت]] می‌گویند. همچنین، در همه جا ارزش‌هایی هست که اگر مورد توجه قرار نگیرند و رعایت نشوند، نمی‌توان به هدف‌هایی که [[دین]]، [[تمدن]] و [[فرهنگ]] به آنها [[دعوت]] می‌کنند، رسید. اگر عده‌ای ارزش‌های [[فرهنگی]] یا [[دینی]] را دنبال کنند؛ مثلاً [[واجبات]] یا [[مستحبات]] را انجام دهند، اما از [[محرمات]] خودداری نکنند به آن [[هدف‌ها]] نمی‌رسند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینی» حرم حضرت علی بن موسی الرضا{{ع}}، ۳/۱/۱۳۷۴.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۴.</ref>
باید توجه داشت تمدن کنونی غرب بر پایه فساد و بی‌بند و باری شکل گرفته است و [[مسلمانان]] نباید در [[فرهنگ]] غربی هضم شوند، هرچند پیشرفت‌های مادی فراوانی دارند که برای [[بشریت]] لازم است؛ ولی آنچه باعث [[رشد]] همه جانبۀ جامعۀ بشریت می‌شود و برای آن [[امنیت]]، [[تعهد]] و رشد ایجاد می‌کند، [[اعتقاد]] به [[خدا]] و [[معنویت]] است<ref>تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۱۱۱.</ref>.


===[[جهاد]] و تمدن===
نظریه‌پردازان [[غربی]] دو قسم‌اند: برخی واقع‌گرایند که عمدتاً جنگ‌طلب بوده و مبنای آنها این است که [[انسان]] را [[حیوان]] [[تشنه]] [[قدرت]] می‌دانند که تنها درمان او [[مرگ]] است و [[جامعه]] را محل [[تنازع]] بقا می‌شمارند. برخی دیگر گرایش انسانی‌تری دارند و آرمان‌گرا هستند. اینان [[پیروان]] راسل هستند و به [[هم‌زیستی]] و تعامل با [[جهان]] سوم و [[جهان اسلام]] [[تمایل]] دارند<ref>تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۵۹ ـ ۶۰.</ref>. در این زمینه، به راه‌کارهایی اشاره می‌شود: الف) تلاش در جهت [[بیداری]] و [[رشد]] [[سیاسی]]؛ ب) [[ایستادگی]] در برابر [[سلطه]] [[استعمار]] غرب؛ ج) [[همبستگی]] و [[اتحاد]] در برابر سلطه‌جویی تمدن غرب؛ د) تلاش برای ایجاد [[دولت اسلامی]]؛ ه‍) تلاش در جهت خودکفایی ملّی؛ و) [[ساده‌زیستی]] و [[پرهیز]] از تجمّلات؛ ز) [[تربیت]] صحیح [[نسل جوان]] و [[نوجوان]]<ref>سید محمّد عارف حسینی، رویارویی تمدن اسلامی و مدرنیته، ص۱۵۴ ـ ۱۶۲</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۹۷.</ref>
بعضی از افراد [[خیال]] می‌کنند که تأسیس یک [[کشور]]، ایجاد یک تمدن، [[نظم]] در [[زندگی]]، [[پیشرفت]] در [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] و [[رفاه]] [[مشروع]] برای [[انسان‌ها]]، با جهاد نمی‌سازد و جهاد [[ضد]] اینهاست! در صورتی که بدون جهاد، هیچ چیز به دست [[انسان]] نمی‌آید؛ نه [[دنیا]] و نه [[آخرت]]. بدون جهاد، در مقابل گرگ بی‌دست و پای بیابان هم نمی‌شود ایستاد؛ چه رسد به گرگ‌های بسیار بسیار خطرناک دنیای [[سیاست]] و دنیای [[اقتصاد]] و سرپنجه‌های خونینی که میلیون‌ها انسان را دریدند و نابود کردند و خوردند و بردند!<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء{{ع}}، ۲۶/۷/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۱۳۷۴.</ref>
 
== عوامل انحطاط مسلمین ==
تفاوتی میان [[انحطاط]] و عقب‌ماندگی وجود ندارد و علت اساسی هر دو یکسان است. ازاین‌رو، گاه واژۀ انحطاط و عقب‌ماندگی در کنار یکدیگر بیان می‌شوند و میان آن دو تفکیک صورت نمی‌گیرد. گروهی از [[روشنفکران]] و تحصیل‌کردگان غرب‌گرا با دیدی مثبت به تمدن غرب می‌نگریستند و هنگام مقایسه جوامع اسلامی با جوامع [[غربی]]، چشم‌شان در مقابل درخشندگی تمدن غرب [[خیره]] شده بود. آنان می‌پنداشتند برای [[بشر]]، راه نجاتی جز [[تسلیم]] شدن در برابر تمدن جدید غرب و راه و روش آن وجود ندارد. در سوی دیگر این [[صف‌آرایی]]، گروهی از [[نخبگان]] مذهبی بودند که تعدادی از آنها با انگیزۀ [[دفاع از اسلام]]، به [[نفی]] کامل تمدن غرب و دستاوردهای آن پرداختند. البته بسیاری از این [[نخبگان]] مذهبی به درس خود در [[حوزه‌های علمیه]] و [[مدارس]] [[دینی]] مشغول شدند و در قبال [[تحولات اجتماعی]] و [[سیاسی]] یا موضعی نداشتند یا نظر خود را ابراز نکردند و بر [[واقعیت]] [[چشم]] بستند<ref>سید محمد خاتمی، بیم موج، مجموعه مقالات.</ref>. اسلام اصیل نه تنها عامل عقب‌ماندگی نیست، بلکه سبب [[پیشرفت مادی]] و [[معنوی]] است. اسلام با رد جنبه‌های منفی و فسادانگیز [[فرهنگ]] [[غرب]]، جنبه‌های مثبت و [[پیشرفت]] در [[علم]] و [[صنعت]] و فن‌آوری را می‌پذیرد.
 
اسلام به عنوان [[کامل‌ترین دین الهی]]، تأمین‌کننده [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] و پیشرفت مادی و معنوی انسان‌هاست. ازاین‌رو، [[برپایی حکومت اسلامی]] و [[اجرای قوانین]] [[اسلام ناب محمدی]]{{صل}} زمینه‌های خروج مسلمانان را از عقب‌ماندگی به ارمغان می‌آورد. اسلام، مترقی‌ترین [[قوانین]] را دارد که با اجرای آنها در [[حکومت اسلامی]]، [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[انسان‌ها]] تأمین می‌شود. با عمل به [[قوانین اسلام]]، پیشرفت در علم و صنعت و فن‌آوری نصیب [[جوامع بشری]] می‌شود و از [[فرورفتن]] آنها در [[مادیات]] و فراموش شدن [[معنویات]] نیز [[پیش‌گیری]] خواهد کرد<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۹۹.</ref>.
 
=== عوامل خارجی ===
عوامل خارجی انحطاط مسلمانان، مربوط به فشارهایی است که از طرف غرب بر مسلمانان و کشورهای [[جهان]] سوم وارد می‌شود که عبارت‌اند از:
# ایجاد اختلاف و شکاف بین [[ملت‌ها]]: [[مستکبران]] پس از مطالعات وسیع و تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند به ممالک شرقی دست پیدا بکنند و از منابع وسیعی که در دست دارند به نفع خود بهره‌برداری نمایند، باید بین ممالک شکاف ایجاد کرده و آنها را در مقابل یکدیگر قرار بدهند<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۸.</ref>.
# دور نگه داشتن [[مسلمین]] از [[اسلام واقعی]]: [[دشمنان اسلام]] بعد از بررسی‌های فراوان فهمیدند که برای رسیدن به مقاصد شومشان باید [[مردم]] را از [[دین]] و بالاخص از اسلام واقعی دور کرد، چون اگر مردم به اسلام واقعی دست پیدا بکنند، در مقابل [[زور]] و [[چپاول]] [[ایستادگی]] کرده و نمی‌گذارند دست [[اجانب]] به ممالک شرقی برسد؛ به همین دلیل دین به طور مطلق و بالاخص [[اسلام]] را افیون [[جامعه]] و [[روحانیت]] را مرتجع و عقب مانده معرفی می‌کردند<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۹.</ref>.
# [[تبلیغات]] [[قدرت‌ها]] به ناتوانی [[ملت‌ها]]: اساس همۀ شکست‌ها و پیروزی‌ها از خود [[انسان]] و باورهای او شروع می‌شود. [[غربیان]] دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه‌دار خودشان به ممالک [[ضعیف]] بیاورانند که ناتوان‌اند. اینها باید در [[صنعت]]، در [[نظام]]، در اداره کشورها، دستشان به طرف قدرت‌های بزرگ از [[شرق]] و [[غرب]] دراز باشد. این [[باور]] که به وسیله [[تبلیغات]] غربزدگان در این ممالک پیاده شد، این کشورها را به [[تباهی]] و [[عقب‌ماندگی]] کشاند. این باور مادامی که در کشورهای [[جهان]] و کشورهای [[مستضعف]] هست، تا آخر [[مبتلا]] و وابسته هستند<ref>سخنرانی در جمع نیروهای صنایع نظامی کشور. ۳۱ فروردین ۱۳۶۰ / ۱۵ جمادی الثانی ۱۴۰۱.</ref>.
# القای [[اسلام]] [[خرافی]]: یکی از عوامل عقب‌ماندگی [[مسلمانان]] توسط [[استعمار]]، این است که یا اسلام در بین [[جوامع]] محو گردد و یا آن‌قدر [[شبهات]] و مسائل خرافی به نام اسلام در بین [[مردم]] [[ترویج]] دهند که مردم از [[اسلام واقعی]] دور شوند<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۴.</ref> و عقب افتادگی اینان در اثر [[نقص]] نژاد است! و به تعبیر دیگر، آنان انسان‌های [[تکامل]] یافته هستند و اینان در تکامل که پس از میلیون‌ها سال به تکامل نسبی می‌رسند. پس، [[کوشش]] با پیشرفت بی‌فایده است و آزادگان یا باید وابسته به [[سرمایه‌داری]] [[غرب]] باشند یا کمونیسم [[شرق]]. به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز یعنی علم، تمدن، [[قانون]] و پیشرفت را از ابرقدرت‌های غرب یا شرق بگیریم!<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۰.</ref>.
# بزرگ جلوه دادن [[قدرت]] ابرقدرت‌ها: از جمله چیز‌هایی که مانع [[دفاع]] [[مسلمین]] از کشورهایشان است، تبلیغات دامنه‌دار برای هر چه بزرگ‌تر جلوه دادن قدرت‌های خارجی است. دامن‌زدن وابستگان غربزده به این نحو شایعه‌ها، [[مسلمین]] را از [[دفاع]] به [[حق]] خود [[مأیوس]] نمودند.
# جلوگیری از [[رشد]] مملکت: افرادی که نام خود را [[حقوق بشر]] می‌گذارند و دفاع از [[مردم]] [[مظلوم]] را [[شعار]] خود قرار داده‌اند، بیشترین [[ظلم]] را به [[ملت]] [[مسلمان]] کرده‌اند، همه چیز مردم را به [[پیشرفت]] بردند، [[جوانان]] [[ایران]] را [[منحرف]] کردند و دانشگاه‌های ما را وابسته به خود نمودند<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱.</ref>.<ref> [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۰۱ ـ ۹۰۴.</ref>
 
=== عوامل داخلی ===
# [[احساس]] [[وابستگی]] عوامل داخلی: بسیاری از رؤسای [[جمهور]] [[ممالک اسلامی]] از [[قدرت اسلام]] و خیل [[عظیم]] [[مسلمانان]] غافل بودند و قصد داشتند همه چیز را [[غربی]] کرده و وابسته نمایند و متأسفانه بعضی از عناصر وابسته هم حرف‌های آنها را به [[خیرخواهی]] تلقی کرده و باورشان شده بود<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱.</ref>.
# نژادپرستی [[حاکمان]] [[اسلامی]]: یکی از عواملی که باعث به‌هم ریختگی وضع مسلمانان است، قضیۀ نژادپرستی است که هر کسی می‌خواهد خودش را آقای مسلمانان بداند. [[میزان]] [[برتری]] را آنچه [[قرآن]] می‌گوید<ref>سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> بدانند و [[تقوای الهی]]، [[سیاسی]] و مادی داشته باشند؛ نه اینکه در مقابل یکدیگر صف کشیده و یکدیگر را [[لعن]] نمایند<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۳۷۸.</ref>. عوامل دیگری مانند [[نقض]] [[قانون اساسی]]، رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی، سلب [[آزادی]] [[مردم]]<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۳.</ref>، وضع بانک‌ها، [[رباخواری]] و [[زورگویی]] به قشر [[مستضعف]]<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۴۷۲.</ref> و [[بی‌اعتنایی]] به [[دین]] و [[معنویات]]<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۱۶.</ref> نیز از عوامل داخلی [[انحطاط]] و [[عقب‌ماندگی]] [[مسلمانان]] به شمار می‌آید<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۰۵.</ref>.
 
== شاخصه‌های رسیدن به [[تمدن]] [[اسلامی]] ==
=== [[پیشرفت]] و تمدن در عرصه [[فکر]] ===
پایه اصلی تمدن، بر [[صنعت]] و فناوری و [[علم]] تنها قرار داده نشده است، بلکه بر [[فرهنگ]]، [[بینش]]، [[معرفت]] و کمال [[فکری]] [[انسانی]] پایه‌گذاری شده است. این است که همه چیز را برای یک [[ملت]] فراهم می‌کند و علم را هم برای او به ارمغان می‌آورد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت حلول سال ۱۳۷۳ شمسی، ۱/۱/۱۳۷۳.</ref>. [[جامعه]] بایستی به سمت یک جامعه متفکر حرکت کند؛ این یک درس [[قرآنی]] است. در [[قرآن]] آیاتی از این قبیل {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«برای گروهی که می‌اندیشند» سوره یونس، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«پس آیا نمی‌اندیشند؟» سوره یس، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ}}<ref>«آیا نیک نمی‌اندیشند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> زیاد وجود دارد. باید جوشیدن فکر و [[اندیشه‌ورزی]] در جامعه به یک [[حقیقت]] نمایان و واضح تبدیل شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۱.</ref>
 
=== پیشرفت معنوی عامل [[قدرتمند]] پیشرفت مادی ===
تمدن مادی غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روش‌های پیچیده مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفه [[معنوی]] [[روز]] به روز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که [[علم]] و [[پیشرفت]] [[تمدن]] مادی غرب، به [[ضرر]] [[بشریت]] تمام شد. تمدن و [[فکر اسلامی]]، [[پیشرفت مادی]] را می‌خواهد؛ اما برای امنیت، [[آسایش]]، [[رفاه]] و [[همزیستی]] مهربانانه مردم با یکدیگر، این خصوصیات [[نظام اسلامی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم شاهرود، ۲۰/۸/۱۳۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۱.</ref>
 
=== [[مدیریت]] [[قوی]] و از خود گذشته ===
کشوری که می‌خواهد تمدن اسلامی داشته باشد، نیاز به [[مدیریتی]] [[توانمند]] دارد که همه جوره [[از خود گذشتگی]] داشته باشد، به این صورت که باید فردی مانند [[حضرت علی]]{{ع}} را [[الگو]] قرار دهد و از همه [[زندگی]] خود برای مردم و اعتلای کلمه [[اسلامی]] مایه بگذارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم به مناسبت عید سعید غدیر خم، ۲۷/۹/۱۳۸۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۲.</ref>
 
=== [[عشق]] و [[ایمان]]، [[همت]] و [[بصیرت]] ===
عشق و ایمان، بصیرت و همت؛ ستون‌های اصلی هستند. [[انسانی]] که ایمان ندارد، محوری برای حرکت خود نمی‌تواند تصویر کند. انسانی که از [[احساس]] عاشقانه و عمیق [[قلبی]] برخوردار نیست. نمی‌تواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانی که همت ندارد، به کارهای کوچک، به فرازهای محدود اکتفاء می‌کند؛ [[چشم]] به [[برترین]] قله‌ها نمی‌دوزد. انسانی که بصیرت ندارد، راه را عوضی می‌رود؛ اگر عشق و [[ایمانی]] هم در او هست، آن را در راه غلط [[مصرف]] می‌کند اگر با این عوامل حرکت کنیم همان شجره طیبه‌ای که در [[قرآن]] از آن نام برده شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.</ref> می‌شود. کلمه [[طیب]] مثل درخت نیکونهاد و سالم و طیب، ریشه‌دار، دارای ریشه عمیق و مستحکم و دارای شاخ و برگ فراگیر.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۳.</ref>
 
=== کنار گذاشتن ضد ارزش‌ها ===
[[مردم]]، گروه‌ها و اجتماعات، باید از ضد ارزش‌ها اجتناب کنند. همه جا، چیزهایی هست که از نظر [[دین]]، [[مکتب]] یا آن [[تمدن]] یا [[فرهنگ]] خاص، مطرود و منفی است که باید کنار گذاشته شود. در [[عرف]] [[شرعی]] و [[دینی]]، به این ضد ارزش‌ها «[[محرمات]]» یا امور [[مذموم]] و صفات [[زشت]] می‌گویند. همچنین، در همه جا ارزش‌هایی هست که اگر مورد توجه قرار نگیرند و رعایت نشوند، نمی‌توان به هدف‌هایی که [[دین]]، [[تمدن]] و [[فرهنگ]] به آنها [[دعوت]] می‌کنند، رسید. اگر عده‌ای ارزش‌های [[فرهنگی]] یا [[دینی]] را دنبال کنند؛ مثلاً [[واجبات]] یا [[مستحبات]] را انجام دهند، اما از [[محرمات]] خودداری نکنند به آن [[هدف‌ها]] نمی‌رسند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینی» حرم حضرت علی بن موسی الرضا{{ع}}، ۳/۱/۱۳۷۴.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۴.</ref>
 
=== [[جهاد]] و تمدن ===
بعضی از افراد [[خیال]] می‌کنند که تأسیس یک [[کشور]]، ایجاد یک تمدن، [[نظم]] در [[زندگی]]، [[پیشرفت]] در [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] و [[رفاه]] [[مشروع]] برای [[انسان‌ها]]، با جهاد نمی‌سازد و جهاد [[ضد]] اینهاست! در صورتی که بدون جهاد، هیچ چیز به دست [[انسان]] نمی‌آید؛ نه [[دنیا]] و نه [[آخرت]]. بدون جهاد، در مقابل گرگ بی‌دست و پای بیابان هم نمی‌شود ایستاد؛ چه رسد به گرگ‌های بسیار بسیار خطرناک دنیای [[سیاست]] و دنیای [[اقتصاد]] و سرپنجه‌های خونینی که میلیون‌ها انسان را دریدند و نابود کردند و خوردند و بردند!<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء{{ع}}، ۲۶/۷/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۴.</ref>
 
== فرایند تحقق [[تمدن]] نوبنیاد [[اسلامی]] ==
امروز [[دنیا]] [[تشنه]] [[حقیقت]] است، تشنه [[اسلام]] است، [[دانشمندان]]، متفکران، انسان‌های با[[وجدان]]، [[روشنفکران]] و [[جوانان]] بخش‌های حساس پیکره [[جوامع]] [[غربی]]، امروز تشنه [[مکتب]] و درسی از [[زندگی]] هستند که آنها را از هزاران [[دشواری]] [[واقعی]] زندگی [[نجات]] دهد. بسیاری از این [[مشکلات]] زندگی، مشکلات واقعی نیست. مشکل واقعی، [[احساس ناامنی]] [[روحی]]، [[تنهایی]]، [[افسردگی]]، [[تزلزل]] و عدم [[اطمینان]] و [[سکینه]] روحی است. اینها مشکلات واقعی [[بشر]] است که در اوج [[ثروت]] و [[شهرت]]، یک نفر را به خودکشی وادار می‌کند. [[جوان]] پولدار و دارای امکانات تنعم و بهره‌برداری از زندگی است؛ اما خودکشی می‌کند. دردی که امروز گریبان جوامع مادی دنیا و تمدن غربی را گرفته است، عدم اطمینان، [[عدم آرامش]] عدم نقطه اتکای روحی، عدم انس و تواصل بین [[انسان‌ها]]، [[احساس]] [[غربت]] و تنهایی، و انکسار است و همه اینها به خاطر دور بودن از اصل و حقیقت خویش و [[اسلام واقعی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.</ref>.
 
اگر کشوری بتواند در میدان‌های تحرک و [[پیشرفت مادی]] به موفقیت‌هایی دست پیدا کند و توانست [[علم]] و فناوری و [[صنعت]] پیدا کند و یک [[سیاست]] بین‌المللی و یک [[دیپلماسی]] [[قوی]] پیدا کند و [[اقتصاد جامعه]] را سر و سامان دهد و همچنین اگر توانست از منابع [[عظیم]] ثروت در زیر [[زمین]] و روی زمین، اعم از [[معدن]] و [[کشاورزی]] و امثال اینها استفاده کند و از [[سرزمین]] وسیع و متنوع [[خدادادی]] آن استفاده کند و خلاصه، اگر توانست با معیارهای [[پیشرفت]] [[جهانی]] و [[مدنی]] خودش را همراه کند، این اولین [[کشور]] و دولتی خواهد بود که توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنی چراغ برافروخته [[فضیلت]] و [[معنویت]] به دست آورد؛ این یک تمدن جدید است و در [[تاریخ]] کم سابقه خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]]، ص۱۳۷۴.</ref>
 
== راه‌های درمان عقب‌ماندگی ==
راهکارهای مختلفی نیز در رفع این [[بیماری]] مؤثر است.
=== [[استقلال]] و [[رهایی]] از [[وابستگی]] ===
اول قدم برای [[رشد]] و رفع عقب‌ماندگی این است که مسلمانان باید [[باور]] کنند ما هم [[قدرت]] [[تفکر]] داریم، ما هم قدرت [[صنعت]] داریم. تا زمانی که به اندوخته‌های خود دست پیدا نکنیم و [[هویت]] خودمان را نشناسیم [[رشد]] نمی‌کنیم. باید سعی کنیم وابستگی خود به [[غرب]] را کم کنیم و خودمان برای [[علم]] و [[دانش]] [[زحمت]] بکشیم<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۲۹.</ref>.
 
[[وابستگی اقتصادی]]، [[وابستگی]] همه جانبه اعم از [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] می‌آورد، باید به گونه ای خودکفا گردیم و مواد اولیه را خودمان [[تولید]] کنیم که اگر چیزی که نیاز داریم را از ما دریغ کردند و به اصطلاح [[تحریم]] [[اقتصادی]] نمودند، نتوانند ضربۀ جبران‌ناپذیر به ما وارد کنند<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۴۳۹.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۹۰۶.</ref>
 
=== کمک رسانه‌ها به رشد نیروی انسانی ===
یکی از ابزارهایی که باعث رشد و [[آگاهی]] مردم می‌گردد، [[اصحاب رسانه]]، از قبیل تلویزیون، مجله‌ها و روزنامه‌های کثیرالانتشار است. اگر این دستگاه‌ها به خوبی عمل کنند و آنچه مردم به آن نیاز دارند به تصویر بکشند و برای رشد [[دین]] و دنیای آنها فعالیت‌های مفیدی داشته باشند، بحث و [[شور]] و [[نشاط]] در بین [[عالمان]] و [[دانشمندان]] و دانش‌پژوهان [[ترویج]] پیدا کند تا [[جامعه]] زنده و رو به [[رشد]] و [[تمدن]] پیش برود<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۹۹.</ref>.
 
[[تبلیغات]] دامنه‌دار [[مخالفین]] با [[اصلاح]] [[بشر]]، به اینگونه است، همه جاهایی که می‌خواهند تحت [[سلطه]] خودشان درآورند، به اهالی آنجا چنان [[القا]] کنند که شما خودتان هیچ نیستید، [[افکار]] خودشان را به کار ببندند و تبلیغات طوری شده بود که می‌ترسیدند اصلاً وارد یک عملی بشوند، در صورتی که جوانان ما باید بدانند که هیچ کم ندارند، نباید خودشان را دست کم بگیرند و تحت تأثیر این تبلیغات نادرست قرار نگیرند و بدانند [[قدرت]] و توانایی‌شان بالا بوده و می‌توانند [[کشور]] خودشان را آن‌طور که [[شایسته]] است بسازند<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۸۴.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۰۸.</ref>
 
=== اصلاح مراکز [[علمی]] ===
همه می‌دانند که [[انسان]] اگر بخواهد در [[صراط مستقیم]] قرار بگیرد، باید از همان ابتدا [[تربیت]] صحیح داشته باشد، هم از نظر [[اخلاقی]] و هم از نظر تحصیلی. [[دشمنان]] برای [[انحراف]] [[مردم]] و جامعه از [[مدارس]] و مراکز تحصیلی شروع می‌کنند، فلذا باید مراکز تحصیلی از لوس هرگونه ناخالصی و بی‌اخلاقی دور باشد و تلاش برای [[پرستیدن]] [[الله جل جلاله]] و دوری از هرگونه [[شرک]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴ و ۵.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۰۹.</ref>
 
=== [[وحدت مسلمانان]] ===
یکی از راهکارها برای جلوگیری از غربزدگی که [[تکلیف]] مهمی را متوجه [[مسلمانان]] [[جهان]] و [[مستضعفان]] می‌کند و ریشه این [[گرفتاری‌ها]] را قطع می‌کند و [[فساد]] را از بن می‌سوزاند، وحدت مسلمانان، بلکه تمامی مستضعفان و دربند کشیده‌شدگان جهان است. این [[وحدت]] که [[اسلام]] [[شریف]] و [[قرآن کریم]] بر آن پافشاری کرده‌اند، با [[دعوت]] و [[تبلیغ]] دامنه‌دار باید به وجود آید<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۲.</ref>. نوعاً قدرت‌های [[ستمگر]] از راه [[ارعاب]] و [[تهدید]] یا به وسیله بوق‌های [[تبلیغاتی]] خودشان و یا به وسیله عمال مزدور بومی خائن‌شان مقاصد شوم خود را [[اجرا]] می‌کنند. در صورتی که اگر [[ملت‌ها]] با [[هشیاری]] و وحدت در مقابل‌شان بایستند، موفق به اجرای آن نخواهند شد<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۳.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۱۰.</ref>
 
== جمع‌بندی ==
نگرش کلان داشتن به [[اندیشه]] متفکران و [[رهبران]] بزرگ [[فکری]] در [[مدیریت]] و [[برنامه‌ریزی]] [[راهبردی]]، نقش به‌سزایی دارد. مطلب مهمی که باید مدیران استراتژیک [[جوامع اسلامی]] بدانند این است که گرچه نهایت [[هدف]] [[اجتماعی]]، دست‌یابی به [[پیشرفت]] و تمدن اسلامی است؛ لکن بدون توجه به [[جهان‌بینی توحیدی]] نمی‌توان به تمدن مطلوب اسلامی رسید. این سریان [[توحیدی]]، توسط عنصر [[ولایت]] و پیوند مستحکم ولیّ و [[مردم]] تحقق‌پذیر است. [[مردم‌سالاری دینی]] است که می‌تواند [[روح]] توحیدی را در [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[تربیت]] و [[عبادت]]، ساری و جاری سازد و از آن طریق، به [[سیاست]] و [[اقتصاد]] و [[مدیریت]] و [[قضاوت]] و [[تعلیم]] و [[فرهنگ]] توحیدی دست یابد.
 
تفاوت تمدن اسلامی با تمدن مُدرن در همین گوهر اساسی، یعنی توحید و [[شرک]] نهفته است. تمدن اسلامی، مبتنی بر منظومه [[فکری]] و [[اجتماعی]] [[توحید]] محور است؛ [[توحیدی]] که نه تنها در [[عقیده]] و [[قلب]] [[آدمیان]] حضور دارد؛ بلکه همانند [[روحی]]، همه ساحت‌های فردی و اجتماعی، مُلکی و [[ملکوتی]] [[انسان]] را احاطه کرده است. [[آزادی]] و [[استقلال]] و [[دانش]] و [[قدرت]] و [[سیاست]] و [[قضاوت]] و [[امنیت]] و [[دفاع]] و... جملگی توحیدی هستند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۹۱۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلام‌شناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[حمید رضا مظاهری‌سیف|مظاهری‌سیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهری‌سیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[حمید رضا مظاهری‌سیف|مظاهری‌سیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهری‌سیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۷۷: خط ۱۴۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:تمدن اسلامی]]
[[رده:اهداف اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۰۲

تمدن، مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است. دین، سیاست و عقلانیت عناصر سازنده تمدن است و تمدن مادی یا معنوی، غربی و یا اسلامی است. عوامل خارجی مانند ایجاد اختلاف، تبلیغات سوء، القای اسلام خرافی و جلوگیری از رشد مملکت و عوامل داخلی مانند احساس وابستگی، نزادپرستی حاکمان دینی از عوامل انحطاط مسلمین است و استقلال، وحدت مسلمین، توجه به معنویات و... راه‌های درمان عقب‌ماندگی ایشان است.

مقدمه

در حیات تاریخی جامعه اسلامی مقطع درخشانی به چشم می‌خورد که رونق علم و تفکر، مسلمانان را در قله آن زمان نشانده است. دوران اوج شکوفایی تمدن اسلامی در قرن ۴ هجری بوده و پس از آن به تدریج روند افول و انحطاط بر جامعه اسلامی حاکم شده است. تکریم علم و عالم، حمایت از تفکر و تعقل، ترویج اخلاق و معنویت و سامان‌دهی نظامات اجتماعی و اقتصادی، همگی ثمرات تعالیمی است که پیامبر در دوران ۲۳ ساله هدایت جامعه اسلامی بنیان نهاد. اگرچه انحراف حاکمان مانع از ثمردهی کامل این اقدامات شد، اما آثار مثبتی که در آن دوران پدیدار شد، حاصل زحمات رسول الله(ص) بود[۱].

انحطاط و رکودی که بر جوامع اسلامی مستولی شد، ناشی از قدرناشناسی نعمتی بود که به برکت معارف اسلام به دست آمده بود. جدا کردن اخلاق از قدرت و سپردن حکومت به افراد ناصالح موجب شد که نهال تمدن اسلامی در معرض نابودی قرار گیرد. امروز نیز راه بازگشت به شکوفایی و پیشرفت و دست‌یابی به سعادت دل سپردن به آموزه‌های نبوی و بازگشت به ایمان، عقلانیت، مجاهدت و عزت است[۲].[۳]

نظام اجتماعی اسلام دارای اهدافی است که دستیابی به تمدن اسلامی، هدف نیمه نهایی آن به شمار می‌آید. تمدن اسلامی، جامعه را به هدف نهایی یعنی سعادت و قرب الهی می‌رساند.

جامعۀ بشری، حکومت‌ها و دولت‌های بزرگ روز به روز در کنار پیشرفت در مادیات و صنعت، در منجلابی از فسادها، بی‌حرمتی‌ها، ضلالت‌ها و گمراهی‌ها و دوری از انسانیت واقعی، در حال غوطه‌ور شدن هستند و آنچه که به معنی تمدن واقعی است تحقق نیافته و برای تمدن حقیقی هیچ‌گونه الگویی تعریف نشده است[۴].

معناشناسی

«تمدن» به معنای شهرنشینی و یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌دهد و بدان معناست که بشر در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ متمدن به این دلیل با جامعه بدوی فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود[۵].

برای واژه تمدن، تعاریف گوناگونی از طرف دانشمندان مختلف غربی و شرقی بیان شده است که بیشتر این تعاریف مادی و محدود بوده و از تعریف تمدن واقعی دور هستند. «تمدن، مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»[۶].[۷]

جایگاه تمدن

یکی از دانشمندان معاصر درباره جایگاه تمدن می‌فرمایند: تمدن اسلامی باید در همۀ عرصه‌ها و زمینه‌های اجتماع نمود پیدا کند. این نظریه به گونه‌ای است که اگر بنا باشد جامعۀ اسلامی را متمدن بنامیم باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در صنعت و مسائل دنیوی، بلکه از لحاظ معنوی باید رشد کند و روح خداشناسی و توحید در همۀ عرصه‌های جامعه حکم‌فرما باشد. جایگاه تمدن از منظر ایشان به این گونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به اصول اسلامی باشد و در کل روح خدامحوری در جامعه حکم‌فرما باشد؛ در نتیجه تمدنی که در حال شکل‌گیری یک جامعه اسلامی است، باید در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به گونه‌ای باشد که با یکدیگر نظام تمدن اسلامی را پایه‌گذاری کنند و در کل ضامن این است که یک کشوری درست بکند که متمدن باشد، آزادی‌خواه و مستقل به معنای حقیقی‌اش باشد و این امر یک مکتب انسانیت و انسان‌ساز است[۸].[۹]

عناصر سازنده تمدن

ویل دورانت، چهار عنصر را سازنده تمدن می‌داند که عبارت‌اند از: پیش‌بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ویل دورانت با عنوان «عوامل تمدنی»، برخی از مؤلفه‌های تمدنی، از جمله عامل زمین‌شناختی، شرایط جغرافیایی، اقتصادی، زیستی، روانی، نظم سیاسی، وحدت زبانی و قانون اخلاقی را نام برده و بر عامل اقتصادی بیش از سایر عوامل تأکید نموده است[۱۰].

تمدن، همان پیشرفت و ترقی است. پیشرفت‌های صنعتی و اقتصادی در قالب آبادانی و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید از مصادیق تمدن است[۱۱]؛ ولی تمدنی مفید و سازنده است که بر اساس مبانی دینی شکل گرفته باشد[۱۲]. پس می‌توان برای تمدن سه رکن اصلی دین و سیاست و عقلانیت را قائل شد[۱۳]:

دین

اولین و بنیادی‌ترین اصل تمدن‌ساز «دین» است. اسلام، دینی خردگرا، جامع و جامعه‌گراست که آموزه‌ها و تعالیم آن افزون بر روابط فردی و جهانی، بر مناسبات اجتماعی و زندگی این جهانی مردم نیز حاکم بوده و تمهیدات نظری مناسب برای شکل‌گیری و ظهور نظام‌های مردم‌گرا و دموکراتیک را فراهم آورده است. اسلام مکتبی جامع است که هم برای بُعد عقلی و اعتقادی، هم برای بُعد روحی و اخلاقی و هم برای بُعد جسمی و رفتاری و ظاهری انسان برنامه دارد؛ لذا اگر تمدنی فقط بر مبانی بُعد مادی انسان و پیشرفت مادی بنا شد و از ارزش و رشد معنوی غفلت ورزید گرفتار تباهی و فساد خواهد شد. سعادت ملت‌ها در گرو احکام اسلام است. اگر جامعه‌ای مسلمان باشد و اسلام با همۀ ابعادش در آن جامعه پیاده شود، آن جامعه پیشرفته‌ترین جامعه خواهد بود، این اسلام است که انسان‌ها را به درجۀ اعلای انسانیت می‌رساند و تا اسلام از طریق مجلس و مسئولین در جامعه پیاده نشود، جامعه‌ای اسلامی نخواهد شد[۱۴].

انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است که بُعد عقلی نیازمند کمال، بُعد قلبی نیازمند اخلاق و تربیت و بُعد ظاهری او نیازمند عمل است[۱۵]؛ طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد و از هیچ‌یک از کمالات علمی و عملی صرف نظر ننماید[۱۶]. بنابراین رشد همه این ابعاد، هدف پیامبر اسلام و سایر انبیای الهی بوده است و چنین دینی است که زندگی آسوده و رو به تکامل همراه با آسایش و آرامش را به بشر هدیه می‌دهد و می‌تواند تمدنی بانشاط و پویا خلق کند و پایۀ اصلی تشکیل امت واحده اسلامی شود[۱۷].

سیاست

سیاست، مهندسی بُعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایۀ ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد، اگر از توجه به یک بُعد از ابعاد وجودی انسان غفلت صورت گرفت، نه تنها سیستم، کارآمدی و کارآیی خودش را از دست می‌دهد که در بسیاری موارد کارکرد منفی و مضر پیدا می‌کند[۱۸]، چون نفی یک جزء از سیستم، نفی کارآیی تمام سیستم است[۱۹].[۲۰]

عقلانیت

عقلانیت اسلامی برخلاف عقلانیت سکولار، تحت تصرف و تربیت شرع است و صبغۀ الهی و رنگ قدسی دارد، عقلی هم که پشتیبانی شرع و تعالیم انبیای عظام و اولیای الهی را نپذیرد، اسمش عقل نیست، بلکه تدبیر و شیطنت نامیده می‌شود؛ چون بندۀ شهوت و غضب و شیطنت شده است. عقلانیتی که سراسر «معنویت» است و در برپاداشتن «عدالت» خسته نمی‌شود و خودش را نمی‌بازد و از پیگیری مطالبات حق خود کوتاه نمی‌آید، پس این عقل است که می‌تواند پایۀ مهم تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی باشد.

لایه‌های سه‌گانۀ وجود انسان، سه سطح برای عقلانیت ترسیم می‌کند: نخست، عقلانیت معرفتی[۲۱]؛ دوم عقلانیت اخلاقی[۲۲] و سوم عقلانیت ابزاری. در این سطح، مهندسی، اندازه‌گیری و نظام‌مندی، پیش‌بینی و نقش عقل در محاسبات مادی جهت نیل به شکوفا کردن مادیات و آباد کردن دنیا مدنظر است[۲۳].[۲۴]

شاخص‌های تمدن

خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجدید نظر در تصویب‌نامه‌ها و تسلیم مذهب و قانونی شدن، علامت شهامت و تمدن است[۲۵]. مملکت متمدن دارای احزاب مختلفی است که در راستای ارتقای کشور فعالیت می‌کنند[۲۶]. مملکت متمدن آن است که همه چیزش آزاد باشد، بالاخص مردم در اظهار عقاید و آراءشان آزاد باشند[۲۷]. اگر روال یک حکومت بر اساس دموکراسی پیش برود که به خواسته‌های مردم احترام گذاشته شود و منطبق بر غرب و شرق نباشد، و برابر عدالت رفتار کرده و منطبق بر آیین و دستورات اسلام باشد، این یک تمدن اسلامی است[۲۸]. اسلام پیشرفته‌ترین حکومت را دارد و به هیچ وجه، حکومت اسلام با تمدن مخالفتی نداشته و ندارد و اسلام، خود از پایه‌گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است. هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید بدون شک، از پیشرفته‌ترین کشورها خواهد شد[۲۹]. اسلام آن چیزهایی را که مخالف با مصالح ملت بوده است، نفی کرده ولی آنهایی که موافق با مصالح ملت است، تأیید نموده است[۳۰].

انسان در چارچوب نظری، در عالم ماده با سپری کردن مرحله جمادی، نباتی و حیوانی به مرتبه انسانی صعود می‌کند. بنابراین، انسان باید خویشتن را کامل کند. مشوق به کمال نیز در فطرت او نهاده شده به گونه‌ای که عشق به کمال، غایت همه حرکات و شدن‌های اوست[۳۱]. اگر یک کشور بخواهد مترقی باشد و از انحطاط دور بماند، باید افراد و آحاد آن جامعه مترقی باشند و فرد مترقی کسی است که وظیفه‌شناس باشد، چه وظیفه فردی، چه اجتماعی و چه الهی و از طرفی همه دستگاه‌ها هم با مردم به عدالت رفتار کنند[۳۲]. مهم‌ترین عامل انحطاط مسلمین دوری و بی‌خبری از تعالیم واقعی و حیات بخش اسلام است[۳۳].[۳۴]

انواع تمدن

برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که برای تمدن شده عبارت است از:

تمدن مادی و معنوی

یکی از اندیشمندان معاصر در این زمنیه گفته است: "ما با تمدن مادی مخالف نیستیم، یک کشور هم پزشک می‌خواهد و هم مهندس و هم به لوازم پیشرفته نیاز دارد و در این اشکالی وجود ندارد که از ترقیات دیگران و غرب استفاده کنیم؛ مشکل این است که بعضی از افراد؛ آداب و رسوم، اعتقادات و قوانین را هم می‌خواهند از آنها بگیرند، اگر تمدن به این معنای مادی باشد، همه مردم دنیا از آن بیزار و متنفرند که فقط در غرب پیدا می‌شود. مفهوم تمدن وسیع‌تر از این معناهایی است که افراد برای خود ساخته‌اند. تمدن آن است که جهت انسانی داشته باشد و مردم را به آرامش برساند که این فقط در شرق پیدا می‌شود[۳۵]. برای خلاصی از فساد و آثار مخرب تمدن مادی، بهترین راه، تقویت امور معنوی در مردم است[۳۶].

همچنین ایشان گفته‌اند: آحاد ملت مسلمان و علما و روحانیون از قدرت و نفوذ معنوی اسلام و تمدن معنوی خود در عرصۀ بین الملل غافل‌اند و باید بدانند با آگاهی دادن به مردم و عمل به دستورات قرآن و احکام اسلام و اتحاد و انسجام بین یکدیگر می‌توانند دنیا را در قبضۀ قرآن و حاکمیت اسلام درآورند[۳۷].[۳۸]

تمدن غربی و تمدن اسلامی

با ظهور اسلام ، تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فراوانی پدید آمد و اسلام، تمدن شگرف و بی‌هماوردی در افق تاریخ پدیدار ساخت که مردم ضعیف و ناتوان و عقب‌افتاده عصر خویش را به سروری جهان رساند و قرن‌ها در علوم و فنون پیشرو گردید و سالیان دراز، رقیبی در پیشرفت و تعالی نداشت. اما متأسفانه بنا به دلایلی تمدن اسلام به رکود و سستی گرایید و پیرو تمدن‌های دیگر گشت و بسیاری از جلوه‌ها، شکوه و عظمت خود را از دست داد. به ویژه در دوران اخیر، بسیاری از مسلمانان در روش زندگی و ابعاد اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی، فرهنگ و تمدن غربی را به عنوان الگوی خود برگزیده و از اسلام، به برخی عبادت‌های فردی اکتفا نموده‌اند[۳۹].

در جریان پی‌ریزی تمدن اسلامی، مسلمانان با اخلاق حسنه و معاشرت نیکو توانستند اعتماد ملت‌ها را به خود جلب نمایند و هدفشان نیز سودانگاری و منفعت‌طلبی نبوده، بلکه مسلمانان به دنبال سازندگی اخلاقی و اشاعه توحید و یکتاپرستی بودند. اسلام برای علم و عالم اهمیت خاصی قائل است، چون باعث می‌گردد انسان نشئه‌های بزرگ و بالایی پیدا بکند، اگر انسان از تمدن علمی دور باشد، مثل حیوانات زندگی خواهد کرد. ممکن است فردی از تمدن علمی دور نباشد و از نظر آداب و رسوم اجتماعی به درجه‌ای برسد ولی اگر از اسلام بهره‌ای نبرده باشد از نظر الهی و مقام معنوی بهره‌ای نخواهد برد[۴۰]. اگر مسلمانان در قسمتی از زمان پیشرفت کردند به خاطر علم آموزی و اهمیت دادن به علوم روز و تقوی در کنار هم بود[۴۱]. تمدن دروغین یعنی اینکه مظاهر فحشا و فساد در جامعه زیاد باشد، ناامنی در جامعه بیداد کند، حق مظلوم از ظالم گرفته نشود و با روحانیت و مظاهر دینی مخالفت کنند[۴۲].[۴۳]

تمدن استعماری و تمدن استکباری

استعمار برای اینکه به کشورهای شرقی و منابع زیرزمینی مثل گاز و نفت و همچنین رو زمینی آنها مانند مراتع و جنگل‌ها تسلط و دست پیدا کنند، افرادی را به عنوان سیاح به این کشورها فرستادند که بر روی ظرفیت‌های مادی و معنوی آنها مطالعه کنند[۴۴]؛ پس از مطالعات وسیعی که داشتند متوجه شدند دو نیروی عظیم در این ممالک حرف اول را می‌زند؛ یکی اسلام و دیگری روحانیت. به همین دلیل به تبلیغ علیه این دو نیروی بزرگ و با ارزش پرداختند که مردم را نسبت به این دو بدبین و دور نمایند. اسلام را دینی معرفی کردند که افیون جامعه است و باعث نابودی و بی‌حسی جامعه می‌شود و روحانیت را نیز انسان‌های متحجر و عقب افتاده معرفی کردند![۴۵].

مرحله بعدی خراب کردن نیروی جوان و تحصیل کرده است که از طریق فساد و مواد مخدر، مدارس و دانشگاه‌های ما را از بین ببرند و نگذارند رشد کنند، آنها را به خود مشغول نمایند و مغزهای متفکر ما را از ما جدا نمایند[۴۶]. کار بعدی استعمار بر سرکار آوردن نیروهایی در این کشورها بود که مقاصد و اهداف استعمار را در این کشورها دنبال کنند. این در حالی بود که اولین قدرت را روحانیت می‌دیدند که در مبارزه با روحانیت و تعطیل کردن مجالس وعظ و خطابه، کشتن آنها و تخریب مدارس علمیه قصد داشتند به مقاصد شومشان برسند و بعد که دیدند با ارعاب و زور کار به جایی نمی‌برند، متوسل به تبلیغات علیه روحانیت شدند. مرحله دیگر کار استعمار ترویج فرهنگ غربی بود و به مردم و جوانان ما این‌طور فهماندند که کشور و نحوۀ زندگی شما صحیح نیست و باید زندگی کردن، طرز لباس پوشیدن، خوراک و مسائل دیگرتان را از ما یاد بگیرید و به اصطلاح، جوانان ما را غرب‌زده کردند. آنچه به‌عنوان تمدن است، رفتارهای انسانی است، آن چیزی است که بشر را به آرامش برساند و در راستای ارتقای روحی و معنوی بشر باشد، آزادی و استقلال به معنای واقعی، که مردم در انتخابات آزاد باشند در مطالبات‌شان از دولت آزاد باشند، این تمدن است و باید بدانیم اینگونه آزادی‌ها را مکتب‌های توحیدی برای مردم به ارمغان می‌آروند که غرب از آن بی‌بهره است[۴۷].

مسألۀ مهم دیگری که استعمار برای تسلط خود و دور کردن مردم از روحانیت در جوامع اسلامی به دنبال آن است و موفق هم بوده، شعار جدایی دین از سیاست است و بیان می‌کنند که مسلمان جایز نیست در سیاست دخالت کند در صورتی که رسول اکرم(ص) خود حکومت تشکیل داد و افرادی را برای اداره امور عزل و نصب می‌نمود و برای شهرهای اطراف حاکم تعیین می‌کرد[۴۸].[۴۹]

فرآورده‌های تمدن

رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سینماها و تئاترها از ابزارهای موثر تباهی و تخدیر ملت‌ها، خصوصاً نسل جوان بوده است. فیلم‌های تلویزیون از فرآورده‌های غرب یا شرق بود که طبقه جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بی‌خبری از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشی که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانه‌ها و موزه‌های غرب و شرق منتقل گردیده است؛ سوق می‌دادند[۵۰].[۵۱]

آسیب‌شناسی تمدن غربی

باید توجه داشت تمدن کنونی غرب بر پایه فساد و بی‌بند و باری شکل گرفته است و مسلمانان نباید در فرهنگ غربی هضم شوند، هرچند پیشرفت‌های مادی فراوانی دارند که برای بشریت لازم است؛ ولی آنچه باعث رشد همه جانبۀ جامعۀ بشریت می‌شود و برای آن امنیت، تعهد و رشد ایجاد می‌کند، اعتقاد به خدا و معنویت است[۵۲].

نظریه‌پردازان غربی دو قسم‌اند: برخی واقع‌گرایند که عمدتاً جنگ‌طلب بوده و مبنای آنها این است که انسان را حیوان تشنه قدرت می‌دانند که تنها درمان او مرگ است و جامعه را محل تنازع بقا می‌شمارند. برخی دیگر گرایش انسانی‌تری دارند و آرمان‌گرا هستند. اینان پیروان راسل هستند و به هم‌زیستی و تعامل با جهان سوم و جهان اسلام تمایل دارند[۵۳]. در این زمینه، به راه‌کارهایی اشاره می‌شود: الف) تلاش در جهت بیداری و رشد سیاسی؛ ب) ایستادگی در برابر سلطه استعمار غرب؛ ج) همبستگی و اتحاد در برابر سلطه‌جویی تمدن غرب؛ د) تلاش برای ایجاد دولت اسلامی؛ ه‍) تلاش در جهت خودکفایی ملّی؛ و) ساده‌زیستی و پرهیز از تجمّلات؛ ز) تربیت صحیح نسل جوان و نوجوان[۵۴].[۵۵]

عوامل انحطاط مسلمین

تفاوتی میان انحطاط و عقب‌ماندگی وجود ندارد و علت اساسی هر دو یکسان است. ازاین‌رو، گاه واژۀ انحطاط و عقب‌ماندگی در کنار یکدیگر بیان می‌شوند و میان آن دو تفکیک صورت نمی‌گیرد. گروهی از روشنفکران و تحصیل‌کردگان غرب‌گرا با دیدی مثبت به تمدن غرب می‌نگریستند و هنگام مقایسه جوامع اسلامی با جوامع غربی، چشم‌شان در مقابل درخشندگی تمدن غرب خیره شده بود. آنان می‌پنداشتند برای بشر، راه نجاتی جز تسلیم شدن در برابر تمدن جدید غرب و راه و روش آن وجود ندارد. در سوی دیگر این صف‌آرایی، گروهی از نخبگان مذهبی بودند که تعدادی از آنها با انگیزۀ دفاع از اسلام، به نفی کامل تمدن غرب و دستاوردهای آن پرداختند. البته بسیاری از این نخبگان مذهبی به درس خود در حوزه‌های علمیه و مدارس دینی مشغول شدند و در قبال تحولات اجتماعی و سیاسی یا موضعی نداشتند یا نظر خود را ابراز نکردند و بر واقعیت چشم بستند[۵۶]. اسلام اصیل نه تنها عامل عقب‌ماندگی نیست، بلکه سبب پیشرفت مادی و معنوی است. اسلام با رد جنبه‌های منفی و فسادانگیز فرهنگ غرب، جنبه‌های مثبت و پیشرفت در علم و صنعت و فن‌آوری را می‌پذیرد.

اسلام به عنوان کامل‌ترین دین الهی، تأمین‌کننده سعادت دنیوی و اخروی و پیشرفت مادی و معنوی انسان‌هاست. ازاین‌رو، برپایی حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلام ناب محمدی(ص) زمینه‌های خروج مسلمانان را از عقب‌ماندگی به ارمغان می‌آورد. اسلام، مترقی‌ترین قوانین را دارد که با اجرای آنها در حکومت اسلامی، سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها تأمین می‌شود. با عمل به قوانین اسلام، پیشرفت در علم و صنعت و فن‌آوری نصیب جوامع بشری می‌شود و از فرورفتن آنها در مادیات و فراموش شدن معنویات نیز پیش‌گیری خواهد کرد[۵۷].

عوامل خارجی

عوامل خارجی انحطاط مسلمانان، مربوط به فشارهایی است که از طرف غرب بر مسلمانان و کشورهای جهان سوم وارد می‌شود که عبارت‌اند از:

  1. ایجاد اختلاف و شکاف بین ملت‌ها: مستکبران پس از مطالعات وسیع و تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند به ممالک شرقی دست پیدا بکنند و از منابع وسیعی که در دست دارند به نفع خود بهره‌برداری نمایند، باید بین ممالک شکاف ایجاد کرده و آنها را در مقابل یکدیگر قرار بدهند[۵۸].
  2. دور نگه داشتن مسلمین از اسلام واقعی: دشمنان اسلام بعد از بررسی‌های فراوان فهمیدند که برای رسیدن به مقاصد شومشان باید مردم را از دین و بالاخص از اسلام واقعی دور کرد، چون اگر مردم به اسلام واقعی دست پیدا بکنند، در مقابل زور و چپاول ایستادگی کرده و نمی‌گذارند دست اجانب به ممالک شرقی برسد؛ به همین دلیل دین به طور مطلق و بالاخص اسلام را افیون جامعه و روحانیت را مرتجع و عقب مانده معرفی می‌کردند[۵۹].
  3. تبلیغات قدرت‌ها به ناتوانی ملت‌ها: اساس همۀ شکست‌ها و پیروزی‌ها از خود انسان و باورهای او شروع می‌شود. غربیان دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه‌دار خودشان به ممالک ضعیف بیاورانند که ناتوان‌اند. اینها باید در صنعت، در نظام، در اداره کشورها، دستشان به طرف قدرت‌های بزرگ از شرق و غرب دراز باشد. این باور که به وسیله تبلیغات غربزدگان در این ممالک پیاده شد، این کشورها را به تباهی و عقب‌ماندگی کشاند. این باور مادامی که در کشورهای جهان و کشورهای مستضعف هست، تا آخر مبتلا و وابسته هستند[۶۰].
  4. القای اسلام خرافی: یکی از عوامل عقب‌ماندگی مسلمانان توسط استعمار، این است که یا اسلام در بین جوامع محو گردد و یا آن‌قدر شبهات و مسائل خرافی به نام اسلام در بین مردم ترویج دهند که مردم از اسلام واقعی دور شوند[۶۱] و عقب افتادگی اینان در اثر نقص نژاد است! و به تعبیر دیگر، آنان انسان‌های تکامل یافته هستند و اینان در تکامل که پس از میلیون‌ها سال به تکامل نسبی می‌رسند. پس، کوشش با پیشرفت بی‌فایده است و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه‌داری غرب باشند یا کمونیسم شرق. به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز یعنی علم، تمدن، قانون و پیشرفت را از ابرقدرت‌های غرب یا شرق بگیریم![۶۲].
  5. بزرگ جلوه دادن قدرت ابرقدرت‌ها: از جمله چیز‌هایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است، تبلیغات دامنه‌دار برای هر چه بزرگ‌تر جلوه دادن قدرت‌های خارجی است. دامن‌زدن وابستگان غربزده به این نحو شایعه‌ها، مسلمین را از دفاع به حق خود مأیوس نمودند.
  6. جلوگیری از رشد مملکت: افرادی که نام خود را حقوق بشر می‌گذارند و دفاع از مردم مظلوم را شعار خود قرار داده‌اند، بیشترین ظلم را به ملت مسلمان کرده‌اند، همه چیز مردم را به پیشرفت بردند، جوانان ایران را منحرف کردند و دانشگاه‌های ما را وابسته به خود نمودند[۶۳].[۶۴]

عوامل داخلی

  1. احساس وابستگی عوامل داخلی: بسیاری از رؤسای جمهور ممالک اسلامی از قدرت اسلام و خیل عظیم مسلمانان غافل بودند و قصد داشتند همه چیز را غربی کرده و وابسته نمایند و متأسفانه بعضی از عناصر وابسته هم حرف‌های آنها را به خیرخواهی تلقی کرده و باورشان شده بود[۶۵].
  2. نژادپرستی حاکمان اسلامی: یکی از عواملی که باعث به‌هم ریختگی وضع مسلمانان است، قضیۀ نژادپرستی است که هر کسی می‌خواهد خودش را آقای مسلمانان بداند. میزان برتری را آنچه قرآن می‌گوید[۶۶] بدانند و تقوای الهی، سیاسی و مادی داشته باشند؛ نه اینکه در مقابل یکدیگر صف کشیده و یکدیگر را لعن نمایند[۶۷]. عوامل دیگری مانند نقض قانون اساسی، رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی، سلب آزادی مردم[۶۸]، وضع بانک‌ها، رباخواری و زورگویی به قشر مستضعف[۶۹] و بی‌اعتنایی به دین و معنویات[۷۰] نیز از عوامل داخلی انحطاط و عقب‌ماندگی مسلمانان به شمار می‌آید[۷۱].

شاخصه‌های رسیدن به تمدن اسلامی

پیشرفت و تمدن در عرصه فکر

پایه اصلی تمدن، بر صنعت و فناوری و علم تنها قرار داده نشده است، بلکه بر فرهنگ، بینش، معرفت و کمال فکری انسانی پایه‌گذاری شده است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم می‌کند و علم را هم برای او به ارمغان می‌آورد[۷۲]. جامعه بایستی به سمت یک جامعه متفکر حرکت کند؛ این یک درس قرآنی است. در قرآن آیاتی از این قبیل ﴿لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۷۳]، ﴿لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۷۴]، ﴿أَفَلَا يَعْقِلُونَ[۷۵]، ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ[۷۶] زیاد وجود دارد. باید جوشیدن فکر و اندیشه‌ورزی در جامعه به یک حقیقت نمایان و واضح تبدیل شود[۷۷].[۷۸]

پیشرفت معنوی عامل قدرتمند پیشرفت مادی

تمدن مادی غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روش‌های پیچیده مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفه معنوی روز به روز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که علم و پیشرفت تمدن مادی غرب، به ضرر بشریت تمام شد. تمدن و فکر اسلامی، پیشرفت مادی را می‌خواهد؛ اما برای امنیت، آسایش، رفاه و همزیستی مهربانانه مردم با یکدیگر، این خصوصیات نظام اسلامی است[۷۹].[۸۰]

مدیریت قوی و از خود گذشته

کشوری که می‌خواهد تمدن اسلامی داشته باشد، نیاز به مدیریتی توانمند دارد که همه جوره از خود گذشتگی داشته باشد، به این صورت که باید فردی مانند حضرت علی(ع) را الگو قرار دهد و از همه زندگی خود برای مردم و اعتلای کلمه اسلامی مایه بگذارد[۸۱].[۸۲]

عشق و ایمان، همت و بصیرت

عشق و ایمان، بصیرت و همت؛ ستون‌های اصلی هستند. انسانی که ایمان ندارد، محوری برای حرکت خود نمی‌تواند تصویر کند. انسانی که از احساس عاشقانه و عمیق قلبی برخوردار نیست. نمی‌تواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانی که همت ندارد، به کارهای کوچک، به فرازهای محدود اکتفاء می‌کند؛ چشم به برترین قله‌ها نمی‌دوزد. انسانی که بصیرت ندارد، راه را عوضی می‌رود؛ اگر عشق و ایمانی هم در او هست، آن را در راه غلط مصرف می‌کند اگر با این عوامل حرکت کنیم همان شجره طیبه‌ای که در قرآن از آن نام برده شده است: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ[۸۳] می‌شود. کلمه طیب مثل درخت نیکونهاد و سالم و طیب، ریشه‌دار، دارای ریشه عمیق و مستحکم و دارای شاخ و برگ فراگیر.[۸۴]

کنار گذاشتن ضد ارزش‌ها

مردم، گروه‌ها و اجتماعات، باید از ضد ارزش‌ها اجتناب کنند. همه جا، چیزهایی هست که از نظر دین، مکتب یا آن تمدن یا فرهنگ خاص، مطرود و منفی است که باید کنار گذاشته شود. در عرف شرعی و دینی، به این ضد ارزش‌ها «محرمات» یا امور مذموم و صفات زشت می‌گویند. همچنین، در همه جا ارزش‌هایی هست که اگر مورد توجه قرار نگیرند و رعایت نشوند، نمی‌توان به هدف‌هایی که دین، تمدن و فرهنگ به آنها دعوت می‌کنند، رسید. اگر عده‌ای ارزش‌های فرهنگی یا دینی را دنبال کنند؛ مثلاً واجبات یا مستحبات را انجام دهند، اما از محرمات خودداری نکنند به آن هدف‌ها نمی‌رسند[۸۵].[۸۶]

جهاد و تمدن

بعضی از افراد خیال می‌کنند که تأسیس یک کشور، ایجاد یک تمدن، نظم در زندگی، پیشرفت در زندگی مادی و معنوی و رفاه مشروع برای انسان‌ها، با جهاد نمی‌سازد و جهاد ضد اینهاست! در صورتی که بدون جهاد، هیچ چیز به دست انسان نمی‌آید؛ نه دنیا و نه آخرت. بدون جهاد، در مقابل گرگ بی‌دست و پای بیابان هم نمی‌شود ایستاد؛ چه رسد به گرگ‌های بسیار بسیار خطرناک دنیای سیاست و دنیای اقتصاد و سرپنجه‌های خونینی که میلیون‌ها انسان را دریدند و نابود کردند و خوردند و بردند![۸۷].[۸۸]

فرایند تحقق تمدن نوبنیاد اسلامی

امروز دنیا تشنه حقیقت است، تشنه اسلام است، دانشمندان، متفکران، انسان‌های باوجدان، روشنفکران و جوانان بخش‌های حساس پیکره جوامع غربی، امروز تشنه مکتب و درسی از زندگی هستند که آنها را از هزاران دشواری واقعی زندگی نجات دهد. بسیاری از این مشکلات زندگی، مشکلات واقعی نیست. مشکل واقعی، احساس ناامنی روحی، تنهایی، افسردگی، تزلزل و عدم اطمینان و سکینه روحی است. اینها مشکلات واقعی بشر است که در اوج ثروت و شهرت، یک نفر را به خودکشی وادار می‌کند. جوان پولدار و دارای امکانات تنعم و بهره‌برداری از زندگی است؛ اما خودکشی می‌کند. دردی که امروز گریبان جوامع مادی دنیا و تمدن غربی را گرفته است، عدم اطمینان، عدم آرامش عدم نقطه اتکای روحی، عدم انس و تواصل بین انسان‌ها، احساس غربت و تنهایی، و انکسار است و همه اینها به خاطر دور بودن از اصل و حقیقت خویش و اسلام واقعی است[۸۹].

اگر کشوری بتواند در میدان‌های تحرک و پیشرفت مادی به موفقیت‌هایی دست پیدا کند و توانست علم و فناوری و صنعت پیدا کند و یک سیاست بین‌المللی و یک دیپلماسی قوی پیدا کند و اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد و همچنین اگر توانست از منابع عظیم ثروت در زیر زمین و روی زمین، اعم از معدن و کشاورزی و امثال اینها استفاده کند و از سرزمین وسیع و متنوع خدادادی آن استفاده کند و خلاصه، اگر توانست با معیارهای پیشرفت جهانی و مدنی خودش را همراه کند، این اولین کشور و دولتی خواهد بود که توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنی چراغ برافروخته فضیلت و معنویت به دست آورد؛ این یک تمدن جدید است و در تاریخ کم سابقه خواهد بود[۹۰].[۹۱]

راه‌های درمان عقب‌ماندگی

راهکارهای مختلفی نیز در رفع این بیماری مؤثر است.

استقلال و رهایی از وابستگی

اول قدم برای رشد و رفع عقب‌ماندگی این است که مسلمانان باید باور کنند ما هم قدرت تفکر داریم، ما هم قدرت صنعت داریم. تا زمانی که به اندوخته‌های خود دست پیدا نکنیم و هویت خودمان را نشناسیم رشد نمی‌کنیم. باید سعی کنیم وابستگی خود به غرب را کم کنیم و خودمان برای علم و دانش زحمت بکشیم[۹۲].

وابستگی اقتصادی، وابستگی همه جانبه اعم از سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می‌آورد، باید به گونه ای خودکفا گردیم و مواد اولیه را خودمان تولید کنیم که اگر چیزی که نیاز داریم را از ما دریغ کردند و به اصطلاح تحریم اقتصادی نمودند، نتوانند ضربۀ جبران‌ناپذیر به ما وارد کنند[۹۳].[۹۴]

کمک رسانه‌ها به رشد نیروی انسانی

یکی از ابزارهایی که باعث رشد و آگاهی مردم می‌گردد، اصحاب رسانه، از قبیل تلویزیون، مجله‌ها و روزنامه‌های کثیرالانتشار است. اگر این دستگاه‌ها به خوبی عمل کنند و آنچه مردم به آن نیاز دارند به تصویر بکشند و برای رشد دین و دنیای آنها فعالیت‌های مفیدی داشته باشند، بحث و شور و نشاط در بین عالمان و دانشمندان و دانش‌پژوهان ترویج پیدا کند تا جامعه زنده و رو به رشد و تمدن پیش برود[۹۵].

تبلیغات دامنه‌دار مخالفین با اصلاح بشر، به اینگونه است، همه جاهایی که می‌خواهند تحت سلطه خودشان درآورند، به اهالی آنجا چنان القا کنند که شما خودتان هیچ نیستید، افکار خودشان را به کار ببندند و تبلیغات طوری شده بود که می‌ترسیدند اصلاً وارد یک عملی بشوند، در صورتی که جوانان ما باید بدانند که هیچ کم ندارند، نباید خودشان را دست کم بگیرند و تحت تأثیر این تبلیغات نادرست قرار نگیرند و بدانند قدرت و توانایی‌شان بالا بوده و می‌توانند کشور خودشان را آن‌طور که شایسته است بسازند[۹۶].[۹۷]

اصلاح مراکز علمی

همه می‌دانند که انسان اگر بخواهد در صراط مستقیم قرار بگیرد، باید از همان ابتدا تربیت صحیح داشته باشد، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر تحصیلی. دشمنان برای انحراف مردم و جامعه از مدارس و مراکز تحصیلی شروع می‌کنند، فلذا باید مراکز تحصیلی از لوس هرگونه ناخالصی و بی‌اخلاقی دور باشد و تلاش برای پرستیدن الله جل جلاله و دوری از هرگونه شرک باشد[۹۸].[۹۹]

وحدت مسلمانان

یکی از راهکارها برای جلوگیری از غربزدگی که تکلیف مهمی را متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان می‌کند و ریشه این گرفتاری‌ها را قطع می‌کند و فساد را از بن می‌سوزاند، وحدت مسلمانان، بلکه تمامی مستضعفان و دربند کشیده‌شدگان جهان است. این وحدت که اسلام شریف و قرآن کریم بر آن پافشاری کرده‌اند، با دعوت و تبلیغ دامنه‌دار باید به وجود آید[۱۰۰]. نوعاً قدرت‌های ستمگر از راه ارعاب و تهدید یا به وسیله بوق‌های تبلیغاتی خودشان و یا به وسیله عمال مزدور بومی خائن‌شان مقاصد شوم خود را اجرا می‌کنند. در صورتی که اگر ملت‌ها با هشیاری و وحدت در مقابل‌شان بایستند، موفق به اجرای آن نخواهند شد[۱۰۱].[۱۰۲]

جمع‌بندی

نگرش کلان داشتن به اندیشه متفکران و رهبران بزرگ فکری در مدیریت و برنامه‌ریزی راهبردی، نقش به‌سزایی دارد. مطلب مهمی که باید مدیران استراتژیک جوامع اسلامی بدانند این است که گرچه نهایت هدف اجتماعی، دست‌یابی به پیشرفت و تمدن اسلامی است؛ لکن بدون توجه به جهان‌بینی توحیدی نمی‌توان به تمدن مطلوب اسلامی رسید. این سریان توحیدی، توسط عنصر ولایت و پیوند مستحکم ولیّ و مردم تحقق‌پذیر است. مردم‌سالاری دینی است که می‌تواند روح توحیدی را در ارزش‌های اخلاقی و تربیت و عبادت، ساری و جاری سازد و از آن طریق، به سیاست و اقتصاد و مدیریت و قضاوت و تعلیم و فرهنگ توحیدی دست یابد.

تفاوت تمدن اسلامی با تمدن مُدرن در همین گوهر اساسی، یعنی توحید و شرک نهفته است. تمدن اسلامی، مبتنی بر منظومه فکری و اجتماعی توحید محور است؛ توحیدی که نه تنها در عقیده و قلب آدمیان حضور دارد؛ بلکه همانند روحی، همه ساحت‌های فردی و اجتماعی، مُلکی و ملکوتی انسان را احاطه کرده است. آزادی و استقلال و دانش و قدرت و سیاست و قضاوت و امنیت و دفاع و... جملگی توحیدی هستند[۱۰۳].

منابع

پانویس

  1. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت روز مبعث پیامبر اعظم، ۳۱/۵/۱۳۸۵. بیانات در دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور، ۱۹/۷/۱۳۷۸.
  2. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در روز عید مبعث، ۹/۴/۱۳۹۰.
  3. حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلام‌شناسی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱، ص۲۴۵.
  4. عبدالحسین خسروپناه و مهدی شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۵.
  5. فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، ص۲۰ ـ ۱۹.
  6. تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.
  7. عبدالحسین خسروپناه و مهدی شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص876.
  8. صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
  9. عبدالحسین خسروپناه و مهدی شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۷.
  10. ویل دورانت، مشرق زمین گاهواره تمدن، ص۳ ـ ۷.
  11. صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۸.
  12. صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۴.
  13. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۹.
  14. صحیفه امام، ج۸، ص۲۱۸.
  15. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۵.
  16. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۸۵.
  17. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۹.
  18. صحیفه امام، ج۳، ص۳۳۹.
  19. صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۹.
  20. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۱.
  21. صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۴.
  22. صحیفه امام، ج۲۱، ص۶.
  23. صحیفه امام، ج۳، ص۸.
  24. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۲.
  25. صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۰.
  26. صحیفه امام، ج۵، ص۲۷۷.
  27. صحیفه امام، ج۵، ص۳۳.
  28. صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۵.
  29. صحیفه امام، ج۵، ص۲۰۵.
  30. صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۲.
  31. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۷۲.
  32. صحیفه امام، ج۹، ص۱۸.
  33. صحیفه امام، ج۲، ص۱۷۷.
  34. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۴.
  35. صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
  36. صحیفه امام، ج۱، ص۷۷.
  37. صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.
  38. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۷.
  39. صحیفه امام، ج۱، ص۳۸۳.
  40. تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷۷.
  41. صحیفه امام، ج۱۷، ص۱۸۷.
  42. صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۳۲.
  43. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۸.
  44. صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۸.
  45. صحیفه امام، ج۸، ص۲۹۶ و ۲۹۷.
  46. صحیفه امام، ج۸، ص۳۹۹ و ۴۰۰.
  47. صحیفه امام، ج۹، ص۸۵.
  48. صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۵.
  49. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۹۲.
  50. وصیت‌نامه حضرت امام، ص۶۷.
  51. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۸۶.
  52. تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۱۱۱.
  53. تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۵۹ ـ ۶۰.
  54. سید محمّد عارف حسینی، رویارویی تمدن اسلامی و مدرنیته، ص۱۵۴ ـ ۱۶۲
  55. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۹۷.
  56. سید محمد خاتمی، بیم موج، مجموعه مقالات.
  57. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۹۹.
  58. صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۸.
  59. صحیفه امام، ج۷، ص۳۸۹.
  60. سخنرانی در جمع نیروهای صنایع نظامی کشور. ۳۱ فروردین ۱۳۶۰ / ۱۵ جمادی الثانی ۱۴۰۱.
  61. صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۴.
  62. صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۰.
  63. صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱.
  64. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۰۱ ـ ۹۰۴.
  65. صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۱.
  66. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  67. صحیفه امام، ج۱، ص۳۷۸.
  68. صحیفه امام، ج۷، ص۳۳۳.
  69. صحیفه امام، ج۳، ص۴۷۲.
  70. صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۱۶.
  71. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۰۵.
  72. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت حلول سال ۱۳۷۳ شمسی، ۱/۱/۱۳۷۳.
  73. «برای گروهی که می‌اندیشند» سوره یونس، آیه ۲۴.
  74. «برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  75. «پس آیا نمی‌اندیشند؟» سوره یس، آیه ۶۸.
  76. «آیا نیک نمی‌اندیشند» سوره نساء، آیه ۸۲.
  77. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
  78. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۱.
  79. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم شاهرود، ۲۰/۸/۱۳۸۵.
  80. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۱.
  81. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم به مناسبت عید سعید غدیر خم، ۲۷/۹/۱۳۸۷.
  82. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۲.
  83. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
  84. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۳.
  85. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینی» حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۳/۱/۱۳۷۴.
  86. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۴.
  87. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء(ع)، ۲۶/۷/۱۳۷۷.
  88. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۴.
  89. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
  90. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
  91. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۱۳۷۴.
  92. صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۲۹.
  93. صحیفه امام، ج۹، ص۴۳۹.
  94. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۹۰۶.
  95. صحیفه امام، ج۸، ص۴۹۹.
  96. صحیفه امام، ج۱۶، ص۸۴.
  97. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۰۸.
  98. صحیفه امام، ج۱۴، ص۴ و ۵.
  99. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۰۹.
  100. صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۲.
  101. صحیفه امام، ج۱۸، ص۹۳.
  102. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۱۰.
  103. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۹۱۳.