اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{اسلام عمودی}}
| موضوع مرتبط = ایمان
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = ایمان| عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسلام در لغت]] - [[اسلام در قرآن]] - [[اسلام در نهج البلاغه]] - [[اسلام در کلام اسلامی]] - [[اسلام در فقه اسلامی]] - [[اسلام در معارف مهدویت]] - [[اسلام در فقه سیاسی]] - [[اسلام در معارف دعا و زیارات]] - [[اسلام در معارف و سیره سجادی]] - [[اسلام در معارف و سیره رضوی]] - [[اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| عنوان مدخل  =  
 
| مداخل مرتبط = [[اسلام در لغت]] - [[اسلام در قرآن]] - [[اسلام در نهج البلاغه]] - [[اسلام در کلام اسلامی]] - [[اسلام در فقه اسلامی]] - [[اسلام در معارف مهدویت]] - [[اسلام در فقه سیاسی]] - [[اسلام در معارف دعا و زیارات]] - [[اسلام در معارف و سیره سجادی]] - [[اسلام در معارف و سیره رضوی]] - [[اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
'''اسلام''' به معنای، [[آشتی]]، [[تسلیم شدن]] یا [[تسلیم]] نمودن چیزی به کسی است و در اصطلاح به شریعت [[پیامبر‌ خاتم]] {{صل}} اطلاق می‌‌شود، اما معانی دیگری از جمله تسلیم، [[دین الهی]] و [[دین]] [[پیامبر خاتم]] نیز برای آن قابل تصور است. در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]] درباره این موضوع صحبت شده است. اسلام دینی است دارای سه بخش [[اصول عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام]] و دارای ویژگی‌هایی است که برخی از آنها عبارت‌اند از: هماهنگی با [[فطرت انسانی]]؛ هماهنگی با [[عقل]]؛ سهولت و سادگی؛ انسجام و استحکام درونی؛ پاسخگویی به نیازهای [[معرفتی]] و [[فقهی]] زمان.
| پرسش مرتبط  =  
}}


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|اسلام در لغت}}
{{اصلی|اسلام در لغت}}
اسلام در معانی داخل شدن در [[آشتی]]، [[تسلیم شدن]] یا [[تسلیم]] نمودن چیزی به کسی، [[خالص]] نمودن [[عبادت]] و [[دین]] برای [[خدا]] به کار رفته است<ref>راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.</ref>. مشتقات اسلام نیز به معنی [[صلح]]، [[آشتی]]، [[مسالمت]]، [[تسلیم شدن]] و [[خضوع]] به کار رفته است. اسلام در بابِ [[افعال]] دارای معانی زیر است: [[انقیاد]]<ref>لسان العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰، "سلم". </ref>، [[امتثال امر]] و [[نهی]] بدون هیچ‌گونه [[اعتراض]]<ref>تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹‌ـ‌۳۸۰؛ مبادی‌الاسلام، ص‌۷. </ref>، [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن<ref>خدا وانسان در قرآن، ص‌۲۵۶. </ref>، [[اذعان]] به [[حکم الهی]]، [[اخلاص]] در [[عبادت]]<ref>مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷، "سلم". </ref> و ادای [[طاعات]] به دور از هرگونه [[فریب]]<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج‌۱، ج‌۳، ص‌۱۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>
«اسلام» در معانی داخل شدن در [[آشتی]]، [[تسلیم شدن]] یا [[تسلیم]] نمودن چیزی به کسی، [[خالص]] نمودن [[عبادت]] و [[دین]] برای [[خدا]] به کار رفته است<ref>راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.</ref>. مشتقات اسلام نیز به معنی [[صلح]]، [[آشتی]]، مسالمت، [[تسلیم شدن]] و [[خضوع]] به کار رفته است. اسلام در بابِ [[افعال]] دارای معانی زیر است: [[انقیاد]]<ref>لسان العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰، "سلم". </ref>، [[امتثال امر]] و [[نهی]] بدون هیچ‌گونه [[اعتراض]]<ref>تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹‌ـ‌۳۸۰؛ مبادی‌الاسلام، ص‌۷. </ref>، [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن<ref>خدا وانسان در قرآن، ص‌۲۵۶. </ref>، [[اذعان]] به حکم الهی، [[اخلاص]] در [[عبادت]]<ref>مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷، "سلم". </ref> و ادای [[طاعات]] به دور از هرگونه [[فریب]]<ref>مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج‌۱، ج‌۳، ص‌۱۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>


=== معنای اصطلاحی ===
=== معنای اصطلاحی ===
==== اسلام به معنای تسلیم ====
==== اسلام به معنای تسلیم ====
{{همچنین ببینید|تسلیم}}
{{همچنین ببینید|تسلیم}}
از نگاه اسلام یکی از ارکان اصلی [[اخلاق اسلامی]]، تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص۴۱۷.</ref>
از نگاه دین الهی، یکی از ارکان اصلی [[اخلاق اسلامی]]، تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص۴۱۷.</ref> «اسلام» یعنی [[تسلیم]] [[حقیقت]] بودن، {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِيمُ‏}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵. </ref>. در جایی که منافع شخص، [[تعصّب]] شخص، عادت شخص در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد، [[آدمی]] خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرف‌نظر کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص۹۲.</ref>
 
اسلام یعنی [[تسلیم]] [[حقیقت]] بودن، {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِيمُ‏}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵. </ref>. در جایی که [[منافع]] شخص، [[تعصّب]] شخص، [[عادت]] شخص در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد، [[آدمی]] خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرف‌نظر کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص۹۲.</ref>


==== اسلام به‌معنای دین الهی ====
==== اسلام به‌معنای دین الهی ====
خط ۲۲: خط ۱۸:
یکی از کاربری‌های اسلام، استفاده برای [[دین الهی]] از [[حضرت آدم|آدم]] تا [[پیامبر خاتم]] است. در [[قرآن کریم]] تصریح شده است که اسلام، [[دین]] همه [[پیامبران]] بوده است. مهم‌ترین ویژگی‌های دین الهی عبارت است از:  
یکی از کاربری‌های اسلام، استفاده برای [[دین الهی]] از [[حضرت آدم|آدم]] تا [[پیامبر خاتم]] است. در [[قرآن کریم]] تصریح شده است که اسلام، [[دین]] همه [[پیامبران]] بوده است. مهم‌ترین ویژگی‌های دین الهی عبارت است از:  
# '''حقانیت''': حقانیت یکی از ویژگی‌هایی است که سبب شد اسلام به عنوان دین الهی معرفی شود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰. </ref>.
# '''حقانیت''': حقانیت یکی از ویژگی‌هایی است که سبب شد اسلام به عنوان دین الهی معرفی شود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰. </ref>.
# '''[[توحید]]''': اسلام بر اساس [[توحید]] پایه گذاری شده است، بر همین اساس، [[قرآن]] [[دین]] مورد قبول [[خداوند]] و [[دین]] همه [[پیامبران]] را که در بسیاری از [[فروع]] مانند [[نماز]]، [[روزه]]، [[جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و مانند آن مشترک‌اند، اسلام و همه [[انبیای الهی]] و [[پیروان]] آنها را مُسلم می‌‌داند: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
# '''[[توحید]]''': اسلام بر اساس [[توحید]] پایه گذاری شده است، بر همین اساس، [[قرآن]] [[دین]] مورد قبول [[خداوند]] و [[دین]] همه [[پیامبران]] را که در بسیاری از فروع مانند [[نماز]]، [[روزه]]، [[جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و مانند آن مشترک‌اند، اسلام و همه [[انبیای الهی]] و [[پیروان]] آنها را مُسلم می‌‌داند: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
# '''انطباق با [[فطرت]]''': قانونگذاری اسلام با [[فطرت]] و [[آفرینش انسان]] هماهنگ است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
# '''انطباق با [[فطرت]]''': قانونگذاری اسلام با [[فطرت]] و [[آفرینش انسان]] هماهنگ است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
# '''[[اعتدال]]''': ویژگی دیگری که اسلام را در جهت [[الهی]] بودن آن سوق می‌‌دهد [[اعتدال]] است، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>، [[دین ابراهیم]] را [[حنیف]] و [[دین حق]] می‌‌داند. "[[حنیف]]" به معنای دور شدن از [[گمراهی]] و سوق به [[هدایت]] است و لازمۀ چنین امری ایجاد و [[حفظ]] [[اعتدال]] است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]].</ref>.
# '''[[اعتدال]]''': ویژگی دیگری که اسلام را در جهت [[الهی]] بودن آن سوق می‌‌دهد [[اعتدال]] است، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>، [[دین ابراهیم]] را [[حنیف]] و [[دین حق]] می‌‌داند. "[[حنیف]]" به معنای دور شدن از [[گمراهی]] و سوق به [[هدایت]] است و لازمۀ چنین امری ایجاد و [[حفظ]] [[اعتدال]] است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[اعتدال - خراسانی (مقاله)|اعتدال - خراسانی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]].</ref>.


=== اسلام به معنای دین خاتم ===
=== اسلام به معنای دین خاتم ===
{{همچنین|دین خاتم}}
{{همچنین|دین خاتم}}
سومین کاربست از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص [[دین پیامبر خاتم]] است که آخرین و [[کامل‌ترین دین آسمانی]] است و در سال ۶۱۰ میلادی با [[بعثت پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مکه]] آغاز شد و پس از [[هجرت پیامبر]] و [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، به سرعت گسترش یافت. پایه‌های اساسی تشکیل این [[دین]] براساس [[توحید]]، [[نبوّت]] و [[معاد]] [[استوار]] است و کسی که با [[صدق]] و [[راستی]] به یکتایی [[خداوند]] و [[نبوت]] [[پیامبر]] معترف باشد [[مسلمان]] محسوب می‌‌شود<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵. </ref>.
سومین کاربست از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و [[کامل‌ترین دین آسمانی]] است و در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر خدا {{صل}} در [[مکه]] آغاز شد و پس از [[هجرت پیامبر]] و [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، به سرعت گسترش یافت. پایه‌های اساسی تشکیل این [[دین]] براساس [[توحید]]، [[نبوّت]] و [[معاد]] [[استوار]] است و کسی که با [[صدق]] و [[راستی]] به یکتایی [[خداوند]] و [[نبوت]] [[پیامبر]] معترف باشد [[مسلمان]] محسوب می‌‌شود<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵. </ref>.


=== روابط مفهومی اسلام با واژگان همسو ===
=== روابط مفهومی اسلام با واژگان همسو ===
خط ۳۴: خط ۳۰:
{{همچنین|ایمان}}
{{همچنین|ایمان}}
مهم‌ترین تقسیمی که برای اسلام مطرح شده، اسلام [[تقلیدی]] و اجتهادی است. اسلام اجتهادی با ایمان قرین است. میان اسلام و ایمان تفاوت‌هایی وجود دارد مانند:
مهم‌ترین تقسیمی که برای اسلام مطرح شده، اسلام [[تقلیدی]] و اجتهادی است. اسلام اجتهادی با ایمان قرین است. میان اسلام و ایمان تفاوت‌هایی وجود دارد مانند:
# [[شرط ایمان]]، اسلام است و اسلام و ایمان دارای رابطۀ طولی‌اند بدین معنا که ایمان پس از اسلام جای دارد<ref>{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}«اعراب بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>، لذا هر چند اسلام و ایمان، عبارت‌اند از [[اعتقاد]] به [[شریعت محمدی]] {{صل}}، اما اسلام، اعتقاد غیر [[راسخ]] است و ایمان، اعتقاد راسخ<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۲۷.</ref>.  
# [[شرط ایمان]]، اسلام است و اسلام و ایمان دارای رابطۀ طولی‌اند بدین معنا که ایمان پس از اسلام جای دارد {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«اعراب بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>، لذا هر چند اسلام و ایمان، عبارت‌اند از [[اعتقاد]] به [[شریعت محمدی]] {{صل}}، اما اسلام، اعتقاد غیر [[راسخ]] است و ایمان، اعتقاد راسخ<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۲۷.</ref>.  
# اسلام تنها اعتقاد به [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] است؛ ولی ایمان افزون بر این، پایبندی عملی است و [[ولایت]] را نیز در خود دارد.
# اسلام تنها اعتقاد به [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] است؛ ولی ایمان افزون بر این، پایبندی عملی است و [[ولایت]] را نیز در خود دارد.
# اسلام، التزام به اموری است که موجب جاری شدن [[احکام]] ظاهری‌اند: از قبیل [[طهارت]] بدن؛ [[حلال]] گشتن ذبیحه؛ حمل فعل بر صحت؛ تجهیز و تغسیل و [[تدفین]] و [[نماز]] جنازه؛ جواز [[نکاح]] و [[حق]] [[ارث]]؛ ولی ایمان مایۀ [[نجات]] و [[سعادت]] اخروی است<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج ۱، ص۴۶، ۵۳، ۶۳ـ ۶۴، ۲، ۲۵ ـ ۲۶؛ تفسیر صافی‌، ج ۲، ص۵۹۵؛ [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان‌، ج۱، ص۳۱۰؛ اوائل المقالات‌، ص۱۵؛ جواهر الکلام‌، ج۶، ص۵۹.</ref>.
# اسلام، التزام به اموری است که موجب جاری شدن [[احکام]] ظاهری‌اند: از قبیل [[طهارت]] بدن؛ [[حلال]] گشتن ذبیحه؛ حمل فعل بر صحت؛ تجهیز و تغسیل و [[تدفین]] و [[نماز]] جنازه؛ جواز [[نکاح]] و [[حق]] [[ارث]]؛ ولی ایمان مایۀ [[نجات]] و [[سعادت]] اخروی است<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج ۱، ص۴۶، ۵۳، ۶۳ـ ۶۴، ۲، ۲۵ ـ ۲۶؛ تفسیر صافی‌، ج ۲، ص۵۹۵؛ [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان‌، ج۱، ص۳۱۰؛ اوائل المقالات‌، ص۱۵؛ جواهر الکلام‌، ج۶، ص۵۹.</ref>.
خط ۴۰: خط ۳۶:
==== رابطه با [[دین]] و [[شریعت]] ====
==== رابطه با [[دین]] و [[شریعت]] ====
{{همچنین|دین|شریعت}}
{{همچنین|دین|شریعت}}
اسلام، [[آیین الهی]] همه [[پیامبران]] آسمانی است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ}}؛ سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۹.</ref>. همۀ پیامبران در پی یک [[هدف]] بوده‌اند و یکدیگر را [[تصدیق]] کرده‌اند<ref>{{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}«پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتاب هايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقى نمى ‏نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و در امتی واحد جای داشته‌اند با این حال، [[شریعت]] آنان هر یک ویژگی‌هایی داشته است. تفاوت [[دین]] و شریعت در این است که [[نسخ]] به دین راه ندارد؛ اما شریعت با [[ابلاغ شریعت]] بعدی [[منسوخ]] می‌گردد، شریعت نو برخی [[احکام شریعت]] پیشین را [[تأیید]] و برخی را منسوخ می‌کند<ref>{{متن قرآن|وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.</ref>. آخرین شریعت، که دارای [[کمال نهایی]] است، [[شریعت حضرت محمد]] {{صل}} است که به صورت مطلق، «اسلام» نام دارد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.</ref>.
اسلام، [[آیین الهی]] همه [[پیامبران]] آسمانی است<ref>إنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ»؛ سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۹.</ref>. همۀ پیامبران در پی یک [[هدف]] بوده‌اند و یکدیگر را تصدیق کرده‌اند {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتاب هايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقى نمى ‏نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و در امتی واحد جای داشته‌اند با این حال، [[شریعت]] آنان هر یک ویژگی‌هایی داشته است. تفاوت [[دین]] و شریعت در این است که [[نسخ]] به دین راه ندارد؛ اما شریعت با ابلاغ شریعت بعدی [[منسوخ]] می‌گردد، شریعت نو برخی [[احکام شریعت]] پیشین را [[تأیید]] و برخی را منسوخ می‌کند {{متن قرآن|وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.</ref>. آخرین شریعت، که دارای کمال نهایی است، شریعت حضرت محمد {{صل}} است که به صورت مطلق، «اسلام» نام دارد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.</ref>.


== اسلام در [[قرآن کریم]] ==
== اسلام در [[قرآن کریم]] ==
{{اصلی|اسلام در قرآن}}
{{اصلی|اسلام در قرآن}}
کلمۀ اسلام هشت بار و مشتقات آن ۱۳۴ مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۱۹۴؛ روح‌المعانی، مج۳، ج‌۳، ص‌۲۸۸.</ref> و دیگری [[دین]] و [[سیره]] همه [[انبیای الهی]] و به عبارت دیگر "دین‌ الله"<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۴۲۶؛ الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۳۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌ـ‌۱۲۱.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>
کلمۀ اسلام هشت بار و مشتقات آن ۱۳۴ مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۱۹۴؛ روح‌المعانی، مج۳، ج‌۳، ص‌۲۸۸.</ref> و دیگری [[دین]] و [[سیره]] همه [[انبیای الهی]] و به عبارت دیگر "دین‌ الله"<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۴۲۶؛ الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۳۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌ـ‌۱۲۱.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>


برخی از آیاتی که در آنها اسلام به‌معنای آخرین شریعت آمده عبارت است از:
برخی از آیاتی که در آنها اسلام به‌معنای آخرین شریعت آمده عبارت است از:
خط ۵۱: خط ۴۷:
# {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان... آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref>؛
# {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان... آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref>؛
# {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
# {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
==منابع شناخت اسلام==
=== کتاب الهی ===
{{اصلی|قرآن}}
قرآن [[کتاب مقدس]] [[مسلمانان]] به معنای جمع، گردآوری و قرائت است که در مدت ۲۳ سال بر [[حضرت محمد]] {{صل}} نازل شد. چگونگی [[نزول قرآن]] به صورت "[[وحی]]" بود یعنی نوعی ارتباط [[کلامی]] میان [[خدا]] و [[پیامبر]] که از طریق فرشته‌ای به نام "[[جبرئیل]]" صورت می‌‌گرفت. قرآن نیازمند [[تفسیر]] بوده و فهم آن نیازمند مفسّرینی همچون [[معصومین]] {{ع}} است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]]، ص۱۸۴.</ref>.
=== سنت پیامبر خاتم===
{{اصلی|سنت پیامبر خاتم}}


== تاریخچه اسلام ==
== تاریخچه اسلام ==
در میان [[شرایع]] بزرگ، تنها اسلام است که [[تاریخ]] پیدایی، [[کتاب آسمانی]]، [[احکام]]، [[عبادات]] و [[سیره]] و احوال [[پیامبر]] آن روشن و بی‌ابهام است. اسلام میان مردمی [[ظهور]] یافت که از [[فضایل]] [[انسانی]] دور بودند، [[تمدن]] و [[فرهنگی]] نداشتند، [[بت]] می‌پرستیدند، مردار می‌خوردند، [[دختران]] خویش را زنده به [[گور]] می‌کردند و [[کودکان]] خویش را از [[ترس]] [[فقر]] می‌کشتند. تمدن‌های بزرگ آن روزگار نیز رو به افول نهاده بودند. [[مردم ایران]] و [[روم]] از [[فساد]] [[حکمرانان]] [[رنج]] می‌بردند و در پی چاره می‌گشتند.
در میان [[شرایع]] بزرگ، تنها اسلام است که [[تاریخ]] پیدایی، [[کتاب آسمانی]]، [[احکام]]، [[عبادات]] و [[سیره]] و احوال [[پیامبر]] آن روشن و بی‌ابهام است. اسلام میان مردمی [[ظهور]] یافت که از [[فضایل]] [[انسانی]] دور بودند، [[تمدن]] و [[فرهنگی]] نداشتند، [[بت]] می‌پرستیدند، مردار می‌خوردند، [[دختران]] خویش را زنده به [[گور]] می‌کردند و کودکان خویش را از [[ترس]] [[فقر]] می‌کشتند. تمدن‌های بزرگ آن روزگار نیز رو به افول نهاده بودند. [[مردم ایران]] و [[روم]] از [[فساد]] حکمرانان [[رنج]] می‌بردند و در پی چاره می‌گشتند.
 
اسلام در مقایسه با [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] آموزه‌هایی گسترده‌تر و متنوع‌تر دارد، آموزه‌های [[وحیانی]] اسلام در طول ۲۳ سال و به تدریج بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نازل شد و گسترش یافت. آن حضرت در ابتدا [[فرمان]] یافت تا [[دعوت]] خود را از نزدیکانش آغاز کند: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> و در مرحلۀ دوم [[مردم]] [[مکه]] و مناطق پیرامون را به دین اسلام فراخواند: {{متن قرآن|وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و این کتاب خجسته‌ای است که آن را فرو فرستاده‌ایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم‌دهی و مؤمنان به جهان واپسین، بدان ایمان می‌آورند و بر نماز خویش، نگهداشت دارند» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> و در نهایت، [[دعوت]] خویش را متوجه همگان کرد: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم،» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان، ج۴، ص۱۵۹ـ ۱۶۱؛</ref>
 
[[آیین اسلام]] از آن رو که [[توانمندی]] شگفتی در جذب [[ملل]] به خویش داشت، پس از مدتی کوتاه سراسر دنیای متمدن آن روزگار را به [[تسخیر]] خویش درآورد. ویژگی‌های بی‌همتای این [[آیین آسمانی]] از قبیل هماهنگی با [[فطرت انسان]] و تحمل نکردن بی‌عدالتی‌های [[اجتماعی]] و طبقه‌بندی‌های ناروای اشرافی، ملت‌های ستمدیده و به ستوه آمده را به سوی خود کشاند<ref>ر.ک: معالم النبوة فی القرآن الکریم‌، ج۳، ص۶۱ ـ ۵۸، ص۵۵۸ ـ ۵۳۷.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۵۰.</ref> پس از اینکه اسلام تقریباً همۀ مناطق شبه [[جزیره]] [[عرب]] را فرا گرفت، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مردمان]] کشورهای دیگر، چون [[ایران]]، [[مصر]]، [[روم]] و [[حبشه]] را نیز به پذیرش آن فراخواند. بخشی از این سرزمین‌ها در زمان [[حیات]] و بخشی دیگر پس از رحلت آن حضرت به سرزمین [[اسلامی]] ملحق شده و بسیاری از ساکنان آن [[مسلمان]] شدند. به این ترتیب، دین اسلام به قارۀ آسیا، سواحل دریای روم و هندوستان تا سواحل اقیانوس اطلس راه یافت<ref>ر.ک: لغت نامه، ج۲، ص۲۰۹۲، «اسلام».</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دین - اسدی (مقاله)|دین - اسدی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ [[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref>


اسلام در مقایسه با [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] آموزه‌هایی گسترده‌تر و متنوع‌تر دارد، آموزه‌های [[وحیانی]] اسلام در طول ۲۳ سال و به تدریج بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نازل شد و گسترش یافت. آن حضرت در ابتدا [[فرمان]] یافت تا [[دعوت]] خود را از نزدیکانش آغاز کند: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> و در مرحلۀ دوم [[مردم]] [[مکه]] و مناطق پیرامون را به دین اسلام فراخواند: {{متن قرآن|وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و این کتاب خجسته‌ای است که آن را فرو فرستاده‌ایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم‌دهی و مؤمنان به جهان واپسین، بدان ایمان می‌آورند و بر نماز خویش، نگهداشت دارند» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> و در نهایت، [[دعوت]] خویش را متوجه همگان کرد: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم،» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref><ref>ر.ک: [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، المیزان، ج۴، ص۱۵۹ـ ۱۶۱؛</ref>  
== اهداف و راهبردهای اسلام ==
{{اصلی|اهداف اسلام}}
[[اندیشمندان اسلامی]] [[هدف]] اسلام را رساندن [[انسان]] به [[سعادت حقیقی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref>، کسب معارف حقه، [[اخلاق پسندیده]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و [[برقراری عدالت]] در [[جامعه]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمرده‌اند. نتیجه [[پیروی]] از دستورهای اسلام، [[رشد]] و [[تکامل]] جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدن‌های وسیعی را در خود جمع کند و [[تمدن]] عظیم‌تری به‌وجود آورد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.</ref>.<ref>[[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref>


[[آیین اسلام]] از آن رو که [[توانمندی]] شگفتی در جذب [[ملل]] به خویش داشت، پس از مدتی کوتاه سراسر دنیای متمدن آن روزگار را به [[تسخیر]] خویش درآورد. ویژگی‌های بی‌همتای این [[آیین آسمانی]] از قبیل هماهنگی با [[فطرت انسان]] و تحمل نکردن بی‌عدالتی‌های [[اجتماعی]] و طبقه‌بندی‌های ناروای اشرافی، ملت‌های ستمدیده و به ستوه آمده را به سوی خود کشاند<ref>ر.ک: معالم النبوة فی القرآن الکریم‌، ج۳، ص۶۱ ـ ۵۸، ص۵۵۸ ـ ۵۳۷.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۵۰.</ref> پس از اینکه اسلام تقریباً همۀ مناطق شبه [[جزیره]] [[عرب]] را فرا گرفت، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مردمان]] کشورهای دیگر، چون [[ایران]]، [[مصر]]، [[روم]] و [[حبشه]] را نیز به پذیرش آن فراخواند. بخشی از این سرزمین‌ها در زمان [[حیات]] و بخشی دیگر پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]] به سرزمین [[اسلامی]] ملحق شده و بسیاری از ساکنان آن [[مسلمان]] شدند. به این ترتیب، دین اسلام به قارۀ [[آسیا]]، سواحل دریای روم و [[هندوستان]] تا سواحل اقیانوس اطلس راه یافت<ref>ر.ک: لغت نامه، ج۲، ص۲۰۹۲، «اسلام».</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref>
=== راهبردهای کلان ===
برای تحقق خارجی اسلام، راهبردهای مهمی ارائه شده  که به شرح ذیل اشاره می‌شود:
# '''[[وحدت اسلامی]]''': وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. وحدت همه [[انسان‌ها]] در زیر سایه [[برادری]]، [[الفت]]، [[صداقت]] و صفای [[باطنی]] و ظاهری، از مقاصد [[شرایع آسمانی]] بودهو این امر تأثیرگذار در تشکیل مدینه فاضله و در دفع [[فساد]] است<ref> شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.</ref>. با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}}<ref>«مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>، گرفتاری [[مسلمین]] ناشی از بی‌توجهی آنان به این [[دستور خداوند]] است <ref>صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.</ref>.
# '''[[پیشرفت اسلامی]]''': یکی دیگر از راهبردهای تحقق اسلام، مسأله پیشرفت است. پیشرفت انسان به معنای پرداختن به همه ابعاد انسان و [[راهنمایی]] او از این طریق برای رسیدن به بُعدِ متعالی است<ref>صحیفه نور، ج۴، ص۱۵.</ref>. مؤلفه‌های پیشرفت در چند مورد خلاصه می‌شود: [[رهایی]] از سلطه بیگانگان و حاکمیت اسلام، [[برابری]] همه در برابر [[قانون]]، [[رفع ظلم]] و [[نابرابری]]<ref>وصینامه امام خمینی، بند ب.</ref>، [[رشد]] [[علمی]] ـ [[فرهنگی]]<ref>صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۸.</ref>، [[تقوی]] و [[جهاد]]<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۳.</ref>، رفع فقر و توزیع عادلانه ثروت<ref>صحیفه نور، ج۸ ص۳۷.</ref> و رشد اقتصادی<ref>صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۰۴.</ref>.
# '''[[تمدن اسلامی]]''': با ترسیم [[پیشرفت]] از نگاه [[اسلام ناب]]، تمدنِ مورد نظر اسلام نیز روشن می‌شود. در این نوع [[تمدن]]، علاوه بر عظمت و شکوه [[دنیوی]] یک [[امت]]، ارزش‌های معنوی و [[انسانی]] آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. [[مذهب]]، [[قانون]]<ref>صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.</ref>، [[استقلال]]، [[آزادی]]<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.</ref>، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار [[عقیده]]<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.</ref> و آزادی [[احزاب]] و گروه‌ها<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.</ref>، از جمله شاخص‌های تمدن به حساب می‌آیند<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۰۲.</ref>


== حقیقت اسلام ==
== آموزه‌های اسلام ==
{{اصلی|حقیقت اسلام}}
اسلام مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».</ref>. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد:
اسلام مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».</ref>. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد:
# '''[[اصول عقاید]]:''' یعنی چیزهایی که هر [[مسلمان]] باید بدان‌ها [[معتقد]] شود. کاری که در این زمینه بر عهده [[انسان]] است از نوع کار تحقیقی و از [[اعمال]] [[جوانحی]] و [[قلبی]] است.
# '''[[اصول عقاید]]:''' یعنی چیزهایی که هر [[مسلمان]] باید بدان‌ها [[معتقد]] شود. کاری که در این زمینه بر عهده [[انسان]] است از نوع کار تحقیقی و از [[اعمال]] جوانحی و [[قلبی]] است.
# '''[[اخلاقیات]]:''' یعنی خصلت‌هایی که هر [[مسلمان]] باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد.
# '''[[اخلاقیات]]:''' یعنی خصلت‌هایی که هر [[مسلمان]] باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد.
# '''[[احکام]]:''' یعنی دستورهایی که به فعالیت‌های خارجی و [[عینی]] [[انسان]]، اعم از معاش و [[معاد]] و امور فردی و [[اجتماعی]] وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳؛ «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».</ref>.  
# '''[[احکام]]:''' یعنی دستورهایی که به فعالیت‌های خارجی و عینی [[انسان]]، اعم از معاش و [[معاد]] و امور فردی و [[اجتماعی]] وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳؛ «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».</ref>.  


این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که [[اعتقادات]] مناسب زمینه ساز پیدایش [[اخلاق]] فاضله و [[اخلاق]] فاضله نیز با [[احکام]] و [[تکالیف شرعی]] مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل [[برتر]] [[اخلاق]] و به تبع آن مرتبه بالاتری از [[اعتقاد]] فراهم می‌کند<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>
این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که [[اعتقادات]] مناسب زمینه ساز پیدایش [[اخلاق]] فاضله و [[اخلاق]] فاضله نیز با [[احکام]] و [[تکالیف شرعی]] مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل [[برتر]] [[اخلاق]] و به تبع آن مرتبه بالاتری از [[اعتقاد]] فراهم می‌کند<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>
 
=== [[اصول دین]] ===
{{همچنین|اصول دین}}
آن دسته از دستورهای اسلامی مرتبط با باورهای [[انسان]] [[اصول دین]] نام دارد که در مکتب اهل بیت{{عم}} عبارت‌اند از:
# '''[[توحید]]''': یعنی [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] در ذات، صفات، [[افعال]] و [[عبادت]]. بر این اساس [[توحید]] دارای مراتب و اقسامی است مانند: [[توحید ذاتی]]؛ [[توحید صفاتی]]؛ [[توحید افعالی]] و [[توحید عبادی]].
# '''[[عدل]]''': [[شیعه]] و [[معتزله]] معتقدند [[عدالت]] معنا و مفهوم [[عقلی]] دارد و صفات کمالی [[الهی]] مقتضی است که [[خداوند]] به [[عدالت]] [[رفتار]] کند.
# '''[[نبوت]]''': [[اعتقاد]] به [[نبوت]] پیامبران پیشین (نبوت عامه) و [[نبوت]] [[حضرت محمد]] (نبوت خاصه) از اصول [[عقاید اسلامی]] است. بر این اساس [[حضرت محمد]] {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] و [[قرآن مجید]] نیز [[آخرین کتاب آسمانی]] و [[شریعت اسلام]]، آخرین [[شریعت الهی]] است.
# '''[[امامت]]''': [[اهل سنت]] [[امامت]] را از [[فروع دین]] و از [[تکالیف]] [[مردم]] دانسته‌اند، ولی [[شیعه امامیه]] آن را از [[اصول اعتقادی]] و [[نصب امام]] را فعل [[خدا]] می‌داند.
# '''[[معاد]]''': [[باور به معاد]] در تمام [[ادیان الهی]] مشترک است<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>. ‌اندیشمندان [[اسلامی]] معاد را یکی از [[اصول دین]] معرفی کرده‌اند<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref>. غالب [[فقها]] اعتقاد به جسمانی بودن معاد را داخل اصول دین می‌دانند و قول به [[معاد روحانی]] را انکار معاد می‌شمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>.<ref>[[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref>
 
=== [[فروع دین]] ===
{{همچنین|فروع دین}}
آن دسته از دستورهای اسلام که مربوط به [[عمل]] [[انسان]] است [[فروع دین]] نامیده می‌شود. [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]] و [[حج]] از مهم‌ترین فروع دین اسلام به شمار می‌روند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۴۳-۲۵۸.</ref>.


== ویژگی‌های اسلام ==
== ویژگی‌های اسلام ==
[[آیین]] [[مقدس]] اسلام بر اصول مترقی و متکاملی [[استوار]] است که موجب شده این [[آیین]]، [[دین جهانی]] و [[عقلانی]] و [[جاودانی]] گردد که در ذیل به موارد مهم آن اشاره می‌شود:
[[آیین]] [[مقدس]] اسلام بر اصول مترقی و متکاملی [[استوار]] است که موجب شده این [[آیین]]، [[دین جهانی]] و [[عقلانی]] و [[جاودانی]] گردد که در ذیل به موارد مهم آن اشاره می‌شود:
# '''هماهنگی با [[فطرت انسانی]]:''' طبیعت و به تعبیر [[قرآنی]]، [[فطرت انسان]] به گونه‌ای [[آفریده]] شده است که ذاتاً طالب [[حقیقت]]، کمال و [[رستگاری]] و بقاست. [[انسان]] وجود خود را ناقص و [[نیازمند]] می‌بیند و در صدد وصل به [[قدرت]] و [[غنی]] مطلق است. [[آیین]] [[مقدس]] اسلام [[آیین]] [[جاودانگی]] است که به این نیازهای [[فطری]] [[انسان]] توجه داشته و آنها را به [[شایستگی]] برطرف می‌کند. اسلام با معرفی [[خداوند متعال]] به عنوان یگانه [[آفریدگار]] و هستی بخش [[جهان]] و [[انسان]]، [[حس]] [[پرستش]] و [[سپاس]] [[انسان]] را به سوی [[حق]] [[راهنمایی]] می‌کند.
# '''[[جامعیت اسلام]]:''' [[دین اسلام]] به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده‌ کردن نیازهای [[فطری]] و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در [[هدایت]] [[بشر]] و بیان [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]]، در مقایسه با ادیان دیگر دارای [[جامعیت]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref>. اسلام [[مکتب]] انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکاملی [[انسان]] از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل [[تهذیب نفس]] و سیر و سلوک برنامه دارد<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از این‌رو علاوه بر جنبه‌های فردی، به روابط اجتماعی [[انسان]] در [[جامعه]] و همچنین ارتباط [[جامعه اسلامی]] با سایر [[جوامع]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و [[سیاست]] اداره [[کشور]] و [[حکومت اسلامی]]<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است<ref>امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref>.
# '''هماهنگی با [[عقل]]:''' [[انسانیت]] [[انسان]] با قوه [[عقلانی]] آن پا برجاست. [[عقل]] [[نعمت الهی]] در [[حق]] [[انسان]] است که با اتکا به آن [[انسان]] به [[شناخت]] [[جهان هستی]]، [[آفریدگار]] و همچنین اداره زندگانی [[دنیوی]] خویش می‌پردازد. آیینی که مدعی [[جاودانگی]] است می‌بایست با [[عقلانیت]]، انطباق و هماهنگی داشته باشد. [[آیین]] [[مقدس]] اسلام مخصوصاً [[آخرین کتاب آسمانی]] که از آفت [[تحریف]] مصون مانده، نه تنها تعارض و ستیزی با [[عقل]] ندارد، بلکه همیار و مشوق آن است. [[آیات]] متعددی وجود دارد که [[مسلمانان]] را به فراگیری و استفاده از [[قوه عاقله]] [[دعوت]] و عدم [[تعقل]] [[انسان‌ها]] را [[نکوهش]] می‌کند {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref> «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲ و سوره حدید، آیه ۱۷ و سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>.
# '''[[جاودانگی]] و [[پویایی اسلام]]:''' قرآن کریم [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[خاتم پیامبران]]{{ع}} معرفی می‌کند<ref>سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در [[روایات]] نیز [[رسول خدا]]{{صل}} خاتم پیامبران{{ع}} معرفی شده که پس از او [[پیامبری]] نمی‌آید<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمد بن‌علی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>. ‌اندیشمندان [[اسلامی]] [[جاودانگی اسلام]] را از ناحیه [[جامعیت]] [[قوانین]]، معارف و گوهر دین در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانسته‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند [[احکام اسلام]] برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.</ref>.
# '''تشویق به علم در همه زمینه‌ها:''' اسلام [[بشر]] را به [[شناخت]] [[انسان]] و [[جهان]] [[تشویق]] کرده و در [[آیات]] و [[روایات]] بسیاری از او خواسته است که به مطالعه [[آیات]] آفاقی و انفسی [[خداوند]] بپردازد و از این رهگذر به [[حق]] رهنمون شود: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است» سوره ذاریات، آیه ۲۰.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} در [[روایت]] معروف: {{متن حدیث|طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۷۲.</ref> یادگیری [[علم]] را یک [[واجب]] برشمرده است.
# '''[[برقراری عدالت]]:''' یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و [[رفع ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا]]{{ع}} و [[اولیای الهی]]{{ع}} در تحقق و گسترش عدالت و [[قسط]] در [[جامعه]] کوشیده‌اند تا [[انسان‌ها]] به [[منزلت]] واقعی خود که مقتضای [[فطرت]] و [[خلقت]] آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق [[حیات]] و [[اراده]] [[نیکو]] و [[عمل صالح]] برخوردار شوند<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref>. جلوگیری از ظلم و [[حکومت ظالمان]] از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند<ref>امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با [[مبارزه]] و [[تشکیل حکومت اسلامی]] امکان‌پذیر نیست<ref>امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref>.
# '''سهولت و سادگی:''' یکی دیگر از ویژگی‌های [[آیین]] جاوید که مدعی فراگیری و جریان در [[حق]] همه [[انسان‌ها]] در همه اعصار است، قابل [[فهم]] بودن و [[سادگی]] آن در عرصه [[اعتقادات]] و [[آموزه‌های دینی]] و سهولت و دوری از [[تکالیف]] طاقت‌فرسا و زیان‌آور در عرصه [[عبادات]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]] است.
# '''[[اعتدال]] و [[میانه‌روی]]:''' [[قرآن کریم]] [[امت اسلام]] را [[امت وسط]] معرفی می‌کند<ref>سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> که همان [[راه مستقیم]] است و [[انحراف]] در آن راه ندارد<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیک‌ترین راه وصول الی‌الله است و آن راه [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{ع}} است<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} نیز خود دارای اعتدال حقیقی و [[استقامت]] مطلقه است و مظهر همه اسما و [[صفات الهی]] می‌باشد، به گونه‌ای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر [[غلبه]] ندارد<ref>امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.</ref>، از این‌رو افراط و تفریط در [[دین]] جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه [[اعتقاد]]<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref>.<ref>[[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۱]]، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref>
# '''انسجام و استحکام درونی:''' از ویژگی‌های [[دین حق]] و جاوید آن است که آموزه‌های آن متقن و با یکدیگر هماهنگ باشد؛ به گونه‌ای که اولاً، با یکدیگر [[تعارض]] و ناهمخوانی نداشته و از ضدیت به دور باشد. ثانیاً، آموزه‌های مختلف آن در عرصه‌های مختلف، مانند [[اعتقادی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] همگی مانند اجزای یک ماشین و دستگاه، نقش خود را برای تحقق یک [[هدف]] از پیش تعیین شده، ایفا کنند.
# '''هماهنگی با [[فطرت انسانی]]:''' طبیعت و به تعبیر [[قرآنی]]، [[فطرت انسان]] به گونه‌ای [[آفریده]] شده است که ذاتاً طالب [[حقیقت]]، کمال و [[رستگاری]] و بقاست. [[انسان]] وجود خود را ناقص و [[نیازمند]] می‌بیند و در صدد وصل به [[قدرت]] و [[غنی]] مطلق است. [[آیین]] [[مقدس]] اسلام [[آیین]] [[جاودانگی]] است که به این نیازهای [[فطری]] [[انسان]] توجه داشته و آنها را به شایستگی برطرف می‌کند. اسلام با معرفی [[خداوند متعال]] به عنوان یگانه [[آفریدگار]] و هستی بخش [[جهان]] و [[انسان]]، [[حس]] [[پرستش]] و [[سپاس]] [[انسان]] را به سوی [[حق]] [[راهنمایی]] می‌کند.
# '''پاسخگویی به نیازهای [[معرفتی]] و [[فقهی]] زمان ([[اجتهاد]]):''' [[آیین]] [[مقدس]] اسلام در عرصه [[معرفت]] و [[اندیشه]] با اتکا به [[عقل]] و [[فطرت]] و همچنین قابل دسترس بودن متن [[دینی]]، یعنی [[قرآن مجید]] و [[روایات]] به [[تفسیر]] و تبیین [[جهان هستی]] و مسائل آن از قبیل اصل [[مبدأ و معاد]] پرداخته است. راهکار دیگر اسلام برای [[پاسخگویی]] به نیازهای جدید، توجه به [[تربیت]] و [[رشد]] [[عالمان]] و متخصصان [[دین]] و به رسمیت شناختن [[تفاسیر]] آنان است که به اصل [[اجتهاد]] معروف است.
# '''هماهنگی با [[عقل]]:''' [[انسانیت]] [[انسان]] با قوه [[عقلانی]] آن پا برجاست. [[عقل]] [[نعمت الهی]] در [[حق]] [[انسان]] است که با اتکا به آن [[انسان]] به [[شناخت]] [[جهان هستی]]، [[آفریدگار]] و همچنین اداره زندگانی [[دنیوی]] خویش می‌پردازد. آیینی که مدعی [[جاودانگی]] است می‌بایست با عقلانیت، انطباق و هماهنگی داشته باشد. [[آیین]] [[مقدس]] اسلام مخصوصاً [[آخرین کتاب آسمانی]] که از آفت [[تحریف]] مصون مانده، نه تنها تعارض و ستیزی با [[عقل]] ندارد، بلکه همیار و مشوق آن است. [[آیات]] متعددی وجود دارد که [[مسلمانان]] را به فراگیری و استفاده از [[قوه عاقله]] [[دعوت]] و عدم [[تعقل]] [[انسان‌ها]] را نکوهش می‌کند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref> «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲ و سوره حدید، آیه ۱۷ و سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>.
# '''سهولت و سادگی:''' یکی دیگر از ویژگی‌های [[آیین]] جاوید که مدعی فراگیری و جریان در [[حق]] همه [[انسان‌ها]] در همه اعصار است، قابل فهم بودن و سادگی آن در عرصه [[اعتقادات]] و [[آموزه‌های دینی]] و سهولت و دوری از [[تکالیف]] طاقت‌فرسا و زیان‌آور در عرصه [[عبادات]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]] است.
# '''انسجام و استحکام درونی:''' از ویژگی‌های [[دین حق]] و جاوید آن است که آموزه‌های آن متقن و با یکدیگر هماهنگ باشد؛ به گونه‌ای که اولاً، با یکدیگر تعارض و ناهمخوانی نداشته و از ضدیت به دور باشد. ثانیاً، آموزه‌های مختلف آن در عرصه‌های مختلف، مانند [[اعتقادی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] همگی مانند اجزای یک ماشین و دستگاه، نقش خود را برای تحقق یک [[هدف]] از پیش تعیین شده، ایفا کنند.
# '''[[سازگاری]] [[دین]] و [[دنیا]]:''' با نگاهی به [[آیین]] [[مقدس]] اسلام درمی‌یابیم که اسلام نه تنها به [[ترک دنیا]] و زندگانی رهبانی توصیه نمی‌کند، بلکه ضمن [[نهی]] از آن به استفاده بهینه از نعمت‌های [[دنیوی]] سفارش می‌کند {{متن قرآن|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>.
# '''[[سازگاری]] [[دین]] و [[دنیا]]:''' با نگاهی به [[آیین]] [[مقدس]] اسلام درمی‌یابیم که اسلام نه تنها به [[ترک دنیا]] و زندگانی رهبانی توصیه نمی‌کند، بلکه ضمن [[نهی]] از آن به استفاده بهینه از نعمت‌های [[دنیوی]] سفارش می‌کند {{متن قرآن|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>.
# '''اشتمال بر اصول مترقی [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]:''' اسلام در عرصه [[سیاست]] و [[اقتصاد]] نیز بر اصول مترقی و [[عقلانی]] مشتمل است که موجب تمایز این [[دین]] و برجستگی خاص آن شده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>.
# '''اشتمال بر اصول مترقی [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]:''' اسلام در عرصه [[سیاست]] و [[اقتصاد]] نیز بر اصول مترقی و [[عقلانی]] مشتمل است که موجب تمایز این [[دین]] و برجستگی خاص آن شده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref>.
# '''[[خاتمیت]]:''' اسلام آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است که [[پیامبر]] آن، [[حضرت محمد بن عبدالله]] {{صل}} است و مخاطب [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[آیین]] او، همۀ جهانیان‌اند<ref>{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref> و خطاب [[قرآن]] به صراحت همۀ [[انسان‌ها]] را شامل می‌شود. [[قرآن کریم]] تأکید می‌کند [[رسالت]] محمد {{صل}} عمومی و همگانی است<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>. بنابر [[آیات قرآن]]، اسلام سرانجام بر همۀ [[ادیان]] غالب می‌آید<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳ و سورۀ فتح، آیۀ ۲۸؛ سورۀ صف، آیۀ ۹؛ سورۀ مائده، آیۀ ۴۸.</ref> و لازمۀ [[خاتمیت]] [[دین]]، [[جاودانگی]] آن است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref>
# '''[[خاتمیت]]:''' اسلام آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است که [[پیامبر]] آن، [[حضرت محمد بن عبدالله]] {{صل}} است و مخاطب [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[آیین]] او، همۀ جهانیان‌اند {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref> و خطاب [[قرآن]] به صراحت همۀ [[انسان‌ها]] را شامل می‌شود. [[قرآن کریم]] تأکید می‌کند [[رسالت]] محمد {{صل}} عمومی و همگانی است {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>. بنابر [[آیات قرآن]]، اسلام سرانجام بر همۀ [[ادیان]] غالب می‌آید {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref> و لازمۀ [[خاتمیت]] [[دین]]، [[جاودانگی]] آن است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref>.
 
== ابعاد اسلام ==
=== [[اصول دین]] ===
{{همچنین|اصول دین}}
آن دسته از دستورهای اسلامی مرتبط با باورهای [[انسان]] [[اصول دین]] نام دارد که عبارت‌اند از:
# [[توحید]]؛ یعنی [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] در ذات، صفات، [[افعال]] و [[عبادت]]. بر این اساس [[توحید]] دارای مراتب و اقسامی است مانند: [[توحید ذاتی]]؛ [[توحید صفاتی]]؛ [[توحید افعالی]] و [[توحید عبادی]].
# [[عدل]]؛ [[شیعه]] و [[معتزله]] معتقدند [[عدالت]] معنا و مفهوم [[عقلی]] دارد و صفات کمالی [[الهی]] مقتضی است که [[خداوند]] به [[عدالت]] [[رفتار]] کند.
# [[نبوت]]؛ [[اعتقاد]] به [[نبوت]] [[پیامبران پیشین]] ([[نبوت عامه]]) و [[نبوت]] [[حضرت محمد]] ([[نبوت خاصه]]) از اصول [[عقاید اسلامی]] است. بر این اساس [[حضرت محمد]] {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] و [[قرآن مجید]] نیز [[آخرین کتاب آسمانی]] و [[شریعت اسلام]]، آخرین [[شریعت الهی]] است.
# [[امامت]]؛ [[اهل سنت]] [[امامت]] را از [[فروع دین]] و از [[تکالیف]] [[مردم]] دانسته‌اند، ولی [[شیعه امامیه]] آن را از [[اصول اعتقادی]] و [[نصب امام]] را فعل [[خدا]] می‌داند.


=== [[فروع دین]] ===
==اسلام در نگاه فقهی==
{{همچنین|فروع دین}}
{{اصلی|اسلام در فقه اسلامی}}
آن دسته از [[دستورهای اسلام]] که مربوط به [[عمل]] [[انسان]] است [[فروع دین]] نامیده می‌شود. [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]] و [[حج]] از مهم‌ترین [[فروع دین اسلام]] به شمار می‌روند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۴۳-۲۵۸.</ref>.
=== راه ثبوت اسلام ===
برای [[ثابت]] شدن اسلام فرد سه راه ذکر شده است:
# ''' گفتار:''' کسی که شهادتین {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه}} یا ترجمه آن دو را به هر لغتی بر زبان آورد، به اسلام او [[حکم]] می‏‌شود<ref>جواهرالکلام، ج۴۱، ص۶۳۰.</ref>، در صورت لال بودن، اشاره بیانگر آن، کفایت می‏‌کند<ref>جواهرالکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.
# ''' [[کردار]]:''' به جا آوردن اعمالی مانند نمازهای یومیّه، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حج]] که ویژه [[مسلمانان]] است، بر [[مسلمان]] بودن انجام دهنده آنها دلالت می‏‌کند؛ البته به شرطی که پیشینه [[کفر]] نداشته باشد. در صورت داشتن پیشینه، در دلالت انجام دادن [[اعمال]] یاد شده بر [[اسلام]] وی [[اختلاف]] است. قول به عدم دلالت، به مشهور نسبت داده شده است<ref>مسالک الافهام، ج۱۵، ص۳۲؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۲۳ ـ ۶۲۴.</ref>.
# ''' [[تبعیّت]]:''' تبعیّت بر سه گونه است:
# '''تبعیّت از پدر و مادر:''' فرزند نابالغ، تابع پدر و مادر خویش است. بنابراین، اگر والدین یا یکی از آنان [[مسلمان]] باشند، [[فرزندان]] نابالغ ایشان نیز محکوم به اسلام‏اند<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۳ و ج۲۵، ص۳۹.</ref>.
# '''تبعیّت از [[اسیر]] کننده:''' کودکی که جدای از پدر و مادر [[کافر]] خود به اسیری [[مسلمانی]] در آمده است، در اینکه به تبع اسلام اسیر کننده‏اش محکوم به اسلام است یا نه و یا تنها در [[طهارت]] بدن تابع او است، نه سایر [[احکام]]، [[اختلاف]] است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۶، ج۳۳، ص۲۰۲ و ج۳۸، ص۱۸۴.</ref>.
# '''تبعیّت از [[دارالاسلام]]:''' کودکی که در [[سرزمین اسلام]] یا [[سرزمین کفر]] که [[مسلمانان]] نیز در آن‏جا حضور دارند، پیدا شده است به اسلام او [[حکم]] می‏‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۱، ص۵۱۱-۵۱۲.</ref>


== آثار اسلام ==
=== آثار اسلام ===
{{اصلی|اسلام در فقه سیاسی}}
در [[شریعت]] [[مقدس]] بر پذیرش اسلام آثاری بار شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از:
در [[شریعت]] [[مقدس]] بر [[پذیرش اسلام]] آثاری بار شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از:
# ساقط شدن حقوق الهی ـ اعم از [[حقوق مالی]]، مانند [[زکات]]، [[خمس]] و کفارات و [[حقوق]] غیر [[مالی]]، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] ـ که قبل از اسلام از کافر فوت شده است. البته [[حق الناس]]، از قبیل بدهی ساقط نمی‌شود و باید ادا شود؛
# ساقط شدن [[حقوق الهی]] ـ اعم از [[حقوق مالی]]، مانند [[زکات]]، [[خمس]] و کفارات و [[حقوق]] غیر [[مالی]]، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] ـ که قبل از اسلام از کافر فوت شده است. البته [[حق الناس]]، از قبیل بدهی ساقط نمی‌شود و باید ادا شود؛
# [[پاک]] گردیدن بدن و رطوبت‌های آن؛
# [[پاک]] گردیدن بدن و رطوبت‌های آن؛
# محترم بودن [[خون]]، [[مال]] و فرزندان نابالغ وی. بنا بر این، کشتن مسلمان و گرفتن مال وی به [[زور]] و نیز تعرض به فرزندان کوچک او از قبیل به اسیری گرفتن آنان، جایز نیست. البته دارایی‌های غیرمنقول کافر حربی‌ای که در [[دارالکفر]] قبل از اسیر شدن، به اسلام گردیده است ـ مانند [[زمین]] و باغ و بوستان ـ [[غنیمت]] [[مسلمانان]] است و اگر پس از [[اسارت]] [[مسلمان]] شود، همه [[اموال]] او غنیمت به شمار می‌رود و تنها [[خون]] وی و [[فرزندان]] نابالغش محترم است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۴ و ۱۴۳.</ref>؛
# محترم بودن [[خون]]، [[مال]] و فرزندان نابالغ وی. بنا بر این، کشتن مسلمان و گرفتن مال وی به [[زور]] و نیز تعرض به فرزندان کوچک او از قبیل به اسیری گرفتن آنان، جایز نیست. البته دارایی‌های غیرمنقول کافر حربی‌ای که در [[دارالکفر]] قبل از اسیر شدن، به اسلام گردیده است ـ مانند [[زمین]] و باغ و بوستان ـ [[غنیمت]] [[مسلمانان]] است و اگر پس از [[اسارت]] [[مسلمان]] شود، همه [[اموال]] او غنیمت به شمار می‌رود و تنها [[خون]] وی و [[فرزندان]] نابالغش محترم است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۴ و ۱۴۳.</ref>؛
# جریان [[احکام اسلام]] نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت [[تبعیت]]؛
# جریان [[احکام اسلام]] نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت [[تبعیت]]؛
# محدود شدن [[همسران]]: کافری که بیش از چهار [[زن]] دارد، پس از [[پذیرش اسلام]]، افزون بر چهارزن را باید رها کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۵۶.</ref>؛
# محدود شدن [[همسران]]: کافری که بیش از چهار [[زن]] دارد، پس از پذیرش اسلام، افزون بر چهارزن را باید رها کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۵۶.</ref>؛
# [[وجوب]] [[ختنه]]: بر [[کافر]] مسلمان شده، ختنه [[واجب]] است؛ هر چند [[کهنسال]] باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص۱۶۶.</ref>
# [[وجوب]] [[ختنه]]: بر [[کافر]] مسلمان شده، ختنه [[واجب]] است؛ هر چند کهنسال باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۱]]، ص۱۶۶.</ref>
 
== راهبردهای کلان اسلام ==
برای تحقق خارجی اسلام، راهبردهای مهمی ارائه شده  که به شرح ذیل اشاره می‌شود:
=== [[وحدت اسلامی]] ===
وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. وحدت همه [[انسان‌ها]] در زیر سایه [[برادری]]، [[الفت]]، [[صداقت]] و صفای [[باطنی]] و ظاهری، از مقاصد [[شرایع آسمانی]] بودهو این امر تأثیرگذار در تشکیل [[مدینه فاضله]] و در دفع [[فساد]] است<ref> شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.</ref>. با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]]<ref>{{متن قرآن|إنما المؤمنون إخوة}}.</ref>، [[گرفتاری]] [[مسلمین]] ناشی از بی‌توجهی آنان به این [[دستور خداوند]] است<ref>صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۰۲.</ref>
 
=== [[پیشرفت اسلامی]] ===
یکی دیگر از راهبردهای تحقق اسلام، مسأله پیشرفت است. پیشرفت انسان به معنای پرداختن به همه ابعاد انسان و [[راهنمایی]] او از این طریق برای رسیدن به بُعدِ متعالی است<ref>صحیفه نور، ج۴، ص۱۵.</ref>. مؤلفه‌های پیشرفت در چند مورد خلاصه می‌شود: [[رهایی]] از [[سلطه بیگانگان]] و [[حاکمیت اسلام]]، [[برابری]] همه در برابر [[قانون]]، [[رفع ظلم]] و [[نابرابری]]<ref>وصینامه امام خمینی، بند ب.</ref>، [[رشد]] [[علمی]] ـ [[فرهنگی]]<ref>صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۸.</ref>، [[تقوی]] و [[جهاد]]<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۳.</ref>، [[رفع فقر]] و [[توزیع عادلانه ثروت]]<ref>صحیفه نور، ج۸ ص۳۷.</ref> و [[رشد اقتصادی]]<ref>صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۰۲.</ref>
 
=== [[تمدن اسلامی]] ===
با ترسیم [[پیشرفت]] از نگاه [[اسلام ناب]]، تمدنِ مورد نظر اسلام نیز روشن می‌شود. در این نوع [[تمدن]]، علاوه بر [[عظمت]] و [[شکوه]] [[دنیوی]] یک [[امت]]، ارزش‌های [[معنوی]] و [[انسانی]] آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. [[مذهب]]، [[قانون]]<ref>صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.</ref>، [[استقلال]]، [[آزادی]]<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.</ref>، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار [[عقیده]]<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.</ref> و آزادی [[احزاب]] و گروه‌ها<ref>صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.</ref>، از جمله شاخص‌های تمدن به حساب می‌آیند<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۰۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۲۰: خط ۱۳۴:
* [[دین اسلام]]
* [[دین اسلام]]
* [[اسلام فطری]]
* [[اسلام فطری]]
* [[اسلام ظاهری]] ([[اسلام زبانی]])
* [[تسلیم]]
* [[اسلام واقعی]] ([[تسلیم]])
* [[اسلام پدران پیامبر خاتم]]
* [[اسلام مادران پیامبر خاتم]]
* [[اسلام پدران ائمه]]
* [[اسلام مادران ائمه]]
* [[دین حق]]
* [[دین حق]]
* [[دین فطری]]
* [[دین فطری]]
خط ۱۴۸: خط ۱۵۷:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368945.jpg|22px]] [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|'''فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دین - اسدی (مقاله)|دین - اسدی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[اعتدال - خراسانی (مقاله)|اعتدال - خراسانی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده: 1100699.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۱''']]
# [[پرونده: 1100699.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[محمد تقی سهرابی‌فر|سهرابی‌فر، محمد تقی]]، [[اسلام‌شناسی (مقاله)| مقاله «اسلام‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:IM009731.jpg|22px]] [[علی الله‌بداشتی|الله‌بداشتی، علی]]، [[اسلام - الله‌بداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
خط ۱۶۸: خط ۱۸۰:


[[رده:ایمان]]
[[رده:ایمان]]
[[رده:مدخل‌های بازبینی شده]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۰

اسلام

اسلام به معنای، آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی است و در اصطلاح به شریعت پیامبر‌ خاتم (ص) اطلاق می‌‌شود، اما معانی دیگری از جمله تسلیم، دین الهی و دین پیامبر خاتم نیز برای آن قابل تصور است. در آیات متعددی از قرآن کریم درباره این موضوع صحبت شده است. اسلام دینی است دارای سه بخش اصول عقاید، اخلاق و احکام و دارای ویژگی‌هایی است که برخی از آنها عبارت‌اند از: هماهنگی با فطرت انسانی؛ هماهنگی با عقل؛ سهولت و سادگی؛ انسجام و استحکام درونی؛ پاسخگویی به نیازهای معرفتی و فقهی زمان.

معناشناسی

معنای لغوی

«اسلام» در معانی داخل شدن در آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی، خالص نمودن عبادت و دین برای خدا به کار رفته است[۱]. مشتقات اسلام نیز به معنی صلح، آشتی، مسالمت، تسلیم شدن و خضوع به کار رفته است. اسلام در بابِ افعال دارای معانی زیر است: انقیاد[۲]، امتثال امر و نهی بدون هیچ‌گونه اعتراض[۳]، اطاعت کلی و بی قید و شرط و تسلیم محض بودن[۴]، اذعان به حکم الهی، اخلاص در عبادت[۵] و ادای طاعات به دور از هرگونه فریب[۶].[۷]

معنای اصطلاحی

اسلام به معنای تسلیم

از نگاه دین الهی، یکی از ارکان اصلی اخلاق اسلامی، تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند پیامبر اکرم (ص) را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۸].[۹] «اسلام» یعنی تسلیم حقیقت بودن، «الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِيمُ‏»[۱۰]. در جایی که منافع شخص، تعصّب شخص، عادت شخص در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد، آدمی خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرف‌نظر کند[۱۱].[۱۲]

اسلام به‌معنای دین الهی

یکی از کاربری‌های اسلام، استفاده برای دین الهی از آدم تا پیامبر خاتم است. در قرآن کریم تصریح شده است که اسلام، دین همه پیامبران بوده است. مهم‌ترین ویژگی‌های دین الهی عبارت است از:

  1. حقانیت: حقانیت یکی از ویژگی‌هایی است که سبب شد اسلام به عنوان دین الهی معرفی شود: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۱۳].[۱۴].
  2. توحید: اسلام بر اساس توحید پایه گذاری شده است، بر همین اساس، قرآن دین مورد قبول خداوند و دین همه پیامبران را که در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن مشترک‌اند، اسلام و همه انبیای الهی و پیروان آنها را مُسلم می‌‌داند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۵].
  3. انطباق با فطرت: قانونگذاری اسلام با فطرت و آفرینش انسان هماهنگ است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۶].
  4. اعتدال: ویژگی دیگری که اسلام را در جهت الهی بودن آن سوق می‌‌دهد اعتدال است، چنانکه آیۀ ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۷]، دین ابراهیم را حنیف و دین حق می‌‌داند. "حنیف" به معنای دور شدن از گمراهی و سوق به هدایت است و لازمۀ چنین امری ایجاد و حفظ اعتدال است[۱۸].

اسلام به معنای دین خاتم

سومین کاربست از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است و در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر خدا (ص) در مکه آغاز شد و پس از هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه، به سرعت گسترش یافت. پایه‌های اساسی تشکیل این دین براساس توحید، نبوّت و معاد استوار است و کسی که با صدق و راستی به یکتایی خداوند و نبوت پیامبر معترف باشد مسلمان محسوب می‌‌شود[۱۹].

روابط مفهومی اسلام با واژگان همسو

رابطه با ایمان

مهم‌ترین تقسیمی که برای اسلام مطرح شده، اسلام تقلیدی و اجتهادی است. اسلام اجتهادی با ایمان قرین است. میان اسلام و ایمان تفاوت‌هایی وجود دارد مانند:

  1. شرط ایمان، اسلام است و اسلام و ایمان دارای رابطۀ طولی‌اند بدین معنا که ایمان پس از اسلام جای دارد ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۰]، لذا هر چند اسلام و ایمان، عبارت‌اند از اعتقاد به شریعت محمدی (ص)، اما اسلام، اعتقاد غیر راسخ است و ایمان، اعتقاد راسخ[۲۱].
  2. اسلام تنها اعتقاد به توحید و نبوت و معاد است؛ ولی ایمان افزون بر این، پایبندی عملی است و ولایت را نیز در خود دارد.
  3. اسلام، التزام به اموری است که موجب جاری شدن احکام ظاهری‌اند: از قبیل طهارت بدن؛ حلال گشتن ذبیحه؛ حمل فعل بر صحت؛ تجهیز و تغسیل و تدفین و نماز جنازه؛ جواز نکاح و حق ارث؛ ولی ایمان مایۀ نجات و سعادت اخروی است[۲۲].

رابطه با دین و شریعت

اسلام، آیین الهی همه پیامبران آسمانی است[۲۳]. همۀ پیامبران در پی یک هدف بوده‌اند و یکدیگر را تصدیق کرده‌اند ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ[۲۴] و در امتی واحد جای داشته‌اند با این حال، شریعت آنان هر یک ویژگی‌هایی داشته است. تفاوت دین و شریعت در این است که نسخ به دین راه ندارد؛ اما شریعت با ابلاغ شریعت بعدی منسوخ می‌گردد، شریعت نو برخی احکام شریعت پیشین را تأیید و برخی را منسوخ می‌کند ﴿وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۲۵]. آخرین شریعت، که دارای کمال نهایی است، شریعت حضرت محمد (ص) است که به صورت مطلق، «اسلام» نام دارد[۲۶].

اسلام در قرآن کریم

کلمۀ اسلام هشت بار و مشتقات آن ۱۳۴ مرتبه در قرآن به کار رفته است. واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم (ص)[۲۷] و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی و به عبارت دیگر "دین‌ الله"[۲۸].[۲۹]

برخی از آیاتی که در آنها اسلام به‌معنای آخرین شریعت آمده عبارت است از:

  1. ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳۰]؛
  2. ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ[۳۱]؛
  3. ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۳۲]؛
  4. ﴿وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ[۳۳].[۳۴]

منابع شناخت اسلام

کتاب الهی

قرآن کتاب مقدس مسلمانان به معنای جمع، گردآوری و قرائت است که در مدت ۲۳ سال بر حضرت محمد (ص) نازل شد. چگونگی نزول قرآن به صورت "وحی" بود یعنی نوعی ارتباط کلامی میان خدا و پیامبر که از طریق فرشته‌ای به نام "جبرئیل" صورت می‌‌گرفت. قرآن نیازمند تفسیر بوده و فهم آن نیازمند مفسّرینی همچون معصومین (ع) است[۳۵].

سنت پیامبر خاتم

تاریخچه اسلام

در میان شرایع بزرگ، تنها اسلام است که تاریخ پیدایی، کتاب آسمانی، احکام، عبادات و سیره و احوال پیامبر آن روشن و بی‌ابهام است. اسلام میان مردمی ظهور یافت که از فضایل انسانی دور بودند، تمدن و فرهنگی نداشتند، بت می‌پرستیدند، مردار می‌خوردند، دختران خویش را زنده به گور می‌کردند و کودکان خویش را از ترس فقر می‌کشتند. تمدن‌های بزرگ آن روزگار نیز رو به افول نهاده بودند. مردم ایران و روم از فساد حکمرانان رنج می‌بردند و در پی چاره می‌گشتند.

اسلام در مقایسه با یهودیت و مسیحیت آموزه‌هایی گسترده‌تر و متنوع‌تر دارد، آموزه‌های وحیانی اسلام در طول ۲۳ سال و به تدریج بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و گسترش یافت. آن حضرت در ابتدا فرمان یافت تا دعوت خود را از نزدیکانش آغاز کند: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۳۶] و در مرحلۀ دوم مردم مکه و مناطق پیرامون را به دین اسلام فراخواند: ﴿وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا[۳۷] و در نهایت، دعوت خویش را متوجه همگان کرد: ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۳۸].[۳۹]

آیین اسلام از آن رو که توانمندی شگفتی در جذب ملل به خویش داشت، پس از مدتی کوتاه سراسر دنیای متمدن آن روزگار را به تسخیر خویش درآورد. ویژگی‌های بی‌همتای این آیین آسمانی از قبیل هماهنگی با فطرت انسان و تحمل نکردن بی‌عدالتی‌های اجتماعی و طبقه‌بندی‌های ناروای اشرافی، ملت‌های ستمدیده و به ستوه آمده را به سوی خود کشاند[۴۰][۴۱] پس از اینکه اسلام تقریباً همۀ مناطق شبه جزیره عرب را فرا گرفت، پیامبر اکرم (ص) مردمان کشورهای دیگر، چون ایران، مصر، روم و حبشه را نیز به پذیرش آن فراخواند. بخشی از این سرزمین‌ها در زمان حیات و بخشی دیگر پس از رحلت آن حضرت به سرزمین اسلامی ملحق شده و بسیاری از ساکنان آن مسلمان شدند. به این ترتیب، دین اسلام به قارۀ آسیا، سواحل دریای روم و هندوستان تا سواحل اقیانوس اطلس راه یافت[۴۲].[۴۳]

اهداف و راهبردهای اسلام

اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت[۴۴]، کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده[۴۵] و برقراری عدالت در جامعه[۴۶] برشمرده‌اند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و استقلال و پیشرفت آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدن‌های وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیم‌تری به‌وجود آورد[۴۷].[۴۸]

راهبردهای کلان

برای تحقق خارجی اسلام، راهبردهای مهمی ارائه شده که به شرح ذیل اشاره می‌شود:

  1. وحدت اسلامی: وحدت اسلامی و وحدت میان مسلمانان، یکی از راهبردهای کلان تحقق اسلام ناب محمدی (ص) است. وحدت همه انسان‌ها در زیر سایه برادری، الفت، صداقت و صفای باطنی و ظاهری، از مقاصد شرایع آسمانی بودهو این امر تأثیرگذار در تشکیل مدینه فاضله و در دفع فساد است[۴۹]. با استناد به حکم لزوم برادری بین مؤمنین ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[۵۰]، گرفتاری مسلمین ناشی از بی‌توجهی آنان به این دستور خداوند است [۵۱].
  2. پیشرفت اسلامی: یکی دیگر از راهبردهای تحقق اسلام، مسأله پیشرفت است. پیشرفت انسان به معنای پرداختن به همه ابعاد انسان و راهنمایی او از این طریق برای رسیدن به بُعدِ متعالی است[۵۲]. مؤلفه‌های پیشرفت در چند مورد خلاصه می‌شود: رهایی از سلطه بیگانگان و حاکمیت اسلام، برابری همه در برابر قانون، رفع ظلم و نابرابری[۵۳]، رشد علمی ـ فرهنگی[۵۴]، تقوی و جهاد[۵۵]، رفع فقر و توزیع عادلانه ثروت[۵۶] و رشد اقتصادی[۵۷].
  3. تمدن اسلامی: با ترسیم پیشرفت از نگاه اسلام ناب، تمدنِ مورد نظر اسلام نیز روشن می‌شود. در این نوع تمدن، علاوه بر عظمت و شکوه دنیوی یک امت، ارزش‌های معنوی و انسانی آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. مذهب، قانون[۵۸]، استقلال، آزادی[۵۹]، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار عقیده[۶۰] و آزادی احزاب و گروه‌ها[۶۱]، از جمله شاخص‌های تمدن به حساب می‌آیند[۶۲].[۶۳]

آموزه‌های اسلام

اسلام مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است[۶۴]. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد:

  1. اصول عقاید: یعنی چیزهایی که هر مسلمان باید بدان‌ها معتقد شود. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و از اعمال جوانحی و قلبی است.
  2. اخلاقیات: یعنی خصلت‌هایی که هر مسلمان باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد.
  3. احکام: یعنی دستورهایی که به فعالیت‌های خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امور فردی و اجتماعی وی مربوط است[۶۵].

این سه‌ بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم می‌کند[۶۶].[۶۷]

اصول دین

آن دسته از دستورهای اسلامی مرتبط با باورهای انسان اصول دین نام دارد که در مکتب اهل بیت(ع) عبارت‌اند از:

  1. توحید: یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند در ذات، صفات، افعال و عبادت. بر این اساس توحید دارای مراتب و اقسامی است مانند: توحید ذاتی؛ توحید صفاتی؛ توحید افعالی و توحید عبادی.
  2. عدل: شیعه و معتزله معتقدند عدالت معنا و مفهوم عقلی دارد و صفات کمالی الهی مقتضی است که خداوند به عدالت رفتار کند.
  3. نبوت: اعتقاد به نبوت پیامبران پیشین (نبوت عامه) و نبوت حضرت محمد (نبوت خاصه) از اصول عقاید اسلامی است. بر این اساس حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی و قرآن مجید نیز آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی است.
  4. امامت: اهل سنت امامت را از فروع دین و از تکالیف مردم دانسته‌اند، ولی شیعه امامیه آن را از اصول اعتقادی و نصب امام را فعل خدا می‌داند.
  5. معاد: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است[۶۸]. ‌اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کرده‌اند[۶۹]. غالب فقها اعتقاد به جسمانی بودن معاد را داخل اصول دین می‌دانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد می‌شمارند[۷۰].[۷۱]

فروع دین

آن دسته از دستورهای اسلام که مربوط به عمل انسان است فروع دین نامیده می‌شود. نماز، روزه، زکات و حج از مهم‌ترین فروع دین اسلام به شمار می‌روند[۷۲].

ویژگی‌های اسلام

آیین مقدس اسلام بر اصول مترقی و متکاملی استوار است که موجب شده این آیین، دین جهانی و عقلانی و جاودانی گردد که در ذیل به موارد مهم آن اشاره می‌شود:

  1. جامعیت اسلام: دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده‌ کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است[۷۳]. اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیر و سلوک برنامه دارد[۷۴]؛ از این‌رو علاوه بر جنبه‌های فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع[۷۵] و سیاست اداره کشور و حکومت اسلامی[۷۶] توجه کرده است[۷۷].
  2. جاودانگی و پویایی اسلام: قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) را خاتم پیامبران(ع) معرفی می‌کند[۷۸]. در روایات نیز رسول خدا(ص) خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمی‌آید[۷۹]. ‌اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر دین در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانسته‌اند[۸۰] و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا روز قیامت استمرار دارد[۸۱].
  3. برقراری عدالت: یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط عدالت اجتماعی و رفع ظلم است[۸۲] و تمام انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیده‌اند تا انسان‌ها به منزلت واقعی خود که مقتضای فطرت و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند[۸۳]. جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند[۸۴] و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست[۸۵].
  4. اعتدال و میانه‌روی: قرآن کریم امت اسلام را امت وسط معرفی می‌کند[۸۶] که همان راه مستقیم است و انحراف در آن راه ندارد[۸۷]؛ زیرا اسلام و صراط مستقیم، نزدیک‌ترین راه وصول الی‌الله است و آن راه رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) است[۸۸] و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و استقامت مطلقه است و مظهر همه اسما و صفات الهی می‌باشد، به گونه‌ای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد[۸۹]، از این‌رو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد[۹۰].[۹۱]
  5. هماهنگی با فطرت انسانی: طبیعت و به تعبیر قرآنی، فطرت انسان به گونه‌ای آفریده شده است که ذاتاً طالب حقیقت، کمال و رستگاری و بقاست. انسان وجود خود را ناقص و نیازمند می‌بیند و در صدد وصل به قدرت و غنی مطلق است. آیین مقدس اسلام آیین جاودانگی است که به این نیازهای فطری انسان توجه داشته و آنها را به شایستگی برطرف می‌کند. اسلام با معرفی خداوند متعال به عنوان یگانه آفریدگار و هستی بخش جهان و انسان، حس پرستش و سپاس انسان را به سوی حق راهنمایی می‌کند.
  6. هماهنگی با عقل: انسانیت انسان با قوه عقلانی آن پا برجاست. عقل نعمت الهی در حق انسان است که با اتکا به آن انسان به شناخت جهان هستی، آفریدگار و همچنین اداره زندگانی دنیوی خویش می‌پردازد. آیینی که مدعی جاودانگی است می‌بایست با عقلانیت، انطباق و هماهنگی داشته باشد. آیین مقدس اسلام مخصوصاً آخرین کتاب آسمانی که از آفت تحریف مصون مانده، نه تنها تعارض و ستیزی با عقل ندارد، بلکه همیار و مشوق آن است. آیات متعددی وجود دارد که مسلمانان را به فراگیری و استفاده از قوه عاقله دعوت و عدم تعقل انسان‌ها را نکوهش می‌کند: ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۲].
  7. سهولت و سادگی: یکی دیگر از ویژگی‌های آیین جاوید که مدعی فراگیری و جریان در حق همه انسان‌ها در همه اعصار است، قابل فهم بودن و سادگی آن در عرصه اعتقادات و آموزه‌های دینی و سهولت و دوری از تکالیف طاقت‌فرسا و زیان‌آور در عرصه عبادات و احکام فردی و اجتماعی است.
  8. انسجام و استحکام درونی: از ویژگی‌های دین حق و جاوید آن است که آموزه‌های آن متقن و با یکدیگر هماهنگ باشد؛ به گونه‌ای که اولاً، با یکدیگر تعارض و ناهمخوانی نداشته و از ضدیت به دور باشد. ثانیاً، آموزه‌های مختلف آن در عرصه‌های مختلف، مانند اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همگی مانند اجزای یک ماشین و دستگاه، نقش خود را برای تحقق یک هدف از پیش تعیین شده، ایفا کنند.
  9. سازگاری دین و دنیا: با نگاهی به آیین مقدس اسلام درمی‌یابیم که اسلام نه تنها به ترک دنیا و زندگانی رهبانی توصیه نمی‌کند، بلکه ضمن نهی از آن به استفاده بهینه از نعمت‌های دنیوی سفارش می‌کند ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۹۳].
  10. اشتمال بر اصول مترقی سیاسی و اقتصادی: اسلام در عرصه سیاست و اقتصاد نیز بر اصول مترقی و عقلانی مشتمل است که موجب تمایز این دین و برجستگی خاص آن شده است[۹۴].
  11. خاتمیت: اسلام آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است که پیامبر آن، حضرت محمد بن عبدالله (ص) است و مخاطب پیامبر اسلام (ص) و آیین او، همۀ جهانیان‌اند ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۹۵] و خطاب قرآن به صراحت همۀ انسان‌ها را شامل می‌شود. قرآن کریم تأکید می‌کند رسالت محمد (ص) عمومی و همگانی است ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[۹۶]. بنابر آیات قرآن، اسلام سرانجام بر همۀ ادیان غالب می‌آید ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۹۷]، ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۹۸] و لازمۀ خاتمیت دین، جاودانگی آن است[۹۹].

اسلام در نگاه فقهی

راه ثبوت اسلام

برای ثابت شدن اسلام فرد سه راه ذکر شده است:

  1. گفتار: کسی که شهادتین «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه» یا ترجمه آن دو را به هر لغتی بر زبان آورد، به اسلام او حکم می‏‌شود[۱۰۰]، در صورت لال بودن، اشاره بیانگر آن، کفایت می‏‌کند[۱۰۱].
  2. کردار: به جا آوردن اعمالی مانند نمازهای یومیّه، روزه ماه رمضان و حج که ویژه مسلمانان است، بر مسلمان بودن انجام دهنده آنها دلالت می‏‌کند؛ البته به شرطی که پیشینه کفر نداشته باشد. در صورت داشتن پیشینه، در دلالت انجام دادن اعمال یاد شده بر اسلام وی اختلاف است. قول به عدم دلالت، به مشهور نسبت داده شده است[۱۰۲].
  3. تبعیّت: تبعیّت بر سه گونه است:
  4. تبعیّت از پدر و مادر: فرزند نابالغ، تابع پدر و مادر خویش است. بنابراین، اگر والدین یا یکی از آنان مسلمان باشند، فرزندان نابالغ ایشان نیز محکوم به اسلام‏اند[۱۰۳].
  5. تبعیّت از اسیر کننده: کودکی که جدای از پدر و مادر کافر خود به اسیری مسلمانی در آمده است، در اینکه به تبع اسلام اسیر کننده‏اش محکوم به اسلام است یا نه و یا تنها در طهارت بدن تابع او است، نه سایر احکام، اختلاف است[۱۰۴].
  6. تبعیّت از دارالاسلام: کودکی که در سرزمین اسلام یا سرزمین کفر که مسلمانان نیز در آن‏جا حضور دارند، پیدا شده است به اسلام او حکم می‏‌شود[۱۰۵].[۱۰۶]

آثار اسلام

در شریعت مقدس بر پذیرش اسلام آثاری بار شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از:

  1. ساقط شدن حقوق الهی ـ اعم از حقوق مالی، مانند زکات، خمس و کفارات و حقوق غیر مالی، مانند نماز، روزه و حج ـ که قبل از اسلام از کافر فوت شده است. البته حق الناس، از قبیل بدهی ساقط نمی‌شود و باید ادا شود؛
  2. پاک گردیدن بدن و رطوبت‌های آن؛
  3. محترم بودن خون، مال و فرزندان نابالغ وی. بنا بر این، کشتن مسلمان و گرفتن مال وی به زور و نیز تعرض به فرزندان کوچک او از قبیل به اسیری گرفتن آنان، جایز نیست. البته دارایی‌های غیرمنقول کافر حربی‌ای که در دارالکفر قبل از اسیر شدن، به اسلام گردیده است ـ مانند زمین و باغ و بوستان ـ غنیمت مسلمانان است و اگر پس از اسارت مسلمان شود، همه اموال او غنیمت به شمار می‌رود و تنها خون وی و فرزندان نابالغش محترم است[۱۰۷]؛
  4. جریان احکام اسلام نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت تبعیت؛
  5. محدود شدن همسران: کافری که بیش از چهار زن دارد، پس از پذیرش اسلام، افزون بر چهارزن را باید رها کند[۱۰۸]؛
  6. وجوب ختنه: بر کافر مسلمان شده، ختنه واجب است؛ هر چند کهنسال باشد[۱۰۹].[۱۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.
  2. لسان العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰، "سلم".
  3. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹‌ـ‌۳۸۰؛ مبادی‌الاسلام، ص‌۷.
  4. خدا وانسان در قرآن، ص‌۲۵۶.
  5. مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷، "سلم".
  6. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج‌۱، ج‌۳، ص‌۱۱۷.
  7. ر.ک: کوشا، محمد علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  8. «بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  9. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص۴۱۷.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵.
  11. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.
  12. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۹۲.
  13. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  14. ر. ک: دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  15. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  16. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  17. «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
  18. ر.ک: خراسانی، علی، اعتدال - خراسانی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳.
  19. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۵.
  20. «اعراب بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  21. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۲۷.
  22. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج ۱، ص۴۶، ۵۳، ۶۳ـ ۶۴، ۲، ۲۵ ـ ۲۶؛ تفسیر صافی‌، ج ۲، ص۵۹۵؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱، ص۳۱۰؛ اوائل المقالات‌، ص۱۵؛ جواهر الکلام‌، ج۶، ص۵۹.
  23. إنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ»؛ سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۹.
  24. «پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتاب هايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقى نمى ‏نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  25. «و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.
  26. ر.ک: فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.
  27. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۱۹۴؛ روح‌المعانی، مج۳، ج‌۳، ص‌۲۸۸.
  28. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۴۲۶؛ الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۳۹؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌ـ‌۱۲۱.
  29. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  30. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  31. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  32. «بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان... آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
  33. «و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.
  34. کوشا، محمد علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  35. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۱۸۴.
  36. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  37. «و این کتاب خجسته‌ای است که آن را فرو فرستاده‌ایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم‌دهی و مؤمنان به جهان واپسین، بدان ایمان می‌آورند و بر نماز خویش، نگهداشت دارند» سوره انعام، آیه ۹۲.
  38. «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم،» سوره انعام، آیه ۱۹.
  39. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۹ـ ۱۶۱؛
  40. ر.ک: معالم النبوة فی القرآن الکریم‌، ج۳، ص۶۱ ـ ۵۸، ص۵۵۸ ـ ۵۳۷.
  41. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۲۵۰.
  42. ر.ک: لغت نامه، ج۲، ص۲۰۹۲، «اسلام».
  43. ر.ک: اسدی، علی، دین - اسدی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
  44. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.
  45. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.
  46. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.
  47. مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.
  48. الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
  49. شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.
  50. «مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  51. صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.
  52. صحیفه نور، ج۴، ص۱۵.
  53. وصینامه امام خمینی، بند ب.
  54. صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۸.
  55. صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۳.
  56. صحیفه نور، ج۸ ص۳۷.
  57. صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۰۴.
  58. صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.
  59. صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.
  60. صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.
  61. صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.
  62. صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.
  63. سهرابی‌فر، محمد تقی، مقاله «اسلام‌شناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۰۲.
  64. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
  65. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳؛ «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
  66. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌ـ‌۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌ـ‌۱۴.
  67. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  68. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.
  69. فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.
  70. فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.
  71. الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
  72. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۲۴۳-۲۵۸.
  73. طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.
  74. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.
  75. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
  76. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.
  77. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  78. سوره احزاب، آیه ۴۰.
  79. صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمد بن‌علی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.
  80. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.
  81. بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.
  82. مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.
  83. طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.
  84. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
  85. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.
  86. سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  87. طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.
  88. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.
  89. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.
  90. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.
  91. الله‌بداشتی، علی، مقاله «اسلام»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.
  92. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲ و سوره حدید، آیه ۱۷ و سوره انفال، آیه ۲۲.
  93. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.
  94. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۲۴۳-۲۵۸.
  95. «این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.
  96. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  97. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳
  98. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
  99. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۲۴۹ ـ ۲۵۰.
  100. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۶۳۰.
  101. جواهرالکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.
  102. مسالک الافهام، ج۱۵، ص۳۲؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۲۳ ـ ۶۲۴.
  103. جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۳ و ج۲۵، ص۳۹.
  104. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۶، ج۳۳، ص۲۰۲ و ج۳۸، ص۱۸۴.
  105. جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.
  106. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص۵۱۱-۵۱۲.
  107. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۴ و ۱۴۳.
  108. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۵۶.
  109. جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۳.
  110. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۱۶۶.