آیه صالح مؤمنین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[آیات امامت امام علی]]''' و '''[[آیات فضائل امام علی]]''' است. "'''آیه صالح مؤمنین'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = آیات امامت امام علی
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[آیه صالح مؤمنین در قرآن]] - [[آیه صالح مؤمنین در حدیث]] - [[آیه صالح مؤمنین در کلام اسلامی]] - [[آیه صالح مؤمنین در گفتگوهای بین‌المذاهب]]</div>
| عنوان مدخل  =
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[آیه صالح مؤمنین (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}
{{جعبه اطلاعات آیات نامدار
| نام آیه = آیه صالح مؤمنین
| نام تصویر =
| توضیح تصویر =
| متن آیه = إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ
| معنی آیه = اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند
| شماره آیه = ۴
| نام سوره = تحریم
| شماره جزء = ۲۸
| نام‌های دیگر =
| شأن نزول =
| مصداق آیه = امیرالمؤمنین {{ع}}
| دلالت آیه = {{فهرست جعبه | دلالت بر برتری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} | }}
| نتایج آیه =  
}}


متن آیه: {{متن قرآن|إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref> اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند؛ سوره تحریم، آیه:۴.</ref>
== مقدمه ==
{{متن قرآن|إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref> اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند؛ سوره تحریم، آیه۴.</ref>.
 
[[آیه شریفه]] فوق که به آیه «[[صالح المؤمنین]]» مشهور گشته، از جمله آیاتی است که به اعتراف [[شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] دلالت بر فضیلتی از [[فضایل]] فراوان [[حضرت علی]]{{ع}} دارد.
 
== شأن نزول‌ ==
این آیه چهارمین آیه سوره تحریم است. در [[شأن نزول]] نخستین آیات سوره تحریم [[روایات]] زیادی در کتب [[تفسیر]] و [[حدیث]] و [[تاریخ شیعه]] و اهل سنّت نقل شده، که آنچه مشهورتر و مناسب‌تر به نظر می‌رسد، به شرح زیر است:
 
[[پیامبر]]{{صل}} گاه که نزد «[[زینب بنت جحش]]» یکی از همسرانش می‌رفت، [[زینب]] از عسلی که تهیّه کرده بود، خدمت پیامبر{{صل}} و سلم می‌آورد. این مطلب به [[گوش]]«[[عایشه]]»، یکی دیگر از همسران پیامبر{{صل}} و سلم رسید، و بر او گران آمد. وی می‌گوید: من با «[[حفصه]]»، دیگر [[همسر]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر{{صل}} نزد یکی از ما آمد فوراً بگوییم: آیا صمغ «مغافیر»<ref>«مغافیر» صمغی بود که از یکی از درختان [[حجاز]] به نام «عرفط» (بر وزن هرمز) تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت.</ref> خورده‌ای؟ و پیامبر{{صل}} مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطّر باشد، ولی این صمغ مادّه‌ای بد بو بود و اگر این نقشه مؤثّر می‌افتاد [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} از [[نوشیدن]] آن عسل خودداری می‌کرد.
 
به این ترتیب روزی [[پیامبر]]{{صل}} نزد «[[حفصه]]» آمد، او این سخن را به پیامبر{{صل}} گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه از عسلی که نزد [[زینب بنت جحش]] بوده نوشیده‌ام، [[سوگند]] یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم. (نکند زنبور آن عسل، روی گیاه نامناسبی و احتمالًا «مغافیر» نشسته باشد!) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به [[گوش]] [[مردم]] برسد و بگویند: چرا پیامبر{{صل}} غذای حلالی را بر خود [[تحریم]] کرده است؟ و یا به گوش [[زینب]] برسد و او [[دل]] شکسته شود). ولی سرانجام حفصه راز پیامبر را فاش کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پیامبر{{صل}} از این ماجرا ناراحت شد و [[آیات]] فوق نازل گشت و چنان ماجرا را پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر{{صل}} تکرار نشود، امروز ممکن است در مسأله کوچکی باشد و فردا در مسائل مهمتر.
 
در برخی از [[روایات]] نیز آمده است که پیامبر{{صل}} بعد از این ماجرا یک ماه از [[همسران]] خود کناره‌گیری کرد<ref>تفسیر قرطبی و تفاسیر دیگر، ذیل آیات مورد بحث (به نقل از تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۲.</ref>. تا آنجا که [[شایعه]] تصمیم آن حضرت، نسبت به [[طلاق]] آن دو نفر منتشر شد، به‌طوری که سخت به [[وحشت]] افتادند<ref>تفسیر فی ظلال، ج ۸، ص ۱۶۳.</ref> و از کار خود پشیمان شدند.
 
== شرح و [[تفسیر]] ==
=== [[یاوران]] پیامبر{{صل}} ===
برای روشن شدن [[تفسیر آیه]] مورد بحث ناچاریم نگاهی اجمالی به آیات قبل از آن هم داشته باشیم.
 
بدون [[شک]] [[شخصیّت]] بزرگی همچون [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} تنها به خودش تعلّق ندارد، بلکه متعلّق به تمام [[جامعه اسلامی]] و عالم بشریّت است. بنابراین، اگر در داخل [[خانه]] او توطئه‌ای بر ضدّ وی، هر چند بظاهر کوچک، انجام گیرد نباید به سادگی از کنار آن گذشت. حیثیّت او، نعوذ باللَّه، نباید بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه‌ای پیش آید باید با قاطعیّت با آن برخورد کرد، تا مبادا به جاهای مهمتر سرایت کند.
 
[[آیات]] نخستین [[سوره تحریم]] در [[حقیقت]] دستور قاطعانه‌ای است از سوی [[خداوند بزرگ]] در برابر چنین حادثه‌ای و برای [[حفظ]] حیثیّت پیامبرش می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>. معلوم است که این تحریم، تحریم [[شرعی]] نبود؛ بلکه به‌طوری که از آیات بعد استفاده می‌شود سوگندی از ناحیه پیامبر{{صل}} و سلم یاد شده بود و می‌دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد. بنابراین، جمله «لم تحرم‌؛ چرا بر خود تحریم می‌کنی!» به عنوان [[عتاب]] و [[سرزنش]] نیست، بلکه نوعی [[شفقت]] است. درست مثل اینکه ما به کسی که زحمت زیادی برای تحصیل درآمد می‌کشد و خود از آن بهره چندانی نمی‌گیرد، می‌گوییم: چرا این قدر به خود زحمت می‌دهی، و از نتیجه این زحمت بهره نمی‌گیری!
 
{{متن قرآن|وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>: سپس در پایان [[آیه]] می‌فرماید: «[[خداوند]] غفور و رحیم است» این [[غفران]] و [[رحمت]] نسبت به همسرانی است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند، که اگر راستی [[توبه]] کنند مشمول آن خواهند بود. یا اشاره به این است که بهتر این بود که پیامبر{{صل}} و سلم چنین سوگندی یاد نمی‌کرد، کاری که احتمالًا موجب جرأت و جسارت بعضی از [[همسران]] آن حضرت می‌شد.
 
در [[آیه]] بعد اضافه می‌کند: {{متن قرآن|قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ}}<ref>«خداوند، برای شما گشودن  سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است» سوره تحریم، آیه ۲.</ref>. به این ترتیب که کفّاره قسم را بدهید و خود را [[آزاد]] سازید. البّته اگر [[سوگند]] در موردی باشد که ترک کاری رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن [[گناه]] است، و کفّاره دارد. امّا اگر در مواردی باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، امّا برای [[حفظ]] [[احترام]] قسم بهتر است کفّاره نیز داده شود.
 
{{متن قرآن|وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است» سوره تحریم، آیه ۲.</ref>، لذا او راه [[نجات]] از اینگونه [[سوگندها]] را برای شما هموار ساخته، و طبق [[علم]] و حکمتش مشکل را برای شما گشوده است. از [[روایات]] استفاده می‌شود که [[پیامبر]]{{صل}} بعد از نزول این آیه برده‌ای آزاد کرد، و آنچه را بر خود از طریق قسم [[حرام]] کرده بود [[حلال]] نمود. در آیه بعد شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ}}<ref>«و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید» سوره تحریم، آیه ۳.</ref>: در مورد اینکه این راز چه بود و کدام یک از [[همسران پیامبر]]، راز آن حضرت{{صل}} را فاش نمودند، در بحث [[شأن نزول]] مطالبی بیان کردیم.
 
از مجموع این [[آیات]] برمی‌آید که بعضی از همسران پیامبر{{صل}} نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می‌کردند، بلکه مسأله [[رازداری]] که از مهمترین شرایط یک [[همسر]] با [[وفا]] است، نیز در آنها نبود. امّا بعکس، رفتار پیامبر{{صل}} با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتّی حاضر نشد تمام رازی که همسرش افشا کرده بود به رخ او بکشد، بلکه تنها به قسمتی از آن اشاره کرد. و لذا در [[حدیثی]] از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} می‌خوانیم: «افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام [[احقاق حق]] شخصی خویش تا آخرین مرحله، پیش نمی‌روند؛ زیرا [[خداوند]] در اینجا برای [[پیامبر]]{{صل}} و سلم می‌فرماید: «او قسمتی را خبر داد و از قسمتی خودداری کرد»<ref>{{متن حدیث|ما اسْتَقْصی‌ کَریمٌ قَطُّ لِانَّ اللَّهَ یَقُولُ‌ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ‌؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۸.</ref>. سپس روی سخن را به آن دو که در [[توطئه]] بالا دست داشتند کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا}}<ref>«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است» سوره تحریم، آیه ۴.</ref>، منظور از این دو نفر، به تصریح [[مفسّران]] [[شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]]، «[[حفصه]]» دختر عمر و «[[عایشه]]» دختر [[أبو بکر]] بوده است و از آنجا که اگر این گونه کارها در [[خانه پیامبر]]{{صل}} و سلم تکرار می‌شد [[آینده]] خطرناکی داشت، [[خداوند متعال]] در ادامه این [[آیه]] و خطاب به آن دو نفر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است  و اگر از هم در برابر پیامبر  پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref>. این تعبیر نشان می‌دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک [[پیامبر]]{{صل}} و [[روح]] عظیم او تأثیر منفی گذاشت، تا آنجا که خداوند به [[دفاع]] از او پرداخته و با اینکه [[قدرت]] خودش از هر نظر کافی است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام می‌دارد.
 
== {{متن قرآن|وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}} کیست؟ ==
 
آنچه در آیه مذکور قابل توجّه و جای بحث و بررسی دارد اینکه: منظور از {{متن قرآن|وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}} کیست؟ آیا شخص خاصّی مراد است، یا این تعبیر شامل تمام مؤمنان صالح العمل می‌شود؟
 
بدون [[شک]] {{متن قرآن|وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}} به حسب ظاهر معنی وسیعی دارد که همه مؤمنان صالح و باتقوا و کامل الایمان را شامل می‌شود؛ هر چند کلمه «صالح» در اینجا مفرد است، نه جمع؛ ولی چون معنی جنسی دارد از آن عمومیّت استفاده می‌شود. امّا بی‌تردید {{متن قرآن|وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}} مصداق أتمّ و اکملی نیز دارد و از [[روایات]] متعدّدی استفاده می‌شود که آن فرد کامل «[[امیر مؤمنان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» است. این مطلب را بسیاری از علمای [[اهل سنت]] نیز در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. از جمله: علّامه ثعلبی‌<ref>العمدة لابن بطریق، ص ۱۵۲ (به نقل از [[احقاق الحق]]، ج ۳، ص ۳۱۱).</ref>؛ علّامه گنجی در کفایة الطّالب‌<ref>کفایة الطّالب، صفحه ۵۳ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۱).</ref>؛ أبوحیان اندلسی‌<ref>البحر المحیط، ج ۸، ص ۲۹۱ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۲).</ref>؛ سبط ابن جوزی‌<ref>التّذکرة، ص ۲۶۷ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۲).</ref>؛ [[سیوطی]] در الدّرّالمنثور<ref>الدّرّ المنثور، ج ۶، ص ۲۴۴ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۳).</ref>؛ [[آلوسی]] در روح المعانی‌<ref>[[روح المعانی]]، ج ۲۸، ص ۱۳۵ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۴).</ref>؛ [[حاکم حسکانی]] در شواهد التّنزیل‌<ref>شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۴ به بعد.</ref>؛ علّامه برسویی در روح البیان‌<ref>روح البیان، ج ۱۰، ص ۵۳.</ref>؛ [[ابن حجر]] در الصّواعق‌<ref>به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص ۲۹۹.</ref>؛ علاء الدّین متّقی در کنز العمّال‌<ref>به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص ۲۹۹.</ref>.
 
تنها [[حاکم حسکانی حنفی]] در ذیل این [[آیه شریفه]] «هیجده [[حدیث]]» از طرق مختلف نقل می‌کند که منظور از {{متن قرآن|وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}} «علی بن ابی طالب {{ع}}» است. به سه حدیث از آن [[روایات]] توجّه کنید:
# [[اسماء بنت عمیس]] می‌گوید: از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: {{متن حدیث|صالِحُ الْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ ابی طالِبٍ}}‌؛ [[صالح المؤمنین]] [[علی بن أبی طالب]] است<ref>شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵6، ح ۹۸2.</ref>.
# [[ابن عبّاس]] به نقل از [[پیامبر خدا]]{{صل}} می‌گوید: آن حضرت درباره علی بن أبی طالب{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|هُوَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ‌}}؛ او است صالح المؤمنین<ref>شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۹۸۷.</ref>.
# [[عمّار یاسر]] می‌گوید از علی{{ع}} شنیدم که می‌فرمود: [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} مرا فراخواند و فرمود: «آیا تو را [[بشارت]] دهم؟ عرض کردم: آری ای [[رسول خدا]]، تو همیشه بشارت‌دهنده به خیر بوده‌ای! فرمود: [[خداوند]] درباره تو آیه‌ای نازل کرده است. عرض کردم: کدام [[آیه]]؟ فرمود: تو قرین و هم ردیف [[جبرئیل]] شده‌ای (آری خداوند تو را قرین او ساخته) سپس خواند: {{متن قرآن|وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ...}}<ref>{{متن حدیث|أَ لا ابَشِّرُکَ؟ قُلْتُ: بَلی‌ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ ما زِلْتَ مُبَشِّراً بِالْخَیْرِ! قالَ: قَدْ انْزَلَ اللَّهُ فیکَ قُرْآناً. قُلْتُ: وَ ما هُوَ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قالَ: قُرِنْتَ بِجَبْرَئیل ثُمَّ قَرَأَ: {{متن قرآن|وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ...}}}}؛ شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۹۸۹.</ref>
 
نتیجه اینکه، بعد از [[خداوند]] و [[جبرئیل امین]]، [[برترین]] یار و [[یاور]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در تمام طول عمر، علیّ ابن أبی طالب{{ع}} بود. بنابراین، چه کسی جز او می‌تواند شایسته [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} باشد؟ آیا این [[روایات]] دلیل بر این نیست که او افضل امّت و برترین [[خلق]] بعد از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} بوده است؟ اگر چنین است و خداوند بخواهد شخصی را به عنوان [[جانشین]] پیامبرش [[نصب]] کند، آیا [[حکمت]] او [[اجازه]] می‌دهد با وجود علی{{ع}} شخص دیگری نصب شود! و اگر [[مردم]] و عقلا بخواهند شخصی را برای این منظور مهمّ [[انتخاب]] کنند، آیا [[عقل]] و [[خرد]] آنها اجازه می‌دهد با وجود شخصی که بعد از خداوند و [[جبرئیل]]، برترین یار و ناصر پیامبر اسلام{{صل}} بوده است، به سراغ دیگری بروند و او را برگزینند؟ آری، علی{{ع}} در دوران حیات پیامبر اکرم{{صل}} دوش به دوش آن‌ حضرت در تمام صحنه‌های [[زندگی]] یار و یاور [[رسول خدا]] بود، و از همه کس برای [[جانشینی]] شایسته‌تر است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۴۰۹ ـ ۴۱۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:9610800.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| '''آیات ولایت در قرآن''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{امامت شناسی}}
{{امام علی}}
{{امام علی}}
{{فضائل امام علی}}
{{فضائل اهل بیت}}
{{فضائل اهل بیت}}
[[رده:آیه صالح مؤمنین]]
 
[[رده:فضائل امام علی]]
[[رده:آیات نامدار]]
[[رده:آیات نامدار]]
[[رده:آیات امامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۲۲

آیه صالح مؤمنین
﴿إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ
ترجمه آیه
اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۴ سورهٔ تحریم از جزء ۲۸ قرآن کریم
محتوای آیه
مصادیق برای آیهامیرالمؤمنین (ع)
دلالت آیه

مقدمه

﴿إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۱].

آیه شریفه فوق که به آیه «صالح المؤمنین» مشهور گشته، از جمله آیاتی است که به اعتراف شیعه و اهل سنّت دلالت بر فضیلتی از فضایل فراوان حضرت علی(ع) دارد.

شأن نزول‌

این آیه چهارمین آیه سوره تحریم است. در شأن نزول نخستین آیات سوره تحریم روایات زیادی در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنّت نقل شده، که آنچه مشهورتر و مناسب‌تر به نظر می‌رسد، به شرح زیر است:

پیامبر(ص) گاه که نزد «زینب بنت جحش» یکی از همسرانش می‌رفت، زینب از عسلی که تهیّه کرده بود، خدمت پیامبر(ص) و سلم می‌آورد. این مطلب به گوش«عایشه»، یکی دیگر از همسران پیامبر(ص) و سلم رسید، و بر او گران آمد. وی می‌گوید: من با «حفصه»، دیگر همسر حضرت رسول خدا(ص) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر(ص) نزد یکی از ما آمد فوراً بگوییم: آیا صمغ «مغافیر»[۲] خورده‌ای؟ و پیامبر(ص) مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطّر باشد، ولی این صمغ مادّه‌ای بد بو بود و اگر این نقشه مؤثّر می‌افتاد پیغمبر اکرم(ص) از نوشیدن آن عسل خودداری می‌کرد.

به این ترتیب روزی پیامبر(ص) نزد «حفصه» آمد، او این سخن را به پیامبر(ص) گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه از عسلی که نزد زینب بنت جحش بوده نوشیده‌ام، سوگند یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم. (نکند زنبور آن عسل، روی گیاه نامناسبی و احتمالًا «مغافیر» نشسته باشد!) ولی این سخن را به کسی مگو (مبادا به گوش مردم برسد و بگویند: چرا پیامبر(ص) غذای حلالی را بر خود تحریم کرده است؟ و یا به گوش زینب برسد و او دل شکسته شود). ولی سرانجام حفصه راز پیامبر را فاش کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است. پیامبر(ص) از این ماجرا ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و چنان ماجرا را پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر(ص) تکرار نشود، امروز ممکن است در مسأله کوچکی باشد و فردا در مسائل مهمتر.

در برخی از روایات نیز آمده است که پیامبر(ص) بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کناره‌گیری کرد[۳]. تا آنجا که شایعه تصمیم آن حضرت، نسبت به طلاق آن دو نفر منتشر شد، به‌طوری که سخت به وحشت افتادند[۴] و از کار خود پشیمان شدند.

شرح و تفسیر

یاوران پیامبر(ص)

برای روشن شدن تفسیر آیه مورد بحث ناچاریم نگاهی اجمالی به آیات قبل از آن هم داشته باشیم.

بدون شک شخصیّت بزرگی همچون پیغمبر اسلام(ص) تنها به خودش تعلّق ندارد، بلکه متعلّق به تمام جامعه اسلامی و عالم بشریّت است. بنابراین، اگر در داخل خانه او توطئه‌ای بر ضدّ وی، هر چند بظاهر کوچک، انجام گیرد نباید به سادگی از کنار آن گذشت. حیثیّت او، نعوذ باللَّه، نباید بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه‌ای پیش آید باید با قاطعیّت با آن برخورد کرد، تا مبادا به جاهای مهمتر سرایت کند.

آیات نخستین سوره تحریم در حقیقت دستور قاطعانه‌ای است از سوی خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه‌ای و برای حفظ حیثیّت پیامبرش می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ[۵]. معلوم است که این تحریم، تحریم شرعی نبود؛ بلکه به‌طوری که از آیات بعد استفاده می‌شود سوگندی از ناحیه پیامبر(ص) و سلم یاد شده بود و می‌دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد. بنابراین، جمله «لم تحرم‌؛ چرا بر خود تحریم می‌کنی!» به عنوان عتاب و سرزنش نیست، بلکه نوعی شفقت است. درست مثل اینکه ما به کسی که زحمت زیادی برای تحصیل درآمد می‌کشد و خود از آن بهره چندانی نمی‌گیرد، می‌گوییم: چرا این قدر به خود زحمت می‌دهی، و از نتیجه این زحمت بهره نمی‌گیری!

﴿وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶]: سپس در پایان آیه می‌فرماید: «خداوند غفور و رحیم است» این غفران و رحمت نسبت به همسرانی است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند، که اگر راستی توبه کنند مشمول آن خواهند بود. یا اشاره به این است که بهتر این بود که پیامبر(ص) و سلم چنین سوگندی یاد نمی‌کرد، کاری که احتمالًا موجب جرأت و جسارت بعضی از همسران آن حضرت می‌شد.

در آیه بعد اضافه می‌کند: ﴿قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ[۷]. به این ترتیب که کفّاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید. البّته اگر سوگند در موردی باشد که ترک کاری رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن گناه است، و کفّاره دارد. امّا اگر در مواردی باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، امّا برای حفظ احترام قسم بهتر است کفّاره نیز داده شود.

﴿وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۸]، لذا او راه نجات از اینگونه سوگندها را برای شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش مشکل را برای شما گشوده است. از روایات استفاده می‌شود که پیامبر(ص) بعد از نزول این آیه برده‌ای آزاد کرد، و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود. در آیه بعد شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، می‌فرماید: ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ[۹]: در مورد اینکه این راز چه بود و کدام یک از همسران پیامبر، راز آن حضرت(ص) را فاش نمودند، در بحث شأن نزول مطالبی بیان کردیم.

از مجموع این آیات برمی‌آید که بعضی از همسران پیامبر(ص) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می‌کردند، بلکه مسأله رازداری که از مهمترین شرایط یک همسر با وفا است، نیز در آنها نبود. امّا بعکس، رفتار پیامبر(ص) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتّی حاضر نشد تمام رازی که همسرش افشا کرده بود به رخ او بکشد، بلکه تنها به قسمتی از آن اشاره کرد. و لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی(ع) می‌خوانیم: «افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصی خویش تا آخرین مرحله، پیش نمی‌روند؛ زیرا خداوند در اینجا برای پیامبر(ص) و سلم می‌فرماید: «او قسمتی را خبر داد و از قسمتی خودداری کرد»[۱۰]. سپس روی سخن را به آن دو که در توطئه بالا دست داشتند کرده، می‌فرماید: ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا[۱۱]، منظور از این دو نفر، به تصریح مفسّران شیعه و اهل سنّت، «حفصه» دختر عمر و «عایشه» دختر أبو بکر بوده است و از آنجا که اگر این گونه کارها در خانه پیامبر(ص) و سلم تکرار می‌شد آینده خطرناکی داشت، خداوند متعال در ادامه این آیه و خطاب به آن دو نفر می‌فرماید: ﴿وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۱۲]. این تعبیر نشان می‌دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر(ص) و روح عظیم او تأثیر منفی گذاشت، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافی است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام می‌دارد.

﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ کیست؟

آنچه در آیه مذکور قابل توجّه و جای بحث و بررسی دارد اینکه: منظور از ﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ کیست؟ آیا شخص خاصّی مراد است، یا این تعبیر شامل تمام مؤمنان صالح العمل می‌شود؟

بدون شک ﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ به حسب ظاهر معنی وسیعی دارد که همه مؤمنان صالح و باتقوا و کامل الایمان را شامل می‌شود؛ هر چند کلمه «صالح» در اینجا مفرد است، نه جمع؛ ولی چون معنی جنسی دارد از آن عمومیّت استفاده می‌شود. امّا بی‌تردید ﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ مصداق أتمّ و اکملی نیز دارد و از روایات متعدّدی استفاده می‌شود که آن فرد کامل «امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع)» است. این مطلب را بسیاری از علمای اهل سنت نیز در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. از جمله: علّامه ثعلبی‌[۱۳]؛ علّامه گنجی در کفایة الطّالب‌[۱۴]؛ أبوحیان اندلسی‌[۱۵]؛ سبط ابن جوزی‌[۱۶]؛ سیوطی در الدّرّالمنثور[۱۷]؛ آلوسی در روح المعانی‌[۱۸]؛ حاکم حسکانی در شواهد التّنزیل‌[۱۹]؛ علّامه برسویی در روح البیان‌[۲۰]؛ ابن حجر در الصّواعق‌[۲۱]؛ علاء الدّین متّقی در کنز العمّال‌[۲۲].

تنها حاکم حسکانی حنفی در ذیل این آیه شریفه «هیجده حدیث» از طرق مختلف نقل می‌کند که منظور از ﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ «علی بن ابی طالب (ع)» است. به سه حدیث از آن روایات توجّه کنید:

  1. اسماء بنت عمیس می‌گوید: از پیامبر اسلام(ص) شنیدم که می‌فرمود: «صالِحُ الْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ ابی طالِبٍ»‌؛ صالح المؤمنین علی بن أبی طالب است[۲۳].
  2. ابن عبّاس به نقل از پیامبر خدا(ص) می‌گوید: آن حضرت درباره علی بن أبی طالب(ع) فرمود: «هُوَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ‌»؛ او است صالح المؤمنین[۲۴].
  3. عمّار یاسر می‌گوید از علی(ع) شنیدم که می‌فرمود: پیغمبر اکرم(ص) مرا فراخواند و فرمود: «آیا تو را بشارت دهم؟ عرض کردم: آری ای رسول خدا، تو همیشه بشارت‌دهنده به خیر بوده‌ای! فرمود: خداوند درباره تو آیه‌ای نازل کرده است. عرض کردم: کدام آیه؟ فرمود: تو قرین و هم ردیف جبرئیل شده‌ای (آری خداوند تو را قرین او ساخته) سپس خواند: ﴿وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ...[۲۵]

نتیجه اینکه، بعد از خداوند و جبرئیل امین، برترین یار و یاور پیامبر اسلام(ص) در تمام طول عمر، علیّ ابن أبی طالب(ع) بود. بنابراین، چه کسی جز او می‌تواند شایسته خلافت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) باشد؟ آیا این روایات دلیل بر این نیست که او افضل امّت و برترین خلق بعد از پیغمبر اکرم(ص) بوده است؟ اگر چنین است و خداوند بخواهد شخصی را به عنوان جانشین پیامبرش نصب کند، آیا حکمت او اجازه می‌دهد با وجود علی(ع) شخص دیگری نصب شود! و اگر مردم و عقلا بخواهند شخصی را برای این منظور مهمّ انتخاب کنند، آیا عقل و خرد آنها اجازه می‌دهد با وجود شخصی که بعد از خداوند و جبرئیل، برترین یار و ناصر پیامبر اسلام(ص) بوده است، به سراغ دیگری بروند و او را برگزینند؟ آری، علی(ع) در دوران حیات پیامبر اکرم(ص) دوش به دوش آن‌ حضرت در تمام صحنه‌های زندگی یار و یاور رسول خدا بود، و از همه کس برای جانشینی شایسته‌تر است[۲۶].

منابع

پانویس

  1. اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند؛ سوره تحریم، آیه۴.
  2. «مغافیر» صمغی بود که از یکی از درختان حجاز به نام «عرفط» (بر وزن هرمز) تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت.
  3. تفسیر قرطبی و تفاسیر دیگر، ذیل آیات مورد بحث (به نقل از تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۲.
  4. تفسیر فی ظلال، ج ۸، ص ۱۶۳.
  5. «ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟» سوره تحریم، آیه ۱.
  6. «و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.
  7. «خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است» سوره تحریم، آیه ۲.
  8. «و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است» سوره تحریم، آیه ۲.
  9. «و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید» سوره تحریم، آیه ۳.
  10. {{متن حدیث|ما اسْتَقْصی‌ کَریمٌ قَطُّ لِانَّ اللَّهَ یَقُولُ‌ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ‌؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۳۸.
  11. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است» سوره تحریم، آیه ۴.
  12. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.
  13. العمدة لابن بطریق، ص ۱۵۲ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۱).
  14. کفایة الطّالب، صفحه ۵۳ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۱).
  15. البحر المحیط، ج ۸، ص ۲۹۱ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۲).
  16. التّذکرة، ص ۲۶۷ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۲).
  17. الدّرّ المنثور، ج ۶، ص ۲۴۴ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۳).
  18. روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۳۵ (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص ۳۱۴).
  19. شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۴ به بعد.
  20. روح البیان، ج ۱۰، ص ۵۳.
  21. به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص ۲۹۹.
  22. به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص ۲۹۹.
  23. شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵6، ح ۹۸2.
  24. شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۹۸۷.
  25. «أَ لا ابَشِّرُکَ؟ قُلْتُ: بَلی‌ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ ما زِلْتَ مُبَشِّراً بِالْخَیْرِ! قالَ: قَدْ انْزَلَ اللَّهُ فیکَ قُرْآناً. قُلْتُ: وَ ما هُوَ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قالَ: قُرِنْتَ بِجَبْرَئیل ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ...»؛ شواهد التّنزیل، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۹۸۹.
  26. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۴۰۹ ـ ۴۱۷.