غصب در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:


== آثار زیان‌بار غصب در [[اقتصاد]] ==
== آثار زیان‌بار غصب در [[اقتصاد]] ==
چنان که بیان شد، غصب حتی به معنای رفع الید از صاحب ملک و حق می‌‌تواند بحرانی‌هایی را ایجاد کند؛ زیرا اشخاص [[حقیقی]] یا حقوقی از جمله [[حکومت‌ها]] با غصب مال یا [[حق دیگران]] و ایجاد مانع در [[راه]] تصرفات صحیح مالکانه می‌‌توانند بذر [[نومیدی]] را در [[دل‌ها]] بکارند و فعالیت‌های اقتصادی را از میان ببرند؛ زیرا اگر کسی احتمال بدهد [[ملک]] یا حقی وی سلب می‌‌شود و به [[زور]] و [[اقتدار]] اشخاص [[حقیقی]] یا [[حقوقی]] تمامی زحمات او هدر می‌‌رود، گرایشی برای [[تولید]] و کارآفرین و مانند آنها نخواهد داشت.
غصب حتی به معنای رفع الید از صاحب ملک و حق می‌‌تواند بحرانی‌هایی را ایجاد کند؛ زیرا اشخاص [[حقیقی]] یا حقوقی از جمله [[حکومت‌ها]] با غصب مال یا [[حق دیگران]] و ایجاد مانع در [[راه]] تصرفات صحیح مالکانه می‌‌توانند بذر [[نومیدی]] را در [[دل‌ها]] بکارند و فعالیت‌های اقتصادی را از میان ببرند؛ زیرا اگر کسی احتمال بدهد [[ملک]] یا حقی وی سلب می‌‌شود و به [[زور]] و [[اقتدار]] اشخاص [[حقیقی]] یا [[حقوقی]] تمامی زحمات او هدر می‌‌رود، گرایشی برای [[تولید]] و کارآفرین و مانند آنها نخواهد داشت.


از نظر آموزه‌های [[وحیانی]] [[قرآن]]، غصب موجب می‌‌شود تا درگیری‌های مرگباری در میان افراد [[جامعه]] ایجاد شود و [[قتال]] و [[کشتار]] رخ دهد و این گونه [[نظم اجتماعی]] از میان رفته و [[امنیت]] دچار خلل و اختلال شود. از نظر قرآن، جامعه ای که گرفتار انواع و اقسام [[باطل]] خوری از جمله غصب گرفتار شده باشد، به نوعی گرفتار خودکشی است؛ زیرا اگر [[اقتصاد]] مایه قوام و استواربخشی [[اجتماع]] {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref> و همانند خونی در رگ‌های آن است، کسی که با باطل خوری و [[حرام]] خوری به این اقتصاد ضربه می‌‌زند، کمر اجتماع را شکسته و [[خون]] در رگ‌ها را به میکروب و ویروس مرگباری [[آلوده]] کرده است که سرانجام آن [[مرگ]] تدریجی و فلاکت بار است. از همین روست که [[خدا]] در [[نهی]] از حرام و باطل خوری می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>.
از نظر آموزه‌های [[وحیانی]] [[قرآن]]، غصب موجب می‌‌شود تا درگیری‌های مرگباری در میان افراد [[جامعه]] ایجاد شود و [[قتال]] و [[کشتار]] رخ دهد و این گونه [[نظم اجتماعی]] از میان رفته و [[امنیت]] دچار خلل و اختلال شود. از نظر قرآن، جامعه ای که گرفتار انواع و اقسام [[باطل]] خوری از جمله غصب گرفتار شده باشد، به نوعی گرفتار خودکشی است؛ زیرا اگر [[اقتصاد]] مایه قوام و استواربخشی [[اجتماع]] {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref> و همانند خونی در رگ‌های آن است، کسی که با باطل خوری و [[حرام]] خوری به این اقتصاد ضربه می‌‌زند، کمر اجتماع را شکسته و [[خون]] در رگ‌ها را به میکروب و ویروس مرگباری [[آلوده]] کرده است که سرانجام آن [[مرگ]] تدریجی و فلاکت بار است. از همین روست که [[خدا]] در [[نهی]] از حرام و باطل خوری می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۵

معناشناسی

واژه غصب در لغت عربی به زور و ستم گرفتن چیزی از مالک آن است. این بدان معناست که مالک توان مقابله با غاصب را ندارد و غاصب از قدرت و اقتداری برخوردار است که گرفتن مال و چیزی از دیگری برای او آسان است. بنابراین، غاصب به نوعی از قدرت و اقتدار خویش سوء استفاده کرده و با زور و قدرت خویش به دیگران ظلم و ستم روا می‌‌دارد و حقوق حقه ایشان را سلب می‌‌کند.

واژه اغتصاب به معنای تجاوزگری به مال و ناموس دیگری از سوی اشخاص حقیقی یا تجاوز به حقوق ملت از سوی حاکمیت استبدادی یا به دست گرفتن قدرت از طریق غیر قانونی مانند کودتا در فرهنگ عربی بسیار پرکاربرد است.

واژه غصب در قرآن کریم فقط یک بار آمده است و آن در آیه ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۱] آمده است.

امّا آیات متعددی در قرآن کریم به مسأله غصب اشاره نموده است که از جمله آنها آیه ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲] است؛ زیرا خدا به عنوان یک اصل و قاعده کلی و فراگیر، مسلمانان را از خوردن مال دیگران به باطل و ناحقّ نهی و آن را حرام اعلام می‌کند.

در تفسیر نمونه آمده است: در اینکه منظور از "باطل" در اینجا چیست، تفسیرهای مختلفی ذکر کرده‌اند، بعضی آن را به معنی اموالی که از روی غصب و ظلم به دست می‌آید، دانسته‌اند[۳].

غصب در اصطلاح فقه اسلامی، نزدیک به همان معنای لغوی آن است. محقق حلّی، صاحب شرایع، در تعریف غصب گفته است: "غصب عبارت از دست گذاشتن بر مال دیگری، به طور مستقل و از روی عدوان است. بر این اساس، مادامی که غاصب اثبات ید بر مال غیر نکند، رفع ید از مالک نسبت به مالش برای تحقق غصب کفایت نمی‌کند"[۴].

محقق حلی شروطی چون اثبات ید استقلالی غاصب و عدوان را دو شرط اصلی برای تحقق غصب می‌‌داند. پس اگر اثبات یدی از سوی غاصب برای استقلال در تصرفات نشده باشد و تنها مالک را از استیلاء باز داشته است، غصب تحقق نیافته است؛ زیرا همان طوری که اجازه تصرف به مالک را نمی‌دهد، خود در آن تصرفی نداشته است، بلکه شخص تنها مانع از تصرفات مالکانه شده است. از همین روست که چنین فردی را غاصب نمی‌داند. همچنین اگر این تصرفات از روی اذن قبلی و یا اجازه بعدی باشد، باز هم تحقق نمی‌یابد.

البته در در حقوق موضوعه ایران، تعریفی از غصب شده است که شرط استقلال اثبات ید نیامده است. در تعریف قانون مدنی ایران آمده است: "غصب استیلاء بر حقّ غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است"[۵].

بنا به تعریف مذکور شرایط تحقق یافتن غصب در حقوق موضوعه ایران اسلامی عبارت‌اند از:

  1. استیلاء: یکی از شرایط تحقق غصب مسلط شدن بر مال غیر است. در غصب لازم نیست که غاصب استقلال در تصرف داشته باشد. چنانچه برخی از فقهاء چون محقق حلی آن را در تعریف غصب قید نموده‌اند.
  2. استیلاء و تصرف به نحو عدوان عالمانه: از دیگر شرایط تحقق غصب، ضبط مال غیر یا تصرف در آن ظلم و ستم و زور و عدوان باشد؛ پس علم و آگاهی در تحقق عنوان غصب نقش دارد؛ یعنی شخص غاصب و متصرّف بداند مال متعلق به غیر بوده و اجازه تصرّف آن را ندارد. بنابراین غصب زمانی تحقق می‌‌یابد که شخص با علم و آگاهی در مال غیر تصرف کرده یا آن را در اختیار گیرد و اجازه تصرف به مالک را ندهد؛ امّا چنانچه شخص جاهل به موضوع باشد، عنوان غصب تحقق نمی‌یابد. البته لازم است این نکته تبیین شود که شخص در چنین حالتی هر چند از لحاظ تکلیفی مسئولیتی متوجه او نیست و گناهکار تلقی نمی‌شود؛ امّا از لحاظ وضعی، شخص ضامن در تصرفات است و باید حق و حقوق مالک را پس از آگاهی از تصرفات غیر مالکانه خود بپردازد.
  3. تصرف مالکانه بر مال یا حقّ دیگری: سومین شرط در تحقق عنوان غصب، این است که تصرفات شخص غاصب، تصرفاتی مالکانه بر مال یا حقّی است که متعلّق به غیر و دیگری است؛ اما اگر این تصرفات در مال مشاع یا حقی مشترک باشد، نمی‌توان عنوان غصب را بر آن بار کرد و تصدیق نمود.

به نظر می‌‌رسد که هر گونه تصرفی در مال یا حقی به گونه‌ای که مالک آن نتواند در آن تصرفات مالکانه داشته باشد، به عنوان غصب تلقی شود، هر چند که غاصب خود در آن مال یا حق هیچ گونه تصرفی نداشته باشد؛ زیرا خلع ید از مالک و در اختیار گرفتن مال به گونه ای که مالک نتواند در آن تصرف کند، خود نوعی غصب است؛ هر چند غاصب با خلع ید از مالک، خود تصرفی در ملک مغصوب یا حق مغصوب نداشته باشد؛ زیرا غصب با استیلاء در مال یا حق غیر به ستم و عداون تحقق یافته است، هر چند که غاصب تصرفی جز استیلا بر مال یا حق غیر نداشته باشد[۶].

آثار زیان‌بار غصب در اقتصاد

غصب حتی به معنای رفع الید از صاحب ملک و حق می‌‌تواند بحرانی‌هایی را ایجاد کند؛ زیرا اشخاص حقیقی یا حقوقی از جمله حکومت‌ها با غصب مال یا حق دیگران و ایجاد مانع در راه تصرفات صحیح مالکانه می‌‌توانند بذر نومیدی را در دل‌ها بکارند و فعالیت‌های اقتصادی را از میان ببرند؛ زیرا اگر کسی احتمال بدهد ملک یا حقی وی سلب می‌‌شود و به زور و اقتدار اشخاص حقیقی یا حقوقی تمامی زحمات او هدر می‌‌رود، گرایشی برای تولید و کارآفرین و مانند آنها نخواهد داشت.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، غصب موجب می‌‌شود تا درگیری‌های مرگباری در میان افراد جامعه ایجاد شود و قتال و کشتار رخ دهد و این گونه نظم اجتماعی از میان رفته و امنیت دچار خلل و اختلال شود. از نظر قرآن، جامعه ای که گرفتار انواع و اقسام باطل خوری از جمله غصب گرفتار شده باشد، به نوعی گرفتار خودکشی است؛ زیرا اگر اقتصاد مایه قوام و استواربخشی اجتماع ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا[۷] و همانند خونی در رگ‌های آن است، کسی که با باطل خوری و حرام خوری به این اقتصاد ضربه می‌‌زند، کمر اجتماع را شکسته و خون در رگ‌ها را به میکروب و ویروس مرگباری آلوده کرده است که سرانجام آن مرگ تدریجی و فلاکت بار است. از همین روست که خدا در نهی از حرام و باطل خوری می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۸].

از نظر این آیه از آیات قرآنی، غصب اموال مردم و جابه جایی نامشروع و باطل آنها، موجب تباهی و نابودی جامعه است؛ زیرا اقتصاد همان ستون و عمود اصلی خیمه اجتماع است که اگر آسیب ببیند همه اجتماع آسیب می‌‌بیند؛ زیرا مقصود از "باطل" در این آیه تصرّف غیر شرعی و غاصبانه است. [۹] و جمله ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ[۱۰] می‌‌تواند بیانگر علّت حکم در معطوف علیه یعنی جمله ﴿َلَا تَأْكُلُوا[۱۱] باشد؛ بنابراین، بر اساس این آیه، غصب اموال دیگران سبب نابودی جامعه می‌‌شود [۱۲] و کسانی که به باطل خوری از جمله غصب رو می‌‌آورند، در حقیقت موجبات خودکشی اجتماع را فراهم آورده و اجتماع به دست خویش مرگ را برای خود رقم می‌‌زند.

همچنین در این آیه مبارک، حفظ مال و رعایت احترام آن، مقدم بر حفظ جان و نفس بیان شده و ابتدا دستور به حفظ مال شده است که اموال خود را به اسباب باطل، یعنی اسبابی که قانونگذار آن را سبب انتقال مال از دارایی شخصی به دارایی شخص دیگر شناسایی نکرده یا مُمَلِّک ندانسته، مبادله و تصرف نکنید و بعد اعلام گردیده که جان و نفس دیگران را نیز محترم بدانید و خود یا دیگری را نکشید که خدا به شما مهربان است. پس همان گونه که پیامبر اسلام (ص) اعلام کرده‌اند خداوند، مال اشخاص را مانند خون آنان حرام کرده است. [۱۳] از این آیه شریفه نیز استفاده می‌شود که اهمیت حرمت مال در ردیف اهمیت حرمت نفس انسانی است. پس از اهمیت و حمایت حقوقی خاص نیز برخوردار است. در نتیجه، از لحاظ حقوقی، رعایت حقوق مالی دیگران لازم است و این حقوق فقط به اسباب مُمَلِّک صحیح می‌تواند از دارایی شخصی به دارایی شخص دیگر منتقل شود.

از لحاظ اجتماعی و حفظ نظم عمومی نیز حفظ مال و حقوق مالی اشخاص از عوامل مهم حفظ نظم اجتماعی است که شایسته است هر نظام حقوقی به آن توجه داشته باشد؛ زیرا کمتر دعوا و اختلافی را در سطح جامعه می‌توان مشاهده کرد که منشأ آن تضییع حق مالی نباشد و یا حقوق مالی در آن نقشی نداشته باشد. بنابراین، با توجه به این که یکی از اهداف علم حقوق، برقراری نظم و امنیت اجتماعی است، این هدف در زمانی محقق است که حقوق مردم، خصوصاً حقوق مالی شناسایی و به نحو کامل و مؤثر از آن حمایت شود[۱۴].

فرق غصب با سرقت

میان عناوین فقهی باید وجه افتراق را شناخت؛ زیرا هر عنوان فقهی احکام تکلیفی و وضعی خاص خود را دارد. شناخت عناوین و تطبیق مصداقی آن بسیار مهم است. از این رو، لازم است تا فرق میان غصب و سرقت دانسته شود و احکام هر یک بر مصداق آن بار شود. برخی از فقیهان وجه افتراق غصب و سرقت را بدین نحو بیان کرده‌اند:

  1. سرقت عبارت است از ربودن مال دیگری به طور پنهانی. امّا غصب عبارت است از استیلاء بر مال دیگری به صورت آشکار و به زور و ستم. شیخ طوسی در تعریف سرقت می‌نویسد: "سرقت عبارت است از گرفتن چیزی از حرز به طور پنهانی و بدون حقّ"[۱۵].
  2. موضوع غصب اعم از مال منقول و غیر منقول مانند حق است؛ امّا موضوع سرقت مال منقول است و کسی که حق دیگری را سلب کرده باشد، سارق و دزد نامیده نمی‌شود؛
  3. از نظر حکم نیز تفاوت معنا داری میان سرقت و غصب است؛ زیرا در سرقت حدود قانونی و کیفری به عنوان مجازات وجود دارد که از جمله آنها حدّ قطع انگشتان است؛ اما در خلاف غصب حدّی به عنوان کیفر قانونی و شرعی وجود ندارد[۱۶].

احکام غصب در فقه اسلامی

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، غصب از مصادیق باطل خوری و حرام خواری است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۱۷] به نظر می‌‌رسد که غصب در سطح سرقت دانسته نشده است؛ از همین رو، کیفری قانونی و شرعی هم چون حدود بر غاصب بار نمی‌شود؛ هر چند قوانین حقوقی چون رد مال و ضمانت و مانند آن برای غصب مطرح است.

از نظر قرآن، هر گونه تصرفات باطل و بی رضایت مالک در مال و حق دیگری، حرام و گناه است و شخص باید از آن اجتناب کند؛ زیرا مقصود از ﴿أَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ[۱۸]، رشوه و سایر وجوه حرام است [۱۹] که شامل غصب نیز می‌‌شود.

خدا در آیات ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا[۲۰]، ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۱]، به مسلمانان هشدار می‌‌دهد که دور غصب و مانند آن را خط بکشند و به این خطوط قرمز اقتصادی نزدیک نشوند؛ زیرا همان طوری که تصرّف نابحق و غصب اموال مردم از سوی یهودیان، موجب تحریم برخی حلال‌های پاکیزه آنان شده، این احتمال را بدهند که خدا غاصبان و مانند آنها را گرفتار محرومیت از حلال‌ها و طیبات کند. پس اگر خدا مجازاتی چون تحریمحلال برای آنان نخواهد داشت، ولی احتمال محرومیت از حلال و طیبات را باید بدهند. پس خود را باید از این امور دور کنند تا اقتصادی سالم و شکوفا و پربرکت داشته باشند.

امام خمینی در باب حرمت غصب می‌نویسد: "غصب از گناهانی است که عقل و نقل یعنی کتاب و سنت و اجماع بر حرمت آن اتفاق دارند و غصب از زشت‌ترین انواع ظلم است و ظلم چیزی است که عقل حکم به قباحت و زشتی آن می‌کند، و در حدیث نبوی آمده: اگر کسی یک وجب از زمین را غصب کند خدای متعال در قیامت آن را از هفت طبقه زمین طوق گردنش می‌کند؛ و در نبوی دیگر آمده: کسی که در یک وجب زمین به همسایه خود خیانت کند خدای تعالی آن را طوق گردنش می‌کند از طبقه هفتم زمین تا در قیامت خدا را با این طوق دیدار کند مگر آنکه توبه کند و برگردد؛ و نیز در حدیثی دیگر آمده: کسی که زمینی را بدون حق از دیگری بگیرد او را تکلیف می‌کنند باینکه خاکش راتا روز محشر بدوش بگیرد؛ و از کلام امیرالمؤمنین (ع) است که فرمود: سنگی غصبی در خانه گروگان ویرانی آن است؛ یعنی تا آن خانه را ویران نسازد رها نمی‌کند"[۲۲].

در حرام بودن غصب و مترتب شدن ضمانت بر آن فرقی ندارد که غصب از مسلمان باشد و یا کافری که اموالش مورد احترام است؛ همچنانکه فرقی ندارد طرفی که اموالش غصب شده، شخص حقیقی باشد، یا مؤسسه و یا شرکتی باشد، حال آن نهاد خصوصی باشد یا دولتی[۲۳].

در آیات قرآنی احکامی در بیان هر گونه حرام خواری از جمله غصب بیان شده است که عبارت‌اند از:

حرمت تصرّف غاصبانه، در اموال مردم

این تصرف می‌‌تواند در انتفاع یا خوردن یا هر گونه تصرفات دیگری خودنمایی کند. همچنین فرقی ندارد که این تصرفات غاصبانه با بهره‌گیری از قوه قضایی و حکم قضایی باشد یا غیر؛ زیرا حکم قضایی در مواردی که شخص یقین عدم ملکیت خود دارد، هیچ گونه تاثیری ندارد و موجب حکم قضایی موجب حلال خواری و مالکیت در این گونه موارد نمی‌شود. پس هر گونه تصرفی در مال غیر بدون رضایت حتی به حکم قضایی جایز نیست. ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲۴] از نظر قرآن تصرفات مالکانه در اموال یتیم که به امانت در دست وصی و وکیل و قیم است، جایز نیست، بلکه از مصادیق باطل خواری و حرام خواری است. ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۲۵] علامه طباطبایی می‌‌نویسد: نهی از نزدیک شدن به اموال یتیمان، هرگونه تصرّف خارج از طریق احسن را شامل می‌‌شود. [۲۶] پس کسی که رویه نیک و نیکوتر را نسبت به اموال یتیم مراعات نمی‌کند در حقیقت غصب مال کرده است[۲۷].

جواز تقاصّ و برخورد همسان با غاصب

از نظر حقوق اسلامی، اگر انسان نتواند مال و حق خویش را بازستاند و قدرت و زور قانونی برای بازپس‌گیری ندارد، می‌‌تواند تقاص کند و حقوق خویش را به گونه ای بازگرداند. اگر مالی را غصب کرده‌اند می‌‌تواند به همان میزان از مال غاصب به طریق تقاص کند؛ زیرا قاعده اولی عدالت مقتضی این معنا است که انسان مقابله به مثل کند و حق مقابله به مثل در اسلام ثابت است و شخص با احتیاط و بدون زیاده روی و تجاوز می‌‌تواند تقاص کرده و مقابله به مثل نماید. ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۲۸]، ﴿وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۹]، ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ[۳۰]، ﴿وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الأُمُورِ [۳۱].[۳۲].[۳۳]

غصب اموال دیگران، گناهی در ردیف قتل و آدمکشی

چنان که بیان شد، غصب مال به نوعی قتل و آدمکشی است؛ زیرا هم زمینه درگیری را ایجاد می‌‌کند و هم می‌‌تواند بستری برای نابودی اقتصاد اجتماع و نسل کشی باشد. از آن جایی که خدا تعبیری چون ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ[۳۴]؛ خودکشی دارد می‌‌توان گفت که این نوع رفتارهای زشت اقتصادی به یک معنا خودکشی فردی و جمعی اجتماع است.

به هر حال از بیان حرمت آدمکشی در کنار تصرّفات ناروا در اموال دیگران، خود بهترین نشانه همسانی آن دو گناه است. پس باطل خواری با خودکشی و آدمکشی همسان و هم رتبه است. البته این مطلب را می‌‌توان از آیات دیگر نیز به دست آورد. نگاه کنید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا[۳۵]، ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۳۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۷]؛﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ[۳۸].[۳۹].[۴۰]

ناروایی و حرمت تصرّف غاصبانه در اموال دیگران، حکمی معلوم برای همگان

خدا در آیه ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۴۱] حرمت تصرفات باطل را زمانی دانسته که انسان نسبت به بطلان تصرف علم و آگاهی داشته باشد؛ یعنی بداند که این موردی که تصرف می‌‌کند ملک غیر و باطل است؛ پس این که انسان بداند این مالی که تصرف می‌‌کند ملک غیر است، در تحقق باطل خواری نقش دارد؛ اما از همین آیه نیز به دست می‌‌آید که مردم نسبت به احکام باطل خواری و مصادیق باطل خواری علم دارند و در حقیقت از احکام شرعی آگاهی دارند. پس در تحقق باطل خواری دو علم نقش دارد: یکی علم کلی به احکام شرعی؛ دوم علم مصداقی نسبت به ملک غیر. بنابراین، جمله ﴿وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ناظر به هر دو حوزه علمی است. اگر مفعول ﴿تَعْلَمُونَ حرمت تصرّف باشد که از جمله ﴿وَلَا تَأْكُلُوا به دست می‌‌آید، معنا این خواهد بود که این حکم حرمت را همگان از آن آگاه هستند و می‌‌دانند[۴۲].

حرمت تصرّف غاصبانه نسبت به سرزمین و خانه

غصب می‌‌تواند نسبت به ملک یا حقی باشد. بنابراین باید ازهر گونه تصرفاتی در ملک بی اذن و اجازه پرهیز کرد. این در حالی است که در شرایع پیشین برخی از مسلمانان هم چون یهودیان با آنکه از این حکم آگاهی داشتند، ولی به تصرفات غاصبانه نسبت به سرزمین و خانه حتی همکیشان خویش اقدام می‌‌کردند. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ[۴۳]، ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۴۴].[۴۵]

حرمت تصرّف غاصبانه شوهران، در مهریه زنان

از دیگر احکامی است که در قرآن بیان شده است ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا[۴۶]؛ زیرا از مفهوم آیه، و نه منطوق آن، حرمت تصرّف بدون رضایت فهمیده می‌‌شود. همچنین از آیه به دست می‌‌آید که همان طوری که تصرف در ملک دیگری جایز نیست، تصرف در حق دیگران نیز ممنوع و حرام است؛ زیرا مهریه حق و دینی است که بر گردن و عهده شوهر است و عدم ادای این حق نوعی غصب حق دیگران شمرده شده است[۴۷].

جواز تصرّف در مال غیر، برای دفع مفسده‌ای بزرگ‌تر

از نظر قرآن، برخی از تصرفات غاصبانه جایز شمرده شده است که از جمله آنها تصرفاتی است که برای دفع مفسده بزرگ‌تر انجام می‌‌گیرد. در داستان خضر (ع) آمده است که ایشان برای جلوگیری از تصرف کشتی از سوی حاکم وقت، ناچار می‌‌شود تا تصرفات غاصبانه در کشتی انجام داده و آن را با سوراخ کردن معیوب کند. ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۴۸] پس بر اساس این آیه زیان رساندن به مال غیر، به منظور دفع غصب از آن جایز و روا است؛ چنان که اقدام خضر (ع) برای حمایت از مساکین و پیشگیری از غصب مال آنان با معیوب ساختن کشتی آنان در همین راستا انجام گرفته است. در حقیقت آن حضرت (ع) با اقدام پیشگیرانه خویش توانست از ضرر بسیار بزرگی جلوگیری به عمل آورد که همانا غصب کامل کشتی توسط حاکم و از میان رفتن منبع درآمدی یتیمان بوده است.[۴۹].[۵۰]

حرمت تصرّف غاصبانه، در اموال یتیمان

هر چند هر گونه تصرفی غیر مجاز در ملک دیگران ناروا و مصداقی از غصب و حرام خواری است؛ اما برخی گمان می‌‌کنند تصرفات وصی و قیم و مانند آن در ملک یتیم بیرون از حرام خواری و دایره غصب و مانند آنها است. از همین رو، قرآن با تاکید بر مصداق مال یتیم تاکید می‌‌کند که اختلاط مال یتیم با مال خود و تصرفات مالکانه در آن ناروا است و نباید انجام گیرد. در حقیقت خدا مصداقی از غصب و حرام خواری را بیان می‌‌کند که از نظر مردم ممکن است حرام خواری و غصب شمرده نشود. پس تصرفات در مال یتیم در اشکالی از جمله اختلاط مال به مال و مانند آنها از مصادیق حرام خواری و غصب مال است و باید از آن اجتناب کرد؛ زیرا چنین حرام خواری همانند خوردن آتش و گناهی بس بزرگ است.﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا[۵۱]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا[۵۲]؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۵۳].

به هر حال براساس آموزه‌های وحیانی قرآن، غصب امری باطل، تصرفی نادرست، مصداقی از جرم و گناهی بزرگ در حوزه عمل اقتصادی است، که آثار آن می‌‌تواند خشم الهی نسبت به جامعه و تباهی و فروپاشی آن و نیز عذاب دوزخ نسبت به برخی از غاصبان هم چون غاصبان مال یتیم باشد. از نظر قرآن، هر گونه مشارکت در غصب نیز می‌‌تواند پیامدهای زیانباری از این دست داشته باشد؛ زیرا خداوند حتی هرگونه امداد در غصب را امری ناپسند می‌شمارد و در آیه ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۴]، رابطه دوستی با دشمنان غاصب را نهی می‌کند.

در این آیه خدا از رابطه دوستی با امدادکنندگان به غاصبان خانه و سرزمین مسلمانان نهی کرده و هر گونه رابطه دوستی با کمک کنندگان به غاصبان دیار مؤمنان، سبب قرار گرفتن در زمره ظالمان دانسته است. بر این اساس، رابطه دوستی و سرپرستی با اسرائیل غاصب و غربی‌های حامی اسرائیل ممنوع و حرام است و دولت‌ها و ملت‌های اسلامی که با اینها رابطه ولایی در قالب امنیتی و نظامی و مانند آنها دارند، گناهکار و مجرم تلقی می‌‌شوند؛ زیرا چنین افراد و دولت‌ها و ملت‌هایی خود از مصادیق ظالم خواهند بود.

صاحب تفسیر کاشف در شرح آیه فوق می‌نویسد: "اصلی که رابطه استوار و خردمندانه ما با میدان جنگ امروز را ترسیم می‌کند در این سخن خداوند تجسّم یافته است: خدا شما را از نیکی‌کردن و عدالت‌ ورزیدن با آنان‌ که با شما در دین نجنگیده‌اند و از سرزمینتان بیرون نرانده‌اند بازنمی‌دارد خدا کسانی را که به عدالت رفتار می‌کنند دوست دارد. جز این نیست که خداوند از دوستی ورزیدن با کسانی‌که با شما در دین جنگیده‌اند و از سرزمین خود بیرونتان رانده‌اند، یا در بیرون راندنتان همدستی کرده‌اند شما را بازدارد و هرکه با آنها دوستی ورزد از ستمکاران خواهد بود. اینک از خودمان و از تمامی ساکنان کره زمین می‌پرسیم: کدام‌یک از کشورها در دین ما با ما می‌جنگد و ما را از خانه‌های‌مان بیرون می‌کند و در بیرون‌ راندن ما همدستی می‌کند؟ چه‌کسانی عرب‌های فلسطین را آواره کردند و دارایی‌ها، سرزمین، آبرو و خانه‌هایشان را از ایشان گرفتند؟ چه‌کسانی امکانات در اختیار اسرائیل قرار دادند و کمک‌های مالی و نظامی به او کردند و به او گفتند: خار پهلوی عرب باش؟ چه‌کسانی پیرمردان و کودکان و زنان را کشتند و هم‌چنان می‌کشند؟ چه‌کسانی ما را تحریم نظامی کردند و دارایی‌های ما را به غارت بردند؟ چه‌کسانی در محافل بین‌المللی ضد حقوق ما موضع می‌گیرند و به یاری دشمنان ما برمی‌خیزند؟ اینها همان کسانی هستند- ای آقایان- که خداوند در کتاب خویش ما را از نیکی‌کردن به آنان و برقراری رابطه دوستی و هم‌پیمانی با آنان بازداشته است‏"[۵۵].

غصب در شرایع دیگر اسلامی نیز حرام و گناه بود؛ زیرا احکام الهی در بیش‌تر موارد یکسان است و جز در برخی از موارد تغییر نیافته است. از آن جایی که در گذشته عالمان اسلامی در شرایع خویش تصرفاتی را می‌‌کردند تا بتوانند حرام و باطل خواری داشته باشند، خدا به صراحت ایشان را نهی می‌‌کند؛ زیرا این گونه فعالیت‌های اقتصادی، امنیت اقتصادی را نابود و جامعه را دچار فروپاشی می‌‌کند. خدا می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۵۶]

آیه فوق در مقام توبیخ بسیاری ازعلمای یهود و مسیحی است، که ربا می‌خورند و رشوه می‌گیرند واموال مخالفانشان را غصب می‌کنند تا حکم به ناحق نمایند یا از مردم پول می‌گیرند و به آنها اوراقی مبنی بر آمرزیده شدن می‌دهند[۵۷]. جالب این که این کارها را کسانی می‌‌کردند که معتقد به رهبانیت و ریاضت بودند و تلاش خویش را برای آخرت و کسب رضایت خدا قرار داده بودند، اما بیش از دیگران به دنیا و مادیات دلبسته شده و تمام تلاش ایشان مبذول این معنا می‌‌شد تا به هر شکلی شده اموال مردم را به باطل از دست ایشان خارج ساخته و خود از آن اموال بهره گیرند و به عیش و نوش بپردازند. ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۵۸].[۵۹]

حرمت غصب سهم الارث

یکی از بزرگ ترین مشکلات جوامع غصب ارثی از سوی افراد حقیقی و حقوقی و عدم دسترسی صاحبان به حق و حقوق خویش است. در عصر جاهلیت این گونه بود که سهم ارث برخی از افراد از جمله دختران و زنان داده نمی‌شد و مردم جاهلیّت، زنان و کودکان را از ارث محروم می‌‌کردند. ﴿وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا[۶۰].[۶۱].[۶۲]

حرمت تصرّف غاصبانه، در بیت المال و اموال عمومی

همان طوری که اموال شخصی نباید مورد تصرفات غاصبانه قرار گیرد، نباید در بیت المال و اموال عمومی از فیء و انفال و مانند آنها تصرفات مالکانه داشت و غصب نمود: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۶۳] برخی بر این باورند که اموال الناس در آیه مورد نظر همان اموال عمومی و بیت المال است که باید از آن پرهیز کرد[۶۴].

حرمت غصب مال شریک

یکی از مواردی که احتمال دارد انسان گرفتار غصب شود، مال شریک است. در گذشته این مسأله بسیار مبتلا به بوده است ﴿إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ[۶۵]، ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۶۶] و امروز نیز این گونه است[۶۷].

آثار زیانبار غصب اموال و حقوق مردم

در آیات و روایات آثاری برای غصب بیان شده که یکی از مهم‌ترین آنها همان مسأله تباهی جامعه و نابودی اجتماع بوده است که بیان شد. از دیگر آثار زیانبار می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد[۶۸]:

تباهی و نابودی جامعه

از مهم‌ترین آثاری که قرآن برای غصب بیان می‌کند، تباهی و نابودی جامعه است؛ زیرا هر گونه تصرف غصبی حق و یا مال دیگری، نوعی جا به جای نامشروع و باطل است که فرصت سرمایه گذاری، اعتماد و اطمینان اجتماعی را از میان می‌برد. این در حالی است که مهم‌ترین سرمایه اجتماعی هر جامعه‌ای اعتماد و امنیت در تولید و مالکیت است. در تفسیر نمونه آمده است: "اکنون این سؤال پیش می‌آید که چه ارتباطی میان مسئله (قتل نفس) و (تصرف باطل و ناحق در اموال مردم) وجود دارد؟! پاسخ این سؤال روشن است و در حقیقت قرآن به یک نکته مهم اجتماعی اشاره کرده است و آن اینکه اگر روابط مالی مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یکدیگر به ناحق تصرف و غصب کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشی و انتحار خواهد شد، و علاوه بر اینکه انتحارهای شخصی افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعی هم از آثار ضمنی آن است. حوادث و انقلاب‌هایی که در جوامع مختلف دنیای معاصر روی داده، شاهد گویای این حقیقت می‌باشد، و از آنجا که خداوند نسبت به بندگان خود، مهربان است به آنها هشدار می‌دهد و اعلام خطر می‌کند که مراقب باشند مبادا مبادلات مالی نادرست و اقتصاد ناسالم، اجتماع آنها را به نابودی و سقوط بکشاند"[۶۹]. با عدم امنیت مالی، سرمایه‌ها و منابع اقتصادی از جامعه خارج می‌شود. بی‌گمان خروج سرمایه‌ها و سرمایه گذاران به معنای فقدان منابع مفید و کامل برای رشد و شکوفایی اقتصادی و نابودی و تباهی جامعه است[۷۰].

کمین الهی

از نظر قرآن، غصب گناهی بزرگ است. از همین رو، خداوند، در کمین غصب کنندگان به ویژه غصب ارث دیگران است. (فجر، آیات ﴿ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَلا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلا لَّمًّا[۷۱].[۷۲].[۷۳]

عذاب الهی و گرفتاری در قیامت

غصب ارث دیگران، مایه گرفتاری به عذاب بی نظیر در قیامت خواهد بود. ﴿وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا[۷۴]، ﴿كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا[۷۵]، ﴿فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ[۷۶] از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده است که: "هر کسی یک وجب از زمین دیگری غصب کند، خداوند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او می‌اندازد"[۷۷].[۷۸]

سرزنش و توبیخ الهی

خدا غاصبان به ویژه غاصبان حق سهم ارث را توبیخ و سرزنش می‌‌کند. اصولاً دنیا‌طلبی و دنیا خواهی مهم ترین عامل در رفتارهای زشت و بدی چون حرام خواری و باطل خواری است. این افراد بیش‌تر از آنکه به آخرت ایمان داشته باشند به دنیا و به ویژه مال و پسر گرایش دارند و همه هستی خویش را در این راه مصروف می‌‌دارند. ﴿وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا[۷۹]، ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا[۸۰] از همین روست که ائمه معصومین (ع)، پیروان خود را به شدّت از غصب اموال و حقوق همدیگر نهی و غاصبین را به شدّت توبیخ و مذمّت کرده‌اند[۸۱].

طوق لعنت الهی

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: "هر کسی به همسایه‌اش به اندازه یک وجب از زمین او خیانت کند، خداوند آن را طوقی از اعماق زمین هفتم بر گردنش می‌نهد تا اینکه در روز قیامت در این حال خدا را ملاقات کند، مگر اینکه توبه کند ورجوع نماید".[۸۲].[۸۳]

عذاب اخروی

امام صادق (ع) فرمود: "کسی که مال برادرش را به ظلم بخورد و به او برنگرداند در قیامت قطعه‌ای از آتش جهنم را خواهد خورد"[۸۴].[۸۵]

عدم ثبت حسنات غاصب

پیامبر اکرم (ص) فرمود: "کسی که مال مسلمانی را به ناحقّ غصب کند، خداوند پیوسته از او رویگردان باشد و از هر کار نیکی که می‌کند در خشم باشد و آنها را در شمار حسناتش ثبت نکند، تا آن گاه که توبه کند و مالی را که گرفته است به صاحبش برگرداند"[۸۶].[۸۷]

فروپاشی خانه

امیرالمؤمنین علی (ع) در گفتار حکیمانه‌ای، آینده شوم بناهایی را بیان می‌کند که با وسائل غصبی ساخته شوند و می‌فرماید: "سنگ غصبی در سرای هر که باشد در گرو ویرنی آن سراست"[۸۸] اشاره به این که همان گونه که "رهن" و گروگان، سبب می‌شود انسان، مطالباتش را وصول کند، سنگ غصبی هم سبب می‌شود که ویرانی برای خانه وصول شود. مرحوم مغنیه در کتاب فی ظلال نهج البلاغه در شرح این کلام حکیمانه می‌گوید: "کسی که بنایی کند یا چیزی در اختیار بگیرد یا بخورد یا بنوشد یا به هر صورتی، از اموال دیگران (بدون رضای آنها) بهره گیرد، سرانجام کارش وبال و خسران است، هرچند این زیان پس از مدتی صورت گیرد و اگر کسی بپرسد این آسمان خراش‌هایی که از خون ملت‌های بی گناه بنا شده و محکم در جای خود ایستاده و ویران نمی‌شود چگونه است؟ در پاسخ آنها می‌گوییم: اگر اینها ویران نشود بناکننده آنها به زودی آنها را ترک گفته و به قبور تاریک و متعفنی پناه می‌برند".[۸۹] مرحوم دیلمی از علمای قرن نهم در کتاب ارشاد القلوب خود حدیث را به این صورت از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است: "پنج جمله در تورات آمده است که سزاوار است با آب طلا نوشته شود: نخستین آنها این است که سنگ غصبی در بنای خانه گروگان ویرانی آن است و آن کس که با ظلم غلبه می‌کند در حقیقت مغلوب و شکست خورده است و کسی که از طریق گناه پیروز شود در واقع پیروز نشده است و کمترین حق خداوند بر تو این است که از نعمت‌های او برای معصیتش کمک نگیرید و آبروی تو همچون آب منجمدی است که تقاضا آن را آب می‌کند مراقب باش نزد چه کسی آن را آب می‌کنی".[۹۰] به نظر می‌‌رسد همان طوری که سنگ غصبی موجب ویرانی خانه است، موجب ویرانی خانه اجتماع نیز است[۹۱].

انواع و اقسام غصب

مال غصبی به دو نوع است:

  1. جزو اموال مانند خانه و اتومبیل یا حقوق شخصی مانند حق پارک یا عبور و مرور؛
  2. اموال مانند زمین موقوفه یا انفال یا حقوق عمومی مانند تفریح در بوستان عمومی.

همچنین غصب را می‌توان به نحو دیگری هم تقسیم کرد:

  1. غصب دولت از اموال و حقوق مردم؛ در طول تاریخ، حکومت و دولت‌های متعددی وجود داشته که اموال و حقوق شخصی مردم را به نا حقّ تصرف و غصب کرده‌اند. در عصر حاضر که در کشور جمهوری اسلامی ایران یک حکومت اسلامی تشکیل شده است، و طبق سفارشات اکید دین اسلام بر ممنوعیت و حرمت غصب اموال و حقوق مردم، باید دولت اسلامی ایران مراقب باشد که اموال و حقوق مردم از طرف نهادها و شرکت‌های دولتی به نا حقّ تصرّف نشود.
  2. غصب اشخاص از اموال بیت المال.

چنان که گفته شد در غصب، دو حکم "تکلیفی" و یک حکم "وضعی" وجود دارد.

دو حکم تکلیفی عبارتند از:

  1. حرام بودن غصب بر غاصب؛
  2. و وجوب ردّ آن به مالک؛ یعنی بر شخص غاصب واجب است که مال را هر چه زودتر به صاحبش برگرداند. این دو حکم در همه انواع غصب (غصب اموال و غصب حقوق) جریان دارد[۹۲].

حکم وضعی عبارت است از: "ضمان"؛ یعنی: اگر مال "مغصوب" به هر شکلی تلف شود، هر چند "غاصب" در حفظ آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد. این حکم فقط در غصب اموال (عین یا منفعت) جاری می‌شود و در غصب حقوق، جریان ندارد. همان گونه که غصب موجب "ضمان" است، اتلاف (تلف کردن مال) نیز موجب "ضمان" می‌شود، چه این که غاصب به طور مستقیم و بدون واسطه، مالی را تلف کند ـ مثلا، حیوانی را بکشد یا شیشه‌ای را بشکند ـ و یا موجباتی فراهم نماید که منجر به خسارتی بشود ـ مثلا، در معبر عمومی چاهی بکند یا چیز لغزنده‌ای قرار دهد که موجب مرگ یا شکستن پای کسی شود یا چیزی را در راه قرار دهد که حیوانی رم کند و صاحبش را به زمین بکوبد. در همه این موارد مُسَبِّب، ضامن است[۹۳].

مادامی که شیء غصبی موجود است واجب است به مالکش باز گردانده شود، حتی اگر مستلزم پرداخت مبالغ و تحمل سختی‌هایی باشد. اگر باز گرداندن شیء غصبی مستلزم ضرری برای غاصب باشد، مانند اینکه بعضی مصالح ساختمانی را غصب کرده ودر پی ساختمانی مرتفع بکار برده، آیا واجب است که این مصالح را باز گرداند، حتی اگر اینکار مستلزم خراب کردن بنای ساخته شده باشد؟

در این صورت باید موازنه‌ای بین شیء غصبی وبین آثار مترتب بر اعاده آن صورت پذیرد، بنابراین اگر بازگرداندن جنس غصبی موجب آثاری شودکه عنوان فساد در زمین بر آن منطبق گردد، ویا حتی سبب سختی وضرر بسیار زیادی "حرج" گردد، قائل شدن به وجوب اعاده عین شیء غصبی مشکل می‌باشد، به دلیل قول خداوند متعال در باره ربا که فرموده: ﴿لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ[۹۴]، یعنی پاسخ ظلم به وسیله ظلم مطلوب نیست وحال آنکه خداوند فرموده: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ[۹۵] در اینگونه موارد باید به عرف ودادگاه شایسته رجوع کرد[۹۶].

علاوه بر بازگرداندن شیء غصبی، غصب کننده باید منافعی را که مالک اصلی در مدت غصب مال از دست داده، بپردازد، مثلًا اگر شیء غصبی اتومبیلی باشد، غصب کننده علاوه بر اعاده آن باید اجرت استفاده از آن را در خلال مدت غصب نیز بپردازد، همینطور است خانه غصبی، که باید اجرت سکونت در آن را بدهد، ودر مورد این حکم تفاوتی ندارد که غاصب از منافع شیء غصبی "یعنی سوار شدن بر اتومبیل وسکونت در خانه" استفاده کرده باشد یا نه[۹۷].[۹۸]

علل و عوامل غصب

در آیات قرآنی و روایات علل و عواملی برای غصب بیان شده است که از جمله آنها عبارتند از:

  1. طمع: یکی از عمده‌ترین و اصلی‌ترین عوامل، غصب و تصرّف نا حقّ اموال دیگران، طمع است. طمع در اصطلاح قرآنی به معنای توقع داشتن و حریص بودن در اموال و زندگی مردم بی وجود استحقاق نسبت به آن است[۹۹]. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: "شما را از افتادن در بند طمع هشدار می‌دهم که قلب را به حرص شدید آلوده می‌کند و مُهر عشق به دنیا را به قلب می‌زند، طمع کلید هر گناهی است و ریشه هر اشتباهی است و از بین برنده هر عمل خوبی است"[۱۰۰].
  2. اختلاط: یکی دیگر از عوامل موثر در غصب، اختلاط اموال به شکل مشارکتی است که خود موجب می‌‌شود تا امکان غصب و تصرفات بی رضایت شریک فراهم شود. ﴿إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ[۱۰۱]؛ ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ[۱۰۲]؛ ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۱۰۳].
  3. دنیا‌طلبی: چنان که گذشت دنیا‌طلبی و دنیا خواهی مهم ترین عامل در رفتارهای زشت و بدی چون حرام خواری و باطل خواری است. این افراد بیش‌تر از آنکه به آخرت ایمان داشته باشند به دنیا و به ویژه مال و پسر گرایش دارند و همه هستی خویش را در این راه مصروف می‌‌دارند. ﴿وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا[۱۰۴]، ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا[۱۰۵].
  4. فقدان ایمان به قیامت و آخرت: از دیگر عواملی که موجب گرایش انسان به غصب می‌‌شود، فقدان ایمان در افراد به ویژه نسبت به قیامت و حسابرسی آن است. ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۱۰۶].
  5. فقدان عمل صالح: از نظر قرآن کم‌تر افرادی هستند که به عمل صالح گرایش داشته باشند. از این رو، گرایش به غصب در کسانی است که اهل عمل صالح نیستند[۱۰۷].

راه‌کارهای جلوگیری از غصب اموال عمومی

برای جلوگیری و پیشگیری از هر گونه غصب و دیگر رفتارهای زیانبار اقتصادی و غیر اقتصادی باید به اموری توجه داشت که از جمله آنها عبارتند از:

  1. افزایش ایمان و معرفت: از نظر قرآن ایمان، به عنوان عامل پیشگیری و مانع جدی تصرّف غاصبانه در مال دیگران است؛ زیرا کسی که به قیامت و حسابرسی آن ایمان داشته باشد، به باطل خواری و کسب مال حرام نمی‌پردازد: ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۱۰۸] پس از نظر قرآن ایمان به خدا و قیامت، از جمله عوامل جلوگیری از غصب اموال عمومی است. امیرالمؤمنین علی (ع) در مقام تبیین قبح ستم و غصب و دوری از آن و اهتمام به رعایت حقوق مردم در بیت المال، می‌فرماید: "سوگند به خدا! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش‌تر دارم از اینکه خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم … به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهی دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندم‌های بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می‌کرد؛ چون به گفته‌های او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار می‌کنم، و به دلخواه او رفتار می‌نمایم و از راه و رسم عادلانه خود دست بر می‌دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون بیمار از درد، فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می‌نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است، اما مرا به آتش دوزخی می‌خوانی که خدای جبّارش با خشم خود آن را گداخته؟! تو از حرارتی ناچیز می‌نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟!"[۱۰۹].
  2. عمل صالح: اگر مردم به نیکوکاری رو آورند شخص به خود اجازه نمی‌دهد تا در مال شریک یا دیگران تصرفاتی باطل داشته باشد؛ زیرا نه تنها به مال مردم چشم ندارد، بلکه خود اهل احسان و نیکوکاری است. ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۱۱۰].
  3. بازرسی دقیق: نظارت دقیق بر کارمندان دولتی در هر نهاد و اداره‌ای، موجب خواهد شد که اموال عمومی به دست غاصبان نیافتد. به همین خاطر باید در هر اداره‌ای اوّلا مدیر آن اداره فردی شایسته باشد ثانیا: افراد مورد اعتمادی را به عنوان ناظر منصوب کند تا متخلّفین و غاصبان را شناسایی کند. امیرالمؤمنین علی (ع) وجود ناظران راستگو و صالح را برای سلامت دولت و کارگزاران ضروری می‌دانست و بدین منظور، به والیان خویش نیز دستور می‌داد چنین نیروهایی را در محدوده حکم رانی خویش به کار گیرند؛ مثلا، برای مالک اشتر می‌نویسد: "جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیت خواهد بود".[۱۱۱] گر چه نظارت اداری و گماشتن عیون و ناظران برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود می‌آورد و هزینه‌های سنگینی بر عهده حکومت می‌گذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند واقعیت را گزارش نمایند. ولی بهترین عیونی که نه بار مالی دارند و نه معمولا از گزارش واقعیات سر باز می‌زنند، توده مردم هستند؛ زیرا اولا، توده مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباط‌اند؛ یعنی حاکمان بر آنان حکومت می‌کنند. از این رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارش‌ها به مقامات بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلّف به ضرر خودشان تمام می‌شود. ثانیاً، توجه به گزارش‌های مردمی و اثر بخشیدن به آنها موجب احساس مسئولیت بیشتر در مردم می‌شود و مردم را به حکومت نزدیک‌تر می‌کند و حس اعتماد آنان را بالا می‌برد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوه‌های بهتری بهره می‌گیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. اما برای آنکه مردم چنین احساس مسئولیتی داشته باشند، نخست حاکم باید زمینه آن را فراهم نماید و اعتماد متقابل بین ملّت و دولت پیدا می‌شود.
  4. برخورد جدّی با غاصبین: یکی از اصلی‌ترین راهکار جلوگیری از غصب اموال عمومی و دولتی، برخورد جدّی با غصب کنندگان اموال دولتی است؛ چرا که این اقدام باعث می‌شود که دیگران مراقب باشند تا اموال عمومی را غصب نکنند. امیر المؤمنین علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر به او فرمان می‌دهد با کارگزاران خائن برخورد جدّی صورت گیرد و صرفاً با عزل به پایان نرسد: "از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن"[۱۱۲].[۱۱۳]

منابع

پانویس

  1. «امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت» سوره کهف، آیه ۷۹.
  2. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  3. آیت الله مکارم، تفسیر نمونه، ج‏۲، ص ۳.
  4. "هو الاستقلال بإثبات الید، علی مال الغیر عدوانا؛ ولا یکفی رفع ید المالک، ما لم یثبت الغاصب یده"؛ محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج۴، ص۷۶۱.
  5. قانون مدنی، ماده ۳۰۸.
  6. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  7. «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
  8. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  9. الکشاف، ج ۱، ص ۵۰۲.
  10. «یکدیگر را نکشید» سوره نساء، آیه ۲۹.
  11. «مخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  12. المیزان، ج ۴، ص ۳۱۷.
  13. الجعفریات، الأشعثیات، ص ۱۹۸؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص ۱۴۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۴۲؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۲۳.
  14. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  15. ("فالسرقه أخذ الشيء من حرز في خفي بغير حق"؛ شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج۶، ص۱۶۹.
  16. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  17. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  18. «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  19. روح المعانی، ج ۴، جزء ۶، ص ۲۱.
  20. «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.
  21. «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  22. تحریر الوسیله، کتاب غصب، ج۲، ص۱۷۲.
  23. سید محمد تقی مدرسی، احکام معاملات، ج۱، ص۴۴۶.
  24. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  25. «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  26. المیزان، ج ۷، ص ۳۷۵.
  27. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  28. «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  29. «و کیفر هر بدی (برای) آنان که بدی کنند، همانند آنست و (غبار) خواری (چهره) آنها را می‌پوشاند؛ در برابر خداوند هیچ پناهی ندارند گویی چهره‌های آنان را با پاره‌هایی از شب تاریک پوشانده‌اند، آنان دوزخیند، آنها در آن جاودانند» سوره یونس، آیه ۲۷.
  30. «و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.
  31. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست. ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت. و هر آنکه شکیب ورزد و درگذرد بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره شوری، آیه ۴۰-۴۳.
  32. زبده البیان، ص ۵۹۱؛ جواهرالکلام، ج ۳۷، ص ۳۳.
  33. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  34. سوره نساء، آیه ۲۹.
  35. «و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۳۰.
  36. «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  37. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  38. «وای بر کم‌فروشان!» سوره مطففین، آیه ۱.
  39. مجمع البیان، ج ۱ – ۲، ص ۵۰۶؛ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۶، جزء ۱۰، ص ۱۷۸؛ زبده البیان، ص ۱۵۹؛ زبده البیان، ص ۵۹۱؛ جواهرالکلام، ج ۳۷، ص ۱۲.
  40. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  41. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  42. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  43. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه‌هاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی می‌دهید» سوره بقره، آیه ۸۴.
  44. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
  45. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  46. «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.
  47. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  48. «امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت» سوره کهف، آیه ۷۹.
  49. روح المعانی، ج ۹، جزء ۱۶، ص ۱۵؛ مجمع البیان، ج ۵ – ۶، ص ۷۵۱.
  50. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  51. «دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.
  52. «آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
  53. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  54. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.
  55. مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج‏۷، ص ۵۰۳.
  56. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  57. عبدالحسین طیّب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۱۲.
  58. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  59. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  60. «و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۹.
  61. تفسیر التحریروالتنویر، ج ۳۰، جزء ۳۰، ص ۳۳۴.
  62. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  63. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  64. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  65. «آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!» سوره ص، آیه ۲۲.
  66. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  67. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  68. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  69. تفسیر نمونه، ج‏۳، ص۳۵۷.
  70. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  71. «بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت، و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت، نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید، و بر خوراک دادن به بینوا، یکدیگر را برنمی‌انگیزید، و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید» سوره فجر، آیه ۱۴-۱۹.
  72. تفسیر التحریروالتنویر، ج ۳۰، جزء ۳۰، ص ۳۳۴.
  73. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  74. «و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۹.
  75. «نه چنین است، که چون زمین، سخت در هم کوبیده گردد،» سوره فجر، آیه ۲۱.
  76. «پس در آن روز، کسی چون عذاب کردن او عذاب نکند» سوره فجر، آیه ۲۵.
  77. «مَنْ غَصِبَ شِبْراً مِنَ الأرضِ طَوَّقَهُ اللّه مِنْ سَبْع أرَضین یومَ القِیمةِ»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۳۱.
  78. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  79. «و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۹.
  80. «و دارایی را بسیار دوست می‌دارید،» سوره فجر، آیه ۲۰.
  81. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  82. «مَنْ خَانَ جَارَهُ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ جَعَلَهُ اللَّهُ طَوْقاً فِی عُنُقِهِ مِنْ تُخُومِ الْأَرْضِ السَّابِعَهِ حَتَّی یَلْقَی اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مُطَوَّقاً إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ»؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه ج ۱۷، کتاب الغصب، باب ۱، ص ۳۰۹، ح ۲.
  83. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  84. «مَنْ أَکَلَ مَالَ أَخِیهِ ظُلْماً وَ لَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ أَکَلَ جَذْوَهً مِنَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۷۳.
  85. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  86. «مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ مُؤْمِنٍ غَصْباً بِغَیْرِ حَقِّهِ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُعْرِضاً عَنْهُ مَاقِتاً لِأَعْمَالِهِ الَّتِی یَعْمَلُهَا مِنَ الْبِرِّ وَ الْخَیْرِ لَا یُثْبِتُهَا فِی حَسَنَاتِهِ حَتَّی یَتُوبَ وَ یَرُدَّ الْمَالَ الَّذِی أَخَذَهُ إِلَی صَاحِبِهِ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۷۳.
  87. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  88. «الْحَجَرُ الْغَصْبُ‏ الْغَصِیبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَی خَرَابِهَا»؛ سید رضی، نهج البلاغه، للصبحی صالح، ص۵۱۰.
  89. محمد جواد مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، ج۴، ص۳۶۱.
  90. «خَمْسُ کَلِمات فِی التَّوْراهِ وَیَنْبَغی أَنْ تُکْتَبَ بِماءِ الذَّهَبِ أَوَّلُها حَجَرُ الْغَصْبِ فِی الدّارِ رَهْنٌ عَلی خَرابِها وَالْغالِبُ بِالظُّلْمِ هُوَ الْمَغْلُوبُ وَما ظَفَرَ مَنْ ظَفَرَ الاْثْمُ بِهِ وَمَنْ أَقَلَّ حَقَّ اللهِ عَلَیْکَ أنْ لا تَسْتَعینَ بِنِعَمِهِ عَلی مَعاصِیهِ وَوَجْهُکَ ماءٌ جامِدٌ یَقْطُرُ عِنْدَ السُّؤالِ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تَقْطُرُهُ»؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۹۵.
  91. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  92. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۳، ص۶۵۰، کتاب غصب، مسأله۳.
  93. محمد اسماعیل نوری، آشنایی با ابواب فقه، ج۱، ص ۱۲۳.
  94. «نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  95. «هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  96. سید محمد تقی مدرسی، احکام معاملات، ج۱، ص۴۴۷.
  97. سید محمد تقی مدرسی، احکام معاملات، ج۱، ص۴۴۸.
  98. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  99. نگاه کنید: علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج‏۱، ص۳۴۴.
  100. «ایّاکُمْ وَاسْتِشْعارَ الطَّمَعِ فَانَّهُ یَشُوبُ الْقَلْبَ شِدَّهُ الْحِرْصِ وَیَخْتِمُ عَلیَ الْقُلُوبِ بِطابِعِ حُبِّ الدُّنْیا، وَهُوَ مِفْتاحُ کُلِّ سَیِّئَهٍ وَرَأْسُ کُلِّ خَطیئَهٍ وَسَبَبُ احْباطِ کُلِّ حَسَنَهٍ»؛ ابن فهد حلّی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص۳۱۳.
  101. «آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!» سوره ص، آیه ۲۲.
  102. «این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۳.
  103. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  104. «و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۹.
  105. «و دارایی را بسیار دوست می‌دارید،» سوره فجر، آیه ۲۰.
  106. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  107. منصوری، خلیل، مقاله «غصب»
  108. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  109. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
  110. «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  111. نهج البلاغه، مترجم مرحوم دشتی، ص۳۳۳.
  112. نهج البلاغه، مترجم دشتی، ص۵۸۱.
  113. وبگاه قله سماموس