مقاومت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۷: خط ۱۷:
#در [[علم]] صرف [[عربی]] باب "مفاعله" و "تفاعل" برای [[مشارکت]] کاربرد دارند، که "مفاعله‌" [[مشارکت]] یک طرفه و "تفاعل" [[مشارکت]] دو طرفه را می‌رساند و نکته قابل‌توجه این است که "قام‌" فقط در باب "مفاعله" کاربرد دارد و ناظر به زمان و مکانی است که از آن یک مقاومت و [[تسلط]] یک طرفه به‌دست آید<ref>میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۵‌.</ref>. یعنی "مقاومت" مفهومی دارد که فقط برای [[جبهه حق]] قابلیت کاربرد دارد. ازاین‌رو براساس مفهوم [[قرآنی]] کاربرد واژه "مقاومت" برای [[جبهه]] [[باطل]] صحیح به‌نظر نمی‌رسد.
#در [[علم]] صرف [[عربی]] باب "مفاعله" و "تفاعل" برای [[مشارکت]] کاربرد دارند، که "مفاعله‌" [[مشارکت]] یک طرفه و "تفاعل" [[مشارکت]] دو طرفه را می‌رساند و نکته قابل‌توجه این است که "قام‌" فقط در باب "مفاعله" کاربرد دارد و ناظر به زمان و مکانی است که از آن یک مقاومت و [[تسلط]] یک طرفه به‌دست آید<ref>میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۵‌.</ref>. یعنی "مقاومت" مفهومی دارد که فقط برای [[جبهه حق]] قابلیت کاربرد دارد. ازاین‌رو براساس مفهوم [[قرآنی]] کاربرد واژه "مقاومت" برای [[جبهه]] [[باطل]] صحیح به‌نظر نمی‌رسد.
*واژه‌پژوهان و لغت‌شناسان آورده‌اند‌: [[استقامت]] از ریشه "ق‌و‌م‌" است. برای آن معانی متعدد و مختلفی ذکر کرده‌اند. ازجمله: [[عدل]] و [[اعتدال]]<ref>زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.</ref>، [[ثبات]]<ref>ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.</ref> قرار داشتن در [[راه]] راست بی‌هیچ [[انحراف]] و کژی به سمت‌وسویی<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.</ref> و ضد اعوجاج<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.</ref>، که معنای [[عدل]] و [[اعتدال]] [[شهرت]] بیشتری دارد<ref>فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.</ref>. برخی گفته‌اند: "استقامت‌" همان "اقامه" است که "س" و "ت" معنای آن را تأکید می‌کند<ref>رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».</ref>. برخی برای "مقاومت" و "استقامت" ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات "قام" و "قیام" می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>.
*واژه‌پژوهان و لغت‌شناسان آورده‌اند‌: [[استقامت]] از ریشه "ق‌و‌م‌" است. برای آن معانی متعدد و مختلفی ذکر کرده‌اند. ازجمله: [[عدل]] و [[اعتدال]]<ref>زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.</ref>، [[ثبات]]<ref>ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.</ref> قرار داشتن در [[راه]] راست بی‌هیچ [[انحراف]] و کژی به سمت‌وسویی<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.</ref> و ضد اعوجاج<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.</ref>، که معنای [[عدل]] و [[اعتدال]] [[شهرت]] بیشتری دارد<ref>فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.</ref>. برخی گفته‌اند: "استقامت‌" همان "اقامه" است که "س" و "ت" معنای آن را تأکید می‌کند<ref>رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».</ref>. برخی برای "مقاومت" و "استقامت" ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات "قام" و "قیام" می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>.
*همان‌گونه که واژه‌پژوهان برای "مقاومت" چندین معنا برشمرده‌اند‌، [[مفسران]] نیز معانی: [[اعتدال]] و [[دوری از افراط و تفریط]]<ref>ابن‌عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۷.</ref>، [[ثبات]] و دوام و [[طلب]] [[قیام]] و [[پیروی]] از [[راه خدا]]<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴؛ ج۹، ص۳۸؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۱، ص۴۷.</ref> و [[استقامت]] در [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]؛ اعم از [[عقاید]] و [[اعمال]]<ref>فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵۷.</ref> [[دعوت]] و [[استقامت]] بر [[توحید]]<ref>ابن‌عطیه اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۰.</ref> [[ثبات قدم]] در جمیع [[دستورات]] [[دینی]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]] و [[اعمال صالحه]]<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۷، ص۱۳۳.</ref> را بازگو کرده‌اند‌، که اغلب ناظر به [[استقامت]] در مبانی هستند. همان‌طور که از بررسی لغوی و [[تفسیری]] برمی‌آید مفهوم "مقاومت" در [[حقیقت]] ترجمان واژه "استقامت" و واجد بار معنایی و مفهوم جامع [[قرآنی]] آن است، با این تفاوت که برخی برای مقاومت معنای تقابلی، ضدیت و مخالفت‌کردن را نیز ذکر کرده‌اند<ref>بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ترجمه رضا مهیار، ص۶۸۰؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>. اما باید توجه داشت معنای تقابلی، ضدیت و [[جنگ]]، در برابر تجاوز‌، [[تعدی]] و [[فتنه‌انگیزی]] کاربرد دارند که روش مقاومت می‌باشد. روش مقاومت در [[حقیقت]] عنصری از [[نظام]] مقاومت برای [[اصلاح]] [[انحراف]] و [[فساد]] در چهارچوب مبانی و اهداف است که منعطف به زمان، مکان و [[مصلحت]] است و امکان [[آزمون]] و [[خطا]] در آن نیز وجود دارد، اما مبانی مانند اصل [[توحید]]، [[عدالت]] و [[فطرت]] [[خطاپذیر]] نیست‌. امری ثابت ولایتغییر است که با [[تکوین]] هماهنگی دارد.
*همان‌گونه که واژه‌پژوهان برای "مقاومت" چندین معنا برشمرده‌اند‌، [[مفسران]] نیز معانی: [[اعتدال]] و [[دوری از افراط و تفریط]]<ref>ابن‌عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۷.</ref>، [[ثبات]] و دوام و [[طلب]] [[قیام]] و [[پیروی]] از [[راه خدا]]<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴؛ ج۹، ص۳۸؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۱، ص۴۷.</ref> و [[استقامت]] در [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]؛ اعم از [[عقاید]] و [[اعمال]]<ref>فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵۷.</ref> [[دعوت]] و [[استقامت]] بر [[توحید]]<ref>ابن‌عطیه اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۰.</ref> [[ثبات قدم]] در جمیع [[دستورات]] [[دینی]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]] و [[اعمال صالحه]]<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۷، ص۱۳۳.</ref> را بازگو کرده‌اند‌، که اغلب ناظر به [[استقامت]] در مبانی هستند. همان‌طور که از بررسی لغوی و [[تفسیری]] برمی‌آید مفهوم "مقاومت" در [[حقیقت]] ترجمان واژه "استقامت" و واجد بار معنایی و مفهوم جامع [[قرآنی]] آن است، با این تفاوت که برخی برای مقاومت معنای تقابلی، ضدیت و مخالفت‌کردن را نیز ذکر کرده‌اند<ref>بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ترجمه رضا مهیار، ص۶۸۰؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>. اما باید توجه داشت معنای تقابلی، ضدیت و [[جنگ]]، در برابر تجاوز‌، [[تعدی]] و [[فتنه‌انگیزی]] کاربرد دارند که روش مقاومت می‌باشد. روش مقاومت در [[حقیقت]] عنصری از [[نظام]] مقاومت برای [[اصلاح]] [[انحراف]] و [[فساد]] در چهارچوب مبانی و اهداف است که منعطف به زمان، مکان و [[مصلحت]] است و امکان [[آزمون]] و [[خطا]] در آن نیز وجود دارد، اما مبانی مانند اصل [[توحید]]، [[عدالت]] و [[فطرت]] [[خطاپذیر]] نیست‌. امری ثابت و [[لایتغیر]] است که با [[تکوین]] هماهنگی دارد.
*بررسی مفهوم لغوی "مقاومت‌" و "استقامت" نشان می‌دهد [[ارتباط]] تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و [[جانشینی]] هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمی‌کند. "مقاومت" و "استقامت" هر دو یک [[حقیقت]] را دنبال می‌کنند و آن [[ایستادگی]] و باقی‌ماندن بر مسئله‌ای تا [[حق]] آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص222</ref>.
*بررسی مفهوم لغوی "مقاومت‌" و "استقامت" نشان می‌دهد [[ارتباط]] تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و [[جانشینی]] هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمی‌کند. "مقاومت" و "استقامت" هر دو یک [[حقیقت]] را دنبال می‌کنند و آن [[ایستادگی]] و باقی‌ماندن بر مسئله‌ای تا [[حق]] آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص222</ref>.



نسخهٔ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۵

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مقاومت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


مفهوم مقاومت

معنای لغوی مقاومت

  • واژه "مقاومت" به‌صراحت در قرآن نیامده است‌. کاربرد مقاومت در فرهنگ اسلامی و بررسی لغوی و تفسیری بیانگر آن است که "مقاومت" واژه‌ای بومی‌سازی شده است که ریشه قرآنی دارد. اثبات آن با طرح نکات زیر قابل دسترسی است‌.
  1. بومی‌سازی لغات، نوعی تولید علم "مفهوم‌سازی‌" است. وام‌گیری لغات و بومی‌سازی در زبان‌شناسی، امری رایج بوده و هست‌، مثلاً کلمه "تمدن" که عربی است در زبان فارسی در جایی به‌کار می‌رود که عرب بدان "الحضارة" می‌گوید[۱]. مفهوم مقاومت در سیر تحول و به‌کارگیری لغات چنیین وضعیتی پیدا کرده است.
  2. در علم صرف عربی باب "مفاعله" و "تفاعل" برای مشارکت کاربرد دارند، که "مفاعله‌" مشارکت یک طرفه و "تفاعل" مشارکت دو طرفه را می‌رساند و نکته قابل‌توجه این است که "قام‌" فقط در باب "مفاعله" کاربرد دارد و ناظر به زمان و مکانی است که از آن یک مقاومت و تسلط یک طرفه به‌دست آید[۲]. یعنی "مقاومت" مفهومی دارد که فقط برای جبهه حق قابلیت کاربرد دارد. ازاین‌رو براساس مفهوم قرآنی کاربرد واژه "مقاومت" برای جبهه باطل صحیح به‌نظر نمی‌رسد.

معنای اصطلاحی مقاومت

مبانی مقاومت

  • هر موضوعی با پیش‌فرض‌هایی روبرو است که مبنای تعیین اهداف، اصول، استراتژی و روش‌های آن موضوع قرار می‌گیرد. مقاومت به‌عنوان یک موضوع کلیدی در قرآن نیز دارای مبانی و اصول ثابتی است که تحقق مقاومت و هرگونه اقدام در وضع قوانین و انتخاب روش باید بر اساس آن صورت پذیرد، مهم‌ترین مبانی مقاومت عبارت‌اند از:
  1. توحیدگرایی: اساس مقاومت در قرآن بر توحید بنا شده است. امر به مقاومت و ایستادگی در قرآن از جمله آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ[۱۷] به دو موضوع بنیادین برمی‌گردد که یکی شناختن خدا و دیگری برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری است[۱۸]. که جامعه متکثر را به‌سوی "توحید" سوق می‌دهد. امام خمینی می‌گوید: "ما از این اصل اعتقادی (توحید)، اصل آزادی بشر را می‌آموزیم..."[۱۹]. آیت‌الله خامنه‌ای مفهوم توحید اجتماعی را که مقاومت بر اساس آن شکل می‌گیرد، به‌معنای پایبندی به وحدت و یکپارچگی جهان و خویشاوندی تمام اجزا و عناصر آن، برابری انسان‌ها در آفرینش و مایه‌های انسانی و در امکان تعالی و تکامل و آزادگی همه انسان‌ها از قید اسارت و عبودیت غیر خدا می‌داند[۲۰]. در اسلام "خط مشی و برنامه" با "حقیقت" یکسانند. قرآن با پیوند بین الوهیت و عبودیت، مسئله عقیده را در چهارچوب بنیادین "توحید" و "عدالت" تفسیر کرد و با ارائه جهان‌بینی و ایدئولوژی جامعی، تمامی امور را در شبکه هستی به خداوند واگذار کرد. اسلام با دعوت به اقرار و ایمان به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ با معنای حقیقی آن در تمامی امور، حاکمیت را به خدا بازگرداند و تجاوزگرانی که با قائل شدن این حق برای خویشتن در دنیا به سلطنت خداوند تجاوز می‌نمایند را طرد کرد[۲۱]. براین اساس مقاومت بر توحید بنا می‌شود و امر به مقاومت، امر به اقامه توحید و لوازم آن است؛ اعم از تشکیل حکومت و تعیین استراتژی جهت تحقق حاکمیت خدا و ایفای حقوق انسانی بر اساس مبانی است و بر مبنای آن مبارزه با شرک، بی‌عدالتی، دفع تجاوز، ستمگری و ظلم و دفاع از مظلوم شکل می‌گیرد.
  2. عدالت: یکی از مهم‌ترین مبانی مقاومت بعد از توحید "عدالت" است. برخی اعتقاد و باور به "خدا" در اندیشه را توحید نظری و فردی، و "عدالت اجتماعی" را تجلی خدا در زندگی و توحید اجتماعی می‌دانند[۲۲]. ابن‌عاشور با فطری دانستن عدالت می‌نویسد: "خداوند از ایجاد تا ختم رسالت پیامبران، هدف واحدی را دنبال می‌کرد و آن حفظ نظام این عالم و تأمین مصالح و احوال اهل عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و استقامت نامیده است در نفوس پیروانش آنها را علاقمند می‌کند و به‌سمت عدالت و استقامت می‌کشاند‌"[۲۳]. مطهری "عدالت" را معیار اسلام و منشأ دین و قانون می‌داند؛ بدین‌معنا که عدالت به‌مثابه اصلی است که دین و قانون براساس آن ایجاد می‌گردد و می‌نویسد: "عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد‌، هدف تشریع نبوّت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد‌، و مقیاس سلامت اجتماع است"[۲۴]. جوادی‌آملی می‌نویسد: "نادیده‌انگاشتن قسط و عدل، مخالفت با نظام طبیعی و اهتمام به آن، هماهنگی با نظام هستی است"[۲۵]. عدالت مفهومی مشترک در میان مکتب‌های الهی و بشری است. ازاین‌رو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با جهان‌بینی دینی تعریف نشود‌، همه چیز به‌هم می‌ریزد[۲۶]. قرآن همگان را به عدالت و احسان امر می‌کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۲۷]. پیامبر نیز رسالت خود را اقامه عدالت در جامعه برمی‌شمارد: ﴿وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ[۲۸]. آیات متعدد بیانگر آن است بین توحید‌، عدل و احسان رابطه تکوینی وجود دارد و این رابطه معنایی به‌خاطر جامعیت مفهوم "عدالت" است‌[۲۹]. و از سوی دیگر تنظیم‌کننده روابط و تأمین‌کننده نیازمندی‌های بشری نیز هست. با این بیان "مقاومت" از منظر قرآن، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا تابعی از عدالت است‌، ازاین‌رو همه فعالیت‌های اجتماعی و هرگونه اقدام و برنامه‌ریزی و وضع قوانین در حوزه‌های مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمین‌کننده نیاز‌ها و ایفای حقوق طبیعی انسان‌ها و جوامع انسانی باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی می‌شود.
  3. فطرت: در قرآن کریم و روایات بر وجود فطرت مشترک میان آدمیان تأکید شده است که از حقیقت خود مبدل نخواهد شد: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ[۳۰]. مطابق فرمایش پیامبر اکرم(ص) هر انسانی بر فطرت توحیدی آفریده شده است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۳۱] از فطرت بشر، هم اصول مشترک الهی بر می‌آید و هم اصول مشترک انسانی[۳۲]. ایمان به خدا و نفی شرک و طاغوت و وحدت هدف، نشانه‌های فطرت انسانی است و هرگونه شرک و ستم‌گری و هرگونه اختلاف و تفرقه‌، انحراف از فطرت قلمداد می‌شود‌[۳۳]. انسان به حکم فطرت، عدول از حق، عدالت و انسانیت را، فارغ از اعتقاد به باورهای دینی نمی‌پسندد. تاریخ گواهی می‌دهد در جوامع بشری تلاش برای اقامه عدالت و دست‌یابی به حقوق انسانی از سوی آگاهان جامعه همواره وجود داشته و با ظلم، تجاوز، ستمگری و سلطه به مقابله و مبارزه برخاسته‌اند و برهمین‌اساس است که مطهری انسان‌هایی را که بر اساس فطرت، اهل احسان، جود و عدالت باشند‌، را به خداپرستی فطری تعبیر نموده است و نزد خدا ماْجور می‌داند حتی اگر مشرک باشند‌[۳۴]. همه تمایلات و سنن فطری بشر را می‌توان به‌طور خلاصه استقامت در دعوت به عدل و بازداشتن از ظلم و انحراف از حق بیان داشت که هرانسانی به فطرت سلیم خود آن را عدالت می‌داند‌[۳۵]. براساس رویکرد جهان شمولی اسلام، در قرآن امر به "مقاومت" با تبیین عدالت، آزادی، حقوق طبیعی و کرامت انسان در قرآن مبتنی بر فطرت مشترک انسانی بنا نهاده شده است و برهمین‌اساس تشریع احکام و وضع قوانین و دستورالعمل‌های فردی و اجتماعی بر مبنای فطرت الهی در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
  4. آخرت‌گرایی: یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، حقیقت معاد است که از اعتقاد به توحید ریشه می‌گیرد‌. انسان معتقد به معاد، در همه عرصه‌ها با جهاد و مبارزه و بذل مال و جان تا مرز شهادت[۳۶]، خود را در مسیر اطاعت و برخورداری از نصرت و فلاح و رستگاری حقیقی می‌بیند و به احدی الحسنیین می‌اندیشد[۳۷]. یکی از عمده‌ترین تفاوت حامیان اندیشه‌ها و مکتب‌های مادی و غیرمادی، باور یا عدم باور آنان به معاد و به جهان آخرت است.اعتقاد به معاد، بینش انسان را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند می‌دهد، و همّت او را بلندمرتبه‌تر از آن می‌گرداند که بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی و تضییع حقوق دیگران خشنود گردد و بدان رضایت دهد. حضرت علی(ع) هدف نهایی از خلقت را قیامت می‌داند. «فَإِنَّ الْغَايَةَ، الْقِيَامَةُ»[۳۸]. این اصل در حوزه اندیشه و نظر و عملکرد منشأ اثر است، یکی از آثار اعتقاد به معاد، توجه به عواقب اعمال است که موجب می‌شود انسان به عدالت رفتار کند و آزادی منطبق بر فرمان الهی را در نظر بگیرد و در محدوده حکم خداوند عمل کند و بی‌مبالاتی و بی‌بندوباری که در آخرت موجب عذاب می‌شود، نداشته باشد‌[۳۹]. جوادی‌آملی می‌نویسد: "فراموشی معاد موجب تبه‌کاری و ستمگری فردی و اجتماعی است"‌[۴۰]. اعتقاد به معاد‌، موجب اطاعت‌پذیری از خدا و عامل مقاومت و پایداری در برابر ولایت کافران[۴۱] و موجب استقامت و نصرت الهی[۴۲]، آخرت‌اندیشی و وارستگی مجاهدان[۴۳] و سالم‌سازی اقتصاد[۴۴] می‌گردد. قرآن حیات حقیقی را زندگی اخروی دانسته و در آیه ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[۴۵] به آن اذعان نموده است[۴۶].

اهمیت مقاومت

مقاومت در قرآن

  • آیاتی که در قرآن کریم بر "مقاومت" و "استقامت" دلالت دارند، به چند دسته تقسیم می‌شوند، که هر دسته آن ناظر به مسائل مربوط به خود می‌باشند.
  1. آیاتی که در آنها فرمان و امر به مقاومت آمده است، مانند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا[۴۷] و ﴿فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ[۴۸]، ﴿فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۴۹] و ﴿أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۵۰].
  2. آیاتی که در آنها از آثار مقاومت سخن گفته است: در آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۵۱] و ﴿وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا[۵۲]. مخاطب یک آیه از چهار آیه‌ای که فرمان مقاومت و استقامت داده همه انسان‌ها هستند و این آیه با بیان وحدانیت خدای سبحان، خواهان مقاومت و استقامت بندگان در مسیر حرکت به‌سوی خدا است: ﴿أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۵۳]. اما سه آیه دیگر مشخصاً بعضی از پیامبران را مخاطب قرار داده است. در دو آیه[۵۴] از پیامبر اسلام(ص) خواسته شده است، همان‌گونه که به او فرمان داده شده، مقاومت و استقامت ورزد[۵۵]. در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ... وَلَا تَطْغَوْا[۵۶] به دلالت ایجابی و سلبی مقاومت اشاره و آمده است: مقاومت و استقامت، همان ادای رسالتی است که پیامبر بدان مأمور شده بود و منظور از ﴿وَلَا تَطْغَوْا این است که با کم و زیاد کردن آن؛ از حد مقاومت و استقامت که همان "اسلام" است، خارج نشوید[۵۷]. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: "از نظر قرآن مقاومت پای فشردن در نظر و عمل برطریق مستقیم و گم نکردن هدف است"[۵۸] و نیز ملاک مقاومت در ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ باید اهداف و مبانی باشد نه روش. استقامت در اهداف لازم است نه روش، در روش‌ها آزمون و خطا جاری است[۵۹].

موضوع و هدف مقاومت در قرآن

عرصه های مقاومت

آثار مقاومت

ابعاد مقاومت

  • ابعاد مقاومت با رویکرد اجتماعی در قرآن: در یک نگاه کلی، امر به استقامت در آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...[۷۰] و نیز آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۷۱] و ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۷۲] را می‌توان به‌عنوان اصول، عناصر و استراتژی اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد اجتماعی به‌حساب آورد‌. مقاومت با رویکرد اجتماعی در قرآن، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است. لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، حیات طیبه را فراهم می‌سازد که به اجمال به ابعاد آن پرداخته می‌شود:
  • بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی
  1. اصل مالکیت خدا بر سرنوشت انسان: در جهان‌بینی اسلامی، جهان در مالکیت مطلق خدا است‌. آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۷۳] بیان بعثت رسول است‌[۷۴]. که به پرستش خدا و اجتناب از طاغوت دعوت نموده‌اند؛ چرا که پرستش غیر خدا و اتخاذ ارباب و پذیرش اراده و سلطه دیگران با توحید ناسازگار است و انسان را به شرک مبتلا می‌سازد[۷۵]. سید محمدباقر صدر می‌نویسد: این اصل هرگونه زورگویی و بهره‌کشی و سلطه انسان را بر انسان نابود می‌سازد تا زمانی که "الله" اساس حاکمیت‌ها و نظام اسلامی جلوه‌گاه آن حکومت باشد، خودبه‌خود همه فرمانروایی‌ها و حاکمیت‌های ظالمانه، به‌وسیله این آیین از میان می‌رود‌[۷۶]. به شرطی که انسان در عالم تشریع با اطاعت از خدا در چهارچوب مبانی و سنت‌های الهی عمل کند.
  2. تشکیل حکومت: اقدام مهم پیامبر بعد از دعوت به توحید، تشکیل حکومت بود‌. امام خمینی می‌نویسد: نهاد حکومت در اسلام آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست‌[۷۷]. امام خمینی قیام به تشکیل حکومت را شعبه‌ای از ولایت پیامبر(ص) و امامان(ع) دانسته و می‌نویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت، علم به قوانین و عدالت، به‌پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت دارا است و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود‌، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است‌[۷۸]. و هر ولایتی به‌جز ولایت خدا و جانشینانش، ولایت شیطان و طاغوت است که مؤمن را با هزار پیوند و رابطه، به قدرت طاغوت وابسته می‌سازد‌[۷۹]. اسلام با اصل قرار دادن حاکمیت مطلق خدا، مقام خلافت و جانشینی و امر مدیریت و آبادانی زمین، تأمین متوازن نیازهای مادی و روحی و هر آن چه که برای معاش در زندگی و ادامه حیات نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی تمدن راستین را مهیا و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی را تبیین کند‌[۸۰]. لازمه آن وضع و اجرای قوانین و تشکیل حکومت است‌. از آنجا که حاکمیت از آن خداست و به برگزیدگانش اذن داده و تفویض نموده است‌. در غیبت پیامبران، جانشینان و اوصیای آنها هستند و در غیبت اوصیا، فقهای امت، دین‌شناسان، آگاهان، آن‌کسانی‌که منصب ولایت را و امامت را به ارث بردند‌[۸۱]. که از آن به نظام امامت یاد می‌شود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه قدرت حاکمیت، ناشی از اراده خدا است و زمامداران دستورات خدا را به اجرا در می‌آورند‌[۸۲]. بین ماهیت حکومت‌های الهی با حکومت‌های بشری فاصله‌ای زیاد وجود دارد‌. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد‌، بالطبع حکومت‌های متفاوت با اهداف متفاوت شکل می‌گیرد.
  3. اصل عدالت: در قرآن اقامه عدالت به‌عنوان وظایف اجتماعی مسلمانان مورد تأکید قرار گرفته است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۸۳] و ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى[۸۴]. قرآن کریم اقامه عدالت اجتماعی را در مقیاس با دیگر ارزش‌های فردی و اجتماعی، با ارزش‌تر و آن را به فضیلت تقوا نزدیک‌تر می‌داند. امام خمینی با نفی حکومت‌های غیر عادلانه، برخی راه‌های اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام‌[۸۵]، حذف فاصله طبقاتی، حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی و محرومیت‌زدایی‌[۸۶]، نفی نفوذ سرمایه‌داران در حکومت و مبارزه با زراندوزان و رفاه‌طلبان‌[۸۷]، توجه به عمران و آبادانی‌[۸۸] و تدوین قانون به نفع محرومان جامعه‌[۸۹] می‌داند که تحقق آنها‌، وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن است‌[۹۰]. آیت‌الله خامنه‌ای آرمان‌های ایجابی را اجرای عدالت اجتماعی، ایستادگی در راه پیشرفت و آبادانی مادی و معنوی، پناه‌دادن به مظلوم و مقابله با ظالم می‌داند‌[۹۱]‌. قهراً هدف قرآن از عدالت، نجات محرومان و مستضعفان و نبرد و ستیز با ستم‌پیشگان است. مطهری اقامه عدل و قسط در جامعه را برقراری توحید عملی اجتماعی می‌داند‌[۹۲]. و از عدالت به‌عنوان معیار سلامتی و رضایت اجتماع یاد می‌کند و می‌نویسد: "آن اصلی که می‌تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است"‌[۹۳]. براساس دلالت‌های قرآن کریم‌، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پای‌فشردن بر تمام چیزهایی است که خدا، وجود و تحقق آنها را در زندگی فردی و اجتماعی ضروری می‌شمارد، همچون: کرامت انسان[۹۴]، آزادی[۹۵]، آبادانی زمین[۹۶]، صلح[۹۷] و همزیستی مسالمت‌آمیز[۹۸]، که مسلمانان باید به‌عنوان عبودیت اجتماعی در تحقق این امور تلاش نماید و کلیه قوانین و دستورالعمل‌های اجتماعی باید تابعی از عدالت تکوینی باشد.
  1. نهی از پذیرش ربوبیت غیر خدا و مبارزه با طاغوت‌: از دیدگاه اسلام انسان آزاد آفریده شده است و هیچ‌کس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی سلطه ندارد و سیادت و ربوبیت، ویژه خدا است‌[۱۰۱]. براساس آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۱۰۲] و ﴿وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۱۰۳] حتی آزادی سیاسی و حق اطاعت از نظام‌های سیاسی و نهاد قدرت، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر ربوبیّت تشریعی خدا نباشد. در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظام‌های دیکتاتوری با نظام‌های دموکراسی نیست و همگی ارباب زمینی‌اند که انسان را به رقّیت و عبودیّت خویش می‌خوانند و تنها نظام اسلامی و توحیدی است که می‌تواند بشر را رهانیده و به او آزادی واقعی ببخشد"‌[۱۰۴]. منظور از طاغوت در هر چیزی است که اطاعت آن منافی با ایمان به خدا است‌[۱۰۵]. قرآن ایمان به خدا را مساوی با کفر به طاغوت به حساب آورده است[۱۰۶]. که مسلمانان موظف‌اند از هر نظامی که به‌جای ربوبیت خدا نشسته است، چه حاکم مسلمان داشته باشد و چه غیر مسلمان‌، دوری کنند.
  2. نهی از پذیرش ولایت کفار: در مقاومت سلبی قرآن، برای حفظ استقلال و آزادی اجتماعی مسلمانان، آنان را از پذیرش ولایت کافران نهی کرده است؛ از جمله: در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۰۷] و آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۱۰۸] مسلمانان را از اتحاد و امتزاج با کفار بر حذر داشته است و در ادامه همین آیه با لحن انذار و تهدید می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ[۱۰۹] اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از خدا قرار ندارد‌[۱۱۰]. و در مقابل بر پذیرش ولایت خدا و پیامبر و اولی الامر در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا[۱۱۱] و پیروی از آنان در آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۱۲] تأکید نموده است‌.
  3. عدم اعتماد و برقراری ارتباط صمیمی با کافران و مشرکان: یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن‌، عدم اعتماد و دوستی و روابط نزدیک با جبهه باطل است؛ یعنی مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[۱۱۳]. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث وابستگی می‌گردد و وابستگی به هر شکل آن، چه فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجه‌ای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال مسلمانان ندارد‌[۱۱۴]. در آیات ناظر به نهی از دوستی کفار، تهدید شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه ﴿مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ[۱۱۵] می‌فرماید: "و هر که از شما، آنان را دوست بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ[۱۱۶] فرمود: "خدا شما را از خودش بیم می‌دهد". و در آیه ﴿أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۱۱۷] آیا می‌خواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، (دست خدا را در عذاب به روی خود باز کنید)[۱۱۸]. از ابعاد مقاومت و ایستادگی بر حق، عدم برقراری روابط دوستانه با کفار و مشرکین است که در جبهه مقابل اسلام قرار دارند‌<ref>زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص229-233/ref>.

عوامل مقاومت بخش

موانع مقاومت

زیان های ترک مقاومت (سازش)

الگوهای مقاومت

نمونه های تاریخی مقاومت و سازش

اقدامات دشمن برای شکستن مقاومت

مسئولیتهای مقاومان

آینده مقاومت

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مهریزی، رضا، «واژه‌گزینی و رویکرد بومی تولید علم»، پگاه حوزه، سال۱۳۸۹، ش۲۹۸، ص۲۸‌.
  2. میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۵‌.
  3. زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.
  4. ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.
  6. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.
  7. فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.
  8. رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».
  9. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.
  10. ابن‌عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۷.
  11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴؛ ج۹، ص۳۸؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۱، ص۴۷.
  12. فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵۷.
  13. ابن‌عطیه اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۰.
  14. طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۷، ص۱۳۳.
  15. بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ترجمه رضا مهیار، ص۶۸۰؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.
  16. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص222
  17. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۳.
  19. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
  20. خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۵۲-۵۳؛ خامنه‌ای، سیدعلی، روح توحید، ص۵-۱۲.
  21. سید قطب، نشانه‌های راه، ترجمه: محمود محمودی، ص۴۱-۵۳.
  22. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
  23. ابن‌عاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام‌، ص۸.
  24. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.
  25. جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.
  26. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.
  27. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  28. «و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
  29. طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.
  30. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  31. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.
  32. جوادی‌آملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.
  33. صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲‌.
  34. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.
  35. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.
  36. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  37. ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  38. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۰.
  39. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۱۸۲.
  40. جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۴ (معاد در قرآن)، ص۲۲.
  41. ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  42. ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  43. ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند» سوره نساء، آیه ۷۴.
  44. ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «وای بر کم‌فروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمی‌دانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟ * روزی که مردم نزد پروردگار جهانیان بپا می‌ایستند * نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۱-۷.
  45. «و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  46. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص227
  47. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  48. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن» سوره شوری، آیه ۱۵.
  49. «پس پایداری ورزید و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.
  50. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  51. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.
  52. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم» سوره جن، آیه ۱۶.
  53. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  54. ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲؛ ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
  55. جمعی از نویسندگان، دائرة‌المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۱۵۰.
  56. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن... و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  57. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴.
  58. خامنه‌ای، سیدعلی، خطبه نماز جمعه ۱۴/۳/۱۳۸۹، دسترسی از طریق: http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۹۵۲۴.
  59. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.
  60. «خداوند -که به دادگری ایستاده است- گواهی می‌دهد... * بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۸-۱۹.
  61. زمخشری، جارالله محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۳۴۵.
  62. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن» سوره شوری، آیه ۱۵.
  63. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.
  64. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  65. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند.».. سوره فصلت، آیه ۳۰.
  66. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار!» سوره روم، آیه ۳۰.
  67. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۷-۴۸.
  68. سید قطب، ۱۴۱۲ ق، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۱۹۳۱‌.
  69. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص225
  70. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن.».. سوره هود، آیه ۱۱۲.
  71. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  72. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  73. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  74. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.
  75. ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  76. صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه: اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.
  77. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.
  78. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰‌.
  79. خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.
  80. جوادی‌آملی، عبدالله، ولایت فقیه‌، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۰، ص۵.
  81. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.
  82. هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.
  83. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  84. «دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه ۸.
  85. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.
  86. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.
  87. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.
  88. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج‌۱۰، ص۱۴۴.
  89. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.
  90. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰‌.
  91. خامنه‌ای، سیدعلی‌، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق‌: ۲۵۳۶۳‌=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.
  92. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
  93. مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص۱۱۹.
  94. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲؛ ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  95. ﴿قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «بگو: ای قوم من! در خور یارایی خویش هر چه می‌خواهید انجام دهید من نیز انجام خواهم داد و به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
  96. ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.
  97. ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  98. ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  99. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.
  100. «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  101. صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.
  102. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  103. «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  104. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.
  105. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.
  106. ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  107. «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  108. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  109. «و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  110. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.
  111. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  112. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  113. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  114. مکارم شیرازی، ناصر‌، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.
  115. «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
  116. «و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  117. «آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  118. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.