امانت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۷: خط ۶۷:
#{{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۸۵.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۸۵.</ref>
==امانت در [[تفاسیر]]==
[[شیخ طوسی]] در تبیان فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ}}، فرموده: بنا بر آنکه این اشیاء جماد هستند و [[تکلیف]] بر آنها صحیح نیست، در باب آن اقوالی گفته شده: یکی آنکه مراد، {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ}} {{عربی|و اهل الجبال}} است، و دیگر آنکه در معنا، عظمتِ [[شأن]] امانت و بزرگیِ [[حقّ]] آن را می‌رساند و اینکه در بزرگی [[منزلت]] اگر بر کوه‌ها، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]]، با عظمتی که آنها دارند، عرضه می‌شد و امر آن، به آنها [[تعلیم]] می‌شد، البتّه از [[پذیرفتن]] آن [[خوف]] داشتند. و فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}، فرموده: یعنی انسان به واسطه [[ارتکاب گناهان]] نسبت به خود، بسیار [[ستمکار]] و بسیار [[جاهل]] است به جایگاه امانت و [[کیفری]] که با ارتکاب گناهان [[استحقاق]] آن را می‌یابد. [[ابن‌عباس]] گفته است: معنای امانت، [[طاعت]] برای خدای متعال است و آن را امانت گفته‌اند، چون طاعت قابل سپردن به [[بنده]] است در حالی که او در قبول یا در ردّ بر آن مختار است<ref>تبیان، ج۸، ص۳۳۳.</ref>.
و فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...}}، فرموده: در معنای آن سه قول بیان شده: قول اول که از [[ابن عباس]] و دیگران [[نقل]] شده و بر آن از [[ابی جعفر]]، [[امام باقر]]{{ع}}، و [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، نیز [[روایت]] آمده، این است که هر چیزی که سپرده می‌شود، رد نمودن آن (به صاحبش) لازم است. قول دوم که از [[زید]] بن مسلم و دیگران نقل شده، آن است که مراد از امانت، {{عربی|وُلَاةَ الْأَمْرِ}} هستند و این قول از [[ابی جعفر]] و [[ابی عبدالله]]{{عم}} نیز [[روایت]] شده و فرمودند: [[خدای متعال]] به هر یک از [[ائمه]]{{عم}} امر فرمود که امر را به [[امام]] بعد از خود [[تسلیم]] کنند، و بدین ترتیب، این وجه داخل در قول اول می‌شود؛ زیرا آن (امر [[امامت]]) از جمله چیزهایی است که [[خدای تعالی]] آن را به امانت داده است، و به همین جهت [[ابوجعفر]]، [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إن اداء الصلوة و الزكاة و الصّوم و الحج من الأمانة، و يكون الأمر للآمر باداء الأمانة من الغنائم و الصدقات و غير ذلك مما يتعلق به حق الرعية}}، و قول سوم سخنی است که ابن [[جریح]] در [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است: آیه درباره [[عثمان بن طلحه]] نازل شده و او [[کلیددار]] [[خانه کعبه]] بود که چون [[مکه]] [[فتح]] گردید، خدای متعال به پیامبرش امر فرمود که کلیدهای خانه کعبه را به او باز گرداند<ref>تبیان، ج۳، ص۲۳۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۶۳.</ref>.
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ}}، فرموده: در معنای امانت [[اختلاف]] نمودند، پس بعضی گفته‌اند که امانت آن چیزهایی است که خدای متعال به [[طاعت]] آن امر فرموده و از [[معصیت]] آن [[نهی]] نموده، و گفته‌اند: امانت، همان [[احکام]] و واجباتی است که خدای متعال آن را بر بندگانش [[واجب]] نموده است، و این قول هم از [[ابن عباس]] و دیگران [[نقل]] شده که گفته‌اند: آن، امانت [[مردم]] و وفای به [[عقود]] است<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۳.</ref>.
و [[زمخشری]] در [[تفسیر کشّاف]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ}} فرموده: مراد از امانت، طاعت است؛ زیرا آن (طاعت) لازمه وجود است؛ همان‌گونه که امانت لازمه ادا است، پس امر آن را بزرگ و [[شأن]] آن را [[عظیم]] نمود، و در آن دو وجه است: یکی اینکه این اجرام عظیم، [[آسمان‌ها]]، [[زمین]] و کوه‌ها، [[اطاعت]] امر خدای عزّ و [[علا]] کرده‌اند و همانند آنها، جمادات و اشکال مختلف، اطاعت او را کرده‌اند، اما [[انسان]] آن‌چنان که حال اوست که صحت بر [[طاعات]] داشته و سزاوار طاعات [[اوامر و نواهی]] او باشد؛ زیرا او حیوانی [[عاقل]] و [[صالح]] برای [[تکلیف]] است، اما او این‌چنین نبوده است. دوم آنکه آنچه را به انسان تکلیف نموده، [[عظمت]] آن و سنگینی‌اش، چون بر بزرگترین مخلوق از اجرام که [[خدا]] آن را [[خلق]] کرده، رسید، آنها با وجود [[قوّت]] و شدّتی که داشتند، از حمل آن [[اعراض]] کردند و از آن سر باز زدند و ترسیدند، و انسان با وجود [[ضعف]] [[قدرت]] و [[سستی]] نیرو، آن را پذیرفت و بر خود حمل کرد<ref>کشاف، ج۳، ص۲۷۶-۲۷۷. </ref>.
هم‌چنین فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}، خطاب آن عام است برای هر کس و در هر امانتی، و گفته‌اند: آن در مورد [[عثمان بن طلحة بن عبدالدار]] که کلید دار [[خانه کعبه]] بود، نازل شد، و گفته‌اند: خطاب آن برای [[حاکمان]] است به ادای امانات و [[حکم]] به [[عدل]]<ref>کشاف، ج۱، ص۵۳۵.</ref>.
شُبّر در تفسیرش فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ}}، در معنای امانت فرموده: آن طاعتی است که [[رستگار]] شدن بستگی به آن دارد، پس ادای آن [[واجب]] است؛ هم‌چنان‌که [[ادای امانت]] واجب است، و قوله: {{متن قرآن|عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا}}، آن، به جهت عظمت امانت است، به گونه‌ای که اگر به این استخوان‌ها عرضه می‌شد و برای آنها [[شعور]] و [[آگاهی]] بود، از [[پذیرفتن]] آن خودداری می‌کردند، و قوله: {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا}}؛ یعنی نسبت به خود بسیار [[ستمکار]] است؛ چون آن را ادا ننموده، و قوله: {{متن قرآن|جَهُولًا}}؛ یعنی [[نادان]] بود به عظمت [[شأن]] آن امانت، و یا این که مراد از امانت آنچه است که نسبت به [[طاعت]] طبیعی و اختیاری [[عمومیت]] دارد<ref>تفسیر شبر، ص۸۸۱.</ref>.
همین‌طور فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...}}، گفته: برای هر [[مکلف]] و هر نوع امانت عمومیت دارد و از [[ائمه معصومین]]{{عم}} [[روایت]] است که به هر یک از [[ائمه]] امر شد که “امر” را به [[امام]] بعد از خود [[تسلیم]] نماید، و قوله: {{متن قرآن|وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}؛ یعنی: به [[انصاف]] و [[مساوات]] [[حکومت]] کنید، و قوله: {{متن قرآن|كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}؛ یعنی [[سمیع]] به گفتارهای شما، [[بصیر]] به کارهایتان<ref>تفسیر شبر، ص۲۰۳.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...}}، فرموده: مراد از امانت، [[ولایت الهی]] است، و مراد از عرضه آن به این اشیاء ([[زمین]]، [[آسمان]] و کوه‌ها) اعتبار و اهمیت امانت است در مقایسه با این اشیا، و مراد از حمل آن امانت و سرباز زدن از پذیرشش، وجود [[استعداد]] آن امانت و نیز صلاحیت تلبّس به آن امانت و عدم صلاحیت تلبّس به آن است، و این، معنای قابل قبولی است؛ زیرا منطبق بر [[آیه]] است که [[آسمان‌ها]]، زمین و کوه‌ها بنابر آنچه از [[عظمت]]، شدت و قوت که در آنهاست، معذلک فاقد آن استعدادی‌اند که [[امانت الهی]] در آن حاصل گردد، و مراد از سرباز زدن آنها از حمل آن امانت و [[خوف]] و بیم‌داشتن از آن، همین است و امانت مذکور در آیه که همان [[ولایت]] الهیه و کمال صفت [[عبودیت]] است، به واسطه [[علم]] به [[خدای متعال]] و [[عمل صالح]] که همان [[عدل]] است، حاصل گردد و توصیف به این دو صفت، علم و عدل، موضوعی در برابر [[جهل]] و [[ظلم]] هست: {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}. پس [[انسان]] در حدّ خودش و بر حسب طبیعتش، [[ظلوم]] و جهول بوده و این، مصحّحِ حمل امانت الهیه بر او گردیده است<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>.
هم‌چنین فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ...}}، فرموده: مراد از امانات، [[عمومیت]] امانت است؛ اعم از امانت [[مالی]] و غیر آن از [[معنویات]]، مانند: [[علوم]] و [[معارف]] حقه‌ای که [[حق]] آن این است که حاملان آن، آنها را به اهلش از [[مردم]] برسانند، و آنچه به معنای ادای امانات و [[عدالت]] در [[حکم]] است، بنا بر آنچه [[سیاق آیه]] بدان [[قضاوت]] دارد، و از ظاهر لفظ امانت و حکم [[عدول]] نمی‌شود، و متبادر در مرحله [[تشریع]] از مضمون [[آیه]]، [[وجوب]] رد امانت [[مالی]] به صاحب آن، [[عدل]] [[قاضی]] و عدالت آن کسی است که در مورد قضاوت [[شرعی]] حکم می‌کند<ref>المیزان، ج۴، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref>.
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ...}}، ضمن بیان اقوال [[مفسرین]] در مقصود از امانت، و بعد از تحلیلی که از [[استعداد]] فوق‌العاده [[انسان]]، در پاسخی جامع آورده: [[امانت الهی]]، همان قابلیت [[تکامل]] به صورت نامحدود آمیخته با [[اراده]] و [[اختیار]]، رسیدن به [[مقام]] [[انسان کامل]] و [[بنده]] خاص [[خدا]] و [[پذیرش ولایت]] الهیه است.
بعد با تعبیر دیگر از این امانت یاد کرده و فرموده: امانت الهی همان [[تعهد]] و قبول [[مسئولیت]] است.
در خصوص [[روایات]] در این باب آورده: اما اینکه در روایات متعددی که از طرق [[اهل بیت]]{{عم}} رسیده، این امانت الهی به قبول [[ولایت]] [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} و فرزندش [[تفسیر]] شده، به خاطر آن است که [[ولایت پیامبران]] و [[امامان]]، شعاعی نیرومند از آن ولایت کلیه الهیه است و رسیدن به [[مقام عبودیت]] و طی طریق تکامل جز با قبول ولایت [[اولیاء الله]] امکان‌پذیر نیست<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۵۳-۴۵۵. </ref>.
همچنین در تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}، فرموده: این دو [[قانون]] مهم [[اسلامی]]: [[حفظ امانت]] و عدالت در [[حکومت]]، زیربنای یک [[جامعه]] سالم [[انسانی]] است و هیچ جامعه‌ای، خواه مادی یا [[الهی]]، بدون اجرای این دو اصل سامان نمی‌یابد. اصل اول می‌گوید: [[اموال]]، [[ثروت‌ها]]، پست‌ها، مسئولیت‌های سرمایه‌های انسانی، [[فرهنگ‌ها]] و میراث‌های [[تاریخی]] همه امانت‌های الهی است که به دست افراد مختلف در [[اجتماع]] سپرده می‌شود، و همه موظفند که در [[حفظ]] این امانات و تسلیم‌کردن آن به صاحبان اصلی آن بکوشند، و به هیچ‌وجه در این [[امانت‌ها]] [[خیانت]] نشود. از طرفی، همیشه در اجتماعات، برخوردها، تضادها و اصطکاک [[منافع]] وجود دارد که باید با [[حکومت عادلانه]] حل و فصل شود تا هرگونه [[تبعیض]] و امتیاز نابجا و [[ظلم و ستم]] از [[جامعه]] برچیده شود. همان‌طور که در بالا گفته شد، امانت منحصر به اموالی که [[مردم]] به یکدیگر می‌سپارند، نیست، بلکه [[دانشمندان]] نیز در جامعه امانتدارانی هستند که موظفند حقایق را [[کتمان]] نکنند، حتی [[فرزندان]] [[انسان]]، امانت‌های [[الهی]] هستند که اگر در [[تعلیم و تربیت]] آنان کوتاهی شود، خیانت در امانت شده، و از آن بالاتر، وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که [[خدا]] به او داده است، امانت پروردگارند که انسان موظف است در [[حفظ]] آنها بکوشد؛ در حفظ [[سلامت جسم]]، [[سلامت روح]]، نیروی سرشار [[جوانی]] و [[فکر]] و [[اندیشه]] کوتاهی نکند، و لذا نمی‌تواند دست به انتحار و یا ضرر به خویشتن بزند، حتی از بعضی از [[احادیث اسلامی]] استفاده می‌شود که [[علوم]]، [[اسرار]] و [[ودایع امامت]] که هر امامی باید به [[امام]] بعد بسپارد، در [[آیه]] فوق داخل است. قابل توجه این که در آیه فوق، “مسأله ادای امانت” بر “عدالت” مقدّم داشته شده. این موضوع شاید به خاطر آن است که مسأله [[عدالت]] در [[داوری]]، همیشه در برابر خیانت لازم می‌شود؛ زیرا اصل و اساس این است که همه مردم [[امین]] باشند، ولی اگر فرد یا افرادی از این اصل [[منحرف]] شدند، نوبت به عدالت می‌رسد که آنها را به [[وظیفه]] خود آشنا سازند<ref>تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref>.
جویباری در [[تفسیر]] بصائر قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ}} را با استناد به آیه ۵۷ [[سوره]] [[مؤمن]]: {{متن قرآن|لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«به یقین آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره غافر، آیه ۵۷.</ref>، و [[آیات]] ۲۷، ۲۸ [[سوره نازعات]]: {{متن قرآن|أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا}}<ref>«آیا آفرینش شما سخت‌تر است یا آسمان که آن را بنا نهاد؟ * بام آن را برافراخت و آن را سامان بخشید» سوره نازعات، آیه ۲۷-۲۸.</ref>، [[تفسیر]] فرموده: ما [[امامت]] و [[خلافت کبری]] و [[ولایت]] الهیه را که [[دین حق]] به وسیله آن از لحاظ [[علم]] و عمل به کمال می‌رسد، بر [[آسمان‌ها]]، [[زمین]] و کوه‌ها با آن بزرگی [[جرم]]، [[عظمت]] [[نقل]] و شدتشان، عرضه نمودیم.
همین‌طور قوله: {{متن قرآن|فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا}} را با استناد به [[آیات]] ۲ تا ۵ [[سوره شوری]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ... * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ}}<ref>«بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳-۵</ref>، و ۲۱ [[سوره حشر]]: {{متن قرآن|لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ}}<ref>«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.</ref>، و ۳۱ [[سوره رعد]]: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ}}<ref>«و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد» سوره رعد، آیه ۳۱.</ref>، به [[زبان عربی]] تفسیر نموده که ترجمه آن چنین است: پس به واسطه فقدان [[استعداد]] حمل و عدم صلاحیت و [[لیاقت]] برای آن، از حمل آن امانت خودداری نمودند و از آن ترسیدند. پس خودداری آنها از حمل آن امانت، به سبب عدم مقتضی در آنها بود نه به جهت سرپیچی‌شان؛ پس خودداری آنها، از لحاظ [[تکوین]] و به سبب عدم استعداد برای حمل امانت بود؛ پس قضیه سالبه منتفی به انتفای موضوع خود است. (به عبارتی) [[اعلان]] این مطلب است که: [[انسان]] [[آمادگی]] و استعداد حمل امانت را دارد که آن، [[کمال دین]] [[حق]] و به کمال‌رسیدن [[اجتماع بشری]] و [[سعادت]] در دو دنیاست، و هر چه ماسوای او باشد، در وسعت او نخواهد بود. از این مطلب چنین بر می‌آید که [[کرامت]] و [[شرف]] این [[انسان]]، او را لایق چنین امانتی نموده است، مانند [[شرافت]] وجود بر عدم؛ به اینکه ما سوای او نسبت به این امر، مانند اعدام‌اند، و انسان هم‌چون وجود، لایق آن است؛ همان‌طور که انسان کلی، نسبت به غیرش [[امین]] است. این امانت یکی از دو چیز ثقیل است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} آنها را بر ما گذاشت که (اینک ما) ناگریز به [[حفظ]] و [[ادای حق]] آن و رد نمودنش به اهلش هستیم، و فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ}} هم فرموده: و حمل این امانت، با آن سنگینی و [[عظمت]]، توسط انسان، با وجود کوچکی جثه و [[ضعف]] جسمی‌اش، به واسطه [[استعداد]] و صلاحیت او برای حمل این امانت است و اینکه او [[حق]] امانت را به وجه آن ادا می‌نماید، و لکن او [[خیانت]] کرد، و آن را از صاحبش [[غصب]] نمود و آن را به کسی که [[استحقاق]] آن را داشت و لایقش بود، رد نکرد: {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}، {{متن قرآن|ظَلُومًا}}، بر صاحب امانت به [[غضب]]، و بر نفس خودش به [[عذاب]]، و بر [[جامعه بشری]] به سد شدن در به کمال‌رسیدن [[دینی]] آنان و به سعادت دو [[دنیا]] نایل‌شدن ایشان، {{متن قرآن|جَهُولًا}} به مکان موقعیت امانت، پس حمل کرده آن را در حالی‌که لایقش نبود. بنابراین [[وصف]] به [[ظلم]] و [[جهل]]، لایق کسی است که به امانت خیانت کرد و در حق آن کوتاهی نمود، نه کسی که آن را بر خود حمل نمود و [[امانتداری]] کرد و حق آن را ادا نمود<ref>بصائر، ج۳۲، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۸۸-۱۹۵.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث امانت است. "امانت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امانت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

امانت حفظ حقوق مالی و غیر مالی دیگران[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  1. امانت مالکی و آن در موردی است که مالی با اذن مالک در اختیار غیر قرار گیرد و سبب آن یا عقدی است که امانت موضوع اصلی آن است؛ مانند ودیعه یا عقدی است که امانت در ضمن آن مطرح است؛ مانند اجاره، عاریه، مضاربه و مانند آن[۱۰][۱۱].
  2. امانت شرعی و آن مالی است که به اذن شارع در اختیار غیر مالک قرار می‌گیرد و او شرعاً مکلف به حفظ آن است؛ مانند اینکه باد لباس کسی را در خانه غیر مالکش بیندازد[۱۲].
  • ودیعه نیز به معنای امانت است؛ لکن تفاوت آن با امانت در این است که امانت عام بوده و به مواردی که مالی با قصد یا بدون قصد در اختیار دیگری قرار می‌گیرد اطلاق می‌شود؛ اما ودیعه خاص است و تنها امانتهایی را که با قصد و انشا در اختیار کسی قرار داده شود شامل است[۱۳]، افزون بر این، ودیعه عقدی است که نیاز به ایجاب و قبول دارد و در متعاقدین شرایط عامه تکلیف شرط است[۱۴]، برخلاف امانت که در همه موارد آن این امور لازم نیست.

امانت در قرآن

  • این موضوع در قرآن با واژه‌های مختلفی آمده است؛ مانند:
  • "امانت" که ۶ بار استعمال شده ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ [۱۵].
  • "امین" که ۱۲ بار به‌کار رفته ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ [۱۶]
  • "حَفیظ" یک‌ بار ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ [۱۷]،
  • "حافظون" دو بار ﴿أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [۱۸]؛ ﴿فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [۱۹]،
  • "حافِظات للغَیب" یک بار ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَالَّلاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا[۲۰]
  • و افعال "امن" و مشتقات آن ۶ بار ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ [۲۱]؛ ﴿قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ [۲۲]؛ ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۲۳] به‌کار رفته است[۲۴].

اهمیت و جایگاه امانت

انواع امانت

  • امانت‌هایی که به دیگری سپرده می‌شود از جهت صاحب امانت دو قسم است[۳۸]:

امانتهای الهی

امانت‌های مردم

احکام امانت

  1. وجوب حفظ و بازگرداندن امانت: [۸۱]: قرآن در آیه ۵۸ سوره نساء انسان‌ها را به ردّ امانت به صاحبانشان فرمان داده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا [۸۲] و در آیه‌ای دیگر می‌گوید: اگر برخی از شما چیزی را به امانت نزد شما سپرد امانت گیرنده باید آن را به صاحبش باز گرداند: ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ [۸۳] آیات فوق افزون بر دلالت بر وجوب ردّ امانت، بر حفظ و عدم وارد کردن نقص و عیبی به آن[۸۴] از باب مقدمه واجب نیز دلالت دارد، زیرا تا امانت حفظ نشود بازگرداندن آن ممکن نیست[۸۵]؛ همچنین آیات فوق عام بوده و همه امانتها اعم از مادی و معنوی و تمام افراد اعم از مسلمان یا کافر و نیکوکار یا فاسق را شامل است و روایات اسلامی نیز بر ادای امانت به صاحب آن هرچند فاسق یا قاتل اهل ‌بیت(ع) باشد، تأکید کرده است[۸۶][۸۷].
  2. حرمت خیانت در امانت: [۸۸]خیانت در امانت دیگران به هر صورتی حرام است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ [۸۹] جمله ﴿وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ عطف به جملات پیشین بوده و مقصود ﴿وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ است؛ یعنی در امانتهای خدا و رسول و نیز امانتهای خودتان خیانت نورزید[۹۰] قول دیگر این است که "لا" در تقدیر نبوده و این جمله جواب جمله ﴿لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ است و معنای آیه چنین می‌شود که به امانتهای خدا و رسول او خیانت نورزید که در این صورت در امانت‌های خودتان خیانت ورزیده‌اید[۹۱]، زیرا امانت خدا و رسول که همان اسرار پیامبر باشد امانت مسلمانان نیز شمرده می‌شود. قرآن در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز خیانت گروهی از اهل کتاب "یهود" در امانتهای غیر همکیشان خود را طرح و آنان را بدین جهت نکوهش کرده است: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۹۲] از مذمت یهود از سوی خدا به سبب این عمل آنان برمی‌آید که خیانت در امانت از دیدگاه شرایع الهی عملی ناروا و ناپسند است[۹۳].
  3. عدم ضمان امین: [۹۴] اگر امانت بدون تفریط و تعدی تلف یا نقصی بر آن وارد شود امانت گیرنده ضامن نیست: ﴿مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ [۹۵][۹۶]؛ اما در صورت تعدی یا کوتاهی، شخص ضامن است[۹۷]. برخی با استناد به آیه فوق گفته‌اند: ضامن نبودن امین تنها در امانتهایی است که امانت‌گیرنده نسبت به صاحب امانت محسن و نیکوکار شمرده می‌شود؛ اما در امانتهایی که وی به نفع خودش در امانت تصرف می‌کند، مانند عاریه یا اجاره، شخص محسن شمرده نشده و ضامن خواهد بود[۹۸][۹۹].
  4. تقاص از امانت: [۱۰۰] بدهکاری که از دادن حق دیگری امتناع میورزد و مالی در نزد صاحب حق به امانت گذارده آیا صاحب حق می‌تواند حق خویش را از امانت تقاص کند یا نه؟ برخی از فقیهان با استناد به آیه ۱۲۶ سوره نحل که مقابله به مثل را جایز شمرده: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ [۱۰۱] این عمل را جایز شمرده‌اند[۱۰۲]اما بسیاری از فقیهان امامیه[۱۰۳] و اهل سنت[۱۰۴] آن را ممنوع می‌دانند. در روایات پرشماری از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این عمل خیانت در امانت شمرده شده و مسلمانان از ارتکاب آن منع گردیده‌اند[۱۰۵][۱۰۶].

آثار و ثمرات امانتداری

  1. اعتماد دیگران: [۱۰۷] امانتداری عامل جلب اعتماد دیگران و سپردن کارها و مسئولیتها به شخص امین است، بر همین اساس دختران شعیب یکی از علل گزینش موسی برای عهده‌داری کارهای آنان را امانتداری او برشمردند: ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ [۱۰۸] حضرت یوسف(ع) نیز هنگام پذیرش مسئولیت خزانه‌داری عزیز مصر امانتداری خویش را مطرح کرد و بدین جهت خود را شایسته پذیرش این مسئولیت دانست: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ [۱۰۹]، چنان‌که مأمور آوردن تخت بلقیس نیز امانتداری خود را دلیل بر شایستگی خود برای انجام این مسئولیت برشمرد: ﴿قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ [۱۱۰] از این آیه فهمیده می‌شود که امانتداری از ملاکهای سپردن مسئولیتها در نزد سلیمان بوده است[۱۱۱].
  2. محبت الهی: [۱۱۲] قرآن در آیات ۷۵ سوره آل‌عمران از امانتداری برخی از اهل کتاب یاد کرده سپس آن دسته از کسانی را که امانتدار بوده و به عهد خود وفا می‌کنند جزو پرهیزکاران و محبوب خداوند برشمرده است: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۱۱۳][۱۱۴].
  3. فلاح و رستگاری: [۱۱۵] مؤمنان امانتدار و پایبند به عهد خود با دیگران رستگارند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ [۱۱۶][۱۱۷].
  4. پاداش دنیوی و اخروی: [۱۱۸] امانتداران هم در دنیا و هم در آخرت از پاداش الهی برخوردارند. از جمله پاداشهای دنیوی می‌تواند همان اعتماد دیگران و سپردن امور به دست آنان باشد، چنان‌که قرآن از امانتداری یوسف و سپردن امور به آن حضرت و بهره‌مندی وی از نعمت‌های دنیوی سخن به میان آورده و در ادامه آن را پاداش نیکوکاران دانسته است: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ [۱۱۹] سپس قرآن پاداش اخروی این افراد را وراثت بهشت و جاویدان بودن در آن دانسته است که بسیار بهتر و بالاتر از پاداش دنیوی است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ[۱۲۰][۱۲۱].

تنظیم آیات امانت به ترتیب مصحفی‌شان

  1. ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۲۲].
  2. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا[۱۲۳].[۱۲۴]

امانت در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ، فرموده: بنا بر آنکه این اشیاء جماد هستند و تکلیف بر آنها صحیح نیست، در باب آن اقوالی گفته شده: یکی آنکه مراد، ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ و اهل الجبال است، و دیگر آنکه در معنا، عظمتِ شأن امانت و بزرگیِ حقّ آن را می‌رساند و اینکه در بزرگی منزلت اگر بر کوه‌ها، آسمان‌ها و زمین، با عظمتی که آنها دارند، عرضه می‌شد و امر آن، به آنها تعلیم می‌شد، البتّه از پذیرفتن آن خوف داشتند. و فی قوله: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا، فرموده: یعنی انسان به واسطه ارتکاب گناهان نسبت به خود، بسیار ستمکار و بسیار جاهل است به جایگاه امانت و کیفری که با ارتکاب گناهان استحقاق آن را می‌یابد. ابن‌عباس گفته است: معنای امانت، طاعت برای خدای متعال است و آن را امانت گفته‌اند، چون طاعت قابل سپردن به بنده است در حالی که او در قبول یا در ردّ بر آن مختار است[۱۲۵]. و فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...، فرموده: در معنای آن سه قول بیان شده: قول اول که از ابن عباس و دیگران نقل شده و بر آن از ابی جعفر، امام باقر(ع)، و ابی عبدالله، امام صادق(ع)، نیز روایت آمده، این است که هر چیزی که سپرده می‌شود، رد نمودن آن (به صاحبش) لازم است. قول دوم که از زید بن مسلم و دیگران نقل شده، آن است که مراد از امانت، وُلَاةَ الْأَمْرِ هستند و این قول از ابی جعفر و ابی عبدالله(ع) نیز روایت شده و فرمودند: خدای متعال به هر یک از ائمه(ع) امر فرمود که امر را به امام بعد از خود تسلیم کنند، و بدین ترتیب، این وجه داخل در قول اول می‌شود؛ زیرا آن (امر امامت) از جمله چیزهایی است که خدای تعالی آن را به امانت داده است، و به همین جهت ابوجعفر، امام صادق(ع) فرمود: «إن اداء الصلوة و الزكاة و الصّوم و الحج من الأمانة، و يكون الأمر للآمر باداء الأمانة من الغنائم و الصدقات و غير ذلك مما يتعلق به حق الرعية»، و قول سوم سخنی است که ابن جریح در شأن نزول آیه گفته است: آیه درباره عثمان بن طلحه نازل شده و او کلیددار خانه کعبه بود که چون مکه فتح گردید، خدای متعال به پیامبرش امر فرمود که کلیدهای خانه کعبه را به او باز گرداند[۱۲۶].

طبرسی در مجمع البیان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ، فرموده: در معنای امانت اختلاف نمودند، پس بعضی گفته‌اند که امانت آن چیزهایی است که خدای متعال به طاعت آن امر فرموده و از معصیت آن نهی نموده، و گفته‌اند: امانت، همان احکام و واجباتی است که خدای متعال آن را بر بندگانش واجب نموده است، و این قول هم از ابن عباس و دیگران نقل شده که گفته‌اند: آن، امانت مردم و وفای به عقود است[۱۲۷]. و زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ فرموده: مراد از امانت، طاعت است؛ زیرا آن (طاعت) لازمه وجود است؛ همان‌گونه که امانت لازمه ادا است، پس امر آن را بزرگ و شأن آن را عظیم نمود، و در آن دو وجه است: یکی اینکه این اجرام عظیم، آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها، اطاعت امر خدای عزّ و علا کرده‌اند و همانند آنها، جمادات و اشکال مختلف، اطاعت او را کرده‌اند، اما انسان آن‌چنان که حال اوست که صحت بر طاعات داشته و سزاوار طاعات اوامر و نواهی او باشد؛ زیرا او حیوانی عاقل و صالح برای تکلیف است، اما او این‌چنین نبوده است. دوم آنکه آنچه را به انسان تکلیف نموده، عظمت آن و سنگینی‌اش، چون بر بزرگترین مخلوق از اجرام که خدا آن را خلق کرده، رسید، آنها با وجود قوّت و شدّتی که داشتند، از حمل آن اعراض کردند و از آن سر باز زدند و ترسیدند، و انسان با وجود ضعف قدرت و سستی نیرو، آن را پذیرفت و بر خود حمل کرد[۱۲۸].

هم‌چنین فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا، خطاب آن عام است برای هر کس و در هر امانتی، و گفته‌اند: آن در مورد عثمان بن طلحة بن عبدالدار که کلید دار خانه کعبه بود، نازل شد، و گفته‌اند: خطاب آن برای حاکمان است به ادای امانات و حکم به عدل[۱۲۹]. شُبّر در تفسیرش فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ، در معنای امانت فرموده: آن طاعتی است که رستگار شدن بستگی به آن دارد، پس ادای آن واجب است؛ هم‌چنان‌که ادای امانت واجب است، و قوله: ﴿عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا، آن، به جهت عظمت امانت است، به گونه‌ای که اگر به این استخوان‌ها عرضه می‌شد و برای آنها شعور و آگاهی بود، از پذیرفتن آن خودداری می‌کردند، و قوله: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا؛ یعنی نسبت به خود بسیار ستمکار است؛ چون آن را ادا ننموده، و قوله: ﴿جَهُولًا؛ یعنی نادان بود به عظمت شأن آن امانت، و یا این که مراد از امانت آنچه است که نسبت به طاعت طبیعی و اختیاری عمومیت دارد[۱۳۰].

همین‌طور فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...، گفته: برای هر مکلف و هر نوع امانت عمومیت دارد و از ائمه معصومین(ع) روایت است که به هر یک از ائمه امر شد که “امر” را به امام بعد از خود تسلیم نماید، و قوله: ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ؛ یعنی: به انصاف و مساوات حکومت کنید، و قوله: ﴿كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا؛ یعنی سمیع به گفتارهای شما، بصیر به کارهایتان[۱۳۱]. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...، فرموده: مراد از امانت، ولایت الهی است، و مراد از عرضه آن به این اشیاء (زمین، آسمان و کوه‌ها) اعتبار و اهمیت امانت است در مقایسه با این اشیا، و مراد از حمل آن امانت و سرباز زدن از پذیرشش، وجود استعداد آن امانت و نیز صلاحیت تلبّس به آن امانت و عدم صلاحیت تلبّس به آن است، و این، معنای قابل قبولی است؛ زیرا منطبق بر آیه است که آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها بنابر آنچه از عظمت، شدت و قوت که در آنهاست، معذلک فاقد آن استعدادی‌اند که امانت الهی در آن حاصل گردد، و مراد از سرباز زدن آنها از حمل آن امانت و خوف و بیم‌داشتن از آن، همین است و امانت مذکور در آیه که همان ولایت الهیه و کمال صفت عبودیت است، به واسطه علم به خدای متعال و عمل صالح که همان عدل است، حاصل گردد و توصیف به این دو صفت، علم و عدل، موضوعی در برابر جهل و ظلم هست: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. پس انسان در حدّ خودش و بر حسب طبیعتش، ظلوم و جهول بوده و این، مصحّحِ حمل امانت الهیه بر او گردیده است[۱۳۲].

هم‌چنین فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ...، فرموده: مراد از امانات، عمومیت امانت است؛ اعم از امانت مالی و غیر آن از معنویات، مانند: علوم و معارف حقه‌ای که حق آن این است که حاملان آن، آنها را به اهلش از مردم برسانند، و آنچه به معنای ادای امانات و عدالت در حکم است، بنا بر آنچه سیاق آیه بدان قضاوت دارد، و از ظاهر لفظ امانت و حکم عدول نمی‌شود، و متبادر در مرحله تشریع از مضمون آیه، وجوب رد امانت مالی به صاحب آن، عدل قاضی و عدالت آن کسی است که در مورد قضاوت شرعی حکم می‌کند[۱۳۳]. در تفسیر نمونه فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ...، ضمن بیان اقوال مفسرین در مقصود از امانت، و بعد از تحلیلی که از استعداد فوق‌العاده انسان، در پاسخی جامع آورده: امانت الهی، همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود آمیخته با اراده و اختیار، رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.

بعد با تعبیر دیگر از این امانت یاد کرده و فرموده: امانت الهی همان تعهد و قبول مسئولیت است. در خصوص روایات در این باب آورده: اما اینکه در روایات متعددی که از طرق اهل بیت(ع) رسیده، این امانت الهی به قبول ولایت امیرمؤمنان، علی(ع) و فرزندش تفسیر شده، به خاطر آن است که ولایت پیامبران و امامان، شعاعی نیرومند از آن ولایت کلیه الهیه است و رسیدن به مقام عبودیت و طی طریق تکامل جز با قبول ولایت اولیاء الله امکان‌پذیر نیست[۱۳۴].

همچنین در تفسیر قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ، فرموده: این دو قانون مهم اسلامی: حفظ امانت و عدالت در حکومت، زیربنای یک جامعه سالم انسانی است و هیچ جامعه‌ای، خواه مادی یا الهی، بدون اجرای این دو اصل سامان نمی‌یابد. اصل اول می‌گوید: اموال، ثروت‌ها، پست‌ها، مسئولیت‌های سرمایه‌های انسانی، فرهنگ‌ها و میراث‌های تاریخی همه امانت‌های الهی است که به دست افراد مختلف در اجتماع سپرده می‌شود، و همه موظفند که در حفظ این امانات و تسلیم‌کردن آن به صاحبان اصلی آن بکوشند، و به هیچ‌وجه در این امانت‌ها خیانت نشود. از طرفی، همیشه در اجتماعات، برخوردها، تضادها و اصطکاک منافع وجود دارد که باید با حکومت عادلانه حل و فصل شود تا هرگونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود. همان‌طور که در بالا گفته شد، امانت منحصر به اموالی که مردم به یکدیگر می‌سپارند، نیست، بلکه دانشمندان نیز در جامعه امانتدارانی هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند، حتی فرزندان انسان، امانت‌های الهی هستند که اگر در تعلیم و تربیت آنان کوتاهی شود، خیانت در امانت شده، و از آن بالاتر، وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که خدا به او داده است، امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد؛ در حفظ سلامت جسم، سلامت روح، نیروی سرشار جوانی و فکر و اندیشه کوتاهی نکند، و لذا نمی‌تواند دست به انتحار و یا ضرر به خویشتن بزند، حتی از بعضی از احادیث اسلامی استفاده می‌شود که علوم، اسرار و ودایع امامت که هر امامی باید به امام بعد بسپارد، در آیه فوق داخل است. قابل توجه این که در آیه فوق، “مسأله ادای امانت” بر “عدالت” مقدّم داشته شده. این موضوع شاید به خاطر آن است که مسأله عدالت در داوری، همیشه در برابر خیانت لازم می‌شود؛ زیرا اصل و اساس این است که همه مردم امین باشند، ولی اگر فرد یا افرادی از این اصل منحرف شدند، نوبت به عدالت می‌رسد که آنها را به وظیفه خود آشنا سازند[۱۳۵].

جویباری در تفسیر بصائر قوله تعالی: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ را با استناد به آیه ۵۷ سوره مؤمن: ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۳۶]، و آیات ۲۷، ۲۸ سوره نازعات: ﴿أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا[۱۳۷]، تفسیر فرموده: ما امامت و خلافت کبری و ولایت الهیه را که دین حق به وسیله آن از لحاظ علم و عمل به کمال می‌رسد، بر آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها با آن بزرگی جرم، عظمت نقل و شدتشان، عرضه نمودیم.

همین‌طور قوله: ﴿فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا را با استناد به آیات ۲ تا ۵ سوره شوری: ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ... * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ[۱۳۸]، و ۲۱ سوره حشر: ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ[۱۳۹]، و ۳۱ سوره رعد: ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ[۱۴۰]، به زبان عربی تفسیر نموده که ترجمه آن چنین است: پس به واسطه فقدان استعداد حمل و عدم صلاحیت و لیاقت برای آن، از حمل آن امانت خودداری نمودند و از آن ترسیدند. پس خودداری آنها از حمل آن امانت، به سبب عدم مقتضی در آنها بود نه به جهت سرپیچی‌شان؛ پس خودداری آنها، از لحاظ تکوین و به سبب عدم استعداد برای حمل امانت بود؛ پس قضیه سالبه منتفی به انتفای موضوع خود است. (به عبارتی) اعلان این مطلب است که: انسان آمادگی و استعداد حمل امانت را دارد که آن، کمال دین حق و به کمال‌رسیدن اجتماع بشری و سعادت در دو دنیاست، و هر چه ماسوای او باشد، در وسعت او نخواهد بود. از این مطلب چنین بر می‌آید که کرامت و شرف این انسان، او را لایق چنین امانتی نموده است، مانند شرافت وجود بر عدم؛ به اینکه ما سوای او نسبت به این امر، مانند اعدام‌اند، و انسان هم‌چون وجود، لایق آن است؛ همان‌طور که انسان کلی، نسبت به غیرش امین است. این امانت یکی از دو چیز ثقیل است که پیامبر خدا(ص) آنها را بر ما گذاشت که (اینک ما) ناگریز به حفظ و ادای حق آن و رد نمودنش به اهلش هستیم، و فی قوله تعالی: ﴿وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ هم فرموده: و حمل این امانت، با آن سنگینی و عظمت، توسط انسان، با وجود کوچکی جثه و ضعف جسمی‌اش، به واسطه استعداد و صلاحیت او برای حمل این امانت است و اینکه او حق امانت را به وجه آن ادا می‌نماید، و لکن او خیانت کرد، و آن را از صاحبش غصب نمود و آن را به کسی که استحقاق آن را داشت و لایقش بود، رد نکرد: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا، ﴿ظَلُومًا، بر صاحب امانت به غضب، و بر نفس خودش به عذاب، و بر جامعه بشری به سد شدن در به کمال‌رسیدن دینی آنان و به سعادت دو دنیا نایل‌شدن ایشان، ﴿جَهُولًا به مکان موقعیت امانت، پس حمل کرده آن را در حالی‌که لایقش نبود. بنابراین وصف به ظلم و جهل، لایق کسی است که به امانت خیانت کرد و در حق آن کوتاهی نمود، نه کسی که آن را بر خود حمل نمود و امانتداری کرد و حق آن را ادا نمود[۱۴۱].[۱۴۲]

منابع

  1. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴
  2. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن

پانویس

  1. عبداللهی، حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  2. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۲۳، «امن»؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۸۴۱.
  3. التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
  4. المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
  5. التحریر والتنویر، ج ۸، ص ۲۰۳.
  6. مفردات، ص ۹۰؛ التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
  7. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.
  8. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  9. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  10. الروضة‌البهیه، ج۴، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶؛ کنزالعرفان، ج۲، ص ۷۶؛ مصطلحات الفقه، ص ۸۷.
  11. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  12. الروضة‌البهيه، ج۴، ص۲۳۶؛ كنزالعرفان، ج۲، ص۷۶.
  13. التعريفات، ص ۳۲۵.
  14. مصطلحات الفقه، ص ۵۵۵.
  15. و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بی‌گمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
  16. پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۸.
  17. یوسف گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
  18. فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه: ۱۲.
  19. و چون کالای خود را گشودند دریافتند که سرمایه‌شان را به آنان بازگردانده‌اند گفتند: ای پدر! (بیش از این) چه می‌خواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما باز گردانده‌اند و (بگذار برویم) برای خانواده خود غلّه بیاوریم و برادرمان را نگه می‌داریم و یک بار شتر هم می‌افزاییم، این (که آورده‌ایم) پیمانه‌ای اندک است؛ سوره یوسف، آیه: ۶۵.
  20. مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است؛ سوره نساء، آیه: ۳۴.
  21. و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بی‌گمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
  22. گفت: آیا شما را بر او جز همان‌گونه امین می‌توانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟ پس خداوند بهترین نگهبان و او بخشاینده‌ترین بخشایندگان است؛ سوره یوسف، آیه: ۶۴.
  23. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
  24. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  25. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه: ۵۸.
  26. تحف العقول، ص ۱۷۵؛ مستدرك الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۷۲.
  27. الکافی، ج ۵، ص ۱۳۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۰.
  28. الامالی، ص ۳۱۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۶.
  29. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۰۱؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۶۶.
  30. که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
  31. من برای شما پیامبری امینم؛ سوره شعراء، آیه: ۱۰۷.
  32. و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۸.
  33. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵ - ۷۶.
  34. وسائل‌الشیعه، ج۱۹، ص۶۸؛ الاختصاص، ص ۲۲۹.
  35. جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶ـ۶۹؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.
  36. التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۳؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۲.
  37. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  38. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  39. ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی‌آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
  40. جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶ـ۶۹؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.
  41. التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۳؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۲.
  42. بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۳؛ البرهان، ج ۴، ص۴۹۹ ـ ۵۰۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳ ـ ۳۱۴.
  43. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  44. مجمع البیان، ج ۸،ص ۵۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵.
  45. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۹.
  46. بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
  47. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵.
  48. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۵۸۶.
  49. که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
  50. من برای شما پیامبری امینم؛ سوره شعراء، آیه: ۱۰۷.
  51. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  52. ای مؤمنان! به خداوند خیانت نکنید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
  53. جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۲ـ۲۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  54. مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  55. التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  56. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  57. و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند؛ سوره نور، آیه: ۳۳.
  58. و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ سوره حدید، آیه: ۷.
  59. تحف العقول، ص ۲۶۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۶۴.
  60. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  61. و اگر بدون گرو یکی از شما دیگری را بر دارایی خود امین دانست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
  62. ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
  63. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۵۱.
  64. جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ـ ۲۹۵؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  65. التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  66. المیزان، ج ۹، ص ۵۵.
  67. جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ ـ ۲۹۵؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  68. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
  69. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۰؛ المنیر، ج ۳، ص ۲۶۶.
  70. الکشاف، ج۱، ص ۳۷۵؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۷۷؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۶۱.
  71. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۶۲.
  72. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  73. گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟؛ سوره یوسف، آیه: ۱۱.
  74. فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه: ۱۲.
  75. گفت: آیا شما را بر او جز همان‌گونه امین می‌توانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟؛ سوره یوسف، آیه: ۶۴.
  76. یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است؛ سوره قصص، آیه: ۲۶.
  77. یوسف گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
  78. و من در این کار بسی توانمند درستکارم؛ سوره نمل، آیه: ۳۹.
  79. سوره نساء، آیه: ۳۴.
  80. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  81. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  82. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه: ۵۸.
  83. و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بی‌گمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
  84. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۸۶؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۷۶؛ فقه‌الصادق(ع)، ج ۱۵، ص ۱۲۷؛ ج ۱۹، ص ۳۱۸.
  85. جواهرالکلام، ج ۲۷، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.
  86. الکافی، ج ۲، ص ۶۳۶؛ ج ۵، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۸۸؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۱ ـ ۷۶.
  87. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  88. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  89. ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
  90. التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵؛ التحریر والتنویر، ج۹، ص ۳۲۴؛ المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
  91. التفسیرالکبیر، ج۵، ص۴۷۵؛ المیزان، ج۹، ص ۵۵.
  92. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
  93. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  94. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  95. بر نیکوکاران ایرادی نیست؛ سوره توبه، آیه: ۹۱.
  96. القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
  97. جواهر الکلام، ج ۲۷، ص ۲۸.
  98. القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
  99. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  100. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  101. و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.
  102. مختلف الشیعه، ج ۵، ص ۳۰؛ التحریر والتنویر، ج ۵، ص ۹۲؛ المنیر، ج ۱۴، ص ۲۷۳.
  103. الخلاف، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶؛ مختلف‌الشیعه، ج ۵، ص ۳۰.
  104. التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۲؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۴؛ المغنی، ج ۱۲، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰.
  105. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۴۸؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۲ ـ ۱۵؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۲۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۹۷.
  106. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  107. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  108. یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است؛ سوره قصص، آیه: ۲۶.
  109. یوسف گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
  110. دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت می‌آورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم؛ سوره نمل، آیه: ۳۹.
  111. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  112. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  113. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
  114. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  115. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  116. بی‌گمان مؤمنان رستگارند. همانان که در نماز خویش فروتنند. و آنان که از یاوه رویگردانند. و آنان که دهنده زکاتند و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱ - ۸.
  117. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  118. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  119. یوسف گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
  120. و آنان که سپرده‌های نزد خود و پیمان خویش را پاس می‌دارند؛ سوره معارج، آیه: ۳۲.
  121. عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  122. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  123. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  124. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۸۵.
  125. تبیان، ج۸، ص۳۳۳.
  126. تبیان، ج۳، ص۲۳۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۶۳.
  127. مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۳.
  128. کشاف، ج۳، ص۲۷۶-۲۷۷.
  129. کشاف، ج۱، ص۵۳۵.
  130. تفسیر شبر، ص۸۸۱.
  131. تفسیر شبر، ص۲۰۳.
  132. المیزان، ج۱۶، ص۳۷۱-۳۷۲.
  133. المیزان، ج۴، ص۴۰۲-۴۰۳.
  134. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۵۳-۴۵۵.
  135. تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲.
  136. «به یقین آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
  137. «آیا آفرینش شما سخت‌تر است یا آسمان که آن را بنا نهاد؟ * بام آن را برافراخت و آن را سامان بخشید» سوره نازعات، آیه ۲۷-۲۸.
  138. «بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳-۵
  139. «اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
  140. «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد» سوره رعد، آیه ۳۱.
  141. بصائر، ج۳۲، ص۳۲۲.
  142. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۸۸-۱۹۵.