عدل در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
[[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}؛ «عدل، هر چیزی را در جایگاه خودش قرار میدهد»<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۰.</ref>. بر این اساس، «[[عدالت الهی]] آن است که خداوند با هر موجودی، چنان که شایسته آن است، رفتار کند و او را در جایگاهی که در خورِ آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است، به او عطا کند»<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۲۷.</ref>.<ref>[[احمد رضوانفر|رضوانفر، احمد]]، [[برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم (کتاب)|برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم]] ص ۱۸.</ref>. | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}؛ «عدل، هر چیزی را در جایگاه خودش قرار میدهد»<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۰.</ref>. بر این اساس، «[[عدالت الهی]] آن است که خداوند با هر موجودی، چنان که شایسته آن است، رفتار کند و او را در جایگاهی که در خورِ آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است، به او عطا کند»<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۲۷.</ref>.<ref>[[احمد رضوانفر|رضوانفر، احمد]]، [[برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم (کتاب)|برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم]] ص ۱۸.</ref>. | ||
==دلایل قرآنی وجوب اقامه عدل در اسلام== | |||
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی بر [[وجوب]] اقامۀ [[عدل]] دلالت دارند، بلکه در تعدادی از [[آیات قرآن کریم]] - همانگونه که توضیح داده خواهد شد - عدل مساوی با [[اسلام]] بلکه با همۀ [[ادیان الهی]] [[راستین]] شناخته شده و [[مأموریت رسول]] [[اکرم]]{{صل}} بلکه تمام [[رسل الهی]] بپاداشتن عدل فردی و عدل [[اجتماعی]] در [[جامعۀ بشر]] معرفی شده است: | |||
'''آیۀ اول''': | |||
{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. | |||
در این آیۀ کریمه [[هدف از بعثت]] رسل الهی در سراسر [[تاریخ]] اقامۀ [[عدل و قسط]] در جامعۀ بشر با [[حمایت]] و کمک [[مردم]] معرفی شده است. | |||
در گذشته به این مطلب اشاره کردیم که [[فقه کلان]] یا [[فقه اجتماعی]] [[وظایف]] و مسئولیتهای مکلّف کلان - یعنی [[جامعه]] - را تبیین میکند. در [[تکالیف]] مربوط به جامعه - مکلّف کلان - [[تکلیف]]، متوجّه جامعه به عنوان یک واحد اجتماعی است، در این نوع تکالیف، [[رهبر]] و مردم یا [[حاکم]] و محکومان همگی مکلّفاند که با [[یاری]] و [[همدستی]] یکدیکر ([[هدایت]] و [[امر و نهی]] از سوی رهبر، و [[اطاعت]] و [[نصرت]] رهبر از سوی مردم) به تکلیف اجتماعی خود عمل کنند. | |||
در این آیۀ کریمه اقامۀ [[قسط و عدل]] اجتماعی [[هدف]] [[ارسال رسل]] و انزال [[بینات]] و کتب معرفی شده، و [[مسئولیت]] آن به عهدۀ جامعه - که ترکیبی از رهبر و مردم است - گذاشته شده است {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}. | |||
در این [[آیه]] به [[تمکین]] [[رهبران الهی]] بر [[رهبری]] مردم در راه اقامۀ عدل و قسط اجتماعی نیز اشاره شده و با جملۀ {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ}} به دو ابزار بنیادین تمکین [[رسل]] در راستای [[رهبری جامعه]] برای اقامۀ [[قسط]] اجتماعی - که همان کتاب یا [[قانون]] عدل، و [[میزان]] یا قوۀ [[عصمت]] که تضمین عملی [[اجرای قانون]] [[عدل]] است - تصریح گردیده است. | |||
'''آیۀ دوم''': | |||
{{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است»» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>. | |||
در این [[آیه]] به [[دستور خداوند]] مبنی بر اقامۀ [[قسط]] به طور مطلق - و بدون استثناء - تصریح شده است که دلالت بر [[وجوب]] مطلق عدل دارد. | |||
'''آیۀ سوم''': | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره و همیشه قیام به عدالت کنید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. | |||
در این آیه ضمن امر به اقامۀ قسط {{متن قرآن|كُونُوا}} با بکارگیری واژۀ {{متن قرآن|قَوَّامِينَ}} که صیغۀ [[مبالغه]] «[[قائم]]» است، بر تأکید [[شارع]] [[اسلامی]] بر وجوب اقامۀ عدل دلالت دارد که خود نوعی تصریح مؤکد بر اطلاق وجوب اقامۀ عدل و نیز تلویح بر اهمیت مطلق آن در [[شرع اسلام]] است. | |||
'''آیۀ چهارم''': | |||
{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر چیز میفرستد، کاری از پیش نمیبرد؛ آیا او، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>. | |||
مراد از {{متن قرآن|مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}} در این آیه [[وجود مقدّس]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است، موݘید این مطلب جملۀ {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} است؛ که در آیۀ ذیل وجود [[پاک]] رسول اکرم{{صل}} به آن توصیف شده است: | |||
{{متن قرآن|يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}<ref>«یس * سوگند به قرآن حکیم (و استوار) * که همانا تو از فرستادگان (خداوند) هستی * بر راهی راست (قرار داری)» سوره یس، آیه ۱-۴.</ref>. | |||
بنابراین وجود [[مقدس]] رسول اکرم{{صل}} {{متن قرآن|يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}} است و معنای آن چنین است که تمام آنچه در [[شریعت رسول اکرم]]{{صل}} آمده همگی [[امر به عدل]] است، بلکه این نوع توصیف - به ویژه با توجه به قرینهای که در سایر [[آیات]] آمده بالخصوص آیهای که پس از این مورد بحث واقع خواهد شد - نه تنها دلالت بر آن دارد که [[اوامر]] و تشریعات [[رسول خدا]] همگی امر به عدلاند، بلکه بر این مطلب نیز دلالت دارد که آنچه [[عدل]] نباشد در [[قانون]] این [[رسول]] وجود نداشته و [[تشریع]] نشده است. | |||
'''آیۀ پنجم''': | |||
{{متن قرآن|قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«بگو: «به تمام کتابهایی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم»» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>. | |||
این [[آیه]] نه تنها بر این دلالت دارد که [[مأموریت رسول خدا]]{{صل}} اقامۀ عدل است؛ بلکه بر این نیز دلالت دارد که در [[شریعت]] او چیزی جز عدل تشریع نشده است و شریعت او مساوی با عدل محض است. | |||
قرینهای که در این آیه بر این [[حقیقت]] دلالت دارد صدر این آیۀ کریمه است که میفرماید: {{متن قرآن|فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ}} در این بخش از آیه تقدیم جار و مجرور {{متن قرآن|فَلِذَلِكَ}} دلالت بر [[حصر]] دارد و معنای آن حصر [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} در همان [[دین]] و شریعتی است که در دو آیۀ قبل به آن اشاره شده و سپس عبارت {{متن قرآن|قُلْ آمَنْتُ...}} شرح این دعوت و [[تعلیم]] کیفیت این دعوت است که در نتیجه حاصل معنای آیه چنین میشود: «تنها به آن شریعت و دین دعوت نما و راه [[استقامت]] را پیشه کن و چنین بگوی: که به تمام کتابهای [[الهی]] پیشین [[ایمان]] دارم و مأمورم که در بین شما عدل را بر پاکنم» بنابراین [[دینی]] که دعوت [[رسول اکرم]]{{صل}} - منحصراً - به سوی آن است و دین تمام [[انبیاء]] است اقامۀ عدل در بین [[مردم]] است. بنابراین [[شرایع]] انبیاء و شریعت رسول خدا{{صل}} عین [[عدل]] و جز عدل نیست. | |||
در اینجا باید راه را بر مغالطهای که ممکن است توسّط برخی سفسطهگران مطرح گردد ببندیم، دراین مغالطه ادعا میشود: بنابر آنچه گفته شد [[انبیاء]] شریعتی خاص ندارند و [[شریعت]] آنان همان عدل [[عرفی]] محصول [[عقل جمعی]] [[مردم]] هر [[زمان]] است. | |||
این مغالطه را [[آیات]] صریح پیش از این [[آیه]] [[نفی]] میکند آنجا که [[خدا]] فرمود: | |||
{{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref>«آیا آنها غیر از او را ولی خود برگزیدند؟! در حالی که «ولی» فقط خداوند است» سوره شوری، آیه ۹.</ref>. | |||
و نیز: | |||
{{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>«در هر چیز اختلاف کنید، (بگو:) حکم آن با خداست» سوره شوری، آیه ۱۰.</ref>. | |||
و نیز فرمود: | |||
{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}<ref>«آیینی را برای شما مقرر نمود که به نوح{{ع}} توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم.».. سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>. | |||
و همچنین جملۀ: | |||
{{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>. | |||
این آیات به [[صراحت]] بر این معنا دلالت دارند که [[مرجع]] اصلی همۀ [[اختلافات]] [[خداوند]] است، و تنها اوست که [[ولایت]] بر [[بشر]] داشته و [[حق تشریع]] و تقنین و [[امر و نهی]] دارد؛ لذا برای بشر [[دین]] و شریعتی تقنین کرده که به وسیلۀ انبیاء و بهویژه [[رسول خاتم]]{{صل}} برای بشر تبیین و تشریح شده، و سرانجام بر این [[حقیقت]] تأکید شده که آنچه خداوند برای بشر [[تشریع]] و تقنین نموده و انبیاء آن را [[تبلیغ]] و تبیین کرده و [[مأمور]] به اجرای آن بودهاند عین عدل است، و چیزی جز عدل نیست. | |||
بنابراین معنای آیه تأکید بر این است که [[شریعت الهی]] همان عدل مطلوب و مقصودی است که [[انسانها]] [[بالفطره]] خواهان آنند و در آرزوی تحقق آن بسر میبرند. | |||
'''آیۀ ششم''': | |||
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید؛ و هنگامی که میان مردم حکم میکنید، به عدالت حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. | |||
در این [[آیه]] بر [[حاکمان]] [[اسلامی]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] دستور داده شده که به [[عدل]] [[حکومت]] کنند. | |||
توضیح مطلب: این آیه دربارۀ [[نظام حکومتی اسلام]] وارد شده است، و در مقطع نخستین آن {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}} به [[وجوب]] واگذاری [[قدرت سیاسی]] به کسانی که [[خداوند]] آنها را برای حکومت منصوب و معین نموده اشاره میکند. | |||
و در مقطع دوّم آن به [[وظیفه]] [[حاکمان الهی]] اشاره میکند که [[وجوب اقامه عدل]] و [[حکم]] به عدل در میان [[مردم]] است. | |||
و در آیه بعد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر و پیشوایان خود را» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به وظیفۀ مردم پس از برقراری [[حکومت الهی]] اشاره میکند که [[وجوب اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر [[امر و نهی]] خدا و [[رسول]] و حاکمان الهی پس از [[رسول خدا]] است. | |||
بنابراین مقصود از {{متن قرآن|الْأَمَانَاتِ}} در این [[آیه امانت]] قدرت سیاسی و [[حاکمیت]] است، دلیل بر این مطلب چند چیز است. | |||
۱. در [[قرآن کریم]] واژۀ «[[امانت]]» مکرراً در معنای حاکمیت و قدرت سیاسی به کار رفته است: | |||
الف: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید؛ و (نیز) در امانتهای خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است)» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref>. | |||
در این آیه به قرینۀ عدم تکرار حرف [[نهی]] در {{متن قرآن|وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ}} [[خیانت]] در امانت [[تفسیر]] و بیان همان [[خیانت به خدا]] و رسول است؛ زیرا خیانت به حقی است که مخصوص خدا و رسول است که همان [[حق حاکمیت]] است. | |||
آنچه مؤید این تفسیر است علاوه بر [[سیاق آیات]] که در رابطه با [[وجوب اطاعت]] از [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ و از فرمان او سرپیچی ننمایید در حالی که (سخنان او را) میشنوید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>. ذیل [[آیه]] است {{متن قرآن|وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} که اشاره به معلوم بودن این [[حق]] برای [[خدا]] و رسول نزد همۀ [[مسلمانان]] است. | |||
این حق معلوم خدا و رسول را که همان [[حق حاکمیت]] است هر [[مسلمانی]] به وسیلۀ [[شهادتین]]؛ یعنی [[شهادت]] بر [[وحدانیت خدا]]، و [[رسالت]] رسول «اشهد أن [[لا اله الا الله]] و اشهد أن محمد [[رسول الله]]{{صل}}» میپذیرد، و با [[اقرار]] و [[گواهی]] به آن [[پایبندی]] و [[التزام]] خویشتن را به آن اعلام میدارد. | |||
ب: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت (فرمانروایی) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند (و اظهار ناتوانی کردند)؛ امّا انسان (با سرکشی و طغیان در برابر ولایت الهی) آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ستمکار و نادان بود» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>. | |||
در [[روایات]] متعدد از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که مراد از [[امانت]] در این [[آیه ولایت]] و [[حاکمیت]] است، از جمله: | |||
[[صدوق]] در [[عیون الاخبار]] به سندش از [[حسین بن خالد]] از [[حضرت رضا]]{{ع}} روایت کرده است: | |||
{{متن حدیث|قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا}} فَقَالَ: الْأَمَانَةُ: الْوَلَايَةُ...}}<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. | |||
گفت؛ پرسیم از [[ابوالحسن علی بن موسی الرضا]]{{ع}} دربارۀ سخن خدای عزوجّل: «ما عرضه داشتیم امانت را بر [[آسمانها]] و [[زمین]] و [[کوهها]] پس از کشیدن بار آن سر برتافتند و [[ناتوان]] شدند»فرمود: امانت، یعنی [[ولایت]]... | |||
همچنین صدوق در [[معانی الاخبار]] روایت کرده است به سندش از [[أبو بصیر]]: | |||
{{متن حدیث|قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}} قَالَ الْأَمَانَةُ: الْوَلَايَةُ...}}<ref>معانی الاخبار، ص۱۱۰.</ref>. | |||
گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم دربارۀ سخن خدای عزوجّل «ما عرضه داشتیم [[امانت]] را بر [[آسمانها]] و [[زمین]] و [[کوهها]]... فرمودند: امانت، یعنی؛ [[ولایت]].»... | |||
[[کلینی]] نیز در [[اصول کافی]] از امام صادق{{ع}} [[روایت]] میکند: | |||
{{متن حدیث|فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> قَالَ: هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}<ref>اصول كافی، ج۱، ص۴۱۲</ref>. | |||
درباره سخن خدای عزوجّل «ما عرضه داشتیم امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها.».. فرمود: امانت، [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. | |||
[[بخاری]] [[محدث]] معروف [[اهل سنت]] به سند خویش از [[أبوهریره]] روایت میکند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ، قَالَ: كَيْفَ إِضَاعَتُهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: إِذَا أُسْنِدَ الأَمْرُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ}}<ref>صحیح بخاری، ج۴، باب رفع الامانة، ص۱۲۸، ح۱. </ref>. | |||
هنگامی که امانت تضییع گردد در [[انتظار]] [[قیامت]] باشید، گفت: تضییع امانت چگونه انجام میگیرد؟ رسول خدا{{صل}} فرمود: آنگاه که امر ([[امامت]] و ولایت) به غیر اهلش سپرده شود. | |||
در این روایت همانگونه که روشن است [[رسول اکرم]]{{صل}} امانت را به امامت - که همان [[ولایت امر]] است - [[تفسیر]] کرده است. | |||
[[طبرسی]] در کتاب [[احتجاج]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روایت میکند که دربارۀ آیۀ مذکور {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ...}} خطاب به یکی از زنادقه فرمود: | |||
{{متن حدیث|فَمَا هَذِهِ الْأَمَانَةُ وَ مَنْ هَذَا الْإِنْسَانُ وَ لَيْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ التَّلْبِيسُ عَلَى عِبَادِهِ؟}} | |||
تا آنجا که فرمود: | |||
{{متن حدیث|وَ أَمَّا الْأَمَانَةُ الَّتِي ذَكَرْتَهَا فَهِيَ الْأَمَانَةُ الَّتِي لَا تَجِبُ وَ لَا تَجُوزُ أَنْ تَكُونَ إِلَّا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْصِيَائِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ائْتَمَنَهُمْ عَلَى خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمُ حُجَجاً فِي أَرْضِهِ...}}<ref>الاحتجاج، ج۱،ص ۲۴۵- ۲۵۱.</ref>. | |||
پس این [[امانت]] چیست؟ و این [[انسان]] کیست؟ در حالی که خداوندی که [[عزیز]] و [[حکیم]] است از صفت فریببندگان به دور است؟ - تا آنجا که فرمود- و اما آن امانتی که یاد کردی پس مراد آن امانتی است که نباید و نشاید برای کسی جز [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] آنان؛ زیرا [[خداوند تبارک و تعالی]] آنان را [[امانتداران]] خویش بر بندگانش قرار داده و آنان را [[حجّت]] و دلیل بر [[حق]] در [[زمین]] خود قرار داده است. | |||
۲. [[سیاق آیه]] نیز مؤید آن است که مراد از {{متن قرآن|الْأَمَانَاتِ}} امانت [[قدرت سیاسی]] و [[حاکمیت]] است. | |||
زیرا [[آیات]] قبل مربوط به مسألۀ حاکمیت است: | |||
{{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«آیا آنها (مؤمنان به جبت و طاغوت) سهمی در فرمانروایی دارند؟! در حالی که اگر چنین بود کمترین حقی را به مردم نمیدادند * یا اینکه نسبت به مردم [= پیامبر و خاندانش]، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟! ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و سلطنت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۳-۵۴.</ref>. | |||
و آیات بعد از آیۀ مورد بحث نیز در رابطه با همین موضوع است. | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر و پیشوایان خود را.».. سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. | |||
تا آنجا که فرمود: | |||
{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در اندرون خویش احساس ناگواری و نارضایتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>. | |||
۳. در [[آیات]] [[سورۀ شعراء]] که [[رسل الهی]] بهعنوان [[حاکمان الهی]] معرفی شدهاند و [[رسالت]] و [[مأموریت]] آنان به قرینۀ {{متن قرآن|أَطِيعُونِ}} اقامۀ [[حکومت]] در [[جامعۀ بشری]] عنوان گردیده است، هر یک از [[رسل]] بهعنوان {{متن قرآن|أَمِينٌ}}؛ یعنی [[امانتدار]] معرفی شده است که این نیز تأکیدی است بر کاربری واژۀ «[[امانت]]» و مشتقات آن در معنای [[حاکمیت]] و [[قدرت سیاسی]]. | |||
[[خداوند متعال]] در سورۀ شعراء میفرماید: | |||
{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«قوم نوح{{ع}} پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان نوح{{ع}} به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * به یقین من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۰۵-۱۰۸.</ref>. | |||
{{متن قرآن|كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«قوم عاد (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان هود{{ع}} به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * به یقین من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۲۳-۱۲۶.</ref>. | |||
{{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ *... * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ}}<ref>«قوم ثمود (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان صالح{{ع}} به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید * و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید * همان کسانی که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱-۱۵۲.</ref>. | |||
{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ *... * كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«قوم لوط{{ع}} (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان لوط{{ع}} به آنان گفت آیا تقوی الهی پیشه نمیکنید * من برای شما پیامبری امین هستم* پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت کنید *... * اصحاب «ایکه» [صاحبان سرزمینهای پر درخت] پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان شعیب{{ع}} به آنان گفت: آیا تقوی الهی را پیشه نمیکنید؟ * من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوی الهی پیشه کنید و از من اطاعت کنید.».. سوره شعراء، آیه ۱۶۰-۱۷۹.</ref>. | |||
۴. [[روایات]] متعدّدی از [[معصومین]]{{عم}} وارد شده است که {{متن قرآن|الْأَمَانَاتِ}} را در آیۀ مورد بحث به «[[ولایت]] و [[امانت]] و [[رهبری الهی]]» [[تفسیر]] کردهاند، از جمله: | |||
الف: [[کلینی]] به [[سند صحیح]] [[روایت]] میکند: | |||
{{متن حدیث|عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}<ref>«خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ {{متن قرآن|وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}<ref>«و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید، و رسول و اولوالامر از خودتان را اطاعت کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا}}<ref>اصول كافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref>. | |||
از بُرید [[عجلی]]، گفت: پرسیدم از [[امام باقر]]{{ع}} از فرموده [[خداوند]] «[[خدا]] به شما [[فرمان]] میدهد که [[امانتها]] را به اهلش بسپارید و هنگامی که در میان [[مردم]] [[حکم]] میکنید به [[عدل]] حکم کنید». فرمود: ما را قصد فرموده و فرمان داده که [[امام]] نخستین امانتهای [[امامت]] (کتاب و [[علم]] و [[سلاح]]) را به امام پس از خود تحویل دهد (و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید)، یعنی عدلی که در [[اختیار]] شماست، سپس به مردم فرمود: «ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، خدا را [[اطاعت]] کنید، و [[رسول]] و [[اولوالامر]] از خودتان را اطاعت کنید». از اولوالامر خصوص ما را [[اراده]] فرمود و به همۀ [[مؤمنان]] تا [[روز قیامت]] دستور داد ما را اطاعت کنند. | |||
بنابراین مخاطب در این [[آیه]] اگرچه عام است؛ لکن مراد از آن خاص است که [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[امامان]] پس از اویند و به عبارتی دیگر: مخاطب در این آیه [[حاکمان]] الهیاند و عبارت {{متن قرآن|وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ}} [[شاهد]] روشنی بر این مطلب است. خداوند در این آیه خطاب به حاکمان [[اسلامی]] دستور میدهد که [[امانت]] امامت را به [[جانشین]] خود تحویل دهند و زمینه را برای امامت و [[جانشینی]] او فراهم سازند. | |||
ب. [[کلینی]] به دو [[سند صحیح]] از [[حضرت رضا]]{{ع}} [[روایت]] میکند: | |||
{{متن حدیث|عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}} أَنْ يُؤَدِّيَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لَا يَخُصَّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيَهَا عَنْهُ}}<ref>اصول كافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref>. | |||
دربارۀ فرموده خداوند عزوجّل (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید) فرمود: آنان امامان از [[آل]] محمدند{{صل}}، فرمان این است که هر امامی امانت (امامت) را به [[امام]] پس از خود تحویل دهد، و به جز او نسپارد، و [[امامت]] را از او باز ندارد. | |||
ج. همچنین [[کلینی]] به [[سند صحیح]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] میکند: | |||
{{متن حدیث|عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> قَالَ أَمَرَ اللَّهُ الْإِمَامَ الْأَوَّلَ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ كُلَّ شَيْءٍ عِنْدَهُ}}<ref>اصول كافی، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. | |||
از معلّی بن خُنیس گفت: پرسیدم از امام صادق{{ع}} دربارۀ فرموده [[خدا]] ([[خداوند]] به شما [[فرمان]] میدهد که [[امانتها]] را به اهلش بسپارید) فرمود: خداوند به امام نخستین دستور داد تا تمام آنچه نزد اوست به امام پس از خود بسپارد. | |||
'''آیۀ هفتم''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. | |||
دلالت این [[آیه]] بر [[وجوب عدل]] به طور مطلق روشن است؛ زیرا در مباحث اصولی ثابت شده که مادّۀ امر همچون هیأت آن دلالت بر [[وجوب]] دارد، بنابراین {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}} دلالت بر وجوب دارد، و عدم تقیید آن به قید خاصی دلالت بر اطلاق و شمول وجوب دارد»<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۲ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۲، ص ۱۶۹-۱۸۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۱
عدل نقیض جور و ستم است[۱]. معنای مادّه آن، حدّ وسط بین افراط و تفریط است به گونه ای که در آن هیچ زیاده و نقصان نباشد[۲]. عدالت، لفظی است که اقتضای معنای برابری دارد[۳]. در این مدخل از واژه «عدل» و مشتقّات آن و جملاتی که مفید این معنا باشد، استفاده شده است[۴].
مقدمه
عدالت در شکل گسترده، با ابعاد مفهومی و مصداقی، مستقیم و غیر مستقیم، سلبی و ایجابی در قرآن کریم مطرح شده و برای آن هیچ شرط و زمان و مکانی قائل نشده است. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه آن را از اهداف بلند پیامبران دانسته است. از سوی دیگر عدالت قرآنی هم ناظر به بُعد سلبی است و هم بُعد ایجابی، یعنی نباید ستم و ظلم ورزید و هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در آیات متعددی به موضوع عدالت پرداخته شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
- آیاتی که عدالت را فلسفه بعثت پیامبران و پیامبری معرفی میکنند:
- فلسفه رسالت همه پیامبران الهی، برپائی قسط و عدل است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۵].
- برپایی عدالت از اهداف اصلی دعوت پیامبر و مأموریت ایشان از طرف خداوند است: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ .... وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾[۶]، ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾[۷].
- اجرای عدالت، در پرتو اطاعت از خدا و رسول و اولو الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[۸] بر اساس این آیه وظیفه مردم به هنگام درگیری و اختلاف برای قضاوت عادلانه، رجوع به خدا و پیامبر و اولی الأمر است که این رجوع از نشانههای ایمان است.
- قضاوت عادلانه بر اساس قانون ـ قرآن ـ وظیفه پیامبر از طرف خداوند اعلام شده است و دعوت خداوند از پیامبر به رعایت عدالت هنگام داوری بین یهودیان: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۹].
- جهانبینی بر محور عدالت: منظور آن دسته از آیاتی است که بنای جهان را بر حق و عدالت استوار میسازد و میخواهد که مردم اینگونه ببینند. این معنا ناظر به رعایت موازنه و تعادل و حد وسط بودن میان افراط و تفریط در تنظیم امور و هر چیزی در جای خود قرار گرفتن است، قهراً عدل معنای خاصی غیر از معنای عالم انسانی دارد، زیرا در اعتقاد اسلامی عدل الهی در عالم چیزی به معنای ادای حق انسانها مطرح نیست، بلکه به معنای چیزی را فروگزار نکردن و با تعبیر قرآنی هرچیزی در جای خود قرار گرفتن و رعایت حق کردن و در مرحله بعدی ظلم نکردن به انسانها و از حقوق آنان تجاوز نکردن است. چند نمونه از این دسته از آیات عبارتاند از:
- در مرحله نخست حاکمیت قسط و عدل بر نظام عالم ساری و جاری است: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ﴾[۱۰]، ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۱].
- عدالت خدا در یکسان قرار ندادن مقام مؤمنین با مفسدان: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾[۱۲].
- عدالت خداوند اقتضای مساوی قرار ندادن انسان آمر به عدالت با انسان ساکت و بیتفاوت: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۳].
- عدالت خداوند در اعطای درجه و پاداش به مقدار تلاش آنان: ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾[۱۴].
- وفا کردن به اعمال و استیفای حق انسانها: ﴿وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۱۵] و آیات فراوان دیگری که به ظلم نکردن و عطا و وفا کردن به اعمال انسانها تأکید میکند[۱۶].
- نظام هستی از طرف خداوند بر عدل و قسط قرار داده شده و ظلمهای مشهود بر انسانها نتیجه و جزای اعمال خودشان است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۷]، ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۸]، ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۹]، ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۰].
- دعوت به برپایی و تحقق بخشیدن به عدالت و موانع آن: مسئلهای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که در قرآن مجید بارها به مسأله مبارزه با کمفروشی و تقلب در وزن و پیمانه تکیه و تأکید شده است، در یک جا رعایت این نظم را در ردیف نظام آفرینش در پهنه جهان هستی گذارده میگوید: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ﴾[۲۱]، اشاره به اینکه رعایت عدالت در کیل و وزن مسأله کوچک و کم اهمیتی نیست، بلکه جزئی از اصل عدالت و نظم است که حاکم بر سراسر هستی است. برخی از آیاتی که به قسط و عدل توصیه میکنند: ﴿فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۲۲]؛ ﴿وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾[۲۳].
در این آیات اولاً میفرماید عدالت یکی از محورهای دعوت پیامبران است و سپس خداوند به پیامبر دستور میدهد که به مردم بگوید مأمور به قسط و عدل است و عدالت قانون عمومی در همه هستی و روابط اجتماعی و فردی و خانوادگی است، از شهادت تا کتابت و معاملات و جنگ و صلح و اختلافها و برخورد با مخالفان و در جنگ و نزاعهای خانوادگی که در همه باید عدالت حاکم باشد. خداوند به پیامبر (ص) توصیه میکند هدف از فرستادن کتاب آسمانی این است که اصول حق و عدالت در میان مردم اجرا شود: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ﴾[۲۴]. دستور خداوند به مؤمنان برای حرکت و ایستادگی بر اساس قسط و عدل: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾[۲۵] و نیز در شهادت دادن، انگیزههای منفعتطلبانه، خویشاوندی و ترس آنان را از گواهی دادن عادلانه جدا نکند: ﴿شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ﴾[۲۶] و تحت تأثیر تمایلات نفسانی از عدالت منحرف نشوند: «فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَی أَنْ تَعْدِلُوا»[۲۷].
خداوند خطاب به مؤمنان میگوید همواره برای خدا قیام کنید و به حق و عدالت گواهی دهید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ﴾[۲۸]، سپس به مسلمانان چنین هشدار میدهد: نباید کینهها و عداوتهای قومی و تصفیه حسابهای شخصی مانع از اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد، زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا» و بار دیگر به خاطر اهمیت موضوع روی مسأله عدالت تکیه کرده، میفرماید: ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۲۹].
خداوند نظام هستی را بر اساس عدل آفریده و برای رشد و کمال نظام اجتماعی به عدالت و احسان فرمان میدهد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۳۰].[۳۱]
اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام ادیان الهی به آن تأکید شده و بر کل حیات آدمی و تمامی افعال او سرایان دارد. این اصل در شکل گسترده، با ابعاد مفهومی و مصداقی در حوزه معنایی مفرد و مرکب، مستقیم و غیر مستقیم، سلبی و ایجابی در قرآن کریم مطرح شده و برای آن هیچ شرط و زمان و مکانی محدودیت پذیری قائل نشده است. دین چنان برای عدالت ارزش قائل است که به جز عقل لازم دارد که به آن جنبه قداست و معنویت بدهد و برای تحقق آن پاداش اخروی تعیین کند. از محورهای مهم عدالت، عدالت اجتماعی است. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه آن را از اهداف بلند پیامبران دانسته است. از سوی دیگر عدالت قرآنی هم ناظر به بُعد سلبی و هم بُعد ایجابی است، (نباید ستم و ظلم ورزید و هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد). البته عدالت امری انسانی است و منظور از انسانی بودن، به این معنا است که عدالت ارزش ذاتی دارد و شمولپذیر است. در قالب و قلمرو خاصی قرار نمیگیرد و به این معنا نیست که به دین و مذهب خاصی محدود شود، بیعدالتی بد است. برای هرکس باشد، هر چند او مجرم باشد، مجرم در محدوده جرمش مجرم است، اما دلیل بر این نمیشود که به او ظلم شود، یا بیشتر از جرم او مجازات شود، یا چون مجرم است بشود، به او هر کاری کرد، تهمت زد، شکنجه کرد، یا وقتی که او اسیر شده، بدرفتاری کرد، به همین دلیل هم فرادینی است. ارزش ذاتی داشتن، این است که نفس کار، در ذات خودش زیبا یا زشت است و تابع جعل و قرارداد مذهب و عقیده خاصی نیست. به عبارت دیگر زیبایی عدالت در حق خدا و یا بندگانش، به این معنا است که اگر او هم نمیگفت زیبا بود، آن را در مییافتیم، درباره ظلم هم، زشت بودن آن را در مییابیم. حال اگر خداوند میگفت یا نمیگفت ما آن را درک میکردیم. چنانکه در برخی از اصول دیگر چون استبداد و اجبار کردن دیگران نیز آنها زشت هستند و رعایت حق انتخاب دیگران، به ذات خود خوب است. اما این پرسش مطرح است که پس اگر چنین است چرا ادیان و پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام بر اصل عدالت تأکید کرده و تحقق و اقامة آن را بارها خواستار شدهاند ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۳۲] در پاسخ به این پرسش باید یادآوری شود که این نکته به دلیل اهمیت و خطرزایی آن از سوی انسانها است. دین چنان برای عدالت ارزش قائل است که به جز عقل لازم دارد که به آن جنبه قداست و معنویت بدهد و برای تحقق آن پاداش اخروی تعیین کند.
فلسفه بعثت پیامبران و پیامبری
- ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۳۳].
- ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾[۳۴].
- ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ... * فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[۳۵].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۳۶].
- ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا... *... وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴾[۳۷].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- برپائی قسط وعدل فلسفه رسالت همه پیامبران الهی ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾؛
- برپایی عدالت از اهداف اصلی دعوت پیامبر و مأموریت ایشان از طرف خداوند: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ... وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...﴾، ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾؛
- اجرای عدالت، در پرتو اطاعت از خدا و رسول و اولو الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾؛
- قضاوت عادلانه بر اساس قانون - قرآن - وظیفه پیامبر از طرف خداوند اعلام شده است و دعوت خداوند از پیامبر به رعایت عدالت هنگام داوری بین یهودیان ﴿وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا...﴾، ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾؛
- رجوع به خدا و پیامبر وظیفه مردم به هنگام درگیری و اختلاف برای قضاوت عادلانه ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾ و از نشانههای ایمان ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾.
جهانبینی بر محور عدالت
منظور آن دسته از آیاتی است که بنای جهان را بر حق و عدالت استوار میسازد و میخواهد که مردم اینگونه ببینند. این معنا ناظر به رعایت موازنه و تعادل و حد وسط بودن میان افراط و تفریط در تنظیم امور و هر چیزی در جای خود قرار گرفتن است، قهراً عدل معنای خاص غیر از معنای عالم انسانی دارد، زیرا در اعتقاد اسلامی عدل الهی در عالم چیزی به معنای ادای حق انسانها مطرح نیست، بلکه به معنای چیزی را فروگزار نکردن، و با تعبیر قرآنی هرچیزی در جای خود قرار گرفتن و رعایت حق کردن و در مرحله بعدی ظلم نکردن به انسانها و از حقوق آنان تجاوز نکردن است. برای آشنایی با این دسته از آیات:
- ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۳۸].
- ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۳۹].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۴۰].
- ﴿بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۴۱].
- ﴿وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۴۲].
- ﴿وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۴۳].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۴۴].
- ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۴۵].
- ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۴۶].
- ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ﴾[۴۷].
- ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾[۴۸].
- ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۴۹].
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۵۰].
- ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾[۵۱].
- ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۵۲]
- ﴿وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۵۳].
- ﴿وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۵۴].
نکات:
- در مرحله نخست حاکمیت قسط و عدل بر نظام عالم ساری و جاری است. ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ... قَائِمًا بِالْقِسْطِ...﴾، ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ﴾؛
- عدالت خدا در یکسان قرار ندادن مقام مؤمنین با مفسدان: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا... كَالْمُفْسِدِينَ﴾؛
- عدالت خداوند اقتضای مساوی قرار ندادن انسان آمر به عدالت با انسان ساکت و بیتفاوت (گنگ) ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا﴾؛
- عدالت خداوند در اعطای درجه و پاداش به مقدار تلاش آنان ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾؛
- وفا کردن به اعمال و استیفای حق انسانها ﴿وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ﴾ و آیات فراوان دیگری که به ظلم نکردن و عطا و وفا کردن به اعمال انسانها تأکید میکند[۵۵].
- نظام هستی از طرف خداوند بر عدل، قسط قرار داده شده و ظلمهای مشهود بر انسانها نتیجه و جزای اعمال خودشان است ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾، ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾، ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾، ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾.
دعوت به برپایی و تحقق بخشیدن به عدالت و موانع آن
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾[۵۶].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۵۷].
- ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾[۵۸].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۵۹].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۶۰].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...﴾[۶۱].
- ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۶۲].
- ﴿وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۶۳].
- ﴿وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ﴾[۶۴]. نکته: مسئلهای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که در قرآن مجید بارها به مسأله مبارزه با کمفروشی و تقلب در وزن و پیمانه تکیه و تأکید شده است، در یک جا رعایت این نظم را در ردیف نظام آفرینش در پهنه جهان هستی گذارده میگوید: ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ﴾[۶۵]. خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدی و طغیان نکنید اشاره به اینکه مسأله رعایت عدالت در کیل و وزن مسأله کوچک و کم اهمیتی نیست، بلکه جزئی از اصل عدالت و نظم است که حاکم بر سراسر هستی است.
- ﴿فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۶۶].
- ﴿وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾[۶۷] نکته: در آیات قسط و عدل اولاً میگوید یکی از محورهای دعوت پیامبران است. وانگهی خداوند به پیامبر دستور میدهد که با مردم مطرح کند که مأمور به قسط و عدل است و عدالت قانون عام در همه هستی و روابط اجتماعی و فردی و خانوادگی است، از شهادت تا کتابت و معاملات مکیل و موزون و جنگ صلح و اختلافها و برخورد با مخالفان و در جنگ و نزاعهای خانوادگی که همه باید عدالت حاکم باشد و کلام خداوند با صدق و عدل به تمامیت رسیده است و خداوند قیام به قسط دارد و خلاصه پیامبرش هم مأمور به قسط و عدل است.
نتیجه:
- خداوند خطاب به مؤمنان میفرماید هنگامی که به خاطر وام یا داد و ستد بدهیای را تا سرآمدِ معین به یکدیگر بدهکار شدید، پس آن را بنویسید. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ﴾ و باید نویسندهای بر اساس عدالت، سند را در میانِ شما بنویسد ﴿وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾ و تنظیم و نوشتن اسناد تجاری و دیون باید بر اساس عدل و نویسنده عادل باشد؛
- داوری عادلانه و قضاوت بر اساس قسط فرمان خداوند به پیامبر و مردم ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾؛
- خداوند به پیامبر (ص) توصیه میکند که هدف از فرستادن این کتاب آسمانی این است که اصول حق و عدالت در میان مردم اجرا شود، ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در میان مردم قضاوت کنی ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ﴾ سپس به پیامبر (ص) هشدار میدهد که هرگز از خائنان حمایت نکند ﴿وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾ گرچه روی سخن در این آیه به پیامبر (ص) است ولی شک نیست که این حکم یک حکم عمومی نسبت به تمام قضات و داوران میباشد، و به همین دلیل چنین خطابی مفهومش این نیست که ممکن است چنین کاری از پیامبر (ص) سر بزند، چه اینکه حکم مزبور ناظر به همه افراد است[۶۸].
- دستور خداوند به مؤمنان برای - قیام - حرکت و ایستادگی بر اساس قسط و عدل ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾ و در شهادت انگیزههای منفعتطلبانه، خویشاوندی و ترس آنان را از گواهی دادن عادلانه جدا نکند ﴿شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ﴾ و تحت تأثیر تمایلات نفسانی از عدالت منحرف نشوند ﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا﴾؛
- خداوند خطاب به مؤمنان میگوید همواره قیام برای خدا کنید و به حق و عدالت گواهی دهید ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ﴾ سپس، به مسلمانان چنین هشدار میدهد که: نباید کینهها و عداوتهای قومی و تصفیه حسابهای شخصی مانع از اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد، زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا﴾ و بار دیگر به خاطر اهمیت موضوع روی مسأله عدالت تکیه کرده، میفرماید: عدالت پیشه کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾؛
- خداوند نظام هستی را بر اساس عدل آفریده و برای رشد و کمال نظام اجتماعی به عدالت و احسان فرمان میدهد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...﴾؛
- در نظام تجارت، داد و ستد باید همانگونه نظام هستی بر اساس عدل و قسط است ترازوی سنجش عادلانه باشد در سنجش کالاها دقت کنید که کمفروشی نکنید ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ﴾ پرداخت کامل حقوق مردم، بهتر و خوشعاقبتتر است. ﴿ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾؛
- بیمورد بودن خوف از بیعدالتی، از جانب خدا و رسول: ﴿وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ *... * أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾؛
- پس از اینکه خداوند دستور میدهد در نزاع میان مؤمنان، برای برقراری صلح با تجاوزگران به حقوق دیگران مقابله کنید، تا به حق و احترام به قانون الهی برگردند میفرماید “و هر گاه گروه تجاوزگر بازگشت ﴿فَإِنْ فَاءَتْ﴾ و زمینه صلح فراهم شد در میان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازید ﴿فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ﴾ یعنی؛ تنها به درهم شکستن قدرت گروه تجاوزگر به حقوق دیگری قناعت نکنید، بلکه این پیکار باید زمینهساز صلح باشد، و مقدمهای برای ریشهکن کردن عوامل نزاع و درگیری و گرنه با گذشتن زمان کوتاه یا طولانی بار دیگر که ظالم در خود احساس توانائی کند بر میخیزد و نزاع را از سر میگیرد. و از آنجا که تمایلات گروهی، گاهی افراد را به هنگام قضاوت و داوری به سوی یکی از دوگروه متخاصم متمایل میسازد، و بیطرفی داوران را نقض میکند در آخر آیه میفرماید و عدالت پیشه کنید خداوند عدالت پیشهگان را دوست میدارد ﴿وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾؛
- خداوند دستور میدهد که هنگام طلاق و جدایی، دو نفر عادل از خودتان را شاهد بگیرید ﴿وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ﴾ تا اگر در آینده اختلافی روی دهد، هیچیک از طرفین، نتوانند واقعیتها را انکار کنند. و سپس میگوید شهادت را برای خدا برپا دارید ﴿وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ﴾ مبادا تمایل قلبی شما به یکی از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد، باید جز خدا و اقامه حق انگیزه دیگری در آن راه نیابد، درست است که شهود باید عادل باشند، ولی با وجود عدالت، نیز صدور گناه محال نیست، به همین دلیل به آنها هشدار میدهد که مراقب خویش باشند و آگاهانه یا ناآگاهانه از مسیر حق منحرف نشوند[۶۹].
عدل
خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۷۰]. این واژه و مشتقاتش ۲۸ بار، در ۲۴ آیه از ۱۱ سوره قرآن کریم آمده است. در علم کلام نیز «عدل» به عنوان صفت فعل خداوند معرفی شده است. در روایت آمده است: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ». با این حال، در قرآن کریم، خداوند سبحان به طور مستقیم با این واژه توصیف نشده است؛ یعنی واژه عدل، عدالت و عادل در ردیف صفاتی مانند علیم، بصیر، حکیم و... برای خداوند متعال به کار نرفته است، بلکه با بیان این واژهها، از خداوند نفی ظلم شده است. در قرآن میخوانیم: ﴿وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۷۱].
واژه عدل در معانی مختلف به کار میرود، از جمله:
- رعایت تساوی؛ یعنی انسان در روابط اجتماعی خود به گونهای یکسان با دیگران رفتار کند؛
- رعایت حقوق دیگران؛
- قرار دادن هر چیز و هر کس در جایگاه شایسته خود[۷۲].
امیرمؤمنان علی (ع) در این باره میفرماید: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ «عدل، هر چیزی را در جایگاه خودش قرار میدهد»[۷۳]. بر این اساس، «عدالت الهی آن است که خداوند با هر موجودی، چنان که شایسته آن است، رفتار کند و او را در جایگاهی که در خورِ آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است، به او عطا کند»[۷۴].[۷۵].
دلایل قرآنی وجوب اقامه عدل در اسلام
در قرآن کریم آیات فراوانی بر وجوب اقامۀ عدل دلالت دارند، بلکه در تعدادی از آیات قرآن کریم - همانگونه که توضیح داده خواهد شد - عدل مساوی با اسلام بلکه با همۀ ادیان الهی راستین شناخته شده و مأموریت رسول اکرم(ص) بلکه تمام رسل الهی بپاداشتن عدل فردی و عدل اجتماعی در جامعۀ بشر معرفی شده است:
آیۀ اول: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۷۶]. در این آیۀ کریمه هدف از بعثت رسل الهی در سراسر تاریخ اقامۀ عدل و قسط در جامعۀ بشر با حمایت و کمک مردم معرفی شده است. در گذشته به این مطلب اشاره کردیم که فقه کلان یا فقه اجتماعی وظایف و مسئولیتهای مکلّف کلان - یعنی جامعه - را تبیین میکند. در تکالیف مربوط به جامعه - مکلّف کلان - تکلیف، متوجّه جامعه به عنوان یک واحد اجتماعی است، در این نوع تکالیف، رهبر و مردم یا حاکم و محکومان همگی مکلّفاند که با یاری و همدستی یکدیکر (هدایت و امر و نهی از سوی رهبر، و اطاعت و نصرت رهبر از سوی مردم) به تکلیف اجتماعی خود عمل کنند. در این آیۀ کریمه اقامۀ قسط و عدل اجتماعی هدف ارسال رسل و انزال بینات و کتب معرفی شده، و مسئولیت آن به عهدۀ جامعه - که ترکیبی از رهبر و مردم است - گذاشته شده است ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾. در این آیه به تمکین رهبران الهی بر رهبری مردم در راه اقامۀ عدل و قسط اجتماعی نیز اشاره شده و با جملۀ ﴿وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ﴾ به دو ابزار بنیادین تمکین رسل در راستای رهبری جامعه برای اقامۀ قسط اجتماعی - که همان کتاب یا قانون عدل، و میزان یا قوۀ عصمت که تضمین عملی اجرای قانون عدل است - تصریح گردیده است.
آیۀ دوم: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾[۷۷]. در این آیه به دستور خداوند مبنی بر اقامۀ قسط به طور مطلق - و بدون استثناء - تصریح شده است که دلالت بر وجوب مطلق عدل دارد.
آیۀ سوم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾[۷۸]. در این آیه ضمن امر به اقامۀ قسط ﴿كُونُوا﴾ با بکارگیری واژۀ ﴿قَوَّامِينَ﴾ که صیغۀ مبالغه «قائم» است، بر تأکید شارع اسلامی بر وجوب اقامۀ عدل دلالت دارد که خود نوعی تصریح مؤکد بر اطلاق وجوب اقامۀ عدل و نیز تلویح بر اهمیت مطلق آن در شرع اسلام است.
آیۀ چهارم: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۷۹]. مراد از ﴿مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ در این آیه وجود مقدّس رسول اکرم(ص) است، موݘید این مطلب جملۀ ﴿وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ است؛ که در آیۀ ذیل وجود پاک رسول اکرم(ص) به آن توصیف شده است: ﴿يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾[۸۰]. بنابراین وجود مقدس رسول اکرم(ص) ﴿يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ است و معنای آن چنین است که تمام آنچه در شریعت رسول اکرم(ص) آمده همگی امر به عدل است، بلکه این نوع توصیف - به ویژه با توجه به قرینهای که در سایر آیات آمده بالخصوص آیهای که پس از این مورد بحث واقع خواهد شد - نه تنها دلالت بر آن دارد که اوامر و تشریعات رسول خدا همگی امر به عدلاند، بلکه بر این مطلب نیز دلالت دارد که آنچه عدل نباشد در قانون این رسول وجود نداشته و تشریع نشده است.
آیۀ پنجم: ﴿قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾[۸۱]. این آیه نه تنها بر این دلالت دارد که مأموریت رسول خدا(ص) اقامۀ عدل است؛ بلکه بر این نیز دلالت دارد که در شریعت او چیزی جز عدل تشریع نشده است و شریعت او مساوی با عدل محض است. قرینهای که در این آیه بر این حقیقت دلالت دارد صدر این آیۀ کریمه است که میفرماید: ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ﴾ در این بخش از آیه تقدیم جار و مجرور ﴿فَلِذَلِكَ﴾ دلالت بر حصر دارد و معنای آن حصر دعوت رسول خدا(ص) در همان دین و شریعتی است که در دو آیۀ قبل به آن اشاره شده و سپس عبارت ﴿قُلْ آمَنْتُ...﴾ شرح این دعوت و تعلیم کیفیت این دعوت است که در نتیجه حاصل معنای آیه چنین میشود: «تنها به آن شریعت و دین دعوت نما و راه استقامت را پیشه کن و چنین بگوی: که به تمام کتابهای الهی پیشین ایمان دارم و مأمورم که در بین شما عدل را بر پاکنم» بنابراین دینی که دعوت رسول اکرم(ص) - منحصراً - به سوی آن است و دین تمام انبیاء است اقامۀ عدل در بین مردم است. بنابراین شرایع انبیاء و شریعت رسول خدا(ص) عین عدل و جز عدل نیست. در اینجا باید راه را بر مغالطهای که ممکن است توسّط برخی سفسطهگران مطرح گردد ببندیم، دراین مغالطه ادعا میشود: بنابر آنچه گفته شد انبیاء شریعتی خاص ندارند و شریعت آنان همان عدل عرفی محصول عقل جمعی مردم هر زمان است.
این مغالطه را آیات صریح پیش از این آیه نفی میکند آنجا که خدا فرمود: ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ﴾[۸۲]. و نیز: ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ﴾[۸۳]. و نیز فرمود: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾[۸۴]. و همچنین جملۀ: ﴿وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ﴾[۸۵]. این آیات به صراحت بر این معنا دلالت دارند که مرجع اصلی همۀ اختلافات خداوند است، و تنها اوست که ولایت بر بشر داشته و حق تشریع و تقنین و امر و نهی دارد؛ لذا برای بشر دین و شریعتی تقنین کرده که به وسیلۀ انبیاء و بهویژه رسول خاتم(ص) برای بشر تبیین و تشریح شده، و سرانجام بر این حقیقت تأکید شده که آنچه خداوند برای بشر تشریع و تقنین نموده و انبیاء آن را تبلیغ و تبیین کرده و مأمور به اجرای آن بودهاند عین عدل است، و چیزی جز عدل نیست. بنابراین معنای آیه تأکید بر این است که شریعت الهی همان عدل مطلوب و مقصودی است که انسانها بالفطره خواهان آنند و در آرزوی تحقق آن بسر میبرند.
آیۀ ششم: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[۸۶]. در این آیه بر حاکمان اسلامی منصوب از سوی خدا دستور داده شده که به عدل حکومت کنند. توضیح مطلب: این آیه دربارۀ نظام حکومتی اسلام وارد شده است، و در مقطع نخستین آن ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾ به وجوب واگذاری قدرت سیاسی به کسانی که خداوند آنها را برای حکومت منصوب و معین نموده اشاره میکند. و در مقطع دوّم آن به وظیفه حاکمان الهی اشاره میکند که وجوب اقامه عدل و حکم به عدل در میان مردم است. و در آیه بعد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۸۷] به وظیفۀ مردم پس از برقراری حکومت الهی اشاره میکند که وجوب اطاعت و تسلیم در برابر امر و نهی خدا و رسول و حاکمان الهی پس از رسول خدا است.
بنابراین مقصود از ﴿الْأَمَانَاتِ﴾ در این آیه امانت قدرت سیاسی و حاکمیت است، دلیل بر این مطلب چند چیز است.
۱. در قرآن کریم واژۀ «امانت» مکرراً در معنای حاکمیت و قدرت سیاسی به کار رفته است:
الف: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۸۸]. در این آیه به قرینۀ عدم تکرار حرف نهی در ﴿وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ﴾ خیانت در امانت تفسیر و بیان همان خیانت به خدا و رسول است؛ زیرا خیانت به حقی است که مخصوص خدا و رسول است که همان حق حاکمیت است. آنچه مؤید این تفسیر است علاوه بر سیاق آیات که در رابطه با وجوب اطاعت از حاکمیت خدا و رسول است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾[۸۹]. ذیل آیه است ﴿وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ که اشاره به معلوم بودن این حق برای خدا و رسول نزد همۀ مسلمانان است. این حق معلوم خدا و رسول را که همان حق حاکمیت است هر مسلمانی به وسیلۀ شهادتین؛ یعنی شهادت بر وحدانیت خدا، و رسالت رسول «اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أن محمد رسول الله(ص)» میپذیرد، و با اقرار و گواهی به آن پایبندی و التزام خویشتن را به آن اعلام میدارد.
ب: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۹۰]. در روایات متعدد از امام صادق(ع) روایت شده است که مراد از امانت در این آیه ولایت و حاکمیت است، از جمله: صدوق در عیون الاخبار به سندش از حسین بن خالد از حضرت رضا(ع) روایت کرده است: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا﴾ فَقَالَ: الْأَمَانَةُ: الْوَلَايَةُ...»[۹۱]. گفت؛ پرسیم از ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع) دربارۀ سخن خدای عزوجّل: «ما عرضه داشتیم امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها پس از کشیدن بار آن سر برتافتند و ناتوان شدند»فرمود: امانت، یعنی ولایت... همچنین صدوق در معانی الاخبار روایت کرده است به سندش از أبو بصیر: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ قَالَ الْأَمَانَةُ: الْوَلَايَةُ...»[۹۲].
گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم دربارۀ سخن خدای عزوجّل «ما عرضه داشتیم امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها... فرمودند: امانت، یعنی؛ ولایت.»... کلینی نیز در اصول کافی از امام صادق(ع) روایت میکند: «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۹۳] قَالَ: هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)»[۹۴]. درباره سخن خدای عزوجّل «ما عرضه داشتیم امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها.».. فرمود: امانت، ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. بخاری محدث معروف اهل سنت به سند خویش از أبوهریره روایت میکند که رسول خدا(ص) فرمود: «إِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ، قَالَ: كَيْفَ إِضَاعَتُهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: إِذَا أُسْنِدَ الأَمْرُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ»[۹۵]. هنگامی که امانت تضییع گردد در انتظار قیامت باشید، گفت: تضییع امانت چگونه انجام میگیرد؟ رسول خدا(ص) فرمود: آنگاه که امر (امامت و ولایت) به غیر اهلش سپرده شود.
در این روایت همانگونه که روشن است رسول اکرم(ص) امانت را به امامت - که همان ولایت امر است - تفسیر کرده است. طبرسی در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین(ع) روایت میکند که دربارۀ آیۀ مذکور ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ...﴾ خطاب به یکی از زنادقه فرمود: «فَمَا هَذِهِ الْأَمَانَةُ وَ مَنْ هَذَا الْإِنْسَانُ وَ لَيْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ التَّلْبِيسُ عَلَى عِبَادِهِ؟» تا آنجا که فرمود: «وَ أَمَّا الْأَمَانَةُ الَّتِي ذَكَرْتَهَا فَهِيَ الْأَمَانَةُ الَّتِي لَا تَجِبُ وَ لَا تَجُوزُ أَنْ تَكُونَ إِلَّا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْصِيَائِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ائْتَمَنَهُمْ عَلَى خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمُ حُجَجاً فِي أَرْضِهِ...»[۹۶]. پس این امانت چیست؟ و این انسان کیست؟ در حالی که خداوندی که عزیز و حکیم است از صفت فریببندگان به دور است؟ - تا آنجا که فرمود- و اما آن امانتی که یاد کردی پس مراد آن امانتی است که نباید و نشاید برای کسی جز انبیاء و اوصیاء آنان؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی آنان را امانتداران خویش بر بندگانش قرار داده و آنان را حجّت و دلیل بر حق در زمین خود قرار داده است.
۲. سیاق آیه نیز مؤید آن است که مراد از ﴿الْأَمَانَاتِ﴾ امانت قدرت سیاسی و حاکمیت است. زیرا آیات قبل مربوط به مسألۀ حاکمیت است: ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۹۷]. و آیات بعد از آیۀ مورد بحث نیز در رابطه با همین موضوع است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۹۸]. تا آنجا که فرمود: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۹۹].
۳. در آیات سورۀ شعراء که رسل الهی بهعنوان حاکمان الهی معرفی شدهاند و رسالت و مأموریت آنان به قرینۀ ﴿أَطِيعُونِ﴾ اقامۀ حکومت در جامعۀ بشری عنوان گردیده است، هر یک از رسل بهعنوان ﴿أَمِينٌ﴾؛ یعنی امانتدار معرفی شده است که این نیز تأکیدی است بر کاربری واژۀ «امانت» و مشتقات آن در معنای حاکمیت و قدرت سیاسی. خداوند متعال در سورۀ شعراء میفرماید: ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۱۰۰].
﴿كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۱۰۱]. ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ *... * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ﴾[۱۰۲]. ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ *... * كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۱۰۳].
۴. روایات متعدّدی از معصومین(ع) وارد شده است که ﴿الْأَمَانَاتِ﴾ را در آیۀ مورد بحث به «ولایت و امانت و رهبری الهی» تفسیر کردهاند، از جمله:
الف: کلینی به سند صحیح روایت میکند: «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[۱۰۴] قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾[۱۰۵] الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰۶] إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»[۱۰۷]. از بُرید عجلی، گفت: پرسیدم از امام باقر(ع) از فرموده خداوند «خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید». فرمود: ما را قصد فرموده و فرمان داده که امام نخستین امانتهای امامت (کتاب و علم و سلاح) را به امام پس از خود تحویل دهد (و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید)، یعنی عدلی که در اختیار شماست، سپس به مردم فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید، و رسول و اولوالامر از خودتان را اطاعت کنید». از اولوالامر خصوص ما را اراده فرمود و به همۀ مؤمنان تا روز قیامت دستور داد ما را اطاعت کنند. بنابراین مخاطب در این آیه اگرچه عام است؛ لکن مراد از آن خاص است که رسول اکرم(ص) و امامان پس از اویند و به عبارتی دیگر: مخاطب در این آیه حاکمان الهیاند و عبارت ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ﴾ شاهد روشنی بر این مطلب است. خداوند در این آیه خطاب به حاکمان اسلامی دستور میدهد که امانت امامت را به جانشین خود تحویل دهند و زمینه را برای امامت و جانشینی او فراهم سازند.
ب. کلینی به دو سند صحیح از حضرت رضا(ع) روایت میکند: «عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[۱۰۸] قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنْ يُؤَدِّيَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لَا يَخُصَّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيَهَا عَنْهُ»[۱۰۹]. دربارۀ فرموده خداوند عزوجّل (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید) فرمود: آنان امامان از آل محمدند(ص)، فرمان این است که هر امامی امانت (امامت) را به امام پس از خود تحویل دهد، و به جز او نسپارد، و امامت را از او باز ندارد.
ج. همچنین کلینی به سند صحیح از امام صادق(ع) روایت میکند: «عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[۱۱۰] قَالَ أَمَرَ اللَّهُ الْإِمَامَ الْأَوَّلَ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ كُلَّ شَيْءٍ عِنْدَهُ»[۱۱۱]. از معلّی بن خُنیس گفت: پرسیدم از امام صادق(ع) دربارۀ فرموده خدا (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید) فرمود: خداوند به امام نخستین دستور داد تا تمام آنچه نزد اوست به امام پس از خود بسپارد.
آیۀ هفتم: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۱۱۲]. دلالت این آیه بر وجوب عدل به طور مطلق روشن است؛ زیرا در مباحث اصولی ثابت شده که مادّۀ امر همچون هیأت آن دلالت بر وجوب دارد، بنابراین ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ دلالت بر وجوب دارد، و عدم تقیید آن به قید خاصی دلالت بر اطلاق و شمول وجوب دارد»[۱۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ ترتیب العین، ج ۲، ص ۱۱۵۴، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج ۸، ص ۵۵، «عدل».
- ↑ مفردات راغب، ص ۵۵۱، «عدل».
- ↑ فرهنگ قرآن، واژه «عدالت».
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان ... و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
- ↑ «آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند چون فسادانگیزان در زمین میشماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران میدانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
- ↑ «و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ «و به هر کس (جزای) آنچه کرده است تمام داده خواهد شد و او به آنچه میکنند داناتر است» سوره زمر، آیه ۷۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲۰، ص۱۶۰.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.
- ↑ «و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند» سوره نحل، آیه ۳۳.
- ↑ «و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا میداشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.
- ↑ «و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
- ↑ «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت که در ترازو تجاوز نکنید» سوره الرحمن، آیه ۷ ـ ۸
- ↑ «و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت... * پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و از هوسهای آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع میگرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۳ و ۱۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است... *... و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۱ -۴۲.
- ↑ «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
- ↑ «خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد و اگر (آن ذرّه) کاری نیک باشد آن را دو چندان میکند و از سوی خود پاداشی سترگ میدهد» سوره نساء، آیه ۴۰.
- ↑ «اما (این) خداوند است که هر کس را بخواهد پاکیزه میدارد و سر مویی ستم نخواهند دید» سوره نساء، آیه ۴۹.
- ↑ «و ابر را سایهبان شما کردیم و ترانگبین و بلدرچین برایتان فرو فرستادیم (و گفتیم) از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم، بخورید. و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا میداشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.
- ↑ «و آنان را به دوازده سبط که هر یک امتی بود بخش کردیم و چون قوم موسی از وی آب خواستند به موسی وحی کردیم که با چوبهدست خود به (آن) سنگ بزن! و دوازده چشمه از آن فرا جوشید هر گروهی آبشخور خویش بازشناخت، و ابر را بر آنان سایهبان کردیم و بر آنها ترانگبین و بلدرچین فرو فرستادیم (و گفتیم:) از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و آنان به ما ستم نورزیدند که بر خویشتن ستم میکردند» سوره اعراف، آیه ۱۶۰.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.
- ↑ «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همینگونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند» سوره نحل، آیه ۳۳.
- ↑ «و هرچه را پیشتر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
- ↑ «آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند چون فسادانگیزان در زمین میشماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران میدانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
- ↑ «آیا کسانی که به گناهان دست یازیدهاند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به گونهای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری میکنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.
- ↑ «و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است.».. سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک میگردد و کارنامه (ها) برنهاده میشود و پیامبران و گواهان را میآورند و میان آنان به حقّ داوری میکنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
- ↑ «و به هر کس (جزای) آنچه کرده است تمام داده خواهد شد و او به آنچه میکنند داناتر است» سوره زمر، آیه ۷۰.
- ↑ ر. ک: فرهنگ قرآن، ج۲۰، ص۱۶۰.
- ↑ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد.».. سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ «و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده میشوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو میگردانند * و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او میآیند * آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۴۸-۵۰.
- ↑ «و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید» سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت * که در ترازو تجاوز نکنید» سوره الرحمن، آیه ۷-۸.
- ↑ «و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
- ↑ نک: محمد سعیدیمهر، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۰.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ رضوانفر، احمد، برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۱۸.
- ↑ «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است»» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره و همیشه قیام به عدالت کنید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
- ↑ «خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر چیز میفرستد، کاری از پیش نمیبرد؛ آیا او، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ «یس * سوگند به قرآن حکیم (و استوار) * که همانا تو از فرستادگان (خداوند) هستی * بر راهی راست (قرار داری)» سوره یس، آیه ۱-۴.
- ↑ «بگو: «به تمام کتابهایی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم»» سوره شوری، آیه ۱۵.
- ↑ «آیا آنها غیر از او را ولی خود برگزیدند؟! در حالی که «ولی» فقط خداوند است» سوره شوری، آیه ۹.
- ↑ «در هر چیز اختلاف کنید، (بگو:) حکم آن با خداست» سوره شوری، آیه ۱۰.
- ↑ «آیینی را برای شما مقرر نمود که به نوح(ع) توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم.».. سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید؛ و هنگامی که میان مردم حکم میکنید، به عدالت حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر و پیشوایان خود را» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید؛ و (نیز) در امانتهای خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است)» سوره انفال، آیه ۲۷.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ و از فرمان او سرپیچی ننمایید در حالی که (سخنان او را) میشنوید» سوره انفال، آیه ۲۰.
- ↑ «ما امانت (فرمانروایی) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند (و اظهار ناتوانی کردند)؛ امّا انسان (با سرکشی و طغیان در برابر ولایت الهی) آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ستمکار و نادان بود» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ عیون الاخبار، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ معانی الاخبار، ص۱۱۰.
- ↑ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ اصول كافی، ج۱، ص۴۱۲
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، باب رفع الامانة، ص۱۲۸، ح۱.
- ↑ الاحتجاج، ج۱،ص ۲۴۵- ۲۵۱.
- ↑ «آیا آنها (مؤمنان به جبت و طاغوت) سهمی در فرمانروایی دارند؟! در حالی که اگر چنین بود کمترین حقی را به مردم نمیدادند * یا اینکه نسبت به مردم [= پیامبر و خاندانش]، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟! ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و سلطنت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر و پیشوایان خود را.».. سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در اندرون خویش احساس ناگواری و نارضایتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «قوم نوح(ع) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان نوح(ع) به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * به یقین من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۰۵-۱۰۸.
- ↑ «قوم عاد (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان هود(ع) به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * به یقین من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۲۳-۱۲۶.
- ↑ «قوم ثمود (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان صالح(ع) به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید * و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید * همان کسانی که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱-۱۵۲.
- ↑ «قوم لوط(ع) (نیز) پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان لوط(ع) به آنان گفت آیا تقوی الهی پیشه نمیکنید * من برای شما پیامبری امین هستم* پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت کنید *... * اصحاب «ایکه» [صاحبان سرزمینهای پر درخت] پیامبران را تکذیب کردند * هنگامی که برادرشان شعیب(ع) به آنان گفت: آیا تقوی الهی را پیشه نمیکنید؟ * من برای شما پیامبری امین هستم * پس تقوی الهی پیشه کنید و از من اطاعت کنید.».. سوره شعراء، آیه ۱۶۰-۱۷۹.
- ↑ «خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «و هنگامی که در میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید، و رسول و اولوالامر از خودتان را اطاعت کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ اصول كافی، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ اصول كافی، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ اصول كافی، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ «خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص ۱۶۹-۱۸۲.