ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
*افزون بر [[حمایت]] بیدریغ [[ابوطالب]] از [[محمد]]، اشعار برجا مانده از وی، گویای [[ایمان]] او به [[خداوند]] است. این اشعار در [[مدح]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[دفاع]] از [[اسلام]] و [[تأیید]] [[مسلمانان]] و نیز برخی نکات دیگر است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹.</ref>. | *افزون بر [[حمایت]] بیدریغ [[ابوطالب]] از [[محمد]]، اشعار برجا مانده از وی، گویای [[ایمان]] او به [[خداوند]] است. این اشعار در [[مدح]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[دفاع]] از [[اسلام]] و [[تأیید]] [[مسلمانان]] و نیز برخی نکات دیگر است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹.</ref>. | ||
*سرانجام باید گفت که [[ابوطالب]]، به [[رسول اکرم]]{{صل}}[[ایمان]] داشت؛ اما اگر [[ایمان]] خود را ظاهر میکرد، همچون دیگر [[مسلمانان]] [[مکه]]، دیدگاه او درباره آن [[حضرت]] مشخص میشد، و او دیگر نمیتوانست در [[مقام]] [[سرپرست]] [[قبیله]]، [[حَکَم]] و داور [[مشرکان]] شود و از [[مقام]] شیخوخیت خود در [[حمایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاری دین]] او سود جوید. [[ابوطالب]]، سرانجام پس از عمری [[فداکاری]] و [[ایثار]] در راه [[اسلام]]، در ۸۷ سالگی در [[مکه]] از [[دنیا]] رفت و در قبرستانی که بعدها نام [[ابوطالب]] را به خود گرفت [[دفن]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۹۵. درباره ابوطالب همچنین ر. ک. به: گلشنی، عبدالکریم؛ دائرة العمارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹-۹۰.</ref>. | *سرانجام باید گفت که [[ابوطالب]]، به [[رسول اکرم]]{{صل}}[[ایمان]] داشت؛ اما اگر [[ایمان]] خود را ظاهر میکرد، همچون دیگر [[مسلمانان]] [[مکه]]، دیدگاه او درباره آن [[حضرت]] مشخص میشد، و او دیگر نمیتوانست در [[مقام]] [[سرپرست]] [[قبیله]]، [[حَکَم]] و داور [[مشرکان]] شود و از [[مقام]] شیخوخیت خود در [[حمایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاری دین]] او سود جوید. [[ابوطالب]]، سرانجام پس از عمری [[فداکاری]] و [[ایثار]] در راه [[اسلام]]، در ۸۷ سالگی در [[مکه]] از [[دنیا]] رفت و در قبرستانی که بعدها نام [[ابوطالب]] را به خود گرفت [[دفن]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۹۵. درباره ابوطالب همچنین ر. ک. به: گلشنی، عبدالکریم؛ دائرة العمارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۸۹-۹۰.</ref>. | ||
==ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳== | |||
[[حضرت]] [[ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبد المطلب]]، [[پدر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] است که دارای [[وقار]] [[حکما]] و [[هیبت]] [[فرمانروایان]] بود. درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، [[عبدمناف]] و [[ابوطالب]] [[اختلاف]] نظر است و مشهور و معروف میان مورخان این است که نام وی [[عبدمناف]] بود و [[عمران]] نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶. جهت توضیح بیشتر ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف صحابه.</ref><ref>[[رضا قاسمی|قاسمی، رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۱۴۶.</ref>. | |||
{{مدخل امام علی}} | {{مدخل امام علی}} |
نسخهٔ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۰
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوطالب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
نسب
- ابوطالب، عبدمناف عمران بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف قرشی، پدر امام علی(ع) و از بزرگان مکه بود که در سال ۵۳۵ م، یعنی ۳۵ سال پیش از تولد پیامبر(ص) و ۷۵ سال قبل از بعثت ایشان در مکه به دنیا آمد[۱]. وی را از آن جهت که نخستین فرزندش، طالب نام داشت، ابوطالب نامیدند که به همین کنیه نیز مشهور است. پدرش عبدالمطلب نیز از بزرگان با نفوذ مکه به شمار میرفت، و مادرش فاطمه، دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بود[۲].
- همسر ابوطالب، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است که با ابوطالب در جد خود "هاشم" مشترکاند. این بانوی بزرگوار، از نخستین زنانی بود که اسلام آورد و با رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد. وی به منزله مادر پیامبر(ص) بود. وقتی که فاطمه بنت اسد در سال پنجم هجری[۳] از دنیا رفت، پیامبر او را با پیراهن خود کفن کرد و هنگام دفن، او را مادر خود خواند و برایش دعا کرد[۴]. او مادر امام علی(ع) و اول بانوی هاشمی است که به ازدواج یک هاشمی دیگر درآمد[۵][۶].
- از فرزندان مشهور ابوطالب میتوان به طالب، عقیل، جعفر و حضرت علی(ع) و از دختران او به امهانی اشاره کرد[۷]. ابوطالب مانند بیشتر رؤسای قریش، مردی تاجر و سخاوتش بین اهل مکه معروف و مشهور بود[۸][۹].
- همچنین درباره ابوطالب باید گفت که او مقام بسیار والایی نزد اهل مکه داشته است؛ به گونهای که وی را در اختلافات خود حکم و قاضی قرار میدادند؛ زیرا از روی انصاف و عدالت حکم میکرد. گفتهاند ابوطالب در عصر جاهلیت، نخستین کسی بود که سوگند را برای اولیای دم بنا نهاد، و این روش بعدها جزء سنت و حقوق اسلامی شد[۱۰] و آن را با عنوان "قسامه" میشناسند.
- با اینکه ابوطالب، مردی تاجر بود و از سخاوتمندان قریش به شمار میرفت، در دورانی که خشکسالی همه جا را فراگرفته بود، برای تأمین آب زائران خانه خدا با مشکل روبه رو شد؛ از اینرو، برای رفع آن، دو سال پیاپی، مجموعاً ۲۴۰۰۰ درهم از برادرش، عباس قرض گرفت. ابوطالب در سال سوم و در پی توانایی در بازپرداخت بدهیاش مجبور شد سقایت حجاج را به عباس واگذار کند[۱۱]؛ سقایت، منصبی بود که عبدالمطلب در روزهای پایانی عمر خود برای او تعیین کرده بود[۱۲][۱۳].
ابوطالب و پیامبر(ص)
- درباره ارتباط ابوطالب و رسول الله(ص) میتوان سخن را از هنگام مرگ عبدالمطلب (م ۸ عامالفیل / ۵۷۸ م) آغاز کرد. هنگامی که عبدالمطلب در جمع فرزندان، وصیت و مناصبی را که عهدهدار بود، بین فرزندانش تقسیم میکرد[۱۴]، کفالت محمد(ص) را که تا هشت سالگی، او خود به عهده گرفته بود، به عهده ابوطالب گذاشت. وی از همان زمان تا پایان عمر، سرپرستی و حمایت از رسول خدا(ص) را به عهده گرفت[۱۵][۱۶].
- ابوطالب با همه وجود به پیامبر(ص) محبت میورزید؛ او را از خود جدا نمیکرد و حتی در یکی از سفرهای تجاری شام، وی را نیز با خود همراه کرد[۱۷]. محبت ابوطالب به آن حضرت در ازدواج ایشان نیز نمایان بود. او همراه با عدهای از بزرگان قریش به خواستگاری خدیجه رفت و خود نیز ولیمة عروسی را داد[۱۸].
- در مقابل، رسول خدا(ص) نیز تلاش میکرد خوبیهای عموی خود را جبران کند. او در دوران خشکسالی مکه، زمانی که تنگدستی بر ابوطالب چیره شده بود، امام علی(ع)، از فرزندان ابوطالب را در خانه خود پذیرفت. آن حضرت در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به تربیت و تعلیم علی(ع) نیز پرداخت. در این میان، عباس، عموی دیگر پیامبر(ص) نیز جعفر، فرزند دیگر ابوطالب را به خانه خود برد تا او نیز از هزینههای ابوطالب بکاهد[۱۹].
- وقتی محمد به رسالت مبعوث شد، علی(ع) نیز اسلام را پذیرفت. ابوطالب، نه تنها با اسلام علی(ع) مخالفت نکرد، بلکه او را به همراهی پیامبر نیز فرمان داد و رسول خدا(ص) را از حمایت و پشتیبانی خود مطمئن ساخت[۲۰]. با این حال، خود، ایمان آوردن به حضرت را اظهار نکرد. علت آن را میتوان جایگاه و موقعیت ابوطالب در میان قریش، قبیله خود و اهل مکه دانست. شاید او بر این باور بوده است که ایمان به پیامبر(ص) و اظهار علنی، باعث از دست دادن پایگاه و جایگاهش در جامعه مکه میشود و راه آسیب زدن به وی و دین نوظهور او را هموار خواهد کرد. او خود در بیان علت اظهار نکردن ایمانش، سختی جدا شدن از دین آبا و اجدادی را مطرح میکند[۲۱][۲۲].
- ابوطالب همچنین در سفر مسلمانان به "حبشه" به حمایت از آنان پرداخت و شعری در مدح نجاشی، پادشاه آن سرزمین سرود[۲۳].
- در همین باره باید به مفقود شدن پیامبر(ص) و تصمیم ابوطالب به انتقام از سران قریش اشاره کرد. در این ماجرا که ابوطالب به گمان آنکه قریشیان، محمد را از میان بردهاند، تصمیم به قتل همه سران قریش گرفت[۲۴].
- از میان موارد متعدد حوادث مربوط به پیامبر(ص) و ابوطالب، میتوان به جریان یوم الانذار اشاره کرد. در جلسهای که محمد، اقوام و خویشان خود را مهمان کرد تا آنان را به دین اسلام دعوت کند، وقتی با مخالفت ابولهب، عموی خود روبهرو شد، ابوطالب به پا خواست و به بهترین شکل از رسول خدا(ص)دفاع کرد[۲۵].
- آن حضرت در طول سه سال دعوت مخفیانه، همواره از طرف ابوطالب پشتیبانی میشد و پس از آنکه رسالت خود را آشکار کرد نیز این چنین بود. زمانی که رسول الله(ص) مخالفت خود را با شیوه و آیین مشرکان، اظهار و بتها و افکار جاهلی آنان را انکار کرد، گروهی از سران مشرک مکه نزد ابوطالب رفتند و خواستار مقابله جدی با ایشان شدند. در این گروه که ابوسفیان، ابوجهل، ولید بن مغیره، عاص بن وائل و... حاضر بودند، ابوطالب با خوشرویی و ملایمت، آنان را آرام کرد[۲۶].
- مخالفان پیامبر، ابوطالب را بزرگترین مانع از بین بردن وی میدانستند، تلاش آنان در راضی کردن ابوطالب به اینکه او دست از حمایت محمد(ص) بردارد، آشکار است. مخالفان در این باره جلسات متعددی با ابوطالب گذاشتند؛ اما او پشتوانهای محکم برای آن حضرت به شمار میرفت[۲۷][۲۸].
- آنان پس از مدتی، آنگاه که نفوذ و انتشار اسلام و معنویت پیامبر(ص) را مشاهده کردند، بار دیگر به طور دستهجمعی و با افراد بیشتری نزد ابوطالب آمدند و اعتراض شدید خود را به وی اعلام کردند. مخالفان از اینکه ابوطالب به درخواست اولیهشان بیاعتنا بوده است و اینکه پیامبر(ص) هر آنچه میخواهد علیه بتان و عقایدشان میگوید سخت ناراحت بودند. ابوطالب نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او گفتگو کند. او در رویارویی با رسول خدا(ص) وقتی جریان ملاقات خود با مشرکان را بیان و در مقابل، عزم راسخ حضرت را در ادامه رسالت مشاهده کرد، قسم خورد که تا پایان عمر در این راه از پیامبر(ص)دفاع کند[۲۹]. او حتی شبهایی رسول الله(ص) را بیدار میکرد و پسرش علی(ع) را در بستر وی میخواباند؛ تا جای محمد شناخته نشود[۳۰][۳۱].
- دشمنان پیامبر(ص) تصور میکردند حمایت بیدریغ ابوطالب از آن حضرت به این سبب است که ابوطالب، سرپرستی محمد(ص) را به عهده داشته است؛ از اینرو، تصمیم گرفتند پسری زیبا و خوشرو را در مقابل رسول الله(ص) به ابوطالب بدهند. ابوطالب، وقتی از این موضوع با خبر شد، سخت برآشفت و آنان را از خود راند[۳۲].
- اسلام روز به روز در حال گسترش بود و مشرکان مکه که خطر را به طور جدی احساس میکردند، تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند. آنان وقتی با مخالفتهای شدید بزرگ هاشمیان روبهرو شدند، با خود پیمان بستند که از هرگونه روابط فردی و اجتماعی با بنیهاشم دوری کنند، و این امر سرآغاز محاصره سه ساله آنان در شعب ابیطالب شد[۳۳].
- افزون بر حمایت بیدریغ ابوطالب از محمد، اشعار برجا مانده از وی، گویای ایمان او به خداوند است. این اشعار در مدح پیامبر(ص) و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و نیز برخی نکات دیگر است[۳۴][۳۵].
- سرانجام باید گفت که ابوطالب، به رسول اکرم(ص)ایمان داشت؛ اما اگر ایمان خود را ظاهر میکرد، همچون دیگر مسلمانان مکه، دیدگاه او درباره آن حضرت مشخص میشد، و او دیگر نمیتوانست در مقام سرپرست قبیله، حَکَم و داور مشرکان شود و از مقام شیخوخیت خود در حمایت از رسول خدا(ص) و یاری دین او سود جوید. ابوطالب، سرانجام پس از عمری فداکاری و ایثار در راه اسلام، در ۸۷ سالگی در مکه از دنیا رفت و در قبرستانی که بعدها نام ابوطالب را به خود گرفت دفن شد[۳۶][۳۷].
ابوطالب در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳
حضرت ابوطالب، فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، عموی بزرگوار پیامبر اسلام(ص)، یگانه حامی ایشان پس از عبد المطلب، پدر امیرالمؤمنین(ع)، بزرگ قریش و رئیس مکه است که دارای وقار حکما و هیبت فرمانروایان بود. درباره نامش میان اسامی عمران، عبدمناف و ابوطالب اختلاف نظر است و مشهور و معروف میان مورخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است[۳۸][۳۹].
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۵.
- ↑ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۳۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ نورالدین سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۳، ص۸۷.
- ↑ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۵.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.
- ↑ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۵-۸۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹-۲۲۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷-۲۸.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۸-۸۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ عروة بن زبیر، مغازی رسول الله، ص۱۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۱.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۹۵. درباره ابوطالب همچنین ر. ک. به: گلشنی، عبدالکریم؛ دائرة العمارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹.
- ↑ میرزایی، عباس، ابوطالب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۸۹-۹۰.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶. جهت توضیح بیشتر ر.ک: جلد دوم دایرة المعارف صحابه.
- ↑ قاسمی، رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۱۴۶.
تبارنامه بنیهاشم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
تبارنامه پیامبر خاتم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|