عصمت در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
عصمت در لغت به معنای برکنار بودن و نگهداشته شدن است، و در اصطلاح به معنای برکنار بودن از هرگونه گناه و خطا و نگهداشته شدن از هر کژی و انحراف در اندیشه، گفتار و رفتار است. همه امّت اسلامی بر عصمت پیامبران(ع) نسبت به چیزهایی مانند کفر به خدا، دروغ عمدی و به طور کلّی گناهان کبیره اتّفاق نظر دارند؛ زیرا چنین گناهانی موجب فسق میشود و خبر فاسق به اتّفاق حجّت نیست. اما مشهور علمای شیعه بر آن است که پیامبران(ع) از مطلق گناهان معصوم هستند و با تقوای والای خود و توفیق الهی هیچگاه از روی عمد یا سهو مرتکب گناه یا لغزشی نمیشوند. قرآن کریم در آیات فراوانی به ستایش پیامبران پرداخته، و آنان را از فریب شیطان برکنار شمرده و آنان را از بندگان پاک و منزه (مُخلَص) خود شمرده است: ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۱] و دارای ویژگیهای اخلاقی بلندی دانسته که از شر شیطان برحذر هستند و معنای آن چیزی جز عصمت آنان نیست. ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲] یکی از آیاتی که میتواند دلیلی بر عصمت پیامبران به شمار آید، آیه شریفهای است که میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۳] تردیدی نیست که لزوم اطاعت مطلق از پیامبران الهی با عصمت آنان ملازمه و ارتباط مستقیم دارد؛ زیرا ممکن نیست خداوند متعال کسی را که ممکن است سهواً یا عمداً مرتکب معصیت و انحراف از مسیر الهی شود برای اطاعت فرستاده باشد. گذشته از حکم نقل، این یک حکم عقلی غیر قابل تردید است که سفیران الهی باید از هر گونه گناه و خطا مصون باشند تا دل به پیروی از آنان آرام گیرد و اطاعت از آنان نتایج زیانباری نداشته باشد. از میان عالمان شیعه میتوان به سید مرتضی (م ۴۳۶ق) صاحب کتاب “تنزیه الأنبیاء”، و از میان عالمان اهل سنّت میتوان به فخر رازی (م ۶۰۶ق) صاحب کتاب “عصمة الأنبیاء” اشاره نمود. مشکل دستهای از آیات قرآن در حق پیامبران و پیامبر اسلام است که خدا دستور به استغفار میدهد، یا کارهایی را نقل میکند که با عصمت آنان ناسازگار مینماید: البته عصمت در چندین مرحله از زندگی پیامبر مطرح است، مانند دریافت وحی، عصمت در مرحله ابلاغ آن. عصمت از معصیت و گناه. و عصمت از خطا در امور فردی و اجتماعی به گونهای که به شخصیت و اعتماد مردم آسیب برساند.
ادله عصمت پیامبر
جدا از دلیل عقلی در اثبات عصمت که بدون آن جایگاه نبوت شکل نمیگیرد، در آیات بسیاری خداوند پیامبر اسلام(ص) را از هرگونه اشتباه و گناه و سهو و خطا مصون داشته است. این عصمت در معانی مختلفی دلالت میکند که مهمترین آن عصمت دریافت وحی و ابلاغ آن است:
- ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۴].
- ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى﴾[۵] نکته: خداوند میفرماید: سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى﴾ که هرگز دوست و همراه شما - که در میان شما زندگی میکند – محمّد(ص) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى﴾ او همیشه در مسیر حق گام برمیدارد، و در گفتار و کردارش کمترین انحرافی نیست. آنچه میگوید از سوی خداست، میافزاید: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾ آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ از این آیه عصمت پیامبر در گرفتن وحی و ابلاغ آن استفاده میشود هر چند بعضی مفسرین گفتهاند این آیات سوره نجم با صراحت تمام میگوید: او از خودش چیزی نمیگوید، و قرآن ساخته و پرداخته فکر او نیست، همه از ناحیه خداست، و دلیل این ادعا در خودش نهفته است. از سوی دیگر، بررسی آیات قرآن نیز گواهی میدهد که هرگز یک انسان هر قدر عالم و متفکر باشد - تا چه رسد به انسان درس نخواندهای که در محیطی مملو از جهل و خرافات پرورش یافته - قادر نیست سخنانی چنین پرمحتوا بیاورد که بعد از گذشتن قرنها الهامبخش مغزهای متفکر جهان است، و میتواند پایهای برای ساختن اجتماع صالح، سالم، مؤمن و پیشرو گردد. ضمناً این سخن تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینه آیات گذشته سنت پیامبر(ص) را نیز شامل میشود چرا که این آیه با صراحت میگوید: او از روی هوی سخن نمیگوید هر چه میگوید وحی است. حدیث جالب زیر شاهد دیگری بر این مدعاست. “سیوطی” که از دانشمندان معروف اهل سنت است در تفسیر در المنثور چنین نقل میکند: روزی رسول خدا(ص) دستور داد درهای خانههایی که به داخل مسجد پیامبر(ص) گشوده میشد جز در خانه علی(ع) بسته شود، این امر به مسلمانان گران آمد تا آنجا که حمزه عموی پیغمبر(ص) از این کار گله کرد که چگونه در خانه عمویت و ابوبکر و عمر و عباس را بستی، اما در خانه پسر عمویت را بازگذاردی؟ و او را بر دیگران ترجیح دادی؟ هنگامی که پیامبر(ص) متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بینظیری در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد. سپس افزود: ای مردم! من شخصاً درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بیرون نکردم، و علی را ساکن ننمودم آنچه بود وحی الهی و فرمان خدا بود سپس این آیات را تلاوت کرد: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى *... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ این حدیث که بیانگر مقام والای امیر مؤمنان علی(ع) در میان تمام امت اسلامی بعد از شخص پیامبر است، نشان میدهد که نه تنها گفتههای پیامبر(ص) بر طبق وحی است بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است[۶]. البته برخی از مفسران معاصر شیعه نظر دیگری دارند و این آیه را تنها ناظر به وحی قرآنی میدانند[۷].
- ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۸].
- ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۹]. نکته: در این آیه خداوند عصمت پیامبر را در دریافت و ابلاغ پیام وحی اینگونه مطرح میکند: و هنگامی که آیهای برای آنها نیاوری و در نزول وحی تأخیری افتد میگویند پس این آیات چه شد؟ چرا از پیش خود آنها را تنظیم نمیکنی؟ مگر همه اینها وحی آسمانی است؟ ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا﴾ اما به آنها بگو من تنها از آنچه به سویم وحی میشود پیروی میکنم، و جز آنچه خدا نازل میکند، چیزی نمیگویم ﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي﴾ این قرآن و آیات نورانیش وسیله بیداری و بینایی از طرف پروردگار است، که به هر انسان آمادهای دید و روشنایی و نور میدهد از این جمله به خوبی استفاده میشود که پیامبر(ص) هر چه داشت و هر چه کرد از وحی آسمانی سر چشمه گرفته بود، و آنگونه که بعضی پنداشتهاند به اجتهاد خود عمل نمیکرد و نه به قیاس و نه به غیر آن، بلکه برنامه او در امور دینی تنها پیروی از وحی بود.
- ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱۰].
- ﴿وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى﴾[۱۱].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۲].
- ﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۱۳].
نتیجه: در آیات فوق این محورها پیرامون عصمت پیامبر و دلائل آن مطرح گردیده است:
- خداوند به توصیف مهم و گویایی در باره عظمت این کتاب آسمانی پرداخته، میگوید: هیچگونه باطلی، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ قرآن نمیآید ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ﴾ یعنی؛ نه تناقضی در مفاهیم آن است. نه کسی میتواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ میگردد. نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعداً کشف میشود. نه آیه و حتی کلمهای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون میشود، و به تعبیر دیگر دست تحریفکنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست. چرا که از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است ﴿تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾ خداوندی که افعالش روی حکمت و در نهایت کمال و درستی است و لذا شایسته هر گونه حمد و ستایش میباشد. و از این آیه عصمت پیامبر در ابلاغ پیام وحی استفاده میشود؛
- در مقابل درخواستهای نامعقول و بهانهجوییهای مخالفان دعوت توحیدی پیامبر، در سه آیه بر متابعت و پیروی از وحی تأکید میکند ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾ و این خود دلیل آن است که رسول گرامی اسلام نه از هواها و تمایلات نفسانی مشرکان پیروی نمیکند و از این که خود تحت تأثیر تمایلات و هواهای نفسانی خویش حرکتی بکند و آیهای نازل کند و یا معجزهای خارقالعاده انجا م دهد از طرف خداوند معصوم و مصون است؛
- پس از این که در آیه ۲۳ شوری در زمینه رسالت و اجر رسالت، مودت ذی القربی و اهل بیت مطرح میشود ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۴] در آیه ۲۴ این نکته مورد تأکید خداوند قرار میگیرد و میفرماید: آنها - مخالفان دعوت مشرکان و منافقان - این وحی الهی را پذیرا نمیشوند بلکه میگویند: او بر خدا دروغ و افترا بسته، و اینها زاییده فکر خود او است که به خدا نسبت میدهد ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا﴾ در حالی که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مینهد و قدرت اظهار این آیات را از تو میگیرد ﴿فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ﴾ این در حقیقت اشاره به دو پیام است که از این قسمت آیه دریافت میشود یک) استدلال منطقی معروفی است که اگر کسی دعوی نبوت کند و معجزات و آیات بینات بر دست و زبان او ظاهر شود، و مورد حمایت و نصرت الهی قرار گیرد، اما او بر خدا دروغ بندد حکمت خداوند ایجاب میکند که آن معجزات و حمایتش را از او بگیرد، و رسوایش سازد، همانگونه که در آیه ۴۴ تا ۴۶ سوره حاقه آمده است ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ﴾[۱۵] هر گاه او دروغی بر ما ببندد ما او را با قوت و قدرت میگیریم، و مجازات میکنیم، و رگ قلب او را میبریم.
عصمت پیامبر و اینکه خداوند ساحت پیامبر برگزیده خودش را منزه میداند که تحت تأثیر هواهای نفسانی و عواطف خویشاوندی در امر دریافت وحی و ابلاغ آن و تبلیغ رسالت الهی حرکتی انجام دهد. این نکته نیز قابل توجه است که یکی از نسبتهای ناروا که مشرکان و کفار به پیغمبر گرامی اسلام(ص) میدادند این بود که او اجر رسالت خود را مودت خویشاوندانش شمرده، و این را بر خدا دروغ بسته است (به تناسب آیه ۲۳ شوری) و آیه فوق (۲۴) این نسبت را نیز نفی میکند ولی با این حال مفهوم آیه منحصر در این معنی نیست، زیرا طبق آیات دیگر قرآن دشمنان پیامبر(ص) این تهمت را درباره کل قرآن و وحی به ساحت قدس پیامبر(ص) میبستند.
عصمت پیامبر با عنایت خداوند
- ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ﴾[۱۶].
- ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۱۷].
- ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى *... فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى﴾[۱۸]. نکته: از این بخش آیات استفاده میشود که نفس پیامبر(ص) بدون تأیید و فضل الهی، به هیچوجه از اشتباه و سهو و خطا در امان نیست. فضل و رحمت خاص الهی بر پیامبر، موجب عصمت و مصونیت وی ازخطا و لغزش است ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ﴾ و عنایت خاص و حفظ و نگهداری خدا، عامل عصمت و مصونیت از انحراف پیامبر: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾.
عصمت از طریق شاهد بودن نبی
- یکی از دلایل عصمت پیامبر در قرآن حضور و شهود پیامبر بر مردم است. این معنا به این دلیل دلالت بر عصمت دارد که شاهد الگوی جامعه است و الگو نمیتواند گناهکار و خطاکار باشد، و الا نمیتواند شاهد باشد. چنانکه در برخی از آیات خداوند پیامبر(ص) را به عنوان شهید و شاهد بر این امّت معرفی کرده، امتی که خود بر امت گذشته شاهد بوده است: و چون این امت وسط و عدل است، لذا هر دو طرف افراط و تفریط باید با آن سنجش شود، پس به همین دلیل شهید بر سایر مردم هم که در دو طرف قرار دارند.
- ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۱۹]. نکته: “و همچنین مسلمانان را به آیین اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید چنانکه پیامبر را گواه شما کردیم. و چون رسول اسلام(ص) مثل اعلای این امت است، لذا او شهید و معصوم بر امت است، و افراد امت باید کارهای خود را با او بسنجند، و او میزانی است که حال آحاد و تک تک امت با آن وزن میشود، و امت میزانی است که حال سایر امتها با آن وزن میشود. اگر مبرای از خطا نباشد، نمیتواند میزان و مثل اعلا باشد و مردم کارهای خود را با او بسنجند”.
- ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾[۲۰].
- ﴿وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۲۱]
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۲۲].
- ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۲۳]
- ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا﴾[۲۴]. ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستادیم ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا﴾ او از یکسو گواه اعمال امت است، چرا که اعمال آنها را میبیند و از سوی دیگر شاهد و گواه بر انبیای پیشین است که آنها خود گواه امت خویش بودند و از سوی سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، الگو و با برنامههای سازنده، با سوابق درخشان و با عملکرد نیک شاهد و گواه بر حقانیت مکتب، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است.
عصمت با توجه به حجت و اسوه بودن پیامبر
- ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۲۵].
- ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۲۶]. نکته: دلیل بر این که این آیه دلالت بر عصمت میکند، این است که خداوند میفرماید: “تا آنکه پس از فرستادن اینهمه پیامبران، مردم را بر خدا حجتی نباشد”. پیامبران با قول و فعل خود مردم را راهنمای میکنند، حال اگر قول آنان خطایی و متخذ از هوا و هوس باشد، یا به خطا امری را که واقع نیست، واقع نما کنند، دیگر حجت خدا بر خلق تمام نشده است. نکته دیگر: در بیان اسوه بودن پیامبر است که میفرماید: “همانا برای شما رسول خدا الگوی خوبی است”. اگر الگوی خوبی باشد، نباید به گناه آلوده بشود و گرنه نمیتواند الگو باشد. الگو آن وقتی اسوه است که مبرای از خطا و عصیان باشد.
عصمت به دلیل اسوه بودن و لزوم اطاعت از پیامبر
دلیل عصمت از وجوب اطاعت استفاده میشود، زیرا اگر پیامبر هر کاری انجام داد، سیره و روش عملی او حجت است. و پیامبر اگر خطا کند، با وجوب اطاعت سازگار نیست، لذا باید مبرا از خطا باشد. این مسئله شامل آیاتی میشود که محبت رسول را محبت خدا دانسته و یا از سوی خدا امر شده که آنچه پیامبر بگوید خدا گفته است که با خطا و نسیان و گناه پیامبر ناسازگار میشود.
- ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۲۷].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۲۸].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۲۹].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۰]
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾[۳۱].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۳۲].
- ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۳].
- ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۳۴]
- ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۳۵]
- ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾[۳۶]
نکته: در این آیات آمده “اطاعت کنید خدا و رسول را”. پیروی از رسول با فرض گناه و خطا ناسازگار است. چون در صورت خطا مردم آن را به معنای درست آن میگیرند و خود باعث خطاهای بیشمار میگردد، پس باید پیامبر خطا و گناه نکند تا پیروی از او در کنار پیروی از خدا الزامی باشد. در آیه بعد میگوید: “بگو اگر شما خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد”. یا در آیه سوم میگوید: “آنچه را که رسول بر شما آورد بگیرید و آنچه را که از او نهی کرده دست بردارید”. یا باز میفرماید: “آنان کسانی بودند که خدا خود آنان را هدایت کرد پس از راه آنان پیروی کن”.
عصمت بدلیل برگزیده و منتخب بودن پیامبران (مصطفا و مرتضا و مجتبا بودن)
از مفاهیم مرتبط با عصمت اصطفا، ارتضی و انعم است که خداوند در برگزیدن از میان انسانها و رضایت داشتن و دادن نعمت به آنان یاد کرده است. باید دلیل اصطفا و ارتضی مشخص شود که چه ویژگی را بیان میکند.
- ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۳۷].
- ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾[۳۸].
- ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا﴾[۳۹].
نکته: از ادله بر عصمت مصطفا و مرتضا و مجتبا و منعم بودن پیامبران خاص متفاوت از نعمتهای عام است. این سه صفت عالی برای پیامبران نکته مهم اثبات عصمت است؛ زیرا اگر آنان مانند انسانهای معمولی بودند، دلیل بر انتخاب و رضایت دادن بر القای وحی نبود. به همه مردم وحی میشد. این که از میان مردم تنها عدهای انتخاب میشوند، و به آنان نعمت ویژه داده میشود، باید دارای ویژگی خاص برای قبول وحی و ایجاد اعتماد و تأثیرگذاری باشند، لذا میفرماید: “همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آلعمران را بر تمام عالمیان برگزید”. همچنین خداوند “دانای نهان است و کسی بر عالم غیب او آگاه نیست، جز پیامبری که از او خشنود باشد، که (در اینصورت) برای او از پیشرو و پشتسرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خود را میفرستند، (تا بداند که آن رسولان پیامهای پروردگار خود را رسانیدهاند) و خدا به آنچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است”. همچنین پیامبران مجتبا و برگزیده بودن است: “آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت، از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم [و] هرگاه آیات [خدای] رحمان برایشان خوانده میشد، سجدهکنان و گریان بر خاک میافتادند”.
عصمت به دلیل مطیع فرامین الهی بودن پیامبران
از دیگر ادله عصمت پیامبران، آن دسته از آیاتی است که خدا در اوصاف آنان مطیع و گوش به فرمان بودن را به تعبیرهای مستقیم و یا غیرمستقیم بیان میکند.
- ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۴۰].
- ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۴۱].
نکته: “ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به دستور خداوند از او اطاعتکنند”. چنانکه باز میفرماید: و چون آیات روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان که به دیدار ما امید ندارند میگویند: “قرآن دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن”. بگو: مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آنچه را که به من وحی میشود پیروی نمیکنم. اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ میترسم”.
هشدارها به پیامبر دلیل بر عصمت
منظور آن دسته از آیاتی است که به پیامبر هشدار داده شده که معنای آن هشدارها و یا حتی توبیخها این نبوده که پیامبر خلافی انجام داده، بلکه به این معناست که از گناه و یا عمل ناروا و غیر مناسب با شخصیت پیامبر پیشگیری کرده و با هشدار از ارتکاب آن جلوگیری کرده است.
- ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾[۴۲].
- ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۴۳].
- ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۴۴].
- ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۴۵].
نکات:
- هشدار از این که ﴿وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾ پیامبر به نفع خیانتکاران به خصومت برخیزد، نکتهای است که در آیه نخست میدهد: “ما به سوی تو قرآن را به حق فرستادیم تا به آنچه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنی و نباید به نفع خیانتکاران به خصومت بر خیزی”؛
- و نیز میفرماید: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ﴾ در مقابل یهودیانی و مسیحیانی که تلاش میکنند و بسا ممکن است که پیامبر در جهت رضایت آنان گام بردارد، لذا میگوید: و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر از کیش آنان پیروی کنی. بگو: “در حقیقت، تنها هدایتِ خداست که هدایت [واقعی] است”. و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت؛
- تفاوت آیه دوم که میگفت: ﴿مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾ با سوم این است که در آیه سوم میگوید اگر از هواهای آنان پیروی کنی: ﴿إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾ و اگر هر گونه معجزهای برای اهل کتاب بیاوری [باز] قبله تو را پیروی نمیکنند، و تو [نیز] پیرو قبله آنان نیستی، و خود آنان پیرو قبله یکدیگر نیستند، و پس از علمی که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوسهای ایشان پیروی کنی، در آن صورت جدّاً از ستمکاران خواهی بود؛
- عنایت خاص و حفظ و نگهداری خدا، عامل عصمت و مصونیت از انحراف پیامبر: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾ زیرا در این آیه به طوری که از سیاق بر میآید ﴿ثَبَّتْنَاكَ﴾ به معنای عصمت و حفظ الهی است و اگر جواب لولا را خود رکون قرار نداده و نفرمود “ترکن” بلکه نزدیک شدن به رکون را قرار داده و فرمود: ﴿لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ﴾ برای این بوده که با در نظر داشتن اینکه رکون به معنای کمترین میل است، دلالت میکند بر اینکه رسول خدا(ص) میل به کفار که نکرد، سهل است؛ بلکه نزدیک به میل آنان هم نشد، و اینکه فرمود ﴿إِلَيْهِمْ﴾ و در اجابت خواستههای آنان رکون را به مشرکین نسبت داد، تا این معنا را تأکید کند. و معنای آیه این است: اگر ما با عصمت خود تو را پایداری نمیدادیم، نزدیک میشدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی، لیکن ما تو را استوار ساختیم، و در نتیجه به آنان کمترین میلی نکردی تا چه رسد به اینکه به آنان پاسخ مثبت بدهی، پس رسول خدا(ص) ایشان را اجابت نکرد و ذرهای میل به ایشان هم ننمود و نه نزدیک بود میل کند[۴۶]. نکته این آیه این است که خدا پیشگیری میکند، میآموزاند و طرح نگرانی میکند و به دیگران خبر میدهد که پیامبر چنین بود و ما چنین کردیم.
آیات نفی گناه از پیامبران
منظور آن دسته از آیاتی است که با همه توبیخها و هشدارها و تذکرات تربیتی و تعلیمی باز میگوید که اراده بر بردن رجس و پلیدی از شما اهل بیت و خانواده است.
- ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۷].
- ﴿قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۴۸].
- ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۴۹].
- ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۵۰].
- ﴿عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۵۱].
نکات:
- تعلق اراده الهی مایه عصمت پیامبر و اهل بیت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛
- خوف و هراس پیامبر از عذاب الهی، بازدارنده آن حضرت از هرگونه عصیان و نافرمانی: ﴿إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾؛
- مفسرین علم آموخته خداوند را مبنی عصمت میدانند. بنابراین پیامبر دارای عصمت در مراحل گوناگون از دریافت وحی و ابلاغ آن گرفته تا در حیات عادی و زندگی روزمره عصمت از معصیت و گناه است، چون اگر چنین عصمتی نداشته باشد، به جایگاه تبلیغ و تأثیر او آسیب میرساند. این مسئله شامل عصمت از خطا در امور فردی و اجتماعی نیز میگردد؛
- از آنجا که در آیه اخیر میفرماید: چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیاموخت، و وی آن همه را به انجام رسانید، [[[خدا]] به او] فرمود: “من تو را پیشوای مردم قرار دادم”. [[[ابراهیم]]] پرسید: “از دودمانم [چطور]؟” فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد”. در نتیجه مردم درباره ظلم یعنی ستم بر خود، دیگران و بر خدا، بر چهار دستهاند: ۱) کسانی که در طول عمر خود ظالمند؛ ۲) کسانی که در طول عمر خود طاهر و منزّه از گناهند؛ ۳) کسانی که در ابتدای عمر خود ظالم ولی در پایان عمر توبه میکنند؛ ۴) کسانی که در ابتدای عمر طاهر و از گناه منزهند، ولی در آخر عمر ظالمند. چگونه ممکن است حضرت ابراهیم(ع) برای دسته اول و چهارم از ذریه خود عهد و مقام امامت را طلب کند، تنها قسم دوّم و سوّم باقی میماند و ظالمی که خداوند عهد امامت را از او نفی میکند، باید قسم باشد؛ یعنی کسی که در ابتدای عمرش ظالم بوده، ولی در آخر عمر توبه کرده است. در نتیجه قسم دوّم باقی میماند، یعنی همان کسی که در طول عمرش از هر گونه گناه و آلودگی پاک بوده است و این بر کسی غیر معصوم منطبق نیست؛
- منظور از این علم آن دانشی است که وسیله راهنمایی او و نگهداری او میشود. از سوی دیگر این که میفرماید: ﴿عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾ منشأ تمام افعال ارادی و اختیاری انسان صورتهای علمی است که در وجود انسان نقش میبندد؛ که اگر آنها نبود هرگز از انسان فعلی با اختیار صادر نمیگشت، زیرا انسان قبل از آنکه از او فعلی صادر شود آن را در ذهن خود تصور میکند، غرض و اهداف را نیز در نظر میگیرد؛ آنگاه در او شوق به فعل حاصل شده، سپس آن را انجام میدهد. همچنین کسی که میخواهد فعلی را ترک کند، ابتدا آن را در ذهن خود تصور کرده، غایت آن را ملاحظه میکند؛ آنگاه آن فعل را ترک میکند؛ همانند خوردن سمّ، اتصال با برق. بدین جهت از این آیه به خوبی استفاده میشود که حتمیّت و ضرورت فعل یا ترک با اختیار منافاتی ندارد، زیرا کسی که سمّ را میشناسد و عواقب شرب آن را نیز میداند، هرگز از آن نمیخورد، با آنکه در خوردنش مختار است. همچنین از آیه استفاده میشود که سبب عصمت، علم قطعی به عواقب اخروی معاصی و اخلاق رذیله است. قرآن در آیهای دیگر در داستان یکی دیگر از پیامبران نیز بر این حقیقت تأکید میکند که منشأ عصمت علم راسخ و یقینی به عواقب و حقایق امور است: قول حضرت یوسف(ع) میفرماید: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۵۲] چون آیه تصریح دارد به اینکه منشأ میل به گناه و معصیت جهل است. ﴿وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾ پس در نتیجه، منشأ عصمت، همان علم است که در مقابل جهل قرار دارد[۵۳].
شبهات عصمت
منظور آن دسته از آیاتی است که حکایت از گناه پیامبر به صورت غیر مستقیم میکند، مانند طلب بخشش از گناه؛ زیرا مفهوم آن پذیرش ارتکاب گناه و اخلال به عصمت برای شخص نبی و دریافتهای وحی است، به این جهت بسیاری از مفسرین این دسته از آیات را به گونهای شرح داده تا مخل به این عقیده کلامی نباشد که آنچه او عرضه کرده عین حق و حقیقت است.
- ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾[۵۴].
- ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾[۵۵].
- ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ﴾[۵۶].
- ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۵۷].
- ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا﴾[۵۸].
نکات:
- سخن درباره امکان شک و تردید پیامبر در سوره یونس و کمک گرفتن از اهل کتاب و ارتباط آن موضوع عصمت است. چون در این آیه: ﴿فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا﴾ دو احتمال میرود. یکی: این که مراد از شک در مما انزلنا خطاب به پیامبر شده باشد، یعنی خود پیامبر به آنچه وحی شده، ایمان و اطمینان نداشته، در نتیجه اعتقاد او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران میگویند که تردید نداشته باش، و “فی” در ظرفیت به معنای حقیقی آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستانها شک داشتهاند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: ﴿فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ﴾ سؤال از اهل کتاب برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که “فی” در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در میگویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب قرآنی است که پیامبر را مخاطب قرار میدهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه میخواهد که مردم متوجه شوند و شک خود را با مطالعه و پرسش از بین ببرند[۵۹]؛
- جمله: ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ﴾ به آن جناب دستور استغفار میدهد، البته استغفار از عملی که نسبت به ساحت قدس آن جناب گناه باشد، هر چند که گناه به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد؛
- از سوی دیگر میتوان به تعبیر دیگری گفته که استغفار در نظر پیامبر مناسب با مقام و موقعیت آن حضرت است که کاری انجام داده که جای طلب بازگشت به خدا کند. کلام معروفی را هم که به رسول خدا(ص) نسبت میدهند که فرمود: «لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۶۰]؛ گاه دلم را کدورتی میپوشاند و من به راستی هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش میکنم”، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین آیه شریفه: ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ﴾ که فرمان به استغفار میکند[۶۱]؛
- فضل و رحمت خاص الهی بر پیامبر، موجب عصمت و مصونیت وی از خطا و لغزش. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ﴾؛
- مراد از فتح در آیه: صلح حدیبیه است و با این که جنگی نبوده که فتحی باشد، اما خداوند از آن فتح یاد کرده، زیرا کسر شوکت قریش، و عدم استطاعت برخورد با پیامبر با همه آمادگی بود که موجب گردید که از آن به گشایش بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای ذنب گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به ذنب، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه میدهد و گناه را به این جهت ذنب میگویند. و تأویل این آیه به این جهت است که نزول سوره در صلح حدیبیه و ناظر به آن چیزی بوده است که مشرکین آن را در کشتن مردم مکه در جنگ بدر و به هم ریختن نظم پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصلهای میان او و عشیره و همشهریهایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را گناه میدانستند و جمله: ﴿مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾ مانند این سخن حضرت موسی است که در پاسخ خدا فرمود که من گناهی انجام داده که میترسم مرا به وسیله آن بکشند: ﴿وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ﴾[۶۲][۶۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۱-۵.
- ↑ برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۵۷۷.
- ↑ ر.ک: المیزان، ذیل آیه.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ «و چون برای آنان آیهای (دلخواه آنان) نیاوردهای میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟ بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم؛ این (ها) بینشهایی است از سوی پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
- ↑ «و من تو را برگزیدهام پس به آنچه وحی میشود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.
- ↑ «یا میگویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر مینهد: و خداوند باطل را از میان برمیدارد و حقّ را با کلمات خویش استوار میدارد که او به اندیشهها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.
- ↑ «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست * دست راستش را میگرفتیم * سپس شاهرگش را میبریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود *... پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه میدید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱-۵ و ۱۰-۱۱.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
- ↑ «و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
- ↑ «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.
- ↑ «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.
- ↑ «ما به سویتان پیامبری که گواه بر شماست فرستادهایم چنان که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم» سوره مزمل، آیه ۱۵.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را میشنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد * تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
- ↑ «آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیلاند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده میشد سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و اگر تو پس از (وحی و) دانشی که به تو رسیده است، از خواست آنان پیروی کنی، در آن صورت بیگمان از ستمکارانی» سوره بقره، آیه ۱۴۵.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا میخواند خوشتر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان میگرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.
- ↑ «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
- ↑ «و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه» سوره محمد، آیه ۱۹.
- ↑ «و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بیهمتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۱-۳.
- ↑ تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.
- ↑ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ $کتاب الصلاة%، $ابواب الذکر%، $باب ۲۲%، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۵۲۵.
- ↑ «و در چشم آنان به گردن من گناهی است که میهراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۹.