وحدت امت اسلامی در قرآن
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث وحدت امت اسلامی است. "وحدت امت اسلامی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
اتّحاد به معنای یکی شدن، یگانگی داشتن،[۱] از ریشه "و ح د" به مفهوم یکتایی و یگانگی است.[۲] نگریستن در کارکرد مفهومی واژه اتّفاق،[۳] نشان میدهد که مفهوم این واژه با واژه اتّحاد بسیار نزدیک است. اتّحاد میتواند به دو صورت حقیقی و مجازی تصور شود. اتّحاد حقیقی بهمعنای تبدیل دو چیز به یک چیز است اگرچه تحقق چنین اتّحادی در خارج محال است و اتّحاد مجازی تبدیل یک چیز به چیز دیگر است که خود بر دو نوع است: یکی آن است که بر اثر ضمیمه شدن یک شیء به شیء دیگر، محصول سومی پدید میآید؛ نظیر آنکه خاک با در آمیختن با آب، به گِل تبدیل شود و دیگر آنکه چیزی بدون ممزوج شدن با چیز دیگر صورت جدیدی بپذیرد؛ مانند تبدیل شدن آب به بخار بر اثر حرارت.[۴]
اتّحاد در اصطلاح سیاسی، یگانه شدن دو یا چند کشور و پذیرش نظام سیاسی، نظامی و اقتصادی واحد است که درپی آن، به همه آنها یک امّت و کشور اطلاق شود.[۵] در فلسفه و کلام از گونههای مختلف اتّحاد حقیقی و مجازی، سخن بهمیان آمده و درباره امکان یا امتناع هر یک، مباحثی طرح شده است. ازجمله مباحث قابل توجّه در فلسفه در این زمینه، بحث اتّحاد عاقل و معقول است که وجوهی در تبیین آن گفته شده است.[۶]
اتحاد در قرآن
قرآن به مسأله اتّحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمّیّت اتّحاد میان جهانیان، ادیان، مسلمانان و نهاد خانواده تأکید کرده است و پیوند میان دلهای مؤمنان را نوعی تصرّف الهی میشمارد و برای ایجاد و حفظ چنین یگانگی، ارسال پیامبران به همراه شرایع را ضرور میداند و راه کارهایی را ارائه میکند. اتّحاد در قرآن با مضامینی چون موارد ذیل آمده است: امّت واحده: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾[۷]، اعتصام به حبلالله: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۸]، کلمه سواء: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[۹]، بهصورت باورهای دینی مشترک که اهلکتاب نیز باید بدان ملتزم باشند، صراط مستقیم: ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ﴾[۱۰] که یادکرد آن بهصورت مفرد در برابر واژه "سبیل" که گاه بهصورت جمع میآید، و حکایت از وحدت و یکپارچگی راه مؤمنان دارد، تألیف میان دلها: ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۱۱]، اخوّت و برادری: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۱۲]، بنیان مرصوص: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۱۳] که بیانگر یکپارچگی مؤمنان در رویارویی با کافران است، ﴿كَافَّةً﴾: ﴿قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً﴾[۱۴] که بر اساس برخی تفاسیر که ﴿كَافَّةً﴾ را صفت مؤمنان دانستهاند، بهمعنای همدلی و یکپارچگی آنان در پذیرش اسلام است، سبیل و راه مؤمنان: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۵] که نکوهش مخالفت و جدایی از راه مؤمنان حکایت از ضرورت همگامی با آنان دارد، حزب الله: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۶]، اصلاح ذاتالبین: ﴿وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ﴾[۱۷]، انجام رکوع همگام با نمازگزاران: ﴿َ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۱۸]، صله ارحام: ﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۱۹]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[۲۰]، ریسمان خدا و مردم: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ﴾[۲۱]، یار بودن مؤمنان با یکدیگر: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۲۲]، شرکت در امور اجتماعی: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا ﴾[۲۳] و ارتباط بر قرار کردن مؤمنان با یکدیگر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۴] اگر به آیاتی که به نقطه مقابل اتّحاد، یعنی اختلاف و تفرقه پرداخته نگریسته شود، تصویری کاملاً شفّاف از نگاه قرآن به این مسأله بهدست میآید.[۲۵]
پیشینه اتحاد
از اینکه قرآن، اختلاف و تفرقه در دین را به بغی و ستم نسبت داده ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۶] و عامل دشمنی و کینهورزی را شیطان معرّفی میکند: "﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[۲۷]" میتوان برداشت کرد که اتّحاد و یگانگی انسانها در دین، فطری است و این اختلاف است که به عامل برونی نیاز دارد. در این صورت، اتّحاد را باید با آفرینش انسان و پاگذاشتن او به این کره خاکی همزاد دانست.
قرآن در جایی دیگر، به صراحت، از یگانگی نخستین مردم سخن بهمیان آورده و اختلاف را امری عارضی میشناسد که در پی آن، بعثت پیامبران(ع) و ارسال کتابهای آسمانی ضرورت یافته است: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ﴾غالب مفسّران معتقدند: در این آیه، ایجاز حذف صورت گرفته و جمله "فاختَلَفوا" پیش از ﴿فَبَعَثَ﴾ حذف شده است؛[۲۸] زیرا فقط در این صورت است که ارتباط میان برانگیختن پیامبران پس از یک پارچه بودن اجتماعات بشری معنا مییابد.
درباره اینکه مقصود از امّت واحده و یگانگی آنها چیست، میان مفسّران اختلاف چشمگیری وجود دارد. بسیاری، آن را یگانگی بر دین واحد که ایمان حقیقی برگرفته از دین الهی است، دانستهاند،[۲۹] و برخی دیگر، آنان را در تمسّک به شرایع عقلانی که اعتراف به وجود صانع و پرهیز از قبائح عقلی است، یگانه شمردهاند [۳۰] و گروهی از مفسّران نیز معتقدند که آنان، در اعتقاد و عمل به دین کفر، یگانگی و اتّحاد داشتهاند.[۳۱] برخی نیز یگانگی را بهمعنای فطرتهای سالم و دست نخورده، همزمان با زندگی ساده و نخستین انسانها دانستهاند.[۳۲] درمیان این دیدگاهها، یگانه دانستن انسانها در پذیرش کفر، درست نیست؛ زیرا افزون بر آنکه سِرشته شدن فطرت آدمی با کفر در آغازین روزهای حیات را درپی دارد و آن، خلاف آموزههای قرآن است که توحید و خداشناسی را فطرت آدمی میشناسد: ﴿ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ﴾[۳۳]، مخالف ظاهر آیه است؛ زیرا آیه ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۳۴] (مطابق با اراده تکوینی الهی در یک دست کردن مردم: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً ﴾[۳۵] در مقام تمجید و ستایش این اتّحاد و یگانگی است. دیگر آنکه لازم میآید خداوند انسانها را در این دوره به نسبت طولانی، در حالت کفر و بدون هدایت پیامبران(ع) رها کرده باشد که با آیه ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۳۶]، ناسازگار است و اگر قرار بود پیامبران(ع) برانگیخته شوند، باید در این دوره که بر باطل اتّفاق است، انجام میپذیرفت.[۳۷] فقدان شریعت آسمانی و بسنده کردن به رهنمودهای عقل و درک فطری بشر که در ارائه برنامه زندگی ناتوان است، در این دوره زمان نیز (بهدلیل آنکه لازمهاش عدم بعثت انبیا در قرون اولیّه بشر و ناسازگار با آیه ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۳۸] است) منطقی به نظر نمیرسد؛ بنابر این، با توجّه به اینکه طبق آموزههای دینی، آدم(ع) در جایگاه پیامبر خدا حامل پارهای از تعالیم وحیانی، دیدگاه نخست که یگانگی بر پیروی از دین الهی است، تقویت میشود، با این تفاوت که این تعالیم، بس ساده و با فطرتهای ساده مردم آن عصر منطبق بوده که بعدها بر اثر اختلافات پدید آمده و پیچیدگی زندگی اجتماعی، پیامبران با آوردن شرایع و تعالیم کاملتر به رفع آنها پرداختند: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۹] درباره زمان این یگانگی نیز اختلاف است. عالم ذر،[۴۰] دوران آدم(ع)[۴۱] ۱۰ قرن فاصله زمانی میان آدم و نوح(ع)[۴۲] دوران آدم تا ادریس،[۴۳] دوران آدم(ع) تا رسالت پیامبر اکرم(ص) [۴۴] دوران ابراهیم،[۴۵] و دوران بنیاسرائیل،[۴۶] دیدگاههایی است که در تبیین آن ارائه شده است. طبری معتقد است: زمان این اتّحاد و اختلاف مشخّص نیست.[۴۷] در میان این دیدگاهها، دیدگاه سوم یعنی دوران میان آدم تا نوح(ع) منطقیتر به نظر میرسد؛ چه، انسانها از زمان آدم تا آمدن نوح بر دین الهی پایبند بودند واز این دوران به بعد در اثر پیچیده شدن نظام اجتماعی و رهیافت نحلههای فکری، اختلاف عقیدتی و اجتماعی میان مردم رخ مینماید.[۴۸] بدبختانه تاریخ مکتوب بشری بهسبب محدودیّت آن به سه هزاره پیش از میلاد مسیح، از ارائه تصویری روشن از این یگانگی و یکپارچگی بشر در طول ۱۰ قرن ناتوان است؛ گرچه پارهای از اکتشافات، ساده بودن زندگی نخستین انسانها را که از فطرتهای اوّلیّه آنها برخاسته است، تأیید میکند. پس از این دوره، بشر هماره با اختلافات عقیدتی و اجتماعی دست به گریبان بوده و آتش جنگ و خونریزی میان ایشان حاکم بوده است.[۴۹]
نقش پیامبران در ایجاد اتحاد
اگر اختلاف را به دو دسته اصلی اختلاف در عقیده و اختلاف در حیات اجتماعی بدانیم،[۵۰] و فقدان هدایت و تربیت الهی و دسیسههای شیطانی را ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[۵۱] عامل چنین اختلافی بشناسیم، نقش پیامبران در رفع اختلاف و ایجاد اتّحاد روشن میشود؛ زیرا آنان با آوردن آیین آسمانی که مطابق با عقل و فطرت انسانها است ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۵۲]، ایشان را از پراکندگی عقیدتی رها میسازند و با ارائه شریعت و قوانین زندگی اجتماعی، با اجرای حدود الهی با اختلافات اجتماعی مقابله: ﴿وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾[۵۳]، و با تربیت مردم و تزکیه دلها و تعلیم اخلاقیّات ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۵۴]، با دسیسههای شیطانی مبارزه میکنند.
بر این اساس است که موسی(ع) در برابر ترفند فرعون که بنیاسرائیل را به دستههای گوناگون تقسیم و بدین ترتیب، زمینه استضعاف آنان را فراهم میکرد: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۵۵]، به مقابله برخاست، و تمام آنان را به سلامت از ستم فرعونیان رهانید و آنگاه که از اختلاف بنیاسرائیل با روی آوری به گوسالهپرستی آگاه شد، با شدّت با آن برخورد کرد و با سوزاندن و به دریا افکندن آن، ریشه فتنه و اختلاف را خشکانید: ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا﴾[۵۶] و برای حفظ اتّحاد و یگانگی، بنیاسرائیل را به ۱۲ تیره تقسیم و برای هر تیره، نقیب و پیشوایی قرار داد: ﴿وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا﴾[۵۷] و با تقسیمِ برابر چشمههای ۱۲ گانه میان ایشان، عدالت را برقرار ساخت: ﴿فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ﴾[۵۸] و با رویکرد اختلاف با ماجرای کشته شدن بیگناهی از یکی از تیرههای بنیاسرائیل، به مدد الهی، با ذبح گاو، پرونده اختلاف و خونریزی را بست: ﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۵۹]، ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۰]
قرآن یکی از وظایف پیامبر اکرم(ص) را حلّ اختلاف دیدگاهها و برداشتهای متنوّع مردم دانسته است: ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۱]؛ چنانکه حضرت میان ۲ قبیله اوس و خزرج که سالیانی متمادی جنگ و خونریزی داشتند، الفت و یگانگی بر قرار کرد: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا ﴾[۶۲].[۶۳]، و در نخستین برنامه اجتماعی خود، پس از ورود به مدینه، میان انصار و مهاجران عقد اخوّت بست[۶۴] و با سرانگشت تدبیر خود، اختلافهایی را که بر اثر تقسیم بیتالمال: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۶۵].[۶۶] یا توطئههای منافقان: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۶۷].[۶۸] یا کینههای دیرینه و جاهلی میان تیرههای گوناگون ایجاد میشد حل کرده، دوباره دوستی و برادری را میان ایشان بر قرار میساخت؛ چنانکه در ماجرای افک (= تهمتی ناروا به عایشه، همسر پیامبر(ص)) بزرگان دو قبیله اوس و خزرج با تجدید کینههای این دو قبیله در دوران جاهلیّت، به ناسزاگویی برضدّ یکدیگر پرداختند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ﴾[۶۹].[۷۰] افزون بر تدبیر، اخلاق پیامبر(ص) نیز نقش مؤثّری در ایجاد الفت و یگانگی مسلمانان بر محور حضرت و پرهیز از اختلاف داشت: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ﴾[۷۱] پیامبراکرم(ص) از اختلاف امّت اسلامی پس از خود سخت نگران بود؛ بدین سبب در واپسین حجّ خود در غدیر خم، پیروی از قرآن و عترت را راهکارهای رهایی از تفرقه معرّفی کرد[۷۲] و در واپسین روزهای حیات خود، همچنان نگرانی خود را ابراز کرده، درصدد مقابله با آن برآمد.[۷۳] با این حال، خود از پراکنده شدن امّت اسلامی به ۷۲ یا ۷۳ فرقه خبر داد[۷۴].[۷۵]
ارزش و اهمیت اتحاد
قرآن از اتّحاد بهصورت نعمت بزرگ یاد کردنی سخن بهمیان آورده و از مؤمنان خواسته است تا تلخی و خطر آفرینی دوران تفرقه را از یاد نبرند و به یاد داشته باشند که چگونه خداوند میان آنان انس و الفت بر قرار ساخت: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۷۶] در این آیه، دو بار از نعمت اتّحاد یاد شده است، که جایگاه و اهمّیت آن را نشان میدهد. اتحاد و همبستگی همه انسانها چنان مطلوب و در برابر، اختلاف چنان نکوهیده است که قرآن در ۵ آیه اعلام داشته: اگر مصلحت ایجاب میکرد، خداوند با اراده تکوینی خود، همه مردم را یکپارچه و یک امّت قرار میداد. ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۷۷]،﴿وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۷۸]، ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۷۹]، ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۸۰]، ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۸۱] از آیه ﴿ٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى﴾[۸۲] و نیز ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۸۳] برمیآید که مقصود از ﴿أُمَّةً وَاحِدَةً﴾، همان یکپارچگی در پذیرش دین الهی است. آیه ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾[۸۴] بیان میدارد: مصلحتی که مانع تحقّق این اراده تکوینی الهی شده، ابتلا و آزمایش مردم با برخورداری از اصل اختیار است. حضرت امیر(ع) در گفتاری بلند، سرگذشت امّتهای پیشین را گوشزد میکند که هنگام اتّحاد و یکپارچگی، چگونه دارای عزّت و شوکت بودند و بر جهانیان فرمانروایی داشتند؛ امّا آن گاه که از هم پراکنده شدند، خواری و ذلّت به آنان روی آورد و از هر سوی تاراج شدند[۸۵].[۸۶]
گستره اتحاد
با توجّه به گستره مورد نظر قرآن درباره یگانگی انسانها و نیز چگونگی آن، برای اتّحاد انواعی را میتوان برشمرد:
اتحاد جامعه جهانی
یگانگی انسانها در تمام گیتی در برخورداری از حقوق انسان با صرف نظر از زبان، رنگ، ملّیّت و دین آنان مورد حمایت و تشویق اسلام است؛[۸۷] زیرا اتّحاد در این مرتبه که ضعیفترین انواع یگانگی است، خود آثار مثبتی در روابط میان انسانها و احترام متقابل بر جای میگذارد و میتواند مانع برتریجویی برخی بر برخی دیگر و نژادپرستی باشد.[۸۸] محور این نوع اتّحاد انسانیّت انسانها است، بر این اساس، قرآن انسانها را آفریده شده از یک گوهر: ﴿الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾[۸۹] و از یک پدر و مادر میداند: ﴿إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى﴾[۹۰]، و رنگ و زبان آنها را نه مایه امتیاز و برتری جویی، بلکه از نشانههای قدرت الهی میشمرد: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾[۹۱]، و چندگونگی قبیلهای و طایفهای را راهی برای شناسایی بهتر یکدیگر میشناسد: ﴿وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾[۹۲] و فقط تقوای الهی را مایه گرامی بودن آنان میداند: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۹۳] حضرت امیر(ع) با استناد به همین آموزه قرآنی در عهدنامه مالکاشتر، مردم را به دو دسته همسان در آفرینش و برادر دینی تقسیم میکند: «إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»[۹۴] و رعایت حقوق همه آنان را بر حاکم فرضمیداند.[۹۵]
اتحاد ادیان آسمانی
قرآن، گوهر ادیان آسمانی را یکسان و تسلیم در برابر خداوند معرّفی کرده؛ ازاینرو، از دین آسمانی با عنوان اسلام یادکرده است: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۹۶] و ادیان آسمانی را در پذیرش و دعوت به سه اصل بنیادین توحید، نبوّت و معاد برابر میداند،[۹۷] و اختلاف میان ادیان را در شریعتهای هریک که بامقتضیات و ضرورتهای هر عصر منطبق است، میشناسد: ﴿ِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾[۹۸].[۹۹]؛ چنانکه تفاوت اسلام با دیگر ادیان را در بیان تفصیلی و جامعیّت آن میداند ﴿نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۰۰]، ﴿مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴾[۱۰۱]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ﴾[۱۰۲]؛ بدین سبب قرآن، از اهلکتاب دعوت میکند که در سایه سخن مشترک با مسلمانان گرد آیند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾[۱۰۳]، و در دو آیه، پیروان ادیان دیگر چون یهود، نصارا و صابئان را درصورتی که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده، عمل صالح انجام دهند که بالطّبع مفهوم چنین شرایطی پذیرش رسالت پیامبراکرم(ص) و حقّانیّت اسلام است، اهل نجات معرّفی میکند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۱۰۴]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۱۰۵] برخی، با برداشتی نادرست از این آیات، آن را به تکثّر در دینداری (پلورالیزم دینی) و حقّانیّت همه ادیان و مستقیم بودن همه صراطها بهسوی خداوند ناظر دانستهاند [۱۰۶] که لازمه آن، عدم نسخ ادیان پیش از اسلام و لغو بودن بعثت پیامبر اکرم(ص) است؛ در حالی که منسوخ بودن ادیان آسمانی دیگر با آمدن اسلام به ادلّه نقلی و عقلی، از مسلّمات، و مفاد این آیات در عین منسوخ دانستن ادیان پیشین، یکسان بودن گوهر آنها و نقش بنیادین حقیقت ایمان به خداوند و روز رستاخیز و عمل صالح است. این آیات، به کسانی پاسخ میدهد که میپندارند صرف برخورداری از عنوان یهودیّت یا مسیحیّت یا مسلمانی برای رهایی کافی است: ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۰۷] و گمان میبرند که خداوند، به نامها پاداش میدهد، نه به برخورداری از ایمان و عمل صالح.[۱۰۸] اسلام، پیروان ادیان آسمانی را در پذیرش اسلام ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۰۹] یا پرداخت جزیه مختار میداند ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۱۱۰]، و درصورت پرداخت جزیه، حفظ حرمت، حقوق و امنیّت آنان را در جایگاه اقلّیّتهای دینی بر حکومت اسلامی لازم میشمرد. و آنان را در عمل به شریعت خود آزاد، و حفظ کلیساها، کنیسهها و صومعههای آنان را برای خداوند، امری مطلوب میداند: ﴿ُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ﴾[۱۱۱].[۱۱۲] قرآن در کنار این برنامههای تشریعی، پیروان اهلکتاب را بر گرد آمدن بر نقاط مشترک با مسلمانان فرامیخواند ﴿قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ﴾[۱۱۳] و بدین ترتیب، بنیاد جامعهای آرام و امن همراه با احترام متقابل را پی میریزد. گویا ستایش برخی از اهلکتاب ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ﴾[۱۱۴]، ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾[۱۱۵] و نیز معرّفی قرآن بهصورت تصدیقکننده کتابهای آسمانی پیشین: ﴿مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ﴾[۱۱۶]، ﴿مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾[۱۱۷] و پاک شمردن طعام اهلکتاب بنا به نظر برخی از فقیهان: ﴿ُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾[۱۱۸].[۱۱۹] و مجاز شمردن معامله و داد و ستدهای اجتماعی با آنان: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ﴾[۱۲۰] و نهی از مجادله نادرست یا اهانت به مقدّسات آنان ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۲۱]، از گامهای اساسی قرآن برای بر قراری اتّحاد میان ادیان بهشمار میرود.[۱۲۲]
اتحاد مؤمنان
کسانی که شهادتین را بر زبان جاری کرده و اسلام را با حقیقت جانشان پذیرفته باشند، مؤمن و مشمول چنین یگانگی هستند. اتّحاد و یگانگی در سایه وحدت عقیده، محکمترین نوع اتّحاد است که قرآن بر آن تأکید کرده است.
قرآن، بر اساس همین وحدت عقیده، مؤمنان را برادران یکدیگر خوانده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۱۲۳] و این اخوّت و برادری، آنچنان مستحکم بود که تا مدّتی پس از عقد مؤاخاة میان مؤمنان در مدینه، آنان از یکدیگر ارث میبردند ﴿وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا﴾[۱۲۴] تا آنکه با آمدن آیه ﴿وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ ﴾[۱۲۵]، این حکم منسوخ شد.[۱۲۶] همچنین در پیوند اخوّت، تفاوتهای ظاهری را نادیده گرفته، حتّی کودکان بیسرپرست را برادر مردان بزرگ قرار میدهد: ﴿ٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ﴾[۱۲۷]؛ حتّی کسانی را که سابقه شرک و جنگ داشته باشند، به مجرّد آنکه توبه کنند و اهل نماز و زکات شوند، برادران مؤمنان میسازد: ﴿فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۱۲۸]؛ همچنین مردان و زنان مؤمن، در برابر یکدیگر، ولیّ و یار معرّفی شدهاند: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ﴾[۱۲۹] و از آنان خواسته است تا در کارهای نیک و پارسایی، یکدیگر را یاری دهند: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى﴾[۱۳۰] قرآن، به استناد همین یگانگی نهتنها بر یک نسل، بلکه بر همه نسلهای مؤمن و مسلمان در نسلها و عصرهای مختلف و با نژادهای گوناگون امت واحده اطلاق کرده است: ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ﴾[۱۳۱].[۱۳۲] قرآن پیوند مؤمنان را پیوند دلهای آنان دانسته که از استحکام و استواری آن حکایت دارد: ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۱۳۳] و این پیوند را موهبت، بلکه معجزه الهی با تصرّف در دلها دانسته،[۱۳۴] میفرماید: اگر پیامبر(ص) از همه ثروت زمین بهره میجست، به ایجاد چنین پیوندی توانا نمیبود: ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۳۵]؛ چنانکه از دشمنی دیرینه و خانمان برانداز اوس و خزرج یاد میکند که چگونه به برکت ایمان و با لطف و موهبت الهی با همدیگر برادر شدهاند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱۳۶].[۱۳۷]
یگانگی در نهاد خانواده
قرآن، نهاد خانواده را یکی از محورهای اتّحاد انسانها دانسته و بر تشکیل آن تأکید: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۳۸]، و نگرانی برخی جوانان را از فقر و عدم تمکّن مالی، با وعده الطاف خاص الهی بر طرف کرده است: ﴿إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ﴾ قرآن، ازدواج را میثاق غلیظ: ﴿وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾[۱۳۹].[۱۴۰] و ایجاد مهر و مودّت میان زن و شوهر را از نشانههای تکوینی خداوند دانسته که پس از عقد ازدواج، تحقّق مییابد: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۴۱].[۱۴۲] از آنجا که هر اجتماعی از مجموعه نهاد خانواده تشکیل شده است و استحکام یا ضعف ساختار اجتماعی به بنیاد خانواده بستگی دارد، قرآن بر حفظ پیوند الهی میان همسران تأکید کرده و ایجاد تفرقه میان اعضای خانواده را از دسیسههای شیطانی شمرده: ﴿فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾[۱۴۳] و در مواقعی که کانون خانواده با خطر از هم پاشیدگی روبهرو میشود، بر راه کارهایی ازجمله عنصر موعظه تأکید کرده است: ﴿ُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ﴾[۱۴۴] و آن گاه که اختلاف و تفرقه در میان آنان راه یابد، درصورت خواست همسران یا داوران برای حفظ پیوند، حمایت الهی را به آنان نوید داده است: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[۱۴۵].
قرآن، بهره گرفتن با داوری از خانواده مرد و داوری از خانوادهزن را برای رفع اختلاف، چارهجویی کرده است: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[۱۴۶]؛ چنانکه با تأکید فراوان بر احسان و نیکی به والدین: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا﴾[۱۴۷] و سفارش برای پیوند با خویشاوندان: ﴿ً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾[۱۴۸] و ممنوعیّت گسستن پیوند خویشاوندی: ﴿ِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ﴾[۱۴۹]، بر یگانگی و استحکام هرچه بیشتر نهاد خانواده بزرگتر که از چند نهاد خانواده تشکیل شده، پای فشرده است.[۱۵۰] مقدّم داشتن خویشاوندان و نزدیکان در انفاق مالی، اعمّ از مستحب و واجب، در این جهت قابل ارزیابی است: ﴿قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ﴾[۱۵۱].[۱۵۲]
آثار اتحاد و یگانگی
امنیت و آرامش
مهمترین دستاورد اتّحاد در همه انواع آن، حفظ صلح، آرامش و امنیّت و دور ماندن از جنگ و خونریزی و جدایی است؛ زیرا اتّحاد در جامعه جهانی، حسّ نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میکند و همه فتنههای اجتماعی را که از برتریجویی نژادی ناشی است، از بین میبرد؛ چنانکه اتّحاد پیروان ادیان آسمانی، از تنش میان آنان کاسته و اتّحاد میان مؤمنان، زمینه درگیری را مرتفع میسازد و یگانگی در نهاد خانواده مانع از طلاق و قطع پیوند خویشاوندی میشود. قرآن از تفرقه، به کرانه گودال آتش جنگ یادکرده که اتّحاد، خطر فرو افتادن در چنین گودالی را بر طرف میسازد: ﴿وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا﴾[۱۵۳][۱۵۴] درست به همین سبب است که قرآن چند دسته شدن مردم را همسنگ با جنگ و جدال و خونریزی میان آنان دانسته است: ﴿أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾[۱۵۵].[۱۵۶].[۱۵۷]
برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران
به استناد آیه ﴿وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ﴾[۱۵۸]، فرعون از اهرم تفرقه بنیاسرائیل برای استضعاف و بهرهکشی از آنان استفاده کرده است.[۱۵۹] مفهوم آیه این است که در سایه اتّحاد بنیاسرائیل، استثمار آنان ممکن نبودهاست.[۱۶۰]
حفظ استواری و استحکام
قرآن، منازعه را باعث رهیافت سستی در صف مسلمانان میداند: ﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا﴾[۱۶۱].[۱۶۲] از مفهوم آیه برمیآید که اتّحاد، باعث استواری و استحکام صفوف مسلمانان در برابر دشمنان میشود؛ چنانکه در جای دیگر، مؤمنانی را که در کنار یکدیگر صف تشکیل داده، بسان بنیان مرصوص در راه خدا به نبرد میپردازند، ستوده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۱۶۳].[۱۶۴].[۱۶۵]
حفظ قدرت و هیمنه
قرآن، از مسلمانان خواسته تا با تقویت قوای جسمانی و نظامی، زمینه رعب و وحشت دشمنانشان را فراهم سازند ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾[۱۶۶]؛ بدین رو، آنان را از منازعه برحذر داشته و آن را زمینه ساز از دست رفتن هیمنه آنان در دل دشمنان دانسته است: ﴿ُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۱۶۷] گویا اتّحاد و یگانگی مؤمنان باعث حفظ این هیمنه خواهد بود و اگر مسلمانان بخواهند این هیمنه خود را درمیان جهانیان حفظ کنند، یگانه راه آن، پایبندی به این یگانگی است[۱۶۸].[۱۶۹]
عوامل اتحاد
از مجموعه آیات، بهدست میآید که عواملی در شکلگیری یگانگی نقش دارد:
پذیرش کامل دین
قرآن، از مؤمنان خواسته است که اسلام را بدون هیچ کم و کاست پذیرا باشند: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا ادخُلوا فِیالسِّلمِ کافَّةً" (بقره / ۲، ۲۰۸). برخی از مفسّران، کافّة را صفت مؤمنان و آن را بهمعنای پذیرش جمعی اسلام دانستهاند؛[۱۷۰] اما برخی دیگر معتقدند: کافّة، صفت سلم و بهمعنای پذیرش کامل و بدون کم و کاست اسلام است؛[۱۷۱] بدین جهت، از کسانیکه به بخشی از دین ایمان آورده، بخشی دیگر را نمیپذیرند، به شدّت انتقاد کرده و به آنان وعده عذاب داده است "اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضینَ". (حجر / ۱۵، ۹۱) عضین کردن، بهمعنای جزء جزء کردن قرآن و عدم پذیرش کامل آموزههای آن است.[۱۷۲] همچنین از مؤمنان میخواهد که ایمان خود را به قرآن و دیگر کتابهای آسمانی: "والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ و ما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ" (بقره / ۲، ۴) و رسالت پیامبر(ص) در کنار رسالت پیامبران دیگر(ع) اعلامدارند. (بقره / ۲، ۲۸۵) از نظر قرآن، مهمترین عامل رهیافت اختلاف در میان ادیان، عدم پذیرش کامل دین است؛ از اینرو از مؤمنان خواسته تا بسان امّتهای پیشین در دینشان دچار تفرقه و چند دستگی نشوند: "ولاتَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا و اختَلَفوا مِن بَعدِما جاءَهُمُ البَیِّنـتُ". (آلعمران / ۳، ۱۰۵).[۱۷۳]
پیراستگی باطن
قرآن، پیروی از القائات شیطان را عامل تفرقه میشناسد (بقره / ۲، ۲۰۸)، و با معرّفی شیطان بهصورت دشمن آشکار بشر، یکی از دشمنیهای او را ایجاد دشمنی * و کینهورزی میان مؤمنان دانسته (مائده / ۵، ۹۱)، و بهسبب زمینهسازی شراب و قمار در ایجاد دشمنی، آنها را حرام کرده است (مائده / ۵، ۹۰)؛ چنانکه از فضای دوستی و برادری میان بهشتیان (واقعه / ۵۶، ۲۶؛ حجر / ۱۵، ۴۷) و در مقابل، دشمنی و درگیری میان جهنّمیان سخن بهمیان آورده است. (اعراف / ۷، ۳۸) این امر نشان میدهد که طهارت باطن و تزکیه نفس از بیماریهای اخلاقی و خصلتهای شیطانی چون حسادت، کینه * ورزی، لجاجت *، شهرتطلبی، تکبّر، دنیاپرستی و... یکی از عناصر یگانگی میان مؤمنان را تشکیلمیدهد.[۱۷۴]
یک پارچگی دشمنان
قرآن، توجّه مؤمنان را به یگانگی مشرکان و همدستی آنان در نبرد با مسلمانان جلب کرده و از آنان خواسته تا بهسان دشمنانشان با یکپارچگی به نبرد آنان برخیزند: "وقـتِلُوا المُشرِکینَ کافَّةً کَمایُقـتِلونَکُمکافَّةً" (توبه / ۹، ۳۶)[۱۷۵]؛ چنانکه در برابر یکپارچگی و یگانگی منافقان و کوشش آنان در گمراهی یکدیگر (توبه / ۹، ۶۷)، از یکپارچگی مؤمنان و کوشش آنان در هدایت یکدیگر یادکرده است. (توبه / ۹، ۷۱).[۱۷۶]
راه کارهای اتحاد
قرآن کریم برای برقراری یگانگی و نیز حفظ آن، راهکارهای گوناگونی را پیشبینی کرده که بخشی از آن، جنبه پیشگیری از تفرقه، و بخشی دیگر به درمان آن ناظر است.[۱۷۷]
توجه به نقاط مشترک
مخاطبان دعوت به یگانگی، نقاط مشترکی دارند که قرآن بر این نقاط، انگشت گذاشته و آنان را به یگانه شدن بر محور آنها فراخوانده است. تأکید بر اینکه انسانها همه از خاک آفریده شده (حج / ۲۲، ۵) یا از یک پدر و مادرزاده شدهاند (حجرات / ۴۹، ۱۳)، و اینکه کرامت انسانی به همه انسانها متعلّق بوده] و رنگ و نژاد در آن تأثیر ندارد [(اسراء / ۱۷، ۷۰) توجّه دادن به این نقاط مشترک در یگانگی جهانی است. دعوت از پیروان ادیان آسمانی و اهلکتاب به نقاط مشترک عقیدتی (آلعمران / ۳، ۶۴) نیز بدین سبب انجام گرفتهاست.[۱۷۸]
چنگ زدن به ریسمان الهی
قرآن کریم در صریحترین آیه خود، در دعوت به اتّحاد، همه مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه خوانده است: "واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعـًا و لاتَفَرَّقوا" (آلعمران / ۳، ۱۰۳) و نیز در آیات ۱۴۶ و ۱۷۵ نساء / ۴ و ۱۰۱ آل عمران / ۳ از تمسّک جستن به خداوند، سخن بهمیان آوردهاست.
در اینکه مقصود از ریسمان الهی چیست، مفسّران اختلاف دارند؛ قرآن،[۱۷۹] کتاب و سنّت،[۱۸۰] دین الهی،[۱۸۱] اطاعت خداوند،[۱۸۲]توحید خالص،[۱۸۳] ولایت اهلبیت(ع)[۱۸۴] و جماعت،[۱۸۵] وجوهی است که در تفسیر آن گفته شده است. برخی نیز مفهوم حبلاللّه را شامل همه این معانی دانستهاند.[۱۸۶] فخررازی معتقد است: هر آنچه راه دستیابی به حق در دین را فراهم سازد، مصداق حبلاللّه است.[۱۸۷] با این حال، به نظر میرسد که نزدیکترین تفسیر برای این واژه، دیدگاه نخست یعنی قرآن است؛ چنانکه در روایتی از رسولاکرم(ص) قرآن، ریسمان الهی کشیده شده میان آسمان و زمین معرّفی شده است: "کتاب اللّه هو حبل اللّه الممدود من السّماء إلی الأرض".[۱۸۸] معرّفی قرآن * بهصورت ثقل اکبر در روایت معروف ثقلین [۱۸۹] نیز مؤیّد مدّعا است؛ چنانکه قرآن، خود از مؤمنان خواسته است تا در منازعات و اختلافات خود، به خداوند رجوع کنند: "فَاِن تَنـزَعتُم فی شَیء فَرُدّوهُ اِلَی اللّهِ" (نساء / ۴، ۵۹)، و این رجوع الی اللّه در روایت حضرت امیر(ع) به رجوع به قرآن تفسیر شده است؛[۱۹۰] بنابراین، قرآن افزون بر آنکه میتواند در نقش محور یگانگی، ایجادکننده آن باشد میتواند در رویکرد اختلافات، یگانگی پیشین را نیز اعاده کند. چنین نقشی برای قرآن بدان سبب است که افزون بر دعوت همگان به یگانگی و برحذر داشتن آنان از تفرقه، نظام عقیدتی، اخلاقی و عملی منسجم و هماهنگی را ترسیم میکند که هر کس بدان رجوع کند، ناخودآگاه خود را با سایر پیروان قرآن یگانه مییابد.[۱۹۱]
مراجعه به سنت پیامبر(ص)
افزون بر آنکه قرآن، وجود پیامبر(ص) را محوری برای همبستگی و یگانگی مسلمانان میشناسد (آلعمران / ۳، ۱۵۹)، مراجعه به سنّت حضرت را نیز راهکاری برای ایجاد و حفظ یگانگی معرّفی کرده است: "فَاِنتَنـزَعتُم فی شَیء فَرُدّوهُ اِلَی اللّهِ والرَّسولِ". (نساء / ۴، ۵۹) بازگرداندن به رسول در روایت حضرت امیر(ع) به مراجعه به سنّت پیامبر تفسیر شده است.[۱۹۲] پیامبر(ص) با توجّه به عهدهدار بودن سِمَت شرح و تبیین قرآن در کنار مقام رسالت (نحل / ۱۶، ۴۴)، افزون بر آنکه خود میتواند برطرفکننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داوری وی مورد تأکید قرآن است (نساء / ۴، ۶۵)، سنّت حضرت بهصورت شارح قرآن میتواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینهساز پراکندگی باشد، برطرف کند؛ چنانکه حضرت امیر(ع) برای نشان دادن اشتباه خوارج در کج فهمی از آیه "اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ" (یوسف / ۱۲، ۴۰)، از ابنعبّاس میخواهد که با سنّت با آنان به محاجّه بپردازد.[۱۹۳].[۱۹۴]
مراجعه به اهل بیت(ع)
قرآن از امامان اهلبیت(ع) با عنوان "اُولیِ الأمر" یادکرده [۱۹۵] و اطاعت آنان را در جهت اطاعت خدا و رسول و سخن آنان را حجّت دانسته است: "اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُواالرَّسولَ و اُولِیالاَمرِ مِنکُم" (نساء / ۴، ۵۹)؛ بدین سبب از مسلمانان خواسته است تا در موارد اختلاف میان خود یا فهم دین، به آنان مراجعه کنند: "ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ واِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنـبِطونَهُ مِنهُم" (نساء / ۴، ۸۳) و یکی از عوامل معرّفی اهلبیت در جایگاه ثقل اصغر در روایت ثقلین از سوی پیامبر(ص)[۱۹۶] نقش مؤثّر آنان در ایجاد و حفظ یگانگی بوده است؛ چنانکه هشامبنحکم در حضور امام صادق(ع) در مناظرهای با مرد شامی، ضرورت وجود امام را براساس ناکافی بودن قرآن و سنّت در رفع اختلاف ثابت کرد.[۱۹۷] در برخی از روایات، مقصود از ریسمان مردمی در آیه "... اِلاّ بِحَبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَالنّاسِ" (آلعمران / ۳، ۱۱۲) علی(ع) یا امامان(ع) معرّفی شده است.[۱۹۸].[۱۹۹]
امر به معروف و نهی از منکر
قرآن، پس از فراخوانی مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه، از آنان میخواهد که به انجام امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند: "ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَی الخَیرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ" (آلعمران / ۳، ۱۰۴)، و بیدرنگ، به آنان هشدار میدهد که بهسان پیروان ادیان پیشین که در دینشان دچار چند دستگی شدهاند، پراکنده نشوند: "ولاتَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا". (آلعمران / ۳، ۱۰۵)[۲۰۰] این امر نشان میدهد که امر به معروف و نهی از منکر، نقش ویژهای در برقراری اتّحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایفا میکند. برخی مفسّران، این نقش را چنین تبیین کردهاند که اعتصام به حبلاللّه، امّت را به مثابه جان قرار میدهد و دعوت به خیر، این اصل را تغذیه میکند و امر به معروف، حافظ و پشتیبان آن است.[۲۰۱] از نگاه برخی دیگر، امر به معروف و نهی از منکر، پوششی اجتماعی برای محافظت جمعیّت است و حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست.[۲۰۲] فخررازی بر این باور است که اجرای امر به معروف و نهی از منکر به قدرت نیاز دارد و قدرت، به الفت و یگانگی منوط است.[۲۰۳] افزون بر آن، پذیرش چنین نقش مؤثّری برای این دو فریضه الهی، بدان سبب است که پراکندگی در دین و چند فرقه شدن، یا ناشی از اشتباه در فهم متون دینی است یا از هواپرستی افراد و گروهها سرچشمه میگیرد و امر به معروف و نهی از منکر بهصورت نظارت اجتماعی میتواند مانع رهیافت و رواج چنین انحرافاتی باشد؛ همانگونه که قرآن، عامل تفرقه را نادانی نمیداند؛ زیرا معتقد است: پس از آمدن ادلّه و براهین پراکنده شدهاند؛[۲۰۴] بدینجهت گفته شده است که اگر میان یهود، انجام این فریضه رواج داشت، پراکندگی میانشان رخ نمینمود.[۲۰۵].[۲۰۶]
مراعات حقوق برادری
قرآن، مؤمنان را به مثابه جانهای یکدیگر دانسته، از آنان میخواهد که به خویشتن عیب نگیرند: "ولاتَلمِزوا اَنفُسَکُم" (حجرات / ۴۹، ۱۱)[۲۰۷]، و بر حرمت سوء ظن: "اِجتَنِبوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ" (حجرات / ۴۹، ۱۲) و حرمت تجسّس: "ولاتَجَسَّسوا" (حجرات / ۴۹، ۱۲) و تهمتهای ناروا: "اِنَّ الَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـتِ الغـفِلـتِ المُؤمِنـتِ لُعِنوا.".. (نور / ۲۴، ۲۳) پای فشرده و غیبت کردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود دانسته است: "اَیُحِبُّ اَحَدُکُم اَن یَأکُلَ لَحمَ اَخیهِ مَیتـًا فَکَرِهتُموهُ" (حجرات / ۴۹، ۱۲)، و بهسبب همسویی چنین پیوندی با اراده الهی، راه مؤمنان را محور حق برشمرده و عدم پیروی از راه آنان را همسنگ مخالفت با پیامبر(ص) دانسته است: "ومَن یُشاقِقِ الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الهُدی ویَتَّبِع غَیرَ سَبیلِ المُؤمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی". (نساء / ۴، ۱۱۵) قرآن از مؤمنان خواسته است تا بهسان بهشتیان، کینهها از دلهایشان زدوده شود: "ونَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا" (حجر / ۱۵، ۴۷)، و از درون جانشان به هم مهر ورزند و از خداوند، بخشیدن برادران دینی پیش از خود و نیز زدودن کینه درباره برادران دینی را بخواهند: "رَبَّنَا اغفِر لَنا ولاِِخونِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمـنِ ولاتَجعَل فی قُلوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ ءامَنوا". (حشر / ۵۹، ۱۰) در روایات اسلامی بر اهمّیّت پیوند برادری و کوشش برای استحکام آن با انجام اموری چون به دیدار هم رفتن، هدیه دادن و... نیز حقوق برادران ایمانی تأکیدهای فراوانی شده است.[۲۰۸] در روایتی از امام کاظم(ع) برای برادر ایمانی، هفت حق معرّفی شده که با عدم مراعات هر یک از آنها، از ولایت الهی خارج میشود.[۲۰۹].[۲۱۰]
اصلاح ذات البین
بهرغم وجود عناصر اتّحاد همچون وحدت عقیده، رهیافت اختلاف و منازعه میان برادران ایمانی تا حدّی طبیعی و جزو رهآوردهای زندگی اجتماعی است. این اختلاف میتواند در اعتراض به چگونگی تقسیم بیتالمال باشد (انفال / ۸، ۱) یا بر سر اموری که تا سر حدّ صفآرایی و جنگ در برابر یکدیگر منتهی شود: "وإِن طَالـِفَتانِ منَ المُؤمِنینَ اقتَتلوا" (حجرات / ۴۹، ۹)؛ امّا قرآن برای مقابله با چنین اختلافاتی و برای ماندگاری یگانگی پیشین مؤمنان، از آنان خواسته است تا برای اصلاح میان برادران دینی و رفع منازعه مداخله: "واِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما" (حجرات / ۴۹، ۹) و درصورت ایجاد کدورت، خود به اصلاح فیما بین اقدام کنند: "واَصلِحوا ذاتَ بَینِکُم" (انفال / ۸، ۱)؛ چنانکه برای رفع اختلاف در نهاد خانواده، پا درمیانی داوری از دو طرف را برای اصلاح میان زن و شوهر پیشنهاد میکند: "فَابعَثوا حَکَمـًا مِن اَهلِهِ و حَکَمـًا مِن اَهلِها". (نساء / ۴، ۳۵) در روایات بسیاری بر اهمّیت و جایگاه اصلاح * ذاتالبین تأکید شده و حضرت امیر(ع) در وصیّتنامه خود با استناد به روایت رسولاکرم(ص) آن را برابر با همه نمازها و روزهها دانسته است. [۲۱۱].[۲۱۲]
رنامههای عبادی
در اسلام، تشریع عبادات بهگونهای انجام گرفته که فرد و اجتماع را خواسته یاناخواسته به همگرایی و یگانگی عملی فرامیخواند.
الف. دعا: قرآن، افزونبر دعوت از مؤمنان به مناجات با خداوند (غافر / ۴۰، ۶۰)، خود، دربردارنده عالیترین مضامین دعا است و بررسی مضامین این دعاها نشان میدهد که غالب آنها بهصورت جمعارائه شده است؛ نظیر آیات ۱۹۱ـ۱۹۴ آلعمران / ۳، سفارش به دعا برای ۴۰ مؤمن پیش از دعا برای خود،[۲۱۳] از آن حکایت دارد که اسلام به روح یگانه نگریستن امّت، تأکید فراواندارد.
ب. نماز: نماز، نماد عبادت در اسلام است و هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز، ۱۰ بار سوره فاتحه را که جامع و همسنگ همه قرآن است،[۲۱۴] در نمازهای خود قرائت کند. با آنکه کلمات این سوره از زبان یک شخص ادا میشود، در خطابهای آن، از ضمایر و هیأت جمع استفاده شده است؛ نظیر: "اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین * اِهدِنَا الصِّرطَ المُستَقیم"؛ چنانکه از مسلمانان خواسته شده است هنگام نماز، همگی رو به کعبه بایستند. (بقره / ۲، ۱۴۴) این امر نشان میدهد که قرآن درپی ایجاد روح همگرایی و جمعنگری در دل هر مسلمان است؛ هر چند که تنها به نماز ایستادهباشد.
ج. نماز جماعت: تأکید بر حضور در مساجد و برقراری نماز جماعت: "وارکَعُوا مَعَالرّکِعین" (بقره / ۲، ۴۳)[۲۱۵] و نیز نوید دادن ثوابهای فراوان بر اقامه آن در روایات، ازجمله برنامههای عبادی اسلام برای ایجاد همگرایی است.
د. نماز جمعه: قرآن بر برپایی نماز جمعه و رها ساختن همه کارها ازجمله بیع برای ادای آن، تأکید کرده است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا نودیَ لِلصَّلوةِ مِن یَومِ الجُمُعَةِ فَاسعَوا اِلی ذِکرِ اللّهِ وذَرُوا البَیعَ". (جمعه / ۶۲، ۹) بدون تردید، حضور در نماز جمعه در هفته یکبار در کنار حضور روزانه در نماز جماعت، راهکاری برای ایجاد پیوند و یگانگی بیشتر مؤمنان بهشمار میرود و تأکید بر حضور مؤمنان در اجتماعات، به همین امر ناظر است. (نور / ۲۴، ۶۲) هـ. مناسک حج: قرآن یکی از حکمتهای وجوب حج را مشاهده منافع از سوی مسلمانان دانسته است: "لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم". (حج / ۲۲، ۲۸) پیدا است که از مهمترین منافع مورد نظر در این آیه، استحکام هرچه بیشتر پیوند برادری و یگانگی میان مؤمنان و نشان دادن قدرت آنان درصورت حفظ این یگانگی است؛[۲۱۶] چنانکه حرمت جدال و منازعه در حج (بقره / ۲، ۱۹۷) و بر تن کردن لباسهای یکرنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج همزمان و در کنار یکدیگر، همین هدف را دنبال میکند.[۲۱۷]
اتحاد در دانشنامه معاصر قرآن کریم
اتحاد در لغت به معنی اتفاق و همبستگی در بعد اجتماعی است که البته در فلسفه و عرفان معنی و مفهوم دیگری دارد. نقطه مقابل آن "تفرقه" است. واژه "اعتصام" از "عصم" به معنی چنگ زدن و در اصل به معنی امتناع از تفرقه است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۲۱۸]. "اعتصام" نقطه مقابل گتفرقه" بیانگر نقش و اهمیت تمسک مسلمانها به حبل الهی است. راغب اصفهانی گفته است: "العصم" به معنی خودداری کردن و حفظ نمودن است. در صحاح نیز آمده است: عصمت به معنی منع است و حقیقت اعتصام نیز امتناع است. بنابراین لازمه امتناع از گناه، تمسّک و چنگ زدن به چیزی استوار است و چه چیزی استوراتر از "حبل الهیگ است؟
اتحاد یکی از اصطلاحات کلیدی میدان معناشناختی واژگانی مانند: اتّفاق، وحدت، اعتصام، کافّه، حزب، امّه واحده و ضدِّ آن: تفرقه، تنازع با تعبیر ﴿لَا تَفَرَّقُوا﴾ و ﴿لَا تَنَازَعُوا﴾ است. این حوزه معناشناختی، طیف مفهومی گستردهای را به وجود میآورد که میتواند شامل: اتحاد انبیاء، اتحاد اهل کتاب، اتحاد برادران یوسف، اتحاد پیروان ادیان، اتحادجن و انس، اتحاد جوامع ابتدایی، اتحاد در جهاد، اتحاد فرزندان ابراهیم، اتحاد کافران، اتحاد مجاهدان، اتحاد مسلمانان، اتحاد مخالفان نوح، اتحاد منافقان، اتحاد یهود، اهمیت اتحاد، دعوت به اتحاد، عوامل اتحاد، محورهای اتحاد، منشأ اتحاد و موانع اتحاد بشود. و برای هر یک از این موضوعات آیه یا آیاتی را به عنوان شاهد میتوان نشان داد که به دهها آیه میرسد.
قرآن کریم به اتحاد از نگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمیت وحدت و اتفاق میان مسلمانان، ادیان و جهانیان سفارش کرده است. چنان که خطاب به اهل کتاب میفرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[۲۱۹]، ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۲۰] و خطاب به انسانها میفرماید: ﴿أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۲۲۱] و صریحاً مسلمانان را از هر گونه تفرقه بازداشته و آنان را به وحدت نظر و هماهنگی در عمل فرمان داده است: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۲۲] و محور اتحاد و وحدت هم کتاب خدا و سنت رسول اوست: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۲۲۳].
اسلام با اختلاف به معنای ضدّیت و ناسازگاری مسلمین نسبت به یکدیگر موافقت ندارد و وحدتشکنی را برای امت واحد نمیپسندد. خدای مسلمانان یکی است و پیامبرشان یکی و کتابشان یکی. و به همین جهت تفرقه دینی را به حساب مشرکین که معبودهای متفاوت و مختلف و متعدد داشتند میگذارد: ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۲۲۴].
قرآن کریم پیشبینی نموده که امتها و مردم جهان پیوسته در امر دیانت در اختلاف خواهند بود مگر کسانی که مشمول رحمت الهی شوند و از اختلاف در امانند. بنابراین تصریح نموده که "رحمت خدا" را در "وحدت" باید جستجو کرد نه در اختلاف؛ ﴿وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ﴾[۲۲۵].
پیامبران نقش اساسی در ایجاد اتحاد میان انسانها داشتهاند، زیرا اگر اختلاف را به دو دسته اصلی اختلاف در عقیده و اختلاف در حیات اجتماعی تقسیم کنیم و فقدان هدایت و تربیت الهی و دسیسههای شیطانی را عامل چنین اختلافی بشناسیم، نقش پیامبران در رفع اختلاف و ایجاد اتحاد روشن میشود؛ زیرا آنان با آوردن آیین آسمانی که مطابق عقل و فطرت انسانهاست، مردمان را از پراکندگی عقیدتی رها میسازند و با ارائه شریعت و قوانین زندگی اجتماعی با اجرای حدود الهی با اجرای حدود الهی با اجتماعی مقابله میکنند: ﴿وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ﴾[۲۲۶] اتحاد و اتفاق در میان امت اسلامی میتواند آثار گوناگونی داشته باشد از جمله میتوان به ایجاد امنیت اجتماعی و برچیده شدن سلطه بیگانگان و حفظ قدرت مسلمانان اشاره کرد.
از طرفی نباید عوامل مؤثر در ایجاد اتحاد را نادیده انگاشت که رأس آن، گردن نهادن به فرمان خدا و پایبندی به تمام احکام و برنامههای دین مبین اسلام است؛ عامل اصلی اختلاف، پشت پا زدن و بیاعتنایی به قوانین اسلامی است. توجه به قرآن و سنت الهی پیامبر اسلام(ص) محور همبستگی و اتحاد میان امت اسلامی است. امر به معروف و نهی از منکر میتواند ضامن اجرای اتحاد امت در مقابل هر گونه نابسامانی باشد. ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۲۷] و آنگاه میفرماید: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا﴾[۲۲۸]. این امر نشان میدهد که امر به معروف و نهی از منکر، نقش ویژهای در برقراری اتحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایجاد میکند. مراعات حقوق برادری و پرهیز از سوء ظن نسبت به برادران ایمانی و بر حذر بودن از نسبتهای ناروا به اشخاص از عوامل حفظ اتحاد در میان امت به شمار میرود. اصلاح ذات البین و تشکیل جمعه و جماعات و شرکت در برنامههای عبادی از جمله عوامل اتحاد و اتفاق محسوب میشود. قرآن کریم یکی از حکمتهای وجوب حج را مشاهده منافع از سوی مسلمانان دانسته است: ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾[۲۲۹]. ترک جدال و منازعه در حج و بر تن کردن لباسهای یک رنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج به صورت دسته جمعی و همزمان به طور طبیعی اتحاد و اتفاق مسلمانها را به نمایش میگذارد. تأکید بر حضور در مساجد و شرکت در نمازهای جماعت با فرمان ﴿وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۲۳۰] نوید بخش تسلیم گروهی و اتحاد عملی در قالب بهترین عبادت در پیشگاه الهی است. حضور هفتهای یکبار در نمازهای جمعه، گویای استمرار اتحاد امت اسلامی و برخورداری از تذکرات مفید خطیبان جمعه در راستای هر چه باشکوهتر اتفاق و اتحاد مسلمانان است.
نتیجه بسیار مهم در اتحاد اسلامی اولاً شناخت عوامل اتّحاد است که در مسائلی چون اطاعت از خدا و مراجعه به کتاب الهی (قرآن کریم) خلاصه میشود. تکیه بر تعلیمات قرآن مهمترین رکن اتحاد در دنیای اسلام است. ثانیاً شناخت موانع اتحاد است که باید ریشههای آن را در نفاق توطئه غیر مسلمانان مغرض بر ضدّ اسلام و مسلمین و سودجویی کسانی که منافع خود را در تفرقه و آشفتگی دیگران میدانند جستجو کرد. هشیاری و زمانشناسی پیروان واقعی قرآن اقتضا میکند که وحدت دینی را همچون وحدت ملی اهمیت بدهند، زیرا در جامعهای که وحدت دینی برخوردار باشد به طور طبیعی مردم نیز با مظالم حاکم سیاسی احساس همبستگی بیشتری میکنند و به موقع در دفاع از مصالح و منافع عمومی، واکنش نشان میدهند و تهدیدها را دفع میکنند و در نتیجه از امنیت که حق طبیعی هر جامعه است، برخوردار میگردند.
تاریخ نشان داده است که قدرت دفاعی یک ملت در برابر هر گونه تهدیدی با وحدت ملی آنها، رابطهای نزدیک و تنگاتنگ دارد. نمونه واقعی و تاریخی این واقعیت، جامعه اسلامی در صدر اسلام است که چون وحدت از آن رخت بربست، سایه شوم ناامنی بر آن گسترده شد و هیچ کس در درون آن جامعه در امنیت نبود. اما آنگاه که با دمیدن روح ایمان، وحدت به جامعه برگشت، نه تنها امنیت داخلی مسلمانان حفظ شد که امنیت مرزهای آن نیز تأمین گشت. در هر نظام و جامعهای که وحدت دینی دستخوش تزلزل شود، تمامیت و امنیت آن، مختل میگردد و ناامنی بر آن جامعه چنگ خواهد افکند. علی(ع) در این باره میفرماید: "به فرجام کار آنها بنگرید، آنگاه که در میانشان جدایی افتاد و رشته الفت از هم گسست و دلهاشان از هم جدا گشت. دسته دسته شدند و به جان هم افتادند در این هنگام بود که خداوند، جامه کرامت را از تن آنان برکند و نعمتهایشان را گرفت و داستان آنان در میان شما ماند تا درس عبرتی برای همگان باشد"[۲۳۱]. امام حسن مجتبی(ع) در ضرورت وحدت فرموده است: "هرگز گروهی در کاری، همدل و متحد نشوند مگر آنکه کارشان قوت یابد و پیوندشان استوار گردد"[۲۳۲].[۲۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ لغتنامه، ج۱، ص۸۴۴، "اتحاد".
- ↑ ترتیبالعین، ص۸۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۵۴۷؛ النهایه، ج۵، ص۱۶۰.
- ↑ مقاییساللغه، ج۶، ص۹۰، "وحد"؛ لسانالعرب، ج۱۵، ص۳۵۷، "وفق".
- ↑ شرح باب حادی عشر، ص۱۱۶.
- ↑ المعجمالوسیط، ج۱، ص۱۰۱۷ "وحد"؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ نهایة الحکمه، ص۲۹۸.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم » سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد » سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ «همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند » سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ «با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ «همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ «جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواریاند و دچار خشمی از سوی خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند» سوره نور، آیه ۶۲.
- ↑ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند » سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۱۹۷؛ الصافی، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۳؛ کشف الاسرار، ج۱، ص۵۵۵ـ۵۵۶؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۴؛ تفسیر مراغی، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۶۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ نمونه، ج۲، ص۹۵.
- ↑ «بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است » سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد » سوره نحل، آیه ۹۳.
- ↑ « هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۲.
- ↑ «ما تو را به حق، نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۵؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۶۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ نمونه، ج۲، ص۹۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۹.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی میکوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ « و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند » سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ «و آنان را به دوازده سبط که هر یک امتی بود بخش کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۰.
- ↑ « دوازده چشمه از آن فرا جوشید هر گروهی آبشخور خویش بازشناخت» سوره اعراف، آیه ۱۶۰.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد» سوره بقره، آیه ۷۲.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی و تا رهنمود و بخشایشی باشد برای گروهی که ایمان دارند» سوره نحل، آیه ۶۴.
- ↑ «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید » سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۰۵.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۴۶؛ ینابیع الموده، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۷۳.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ الصافی، ج۵، ص۱۷۸.
- ↑ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند» سوره نور، آیه ۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۹۹.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۰۰؛ خلاصة عبقات الانوار، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ المسترشد، ص۶۸۱؛ اوائل المقالات، ص۴۰۶.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۴؛ کشف الاسرار، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانهای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمیآورند) و اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند» سوره هود، آیه ۱۱۸.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و بیگمان از آنچه انجام میدادهاید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست آنان را امّتی یگانه میکرد امّا هر کس را که بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و ستمگران را هیچ یار و یاوری نیست» سوره شوری، آیه ۸.
- ↑ « اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد » سوره انعام، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید » سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خ ۱۹۲؛ عوامل سقوط حکومتها، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۶.
- ↑ « همان که شما را از تنی یگانه آفرید» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ «ما شما را از مردی و زنی آفریدیم » سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ « شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ « گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است » سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ المنار، ج۶، ص۴۱۶ـ۴۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ المنار، ج۶، ص۴۱۳؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۱.
- ↑ «(این) کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.
- ↑ «از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بیگمان آنان که به آیات خداوند کفر میورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره آل عمران، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان خداوند است که هیچ چیز در زمین و آسمان بر او پوشیده نیست» سوره آل عمران، آیه ۵.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ «بیگمان (از) مؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورند و کار شایسته کنند، نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره مائده، آیه ۶۹.
- ↑ قرآنپژوهی، ص۵۴۸؛ بینات، ش۱۶، ص۱۳۸ـ۱۴۸؛ کیان، ش۳۶، ص۲ـ۱۶.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۹۳؛ حقوق اقلیتها، ص۱۳۱ـ۲۹۸.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد » سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ «بگو: خداوند شما را از آن (ورطه) و از هر بلا رهایی میبخشد باز هم شما شرک میورزید» سوره انعام، آیه ۶۴.
- ↑ «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند ؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
- ↑ «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافتهاند چشمانشان را میبینی که از اشک لبریز میشود؛ میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ « غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است » سوره مائده، آیه ۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۴۲.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند » سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید » سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان بهجا گذاردهاند، میراثبرانی نهادهایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بیگمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.
- ↑ سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ التمهید، ج۲، ص۳۳۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۵؛ الصافی، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ « چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند » سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ «(با این همه) اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند برادران دینی شمایند و ما آیات را برای گروهی که میدانند روشن میداریم» سوره توبه، آیه ۱۱.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند » سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ « یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۴۶.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد» سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۸۷.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد ؛ اگر همه آنچه را در زمین است میبخشیدی میان دلهای آنها پیوستگی نمیدادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بیگمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
- ↑ « از شما پیمانی استوار، ستاندهاند» سوره نساء، آیه ۲۱.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۹؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۴۲.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۱۶۶.
- ↑ « (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند» سوره احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ « چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند » سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۲۴.
- ↑ «هر دارایی که میبخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان باشد » سوره بقره، آیه ۲۱۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ « شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ زادالمسیر، ج۳، ص۵۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ « مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۸.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «در هم نیفتید که سست شوید» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۳۳؛ المیزان،ج ۴، ص۹۵.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۵۹۲؛ نمونه، ج۲۴، ص۶۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ « در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ اسلام در جهان امروز، ص۷۱ـ۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۵۳۶؛ التفسیرالکبیر، ج۳، ص۲۲۸؛ روحالمعانی، مج۲، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۵۳۷؛ المنار، ج۲، ص۲۵۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۵۳۱؛ جامعالبیان، مج۸، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۶۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۳؛ کشفالاسرار، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج۶، ص۴۰۷.
- ↑ جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۴؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵؛ البرهان، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶ـ۵۳۷ و ۸۰۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۷۳.
- ↑ کنزل العمال، ج۱، ص۱۸۲ ح۹۲۳؛ المیزان، ج۳، ص۳۷۸.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ اهل البیت(ع) فی الکتاب والسنه، ص۱۲۶ـ۱۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵، نامه ۵۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵، نامه ۵۳.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۷۷.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۸.
- ↑ اهل البیت(ع) فیالکتاب والسنه، ص۱۲۶ـ۱۳۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۲؛ الصراطالمستقیم، ج۱، ص۸۹؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ کشف الاسرار، ج۲، ص۲۳۵؛ روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۳۷.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۸.
- ↑ نمونه، ج۳، ص۳۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۸۰.
- ↑ نمونه، ج۲۰، ص۳۸۱.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۷ـ۴۸.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ الخصال، ص۵۳۸؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۴۰.
- ↑ غریبالقرآن، ص۳۶۵.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۳۶۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ "و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید" سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ "بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم" سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ "و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید" سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ "دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید" سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ "و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود" سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ "و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است" سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ "از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند" سوره روم، آیه ۳۲.
- ↑ "و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند * جز کسانی که پروردگارت (بر آنان) بخشایش آورد" سوره هود، آیه ۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ "و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند" سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ "و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند" سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ "و مانند کسانی نباشید که پراکندند" سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ "تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند" سوره حج، آیه ۲۸.
- ↑ "و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید" سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «اتحاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.