سهوالنبی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

دیدگاه‌های کلامی

مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب مقام عصمت اهل بیت (ع) وجود دارد و نظرات و فهم شیعیان درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوری‌که معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به غلو و تقصیر کرده‌اند.

جناب محمد بن الحسن معروف به ابن ولید قمی (م۳۴۳) و شاگردش محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م۳۸۱) و ابوعلی طبرسی و ظاهر کتاب کلینی و شیخ محمدتقی تستری و ظاهر کلام علامه طباطبایی این است که: در عین اینکه ائمه (ع) از گناه صغیره و کبیره معصوم‌اند و عصمت ایشان در تبلیغ و تبیین رسالت و احکام دین لازم است[۱] اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی سهو بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها پیامبر (ص) در یکی از روزها برای نماز صبح خواب ماندند و نمازشان قضا شد یا اینکه برطبق برخی روایات در جایی که نباید سلام نماز بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از سوره را اشتباه یا ناقص خواندند. دانشمندان ذکر شده این سهو را خواست خداوند می‌دانند و مصلحت آن را سه مطلب معرفی می‌کنند:

اول اینکه فرق بین خالق و مخلوق معلوم شود و مردم ربوبیت را از پیامبر نفی کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند حی و قیوم است که خواب او را نمی‌گیرد و سهو و اشتباه نمی‌کند. دوم اینکه با این اتفاق حکم سهو برای مسلمین معلوم شود و بدانند اگر سهوی در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم اینکه اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را مذمت نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای نماز خوابش برد.

پس سهو پیامبر در غیرتبلیغِ امورِ شریعت جایز است، زیرا ایشان در این‌گونه امور انسانی به حکم آیه ﴿أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[۲] مانند سایر انسان‌ها هستند و همان‌طور که انسان‌ها خواب و سهو و بی‌هوشی دارند، پیامبر و ائمه همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو نبی از سوی خداست و سهو مردم از ناحیه شیطان است؛ زیرا شیطان بر پیامبران تسلط ندارد: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ[۳][۴].

ابن‌ولید در این‌باره گفته است: «اولین درجه غلو انکار سهوالنبی است. اگر جایز باشد اخبار سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را می‌شود رد کرد و درنتیجه دین و شریعت از بین می‌رود و من امید ثواب از خداوند دارم که رساله‌ای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»[۵].

و شیخ صدوق هم فرموده است: «همانا غلات و مفوضه ـ لعنهم الله ـ منکر سهوالنبی هستند و می‌گویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در تبلیغ هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر واجب است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از عبادات مشترکه است پس سهوی که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ وظیفه عبادی مخصوص پیامبر است و سهو و خطا در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی می‌گویند: ذوالیدین مجهول است و صحابی به این نام نبوده است، و حال آنکه ذوالیدین همان ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله است که شیعه و سنی از او نقل حدیث کرده و برخی از اخبار جنگ صفین را به واسطه او نقل می‌کنند»[۶].

فضل بن حسن بن فضل طبرسی (م ۵۳۸) در این‌باره می‌گوید: «امامیه سهو النبی را در تبلیغ جایز نمی‌دانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در عقل نشود جایز می‌دانند»[۷].

مرحوم تستری صاحب قاموس‌الرجال هم در رساله‌ای که به صورت خطی در آخر قاموس‌الرجال چاپ شده، به دفاع از شیخ صدوق پرداخته و ادله شیخ مفید را در انکار سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع عقلی ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید اعتقاد به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»[۸].

و از آنجا که مرحوم کلینی روایات سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقه‌ای در کافی نقل کرده است، ظهور در قبول این روایات از سوی ایشان دارد. علامه طباطبایی هم در ضمن پرسش و پاسخ‌هایی درباره عصمت و علم پیامبر ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از نماز را قبول کرده و می‌فرماید: مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست، زیرا این‌گونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»[۹].

ادله نفی و اثبات

ادله موافقان

قائلان به سهو النبی برای اعتقاد خود ادله و قرائنی را مطرح می‌کنند که مهم‌ترین آنها از این قرار است:

  1. وجود آیات و روایات متعدد و متواتر درباره سهوالنبی.
  2. راویان این مطلب از اجلاء و ثقات روات و از اصحاب اجماع می‌باشند.
  3. علما و محدثانی مثل شیخ طوسی و کلینی این روایات را در کتب خود نقل کرده‌اند.
  4. فقها براساس مضمون این روایات فتوا صادر کرده‌اند.
  5. اگر این روایات متواتر قبول نشود، خیلی از روایت را می‌توان انکار کرد؛ آن وقت اساس شریعت به هم می‌ریزد.
  6. علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این شیخ مفید بود که بعدها آن را انکار کرد.
  7. سهو ذات نقص محسوب نمی‌شود، بلکه مثل کذب است که در برخی مواقع مصلحت دارد و حکیمانه است.

در نتیجه مانع عقلی از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و دلیل نقلی بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد[۱۰].

ادله مخالفان

اما محققان از امامیه سهوالنبی را حتی در تطبیق امور شریعت نفی می‌کنند و اعتقاد به آن را تقصیر در حق اهل بیت (ع) حساب می‌کنند که به نظرات و ادله ایشان اشاره می‌شود:

  1. شیخ مفید (م۴۱۳): «حدیثی که ناصبی‌ها و شیعیان مقلّد درباره سهو پیامبر در نماز مطرح می‌کنند خبر واحد است که نتیجه علمی ندارد و قابل عمل کردن نیست»[۱۱].
  2. شیخ طوسی (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا روایت داریم که پیامبر هیچ‌گاه سجده سهو به‌جا نیاورد»[۱۲]. مراد ایشان این روایت است: ابن‌بکیر از زراره نقل کرده: از حضرت امام محمد باقر (ع) سؤال کردم که آیا رسول الله (ص) سجده سهو کردند؟ امام (ع) فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»[۱۳].
  3. سید مرتضی (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر خبیث و باطلی است و ما یقین به فاسد بودن آن داریم، زیرا متضمن کذب پیامبر (ص) و سهو اوست و از نظر بیشتر علما نمی‌توان عدول کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای اهل بیت دارد»[۱۴].
  4. محقق حلّی (م۶۷۶): «مقام امامت بالاتر از آن است که بخواهد در عبادت سهو کند»[۱۵].
  5. خواجه نصیرالدین طوسی (م۶۷۲): «واجب است پیامبر کمال عقل و هوشیاری و عدم سهو داشته باشد»[۱۶].
  6. علامه حلّی (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما باطل است، زیرا پیامبر معصوم است و سهو بر او جایز نیست و چه نسبتی ناقص‌تر و پست‌تر از این می‌توان به پیامبر داد که می‌فهماند پیامبر از عبادت اعراض داشته است... نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده[۱۷].
  7. شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه روایات سهوالنبی را در تهذیب نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق عامه است و عقول و ادله قاطعه‌ای که سهو و غلط را بر پیامبر جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»[۱۸].
  8. شهید اول (م ۷۸۶): «روایت سهو پیامبر در بین امامیه متروک است، زیرا دلیل عقلی بر عصمت پیامبر از سهو داریم»[۱۹].
  9. فاضل مقداد (م ۸۲۶): «سهوالنبی در امور شرعی و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث نفرت مردم می‌شود»[۲۰].
  10. شیخ بهایی (م ۱۰۳۰): «بلکه ابن‌بابویه سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر است»[۲۱].
  11. همچنین جناب میرداماد گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب عقل و مذهب برهان اولین درجه در انکار حق پیامبر نسبت دادن حکم سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در اعتقاد به عصمت پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این عصمت با اذن خداوند و فضل و توفیق اوست»[۲۲].
  12. ملاصدرا: «اهل بیت (ع) به حکم آیه تطهیر معصوم از هرگونه خطا و نسیان و مطهر از هرگونه سهو و نقصان و رجس عصیان و ناپاکی جهالت و گمراهی شیطان هستند»[۲۳].
  13. ملاصالح مازندرانی بعد از نقل کلام میرداماد فرموده است: «هیچ بُعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از اهل سنت دست بلندی در جعل حدیث دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»[۲۴]!
  14. علامه مجلسی (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد: حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد و آن وقت اطمینان به شریعتی که پیامبر اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را مخالف اصول مذهب شیعه معرفی می‌کند[۲۵] و بعد از ذکر نظرات و ادله دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال است، زیرا از طرفی برخی از آیات و روایات دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر اجماع اصحاب و دلایل کلامی و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»[۲۶].
  15. احمد بن محمد برقی: «این روایت مخالف مشهور امامیه است، زیرا مشهور امامیه اعتقادی به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر تقیه کرد، زیرا راوی آن زیدی مذهب است که اکثر روایات ایشان موافق عامه است و سند آن هم ضعیف است»[۲۷].
  16. صاحب جواهر (محمدحسن نجفی): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با عصمت رها کرد و انصاف آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و طهارت اهل بیت (ع) از گناه و خطا و سهو دارد، این طور مطالب به اهل بیت (ع) نسبت داده نشود»[۲۸].
  17. مرحوم مظفر (م۱۳۸۱): «امام همانند پیامبر باید از همه گناهان و آلودگی‌های ظاهری و باطنی، عمدی و سهوی از دوران کودکی تا هنگام مرگ معصوم و منزه باشد، همچنین که او باید از سهو و خطا و فراموشکاری عصمت داشته باشد، زیرا امامان مانند پیامبر حافظ دین و تقویت‌کننده و نگه‌دارنده آن از حوادث هستند، از این‌رو دلیل ما بر عصمت ائمه اطهار عین همان دلیل بر عصمت پیامبران می‌باشد»[۲۹].

در مجموع، بیشتر دانشمندان شیعه سهوالنبی را قبول نکرده و آن را مخالف با ادله عقلی و نقلی عصمت می‌شمارند و برای انکار سهوالنبی به عمومیت و اطلاق ادله عصمت استدلال کرده و همچنین مطالب مختلفی را در برابر معتقدین به سهوالنبی آورده‌اند[۳۰].

بررسی روایات

آیا روایات «سهو النبی» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخی از این روایات نقل شده است که پیامبر اسلام (ص) نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و سلام داد، یا اینکه نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است!

در مورد پیامبر اسلام (ص) روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان فراموشی برای ایشان دارد، به عنوان مثال از امام صادق (ع) نقل شده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ»[۳۱]؛ (پیامبر (ص) در یک نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار رکعتی بعد از دو رکعت. پس امام صادق (ع) بیان فرمودند حکایت ذو الشمالین را و فرمودند: پس حضرت برخاستند و دو رکعت دیگر بجا آوردند تا چهار رکعت شد). آیا این روایات با علم غیب و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟

مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه درباره سهوالنبی؟

قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود. «سهو» به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است[۳۲].

«نسیان» آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود[۳۳].

از نظر شیعه پیامبر از هر گونه سهو و نسیان معصوم است. البته نسیان‏ در صورتی بر پیامبر جایز نیست که بخواهد چیزی را از سوی خدا یا در مورد شریعت، یا در اموری که مردم را از او متنفر می‌سازد، بیان کند، اما در مورد چیزی که از این دایره خارج باشد، مانعی ندارد، مثل اینکه پیامبر غذا یا نوشیدنی خود را فراموش کند، اما نه فراموشی مستمر و پی در پی، چنین چیزی بر پیامبر محال نیست[۳۴]. در حقیقت چنین اموری بی‌توجهی به دنیاست نه فراموشی؛ لذا این بی‌توجهی‌ها منافات با عصمت پیامبران ندارد، گرچه همین هم از پیامبران بصورت قطعی گزارش نشده است.

در مورد سهو نیز علمای شیعه بر عصمت پیامبر در این زمینه اجماع دارند، جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید که اسهاء از جانب خداوند (به این معنی که خدواند آنها را دچار سهو و فراموشی کند) را ممکن دانسته‌اند، نه سهوی که از ناحیه شیطان است؛ لکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اجماع نمی‌رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). حتی سهو در غیر واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مکروهات ـ نیز ظاهرا بیشتر اصحاب ما امامیه، اجماع بر عدم صدور آنها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آنها دلالت دارند[۳۵].[۳۶]

اعتبار روایات سهو النبی؟

حال در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می‌کند؛ از جمله:

با ادله عقلی مبنی بر عصمت رسول خدا از هر گونه خطا سازگاری ندارد: ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبران از هر گونه سهو و نسیان و خطا و اشتباهی معصوم هستند. برای نمونه به برخی از این ادله اشاره می‌کنیم:

جلب اعتماد مردم و اتمام حجت بر آنها

از آنجا که مسألۀ جلب اعتماد مردم که عامل مهم در پیشرفت مقاصد پیامبران است ایجاب می‌کند که آنها در قسمت عمل به وظایف مذهبی اعم از فردی و اجتماعی مصون از خطا و نسیان و اشتباه باشند. اگر بگوییم که سهو النبی جایز است لازم می‌آید که تمام سخنان و اعمال پیامبر (ص) از حجیت بیفتد؛ زیرا روی هر یک از آیات قرآن و یا هر یک از روایات پیامبر اکرم (ص) و یا هر یک از اعمالی که از پیامبر (ص) نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم، می‌توان گفت که ممکن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یک کلمه را سهوا اضافه کرده باشند و یا یک عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام قرآن و روایات از حجیت می‌افتند. بنابراین سهو و نسیان و سرزدن اشتباه از پیامبر در این‌گونه‏ موضوعات ساده‏، دلیل روشنی بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقی می‏ شود و با این وضع، اطمینان کاملی به درستی گفته‌های و تعلیمات او پیدا نخواهد شد[۳۷].[۳۸]

قبیح بودن اغرای به جهل و تشویق به خطا از طرف خدا

مسلما خداوند در مقام هدایت بندگان خود هرگز کوچک‌ترین کاری که سبب تشویق آنها به خطا یا دعوت آنها به راه‏‌های انحرافی باشد نخواهد کرد، چرا که صدور چنین عملی از هرکس باشد قبیح و زشت است تا چه رسد به ذات پاک خداوند بزرگ. اگر خداوند اسناد نبوت را، اعم از معجزات و دلایل علمی، در اختیار کسی بگذارد که ممکن است خطا کند یا دچار فراموشی شود، بندگان خود را به گمراهی افکنده است. این درست به آن می‏ماند که شخص بزرگی سند نمایندگی خود را به دست کسی دهد که با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می‌کند، آیا این کار زشت و قبیحی نیست؟ چگونه احتمال بدهیم که چنین کاری از خداوند سر می‏زند و معجزات و مدارک نبوت را در اختیار دروغ‌گوی منحرف و یا خطاکاری می‏گذارد؟![۳۹].[۴۰]

اجتماع ضدین

اگر از پیامبر (ص) ولو از روی فراموشی گناه یا خطایی سرزند اجتماع ضدین، یعنی دو دستور متضاد، لازم می‌آید، از یکسو باید در همه چیز از پیامبر پیروی کرد، از سوی دیگر باید در مورد آن گناه یا اشتباه با او به مخالفت برخاست، و می‌دانیم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حکیم صادر نمی‏‌شود[۴۱].[۴۲]

جلوگیری از نقض غرض

اگر قرار باشد پیامبران وسیله‌ای برای هدایت مردم باشند و همه اعمال و رفتار و گفتار آنها الگویی برای دیگران باشد لازم است در تمام شئون معصوم باشند و حتی خطا و اشتباه نیز از آنها سر نزند، وگرنه این امکان وجود نخواهد داشت تا از آنها همیشه تبعیت شود و نقض غرض در اهداف رسالت آنها پیش می‌آید. در نتیجه خداوند برای پیشرفت مقاصد بعثت، پیامبران را با «مصونیت و پیراستگی کامل» مجهز ساخته، تا از این جهت اعتماد صد در صد مردم را به آموزگاران وحی جلب نماید و در نتیجه هدف و مقصد بعثت که تربیت و گرایش مردم به خدا است جامۀ عمل بپوشد.

روایات سهوالنبی خبر واحد می‌باشند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند: در مسائل اعتقادی مثل جواز سهو برای پیامبر، هرگز نمی‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می‌باشند اعتماد کرد؛ بلکه لازم است اصول اعتقادی را با موازین قطعی‏ عقلی شناخت، تا بتوان از آنها در دیگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می‌شویم؛ زیرا اعتبار روایات و سخنان پیامبر متوقف بر اعتقاد به نبوت و عصمت ایشان است و نمی‌توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم[۴۳]. ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی معتقد شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده‌اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از حجیت خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و نسیان ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین‌تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی حجیت نخواهد داشت.[۴۴]

آشفتگی در متن این روایات آنها را از حجیت می‌اندازد

یکی از شرایط حجیت خبر واحد وجود قرائنی مبنی بر صحت آن می‌باشد[۴۵]؛ این در حالی است که در مورد روایات سهو النبی نه تنها قرائنی مبنی بر صحت آن وجود ندارد بلکه با توجه به اینکه از نظر متن اختلاف بسیاری بین این روایات وجود دارد، این آشفتگی در متن اعتبار آنها را زیر سؤال می‌برد. داستان سهو نبی و یا سجده سهو بعد از نماز و یا اینکه حضرت خشمگین شد، به صورت‌های بسیار مختلف در روایات آمده است؛ مثلا در روایتی آمده: رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی پس از به جا آوردن دو رکعت، سلام داد، شخصی به نام «ذوشمالین» یا «ذوالیدین» به پیامبر عرض کرد: آیا نماز کوتاه شده یا تو فراموش کردی؟ پیامبر فرمود: هیچکدام از اینها نبود. پیامبر نیز برای روشن شدن ماجرا از دیگران سؤال کرد که آیا او درست می‌گوید؟ گفتند: آری، پیامبر برخاست، دو رکعت نماز را بجا آورد[۴۶].

در نقل دیگر همین جریان بدین صورت مطرح شده که حضرت غضبناک شد و برخی از مردم از مسجد بیرون آمدند، عده‌ای از هیبت حضرت سخن نگفتند، بعد از گفت و گوهایی حضرت نماز را دوباره اقامه کرد[۴۷]. نقل‌های دیگری نیز برای این جریان آمده است[۴۸] که در مجموع معلوم می‌شود که نحوه نقل این جریان، خود دلیل بر مشکوک بودن اصل مسأله است و داستان به گونه‌ای نقل شده که نه تنها با سایر نقل‌هایی که در این باره آمده است اختلاف دارد، بلکه با شأن پیامبر نیز سازگار نیست[۴۹].[۵۰]

روایات سهو النبی با روایات معتبر شیعه در تعارض است

در مقابل روایات سهو النبی عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه سهو و نسیانی، خصوصا سهو در نماز را از پیامبر نفی می‌کند. در برخی روایات صریحا وقوع سهو در نماز پیامبر (ص) انکار گردیده است؛ مثلا زراره از امام صادق (ع) سؤال می‌کند: آیا پیامبر در عمر خود سجده سهو به جا آورد؟ امام در پاسخ می‌فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ انسان آگاه و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌آورد[۵۱]؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از یاد خدا غافل شد‌ه‌اند، دچار فراموشی و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌گردند؛ اما کسانی که دائما خود را در محضر خدا می‌بینند و حتی در غیر نماز نیز لحظه‌ای از توجه به او غفلت نمی‌کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟![۵۲]

در تعارض بین روایات دال بر سهو النبی و روایات نافی آن، ما روایات نفی کننده سهو را ترجیح می‌دهیم؛ زیرا در باب تعارض، روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان می‌‌داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کرده‌اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود[۵۳].

شیخ طوسی در این باره می‌گوید: «آنچه که من بر اساس آن فتوا می‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در نماز پیامبر را نفی می‌کند؛ اما اخباری که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با نظریه اهل سنت می‌باشند و لذا معلوم می‌شود که از روی تقیه صادر شده است»[۵۴]. در حقیقت شیخ طوسی معتقد است اگر روایتی در منابع شیعه درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه علمای شیعه چنین اعتقادی ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که راوی در بین اهل سنت حضور داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می‌شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش عالمان شیعی نیست تا با علم غیب پیامبر منافات پیدا کند.[۵۵]

دلایل عقلی عدم سهو النبی (ص)

  1. غرض از بعثت پیامبران هدایت مردم است. اگر مردم در مورد پیامبران احتمال کذب و معصیت را جایز بدانند، در این صورت از اوامر آنها پیروی نمی‌کنند و غرض از بعثت پیامبران نقض می‌شود[۵۶]. این دلیل، عصمت پیامبران را از خطای سهوی در دریافت وحی و نگهداری و ابلاغ آن به مردم نیز ثابت می‌کند؛ زیرا اطمینان تام به پیامبران حاصل نمی‌شود، مگر با اعتقاد کامل به مصونیت آنها از خطای سهوی در دریافت وحی و حفظ و ابلاغ آن. افزون بر این، جواز خطا و سهو در تبلیغ وحی، با هدف بعثت و رسالت ناسازگار است. بنابراین همان دلیل عقلی که لزوم عصمت پیامبر (ص) در تبلیغ رسالت را ثابت می‌کند، همان دلیل، عصمت و مصونیت آن حضرت را از سهو و اشتباه در عرصه تطبیق شریعت [مثل اینکه در نماز اشتباه کند یا در اجرای حدود به غلط بیفتد] و امور عادی مرتبط به زندگی شخصی [مثل خطا در مقدار بدهی‌اش به مردم] هم ثابت می‌کند؛ زیرا تفکیک میان مصونیت پیامبر (ص) در عرصه وحی و مصونیت وی در دیگر عرصه‌ها، هر چند عقلاً امر ممکنی است، این تفکیک درباره افرادی که در مباحث کلامی مهارت یافته و رشد پیدا کرده‌اند، مقبول است. ولی عامه مردم قادر به تفکیک بین این دو مرحله نیستند؛ بلکه سهو در یک مرتبه را دلیل بر امکان سرایت سهو در مرتبه دیگر قرار می‌دهند. پس برای دفع این احتمال، که با غرض فرستادن پیامبران (ع) منافات دارد، باید پیامبر (ص) در همه مراحل و مراتب از سهو و خطا و اشتباه مصون باشد[۵۷].
  2. به دستور قرآن کریم، بر ما واجب است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از پیامبر اکرم (ص) پیروی کنیم و در هیچ صورت حق مخالفت با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به حکم قرآن کریم، بر ما واجب است که از سهو و اشتباه او پیروی کنیم؛ در حالی که بر خداوند دانا و حکیم قبیح است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو مأمور کند و چون قبیح بر خداوند محال است، پس پیامبر اکرم (ص) باید مصون از اشتباه و سهو باشد[۵۸].
  3. دلیل و فلسفه نیاز به پیامبر (ص) اشتباه امّت است. اگر پیامبر (ص) هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و ترجیح بلامرجح عقلاً باطل است. بنابراین تسلسل لازم می‌آید و تسلسل باطل است. پس پیامبر (ص) باید مصون از سهو و اشتباه باشد[۵۹].
  4. اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم (ص) جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و نسیان واجبات را ترک کرده و محرمات را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک حرام، هر دو، عبادت است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر نماز چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با عصمت مطلق که تمام معاصی را از معصوم نفی می‌کند، سازگاری ندارد[۶۰].
  5. اگر پیامبر اکرم (ص) از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد، یا پیروی از او در آن فعل واجب است که این قطعاً باطل است و با غرض بعثت او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح قرآن مخالف است که می‌فرماید: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۶۱]. بنابراین عقل حکم می‌کند که پیامبر اکرم (ص) باید از سهو و اشتباه مصون باشد[۶۲].
  6. اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم (ص) جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و فراموشی، مال مردم را تلف یا غصب کند. همچنین امکان دارد حق مردم را که به عهده اوست، فراموش نموده و انکار کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به قتل مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او واجب گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این حقوق اقامه دعوا کنند، به پیامبر دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها حکومت و داوری کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا تسلسل که هر دو باطل است[۶۳].[۶۴]

انکار سهوالنبی لازمه غلو است؟

در پاسخ باید گفت: غلو درباره پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) به چند معناست:

  1. کسی قائل به خدایی آنان شود؛
  2. آنان را در معبودیت و آفرینش و روزی دادن، شریک خدا قرار دهد؛
  3. خدا در آنان حلول کرده یا با آنان اتحاد پیدا کرده است؛
  4. آنان بدون وحی با الهام از سوی خداوند غیب می‌دانند؛
  5. معرفت و شناخت، آنان را از تمام طاعات بی‌نیاز می‌کند و با وجود آنان، به ترک معاصی نیاز نیست[۶۵].

اما در غیر از اموری که ذکر شد، هر وصفی که به آنان نسبت داده شود، غلو نخواهد بود؛ چون در منابع روایی ما، از ائمه معصومین (ع) روایات فراوان آمده است که در مرتبه بندگی و پایین‌تر از مقام پیامبری، به هر صفتی که می‌خواهید، ما را توصیف کنید. در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

  1. امام علی (ع) فرمود: «لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنَ الْغَالِينَ»[۶۶]؛ ما را از مقام بندگی بالاتر نبرید؛ سپس هر چه می‌خواهید در وصف ما بگویید و هرگز نمی‌توانید ما را [آن‌گونه که شایسته مقام ماست] وصف کنید. مبادا مانند نصارا در مورد ما غلو نموده و ما را خدا بدانید؛ زیرا من از غلو کنندگان بیزارم.
  2. در بیان دیگر آمده است که ما را بنده مخلوق خدا بدانید و در وصف ما، غیر از نبوت، هر چه می‌خواهید بگویید[۶۷]. بنابراین غلو درباره ائمه معصومین (ع) هنگامی صادق است که کسی ائمه معصومین (ع) را تا مقام نبوت یا خدایی بالا ببرد.
  3. نیز آمده است که از غلو کردن درباره ما جداً بر حذر باشید. بگویید ما بندگان پرورش‌یافته خدا هستیم و در فضیلت ما هر چه دلتان می‌خواهد بگویید[۶۸].
  4. علی (ع) خطاب به اباذر می‌فرماید: بدان که من بنده و خلیفه خدا بر بندگان او هستم. ما را خدا ندانید، و در فضیلت ما هر چه می‌خواهید بگویید؛ زیرا شما به حقیقت و نهایت فضایل ما نمی‌توانید برسید؛ چون آنچه خداوند به ما عنایت فرموده، بزرگ‌تر و عظیم‌تر از آن است که در قلب شما خطور می‌کند[۶۹].

از گفته‌های حضرت علی (ع) به خوبی استفاده می‌شود که غلو انحصاراً به این معناست که کسی، ائمه معصومین (ع) را پیامبر یا خدا بداند. در غیر این صورت، بیان فضایل ائمه معصومین (ع)، در بالاترین مرتبه آن، نه تنها غلو نیست، که بر اساس سخنان نورانی آنان، ما قادر به بیان حقیقت و نهایت آنها نیستیم.

از سوی دیگر، به ما سفارش شده است که از خدا بترسید، خدا و رسولش را بزرگ بدانید و هیچ‌کسی را از رسول خدا (ص) برتر ندانید؛ زیرا خدای متعال او را برتری داده است[۷۰]. هیچ‌کس برتر از پیامبر اکرم (ص) نیست. بنابراین بیان فضایل و اوصاف کمالیه آن حضرت، که نفی سهو یکی از آنهاست، نه تنها غلو نبوده، بلکه کسی را یارای تبیین آنها، آن‌گونه که شایسته مقام وی است، نخواهد بود.[۷۱]

بررسی اخبار سهوالنبی در نماز

بخشی از سیره منسوب به پیامبر(ص) جریان سهوالنبی یا اسهاءالنبی است. دراین‌باره اخباری در کتب اربعه آمده است. در این اثر که درباره سیره معصومان است، نمی‌توان از این موضوع چشم‌پوشی کرد. نکته بعدی این است که با وجود این‌گونه اخبار، ممکن است ادعا شود سیره پیامبر در بسیاری از موارد قابل قبول نیست و این اخبار دلیلی بر ضعف استناد به سیره است؛ چراکه وقتی پیامبر(ص) در نماز خود سهو کرده، در غیر نماز احتمال اشتباه بیشتر خواهد بود.

اقسام روایات

کلینی و شیخ طوسی بیشترین روایت‌ها را درباره این موضوع نقل کرده‌اند. در کتاب کافی پنج روایت آمده که برخی از آنها در تهذیب الأحکام هم ذکرشده، شیخ طوسی هشت خبر دیگر هم نقل کرده است. صدوق روایت سعید أعرج را در من لا‌یحضره الفقیه نقل کرده و به تشریح آن پرداخته و عقیده خود را راجع به سهوالنبی بیان کرده است. صدوق در عیون أخبار الرضا(ع) نیز خبری آورده است. روایتی هم در کتاب محاسن برقی درباره سهو در قرائت رسول خدا(ص) آمده است. مجموع روایات مربوط به نماز پیامبر(ص) به بیش از چهارده روایت می‌رسد. علامه مجلسی در بحار الأنوار این روایات را نقل کرده و به پاسخ‌های بزرگان از آنها پرداخته است[۷۲]. این روایات را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد:

۱. ترک نماز صبح: در این دسته چهار روایت دربارۀ قضای نماز صبح پیامبر(ص) نقل شده است:

  1. روایت سعید أعرج از امام صادق(ع) که فرموده پیامبر(ص) را خواب برد و نماز صبح خود را نخواند. امام در علت آن ذکر کرده که این برای رحمت بر مردم بوده است و چنین توضیح داده می‌شود: اگر به مردی گفته شود خواب رفتی و نمازت را نخواندی، او پاسخ می‌دهد رسول خدا(ص) هم خوابید و نمازش قضا شد؛ پس رسول خدا(ص) اسوه و رحمت گردید. خداوند سبحان به آن، بر این امت رحم کرده است[۷۳].
  2. روایت عثمان بن عیسی از سماعة بن مهران از امام صادق(ع) درباره قضاشدن نماز صبح پیامبر(ص)[۷۴].
  3. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل می‌کند که پیامبر(ص) را خواب ربود و نماز صبحش قضا شد. او دو رکعت نافله را انجام داد، بعد قضای نماز صبح را خواند[۷۵].
  4. شهید اول در ذکری روایتی مشابه روایت قبلی با تفصیل بیشتر از زراره از امام باقر(ع) نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است. طبق این نقل، پیامبر(ص) را خواب ربود و نماز صبحش قضا شد. دستور داد بلال اذان بگوید و نماز صبح را بعد از طلوع آفتاب بعد از دو رکعت نماز نافله خواند و فرمود: هر کس چیزی از نماز را فراموش کرد، هرگاه به یاد آورد، آن را انجام دهد[۷۶].

۲. پنج رکعت خواندن: در این دسته شیخ طوسی یک روایت از زید بن علی بن الحسین از پدرانش از علی(ع) نقل کرده که پیامبر(ص) نماز ظهر را پنج رکعت خواند و پس از اشکال مردم، دو سجده سهو به جای آورد[۷۷]. این خبر در مسند زید بن علی آمده است[۷۸]. وی حدیث دیگری هم راجع به سهو امام سجاد(ع)، پدرش، نقل کرده که نشان می‌دهد زیدیه معتقد به سهوالنبی هستند. زید گوید: نماز مغرب را پشت سر پدرم خواندم. وی در رکعت اول حمد را فراموش کرد، در رکعت دوم خواند، سپس سجده سهو انجام داد[۷۹].

۳. اشتباه در قرائت: برقی روایتی درباره سهو پیامبر(ص) در قرائت نماز آورده است. جعفر بن محمد بن اشعث از ابن‌قداح از امام صادق(ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) در نماز بخشی از قرآن یا همان سوره را نخواند. بعد پرسید آیا اُبی بن کعب هست از او پرسیده شود که چیزی گفته نشده؟ اُبی بن کعب هم تأیید کرد[۸۰]. مجلسی پس از نقل این خبر آن را ضعیف دانسته و از جهت محتوا نیز نقد کرده است[۸۱].

۴. خواندن دو رکعت به جای چهار رکعت: دسته چهارم روایاتی است که طبق آنها، پیامبر(ص) نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و بعد از اعتراض ذو‌الیدین یا ذو‌الشمالین با خواندن دو رکعت آن را تکمیل کرد. اکثر روایات اشاره به داستان ذو‌الیدین و گاهی با تعبیر ذو‌الشمالین دارد یا از سهو پیامبر(ص) پرسیده می‌شود. هم روایات مربوط به نماز صبح و هم آنچه مربوط به سلام‌دادن نماز در دو رکعت و اعتراض ذوالیدین است، در منابع اهل سنت آمده است. واقعیت این است اگر شخص بخواهد به تحلیل این روایات بپردازد، لازم است روایات اهل سنت و مشابهت آنها را با اخبار شیعه مورد توجه قرار دهد.

  1. روایت دیگر سعید أعرج از امام صادق(ع) که در کتاب کافی و من لا یحضره الفقیه و تهذیب الأحکام آمده، این‌گونه است که رسول خدا(ص) به اشتباه، در نماز چهار رکعتی در رکعت دوم آن سلام داد. سعید أعرج گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می‌گفت: رسول خدا(ص) نماز گزارد، در رکعت دوم سلام داد. کسی که پشت سر آن حضرت بود پرسید: ای پیامبر، آیا دربارۀ نماز چیزی اتفاق افتاده (و حکم جدیدی نازل شده است)؟ فرمود: مقصودت چیست؟ گفتند: دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذوالیدین - و او ذوالشمالین هم خوانده می‌شد - چنین است؟ گفت: آری؛ حضرت بنای بر نماز گذاشت و چهار رکعت را تمام کرد[۸۲]. بعد امام صادق(ع) فرمود: «خداوند عزوجل کسی بود که آن حضرت را برای رحمت بر امت دچار فراموشی کرد. آیا نمی‌بینی اگر کسی چنین کاری انجام دهد، مورد سرزنش قرار گیرد و به او گفته می‌شود نمازش قبول نیست؛ بنابراین هر کس امروز دچار اشتباه شود می‌گوید: رسول خدا(ع) این سنت را بنا نهاد و این اسوه گردیده است و پیامبر(ص) به جهت سخن‌گفتن در بین نماز، دو سجده انجام داد»[۸۳]. در این روایت فراموشی حضرت از سوی خداوند دانسته شده است. این روایت را صدوق در من لا‌یحضره الفقیه به نقل از حسن بن محبوب از رباطی از سعید أعرج آورده و به نظر می‌رسد وی به تلخیص دو روایتی که از سعید أعرج نقل شده، پرداخته است؛ ازاین‌روی بعد از جریان نماز صبح می‌نویسد: «أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ‌»: «او را خداوند در نماز دچار سهو کرد»[۸۴]؛ سپس به تحلیل روایت پرداخته که نقل خواهد شد. فقه الرضا این اتفاق را در نماز ظهر دانسته است که ذوالیدین پرسید: «آیا به این فرمان داده شدی یا فراموش کردی؟» پیامبر(ص) از مردم پرسید، آنها هم سخن ذوالیدین را تصدیق کردند؛ آن‌گاه دو رکعت خواند و دو سجده سهو انجام داد[۸۵]. در دعائم الإسلام هم مشابه این خبر آمده که اشکال‌کننده ذوالیدین است[۸۶] و اضافه کتاب کافی را ندارد که وی همان ذوالشمالین است. در این روایات معتبر، پرسش‌کننده ذوالیدین ذکر شده است.
  2. روایت دیگری از عثمان بن عیسی از سماعة بن مهران از امام صادق(ع) نقل شده که در آن داستان ذوالشمالین آمده است. او به پیامبر(ص) پس از سلام در رکعت دوم می‌گوید: ای رسول خدا(ص)، آیا خدا چیزی درباره نماز نازل کرده است؟ حضرت می‌پرسد چگونه و چرا این را می‌گویی؟ ذوالشمالین پاسخ می‌دهد: دو رکعت خواندی! پیامبر(ص) پرسید همه این نظر را دارند؟ پاسخ دادند: آری. پیامبر با آنها نماز را (با خواندن دو رکعت) کامل کردند و دو سجده سهو به جای آوردند[۸۷]. این روایت را شیخ از زرعه از سماعه نقل کرده است[۸۸].
  3. حسن بن صدقه از موسی بن جعفر(ع)، راجع به سلام‌دادن رسول خدا(ص) در رکعت دوم می‌پرسد و حضرت پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید: «إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُفَقِّهَهُمْ»[۸۹]: «خداوند فقط خواسته آنان را با احکام دینی آشنا کند».
  4. شیخ طوسی از ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) سهو کرد؛ سپس جریان ذوالشمالین را آورده است[۹۰].
  5. جمیل از امام صادق(ع) نقل کرده و در این حدیث نیز اشاره به خبر ذوالشمالین شده است که پیامبر(ص) در همان‌جا که متوجه اشتباه خود شد، نماز را تدارک کرد و حرکت نکرده بود[۹۱].
  6. سماعه از ابو‌بصیر از امام صادق(ع) نقل کرده که به نماز پیامبر(ص) اشاره دارد و ذکر شده پیامبر(ص) از جای خود حرکت نکرد[۹۲].
  7. روایتی مضمره ابو‌جمیله از ابو‌اسامه زیدالشحّام نقل کرده است. در آن به حدیث ذوالشمالین اشاره شده که حضرت می‌خواست برود[۹۳].
  8. مضمره ابو‌سعید القماط از ابن‌سنان که از مردی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت بعد از بیان حکم سهو در رکعت اول، دوم و سوم، به سهوالنبی اشاره می‌کند[۹۴]. ممکن است شیخ ادامه روایت را نقل نکرده باشد.
  9. جعفر بن بشیر از حارث بن مغیره از امام صادق(ع) نقل کرده که به تکمیل‌کردن نماز توسط پیامبر(ص) اشاره دارد[۹۵].
  10. احمد بن علی انصاری از هروی نقل می‌کند، به امام رضا(ع) گفتم: ای فرزند پیامبر(ص) در کوفه مردمی هستند که تصور می‌کنند برای پیامبر(ص) سهوی در نمازش اتفاق نیفتاده است؛ فرمود: دروغ می‌گویند خداوند آنان را لعنت کند؛ کسی که سهو نمی‌کند خداست که معبودی جز او نیست[۹۶]. فیض کاشانی در وافی این حدیث را نقل کرده و بخشی از سخن شیخ صدوق را درباره سهوالنبی آورده است[۹۷].[۹۸].

بررسی و نقد روایات

در بررسی و نقد این روایات از نظر سند، ذکر شد که خبر دسته سوم ضعیف است. خبر دسته دوم هم از ابو‌خالد واسطی عمرو بن خالد است که شیخ او را بتری دانسته[۹۹] و نجاشی در عین ذکر کتاب بزرگ وی، او را توثیق و تضعیف نکرده است[۱۰۰]. کشی او را از بزرگان زیدیه دانسته که ابن‌فضال او را توثیق کرده[۱۰۱] و در موردی دیگر او را از رجال عامه معرفی کرده است[۱۰۲]. راویان دسته اول و چهارم کسانی هستند که در موارد مختلف به روایات آنان عمل شده و خبر سعید أعرج صحیح است؛ بنابراین اصل موضوع از جهت سند دارای اشکال نیست؛ اما دانشمندان اسلامی و علمای شیعه پاسخ‌هایی به آن داده‌اند.

دیدگاه علمای شیعه درباره این اخبار

از علمای سلف شیعه تنها کسی که این‌گونه اخبار را پذیرفته، شیخ صدوق و استادش محمد بن حسن بن ولید است که نظر آن دو مورد نقد دیگر علمای شیعه قرار گرفته است.

الف) نظر صدوق و نقد آن توسط شهید اول: شیخ صدوق در رد غلو و غالیان، سهوالنبی را جایز می‌داند و از آن تعبیر به «أسها» دارد؛ یعنی خداوند پیامبر(ص) را گرفتار چنین سهوی کرد تا الگو و اسوه برای دیگران باشد. در نقل کلینی تعبیر «أَنْسَاهُ اللَّهُ‌» دارد؛ یعنی خداوند او را دچار فراموشی کرد. این استدلال در دو روایت سعید أعرج و روایت موسی بن جعفر(ع) نقل و گفته شده که هدف آشنایی مسلمانان با احکام دینی بوده است و این با تبلیغ در رسالت تفاوت دارد. شهید اول پس از نقل روایت زراره درباره نماز صبح پیامبر(ص) می‌نویسد: از این حدیث نکاتی استفاده می‌شود؛ یکی اینکه خداوند پیامبرش را دچار خواب کرد تا امتش را بیاموزد تا برخی افراد امت بر برخی ایراد نگیرند؛ بعد می‌افزاید: و لم أقف على راد لهذا الخبر من حيث توهم القدح في العصمة به[۱۰۳]: من چیزی در رد این خبر از جهت شبهه در عصمت ندیده‌ام». معنای سخن شهید این است که این‌گونه مسائل با عصمت منافات ندارد. شهید با اشاره به حدیث ذوالیدین که در منابع عامه آمده بیان می‌کند: «اصل این خبر نزد ما ممنوع است»[۱۰۴] و در القواعد و الفوائد با اشاره به سخن صدوق می‌نویسد: «این نزد باقی اصحاب ثابت نشده است»[۱۰۵]؛ یعنی فقط صدوق آن را پذیرفته است. در ذکری بیان می‌کند که خبر ذوالیدین بین امامیه متروک است؛ زیرا دلیل عقلی بر عصمت پیامبر(ص) از سهو اقامه شده است و بر این، جز ابن‌بابویه و استادش محمد بن حسن بن ولید اصرار نکرده‌اند[۱۰۶]. اینها نشان می‌دهد شهید اول نیز مخالف سهوالنبی بوده است. فیض کاشانی پس از نقل این خبر به فوایدی که شهید برای آن ذکر کرده، اشاره کرده است؛ از جمله عیب‌نگرفتن، امت بر یکدیگر[۱۰۷].

ب) نقد شیخ مفید بر شیخ صدوق: شیخ مفید در تصحیح إعتقادات الإمامیه نظر شیخ صدوق را رد می‌کند و آن را خلاف عصمت می‌داند. او به نقد دیدگاه‌های صدوق می‌پردازد[۱۰۸]. مفید در رساله عدم سهوالنبی که در پاسخ به سخن شیخ صدوق نوشته، درباره خبری که دو رکعت اضافه کرد و سجده سهو به جای آورد می‌نویسد: «حدیثی که ناصبه و مقلدان از شیعه نقل کرده‌اند... از اخبار آحاد است که موجب علم و عمل نمی‌شود؛ درحالی‌که خداوند پیامبرش را از عمل به گمان در دین نهی کرده است و از سخن بدون علم و یقین»[۱۰۹] و در ادامه به نکات دیگری اشاره می‌کند که اگر ما چنین سهوی برای پیامبر(ص) قایل باشیم، می‌توان در تبلیغ احکام بر سهو حضرت استدلال کرد و این با عصمت ایشان سازگار نیست. نکته دیگری که مفید بیان کرده، درباره محتوای روایات است که این روایات را مختلف و آشفته می‌داند که قابل اعتماد نیست؛ ایشان به نقد دیگر روایات هم می‌پردازد و نیز آنچه عامه درباره پیامبر(ص) نقل کرده‌اند. شاگرد مفید، سید مرتضی، خبر ذی‌الیدین را که در منابع عامه آمده، خبری باطل می‌داند که مستلزم دروغگویی پیامبر(ص) و سهو حضرت است[۱۱۰].

ج) دیدگاه شیخ طوسی: شیخ طوسی در تهذیب الأحکام و إستبصار این اخبار را از باب تقیه می‌داند؛ زیرا اهل سنت روایات زیادی دراین‌باره دارند. ایشان روایتی صحیح از زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند که از حضرت پرسید: آیا پیامبر(ص) هرگز دو سجده سهو به جای آورده؟ حضرت فرمود: «لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌»[۱۱۱]: نه و هیچ فقیهی هم انجام نمی‌دهد»؛ یعنی افراد دانشمند و آگاه دچار سجده سهو نمی‌شوند یا منظور حضرت از فقیه، امام معصوم است. طوسی بعد از نقل این روایت ذکر می‌کند، آنچه من به آن فتوا می‌دهم این خبر است؛ اما آن اخباری که متضمن سهو پیامبر(ص) است، موافق روایات عامه است و تنها برای نقل، آنها را آورده‌ام[۱۱۲]. وی بیان می‌کند که ادله قاطع سهوالنبی را نفی می‌کند[۱۱۳]؛ درنتیجه شیخ طوسی، هم آن روایات را نمی‌پذیرد و هم روایت مخالف آن را نقل کرده و پذیرفته است. نکته‌ای که لازم می‌دانم بر سخن شیخ بیفزایم، این است که شیخ این اخبار را از باب تقیه از اهل سنت و عامه می‌داند که در این صورت صحت سند آنها ارزش علمی ندارد و می‌توان گفت افزون بر اهل سنت زیدیه هم که در جمع یاران امام صادق(ع) و دیگر معصومان کم نبودند، چنین عقیده‌ای داشتند؛ بنابراین تقیه امامان، هم از عامه بوده و هم از زیدیه که جمع قابل‌توجهی از اصحاب حضرت صادق(ص) و یاران دیگر امامان را شامل می‌شدند.

د) دیدگاه دیگر علمای شیعه: علمای شیعه منکر سهوالنبی هستند و این عقیده خاص صدوق است. محقق حلی سهو امام را در عبادت نفی می‌کند[۱۱۴]. خواجه نصیر در تجرید الإعتقاد سهوالنبی را نفی کرده و بر ادعای خود استدلال کرده است و علامه حلی هم در شرح آن، سخن وی را پذیرفته است[۱۱۵]. علامه حلی به‌تناسب در روایتی که برای پیامبر(ص) سجده سهو مطرح شده، بیان می‌کند که «این حدیث نزد ما باطل است؛ زیرا سهو بر پیامبر(ص) محال است»[۱۱۶]. مجلسی اول در هنگام بررسی این اخبار از استادش شیخ بهایی نقل می‌کند که مکرراً می‌فرمود: «نسبت سهو به ابن‌بابویه اولی است از نسبت آن به معصومین صلوات اللَّه علیهم»[۱۱۷] که نشان می‌دهد وی نیز این اخبار را قبول نداشته است.

ه‍) بی‌اعتباری این اخبار به جهت تقیه: افزون بر آنچه بزرگان گفته‌اند، لازم است به نکته دیگری درباره چرایی وجود چنین اخباری در منابع شیعه اشاره کنیم و آن اینکه اگر ما محتوای روایات را با توجه به گرایش زیدیه نپذیرفتیم، به نظر می‌رسد گروه‌های دیگری هم تحت تأثیر عامه بوده‌اند. ذکر شده که گروهی از یاران ابوالخطاب و مغیرة بن سعید به آثار امامین صادقین دست می‌یافتند و اخباری را در آنها ثبت و بین شیعیان منتشر می‌کردند. با این فرض گرچه امکان اثبات آن بعید است، اما احتمال آن قوی است و می‌توان گفت این اخبار مخالف دیدگاه شیعه است. ممکن است این نوع اخبار از جعلیات فرقه‌های مختلف ذکر شده باشد و درست و قابل اعتماد نیست.[۱۱۸].

منابع

پانویس

  1. الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
  2. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  3. «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
  4. الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.
  5. ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
  6. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
  7. مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها.
  8. رساله فی سهو النبی، ص۲۳.
  9. در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.
  10. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۷۱.
  11. ر. ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.
  12. تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.
  13. لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.
  14. تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی (ص) و سهوه.
  15. مختصرالنافع، ص۴۵.
  16. شرح تجرید، ص۱۹۵.
  17. دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.
  18. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.
  19. ذکری، ص۱۳۴.
  20. ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.
  21. ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی.
  22. الرواشح السماویة، ۸۴.
  23. شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.
  24. شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید.
  25. الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر. ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.
  26. بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.
  27. المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.
  28. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.
  29. مسائل اعتق مبین.
  30. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۷۱.
  31. بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ه‍ ق، چاپ دوم، ج۱۷، ص۱۰۱، باب ۱۶، ح۴.
  32. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ه‍ ق، چاپ سوم، ج۱۴، ص۴۰۶.
  33. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالعلم، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ص۸۰۳.
  34. پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، چاپ نهم‏، ج‏۷، ص۱۲۴-۱۲۷.
  35. ر.ک: درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ حیوة القلوب‌، مجلسی، محمدباقر، انتشارات سرور، قم، ۱۳۸۴ه‍ ش، چاپ اول، ج۱، ص۶۵؛ تهذیب، طوسی، محمد بن الحسن، دارالکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۶۵ه‍ ش‏، چاپ چهارم، ج۲، ص۱۸۱؛ الذکری، عاملی، محمد بن محمد، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۰۸ه‍ ق، چاپ اول، ص۲۱۵ و... .
  36. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  37. رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم، ۱۳۷۳ه‍ ش، چاپ اول‏، ص۲۱۵.
  38. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  39. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۴.
  40. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  41. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۷.
  42. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  43. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم، ۱۴۲۷ه‍ ق، چاپ اول، ج‏۱، ص۵۰۹.
  44. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  45. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم، ۱۴۲۷ه‍ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۷۵.
  46. «عَن أبي سَلمة، عَن أبي هُرَيرة عَن رَسولَ الله (ص) يَوماً فَسَلَّم فِي رَكعَتَين ثُمَّ انصَرَفَ، فَادرَكَه ذوالشِمالَين فَقالَ: يا رَسولَ الله! انقَصَت الصَلاة أم نَسَيتَ؟ فَقالَ: لَم تَنقص الصَّلاة وَ لَم انسَ. قالَ: بَلى وَ الّذي بَعَثَكَ بِالحَق. قالَ رَسولَ الله (ص) اصدق ذُواليَدَين؟ قالوا: نَعَم فَصَلى بِالناسِ رَكعَتَين»؛ سنن النسائی، نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن عی بن بحر، دارالفکر، بیروت، ۱۳۴۸ه‍ ق، چاپ اول، ج۳، ص۲۰.
  47. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَال: صَلَّى بِنَا رَسُولُ الله (ص) إحْدَى صَلاتَيْ الْعَشِيِّ - قَالَ ابْنُ سِيرِينَ: وَسَمَّاهَا أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَكِنْ نَسِيتُ أَنَا - قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ فَقَامَ إلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِي الْمَسْجِدِ فَاتَّكَأَ عَلَيْهَا كَأَنَّهُ غَضْبَانُ وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالُوا قَصُرَتِ الصَّلاةُ - وَفِي الْقَوْمِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ - فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَفِي الْقَوْمِ رَجُلٌ فِي يَدَيْهِ طُولٌ يُقَالُ لَهُ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاةُ؟ قَالَ: لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ. فَقَالَ: أَكَمَا يَقُولُ ذُو الْيَدَيْنِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ. فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَك ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ...»؛ (ابن سیرین از ابوهریره نقل می‌کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می‌رفتند و می‌گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست‌هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می‌گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی‌تر ادا کرد). ر. ک: صحیح البخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ه‍ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۳.
  48. ر. ک: صحیح البخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ه‍ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۳؛ ج۷، ص۸۵؛ ج۸، ص۱۳۳؛ ج۸، ص۱۳۳.
  49. پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۴۶ و ۲۴۷.
  50. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  51. «هل سجد رسول الله سجدتی السهو قط؟ و لا و لایسجدهما فقیه»؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۱ه‍ ق، چاپ چهارم، ج۵، ص۳۱۱، ح۱۶.
  52. پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۴۹.
  53. درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، سبحانی، جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۲۶ه‍ ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۰۵.
  54. تهذیب الاحکام، طوسی، محمد بن الحسن، نشر دار التعاریف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۵۱.
  55. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  56. علامه حلی، کشف المراد، ص۴۷۱.
  57. سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۱؛ علامه حلی، رساله سعدیه، ص۷۵.
  58. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.
  59. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.
  60. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.
  61. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  62. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  63. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  64. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۸۹.
  65. مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.
  66. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۳.
  67. قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۷۳۵.
  68. ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۱۴.
  69. مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲.
  70. حمیری، قرب الاسناد، ص۱۵۹.
  71. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۱۶.
  72. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۰ به بعد.
  73. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴: «نَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنِ الصُّبْحِ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَامَهُ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ وَ كَانَ ذَلِكَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِلنَّاسِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا نَامَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ لَعَيَّرَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا لَا تَتَوَرَّعُ لِصَلَوَاتِكَ فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ سُنَّةً فَإِنْ قَالَ رَجُلٌ لِرَجُلٍ نِمْتَ عَنِ الصَّلَاةِ قَالَ قَدْ نَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ رَحْمَةً رَحِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهَا هَذِهِ الْأُمَّةَ».
  74. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) رَقَدَ عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلَّاهَا حِينَ اسْتَيْقَظَ وَ لَكِنَّهُ تَنَحَّى عَنْ مَكَانِهِ ذَلِكَ ثُمَّ صَلَّى».
  75. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۶۵؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰.
  76. شهید اول؛ ذکری الشیعه، ج‌۲، ص۴۲۲؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۴، ص۲۸۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۷.
  77. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۹؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۷۷.
  78. زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۲۳.
  79. زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۰۵.
  80. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ص۲۶۰.
  81. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۵-۱۰۶.
  82. «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ(ص) ثُمَّ سَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَسَأَلَهُ مَنْ خَلْفَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ حَدَثَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالُوا إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ أَ كَذَاكَ يَا ذَا الْيَدَيْنِ وَ كَانَ يُدْعَى ذَا الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ نَعَمْ فَبَنَى عَلَى صَلَاتِهِ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ أَرْبَعاً».
  83. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَنْسَاهُ رَحْمَةً لِلْأُمَّةِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا صَنَعَ هَذَا لَعُيِّرَ وَ قِيلَ مَا تُقْبَلُ صَلَاتُكَ فَمَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْيَوْمَ ذَاكَ قَالَ قَدْ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ صَارَتْ أُسْوَةً وَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لِمَكَانِ الْكَلَامِ».
  84. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ(ص)».
  85. فقه الرضا، ص۱۲۰: «‌إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) صَلَّى يَوْماً الظُّهْرَ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ ذُو الْيَدَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِرْتَ بِتَقْصِيرِ الصَّلَاةِ أَمْ نَسِيتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِلْقَوْمِ صَدَقَ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ تُصَلِ إِلَّا رَكْعَتَيْنِ فَقَامَ فَصَلَّى إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ وَ سَجَدَ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ».
  86. قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۸۹.
  87. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) صَلَّى بِالنَّاسِ الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَهَا فَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ تَقُولُونَ مِثْلَ قَوْلِهِ قَالُوا نَعَمْ فَقَامَ(ص) فَأَتَمَّ بِهِمُ الصَّلَاةَ وَ سَجَدَ بِهِمْ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ».
  88. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۶؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۶۹.
  89. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵.
  90. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۱۸۰؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۷۰.
  91. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵.
  92. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵.
  93. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۵۲.
  94. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۵۵.
  95. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۱۸۰؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۷۱.
  96. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳: «كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
  97. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۸، ص۹۵۵: «قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ إِنَّ الْغُلَاةَ وَ الْمُفَوِّضَةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ يُنْكِرُونَ سَهْوَ النَّبِيِّ(ص) وَ يَقُولُونَ لَوْ جَازَ أَنْ يَسْهُوَ(ع) فِي الصَّلَاةِ لَجَازَ أَنْ يَسْهُوَ فِي التَّبْلِيغِ لِأَنَّ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَرِيضَةٌ كَمَا أَنَّ التَّبْلِيغَ عَلَيْهِ فَرِيضَةٌ وَ هَذَا لَا يُلْزِمُنَا وَ ذَلِكَ لِأَنَّ جَمِيعَ الْأَحْوَالِ الْمُشْتَرَكَةِ يَقَعُ عَلَى النَّبِيِّ(ص) فِيهَا مَا يَقَعُ عَلَى غَيْرِهِ وَ هُوَ مُتَعَبِّدٌ بِالصَّلَاةِ كَغَيْرِهِ مِمَّنْ لَيْسَ بِنَبِيٍّ وَ لَيْسَ كُلُّ مَنْ سِوَاهُ بِنَبِيٍّ كَهُوَ».
  98. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۶۶
  99. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۴۲.
  100. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۲۸۸.
  101. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۳۲.
  102. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۹۰.
  103. شهید اول، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج‌۲، ص۴۲۲‌-‌۴۲۳.
  104. شهید اول، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ج‌۴، ص۲۰: و أصله عندنا ممنوع....
  105. شهید اول، القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص۱۴۰: و لم يثبت عند باقي الأصحاب....
  106. شهید اول، ذکری الشیعه، ج‌۴، ص۱۰: و هو متروك بين الإمامية، لقيام الدليل العقلي على عصمة النبي(ص) عن السهو و لم يصر إلى ذلك غير ابن بابويه، رحمة اللّه و نقل عن شيخه محمد بن الحسن بن الوليد.
  107. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۸، ص۱۰۲۲.
  108. شیخ مفید، تصحیح إعتقادات الإمامیه؛ ص۱۳۵.
  109. شیخ مفید، عدم سهو النبی (المصنفات)؛ (ج۱۰)، ص۲۰-۲۱.
  110. سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۷۸: و أمّا خبر ذي اليدين؛ فخبر باطل مقطوع على فساده، لأنّه يتضمّن... الكذب بالقول لا يجوز عليه و كذلك السّهو في الصّلاة. (محمدهادی مازندرانی، شرح فروع الکافی، ج‌۳، ص۲۵۳).
  111. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۰.
  112. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۱: «الَّذِي أُفْتِي بِهِ مَا تَضَمَّنَهُ هَذَا الْخَبَرُ فَأَمَّا الْأَخْبَارُ الَّتِي قَدَّمْنَاهَا مِنْ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) سَهَا فَسَجَدَ فَإِنَّهَا مُوَافِقَةٌ لِلْعَامَّةِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْنَاهَا لِأَنَّ مَا تَتَضَمَّنَهُ مِنَ الْأَحْكَامِ مَعْمُولٌ بِهَا عَلَى مَا بَيَّنَّاهُ».
  113. شیخ طوسی، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار؛ ج‌۱، ص۳۷۱: «وَ ذَلِكَ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ الْأَدِلَّةُ الْقَاطِعَةُ فِي أَنَّهُ لَا يَجُوزُ عَلَيْهِ السَّهْوُ وَ الْغَلَطُ».
  114. نجم‌الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن محقق حلی، المختصر النافع، ج‌۱، ص۴۵: و الحقّ رفع منصب الإمامة عن السهو في العبادة.
  115. علامه حلی، کشف المراد، ص۲۷۴.
  116. علامه حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج‌۷، صص۷۸، ۸۴ و ۸۷؛ همو، تذکرة الفقهاء، ج‌۳، ص۲۷۴: خبر ذي اليدين عندنا باطل؛ لأن النبي(ص) لا يجوز عليه السهو.
  117. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۴، ص۳۰۳.
  118. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۷۳