وحدت امت اسلامی در قرآن
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث وحدت امت اسلامی است. "وحدت امت اسلامی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
اتّحاد به معنای یکی شدن، یگانگی داشتن،[۱] از ریشه "و ح د" به مفهوم یکتایی و یگانگی است.[۲] نگریستن در کارکرد مفهومی واژه اتّفاق،[۳] نشان میدهد که مفهوم این واژه با واژه اتّحاد بسیار نزدیک است. اتّحاد میتواند به دو صورت حقیقی و مجازی تصور شود. اتّحاد حقیقی بهمعنای تبدیل دو چیز به یک چیز است اگرچه تحقق چنین اتّحادی در خارج محال است و اتّحاد مجازی تبدیل یک چیز به چیز دیگر است که خود بر دو نوع است: یکی آن است که بر اثر ضمیمه شدن یک شیء به شیء دیگر، محصول سومی پدید میآید؛ نظیر آنکه خاک با در آمیختن با آب، به گِل تبدیل شود و دیگر آنکه چیزی بدون ممزوج شدن با چیز دیگر صورت جدیدی بپذیرد؛ مانند تبدیل شدن آب به بخار بر اثر حرارت.[۴]
اتّحاد در اصطلاح سیاسی، یگانه شدن دو یا چند کشور و پذیرش نظام سیاسی، نظامی و اقتصادی واحد است که درپی آن، به همه آنها یک امّت و کشور اطلاق شود.[۵] در فلسفه و کلام از گونههای مختلف اتّحاد حقیقی و مجازی، سخن بهمیان آمده و درباره امکان یا امتناع هر یک، مباحثی طرح شده است. ازجمله مباحث قابل توجّه در فلسفه در این زمینه، بحث اتّحاد عاقل و معقول است که وجوهی در تبیین آن گفته شده است.[۶]
اتحاد در قرآن
قرآن به مسأله اتّحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمّیّت اتّحاد میان جهانیان، ادیان، مسلمانان و نهاد خانواده تأکید کرده است و پیوند میان دلهای مؤمنان را نوعی تصرّف الهی میشمارد و برای ایجاد و حفظ چنین یگانگی، ارسال پیامبران به همراه شرایع را ضرور میداند و راه کارهایی را ارائه میکند. اتّحاد در قرآن با مضامینی چون موارد ذیل آمده است: امّت واحده: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾[۷]، اعتصام به حبلالله: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۸]، کلمه سواء: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[۹]، بهصورت باورهای دینی مشترک که اهلکتاب نیز باید بدان ملتزم باشند، صراط مستقیم: ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ﴾[۱۰] که یادکرد آن بهصورت مفرد در برابر واژه "سبیل" که گاه بهصورت جمع میآید، و حکایت از وحدت و یکپارچگی راه مؤمنان دارد، تألیف میان دلها: ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۱۱]، اخوّت و برادری: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۱۲]، بنیان مرصوص: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۱۳] که بیانگر یکپارچگی مؤمنان در رویارویی با کافران است، ﴿كَافَّةً﴾: ﴿قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً﴾[۱۴] که بر اساس برخی تفاسیر که ﴿كَافَّةً﴾ را صفت مؤمنان دانستهاند، بهمعنای همدلی و یکپارچگی آنان در پذیرش اسلام است، سبیل و راه مؤمنان: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۵] که نکوهش مخالفت و جدایی از راه مؤمنان حکایت از ضرورت همگامی با آنان دارد، حزب الله: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۶]، اصلاح ذاتالبین: ﴿وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ﴾[۱۷]، انجام رکوع همگام با نمازگزاران: ﴿َ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۱۸]، صله ارحام: ﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۱۹]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[۲۰]، ریسمان خدا و مردم: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ﴾[۲۱]، یار بودن مؤمنان با یکدیگر: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۲۲]، شرکت در امور اجتماعی: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا ﴾[۲۳] و ارتباط بر قرار کردن مؤمنان با یکدیگر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۴] اگر به آیاتی که به نقطه مقابل اتّحاد، یعنی اختلاف و تفرقه پرداخته نگریسته شود، تصویری کاملاً شفّاف از نگاه قرآن به این مسأله بهدست میآید.[۲۵]
پیشینه اتحاد
از اینکه قرآن، اختلاف و تفرقه در دین را به بغی و ستم نسبت داده ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۶] و عامل دشمنی و کینهورزی را شیطان معرّفی میکند: "﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[۲۷]" میتوان برداشت کرد که اتّحاد و یگانگی انسانها در دین، فطری است و این اختلاف است که به عامل برونی نیاز دارد. در این صورت، اتّحاد را باید با آفرینش انسان و پاگذاشتن او به این کره خاکی همزاد دانست.
قرآن در جایی دیگر، به صراحت، از یگانگی نخستین مردم سخن بهمیان آورده و اختلاف را امری عارضی میشناسد که در پی آن، بعثت پیامبران(ع) و ارسال کتابهای آسمانی ضرورت یافته است: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ﴾غالب مفسّران معتقدند: در این آیه، ایجاز حذف صورت گرفته و جمله "فاختَلَفوا" پیش از ﴿فَبَعَثَ﴾ حذف شده است؛[۲۸] زیرا فقط در این صورت است که ارتباط میان برانگیختن پیامبران پس از یک پارچه بودن اجتماعات بشری معنا مییابد.
درباره اینکه مقصود از امّت واحده و یگانگی آنها چیست، میان مفسّران اختلاف چشمگیری وجود دارد. بسیاری، آن را یگانگی بر دین واحد که ایمان حقیقی برگرفته از دین الهی است، دانستهاند،[۲۹] و برخی دیگر، آنان را در تمسّک به شرایع عقلانی که اعتراف به وجود صانع و پرهیز از قبائح عقلی است، یگانه شمردهاند [۳۰] و گروهی از مفسّران نیز معتقدند که آنان، در اعتقاد و عمل به دین کفر، یگانگی و اتّحاد داشتهاند.[۳۱] برخی نیز یگانگی را بهمعنای فطرتهای سالم و دست نخورده، همزمان با زندگی ساده و نخستین انسانها دانستهاند.[۳۲] درمیان این دیدگاهها، یگانه دانستن انسانها در پذیرش کفر، درست نیست؛ زیرا افزون بر آنکه سِرشته شدن فطرت آدمی با کفر در آغازین روزهای حیات را درپی دارد و آن، خلاف آموزههای قرآن است که توحید و خداشناسی را فطرت آدمی میشناسد: ﴿ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ﴾[۳۳]، مخالف ظاهر آیه است؛ زیرا آیه ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۳۴] (مطابق با اراده تکوینی الهی در یک دست کردن مردم: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً ﴾[۳۵] در مقام تمجید و ستایش این اتّحاد و یگانگی است. دیگر آنکه لازم میآید خداوند انسانها را در این دوره به نسبت طولانی، در حالت کفر و بدون هدایت پیامبران(ع) رها کرده باشد که با آیه ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۳۶]، ناسازگار است و اگر قرار بود پیامبران(ع) برانگیخته شوند، باید در این دوره که بر باطل اتّفاق است، انجام میپذیرفت.[۳۷] فقدان شریعت آسمانی و بسنده کردن به رهنمودهای عقل و درک فطری بشر که در ارائه برنامه زندگی ناتوان است، در این دوره زمان نیز (بهدلیل آنکه لازمهاش عدم بعثت انبیا در قرون اولیّه بشر و ناسازگار با آیه ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۳۸] است) منطقی به نظر نمیرسد؛ بنابر این، با توجّه به اینکه طبق آموزههای دینی، آدم(ع) در جایگاه پیامبر خدا حامل پارهای از تعالیم وحیانی، دیدگاه نخست که یگانگی بر پیروی از دین الهی است، تقویت میشود، با این تفاوت که این تعالیم، بس ساده و با فطرتهای ساده مردم آن عصر منطبق بوده که بعدها بر اثر اختلافات پدید آمده و پیچیدگی زندگی اجتماعی، پیامبران با آوردن شرایع و تعالیم کاملتر به رفع آنها پرداختند: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۹] درباره زمان این یگانگی نیز اختلاف است. عالم ذر،[۴۰] دوران آدم(ع)[۴۱] ۱۰ قرن فاصله زمانی میان آدم و نوح ((ع))[۴۲] دوران آدم تا ادریس،[۴۳] دوران آدم(ع) تا رسالت پیامبر اکرم(ص) [۴۴] دوران ابراهیم،[۴۵] و دوران بنیاسرائیل،[۴۶] دیدگاههایی است که در تبیین آن ارائه شده است. طبری معتقد است: زمان این اتّحاد و اختلاف مشخّص نیست.[۴۷] در میان این دیدگاهها، دیدگاه سوم یعنی دوران میان آدم تا نوح ((ع)) منطقیتر به نظر میرسد؛ چه، انسانها از زمان آدم تا آمدن نوح بر دین الهی پایبند بودند واز این دوران به بعد در اثر پیچیده شدن نظام اجتماعی و رهیافت نحلههای فکری، اختلاف عقیدتی و اجتماعی میان مردم رخ مینماید.[۴۸] بدبختانه تاریخ مکتوب بشری بهسبب محدودیّت آن به سه هزاره پیش از میلاد مسیح، از ارائه تصویری روشن از این یگانگی و یکپارچگی بشر در طول ۱۰ قرن ناتوان است؛ گرچه پارهای از اکتشافات، ساده بودن زندگی نخستین انسانها را که از فطرتهای اوّلیّه آنها برخاسته است، تأیید میکند. پس از این دوره، بشر هماره با اختلافات عقیدتی و اجتماعیدست به گریبان بوده و آتش جنگ و خونریزی میان ایشان حاکم بوده است.[۴۹]
نقش پیامبران در ایجاد اتحاد
اگر اختلاف را به دو دسته اصلی اختلاف در عقیده و اختلاف در حیات اجتماعی بدانیم،[۵۰] و فقدان هدایت و تربیت الهی و دسیسههای شیطانی را (مائده / ۵، ۶۴) عامل چنین اختلافی بشناسیم، نقش پیامبران در رفع اختلاف و ایجاد اتّحاد روشن میشود؛ زیرا آنان با آوردن آیین آسمانی که مطابق با عقل و فطرت انسانها است (اعراف / ۷، ۱۵۷)، ایشان را از پراکندگی عقیدتی رها میسازند و با ارائه شریعت و قوانین زندگی اجتماعی، با اجرای حدود الهی با اختلافات اجتماعی مقابله: "واَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتـبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اختَلَفوا فیهِ" (بقره / ۲، ۲۱۳)، و با تربیت مردم و تزکیه دلها و تعلیم اخلاقیّات (جمعه / ۶۲، ۲)، با دسیسههای شیطانی مبارزه میکنند.
بر این اساس است که موسی(ع) در برابر ترفند فرعون که بنیاسرائیل را به دستههای گوناگون تقسیم و بدین ترتیب، زمینه استضعاف آنان را فراهم میکرد: "وجَعَلَ اَهلَها شِیَعـًا یَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم یُذَبِّحُ اَبناءَهُم و یَستَحیی نِساءَهُم" (قصص / ۲۸، ۴)، به مقابله برخاست، و تمام آنان را به سلامت از ستم فرعونیان رهانید و آنگاه که از اختلاف بنیاسرائیل با روی آوری به گوسالهپرستی آگاه شد، با شدّت با آن برخورد کرد و با سوزاندن و به دریا افکندن آن، ریشه فتنه و اختلاف را خشکانید: "وانظُر اِلی اِلـهِکَ الَّذی ظَـلتَ عَلَیهِ عاکِفـًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الیَمِّ نَسفـا" (طه / ۲۰، ۹۷) و برای حفظ اتّحاد و یگانگی، بنیاسرائیل را به ۱۲ تیره تقسیم و برای هر تیره، نقیب و پیشوایی قرار داد: "وقَطَّعنـهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا" (اعراف / ۷، ۱۶۰) و با تقسیمِ برابر چشمههای ۱۲ گانه میان ایشان، عدالت را برقرار ساخت: "فَانبَجَسَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَینـًا قَد عَلِمَ کُلُّ اُناس مَشرَبَهُم" (اعراف / ۷، ۱۶۰) و با رویکرد اختلاف با ماجرای کشته شدن بیگناهی از یکی از تیرههای بنیاسرائیل، به مدد الهی، با ذبح گاو، پرونده اختلاف و خونریزی را بست: "واِذ قَتَلتُم نَفسـًا فَادّرَءتُم فیها واللّهُ مُخرِجٌ ما کُنتُمتَکتُمون * فَقُلنَا اضرِبوهُ بِبَعضِها."... (بقره / ۲، ۷۲ـ۷۳) قرآن یکی از وظایف پیامبر اکرم(ص) را حلّ اختلاف دیدگاهها و برداشتهای متنوّع مردم دانسته است: "وما اَنزَلنا عَلَیکَ الکِتـبَ اِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اختَلَفوا فیهِ.".. (نحل / ۱۶، ۶۴)؛ چنانکه حضرت میان ۲ قبیله اوس * و خزرج که سالیانی متمادی جنگ و خونریزی داشتند، الفت و یگانگی بر قرار کرد: "واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخونـًا" (آلعمران / ۳، ۱۰۳)[۵۱]، و در نخستین برنامه اجتماعی خود، پس از ورود به مدینه، میان انصار * و مهاجران * عقد اخوّت بست[۵۲] و با سرانگشت تدبیر خود، اختلافهایی را که بر اثر تقسیم بیتالمال: "یَسـَلونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلّهِ والرَّسولِ.".. (انفال / ۸، ۱)[۵۳] یا توطئههای منافقان: "یَقولونَ لـَئِن رَجَعنا اِلَی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ" (منافقون / ۶۳، ۸)[۵۴] یا کینههای دیرینه و جاهلی میان تیرههای گوناگون ایجاد میشد حل کرده، دوباره دوستی و برادری را میان ایشان بر قرار میساخت؛ چنانکه در ماجرای افک (= تهمتی ناروا به عایشه، همسر پیامبر(ص)) بزرگان دو قبیله اوس و خزرج با تجدید کینههای این دو قبیله در دوران جاهلیّت، به ناسزاگویی برضدّ یکدیگر پرداختند: "اِنَّ الَّذینَ جاءو بِالاِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم" (نور / ۲۴، ۱۱)[۵۵] افزون بر تدبیر، اخلاق پیامبر(ص) نیز نقش مؤثّری در ایجاد الفت و یگانگی مسلمانان بر محور حضرت و پرهیز از اختلاف داشت: "فَبِما رَحمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم ولَو کُنتَ فَظـًّا غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضّوا مِن حَولِکَ". (آلعمران / ۳، ۱۵۹) پیامبراکرم(ص) از اختلاف امّت اسلامی پس از خود سخت نگران بود؛ بدین سبب در واپسین حجّ خود در غدیر خم، پیروی از قرآن و عترت را راهکارهای رهایی از تفرقه معرّفی کرد[۵۶] و در واپسین روزهای حیات خود، همچنان نگرانی خود را ابراز کرده، درصدد مقابله با آن برآمد.[۵۷] با این حال، خود از پراکنده شدن امّت اسلامی به ۷۲ یا ۷۳ فرقهخبر داد.[۵۸].[۵۹]
ارزش و اهمیت اتحاد
قرآن از اتّحاد بهصورت نعمت * بزرگ یادکردنی سخن بهمیان آورده و از مؤمنان خواسته است تا تلخی و خطر آفرینی دوران تفرقه را از یاد نبرند و به یاد داشته باشند که چگونه خداوند میان آنان انس و الفت بر قرار ساخت: "واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُماِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخونـًا و کُنتُم عَلی شَفا حُفرَة مِنَ النّارِ فَاَنقَذَکُم مِنها". (آلعمران / ۳، ۱۰۳) در این آیه، دو بار از نعمت اتّحاد یادشده است، که جایگاه و اهمّیت آن را نشان میدهد. اتحاد و همبستگی همه انسانها چنان مطلوب و در برابر، اختلاف چنان نکوهیده است که قرآن در ۵ آیه اعلام داشته: اگر مصلحت ایجاب میکرد، خداوند با اراده تکوینی خود، همه مردم را یکپارچه و یک امّت * قرار میداد. (مائده / ۵، ۴۸؛ انعام / ۶، ۳۵؛ هود / ۱۱، ۱۱۸؛ نحل / ۱۶، ۹۳؛شوری / ۴۲، ۸) از آیه "ولَوشاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الهُدی" (انعام / ۶، ۳۵) و نیز ۹۹ یونس / ۱۰ برمیآید که مقصود از "امّة واحده"، همان یکپارچگی در پذیرش دین الهی است. آیه "ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً وحِدَةً ولـکِن لِیَبلُوَکُم فی ما ءاتـکُم" (مائده / ۵، ۴۸) بیان میدارد: مصلحتی که مانع تحقّق این اراده تکوینی الهی شده، ابتلا و آزمایش مردم با برخورداری از اصل اختیار است. حضرت امیر(ع) در گفتاری بلند، سرگذشت امّتهای پیشین را گوشزد میکند که هنگام اتّحاد و یکپارچگی، چگونه دارای عزّت و شوکت بودند و بر جهانیان فرمانروایی داشتند؛ امّا آن گاه که از هم پراکنده شدند، خواری و ذلّت به آنان روی آورد و از هر سوی تاراج شدند. [۶۰].[۶۱]
گستره اتحاد
با توجّه به گستره مورد نظر قرآن درباره یگانگی انسانها و نیز چگونگی آن، برای اتّحاد انواعی را میتوان برشمرد:
اتحاد جامعه جهانی
یگانگی انسانها در تمام گیتی در برخورداری از حقوق انسان با صرف نظر از زبان، رنگ، ملّیّت و دین آنان مورد حمایت و تشویق اسلام * است؛[۶۲] زیرا اتّحاد در این مرتبه که ضعیفترین انواع یگانگی است، خود آثار مثبتی در روابط میان انسانها و احترام متقابل بر جای میگذارد و میتواند مانع برتریجویی برخی بر برخی دیگر و نژادپرستی باشد.[۶۳] محور این نوع اتّحاد انسانیّت انسانها است، بر این اساس، قرآن انسانها را آفریده شده از یک گوهر: "الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفس وحِدَة" (نساء / ۴، ۱) و از یک پدر و مادر میداند: "اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر و اُنثی" (حجرات / ۴۹، ۱۳)، و رنگ و زبان آنها را نه مایه امتیاز و برتری جویی، بلکه از نشانههای قدرت الهی میشمرد: "ومِن ءایـتِهِ... اختِلـفُ اَلسِنَتِکُم و اَلونِکُم" (روم / ۳۰، ۲۲)، و چندگونگی قبیلهای و طایفهای را راهی برای شناسایی بهتر یکدیگر میشناسد: "وجَعَلنـکُم شُعوبـًا و قَبائِلَ لِتَعارَفوا" (حجرات / ۴۹، ۱۳) و فقط تقوای الهی را مایه گرامی بودن آنان میداند: "اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم". (حجرات / ۴۹، ۱۳) حضرت امیر(ع) با استناد به همین آموزه قرآنی در عهدنامه مالکاشتر، مردم را به دو دسته همسان در آفرینش و برادر دینی تقسیم میکند: "إمّا أخ لکَ فیالدّین أو نظیر لک فی الخلق"[۶۴] و رعایت حقوق همه آنان را بر حاکم فرضمیداند.[۶۵]
اتحاد ادیان آسمانی
قرآن، گوهر ادیان آسمانی را یکسان و تسلیم در برابر خداوند معرّفی کرده؛ ازاینرو، از دین آسمانی با عنوان اسلام یادکرده است: "اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلـمُ" (آلعمران / ۳، ۱۹) و ادیان آسمانی را در پذیرش و دعوت به سه اصل بنیادین توحید، نبوّت و معاد برابر میداند،[۶۶] و اختلاف میان ادیان را در شریعتهای هریک که بامقتضیات و ضرورتهای هر عصر منطبق است، میشناسد: "لِکُلّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَةً و مِنهاجـًا" (مائده / ۵، ۴۸)[۶۷]؛ چنانکه تفاوت اسلام با دیگر ادیان را در بیان تفصیلی و جامعیّت آن میداند (آلعمران / ۳، ۳ـ۵)؛ بدین سبب قرآن، از اهلکتاب دعوت میکند که در سایه سخن مشترک با مسلمانان گرد آیند: "قُل یـاَهلَ الکِتـبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا و بَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ و لانُشرِکَ بِهِ شیــًا.".. (آلعمران / ۳، ۶۴)، و در دو آیه، پیروان ادیان دیگر چون یهود، نصارا و صابئان را درصورتی که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده، عمل صالح انجام دهند که بالطّبع مفهوم چنین شرایطی پذیرش رسالت پیامبراکرم(ص) و حقّانیّت اسلام است، اهل نجات معرّفی میکند: "اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والنَّصـری والصّـبِـینَ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و عَمِلَ صــلِحـًا فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم و لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون". (بقره / ۲، ۶۲؛ مائده / ۵، ۶۹) برخی، با برداشتی نادرست از این آیات، آن را به تکثّر در دینداری (پلورالیزم دینی) و حقّانیّت همه ادیان و مستقیم بودن همه صراطها بهسوی خداوند ناظر دانستهاند [۶۸] که لازمه آن، عدم نسخ ادیان پیش از اسلام و لغو بودن بعثت پیامبراکرم(ص) است؛ درحالیکه منسوخ بودن ادیان آسمانی دیگر با آمدن اسلام به ادلّه نقلی و عقلی، از مسلّمات، و مفاد این آیات در عین منسوخ دانستن ادیان پیشین، یکسان بودن گوهر آنها و نقش بنیادین حقیقت ایمان به خداوند و روز رستاخیز و عمل صالح است. این آیات، به کسانی پاسخ میدهد که میپندارند صرف برخورداری از عنوان یهودیّت یا مسیحیّت یا مسلمانی برای رهایی کافی است: "وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصـری" (بقره / ۲، ۱۱۱) و گمان میبرند که خداوند، به نامها پاداش میدهد، نه به برخورداری از ایمان و عمل صالح.[۶۹] اسلام، پیروان ادیان آسمانی را در پذیرش اسلام (بقره / ۲، ۲۵۶) یا پرداخت جزیه مختار میداند (توبه / ۹، ۲۹)، و درصورت پرداخت جزیه، حفظ حرمت، حقوق و امنیّت آنان را در جایگاه اقلّیّتهای دینی بر حکومت اسلامی لازم میشمرد. و آنان را در عمل به شریعت خود آزاد، و حفظ کلیساها، کنیسهها و صومعههای آنان را برای خداوند، امری مطلوب میداند: "ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعض لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِیَعٌ". (حج / ۲۲، ۴۰)[۷۰] قرآن در کنار این برنامههای تشریعی، پیروان اهلکتاب را بر گرد آمدن بر نقاط مشترک با مسلمانان فرامیخواند (آلعمران / ۳، ۶۴) و بدین ترتیب، بنیاد جامعهای آرام و امن همراه با احترام متقابل را پی میریزد. گویا ستایش برخی از اهلکتاب (مائده / ۵، ۶۶ و ۸۳) و نیز معرّفی قرآن بهصورت تصدیقکننده کتابهای آسمانی پیشین: "مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم" (بقره / ۲، ۴۱ و آلعمران / ۳، ۳) و پاک شمردن طعام اهلکتاب بنا به نظر برخی از فقیهان: "وطَعامُ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ حِلٌّ لَکُم و طَعامُکُم حِلٌّ لَهُم" (مائده / ۵، ۵)[۷۱] و مجاز شمردن معامله و داد و ستدهای اجتماعی با آنان: "لایَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمیُقـتِلوکُم فِی الدّینِ" (ممتحنه / ۶۰، ۸) و نهی از مجادله نادرست یا اهانت به مقدّسات آنان "ولاتُجـدِلوا اَهلَ الکِتـبِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ" (عنکبوت / ۲۹، ۴۶)، از گامهای اساسی قرآن برای بر قراری اتّحاد میان ادیان بهشمار میرود.[۷۲]
اتحاد مؤمنان
کسانیکه شهادتین را بر زبان جاری کرده و اسلام را با حقیقت جانشان پذیرفته باشند، مؤمن و مشمول چنین یگانگی هستند. اتّحاد و یگانگی در سایه وحدت عقیده، محکمترین نوع اتّحاد است که قرآن بر آن تأکید کرده است.
قرآن، بر اساس همین وحدت عقیده، مؤمنان را برادران یکدیگر خوانده است: "اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ" (حجرات / ۴۹، ۱۰) و این اخوّت و برادری، آنچنان مستحکم بود که تا مدّتی پس از عقد مؤاخاة میان مؤمنان در مدینه، آنان از یکدیگر ارث میبردند (نساء / ۴، ۳۳) تا آنکه با آمدن آیه "واولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض" (انفال / ۸، ۷۵)، این حکم منسوخ شد.[۷۳] همچنین در پیوند اخوّت، تفاوتهای ظاهری را نادیده گرفته، حتّی کودکان بیسرپرست را برادر مردان بزرگ قرار میدهد: "واِن تُخالِطوهُم فَاِخونُکُم" (بقره / ۲، ۲۲۰)؛ حتّی کسانی را که سابقه شرک و جنگ داشته باشند، به مجرّد آنکه توبه کنند و اهل نماز و زکات شوند، برادران مؤمنان میسازد: "فَاِن تَابوا و اَقاموا الصَّلوةَ... فَاِخونُکُم فِی الدِّینِ" (توبه / ۹، ۱۱)؛ همچنین مردان و زنان مؤمن، در برابر یکدیگر، ولیّ و یار معرّفی شدهاند: "والمُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض" (توبه / ۹، ۷۱) و از آنان خواسته است تا در کارهای نیک و پارسایی، یکدیگر را یاری دهند: "وتَعاونوا عَلَی البِرِّ والتَّقوی". (مائده / ۵، ۲) قرآن، به استناد همین یگانگی نهتنها بر یک نسل، بلکه بر همه نسلهای مؤمن و مسلمان در نسلها و عصرهای مختلف و با نژادهای گوناگون امت واحده اطلاق کرده است: "اِنَّ هـذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّةً وحِدَةً". (انبیاء / ۲۱، ۹۲)[۷۴] قرآن پیوند مؤمنان را پیوند دلهای آنان دانسته که از استحکام و استواری آن حکایت دارد: "واَلَّفَ بَینَ قُلوبِهِم" (انفال / ۸، ۶۳) و این پیوند را موهبت، بلکه معجزه الهی با تصرّف در دلها دانسته،[۷۵] میفرماید: اگر پیامبر(ص) از همه ثروت زمین بهره میجست، به ایجاد چنین پیوندی توانا نمیبود: "واَلَّفَ بَینَ قُلوبِهِم لَو اَنفَقتَ ما فِی الاَرضِ جَمیعـًا ما اَلَّفتَ بَینَ قُلوبِهِم و لـکِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَینَهُم" (انفال / ۸، ۶۳)؛ چنانکه از دشمنی دیرینه و خانمان برانداز اوس و خزرج یاد میکند که چگونه به برکت ایمان و با لطف و موهبت الهی با همدیگر برادر شدهاند: "واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخونـًا و کُنتُم عَلی شَفا حُفرَة مِنَ النّارِ فَاَنقَذَکُم مِنها". (آلعمران / ۳، ۱۰۳).[۷۶]
یگانگی در نهاد خانواده
قرآن، نهاد خانواده را یکی از محورهای اتّحاد انسانها دانسته و بر تشکیل آن تأکید: "واَنکِحوا الاَیـمی مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم" (نور / ۲۴، ۳۲)، و نگرانی برخی جوانان را از فقر و عدم تمکّن مالی، با وعده الطاف خاص الهی بر طرف کرده است: "اِنیَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ". (نور / ۲۴، ۳۲) قرآن، ازدواج را میثاق غلیظ: "واَخَذنَ مِنکُم میثـقـًا غَلیظا" (نساء / ۴، ۲۱)[۷۷] و ایجاد مهر و مودّت میان زن و شوهر را از نشانههای تکوینی خداوند دانسته که پس از عقد ازدواج، تحقّق مییابد: "ومِن ءایـتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجـًا لِتَسکُنوا اِلَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَودَّةً و رَحمَةً."... (روم / ۳۰، ۲۱)[۷۸] از آنجا که هر اجتماعی از مجموعه نهاد خانواده تشکیل شده است و استحکام یا ضعف ساختار اجتماعی به بنیاد خانواده بستگی دارد، قرآن بر حفظ پیوند الهی میان همسران تأکید کرده و ایجاد تفرقه میان اعضای خانواده را از دسیسههای شیطانی شمرده: "فَیتَعلَّمونَ مِنهُما ما یُفرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ" (بقره / ۲، ۱۰۲) و در مواقعی که کانون خانواده با خطر از هم پاشیدگی روبهرو میشود، بر راه کارهایی ازجمله عنصر موعظه تأکید کرده است: "والّـتی تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ" (نساء / ۴، ۳۴) و آن گاه که اختلاف و تفرقه در میان آنان راه یابد، درصورت خواست همسران یا داوران برای حفظ پیوند، حمایت الهی را به آنان نوید داده است: "اِن یُریدا اِصلـحـًا یُوفِّقِ اللّهُ بَینَهُما" (نساء / ۴، ۳۵).
قرآن، بهره گرفتن با داوری از خانواده مرد و داوری از خانوادهزن را برای رفع اختلاف، چارهجویی کرده است: "واِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثوا حَکَمـًا مِن اَهلِهِ و حَکَمـًا مِن اَهلِها" (نساء / ۴، ۳۵)؛ چنانکه با تأکید فراوان بر احسان و نیکی به والدین: "ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنا" (احقاف / ۴۶، ۱۵) و سفارش برای پیوند با خویشاوندان: "واتَّقُوا اللّهَ الَّذی تَساءَلونَ بِهِ والاَرحامَ" (نساء / ۴، ۱) و ممنوعیّت گسستن پیوندخویشاوندی: "ویَقطَعونَ ما اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ" (بقره / ۲، ۲۷)، بر یگانگی و استحکام هرچه بیشتر نهاد خانواده بزرگتر که از چند نهاد خانواده تشکیل شده، پای فشرده است.[۷۹] مقدّمداشتن خویشاوندان و نزدیکان در انفاق مالی، اعمّ از مستحب و واجب، در این جهت قابل ارزیابی است: "قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ."... (بقره / ۲، ۲۱۵).[۸۰]
آثار اتحاد و یگانگی
امنیت و آرامش
مهمترین دستاورد اتّحاد در همه انواع آن، حفظ صلح، آرامش و امنیّت * و دور ماندن از جنگ و خونریزی و جدایی است؛ زیرا اتّحاد در جامعه جهانی، حسّ نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میکند و همه فتنههای اجتماعی را که از برتریجویی نژادی ناشی است، از بین میبرد؛ چنانکه اتّحاد پیروان ادیان آسمانی، از تنش میان آنان کاسته و اتّحاد میان مؤمنان، زمینه درگیری را مرتفع میسازد و یگانگی در نهاد خانواده مانع از طلاق و قطع پیوند خویشاوندی میشود. قرآن از تفرقه، به کرانه گودال آتش جنگ یادکرده که اتّحاد، خطر فرو افتادن در چنین گودالی را بر طرف میسازد: "وکُنتُم عَلی شَفا حُفرَة مِنَالنّارِ فَاَنقَذَکُم مِنها."... (آلعمران / ۳، ۱۰۳)[۸۱] درست به همین سبب است که قرآن چند دسته شدن مردم را همسنگ با جنگ و جدال و خونریزی میان آنان دانسته است: "اَو یَلبِسَکُم شِیَعـًا و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض". (انعام / ۶، ۶۵)[۸۲].[۸۳]
برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران
به استناد آیه "وجَعَلَ اَهلَها شِیَعـًا یَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم" (قصص / ۲۸، ۴)، فرعون از اهرم تفرقه بنیاسرائیل برای استضعاف و بهرهکشی از آنان استفاده کرده است.[۸۴] مفهوم آیه این است که در سایه اتّحاد بنیاسرائیل، استثمار آنان ممکن نبودهاست..[۸۵]
حفظ استواری و استحکام
قرآن، منازعه را باعث رهیافت سستی در صف مسلمانان میداند: "ولا تَنـزَعوا فَتفشَلوا". (انفال / ۸، ۴۶)[۸۶] از مفهوم آیه برمیآید که اتّحاد، باعث استواری و استحکام صفوف مسلمانان در برابر دشمنان میشود؛ چنانکه در جای دیگر، مؤمنانی را که در کنار یکدیگر صف تشکیل داده، بسان بنیان مرصوص در راه خدا به نبرد میپردازند، ستوده است: "اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفـًّا کَاَنَّهُم بُنیـنٌ مَرصوصٌ". (صف / ۶۱، ۴)[۸۷].[۸۸]
حفظ قدرت و هیمنه
قرآن، از مسلمانان خواسته تا با تقویت قوای جسمانی و نظامی، زمینه رعب و وحشت دشمنانشان را فراهم سازند (انفال / ۸، ۶۰)؛ بدین رو، آنان را از منازعه برحذر داشته و آن را زمینه ساز از دست رفتن هیمنه آنان در دل دشمنان دانسته است: "ولاتَنـزَعوا... وتَذهَبَ ریحُکُم". (انفال / ۸، ۴۶) گویا اتّحاد و یگانگی مؤمنان باعث حفظ این هیمنه خواهد بود و اگر مسلمانان بخواهند این هیمنه خود را درمیان جهانیان حفظ کنند، یگانه راه آن، پایبندی به این یگانگیاست.[۸۹].[۹۰]
عوامل اتحاد
از مجموعه آیات، بهدست میآید که عواملی در شکلگیری یگانگی نقش دارد:
پذیرش کامل دین
قرآن، از مؤمنان خواسته است که اسلام را بدون هیچ کم و کاست پذیرا باشند: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا ادخُلوا فِیالسِّلمِ کافَّةً" (بقره / ۲، ۲۰۸). برخی از مفسّران، کافّة را صفت مؤمنان و آن را بهمعنای پذیرش جمعی اسلام دانستهاند؛[۹۱] اما برخی دیگر معتقدند: کافّة، صفت سلم و بهمعنای پذیرش کامل و بدون کم و کاست اسلام است؛[۹۲] بدین جهت، از کسانیکه به بخشی از دین ایمان آورده، بخشی دیگر را نمیپذیرند، به شدّت انتقاد کرده و به آنان وعده عذاب داده است "اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضینَ". (حجر / ۱۵، ۹۱) عضین کردن، بهمعنای جزء جزء کردن قرآن و عدم پذیرش کامل آموزههای آن است.[۹۳] همچنین از مؤمنان میخواهد که ایمان خود را به قرآن و دیگر کتابهای آسمانی: "والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ و ما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ" (بقره / ۲، ۴) و رسالت پیامبر(ص) در کنار رسالت پیامبران دیگر(ع) اعلامدارند. (بقره / ۲، ۲۸۵) از نظر قرآن، مهمترین عامل رهیافت اختلاف در میان ادیان، عدم پذیرش کامل دین است؛ از اینرو از مؤمنان خواسته تا بسان امّتهای پیشین در دینشان دچار تفرقه و چند دستگی نشوند: "ولاتَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا و اختَلَفوا مِن بَعدِما جاءَهُمُ البَیِّنـتُ". (آلعمران / ۳، ۱۰۵).[۹۴]
پیراستگی باطن
قرآن، پیروی از القائات شیطان را عامل تفرقه میشناسد (بقره / ۲، ۲۰۸)، و با معرّفی شیطان بهصورت دشمن آشکار بشر، یکی از دشمنیهای او را ایجاد دشمنی * و کینهورزی میان مؤمنان دانسته (مائده / ۵، ۹۱)، و بهسبب زمینهسازی شراب و قمار در ایجاد دشمنی، آنها را حرام کرده است (مائده / ۵، ۹۰)؛ چنانکه از فضای دوستی و برادری میان بهشتیان (واقعه / ۵۶، ۲۶؛ حجر / ۱۵، ۴۷) و در مقابل، دشمنی و درگیری میان جهنّمیان سخن بهمیان آورده است. (اعراف / ۷، ۳۸) این امر نشان میدهد که طهارت باطن و تزکیه نفس از بیماریهای اخلاقی و خصلتهای شیطانی چون حسادت، کینه * ورزی، لجاجت *، شهرتطلبی، تکبّر، دنیاپرستی و... یکی از عناصر یگانگی میان مؤمنان را تشکیلمیدهد.[۹۵]
یک پارچگی دشمنان
قرآن، توجّه مؤمنان را به یگانگی مشرکان و همدستی آنان در نبرد با مسلمانان جلب کرده و از آنان خواسته تا بهسان دشمنانشان با یکپارچگی به نبرد آنان برخیزند: "وقـتِلُوا المُشرِکینَ کافَّةً کَمایُقـتِلونَکُمکافَّةً" (توبه / ۹، ۳۶)[۹۶]؛ چنانکه در برابر یکپارچگی و یگانگی منافقان و کوشش آنان در گمراهی یکدیگر (توبه / ۹، ۶۷)، از یکپارچگی مؤمنان و کوشش آنان در هدایت یکدیگر یادکرده است. (توبه / ۹، ۷۱).[۹۷]
راه کارهای اتحاد
قرآن کریم برای برقراری یگانگی و نیز حفظ آن، راهکارهای گوناگونی را پیشبینی کرده که بخشی از آن، جنبه پیشگیری از تفرقه، و بخشی دیگر به درمان آن ناظر است.[۹۸]
توجه به نقاط مشترک
مخاطبان دعوت به یگانگی، نقاط مشترکی دارند که قرآن بر این نقاط، انگشت گذاشته و آنان را به یگانه شدن بر محور آنها فراخوانده است. تأکید بر اینکه انسانها همه از خاک آفریده شده (حج / ۲۲، ۵) یا از یک پدر و مادرزاده شدهاند (حجرات / ۴۹، ۱۳)، و اینکه کرامت انسانی به همه انسانها متعلّق بوده] و رنگ و نژاد در آن تأثیر ندارد [(اسراء / ۱۷، ۷۰) توجّه دادن به این نقاط مشترک در یگانگی جهانی است. دعوت از پیروان ادیان آسمانی و اهلکتاب به نقاط مشترک عقیدتی (آلعمران / ۳، ۶۴) نیز بدین سبب انجام گرفتهاست.[۹۹]
چنگ زدن به ریسمان الهی
قرآن کریم در صریحترین آیه خود، در دعوت به اتّحاد، همه مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه خوانده است: "واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعـًا و لاتَفَرَّقوا" (آلعمران / ۳، ۱۰۳) و نیز در آیات ۱۴۶ و ۱۷۵ نساء / ۴ و ۱۰۱ آل عمران / ۳ از تمسّک جستن به خداوند، سخن بهمیان آوردهاست.
در اینکه مقصود از ریسمان الهی چیست، مفسّران اختلاف دارند؛ قرآن،[۱۰۰] کتاب و سنّت،[۱۰۱] دین الهی،[۱۰۲] اطاعت خداوند،[۱۰۳]توحید خالص،[۱۰۴] ولایت اهلبیت(ع)[۱۰۵] و جماعت،[۱۰۶] وجوهی است که در تفسیر آن گفته شده است. برخی نیز مفهوم حبلاللّه را شامل همه این معانی دانستهاند.[۱۰۷] فخررازی معتقد است: هر آنچه راه دستیابی به حق در دین را فراهم سازد، مصداق حبلاللّه است.[۱۰۸] با این حال، به نظر میرسد که نزدیکترین تفسیر برای این واژه، دیدگاه نخست یعنی قرآن است؛ چنانکه در روایتی از رسولاکرم(ص) قرآن، ریسمان الهی کشیده شده میان آسمان و زمین معرّفی شده است: "کتاب اللّه هو حبل اللّه الممدود من السّماء إلی الأرض".[۱۰۹] معرّفی قرآن * بهصورت ثقل اکبر در روایت معروف ثقلین [۱۱۰] نیز مؤیّد مدّعا است؛ چنانکه قرآن، خود از مؤمنان خواسته است تا در منازعات و اختلافات خود، به خداوند رجوع کنند: "فَاِن تَنـزَعتُم فی شَیء فَرُدّوهُ اِلَی اللّهِ" (نساء / ۴، ۵۹)، و این رجوع الی اللّه در روایت حضرت امیر(ع) به رجوع به قرآن تفسیر شده است؛[۱۱۱] بنابراین، قرآن افزون بر آنکه میتواند در نقش محور یگانگی، ایجادکننده آن باشد میتواند در رویکرد اختلافات، یگانگی پیشین را نیز اعاده کند. چنین نقشی برای قرآن بدان سبب است که افزون بر دعوت همگان به یگانگی و برحذر داشتن آنان از تفرقه، نظام عقیدتی، اخلاقی و عملی منسجم و هماهنگی را ترسیم میکند که هر کس بدان رجوع کند، ناخودآگاه خود را با سایر پیروان قرآن یگانه مییابد.[۱۱۲]
مراجعه به سنت پیامبر(ص)
افزون بر آنکه قرآن، وجود پیامبر(ص) را محوری برای همبستگی و یگانگی مسلمانان میشناسد (آلعمران / ۳، ۱۵۹)، مراجعه به سنّت حضرت را نیز راهکاری برای ایجاد و حفظ یگانگی معرّفی کرده است: "فَاِنتَنـزَعتُم فی شَیء فَرُدّوهُ اِلَی اللّهِ والرَّسولِ". (نساء / ۴، ۵۹) بازگرداندن به رسول در روایت حضرت امیر(ع) به مراجعه به سنّت پیامبر تفسیر شده است.[۱۱۳] پیامبر(ص) با توجّه به عهدهدار بودن سِمَت شرح و تبیین قرآن در کنار مقام رسالت (نحل / ۱۶، ۴۴)، افزون بر آنکه خود میتواند برطرفکننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داوری وی مورد تأکید قرآن است (نساء / ۴، ۶۵)، سنّت حضرت بهصورت شارح قرآن میتواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینهساز پراکندگی باشد، برطرف کند؛ چنانکه حضرت امیر(ع) برای نشان دادن اشتباه خوارج در کج فهمی از آیه "اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ" (یوسف / ۱۲، ۴۰)، از ابنعبّاس میخواهد که با سنّت با آنان به محاجّه بپردازد.[۱۱۴].[۱۱۵]
مراجعه به اهل بیت(ع)
قرآن از امامان اهلبیت(ع) با عنوان "اُولیِ الأمر" یادکرده [۱۱۶] و اطاعت آنان را در جهت اطاعت خدا و رسول و سخن آنان را حجّت دانسته است: "اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُواالرَّسولَ و اُولِیالاَمرِ مِنکُم" (نساء / ۴، ۵۹)؛ بدین سبب از مسلمانان خواسته است تا در موارد اختلاف میان خود یا فهم دین، به آنان مراجعه کنند: "ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ واِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنـبِطونَهُ مِنهُم" (نساء / ۴، ۸۳) و یکی از عوامل معرّفی اهلبیت در جایگاه ثقل اصغر در روایت ثقلین از سوی پیامبر(ص)[۱۱۷] نقش مؤثّر آنان در ایجاد و حفظ یگانگی بوده است؛ چنانکه هشامبنحکم در حضور امام صادق(ع) در مناظرهای با مرد شامی، ضرورت وجود امام را براساس ناکافی بودن قرآن و سنّت در رفع اختلاف ثابت کرد.[۱۱۸] در برخی از روایات، مقصود از ریسمان مردمی در آیه "... اِلاّ بِحَبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَالنّاسِ" (آلعمران / ۳، ۱۱۲) علی(ع) یا امامان(ع) معرّفی شده است.[۱۱۹].[۱۲۰]
امر به معروف و نهی از منکر
قرآن، پس از فراخوانی مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه، از آنان میخواهد که به انجام امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند: "ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَی الخَیرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ" (آلعمران / ۳، ۱۰۴)، و بیدرنگ، به آنان هشدار میدهد که بهسان پیروان ادیان پیشین که در دینشان دچار چند دستگی شدهاند، پراکنده نشوند: "ولاتَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا". (آلعمران / ۳، ۱۰۵)[۱۲۱] این امر نشان میدهد که امر به معروف و نهی از منکر، نقش ویژهای در برقراری اتّحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایفا میکند. برخی مفسّران، این نقش را چنین تبیین کردهاند که اعتصام به حبلاللّه، امّت را به مثابه جان قرار میدهد و دعوت به خیر، این اصل را تغذیه میکند و امر به معروف، حافظ و پشتیبان آن است.[۱۲۲] از نگاه برخی دیگر، امر به معروف و نهی از منکر، پوششی اجتماعی برای محافظت جمعیّت است و حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست.[۱۲۳] فخررازی بر این باور است که اجرای امر به معروف و نهی از منکر به قدرت نیاز دارد و قدرت، به الفت و یگانگی منوط است.[۱۲۴] افزون بر آن، پذیرش چنین نقش مؤثّری برای این دو فریضه الهی، بدان سبب است که پراکندگی در دین و چند فرقه شدن، یا ناشی از اشتباه در فهم متون دینی است یا از هواپرستی افراد و گروهها سرچشمه میگیرد و امر به معروف و نهی از منکر بهصورت نظارت اجتماعی میتواند مانع رهیافت و رواج چنین انحرافاتی باشد؛ همانگونه که قرآن، عامل تفرقه را نادانی نمیداند؛ زیرا معتقد است: پس از آمدن ادلّه و براهین پراکنده شدهاند؛[۱۲۵] بدینجهت گفته شده است که اگر میان یهود، انجام این فریضه رواج داشت، پراکندگی میانشان رخ نمینمود.[۱۲۶].[۱۲۷]
مراعات حقوق برادری
قرآن، مؤمنان را به مثابه جانهای یکدیگر دانسته، از آنان میخواهد که به خویشتن عیب نگیرند: "ولاتَلمِزوا اَنفُسَکُم" (حجرات / ۴۹، ۱۱)[۱۲۸]، و بر حرمت سوء ظن: "اِجتَنِبوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ" (حجرات / ۴۹، ۱۲) و حرمت تجسّس: "ولاتَجَسَّسوا" (حجرات / ۴۹، ۱۲) و تهمتهای ناروا: "اِنَّ الَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـتِ الغـفِلـتِ المُؤمِنـتِ لُعِنوا.".. (نور / ۲۴، ۲۳) پای فشرده و غیبت کردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود دانسته است: "اَیُحِبُّ اَحَدُکُم اَن یَأکُلَ لَحمَ اَخیهِ مَیتـًا فَکَرِهتُموهُ" (حجرات / ۴۹، ۱۲)، و بهسبب همسویی چنین پیوندی با اراده الهی، راه مؤمنان را محور حق برشمرده و عدم پیروی از راه آنان را همسنگ مخالفت با پیامبر(ص) دانسته است: "ومَن یُشاقِقِ الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الهُدی ویَتَّبِع غَیرَ سَبیلِ المُؤمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی". (نساء / ۴، ۱۱۵) قرآن از مؤمنان خواسته است تا بهسان بهشتیان، کینهها از دلهایشان زدوده شود: "ونَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا" (حجر / ۱۵، ۴۷)، و از درون جانشان به هم مهر ورزند و از خداوند، بخشیدن برادران دینی پیش از خود و نیز زدودن کینه درباره برادران دینی را بخواهند: "رَبَّنَا اغفِر لَنا ولاِِخونِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمـنِ ولاتَجعَل فی قُلوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ ءامَنوا". (حشر / ۵۹، ۱۰) در روایات اسلامی بر اهمّیّت پیوند برادری و کوشش برای استحکام آن با انجام اموری چون به دیدار هم رفتن، هدیه دادن و... نیز حقوق برادران ایمانی تأکیدهای فراوانی شده است.[۱۲۹] در روایتی از امام کاظم(ع) برای برادر ایمانی، هفت حق معرّفی شده که با عدم مراعات هر یک از آنها، از ولایت الهی خارج میشود.[۱۳۰].[۱۳۱]
اصلاح ذات البین
بهرغم وجود عناصر اتّحاد همچون وحدت عقیده، رهیافت اختلاف و منازعه میان برادران ایمانی تا حدّی طبیعی و جزو رهآوردهای زندگی اجتماعی است. این اختلاف میتواند در اعتراض به چگونگی تقسیم بیتالمال باشد (انفال / ۸، ۱) یا بر سر اموری که تا سر حدّ صفآرایی و جنگ در برابر یکدیگر منتهی شود: "وإِن طَالـِفَتانِ منَ المُؤمِنینَ اقتَتلوا" (حجرات / ۴۹، ۹)؛ امّا قرآن برای مقابله با چنین اختلافاتی و برای ماندگاری یگانگی پیشین مؤمنان، از آنان خواسته است تا برای اصلاح میان برادران دینی و رفع منازعه مداخله: "واِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما" (حجرات / ۴۹، ۹) و درصورت ایجاد کدورت، خود به اصلاح فیما بین اقدام کنند: "واَصلِحوا ذاتَ بَینِکُم" (انفال / ۸، ۱)؛ چنانکه برای رفع اختلاف در نهاد خانواده، پا درمیانی داوری از دو طرف را برای اصلاح میان زن و شوهر پیشنهاد میکند: "فَابعَثوا حَکَمـًا مِن اَهلِهِ و حَکَمـًا مِن اَهلِها". (نساء / ۴، ۳۵) در روایات بسیاری بر اهمّیت و جایگاه اصلاح * ذاتالبین تأکید شده و حضرت امیر(ع) در وصیّتنامه خود با استناد به روایت رسولاکرم(ص) آن را برابر با همه نمازها و روزهها دانسته است. [۱۳۲].[۱۳۳]
رنامههای عبادی
در اسلام، تشریع عبادات بهگونهای انجام گرفته که فرد و اجتماع را خواسته یاناخواسته به همگرایی و یگانگی عملی فرامیخواند.
الف. دعا: قرآن، افزونبر دعوت از مؤمنان به مناجات با خداوند (غافر / ۴۰، ۶۰)، خود، دربردارنده عالیترین مضامین دعا است و بررسی مضامین این دعاها نشان میدهد که غالب آنها بهصورت جمعارائه شده است؛ نظیر آیات ۱۹۱ـ۱۹۴ آلعمران / ۳، سفارش به دعا برای ۴۰ مؤمن پیش از دعا برای خود،[۱۳۴] از آن حکایت دارد که اسلام به روح یگانه نگریستن امّت، تأکید فراواندارد.
ب. نماز: نماز، نماد عبادت در اسلام است و هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز، ۱۰ بار سوره فاتحه را که جامع و همسنگ همه قرآن است،[۱۳۵] در نمازهای خود قرائت کند. با آنکه کلمات این سوره از زبان یک شخص ادا میشود، در خطابهای آن، از ضمایر و هیأت جمع استفاده شده است؛ نظیر: "اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین * اِهدِنَا الصِّرطَ المُستَقیم"؛ چنانکه از مسلمانان خواسته شده است هنگام نماز، همگی رو به کعبه بایستند. (بقره / ۲، ۱۴۴) این امر نشان میدهد که قرآن درپی ایجاد روح همگرایی و جمعنگری در دل هر مسلمان است؛ هر چند که تنها به نماز ایستادهباشد.
ج. نماز جماعت: تأکید بر حضور در مساجد و برقراری نماز جماعت: "وارکَعُوا مَعَالرّکِعین" (بقره / ۲، ۴۳)[۱۳۶] و نیز نوید دادن ثوابهای فراوان بر اقامه آن در روایات، ازجمله برنامههای عبادی اسلام برای ایجاد همگرایی است.
د. نماز جمعه: قرآن بر برپایی نماز جمعه و رها ساختن همه کارها ازجمله بیع برای ادای آن، تأکید کرده است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا نودیَ لِلصَّلوةِ مِن یَومِ الجُمُعَةِ فَاسعَوا اِلی ذِکرِ اللّهِ وذَرُوا البَیعَ". (جمعه / ۶۲، ۹) بدون تردید، حضور در نماز جمعه در هفته یکبار در کنار حضور روزانه در نماز جماعت، راهکاری برای ایجاد پیوند و یگانگی بیشتر مؤمنان بهشمار میرود و تأکید بر حضور مؤمنان در اجتماعات، به همین امر ناظر است. (نور / ۲۴، ۶۲) هـ. مناسک حج: قرآن یکی از حکمتهای وجوب حج را مشاهده منافع از سوی مسلمانان دانسته است: "لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم". (حج / ۲۲، ۲۸) پیدا است که از مهمترین منافع مورد نظر در این آیه، استحکام هرچه بیشتر پیوند برادری و یگانگی میان مؤمنان و نشان دادن قدرت آنان درصورت حفظ این یگانگی است؛[۱۳۷] چنانکه حرمت جدال و منازعه در حج (بقره / ۲، ۱۹۷) و بر تن کردن لباسهای یکرنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج همزمان و در کنار یکدیگر، همین هدف را دنبال میکند.[۱۳۸]
اتحاد در دانشنامه معاصر قرآن کریم
اتحاد در لغت به معنی اتفاق و همبستگی در بعد اجتماعی است که البته در فلسفه و عرفان معنی و مفهوم دیگری دارد. نقطه مقابل آن "تفرقه" است. واژه "اعتصام" از "عصم" به معنی چنگ زدن و در اصل به معنی امتناع از تفرقه است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۱۳۹]. "اعتصام" نقطه مقابل گتفرقه" بیانگر نقش و اهمیت تمسک مسلمانها به حبل الهی است. راغب اصفهانی گفته است: "العصم" به معنی خودداری کردن و حفظ نمودن است. در صحاح نیز آمده است: عصمت به معنی منع است و حقیقت اعتصام نیز امتناع است. بنابراین لازمه امتناع از گناه، تمسّک و چنگ زدن به چیزی استوار است و چه چیزی استوراتر از "حبل الهیگ است؟
اتحاد یکی از اصطلاحات کلیدی میدان معناشناختی واژگانی مانند: اتّفاق، وحدت، اعتصام، کافّه، حزب، امّه واحده و ضدِّ آن: تفرقه، تنازع با تعبیر ﴿لَا تَفَرَّقُوا﴾ و ﴿لَا تَنَازَعُوا﴾ است. این حوزه معناشناختی، طیف مفهومی گستردهای را به وجود میآورد که میتواند شامل: اتحاد انبیاء، اتحاد اهل کتاب، اتحاد برادران یوسف، اتحاد پیروان ادیان، اتحادجن و انس، اتحاد جوامع ابتدایی، اتحاد در جهاد، اتحاد فرزندان ابراهیم، اتحاد کافران، اتحاد مجاهدان، اتحاد مسلمانان، اتحاد مخالفان نوح، اتحاد منافقان، اتحاد یهود، اهمیت اتحاد، دعوت به اتحاد، عوامل اتحاد، محورهای اتحاد، منشأ اتحاد و موانع اتحاد بشود. و برای هر یک از این موضوعات آیه یا آیاتی را به عنوان شاهد میتوان نشان داد که به دهها آیه میرسد.
قرآن کریم به اتحاد از نگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمیت وحدت و اتفاق میان مسلمانان، ادیان و جهانیان سفارش کرده است. چنان که خطاب به اهل کتاب میفرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[۱۴۰]، ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۱۴۱] و خطاب به انسانها میفرماید: ﴿أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۱۴۲] و صریحاً مسلمانان را از هر گونه تفرقه بازداشته و آنان را به وحدت نظر و هماهنگی در عمل فرمان داده است: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۴۳] و محور اتحاد و وحدت هم کتاب خدا و سنت رسول اوست: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۴۴].
اسلام با اختلاف به معنای ضدّیت و ناسازگاری مسلمین نسبت به یکدیگر موافقت ندارد و وحدتشکنی را برای امت واحد نمیپسندد. خدای مسلمانان یکی است و پیامبرشان یکی و کتابشان یکی. و به همین جهت تفرقه دینی را به حساب مشرکین که معبودهای متفاوت و مختلف و متعدد داشتند میگذارد: ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۱۴۵].
قرآن کریم پیشبینی نموده که امتها و مردم جهان پیوسته در امر دیانت در اختلاف خواهند بود مگر کسانی که مشمول رحمت الهی شوند و از اختلاف در امانند. بنابراین تصریح نموده که "رحمت خدا" را در "وحدت" باید جستجو کرد نه در اختلاف؛ ﴿وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ﴾[۱۴۶].
پیامبران نقش اساسی در ایجاد اتحاد میان انسانها داشتهاند، زیرا اگر اختلاف را به دو دسته اصلی اختلاف در عقیده و اختلاف در حیات اجتماعی تقسیم کنیم و فقدان هدایت و تربیت الهی و دسیسههای شیطانی را عامل چنین اختلافی بشناسیم، نقش پیامبران در رفع اختلاف و ایجاد اتحاد روشن میشود؛ زیرا آنان با آوردن آیین آسمانی که مطابق عقل و فطرت انسانهاست، مردمان را از پراکندگی عقیدتی رها میسازند و با ارائه شریعت و قوانین زندگی اجتماعی با اجرای حدود الهی با اجرای حدود الهی با اجتماعی مقابله میکنند: ﴿وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ﴾[۱۴۷] اتحاد و اتفاق در میان امت اسلامی میتواند آثار گوناگونی داشته باشد از جمله میتوان به ایجاد امنیت اجتماعی و برچیده شدن سلطه بیگانگان و حفظ قدرت مسلمانان اشاره کرد.
از طرفی نباید عوامل مؤثر در ایجاد اتحاد را نادیده انگاشت که رأس آن، گردن نهادن به فرمان خدا و پایبندی به تمام احکام و برنامههای دین مبین اسلام است؛ عامل اصلی اختلاف، پشت پا زدن و بیاعتنایی به قوانین اسلامی است. توجه به قرآن و سنت الهی پیامبر اسلام(ص) محور همبستگی و اتحاد میان امت اسلامی است. امر به معروف و نهی از منکر میتواند ضامن اجرای اتحاد امت در مقابل هر گونه نابسامانی باشد. ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۴۸] و آنگاه میفرماید: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا﴾[۱۴۹]. این امر نشان میدهد که امر به معروف و نهی از منکر، نقش ویژهای در برقراری اتحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایجاد میکند. مراعات حقوق برادری و پرهیز از سوء ظن نسبت به برادران ایمانی و بر حذر بودن از نسبتهای ناروا به اشخاص از عوامل حفظ اتحاد در میان امت به شمار میرود. اصلاح ذات البین و تشکیل جمعه و جماعات و شرکت در برنامههای عبادی از جمله عوامل اتحاد و اتفاق محسوب میشود. قرآن کریم یکی از حکمتهای وجوب حج را مشاهده منافع از سوی مسلمانان دانسته است: ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾[۱۵۰]. ترک جدال و منازعه در حج و بر تن کردن لباسهای یک رنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج به صورت دسته جمعی و همزمان به طور طبیعی اتحاد و اتفاق مسلمانها را به نمایش میگذارد. تأکید بر حضور در مساجد و شرکت در نمازهای جماعت با فرمان ﴿وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[۱۵۱] نوید بخش تسلیم گروهی و اتحاد عملی در قالب بهترین عبادت در پیشگاه الهی است. حضور هفتهای یکبار در نمازهای جمعه، گویای استمرار اتحاد امت اسلامی و برخورداری از تذکرات مفید خطیبان جمعه در راستای هر چه باشکوهتر اتفاق و اتحاد مسلمانان است.
نتیجه بسیار مهم در اتحاد اسلامی اولاً شناخت عوامل اتّحاد است که در مسائلی چون اطاعت از خدا و مراجعه به کتاب الهی (قرآن کریم) خلاصه میشود. تکیه بر تعلیمات قرآن مهمترین رکن اتحاد در دنیای اسلام است. ثانیاً شناخت موانع اتحاد است که باید ریشههای آن را در نفاق توطئه غیر مسلمانان مغرض بر ضدّ اسلام و مسلمین و سودجویی کسانی که منافع خود را در تفرقه و آشفتگی دیگران میدانند جستجو کرد. هشیاری و زمانشناسی پیروان واقعی قرآن اقتضا میکند که وحدت دینی را همچون وحدت ملی اهمیت بدهند، زیرا در جامعهای که وحدت دینی برخوردار باشد به طور طبیعی مردم نیز با مظالم حاکم سیاسی احساس همبستگی بیشتری میکنند و به موقع در دفاع از مصالح و منافع عمومی، واکنش نشان میدهند و تهدیدها را دفع میکنند و در نتیجه از امنیت که حق طبیعی هر جامعه است، برخوردار میگردند.
تاریخ نشان داده است که قدرت دفاعی یک ملت در برابر هر گونه تهدیدی با وحدت ملی آنها، رابطهای نزدیک و تنگاتنگ دارد. نمونه واقعی و تاریخی این واقعیت، جامعه اسلامی در صدر اسلام است که چون وحدت از آن رخت بربست، سایه شوم ناامنی بر آن گسترده شد و هیچ کس در درون آن جامعه در امنیت نبود. اما آنگاه که با دمیدن روح ایمان، وحدت به جامعه برگشت، نه تنها امنیت داخلی مسلمانان حفظ شد که امنیت مرزهای آن نیز تأمین گشت. در هر نظام و جامعهای که وحدت دینی دستخوش تزلزل شود، تمامیت و امنیت آن، مختل میگردد و ناامنی بر آن جامعه چنگ خواهد افکند. علی(ع) در این باره میفرماید: "به فرجام کار آنها بنگرید، آنگاه که در میانشان جدایی افتاد و رشته الفت از هم گسست و دلهاشان از هم جدا گشت. دسته دسته شدند و به جان هم افتادند در این هنگام بود که خداوند، جامه کرامت را از تن آنان برکند و نعمتهایشان را گرفت و داستان آنان در میان شما ماند تا درس عبرتی برای همگان باشد"[۱۵۲]. امام حسن مجتبی(ع) در ضرورت وحدت فرموده است: "هرگز گروهی در کاری، همدل و متحد نشوند مگر آنکه کارشان قوت یابد و پیوندشان استوار گردد"[۱۵۳].[۱۵۴]
منابع
پانویس
- ↑ لغتنامه، ج۱، ص۸۴۴، "اتحاد".
- ↑ ترتیبالعین، ص۸۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۵۴۷؛ النهایه، ج۵، ص۱۶۰.
- ↑ مقاییساللغه، ج۶، ص۹۰، "وحد"؛ لسانالعرب، ج۱۵، ص۳۵۷، "وفق".
- ↑ شرح باب حادی عشر، ص۱۱۶.
- ↑ المعجمالوسیط، ج۱، ص۱۰۱۷ "وحد"؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ نهایة الحکمه، ص۲۹۸.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم » سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد » سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ «همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند » سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
- ↑ «میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ «با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ «همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ «جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواریاند و دچار خشمی از سوی خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند» سوره نور، آیه ۶۲.
- ↑ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند » سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۱۹۷؛ الصافی، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۳؛ کشف الاسرار، ج۱، ص۵۵۵ـ۵۵۶؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۴؛ تفسیر مراغی، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۶۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ نمونه، ج۲، ص۹۵.
- ↑ «بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است » سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد » سوره نحل، آیه ۹۳.
- ↑ « هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۲.
- ↑ «ما تو را به حق، نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۵؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۶۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ نمونه، ج۲، ص۹۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۰۵.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۴۶؛ ینابیع الموده، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۷۳.
- ↑ الصافی، ج۵، ص۱۷۸.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۹۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۱۰۰؛ خلاصة عبقات الانوار، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ المسترشد، ص۶۸۱؛ اوائل المقالات، ص۴۰۶.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۴؛ کشف الاسرار، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نهجالبلاغه، خ ۱۹۲؛ عوامل سقوط حکومتها، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۶.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المنار، ج۶، ص۴۱۶ـ۴۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ المنار، ج۶، ص۴۱۳؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۱.
- ↑ قرآنپژوهی، ص۵۴۸؛ بینات، ش۱۶، ص۱۳۸ـ۱۴۸؛ کیان، ش۳۶، ص۲ـ۱۶.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۹۳؛ حقوق اقلیتها، ص۱۳۱ـ۲۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۴۲.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ التمهید، ج۲، ص۳۳۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۵؛ الصافی، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۴۶.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۸۷.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۹؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۴۲.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۱۶۶.
- ↑ الوحدة الاسلامیه، ص۲۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ زادالمسیر، ج۳، ص۵۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۸.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۳۳؛ المیزان،ج ۴، ص۹۵.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۵۹۲؛ نمونه، ج۲۴، ص۶۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ اسلام در جهان امروز، ص۷۱ـ۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۵۳۶؛ التفسیرالکبیر، ج۳، ص۲۲۸؛ روحالمعانی، مج۲، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۵۳۷؛ المنار، ج۲، ص۲۵۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۵۳۱؛ جامعالبیان، مج۸، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۶۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۳؛ کشفالاسرار، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج۶، ص۴۰۷.
- ↑ جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۴؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۰۵؛ البرهان، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶ـ۵۳۷ و ۸۰۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۷۳.
- ↑ کنزل العمال، ج۱، ص۱۸۲ ح۹۲۳؛ المیزان، ج۳، ص۳۷۸.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ اهل البیت(ع) فی الکتاب والسنه، ص۱۲۶ـ۱۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵، نامه ۵۳.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵، نامه ۵۳.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۷۷.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۸.
- ↑ اهل البیت(ع) فیالکتاب والسنه، ص۱۲۶ـ۱۳۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۲؛ الصراطالمستقیم، ج۱، ص۸۹؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۴.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ کشف الاسرار، ج۲، ص۲۳۵؛ روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۳۷.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۸.
- ↑ نمونه، ج۳، ص۳۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۸۰.
- ↑ نمونه، ج۲۰، ص۳۸۱.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۷ـ۴۸.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ الخصال، ص۵۳۸؛ سفینة البحار، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۴۰.
- ↑ غریبالقرآن، ص۳۶۵.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۳۶۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اتحاد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲ .
- ↑ "و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید" سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ "بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم" سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ "و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید" سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ "دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید" سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ "و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود" سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ "و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است" سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ "از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند" سوره روم، آیه ۳۲.
- ↑ "و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند * جز کسانی که پروردگارت (بر آنان) بخشایش آورد" سوره هود، آیه ۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ "و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند" سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ "و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند" سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ "و مانند کسانی نباشید که پراکندند" سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ "تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند" سوره حج، آیه ۲۸.
- ↑ "و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید" سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «اتحاد»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.