عبرت در قرآن
آیات مرتبط
- ﴿ وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلا يَكَادُ يُبِينُ فَلَوْلا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلا لِلْآخِرِينَ﴾[۱].
- ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا ﴾[۲].
- ﴿ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴾[۳].
- ﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۴]
- ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۵][۶].
عبرت در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲
مراد آن دسته از آیاتی است که پیامبر را به گذشتههای اقوام از سر عبرت گرفتن توجه میدهد و یا قرآن آنها را توصیف کرده است و با تعبیرهایی چون: ﴿تَري﴾، ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ که آیا ندیدی و یا ببین این نکات را بیان میکند.
توجه به نعمات الهی در طبیعت
منظور آن دسته از آیاتی است که خدا پیامبرش را خطاب میکند که ببین که چگونه آفریده شده که هر چیز در جای خود و به جا آفریده شده و نظم و هماهنگی و هدف و غایتی در آن وجود دارد و این سیر تحول و تطوری دارد و با همه گستردگی و پیچیدگی و تنوع نعمات مبین خالق و مدبری و از این جهت نشانه و آیتی و مایه عبرت و پند است.
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ﴾[۷].
نکته: هرچند خطاب در آیه به عموم بشر است، ولی خداوند پیامبر را با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ مورد خطاب قرارداده و به عبرت گرقتن از نظام خلقت دعوت کرده، علامه طباطبایی چنین مینویسد ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ مقصود از “رؤیت” و دیدن، علم قاطع است، چون علم است که میتواند به کیفیت خلقت آسمانها و زمین تعلق بگیرد، نه رؤیت به چشم. برای روشن شدن معنای آیه ناچاریم قدری در معنای کلمه “حق” ایستادگی کنیم: “عمل حق” که در مقابل “عمل باطل” است، آن فعلی است که فاعل آن نتیجهای در نظر گرفته که فعلش خود به خود به سوی آن نتیجه پیش میرود، و چون میبینیم هر یک از انواع موجودات این جهان از اول پیدایش، متوجه نتیجه و غایتی معین است که جز رسیدن به آن غایت، هدف دیگری ندارد، و نیز میبینیم که بعضی از این انواع غایت و هدف بعضی دیگر است، یعنی برای اینکه دیگری از آن بهرهمند شود به وجود آمده، مانند عناصر زمین که گیاهان از آن بهرهمند میشوند، و مانند گیاهان که حیوانات از آنها انتفاع میبرند و اصلاً برای حیوان به وجود آمدهاند، و همچنین حیوان که برای انسان خلق شده، و معنای آیه مورد بحث و آیه ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ * مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸] و آیه ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾[۹]، همه ناظر به این معنا هستند. بنابراین، دائماً خلقت عالم، از مرحلهای به مرحلهای و از هدفی به هدف شریفتری پیش میرود، تا آنکه به هدفی برسد که هدفی بالاتر از آن نیست، و آن بازگشت به سوی خدای سبحان است، همچنان که خودش فرمود: ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى﴾[۱۰] و در آخر آیه خداوند این نکته را مطرح میکند که ساختمان عالم آفرینش، آسمان و زمین، همگی نشان میدهد که در آفرینش آنها، نظم و حساب و حکمت و هدفی بوده است، نه خداوند به آفرینش آنها نیاز داشته و نه از تنهایی احساس وحشت مینموده، و نه کمبودی را با آن میخواهد در ذات خود برطرف سازد چرا که او بینیاز از همه چیز است، بلکه این جهان پهناور منزلگاهی است برای پرورش مخلوقات و تکامل بخشیدن هر چه بیشتر به آنها. سپس اضافه میکند دلیل بر اینکه نیازی به شما و ایمان آوردن شما ندارد این است که “اگر اراده کند شما را میبرد و خلق تازهای به جای شما میآورد” خلقی که همه ایمان داشته باشند و هیچیک از کارهای نادرست شما را انجام ندهند ﴿إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ﴾[۱۱] و این کار برای خدا به هیچ وجه مشکل نیست ﴿وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ﴾[۱۲].
- ﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۳].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾[۱۴].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ﴾[۱۶].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾[۱۷].
نکته: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾ جای تردید نیست همانگونه که انسان در زندگی خود نیاز به تابش “نور” دارد برای تعدیل و جلوگیری از زمانهای شدت نور، نیاز به “سایه” دارد، تابش نور یک نواخت زندگی را مختل میکند، همانگونه که سایه یک نواخت و ساکن، مرگبار است. در صورت اول همة موجودات زنده میسوزند و در صورت دوم همه منجمد میشوند این نظام متناوب نور و “سایه” است که زندگی را برای انسان ممکن و گوارا ساخته. لذا آیات دیگر قرآن وجود شب و روز را به دنبال یکدیگر از نعمتهای بزرگ الهی میشمرد، در یک جا میفرماید: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ﴾[۱۸] و بلافاصله میافزاید: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾[۱۹] و به دنبال این سخن نتیجهگیری میکند که این از رحمت خدا است که برای شما شب و روز قرار داد که هم در آن بیارامید و بیاسایید و هم از فضل او برای تحصیل معاش استفاده کنید شاید شکرگزاری نمایید ﴿وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۲۰][۲۱].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۲۲].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۲۳].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ﴾[۲۴].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۲۵].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۶].
- ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۷].
- ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ﴾[۲۸].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۲۹].
نکات: در آیات فوق این موضوعات درباره دستور خداوند به نگاه عبرتآمیز پیامبر به هستی و طبیعت و توجه به نعمتهای الهی مطرح گردیده است:
- خداوند به پیامبر میفرماید: آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾[۳۰] - منظور از آسمان بالای سر است - و زمین خشکیده و مرده به واسطه آن سبز و خرّم میگردد ﴿فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً﴾ زمینی که آثار حیات از او رخت بر بسته بود و چهرهای عبوس و زشت و تیره داشت با نزول قطرات حیاتبخش باران، زنده شد و آثار حیات در آن نمایان گشت و لبخند زندگی در چهره او آشکار. آری خداوندی که به سادگی این همه حیات و زندگی میآفریند لطیف و خبیر است ﴿إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾؛
- خداوند از پیامبرش خواهان نگاه عبرتآمیز به نمونه دیگری از این نعمت قدرت بیپایان در زمینه تسخیر موجودات و تسلط بر طبیعت برای انسانها گردیده و میفرماید: آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخر شما کرد که بر روی آن ساکن میشوید و مواد غذائی ازآن به دست میآورید ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ﴾ و همه مواهب و امکانات آن را در اختیار شما قرار داد تا هر گونه بخواهید از آن بهره بگیرید. و دریاها را برای شما مُسخر کرد ﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ﴾ که هم از غذاهای آن استفاده کنند ﴿لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا﴾ و از زیورآلات آن ﴿وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا﴾ و همچنین کشتیها را در حالی که در دریاها به فرمان او به حرکت در میآیند و سینه آبها را میشکافند و به سوی مقصدها پیش میروند ﴿وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ...﴾، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ...﴾ وسیله حمل نقل و دسترسی شما به آن سوی دریاها گردید و از این گذشته خداوند آسمان را در جای خود نگه میدارد تا بر زمین جز به فرمان او فرود نیفتد ﴿وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ لذا در پایان آیه اضافه میکند: خداوند نسبت به مردم مهربان و رحیم است آری این رحمت و لطف او نسبت به بندگان است که این چنین گهواره زمین را امن و امان و خالی از هر گونه خطر آفریده تا محل آسایش و آرامش بندگان باشد، نه سنگهای سرگردان آسمانی بر زمین سقوط میکنند نه کرات دیگر با آن تصادم مینمایند. ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ و مراد از آسمان جهت بالا، و موجودات بالا است پس خدا نمیگذارد که آن موجودات فرو ریزند، و به زمین بیفتند، هر یک از کرات آسمانی را در مدار خود به حرکت در آورده و نیروی “دافعه” حاصل از گریز از مرکز را درست معادل نیروی “جاذبه” آنها قرار داده است، تا هر یک در مدار خود بیآنکه در فاصلههای آنها دگرگونی حاصل بشود به حرکت در آیند، و تصآدمی در میان کرات روی ندهد. مگر به اذن خودش که با اذن او احیاناً سنگهای آسمانی و صاعقه، و امثال آن به زمین میافتد.
- خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبرش را به نعمت “سایهها” و متحرک بودن آنها ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا﴾ و سپس اثرات و برکات “شب” و “خواب و استراحت” و “روشنایی” روز ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ﴾ و نزول باران و زنده شدن زمینهای مرده و سیراب شدن چهارپایان و انسانها است. ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ...﴾، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا...﴾، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا...﴾، ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ﴾ جلب میکند؛
- خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبرش را به ویژگیهای حق و باطل با یک ضربالمثل طبیعی بیان کرده است و میگوید: آیا ندیدی چگونه خدا مثالی برای کلام پاکیزه زده، و آن را به شجره طیبه و پاکی تشبیه کرده است؟ ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ﴾ سپس به ویژگیهای این شجره طیّبه درخت پاکیزه و پربرکت میپردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عبارات کوتاهی اشاره میکند. ۱. موجودی است دارای رشد و نمو -شجره - نه بیروح، و نه جامد و بیحرکت؛ ۲. این درخت پاک است و “طیب” از هر نظر، میوهاش شکوفه و گلشن و نسیمی که از آن برمیخیزد همه پاکیزه است؛ ۳. این شجره دارای نظام حساب شدهای است ریشهای دارد و شاخهها و هر کدام مأموریت و وظیفهای دارند؛ ۴. “اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است” بهطوری که توفانها و تند بادها نمیتواند آن را از جا برکند ﴿أَصْلُهَا ثَابِتٌ﴾؛ ۵. شاخههای این شجره طیبه در یک محیط پست و محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست، این شاخهها سینه هوا را شکافته و در آن فرو رفته، آری “شاخههایش در آسمان است” ﴿وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ﴾ روشن است هر قدر شاخهها برافراشتهتر باشند از آلودگی گرد و غبار زمین دورترند و میوههای پاکتری خواهند داشت[۳۱].
- خداوند به پیامبر میگوید: “آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند برای خدا تسبیح میکنند ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ و پرندگان در حالی که بالها را بر فراز آسمان گستردهاند مشغول تسبیح او هستند ﴿وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ﴾ همه آنها از نماز و تسبیح خود، آگاه و با خبرند ﴿كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ﴾ و خداوند از تمام اعمالی که آنها انجام میدهند آگاه است ﴿وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾ جمله ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ - آیا ندیدی - به گفته بسیاری از مفسران به معنی “ا لم تعلم” - آیا نمیدانی- است، زیرا تسبیح عمومی موجودات جهان چیزی نیست که با چشم دیده شود، بلکه به هر معنی که باشد با قلب و عقل، درک میگردد، اما از آنجا که این مسئله آن قدر واضح است که گویی با چشم دیده میشود، تعبیر به ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ شده است. این نکته نیز قابل توجه است که مخاطب در این آیه گرچه شخص پیامبر اسلام(ص) میباشد اما به گفته جمعی از مفسران منظور از آن عموم مردم است، و این در قرآن امثال و نظائر فراوان دارد. اما بعضی گفتهاند این خطاب در مرحله رؤیت و مشاهده مخصوص پیامبر(ص) است، چرا که خداوند درک و دیدی به او داده بود که تسبیح و حمد همه موجودات این عالم را مشاهده میکرد، و همچنین بندگان خاص خدا که پیرو مکتب اویند به مقام شهود عینی میرسند، ولی در مورد عموم مردم جنبه شهود عقلی و علمی دارد نه شهود عینی[۳۲].
عبرت از اقوام و ملل گذشته
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۳۳].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۳۴].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۵].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾[۳۶].
- ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا﴾[۳۷].
- ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ﴾[۳۸].
- ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ﴾[۳۹].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات درباره دستور خداوند به پیامبر درباره داشتن نگاه عبرتآمیز به چگونگی زیست و سرانجام اقوام و ملل گذشته مطرح گردیده است.
- با کلمه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ توجه پیامبر به داستان تاریخ گذشته جمعیتی از بنیاسرائیل را جلب میکند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى﴾ که از پیامبرشان در خواست کردند فرماندهی برای آنها تعیین کند ﴿إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا﴾ که در راه خدا به جنگند ﴿نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ و شرّ ظالمان را از سر خود و شهر دیارشان کم کنند و هنگامی که پیامبرشان اعلام کرد طالوت فرمانده شما از طرف خداوند است ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا﴾ گفتند چگونه او پادشاه و فرماندهی است ﴿قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا﴾ که مال و ثروت ندارد و ما داریم و از او شایستهتریم ﴿وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾ و خداوند ملاک شایستگی را در علم و جسم سالم و قدرتمند اعلام میکند و ملاک ارزشی ثروت سالاری را مردود اعلام میکند؛
- خداوند با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ خطاب به پیامبر داستان مردمی را مطرح میکند که از مرگ فرار کردند و به امر خدا مرگ آنان را فروگرفت و این معنی را به مسلمانان منتقل میکند که ترس از مرگ و ترک جهاد کسی را از مرگ نجات نمیدهد اگر خداوند اراده کند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا﴾؛
- خداوند از پیامبرش میخواهد به دو نمونه از اندیشه و بینش وگفتگو و جدل و محاجه میان آنان بیاندیشد و از آن عبرت بگیرد آنکه گرفتار ولایت طاغوت و خوی طاغوتی گشته و از نور فطرت به سوی ظلمات کشانده شده - و جالب این خداوند بدون نام بردن از این شخص به ویژگی و انگیزه اصلی او در این محاجه اشاره میکند و میگوید - به خاطر این بود که خداوند به او حکومت داده بود و بر اثر کمی ظرفیت از باده کبر و غرور، سرمست شده بود ﴿أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ﴾ و چه بسیارند کسانی که در حال عادی، انسانهای معتدل، سر به راه، مؤمن و بیدارند اما هنگامی که به مال و مقام و نوایی برسند همه چیز را به دست فراموشی میسپارند، و مهمترین مقدسات و حقوق انسانها را زیر پا مینهند. و آنکه با ولایت خدا از ظلمات رهیده و به سوی نور پیش رفته و ملکوت آسمانها و زمین برایش مشهود شده است: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ابراهیم میکوشید که در پرتو برهان مشهود، فطرت نمرودی را برافروزد و از ظلماتش برهاند. نمرود سرسختی و احتجاج مینمود تا در ظلمات غرور و معبودیتش بماند و منطق ابراهیمی را در نظر بندگانش محکوم بنمایاند. گویا ابراهیم، پس از درهم شکستن بتهای جامد، به سراغ بت زاینده و جاندار “طاغوت” رفت تا مبدأ تولیدی بتها را از کار بیاندازد و یا به محاکمه کشانده شود. ابراهیم او را به تسلیم فکری در پیشگاه ربّی خواند که منشأ حیات است و همی خواست تا بیاندیشد و امر حیات را که در همه زندگان و در وجود طاغوت جریان دارد به وی بشناساند: ﴿قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ﴾ همان ربی که پدیدههای فاقد حیات را همی زنده میکند و میمیراند – به آنها پیوسته نیروی حیاتی میدهد و از آنها میگیرد. آن طاغی نتوانست یا نخواست تا معنای حقیقی حیات و افاضه مستمر آن را دریابد و آن را به معنای مجازی، و در همان قالب استدلال ابراهیمی درآورد و بیفاصله و تفریع، به خود نسبت داد: ﴿قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ﴾ گویند: او امر به احضار دو محکوم به اعدام نمود و یکی از آنها را اعدام و دیگری را آزاد کرد. با این فرمان میخواست هم استدلال ابراهیم را دگرگون نماید و هم اندیشههایی را که بتشکنی و منطق ابراهیم تکان داده بود، مرعوب و محکوم کند: لا بد در این هنگام بندگان و چاکرانش به کف زدن و نیایش برخاستند!!. ابراهیم چون آن سرکش بیفروغ را، قابل هدایت و دریافت صفت الحیّ، نیافت، با نمایاندن صفت “القیوم” و استدلال جدلی، مغالطهاش را بلافاصله محو و او را مبهوت نمود: ﴿قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ﴾ پس از صفت رب خاص و مضاف ربه، ربی اسم جامع صفات آمده تا مبدأ این صفت و دیگر صفات ناشی از آن را بنمایاند: همین خورشید که شما آن را رب مطلق گرفتهاید و پرستشش مینمایید، خود مسخر و متحرک به اراده همان خداست که او رب مطلق و حیّ قیوم است[۴۰]؛
- خداوند پیامبر را به نگاه عبرتآمیز به گروهی از اهل کتاب - یهودیان - که قانونگریزند توجه میدهد و میفرماید داوری کتاب خدا را بپذیرید و همچون یهودیان قانونگریز نباشید. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾ آیا مشاهده نکردی کسانی را که بهرهای از کتاب آسمانی داشتند و دعوت به سوی کتاب الهی شدند تا در میان آنها داوری کند ولی عدهای از آنها روی گرداندند و از قبول حق اعراض نمودند؛
- خداوند با واژه ﴿وَتَرَى﴾ به موقعیت اصحاب کهف به عنوان نشانه الهی، که باید از آن عبرت گرفت و به قانون هدایت و گمراهی بشر اشاره میکند و میفرماید: و خورشید را میبینی هنگامی که طلوع میکند، از غارشان ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ﴾ به سمت راست متمایل میشود، ﴿ذَاتَ الْيَمِينِ﴾ و هنگامی که غروب میکند، از سمت چپشان میگذرد، ﴿وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ﴾ در حالی که آنان در فراخنای آن غار قرار داشتند؛ ﴿وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ﴾ این از نشانههای خداست، ﴿ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ﴾ هر کس را خدا راهنمایی کند، پس او هدایت واقعی یافته است؛ ﴿مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ﴾ و هر که را در گمراهی وانهد، پس هیچ سرپرست راهنمایی برای او نخواهی یافت. ﴿وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا﴾ غار اصحاب کهف رو به شمال گشوده میشد و نور آفتاب مستقیماً به درون آن نمیتابید تا سبب فرسودگی و پوسیدگی بدن جوانمردان غار شود، اما در همان حال نور غیر مستقیم به اندازه کافی وجود داشت و بادهای ملایم و لطیف شمالی به آسانی وارد آن میشدند و هوای تازهای به درون غار میوزید. اصحاب کهف، در محل وسیع وسط غار بودند که از چشم بینندگان و نور آفتاب دور بود؛
- خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبرش را با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ به سرنوشت قوم عاد جلب میکند و میفرماید آیا ندیدی پروردگارت به قوم عاد چه کرد ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ﴾ منظور از “رؤیت” - دیدن - در اینجا “علم و آگاهی” است، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدری مشهور و معروف بوده که گویی مردم زمانهای بعد نیز آن را با چشم خود میدیدند تعبیر به “رؤیت” شده است. البته مخاطب در این آیه پیامبر(ص) است، ولی هشداری است برای همگان. “عاد” همان قوم پیامبر بزرگ خدا “هود” است. بعضی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق میشود: قبیلهای که در گذشته بسیار دور زندگی داشتند، و قرآن از آنها تعبیر به ﴿عَادًا الْأُولَى﴾. آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی میکردهاند. قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر، و احتمالاً حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح(ع) وجود داشتند، و به نام “عاد” مشهورند در سرزمین “احقاف” یا “یمن” زندگی میکردند. قامتهایی بلند و اندامی نیرومند داشتند، و به همین دلیل جنگجویانی زبده محسوب میشدند. به علاوه از نظر تمدن ظاهری نیز پیشرفته بودند، شهرهایی آباد و زمینهای خرم و سرسبز، و کاخهای عظیم و باغهای پر طراوت داشتند. بعضی میگویند “عاد” نام جد این قبیله است، و قبیله را معمولاً به نام جد آن قبیله میخواندند[۴۱]؛
- خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید آیا ندیدی پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ﴾ آنها با آن همه لشکر و قدرت آمده بودند تا خانه خدا را ویران سازند، و خداوند با لشکری به ظاهر بسیار کوچک و ناچیز، آنها را درهم کوبید، فیلها را با پرندههای کوچک و سلاحهای پیشرفته آن روز را با سنگریزه سجیل از کار انداخت، تا ضعف و ناتوانی این انسان مغرور و خیرهسر را در برابر قدرت الهی ظاهر و آشکار سازد. تعبیر به ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ – آیا ندیدی - با اینکه این حادثه زمانی رخ داد که پیامبر(ص) دیده به جهان نگشوده بود، و یا مقارن تولد آن حضرت بود به خاطر آن است که حادثه مزبور بسیار نزدیک به عصر پیغمبر اکرم(ص) بود و به علاوه به قدری مشهور و معروف و متواتر بود که گویی پیامبر با چشم مبارکش آن را مشاهده کرده بود، و جمعی از معاصران پیامبر مسلماً آن را با چشم خود دیده بودند. تعبیر به “اصحاب الفیل” به خاطر همان چند فیلی است که آنها با خود از یمن آورده بودند، تا مخالفان را مرعوب ساخته و شترها و اسبها از مشاهده آن رم کنند و در میدان جنگ نمانند.
عبرت از رفتار عالمان و دانایان از اهل کتاب
منظور از عبرت از رفتار عالمان توجه به تجربههای دینی گذشتگان و استفاده معکوس از دین یعنی خریدن گمراهی و به چاه انداختن افراد به جای از چاه در آوردن و یا نزدیکی به قدرت و جبت و طاغوت یا اینکه از خود ستایش کنند و گویی خود را از خطا مبرا سازند و گویی هیچ اشتباهی نمیکنند. همه اینها عبرت برای پیامبر است که تکرار نشود و در عالم اسلام که اتفاق نیفتد و جامعه به سرنوشت گذشتگان مبتلا نشود.
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ﴾[۴۲].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۴۳].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾[۴۴].
- ﴿وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۴۵].
- ﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾[۴۶].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات درباره: توجه دادن خداوند پیامبرش را با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ به عبرت گرفتن او و مردم از چگونگی رفتار عالمان و دانایان از اهل کتاب و دین ابزاریهایشان و دچار گمراهی و ضلالت شدن آنان.
- خداوند در قرآن با تعبیری حاکی از تعجب به پیامبر خود، خطاب میکند و از دانشمندان منحرف اهل کتاب انتقاد کرده است؛ چرا که اینان هم خود منحرفاند و هم موجب انحراف و گمراهی دیگران میشوند. و میگوید که: آیا ندیدی جمعیتی که بهرهای از کتاب آسمانی را در اختیار داشتند، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ﴾ اما به جای این که با آن، هدایت و سعادت برای خود و دیگران بخرند هم برای خود گمراهی خریدند ﴿يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ﴾ هم میخواهند شما گمراه شوید ﴿وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ﴾ و به این ترتیب آنچه وسیله هدایت خود و دیگران بود بر اثر سوء نیّاتشان تبدیل به وسیله گمراه شدن و گمراه کردن گشت، چرا که آنها هیچ گاه دنبال حقیقت نبودند، بلکه به همه چیز با عینک سیاه نفاق و حسد و مادیگری مینگریستند؛
- خداوند پیامبر را با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ مورد خطاب قرار میدهد درباره انسانهایی که خود را میستایند و برتر میدانند و انحصار طلبند، خود را فرزندان خدا ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾[۴۷] و بهشت را در انحصار خود و همکیشان خود میدانند ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا﴾[۴۸] ضمن نکوهش آنها میگوید خدا درباره تزکیه وبرتری و فضیلت انسان قادر است اعلام کند که قادر متعال است نه انسان که موجودی ضعیف و از خود به غیر ارادة حق چیزی ندارد ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ﴾[۴۹]؛
- خداوند خطاب به پیامبر نگاه عبرتآمیز او را به یکی دیگر از صفات ناپسند علما و احبار یهود جلب میکند ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ که آنها با انگیزههای منفعت طلبانه و برای پیشبرد اهدافشان آن چنان سازشکاری با هر جمعیتی نشان میدادند که حتی برای جلب نظر بتپرستان در برابر بتهای آنها سجده میکردند و آنچه را که درباره عظمت اسلام و صفات پیامبر(ص) دیده یا خوانده بودند زیر پا میگذاشتند، و حتی برای خوشایند بتپرستان آیین خرافی و مملو از ننگ آنها را بر اسلام ترجیح میدادند، با این که اهل کتاب بودند و قدر مشترکشان با اسلام به مراتب بیش از بتپرستان بود، لذا آیه به عنوان تعجب میگوید: آیا ندیدی کسانی را که سهمی از کتاب خدا داشتند، اما در برابر بت سجده کردند و به طغیانگران اظهار ایمان نمودند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ﴾ به این هم قناعت نکردند؛ و درباره مشرکان میگویند: آنان از کسانی که ایمان آوردهاند هدایتیافتهترند ﴿وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾؛
- خداوند نگاه پیامبرش را با واژه - وَ تَری - به کردار گناهآلود و نشانههای نفاق اهل کتاب جلب کرده و میفرماید و میبینی که بسیاری از آنان ﴿وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ﴾ در گناه و تجاوز و حرامخواریشان، بر یکدیگر پیشی میگیرند ﴿يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ﴾ یکی از نشانههای منافقان کفرپیشه آن است که در گناه و ستم و حرامخواری مسابقه میگذارند. آنان هیچ شرم و حیایی ندارند و با افتخار به طرف گناه پیش میروند و بر آن اصرار دارند؛ یعنی سبقت گرفتن در گناه روش و عادت آنها شده و اتفاقی نیست. واقعاً چه بد است آنچه همواره انجام میدادند ﴿لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ سیمای غالب جامعه کفرآمیز و نفاقآلود، سبقت در فساد و گناه است؛ همانطورکه سیمای جامعه ایمانی و اسلامی، سبقت در نیکیهاست. و چرا علمای ربّانی اهل کتاب و دانشمندان نیکو اثر آنان را از سخنان گناهآلودشان و حرامخواریشان، منع نمیکنند ﴿لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ﴾ واقعاً چه بد است، آنچه را که همواره با زیرکی انجام میدادند. ﴿لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾؛
- خداوند از اهل کتاب خبر میدهد که میبینی با کافران منکر خدا متحد میشوند و با شما میجنگند، با این که اگر به کتاب و دین خودشان اعتقاد داشتند نباید با کفار متحد شوند و متحد طبیعی آنان مسلمانان بودند ﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾.
توجه به رفتار منافقان و انگیزهها منفعت طلبانه بعضی از مسلمانان
منظور عبرت گرفتن از رفتار کسانی است که با انگیزههای قدرت و ثروت در فکر سازش با مشرکان و یا همبستگی با یهود بر علیه مسلمانان و یا در زمانی شعار جنگ و دفاع میدهند ولی به هنگام وقوع دفاع از شرکت در آن خود داری میکنند و یا خواهان تأخیر نزول آیات جهاد گردیدهاند.
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۵۰].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۵۱].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۵۲].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۵۳].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات درباره نگاه عبرتآمیز پیامبر به رفتار منافقان و انگیزههای منفعتطلبانه بعضی از مسلمانان مطرح گردیده است:
- خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبر را جلب میکند به مسلمانانی را که برای داوری به نزد طغیانگران میرفتند و با ملامت آنان میگوید: آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه از کتب آسمانی بر تو و بر پیشینیان نازل شده ایمان آوردهاند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ﴾ ولی میخواهند طاغوت و حکّام باطل را به داوری بطلبند با این که به آنها دستور داده شده به طاغوت کافر شوند ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾ سپس اضافه میکند: مراجعه به طاغوت یک دام شیطانی است و شیطان میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهههای دوردستی بیفکند ﴿وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾ داوری طاغوتها و سرکشانی که به غیر حق حکم میکنند، نوعی عقبگرد اجتماعی به شمار میآید که مفاسد آن در بیعدالتیها و نابسامانیهای اجتماعی بر کسی پوشیده نیست؛
- خداوند پیامبر را مخاطب قرار میدهد و میفرماید بیماران اجتماعی - جنگگریزان مردمهراس و دنیاطلب - را میبینی آنها که مرد سخنند، در یک موقعیت نامناسب با حرارت و شور عجیبی تقاضا میکردند که به آنها اجازه جهاد داده شود و به آنها دستور داده شد که فعلاً خودداری کنید و به خودسازی و انجام نماز و تقویت نفرات خود و ادای زکات بپردازید، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ﴾ اما هنگامی که زمینه از هر جهت آماده شد و دستور دفاع نازل گردید، ترس و وحشت یکباره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر این دستور گشودند ﴿فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً﴾ آنها در اعتراض خود صریحاً میگفتند: خدایا چرا به این زودی دستور جهاد را نازل کردی؟ چه خوب بود این دستور مدتی به تأخیر میافتاد ﴿فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً﴾ قرآن میگوید به این گونه افراد باید گفته شود به فرض این که با ترک جهاد چند روزی آرام زندگی کنید، بالاخره “این زندگی فانی و بیارزش است”، ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾ ولی جهان ابدی برای پرهیزکاران با ارزشتر است، ﴿وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى﴾ به خصوص اینکه پاداش خود را به طور کامل خواهند یافت و کمترین ستمی به آنها نمیشود ﴿وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾؛
- خداوند توجه پیامبر را به رفتارشناسی منافقان جلب میکند و میگوید آیا ندیدی کسانی را که با قومی که خداوند آنها را غضب کرده بود طرح دوستی ریختند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ﴾ این قوم ﴿مَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ ظاهراً همان قوم یهود است که در آیه ۶۰ سوره مائده به همین عنوان معرفی شده، آنجا که درباره یهود میگوید: ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ...﴾[۵۴] سپس میافزاید: اینها نه از شما هستند و نه از آنان - یهود - ﴿مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ﴾ نه در مشکلات و گرفتاریها یاور شما هستند، و نه دوست صمیمی آنها، بلکه منافقانی هستند که هر روز چهره عوض میکنند، و هر از گاه به شکلی در میآیند. باز در ادامه همین سخن میافزاید: “آنها برای اثبات وفاداری خود نسبت به شما قسم یاد میکنند اما سوگندی دروغ که خودشان هم میدانند!” ﴿وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ این راه و رسم منافقان است که پیوسته برای پوشانیدن چهره خود و فریبکاری به سوگندهای دروغ پناه میبرند، در حالی که عملشان بهترین معرف آنها است.
- خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبر را به رفتارشناسی منافقان و وعده دروغین آنان به مخالفان دعوت جلب میکند و میگوید: منافقان سه وعده به یهودیان همپیمان خود دادند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ﴾، ۱. هر گاه شما را از وطن بیرون کنند ما هم با شما بیرون خواهیم رفت ﴿لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ﴾؛ ۲. و هرگز سخن هیچکس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد ﴿وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا﴾؛ ۳. و اگر با شما پیکار شود یاریتان خواهیم نمود ﴿وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ﴾ و درآخر آیه: خداوند شهادت میدهد که آنها دروغگویانند ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾.
عبرت از رفتار انسانهای غافل و گناهکار
- ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۵۵].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ﴾[۵۶].
- ﴿وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۵۷].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾[۵۸].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ﴾[۵۹].
- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ﴾[۶۰].
- ﴿وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾[۶۱].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ﴾[۶۲].
- ﴿وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۶۳].
- ﴿يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۶۴].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۶۵]
نکته: خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبرش را با واژه ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ به - نجوی - رازگویی آزاردهنده و گناهآلود مخالفان دعوت جلب میکند و میگوید: آیا نمیبینی کسانی را که از نجوی منع شدهاند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى﴾ سپس به آنچه از آن منع شده بودند باز میگردند ﴿ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ و برای گناه ﴿وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ﴾ و تعدّی ﴿وَالْعُدْوَانِ﴾ و نافرمانیِ فرستاده خدا با یکدیگر نجوی میکنند، ﴿وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ﴾ علامه طباطبایی مینویسد مقابلهای که در این آیه شریفه بین اثم و عدوان و معصیت رسول واقع شده، میفهماند که منظور از “اثم” آن قسم اعمالی است که اثر سوء دارد، ولی اثر سوئش از مرتکب آن به دیگران تجاوز نمیکند، نظیر میگساری و قمار و بینمازی که صرفاً مربوط به حق اللَّه است. و منظور از کلمه “عدوان” آن اعمال زشتی است که ضررش دامنگیر دیگران میشود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متأذی میشوند. و این دو قسم هر دو از موارد معصیت اللّه است. و سومی که معصیت الرسول باشد عبارت است از اعمالی که مخالفت با خدا نیست، اعمالی که از نظر شرع جائز است، و رسول خدا(ص) از طرف خدای تعالی درباره آنها نه امری فرموده و نه نهیی کرده، لیکن از طرف خودش و به منظور تأمین مصالح امت دستوری صادر فرموده، مانند نجوایی که مشتمل بر معصیت خدا نیست، لیکن رسول خدا(ص) که ولی امت است، و از خود امت اختیاراتش در امور مربوط به امت بیشتر است، دستور داده که از آن اجتناب ورزند. بنابراین، نجوی دو قسم میتواند باشد، یکی اصل این عمل، صرفنظر از اینکه معصیت خدا باشد یا نباشد، که آیه شریفه ﴿الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ مرتکبین آن را مذمت و توبیخ میکرد، و میفرمود که مسلمین از این عمل نهی شدهاند. – و البته شاید به دلیل اثرات سوءاجتماعی و ایجاد اضطراب و تحریک رقابتها و بدگمانیها در جامعه باشد - و دوم آن نجوایی که مشتمل بر انواعی از گناهان باشد که آیه مورد بحث از آن نهی و مرتکبین آن را مذمت و توبیخ میکند، و این مرتکبین عبارتند از منافقین و بیماردلان از مؤمنین که بسیار نجوی میکردند، و با این عمل خود مؤمنین را ناراحت و اندوهگین میساختند[۶۶].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات درباره این که خداوند نگاه عبرتآمیز پیامبر را به رفتارشناسی انسانهای غافل و گناهکار و عاقبت و نتیجه اعمالشان جلب کرده، مطرح گردیده است:
- خداوند درباره قیامت و جزای اعمال انسانهای غافل، گناهکار و ستمگر و چگونگی رفتار آنان به هنگام مواجهه با آتش نتیجه عملشان با کلمه - تَرَی – با پیامبر سخن میگوید که هم محققالوجود بودن قیامت را خبر میدهد و هم اینکه پیامبر در این باره یقینی مثل دیدن دارد و میگوید اگر حال آنها را به هنگامی که در روز رستاخیز در برابر آتش دوزخ قرار گرفتهاند ببینی تصدیق خواهی کرد که به چه عاقبت دردناکی گرفتار شدهاند ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ...﴾ آنها در آن حالت میگویند: ای کاش برای نجات از این سرنوشت شوم، و جبران کارهای زشت گذشته بار دیگر به دنیا باز میگشتیم، ﴿فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ﴾ و در آنجا آیات پروردگار خود را تکذیب نمیکردیم و در صف مؤمنان قرار میگرفتیم ﴿وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، ﴿وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا﴾[۶۷]؛ ﴿وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۶۸]؛
- خداوند خواهان نگاه عبرتآمیز پیامبر به وضع پیشوایان کفر و رؤسای ضلالت که ظلم نموده و کفران نعمت کردند میشود و میگوید آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا﴾ و سرانجام قوم خود را به دار البوار و سرزمین هلاکت و نیستی فرستادند ﴿وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ﴾ قرآن سپس ﴿دَارَ الْبَوَارِ﴾ را چنین تفسیر میکند: “جهنم است که در شعلههای سوزانش فرو میروند و بدترین قرارگاههاست” ﴿جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ﴾[۶۹]؛
- خداوند نگاه پیامبر و مردم را به برخی حوادثی که قبل از برپایی قیامت اتفاق میافتد جلب کرده و میگوید: “به خاطر بیاورید روزی را که نظام جهان هستی به عنوان مقدمهای برای نظام نوین درهم فرو میریزد کوهها را به حرکت درمیآوریم، ﴿وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ﴾ و همه موانع سطح زمین از میان میرود، به گونهای که زمین را صاف و همه چیز را در آن نمایان میبینی ﴿وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً﴾ مجموعه این نشانهها دلیل بر آن است که جهان امروز ما به کلی ویران و دگرگون میشود، کوهها متلاشی میگردد، درختان و بناها فرو میریزد، زمین صاف و مسطح میشود و سپس زلزلهها آن را درهم میکوبد، آفتاب بیفروغ و ماه بینور و ستارگان خاموش میگردند، سپس جهانی نو، آسمان و زمینی تازه بر ویرانههای آن بنا میگردد، و زندگی نوین انسانها در آن جهان نو بنا میشود. بعد اضافه میکند: ما همه آنها را در این هنگام محشور میکنیم به گونهای که حتی یک نفر را ترک نخواهیم گفت ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾ به هر حال جمله فوق تأکیدی است بر این حقیقت که “معاد” یک حکم عمومی و همگانی است و هیچکس از آن مستثنی نخواهد بود[۷۰] و گناهکاران غافل باید به این مسئله توجه کنند؛
- خداوند خطاب به پیامبر میفرماید آیا ندیدی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾ که آنها را در راه غلطشان تحریک بلکه زیر و رو میکند ﴿تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ در اینجا کنایه از آن است که شیاطین آن چنان بر آنها مسلط میشوند که در هر مسیر و به هر شکلی بخواهند آنان را به حرکت در میآورند، و زیر و رو میکنند تسلط شیاطین بر انسانها یک تسلط اجباری و ناآگاه نیست، بلکه این انسان است که به شیاطین اجازه ورود به درون قلب و جان خود میدهد، بند بندگی آنها را بر گردن مینهد و اطاعتشان را پذیرا میشود، همانگونه که قرآن میگوید: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۷۱] تسلط شیطان تنها بر کسانی است که ولایت او را پذیرا گشته، و او را بت و معبود خود ساختهاند؛
- خداوند پیامبر(ص) را مخاطب ساخته میگوید: آیا ندیدی تمام کسانی که در آسمانها و تمام کسانی که در زمین هستند برای خدا سجده میکنند، و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ﴾ و نیز بسیاری از مردم برای او سجده میکنند، در حالی که بسیاری دیگر ابا دارند و مستحق عذابند ﴿وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ﴾ علامه طباطبایی میگوید: اینکه در آیه مورد بحث سجده را به غیر عقلا از قبیل خورشید و ماه و ستارگان و کوهها نسبت داده، خود دلیل بر این است که مراد از آن، سجده تکوینی است، نه سجده تشریعی و تکلیفی. و سجده تکوینی عبارت است از تذلل و اظهار کوچکی در مقابل عزت و کبریایی خدای عز و جل، و در تحت قهر و سلطنت او. و در جمله ﴿وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ﴾با جمله قبلی ﴿وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ﴾ مقابله افتاده و این مقابله میرساند که معنای آن این است که مقصود از آن بسیاری که عذاب بر آنان حتمی شده کسانی هستند که از سجده سر میتابند، چیزی که هست اثر سرپیچی که همان عذاب است در جای خود آن ذکر شده، و اگر ثبوت عذاب در جای خودداری از سجده ذکر شده، برای این است که دلالت کند بر اینکه این عذاب عین همان عمل ایشان است، که به صورت عذاب به ایشان بر میگردد. و نیز برای این است که زمینه را برای جمله بعدی که میفرماید ﴿وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ﴾ فراهم سازد، چون جمله مذکور دلالت میکند بر اینکه ثبوت عذاب برای آنان به دنبال سرپیچی آنان از سجده، خواری و ذلت است که دیگر دنبالش کرامت و خیری نخواهد بود. پس امتناع آنان از سجود، به مشیت خدا عذاب را برای ایشان به دنبال دارد، و آن عذاب هم عبارت است از خواری و ذلتی که بعد از آن کرامتی تا ابد نخواهد بود[۷۲]؛
- برای رد اتهام مخالفان دعوت مبنی بر شاعر بودن پیامبر و شعر بودن قرآن بر ویژگی منفی شاعران دست میگذارد و خطاب به پیامبر میگوید ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ﴾ - واژه یهیمون - از “هام” یهیم هیمانا است - و این واژه به معنای آن است که کسی پیش روی خود را بگیرد و برود، و مراد از هیمان در هر وادی، افسار گسیختگی آنان در سخن گفتن است، - آیا نمیبینی آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشند، حتی هنگامی که قافیهها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادی سرگردان میشوند. آنها غالباً در بند منطق و استدلال نیستند، و اشعارشان از هیجاناتشان تراوش میکند، و این هیجانات و جهشهای خیالی هر زمان، آنان را به وادی دیگری سوق میدهد. هنگامی که از کسی راضی و خشنود شوند او را با مدائح خود به اوج آسمانها میبرند، هر چند مستحق قعر زمین باشد، و از او فرشته زیبایی میسازند هر چند شیطان باشد! و هنگامی که از کسی برنجند چنان به هجو او میپردازند که گویی میخواهند به اسفل السافلینش بکشانند، هر چند موجودی آسمانی و پاک باشد. آیا محتوای حساب شده قرآن با زمینههای فکری شاعران، مخصوصاً با شاعران آن محیط که کاری جز وصف شراب و جمال معشوق و خط یار و مدح قبیلههای مورد نظر و ذم و هجو دشمنان نداشتند، هیچ شباهتی دارد. البته قرآن شعرای متعهد و مقاوم در برابر ستمگران را استسنا کرده و درآیه ۲۲۷ شعرا میگوید ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا...﴾[۷۳] مگر شاعرانی که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهای الهی انسانی میجویند، شاعرانی که غرق در اشعار نمیشوند و غافل از خدا، بلکه “خدا را بسیار یاد میکنند” و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا میدارد ﴿وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۷۴] و به هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند، از این ذوق خویش، برای دفاع از خویشتن و مؤمنان به پا میخیزند ﴿وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا﴾[۷۵] و اگر به هجو و ذم گروهی با اشعارشان میپردازند، به خاطر این است که از حق در برابر حمله و هجوم شعری آنان دفاع میکنند؛
- خداوند به پیامبر میگوید آیا میبینی ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ سرنوشت ستیزه جویان مغرور که در آیات الهی به مجادله برمیخیزند، و در برابر دلائل نبوت و محتوای دعوت انبیا سر تسلیم فرود نمیآورند، چگونه از راه حق منحرف میگردند ﴿إِلَى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ﴾ این مجادله و گفتگوهای توأم با لجاجت و عناد، این تقلیدهای کورکورانه و تعصبهای بیپایه سبب میشود که آنها از صراط مستقیم به بیراهه کشیده شوند، چرا که حقایق تنها در پرتو روح حقجویی آشکار میگردد. در حقیقت بیان این مطلب در صورت یک استفهام تعجبآمیز از شخص پیامبر بیانگر این است که هر انسان بیطرفی به وضع آنها نگاه کند از انحراف آنها در شگفتی فرو میرود که با این همه آیات و نشانههای روشن چگونه حق را نمیبینند؛
- خداوند خطاب به پیامبر میگوید انفاقکنندگان در راه خدا و قرضالحسنهدهندگان را در روز قیامت میبینی ﴿يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾ دارندگان ایمان به خدا از مرد و زن نورشان پیشاپیش جلوتر از آنان و بدان سوی که سعادت آنان آنجاست میدود ﴿يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ﴾ در روزی که مردان و زنان با ایمان را مینگری که نورشان در پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت میکند منظور از “نور” تجسّم نور ایمان است، چرا که در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مییابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنائی و نور ظاهری مجسم میگردد، و کفر که تاریکی مطلق است، به صورت ظلمت ظاهری مجسم میگردد. اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان بر میخیزد: “بشارت باد بر شما امروز، به باغهایی از بهشت که نهرها زیر درختان آن جاری است” ﴿بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ علامه طباطبایی میگوید: این آیه شریفه مطلق است، شامل مؤمنین هر امتی میشود، و اختصاصی به امت اسلام ندارد، و اگر از “تابیدن نور” تعبیر به “سعی و دویدن” کرده، برای این بود که اشاره کرده باشد به اینکه چنین کسانی به سوی درجاتی از بهشت که خداوند برایشان تهیه دیده میشتابند، در حالی که هر لحظه و یکی پس از دیگری درجات و جهات سعادت و مقامات قرب برایشان روشن میگردد، تا جایی که دیگر نورشان به حد تمام و کمال برسد[۷۶][۷۷].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمیبینید؟ بلکه من از این کس بهترم که خوارمایه است و به درستی نمیتواند سخن گوید. پس چرا دستبندهایی زرّین برای او فرو نیفکندهاند یا فرشتگان، دوشادوش با او نیامدهاند؟ آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند. و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. و آنان را پیشینه و مثلی برای آیندگان کردیم؛ سوره زخرف، آیه: ۵۰-۵۶.
- ↑ پس آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ خداوند آنان را از میان برداشت و کافران را (نیز سرانجامی) همانند آنان است ، سوره محمد ، آیه: ۱۰.
- ↑ آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد؛ سوره غافر، آیه: ۸۲.
- ↑ اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند. و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیانکن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده میدیدی، گویی تنههای خرمابنهایی فرو افتادهاند. آیا از ایشان بازماندهای میبینی؟ و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند. با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت. ما آنگاه که آب سر برکشید، شما را در کشتی (نوح) سوار کردیم. تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوشهای نیوشنده آن را به گوش گیرند؛ سوره حاقه، آیه: ۵ - ۱۲.
- ↑ به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست میشمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است؛ سوره یوسف، آیه: ۱۱۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۶-۲۲۷.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند آسمانها و زمین را راستین آفریده است؟ اگر بخواهد شما را از میان میبرد و آفریدگانی نو میآورد؟» سوره ابراهیم، آیه ۱۹.
- ↑ «و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم * ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۸-۳۹.
- ↑ «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است» سوره ص، آیه ۲۷.
- ↑ «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
- ↑ «اگر بخواهد شما را از میان میبرد و آفریدگانی نو میآورد؟» سوره ابراهیم، آیه ۱۹.
- ↑ «و این بر خداوند دشوار نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۰.
- ↑ «و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتیتر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را میپوشید و کشتیها را در آن مینگری که آب شکافاند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که زمین (با آن) سرسبز میشود؛ به راستی خداوند نازکبینی آگاه است» سوره حج، آیه ۶۳.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند آنچه را در زمین است و (نیز) کشتیها را که در دریا به فرمان وی روانند، برای شما رام کرده است و آسمان را از فرو افتادن روی زمین- جز به اذن وی- باز میدارد؟ بیگمان خداوند با مردم، مهربانی است بخشاینده» سوره حج، آیه ۶۵.
- ↑ «آیا در نیافتهای که خداوند ابری را (پیش) میراند سپس میان آن را به هم میپیوندد سپس آن را بر هم مینشاند آنگاه دانههای باران را مینگری که از میان آن بیرون میآید و از ابرهایی کوه پیکر که در آسمان است تگرگ فرو میفرستد که آن را به هر که خواهد میزند و از هر که خواهد باز میدارد؛ درخشش برق آن نزدیک است دیدگان را (از میان) ببرد» سوره نور، آیه ۴۳.
- ↑ «آیا ندیدهای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است و اگر بخواهد آن را بیجنبش میگرداند سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۴۵.
- ↑ «بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی میآورد؟ پس آیا نمیشنوید؟» سوره قصص، آیه ۷۱.
- ↑ «بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی میآورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمیبینید؟» سوره قصص، آیه ۷۲.
- ↑ «و از بخشایش اوست که شب و روز را برایتان پدید آورد تا در شب آرام گیرید و (روز) از بخشش وی، (روزی خویش) بجویید و باشد که سپاس گزارید» سوره قصص، آیه ۷۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۱۱۲.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند از شب میکاهد و بر روز میافزاید و از روز میکاهد و بر شب میافزاید و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر کدام تا زمانی معیّن روانهاند و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره لقمان، آیه ۲۹.
- ↑ «آیا ندیدهای که کشتیها در دریا به نعمت خداوند روانند تا (خداوند) برخی از نشانههای خود را به شما نشان دهد؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیب پیشه سپاسمندی است» سوره لقمان، آیه ۳۱.
- ↑ «آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که از آن فرآوردههایی رنگارنگ برآوردیم؟ و از کوهها (رگه) راههایی است سفید و سرخ با رنگهای گوناگون و (رگه راههایی) سخت سیاه» سوره فاطر، آیه ۲۷.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را چون چشمههایی در زمین روان کرد سپس با آن کشتهایی رنگارنگ برمیآورد سپس (آن کشتها) خشک میشود آنگاه آن را زرد میبینی سپس آن را خرد و کوفته میگرداند؛ بیگمان در این، پندی برای خردمندان است» سوره زمر، آیه ۲۱.
- ↑ «آیا در نیافتهای که خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمیدهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام دادهاند در روز رستخیز آگاه میگرداند، بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره مجادله، آیه ۷.
- ↑ «و از نشانههای او این است که زمین را پژمرده میبینی و چون بر آن آب فرو باریم میجنبد و میبالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگیبخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست» سوره فصلت، آیه ۳۹.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
- ↑ «آیا در نیافتهای هر که در آسمانها و زمین است و پرندگان گشادهبال، خداوند را به پاکی میستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد» سوره حج، آیه ۶۳.
- ↑ تفسیرنمونه، ج۱۰، ص۳۳۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۹۵.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست * و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که بهرهای از کتابهای (آسمانی) دارند، به کتاب خداوند فرا خوانده میشوند تا میان آنها داوری کند؛ آنگاه گروهی از آنها بر میگردند در حالی که روی گردانند» سوره آل عمران، آیه ۲۳.
- ↑ «و خورشید را چون بر میآمد میدیدی که از غار آنان به راست میگرایید و چون غروب میکرد در سوی چپ از آنان میگذشت و آنان در جای گشادهای از آن (غار) بودند؛ این از نشانههای خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
- ↑ «آیا درنیافتهای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه ۶.
- ↑ «آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟» سوره فیل، آیه ۱.
- ↑ پرتوی از قرآن، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۴۵۰.
- ↑ «آیا به آنان ننگریستهاید که از کتاب (آسمانی) بهرهای (اندک) دارند، خریدار گمراهیاند و میخواهند شما نیز گمراه باشید؟» سوره نساء، آیه ۴۴.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که خویشتن را پاکیزه میانگارند اما (این) خداوند است که هر کس را بخواهد پاکیزه میدارد و سر مویی ستم نخواهند دید» سوره نساء، آیه ۴۹.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به “جبت” و “طاغوت” ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ «و بسیاری از ایشان را میبینی که در گناه و ستمبارگی و رشوهخواری شتاب میورزند؛ بیگمان زشت است آنچه انجام میدادند! * چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (توراتشناس) آنان را از گفتار گناهآلود و رشوهخواری باز نمیدارند؟ به راستی زشت است آنچه میکردند!» سوره مائده، آیه ۶۲-۶۳.
- ↑ «بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند» سوره مائده، آیه ۸۰.
- ↑ «ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم» سوره مائده، آیه ۱۸.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ تفسیرالتحریر و التنویر ج۴، ص۱۵۴.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریستهای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دستهای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی «۲» بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که با گروهی که خداوند بر آنها خشم آورده است دوستی دارند، نه از آنانند و نه از شما و دانسته سوگند دروغ میخورند» سوره مجادله، آیه ۱۴.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ میگویند» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟ کسانی که خداوند آنان را لعنت کرده و بر آنها خشم گرفته است.».. سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشتهاند میدیدی که میگویند: ای کاش بازمان میگرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمیشمردیم و از مؤمنان میشدیم» سوره انعام، آیه ۲۷.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به “سرای نابودی” درآوردند ننگریستهای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
- ↑ «و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ «آیا ندیدهای که ما شیطانها را به سراغ کافران میفرستیم که آنان را خوب از راه به در میکنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.
- ↑ «آیا درنیافتهای که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم به خداوند سجده میبرند؟ و بر بسیاری (با خودداری از سجده) عذاب سزاوار گشته است؛ و کسی را که خداوند خوار دارد هیچ کس گرامی نخواهد داشت؛ بیگمان خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد» سوره حج، آیه ۱۸.
- ↑ «آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۵.
- ↑ «و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکندهاند میدیدی (که میگویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم که ما (اکنون) یقین داریم» سوره سجده، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا در کار کسانی که در آیات خداوند چالش میورزند نیندیشیدهای که چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟» سوره غافر، آیه ۶۹.
- ↑ «و هر کس را خداوند در گمراهی گذارد پس از او، دیگر وی را سروری نیست و ستمگران را خواهی دید که چون عذاب را بنگرند میگویند: آیا برای بازگشت راهی هست؟» سوره شوری، آیه ۴۴.
- ↑ «روزی که مردان و زنان مؤمن را بنگری که فروغشان از جلو و کناره راستشان، پیش میشتابد. امروز، نوید شما بوستانهایی است که از بن آنها جویبارها روان است و در آنها جاودانید؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره حدید، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که آنان را از رازگویی باز میدارند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند، باز میگردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی میکنند و چون نزد تو میآیند به گونهای تو را درود میگویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش میگویند: چرا خداوند برای آنچه میگوییم ما را عذاب نمیکند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در میآیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۲۴.
- ↑ «و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکندهاند میدیدی (که میگویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم» سوره سجده، آیه ۱۲.
- ↑ «و ستمگران را خواهی دید که چون عذاب را بنگرند میگویند: آیا برای بازگشت راهی هست؟» سوره شوری، آیه ۴۴.
- ↑ «که دوزخ است؛ در آن درخواهند آمد و بد جایگاهی است» سوره ابراهیم، آیه ۲۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۵۱.
- ↑ «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۵۰۷.
- ↑ «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند.».. سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ «و خداوند را بسیار یاد میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ «و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۷۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۱۶۸-۱۹۲.