نبوت در کلام اسلامی
رویکرد این نوشتار بررسی کلی و عمومی مفهموم نبوت است. برای مطالعه تخصصی ابعاد این موضوع به نبوت در قرآن، نبوت در کلام اسلامی مراجعه کنید. |
نبوت به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسانهای شایسته داده میشود تا پیام خداوند را به مردم ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسانها به قانون الهی و دلایل نقلی، اثبات کننده آن هستند. اعتقاد به نبوت آثار فردی مانند معرفتزایی و آثار اجتماعی مانند عدالت را در پی دارد.
معناشناسی نبوت
نبوت در کتابهای لغت[۱] در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح دینی یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند به صورت وحی برای هدایت مردم و نبی انسان والامقامی است که حجت و واسطۀ بین خدا و انسانهاست برای هدایت ایشان[۲].
روابط معنایی
- رابطۀ نبوت و وحی: وحی، دریافتی اختصاصی از سوی خدا و خارج از مجاری عادی فهم بشر (مانند حس و عقل) است[۳] که از میان انسانها تنها پیامبران از آن بهرهمندند و قوام نبوت پیامبران به «وحی» است؛ زیرا آنان از این راه به غیب دست مییابند و احکام و معارف الهی را دریافت میکنند، از این جهت پیوسته کلمۀ «وحی» با واژه نبی و نبیّین همراه است چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ﴾[۴].[۵]
- رابطه نبوت با رسالت: آیات: «وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا»[۶]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾[۷] و روایاتی که تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند[۸]، بیانگر این است که نبوت و رسالت دو مقام الهی هستند، با این تفاوت که همۀ پیامبران دارای مقام نبوتاند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و ابلاغ وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریکاند ولی در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند[۹].
- رابطۀ نبوت با امامت: با توجه به آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۰]، امامت امری غیر از نبوت و رسالت و فراتر از آنهاست؛ زیرا حضرت ابراهیم(ع) وقتی به این مقام دست یافت که سالها از رسالت و نبوتش میگذشت و تا آن زمان آزمونها و ابتلائات بسیاری را پشتسر گذاشته بود[۱۱]. همچنین امامت مطرحشده در آیه، به دلیل آنکه امامت برای مردم است ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾، نمیتواند یک مقام تکوینی صرف و تنها مرتبهای از مراتب قرب خداوند مانند صلاح و اخلاص باشد. آنچه با ظاهر آیه و شواهد و قراین آن سازگار است، دو احتمال زیر است:
- امامت مقامی تشریعی و بالاتر از نبوت است و ازاینرو پیروی از امام در همۀ رفتارها و گفتارهایش بهطور مطلق واجب است. درحالیکه مقام نبوت و رسالت ذاتاً مقتضی پیروی از پیامبر در همۀ حرکاتش نیست، بلکه تنها مستلزم پیروی از اموری است که او از جانب خداوند به مردم میرساند؛ مگر اینکه دلیل دیگری وجوب تبعیت مطلق را ثابت کند. از آیۀ ﴿مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۱۲] میتوان استظهار کرد که پیروی از همۀ پیامبران بهطور مطلق واجب است؛ ولی این دلالت در حد ظهور است و چون صراحت ندارد، قطعی نیست.</ref>؛
- امامت مقامی تکوینی و فراتر از نبوت است ازاینرو امام قدرت به کمال رساندن و هدایت تکوینی افراد مستعد را دارد. به عبارت دیگر، امام واسطۀ فیض الهی برای به کمال رساندن نفوس مستعد است و این هدایت غیر از هدایت تشریعی است که برای همۀ انسانها بهطور یکسان وجود دارد.
- رابطه نبوت با بعثت: بعثت به معنای برانگیختگی است. بعثت در شخص نبی مقدم بر برانگیختگی جامعه است. نبی با مایههایی سرشار و بالاتر از مردم عادی، آمادۀ تحمل بار مسئولیتی بدان عظمت و سنگینی است ولی تا پیش از بعثت این مایهها هنوز به ظهور و فعلیت نینجامیده و او همچون یکی از افراد معمولیِ دیگر در مسیر عادی اجتماع به تلاش و فعالیت مشغول است؛ وحی الهی در او تحول و انگیزش و انقلابی به وجود میآورد[۱۳].
دلایل اثبات نبوت
دلیل عقلی (فلسفی و کلامی)
برخی از دلایل عقلی برای اثبات نبوت عبارتاند از:
- رسیدن تکالیف الهی به انسانها: عقل حکم میکند، خداوند انسان را بیهوده خلق نکرده و او را از میان جمیع موجودات برگزیده و تکالیفی را بر او واجب کرده ولی نمیداند چه تکالیفی بر او واجب است بنابراین بر خداوند لازم است آن تکالیف را به مکلّفین اعلام کند و از طرفی محال است خداوند آن تکالیف را بیواسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که مکلفین قابلیت دریافت وحی از خداوند متعال و ابلاغ اوامر و نواهی را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر تمام مکلّفین مبعوث کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در حق بندگان کوتاهی میشود و این محال است.
- قاعدۀ لطف: بر خداوند واجب است به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا آیات الهی را بر آنان بخوانند و آنها را تزکیه نمایند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن فساد است بترسانند و به چیزی که در آن صلاح و سعادت است نوید دهند[۱۴].
- نیاز به قانون و عجز بشر از قانون گذاری: تقریر این برهان با تبیین چند مطلب روشن میشود:
- انسان از دو عنصر ماده و روح پدید آمده است و به همین جهت هم از ویژگیهای هر دو مانند خواستههای عقلانی و حسی برخوردار است، ولی غرض اصلی از خلقت او باید امری معقول و جاودانه باشد.
- انسان چارهای جز زندگی اجتماعی ندارد؛ زیرا او به تنهایی قادر به رفع سختیها و دشواریهای زندگی نیست و در زندگی جمعی بی عدالتیها، زورگوییها، حق کشیها و... آشکار میشود و لذا انسان به قانون جامع و کامل نیازمند است.
- انسان، دانش وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمیتواند ویژگیهای همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار تاریخ بر همۀ جوامع انسانی در نظر بگیرد و برای آن قانونی شایسته وضع کند و نشانۀ این عجز، اختلاف قوانین در هر عصر و تغییر و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در نسل هاست.
با در نظر گرفتن جوانب مختلف، عقل میپذیرد باید از ماورای طبیعت، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای فکری و عقلانی بشر را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیانهای بشر را به وی بشناساند[۱۵].
دلیل نقلی
امام صادق(ع) در ضمن حدیثی درباره اثبات نبوت به زندیقی که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنی؟ فرمود: «چون ثابت کردیم ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و تمام مخلوق برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را بینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد برای او سفیرانی در میان خلقش هست که خواست او را برای مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبری نمایند، پس وجود امر و نهیکنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خدای حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیدههای خلق او باشند، حکیمانی هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشتهاند، با آنکه در خلقت و اندام با مردم شریکند در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند. از جانب خدای حکیم دانا به حکمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانی به سبب دلائل و براهینی که آوردند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتی که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانهای داشته باشد، خالی نماند»[۱۶].[۱۷]
راهای اثبات نبوت
فطرت انسان اقتضا میکند ادعایی را بدون دلیل نپذیرد لذا ادعای نبوت نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران اسلامی، برای اثبات و شناخت نبی حقیقی از پیامبر دروغین، دو راه را معرفی کرده اند:
- راه اعجاز: معجزه عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با تحدی بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
- تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۸]. براساس این آیه حضرت عیسی(ع) به بنی اسرائیل بشارت میدهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش احمد است[۱۹].
اقسام نبوت
- نبوت تبلیغی: پیامبران تبلیغی از طریق وحی الهی و اظهار معجزه، مردم را به شریعت پیامبر قبلی دعوت میکنند و آموزههای شرعی را تحقق میبخشند.
- نبوت تشریعی: پیامبران تشریعی از جانب خداوند متعال، شریعت، یعنی قوانین، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و دینی را تحقق میبخشند[۲۰].
اهداف نبوت (فلسفه بعثت)
برخی از اهداف نبوت در قرآن عبارتاند از:
- تعلیم و تربیت: قرآن کریم تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۲۱]؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۲۲]؛ جملۀ ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ از معارف و حقایقی خبر میدهد که فکر و اندیشۀ انسان، با همۀ پیشرفت او در علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دستاوردهای وحی، میتوان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند عقل انسانهای اولین و آخرین از درک دریای ژرف توحید و معاد بیبهرهاند[۲۳].
- دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: اساسیترین هدف پیامبران الهی دعوت به توحید و بندگی خداست. همۀ پیامبران، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از شرک و بتپرستی را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۲۴]. امام علی(ع) در این باره میفرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خداشناسی نمیدانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند»[۲۵].[۲۶]
- آزادی انسانها از قید و بندهای ناروا: یکی از اهدافی که قرآن برای پیامبر اکرم(ص) میشمارد، آزاد کردن انسانها از تمام قید و بندهای ناروای فکری و اعتقادی درونی و بیرونی است: ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[۲۷]؛ «اِصْر» بهمعنای بستن چیزی و حبس کردن کسی با قهر و غلبه است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که انسان را از رسیدن به نیکیها بازمیدارد[۲۸]. «اَغْلال» جمع «غُل» بهمعنای طوق آهنی است که بر گردن مجرمان بسته میشود[۲۹] و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با عنایت به وضع فرهنگی مردم در صدر اسلام میتوان استفاده کرد مراد از «اصر» و «غل»، قید و بندهای فرهنگی است. آیه علاوه بر اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص)، گویای آن است که آن حضرت پاکیها را برای آنها حلال و پلیدیها را حرام کرده و مردم را به خوبیها امر و از بدیها نهی فرموده است[۳۰]. ایشان از طریق تبلیغ و تعلیم و عوض کردن بینش مردم و بیان احکام واقعی الهی برای آنان و فرمان دادن به خوبیها و نهی از بدیها، زمینۀ رهایی آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته است. میتوان گفت پیامبران دیگر نیز همانند حضرت محمد(ص)، زنجیرهای اخلاقی و فرهنگی را با آموزش و تزکیه برمیداشتند و برای آزادی انسانها از چنگال طاغوتیان به مبارزه با آنها میپرداختند[۳۱].
- اتمام حجت: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۳۲]؛ انسانها با بهرهگیری از ابزار منابع معرفتی و خدادادی، مانند: حس و تجربه و عقل و وجدان نمیتوانند راه سعادت خود را بهطور کامل تشخیص دهند و در این صورت به هدایت دست نمییابند و این بشر هدایت نیافته میتواند با استدلال عقلی در برابر حق تعالی احتجاج و استدلال کند که چرا با وجود این نقص معرفتی، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا راه سعادت و هدایت را پیدا کنم. خدای سبحان به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای انسانها فرستاد تا با تبشیر و انذار به هدایت آنها بپردازند[۳۳].
- تکامل عقول: مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آنهاست: پیامبر(ص) نیز در این باره فرمودند: «خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بهسوی حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بندهای واجبات را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند»[۳۴].[۳۵]
- حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هواهای نفسانی: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾[۳۶]؛ اگر گفته شود انسان بدون نیاز به شریعت و براساس حسن و قبح عقلی میتواند حق را از باطل تشخیص دهد و حکم حق را دریابد؛ پاسخ داده میشود اولأ: بسیاری از قوانین هستند که عقل بشر، توان درک آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرفهای مختلف به دست نمیآیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر میگردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر آدمی متلاشی میشود؛ مثل روابط جنسی که در اسلام به محدودیت آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر انسانی تنزل مییابد و پس از کشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته میشود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با تکامل انسان، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست میآید.
- ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۳۷]؛ حقیقت شریعت و معارف و قوانین الهی توسط پیامبران به مردم ابلاغ شود تا به دست تودۀ مردم، عدالت تحقق یابد.
- نجات از تاریکیها و هدایت مردم: یکی دیگر از آثاری که قرآن کریم برای پیامبر اکرم(ص) و برخی پیامبران برمیشمارد، نجات مردم از تاریکیهاست که به گونهای تمام اهداف آنان را دربرمیگیرد. خداوند به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾[۳۸]. مراد از ظلمات در این آیه، گمراهیها و مراد از نور، هدایت است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به راه خداست. در آیات دیگری نیز به این هدف اشاره شده است. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾[۳۹]؛ ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۴۰]؛ از مجموع آیات استفاده میشود با هدایت پیامبران، انسانها از هر نوع تاریکی خارج میشوند و به وادی نور و روشنایی گام مینهند[۴۱].
- بشارت و انذار: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ﴾[۴۲]؛ از آیات قرآن استفاده میشود گاهی انسان با وجود آگاهی از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزهای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. انبیا در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این وظیفه را به عهده دارند؛ آنان در مردم انگیزۀ عمل به وجود میآورند و گرایشهای خفتۀ آنان را بیدار میکنند. گرچه هر انسانی از عذاب میترسد و حتی احتمال ضعیف آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمیشود. پیامبران عذابهای اخروی و نعمتهای بهشتی را برای انسانها توصیف میکنند و با انذار و تبشیر، گرایشها را به کنش و علمها را به آگاهی تبدیل میکنند. بیم دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً احساس میشود؛ زیرا کسی باید در جامعه باشد تا مردم را از خطرات پیش رو آگاه کند. قرآن کریم، در چند آیۀ مختلف پیامبر اسلام(ص) را نیز با واژگان «بشیر» و «نذیر» توصیف میفرماید؛ از جمله: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا.»..[۴۳].[۴۴]
آثار اعتقاد به نبوت
- آثار فردی:
- معرفتزایی: یکی از کارکردهای مهم انبیا، معرفت زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و مبارزه با تحریفها و خرافات و آداب و رسوم نشاًت یافته از جهل و نادانی است، تا اینکه انسانها بتوانند شناخت درستی در رابطه با خود و جهان هستی و رابطۀ میان انسان و جهان پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد دین و پیامبران، مسأله شناخت است؛ خداوند یکی از وظایف پیامبران را تعلیم حکمت و دانش میداند که انسان از آن خالی الذهن بود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۴۵]. دین افزون بر آموزش اصل شناخت در مقولات دینی به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ انسانشناسی؛ معادشناسی و....
- معنابخشی و پشتیبانی از اصول اخلاقی: در عرصه اخلاق، دین با سه راهکار (عقلانیت بخشی، شناسایی بعض اصول اخلاقی و حمایت از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است[۴۶].
- آثار اجتماعی:
- آزادی اجتماعی: در قرآن کریم آمده است: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۴۷]، پیامبران با الهام از وحی آسمانی، امّتها را به آزادی از یوغ حاکمان ظالم هر چند از راهکار جنگ، تشویق میکردند و سکوت و بی تفاوتی در این امر را ناروا و مذمت میکردند: ﴿وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها﴾[۴۸].
- عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی آرمان انسانی است که تحقّق آن به آموزههای آسمانی نیاز دارد. وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به خدا و مقابله با حاکمان جور و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه خداوند و پیامبران به فکر حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصه آن، توجه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبیِّ بِالْقِسْطِ﴾[۴۹].
- بسترسازی برای فرهنگ و تمدن: انبیای الهی از راه تشویق به فراگیری علم و دانش و ارج نهادن به کار و توسعه، نقش مهم در رشد فرهنگ و تمدن بشری داشتهاند از جمله: پیامبر اسلام(ص) شخصا مردم را به فراگیری علوم نظری و تجربی تشویق میکرد: «طلب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است»[۵۰].[۵۱]
تعداد انبیاء
قرآن کریم عدد و شمارۀ پیامبران را ذکر نکرده است؛ ولی به طور ضمنی کثرت و فزونی آنان را یادآور میشود چنان که میفرماید: ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۵۲]؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا﴾[۵۳]؛ ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۵۴]. صریح آیات، این است که در میان همۀ اقوام و امتها و اجتماعات بشری از روز نخست تا زمان پیامبر(ص) پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی برگزیده شدهاند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک عصر و زمان و چه در دورههای مختلف تاریخ، فهمیده میشود از جانب خداوند، پیامبران زیادی مبعوث گردیدهاند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن تعیین نگردیده است؛ اما در روایات، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. شیخ صدوق محدث معروف شیعه در کتاب عقاید خود میگوید: "عقیده ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب خدا مبعوث گردیده و هر پیامبری برای خود وصی و جانشینی داشته که مسئولیت هدایت را پس از خود به او واگذار مینمود و معتقدیم همه آنان با برنامه حق و استوار، از جانب خدا برانگیخته شدهاند گفتار آنان گفتار خدا، و فرمان آنان، فرمان خدا است. همچنان که پیروی آنان، پیروی خدا و مخالفت با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و وحی او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان میچرخد و همگی صاحبان شریعت بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی نسخ گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد(ص)» و آنان پیامبران اولو العزم هستند و پیامبر خاتم سرور و برتر آنها است، با آیین حق آمده و گذشتگان را تصدیق کرده است»[۵۵].[۵۶].
فلسفه فراوانی پیامبران
به دلایل مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارتاند از:
- تکامل بشر و دگرگونی شرایط حیات: از یک طرف بشر در طول تاریخ حیات خود راه تکامل را پیموده و به تدریج سطح تفکر و دانش او بالا رفته است، بشر ابتدایی از فکر و اندیشه ای همانند بشر دورههای بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط زندگی در دورههای تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک مقطع تاریخی، مختلف بوده و از نظر اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جهات دیگر تفاوتهایی حکم فرما بوده است و بالطبع حل این مشکلات و مسائل برنامههای خاصی را طلب میکرده است. از این جهت خداوند برای پاسخگویی به مشکلات و مسائل گوناگون جوامع بشری در دورههای متوالی (یا در یک مقطع تاریخی) پیامبرانی را مبعوث نموده است این یکی از علل تعدد رسولان الهی است.
- پراکندگی اقوام و جمعیت ها: عامل دیگر تعدد پیامبران در یک مقطع تاریخی و عصر واحد، پراکندگی اقوام و جمعیتهای بشری از یک طرف و نبودن وسائل ارتباط جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به عمومیت دلایل لزوم بعثت میبایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دورههای تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب خدا برا نگیخته شدهاند که سرانجام جریان بعثت با پیامبر اسلام(ص) متوقف گردید.
- حفظ اصل نبوت: مخاطبان حضرت آدم(ع) بسیار محدود و به خانوادهاش منحصر میشد و اصل نبوت ایشان تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. انسان دارای غرایز حیوانی است که در حقیقت دشمن دوم تلقی میشود. چنین انسانی چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ راه به راهنمایی مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی نیازمند بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل دیانت از فراموشی و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزههای آسمانی پیامبران، مفقود و مورد تحریف واقع نشود.
- ناپدید شدن کتابهای آسمانی: مخاطبان پیامبران نتوانستند کتب آسمانی که پر از آموزههای ناب بود را حفظ و صیانت کنند بدین دلیل بعد از مدتی مفقود و ناپدید میشدند. بر این اساس، ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده بود.
- کوتاه بودن عمر انسان: عمر هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای حکمت آفرینش این نبوده که نخستین پیامبر تا پایان جهان، زنده بماند و همۀ انسانها را شخصاً راهنمایی کند.
- تحریف شرایع: بعد از گذشت مدت زمانی از مبعوث شدن یک پیامبر، آموزههای آسمانی او به آفت تحریف و بدعت مبتلا میشدند[۵۷]. تحریف و بدعت در دین، در حوزه اعتقادی و عملی و... میتواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به حضرت عیسی(ع) و جابهجا کردن حکم حرام و حلال: ﴿وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ﴾[۵۸]. لذا برای از بین بردن تحریفها و بدعتها باید پیامبرانی مبعوث میشدند.
با توجه به این نکات، حکمت تعدّد انبیاء(ع) و اختلاف شرایع آسمانی در پارهای از احکام عبادی یا قوانین اجتماعی، روشن میشود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در اصول عقاید و مبانی اخلاقی، در کلّیات احکام فردی و اجتماعی نیز هماهنگی داشتهاند. مثلاً نماز در همۀ ادیان آسمانی، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امتها متفاوت بوده است، یا زکات و انفاق در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است[۵۹].
علل ختم نبوت
از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم(ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۶۰]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم(ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۶۱] و بدین وسیله به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است[۶۲].
از آیات قرآن کریم ویژگیهایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیتاند[۶۳]. گرچه این ویژگیها حاکی از تمام حکمتها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده میشود که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارد و لذا نیازی پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگیها عبارتاند از:
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۷، ج۲، ص۱۵۴، ۱۵۷.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی» سوره نساء، آیه 163.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۶۳.
- ↑ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.
- ↑ «عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ(ع)خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ»؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ البته واضح است که منظور از این مطلب، برتری دوازده امام بر پیامبر اسلام(ص) نیست؛ زیرا آن حضرت نیز، افزون بر مقام نبوت و رسالت، مقام امامت را نیز دارا بود. در اینجا منظور تنها مقایسۀ مقام امامت و نبوت است.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه 64.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة والولایة فی القرآن الکریم، ص۲۷ـ۲۸ و در پرتو ولایت، ص۲۶۰ـ۲۶۱ و راه و راهنماشناسی، ص ۵۸۸ ـ ۵۹۰؛ خامنهای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، مسجد امام حسن(ع) مشهد، جلسۀ پانزدهم، ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ش.
- ↑ فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ﴿ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ اَلْکُلَیْنِیُّ مُصَنِّفُ هَذَا اَلْکِتَابِ رَحِمَهُ اَللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ اَلْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ اَلَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ اَلرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ اَلصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لاَ یُلاَمِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ اَلْآمِرُونَ وَ اَلنَّاهُونَ عَنِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ اَلْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ اَلْأَنْبِیَاءُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ عَلَی مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْکِیبِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ اَلرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِیَاءُ مِنَ اَلدَّلاَئِلِ وَ اَلْبَرَاهِینِ لِکَیْلاَ تَخْلُوَ أَرْضُ اَللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَی صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ»؛ کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجّة، ج ۱، ص ۲۳۶.
- ↑ نراقی، مهدی، انیس الموحدین، ص ۹۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.
- ↑ ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.
- ↑ «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.
- ↑ «و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه 157.
- ↑ راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.
- ↑ مقری فیّومی، احمدبنمحمدبنعلی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.
- ↑ ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
- ↑ «(این) کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.
- ↑ «و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.
- ↑ «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون میآورد و آنها را به راهی راست رهنمون میگردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.
- ↑ سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.
- ↑ «طلب العلم فریضة علی کل مسلم»؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و انسان، سایت پرتال جامع علوم انسانی.
- ↑ «و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.
- ↑ «و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.
- ↑ اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.
- ↑ برای آگاهی از نمونههایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.
- ↑ «و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.
- ↑ ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.
- ↑ اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ ر.ک: محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعهآثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.