حدیث غدیر در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حدیث غدیر در سایه آیه اکمال

غدیر و ابلاغ کامل رسالت

در روایات اسلامی، آیاتی از قرآن کریم با واقعه غدیر مرتبط دانسته شده که آیه‌های سوم و شصت و هفتم سوره مائده از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. در دو فصل ارتباط این دو آیه با حماسه غدیر را تبیین خواهیم کرد. خداوند سبحان خطاب به پیامبر اکرم(ص) فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱].

از دیدگاه عالمان شیعه، این آیه به امامت امیرالمؤمنین(ع) مربوط است. خداوند سبحان از پیامبر اکرم(ص) خواست تا علی(ع) را در میان مردم به امامت منصوب کند و ولایتش را به آنان ابلاغ کند. رسول خدا(ص) نگران بود که چون علی(ع) پسر عمو و داماد اوست اگر این کار را انجام دهد، منافقان از فرصت استفاده کرده، بین مردم شایع خواهند کرد که پیامبر(ص) براساس سنت‌های جاهلیت که رئیس یک قبیله، فردی از نزدیکان خود را جانشین خویش می‌کرد، علی(ع) را به جانشینی برگزیده است. این تفکر شیطانی منافقین می‌توانست اساس دعوت پیامبر(ص) را متزلزل سازد، زیرا یکی از اهداف نبوت او این بود که سنت‌های جاهلی و امتیازات قومی و قبیلگی را منسوخ سازد، و ارزش‌های الهی را جایگزین آنها کند، ولی خداوند به آن حضرت اطمینان داد که منافقان در عملی ساختن این نقشه شیطانی، کامیاب نخواهند شد و پیامبر(ص) از گزند آنان مصون خواهد ماند.

این مطلب در روایات متعدد نیز وارد شده است. عیاشی آن را از سه طریق از جابر بن عبدالله انصاری، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت کرده است[۲]. محدث کلینی و شیخ صدوق نیز آن را از امام باقر(ع) روایت کرده‌اند[۳]. عده‌ای از عالمان اهل‌سنّت نیز نزول آیه تبلیغ را درباره امامت امیرالمؤمنین(ع) و اعلان آن در غدیرخم نقل کرده‌اند:

  1. حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از ابن‌عباس و جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که این آیه درباره علی(ع) نازل شد و پیامبر اکرم(ص) دست او را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».
  2. ابواسحاق ثعلبی نیز آن را در تفسیر الکشف و البیان، از ابن‌عباس روایت کرده است.
  3. ابوجعفر طبری در کتاب الولایه، از زید بن ارقم نقل کرده است.
  4. ابن‌ابی‌حاتم رازی آن را از ابوسعید خدری روایت کرده است.
  5. ابوبکر فارسی شیرازی آن را در کتاب ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین(ع) از ابن‌عباس روایت کرده است.
  6. حافظ ابن مردویه اصفهانی آن را از ابوسعید خدری، ابن‌عباس و عبدالله بن مسعود روایت کرده است.
  7. حافظ ابونعیم اصفهانی آن را در کتاب ما نزل من القرآن فی علی از عطیه عوفی روایت کرده است.
  8. ابوالحسن واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول آن را روایت کرده است.
  9. حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه به چند طریق از ابن‌عباس روایت کرده است.
  10. ابن‌عساکر شافعی آن را از ابوسعید خدری روایت کرده است.
  11. ابوالفتح نطنزی در کتاب الخصائص العلویه از امام باقر و امام صادق(ع) روایت کرده است.
  12. ابواسحاق حمویی در کتاب فرائد السمطین نقل کرده است، و عده دیگری از عالمان برجسته اهل‌سنّت مانند: فخرالدین رازی در تفسیر کبیر، ابوسالم نصیبی شافعی، حافظ عزالدین موصلی حنبلی، سید علی همدانی در کتاب مودة القربی، بدرالدین عینی حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ابن‌صباغ مالکی در الفصول المهمه فی معرفه احوال الأئمه، نظام‌الدین نیشابوری در السائر الدائر کمال‌الدین میبدی در شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع)، جلال‌الدین سیوطی در الدر المنثور، سید عبدالوهاب بخاری در [[تفسیر خویش، سید جمال‌الدین شیرازی در اربعین، محمد محبوب العالم در تفسیر شاهی، میرزا محمد بدخشانی در مفتاح النجاة و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة[۴].

کمال دین و نومیدی کافران

قرآن کریم از روزی یاد کرده است که خداوند، دین اسلام را در آن کامل کرده و نعمت خود را بر مسلمانان تمام نموده، و دین اسلام را – که کامل شده است – پسندیده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۵].

ویژگی دیگر آن روز، این است که کافران از اینکه بتوانند دین اسلام را دگرگون کنند یا نابود سازند ناامید شدند، و مسلمانان نباید از این بابت نگران باشند، بلکه باید از این جهت نگران باشند که مبادا بر اثر ناسپاسی نعمت الهی مستوجب عذاب خداوند شوند: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ[۶].

نکته در خور توجه این است که دو فقره مزبور، بخش میانی آیه سوم سوره مائده است. بخش آغاز آیه مربوط به برخی از خوردنی‌های حرام، و بخش پایانی آن بیانگر جواز استفاده از آنها در شرایط اضطرار است[۷]. بنابراین، مفاد دو فقره یادشده از مدلول صدر و ذیل آیه مستقل است و به اصطلاح “جمله معترضه” است:. در اینکه چگونه و چه کسی ساختار آیه را این‌گونه شکل داده است، سه فرض است:

  1. آیه از آغاز از سوی خداوند، این‌گونه نازل شده است.
  2. پیامبر اکرم(ص) دستور داده است که آیه این‌گونه تنظیم شود.
  3. صحابه، هنگام تدوین قرآن کریم آیه را این‌گونه نظم داده‌اند.

روایاتی که درباره سبب نزول دو فقره میانی آیه نقل شده است، به دست می‌آید که این دو فقره به صورت مستقل نازل شده‌اند، زیرا در این روایات، هیچ اشاره‌ای به صدر و ذیل آیه نشده است.

نکته در خور توجه دیگر این است که مفاد دو فقره میانی آیه به یکدیگر ارتباط وثیقی دارند، زیرا ناامیدی کافران از دین مسلمانان با کامل شدن دین اسلام، پیوند استواری دارد، یعنی آنچه مایه کامل شدن دین اسلام شده است، سبب یأس کافران از دین اسلام گردیده است. بدین علت است که مفسران اسلامی از صحابه و تابعین گرفته تا متأخران و معاصران این دو جمله را مرتبط به یکدیگر شمرده‌اند[۸].[۹]

شأن نزول آیه اکمال

روایات شأن نزول آیه اکمال دین دو دسته‌اند:

  1. آیه در روز عرفه نازل شده است. این روایت از طریق امامیه، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع)[۱۰] و از طریق اهل‌سنت از عده‌ای از صحابه مانند: امیرالمؤمنین(ع)، عمر بن خطاب، قیس بن مسلم، ابن‌عباس و سمرة بن جندب نقل شده است.
  2. آیه در روز غدیر خم نازل شده است. این روایت نیز از طریق شیعه از امام باقر(ع) و امام رضا(ع)[۱۱] و از طریق اهل‌سنت از عده‌ای از صحابه مانند ابی‌سعید خدری، ابی‌هریرة، جابر بن عبدالله انصاری و زید بن ارقم نقل شده است[۱۲].

درباره جمع میان این دو دسته روایات، وجوهی گفته شده است:

  1. آیه دو بار نازل شده است، مانند آیات دیگری که بیش از یک بار نازل شده‌اند، از قبیل آیه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۳]، آیه اول سوره روم، آیه روح (اسراء / ۸۵)، آیات پایانی سوره نحل (۱۲۶-۱۲۸)، سوره فاتحه الکتاب و آیات دیگر[۱۴]. این وجه را سبط ابن‌جوزی در تذکرة الخواص بیان کرده است[۱۵].
  2. ترجیح دسته دوم بر دسته اول به دلیل روایاتی که بیانگر این است که پیامبر اکرم(ص) پس از نزول این آیه، هشتاد و یک روز یا هشتاد و دو روز در دنیا باقی ماند[۱۶]. از سوی دیگر بر اساس نقل مورخان اهل‌سنت، وفات پیامبر(ص) روز دوازدهم ربیع‌الاول بوده است[۱۷]. این وجه را علامه امینی ذکر کرده و یادآور شده است اگر چه مجموع روزهای زندگی پیامبر(ص) پس از روز غدیر، بنابر اینکه دوازدهم ربیع الاول رحلت کرده باشد، هشتاد و سه روز است، ولی یک یا دو روز اضافی را می‌توان بر مسامحه در نقل، حمل کرد، اما اگر در روز عرفه نازل شده باشد مجموع روزهای زندگی پیامبر(ص) پس از عرفه نود و دو روز خواهد بود و نمی‌توان آن را بر تسامح در نقل، حمل کرد[۱۸].
  3. آیه در روز عرفه نازل شده است و پیامبر اکرم(ص)، آن را روز غدیر مقارن با اعلان ولایت امیرالمؤمنین(ع) بر مردم تلاوت کرد، و مقصود از نزول آن در غدیر همین معناست. آنچه این وجه را تأیید می‌کند، روایاتی است که بیانگر این است که دستور اعلان امامت امیرالمؤمنین(ع) از سوی خداوند به پیامبر اکرم(ص) قبل از غدیر خم نازل شد، و پیامبر اکرم(ص) منتظر فراهم شدن فرصت مناسبی برای انجام آن بود، تا اینکه آیه تبلیغ (مائده / ۶۷) نازل شد و پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم دستور الهی را اجرا کرد. این وجه را علامه طباطبایی بیان کرده است[۱۹].
  4. روایاتی که نزول آیه اکمال دین را مربوط به روز عرفه دانسته از نظر سند معتبر نیستند، ولی روایاتی که بیانگر نزول آیه اکمال دین در روز غدیر خم است، از نظر سند معتبرند. بنابراین، دسته اول نمی‌توانند با روایات دسته دوم معارضه کنند. علامه مجلسی پس از نقل روایتی که محدث کلینی از ابی‌الجارود از امام باقر(ع) روایت کرده و مدلول آن این است که آیه اکمال دین در روز عرفه نازل شده گفته است: “این روایت از نظر سند، ضعیف است و مدلول آن با روایات بسیاری که بیانگر این است که آیه اکمال دین، در روز غدیر یا پس از آن نازل شده مخالف است، و آن روایات با ظاهر آیه سازگارترند”[۲۰].[۲۱]

معنای اکمال دین

در این باره که مقصود از کمال دین در آیه مورد بحث چیست؟ وجوهی گفته شده است:

  1. مقصود این است که با حضور پیامبر(ص) در حج، احکام حج به صورت کامل به مردم تعلیم داده شد. اما تعلیم کامل احکام را نمی‌توان به عنوان اکمال دین به شمار آورد، به ویژه اینکه میان تعلیم احکام حج و نومیدی کافران از دین اسلام رابطه معقولی وجود ندارد.
  2. مقصود از اکمال دین، این است که باقیمانده احکام مربوط به حلال و حرام در سوره مائده نازل شده و پس از آن درباره حلال و حرام حکمی نازل نشده است. این وجه نیز با روایات بسیاری که از طریق اهل‌سنت درباره نزول احکامی پس از حجه‌الوداع نقل شده است سازگاری ندارد، مانند نزول آیه کلاله در آخر سوره نساء، و آیه ربا، چنان‌که در صحیح بخاری از ابن‌عباس روایت شده است که آیه ربا آخرین آیه نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) است.
  3. مقصود این است که مشرکان حق ورود به مسجد الحرام را نداشتند و مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان می‌توانستند در خانه خدا عبادت کنند. این وجه نیز نادرست است، زیرا اولاً: این مطلب، یک سال قبل از حجه‌الوداع تحقق یافته بود و ثانیاً: خالص شدن مسجد الحرام از وجود مشرکان و یأس آنان از عبادت در آن مکان مقدس، مستلزم یأس عموم مشرکان و کافران از دین اسلام نبود، در حالی که – همان‌گونه که در آغاز بیان شد - نومیدی کافران از دین اسلام با کامل شدن دین اسلام پیوند استواری دارد[۲۲].
  4. مقصود این است که با اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم از سوی پیامبر اکرم(ص) بقای دین اسلام تضمین شد. این وجه در احادیثی از امامان اهل‌بیت(ع) وجود دارد. در این روایات از ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اهل‌بیت معصوم پیامبر(ص) به عنوان آخرین فریضه الهی یاد شده است[۲۳]. مقصود از فرایض در این روایات، فرایض مهم و اساسی اسلام است، چنان‌که در روایات اهل‌بیت(ع) از ولایت به عنوان پنجمین فریضه مهم اسلامی در کنار نماز، روزه، زکات و حج یاد شده است. بنابراین، بر فرض صحت روایات نقل شده از طریق اهل‌سنّت مبنی بر نزول برخی احکام پس از حجه‌الوداع، منافاتی با این روایات مشاهده نمی‌شود. کمال یک نظام یا یک مجموعه در گرو آن است که اولاً: اجزا و عناصر لازم در شکل‌گیری آن تحقق یابد و ثانیاً: عامل و ضامن بقا و استمرار آن مشخص گردد. اجزای تشکیل دهنده شریعت اسلامی از آغاز تا روز غدیر بیان شده بود و عامل بقا و استمرار آن در غدیر خم مشخص و اعلان شد، و همین امر سبب یأس و نومیدی کافران از این شد که بتوانند از استمرار دین اسلام جلوگیری کنند[۲۴].

از سوی دیگر، برای آنکه مسلمانان پس از رسول خدا(ص) و در زمان‌های دیگر از احکام اسلام به صورت کامل آگاه شوند، باید پیشوای معصومی در میان آنان وجود داشته باشد که از همه آنچه پیامبر اکرم(ص) در تبیین معارف و احکام اسلام باز گفته است، آگاه باشد و باب علم و حکمت پیامبر(ص) به شمار آید. او کسی جز امیرالمؤمنین(ع) نبود که پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم، ولایت و امامت وی را به مسلمانان اعلام کرد[۲۵] و[۲۶].[۲۷]

نومیدی کافران از دین اسلام

تا این جا درباره سبب و زمان اکمال دین سخن گفتیم، اکنون به بررسی نومیدی کافران از دین اسلام می‌پردازیم که سبب آن، چه بوده و کی واقع شده است؟ در این باره احتمالات و اقوالی نقل شده است:

روز ظهور اسلام

احتمال اول این است که کافران از آغاز ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم(ص) از آیین شرک ناامید شدند.

نقد: این وجه مردود است، زیرا مفاد آیه، این است که مسلمانان دارای دین مخصوص خود بودند و کافران به ابطال یا تغییر آن امید داشتند، و مسلمانان هم از اینکه آنان به دین اسلام صدمه‌ای وارد کنند بیمناک بودند، اما خداوند با حکم ویژه‌ای دین را کامل، و نعمت خود را بر مسلمانان تمام کرد و در نتیجه کافران را از اینکه بتوانند دین اسلام را باطل سازند یا آن را تغییر دهند ناامید کرد[۲۸].

روز فتح مکه

خداوند در فتح مکه، قدرت مشرکان را درهم شکست و مکر آنان را باطل کرد. پیامبر اکرم(ص) دستور داد تا بت‌ها را شکستند و پایه‌های شرک متزلزل شد. در نتیجه، امید مشرکان از اینکه بتوانند آیین شرک را بر پا دارند و با اسلام معارضه کنند و از نفوذ اسلام در جزیرة العرب و مناطق دیگر جلو‌گیری کنند، به یأس تبدیل شد.

نقد: آیه کریمه بیانگر این است که روز نومیدی کافران، دین اسلام کامل شد، در حالی که در سال فتح مکه (سال هشتم هجری) دین اسلام کامل نشده بود و چه بسیار احکام و فرایض که پس از آن نازل شد. مضافاً بر اینکه ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا عموم مشرکان عرب را شامل می‌شود و با فتح مکه، عموم آنان از مقابله با اسلام و مسلمانان ناامید نشده بودند، به گواه اینکه بسیاری از پیمان‌هایی که میان مسلمانان و مشرکان بسته شده بود، همچنان باقی بود و آنان طبق رسوم جاهلیت، مراسم حج را انجام می‌دادند تا اینکه پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را با آیات برائت به مکه فرستاد و بقایای رسوم جاهلیت را باطل کرد[۲۹].

روز نزول آیات برائت

روزی که آیات برائت نازل شد دین اسلام بر جزیرة العرب بسط یافت و آثار شرک از بین رفت و سنت‌های جاهلی منسوخ شد، از آن پس، مسلمانان در مراسم حج، نشانی از مناسک جاهلی را مشاهده نمی‌کردند و از امنیت کامل برخوردار شدند.

نقد: مشرکان عرب پس از نزول آیات برائت از دین اسلام ناامید شدند، ولی دین کامل نشده بود، و پس از آن فرایض و احکامی نازل شده است که به اتفاق مفسران در اواخر دوران رسالت نازل شده است؛ از آن جمله است بسیاری از احکام حلال و حرام و حدود و قصاص در این سوره[۳۰].

روز عرفه

در برخی روایات آمده است و بسیاری از مفسران نیز گفته‌اند که مقصود از روز نومیدی کافران از دین اسلام، روز عرفه است.

نقد: اگر مقصود از نومیدی کافران از دین اسلام، ناامیدی مشرکان قریش است، آنان در روز فتح مکه (سال هشتم هجری) ناامید شدند، نه در روز عرفه در سال دهم هجری، و اگر مقصود، ناامیدی مشرکان عرب است، این ناامیدی با نزول آیات برائت برائت حاصل شد، و اگر مقصود، ناامیدی عموم کافران و مشرکان است که شامل یهود و نصاری و مجوس و دیگران نیز می‌شود - چنان که اطلاق ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا نیز همین مطلب را می‌رساند – چنین ناامیدی فراگیری تا آن روز حاصل نشده بود، زیرا قوت و شوکت اسلام به بیرون از جزیرة العرب نفوذ نکرده بود[۳۱].

سخن مؤلف المنار: مؤلف المنار وجه پیشین را برگزیده و در توجیه آن گفته است در این آیه خوردنی‌های حرام به تفصیل آمده است، ولی در سوره‌های مکی به صورت مجمل، بازگو شده است، و حکمت آن این بوده است که این محرمات به تدریج بیان شود، چنان که همین روش در تحریم خمر به کار گرفته شده است تا عرب از پذیرش اسلام سرباز نزند. بر این اساس، تفصیل محرماتی که اجمال آنها در سوره‌های مکی آمده است، پس از قدرت یافتن و توسعه اسلام بیان شد؛ پس از اینکه کافران از مقابله با دین اسلام ناامید شدند. بنابراین، مقصود از روز یأس کافران، روز عرفه در سال حجه‌الوداع (سال دهم هجری) است، و آن روزی است که این آیه در آن نازل شد و احکام باقیمانده جاهلی را باطل کرد و به سلطه کامل مسلمانان بر مشرکان بشارت داد و با این سلطه، مسلمانان به مدارا کردن با کافران نیازی نداشتند[۳۲].

نقد: فرضیه تدریج در بیان خوردنی‌های حرام که مؤلف المنار مطرح کرده و آن را به تدریج در تحریم خمر مقایسه کرده است، از دو حال بیرون نیست:

  1. مقصود، تدریج در بیان مصادیق مأکولات حرام است؛ یعنی در آیه مائده چیزهایی حرام شده است که در آیه‌های قبل از آن[۳۳] حرام نشده بود. این فرض باطل است، زیرا در آیه مائده، حرمت چیز جدیدی بیان نشده است، به این دلیل که ﴿مُنْخَنِقَةُ، ﴿مُتَرَدِّيَةُ، ﴿نَّطِيحَةُ و ﴿مَا أَكَلَ السَّبُعُ همگی مصادیق میته‌اند، و جمله ﴿إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ؛ مگر آنچه تذکیه کرده‌اید”، گواه این مطلب است. همین گونه است آنچه با عنوان ﴿وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ بیان شده است، زیرا اگر چه قبلاً از آنها نامی برده نشده است، ولی حرمت آنها بدان علت است که مصداق فسق‌اند: ﴿ذَلِكُمْ فِسْقٌ و حرمت فسق در آیه انعام بیان شده است[۳۴]. همچنین عبارت: ﴿غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ در آیه مائده[۳۵] بیانگر این است که آنچه در این آیه تحریم شده است به علت “اثم” بودن آن است و تحریم “اثم” در آیه بقره[۳۶] بیان شده است، چنان‌که در آیه دیگری فرموده است: ﴿وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ[۳۷] و نیز فرموده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ[۳۸]. از نکات یاد شده روشن شد که آیه مائده بیانگر حرام جدیدی نسبت به موارد مطرح شده در آیات قبل از آن، نیست.
  2. مقصود، تدریج در بیان اجمالی و تفصیلی است، یعنی آنچه قبلاً بیان شده بود، اجمالی بود و آنچه در آیه مائده آمده است بیان تفصیلی است، و فلسفه این تدریج، آن بوده که قبلاً شرایط فراهم نبود، ولی در اواخر دوران رسالت که اسلام بسط یافته بود شرایط فراهم شده بود و از بیان تفصیلی حرمت مأکولات، نگرانی وجود نداشت.

فرض نیز بی‌اساس است، زیرا بیان حرمت مردار، خون، گوشت خوک و آنچه هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شود که در آیات قبل از آیه مائده مطرح شده است نسبت به مواردی چون: منخنقه، موقوذه و متردیه، مصادیق بیشتری دارد و بیشتر مورد ابتلای مردم است، و طبعاً طبعا بیشتر با مخالفت مشرکان مواجه بوده است، تا موارد نادر الوقوعی که در آیه مائده نام برده شده است. بر این اساس، این فرض صحیح نیست که تأخیر بیان حرمت این موارد بدان علت بود که قبلاً زمینه بیان آنها فراهم نبوده، و ممکن بود با مخالفت مشرکان مواجه شود. مضافاً بر اینکه ـ همان‌گونه که پیش از این یاد آور شدیم ـ یأس کافران از دین اسلام با کامل شدن دین اسلام ملازمه دارد، پس این پرسش مطرح می‌شود که بیان محرمات مذکور در این آیه، چه نقشی در اکمال دین اسلام داشته است؟ و اگر مقصود، این است که این احکام، آخرین احکام دین اسلام بوده است، این فرض نیز باطل است، زیرا طبق برخی روایات، در فاصله میان سفر حجه‌الوداع و رحلت پیامبر اکرم(ص) احکام دیگری نازل شده است که آیه کلاله[۳۹] و آیه ربا از آن جمله است. در صحیح بخاری از ابن‌عباس روایت شده است آخرین آیه‌ای که بر پیامبر(ص) نازل شد، آیه ربا بود[۴۰].

روز غدیر خم

این کلام الهی که فرموده است: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ[۴۱] بیانگر این مطلب است که کافران نسبت به دین اسلام طمع می‌ورزیدند و امیدوار بودند که روزی آن را محو و نابود کنند یا آن را تغییر دهند، و در فرصت‌های مناسب مسلمانان را تهدید می‌کردند و اسلام و مسلمانان از خطر آنان در امان نبودند، و جمله ﴿فَلَا تَخْشَوْهُمْ بیانگر این است که در روز نزول این آیه، واقعه‌ای رخ داده است که امید آنان را به یأس مبدل کرده و دیگر لازم نیست مسلمانان از خطر آنان بیمناک باشند.

اکنون اگر به تاریخ اسلام رجوع کنیم روشن می‌شود که کافران در آغاز می‌کوشیدند تا از راه تطمیع و مداهنه، پیامبر(ص) را از هدفش منصرف کنند[۴۲]، اما این نیرنگ‌ها برای آنان سودی نداشت، سپس از راه جنگ وارد شدند، ولی آن نیز مقصودشان را برآورده نساخت. آخرین امید آنان این بود که سر انجام پیامبر اکرم(ص) از دنیا خواهد رفت و چون فرزند پسری ندارد که جانشین او شود و راهش را ادامه دهد، آنان خواهند توانست از آن فرصت استفاده کنند و آیین اسلام را از بین ببرند، زیرا نگرانی آنان نسبت به پیامبر(ص) نگرشی دینی نبود و آنها به نبوت رسول خدا(ص) اعتقاد نداشتند، بلکه رهبری او را از مقوله رهبری رئیس یک قبیله و زمامدار یک جامعه می‌دانستند که هرگاه از دنیا برود و جانشین نداشته باشد، آیین و روش او نیز با مرگش دفن خواهد شد[۴۳]. بدین علت بود که پیامبر را “ابتر” می‌خواندند، و آیه ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۴۴] به آن اشاره کرده است.

بنابراین، قوت و شوکت و گسترش اسلام همه امیدهای کافران را به یأس مبدل کرده بود، جز یک امید و آن، امید به مرگ پیامبر(ص) بود که چون فرزند پسری ندارد که راه او را ادامه دهد، آیین وی نیز با مرگ او پایان خواهد یافت.

بر این اساس، یأس کامل کافران به این بود که پیامبر اکرم(ص) فردی شایسته و توانمند را جانشین خود کند تا پس از رحلت او راهش را ادامه دهد و از آیینش پاسداری کند. این کار، هم کافران را به طور کامل مأیوس می‌کرد و هم مایه کمال دین بود، زیرا بقای آن را تضمین می‌کرد و هم نعمت الهی را بر مسلمانان تمام می‌کرد، زیرا دین اسلام که نعمت عظیم خداوندی است، ادامه و استمرار می‌یافت. این امر مهم، همان است که در هیجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجری در غدیر خم واقع شد، چنان‌که روایات شأن نزول آیه نیز، آن را تأیید می‌کند.

بنابراین، ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) که به دستور خداوند و به دست پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم اعلان شد، هم سببِ به کمال رسیدن دین اسلام و هم عاملِ تمام شدن نعمت الهی بر مسلمانان، و سببِ یأس کامل کافران از نابودی دین اسلام بود. روشن است که خداوند از دین اسلام با این ویژگی‌ها، رضایت کامل دارد. جمله ﴿وَاخْشَوْنِ بیانگر هشدار مهمی به مسلمانان است و آن اینکه با اکمال دین بر اساس ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) مسلمانان نباید نسبت به دین اسلام، از کافران بیمناک باشند، ولی باید نسبت به خداوند بیمناک باشند، زیرا سنت خداوند، این است که اگر در برابر نعمت‌های او ناسپاسی شود، ناسپاسان را عقوبت خواهد کرد و نعمت خود را از آنان باز خواهد گرفت، چنان‌که فرموده است: ﴿وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴۵] و نیز فرموده است: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۴۶] بنابراین، معنای خشیت از خداوند این است که مبادا بر اثر ناسپاسی در برابر نعمت عظیم دین اسلام به عقوبت کفران نعمت گرفتار شوند[۴۷].[۴۸]

وجوه و اقوال دیگر

بر اساس این روایات که از طریق شیعه و اهل‌سنت نقل شده است، آیه تبلیغ در ارتباط با امامت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم نازل شده است، ولی در این باره وجوه و اقوال دیگری نیز گفته شده است:

حفظ پیامبر از دشمنان: پیامبر اکرم(ص) هرگاه در بین راه می‌خواست در مکانی استراحت کند، اصحاب، درختی را پیدا می‌کردند تا پیامبر(ص) در سایه آن استراحت کند. روزی بادیه‌نشینی با شمشیر برهنه بر بالای سر پیامبر(ص) آمد و گفت: “چه کسی می‌تواند تو را از دست من نجات دهد؟” پیامبر(ص) گفت: “خدا” در این هنگام دست آن فرد لرزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد، و خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ... را بر او نازل کرد[۴۹]. بر فرض درستی داستان مزبور، ارتباط معقولی با آیه تبلیغ ندارد، زیرا میان دستور خداوند به پیامبر(ص) در تبلیغ پیام‌های الهی به مردم با حفظ پیامبر(ص) از شر آن بادیه‌نشین، تناسبی وجود ندارد. داستان یادشده تنها با قسمت پایانی آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ تناسب دارد نه با بخش نخست آیه. در این صورت باید در نزول آیه، صدر و ذیل آن را از هم جدا سازیم. همچنین این وجه با وجه دیگری که درباره سبب نزول آیه گفته شده، ناسازگار است، و آن اینکه پیامبر(ص) وقتی در مکه بود تا قبل از نزول این آیه، نگهبانانی داشت که از او حفاظت می‌کردند، ولی وقتی این آیه نازل شد نگهبانی از خود را لغو کرد. این مطلب از سعید بن جبیر، عبدالله بن شقیق، محمد بن کعب قرضی و عایشه روایت شده است. با توجه به این روایت، بسیار بعید است در حالی که از پیامبر(ص) حفاظت می‌شده، فرد بادیه‌نشین توانسته باشد با شمشیر برهنه بر بالای سر او حاضر شود[۵۰].

وجوه ده‌گانه: فخرالدین رازی در تفسیر آیه، ده وجه را نقل کرده و نزول آن را برای علی(ع) در غدیر خم، وجه دهم قراررداده است[۵۱].

نقد: وجوه یاد شده غیر از وجه دهم، سخنانی است که قائل آنها روشن نیست، در حالی که وجه دهم از امام محمد باقر(ع)، ابن‌عباس، براء بن عازب و ابوسعید خدری نقل شده است، و عده‌ای از عالمان برجسته اسلامی آن را نقل کرده‌اند[۵۲].

بی‌تأثیر شدن توطئه یهود و نصارا: گفته شده اگر چه روایات یاد شده بسیار است، ولی بهتر است آنها را بر امنیت الهی به پیامبر(ص) از مکر و توطئه یهود و نصاری حمل کنیم، یعنی پیامبر(ص) باید دین را تبلیغ کند و به آنان اعتنا نکند، زیرا آیات قبل و بعد این آیه، ناظر به کلام الهی با یهود است. بنابراین وحدت سیاق، مؤید این وجه است[۵۳].

نقد: اگر آیه کریمه ناظر به اهل کتاب باشد مفاد آن این خواهد بود که پیامبر اکرم(ص) را به تبلیغ آنچه درباره اهل کتاب نازل شده است دستور مؤکد می‌دهد، و با توجه به سیاق، مراد، همان مطلبی است که در آیه ۶۸ سوره مائده بیان شده است[۵۴]: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ[۵۵]. اهل کتاب! شما بر حق نیستید مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان برای شما نازل شده است را به کار بندید؛ ولی این معنا با سیاق آیه مورد بحث تناسب ندارد، زیرا مفاد جمله ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۵۶] این است که دستوری که پیامبر(ص) باید آن را ابلاغ کند به گونه‌ای است که پیامبر(ص) از ابلاغ آن نسبت به کامیابی تبلیغش نگران و بیمناک بوده است، ولی یهود و نصاری در آن زمان از چنان موقعیتی برخوردار نبودند، که از سوی آنان خطری متوجه اسلام شود که پیامبر(ص) از ابلاغ پیام الهی به آنان بیمناک باشد، در حالی که وی پیام‌های خطرآفرین‌تری را ابلاغ کرده بود، مانند ابلاغ توحید و نفی شرک و بت‌پرستی که مشرکان عرب، سخت به آن پایبند بودند، ولی در این باره نه پیامبر اکرم(ص) از ابلاغ پیام توحید به آنان بیمناک بود و نه از سوی خداوند درباره ابلاغ آن دستور به مشرکان، تهدیدی متوجه پیامبر(ص) شد، و نه وعده حفظ از کید و مکر آنان داده شد. همچنین بسیاری از آیات سوره مائده، ناظر به اهل کتاب است، و سوره مائده، آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و در آن زمان، قدرت یهود و اهل کتاب درهم شکسته شده بود، و از سوی آنان خطری جدی متوجه آیین اسلام نبود. بنابراین، نگرانی پیامبر(ص) از آنان وجه معقولی نداشت. از این نکات به دست می‌آید که آیه مورد بحث، به آیات قبل و بعد آن، که مربوط به اهل کتاب است ارتباطی ندارد، بلکه آیه‌ای است که مستقل و جداگانه نازل شده است[۵۷].

نزول آیه در آغاز بعثت: برخی از مفسران گفته‌اند آیه تبلیغ در آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و بر این فرض به روایاتی استدلال کرده‌اند. طبری از ابن‌جریج روایت کرده، که پیامبر(ص)، در آغاز بعثت از قریش واهمه داشت تا اینکه این آیه نازل شد و خداوند وعده مصونیت از خطر آنان را به او داد[۵۸]. ابن‌مردویه و ضیاء مقدسی از ابن‌عباس روایت کرده‌اند که از پیامبر(ص) سؤال شد: “کدام آیه که بر تو نازل شده، سنگین‌تر بوده است؟” پیامبر(ص) پاسخ داد: “من هنگام مراسم حج در منی بودم، مشرکان عرب نیز آنجا بودند، جبرئیل(ع) بر من نازل شد و این آیه را آورد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...[۵۹] من در عقبه برپای خاستم و گفتم: ای مردم! ای مردم! چه کسی مرا در تبلیغ رسالت‌های پروردگارم یاری می‌کند تا بهشت، پاداش او باشد؟ ای مردم! به یگانگی خدا و رسالت من ایمان آورید تا رستگار شوید. در این هنگام! مردان و زنان و کودکان مرا سنگباران کردند و مرا دروغگو خواندند. این رفتار آنان بر من ناگوار بود. جبرئیل به من گفت: می‌توانی همانند نوح که قوم خود را نفرین کرد، آنان را نفرین کنی تا به عذاب الهی هلاک شوند. من گفتم: خدایا! قوم مرا هدایت کن، زیرا آنان آگاه نیستند، و مرا بر آنان نصرت بده تا به من ایمان آورند” در این هنگام عباس عموی پیامبر اکرم(ص) آمد و او را از دست آنان نجات داد[۶۰].

بر اساس این قول، آیه بدان سبب در سوره مائده (آخرین سوره نازل بر پیامبر(ص)) قرار داده شده است تا یادآور آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص) باشد[۶۱].

نقد: این دیدگاه از چند نظر مردود است:

اولاً: روایت مزبور، خبر واحدی است که نزد محدثان و مفسران، مشهور نیست و نمی‌تواند معارض وجه اول باشد که گروهی از اعاظم محدثان و مفسران اهل‌سنت، آن را روایت کرده‌اند و از امامان اهل‌بیت(ع) روایت شده و مورد اتفاق عالمان امامیه است.

ثانیاً: مفاد این قول، آن است که پیامبر اکرم(ص) در آغاز رسالت از سوی مشرکان بر جان خود بیمناک بود، و بدین سبب در ابلاغ رسالت الهی بر آنان تعلّل می‌کرد. این مطلب با شخصیت پیامبر اکرم(ص) و آمادگی او برای هر گونه فداکاری در راه تبلیغ رسالت‌های الهی به مردم سازگاری ندارد.

ثالثاً: بر پایه این وجه، مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ مجموع دین یا اصل دین است، و مفاد آیه، این است که ای پیامبر(ص) دین خدا را به مردم ابلاغ کن، و اگر آن را ابلاغ نکنی، دین خدا را به مردم ابلاغ نکرده‌ای. این سخن، گفتار لغوی است که از انسان حکیم صادر نمی‌شود، چه رسد به خدایی که حکیم علی الاطلاق است[۶۲].

در پاسخ این اشکال گفته شده است: این‌گونه تعبیر، لغو نیست و مانند سخن ابوالنجم است که گفته است: انا ابوالنجم و شعری شعری؛ من ابونجم هستم و شعر من شعر من است”. مقصود او این است که این شعر من از نظر فصاحت و بلاغت از جنس همان شعری است که قبل از این گفته‌ام و چون مردم، شعر او را با این اوصاف می‌شناختند، نیاز به ذکر این اوصاف نبوده است. همین‌گونه است در آیه مورد بحث، چون تبلیغ نکردن رسالت، مطلبی است که همگان آن را می‌شناسند و می‌دانند که کار ناروایی است. پس مفاد آیه این است که اگر دین را ابلاغ نکنی، آن را ابلاغ نکرده‌ای و کار ناروایی را مرتکب شده‌ای[۶۳].

نقد این توجیه آن است که سخن ابوالنجم، مخصوص مواردی است که دو چیز با یکدیگر مقایسه می‌شود و نسبت بین آنها از قبیل مطلق و مقید و مانند آن است، چنان‌که سخن ابوالنجم از این قبیل است. اگر مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ در آیه مورد بحث، اصل یا مجموع دین باشد، مصداق قاعده ادبی و زبانی مزبور نخواهد بود، زیرا مجموع یا اصل دین، یک چیز است، نه دو چیز که با یکدیگر مقایسه شوند، اما بنابر وجه اول که مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ امامت امیرالمؤمنین(ع) است، قاعده ادبی و زبانی مزبور بر آن منطبق است، یعنی ابلاغ این پیام الهی به مردم از چنان جایگاهی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن به منزله ابلاغ نکردن دیگر پیام‌های الهی به مردم است[۶۴].

نقش بی‌بدیل امامت در نظام اسلامی

اینکه امامت از چنین جایگاه مهمی برخوردار است بر کسی که در تعالیم و احکام اسلامی تأمل کند پوشیده نخواهد بود، زیرا دین اسلام علاوه بر اینکه به سامان بخشیدن رابطه انسان با خدا در دو حوزه اعتقادات و عبادات، اهتمام ورزیده است، به سامان بخشیدن رابطه انسان با افراد دیگر نیز اهتمام کرده است، یعنی در اسلام، دنیا و آخرت و عبادت و سیاست به هم پیوسته‌اند. روشن است چنین دینی آن‌گاه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که پس از پیامبر اکرم(ص) برجسته و شایسته‌ترین فرد امت اسلامی، عهده‌دار این مسئولیت خطیر شود.

از سوی دیگر، سیره پیامبر اکرم(ص) گویای این واقعیت است که آن حضرت به مسئله رهبری مردم اهتمام فراوان داشت. بر این اساس، هر گاه می‌خواست به قصد جنگ با دشمنان اسلام یا مقصود دیگری، مدینه را ترک کند، فردی را جانشین خود می‌ساخت، چنان‌که در جریان تبوک، امیرالمؤمنین(ع) را جانشین خود کرد، و برای سپاهیانی که به جنگ با دشمنان اسلام اعزام می‌کرد، فرمانده تعیین می‌کرد، و نیز برای اداره امور شهرهایی چون مکه، طائف و یمن که در قلمرو حکومت اسلام قرار داشت، والی معین می‌کرد.

این شواهد، گویای اهمیت و نقش رهبری در جهان‌بینی اسلامی است، و معقول نیست که مسئله رهبری امت اسلامی پس از رسول اکرم(ص) مهمل گذاشته شود.

بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند حکیم مأموریت یافت تا در سفر حجه‌الوداع و در غدیر خم، این اصل مهم و سرنوشت‌ساز را برای مسلمانان بیان کند و به او هشدار داده شد که اگر این پیام الهی ابلاغ نشود، بدان می‌ماند که او دیگر پیام‌های الهی را ابلاغ نکرده است.

از سوی دیگر از جمله ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ به دست می‌آید که پیامبر اکرم(ص) از ابلاغ این دستور الهی به مردم بیمناک بود. در حالی که او هرگز در راه اجرای فرامین خداوند از اینکه به جان یا مال یا موقعیتش آسیبی برسد بیمناک نبود. بنابراین، نگرانی وی منشأ دیگری داشته است. منشأ نگرانی پیامبر(ص) منافقان و بیماردلانی بود که همواره در درون جامعه اسلامی علیه پیامبر اکرم(ص) توطئه می‌کردند. آنان در باطن به نبوت رسول خدا(ص) باور نداشتند و رهبری او را از مقوله ریاست‌های دنیوی می‌پنداشتند[۶۵]. طبیعی است که برای اثبات این پندار ناصواب خود به دنبال فرصت بودند، تعیین علی(ع) که پسر عمو و داماد پیامبر(ص) بود به عنوان رهبری مسلمانان پس از او، فرصت مناسبی برای آنان بود تا در میان مردم شایع کنند که مسئله نبوت و رهبری الهی، بهانه‌ای بیش نبوده، و پیامبر اکرم(ص) در واقع در پی تثبیت ریاست قومی خود بر امت اسلامی است، و این، همان مطلبی بود که پیامبر اکرم(ص) از آن بیمناک بود، اما خداوند به او اطمینان داد این نقشه شیطانی را خنثی خواهد کرد و کافران را هدایت نخواهد کرد: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۶۶].

مقصود از کافران، منافقان و بیماردلانی هستند که این اصل و حکم الهی که پیامبر اکرم(ص) مأمور ابلاغ آن بود را انکار کردند، همان‌گونه که در آیه‌ای دیگر، منکران فریضه حج، کافر به شمار آمده‌اند: ﴿وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۶۷]. اما کفر به معنای امتناع ورزیدن از قبول شهادتین با این مقام تناسبی ندارد، زیرا در این صورت، مقصود از ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ اصل دین خواهد بود، و لازمه آن - چنان که بیان شد- لغویت در سخن است که خداوند حکیم از آن پیراسته است[۶۸].[۶۹]

  1. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  2. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴.
  3. کافی، ج۱، ص۲۳۴، کتاب الحجة، باب النص علی امیرالمؤمنین(ع)، حدیث۳.
  4. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۸، نیز ر.ک: شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۵۸، حدیث ۱۲۰؛ الفصول المهمة، ص۴۲؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۹؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۴۲، باب ۳۹.
  5. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  6. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید!» سوره مائده، آیه ۳.
  7. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  8. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۶۸.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۱۳.
  10. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۳؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۳۰، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمة(ع)، حدیث ۶.
  11. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۴-۴۴۴.
  12. الدر المنثور، ج۳، ص۲۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۴۹۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸، حدیث ۲۱۱-۲۱۳؛ مناقب خطیب خوارزمی، ص۱۳۵، حدیث ۱۵۲؛ فرائد السمطین، ج۱ ص۷۲، حدیث ۳۹. نیز ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۷.
  13. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  14. الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.
  15. تذکرة الخواص، ص۵۷.
  16. التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۳۹. قال اصحاب الآثار: انه لما نزلت هذه الآیة علی النبی(ص) لم یعمر بعد نزولها الا احدا و ثمانین یوما، أو اثنین و ثمانین یوما.
  17. الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۹.
  18. الغدیر، ج۱، ص۴۴۷.
  19. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۹۶.
  20. مرآة العقول، ج۳، ص۲۶۱.
  21. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۱۴.
  22. المیزان، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۳؛ نیز ر.ک: مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۹؛ مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۳۸؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۶، ص۲۴۵.
  23. رک: تفسیر عیاشی.، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۹، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمة(ع) واحدا بعد واحد، حدیث۴.
  24. ر. ک: المیزان، ج۵، ص۱۷۹-۱۸۱؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۶، ص۲۴۴.
  25. انما أکملت الفرائض بالولایة لأن النبی(ص) أنهی جمیع ما استودعه الله من العلم الی علی صلوات الله علیه، ثم الی ذریته الأوصیاء واحدا بعد واحد، فلما اقامهم مقامه و تمکن الناس من الرجوع الیهم فی حلالهم و حرامهم و استمر ذلک بقیام واحد به بعد واحد کمال الدین وتمت النعمة والحمد لله. تفسیر صافی، ج۲، ص۳۷۵.
  26. المراد باکمال الدین بالولایة أن دین النبی(ص) انما یحفظ و یبقی و یوضح بالوصی، فمع عدم تعیین الوصی یکون الدین ناقصة فی معرض الزوال والضیاع (مرآة العقول، ج۳، ص۲۵۸)؛ و کان کمال الدین بولایة علی لانه لما نصب للناس ولیا و اقیم لهم اماما صار معولهم علی اقواله و افعاله فی جمیع ما یحتاجون الیه فی أمر دینهم ثم علی خلیفته من بعده، و هکذا الی یوم القیامة، فلم یبق لهم من امر دینهم ما لا یمکنهم الوصول إلی علمه، فکمل الدین بهم و تمت من بعده النعمة بوجودهم واحدا بعد واحد (مرآة العقول، ج۳، ص۲۶۱).
  27. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۱۶.
  28. المیزان، ج۵، ص۱۶۸-۱۶۹.
  29. المیزان، ج۵، ص۱۶۸-۱۶۹.
  30. المیزان، ج۵، ص۱۶۹-۱۷۰.
  31. المیزان، ج۵، ص۱۷۰.
  32. تفسیر المنار، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴.
  33. یعنی آیه‌های: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳؛ ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵؛ ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.
  34. ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  35. ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  36. ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  37. «و گناه آشکار و پنهان را رها کنید» سوره انعام، آیه ۱۲۰.
  38. «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  39. ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
  40. المیزان، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۳.
  41. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید» سوره مائده، آیه ۳.
  42. ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند» سوره ص، آیه ۶؛ ﴿وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ «دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۹؛ ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  43. در اخبار آمده است که چون رسول خدا(ص) از مرگ خود خبر می‌داد... مشرکان و منافقان... شنیدند و اندیشه کردند و می‌گفتند: اگر محمد بمیرد ما دین او را خراب کنیم و اصحاب او را بکشیم و آواره کنیم. چون رسول خدا(ص) در آن موقف باستاد و آن تقریر کرد و امیرالمؤمنین علی(ع) را بازو گرفت و آن خطبه کرد و آن سخن گفت، ایشان گفتند: انداخت و کید ما باطل شد، نومید شدند از آنچه انداخته بودند. خدای تعالی آیت فرستاد: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳. (تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۶ ص۲۴۴).
  44. «بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
  45. «و هر کس نعمت خداوند را پس از آنکه به وی رسید دگرگون سازد (بداند که) بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۲۱۱.
  46. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  47. المیزان، ج۵، ص۱۷۴-۱۷۷.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۱۸-۳۲۵.
  49. تفسیر طبری، ج۶، ص۳۶۶.
  50. الغدیر، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.
  51. التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۴۹-۵۰.
  52. الغدیر، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲.
  53. مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۵۰؛ تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۷.
  54. چنان که مؤلف المنار همین وجه را برگزیده است.
  55. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.
  56. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  57. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۲-۴۳.
  58. تفسیر طبری، ج۶، ص۳۶۵.
  59. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  60. تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۷.
  61. تفسیر المنار، ج۶، ص۴۵۳.
  62. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۳-۴۴.
  63. احمد بن منیر اسکندری در انتصاف، حاشیه کشاف زمخشری، ج۱، ص۶۵۸.
  64. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۴-۴۵.
  65. آیات مربوط به سرگذشت جنگ احد در سوره آل عمران و آیات ۱۰۵-۱۲۶ سوره نساء بیانگر این مطلب است.
  66. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  67. «و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  68. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵-۵۲.
  69. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۰۲-۳۱۲.