بردگی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

بردگی در لغت به معنای اسیری، غلامی، بندگی و مملوکیت انسانی برای انسانی دیگر [۱] آمده است و به کسی که بنده و مملوک دیگری باشد برده، عبد یا غلام گویند.[۲] در اصطلاح نیز عبارت است از مملوکیت برخی از انسان‌ها برای انسان‌های دیگر که بر اساس آن مالک یا برده‌دار مالک جان، مال، ناموس و دسترنج وی بوده، در خرید و فروش او آزاد است.[۳].[۴]

بردگی در قرآن

قرآن از برده و بردگی با واژگان و تعبیرهایی گوناگون یاد کرده؛ از جمله:

  1. "عبد" که به معنای تسلیم، خضوع، بنده و برده است.[۵] این واژه و مشتقات آن در آیات متعددی به کار رفته؛ ولی در ۵ آیه به معنای برده یا بردگی است که سه بار به صورت مفرد: ﴿عَبْدٌ[۶] و یک‌بار به صورت جمع: ﴿عِبَادِكُمْ[۷] و یک بار به صورت فعل ﴿عَبَّدْتَ[۸] آمده است.
  2. "رَقَبَه" از "رقب" به معنای مراقبت گرفته شده [۹] و در لغت به معانی مختلفی چون گردن و برده [۱۰] آمده است و به بردگان از آن جهت که ریسمان در گردن آنان می‌آویختند رقبه گفته‌اند.[۱۱] این واژه ۸ بار در قرآن به معنای برده به کار رفته که ۶ بار به صورت مفرد ﴿رَقَبَةٍ[۱۲] و دو بار به صورت جمع: ﴿الرِّقَابِ[۱۳] آمده است.
  3. "اَمَه" به معنای زن برده (کنیز) است [۱۴] و یک بار به صورت مفرد ﴿لَأَمَةٌ[۱۵] و یک بار به صورت جمع (﴿إِمَائِكُمْ[۱۶] به کار رفته است.
  4. "فَتی" به معنای جوان و جوانمرد و برده است [۱۷] و ۱۰ بار در قرآن به کار رفته که در ۵ مورد به معنای غلام و برده است که یک بار به صورت مفرد ﴿فَتَاهَا[۱۸]، یک بار به صورت تثنیه ﴿فَتَيَانِ[۱۹] و سه بار به شکل جمع ﴿لِفِتْيَانِهِ[۲۰]، ﴿فَتَيَاتِكُمُ[۲۱] به کار رفته است.
  5. "مِلک یَمین"؛ ملک به معنای تسلط شخص بر چیزی به گونه‌ای که اختیار آن به دست وی باشد آمده [۲۲] و "یمین" به معنای سوگند، عهد و پیمان است [۲۳] و ممکن است بدان جهت به برده ملک یمین اطلاق شده که شخص با عهد و پیمان مالک وی می‌گردد. برخی مقصود از ملک یمین را تنها کنیز دانسته‌اند؛ ولی عده‌ای گفته‌اند: مقصود اعم از کنیز و غلام است.[۲۴] این تعبیر ۱۵ بار در قرآن به کار رفته؛ از جمله در آیات ﴿مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ[۲۵] که در بیشتر این موارد مقصود کنیزان هستند؛ همچنین واژه "مَوْلی" در قرآن فراوان به کار رفته که در یک آیه ﴿مَوْلاهُ[۲۶] به معنای مالک و صاحب برده [۲۷] است.

در مجموع این آیات، قرآن ضمن بیان برخی موارد بردگی و اسباب آن در ملل پیشین، از وجود بردگی در عهد پیامبر اسلام (ص) سخن به میان آورده و برخی قوانین و احکام مربوط به بردگان از جمله آزادی و ازدواج بردگان و احسان کردن به آنان را یادآوری کرده است.[۲۸]

پیشینه بردگی

بردگی و برده‌داری از روزگار بسیار کهن و قرن‌ها پیش از میلاد در میان اقوام و ملل پیشین رایج بوده و افراد، گروه‌ها و حتی حکومت‌ها، افراد یا اقوام دیگر را به بردگی می‌گرفتند و آنها را خریده، فروخته یا در کارهای خدماتی و دشوار به کار می‌گرفتند، افزون بر این، بردگی در قوانین و شرایع پیشین مانند قانون حمورابی، مانو، شریعت یهود، مسیحیت و جز اینها نیز به رسمیت شناخته شده [۲۹] و دستورات و احکامی در مورد بردگان در این قوانین صادر گردیده است.

به نوشته ویل دورانت بردگی در میان یونانیان رواج فراوانی داشت. آنان اسیران جنگی، کودکان سرراهی، کودکان ولگرد و مجرمان را به بردگی می‌گرفتند و آنها را خرید و فروش می‌کردند.[۳۰] افلاطون [۳۱] و ارسطو [۳۲] از فلاسفه بزرگ یونان اصل بردگی را معقول و حتی آن را از ضروریات هر جامعه می‌دانستند. رومیان نیز اسیران جنگی، فرزندان بردگان، دزدان دریایی و راهزنان، اطفال سرراهی، اطفالی که به وسیله پدر و مادرشان فروخته می‌شدند و محکومان به اعمال شاقه را به بردگی می‌گرفتند [۳۳] و در کارهای دشوار به کار گرفته، به طرز وحشیانه‌ای شکنجه می‌کردند تا آنجا که این سختگیری‌ها چندین بار به قیام بردگان بر ضد مالکان انجامید.[۳۴] در ایران باستان نیز بردگی رایج بوده و آیین زرتشت از آن نهی نکرده بود. ایرانیان بیشتر، اسیران جنگی را به بردگی می‌گرفتند،[۳۵] هر چند از بردگی رعایا و کشاورزان به دست مالکان در برخی از دوره‌ها نیز گزارش‌هایی نقل شده است؛[۳۶] همچنین بردگی در مذهب یهود مشروع بوده و در تورات سفارش‌ها و دستوراتی در این مورد از جمله خریدن برده از امت‌های اطراف خود و استفاده از آنان در تولید و کشاورزی،[۳۷] برده کردن و فروختن سارق در صورت عدم توان پرداخت غرامت از سوی وی،[۳۸] مجازات مولا در صورت کشته شدن بلافاصله برده بر اثر ضربه عصای وی و عدم مجازات مولا در صورتی که برده پس از چند ساعت بمیرد [۳۹] وارد گردیده است.

در شریعت عیسی (ع) نیز بردگی مورد تأیید بوده است. در نامه پولس به افسیسیان، بردگان به اطاعت با ترس و هراس از اربابان بشری خود توصیه شده‌اند.[۴۰] به نقل مسترهاکس در قاموس کتاب مقدس، انجیل ابداً در خصوص آزادی غلامان سخن نرانده و بلکه بر عکس، غلامان را، به اطاعت مالکان خود مأمور کرده است.[۴۱] برخی از فلاسفه شهیر و قدیس مسیحی بردگی را نوعی کیفر خدایی برای بردگان می‌دانستند.[۴۲] در میان عرب جاهلی نیز برده‌داری مرسوم بود و آنان ضمن به بردگی گرفتن اسیران جنگی از دیگر سرزمینها نیز برده‌هایی خریده، آنها را به فروش می‌رساندند،[۴۳] افزون بر این وامدارانی که نمی‌توانستند وام خود را بپردازند نیز به بردگی گرفته می‌شدند،[۴۴] چنان‌که گاه اشخاص آزاد در جریان یک قمار خود را باخته، به دام بردگی می‌افتادند.[۴۵]

قرآن کریم نیز در آیاتی به برخی موارد بردگی در میان امت‌های پیشین پرداخته است؛ از جمله در سوره یوسف به سرگذشت یوسف و برادرانش اشاره کرده که پس از افکندن او در چاه، به وسیله کاروانی نجات می‌یابد و سپس به بهایی اندک فروخته می‌شود: ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ[۴۶] در آیه ﴿وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۴۷] نیز از بردگی آن حضرت یاد شده است[۴۸]. سپس در آیاتی دیگر از زندانی شدن آن حضرت به همراه دو برده دیگر یاد شده است: ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ[۴۹][۵۰] از آیات دیگر این سوره برمی‌آید که یوسف نیز پس از رسیدن به حکومت خود بردگانی داشته است؛ از جمله آیه ۶۲ این سوره که در آن به غلامان خود فرمان می‌دهد که پول یا قیمت گندم برادرانش را در میان بار آنان قرار دهند: ﴿وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُوا بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۵۱]؛ همچنین از آیات ﴿قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ[۵۲]، ﴿قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ[۵۳] به دست می‌آید که جزای سرقت در عصر یوسف بردگی (دائم یا موقت) بوده است[۵۴]. به عقیده برخی از مفسران، مردم آن عصر سارق را به مدت یک سال به بردگی می‌گرفتند. قول دیگر این است که این سنت تنها در نزد مردم کنعان و شریعت حضرت یعقوب رایج بوده و آنان سارق را به اندازه سرقتش به بردگی می‌گرفتند؛[۵۵] نه طبق قوانین مصر، و آیه بعد که می‌گوید: یوسف نمی‌توانست طبق قوانین مصر برادرش را در نزد خود نگه دارد: ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ[۵۶] می‌تواند مؤید این رأی باشد.

در عصر موسی (ع) نیز بردگی رایج بوده و فرعون تمامی قوم بنی‌اسرائیل را برده و بنده خود کرده بود، ازاین‌رو وقتی موسی و هارون وی را به پرستش خدای یگانه فراخواندند فرعون و اطرافیانش با این استدلال که قوم شما بنده و برده ما هستند از ایمان آوردن به آنان امتناع کردند: ﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ[۵۷] در آیه ﴿وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ[۵۸] نیز موسی (ع) فرعون را به سبب به بردگی گرفتن بنی‌اسرائیل سرزنش می‌کند؛ همچنین قرآن در آیات متعدد دیگر از کشتن مردان و زنده نگه‌داشتن زنان از سوی فرعون یاد کرده است: ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۵۹]؛ ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ[۶۰]، ﴿وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۶۱]، ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ[۶۲]، ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۶۳] که به نظر برخی از مفسران زنده نگه‌داشتن زنان برای بردگی و خدمت به فرعونیان بوده است.[۶۴]

آیاتی نیز به وجود بردگی و رواج آن در میان اعراب جاهلی پیش از اسلام و عصر پیامبر اشاره دارد؛ از جمله در آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۶۵] از آزاد شدن یکی از بردگان به دست پیامبر یاد شده است. مراد از شخص مورد نظر در آیه، زید بن حارثه و مراد از نعمت دادن خدا و پیامبر به او آزادی وی به دست رسول‌اکرم (ص) است، [۶۶] زیرا وی پیش از اسلام برده خدیجه همسر آن حضرت بود.[۶۷] آیه ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۸] نیز از وجود زنان برده در میان اعراب و وادار کردن آنان به عمل فحشا برای کسب درآمد دنیوی سخن گفته است؛ همچنین آیات متعدد دیگری به وجود بردگان در میان جامعه مسلمانان صدر اسلام اشاره دارد که در آن خداوند برخی احکام بردگان و وظیفه مسلمانان در برابر آنان را یادآوری کرده است. (همین مقاله، احکام بردگی) بردگی در کشورهای مختلف تا سال‌های طولانی پس از ظهور اسلام ادامه داشت تا اینکه در حدود قرن ۱۹ میلادی نهضت دامنه‌داری برای الغای بردگی در جهان آغاز گردید و بردگی به شکل مرسوم آن در همه دولتها پایان یافت؛[۶۹] لکن هر چند بردگی فردی در این قرن پایان یافت، ولی با تغییر نوع و شکل آن بردگی جمعی و استثمار ملت‌ها جای بردگی فردی را گرفت.[۷۰] مظاهری از این نوع بردگی جدید و مدرن در عصر کنونی نیز رایج است.[۷۱]

اسلام و بردگی

بر خلاف اقوام و ملت‌های پیشین که بردگی را به صورت گسترده جایز شمرده، از راههای متعدد بدان اقدام می‌کردند و هیچ منزلت و ارزشی برای بردگان قائل نبودند، اسلام در مواجهه با این واقعیت موجود راهکارهایی را برگزید:

  1. فقه اسلامی همه راههای بردگی را مسدود ساخت و تنها برده کردن اسیران جنگی کافر را جایز شمرد: ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۲] که طبق روایات و نظر فقهای شیعه و اهل سنت، حاکم اسلامی مخیر است این اسیران را با فدیه یا بدون فدیه آزاد کند یا آنان را به بردگی بگیرد.[۷۳] این امر از آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۷۴] استفاده می‌شود. خداوند در این آیه به پیامبر اسلام اجازه ازدواج با کنیزانی را داده که از راه غنایم جنگ (فی‌ء) مالک شده است. تجویز بردگی اسیران نه از آن جهت است که اسلام حرمتی برای جان انسان‌ها قائل نبوده، یا در پی استثمار بشر است، بلکه اسلام بردگی را جزئی از جنگ و جهاد و نتیجه قهری آن می‌داند؛ جنگی که در برابر مسلمانان افراد کافران معاندی قرار دارند که به هیچ وجه حاضر به سازش و تسلیم در برابر عدالت و قوانین الهی نیستند، بلکه با اصرار بر کفر و ستیزه‌جویی و گاه اقدام به جنگ با مسلمانان در پی از بین بردن عدالت و تعالیم الهی بر آمده‌اند و روشن است که به بردگی گرفتن این‌گونه افراد نه تنها ظلم به بشر و استثمار آنان نیست، بلکه در جهت خدمت به انسانیت و تحقق عدالت است،[۷۵] افزون بر این، هدف دیگر از برده کردن اسیران را می‌توان تربیت کردن آنان در سایه تعالیم اسلامی دانست،[۷۶] بر این اساس در آیاتی از قرآن کریم ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۷۷] و احادیث،[۷۸] بیشتر بر آزاد کردن بردگان مؤمن و رهیافته به حق تأکید شده و مسلمانان از آزاد کردن برده کافر منع شده‌اند.[۷۹]
  2. حکم بردگی اسیران در شریعت اسلام حکمی الزامی نیست تا حاکم اسلامی یا مسلمانان موظف به برده کردن کافران باشند، بلکه حکمی اختیاری است که حاکم اسلامی با توجه به مصالح مسلمانان و شرایط موجود، اختیار برگزیدن این راه را دارد،[۸۰] ازاین‌رو پیامبر اسلام ـ جز موارد نادر از جمله غزوه بنی‌قریظه که زنان آنان را به بردگی گرفت و آنان را برای خرید اسب و سلاح به نجد فرستاد ـ [۸۱] در بیشتر جنگ‌ها اسیران کافر را آزاد می‌کرد؛ از جمله در غزوه بنی‌نضیر آن حضرت هیچ یک از جنگجویان کافر را به اسارت و بردگی نگرفت ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۸۲]، ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ[۸۳]، در جنگ بدر همه اسیران مشرک را با فدیه یا بدون فدیه آزاد کرد ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۸۴][۸۵]، در فتح مکه همه اهالی آن را آزاد کرد [۸۶] و در غزوه هوازن هم ۶۰۰۰ اسیر را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد.[۸۷]
  3. بر خلاف اقوام و ملل دیگر که به برده به صورت کالایی نگریسته، برای جان او ارزشی قائل نبودند اسلام مقام بشریت برده را پا بر جا ساخت و برای او روحی مساوی با روح مالکش قرار داد و به مسلمانان سفارش کرد تا به جای عنوان "کنیز" و "غلام" بردگان را با عنوان "پسرم" و "دخترم" یاد کنند.[۸۸] در برخی روابط اجتماعی و مسئولیت‌ها نیز به آنان حق تساوی با آزادگان بخشید تا آنجا که پیامبر اسلام (ص) غلامی سیاه را مؤذن ویژه خود قرار داد.[۸۹] آن حضرت بین بردگان و اشراف عرب پیمان برادری استوار کرد،[۹۰] دختر عمه خود زینب را به همسری فردی از بردگان درآورد [۹۱] و وی را به فرماندهی سپاهی که در آن بزرگان عرب بودند برگزید،[۹۲] افزون بر این زمینه پیشرفت علمی آنان را فراهم ساخت، به گونه‌ای که بسیاری از مفسران و فقیهان برجسته صدر اسلام همچون عطا، مجاهد، سعید بن جبیر و زید بن اسلم از بردگان و موالیان بودند.[۹۳]
  4. هرچند اسلام یک راه را برای بردگی باز گذاشته؛ اما در مقابل، راه‌های پرشماری را برای آزادی بردگان گشوده است که برخی از این راهها را به عنوان تکلیفی الزامی بر مسلمانان واجب کرده و برخی راهها را دارای فضیلت و پاداش دانسته است، ضمن اینکه راههایی نیز قرار داده که بردگان به طور قهری و بدون رضایت مالک آزاد گردند که اگر همگان این راه‌ها را می‌پیمودند پس از مدت کوتاهی همه بردگان آزاد می‌شدند [۹۴]، بر این اساس همه محدثان و فقیهان اسلامی در کتاب‌های حدیثی و فقهی خود ابوابی با عنوان "باب العتق"[۹۵] یا "کتاب العتق"[۹۶] یعنی باب یا مبحث آزادی بردگان آورده‌اند؛ نه باب یا کتاب "استرقاق"، یعنی بردگی که این نکته حکایت از توجه و اهتمام شدید اسلام به آزاد شدن بردگان و پرهیز از برده ساختن آنان دارد.[۹۷]

احکام بردگان

محجور بودن برده

برده از نظر اسلام مِلْک مولا محسوب می‌شود و وی حق تملک و تصرف در چیزی را ندارد: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۹۸] مقصود از ﴿لَا يَقْدِرُ نفی مطلق قدرت نیست، بلکه مراد قدرت تصرف در امور و اختیار تشریعی است که آیه فوق آن را نفی کرده است.[۹۹]

قرآن در آیه‌ای دیگر نیز با استفهام انکاری مشارکت عبد در اموال مولا را نفی کرده است: ﴿ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۰۰][۱۰۱] بر پایه این نظر بردگان حق تصرف در اموال یا منعقد ساختن عقود و ایقاعات از جمله ازدواج یا طلاق را ندارند،[۱۰۲] ازاین‌رو قرآن در آیه‌ای دیگر به مؤمنان سفارش می‌کند تا در صورت ازدواج با بردگان از مالکان آنان اجازه بگیرند: ﴿فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ[۱۰۳] رأی بیشتر بلکه مشهور میان فقیهان امامیه نیز همین است؛[۱۰۴] ولی برخی با استناد به ذیل آیه ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۰۵] که در آن خداوند وعده داده است تا بردگان فقیر را از فضل خود بی‌نیاز سازد: ﴿إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ و نیز برخی روایات[۱۰۶] که در آن مال به عبد نسبت داده شده قائل به حق تملک بردگان شده‌اند.[۱۰۷] برخی نیز برآن‌اند که برده حق تصرف در برخی اموال، از جمله مبلغی که در معامله مجاز از سوی مالک و افزون بر سهم او به دست می‌آورد (فاضل الضریبه)، ارش جنایاتی که بر او وارد می‌شود و آنچه مالک به او تملیک کرده را دارد.[۱۰۸] عده‌ای نیز بین ادله فوق جمع کرده و گفته‌اند: برده مالک می‌شود؛ اما حق تصرف در اموالش را ندارد[۱۰۹].[۱۱۰]

آزاد‌سازی برده

در اسلام احکام متعددی برای آزاد شدن بردگان تشریع شده که برخی از آنها الزامی است؛[۱۱۱] از جمله[۱۱۲]:

کفاره قتل خطایی

کفاره کشتن مسلمانی از روی خطا دیه کامل و آزاد کردن برده‌ای مسلمان است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۱۱۳]؛ اما در صورتی که اولیای مقتول، کافر و دشمن مسلمانان باشند تنها یک برده مؤمن آزاد می‌گردد: ﴿فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ[۱۱۴] و اگر اولیای مقتول، کافر و همپیمان مسلمانان باشند افزون بر آزاد کردن برده پرداخت دیه نیز لازم است: ﴿وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ[۱۱۵] بیشتر مفسران و فقهای اهل سنت مقتول در آیه فوق را کافر دانسته‌اند؛[۱۱۶] لکن ظاهر آیه و روایات تفسیری [۱۱۷] مؤید مسلمان بودن مقتول است. رأی مفسران شیعه نیز همین است. [۱۱۸] در صورتی که قاتل توانایی آزاد کردن برده را نداشته باشد یا برده‌ای یافت نشود باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد: ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْ[۱۱۹][۱۲۰]

کفاره شکستن سوگند

کفاره شکستن سوگندی که از روی اراده و به گونه جدّی ادا شود آزاد کردن یک برده یا اطعام ۱۰ مسکین یا پوشاندن آنان است: ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۲۱] درباره اینکه مراد از برده در این آیه چیست دو نظر وجود دارد: بنابر یک نظر که بسیاری از اهل‌سنت آن را پذیرفته‌اند برده باید مسلمان باشد؛[۱۲۲] ولی بنابر نظر دیگر که ظاهر آیه نیز آن را تأیید می‌کند کفایت مطلق برده است. فقهای امامیه نظر اخیر را پذیرفته‌اند،[۱۲۳] هر چند آزاد کردن برده مؤمن را بهتر دانسته‌اند[۱۲۴].[۱۲۵]

کفاره ظهار

کسی که پس از ظهار همسر خویش قصد بازگشت داشته باشد قبل از مباشرت باید برده‌ای را آزاد کند: ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۱۲۶]؛ اما اگر برده‌ای نیابد باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد: ﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۲۷] در برده کفاره ظهار نیز بین فقهای فریقین دو قول است: برخی قید مسلمان بودن را شرط دانسته‌اند؛[۱۲۸] ولی برخی دیگر آزاد کردن هر برده‌ای را کافی می‌دانند[۱۲۹].[۱۳۰]

آزادسازی بردگان با زکات

یکی از مصارف زکات آزاد کردن بردگان است: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۳۱] که در صورت وجود برده، دولت اسلامی و مؤمنان موظف‌اند بخشی از زکات را در این راه هزینه کنند.

افزون بر راه‌های فوق قرآن در آیاتی دیگر مسلمانان را به آزاد کردن بردگان با انفاق اموال خود توصیه و ترغیب کرده و برای این عمل پاداش‌های فراوانی قرار داده است؛ از جمله در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۳۲] مسلمانان به منعقد کردن قرارداد مکاتبه با بردگان جهت آزادی آنان توصیه شده‌اند: ﴿وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا[۱۳۳]. مکاتبه قراردادی است که بین برده و مالک منعقد می‌شود و براساس آن برده متعهد می‌گردد از طریق کسب، مالی تهیه کرده، به اقساط برای آزادی خود بپردازد.[۱۳۴]

برخی از اهل سنت چنین قراردادی را بر مالکان واجب دانسته‌اند؛[۱۳۵] لکن فقهای امامیه و بیشتر اهل‌سنت انعقاد آن را مستحب دانسته‌اند.[۱۳۶] مقصود از ﴿خَيْرًا در آیه فوق، قدرت بر کسب، پرداخت مال الکتابه و توانایی تشکیل دادن زندگی مستقل پس از آزادی است.[۱۳۷] برای تسریع در آزاد شدن بردگان و تسهیل این امر، مالکان مأمور شده‌اند که از مال اللّه به آنان بدهند: ﴿وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ[۱۳۸] به نظر برخی از فقها مراد از این مال، پرداخت بخشی از زکات به بردگان است.[۱۳۹]

عده‌ای نیز گفته‌اند: مالک بخشی از اقساط را به او بخشیده، در صورت دریافت به او باز گرداند.[۱۴۰] این احتمال نیز وجود دارد که در آغاز سرمایه‌ای در اختیار بردگان نهاده شود تا با کسب کردن، برده، هم معاش خود را اداره و هم اقساط خود را پرداخت کند؛[۱۴۱] همچنین قرآن در آیه ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۴۲] از جمله مصادیق کار نیک را پرداخت اموال برای آزادی بردگان دانسته و چنین افرادی را از راستگویان و پرهیزگاران شمرده است. در آیاتی دیگر آزاد ساختن بردگان عامل عبور از گردنه‌های سخت قیامت دانسته شده است: ﴿فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ [۱۴۳]

در روایات اسلامی نیز برای عتق بردگان پاداش و فضایل فراوانی بیان شده است[۱۴۴]، افزون بر این در سیره عملی پیامبر و اهل‌بیت (ع) هم این کار بسیار گزارش شده است، چنان که در روایتی امام صادق (ع) فرمود: علی (ع) در طول عمر خویش ۱۰۰۰ بنده از دسترنج خود آزاد کرد.[۱۴۵] افزون بر راه‌های واجب و مستحب عتق، به موجب فقه اسلامی در برخی موارد عتق به گونه قهری صورت می‌گیرد[۱۴۶].[۱۴۷]

ازدواج بردگان

از دیدگاه اسلام بردگان مانند افراد دیگر از بسیاری حقوق اجتماعی و فردی از جمله حق ازدواج بهره‌مندند، ازاین‌رو مالکان مأمور شده‌اند تا زمینه ازدواج آنان را فراهم کرده، آنان را همسر دهند: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۴۸] مقصود از بردگان صالح به نظر برخی، بردگان بالغ و شایسته برای ازدواج است.[۱۴۹] برخی نیز آن را به صلاحیت در اعتقاد و ایمان تفسیر کرده‌اند؛[۱۵۰] ولی ظاهراً مراد از آن صلاحیت فرهنگی و اخلاقی برده و احساس مسئولیت او در زندگی مشترک باشد که در عصر نزول، بردگان فاقد این خصوصیت بودند.[۱۵۱]

به نظر امامیه و بیشتر فقیهان اهل سنت بردگان می‌توانند با زنان آزاد نیز ازدواج کنند؛[۱۵۲] ولی برخی از مذاهب اسلامی برآن‌اند که بردگان حق ازدواج با زنان آزاد را ندارند.[۱۵۳] همچنین قرآن بردگان را با انسان‌های آزاد از یک نسل و همه را فرزندان آدم [۱۵۴] یا همه را شریک در ایمان و اسلام [۱۵۵] دانسته است: ﴿بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ[۱۵۶] و به مسلمانانی که به سبب مهر سنگین و نفقه زیاد[۱۵۷] توانایی ازدواج با زنان آزاد را ندارند توصیه می‌کند که با کنیزان مسلمان ازدواج کنند: ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۵۸] البته این ازدواج باید با اجازه مالکان بردگان باشد: ﴿فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ[۱۵۹] و مهریه متعارف پرداخت شود: ﴿وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[۱۶۰] و شرط بردگان را نیز آن دانسته است که آنان آشکارا یا در نهان مرتکب عمل منافی عفت نگردند: ﴿حْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ[۱۶۱]. سپس قرآن می‌گوید: این ازدواج برای کسانی است که می‌ترسند در صورت ازدواج نکردن گرفتار کار حرام شوند: ﴿ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ[۱۶۲] و در نهایت به این دسته از مسلمانان سفارش می‌کند که اگر صبر کنند بهتر است: ﴿وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ[۱۶۳] که مقصود، صبر از ازدواج با کنیزان [۱۶۴] یا صبر بر عفت و عدم ارتکاب حرام است.[۱۶۵]

به نظر برخی اولویت ازدواج با زنان آزاد و مشروط کردن ازدواج با بردگان به شرایط مذکور (عدم توانایی بر ازدواج با زنان آزاد و ترس از ارتکاب حرام) بدان جهت بوده است که طبع انسان‌ها از ازدواج با بردگان کراهت داشته و آن را برای خود کسر شأن می‌شمردند [۱۶۶] و نیز ممکن است راز نهی و آوردن این شرایط، پایین بودن سطح فرهنگ و اخلاق بردگان در آن عصر باشد،[۱۶۷] بنابراین، شرایط مذکور شرط وجوب نبوده، بلکه بر برتری ازدواج با زنان آزاد و مرجوح بودن ازدواج با برده دلالت دارد؛[۱۶۸] لکن برخی از فقیهان اسلامی شرایط فوق را شرط وجوب دانسته، بدون تحقق آن ازدواج با بردگان را ممنوع می‌دانند[۱۶۹].[۱۷۰]

استمتاع از برده

از جمله آثار مملوکیت برده، جواز استمتاع مالک از اوست: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ [۱۷۱]، ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا[۱۷۲][۱۷۳]، بر این اساس بهره‌گیری جنسی مالکان مرد از کنیزان خود و آشکار کردن عورت هر یک در برابر دیگری جایز بوده، هیچ‌گونه ملامتی بر آنان نخواهد بود: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ[۱۷۴]، ﴿إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ[۱۷۵]؛ همچنین اگر برده زن که به اسارت مسلمانان در می‌آید شوهر داشته باشد اسارت وی به منزله فسخ نکاح شمرده شده [۱۷۶] و ازدواج با او یا استمتاع از وی برای مالک مباح خواهد بود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ الَّلاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ الَّلاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ [۱۷۷] آیه مذکور درباره اسیران غزوه اوطاس نازل شد که پیامبراکرم (ص) پس از اطمینان از باردار نبودن زنان اسیر استمتاع از آنان را برای مالکان مسلمان آنان جایز شمرد. [۱۷۸] اما برخی معتقدند اگر زن و شوهر کافر با هم به اسارت درآمدند ازدواج آنان به قوت خود باقی است و فسخ نمی‌شود[۱۷۹].[۱۸۰]

احکام جزایی بردگان

قرآن در آیاتی به برخی از احکام جزایی مربوط به بردگان اشاره کرده است؛ مانند[۱۸۱]:

قصاص

به نظر فقیهان امامیه و بیشتر اهل سنت اگر غیر برده، برده‌ای را بکشد قصاص نمی‌شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ[۱۸۲][۱۸۳]؛ لکن قاتل افزون بر پرداخت قیمت برده، تعزیر می‌گردد؛[۱۸۴]

اما در مقابل، حنفیه با استناد به عموم آیات قصاص همچون: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى[۱۸۵] و ﴿كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ[۱۸۶] و برخی روایات به قصاص انسان آزاد در مقابل کشتن برده فتوا داده‌اند و مقصود از جملات ﴿الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ[۱۸۷] را ردّ عقیده برخی قبایل در جاهلیت دانسته‌اند که در برابر کشتن برده‌ای از قبیله خود انسان آزادی را از قبیله قاتل می‌کشتند که قرآن با نزول این آیه، روش آنان را باطل دانست. [۱۸۸]

برخی دیگر نیز گفته‌اند: غیر برده تنها در صورتی که برده دیگری را بکشد قصاص می‌گردد؛[۱۸۹] همچنین اگر برده‌ای برده دیگر را بکشد قصاص می‌گردد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ[۱۹۰][۱۹۱]

حد برده

اگر برده‌ای مرتکب عمل زنا گردد حد او نصف حد انسان آزاد است: ﴿فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ[۱۹۲] رأی فقیهان امامیه و برخی از فقهای عامه با استناد به آیه فوق و برخی روایات همین است؛[۱۹۳] ولی برخی فقیهان "احصان" را در آیه فوق به معنای ازدواج دانسته و گفته‌اند: حدّ برده ازدواج کرده نصف انسان آزاد بوده و برده مجرد حدّی ندارد. [۱۹۴] عده‌ای دیگر نیز احصان را به معنای ازدواج و آیه را مخصوص کنیزان دانسته و می‌گویند: حدّ کنیزی که ازدواج کرده نصف انسان آزاد است؛ اما حد کنیزی که ازدواج نکرده و عبد همچون انسان آزاد ۱۰۰ تازیانه است. [۱۹۵] برخی نیز احصان را به معنای اسلام دانسته‌اند؛[۱۹۶] لکن با توجه به اینکه در قرآن احصان در بیشتر موارد به معنای پاکدامنی آمده و اینکه مجازات زنان شوهردار سنگسار است و سنگسار قابل تنصیف نیست، احصان در آیه فوق نمی‌تواند به معنای اسلام یا همسردار بودن باشد، بلکه به معنای پاکدامنی است؛[۱۹۷] همچنین برخی از آیه فوق استفاده کرده‌اند که بردگان سنگسار نمی‌شوند، زیرا سنگسار قابل تنصیف نیست[۱۹۸].[۱۹۹]

محرمیت برده و مالک

آشکار کردن عورت مالک مرد و کنیزان وی در برابر یکدیگر جایز است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ[۲۰۰]، ﴿إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ[۲۰۱][۲۰۲] البته جواز این عمل محدود به موارد خاص از جمله شوهر نداشتن کنیزان است؛[۲۰۳] همچنین در آیه‌ای دیگر آشکار کردن زینت زنان مالک در برابر بردگان خود مباح شمرده شده است: ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ[۲۰۴]، ﴿ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ[۲۰۵] گرچه ظاهر جمله ﴿مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ عام است و شامل غلام و کنیز می‌شود و برخی فقیهان اهل سنت به همین استناد آشکار کردن زینت زنان مالک را در برابر غلامان جایز شمرده‌اند؛[۲۰۶] لکن به نظر بیشتر و بلکه اجماع علمای امامیه [۲۰۷] و برخی فقهای اهل‌سنت [۲۰۸] آشکار کردن زینت زن مالک در برابر غلام جایز نیست و مراد از تعبیر مذکور در آیه تنها کنیزان دانسته شده است.[۲۰۹]

اجازه خواهی برده

قرآن در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۲۱۰] اوقات سه گانه پیش از نماز صبح، نیم‌روز که زن و مرد لباس خود را برای استراحت از تن بیرون می‌آورند و بعد از نماز عشا را عورت و زمان خلوت شمرده، به مؤمنان خطاب می‌کند که باید بردگان و کودکانشان هنگام ورود به خلوتگاه آنان در این سه وقت اجازه بگیرند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ اما در غیر این اوقات سه گانه اجازه گرفتن لازم نیست: ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ. هرچند در برخی روایات مقصود از بردگان در آیه فوق غلامان دانسته شده؛[۲۱۱] ولی ظاهر آیه عام است و شامل غلامان و کنیزان هر دو می‌شود. [۲۱۲] برخی روایات دیگر نیز این عمومیت را تأیید می‌کند. [۲۱۳]راز این اجازه‌خواهی رعایت اصول تربیتی و پرهیز از پدیدآمدن مفاسد اخلاقی و اجتماعی و انحراف بردگان و اطفال است[۲۱۴].[۲۱۵]

احسان به برده

قرآن در آیات متعدد مسلمانان را به احسان کردن به بردگان سفارش کرده است. در آیه ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۲۱۶] احسان به برده در کنار پرستش خدای یگانه و ترک شرک که از مهم‌ترین اصول و معارف اسلامی است، به مسلمانان توصیه شده است. در آیاتی دیگر آنان که به اسیران اطعام می‌کنند از ابرار شمرده شده و به پاداش‌های عظیم اخروی وعده داده شده‌اند: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۲۱۷]، ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۲۱۸]،﴿إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا[۲۱۹] اسیر در آیه فوق به اسیر کافر و مسلمان زندانی و برده تفسیر شده است. [۲۲۰]

در احادیث نیز بر احسان به بردگان و رعایت حقوق آنان تأکید شده است؛ در روایتی پیامبر اکرم مسلمانان را به رعایت و توجه به بردگان سفارش کرده، آنان را به پوشاندن، سیر کردن و نیکو سخن گفتن توصیه کرده است. [۲۲۱] در حدیثی دیگر، بردگان برادران مسلمانان دانسته شده‌اند و مسلمانان به غذا دادن به بردگان از آنچه خود می‌خورند و پوشاندن آنان از آنچه خود می‌پوشند مأمور گشته‌اند. [۲۲۲] در حدیثی دیگر فرجام بدرفتاری با بردگان را جهنم دانسته و مسلمانان به اکرام به بردگان همچون فرزندان خود توصیه شده‌اند[۲۲۳].[۲۲۴]

برده در تمثیل‌های قرآنی

قرآن کریم گاه جهت تبیین برخی از حقایق و مفاهیم عالی انسانی و تربیتی برای مخاطبان از روش تمثیل بهره جسته است؛ از جمله تمثیل‌های رایج در قرآن مَثَل زدن به بردگان، و فرهنگ حاکم آن روز بر بردگی است؛ در آیه ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۲۵] مشرکان را به برده مملوکی تشبیه کرده که توان انجام دادن هیچ کاری را ندارند و در مقابل، انسان مؤمن را همچون انسان آزاده‌ای دانسته که اختیار کامل دارد و اموالش را در راه خدا انفاق می‌کند[۲۲۶].

قدرت و اختیار نداشتن انسان مشرک یا از آن جهت است که بنده خدا نیست و در قید عبودیت دیگران است [۲۲۷] یا بدان جهت است که چون کار خیر همچون انفاق در راه خدا نمی‌کند گویا همچون برده‌ای است که توان هیچ کاری ندارد.[۲۲۸] برخی مراد از این تمثیل را خدایان باطل و فاقد قدرت یعنی بتها در مقابل خدای قادر و توانا دانسته‌اند که خدایان باطل همانند برده قدرت بر هیچ کاری ندارد؛ اما خدای یگانه همچون انسان آزاده اختیار کامل برای انجام هر کاری را دارد.[۲۲۹]

در آیه بعد انسان کافر را به برده‌ای لال، بی‌اختیار و سربار مولا تشبیه کرده است: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۳۰] همان‌گونه که برده لال به جهت مملوک بودن و نداشتن قدرت بیان قادر بر انجام کاری نیست انسان مشرک نیز به جهت اسارت در دام شرک و خرافات و سپردن امور خویش به بتها قادر به انجام هیچ کاری نیست.[۲۳۱] برخی مقصود از این تمثیل را نیز خدای یگانه و خدایان باطل و قدرت نداشتن خدایان باطل در برابر خداوند یکتا دانسته‌اند.[۲۳۲]

در سوره روم نیز پس از آنکه از دلایل توحید و معاد سخن به میان آورده به رابطه میان بردگان و مالکان اشاره کرده که مالکان حاضر نیستند آنان را با خود شریک سازند تا با یکدیگر مساوی گردند: ﴿ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۲۳۳]. قرآن با این مثال درصدد بیان این نکته است که وقتی شما در مورد بردگانتان که ملک مجازی شما هستند شرکت در اموالتان و برابر شدن آنان با خود را نادرست می‌دانید چگونه مخلوق‌های خدا همچون مسیح، فرشتگان، جن و بتها را که مخلوق و ملک حقیقی خدا هستند شریک خدا می‌شمارید.[۲۳۴] برخی مثال فوق را اشاره به سخن مشرکان در حجّ و هنگام لبیک گفتن می‌دانند که می‌گفتند: برای خدا شریکی نیست، جز شریکی که خدا مالک او و مالک املاک اوست.[۲۳۵] در آیه ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲۳۶] نیز برای اثبات منفعت یک خدایی و مضرات خدایان متعدد به وضعیت دو برده مثال می‌زند که یکی از آنان ارباب متعدد با خواسته‌های متضاد دارد؛ اما دیگری دارای یک سرپرست است، بنابراین آنان که به خدایان متعدد دل بسته‌اند جز حیرت در زندگی بهره‌ای ندارند؛ اما آنان که به خدای یگانه ایمان آورده‌اند برنامه زندگی و سرنوشت آنان روشن است و در زندگی و آینده خویش حیرتی ندارند.[۲۳۷]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۵، ص ۲۸۸، «رقق»؛ لغت نامه، ج ۳، ص ۳۹۴۶، «بردگی».
  2. لغت‌نامه، ج ۳، ص ۳۹۵۲، «برده».
  3. اسلام و آزادی بردگان، ص ۸؛ فرهنگ اصطلاحات علوم سیاسی، ص ۳۹۱.
  4. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  5. مفردات، ص ۵۴۲؛ التحقیق، ج ۸، ص ۱۲، «عبد».
  6. سوره بقره، آیه ۲۲۱ و سوره بقره، آیه ۱۷۸ و سوره نحل، آیه ۷۵
  7. سوره نور، آیه ۳۲.
  8. سوره شعراء، آیه ۲۲.
  9. التحقیق، ج ۴، ص ۱۶۶، «رقب».
  10. مفردات، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲، «رقب».
  11. نثر طوبی، ص ۳۱۴.
  12. سوره نساء، آیه ۹۲و سوره مائده، آیه:۸۹ و سوره مجادله، آیه: ۳ و سوره بلد، آیه: ۱۳.
  13. سوره بقره، آیه ۱۷۷ و سوره توبه، آیه: ۶۰.
  14. التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۲، «أمو».
  15. سوره بقره، آیه ۲۲۱.
  16. سوره نور، آیه ۳۲.
  17. مفردات، ص ۶۲۵؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳، «فتا».
  18. سوره یوسف، آیه ۳۰.
  19. سوره یوسف، آیه ۳۶.
  20. سوره یوسف، آیه ۶۲.
  21. سوره نساء، آیه ۲۵.
  22. التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۶۳، «ملک».
  23. مفردات، ص ۸۹۳ ـ ۸۹۴؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۵۸۲، «یمن».
  24. مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۲۸، «ملک».
  25. سوره نساء، آیه ۳۶.
  26. سوره نحل، آیه ۷۶.
  27. مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۷۸؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۵۶۳، «ولی».
  28. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  29. تفسیر المنار، ج ۱۱، ص ۲۲۸؛ بردگی در جهان، ص ۷، ۸۴؛ بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۱ ـ ۲.
  30. تاریخ تمدن، ج ۲، ص ۳۰۸ ـ ۳۰۹
  31. بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۴.
  32. اسلام و مسأله آزادی، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  33. تاریخ بردگی، ص ۳۹؛ اسلام و مسأله آزادی، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
  34. تاریخ تمدن، ج ۳، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ بردگی در جهان، ص ۳۹.
  35. بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۷.
  36. تاریخ بردگی، ص ۶۴، ۶۹.
  37. کتاب مقدس، لاویان، ۲۵: ۴۵ ـ ۴۶.
  38. کتاب مقدس، خروج، ۲۲: ۳.
  39. کتاب مقدس، ۲۱: ۲۰ ـ ۲۱.
  40. کتاب مقدس، رساله پولس به افسیسیان، ۶: ۵.
  41. قاموس کتاب مقدس، ص ۵۹۰.
  42. بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۱۰.
  43. تاریخ تمدن اسلام، ص ۶۶۱.
  44. المفصل، ج ۴، ص ۵۶۷؛ بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۱۴.
  45. المفصل، ج ۴، ص ۵۶۷.
  46. «و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۲۰.
  47. «و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.
  48. جامع‌البیان، مج۷، ج ۱۲، ص ۲۵۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۹۶.
  49. «و دو جوان با او به زندان در آمدند» سوره یوسف، آیه ۳۶.
  50. جامع البیان، مج ۷، ج ۱۲، ص ۲۸۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۴۴؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۴۰۰.
  51. «و (یوسف) به غلامان خویش گفت: سرمایه آنان را در باربند شترهایشان بگذارید تا چون نزد خاندان خویش بازگردند آن را باز شناسند، شاید که آنان بازگردند» سوره یوسف، آیه ۶۲.
  52. «گفتند اگر دروغ گفته باشید کیفر آن چیست؟» سوره یوسف، آیه ۷۴.
  53. «گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدین‌گونه کیفر می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۷۵.
  54. نمونه، ج ۱۰، ص ۴۰ ـ ۴۱.
  55. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۳۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۵۳.
  56. «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
  57. «آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟» سوره مؤمنون، آیه ۴۷.
  58. «و (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت می‌نهی که بنی اسرائیل را به بردگی گرفته‌ای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.
  59. «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
  60. «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا می‌نهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بی‌گمان ما بر آنان چیره‌ایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
  61. «و (یاد کن) آنگاه را که شما را از فرعونیان نجات بخشیدیم که عذابی تلخ را به شما می‌چشاندند؛ پسرانتان را می‌کشتند و زنانتان را زنده باز می‌نهادند و در این، برای شما از سوی پروردگارتان آزمونی سترگ بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۱.
  62. «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان رهایی داد که عذابی سخت را به شما می‌چشاندند و پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌نهادند و در آن آزمونی سترگ از سوی پروردگارتان بود» سوره ابراهیم، آیه ۶.
  63. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
  64. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۹۰؛ مجمع البیان، ج ۱،ص ۲۲۷.
  65. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  66. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۵۶۳ ـ ۵۶۴.
  67. رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج ۳، ص ۱۳۱.
  68. «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
  69. اسلام و آزادی بردگان، ص ۱۲ ـ ۱۳.
  70. بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۱۲ ـ ۱۳؛ برهان قرآن، ص ۶۲، ۶۵؛ اسلام و آزادی بردگان، ص ۱۴، ۲۳.
  71. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  72. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.
  73. مجمع البیان، ج ۹،ص ۱۴۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۳؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۱۲۶.
  74. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  75. اسلام و آزادی بردگان، ص ۳۴ ـ ۳۵.
  76. نگاهی به بردگی، ص ۱۳۵.
  77. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  78. کنز العمال، ج ۱۰، ص ۳۱۴، ۳۱۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۶۹، ۳۷۱.
  79. مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۴۱۳ ـ ۴۱۴.
  80. اسلام و آزادی بردگان، ص ۳۶.
  81. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۴۴.
  82. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است خداوند را به پاکی می‌ستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۱.
  83. «اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
  84. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  85. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۵۶؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۵۹.
  86. السنن الکبری، ج ۱۳، ص ۴۴۰ ـ ۴۴۱؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۸۱.
  87. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۱؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۴۰۴، ۴۰۶.
  88. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۴۶۴؛ السنن‌الکبری، ج ۱۱، ص ۵۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۲۸.
  89. صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۶۹؛ المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۸، ص ۱۱۶؛ ج ۲۲، ص ۱۴۱.
  90. مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۷۱؛ برهان قرآن، ص ۴۶.
  91. المصنف، ج ۶، ص ۱۵۳؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۴۴۷؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۱۸.
  92. مسند احمد، ج ۷، ص ۳۲۳؛ البدایة و النهایه، ج ۵، ص ۲۳۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۳۷۵.
  93. بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۴۸.
  94. تاریخ سیاسی اسلام، ص ۱۹۱، ۱۹۴؛ اسلام و آزادی بردگان، ص ۲۵، ۳۳.
  95. تهذیب، ج ۸، ص ۳۰۹؛ فقه الرضا علیه ‌السلام، ص ۳۰۵؛ المقنعه، ص ۵۴۸؛ المبسوط، سرخسی، ج ۷، ص ۲، ۱۴۲.
  96. الکافی، ج۶، ص۱۷۷؛ النهایه، ص۵۳۹؛ المجموع، ج ۱۶، ص ۳.
  97. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  98. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.
  99. التبیان، ج ۶، ص ۴۰۹؛ الخلاف، ج ۳، ص ۱۲۱.
  100. «برای شما از خودتان مثلی آورده است: آیا از برده‌هاتان، میان آنچه روزیتان کرده‌ایم، شریک‌هایی دارید که در آن با آنان برابر باشید، از آنان همان‌گونه بهراسید که از همدیگر می‌هراسید؟ بدین‌گونه ما آیات را برای کسانی که خرد می‌ورزند روشن می‌داریم» سوره روم، آیه ۲۸.
  101. الخلاف، ج ۳، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص ۸؛ ایضاح الفوائد، ج ۱، ص ۴۴۰.
  102. المبسوط، سرخسی، ج ۵، ص ۱۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۷، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹؛ جواهرالکلام، ج ۳۰، ص ۲۷۶.
  103. «با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید» سوره نساء، آیه ۲۵.
  104. جواهر الکلام، ج ۲۴، ص ۱۷۲؛ ریاض‌المسائل، ج ۸، ص ۳۸۷ ـ ۳۸۸.
  105. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  106. الکافی، ج ۵، ص ۳۰۳؛ ج ۶، ص ۱۹۰؛ سنن ابن‌ماجه، ج ۲، ص ۸۴۵.
  107. الخلاف، ج ۳، ص ۱۲۱، ۱۲۳؛ زبدة البیان، ص ۶۲۲.
  108. المبسوط، طوسی، ج ۲، ص ۱۳۷؛ شرایع الاسلام، ج ۲، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴.
  109. شرایع الاسلام، ج ۲، ص ۳۱۴؛ الروضة البهیه، ج ۱، ص ۳۳۴؛ زبدة البیان، ص ۶۲۱ ـ ۶۲۲.
  110. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  111. جواهرالکلام، ج ۳۴، ص ۸۶، ۳۸۸؛ بردگی از دیدگاه اسلام، ص ۳۸، ۴۳؛ اسلام و آزادی بردگان، ص ۲۵، ۳۱.
  112. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  113. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  114. سوره نساء، آیه ۹۲.
  115. سوره نساء، آیه ۹۲.
  116. احکام‌القرآن، ج ۲، ص ۳۳۶ ـ ۳۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۰۹؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۷۱۶ ـ ۵۷۱۷.
  117. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۵؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۳۰.
  118. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۴۰؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۸ ـ ۳۹.
  119. سوره نساء، آیه ۹۲.
  120. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  121. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  122. المغنی، ج ۱۱، ص ۲۶۲؛ نیل الاوطار، ج ۱۰، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۵.
  123. فقه القرآن، ج ۲، ص ۲۲۷؛ زبدة البیان، ص ۶۳۲.
  124. فقه القرآن، ج ۲، ص ۲۲۷.
  125. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  126. «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳.
  127. «و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۴.
  128. الفصول فی الاصول، ج ۱، ص ۲۲۲؛ البدائع الصنایع، ج ۵، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰.
  129. المبسوط، طوسی، ج ۵، ص ۱۵۸؛ المبسوط، سرخسی، ج ۷، ص ۲ ـ ۳؛ الفصول فی الاصول، ج ۱، ص ۲۲۲، ۲۲۴.
  130. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  131. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  132. «به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.
  133. «و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید» سوره نور، آیه ۳۳.
  134. مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۶۲.
  135. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۶۲؛ مواهب الجلیل، ج ۸، ص ۴۸۰.
  136. التبیان، ج ۷، ص ۴۳۳ ـ ۴۳۴؛ المبسوط، طوسی، ج ۶، ص ۷۲؛ المجموع، ج ۱، ص ۲۸۵.
  137. التبیان، ج ۷، ص ۴۳۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۲۱؛ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۵۹.
  138. «از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.
  139. المبسوط، طوسی، ج ۴، ص ۳۰۹؛ السرائر، ج ۳، ص ۲۹؛ زبدة البیان، ص ۶۳۵.
  140. فقه القرآن، ج ۲، ص ۲۱۸؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۰۱ ـ ۶۰۲.
  141. نمونه، ج ۱۴، ص ۴۶۰.
  142. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  143. «اما او از گذرگاه سخت نگذشت، و تو چه دانی که گذرگاه سخت چیست؟؛ آزاد کردن برده‌ای است» سوره بلد، آیه ۱۱-۱۳.
  144. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۱۷ ـ ۲۱۸؛ وسائل الشیعه، ج ۲۳، ص ۱۱.
  145. الکافی، ج ۸، ص ۱۶۴ ـ ۱۶۵؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۳۰.
  146. المجموع، ج ۱۶، ص ۳، ۶۷؛ جواهرالکلام، ج ۳۴، ص ۸۶، ۳۸۸.
  147. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  148. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  149. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۲۲.
  150. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۲۰.
  151. تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۹؛ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۶۶ ـ ۴۶۷.
  152. الخلاف، ج ۴، ص ۲۷۳، ۳۱۶؛ مختصر المزنی، ص ۲۳۲؛ حاشیه‌الدسوقی، ج ۲، ص ۵۰۸.
  153. الخلاف، ج ۴، ص ۲۷۳، ۳۱۶؛ المغنی، ج ۷، ص ۴۶۸.
  154. التبیان، ج ۳، ص ۱۷۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۵؛ التحریر و التنویر، ج ۵، ص ۱۵.
  155. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۹۳.
  156. سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  157. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۴.
  158. «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  159. با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید» سوره نساء، آیه ۲۵.
  160. سوره نساء، آیه ۲۵.
  161. سوره نساء، آیه ۲۵.
  162. سوره نساء، آیه ۲۵.
  163. سوره نساء، آیه ۲۵.
  164. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶ ـ ۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۹۷؛ التحریر و التنویر، ج ۵، ص ۱۸.
  165. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۵؛ المیزان، ج ۴، ص ۲۹۸.
  166. المیزان، ج ۴، ص ۲۹۵.
  167. نمونه، ج ۳، ص ۳۵۱.
  168. التبیان، ج ۳، ص ۱۶۹.
  169. جامع المدارک، ج ۴، ص ۲۲۸؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۳، ص ۲۳۳؛ مختصر المزنی، ص ۱۷۰.
  170. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  171. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  172. «و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است» سوره نساء، آیه ۳.
  173. فقه القرآن، ج ۲، ص ۱۲۶؛ جواهر الکلام، ج ۳، ص ۲۰۴؛ الام، ج ۵، ص ۶۹ ـ ۷۰.
  174. «و آنان که پاکدامنند» سوره مؤمنون، آیه ۵.
  175. «جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند» سوره مؤمنون، آیه ۶.
  176. التبیان، ج ۳، ص ۱۶۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۲۸.
  177. «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان» سوره نساء، آیه ۲۳-۲۴.
  178. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۴ ـ ۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۵۱.
  179. الخلاف، ج ۵، ص ۵۳۰؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۲۸.
  180. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  181. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  182. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  183. الخلاف، ج ۵، ص ۱۴۸؛ الروضة البهیه، ج ۲، ص ۳۷۸؛ جواهر الکلام، ج ۴۲، ص ۹۱.
  184. الخلاف، ج ۵، ص ۱۴۸؛ الروضة البهیه، ج ۲، ص ۳۷۸.
  185. «قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  186. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی» سوره مائده، آیه ۴۵.
  187. «آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  188. الفقه الاسلامی، ج ۷، ص ۵۶۷۰.
  189. الخلاف، ج ۵، ص ۱۴۹.
  190. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  191. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  192. «آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود.» سوره نساء، آیه ۲۵.
  193. الخلاف، ج ۵، ص ۳۹۴؛ کشاف القناع، ج ۶، ص ۱۱۹؛ جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
  194. الخلاف، ج ۵، ص ۳۹۴؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۱۴۳.
  195. المغنی، ج ۱۰، ص ۱۴۳، ۱۷۱.
  196. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۰؛ زبدة البیان، ص ۶۵۷.
  197. نمونه، ج ۳، ص ۳۵۰.
  198. الکشاف، ج ۱، ص ۵۰۰؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۱۱۴؛ کنز الدقائق، ج ۳، ص ۳۸۰.
  199. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  200. «و آنان که پاکدامنند» سوره مؤمنون، آیه ۵.
  201. «جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند» سوره مؤمنون، آیه ۶.
  202. مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۸؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۱۲۷.
  203. مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۸.
  204. «زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان» سوره نور، آیه ۳۱.
  205. «زیور خود را آشکار نگردانند جز بر کنیزهاشان» سوره نور، آیه ۳۱.
  206. المجموع، ج ۱۶، ص ۱۳۴.
  207. الخلاف، ج ۴، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۹۱، ۹۳.
  208. تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
  209. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  210. «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر می‌برید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان می‌دارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
  211. مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۱۸.
  212. نمونه، ج ۱۴، ص ۵۴۰.
  213. الکافی، ج ۵، ص ۵۳۰؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۱۷.
  214. نمونه، ج ۱۴، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.
  215. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  216. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  217. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  218. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  219. «بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۱۰.
  220. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۱۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۶.
  221. الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۱۴؛ کنز العمال، ج ۹، ص ۷۶؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۵۴.
  222. صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۳؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۹۳؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۷۱.
  223. عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۷۱.
  224. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  225. «خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.
  226. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۸؛ نمونه، ج ۱۱، ص ۳۲۶.
  227. نمونه، ج ۱۱، ص ۳۲۶.
  228. مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۷۸.
  229. المیزان، ج ۱۲، ص ۳۲۰.
  230. «و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
  231. نمونه، ج ۱۱، ص ۳۳۱.
  232. المیزان، ج ۱۲، ص ۳۲۰.
  233. «برای شما از خودتان مثلی آورده است: آیا از برده‌هاتان، میان آنچه روزیتان کرده‌ایم، شریک‌هایی دارید که در آن با آنان برابر باشید، از آنان همان‌گونه بهراسید که از همدیگر می‌هراسید؟ بدین‌گونه ما آیات را برای کسانی که خرد می‌ورزند روشن می‌داریم» سوره روم، آیه ۲۸.
  234. نمونه، ج ۱۶، ص ۴۱۲ ـ ۴۱۳.
  235. مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۷۴؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
  236. «خداوند به مردی (برده) مثل می‌زند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره زمر، آیه ۲۹.
  237. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بردگی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.