طواف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

طَواف عبارت است از چرخیدن بر گِرد چیزی. یکی از واجبات حج خانه خداست و حاجی پس از احرام و در جامه احرام، هفت بار دور کعبه می‌چرخد. غیر از اعمال حج، طواف بر گِرد کعبه مستحب است و ثواب دارد. هم تَکریم کعبه مقدس است، هم نشانه بندگی خدا و چرخش بر گرد چیزی است که قبله همه مسلمانان و خانه توحید و یادگار حضرت ابراهیم است. به طواف‌کننده، "طائف" گویند.

خداوند به حضرت ابراهیم دستور داد که خانه خدا را برای طائفین و عاکفین و اهل رکوع و سجود، پاک و مهیا سازد: ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۱].[۲]

اهمیت طواف

نخستین عمل واجب از احرام و ورود به حرم الهی است. زائر پس از رسیدن به مکه به مسجدالحرام رفته و هفت مرتبه کعبه را طواف می‌کند. بر انسان حج‌گزاری که حج تمتع به جا می‌آورد، سه طواف واجب است: طواف عمره تمتع، طواف حج تمتع، طواف نساء.

طواف در لغت به معنای گرد چیزی گشتن و در اصطلاح پیرامون کعبه گردیدن است. طواف، هفت مرتبه دور خانه کعبه گردیدن است که هر دور را «شوط» می‌گویند. طواف از ارکان عمره است و کسی که آن را از روی عمد ترک کند تا وقت آن فوت شود، عمره او باطل است، چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل[۳]. طواف در مراسم زیارت خانه خدا دو گونه است: «طواف زیارت» که واجب رکنی است و «طواف نساء» که واجب غیر رکنی است. وقت انجام این طواف‌ها در حج و عمره متفاوت است.

پیشینه طواف به هزاران سال قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین باز می‌گردد. برای ورود به مسجدالحرام و طواف کعبه، هر انسان حج‌گزاری ابتدا باید خود را با آب توبه بشوید و بار سنگین گناهان را از دوش خویش بر زمین بگذارد. آن‌گاه غسل کرده، تکبیرگویان همراه با آرامش خاطر و متانت کامل دارد مسجدالحرام شود و عاشقانه گرد کعبه بچرخد تا خداوند از آنان خشنود شود؛ همان‌گونه که از ملائکه خشنود گردید[۴].

هر رکنی از ارکان کعبه ویژگی خاصی دارد. طواف کننده از نقطه شروع تا پایان، مراحلی را برای وصول به قرب حق طی می‌کند. هر شوط طواف از حجرالاسود شروع و به آن پایان می‌یابد.

در اهمیت طواف، امام صادق(ع) از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: «زینت ایمان، اسلام و زینت کعبه، طواف است»[۵]. پیامبر اکرم(ص) طواف را مانند نماز دانسته‌اند، با این تفاوت که در طواف می‌توانند سخن بگویند اما در نماز نه[۶]. پیامبر فرمودند: «خداوند به طواف کنندگان فخر می‌کند و اگر قرار بود ملائکه با کسی مصافحه کنند، با طواف کنندگان خانه خدا مصافحه می‌کردند»[۷]. امام رضا(ع) نیز فرمودند: «بر شما باد به نماز شب، قنوت طولانی و زیاد طواف کردن»[۸].

مستحب است کسانی که به مکه می‌آیند سیصد و شصت طواف و اگر مقدورشان نیست، سیصد و شصت شوط طواف کنند و اگر نمی‌توانند تا زمانی که در مکه هستند هر چه می‌توانند طواف کنند[۹].

حافظ محب الدین طبری می‌گوید: گفته‌اند از روزی که خداوند کعبه را پدید آورد، همواره انسان‌ها، جنیان و فرشتگان گرداگرد آن طواف کرده‌اند و هرگز از طواف کننده خالی نبوده است[۱۰]. برخی از شیفتگان طواف خانه خدا، هنگام جاری شدن سیل در مسجدالحرام نیز دست از تلاش برنداشته، شناکنان گرد کعبه طواف می‌کردند[۱۱].

مردم در دوره جاهلیت هم برای کعبه و طواف، قداست خاصی قائل بوده، به هنگام شروع و ختم طواف، حجرالاسود را لمس می‌کردند و در روزهای دوشنبه و پنجشنبه درب کعبه را گشوده و به احترام کعبه، کفش‌ها را بیرون خانه درآورده، سپس وارد کعبه می‌شدند[۱۲].

درباره پاداش طواف کنندگان امام باقر(ع) فرمودند: «هنگامی که هفت شوط طواف کردی و بعد در مقام ابراهیم دو رکعت نماز طواف گزاردی، فرشته‌ای بزرگوار دست بر دو شانه‌ات می‌زند و می‌گوید: آن گناهانی که در گذشته از تو سرزده است، بخشیده شد»[۱۳]. حسین بن سعید اهوازی می‌گوید، امام صادق(ع) فرمود: «هر کس هفت مرتبه گرد این خانه طواف کند، خداوند شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناهش را می‌بخشد و شش هزار درجه او را بالا می‌برد»[۱۴]. امام صادق(ع) فرمود: «خداوند اطراف کعبه، یکصد و بیست رحمت قرار داده که شصت رحمت آن مخصوص طواف کنندگان، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای نگاه کنندگان به کعبه است»[۱۵].

پیامبر خدا(ص) فرمود: «هر کس هفت بار بر گرد کعبه طواف کند و سخنی جز به «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌» نگوید، ده گناه از او محو می‌شود و ده حسنه برای او نوشته می‌شود و به وسیله آن ده درجه بالا می‌رود و هر کس طواف کند و در آن حال حرف بزند، با دو پایش در رحمت فرو رفته است، همچون کسی که با دو پایش در آب فرو رود»[۱۶].

درباره ادب طواف از امام صادق(ع) پرسیدند که تند و با شتاب برویم یا کند و آهسته؟ فرمودند: «راه رفتنی میانه»[۱۷]. پیامبر خدا(ص) وقتی به مکه می‌آمد هنگام لمس رکن حجرالاسود، در آغاز طواف، سه دور از هفت دور طواف را با حالتی شبیه دویدن انجام می‌داد[۱۸].

امام صادق(ع) فرمودند: «طواف را در حالی رها کن که هنوز میل به آن داری»[۱۹]. در نقلی آمده است که قبل از اسلام، طواف در میان قریش عدد خاصی نداشت و عبدالمطلب آن را هفت شوط تعیین کرد و خداوند نیز پس از پیدایش اسلام همان را قرار داد[۲۰].

در روایتی از امام کاظم(ع) به نقل از رسول خدا(ص) آمده است: «در هر طوافی، بدون آنکه کسی را آزار دهد، حجرالاسود را لمس می‌فرمود»[۲۱]. یعقوب بن شعیب می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم وقتی در طواف، مقابل حجرالاسود رسیدم چه بگویم؟ فرمود: «تکبیر بگوی و بر پیامبر و آل او درود فرست». ابوحمزه ثمالی می‌گوید: به امام سجاد(ع) عرض کردم چرا طواف هفت شوط است؟ فرمود: «خداوند به ملائکه فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۲۲]؛ ملائکه برخلاف فرموده خداوند گفتند: ﴿أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ[۲۳] خداوند فرمود: ﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۴] به دنبال آن پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانید. ملائکه هفت هزار سال به عرش پناه بردند، پس خداوند بر ایشان رحمت آورد و توبه‌شان را پذیرفت و بیت المعمور را که در آسمان چهارم بود برای آنان قرار داد «وَ جَعَلَهُ مَثَابَةً...» و بیت الحرام را برای مردم در روی زمین مقابل بیت المعمور قرار داد: «فَجَعَلَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»، پس طواف بر بندگان، هفت شوط واجب شد، برای هر هزار سال یک شوط»[۲۵].[۲۶]

دعای طواف

پیامبر اکرم(ص) در حال طواف این آیه را تلاوت می‌فرمود: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۲۷][۲۸]. در حدیث دیگری آمده است که پیامبر در طواف، هرگاه مقابل ناودان می‌رسیدند، عرضه می‌داشتند: پروردگارا! از تو راحتی به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسیدگی به حساب را مسألت می‌کنم[۲۹].

امام صادق(ع) فرمودند: سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشکالی ندارد، لکن خواندن قرآن افضل است[۳۰]. شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: من مشغول انجام طواف واجب بودم و دعایی به یادم نیامد جز صلوات بر پیامبر و خاندان او. حضرت فرمود: به درخواست کننده‌ای، بهتر از آنچه تو خواسته‌ای داده نشده است[۳۱].

فرشتگان در حال طواف می‌گفتند: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»[۳۲]؛ حضرت آدم(ع) بر این کلمات، «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌» را هم افزود و حضرت ابراهیم(ع) بر آنها «الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» را اضافه کرد[۳۳].

در دعاهای مربوط به طواف «اعم از دعای رکن حجرالاسود، دعای حطیم، دعای حجر اسماعیل» چندین خواسته را از خداوند مطرح می‌کنیم:

  1. سعادت ابدی: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ‌...»، تمام عبادات اسلامی در صدد رساندن انسان به سعادت ابدی است و سعادت بشر، رسیدن به قرب حق و بهشت برین است. هر کس به آن راه یافت، به کمال واقعی خود رسیده و لذت قرب را چشیده است. البته با توجه به موانع و علایق درونی و بیرونی، تهیه اسباب رسیدن به چنان قربی، به آسانی میسر نیست.
  2. ایمنی از دوزخ: «وَ أَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ» با توجه به هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی و جاذبه‌های دنیوی و خواسته‌های شهوانی و قصور و تقصیر در عبادات و ارتکاب محرمات، مؤاخذه و مجازات بسیار سختی در پیش رو است و علاوه بر جرایم دنیوی، جریمه اخروی نیز قطعی است، مگر آن‌که رحمت حق یاری نماید که گناهکار از جرایم اخروی، که دوزخ است نجات یابد.
  3. سلامتی تن و روزی حلال: «وَ عَافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ...» رسیدن به قرب الهی، نیازمند دو وسیله و ابزار مهم است: یکی عبادت و دیگری خدمت به خلق، این دو نیز میسر نگردد جز در سایه صحت بدن و روزی حلال. اگر نماز و روزه و حج و... موجب تقرب‌اند، در انجام آنها صحت بدن شرط لازم است و اگر اطعام و انفاق به فقیر و مستمند و خدمت‌رسانی به درماندگان، تقرب آفرین است، داشتن مال فراوان شرط تحقق آن است و حاجی برای رسیدن به این دو، که توشه راه سلوک‌اند، از خداوند مدد می‌طلبد.
  4. ایمنی در دنیا: «وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» دست‌یابی به آبادانی دنیوی و کسب امور اخروی در سایه امنیت میسور می‌گردد و آسایش در امنیت است و در ناامنی همه چیز آشفته می‌شود؛ لذا در جامعه شر خیز و آشفته، نه حفظ ایمان ممکن است و نه به کمال معنوی رسیدن میسور می‌گردد. از این روست که حاجی برای ایجاد محیط مناسب به دفع شر فاسقان، از جن و انس و عرب و عجم، دعا می‌کند[۳۴].[۳۵]

پاداش طواف

یکی از ثمرات طواف خانه خدا، آمرزش گناهان است. محمد بن قیس می‌گوید: امام باقر(ع) در مکه برای مردم سخن گفته و می‌فرمود: «چون هفت بار گرد خانه طواف کنی، به این وسیله عهد و پیمانی نزد خدا برای تو به وجود می‌آید که پروردگارت پس از آن شرم می‌کند تو را عذاب نماید». سپس فرمود: «هنگامی که هفت شوط طواف زیارت کردی و بعد در مقام ابراهیم(ع) دو رکعت نماز طواف گزاردی، فرشته‌ای بزرگوار دست بر دو شانه‌ات می‌زند و می‌گوید: اما آن گناهانی که در گذشته از تو سرزده همگی بخشیده شد»[۳۶].

حسین بن سعید اهوازی می‌گوید: امام صادق(ع) فرمود: «هر کس هفت مرتبه گرد این خانه، طواف نماید، خداوند عزوجل شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناهش را می‌بخشد و شش هزار درجه او را بالا می‌برد»[۳۷]. پیامبر(ص) فرمود: «طواف بسیار کنید، کمترین چیزی که در روز قیامت در نامه عمل شما یافت می‌شود، همانا طواف است»[۳۸]. در روایت دیگر آمده است: «کسی که این خانه را هفت مرتبه طواف کرده و دو رکعت نماز بگزارد، مانند آن است که بنده‌ای را آزاد کرده باشد»[۳۹].

امام صادق(ع) نیز فرمود: «خداوند عزوجل اطراف کعبه یکصد و بیست رحمت قرار داده، که شصت رحمت آن مخصوص طواف کنندگان، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای نگاه‌کنندگان به کعبه است»[۴۰].

همین روایت را اهل سنت به نقل از رسول خدا(ص) آورده‌اند[۴۱]. حسان بن عطیه پس از نقل این روایت می‌گوید: «پس از دقت معلوم شد، تمامی یکصد و بیست رحمت از آن طواف کننده است؛ زیرا او هم طواف می‌کند، هم نماز می‌خواند، و هم به کعبه می‌نگرد»[۴۲]. در روایت دیگری آمده است: «أَنَّ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ». «هرکس خانه خدا را طواف کند، از گناهان خود خارج می‌گردد».

عبدالله بن عمر گفته است، شنیدم که رسول خدا(ص) فرمود: «کسی که هفت مرتبه خانه خدا را طواف کند، برای هر گامی که برمی‌دارد، یک حسنه برایش نوشته می‌شود، یک گناه از او بخشیده می‌شود و [مقامش] یک درجه بالا می‌رود [و هر گام آن] برابر با آزاد کردن یک بنده است». همچنین روایت را با اندکی تغییر، ترمذی و نسائی نیز نقل کرده‌اند.

همچنین پیامبر(ص) فرمود: «هیچ طواف‌کننده‌ای نیست که هنگام زوال آفتاب با سر و پای برهنه گرد این خانه طواف کند، در حالی که پیاده در حرک حرکت بوده، گام‌های خود را کوتاه برمی‌دارد، چشمانش را به زمین می‌دوزد و در هر شوطی از طواف، حجر الاسود را لمس می‌کند، بدون آنکه کسی را آزار رساند و یاد و ذکر خدا از زبانش بیفتد، مگر آنکه خداوند در هر گامی که برمی‌دارد، هفتاد هزار حسنه برای او ثبت نموده، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا می‌برد و ثواب آزاد کردن هفتاد هزار برده که قیمت هر یک ده هزار درهم باشد به او می‌دهد، و می‌تواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت کند و هفتاد هزار حاجت او برآورده می‌شود، اگر خواست در دنیا و اگر خواست در آخرت»[۴۳]. شبیه این روایت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا(ص) با کمی تغییر آورده‌اند[۴۴].

محقق ارزشمند، آقای علی اکبر غفاری در رابطه با اختلاف ثواب‌هایی که در این گونه روایات و نظایر آن آمده می‌نویسد: اختلاف در مقدار ثواب، که درباره بعضی اعمال در روایات آمده است به اعتبار مخاطب و موقعیت و کمال عمل است. گاهی ممکن است ثواب طواف از آزاد کردن بنده بیشتر باشد؛ چون بردگان کم هستند یا در رفاه و آسایش و تحت تعالیم حق زندگی می‌کنند و گاهی تحت فشار اربابان و شکنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر می‌برند، و آزاد کردن آنان از هر عمل خیری در چنین موقعیتی بالاتر است و گاهی، به عکس است و در این وقت، طواف که موجب آزادی بنده‌ها را تقویت می‌کند و انسان را در مقامی از قرب به حق می‌رساند که اعمال و کردار و رفتارش هر یک موجب آزادی هزاران هزار خلق خداست، از این رو ثواب طواف او بیشتر می‌شود. پس ثواب وابسته به موقعیت و کیفیت عمل است و در تاریخ اسلام افرادی بوده‌اند که طواف خانه کعبه را تمام عمر، سالی چندین بار به جا می‌آورده‌اند، ولی از آنها اعمالی یا دستوراتی صادر شده که صدها هزار مردم آزاد را به بردگی کشانده است. این ثواب‌ها همگی شرط و شروطی دارد و مطلق نیست و با اختلاف شرایط، کم و زیاد می‌شود[۴۵].

ابن عباس نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمودند: «کسی که پنجاه مرتبه طواف کند از گناه پاک می‌شود، همچون زمانی که از مادر متولد شده است»[۴۶]. برخی از دانشمندان معتقدند که لازم نیست پنجاه مرتبه طواف در یک زمان و پی در پی صورت بگیرد، بلکه اگر در طول زندگی در نامه عمل او پنجاه طواف ثبت شده باشد، چنین ثوابی را خواهد داشت.

محب طبری نیز می‌گوید: برخی از علما برای عدد طواف هفت مرحله ذکر کرده‌اند:

  1. پنجاه بار طواف کردن در روز و شب،
  2. بیست و یک مرتبه،
  3. چهارده مرتبه،
  4. دوازده مرتبه،
  5. ۵ بار در روز و ۵ بار در شب،
  6. هفت مرتبه،
  7. سه مرتبه،
  8. یک مرتبه[۴۷]. (لازم به ذکر است که مراد از هر مرتبه طواف، هفت شوط می‌باشد).

ثواب طواف و منافع آن به قدری زیاد است که امام صادق(ع) حتی در شدت بیماری برای انجام آن، به بیت الله الحرام می‌آمدند: ربیع بن خیثم گفته است: امام صادق(ع) را در حالی که به شدت بیمار بود، دیدم ایشان را در اطراف کعبه طواف می‌دادند. حضرت هرگاه به رکن یمانی می‌رسید می‌فرمود: تا ایشان را زمین بگذارند، سپس دست خویش را از محمل خارج کرده و بر زمین می‌مالید، آنگاه می‌فرمود: مرا بلند کنید. و در روایت دیگر آمده که حضرت در پاسخ سوال کسی که علت این کار را جویا شده بود با اشاره به آیه ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ[۴۸] فرمودند: همانا من دوست دارم از منافعی که خداوند فرموده، بهره بگیرم[۴۹].[۵۰]

طواف پیامبران

هفتاد و پنج پیامبر حج گزارده و همگان طواف کرده‌اند[۵۱]. پس از مرگ حضرت آدم، شیث(ع) نیز به همان شیوه حج گزارد. از طواف حضرت نوح نیز در روایات سخن به میان آمده است. گرچه در نقلی گفته شده که از فاصله زمانی حضرت نوح تا حضرت ابراهیم(ع) هیچ یک از پیامبران حج نگزارده، پیرامون خانه خدا طواف نکرده‌اند، لیکن یعقوبی می‌نویسد: «خدای متعال هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح را مبعوث فرمود[۵۲] و او عاد را به عبادت و اطاعت پروردگار و دوری از محرمات دعوت می‌کرد و آنها تکذیبش نمودند، تا خدا سه سال باران را از آنان گرفت. پس کسانی از خود را به سوی کعبه فرستادند تا برای آنها از خدا باران بخواهند و آنها چهل روز به طواف کعبه و مراسم زیارت آن مشغول بودند»[۵۳]. سال‌ها می‌گذرد و به دوران حضرت ابراهیم خلیل(ع) کعبه و حج‌گزاری رونقی تازه پیدا می‌کند.

معلم حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) در مناسک حج، جبرئیل بود. پس از حضرت ابراهیم، موسی(ع) نیز حج گزارده، از امام صادق(ع) سئوال شد: آیا قبل از بعثت نبی اکرم(ص) حج گزارده می‌شد؟ فرمود: آری و تصدیق آن در قرآن، گفتار شعیب است که هنگام ازدواج موسی گفت: ﴿عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ[۵۴] تصمیم دارم یکی از دو دخترم را به ازدواج تو درآورم، بر این مهر که هشت حج برای من خدمت کنی همانا آدم و نوح حج گزاردند. سلیمان بن داوود همراه با جن و انس و پرنده و باد حج انجام داد. موسی سوار بر شتری سرخ رنگ حج گزارده و می‌فرمود: «لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ‌»[۵۵]. یونس بن متی و عیسی(ع) نیز حج گزارده‌اند[۵۶].

«ابن عباس» می‌گوید: پیامبر(ص) در حالی وارد مکه شدند که برگرد کعبه ۳۶۰ بت بود، برخی از آنها را با سرب استوار کرده بودند، پیامبر(ص) با چوب‌دستی خود به بت‌ها اشاره می‌فرمودند، و بت فرو می‌افتاد. آن‌گاه همچنان سواره هفت دور طواف فرمود و با همان چوب‌دستی حجرالاسود را استلام کرد و چون طواف ایشان تمام شد، از مرکب خود پیاده شدند و کنار مقام ابراهیم آمدند و... .

اهالی مکه نیز پس از بعثت رسول اکرم(ص) و دستورات و قوانین حیات‌بخش اسلام، آرام آرام بدعت‌ها و سنت‌های غلط جاهلی را از بین بردند و با تبیین و تشریح فلسفه طواف و نشان دادن الگو، فصل جدیدی در انجام صحیح مناسک حج گشوده شد.

نخستین کسی که اساس خانه کعبه را نهاد و در آن نماز گزارد و بر آن طواف کرد، آدم بود[۵۷]. او هفت طواف در شب و پنج طواف در روز انجام داد[۵۸]. به دنبال بنای کعبه، ملائکه شیوه طواف کردن برگرد آن را به آدم آموختند. در تاریخ الخمیس آمده است: ملائکه به آدم گفتند ما هزار سال پیش از تو حج می‌گزاردیم، سپس پیشاپیش آدم حرکت کردند تا او هفت دور طواف کرد.

عبدالله بن ابی سلیمان آزاد کرده بنی‌مخزوم می‌گوید: چون آدم از بهشت فرود آمد، نخست هفت بار گرد کعبه طواف کرد و سپس دو رکعت نماز رو به روی کعبه گزارد و از آن هنگام که آدم طواف کرد، طواف بر گرد کعبه سنت شد[۵۹]. راهنمای آدم در انجام مناسک حج، جبرائیل امین بود، او پذیرش توبه آدم(ع) را به آن حضرت ابلاغ کرد، سپس مناسک حج را به او آموخت؛ از جمله آن مناسک، هفت دور طواف گرد خانه خدا بود[۶۰]. برخی فاصله زمانی هبوط آدم تا مبعث پیامبر اسلام(ص) را حدود چهار هزار و هشتصد و یازده سال و شش ماه و ده روز ذکر کرده‌اند[۶۱].

وقتی حضرت ابراهیم(ع) از ساختن بیت الحرام آسوده شد، جبرئیل پیش او آمد و گفت: هفت بار بر کعبه طواف کن. او همراه با اسماعیل، هفت دور طواف کرد و در هر دور طواف، هر دو به تمام گوشه‌های کعبه دست می‌کشیدند و چون هفت دور طواف تمام شد، هر دو پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردند[۶۲].

معلم ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل، جبرئیل بود، آنان را نزد حجرالاسود آورد، ابتدا خود آن را استلام کرد، سپس به ابراهیم و اسماعیل نیز گفت استلام کنند، سپس همراه با هم، هفت مرتبه طواف کردند[۶۳].

فرشتگان ضمن طواف به ابراهیم(ع) سلام کردند: ابراهیم پرسید: شما در طواف خود چه می‌گویید؟ گفتند: پیش از روزگار آدم(ع) «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» می‌گفتیم و چون به آدم گفتیم: فرمود: بر این کلمات «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌» را هم بیفزایید. ابراهیم فرمود: بر آن «الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» را هم بیفزایید و فرشتگان چنین کردند[۶۴].[۶۵]

طواف در جاهلیت

در دوران قبل از اسلام و در عصر جاهلی، مراسم حج و طواف خانه خدا، همچنان وجود داشت. قریش و عموم فرزندان معدّ بن عدنان پاره‌ای از احکام دین ابراهیم را به دست داشتند. خانه کعبه را زیارت می‌کردند و مناسک حج را به پا می‌داشتند، مهمان‌نواز بودند و ماه‌های حرام را بزرگ می‌داشتند[۶۶]. لیکن با گذشت زمان، آگاهان دین‌ساز، بازیگران دنیا خواه و کج‌اندیشان جاهل، به گونه‌های مختلف به تحریف این فریضه الهی پرداختند.

یعقوبی می‌نویسد: عمرو بن لحی به سرزمین شام رفت و آنجا مردمی از عمالقه بودند که بت می‌پرستیدند، پس به آنها گفت: این بت‌هایی که شما می‌پرستید چیستند؟ گفتند: اینها بت‌هایی هستند که آنها را پرستش می‌کنیم و از آنها یاری می‌خواهیم، پس یاری کرده می‌شویم و به وسیله آنها باران می‌خواهیم پس سیراب می‌شویم، عمر بن لحی گفت: یکی از این بت‌ها را به من نمی‌بخشید تا آن را به زمین عرب برم، همان‌جا که عرب برای زیارت خانه خدا می‌آیند؟ پس بتی به نام «هبل» به او دادند و آن را به مکه آورد و نزد کعبه نهاد و آن اول بتی بود که در مکه نهاده شد. سپس «اساف» و «نائله» را آوردند و هر کدام را بر یکی از ارکان کعبه نهادند و طواف کننده، طواف خود را از اساف شروع می‌کرد و آن را می‌بوسید و نیز به آن ختم می‌کرد[۶۷].

برخی علاوه بر طواف خانه، برگرد بت نیز طواف می‌کردند. عمرو بن لُحَی، بت عزی را در منطقه نخله قرار داد و هنگامی که از حج و طواف خود بر کعبه آسوده می‌شدند، از احرام بیرون نمی‌آمدند تا کنار بت عزی می‌رفتند و بر آن طواف می‌کردند و سپس همان‌جا از احرام بیرون می‌آمدند[۶۸]. بت و بتخانه عزی در راه مکه به عراق و بالاتر از ذات عرق قرار داشته است. مشرکان هر گاه در مراسم حج، طواف و وقوف در عرفات و منی را انجام می‌دادند، سرهای خود را کنار بت منات می‌تراشیدند و برای آن نیت حج می‌کردند و تلبیه می‌گفتند[۶۹].

بدعت‌ها و رسوم غلط جاهلی، یکی پس از دیگری آشکار گردید و طواف، این فریضه الهی و کعبه این جلوه‌گاه توحید، جایگاهی برای ابراز وجود هرزگان و هوسرانان گردید. برهنه طواف کردن برای گروهی سنت شد و از این رهگذر قداست خانه خدا را خدشه‌دار کردند.

به تاریخچه این ماجرا توجه کنید: عرب در کیش‌های خود دو صنف بودند: حُمس و حلّه، عرب‌های حُمس در کار دین بر خود سخت می‌گرفتند و هنگام انجام دادن اعمال حج، غذای روغنی نمی‌پختند و شیری اندوخته نمی‌کردند و میان شیردهی و شیرخوارگانش مانع نمی‌شدند تا خود آن را رها سازند. مو و ناخن نمی‌گرفتند و روغن استعمال نمی‌کردند و دست به زنان نمی‌بردند و خود را خوشبو نمی‌کردند و گوشتی نمی‌خوردند و در حج خود، کرک و پشم و مویی نمی‌پوشیدند و لباس نوی به تن می‌کردند و با نعلین خویش گرد خانه طواف می‌نمودند و از نظر تعظیم، پا روی زمین مسجد نمی‌نهادند[۷۰].

عرب‌های حله یعنی قبیله‌های تمیم و ضَبّه و مُزَینه و رِباب و عُکل و ثَور و قیس عیلان همه‌اش به جز عدوان و ثقیف و عامر بن صعصعه، و ربیعة بن نزار همه‌اش و قضاعه و حضرموت و عک و قبیله‌هایی از ازد... هرگاه به مکه می‌رسیدند، پس از انجام مناسک، جامه‌هایی را که پوشیده بودند بیرون می‌آوردند[۷۱] و دیگر آن را نمی‌پوشیدند و به این جامه‌ها «لُقی» می‌گفتند. بدین جهت اگر می‌توانستند جامه‌های حمس را به کرایه یا عاریه می‌پوشیدند و در آنها طواف می‌کردند و گرنه برهنه طواف خانه را انجام می‌دادند[۷۲].[۷۳]

طواف در شب

نخستین کسی که برای طواف کنندگان در مسجدالحرام، چراغ روشن کرد، عقبة بن ازرق بن عمرو غسانی بود که بر لبه دیوار خانه خود، چراغی بزرگ می‌نهاد، تا مسجد را برای طواف کنندگان و دیگر کسانی که در آن بودند؛ روشن کند. محمد بن سائب بن برکة از مادرش نقل کرده که گفته است: شبی عایشه همسر پیامبر(ص) به چراغ‌داران پیام داد، چراغ‌ها را خاموش کردند و آن‌گاه در حجاب کامل و پوشیده طواف کرد[۷۴]. پس از آن خالد بن عبدالله قسری، چراغی کنار چاه زمزم و روبه‌روی حجرالاسود نهاد و این به روزگار حکومت عبدالملک بن مروان بود و اینها را از گذاشتن آن چراغ منع کرد[۷۵].

در حکومت مأمون عباسی، محمد بن سلیمان، حاکم مکه شد و چراغی دیگر بر ستونی بلند مقابل آن و کنار رکن غربی نهاد و چون محمد بن داوود حاکم مکه شد، دو ستون بلند دیگر یکی مقابل رکن یمانی و دیگری مقابل رکن شامی نهاد و چون هارون (الواثق بالله) خلیفه شد، دستور داد، ده ستون بلند که قندیل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ روشن می‌کردند[۷۶].

گفته‌اند: ستون‌های زرد مسی که اطراف کعبه نصب شده بود، ابتدا در کاخ بابک خرمی در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن می‌شده است و چون خداوند او را زبون ساخته و کشته شد (و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانه‌اش را خراب کردند؛ زیرا او گروه بسیاری از مسلمانان را کشته بود و خداوند مردم را از او آسوده کرد) این ستون‌ها را از کاخ وی آوردند که چهارده ستون بود، چهارتای آن را در دارالخلافه سامرا نصب کردند و ده ستون دیگر را معتصم در سال دویست و سی و چند، برای کعبه فرستاد که اطراف کعبه در صف اول نصب کردند[۷۷].

خلیفه‌ها و پادشاهان در زمان‌های مختلف بر شمار ستون‌ها و قندیل‌های مسجد و چراغ‌های منطقه حرم و درهای مسجد و منبرها افزودند، چنان‌که نزدیک به یک هزار و پانصد رسید و همچنان نفت سوز و روغن سوز بود تا سال ۱۳۳۹ قمری که تمام چراغ‌های آن به برق مبدل شد[۷۸].[۷۹]

طواف زیارت

طواف، واجب رکنی است در مراسم حج و عمره. به آن طواف اول، طواف فرض، طواف فریضه، طواف رکن هم می‌گویند. این طواف در عمره مفرده دومین عمل است که پس از احرام و در لباس احرام صورت می‌گیرد و زمان انجام آن طول ایام سال است، به جز ایام اختصاصی حج.

طواف زیارت در عمره تمتع دومین عمل است که بعد از احرام و در لباس احرام صورت می‌گیرد و زمان انجام آن از اول ماه شوال است تا قبل از روز نهم ذی‌حجه. اما در حج، هفتمین عمل حج (تمتع و قران) است که بعد از حلق یا تقصیر در روز دهم ذی‌حجه با کوچ از منی به مکه صورت می‌گیرد. این طواف را پس از مراجعت از منی (در روز دوازدهم ذی‌حجه) نیز می‌توان انجام داد، ولی مستحب است که در همان روز عید صورت گیرد. این طواف در غیر لباس احرام صورت می‌گیرد، چون با انجام حلق یا تقصیر، حاجی از لباس احرام بیرون می‌آید[۸۰].[۸۱]

طواف عاشقانه

یکی از لحظات شیرین و به یادماندنی حج، زمانی است که حاجی پس از انجام طواف، پرده کعبه را در دست گرفته، خود را به کعبه چسبانده، قطرات اشکش مرواریدگونه از گونه‌هایش سرازیر گردد و با خدا راز و نیاز کند. عاشقان حریم دوست، آن‌گاه که در کنار خانه یار قرار می‌گیرند، حالاتی خوش و دیدنی دارند.

اصمعی می‌گوید: شبی گِرد کعبه طواف می‌کردم، جوانی ظریف اندام را دیدم که به پرده کعبه چنگ زده، می‌گفت: چشم‌ها در خوابند و ستارگان برآمده‌اند، و تو پادشاه زنده پایداری، پادشاهان درب‌هایشان را بسته و بر آن نگاهبانانی گمارده‌اند [ولی] درب خانه تو برای درخواست کنندگان باز است، به سوی تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر کنی، ای مهربان‌ترین مهربانان.

سپس این شعر را می‌خواند: يا من يجيب المضطر في الظلم *** يا كاشف الضر و البلوى مع السقم قد نام و فدك حول البيت قاطبة *** و أنت وحدك يا قيوم لم تنم أدعوك رب دعاء قد أمرت به *** فارحم بكائي بحق البيت و الحرم ان كان عفوك لايرجوه دوسرف *** فمن يجود على العاصين بالنعم. اصمعی می‌گوید: جستجو کردم فهمیدم این جوان، زینت عبادت کنندگان؛ امام سجاد(ع) است[۸۲].

علی بن مزید بیاع سابری نیز گفته است: امام صادق(ع) را در حجر اسماعیل دیدم؛ زیرا ناودان ایستاده، صورتش را به کعبه گذاشته و دست‌هایش را گشوده و می‌فرمود: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ ضَعْفِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي، اللَّهُمَّ أَنْزِلْ عَلَيَّ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ أَدِرَّ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ، وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ، اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي الرِّزْقِ وَ لَا تَقْتُرْ عَلَيَّ».

خالد بن ربعی نیز گفته است: امیر مؤمنان علی(ع) برای برخی نیازها وارد مکه شدند [در مسجدالحرام] مرد عرب بیابانی را دیدند که پرده کعبه را گرفته و می‌گفت: ای صاحب خانه، خانه خانه تو است و مهمان نیز مهمان تو، هر مهمانی از میزبانش نیکی می‌بیند، پس امشب احسانت به من، آمرزش گناهانم باشد. امیر مؤمنان(ع) به یاران خود فرمودند: آیا نشنیدید سخن اعرابی را؟ گفتند: آری شنیدیم، حضرت فرمود: خداوند کریم‌تر از آن است که میهمانش را براند. شب دوم دیدند بار دیگر این مرد آمده خود را به رکن چسبانده و می‌گوید: «يَا عَزِيزاً فِي عِزِّكَ فَلَا أَعَزَّ مِنْكَ فِي عِزِّكَ أَعِزَّنِي بِعِزِّ عِزِّكَ فِي عِزٍّ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) عَلَيْكَ أَعْطِنِي مَا لَا يُعْطِينِي أَحَدٌ غَيْرُكَ وَ اصْرِفْ عَنِّي مَا لَا يَصْرِفُهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ». سپس امیر مؤمنان(ع) به یاران خویش فرمودند: «به خدا سوگند این اسم اکبر به زبان یونانی است که حبیب من رسول خدا(ص) آن را به من خبر داده است. او بهشت را طلب کرد و خداوند به او عنایت نمود. او از خداوند خواست آتش را از وی بگرداند و خداوند نیز چنین کرد[۸۳].

طاووس یمانی نیز گفته است؛ در دل شب مردی را دیدم که پرده کعبه را در دست گرفته و می‌گوید: أَلَا أَيُّهَا الْمَأْمُولُ فِي كُلِّ حَاجَةٍ *** شَكَوْتُ إِلَيْكَ الضُّرَّ فَاسْمَعْ شِكَايَتِي‌ أَلَا يَا رَجَائِي أَنْتَ كَاشِفُ كُرْبَتِي *** فَهَبْ لِي ذُنُوبِي كُلَّهَا وَ اقْضِ حَاجَتِي‌ زَادِي قَلِيلٌ مَا أَرَاهُ مُبَلِّغِي *** أَ لِلزَّادِ أَبْكِي أَمْ لِبُعْدِ مَسَافَتِي‌ أَتَيْتُ بِأَعْمَالٍ قِبَاحٍ رَدِيَّةٍ *** فَمَا فِي الْوَرَى خَلْقٌ جَنَى كَجِنَايَتِي‌ أَ تُحْرِقُنِي فِي النَّارِ يَا غَايَةَ الْمُنَى *** فَأَيْنَ رَجَائِي مِنْكَ أَيْنَ مَخَافَتِي‌. طاووس می‌گوید: دقت کردم دیدم علی بن الحسین امام سجاد(ع) است[۸۴].[۸۵]

طواف فرشتگان

پیشینه طواف به هزاران سال قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین باز می‌گردد. فرشتگان در ناحیه «ردم» از آدم استقبال کردند و به او گفتند: ما دو هزار سال پیش از تو به این خانه حج گزاردیم. آدم پرسید: شما هنگام طواف چه می‌گویید. گفتند می‌گوییم: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»[۸۶].

ازرقی می‌نویسد: در یکی از کتاب‌های پیشینیان نخستین که در آن موضوع کعبه آمده بود، چنین دیدیم که هیچ فرشته‌ای را خداوند به زمین نمی‌فرستد، مگر آن‌که او را به زیارت کعبه فرمان می‌دهد و آن فرشته از کنار عرش، احرام بسته و لبیک‌گویان فرود می‌آید. نخست حجر را می‌بوسد و استلام می‌کند و سپس هفت دور بر خانه طواف می‌کند و داخل کعبه دو رکعت نماز می‌گزارد، آن‌گاه به آسمان صعود می‌کند[۸۷].

معلم حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل(ع) نیز، جبرئیل بود. فرشتگان ضمن طواف به ابراهیم(ع) سلام دادند. ابراهیم پرسید: شما در طواف خود چه می‌گویید؟ گفتند: پیش از روزگار آدم(ع) «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» می‌گفتیم و چون به آدم گفتیم، فرمود: بر این کلمات «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌» را هم بیفزاید. ابراهیم فرمود: بر آن «الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» را هم بیفزایید و فرشتگان چنین کردند[۸۸].[۸۹]

طواف مستحبی

روایات نسبت به عدد طواف‌های مستحبی در ایام توقف در مکه مختلف است. در بعضی آمده است که مستحب است ۵۲ طواف که ۳۶۴ شوط می‌شود انجام دهد[۹۰]. در برخی روایات است که ۳۶۰ طواف کند و اگر مقدور نبود ۳۶۰ شوط و اگر آن را هم نتوانست، آن چه می‌تواند به جا آورد[۹۱]. در طواف مستحبی، طهارت (با وضو بودن) شرط نیست.

البته کسی که می‌خواهد طواف مستحبی به جا آورد سزاوار است مزاحم کسانی که طواف واجب انجام می‌دهند نشود، و اگر در طواف‌های مستحبی خواست دو رکعت نماز طواف بخواند، می‌تواند در هر کجای مسجدالحرام بخواند.

طواف‌های مستحبی قبل از اعمال حج و رفتن به منی و عرفات، برتر از طواف‌های پس از اعمال حج است. در روایت آمده است که یک طواف قبل از حج، برتر از هفتاد طواف پس از حج است[۹۲].

هرگاه کسی بتواند طواف‌های مستحبی را طبق دستور و روایات، در هر شبانه روز، ده طواف انجام دهد افضل است، یعنی در اول شب ۳ طواف، آخر شب ۳ طواف، پس از دخول صبح ۲ طواف و بعد از ظهر ۲ طواف[۹۳]. البته روشن است که این طواف‌ها بعد از نمازهای فریضه در اول وقت است. در روایت است که طواف مستحبی به نیابت از طرف زنده‌ای که تا ۲۰ کیلومتری مکه است جائز نیست، ولی از طرف مردگان و کسانی که از مکه بیش از ۲۰ کیلومتر فاصله دارند، سنت است. بالاخص از طرف پدر، مادر، زن، فرزند، دوستان و مردم شهر خویش. اگر یک طواف به قصد همه کند درست است، ولی بهتر این است که برای هر کدام، هفت شوط یک طواف و دو رکعت نماز به جا آورد.

علی بن ابراهیم حضر می‌از پدرش نقل کرده، گفت: من در مراجعت از مکه به حضور، امام کاظم(ع) رسیدم و آن حضرت در مسجدالنبی، میان قبر و منبر، نشسته بودند. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(ص)! من وقتی که به حج می‌روم، گاهی بعضی از مردم به من می‌گویند از جانب من هفت شوط طواف کن و دو رکعت نماز بخوان و بعضی اوقات در اثر کارهای بسیار نمی‌توانم به جا آورم و در بازگشت نمی‌دانم چه بگویم؟ فرمود: وقتی که به مکه رسیدی و اعمال خود را انجام دادی، هفت شوط طواف کن و دو رکعت نماز بخوان و بگو: خدایا این طواف و این دو رکعت نماز را که به جا آوردم، از جانب پدرم، مادرم، همسرم، فرزندانم، خویشانم و از طرف همه همشهری‌هایم آزاد و بنده، سیاه و سفید ایشان است. پس از مراجعت به هر که بگویی من از طرف تو طواف کرده‌ام و نماز خوانده‌ام، راست گفته‌ای. آمده است که افضل از تمامی اعمالی که در مکه انسان می‌تواند انجام دهد، طواف به نیابت چهارده معصوم(ع) می‌باشد[۹۴].[۹۵]

«یحیی بن ازرق» می‌گوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم! مردی که از طرف دیگری حج انجام می‌دهد، آیا می‌تواند از طرف خویشاوندانش طواف کند؟ امام(ع) فرمود: «إِذَا قَضَى مَنَاسِكَ الْحَجِ فَلْيَصْنَعْ مَا شَاءَ»[۹۶]. «اگر مناسک حج را انجام داده هر چه می‌خواهد انجام دهد»[۹۷].

طواف نساء

طواف واجب غیر رکنی خانه خدا در مراسم حج و عمره را می‌گویند که موسوم به طواف دوم و طواف زنان است. این طواف با لباس غیر احرام است و در عمره تمتع وجود ندارد. اما در عمره مفرده، ششمین عمل است که پس از حلق یا تقصیر صورت می‌گیرد و زمان انجام آن در طول ایام سال است، به جز ایام اختصاصی حج. طواف نساء در حج، دهمین عمل حج تمتع و حج قرآن است که پس از خاتمه واجبات منی تا روز دهم یا دوازدهم و مراجعت به مکه پس از سعی صفا و مروه صورت می‌گیرد[۹۸].[۹۹]

طواف نیابتی

مستحب است حاجی تا زمانی که در مکه حضور دارد، برای خود و یا به نیابت از دیگران طواف کند. آنان که دارای معرفت بیشتری هستند به نیابت از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) طواف نموده، حج خود را با حج پیامبر و ائمه(ع) پیوند می‌زنند. موسی بن قاسم می‌گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: می‌خواستم به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم، به من گفتند برای اولیای خدا [و به نیابت از آنان] نمی‌توان طواف کرد. حضرت فرمود: هر اندازه برای تو امکان دارد [برای آنان] طواف کن که جایز است.

سه سال بعد خدمت آن حضرت رسیده عرض کردم: من برای انجام طواف به نیابت از شما و پدر بزرگوارتان کسب اجازه کردم و شما اجازه فرمودید و آن‌چه خدا خواست به نیابت از شما طواف کردم، سپس مسأله‌ای در ذهن من آمد که به آن عمل کردم، حضرت فرمودند: آن مسأله چه بود؟ گفتم: روزی به نیابت از رسول خدا(ص) طواف کردم، امام جواد(ع) سه مرتبه فرمود: درود خدا بر رسول الله. روز دوم را به نیابت از امیر مؤمنان(ع) روز سوم به نیابت از امام حسن(ع) روز چهارم از امام حسین(ع) روز پنجم از امام سجاد(ع) روز ششم از امام باقر(ع) روز هفتم از امام صادق(ع) روز هشتم از امام موسی بن جعفر(ع) هر روز نهم از پدرتان علی بن موسی الرضا(ع) روز دهم از طرف شما، مولای من! اینان کسانی هستند که به ولایت و دوستی آنها دین خود را پذیرفتم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند. اینک نیز دارای دین هستی، دینی که خداوند غیر آن را از بندگانش نمی‌پذیرد.

گفتم و گاهی هم به نیابت از مادرتان فاطمه(س) طواف نمودم و گاهی نیز طواف نکردم. امام(ع) فرمودند: برای مادرم زهرا(س) فراوان طواف کن؛ زیرا که بهترین عملی که انجام می‌دهی همین است[۱۰۰].[۱۰۱]

قطع طواف واجب برای رفع حاجت دیگران

«ابان بن تغلب» می‌گوید: با امام صادق(ع) طواف می‌کردم، مردی از اصحاب خود را به من عرضه کرد و میل داشت برای حاجتی که دارد همراه او بروم. من دوست نداشتم امام صادق(ع) را ترک کنم و خواسته او را اجابت نمایم. او مجدداً در دور بعد به من اشاره نمود و درخواست خویش را تکرار کرد، امام(ع) متوجه او شد و به من فرمود: ابان! آیا او به تو اشاره می‌کند؟ عرض کردم: بلی، فرمود: او کیست؟ عرض کردم: مردی از اصحاب ماست، فرمود: آیا او هم مانند تو دوستدار اهل بیت است؟ عرض کردم: بلی، فرمود: به سویش برو و خواسته او را اجابت کن، عرض کردم: طوافم را قطع کنم، فرمود: بلی، قطع کن. عرض کردم: اگرچه طواف واجب باشد، فرمود: اگر چه طواف واجب باشد. ابان می‌گوید: طبق دستور امام(ع) طواف خود را قطع نمودم و از پی انجام کار او رفتم.

در روایت دیگر «ابن عباس» می‌گوید: من و امام حسن مجتبی(ع) در مسجدالحرام بودیم، او معتکف بود و طواف می‌نمود. مردی از شیعیان به حضورش آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! من به فلانی بدهکارم اگر ممکن است، آن را از طرف من پرداخت کنید. حضرت فرمود: به صاحب این بنا قسم که امروز چیزی ندارم. عرض کرد: بیایید از او بخواهید به من مهلت دهد. امام حسن(ع) طواف را قطع نموده و با او راه افتاد. عرض کردم: آیا فراموش کردید که در مسجد معتکف هستید؟ فرمود: از یادم نرفته، اما از پدرم شنیدم که رسول اکرم(ص) فرمود: «هر کس حاجت برادر خود را برآورده سازد، مانند کسی است که نه هزار سال خدا را عبادت کند، روزها روزه باشد و شب‌ها در حال عبادت»[۱۰۲].

طواف برای پیدا شدن مال

«داوود رقّی» به امام صادق(ع) عرض کرد: مردی مالم را برداشته و رفته و مدتی است در جستجوی او هستم و خبری از او نیست. حضرت فرمود: چون به مکه رفتی، یک طواف و دو رکعت نماز، برای عبدالمطلب و یک طواف و دو رکعت نماز نیز برای عبدالله و یک طواف و دو رکعت نماز برای آمنه و یک طواف و دو رکعت نماز برای فاطمه بنت اسد به جای آور(یعنی ۴ طواف و نماز). پس خدا را بخوان که مال تو را به تو برگرداند. «داوود رقّی» می‌گوید: چون به مکه، رفتم طوافی را با نماز به جا آوردم و از درب صفا خارج شدم، دیدم غریم (قرض‌دار) خودم را که به انتظار من ایستاده، گفت: ای داوود! مدتی است مرا معطل کردی، بگیر مالت را و مرا خلاص کن. پس تمام مال من بدون نقصان به من رسید[۱۰۳].

طواف وداع

آخرین طواف حاجی است که هنگام خروج از مکه انجام می‌دهد. این طواف مستحب است و اهل سنت آن را «طواف صدر» یعنی طواف بازگشت هم می‌نامند؛ زیرا حاجی پس از آن از مکه به شهر خود بازمی‌گردد و این طواف در نظر آنان واجب می‌باشد و کفاره ترک آن یک قربانی است، ولی ما آن را مستحب می‌دانیم[۱۰۴]. به طواف وداع، طواف آخرالعهد هم گویند.

دعای طواف وداع: کسی که می‌خواهد از مکه بیرون رود، مستحب است طواف وداع نماید، و در هر دور، حجرالاسود و رکن یمانی را در صورت امکان استلام کند. شکم خود را به خانه کعبه بچسباند، یک دست را به حجر و دست دیگر را به طرف درب گذارد. حمد و ثنای الهی نماید و صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ كَمَا بَلَغَ رِسَالاتِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي...»[۱۰۵].

پس مقداری از آب زمزم بیاشامد، و این دعا را بخواند: «آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ إِلى رَبِّنا راغِبُونَ إِلَى اللَّهِ رَاجِعُونَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[۱۰۶]. شایسته است که زائر در آخرین عهد و دیدار خود با کعبه، دست بر بیت الله الحرام نهاده و عرض کند: «الْمِسْكِينُ عَلَى بَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ»[۱۰۷].

امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا قَضَى أَحَدُكُمْ نُسُكَهُ فَلْيَرْكَبْ رَاحِلَتَهُ وَ لْيَلْحَقْ بِأَهْلِهِ فَإِنَّ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ يُقْسِي الْقَلْبَ»[۱۰۸]؛ «از اعمال حج که فارغ شدی به سوی اهل وطن برگرد؛ زیرا اقامه و مکث در مکه موجب قساوت قلب می‌شود». نیز فرموده است: «فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً فَتَصَدَّقْ بِهِ...»[۱۰۹]؛ «هر گاه از حجت فارغ شدی، یک درهم خرما بخر و صدقه بده».

امام صادق(ع) فرمودند: «إِذَا فَرَغْتَ مِنْ نُسُكِكَ فَارْجِعْ فَإِنَّهُ أَشْوَقُ لَكَ إِلَى الرُّجُوعِ»[۱۱۰]؛ «هرگاه از حج فارغ شدی، به خانه‌ات مراجعت کن؛ زیرا این روش باعث می‌شود علاقمندی تو نسبت به رجوع (به مکه و کعبه) بیشتر شود. امام باقر(ع) می‌فرماید: «يَنْبَغِي لِمَنْ أَرَادَ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ بَعْدَ قَضَاءِ حَجِّهِ أَنْ يَكُونَ آخِرُ عَهْدِهِ بِالْبَيْتِ يَطُوفُ بِهِ طَوَافَ الْوَدَاعِ ثُمَّ يُوَدِّعُهُ يَضَعُ يَدَهُ بَيْنَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ الْبَابِ وَ يَدْعُو وَ يُوَدِّعُ وَ يَنْصَرِفُ خَارِجاً»؛ «سزاوار است کسی که پس از انجام حجش، می‌خواهد از مکه خارج شود، برای آخرین بار طواف وداع کند، آن‌گاه دستش را بین حجرالاسود و درب کعبه بگذارد و دعا کند و پس از وداع برگردد»[۱۱۱].

نماز طواف

نمازی است که در مراسم حج و عمره پس از انجام عمل طواف (زیارت و نساء) پشت مقام ابراهیم می‌خوانند: ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى...[۱۱۲] باید بعد از هر طواف واجب، دو رکعت نماز، پشت مقام ابراهیم بخوانید[۱۱۳].

شاید فلسفه و اسرار نماز طواف این باشد که وقتی از طواف فارغ می‌گردد، چون اجازه گردش به دور خانه دوست را گرفته و با خدا دست داده، پس در مقام ابراهیم باید نماز شکرانه به جا آورد. شکرانه پیروزی در امر و فرمان خدا، و موفقیت در انجام وظیفه. این نماز، توکل بر خدا است و شُکر نعمت‌های اوست.

اسرار حج گاهی آدمی را در مقام ابراهیم(ع) قرار می‌دهد و زمانی در ردیف هاجر و گاهی در ردیف اسماعیل، یعنی در مبارزه با ناحق چون خلیل در توکل چون هاجر، در تسلیم چون اسماعیل، در اخلاق چون محمد(ص) در بخشش و جوانمردی باید مانند علی(ع) بود.

واجب سوم، از واجبات عمره تمتع دو رکعت نماز طواف است نیت آن را به این صورت بنماید: (دو رکعت نماز طواف عمره تمتع، از حجة الاسلام واجب[۱۱۴] به جا می‌آورم قربة الی الله). احوط آن است که این نماز را بعد از طواف فوراً بخواند، یعنی میان طواف و نماز آن عُرفاً فاصله نشود، مگر آن‌که موجب فوت نماز یومیه شود، پس باید اول نماز یومیه را بخواند، و بعد نماز طواف را.

و نیز احوط است که در پشت مقام به جا آورد، یعنی طوری بایستد که سنگی که نشانه پای حضرت ابراهیم(ع) بر آن است روبه‌روی او باشد و بهتر آن است که هر چه ممکن باشد نزدیک‌تر بایستد[۱۱۵].

در مرآة الحج می‌فرماید: اگر بداند که نماز طواف واجب را که باید در مقام ابراهیم به جا آورد از جهت هجوم مردم، طمأنینه، یا سائر شرائط نمازش به جا آورده نمی‌شود، می‌تواند در خارج مقام بخواند، ولی باید مراعات الاقرب فالاقرب را بنماید[۱۱۶]. اگر از روی جهل به مسئله، نماز را در خارج مقام، در سائر جاهای دیگر مسجد بخواند، حکم او حکم کسی است که نماز طواف را فراموش کرده. هرگاه کسی نماز طواف را فراموش کند، اگر در بین سعی باشد، آن را رها کند و برگردد نماز را بخواند، بعد از آن سعی را از همان جا تمام کند. مُخیّر است که نماز طواف را بلند بخواند یا آهسته، و می‌تواند با هر سوره که بخواهد بخواند، مگر سوره‌های سجده، بلی مستحب است در رکعت اول بعد از حمد «توحید» و در رکعت دوم بعد از حمد سوره «کافرون» را بخواند.

این نماز، مانند نماز یومیه است در احکام، بنابراین، شک در رکعات آن موجب بطلان نماز است و باید اعاده کند. نمازی را که برای طواف مستحب می‌خواند، اگر چه می‌تواند پشت مقام بخواند، جایز است در جاهای دیگر مسجد هم به جا آورد، بلکه می‌تواند عمداً ترک کند.

و اما آداب و مستحبات نماز طواف؛ بعد از طواف فوراً، به نماز طواف مبادرت نماید، بلکه بعضی فرموده‌اند: بنابر احتیاط واجب، باید بین نماز و طواف فاصله نشود. در رکعت اول بعد از حمد «توحید» و در رکعت دوم سوره «جحد (کافرون)» بخواند. پس از نماز حمد و ثنای الهی را به جا آورده و صلوات فرستد و بگوید: «اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي وَ لَا تَجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي‌» و در بعضی از روایات است که امام ششم(ع) بعد از نماز طواف به سجده رفت و چنین گفت: «سَجَدَ لَكَ وَجْهِي تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَى نَفْسِي وَ لَا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ».

بعد از فراغ از نماز، و پیش از سعی، سنت است که برود نزد حجرالاسود و د و آن را ببوسد، و دست‌ها را یا بدن را بر آن بمالد یا اشاره کند، و بعد نزد آب زمزم رفته مقداری از آن بیاشامد. فرموده‌اند: اگر با سه نفس بیاشامد بهتر است، بلکه مستحب است سیراب شدن از آن. علی(ع) می‌فرماید: آب زمزم بهترین آبی است که در روی زمین است؛ امام هفتم(ع) وقتی که از این آب می‌نوشید: می‌گفت: «بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الشُّكْرِ لِلَّهِ‌».

در روایت دیگر است که: مقداری از این آب، بر سر و تن خود بریزد، و بعد رو به قبله حمد و ثنای الهی به جا آورد و بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ». پس از نماز طواف و اندکی استراحت، تعجیل در سعی نماید[۱۱۷].[۱۱۸]

هروله

حالتی است میان دویدن و راه رفتن. هاجر فاصله میان کوه صفا و مروه را که حدود ۳۹۴/۵ متر بود، هفت بار در جست و جوی آب طی کرد. قسمتی از این مسیر که امروزه با «چراغ سبز» روشن است را با اضطراب شدیدی که ناشی از نگرانی نسبت به وضع فرزند خود بود می‌گذشت و در اصطلاح «هروله» می‌کرد. در وجه تسمیه هروله اقوال دیگری نیز هست از آن جمله این که شیطان در این مکان بر حضرت ابراهیم(ع) ظاهر شده و آن حضرت برای رهایی از شیطان این قسمت را تندتر می‌پیمود. در هر حال باید به یاد شداید و سختی‌های حضرت هاجر(س) در این مکان هروله کرد. البته هروله برای زنان لازم نیست.

مکان هروله اکنون با چراغ‌های سبز مشخص است. در دوران عثمانی این قسمت که حدود ۵۵ متر است به وسیله استوانه کوچک کاشیکاری شده به رنگ سبز، مشخص بوده است[۱۱۹]. امام باقر(ع) فرمود: هنگامی که رسول خدا(ص) به مسجدالحرام وارد شدند، هفت شوط طواف کردند، سه شوط را با هروله و تند رفتن، و چهار شوط را به حالت راه رفتن[۱۲۰].

و اما فلسفه هروله؛ در بین دو علامت که میان صفا و مروه است باید «هروله» کنی! یعنی ای انسان، به خود تکانی ده، جنبش نما و خود را یاری کن، سرعت گیر تا هر چه زودتر شاهد آرزو را در آغوش کشی، بدان که پایان هر کوششی موفقیت است و همه اکتشافات جهان، در اثر پشتکار و کوشش است، و اسلام دین جنبش و تحرک است... . هاجر در این جا دوان دوان می‌گذشت تا آب را و مایه حیات را به دست آورد، سعی کرد تا موفق شد، پس تو هم ای انسان کوشش کن تا محتاج دیگران نشوی.

بعضی گفته‌اند: فلسفه «هروله» زنده نگه داشتن سنت هاجر و اسماعیل است، چه آن که، بنا به نقل بعضی از تاریخ‌های خاصه و عامه، هاجر در این جا به علت گود بودن زمین نسبت به صفا و مروه، تندتر حرکت می‌کرده؛ زیرا در این جا حضرت اسماعیل به واسطه گودی زمین دیده نمی‌شده، و هاجر برای این که زودتر طفلش را ببیند، در این فاصله با شتاب و اضطراب می‌دویده است.

میرزا خلیل کمره‌ای، در رابطه با فلسفه هروله چنین می‌گوید: دیده می‌شود که شخص مردد، قدمی به جلو، و قدمی به عقب گذاشته، صورت حیرت خود را در بدن نشان می‌دهد، و چون جزر و مد فکر، کمتر از جزر و مد دریا نیست؛ لذا از جزر و مد در اعصاب اضطرابی در اعضاء پدید می‌آید. همین طور است حال کسی که می‌خواهد قدم به طرف دربار شخصیتی بزرگ بردارد و نمی‌داند که آیا از عهده وظایف حضور برمی‌آید یا نه؟![۱۲۱].[۱۲۲]

هروله در طواف

در جریان فتح مکه، رسول خدا(ص) پس از ورود به شهر، خانه ابوسفیان را مکان امن قرار داد. مردم نیز به این خانه پناه آورده، در به روی خویش بسته و جنگ افزارهای‌شان را بر زمین نهادند. آنگاه پیامبر(ص) نزد حجر الاسود آمده، آن را لمس فرمود و مشغول طواف شد. حضرت به بتی رسید که کنار کعبه قرار داشت، آن گاه با کمانی که قوس آن را در دست گرفته بود، در چشم بت فرو کرده، فرمود: ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا[۱۲۳] و چون از طواف خانه فارغ شدند به کوه صفا آمده، از آن بالا رفتند و از آنجا به خانه کعبه نگاه کرده، دست‌ها را بلند نمود و دعا کرد[۱۲۴].

امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که رسول خدا(ص) به مسجد الحرام وارد شدند... هفت شوط طواف کردند؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن»[۱۲۵].

این که چرا پیامبر(ص) در فتح مکه به اصحاب و یاران خود این گونه دستور دادند، دلیلی شنیدنی دارد؛ شخصی از ابن عباس پرسید که برخی گمان دارند رسول خدا(ص) به هروله کردن و دویدن در حال طواف دستور داده‌اند، گفت: هم دروغ گفته‌اند و هم راست! گفتم چگونه؟ پاسخ داد: پیامبر(ص) در عمرة القضاء در حالی وارد مکه شد که مردم مشرک بودند، به مکیان خبر داده بودند که یاران محمد(ص) در سختی بسر برده و خسته‌اند. پیامبر(ص) (برای خنثی نمودن این شایعه) فرمود: «خدای رحمت کند مردی را که صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنمایاند». پس آنها را فرمان داد و آنان نیز در حالی که رسول خدا(ص) بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت، سه شوط را هروله کنان انجام داده، قدرت خویش را آشکار ساختند. مشرکان نیز در برابر ناودان کعبه آنها را نگاه می‌کردند. پس از آن، رسول خدا(ص) بار دیگر حج گزارد ولی در طواف هروله نکرد و مردم را نیز بدان امر ننمود. پس آنها هم راست گفتند و هم دروغ[۱۲۶]. همچنین در روایتی آمده است: دیدم علی بن الحسین(ع) در طواف راه می‌رفت و هروله نمی‌فرمود[۱۲۷].[۱۲۸]

منابع

پانویس

  1. و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!؛سوره حج، آیه ۲۶.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  3. مناسک محشی، مسأله ۵۳۱، ص۲۰۰.
  4. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۲۵.
  5. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۷۵.
  6. سنن ترمذی، ص۱۵۳.
  7. شفاء الغرام، ج۱، ص۲۹۲.
  8. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۷۷.
  9. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۷۷ و ۳۷۸.
  10. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۶۲.
  11. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۶۳.
  12. التاریخ القویم، ج۴، ص۱۶۵.
  13. شرح من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۸.
  14. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۷۶.
  15. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳.
  16. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص۲۸۴.
  17. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص۲۸۵.
  18. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص۲۸۷.
  19. حج و عمره در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص۲۸۹.
  20. بحار الانوار، ج۹۶، ص۳۸۴.
  21. کافی، ج۴، ص۴۱۲.
  22. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  23. «آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد» سوره بقره، آیه ۳۰.
  24. «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  25. علل الشرائع، ج۱، ص۴۰۱؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۳ تا ۸۳.
  26. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۹.
  27. «پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
  28. اخبار مکه، ج۱، ص۳۴۰.
  29. اخبار مکه، ج۱، ص۳۱۹.
  30. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۴۰۵.
  31. کافی، ج۴، ص۴۰۷.
  32. اخبار مکه، ج۱، ص۴۵.
  33. اخبار مکه، ج۱، ص۴۵.
  34. فصلنامه میقات حج، ش۵۴.
  35. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۹.
  36. شرح من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۸.
  37. مستدرک، ج۹، ص۳۷۶.
  38. مستدرک، ج۹، ص۳۷۶.
  39. مستدرک، ج۹، ص۳۷۶.
  40. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳.
  41. اخبار مکه، ج۲، ص۸.
  42. التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم، ج۴، ص۱۵۲.
  43. کافی، ج۴، ص۴۱۲، حدیث ۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۳.
  44. شفاء الغرام، ج۱، ص۲۸۵.
  45. شرح من لا یحضره الفقیه، علی اکبر غفاری، ج۳، ص۳۴.
  46. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۸۴.
  47. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۸۴ و ۲۸۵.
  48. «تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند» سوره حج، آیه ۲۸.
  49. مجمع البیان، ج۷، ص۸۱؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۷۰.
  50. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۱۷ و ۷۳۷.
  51. اخبار مکه، ج۱، ص۶۹.
  52. اعراف، ۷۲ – ۶۵، هود ۶۰ – ۵۰، شعراء، ۱۴۰ – ۱۲۳.
  53. تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳، ج۱، ص۲۰.
  54. «بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی» سوره قصص، آیه ۲۷.
  55. تفسیر برهان، ج۱، ص۱۵۵، بحار الانوار، ج۹۹، ص۴۱/۶۴.
  56. اخبار مکه، ج۱، ص۷۳.
  57. اخبار مکه، ج۱، ص۳۷.
  58. اخبار مکه، ج۱، ص۴۴.
  59. حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، نشر مشعر، ص۸۸.
  60. وافی، فیض کاشانی، ج۸، ص۱۳۰.
  61. مروج الذهب، مسعودی، ج۱، ص۶۱۹.
  62. تاریخ القویم، ج۳، ص۴۷ (به نقل از حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، نشر مشعر، قم، ۱۳۸۴، ص۹۱).
  63. وافی، فیض کاشانی، ج۸، ص۱۳۸.
  64. اخبار مکه، ج۱، ص۴۵.
  65. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۳۵.
  66. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۳۱، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص۱۳۶۳.
  67. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۱ و ۲۳۲.
  68. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۲۶.
  69. اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵.
  70. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۳۵.
  71. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۳۵.
  72. سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۹.
  73. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۳۸.
  74. اخبار مکه، ج۱، ص۳۵۰.
  75. اخبار مکه، ج۱، ص۲۸۷.
  76. اخبار مکه، ج۹، ص۳۹۵.
  77. اخبار مکه، ج۹، ص۳۹۵.
  78. اخبار مکه، ج۱، ص۲۸۸.
  79. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۳۹.
  80. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۱۱۰.
  81. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۰.
  82. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۵۳، حدیث ۱۱۰۵۸.
  83. مستدرک الوسائل، باب استحباب التعلق باستتار الکعبه و الدعاء عندها، ج۹، ۱.
  84. کافی، ج۹، حدیث ۱۱۰۵۷.
  85. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۱.
  86. حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، نشر مشعر، ص۸۵.
  87. اخبار مکه، ج۱، ص۳۹.
  88. اخبار مکه، ج۱، ص۴۵.
  89. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۳.
  90. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۹۷.
  91. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۹۶.
  92. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۹۹.
  93. وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۹۶.
  94. «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الطَّوَافَ وَ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ عَنْ أَبِي وَ عَنْ أُمِّي وَ عَنْ زَوْجَتِي وَ عَنْ وُلْدِي وَ عَنْ حَامَّتِي وَ عَنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِي حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ فَلَا تَشَاءُ أَنْ تَقُولَ لِلرَّجُلِ إِنِّي قَدْ طُفْتُ عَنْكَ»؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۴۵.
  95. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۴.
  96. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۹۸.
  97. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۹.
  98. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۱۱۱.
  99. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۵.
  100. کافی، کتاب الحج، باب الطواف و الحج عن الائمه، حدیث ٢.
  101. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۶.
  102. سفینة البحار، ج۱، ص۳۵۶.
  103. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲۹.
  104. فرهنگ جغرافیای تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۲۸۴.
  105. ادعیه و آداب حرمین، ص۴۱۰ و ۴۱۱؛ کافی، ج۴، ص۵۳۰ و ۵۳۱.
  106. کافی، ج۴، ص۵۳۱.
  107. کافی، ج۴، ص۵۳۲.
  108. بحار الانوارج، ۹۹، ص۸۱؛ علل الشرایع ج۲، ص۴۴۶.
  109. بحار، ج۹۹، ص۳۱۸.
  110. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۳۴.
  111. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۴۷.
  112. «و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  113. ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.
  114. دو مرتبه دیگر این نماز را (به عنوان وجوب) باید انجام داد، یک بار بعد از طواف حج، و یک بار بعد از طواف نساء، و در آنجا، به جای عمره تمتع، باید نماز طواف حج و نماز طواف نساء نیت کند.
  115. نه به طوری که مزاحمت با سائرین نماید. (امام «ره»).
  116. اگر دو طرف نزدیک‌تر از پشت باشند، لکن هیچ کدام نزد مقام نباشند، بعید نیست جائز بودن اکتفا به پشت، لکن احتیاط آن است که: یک نماز در پشت مقام بخواند، و یک نماز در یک طرف با ملاحظه نزدیک‌تر و احوط اعاده نماز است در صورت امکان پشت مقام تا وقتی که وقت تنگ نشده باشد برای سعی. (امام «ره»).
  117. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۲۱۵.
  118. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۱۰۳۶.
  119. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، مشعر، ص۹۲.
  120. دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
  121. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۲۲۸.
  122. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۹۲.
  123. «حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
  124. فتوح البلدان، ص۵۹.
  125. دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
  126. مستدرک، ج۹، ص۳۹۴.
  127. مستدرک، ج۹، ص۳۹۵.
  128. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۹۳.