اثبات عصمت امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث عصمت امام است. "اثبات عصمت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اثبات عصمت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عصمت به معنای دوی از خطا و گناه است، به شخص دارای این صفت معصوم گفته می‌شود. اثبات عصمت امام شامل ادله نقلی و عقلی بر عصمت امام است.

مقدمه

دلیل عقلی عصمت امام

نخست: دلیل تسلسل

دوم: دلیل حفظ دین

سوم: دلیل امتناع تناقض

دلیل نقلی عصمت امام

نخست: آیه ۱۲۴ سوره بقره (آیه امامت حضرت ابراهیم(ع))

  • ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۲]

معنای عهد

  • به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود امامت، عهد خداست و چون شیعه، نصب امام را از جانب خدا با نص، واجب می‌داند، لذا امامت، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت می‌شود.
  • زمخشری نیز از علمای معتزله می‌گوید: طبق این آیه، امامت به کسی می‌رسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد[۳].
  • اما برخی می‌گویند، در آیۀ قرائتی است که به ما می‌فهماند منظور از "عهد" در آیه، همان امامت است نه نبوت و... مثلاً، از جمله ﴿وَمِن ذُرِّيَّتِي به دست می‌آید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهم‌ترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود[۴]. و همچنین از ظاهر آیه به دست می‌آید که این اولین وحی الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین وحی الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است[۵].

معنای ظلم

  • ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است از آیات قرآن کریم به دست می‌آید که معصیت، ظلم به شمار می‌رود: ﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [۶]. پس تنها کسی به مقام امامت نایل می‌گردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
  • فرزندان حضرت ابراهیم(ع)، چهار دسته‌اند:
  • اول: کسانی که همیشه مرتکب گناه می‌گردند.
  • دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبوده‌اند ولی عاقبت به شر شدند.
  • سوم: کسانی که ظالم بوده‌اند ولی عاقبت به خیر شدند.
  • چهارم: کسانی که هرگز گناه نکرده‌اند.
  • درخواست امامت برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به ابراهیم خلیل، بنابراین درخواست وحی منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
  • این معنا، در برخی روایات مورد تأیید قرار گرفته: پیامبر اکرم(ص) خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) فرمود:{{عربی|" ﴿مَنْ‏ سَجَدَ لِصَنَمٍ‏ مِنْ‏ دُونِي‏ لَا أَجْعَلُهُ‏ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۷][۸].
  • اشکال: از مفاد آیه استفاده نمی‌شود که تنها معصوم، شایسته مقام امامت است، زیرا مشرک و گناه‌کار نبود، اعم از معصوم بودن است.
  • پاسخ:
  • اولاً، طبق مبنای اشاعره، هر کس مرتکب گناه نشود معصوم خواهد بود.
  • ثانیاً، هرگاه کسی در طول عمر خویش نه در پنهان و نه در آشکار مرتکب گناه نشود، چنین فردی از اغوای شیطان مصون بوده است و معصوم یعنی همین زیرا قرآن می‌فرماید: ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ [۹].
  • اشکال: معصیت، اعم از ظلم است زیرا اگر کسی معصیت کند و از گناه خویش توبه نماید، پس از آن ظلم نخواهد بود.
  • پاسخ: با توجه به تقریری که در تفسیر آیه بیان شد، مقصود از ظالم، اعم از ظالم در گذشته و در زمان حال است[۱۰].

دوم: آیه ۳۳ سوره احزاب (آیه تطهیر)

سوم: آیه ۵۹ سوره نساء (آیه اولی الامر)

چهارم: حدیث ثقلین

  • از جمله " مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" و جمله " انّهما یفترقا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" می‌توان برای عصمت، استدلال کرد؛ زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری می‌کند و لازمه این، عصمت عترت پیامبر است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت " لَنْ يَفْتَرِقَا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" به معنای عصمت آنهاست[۱۷].
  • پیامبر(ص) فرمودند "در منابع شیعی و سنی":" يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏‏‏‏ ‏". در این حدیث پیامبر، اهل بیت را عاملی برای عدم گمراهی معرفی می‌کند که دال بر عصمت ایشان است زیرا: *اولاً: همراهی قرآن و اهل بیت یعنی اهل بیت مانند قرآن مصون از تحریف و اشتباه‌اند در هدایت مردم.
  • ثانیاً: از آنجا که پیامبر به‌ صورت مطلق امر به تمسک به اهل بیت فرموده، مستلزم عصمت ایشان است.
  • ثالثاً: پیامبر فرمودند: اگر به اهل تمسک جوئید از انحراف در امانید این نشان از عصمت ایشان است.
  • در این روایت، مصادیق اهل بیت تطبیق نشده اما در برخی نقل‌ها آمده که رسول خدا نام امام علی، امام حسن، امام حسین(ع) و فرزندان امام حسین(ع) را آوردند.
  • در منابع اهل سنت آمده: " عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍ‏ لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏". این تعبیر مشترک "لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏" نشان از این است که حضرت علی از مصادیق قطعی اهل بیت است[۱۸].

ادله نقلی عصمت امام

  • آیات دال بر عصمت امام: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۹]، ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً [۲۱].
  • آیه اولی الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً [۲۲]
  • وجه دلالت این آیه بر عصمت امام از آن جهت است که:
  1. مقارنت اطاعت از پیامبر با اطاعت از اولی الامر بر این امر دلالت می‌کند که قلمرو وجوب اطاعت از اولی الامر در همه حوزه‌های مشترک میان ایشان و پیامبر است "مرجعیت دینی و زعامت سیاسی"
  2. اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان معصوم نباشند نمی‌توانند به نحو مطلق مورد اطاعت باشند و اگر ایشان معصوم نباشند لازم می‌آید که خداوند ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع سعادت هستند و این نقض غرض الهی و خلاف حکمت است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء [۲۳]
  3. در روایات فراوانی از منابع شیعی و سنی، پیامبر گرامی، مصادیق اولی الامر را، امامان دوازده‌گانه معرفی کرده‌اند. پیامبر در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری، تک‌تک امامان را از علی بن ابی طالب(ع) تا حضرت حجت(ع) نام می‌برند.

براهین و ادله عصمت امام

براهین عقلی عصمت امام

  • براهین و دلایل عقلی متعددی بر عصمت امام در کتاب‌های کلامی آمده است که به سه مورد اشاره می‌شود:
  1. برهان نقض غرض: این برهان بر دو مقدمه استوار است:
    1. غرض از جعل امامت، هدایت و ارشاد انسان‌ها به راه مستقیم انسانیّت است[۲۵].
    2. اگر امامان، معصوم نباشند و دچار گناه شوند، از دو گونه بیرون نیست: یا مردم گناه‌ بودن آن عمل را می‌دانند یا نمی‌دانند. اگر بدانند، از امام سلب اعتماد شده و غرض از امامت تحقق نخواهد یافت و اگر ندانند، چه‌بسا آنها این عمل امام را الگو قرار داده و به گمراهی افتند. و در این صورت غرض از جعل امامت نیز تحقق نخواهد یافت و نقض غرض با حکمت خداوند سازگاری ندارد.
  2. دلیل تضاد: این دلیل نیز، بر دو مقدمه استوار است:
    1. آیاتی در قرآن، به اطاعت از امام دستور می‌دهد، مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۶].
    2. آیاتی دیگری در قرآن، بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دلالت می‌کنند، مانند: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۲۷]، ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۲۸]. حال اگر امام معصوم نباشد، میان این دو دسته از آیات (آیات وجوب اطاعت از امام با آیات نهی از منکر) تضاد خواهد بود؛ چنان‌که، مردم از سویی، به اطاعت از امام موظّف‌اند و از سوی دیگر بر آنان لازم است، امام را به خاطر منکری که انجام می‌دهد نهی نموده و در نتیجه، از امام اطاعت نکنند.
  3. اثبات عصمت امام با توجّه به عنوان امام: امام کسی است که پیشرو و مقتدای جامعه اسلامی است و قول و فعل او برای مردم حجت است و مردم باید به او اقتدا کنند، حال چنانچه قول و فعل امام برای مردم حجت نباشد و یا اینکه امام و پیشوای جامعه اسلامی به معصیت یا خطا دچار شود لازم می‌آید که نخست، آن کسی که از سوی خدا، امام نهاده شده: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۹] امام نباشد؛ زیرا قول و فعل او حجت نیست. دوم اینکه در صورت امام بودن چنین فردی، مردم از حرکت به سوی کمال باز می‌مانند؛ چراکه امام و مقتدایی را پیروی می‌کنند که خطا و معصیت می‌کند[۳۰].

ادله قرآنی و روایی عصمت امام

آیه امامت یا ابتلا

  • یکی از ادله قرآنی اثبات عصمت امام، آیه ۱۲۴ سوره بقره است. این آیه، در کتاب‌های کلامی و تفسیری به آیه امامت یا ابتلا نام گرفته است:﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۱].
  • بر پایه آیه بالا، از راه‌های متعدد و بیان‌های مختلف، بر اثبات عصمت امام استدلال شده که اثبات عصمت امام با توجّه به واژه ﴿الظَّالِمِينَ از جمله آنهاست.
  • این استدلال، دو مقدمه دارد:
  1. انسان غیر معصوم، ظالم است.
  2. ظالم، برای امامت شایستگی ندارد.
  1. در همه عمر معصوم باشند.
  2. در همه عمر گناه‌کار باشند.
  3. در ابتدا، معصوم و در انتها، گناه‌کار باشند.
  4. در ابتدا، گناه‌کار و در انتها، معصوم باشند.
  • از این احتمالات چهارگانه، احتمال دوم و سوم قطعاً در درخواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند برای فرزندان نبوده؛ زیرا آن بزرگوار اشرف از آن است که برای این دو گروه در خواست امامت کند؛ از این رو، واژه ﴿قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي احتمال نخست و چهارم را در بر می‌گیرد. از سویی، خدا از این دو احتمال، ظالمان را استثناء نموده است، پس احتمال چهارم نیز، در در خواست حضرت جایگاهی ندارد. بدین‌سان، فقط احتمال نخست در آیه باقی می‌ماند و با آن، عصمت امام ثابت می‌شود.
  • اگر این آیه را در کنار آیات دیگری قرار دهیم، استدلال روشن‌تر می‌شود، آنجا که می‌فرماید: ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ[۳۴].
  • بر پایه آیات بالا، ذرّیه حضرت ابراهیم دو گونه‌اند: محسن و ظالم؛ خدای متعال در آیه ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۵]، امامت را از ظالمان نفی کرد، پس فقط امامت به محسنان می‌رسد[۳۶].

آیه صادقین

  • ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۷].
  • استدلال به آیه صادقین، بر چهار مقدمه استوار است:
  1. خداوند در آیه صادقین، مؤمنان را به همراهی با صادقین دستور داده است.
  2. "صادقین" در آیه شریفه، مقید به هیچ‌گونه قید و شرطی نشده است.
  3. کسانی که در صداقت مطلق باشند، معصوم‌اند.
  4. در روایات شیعه و اهل سنت، امامان شیعه (اهل بیت پیامبر(ع)) "صادقین" معرّفی شده‌اند [۳۸].

آیه تطهیر

  • یکی دیگر از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه ۳۳ سوره احزاب است. این آیه، در کتاب‌های کلامی بر تفسیری، آیه تطهیر نام دارد: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۴].
  • استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
  1. اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
  2. هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
  3. بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیت‌اند.
  1. بر پایه واژه ﴿إِنَّمَا اراده اذهاب رجس و تطهیر، ویژه اهل بیت است نه عموم مردم؛ پس تکوینی است. چرا که اگر اراده، تشریعی باشد، به گروه خاصی اختصاص ندارد و طهارت از گناه در اراده تشریعی، از همه انسان‌ها خواسته شده نه خصوص اهل بیت. بدین‌سان، خداوند متعال به اراده تکوینی خود که تخلف‌ناپذیر است، طهارت اهل بیت را اراده نموده است.
  2. واژه ﴿لِيُذْهِبَ بیان‌کننده آن است که متعلق اراده، فعل خداست، ولی اگر اراده تشریعی باشد، متعلق آن، فعل عبد است.
  • توضیح مقدمه دوم: الف و لام در ﴿الرِّجْسَ جنس است و همه پلیدی‌ها و زشتی‌های ظاهری و باطنی را در بر می‌گیرد؛ از این‌رو، معنای آیه این است که خدا می‌خواهد، همه پلیدی‌ها و هیئت‌های خبیثه و رذیله را از نفس شما ببرد؛ هیئت‌هایی که اعتقاد حق و عمل حق را از انسان می‌گیرد و چنین ازاله‌ای با عصمت الهی منطبق می‌شود[۴۶].
  • توضیح مقدمه سوم: مفسِّر و مبیِّن رسمی‌ وحی الهی، پیامبر(ص) است: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۴۷]، پس تبیین آیه تطهیر و تعیین مصادیق آن، بر عهده ایشان است و این مأموریت ویژه الهی را از راه‌های گوناگون به انجام رسانده‌اند.
  • پیامبر اکرم(ص) در موارد متعددی: مصادیق آیه تطهیر را معرّفی نموده‌اند: ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده است: « نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »[۴۸]. در این حدیث و مانند آن، مصادیق اهل بیت روشن بیان شده است.
  • آلوسی می‌نویسد: و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء و قوله علیه الصلاة والسلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه[۴۹].
  • سیوطی نیز آورده است: عن أبی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلی صلاة الغداة الا أتی إلی باب علی رضی الله عنه فوضع یده علی جنبتی الباب ثم قال الصلاة الصلاة ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۵۰].
  • در صحیح مسلم و سنن ترمذی نیز آمده: سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است: هنگامی‌ که آیه: ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ[۵۱] نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا! اینها اهل من‌اند [۵۲].
  • اهل سنت نیز در گفتارهایی بر عصمت اهل بیت(ع) تصریح نموده‌اند:
  • سیوطی می‌نویسد: عَنِ النَّبِيِّ(ص) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا قَالَ: فَأَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوب‏[۵۳][۵۴].
  • شبهه[۵۵]: برخی از اهل سنت می‌گویند: چون آیات قبلی و بعدی درباره همسران پیامبر(ص) است، این آیه نیز درباره آنهاست.
  • ابن‌کثیر می‌نویسد: لا شک فیه من تدبر القرآن أن نساء النبی داخلات فی قوله تعالی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا فإن سیاق الکلام معهن[۵۶].
  • قرطبی می‌نویسد: فاقتضت الآیة أن الزوجات من أهل البیت، لأن الآیة فیهن، و المخاطبة لهن یدل علیه سیاق الکلام[۵۷].
  • نقد: از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
  1. ادّعای وحدت سیاق، بی‌دلیل است، زیرا استدلال به وحدت سیاق یا ظهور سیاقی، هنگامی‌ مؤثر است که قرینه‌ای برخلاف نباشد و متکلّم نیز درصدد بیان یک مطلب باشد؛ یا دست‌کم علم به خلاف آن نباشد ولی اگر بدانیم متکلّم در دو صحنه متفاوت و با دو مخاطب مختلف سخن گفته و در صدد بیان چند مطلب بوده است – چنان‌که شأن‌نزول گویای آن است - چگونه می‌توانیم به وحدت سیاق تمسّک کنیم؟
  2. خطاب‌های قرآن کریم به همسران پیامبر اکرم(ص) با عتاب همراه است، زیرا تهدید به طلاق: ﴿أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ...[۵۸] و عذاب دو چندان: ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ[۵۹] و تحدید به ماندن در خانه: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ[۶۰] شده‌اند و...، در حالی که خطاب به اهل بیت، با اکرام و احترام همراه است. این تفاوت، نافی وحدت سیاق است؛ به بیان دیگر، سیاق آیه در کنار نصوص فراوان و معتبر، مخالف ادّعای وحدت سیاق است[۶۱].
  3. وحدت سیاق اقتضا می‌کند ضمیرهای به‌کار رفته در آیات هفت‌گانه با یکدیگر هماهنگ باشند، در حالی که چنین نیست[۶۲]. خدای متعال از آیه بیست‌ و‌ هشت تا آیه سی‌ و‌ چهار سوره احزاب، همسران پیامبر(ص) را خطاب و احکام و موضوعات مختلفی را به آنها گوشزد می‌کند در این هفت آیه تقریباً بیست‌و‌دو بار ضمیر جمع مؤنث سالم به‌کار رفته است مانند: ﴿إِنْ كُنْتُنَّ، ﴿تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، ﴿فَتَعَالَيْنَ، ﴿ أُمَتِّعْكُنَّ، ﴿أُسَرِّحْكُنَّ، ﴿وَإِنْ كُنْتُنَّ، ﴿لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ، ﴿مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ، ﴿مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ، ﴿لَسْتُنَّ، ﴿اتَّقَيْتُنَّ، ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ، ﴿وَقَرْنَ، ﴿وَلَا تَبَرَّجْنَ، ﴿وَأَقِمْنَ، ﴿وَأَطِعْنَ تا ﴿وَاذْكُرْنَ. در آیه سی‌ و‌سوم ضمیر جمع مؤنث سالم به جمع مذکر سالم تغییر کرده، گویا مربوط به مخاطبی دیگر است. آیه سی‌و‌ سوم با عبارت ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ شروع می‌شود و از همسران پیامبر(ص) می‌خواهد در خانه‌های خود بمانید و تبرّج جاهلی نداشته باشید؛ نماز به پا دارید، زکات بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ از این بیان روشن می‌شود، گویا فتنه‌ای در پیش است[۶۳]؛ خدا هشدار می‌دهد، مبادا مانند زنان دوران جاهلی به میدان آیند و افرادی بخواهند در پناه شما استفاده‌های سیاسی ببرند[۶۴]. سپس با ضمیر جمع مذکر سالم، گروهی را خطاب کرده، می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶۵].
  4. التفات از مخاطبی به مخاطب دیگر که یکی از فنون بلاغت است و به‌کار گرفتن جمله معترضه که از اهمیّت و فوریت مطلب حکایت می‌کند، دو مانع جدّی برای حکم قطعی به وحدت مخاطب در مجموع این هفت آیه است، از این رو تغییر در خطاب، گویای تغییر مخاطب است. بر این پایه، مفسّران مکتب اهل بیت معتقدند، مخاطب آیه تطهیر که ضمایر جمع مذکر "کم" در آن به‌کار رفته است، غیر از مخاطب آیات قبلی و بعدی است که در آنها ضمایر جمع مؤنث (کن، تن، ن) آمده است. پس نمی‌توان با اثبات وحدت نزول این مجموعه آیات نیز، وحدت مخاطب را ثابت نمود (هر چند اثبات وحدت نزول دشوار است) زیرا بر این باورند، نزول مجموعی آیات به تنهایی نمی‌تواند دلیل یا شاهد وحدت مخاطب یا ارتباط معنوی آیات با یکدیگر باشد، حتّی درباره صدر و ذیل یک آیه نیز نمی‌توان آن را اثبات کرد، چنان‌که صدر آیه: ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ[۶۶] خطاب به حضرت یوسف(ع) و ذیل آن خطاب به همسر عزیز مصر است.
  5. تمام روایاتی که مربوط به شأن نزول آیه می‌باشند چه روایاتی که شأن نزول آن را اهل بیت(ع) می‌دانند و چه روایاتی که شأن نزول آن را همسران پیامبر ذکر کرده‌اند همگی بر استقلال این آیه دلالت دارند: «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »[۶۷].
  6. وحدت سیاق، مستلزم وحدت موضوع و حکم نیست؛ زیرا ممکن است شیوه بیان ایجاب کند که گوینده، بعضی از جنبه‌های دیگر مسأله مورد نظر را هم، اگر چه از نظر طبیعت و ماهیت با آن اختلاف داشته باشد بیان کند[۶۸].
  7. پرسش ام‌سلمه از پیامبر(ص) که آیا او هم از اهل بیت است و یا این که از پیامبر(ص) خواست تا او را هم از اهل بیت قرار دهد، مؤید عدم صدق این عبارت بر زنان پیامبر است وگرنه شک و پرسش و یا درخواست ام‌سلمه از پیامبر(ص) موجه نبود[۶۹].
  8. هیچ‌ یک از زنان پیامبر(ص) ادعا نکرده‌اند شامل آیه تطهیر می‌شوند، بلکه خلاف آن نقل شده است: ام‌سلمه که می‌گوید پس از نزول آیه تطهیر، من جلو رفته و از حضرت پرسیدم آیا من هم عضو اهل بیت هستم؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبی هستی و از همسران پیامبر هستی[۷۰]. در روایتی که سیوطی و طبرانی و احمد بن حنبل نقل کرده‌اند آمده که ام‌سلمه می‌گوید من جلو رفته و طرف کساء را گرفته تا داخل شوم حضرت رسول(ص) کساء را از دست من گرفت و کشید و به من اجازه ورود به درون عباء را نداد[۷۱].
  9. برخی از بزرگان از مفسران اهل سنت، همسران پیامبر(ص) را داخل در اهل بیت او نمی‌دانند. آلوسی می‌نویسد: در روایاتی که دلالت دارد بر داخل بودن علی، فاطمه، و فرزندان این‌دو در زیر عبا و همچنین روایتی که پیامبر(ص) فرمود: "اینها اهل بیت من هستند و در حق آنها دعا کرده است و روایاتی که أم سلمه را جزء اهل بیت ندانسته است، بیش از حد شمارش است و کلمه بیت به هر معنایی باشد، این آیه مخصوص اهل بیت(ع) است و مراد از این آیه، کسانی هستند که در زیر عباء بودند و زنان پیامبر(ص)، شامل آیه تطهیر نمی‌شوند[۷۲]. و در جایی دیگر می‌نویسد: زنان پیامبر(ص) به هیچ‌وجه داخل اهل بیت که یکی از ثقلین هستند، نمی‌شوند[۷۳][۷۴].

حدیث ثقلین

  • حدیث ثقلین از مشهورترین و معتبرترین احادیثی است که شیعه و سنّی بر آن اتفاق دارند یکی از کارکردهای این حدیث معتبر اثبات عصمت اهل بیت است در این حدیث رسول خدا(ص) خطاب به مردم می‌فرمایند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۷۵].
  • بر پایه حدیث ثقلین، از دو راه می‌توان بر عصمت اهل بیت(ع) استدلال نمود:
  1. اهل بیت(ع) همتای قرآن کریم‌اند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» عصمت و نزاهت قرآن کریم از نفوذ باطل، قطعی است: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۷۶]، اگر عترت طاهرین(ع) مانند قرآن معصوم نباشند، میان این دو، تفرقه رخ می‌دهد، در حالی که هر گونه جدایی میان این دو منتفی است.
  2. اهل بیت(ع) همتای قرآن کریم‌اند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ». عصمت و نزاهت قرآن کریم از گمراه نمودن قطعی است. اگر اهل بیت(ع) نیز معصوم نباشند، مستلزم گمراهی مردم بوده و دستور تمسّک به اهل بیت(ع) مستلزم ترغیب آنها به گمراهی است[۷۷].

عصمت امام از نظر عقل

تمام براهین عقلی که بر عصمت انبیا(ع) ذکر شد در این جا نیز قائم است، که از تکرار آن خودداری می‌شود. و تنها براهین دیگری اقامه می‌شود:

برهان اول: امام حافظ شریعت است، حافظ شریعت باید معصوم باشد، پس امام باید معصوم باشد. صغرای قیاس روشن است و محتاج بیان نیست. ولی کبرا نیاز به شرح مختصری دارد. اگر حافظ شریعت معصوم نباشد و دچار اشتباه در بینش و نظر و یا خطاکاری در عمل باشد، لازم می‌آید کم‌کم محتوای شریعت دچار انحراف و تحریف گردد و طولی نمی‌کشد که آن‌چه از شریعت باقی می‌ماند با حقیقت آسمانی آن از زمین تا آسمان فاصله می‌یابد و دیگر شریعتی باقی نمانده است، پس باید متولّی و حافظ و مبین و مفسر شریعت (امام) به هرحال معصوم باشد، تا هم در فهم و ابلاغ و شرح حقیقت شریعت اشتباه نکند و هم در اجرا و عمل و پیاده کردن آن از انحراف مبرّا باشد.

برهان دوم: آزار و اذیّت و ضرب و جرح و کشتن پیامبر و امام حرام است. در صورت ارتکاب گناه از باب امر به معروف و نهی از منکر آزار و زدن و حتی کشتن آنان واجب. در این صورت تناقض لازم می‌آید. یعنی یک فعل هم بر مکلّف واجب است و هم حرام، پس باید پیامبر(ص) و امام از ارتکاب گناه مصون باشند. مقدمه اول روشن است زیرا هم در پیشگاه عقل بدیهی است که اذیّت و ضرب و شتم پیامبر و امام با جایگاه و سمت آنها هیچ‌گونه تناسبی ندارد و هم آیات و روایات فراوانی بر حرمت ایذا پیامبر و امام وارد شده است. و در مورد مقدمه دوم نیز باید دقّت کرد که هم از نظر عقل امر به معروف و نهی از منکر عام است و هیچ اختصاصی به مردی دون فردی ندارد و هم از نظر شرع، پس پیامبر و امام نیز تحت این حکم عام قرار می‌گیرند و شامل آنها نیز می‌شود، و این مطلب که امر به معروف باعث آزار و ضرب و جرح و سرانجام حبس و قتل می‌شود نیز محتاج توضیح نیست[۷۸]


منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع اثبات عصمت امام


پانویس

  1. ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  2. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
  3. قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۵۸ - ۱۵۹.
  4. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۳۸.
  5. ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص ۱۴۶.
  6. و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۲۹.
  7. شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۷۹.
  8. ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۶ - ۱۴۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۳۸- ۲۴۰.
  9. به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه:۸۲ - ۸۳.
  10. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۴۰.
  11. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  12. و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
  13. کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.
  14. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۴۲.
  15. ر.ک. امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۸.
  16. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۴۳.
  17. جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۱۶۲.
  18. ر.ک. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۱۱ - ۲۱۳.
  19. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
  20. و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آراییمکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.
  21. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
  22. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
  23. بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.
  24. ر.ک. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۹.
  25. هدایت و ارشاد دو گونه است: گاهی نشان‌دادن راه و گاهی به‌معنای ایصال به مطلوب است. هدایت امام از نوع دوم است.
  26. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  27. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  28. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  29. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  30. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۴۲-۴۴.
  31. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  32. «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  33. احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۶: إنّ سؤال الإمامة إما أن کان لبعض ذریته المسلمین العادلین مدّة عمرهم أو لذریته الظالمین فی تمام عمرهم أو لذریته المسلمین العادلین فی بعض أیّام عمرهم الظالمین فی البعض الآخر، لکن یکون مقصوده(ع) إیصال ذلک إلیهم حال الإسلام و عدالتهم أو للأعم من ذلک، فعلی الاول یلزم عدم مطابقة الجواب للسؤال، و علی الثانی یلزم طلب الخلیل ذلک المنصب الجلیل للظالم حال ظلمه و هذا لا یصدر عن عاقل بل جاهل من أمته فضلا عنه و علی الثالث و الرابع یلزم المطلوب و هو أنّ الإمامة ممّا لا ینالها من کان کافرا ظالما فی الجملة و فی بعض أیام عمره؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۵۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۷۷.
  34. «درود بر ابراهیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم بی‌گمان او از بندگان مؤمن ما بود و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم می‌ورزند» سوره صافات، آیه ۱۰۹-۱۱۳.
  35. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  36. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۴۴-۴۷.
  37. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  38. برای خلفا و صحابه، نه تنها ادّعای عصمت نشده است، بلکه ادّعای عدم عصمت شده است.
  39. کافی، ج۱، ص۲۰۸.
  40. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً»؛ ر.ک: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  41. «يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذا عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ؟»
  42. «أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ أَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائه مِنْ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.
  43. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۴۷-۴۹.
  44. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  45. اراده دو گونه است: تکوینی و تشریعی. اراده تکوینی، اراده‌ای است که متعلق آن، وجود موجودات بوده و تخلف‌پذیر نیست: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (سوره یس، آیه ۸۲). اراده تشریعی، اراده‌ای است که از انسان بالغ عاقل قادر می‌خواهد، فلان عمل را انجام دهد. در این نوع، اراده انسان نیز نقش دارد و خداوند از انسان می‌خواهد با اختیار خود، عملی را انجام داده یا ترک نماید. در این گونه، ممکن است، مراد از اراده تخلف نماید. متعلق این اراده مجموعه قوانین و بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی است. ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.
  46. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.
  47. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  48. الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱، ح۲۸۴۹۰.
  49. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.
  50. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.
  51. «بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  52. «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً(ع) فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي‌»؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۴۱۴: همچنین در روایت دیگری آمده است: «قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ(ص) غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».
  53. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.
  54. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۴۹-۵۲.
  55. در ارتباط با آیه تطهیر شبهات فراوانی مطرح شده است که در کتاب‌های کلامی‌و تفسیری بدان پرداخته شده است. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۵.
  56. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۵.
  57. الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳.
  58. «شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  59. «عذاب او دو چندان می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۳۰.
  60. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  61. ر.ک: الشافی فی الأمامه، ج۳، ص۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸۷، ص۳۵۷.
  62. ادب فنای مقربان ج۵، صص ۱۱۵ - ۱۱۶.
  63. به نظر می‌آید، آیه به جنگ جمل اشاره دارد. عایشه هنگام احتضار، سخت ناراحت و پریشان بود. به او گفتند: "تو فرزند ابوبکر صدّیق و مادر همه مؤمنانی، چرا ناراحتی؟، گفت: "جنگ جمل همانند استخوانی در گلویم گیر کرده است. ای کاش در آن روز مرده یا در شمار فراموش‌شدگان بودم، (و کسی به سراغ من نمی‌آمد)!". نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۳، ص۲۱۰.
  64. واژه "تبرّج" به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است، همان‌گونه که برج قلعه برای همه هویداست.
  65. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  66. «ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.
  67. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۸؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۴۰؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۱.
  68. اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.
  69. اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.
  70. جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ تفسیر الآلوسی، ج۲۳، ص۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۸۷؛ «عن أم‌سلمة رضی الله عنها قالت: إن هذه الآیة نزلت فی بیتی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ قالت وأنا جالسة علی باب البیت فقلت یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ فقال: إنک إلی خیر أنت من أزواج النبی، قالت و فی البیت رسول الله وعلی و فاطمة و الحسن و الحسین رضی الله عنهم».
  71. الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ مسند أحمد، ج۶، ص۳۲۳؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵: «عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قَالَ لِفَاطِمَةَ: ائْتِينِي بِزَوْجِكِ وَابْنَيْكِ. فَجَاءَتْ بِهِمْ، فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً فَدَكِيًّا، قَالَ: ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ، ثُمَّ قَالَ: " اللهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ، فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَبَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ، فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي، وَقَالَ: "إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ"».
  72. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللهم هؤلاء أهل بیتی ودعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی: و هی مخصصة لعموم اهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه.
  73. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۶. أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین.
  74. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۵۳-۵۸.
  75. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج۱، ص۴۱۳.
  76. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  77. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۵۸-۵۹.
  78. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۳۹.