نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۲ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
زمینهسازان ظهورامام مهدی چه کسانی هستند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
انقلاب جهانی امام مهدی (ع) هرگز بدون مقدمه و زمینهسازی رخ نخواهد داد. تربیت یارانی کارآمد و ایجاد آمادگی در سطح جهانی از جمله مهمترین زمینههای ظهورامام مهدی(ع) به شمار میرود. اگر چه تمام کسانی که در مسیر تربیت نیرو و تبلیغ و ترویج اندیشۀ مهدویت موجبات ایجاد آمادگی مردم جهان نسبت به ظهور را فراهم میکنند، در زمرۀ زمینهسازان ظهورامام زمان(ع) محسوب می شوند، اما در روایات، سخن از گروههای زبدهای است که به محض ظهور امام زمان (ع) به آن حضرت میپیوندند. [۱].
زمینه سازان ظهور
بنا بر روایات، در مقدمۀ ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) یک سلسله قیامهایی از طرف اهل حق صورت میگیرد. در این دسته روایات، به گروههایی اشاره شده است که در آستانۀ ظهور به زمینهسازی برای ظهور امام مهدی میپردازند. در برخی از این روایات، این زمینهسازان از برخی مناطق خاصّ هستند و در بعض دیگری از روایات با ویژگیهایشان مطرح شده اند. این روایات عبارتند از:
زمینهسازان ظهور از مشرق: پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «گروهی از ناحیۀ مشرق، خروج میکنند و زمینۀ حکومت مهدی (ع) را فراهم میسازند»[۲]. در مورد این روایت باید توجه داشت سند این روایت، ضعیف و فاقد اعتبار دانسته شده و مضمون آن به صورت یادشده در سخن هیچیک از معصومان (ع) اشاره نشده است؛ لذا لزومی بر اصرار استفاده از این روایت در بحثهای شیعی به نظر نمیرسد[۳]. امام باقر (ع) میفرماید: «گویی قومی را میبینم که از شرق در طلب حق قیام کردهاند؛ ولی بدانان نمیدهند و باز مطالبه میکنند، اما بدانها نمیدهند. پس چون چنین میبینند، شمشیرهای خود را بر دوش میگیرند. در آن هنگام آنچه را میخواهند به آنان میدهند؛ ولی نمیپذیرند تا اینکه پیروز میشوند و آن را جز به صاحب الامر(ع) تسلیم نمیکنند. کشتگان آنان شهیدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را برای صاحب الامر میگذارم»[۴]. همچنین میفرمایند: «افرادی با بیرقهای سیاه از ناحیۀ مشرق میآیند که دلهای آنان مانند قطعههای فولاد، محکم است. پس هرکس قیام آنان را شنید، برای بیعت به سوی آنان بشتابد؛ هرچند لازم باشد با سینه بر روی برف برود»[۵].[۶]
زمینهسازان از خراسان: امام باقر (ع) فرمود: «پرچمهای سیاهی از خراسان خارج میشود و وارد کوفه میشود. پس آنگاه که مهدی (ع) ظهور کرد برای بیعت با او به سوی وی میروند»[۷]. در روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «هنگامی که دیدید پرچمهای سیاه از خراسان به سوی شما آمد آن را همراهی کنید؛ اگر چه با عبور از روی برفها باشد که همانا در آن خلیفه الهیمهدی است»[۸]. در سند این روایت ابوقلابه وجود دارد که گفته شده برخی از حقایق را در سند را پنهان میکرده است، علاوه براینکه در روایات دیگر، همین مضمون نقل شده در حالی که لقب مهدی نیامده است[۹]. ممکن است هر دو دسته از روایاتمشرق و خراسان به یک جریان واحد اشاره کرده باشد[۱۰]، یعنی زمینه سازان از خراسان همان زمینه سازان از مشرق باشند.
زمینهسازان از قم و ری: امام کاظم (ع) فرمود: «مردی از اهالی قم مردم را به حق میخواند، گروهی که دلهای آنان چون پارههای آهن است گرد او جمع شوند، طوفانهای سخت نلرزاندشان، از جنگ خسته نشوند و بیمی به خود راه ندهند، بر خداتوکل کنند و عاقبت نیک از آن پرهیزگاران است»[۱۱].[۱۲]
زمینهسازان از یمن: امام باقر(ع) فرمود: «... در میان پرچمها پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم، پرچم ارشاد است؛ زیرا مردم را به سوی صاحب شما امام عصر (ع) فرا میخواند»[۱۳]. دو قیام زمینهساز یمانی و خراسانی، دقیقاً همزمان با خروج سفیانی در جبهۀ کفر، رخ خواهند داد[۱۴].
روایات فراوان دیگری نیز بر این نکته اتفاق دارند که پیش از ظهور حضرت مهدی (ع)، حکومتی به رهبری یکی از صالحان ـ که گمان میرود از فرزندان، پیامبر هم باشد ـ در ناحیۀ مشرق تشکیل میگردد و زمینۀ ظهور را آماده میسازد. این حکومت، تا ظاهر شدن مهدی (ع) و تسلیم آن به حضرت ایشان، ادامه مییابد. بر همین اساس، برخی تشکیل دولت شیعی مذهب صفویه را همان دولت دانستهاند. در زمان ما نیز، برخی با استناد به ویژگیهایی که در روایات آمده، انقلاب اسلامی ایران را به رهبری امام خمینی (ره) همان دولت دانستهاند[۱۵]، بسیاری از نشانهها که در روایات آمده بر آن تطبیق میکند؛ به ویژه در برخی روایات به رهبری قیام که سیدی از اولاد پیغمبر است و از قمقیام میکند و یاران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پایدارند، اشاره شده است. همگی آنها به انقلاب اسلامی در ایران صدق میکند. در هر صورت، گرچه قراین فراوانی این احتمال را قوّت میبخشد؛ ولی دلیل قطعی و درستی در دست نیست که این مطلب را ثابت کند. البته عالمان شیعه هرگاه حرکت و انقلابی از ناحیه شرق به ویژه منطقه خراسان صورت میگرفت، این احتمال را مطرح میکردند ولی هیچ یک از آن حرکتها قابل مقایسه با انقلاب اسلامی ایران نبودهاند؛ از این رو احتمال اینکه مراد از "دولت زمینهساز"، انقلاب اسلامی ایران باشد و تا ظهور حضرت مهدی (ع) تداوم یابد، بسیار است[۱۶].
پاسخها ودیدگاههای متفرقه
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«در روایات اسلامی، سخن از گروهی زبده است که به محض ظهورامام(ع) به آن حضرت میپیوندند. آشکار است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند؛ بلکه معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ستم و فساد، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه فقط حق و حقیقت به صفر نرسیده است؛ بلکه بر فرض اگر اهل حق از نگاه کمیت قابل توجه نباشد، از نگاه کیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یارانسید الشهداء(ع)"[۱۷].]]]]
زمینهسازان از مشرق (خراسان): "حاکم" در مستدرک صحیحین از عبد الله بن مسعود نقل کرده است: «اتَانَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَخَرَجَ اَلينَا مُسْتَبْشِراً يُعْرَفُ السُّرُورُ فِي وَجْهِهِ، فَمَا سَأَلْنَاهُ عَنْ شَيْءٍ اِلاّ أخْبَرَنَا بِهِ وَ لاَ سَكَتْنَا إِلَّا ابْتَدَأنَا حَتّي مُرَّ فِتيَهٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، فَلَمَّا رَآهُم التَزَمَهُم وَ اِنْهَمَلَتْ عينَاهُ فَقُلْنَا يَا رَسُول اللَّهِ مَا نَزَالُ نُرِي فِي وَجْهِكَ شَيْئاً نَكْرَهُهُ؟ فَقَالَ: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ إِنَّهُ سَيَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي مِنْ بَعْدِي تَطْرِيداً وَ تَشْرِيداً فِي الْبِلَادِ، حَتَّى تَرْتَفِعَ رَايَاتٌ سُوْدٌ فِي الْمَشْرِقِ، فَيَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ، ثُمَّ يَسْأَلُونَ فَلَا يُعْطَوْنَهُ، ثُمَّ يَسْأَلُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ -فَيُقَاتِلُونَ- فَيُنْصَرُونَ. فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ وَ مِنْ أَعْقَابِكُمْ فَلْيَأْتِ امامَ اَهْلِ بَيْتِي، وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ، فَإِنَّهَا رَايَاتُ هُدًى، يَدْفَعُونَهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»[۱۸]؛ "[روزی] رسول خدا (ص) با شادمانی تمام به سوی ما آمد، به گونهای که برق شادی در نگاهش میدرخشید. هرچه میپرسیدیم، پاسخ میگفت و هرگاه سکوت میکردیم، خود شروع میفرمود؛ تا آنکه گروهی از جوانانبنی هاشم -که امام حسن و امام حسین (ع)- در میانشان بودند، آمدند که از مقابل ما بگذرند. حضرت همینکه آنان را دید، در آغوششان کشید و اشک از دیدگان مبارکش جاری شد. گفتیم: ای فرستاده خدا! آن چیست که پیوسته در چهره شما چیزی میبینیم که خوش نداریم. فرمود: ما خاندانی هستیم که خدای تعالیآخرت را در مقابل دنیا برای ما برگزیده است. پس از من خاندانم رانده و آواره شهرها گردند تا آنکه پرچمهایی سیاه در مشرق سربلند میکنند. آنان حق را میطلبند و بدیشان نمیدهند، در برههای دیگر حق را طلب میکنند و بدیشان نمیدهند، و باز نیز چنین شود؛ پس آنگاه نبرد میکنند و پیروز میشوند. [سپس فرمود:] هرکه از شما یا فرزندانتان، چنین روزی را درک کرد، نزد امامی که از خاندانم است، حاضر شود- اگرچه جامه به خود پیچد و بر برف گام نهد- زیرا این پرچمها، پرچمهای هدایتند که آنها را به مردی از خاندانم تقدیم میکنند".
ابو خالد کابلی از امام صادق (ع) روایت میکند: «كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَأَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ»[۱۹]؛ "گویا میبینم مردمی را که در مشرققیام کردهاند و حق را میطلبند و بدیشان داده نمیشود؛ ولی از پای نمینشینند. ازاینرو سلاح در دست میگیرند، در نتیجه آنچه میخواستند بدیشان داده میشود. اما نمیپذیرند تا آنکه قیام میکنند و حکومت را به کسی جز صاحب شما (امام عصر (ع)) تحویل نمیدهند. کشته شدگان از آنان، شهیدند. آگاه باشید که اگر من در آن زمان حضور داشتم، وجودم را وقف صاحب این امر میکردم".
زمینهسازان خراسان: محمد بن حنفیه، در روایتی از امام علی (ع) نقل کرده است: «ثُمَّ تَخْرُجُ رَايَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ يهْزِمُونَ أَصحابَ السُّفْيَانِيِّ حَتّي تَنْزِلُ بِبَيْتِ المَقْدِسِ توْطِيء لِلْمَهْدِيّ سُلْطَانُهُ»[۲۰]؛ "پرچمی از خراسان بیرون میآید، [حاملان این پرچم] اصحابسفیانی را شکست میدهند تا اینکه به بیت المقدس میرسند و زمینه حکومت [حضرت] مهدی (ع) را فراهم میسازند".
زمینهسازان از قم و ری: علامه مجلسیروایت کرده است: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[۲۱]؛ "مردی از اهالی قممردم را به حق فرا میخواند، گروهی که دلهای آنان چون پارههای آهن است، گرد او جمع میشوند. طوفانهای سخت آنان را نمیلرزاند. از جنگ خسته نمیشوند و بیمی به خود راه نمیدهند، برخدا توکل میکنند و عاقبت [نیک] از آن پرهیزگاران است".
زمینهسازان از یمن: امام باقر (ع) درباره رهبرییمانی قبل از ظهور امام عصر (ع) فرموده است: «وَ لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ...»[۲۲]؛ "... در میان پرچمها، پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم، پرچمارشاد است؛ زیرا [[[مردم]] را] به سوی صاحب شما [[[امام عصر]] (ع)] فرا میخواند ..."»[۲۳].]]]]
«پاسخ را با سخنی از شهید مطهری آغاز میکنیم که مینویسد: "در روایات اسلامی، سخن از گروهی زبده است که به محض ظهورامام(ع) به آن حضرت میپیوندند. آشکار است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند؛ بلکه معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ستم و فساد، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه فقط حق و حقیقت به صفر نرسیده است؛ بلکه بر فرض اگر اهل حق از نگاه کمیت قابل توجه نباشد، از نگاه کیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یارانسید الشهداء(ع)"[۲۴].
بنابراین تردیدی نیست که انقلاب جهانیحضرت مهدی (ع) بسان دیگر تحولات بزرگ، هرگز بدون مقدمه و زمینهسازی، رخ نخواهد داد؛ بلکه در آستانه ظهور، لازم است افرادی و یا گروههایی شکل گرفته، زمینه را برای ظهور آن حضرت فراهم آورند. این افراد به طور عمده حق پویانی هستند که از حاکمیتجور به تنگ آمده،- بر اساس آنچه در بعضی از روایات آمده-، زمینه را برای حرکت جهانی حضرت مهدی (ع) آماده میکنند. پیشگویی تحقّق این نشانهها، به تعبیرهای گوناگونی در روایات آمده که به بعضی از آنها اشاره میشود.
در بررسی روایاتی که در این باره به دست ما رسیده مجموع آنها را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
در روایات زیر، گروه زمینهسازان از برخی مناطق خاصّ اینگونه وصف شدهاند:
زمینهسازان ظهور از مشرق:پیامبر اکرم(ص) میفرماید: "گروهی از ناحیهمشرق، قد برمیافرازند و زمینه حکومتمهدی(ع) را فراهم میسازند"[۲۵]. عبد اللّه میگوید: روزی رسول خدا(ص)، با شادمانی تمام به سوی ما آمد، به گونهای که برق شادی در نگاهش میدرخشید. هرچه میپرسیدیم، پاسخ میگفت، و هرگاه سکوت میکردیم، خود شروع میفرمود؛ تا آنکه گروهی از جوانان بنی هاشم- که امام حسن(ع) و امام حسین(ع)- در میانشان بودند، آمدند که از مقابل ما بگذرند. حضرت همین که آنان را دید در آغوششان کشید و اشک از دیدگان مبارکش جاری شد. گفتیم: ای فرستاده خدا! چیست که پیوسته در چهره شما چیزی میبینیم که خوش نداریم. فرمود: ما خاندانی هستیم که خدای تعالیآخرت را در مقابل دنیا برای ما برگزیده است. پس از من خاندانم رانده و آواره شهرها گردند تا آنکه پرچمهایی سیاه در مشرق سر بلند کنند. حق را طلبند و بدیشان ندهند، در برههای دیگر حق را طلب کنند و بدیشان ندهند، و باز نیز چنین شود، پس آن گاه نبرد کنند و پیروز شوند. سپس فرمود: هرکه از شما یا فرزندانتان چنین روزی را درک کرد نزد امامی که از خاندانم میباشد، حاضر شود- اگرچه جامه به خود پیچد و بر برف گام نهد- زیرا این پرچمها پرچمهای هدایتند که آنها را به مردی از خاندانم تقدیم کنند"[۲۶]. امام باقر(ع) میفرماید: "گویی قومی را میبینم که از شرق در طلب حققیام کردهاند؛ ولی بدانان نمیدهند و باز مطالبه میکنند، اما بدانها نمیدهند. پس چون چنین میبینند، شمشیرهای خود را بر دوش میگیرند. در آن هنگام آنچه را میخواهند به آنان میدهند؛ ولی نمیپذیرند تا اینکه پیروز میشوند و آن را جز به صاحب الامر(ع) تسلیم نمیکنند. کشتگان آنان شهیدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را برای صاحب الامر میگذارم"[۲۷]. [۲۸]. در روایتی دیگر میفرماید: "افرادی با بیرقهای سیاه از ناحیهمشرق میآیند که دلهای آنان مانند قطعههای فولاد، محکم است. پس هرکس قیام آنان را شنید، برای بیعت به سوی آنان بشتابد؛ هرچند لازم باشد با سینه بر روی برف برود"[۲۹]
زمینهسازان از خراسان: از امام باقر(ع) روایت شده که در این باره فرمود: "پرچمهای سیاهی از خراسان خارج میشود و وارد کوفه میشود. پس آنگاه که مهدیظهور کرد برای بیعت با او به سوی وی میروند"[۳۰]. ممکن است هر دو دسته روایت بالا به یک جریان واحد اشاره کرده باشد.
البته این، نخستین باری نیست که عالمانشیعه، چنین احتمالی را مطرح ساختهاند. پیش از این نیز، هرگاه حرکت و انقلابی از ناحیه شرق- به ویژه منطقه خراسان صورت میگرفت- این احتمال قوّت میگرفت. البته هیچ یک از آن حرکتها به اندازه انقلاب اسلامی، زمینهساز انقلابمهدی(ع) نبودهاند؛ بلکه اصلا مقایسه آنها با انقلاب اسلامیباطل است. از این رو احتمال اینکه مراد از "دولت زمینهساز" از جمله انقلاب اسلامی ایران باشد و تا ظهورحضرت مهدی (ع) تداوم یابد، بسیار است.
۲. زمینهسازان عام: در این دسته بدون اینکه به افراد خاصی اشاره شود تنها ویژگیهایی مطرح شده که در آستانه ظهور برخی که توفیقزمینهسازی را مییابند این ویژگیها را دارند»[۳۵].
«پرچمهای سیاه: ناگفته نگذرم، در زمینه روایات مربوط به قیامهای زمینهساز، از پرچمهای سیاه نام برده شده که روایات فراوانی - بهویژه در برخی منابع اهل سنت - نقل شده است که البته گمان ساختگیبودن بسیاری از آنها بسیار قوی مینماید[۳۶]. اما مهم آن است که زمینه اینگونه جعلها با روایات دردست بین مسلمانان کم و بیش همخوانی دارد.
از این روایات میتوان به موارد زیر اشاره کرد: شیخ طوسی با یادآوری سند از امام باقر(ع) نقل کرده که: «تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بَعَثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ»[۳۷]؛ پرچمهای سیاه از خراسان آمده در کوفه فرود میآیند، آنگاه که مهدی آشکار شد آنها را خواسته با وی بیعت میکنند.
علامه مجلسی از کتاب کشف الغمة فی معرفة الائمه از بخش چهلحدیثابو نعیم اصفهانینقل کرده که در آنها به پرچمهای سیاه اشاره شده است. در روایت نخست از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که: «إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّايَاتِ السُّودَ قَدْ أَقْبَلَتْ مِنْ خُرَاسَانَ فَائْتُوهَا وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّ فِيهَا خَلِيفَةَ اللَّهِ الْمَهْدِيَّ»[۳۸]؛ هنگامی که دیدید پرچمهای سیاه از خراسان به سوی شما آمد آن را همراهی کنید؛ اگر چه با عبور از روی برفها باشد که همانا در آن خلیفهالهیمهدی است. و سه روایت پس از آن نیز با همین مضمون نقل شده است[۳۹].
در هر دو صورت ابوقلابه در سند روایت است و گفته شده او مدلس[۴۲] بوده است[۴۳]. بنابراین روایت ضعیف و غیر قابل اعتماد است. افزون بر آن در روایات دیگر همین مضمون نقل شده در حالی که لقب مهدی نیامده است.
موَطئون از مشرق: یکی از روایاتی که در بحث زمینهسازان ویژه، فراوان به آن اشاره میشود روایتی است از پیامبر اکرم(ص) که فرمود:«يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِ»؛ مردمانی از مشرقخروج میکنند، پس برای مهدی فراهم میکنند. یعنی سلطنت او را. این روایت نخسین بار به قلم محمد بن یزید قزوینی (د/۲۷۳ق) در سنن وی اینگونه نقل شده است: «حَدَّثَنَا حَرْمَلَةُ بْنُ يَحْيَى الْمِصْرِيُّ و إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعِيدٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالاَ ثَنّا أَبُو صَالِحٍ عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ داوُدَ الْحَرَّانِيُّ ثَنَا اِبْنُ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَمْرِو بْنِ جابِرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَرْثِ بْنِ جُزْءٍ الزُّبَيْدِيُّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلمَهديِّ يعْنِي سُلْطَانه»[۴۴]. روشن است که دو کلمه پایانی یعنی (یعنی سلطانه) از راوی است.
در منابع در دست، پس از ابن ماجه دومین کسی که روایت را نقل کرده، طبرانی (د/ ۳۶۰ ق) است. وی روایت را اینگونه نقل کرده است: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ رِشْدَيْن قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُفْيَانَ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابنُ لَهِيعَةٍ عَنْ أَبِي زَرعَة عَمْرو بْنِ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ جُزْءٍ الزُّبَيْدِيُّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فَيُوطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلْطَانَهُ»[۴۵]؛ آنگاه در ادامه نوشته : لَا يَرْوِي هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ إِلَّا بِهَذَا الإِسنَادِ تَفَرَّدَ بِهِ بنِ لهيعة.
یوسف بن یحیی مقدسی (د/ قرن ۷) از دیگر کسانی است که به نقل این روایت پرداخته است[۴۶]. پس از وی هیتمی (د/۸۰۷ ق) در مجمع الزواید، در کنار نقلروایت، سند آن را فاقد اعتبار دانسته، نوشته است: رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ فِي الْأَوْسَطِ وَ فِيهِ عَمْرُو بْنِ جَابِرٍ وَ هُوَ كَذَّابٌ[۴۷]. و این یکی از اظهار نظرها درباره اعتبار روایت است. همزمان با وی ابن خلدون (د/ ۸۰۸ ق) نیز روایت را در تاریخ خود نقل و همان موضع هیتمی را گرفته، روایت را بیاعتبار دانسته است[۴۸].
یکی از نویسندگان معاصر اهل سنت پس از نقلروایت و اشاره به همه منابعی که آن را نقل کردهاند پس از بررسی رجالحدیث به صراحت آن را ضعیف دانسته مینویسد: النَّتيجَةُ: إِسْنَادُهُ ضَعِيفٌ جِدّاً. الْحَضْرَمِيُّ مَتْرُوكٌ[۴۹].
نکتهها: صرف نظر از اینکه روایت یادشده از نظر اهل سنت معتبر باشد یا خیر، نکاتی قابل تأمل است:
این روایت و حتی مضمون آن به صورت یادشده در سخن هیچیک از معصومان(ع) اشاره نشده است؛ نه فقط ترکیب «فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ» که واژگان «فَيُوَطِّئُونَ» در هیچ یک از روایات برای زمینهسازان نیامده است.
با توجه به دو نکته یاد شده لزومی بر اصرار استفاده از این روایت در بحثهای شیعی به نظر نمیرسد. بنابراین برای بررسی محتوای مورد نظر اگر چنانچه روایت معتبر در منابع شیعه باشد، نیاز به بهرهمندی از این گونه روایات - که نزد بسیاری از اهل سنت دارای اعتبار نیست - وجهی ندارد»[۵۳].]]]]
«موضوع دیگر در بحث زمینهسازی، شناختزمینهسازان و حرکتهای زمینهسازی است که از سوی شیعیان در آخرالزمان شکل میگیرد. این موضوع از این جهت قابل تأمل است که در پیشبینیروایات نسبت به وضعیت و رخدادهای آخرالزمان، از برخی قیامها و حرکتهای اصلاحیشیعه، به عنوان "زمینهسازان ظهور" یاد شده است. بدون شک مسأله زمینهسازی و اقدام مؤثر برای ایجاد مقدمات ظهور، نتیجه یک اقدام سراسری و جهانی نیست زیرا چنین امری در شرایط نامساعدی مثل وضعیت کنونی، امری غیر ممکن است. بلکه این امر برایند مجموعه اقدامات جریان خاصی است که، با طرح ایده ظهور منجی و تشکیل حکومت عدل جهانی، به یک جریان فراگیر تبدیل میشود و تدریجاً این ایده، به دلیل رشد روزافزون درک عمومی، به عنوان خواسته مشترک و همگانی تلقی گردیده و در نتیجه افکار جهانی نیز، با آن احساس همراهی خواهند نمود. آن وقت است که زمینه برای ظهور و تحقق اهداف عالیه آن حضرت فراهم خواهند شد. حال، پرسشی که در اینجا قابل طرح است این است که: آیا این جریان و پیشگامان زمینهساز انقلاب مهدوی، چه کسانی و یا از مردمان کدامین سرزمینی خواهند بود؟ آیا در روایات در مورد چیستی و کجایی این گروه، سخنی بمیان آمده است یانه؟
اجمالاً میتوان پاسخ این سؤال را از روایات وارده در مورد قیامهای آخرالزمان که هرکدام به نوعی زمینهساز ظهوراند، بهدست آورد. این روایات چند گونهاند:
نوع اول: روایاتی است که ناظر به قیامها و حرکتهای اصلاحی در آخرالزمان و یا در آستانه ظهور است. در این نوع روایات، از دو "قیام" و رهبران آن، با تجلیل و ستایش خاصی نام برده شده است که هرکدام در حد خود زمینهساز ظهور میباشد: یکی قیام و خیزش مصلحانه یمنیها به رهبری شخصیت مصلحی معروف به "یمانی". دیگری قیام حقطلبانه اهل خراسان (ایران) به رهبری یکی از ساداتمعروف به خراسانی. این دو قیام هر دو با داعیه حقطلبی و دعوت مردم به سوی حضرت مهدی(ع) برای زدودن موانع ظهور آن حضرت، انجام میگیرد. تعابیری بکار رفته در روایات در مورد قیام یمانی مثل: «لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ»، «هِيَ رَايَةُ هُدًى»، «يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ»[۵۵]، «فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ الْحَقِّ»، «لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ»[۵۶] در این فقرات کلمه «هُدًى» که مطلق ذکر شده و تعبیر «أَهْدَى»، و نیز تعابیری که در جهت تعلیل انگیزههای قیام یمانی به کار رفته است، همه گویایی مشروعیت و تأیید کامل این قیام از سوی ائمه(ع) است. اما این دو قیام زمینهساز و نهضت این دو شخصیت اسلامی در جبهه حق، در آستانه ظهور و دقیقاً همزمان با خروج سفیانی در جبههکفر، رخ خواهند داد. چنانکه ابوبصیر از امام باقر(ع) در حدیثی مفصلی نقل میکند که حضرت فرمود: «خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ نِظَامٍ كَنِظَامِ الْخَرَزِ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً»[۵۷]. خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خوهند بود. امام صادق(ع) نیز در مورد همزمانی و رقابت یمانی با سفیانی میفرماید: «الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ كَفَرَسَيْ رِهَانٍ»[۵۸].
نوع دوم: روایاتی است که از قیام و انقلابی در آخر الزمان خبر میدهد که منجر به استقرار حکومت عدل جهانیامام مهدی(ع) خواهند شد. نظیر آنچه از پیامبر اکرم(ص) در این مورد نقل شده است که فرمود: «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ»[۶۰]. «فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۶۱]. مردمی از مشرقزمین، در آینده به قیام و انقلابی برخواهند خواست و مقدمات حکومت و ظهور مهدی(ع) را فراهم خواهند نمود.
در این حدیث شریفنبوی که در منابع روایی شیعه و سنی، نقل شده است، پیامبر اکرم(ص)، از چنین انقلابی به عنوان قیامزمینهساز ظهورمهدی(ع) یاد نموده است. نکته جالب توجه این است که در این پیشگویی، پیامبر(ص) این توفیق و افتخار بزرگ از دستاورد قیام انسانهای پاکطینت در مشرقزمین، عنوان نموده است. این روایت ضمن اینکه بیانگر رسالت بزرگ آنان در آینده است، بشارتی است برای آن دسته از عاشقان و شیفتگان حضرت که از مشرقزمین در این پیکار بزرگ و سرنوشتساز مشارکت مینمایند. کلمه «الْمَشْرِقِ» در این روایت گرچه عام است برخلاف روایاتی که در آن به شهر و یا منطقه جغرافیایی خاصی از مشرق زمینیان اشاره شده است نظیر: "خراسان" که در آن زمان شامل: شهرهای ایران، افغانستان و قسمتهای از شرق میانه میشود، اما در هر حال قطع نظر از خصوصیات جغرافیای مسأله، این روایت و امثال آن، بیانگر شکلگیری یک حرکت نیرومند شیعی در آخرالزمان از مناطق شرقی برای تشکیل جبهه حق با هدفزمینهسازیمقدمات ظهور است تا در مقابل قدرتهای باطل، ایده حکومت عدل مهدوی را در جهان مطرح و در راستای تحقق الگوهای آن در جامعه تلاش نمایند. این حرکت مبارک و انقلابی، چنان تأثیرگذار و تحولآفرین خواهند بود که شعاع و آثار آن، موجب درخشش جهانی شیعه گردیده و به ظهورمصلح جهانی(ع)، منجر خواهند شد. گرچه بنا به برخی شواهد روایی و سایر قرائن، تطبیق این روایت، بر حرکت زمینهساز انقلاب اسلامی و شیعی در ایران به رهبریامام خمینی، دور از ذهن نمیباشد. با این حال در مورد تطبیق این جریان بر مصادیق خاص، نمیتوان قضاوت قطعی نمود.
اینکه آیا این حدیث شریفنبوی، ناظر به انقلاب اسلامی است؟ (چه اینکه مطالعه ماهیت انقلاب اسلامی و نقش بیبدیل آن در احیای مجدد اسلام و اعتلای تشیع، مخصوصاً تأثیرات معنوی و جهانی آن، گویای صحت این برداشت است و یا حداقل میتوان آن را به عنوان مصداق بارز حدیث- که جهان اسلام تا حال مشابه آن را سراغ نداشته است- مدنظر داشت) و یا اینکه حدیث شریفنبوی به مصداق دیگری نظر دارد؟ قطع نظر از بحث "تطبیق" و بررسی مصداق حدیث، دو نکته در این رابطه، قابل تأمل است:
نکته دوم توجه به تفاوتهای حرکت انقلابی و زمینهساز مردمانمشرقزمین با قیامهای است که در آستانه ظهور شکل میگیرد؛ زیرا قیام زمینهساز انقلابمشرقیان، به دلیل گسترهای زمانی، از لحاظ زیرساختها و تأثیرات پیرامونی و جهانی نیز، با قیامهای مقطعی و ناگهانی که در آستانه ظهور رخ میدهند، تفاوتهای جدی خواهند داشت. به همین جهت در حدیث نبوی مورد اشاره، بر ویژگی و نقش زمینهساز انقلاب مشرقی، عنایت شده واین قیام با همین ویژگی، معرفی شده است «فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلْطَانَهُ». شاید این امر، به خاطر جنبه عکسالعملی و دفعی بودن قیامهای آستانه ظهور در آن مقطع خاصی از آخرالزمان است که با توجه به شرایط زمانی و منطقهای، این حرکتهای خودجوش و انقلابی، در برابر بیدادگریهای جبههسفیانی شکل میگیرد. درحالیکه ویژگی قیام زمینهساز حکومت جهانی مهدوی، ابعاد هدایتگری و جریانسازی آن قیام و انقلاب است به گونه که در یک روند دراز مدت و نظاممند، تأثیرات مداوم و جریانساز آن، در عرصههای مختلف فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، در سطح جهانی و بینالمللی، کاملاً مشهود و ملموس باشد. این امر مستلزم حرکت فراگیر اصیل و نهادینه شدهای است که در یک فرایند طولانی، آثار و برکات رویکرد عدالتخواهی و حقگرایانه آن، در شعاع فرامنطقه و جهانی، نمود پیدا کند. این ویژگی در مورد قیامهای دفعی نظیر آنچه در مورد یمانی و خراسانینقل شده است، دیده نمیشود[۶۳]]]]]
↑الفضل بن شاذان عن محمد بن علی عن عثمان بن أحمد السماک عن إبراهیم بن عبد الله الهاشمی عن إبراهیم بن هانئ عن نعیم بن حماد عن سعید أبی عثمان عن جابر عن أبی جعفر(ع) قال: محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبه، ص ۴۵۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵۲، ص ۲۱۷.