بحث:پلورالیسم دینی
نویسنده: آقای قاضی زاده
پاسخ تفصیلی
چیستی پلورالیسم دینی
- از مسائل مهمی که علم کلام به آن پرداخته است، نگاه به دین از منظر حق یا باطل بودن آن است که به اصطلاح علمی به آن پلورالیسم دینی میگویند[۱]. پلورالیسم دینی یعنی اینکه معتقد باشیم حقیقت نجات و رستگاری فقط منحصر در یک دین نیست، بلکه حقیقت مطلق در تمام ادیان وجود دارد و همۀ ادیان میتوانند انسانها را به سمت هدایت راهنمایی کنند[۲].
- مکتب پلورالیسم اولین بار، توسط جان هیک انگلیسی پایهگذاری شد. وی با نوشتن کتابی به نام اسطورۀ حلول خداوند، در سال ۱۹۹۷ دیدگاه رایج مسیحیت را دربارۀ حلول و تجسد خداوند به چالش کشید[۳].
- پلورالیسم براساس معنا دارای دو قسم است:
- پلورالیسم در فهم دین: یعنی برداشتهای متفاوت از دین و به عبارت دیگر قرائتهای مختلف از دین یا همان "کثرتگرایی در فهم دین". بر این اساس انسانها برای رسیدن به سعادت، میتوانند آموزههای دینی را با قرائتهای مختلف تفسیر کنند[۴].
- پلورالیسم در همسنگ دانستن ادیان: یعنی همسنگ دانستن همۀ ادیان برای رسیدن به حقیقت. بر این اساس ادیان مختلف، راههای گوناگونی برای رسیدن به یک حقیقت دارند[۵].
نقد پلورالیسم دینی
- پلورالیسم به هر دو نوع آن مورد نقد قرار گرفته است که در ادامه به این مسأله پرداخته خواهد شد.
نقد پلورالیسم در فهم دین
- دربارۀ پلورالیسم در فهم دین باید دانست، تولد این نوع از پلورالیسم از جایی شروع شد که قائلین آن معتقدند، نزول وحی به معنای ثبوت یک دین الهی است. اما اختلافاتی که از این وحی به وجود میآید به خاطر فهم از دین است که عده ای از آن مسیحیت را میفهمند و عده ای دیگر یهودیت را[۶].
- حال این سوال پیش میآید، چرا پیغمبرانی که این ادیان را آوردند، نسبت به پیروان دین دیگر تعرّض کردند؟ چنانکه قرآن دربارۀ مسیحیت میفرماید: ﴿كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ﴾[۷]، ﴿تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ﴾[۸]؛ ادعای اینکه خداوند فرزند دارد ادعای بزرگی است تا جایی که نزدیک است آسماها از هم بپاشد و یا در آیۀ ﴿وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا﴾[۹] قائل به تثلیث نباشید، خدا یکی است. با این تماثیل چگونه میتوان قائل شد مذاهب گوناگونی که براساس فهم از نزول وحی حاصل میشود صحیح و بدون ایراد است؟
- مدعیان پلورالیسم به این سوال چنین جواب دادند: وحی یک حقیت زنده و واقعی است که اصل و ریشۀ آن تنها در انحصار خداوند است و اگر پیامبران سخنی از جانب وحی میگویند صرف تفسیر و برداشت خود از وحی است. نمونهاش آیاتی است که ذکر شد. تمام این آیات جلوۀ یک حقیقت ثابت نیست، بلکه برداشت پیامبر از وحی است که به ایشان نازل شده و میتواند اشتباه هم باشد. به عبارتی تمام قرآنی که به واسطۀ وحی بر پیامبر نازل شده است برداشت ایشان از وحی الهی است و اگر این کلام ثابت شود، نتیجه این میشود که دیگران هم میتوانند به واسطۀ وحی برداشتهای متفاوت و حتی بهتر از برداشت پیامبر نسبت به وحی الهی بکنند.
- دلیل این ادعا نزد این عده چنین بیان شده است: پیامبران الهی مانند مردم، ذاتی بشری دارند و فهمشان هم فهم بشری و تابع شرایط ذهنی خاص خودشان است و آن شرایط هم برخاسته از معلوماتی است که از علوم دیگر گرفته شده است و مجموع اینها تشکیل دهندۀ فهم انسانی است. بنابراین، این نوع پلورالیسم معتقد است یک حقیقت واحدِ و ثابت وجود دارد؛ امّا حقیقتی که در دسترس هیچ انسانی قرار نگرفته؛ حتّی پیغمبران هم به آن حقیقت دسترسی ندارند و تنها خداست که از آن حقیقت اطلاع دارد.
- برخلاف این نظریه یعنی وجود یک حقیقت دینی، برخی معتقدند اصلا حقیقت دینی ثابتی وجود ندارد بلکه هر فهمی از دین خودش یک حقیقت است حتی اگر دو فهم از دین با هم در تناقض باشند[۱۰]. چنانکه جان هیک برای اثبات مسئلۀ تناقض در موضوع دین قائل شده است که دین از دو بخش حاصل میشود. گوهر دین و صدف دین که معمولا این دو عنوان در همدیگر ممزوج هستند و برای حل مسئله تناقض باید بین این دو عنوان تفکیک ایجاد شود. جان هیک معتقد است گوهر دین متحول کردن شخصیت انسان هاست و صدف دین هم همان گزارهای دینی است. او معتقد است هر چیزی که بتواند در شخصیت انسان تحول و رشد ایجاد کند صادق و سازنده است، هر چند اگر این تحول و رشد عاقبتش به تناقض ختم شود[۱۱].
- به نظر میرسد جان هیک درصدد بیان مطلب کلامی نیست بلکه میخواهد جنبههای تحول آفرین دین را اثبات کرده و مدعی شود هر چیزی که انسان را از خود محوری به سمت خدامحوری سوق دهد آن چیز وجودش بلامانع است هرچند اگر آن چیز نتیجهاش ختم به تناقض شود چنانکه مینویسد: هرکس معتقد باشد عیسی پدری بشری است قطعا این ادعا نادرست است اما با این وجود میتوانم بگویم شاید این فرد از من به خداوند نزدیکتر باشد. در واقع هیک با این سخن درصدد بر آمده تا ثابت کند اگر کسی دینی ناحق هم داشته باشد میتواند نظریات دینی صحیح و درستی داشته باشد حتی اگر در تناقض با نظریات دینداران مسیحی باشد[۱۲].
- در نقد این نظریه عده ای گفتهاند دو نکته در سخنان هیک وجود دارد: آموزههای دینی ارزش ذاتی ندارد و آموزههای دینی مبنای علمی ندارد چراکه متصف به صدق کذب نمیشود. این عده با توجه به این دو برداشت گفتهاند سخن جان هیک به هیچ عنوان نمیتواند مورد تأیید باشد چراکه این سخن هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ تاریخی امری غیر قابل اثبات است، چگونه ممکن است بدون باورهای دینی و بدون اعتقاد به آموزهای دینی بتوان وجودی متحول و رو به رشد را ایجاد کرد، بلکه این باور و معرفت است که میتواند موجب تحول درونی انسانها شود، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در کلامی فرمودند: «اول الدین معرفته»[۱۳].[۱۴]
- در نقد پلورالیسم در فهم دین گفته شده است: آموزههای دینی بر دو بخشاند: ضروریات دینی که تغییر نمیپذیرند و قوانین متغیر. اگر منظور از کثرتگرایی دینی تغییر اصول ثابت دینی باشد، باید گفت اصول ثابت دینی جزء ضروریات دیناند و تغییر و قرائتهای گوناگون را نمیپذیرد، چراکه بنابر گفتار صریح پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اصول ثابت اسلام، ابدیاند و هیچگاه دگرگونی نخواهند پذیرفت، مثل حرمت ظلم، وجوب عدل، لزوم ادای امانت و دفع غرامت و وفا به عهد. به این ترتیب پلورالیسم ـ به معنای تغییر اصول ثابت اسلام ـ نزد همۀ علمای شیعه مردود و مطرود است[۱۵].
- اما اگر مراد کثرتگرایان این است که میتوان از قوانین متغیر اسلام، برداشتهای متفاوتی کرد، علمای شیعه نیز با شرایطی آن را پذیرفتهاند. چراکه پیش آمدن وقایع نو در عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی انسان، مقرراتی را طلب میکند که برداشتهای متفاوت دینی مردم میتواند در اینگونه وقایع اثر گذار باشد. البته در اینجا هم بخش زیادی از این مقررات، از طریق علمای دین آن هم با فرمولی به نام اجتهاد تبیین و تنظیم میشود[۱۶].
- در تعریف اجتهاد باید گفت اجتهاد وسیله ای است که با بهرهگیری از روشهای استنباط و ادلۀ اربعه میکوشد تا برای نیازهای نوپیدای انسان، جوابی پیدا کند. البته اجتهاد حتما باید با شرایطی مستند باشد و هیچگونه اباحهگیری در آن دخیل نباشد[۱۷]. درواقع اجتهاد وسیلهای است که احکام کلی شریعت را درباره همۀ موضوعات از جمله موضوعات نوپیدای زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان میکند[۱۸].
- در نتیجه پلورالیسم به معنای برداشتهای متفاوت از معارف دینی به طور مطلق، صحیح نیست چراکه محذوراتی به دنبال دارد که نمیتوان به آن ملتزم شد. به عبارتی وقتی قائل شدیم حقیقتی دور از دستان بشریت وجود دارد و ما نمیتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم چراکه این حقیقت فقط در دستان خداست، یعنی نمیتوانیم قائل شویم توحید حق است یا شرک زیرا هیچ کدام بر دیگری ترجیحی ندارد، در حالی که فهم انسانی توان مبارزه با قطعیات اسلام و قطعیات قرآن ندارد؛ امّا در محدودۀ خاصی که مسایل ظنّی مطرح میشود و در آنجا راهی به قطعیات نداریم و دلایل ما در آن بستر فقط دلایل ظنّی است، پلورالیسم به این معنا پذیرفته شده است[۱۹].
- اما این نظر که وجود حقیقت ثابت را به طور کامل نفی میکند و معتقد است تمام برداشتهای آدمی از دین برداشتی درست و صحیحی است هرچند این برداشتها در تناقض کامل همدیگر باشند، غلط بودن این نظریه کاملا مشخص است زیرا با یک نگاه ساده میتوان فهمید هیچ عاقلی نمیپذیرد دو چیز متناقض در تمام شرایط میتواند درست و صحیح باشد. بنابراین این نظریه به محض بیانش از حجیت ساقط میشود چراکه صرف ادعای این اعتقاد نفی آن را به همراه دارد[۲۰].
نقد پلورالیسم در همسنگ دانستن ادیان
- اما نوع دیگر پلورالیسم دینی یعنی همسنگ شمردن تمام ادیان و اینکه هر دینی میتواند ما را به حقیقت برساند؛ این نظریه هم مورد نقد قرا گرفته است، چراکه دین کثرت نمیپذیرد و یکی بیش نیست. حقیقت دین، یکی است که همان تسلیم شدن در برابر خداوند است؛ اما هر امتی بسته به توانایی خودش به این دین یگانه فراخوانده شده است.
- از نظر دین اسلام، همۀ شریعتهای پیشین در روزگار خویش حقانیت داشتهاند، اما پس از ظهور اسلام نسخ شده و کنار رفتهاند و از آن پس حقانیت تنها از آنِ دین اسلام شده است. البته این نظریه صرف ادعا نیست بلکه دارای ادلۀ عقلی و نقلی است[۲۱].
- دلیل عقلی: همسنگ دانستن تمام ادیان به منظور محقق شدن کمال انسانی مستلزم تناقض است، مثلا در مقایسۀ بین اسلام و مسیحیت، این تناقض به وضوح خود نمایی میکند؛ چراکه اولین مسئله ای که سنگ بنای اسلام را تشکیل میدهد، اصل توحید است و این سخن به این معناست که خداوند یکی است و قابل تجزیه و تعدد نیست، نه از کسی زاده شده و نه فرزندی دارد. درحالی که زیر بنای اصلی مسیحیت را تثلیث تشکیل میدهد، اگر این اعتقاد یعنی همسنگ دانستن تمام ادیان برای رسیدن به کمال انسانی صحیح باشد باید ملتزم به این تناقض شویم و آن را بپذیرم در حالی که چنین امری محال است[۲۲].
- دلیل نقلی: بنابر آیات قرآنی، پیامبر اسلام خاتم پیامبران و شریعت اسلام و کامل کنندۀ شرایع پیشین است. از این رو، قوانین این شریعت هدایت بشر را تا ابد بر عهده دارد[۲۳]. همچنین سیرۀ پیامبر اکرم(ص) هم، اثبات کنندۀ همین مطلب است زیرا ایشان عده ای را به سمت مردم دیگر مناطق جهان و تمدنهای مطرح روزگار، فرستادند تا آنان را به اسلام دعوت کنند، این مطلب دلیل روشنی بر جهانی بودن اسلام است و نشان میدهد پیروان دیگر شرایع میباید از شریعت اسلام پیروی کنند و پس از اسلام، دینشان حقانیت ندارد[۲۴].
انگیزۀ طرح پلورالیسم دینی
- انگیزۀ اصلی طرح پلورالیسم دینی به دو بخش عام و خاص تقسیم میشود:
- انگیزه پلورالیسم دینی به معنای عام: یعنی انگیزه ای که سبب تولد و رشد پلورالیسم دینی شد. این مورد به دو بخش تقسیم میشود:
- انگیزۀ عاطفی: عده ای قائلند انحصارگرایی در دین و مذهب موجب حاصل شدن نتایج غریب و بعیدی میشود زیرا هر کسی در میان هر ملت و گرایشی خاص رشد و نما پیدا کرده است و این امر موجب میشود شخص عقیده و راه خود را بر حق و راه سایرین را ناحق و گمراه بداند. این فکر اختصاص به مسلمانان و یا شیعیان ندارد کما اینکه شیعیان سایرین را ناحق میدانند، آنها هم به همین ترتیب شیعیان را ناحق میدانند؛ چنانچه اگر ما در میان ملت و دین دیگری و از پدر و مادر دیگری متولد میشدیم یا اینکه اگر یک مسیحی یا یهودی اروپایی یا آمریکایی، در تهران و قم متولد میشد، دین و آیین دیگری داشت و همانگونه که آنها باید احتمال حقانیت دین اسلام و پیامبر گرامی آن را بدهند و به دنبال تحقیق برآیند و کوتاهی نکنند، ما هم متقابلاً باید احتمال دهیم راههای دیگر حقاند و تحقیق کنیم؛ چراکه تولد قهری ما در یک منطقه از زمین و از پدر و مادری خاص، مستلزم حقانیت ما از سویی و عدم حقانیت سایرین از سوی دیگر نیست؛ به بیانی دیگر پذیرفتن این مسئله که میان ۶ میلیارد انسانی که در کره زمین زندگی میکنند فقط حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰ میلیون نفر آن اهل حق و اهل بهشت هستند و هر کس غیر مسلمان باشد اهل گمراهی و جهنم است امری ظالمانه و به دور از انسانیت است[۲۵].
- انگیزه اجتماعی: سررشته بسیاری از خرابیها و جنگهای ملتها بر سر تک مذهبی و تعصب ملتها بود، زیرا هر مذهبی بر اساس تعصبشان دین دیگری را تخطئه میکرد. احیای پلورالیسیم دینی راه حل خوبی برای خاتمه دادن به این در گیریها بود چراکه ادعای پلورالیسم این است که تمام ادیان از جمله اسلام، مسیحیت، کاتولیک، ارتدوکس، پروتستان همه بر حق هستند و همۀ آنها میتواند بشریت را به سمت هدایت و بهشت راهنمایی کنند به این ترتیب ریشه تمام در گیریها به واسطۀ پلورالیسم از بین میرود[۲۶].
- در مورد انگیزه عاطفی باید گفت: جاهل در بر دو قسم است: جاهل مقصر: یعنی کسی که دسترسی به علم دارد یا احتمال خلاف در عقیده ی خود میدهد ولی کوتاهی میکند و به دنبال راه صحیح و حق نمیرود. این دسته از افراد در عرف و شرع مورد نکوهشاند و جاهل قاصر: یعنی کسی که یا غافل است و احتمال خلاف در گفتار و کردار او وجود ندارد و یا اگر هم احتمالی وجود دارد، وسیله ای برای رسیدن به حق را در اختیار ندارد. این گروه عقلاً و شرعاً مورد مذمّت قرار نمیگیرند. اکنون با توجه به این دو نکته میتوان نتیجه گرفت مستضعف فکری و جاهل قاصر؛ هرچند به خطا رفته است و اعتقاد او حق نیست اما از جانب خداوند معذور است، زیرا توانایی به دست آوردن حقیقت از او سلب شده بود و این در حالی است که بسیاری از مردم دنیا داخل در این طیف هستند. بله اگر کسی در شناخت حق کوتاهی کرد و یا حق را دید و عناد ورزید، از نگاه عقل و شرع مستحق تنبیه است و این تنبیه بر اساس تقصیر و جرمی که انجام داده است واقع میشود[۲۷].
- در مورد انگیزۀ اجتماعی و پرهیز از جنگ و خونریزی باید گفت این امر موجب حقانیت ادعاهای دینی متفاوت و متناقض نمیشود. مقولۀ حقانیت و عدم حقانیت دینی افراد غیر از عمل انسانها و کینه ورزیها و اشتباهاتشان است. نمیتوان با این دلایل ناقص و غیر منطقی توجیهی برای حقانیت ادیان متفاوت درست کرد، بلکه برای پرهیز از جنگها و خونریزیهای غیر ضروری دینی راههای صحیحی در اسلام و تشیع وجود دارد. توضیح اینکه: افرادی که شیعۀ دوازده امامی نیستند به چند گروه متفاوت تقسیم میشوند که احکام جداگانه دارند:
- فرقههای شیعه و سنی که مسلماناند و جز معدودی از افراد (ناصبیها و اهل سبّ و عناد با معصومین) با امامیه در اصل خدا و دین و کتاب و ضروریات دین مشترک هستند و همگی تحت حکومت اسلامی به عنوان یک انسان و مسلمان از حقوق متناسب برخوردارند. بین این فرقهها، هیچگاه توصیه ای به جنگ و درگیری نمیکند.
- غیر مسلمانان یا کسانی که یهودی و مسیحی و یا زرتشتی یا اصطلاحاً اهل کتاباند. این عده هم در نظام اسلامی بر اساس قرارداد تحت حمایت هستند و جان و مال و ناموس آنها محترم است و همان طور که مسلمانان خمس و زکات و مالیات پرداخت میکنند، اینها هم موظف به پرداخت نوعی مالیات (جزیه) در ازای خدمات ارائه شده هستند. نسبت به پیروان این ادیان هم هیچگاه اسلام ابتدائاً دستور جنگ صادر نکرده است[۲۸].
- کسانی که اهل ادیان آسمانی نیستند اما با حکومت اسلامی معاهده و قرارداد بستهاند. این عدّه (کفار معاهَد) هم در همسایگی مسلمانان، بلکه در سرزمینهای اسلامی طبق قرارداد به زندگی خود ادامه میدهند و طرفین باید بر اساس شرایطی که در قرارداد لحاظ شده عمل کنند. در مورد این گروه هم طبق قرارداد، حقّ تعرض و درگیری از طرفین سلب شده است[۲۹].
- کسانی که یا اصلاً اهل پیمان و عهد نیستند و یا پیمان میبندند و میشکنند. این افراد یاغی و طاغی در هیچ حکومت و نظامی قابل تحمل نیستند و اینها را باید با زور و قدرت و جنگ یا وادار به تسلیم کرد و یا از میان برداشت. این اصل در همه ی نظامهای عالم هست و هیچ حکومتی اجازۀ دزدی و تجاوز به حقوق دیگران را نمیدهد و با خلافکار برخورد خواهد کرد[۳۰].
- در کنار امور یاد شده، دین منطقی و معقول اسلام همیشه از مخالفینشان دعوت به بحث و گفتگو کرده و معتقد است اگر حقانیت و صحت مخالفینشان اثبات شد از سخنانشان دست برمی دارد و برعکس اگر ثابت شد دین اسلام به حق است همین انتظار را از ادیان مخالف دارد؛ حتی اسلام برای دفع هرگونه جنگی معتقد است که اگر مخالفین اسلام تسلیم منطق و حق نمیشوند، طبق عهد و قرارداد با آنان معاهده شود تا از خون و خونریزی جلوگیری شود، نهایتاً اگر کسی حرف منطقی و حق را نپذیرفت و حاضر به صلح و معاهده و همزیستی نشد، هر ناظر منصفی تصدیق میکند که چاره ای جز برخورد نمیماند. پس این سخن صحیح نیست که معتقد شویم یرای جلوگیری از هرگونه جنگی باید بپذیریم تمام ادیان مخالف برحقند و انحصار در دین واحد، برای رسیدن به حق باطل است[۳۱].
- انگیزه پلورالیسم دینی به معنای خاص: یعنی انگیزه ای که سبب شد پلورالیسم در جامعۀ اسلامی رشد و نمو کند. این انگیزه به دو دلیل ایجاد شد:
- جلوگیری از صدور فرهنگ اسلامی و فرهنگ انقلاب: ادعای پلورالیسم بر این مبنا استوار است که تمام ادیان، طریقی به سمت حقانیت هستند و حرف حق را میزنند، بنابراین وقتی همۀ سخنها و ادیان و عقاید صحیح بودند، لزومی ندارد سایرین هم به اسلام دعوت شوند. در نتیجه، صدور فرهنگ اسلامی به چالش کشیده میشود[۳۲].
- هموار کردن راه نفوذ افکار و عقاید و ارزشهای مادی و غربی در جامعۀ اسلامی: وقتی دین و فرهنگ و ارزشهای ما مطلق نبود و تنها دین حق را اسلام ندانستیم، قهراً راه برای سایر ادیان و مکاتب باز شده و نتیجهاش نفوذ فرهنگ غربی در جامعۀ اسلامی میشود[۳۳].
دیدگاه انحصارگرایی
- در مقابل نظریه پلورالیسم یا تکثرگرایی، دیدگاه انحصارگرایی وجود دارد که تنها یک دین را مصداق دین کامل و برگزیدۀ الهی میداند و آن دینی است که بر مبنای سه چیز باشد صدق، حق و نجات. تقریباً همه ادیان بر انحصارگرایی دین خود باور دارند[۳۴].
- شروع نظریۀ انحصارگرایی از اندیشه مسیحیت رشد و نمو پیدا کرد به طوری که منحصرین معتقدند تنها راه نجات برای هدایت فقط از طریق این دین حاصل میشود. البته این امر بدان دلیل نیست که دین مسیح تنها دین نجات دهنده است بلکه چون راه نجات به حقیقت فقط از راه تجلی خداوند بر بشر حاصل شدنی است و مسیح تنها شخصی است که خداوند بر او تجلی کرده است، میتوان نتیجه گرفت تنها دین مسیح میتواند راه نجات بشریت باشد[۳۵].
دیدگاه شمولگرایی
- نظریه سومی هم وجود دارد که میتوان گفت تقصیل دو نظریه بالاست و آن نظریۀ شمولگرایی است. خالق این نظریه شخصی به نام کارل رانر است، ایشان با تفکیک میان حقانیت و نجات، دین حق را فقط مسیحیت میداند؛ اما نسبت به ادیان دیگر معتقد است تمامی ادیان غیر از مسیحیت در عین اینکه مصداق حقانیت نیستند، اما میتوانند از نجات و رستگاری بهرمند شود. رانر در نقلی میگوید گرچه برای مسیحت یک تاریخ خاصی مشخص شده است اما این مسیحیت یک پیش تاریخ نیز دارد چنانکه در دوران پیش از مسیحیت بسیاری از اسرائیلیان و پیروان ادیان دیگر به دلیل ایمان خودشان و اطاعت از مسیح زمانشان نجات یافتند و این مطلب را میتوان در ادیان بعد از مسیح هم صحیح دانست البته به این شرط که آنان نسبت به دین مسیح هیچگونه آشنایی نداشته باشند به نظر رانر این افراد مسیحیان بدون عنوان نامیده میشوند.
- باید یادآور شد دیدگاه شمولگرایی، در حقیقت به انحصارگرایی دین مسیح باز میگردد. رانر صراحتا میگوید: هیج دینی جز مسیحیت نمیتواند انسانها را نجات دهد زیرا کلمه منحصر به فرد (خدا)، منحصراً در مسیح تجسد یافته است. او همچنین بر این باور است که پیش از دوران مسحیت، نجاتیابی پیروان دیگر ادیان تنها به دلیل اطاعت از مسیح بوده است[۳۶].
نتیجه گیری
- بنابراین پلورالیسم دینی از هر دو نوعش یعنی هم از منظر فهم متفاوت دینی و هم به معنای همسنگ دانستن ادیان الهی مورد قبول اسلام نیست، بلکه فقط در یک مورد آن، یعنی در فهم متفاوت دینی نسبت به قوانین متغیر اسلامی که موجب محال عقلی نشود و با شرایط خاص خودش باشد، مورد پذیرش اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است[۳۷].
مقدمه
- کلمه "پلورالیسم" به معنای وجود نژادهای گوناگون یا عقاید دینی و سیاسی گوناگون در جامعه است[۳۸]. از شاخههای پلورالیسم، کثرتگرایی دینی است که در دو معنا آن را به کار میبرند: یکی برداشتهای متفاوت از دین و به عبارت دیگر، قرائتهای مختلف از دین، و دیگر، همسنگ دانستن همه ادیان برای رسیدن به حقیقت. بنابر این معنا، ادیان مختلف، راههای گوناگونی برای رسیدن به یک حقیقتاند[۳۹]. بنابر معنای نخست، که آن را "کثرتگرایی در فهم دین" میخوانند، انسانها برای رسیدن به سعادت، میتوانند قرائتهای مختلفی از آموزههای دینی فراچنگ آورند. به عبارتی دیگر، رسیدن به سعادت، تنها از گذر یک قرائت ممکن نمیشود؛ بلکه قرائتهای مختلفی دارد و هر کس میتواند از آن طریق به سعادت دست یابد. معنای دوم نیز- که آن را "کثرتگرایی دینی" نام کردهاند- بر آن است که انسانهای سعادتطلب میتوانند هر یک از ادیان الهی را که میخواهند برگزینند و به تعالیمش عمل کنند و به حقیقت متعالی برسند. رگههایی رقیق از کثرتگرایی دینی را میتوان در آثار علمای متقدم مسلمان همچون یوحنای دمشقی، امام محمد غزالی، اخوان الصفا و محی الدین ابن عربی بازیافت[۴۰]؛ اما بروز و نمود فعلی آن وامدار دغدغههای فکری اندیشهمندان غربی در دهههای اخیر است. مواجهه با کاستیهای تعالیم کتاب مقدس، نگرانی برای یافتن راه حلی برای زندگی مسالمتآمیز پیروان مذاهب گوناگون و آرزوی سعادت برای همه افراد بشر، از مهمترین علل پدید آمدن کثرتگرایی دینیاند[۴۱].
موضع شیعه در برابر کثرتگرایی فهم دینی
- شیعیان معتقدند که آموزههای اسلامی بر دو بخشاند: یکی ضروریات دینی که تغییر نمیپذیرند، و دیگر، قوانین متغیر[۴۲]. اگر مراد کثرتگرایان این است که میتوان از اصول ثابت اسلام قرائتهای گوناگون به دست داد، باید گفت که اصول ثابت، ضروری دیناند و تغییر و قرائتهای گوناگون نمیپذیرند و وحی الهیاند که بر پیامبر(ص) نازل شده است[۴۳]. بنابر گفتار صریح پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، اصول ثابت اسلام، ابدیاند و هیچگاه دگرگونی نخواهند پذیرفت[۴۴]. از این قوانین است حرمت ظلم، وجوب عدل، لزوم ادای امانت و دفع غرامت و وفا به عهد. بدینسان، پلورالیسم- به معنای تغییر اصول ثابت اسلام- نزد همه علمای شیعه مردود و مطرود است[۴۵]. چنانچه مراد کثرتگرایان این است که میتوان از قوانین متغیر اسلام، برداشتهای گوناگون به فهم آورد، شیعه نیز- با شرایطی- آن را پذیرفته است. بنابر باورهای شیعیان، پیش آمدن وقایع نو در عرصه زندگی فردی و اجتماعی انسان، مقرراتی جدید طلب میکند و وظیفه وضع این مقررات بر عهده علمای دین است. عالم دینی با بهرهگیری از روش استنباط و ادله اربعه، میکوشد تا برای نیازهای نوپیدای انسان، پاسخ بیابد. این کوشش- که روشمند و منضبط است- "اجتهاد" نام دارد. اجتهاد از آن رو که از روشی ویژه بهره میبرد و شرطهایی دارد، با اباحیگری و استنباطهای غیر مستند متفاوت است[۴۶].
- اجتهاد وسیلهای است که احکام کلی شریعت را درباره همه موضوعات- از جمله موضوعات نوپیدای زندگی فردی و اجتماعی انسان- بیان میکند[۴۷]. حکم موضوعاتی همانند مواصلات، فنون جنگی، درمان بیماریها، نوع مسکن و پوشاک و... از احکام و قوانین متغیر اسلام است[۴۸][۴۹].
موضع تشیع در برابر کثرت دین
- شیعیان بر آناند که دین، کثرت نمیپذیرد و یکی بیش نیست. حقیقت دین، یکی است که همانا تسلیم در برابر خداوند است؛ خداوندی که سلطه و حاکمیت مطلق و آفریدگاری از آنِ او است و پرستش تنها او را میسزد؛ اما هر امتی بسته به توانایی و دانایی و عصر و دوره زندگیاش، به این دین یگانه فراخوانده شده است[۵۰]. از نظرگاه اسلامی، همه شریعتهای پیشین در روزگار خویش حقانیت داشتهاند[۵۱]؛ اما پس از ظهور اسلام، نسخ شده و کنار رفتهاند و از آن پس، حقانیت تنها از آنِ دین اسلام است[۵۲][۵۳].
- این مدعا سه دلیل دارد که عبارتاند از:
- دلیل نقلی: بنابر آیات قرآنی، پیامبر اسلام(ص) خاتم پیامبران و شریعت اسلام، کامل کننده شرایع پیشین است. از این رو، قوانین این شریعت هدایت بشر را تا ابد بر عهده دارد[۵۴]. آموزههای بنیادی شرایع پیشین همچنان بر جای ماندهاند و اسلام نیز آنها را پذیرفته است؛ اما آموزههای فرعی را- اگر نیازمند نسخ بودهاند- نسخ کرده است[۵۵][۵۶].
- دلیل عقلی: بسیاری از آموزههای ادیان پیشین که امروزه در دسترساند، با یکدیگر در تعارض و ناسازگاریاند[۵۷]. بنابر حکم عقل، یا همه این آموزهها برحقاند یا همگی بر باطلاند و یا پارهای برحق و پارهای دیگر بر باطل. فرض نخست به حکم عقل ممکن نیست؛ زیرا اجتماع نقیضین حاصل میآید. فرض دوم نیز ممکن نیست؛ زیرا خداوند حکیم راه هدایت را بر بشر نمیبندد. نتیجه عقلی این است که فرض سوم درست است[۵۸].
- سیره پیامبر(ص): اینکه پیامبر اسلام به سوی مردم دیگر مناطق جهان و تمدنهای مطرح روزگار، سفیرانی گسیل کرد و پیام اسلام را به گوش آنان رسانید، دلیلی روشن بر جهانی بودن اسلام است و نشان میدهد که پیروان دیگر شرایع میباید از شریعت اسلام پیروی کنند[۵۹] و پس از اسلام، ادیان دیگر حقانیت خویش را از دست دادهاند[۶۰][۶۱].
پلورالیسم دینی در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- حق یا باطل بودن و همچنین نجاتبخش بودن ادیان، از جمله مباحث ریشهدار و کهن کلامی است. بحث "پلورالیسم دینی"، از پررونقترین بحثها در این حوزه است که ابتدا در مغرب زمین سر برآورد و پس از آن، در کشورهای اسلامی، بهخصوص ایران از سوی روشنفکران داخلی نشو و نما یافت[۶۲].
- ابتدا به انواع پلورالیسم اشاره خواهد شد؛ سپس مجموعه نگاهها درباره حقانیت ادیان مورد توجه واقع میشود. پس از روش شدن مسئله در هر دو بحث پیشگفته، نقد و تحلیلی بر پلورالیسم دینی که موضوع اصلی تحقیق است، صورت خواهد گرفت[۶۳].
رویکردهای مختلف درباره حقانیت و نجات ادیان
- مجموعه دیدگاههای مربوط به حقانیت ادیان، در سه قالب کلی: تکثرگرایی، شمولگرایی و انحصارگرایی توسط جان هیک گزارش شدهاند.
- "پلورالیسم" یا "تکثرگرایی" به این معناست که ادیان مختلف میتوانند بهصورت نسبی، از حقانیت بهرهمند باشند. در مباحث پیشرو، بیشتر درباره آن صحبت خواهد شد.
- وجه مقابل آن، دیدگاه انحصارگرایی است که تنها یک دین را مصداق دین کامل و برگزیده الهی میداند و آن، دینی است که دارای سه ویژگی صدق، حق و نجات باشد. تقریباً همه ادیان بر انحصارگرایی دین خود باور دارند. مسیحیان، به خصوص مبتنی بر کتاب مقدس این دیدگاه را ارائه میدهند؛ آنجاکه از زبان حضرت مسیح گفته میشود: من راه راستی و حیات هستم؛ هیچکس نزد پدر، جز بهوسیله من نمیآید... اگر مرا میشناختید، پدر مرا نیز میشناختید... کسی که مرا دید، پدر را دیده است... آیا باور نمیکنید که من در پدر هستم و پدر در من است؟![۶۴][۶۵].
- دیدگاه سومی که شاید با نگاه میانه و درعینحال برتر ماندن دین مسیحیت، از سوی برخی اندیشمندان غربی ارائه شد، نظریه "شمولگرایی" است.
- کارل رانر که این نظریه به او منسوب است، با تفکیک میان حقانیت و نجات، تنها دین حق را مسیحیت به حساب میآورد؛ اما دیگر ادیان، در عین اینکه مصداق دین حق نیستند، پیروان آنها میتوانند از نجات و رستگاری بهرهمند باشند.
- در حقیقت، همه انسانها به هر دینی که باور داشته باشند، چون رسماً به مسیحیت معتقد نیستند، مسیحیانی بینام و نشان و مانند اعضای افتخاری یک سازمان بوده که مورد لطف کریمانه خدا، با عنایت حضرت مسیح قرار میگیرند؛ تا جایی که گفته شده کسانی که قبل از حضرت مسیح زیست میکرده، یا غسل تعمید نکردهاند، در درجهای از بهشت به نام "لیمبو"[۶۶] وارد خواهند شد که نه تنعمات بهشت را داراست و نه عذابهای جهنم را[۶۷].
- باید یادآور شد که دیدگاه شمولگرایی، هم در تقریر جان هیک و هم در نظریه کارل رانر، در حقیقت به انحصارگرایی دین مسیح باز میگردد. آنها ابایی ندارند که حتی به این نکته تصریح کنند. رانر میگوید: از راه هیچ دینی، جز مسیحیت امکان رستگاری نیست؛ زیرا کلمه منحصربهفرد خدا، منحصراً در مسیح تجسد یافت. البته عیسی، کفاره نجات همه انسانها شد[۶۸].
- او همچنین بر این باور است که پیش از دوران مسحیت، نجاتیابی پیروان دیگر ادیان تنها بهدلیل اطاعت از مسیح بوده است[۶۹]. جان هیک، تفاوت مسیحیت با دیگر ادیان را اینگونه وصف میکند: مسیحیت همانند داروی حیاتبخشی است به اسم مسیح که صددرصد خالص است، اما محصولات دیگری هم هستند که آنها دارای ماده شیمیایی مسیح بوده؛ ولی با عناصر دیگری رقیق و تحت نامهای دیگری به بازار عرضه شدهاند[۷۰][۷۱].
پیدایش پلورالیسم
- تفکر پلورالیسم اولبار، از سوی جان هیک انگلیسی پایهگذاری شد. وی با نوشتن کتابی بهنام اسطوره حلول خداوند، در سال ۱۹۹۷ دیدگاه رایج مسیحیت را درباره حلول و تجسد خداوند به چالش کشید.
- ایشان همچنین پس از مهاجرت به بیرمنگام انگلیس و با ملاحظه پیروان مختلف ادیان در این شهر و تبعیض رفتاری که با آنها صورت میگرفت، دیدگاه پلورالیسم در حقانیت را برای پلورالیسم در رفتار ارائه داد[۷۲][۷۳].
مفهوم پلورالیسم دینی
- "پلورالیسم"، به این معناست که هرکدام از ادیان عالم میتوانند درجه و مرحلهای از حقانیت را واجد باشند؛ نه هیچکدام حق و نه باطل محض است. به بیان جان هیک، ادیان بزرگ جهان، تشکیلدهنده برداشتهای متفاوت از یک حقیقت غایی و مرموز الوهی اند[۷۴]. ترجمه فارسی این نکته که به نظر میآید ترجمه بیراهی نباشد "صراطهای مستقیم" است. ازاینرو، همه ادیان موجود، برای پیروان خود دارای حجت و اعتبار هستند[۷۵].
نقد مبانی پلورالیسم
- "مبانی پلورالیسم"، از حدود دو دهه که این بحث به مراکز علمی جامعه ما وارد شده، مورد توجه و عنایت جدی قرار گرفته و مبانی آن به نقد کشیده شده است، که تفصیل آن از وظیفه این کتاب بیرون است[۷۶].
- مهمترین مبانی پلورالیسم، عبارت است از: محدودیت شناخت انسان نسبت به کشف و به دست آوردن حقیقت مطلق و غایی؛ گستردگی و فراگیری رحمت و هدایت الهی نسبت به همه بندگانش و توجه به نظریه کانت است که میگفت آنچه امکان دارد، دستیابی به ظاهر و فنومن پدیدههاست، نه ذات و نومن آنها.
- از جمله نقدهای وارد بر التزام به پلورالیسم، نسبی و بیمبنا شدن گزارههای قدسی و الهی، زمینهسازی گمراهی بندگان از سوی ادیان، عدم تعیین مسیر درست هدایت از سوی ادیان الهی، اجتماع آموزههای دینی متضاد و حتی متناقض در حق بودن (مانند اجتماع توحید و تثلیث اسلام و مسیحیت)، و نهایتاً اینکه پلورالیسم، برخلاف طبیعت و فطرت بشر است که همواره در کسب تمام کمالات، بهدنبال تشخیص سره از ناسره و خوب از بد یا خوب از خوبتر است؛ اما در پلورالیسم چنین التزامی وجود ندارد[۷۷].
انواع پلورالیسم
- مبحثی که در پایان بحث پلورالیسم باید مورد توجه قرار داد، گونههای مختلف پلورالیسم است، که از سه جهت میتواند مورد گفتگو قرار بگیرد:
- ۱. پلورالیسم در حقانیت: که به تفصیل درباره آن صحبت شد.
- ۲. پلورالیسم در رفتار: "پلورالیسم اخلاقی و رفتاری" که کمچالشترین گونه پلورالیسم است، به معنای زندگی پیروان همه ادیان در کنار هم، به صورت مسالمتآمیز و دوستانه است. البته از نظر جان هیک، میان این نوع از پلورالیسم با پلورالیسم دینی، ترابط و تلازم وجود دارد.
- برای این مسئله در سیره و سنت دینی، نمونه و مؤیدات متعددی میتوان یافت. نمونه روشن و برجسته آن، پیماننامه عمومی بود که وقتی پیامبر(ص) وارد مدینه شد، میان مسلمانان و یهودیان به ابتکار شخص پیامبر نوشته شد؛ که از جمله مفاد آن، امت واحده به شمار آمدن یهودیان و مسلمانان و عدم تعرض به همدیگر و آزادی هر دو گروه، در اجرای مراسم دینیشان و موارد متعدد دیگری است که در جهت همزیستی مسالمتآمیز بوده است و مهمترین آن، همان احترام به مخالفان و به رسمیت شناختن حقوق اقلیتهای دینی است[۷۸].
- همچنین نامه امام علی(ع) به مالک اشتر را میتوان از این زمره برشمرد. حضرت علی(ع)، مالک اشتر را به محبت و دوستی به همه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان سفارش میکند، از آن رو که مسلمانان هم کیش و دیگران همنوع وی در انسانیت هستند[۷۹].
- این نگاه در سخن و شعر عارفان اسلامی، بهوفور یافت میشود. دراینباره، نقلی معروف از عارف نامدار، ابوالحسن خرقانی آمده است: "هر که در این سرا در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ چه آنکس که بر درگاه حق به جان ارزد، بر خوان بوالحسن به نان ارزد"[۸۰][۸۱].
- ۳. پلورالیسم در رستگاری: نجات و رستگاری، هدف اساسی همه ادیان است. آنها مدعیاند پیروان خود را به نجات و رستگاری میرسانند، اما در پلورالیسم نجات، مسئله فراتر از این است؛ یعنی حقانیت تنها در یک دین منحصر است، اما این با رستگاری پیروان دیگر ادیان منافاتی ندارد.
- این نگاه در منابع اسلامی مورد تأیید است؛ بهخصوص پیروان دیگر ادیان که نسبت به شناختن دین حق، جاهل قاصر بودهاند، به خاطر اجرای اعمال اخلاقی و درست، از عذاب جاودانی نجات خواهند یافت. در قرآن، (بنابر تفسیر امام باقر(ع)) در مقابل کسانی که همه را اهل آتش جهنم میدانستند، از آنها به عنوان مستضعفین[۸۲] و ﴿مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ﴾[۸۳] یاد شده است که سزاوار است خداوند، این گمراهانها را به بهشت داخل کند[۸۴]. آیه مربوط به مستضعفین، هرچند ناظر به مستضعف اجتماعی و سیاسی است؛ به اعتقاد علامه طباطبایی شامل مستضعف فکری نیز میشود. ایشان مستند آن را روایات متعددی میداند که آن روایات، افرادی را که به هر دلیل قاصر ماندهاند، مستضعف به شمار آورده است[۸۵][۸۶].
- خلاصه آنکه پذیرش پلورالیسم در رستگاری، جواب بسیاری از شبههها در این زمینه است که معمولاً امروز در جامعه رونق و رسوخ دارد، مبنی بر اینکه آیا خداوند، تمام گمراهان و غیر مسلمانان را به جهنم میبرد؟ و سؤالاتی از این دست[۸۷].
پانویس
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ ر.ک: پلورالیسم دینی، ۱۰.
- ↑ ر.ک: پلورالیسم دینی، ۱۰.
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ «بزرگ سخنی از دهانشان بیرون میآید» سوره کهف، آیه ۵.
- ↑ «نزدیک است که از آن، آسمانها پارهپاره گردد» سوره مریم، آیه 90.
- ↑ «و مگوييد كه سه است. از اين انديشه ها بازايستيد» سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
- ↑ ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه۱
- ↑ ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ عقائد الشیعة الامامیه، ۵۶۶ و ۵۶۷.
- ↑ عقائد الشیعة الامامیه، ۵۶۶ و ۵۶۷.
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۵ و ۲۵۶.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم.» سوره مائده، آیه ۳؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۲.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۵۷، ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۷، ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۵۷، ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۵۷، ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۵۷، ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴؛ پلورالیسم دینی، انحرافی خطرناک.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸.
- ↑ ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸؛ کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸؛ مصاحبه کیهان هوایی با آیت الله مصباح یزدی.
- ↑ اکسفورد، ۹۵۳.
- ↑ پلورالیسم دینی، ۱۰.
- ↑ مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۲/ ۱۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ عقائد الشیعة الامامیة، ۵۶۵.
- ↑ انعام/ ۱۹؛ فرقان/ ۱؛ اعراف/ ۱۵۸.
- ↑ بحارالانوار، ۲۶۰۲؛ اصول کافی، ۱/ ۱۷۲.
- ↑ عقائد الشیعة الامامیة، ۵۶۶- ۵۶۴؛ گوهر مراد، ۳۹۹؛ کشف المراد، ۳۷۵؛ شریعت در آئینه معرفت، ۱۰۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ شریعت در آئینه معرفت، ۲۱۷.
- ↑ عقائد الشیعة الامامیه، ۵۶۶ و ۵۶۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
- ↑ مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۲/ ۲۹۶.
- ↑ المیزان، ۱/ ۲۵۳.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۴/ ۳۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۱ -۱۷۲.
- ↑ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾؛ سوره مائده، آیه ۳؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ﴾؛ سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ۵/ ۳۴۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۲.
- ↑ موازنه بین ادیان چهارگانه، ۱۶- ۱۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 172.
- ↑ آموزش عقاید، ۲/ ۱۵۱.
- ↑ شریعت در آئینه معرفت، ۹۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۷۲.
- ↑ بنگرید به کتاب صراطهای مستقیم، عبدالکریم سروش و کتابی که در نقد آن بهنام صراط مستقیم، اثر عباس نیکزاد نوشته شده است.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۳.
- ↑ یوحنا، ۱۴، ۱۰ - ۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۳.
- ↑ شبیه همان چیزی که در روایات ما به آن «اعراف» گفته میشود که فرزندان کفار در قیامت یا در آن یا در بهشت جای میگیرند، (مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۲۹۶) که نه سختی جهنم و نه آسایش بهشت را داراست.
- ↑ الیاده، دینپژوهی، دفتر دوم، ص۳۴۱؛ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۴۱۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۴.
- ↑ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۴۱۵.
- ↑ هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ص۹۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۵.
- ↑ هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ص۳۰ - ۲۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۵.
- ↑ الیاده، دینپژوهی، (مقاله تعدد ادیان جان هیک)، ص۳۰۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۵.
- ↑ جهت مطالعه مبانی پلورالیسم و نقدهای وارده، بنگرید به: کتابهای تدوین شده در حوزه کلام جدید و کتابهایی که اختصاصاً در مورد پلورالیسم نوشته شده است؛ از جمله کتابهای تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، اثر علی ربانی گلپایگانی و کتاب صراط مستقیم، اثر عباس نیکزاد و مقالات متعددی که در این زمینه نگاشته شده است.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ بنگرید به: نصیری، منابع تاریخ اسلام، از جمله تاریخ تحلیلی صدر اسلام، ص۱۰۹ - ۱۰۶.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ حقیقت، تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، ص۱۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۶.
- ↑ سوره نساء، آیه:۹۹ -۸۹.
- ↑ «و دیگرانی که وانهاده به فرمان خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۰۶.
- ↑ کلینی، کافی، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۶۱ - ۵۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸.