حضرت آدم در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نام حضرت آدم (ع) در ۹ سوره و ۲۵ بار آمده و به سرگذشت او در سوره‌های: بقره، اعراف، حجر، اسراء، کهف و طه اشاره شده است[۱].

نام و القاب

«آدم» را با نام‌ها، القاب و صفاتی چون: «بشر»[۲] «ابوالبشر»، «صفی الله»، «خلیفة اللّه»، «ابوالوری»، «ابومحمد» و «معلم الاسماء» می‌‌خوانند. برخی از عرفا از او به مختصر شریف، خلیفه و کون جامع تعبیر می‌‌کنند[۳] در انجیل، از او به عنوان ابن اللّه نیز نام برده شده است[۴].

وی تنها کسی است از اهل بهشت که کنیه دارد و او را به جهت عظمت و بزرگداشت با کنیه ابو محمد می‌‌خوانند[۵] و گفته شده نقش انگشترش محمد رسول الله و علی امیرالمؤمنین بوده است[۶].[۷]

خلقت حضرت آدم(ع)

قبل از خلقت آدم، خدا خبر آفرینش او را به ملائکه داد ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۸] و این، دلیل بر کرامت و شرافت آدم است[۹]. فرشتگان پرسیدند آیا کسی را می‌‌آفرینی که در زمین خونریزی کند ﴿قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ [۱۰]. در اینکه فرشتگان از کجا دانستند که آدم، خونریز است چند دیدگاه وجود دارد: به اعتقاد سُدی ابتدا آنان از خدا پرسیدند این خلیفه چه کار خواهد کرد و خداوند به ایشان فرمود: خونریزی و فساد می‌‌کند، زیرا فرشتگان علم غیب نداشتند[۱۱].

علامه طباطبایی در این باره می‌‌نویسد: ملائکه، خون‌ریز بودن آدم را از مسئله خلیفه و جانشین بودن او در زمین دریافته بودند، زیرا آنها می‌‌دانستند موجود زمینی قطعاً مادی و مرکب از قوای غضب و شهوت است و عالم آنها، هم دنیای تزاحم و محدودیت است چنین زندگی قطعاً خالی از مفاسد و خونریزی‌ها نخواهد بود[۱۲]. گروهی از مفسران می‌‌گویند ملائکه می‌‌دانستند که خدا آدم را از جسم مادی و روح معنوی خلق کرده و در تزاحم این دوگونه خوی متفاوت خونریزی و فساد پیدا می‌‌شود[۱۳].

گروهی دیگر گفته‌اند آنها آدم را با جن‌ها که قبل از آدم خلق شده بودند مقایسه کردند[۱۴]. برخی روایات نیز با این نظر موافقت دارد[۱۵]. ممکن است گفته شود فرشتگان آدم را با انسان‌های دیگری که در دوره‌های قبل زندگی می‌‌کرده و منقرض شده بودند مقایسه کرده‌اند، این نظر نیز با برخی روایات تأیید می‌‌شود[۱۶].

البته پیداست که خود آدم نه فسادی انجام داد و نه خونریزی کرد، بلکه منظور این است که در فرزندان آدم افراد خونریز و فاسد هم خواهند بود[۱۷]. نکته دیگر اینکه منظور فرشتگان از این پرسش، اعتراض به عمل خدا نبود، بلکه می‌‌خواستند مجهولات و مشکلات خود را درباره این خلیفه حل کنند. شاهد این مدعا آوردن جمله: ﴿إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۱۸] در پایان سؤال است[۱۹]. در هر صورت به دلیل یقین و اجماع به عصمت ملائکه، باید این سخنان به گونه ای تأویل شود که مصداق صدور معصیت و مخالفت با خدا نباشد[۲۰].

قرآن کریم خلقت آدم را در سه مرحله اصلی می‌‌داند:

  1. خلقت خاکی آدم ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ[۲۱].
  2. مرحله تصویرگری ﴿ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ[۲۲] که گاهی نیز از این مرحله با عنوان تسویه یاد می‌‌کند ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ[۲۳].
  3. دمیدن روح ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي[۲۴] در این مرحله خلقت انسان تمام می‌‌شود و شایسته آن می‌‌گردد که مسجود ملائکه باشد ﴿فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[۲۵] در کتاب مقدس نیز سخن از نفخ روح در انسان دارد و آن را مرحله نهایی خلقت انسان می‌‌داند[۲۶].[۲۷]

ابوالبشر بودن

اکثر ادیان از جمله مسلمانان، یهود و نصارا، آدم را نخستین انسان و پدر همه انسان‌های کنونی می‌‌دانند. آیات قرآن، روایات اهل بیت و کتاب‌های آسمانی[۲۸] نیز بر همین دیدگاه دلالت دارد[۲۹].

آیات قرآن با ظهور قوی خود دلالت دارد که آدم و حوا اولین فرد بشر بوده و از پدر و مادری متولد نشده‌اند ولی این ظهور به حدی نیست که نص باشد و نتوان آن را تأویل کرد. از سوی دیگر مسئله از ضروریات دین نمی‌باشد تا منکر آن مرتد از دین باشد، البته این که نسل حاضر به مردی به نام آدم منتهی می‌‌شود از ضروریات قرآن است[۳۰].

برخی از روایات تصریح کرده است که آدم، به تنهایی، پدر انسان‌های کنونی و نخستین انسان این عالم بوده، ولی خداوند هزاران هزار عالم و هزاران هزار آدم قبل از آن خلق کرده و هر عالمی دورانی را گذرانده و بعد از پایان دورانش، بساط آن برچیده شده و اهل جنت به جنت و اهل دوزخ به دوزخ رفته‌اند، سپس دوران جهان و آدمی جدید آغاز شده است[۳۱]. علی((ع) نیز در بیان ارتباط شیطان و آدم می‌‌فرماید: شیطان برنمی تافت که آدم با نیکوکاران در بهشت به سر برد[۳۲] از این سخن برمی آید که غیر از آدم کسان دیگری در بهشت زندگی می‌‌کردند که حضرت از آنان به عنوان نیکوکاران یاد می‌‌کند.

پذیرفتن این روایات به معنای تأیید فرضیه تکامل داروین نیست که می‌‌گوید: نسل حاضر بشر منتهی می‌‌شود به یک یا چند جفت انسان که از نوعی حیوان نزدیک به مرز انسانیت، مانند میمون جدا شده‌اند؛ زیرا چنین نظری با قرآن کریم سازگار نیست[۳۳]. طرف داران فرضیه داروین علاوه بر استناد به ادله‌ای از علوم طبیعی، به برخی از آیات و روایات نیز استناد کرده‌اند، عمده‌ترین دلیل قرآنی آنان آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۳۴] است، زیرا تصور می‌‌کنند ﴿اصْطَفَى به معنای برگزیدن از مردم معاصر خود است و دلیل روایی آنان روایتی است که آدم را اولین فرد بشر نمی‌داند، بلکه می‌‌گوید قبل از آدم نیز آدم‌های دیگر بوده‌اند[۳۵].

در پاسخ باید گفت:

  1. فرضیه داروین، فرضیه ای حدسی بیش نبوده و ثابت نشده است و بر فرض ثبوت نیز، چون دلایل علوم تجربی هر روز تغییر می‌‌کند غیر قابل اعتماد است.
  2. آنان در استناد به آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۳۶] غفلت کرده‌اند که کلمه ﴿الْعَالَمِينَ "الف" و "لام" دارد و افاده عموم می‌‌کند، یعنی آدم و دیگر انبیا از تمام بشر تا روز قیامت انتخاب و اصطفا شده‌اند[۳۷].

روایات مورد استناد نیز تنها دلالت دارد که قبل از این نسل بشر، آدم‌ها و عالم‌های دیگر بوده‌اند که بساط آن برچیده شده و عالمی نو برپا شده اما هرگز نشان نمی‌دهد که در زمان حضرت آدم، انسان‌های دیگر هم بوده‌اند که غیر متکامل باشند[۳۸]. بنابراین، فرضیه تکامل داروین غیر قابل قبول است[۳۹].

آدم و خلافت الهی

خداوند قبل از خلقت آدم به ملائکه فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۴۰].

خلافت به معنای جانشینی و آمدن فردی به جای فرد دیگر است و خلافت را از آن جهت خلافت گویند که یکی به جای دیگری می‌‌آید و جای او می‌‌نشیند[۴۱].

در اینکه خلیفه کیست و خلافت او از چه کسی بوده و در چه چیزی خلافت داشته، بین صاحب‌نظران اختلاف است. گروهی (اکثریت) شخص آدم را و گروهی دیگر فرزندان او را خلیفه می‌‌دانند، که از پدر خلافت کردند[۴۲]. گروهی نیز آدم را خلیفه و جانشین گروه‌های قبل از خودش می‌‌دانند[۴۳]. ابن عباس آدم را جانشین گروه‌های جن که قبل از او بودند می‌‌داند[۴۴]. گروهی نیز گفته‌اند آدم خلیفه فرشتگانی بوده که قبل از او در زمین حاکم بوده‌اند[۴۵]. ابن مسعود و سُدی و دیگران آدم را خلیفه خدا می‌‌دانند[۴۶].

علامه طباطبایی، خلافت از خدا را قول اصح می‌‌داند، زیرا پاسخ خدا به ملائکه و گوش زد کردن مقام برجسته آدم و مسئله تعلیم اسماء با خلافت الهی سازگار است، نه خلافت از دیگر انسان‌ها[۴۷]. رشید رضا نیز وسعت دانش و خرد و اندیشه آدم و دامنه کارکرد بی کران او و... را دلیل شایستگی او برای خلافت از خدا می‌‌داند[۴۸]. گروهی با استناد به آیات ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ[۴۹] و ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ[۵۰] خلافت آدم را در کشت و کار در زمین دانسته‌اند تا نهرها را جاری کند و زمین را آباد نماید.

کتاب مقدس نیز خلافت آدم را در حکمفرمایی به حیوانات دیگر و فرمان روایی در زمین می‌‌داند[۵۱]. گروهی، خلافت آدم را تخلق به اخلاق الهی و اجرای فرامین حق و اداره امور خلق و دعوت آنان به اطاعت خدا می‌‌دانند[۵۲] و نیز گفته‌اند نمایندگی آدم از خدا به معنای نمایان گری صفات و کمالات اوست[۵۳].

مقام خلیفة اللهی مخصوص حضرت آدم نبوده، بلکه مربوط به نوع انسان است[۵۴] از این جهت باید خلافت الهی برای آدم را هدف و مقصود آفرینش او بدانیم، نه عقوبتی برای آدم[۵۵].[۵۶]

نبوت و رسالت

معروف است که آدم نخستین پیامبر بوده و مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت به آن اعتقاد دارند. اهل کتاب و مجوس نیز با این اعتقاد موافقند[۵۷]. برخی از اهل سنت آن را اجماعی می‌‌دانند[۵۸]. در برخی روایات نیز بر مسئله نبوت آدم تأکید شده است[۵۹].

برخی از مفسرین از جمله فخر رازی دلایلی از قرآن و روایات برای اثبات نبوت آدم آورده‌اند و دلایل مخالفان را رد کرده‌اند[۶۰] برخی از روایات که سخن از جانشینی شیث برای آدم می‌‌کند نیز اشاره به اتمام دوران نبوت آدم دارد[۶۱].

گروهی به نبوت آدم اعتراف دارند ولی رسالت او را نپذیرفته‌اند[۶۲] یا زمان رسالت او را بعد از خلقت و هبوط به زمین می‌‌دانند و گفته‌اند اگر رسول باشد یا باید به سوی ملائکه ارسال شده باشد یا جن و یا انس، ارسال به سوی ملائکه را ممکن نمی‌دانند، زیرا ملائکه را اشرف از انسان می‌‌پندارند. به سوی جن نیز نبوده، زیرا در آن هنگام جن در آسمان نبود. به سوی انسان نیز نبوده، زیرا در آن هنگام جز حوا کسی نبود و حوا نیز دستورهای الهی را مستقیماً از خدا می‌‌گرفت، به دلیل ﴿وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ[۶۳]. پس، ارسال آدم تا قبل از هبوط به زمین معنا نداشت. استدلال دیگر به آیه ﴿ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ[۶۴] است، چرا که این آیه مربوط به بعد از خطای آدم و خوردن از شجره بوده است [۶۵].

در منابع اهل سنت، روایتی هست که حضرت نوح را اولین رسول الهی معرفی کرده، لکن آن را توجیه و تأویل می‌‌کنند[۶۶]. آنان که آدم را رسول خدا می‌‌دانند به آیاتی چون: ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ[۶۷] و امثال آن استدلال می‌‌کنند و البته این دلیل منافاتی با پذیرش رسالت آدم بعد از هبوط او به زمین ندارد[۶۸].

اما اینکه رسالت آدم برای چه کسانی بوده، برخی او را رسول به سوی فرشتگان می‌‌دانند[۶۹]. بعضی دیگر ارسال او برای حوا را نیز بعید نمی‌دانند[۷۰] حتی مانعی ندارد که اصطفای آدم و رسالت او را مربوط به زمانی بدانیم که فرزندانی از او پیدا شده‌اند[۷۱].

در برخی منابع یهود تصریح کرده‌اند که احکام و قوانین پیش از ظهور شریعت موسی به آدم داده شده بود و مراعات روز شنبه از زمان وی واجب شده بود و نخستین کسی که قربانی کرد او بود[۷۲]. مجوس نیز که آدم را کیومرث می‌‌خوانند، او را اولین بشر و اولین رسول می‌‌دانند[۷۳]. آنان که به پیامبری آدم اعتقاد دارند، علم او به اسما را معجزه می‌‌دانند[۷۴] و گفته‌اند این اولین معجزه آدم بوده و دلیل نبوت او برای ملائکه محسوب می‌‌شد[۷۵].

با توجه به روایاتی که تأکید دارد هرگز زمین از حجت خالی نمی‌شود[۷۶] و روایاتی که سلسله نبوت را با شروع خلقت بشر همزمان می‌‌داند و روایاتی که سخن از جانشینی شیث از آدم و اتمام نبوت او می‌‌کند[۷۷] جای هیچ شبهه و اشکالی در نبوت آدم نیست و علامه طباطبایی طرح این گونه پرسش‌ها و اشکال‌ها را ناشی از اهمال مفسران در بحث جدی و حقیقی موضوع می‌‌داند[۷۸].[۷۹]

تعلیم اسما

مسئله تعلیم اسما از حوادث مربوط به آدم است که در قرآن کریم تنها یک بار از آن بحث شده و می‌‌فرماید: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ[۸۰].

در این مورد دو پرسش اصلی مطرح است: چیستی اسماء و چگونگی تعلیم آن. اسماء جمع اسم و در لغت نام موجودات و از ریشه وسم به معنای نشانه گرفته شده است. در این که اسمای تعلیمی به آدم چه بوده نظرات بسیار وجود دارد: علم نجوم، اسم ملائکه، نام تمام ذریّه آدم، نام همه چیز[۸۱] اسماء اجناس، مثل جن و انس[۸۲] همه اسما و صفات و غذاها و ادویه‌ها و استخراج معدن و غرس درختان و همه آنچه مربوط است به آبادی دین و دنیا، نام تمام آنچه خلق شده بود و آنچه خلق نشده بود، خواص هر چیز، اسم دواها و اینکه هر چیز به چه کاری می‌‌آید[۸۳]. اسمای خالق و مخلوقات (کشف الأسرار، ج۱، ص ۱۳۷) نظریاتی است که در این مورد مطرح شده است.

کسانی که تعلیم را آموزش الفاظ و اسما می‌‌دانند، در اینکه خدا اسما را به چه زبانی به آدم آموخت دو نظر بیان کرده اند:

  1. تعلیم هر اسم به تمام لغات به غیر از زبان عربی، زیرا نخستین کسی که به عربی صحبت کرد اسماعیل (ع) بود[۸۴].
  2. تعلیم ابتدا به زبان عربی و سپس به همه زبان‌ها[۸۵].

امّا محققان این نظرات را نقد یا تأویل کرده‌اند و در نقد آموزش لغات و اسامی گفته‍‌اند: هر چند دانستن اسامی موجودات جهان نوعی فضیلت است، اما نمی‌تواند ملاک برتری و امتیاز انسان بر ملائکه و دلیل شایستگی او برای خلافت باشد. علاوه بر آنکه از گفت وگوی خدا با ملائکه مشخص می‌‌شود که ملائکه نیز لغات را می‌‌شناختند[۸۶].

درباره آموزش اسرار هستی و آثار موجودات نیز گفته اند:

  1. این نظر با ظاهر آیات سازگار نیست، زیرا ظاهر آیات این است که آدم اسما را آموخت نه اسرار و خواص آنها را.
  2. گروهی از ملائکه مسئول امور عالم ﴿مُدَبِّرَاتِ أَمْرًا[۸۷] هستند، که انجام آنها بدون علم ممکن نیست[۸۸].

بعضی، تعلیم اسما را افاده علم بر حقایق اشیا و ماهیات آنها[۸۹] یا اسمای حجج الهی و ائمه و صفات ایشان طبق روایات[۹۰] و یاعلاوه بر آن، نام شیعیان خاص و دشمنان خاص اهل بیت[۹۱] می‌‌دانند.

بعضی نیز اسما را یک سلسله موجودات زنده و صاحب شعور می‌‌دانند که در پشت پرده غیبت از نظرها مستور بوده‌اند و هر اسمی را خداوند در این جهان به برکت آنها ایجاد کرده است و آنها واسطه فیض خداوند به مادون‌اند[۹۲] و یا علم اسما، علم به حقایق اسما و رؤیت فنای خلق در حق می‌‌باشد (شرح حدیث عقل و جهل، ص ۲۶۳).

همچنین درباره کیفیت تعلیم اسماء گفته شده است: خداوند همه اشیا و افراد را حاضر کرد و آدم خود بر آنها اسم نهاد[۹۳] یا تعلیم علم از طریق خلق علم بوده و یا با نصب دلیل برای شناخت اشیا (روض الجنان، ج۱، ص ۲۰۱) یا خواص اشیا را بر قلب آدم القا کرد[۹۴] یا در خلقت و فطرت انسان همه اسماء الهی را قرار داد[۹۵]. یا آدم اشباح و انوار اهل بیت را دید و علم پیدا کرد[۹۶] یا معنای تعلیم اسما، مظهریت اسمای الهی در آدم است نه اینکه به آدم درسی داده باشند[۹۷].

ممکن است گفته شود اگر خدا آن علوم را به ملائکه نیز یاد داده بود آنها نیز می‌‌دانستند، بنابراین فخر و امتیازی در آدم نیست، پس چرا خدا به ملائکه فرمود: ﴿أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۹۸]

در پاسخ گفته شده:

  1. این سخن برای تعجیز ملائکه بوده، زیرا از علم به چیزی که ندیده بودند عاجزند[۹۹].
  2. برای آگاهی ملائکه به عجز خودشان و عظمت مقام آدم بوده که ترکیب او به گونه‌ای است که بسیاری از مطالب را می‌‌فهمد[۱۰۰].
  3. برای آن بوده که ملائکه به عظمت وجودی آدم پی ببرند و بدانند که تنها او می‌‌تواند مظهر همه اسما و صفات الهی و اسم اعظم را که جامع تمام اسمای الهی است و تمام اسما در او فعلیت دارند داشته باشد و هر چه آنان به روی هم دارند او به تنهایی دارد[۱۰۱].
  4. برای آنکه ملائکه بدانند در نسل آدم چه انسان‌های با عظمتی به وجود خواهند آمد، زیرا مسمیات آن اسما، ائمه بوده‌اند[۱۰۲].
  5. برای اظهار فضل آدم بر ملائکه، زیرا آدم دارای مقام جمعی برای مظهریت همه اسما بوده است[۱۰۳].
  6. برای آنکه علم به آن اسما در مقام خلافت الهی نقش داشته و فرشتگان دریافتند که لوازم خلیفه الهی را ندارند[۱۰۴].
  7. علمی که فرشتگان پس از خبر دادن آدم از اسماء به دست آوردند با آن علمی که خدا به آدم آموخت تفاوت داشت... و شایستگی آدم برای مقام خلافت از لحاظ همان حقیقت علم به اسما بود، نه خبر دادن از آن[۱۰۵].[۱۰۶]

سجده ملائکه

بعد از تعلیم اسماء به آدم و اعلام عجز ملائکه از دانستن آن، خداوند دستور سجده می‌‌دهد[۱۰۷] و می‌‌فرماید: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ[۱۰۸] اصل سجده در لغت خضوع و تذلل است[۱۰۹]. یا به معنی تذلل و انقیاد با فرود آوردن سر است[۱۱۰]. در روایات نیز بر فرود آوردن سر بر زمین در برابر آدم تصریح شده[۱۱۱]. در شرع نیز سجده عبارت است از روی بر زمین نهادن یا پیشانی نهادن بر زمین به قصد عبادت. علامه طباطبایی تصریح می‌‌کند که هر چند سجده کردن از همه افعال انسان تعیّن بیشتری برای عبادت دارد، لکن نباید سجده را عبادتی ذاتی دانست که در آن صورت انجام آن به عنوان تحیت وتکریم برای غیر خدا به گونه ای که اطاعت فرمان خدا و خضوع برای او نیز محسوب شود جایز نباشد[۱۱۲].

ممکن است گفته شود آدم قبله بوده، مثل کعبه و سجده برای خدا بوده، یا آدم خدا را سجده می‌‌کرد و ملائکه در پس آدم متابعت می‌‌کردند، ولی سخن بهتر آن است که سجده برای آدم بود، ولی در حقیقت، اطاعت خدا بود[۱۱۳]. صدرالمتألهین می‌‌گوید ممکن است سجده برای خدا بوده، در آن صورت آدم قبله قرار گرفته مثل کعبه، به جهت بالا بردن شأن او و یا آدم سبب وجوب سجده برای خدا بوده، زیرا با دیدن او پی به عظمت قدرت الهی می‌‌بردند و یا مسجود انسان بوده از آن جهت که آدم به قرب الهی رسیده بود، لذا این سجود برای آدم، سجود برای خدا محسوب می‌‌شود، زیرا آدم آینه تمام نمای خدا بود، یا اینکه سجده اصلاً به معنای انقیاد و خضوع است، نه سجده حقیقی که از نظر ایشان قول دوم بهتر است[۱۱۴]. یا اینکه سجده برای آدم باشد به عنوان احترام به او[۱۱۵] و ممکن است گفته شود سجده ملائکه نوعی انقیاد، مطاوعت و در تسخیر بودن ملائکه برای آدم است[۱۱۶]. برخی هم گفته‌اند سجده فرشتگان بر آدم به مفهوم فرمان بری همه نیروهای سپهر از انسان است[۱۱۷].

سجده بر آدم در حقیقت سجده برای بشر بوده و آدم نماینده بشریت محسوب می‌‌شده است[۱۱۸]. آیات ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ[۱۱۹]، ﴿قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ[۱۲۰]، ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۱۲۱] دلیل این مطلب به شمار آمده است[۱۲۲]. رسول گرامی اسلام (ص) سجده بر آدم را در حقیقت اکرام برای خود و اهل بیتش می‌‌داند، بنابراین سجده بر شخص آدم نبود[۱۲۳].

درباره فلسفه مأمور شدن فرشتگان به سجده بر آدم، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است: گروهی سؤال از ملائکه را برای تعجیز می‌‌دانند[۱۲۴] و گروهی برای آزمایش و امتحان[۱۲۵]. تا زمانی که آدم خلق نشده بود، ابلیس و ملائکه در یک رتبه بودند و امتیازی به هم نداشت و پس از خلقت آدم، این دو گروه از هم جدا شدند[۱۲۶].[۱۲۷]

بهشت حضرت آدم

محل خلقت آدم همان بهشتی بود که در آن ساکن شد به دلیل خطاب ﴿اسْكُنْ[۱۲۸] و اگر غیر از این بود باید از واژه "اُدخل" استفاده می‌‌کرد[۱۲۹]. بعد از آنکه خدا آدم و حوا را خلق کرد فرمود: ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۳۰].

درباره بهشت آدم اقوال گوناگون است؛ علی (ع) آن را چنین توصیف می‌‌کند: خانه‌ای آرام، جای گاهی در امان با زندگی فراخ و پر نعیم[۱۳۱]. از امام صادق (ع) نقل شده که بهشت آدم باغی از باغ‌های دنیا بود و همین ماه و خورشید که به ما می‌‌تابد بر آن می‌‌تابید و اگر از باغ‌های آخرت بود هرگز از آن اخراج نمی‌شد[۱۳۲] و گفته شده این بهشت نه بهشت جاودان آخرت بود که اشکال جاودان نبودن آدم در آن پیش آید و نه بهشت دنیایی و مادی که نیاز به قانون و امر و نهی و تکلیف داشته باشد[۱۳۳] بلکه بهشتی برزخی و آسمانی بود که برای آدم خلق شده بود[۱۳۴] و منافاتی ندارد که بهشت مزبور در عین دنیوی بودن، برزخی باشد[۱۳۵].

امام خمینی می‌‌فرماید آدم در حال جذبه در بهشت لقا بود[۱۳۶] و بهشت دنیا را تعبیری از آن حالت فنا و بی‌خبری از کثرات می‌‌داند[۱۳۷]، برخی گفته‌اند آن بهشت روضة القدس و سماء عالم روح بوده است[۱۳۸].

کتاب مقدس آن را باغ عدن می‌‌داند[۱۳۹]. آنان که بهشت آدم را بهشت آخرت نمی‌دانند به دلایلی استناد می‌‌کنند؛ از جمله اینکه در بهشت آخرت هیچ چیز نهی نشده است و تکلیف نیست، آنجا جای اندوه و بلا نیست، کسی از آن اخراج نمی‌شود، شیطان نمی‌تواند در آن داخل شود[۱۴۰] و اگر بهشت خلد بود آدم در آن فریب نمی‌خورد[۱۴۱]. برخی بهشت آدم را جنة الفردوس در وسط و بالاترین مراتب بهشت می‌‌دانند[۱۴۲] نظر فخر رازی و اکثر اشاعره این است که بهشت آدم جنة الخلد بوده، به دلیل "الف" و "لام" در الجنة که "الف" و "لام" عهد است[۱۴۳]. البته گروهی نیز گفته‌اند چون دلایل همه ضعف دارد همه اقوال ممکن و محتمل است و هیچ نظر قاطعی نمی‌توان داد[۱۴۴].

در مکان بهشت آدم نیز اختلاف است؛ گروهی آن را در زمین می‌‌دانند و گروهی در آسمان[۱۴۵] از جمله جبائی آن را در آسمان هفتم می‌‌داند[۱۴۶]. ممکن است آن را باغ دنیایی بدانیم، ولی در غیر زمین به دلیل آیه هبوط ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۱۴۷]؛[۱۴۸] از امام صادق (ع) نیز نقل شده که آدم در آسمان بود[۱۴۹].

به استناد آیه: ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۵۰] معلوم می‌‌شود نخستین تشریعی که در دنیای آدم و فرزندان او واقع شد، بعد از امر به هبوط دوم بود و در بهشت آدم نه دینی تشریع شده بود و نه تکلیف مولوی در کار بود[۱۵۱].[۱۵۲]

علت ورود آدم و حوا به بهشت

اهل کتاب سکونت آدم و حوا در بهشت را به جهت نگهبانی از باغ عدن(قاموس کتاب مقدس، ص ۲۶) یا فلاحت و نگهداری آن باغ می‌‌دانند[۱۵۳]. ، اما از نظر ما به دلیل آیه: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۵۴] آدم و حوا از ابتدا برای زندگی در زمین خلق شده بودند و اینکه خدا او و حوا را در بهشت ساکن کرد فقط برای آزمایش و آشکار شدن عورات آنها و در نتیجه به زمین فرستاده شدن آنها بود[۱۵۵].[۱۵۶]

شجره منهیه

هنگامی که آدم و حوا وارد بهشت می‌‌شدند به آنها گفته شد: ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۵۷]، سپس در آیه دیگر ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۱۵۸] این ظلم را معنا کرد. آن گاهتشقی را توضیح داده که محرومیت از نعمت‌های بهشت و دچار شدن به زندگی دنیا است: ﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى[۱۵۹] ﴿وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى[۱۶۰]. بنابراین از لحن آیات می‌‌توان دریافت که نهی در این آیات، ارشادی تنزیهی است که مخالفت با آن، مخالفت و معصیت مولی محسوب نمی‌شود و ظلم در آن نیز ظلم به نفس است، نه ظلم در حق خدا[۱۶۱]. اینکه بعد از پذیرفتن توبه، آدم و حوا به بهشت باز نگشتند خود دلالت بر ارشادی بودن نهی دارد، زیرا در احکام ارشادی، نهی برای دچار نشدن به اثر تکوینی عمل است[۱۶۲]. بنابراین خروج آدم از بهشت یک اثر تکوینی و ضروری بود، نه مجازات مولوی.

در میان مفسران نسبت به چیستی این شجره اختلاف است: درخت علم، حسد، انگور، گندم، درخت انواع میوه‌ها از جمله اقوال در این باره است[۱۶۳].

در هر صورت این مسلم است که درخت ممنوعه درختی بوده که نزدیک شدن به آن مایه زحمت و مشقت در زندگی دنیا بوده، به اینکه انسان در زندگی دنیا خدا را فراموش کند و از مقام او غافل شود[۱۶۴]. امام رضا ((ع) ضمن تقسیم اراده الهی به اراده حتمی (تکوینی) و اراده عزمی (تشریعی) می‌‌فرماید: اراده تکوینی خدا این بود که آدم از درخت ممنوعه بخورد و از بهشت اخراج شود، ولی اراده تشریعی خدا نهی از خوردن شجره بود و لذا آنها را از خوردن میوه درخت باز نداشت [۱۶۵]. ولی ظاهر سفر آفرینش کتاب مقدس این است که این امر بر خلاف مشیت و خواست الهی و برای جلوگیری از حیات جاودان انسان انجام شده: خدا گفت که همانا او مثل یکی از ما شده که عارف نیک و بد گردیده و مبادا که از میوه درخت حیات هم بخورد و جاودان زنده و بی مرگ بماند، پس خداوند آدم را از باغ عدن بیرون کرده[۱۶۶].[۱۶۷]

وسوسه‌های ابلیس

خدای تعالی هنگامی که آدم و حوا را در بهشت مستقر می‌‌کرد فرمود: ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۱۶۸] ولی آدم نتوانست در برابر وسوسه‌های شیطان دوام بیاورد، فریب خورد ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ[۱۶۹]. گاهی نیز از وسوسه شدن آدم و حوا هر دو سخن می‌‌گوید: ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ[۱۷۰] ولی جایی از وسوسه حوا به تنهایی سخن نگفته است. با این همه در کتاب مقدس آمده که ابلیس حوا را فریب داد و سپس حوا موجب فریب آدم شد[۱۷۱]. برخی از مفسران اسلامی نیز همین مطلب را در کتاب‌های خود آورده‌اند[۱۷۲].

قرآن کریم نکاتی از وسوسه‌های شیطان را که سبب شد آدم حرف ابلیس را باور کند مطرح کرده است:

  1. وعده حیات جاودان: {{متن قرآن|هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ}[۱۷۳].
  2. وعده ملک فنا ناپذیر: ﴿وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى[۱۷۴].
  3. فرشته شدن: ﴿وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ[۱۷۵].
  4. قسم دروغ: ﴿وَقَاسَمَهُمَا[۱۷۶].
  5. خود را ناصح جلوه داد: ﴿إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ[۱۷۷].

این وسوسه‌ها سبب شد که آدم فریب خورده ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ[۱۷۸] و عهد خود با خدا را فراموش کند: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۱۷۹] از امام باقر (ع) نقل شده که عهد الهی با آدم این بود که به شجره ممنوعه نزدیک نشود، اما موقعی که در علم خدا گذشته بود که آدم از آن خواهد خورد فرا رسید، آدم فراموش کرد و از آن خورد[۱۸۰]. در روایت دیگر نقل شده که آدم فراموش نکرد زیرا شیطان به او گفت: ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ[۱۸۱]. جمع این دو آن است که آدم عهد خود با خدا را فراموش کرد، نه نهی از شجره را[۱۸۲] در برخی روایات نقل شده که آدم گفت: ابلیس به خدا قسم خورد و من هرگز فکر نمی‌کردم یکی از مخلوقات خدا به او قسم دروغ بخورد[۱۸۳] و گفته شده که ابلیس به آدم گفت شما از آن درخت معین مورد اشاره نهی شده‌اید: ﴿وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ[۱۸۴] نه از همجنس‌های آن درخت[۱۸۵] یا خود آدم فکر کرد نهی ازدرخت مشخص بوده و از درخت دیگری از آن نوع خورد[۱۸۶]. اقوال دیگری نیز در این زمینه هست که بی اساس و برگرفته از تورات است، مثل فریب آنها به وسیله مار یا طاووس[۱۸۷].[۱۸۸]

عصمت و تنزه از گناه

برپایه ظاهر برخی آیات، آدم تحت تأثیر وسوسه‌های شیطان قرار گرفت و دچار عصیان و خطا شد: ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۱۸۹]، ﴿فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۹۰]، ﴿رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا[۱۹۱]، ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ[۱۹۲]، ﴿فَتَابَ عَلَيْهِ[۱۹۳].

عصیان در لغت به معنای مخالفت و خلاف اطاعت است[۱۹۴] و مخالفت امر، شامل امر وجوبی و امر ندبی هر دو می‌‌شود[۱۹۵]. بعضی گفته‌‌اند: عصیان به معنای متأثر نشدن یا به زحمت متأثر شدن است و این، در اوامر ارشادی نیز قابل تصور است. عصیان به معنای مخالفت امر مولوی، مفهوم تازه ای است (حقیقت شرعیه یا متشرعه) و منافاتی با تعمیم آن از نظر لغت و معنای متعارف ندارد[۱۹۶]. برخی نیز گفته‌اند این معصیت قبل از نبوت بوده و اشکالی ندارد[۱۹۷]، پس در هر صورت استعمال عصی برای آدم به معنای عدم عصمت او نیست. از نگاه عرفانی، خطیه آدم با آنکه از قبیل لغزش‌های دیگران نبوده بلکه شاید خطیه طبیعی بوده، یا خطیه توجه به کثرت که شجره طبیعت است بوده، لکن از مثل آدم (ع) که صفی اللّه و مخصوص به قرب و فنای ذاتی است، متوقع نبوده، لهذا به مقتضای غیرت حبی، ذات مقدس حق، اعلان عصیان و غوایت او را در همه عوالم و در لسان همه انبیاء (ع) فرمود[۱۹۸].[۱۹۹]

غوایت آدم

برخی، غوایت را به معنای گمراهی دانسته‌اند و آن را تأکیدی بر عصیان و گناه آدم می‌‌دانند، برخی نیز گفته‌اند غوایت آدم مربوط به زمانی است که هنوز جزء بندگان خُلّص خدا نبود[۲۰۰]، ولی غوایت در لغت به معنای خیبه، و نرسیدن به هدف مورد نظر (جوهری) و بی بهره شدن[۲۰۱] آمده است. برخی نیز گفته‌اند غوایت، عبارت از عدم توانایی بر حفظ مقصد است و این، هم در مورد ارشاد و هم در مورد مولویت متصور است[۲۰۲].[۲۰۳]

ازلال آدم

ازلال در لغت به معنای لغزش یا انتقال جسمی از مکانی به مکانی دیگر آمده است. بنابراین معنای ازلال شیطان در مورد آدم، این است که شیطان آنها را از بهشت به زندگی زمینی و طبیعی انتقال داد[۲۰۴]. فلذا قرآن کریم در ادامه می‌‌فرماید: ﴿فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ[۲۰۵].

برخی گفته‌اند: چون هم خدا آنان را ظالم دانسته و هم خود آنان اعتراف کرده‌اند و ظالم ملعون است ﴿أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۰۶] پس آن دو اهل کبیره‌اند[۲۰۷].

پاسخ این است که آدم گفت ما به خود ظلم کردیم و ظلم به نفس در قرآن ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا[۲۰۸] در برابر عمل بد قرار دارد و عمل بد اعم از حرام و مکروه و به سختی انداختن خود است[۲۰۹]. از سوی دیگر، ظالمان که در قرآن مورد لعن واقع شده‌اند کافرانی هستند که سد سبیل کرده و دارای شرایط خاصی هستند ﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۱۰]، ﴿الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ كَافِرُونَ[۲۱۱]، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۱۲].[۲۱۳]. علاوه بر این، قرآن کریم در آیه ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۲۱۴] به جای ظالمین از واژه فتشقی استفاده کرده که به معنای زحمت و تعب است؛ یعنی زندگی پر زحمت دنیایی[۲۱۵] بنابراین ظلم آدم، گناه نبود، بلکه عمل نابجایی بود که ثمره آن زندگی و مشقت زمینی شد.

برخی، توبه آدم را دلیل گناهکاری او می‌‌دانند وگفته‌اند انّه تائب والتائب مذنب[۲۱۶]، در حالی که توبه ملازمت با گناه ندارد و در روایت دارد که پیامبر خدا (ص) روزانه هفتاد بار توبه می‌‌کرد، بدون آنکه گناهی انجام داده باشد[۲۱۷] می‌‌توان گفت: پشیمانی و اندوه آدم به خاطر توجه به کثرات بعد از آنکه در مقام فنا قرار داشت، بوده است[۲۱۸].[۲۱۹]

توبه و انابه

هنگامی که از شیطان فریب خورد و خداوند فرمود: ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ[۲۲۰] از بهشت اخراج شد و سپس توبه کرد. ظاهراً این توبه نیز از عنایات الهی بود: ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ[۲۲۱]. علی (ع) داستان را چنین توصیف می‌‌کند: سپس خدای سبحان، درِ توبه را به روی او گشود و کلمه رحمت بر زبان او نهاد[۲۲۲].

در توضیح و تفسیر کلماتی که آدم برای توبه فرا گرفت اقوال متعدد است[۲۲۳]. بیشتر روایات دلالت دارد که این کلمات، نام‌های محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) بود[۲۲۴]. احتمال این که آیات ﴿رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا[۲۲۵] کلمات و ذکر توبه آدم بوده باشد ضعیف است، زیرا این جملات را قبل از هبوط گفته‌اند و توبه بعد از هبوط بوده است[۲۲۶]. برخی از روایات نیز اعمال حج را به عنوان توبه آدم ذکر کرده‌اند[۲۲۷]. برخی نیز گفته‌اند این کلمات، مراتبی از ملکوت و جبروت و ارواح مجرده بوده است[۲۲۸].

در هر صورت پرسش این است که اگر توبه آدم پذیرفته شد ﴿فَتَابَ عَلَيْهِ[۲۲۹] چرا به بهشت باز نگشت؟ برخی گفته اند: خروج از بهشت و هبوط، اثر وضعی و طبیعی خوردن از شجره ممنوعه بوده و توبه تنها در کاهش بُعد از درگاه الهی مؤثر است[۲۳۰]. برخی گفته‌اند اخراج آنها از بهشت و زندگی زمینی یک قضای مسلم و حتمی بود و اگر این نبود، باید بعد از توبه و بخشودگی به بهشت برگردند[۲۳۱]. در حقیقت با تناول میوه درخت ممنوعه مقرر شد که انسان به زمین بیاید و با توبه مقرر شد که خدا او و فرزندانش را به وسیله هدایت، به بندگی و عبودیت اکرام نماید[۲۳۲] و گفته‌اند اخراج از بهشت به آن جهت بود که بهشت جای توبه نبود باید به زمین می‌‌آمد تا توبه نماید و کرم و جود و رحمت الهی تبیین شود[۲۳۳].

در کتاب مقدس گفته شده اخراج آدم از بهشت، از ترس دست یابو او به درخت حیات بود[۲۳۴]. از نظر ما اخراج آدم از بهشت عقوبت نبود، زیرا عقوبت، زیان است و سلب لذت و منافع، عقوبت نیست[۲۳۵]. بلکه این اخراج مصلحت و تقدیر الهی بود[۲۳۶] تقدیری حتمی و مسلّم[۲۳۷] و اراده خداوند به گسترش رحمت و نعمت و گشودن ابواب خیرات و برکات در زمین بود[۲۳۸].[۲۳۹]

هبوط آدم

هبوط به معنای پایین آمدن است و اگر در مورد انسان باشد بر سبیل استخفاف می‌‌باشد بر خلاف انزال.[۲۴۰]

بحث هبوط در سوره بقره دوبار مطرح شده است:

  1. ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ[۲۴۱].
  2. ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا[۲۴۲].

برخی معتقدند واقعاً دو هبوط بوده: هبوط اول از بهشت تا آسمان و هبوط دوم از آسمان تا زمین، زیرا در قرآن تکرار بی فایده نیست[۲۴۳] و گفته شده این تکرار برای تأکید یا اختلاف حالات آدم و حوا بوده (بحارالانوار، همان). از برخی روایات برداشت می‌‌شود که در مرحله اول از بهشت اخراج شدند و جلو درب بهشت رفتند و در مرحله بعدی به زمین فرود آمدند[۲۴۴] و نیز از نوع خطاب‌ها در قرآن که ابتدا می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ[۲۴۵] ولی در مرحله بعدی اشاره به دور دارد و از واژه نادا استفاده کرده: ﴿وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ[۲۴۶] استفاده می‌‌شود که دو هبوط بوده[۲۴۷]. اما برخی دیگر معتقدند چون متعلق هر دو هبوط زمین است، یک هبوط بیشتر نبوده، هبوط نخست جزء قصه آدم است، اما هبوط دوم نتیجه و تصویر کلی از داستان می‌‌باشد[۲۴۸].[۲۴۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  2. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۳۴.
  3. شرح فصوص الحکم، ص ۹۱، ص ۱۱۰.
  4. لوقا۳/۳۸.
  5. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۰۷.
  6. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۷۵
  7. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  9. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۲.
  10. \1گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد» سوره بقره، آیه ۳۰.
  11. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۲۱.
  12. المیزان، ج۱، ص ۱۱۵.
  13. تفسیر محی الدین عربی، ج۱، ص ۴۶.
  14. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۳.
  15. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۰۴.
  16. المیزان، ج۱، ص ۱۱۹.
  17. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۴.
  18. \1بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۳۲.
  19. المیزان، ج۱،ص ۱۱۶.
  20. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۲۶.
  21. «و به راستی شما را آفریدیم\1 سوره اعراف، آیه ۱۱.
  22. سوره اعراف، آیه ۱۱.
  23. سوره حجر، آیه ۲۹.
  24. «و در او از روان خویش دمیدم» سوره حجر، آیه ۲۹.
  25. \1برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  26. کتاب مقدس، ص ۷۰.
  27. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  28. کتاب مقدس ص ۷۰؛ سفر تکوین باب دوم، ۸.
  29. نهج البلاغه، خطبه۱؛ صحیفه سجادیه، ص۱۳۹.
  30. المیزان، ج۱۶، ص ۲۶۹.
  31. توحید صدوق، ص ۲۷۷.
  32. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  33. المیزان، ج۱۶، ص ۲۷۱ و۲۷۲.
  34. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  35. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۹۷.
  36. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  37. المیزان، ج۱۶، ص ۲۷۳.
  38. توحید صدوق، ص ۲۷۷.
  39. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  40. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  41. معجم مقائیس اللغه، ج۲، ص ۲۱۰.
  42. تفسیر کبیر، ج۲، ص ۱۸۰.
  43. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۳.
  44. تفسیر کبیر، ج۲، ص ۱۸۱.
  45. التبیان، ج۱، ص ۱۳۲.
  46. التبیان، ج۱، ص ۱۳۲.
  47. المیزان، ج۱، ص ۱۱۶.
  48. المنار، ج۱، ص ۲۶۰.
  49. «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.
  50. «به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.
  51. قاموس کتاب مقدس، ص ۲۶.
  52. تفسیر محی الدین عربی، ج۱، ص ۴۶.
  53. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۲۵.
  54. المیزان، ج۱، ص ۱۱۶.
  55. المنار، ج۱، ص۲۷۷.
  56. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  57. جودائیکا ۲/۱۳۶ـ ۱۳۸؛ اصول الدین، ص ۱۵۹.
  58. اصول الدین، ص ۱۶۱.
  59. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۸.
  60. تفسیر کبیر ج۲ ص ۱۷۷.
  61. الامامة والتبصره، ص ۲۱.
  62. صحیح من شرح العقیدة الطحاویه، ص ۳۹۶.
  63. «به این درخت نزدیک نشوید\1 سوره بقره، آیه ۳۵.
  64. «سپس پروردگارش او را برگزید\1 سوره طه، آیه ۱۲۲.
  65. تفسیر کبیر، ج۲، ص ۱۷۸؛ مجمع البیان، ج۴، ص ۶۰۷.
  66. صحیح من شرح العقیدة الطحاویه، ص ۶ و ۳۹۵.
  67. «ما تو را به حق، نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
  68. شرح العقیدة الطحاویه، ص ۳۹۵.
  69. کشف الاسرار، ج۱ ص ۱۳۸.
  70. تفسیر کبیر، ج۲ ص ۱۷۷.
  71. المیزان، ج۱۶، ۲۷۳.
  72. جودائیکا۲/۲۳۶ـ ۲۳۸.
  73. اصول الدین، ص ۱۵۹.
  74. مجمع البیان، ج۱، ص ۱۵۰.
  75. مجمع البیان، ج۱، ص ۱۵۷.
  76. علل الشرائع، ص ۱۹۷؛ بحار، ج۲۳، ص ۲۳؛ کافی، ج۱، ص ۲۵۱؛ دلائل الإمامة، ص ۲۲۹.
  77. الامامة والتبصره، ص ۲۵.
  78. المیزان، ج۸، ص ۳۵.
  79. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  80. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد\1 سوره بقره، آیه ۳۱.
  81. اعلام النبوة، ص ۵۱.
  82. روض الجنان، ج۱، ص ۲۰۲.
  83. مجمع البیان، ج۱، ص ۱۵۰.
  84. مجمع البیان، ج۱، ص ۱۵۰.
  85. روض الجنان، ج۱، ص ۲۰۳.
  86. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۵۱.
  87. «آنگاه، به فرشتگان کارگزار،» سوره نازعات، آیه ۵.
  88. تبیان، دفتر ۴۱، ص ۲۹۸ از تقریرات اسفار.
  89. تفسیر القرآن الکریم، ص ۳۱۹.
  90. کمال الدین، ص ۴۴ و۴۵.
  91. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۱۷.
  92. المیزان، ج۱، ص ۱۱۷، ۱۱۹ و ۱۹۸).
  93. کتاب مقدس، ص ۷۲ از سفر تکوین، ۲/۱۷۲ـ۲۵.
  94. (تفسیر محی الدین عربی، ص ۴۶؛ مجمع البیان، ج۱، ص ۱۵۰؛ اعلام النبوه، ص ۵۳.
  95. جامع الأسرار، ص ۱۳۶.
  96. المیزان، ج۱، ص ۱۵۰.
  97. تبیان، دفتر ۴۱، ص ۳۰۱ از تقریرات اسفار.
  98. \1اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  99. کشف الأسرار، ج۲، ص ۱۳۷؛ روض الجنان، ج۱، ص ۲۰۵.
  100. تفسیر محی الدین عربی، ص ۴۷.
  101. تبیان، دفتر۴۱، ص ۲ و ۳۰۱از تقریرات اسفار.
  102. کمال الدین، ج۱، ص ۴۶.
  103. تفسیر صدرالمتألهین، ج۳، ص ۴.
  104. المیزان، ج۱، ص ۱۱۷.
  105. المیزان، ج۱، ص ۱۱۸.
  106. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  107. المیزان، ج۱، ص ۱۲۳.
  108. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید» سوره بقره، آیه ۳۴.
  109. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۱۷۳؛ روض الجنان، ج۱، ص ۲۰۸.
  110. تفسیر صدرالمتألهین، ص ۵.
  111. بحار، ج۱۱، ص ۱۳۹؛ المیزان، ج۱، ص ۱۲۵.
  112. المیزان، ج۱، ص ۱۲۳.
  113. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۴۴.
  114. تفسیر صدرالمتألهین، ج۳، ص ۸ـ۷.
  115. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ص ۱۷۳.
  116. تفسیر محی الدین عربی، ج۱، ص ۶۷.
  117. المنار، ج۱، ص ۲۶۹.
  118. المیزان، ج۸، ص ۱۸؛ جامع الاسرار، ص ۱۳۶.
  119. «و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهره‌نگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود» سوره اعراف، آیه ۱۱.
  120. «فرمود: در آن زندگی می‌کنید و در آن می‌میرید و از آن بیرون آورده می‌شوید» سوره اعراف، آیه ۲۵.
  121. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  122. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۶۲.
  123. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۴۰.
  124. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۳۷.
  125. تفسیر صدرالمتألهین، ص ۴.
  126. المیزان، ج۸، ص ۲۲.
  127. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  128. سوره بقره، آیه ۳۵.
  129. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۷۸.
  130. «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  131. نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۵.
  132. مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص ۷۹.
  133. المیزان، ج۸، ص ۳۸.
  134. المیزان، ج۸، ص ۳۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۷۶.
  135. المیزان، ج۱، ص ۱۴۰.
  136. سر الصلاة، ص ۴۶.
  137. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۴۲.
  138. تفسیر قرآن محی الدین عربی، ج۱، ص ۶۸.
  139. قاموس کتاب مقدس، ص ۲۶.
  140. کشف الاسرار ج۱، ص ۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۶۶.
  141. تفسیر کبیر، ج۳، ص ۳؛ المنار، ج۱، ص ۲۷۷.
  142. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۶۷.
  143. تفسیر کبیر، ج۳، ص ۴.
  144. تفسیر کبیر، ج۳، ص۴.
  145. اعلام النبوه، ص ۵۰.
  146. تفسیر کبیر، ج۳، ص ۶.
  147. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  148. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۷۹.
  149. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۲۱۱.
  150. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  151. المیزان، ج۱، ص ۱۳۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۴ و ۱۹۸.
  152. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  153. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۱.
  154. \1می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  155. المیزان، ج۱، ص ۱۲۸.
  156. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  157. «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  158. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  159. «بی‌گمان برای تو (مقرّر) است که در آنجا گرسنه نشوی و برهنه نمانی» سوره طه، آیه ۱۱۸.
  160. «و اینکه در آنجا تشنه نشوی و آفتاب‌زده نگردی» سوره طه، آیه ۱۱۹.
  161. المیزان، ج۱، ص ۳۷ ; منشور جاوید، ج۱۱، ص ۸۶.
  162. المیزان، ج۱، ص ۱۳۸.
  163. کشف الأسرار، ج۱ ص ۱۶۸، بحارالانوار، ج۱۱ ص ۱۸۷ و ص ۱۶۵ و ۱۹۰، اعلام النبوه ص ۵۰، تفسیر کبیر، ج۳ ص ۶.
  164. المیزان، ج۱، ص ۱۳۱.
  165. توحید صدوق، ص ۶۴ ـ ۶۵.
  166. سفر آفرینش، باب ۲و ۵.
  167. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  168. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  169. «اما شیطان او را وسوسه کرد» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  170. «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند\1 سوره اعراف، آیه ۲۰.
  171. کتاب مقدس، ص ۷۳ سفر تکوین، فصل ۳.
  172. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۶۹.
  173. «می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  174. سوره طه، آیه ۱۲۰.
  175. \1گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.
  176. سوره اعراف، آیه ۲۱.
  177. «من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
  178. سوره اعراف، آیه ۲۲.
  179. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
  180. کمال الدین، ص ۲۴۴.
  181. \1پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت\1 سوره اعراف، آیه ۲۰.
  182. المیزان، ج۱، ص ۱۴۶.
  183. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۶۲.
  184. \1به این درخت نزدیک نشوید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  185. المیزان، ج۱، ص ۱۴۷.
  186. شرح نهج البلاغه ابن ابو الحدید، ج۱، ص ۱۰۲.
  187. المیزان، ج۱، ص ۱۴۱.
  188. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  189. سوره طه، آیه ۱۲۱.
  190. سوره بقره، آیه ۳۵.
  191. «پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم\1 سوره اعراف، آیه ۲۳.
  192. سوره بقره، آیه ۳۶.
  193. سوره بقره، آیه ۳۷.
  194. لسان العرب، ج۱۰، ص ۱۶۷.
  195. اللوامع الإلهیه، ص ۱۷۳؛ تنزیه الأنبیاء، ص ۴۳.
  196. المیزان، ج۱، ص ۱۳۸.
  197. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۹۸.
  198. آداب الصلاة، ص ۷۱.
  199. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  200. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۹۶.
  201. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۲۰۰؛ اللوامع الالهیه، ص ۱۷۳.
  202. المیزان، ج۱، ص ۱۳۹.
  203. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  204. تفسیر صدرالمتألهین، ج۱، ص ۴۸.
  205. \1از جایی که بودند بیرون راند\1 سوره بقره، آیه ۳۶.
  206. «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
  207. عصمة الأنبیاء، ص ۳۷.
  208. «و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزنده‌ای بخشاینده خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۱۰.
  209. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۹۰.
  210. «و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا می‌کنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافته‌ایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافته‌اید؟ می‌گویند: آری آنگاه بانگ برآورنده‌ای در میان آنان بانگ برمی‌دارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
  211. «همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را ناراست (و ناهموار) می‌خواهند و به جهان واپسین انکار می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۴۵.
  212. «و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان می‌گویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
  213. بحارالأنوار، ج۱۱، ص ۲۰۲.
  214. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  215. المیزان، ج۱، ص ۱۳۲.
  216. عصمة الانبیاء، ص ۳۶.
  217. سفینة البحار، ج۶، ص ۸۸۱.
  218. تبیان، ج۴۱، ص ۳۰۷.
  219. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  220. «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاه‌هایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگ‌های بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲.
  221. «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
  222. نهج البلاغه، خطبه ۱، ص ۵.
  223. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۵۵.
  224. معانی الاخبار، ص ۱۲۵
  225. «پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم\1 سوره اعراف، آیه ۲۳.
  226. المیزان، ج۱، ص ۱۵۰.
  227. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۷۸.
  228. تفسیر صدرالمتألهین، ج۱، ص ۴۹.
  229. سوره بقره، آیه ۳۷.
  230. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۹۶.
  231. المیزان، ج۱، ص ۱۲۹.
  232. المیزان، ج۱، ص ۱۳۶.
  233. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۴۵.
  234. کتاب مقدس، ص ۷۴، سفر تکوین، فصل۴.
  235. تنزیه الانبیاء، ص ۴۷.
  236. بحارالأنوار، ج۱۱، ص ۱۵۷.
  237. المیزان، ج۱، ص ۱۲۹.
  238. سر الصلاة، ص ۴۴.
  239. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
  240. مفردات راغب، ماده هبط.
  241. «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.
  242. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  243. کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۵۷؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۵۸.
  244. المیزان، ج۱، ص ۱۴۸.
  245. \1به این درخت نزدیک نشوید\1 سوره بقره، آیه ۳۵.
  246. \1پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته» سوره اعراف، آیه ۲۲.
  247. المیزان، ج۱، ص ۱۴۸.
  248. منشور جاوید، ج۱۱، ص ۹۸.
  249. مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.