وهابیت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
ظهور فرقه وهابیت در آغاز قرن دوازدهم برمیگردد که در آن محمد بن عبدالوهاب با تأثیر از آراء و نظرات ابنتیمیه و ابنقیم به بیان و نشر عقیده آنان پرداخت. رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوه دادن آموزههای اسلام و محو آثار اسلامی شکل گرفته است.
اندیشمند فرقههای مختلف اسلامی با پدیدار شدن فرقه منحرف و افراطی وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند. وهابیت براساس مبانی فکری خود اعتقادات خاصی دارد، اعتقاداتی که بیشتر اندیشمندان اسلامی از جمله امام خمینی آنها را نپذیرفته و به آن آراء و عقاید پاسخ دادهاند.
مهمترین عقاید این گروه عبارتند از:
- مشاهده حق تعالی
- منع توسل و استغاثه به غیر خداوند
- حرمت تبرک و طلب شفا از غیر خداوند
- منع شفاعت خواستن از غیر خداوند
- شرک دانستن نذر برای اولیای الهی
- حرمت بنای بر قبر.
به باور امام خمینی مراکز وهابیت در جهان به کانونی تبدیل شده که تفسیر نادرست از اسلام را ترویج میکنند و به کمک آل سعود با صرف ثروتهای بیپایان به ترویج این نوع اسلام میپردازند
وهابیت فرقهای افراطی و نوپیداست که بنیان آن را محمد بن عبدالوهاب گذاشت[۱] و به همین مناسبت به وهابیت مشهور شده است. وهابیان از این جهت که خود را تابع سَلَف و پیشینیان یعنی صحابه پیامبر(ص) و تابعین میشمارند، خود را «سَلَفیه» مینامند.[۲].[۳]
ظهور وهابیت
ظهور فرقه وهابیت به آغاز قرن دوازدهم هجری قمری بر میگردد که در آن محمد بن عبدالوهاب با تأثیرپذیری از آرا و نظریات ابنتیمیه و ابنقیم به بیان و نشر عقیده آنان پرداخت.[۴] وی در سال ۱۱۱۵ق/ ۱۰۸۱ش در شهر عوینه (عیینه) از توابع نجد عربستان به دنیا آمد و در سال ۱۲۰۶ق/ ۱۱۷۱ش از دنیا رفت.[۵] او که حدود نود سال زندگی کرد، مراحل مقدماتی تحصیل را در زادگاه خود طی کرد و برای کسب معلومات به شهرهای متعددی چون دمشق، بغداد، بصره، مکه، مدینه و برخی از شهرهای ایران سفر کرد و سرانجام به نجد بازگشت.[۶]
محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۱۵۷ق/ ۱۱۲۳ش وارد درعیه شد و دعوت خود را با محمد بن سعود حاکم درعیه مطرح کرد و با پذیرش دعوت از سوی ابنسعود، اتحاد وهابی ـ سعودی شکل گرفت.[۷] ابنسعود عقاید او را شعار خود قرار داد[۸] و او با همکاری آل سعود از سال ۱۱۵۷–۱۲۰۷ق به مدت پنجاه سال به بهانه دعوت به توحید و مبارزه با شرک و مظاهر آن، مبارزه مسلحانه و خونینی را علیه سرزمینهای اسلامی آغاز کردند و آن را به نجف و کربلا نیز کشاندند و با کشتن هزاران مسلمان، زنان فراوانی را به اسارت گرفتند و اموال فراوانی را به غارت بردند.[۹] نخستین بار دولت عثمانی در سال ۱۲۲۶ق/ ۱۱۹۰ش با وهابیان وارد جنگ شد؛ اما شکست خورد[۱۰] و سال ۱۲۲۷ق/ ۱۱۹۱ش دوباره به وهابیان حمله کرد و تا سال ۱۲۳۳ق با محاصره پنجماهه درعیه، مرکز حکومت وهابیان، آنجا را تصرف کرد و به حکومت آنان پایان داد [۱۱]؛ اما وهابیان پس از مدتی با همکاری ترکی، فرزند برادر عبدالعزیز پسر محمد بن سعود به فعالیت پرداختند و با گسترش نفوذ خود که منجر به سقوط ریاض شد، تشکیل حکومت دادند.[۱۲] وهابیان در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش در زمان عبدالرحمن فرزند فیصل، برای بار دوم حکومت را از دست دادند[۱۳] و سرانجام در سال ۱۳۱۹ق عبدالعزیز پسر عبدالرحمن برای بار سوم حکومت آل سعود را برقرار کرد.[۱۴]
رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوهدادن آموزههای اسلام و محو آثار اسلامی شکل گرفت.[۱۵] این فرقه افراطی از آغاز پیدایش با جنایت، خشونت، آتشزدن مسجدها و خانهها، غارت اموال مسلمانان و قتل و ترور آنان، اعم از شیعه و اهل سنت، افکار خود را گسترش داد.[۱۶] اینگونه رفتارها در طول تاریخ در میان حنبلیان نیز سابقه داشته است.[۱۷] ابنعبدالوهاب همانند ابنتیمیه با مطرح کردن بدعت و شرک شمردن زیارت، توسل و شفاعت و با تکفیر مسلمانان، آرا و نظریات خود را با کمک حاکمان آل سعود بر مردم تحمیل کرد. اوضاع نابسامان جوامع اسلامی و تفرقهای که در کشورهای مسلمان افتاده بود[۱۸] و همچنین حضور و نفوذ استعمارگران انگلیسی، فرانسوی، روسی تزاری و دیگر کشورهای اروپایی در بخشهای مختلف جهان اسلام، سبب ترویج افکار وهابیت و متزلزل شدن حکومتهای منطقه و پیشرفت این تفکر انحرافی گردید.[۱۹]
اندیشمندان فرقههای مختلف اسلامی با پدیدارشدن فرقه منحرف و افراطیِ وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند، ازجمله سلیمان برادر محمد بن عبدالوهاب، کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه، فصل الخطاب من کتاب الله و کلام العلماء فی مذهب ابن عبدالوهاب را نوشت. همچنین زینی دحلان شافعی کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه و از عالمان شیعی کاشفالغطاء نقض الفتاوی الوهابیه و سید محسن امین کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب را به نگارش درآوردند و این هر دو از عالمان شیعی میباشند.
امام خمینی نیز فرقه وهابیت را مذهبی بیاساس و منحرف از اسلام ناب و در خدمت استعمار خوانده که برای پیامبر اکرم(ص) ارزش قائل نیست[۲۰] و آنان را مروج اسلام اشرافی و اسلام آمریکایی نامیده[۲۱] و خاطرنشان کرده که وهابیت را سایر مذاهب اسلامی نیز قبول ندارند.[۲۲] ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۲۲ با تعطیل کردن درس خود به مدت چهل روز به نقد مبانی و افکار این فرقه که از طریق برخی از افراد داخلی به کشور نفوذ کرده بودند، پرداخت و در قسمتی از کتاب کشف اسرار شبهات و اتهامات مطرحشده آنان را بیان کرد و با استناد به آیات قرآن کریم، روایات معتبر، ادله عقلی و سیره مسلمانان پاسخ گفت[۲۳] و پس از پیروزی نیز بارها به روشنگری دربارهٔ دستنشاندگی و رفتار ارتجاعی وهابیت پرداخته است.[۲۴].[۲۵]
خاستگاه و مبانی اندیشه وهابیت
آرا و عقاید وهابیت ریشه در افکار و آرای متکلمان و فقهای اهل حدیث و ظاهرگرایانی دارد که بهشدت با استدلال عقلی مخالفت میکردند و معتقد بودند برای دریافت عقاید و احکام دینی، تنها باید به ظاهر قرآن و احادیث، بدون هیچ تصرفی رجوع کرد؛ مانند مالک بن انس که چگونگی استوای خداوند بر عرش را در آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۲۶] غیر قابل فهم و ایمان به آن را واجب و سؤال از آن را بدعت میدانست[۲۷]؛ البته این افکار را میتوان در افکار یهودیان و مسیحیان دربارهٔ تشبیه و تجسیم خداوند دید.[۲۸]
در قرن دوم هجری جریانی در دنیای اسلام پدیدار شد که عقل را مقیاسی برای درک اصول عقاید اسلامی معرفی میکرد که بعدها معتزله نامیده شد.[۲۹] در زمان متوکل عباسی اهل حدیث به پیشواییِ احمد بن حنبل در برابر عقلگرایی قرار گرفتند و برای عقل در مسائل اعتقادی ارزشی قائل نبودند و آن را کاشف و حجت نمیدانستند.[۳۰] اهل حدیث رجوع به حدیث و سیره گذشتگانِ صالح را مطرح کردند و روش خود را بر توجه به ظاهر آیات قرآن و احادیث نبوی(ص) بنیان نهادند[۳۱] و به پندار خویش، در صدد احیای سیره سَلَف صالح و مسلمانان صدر اسلام بودند. اگرچه تفکرات احمد بنحنبل تا قرن پنجم ادامه داشت، اما با ظهور مذهب اشعری در قرن چهارم، مذهب سلفیه و اهل حدیث از رونق افتاد؛ ولی بهکلی منسوخ نشد.[۳۲] عقاید اهل حدیث و ظاهرگرایان حنبلی را پس از حدود پنج قرن، ابنتیمیه که موافقانش او را «شیخالاسلام» لقب داده بودند، بازخوانی کرد. ابنتیمیه با دفاع از امویان و مروانیان[۳۳] و مخالفت با امیرالمؤمنین علی(ع)،[۳۴] ادامهدهنده راه و روش حنبلیان و امام و رهبر آنان شد.[۳۵] ابنتیمیه و شاگردانش مانند ابنقیّم جوزیه و ابن عبدالهادی، جریان سلفیه را زنده کردند و اموری نیز به آن افزودند.[۳۶] وی کتابهای چندی را برای نشر افکار خود نوشت.[۳۷] عقیده و روش وی با انتقاد دانشمندان و محققان عصر او روبهرو شد و بسیاری از بزرگان اهل سنت بر رد افکار و آرای او کتابها نوشتند (سبکی، شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام؛ سلیمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهیه؛ مصری، الرد علی ابنتیمیه و الوهابیه). ابنعبدالوهاب با مطالعه کتابهای ابنتیمیه و ابنقیّم با بزرگنمایی برخی از عقایدی که ابنتیمیه به عقاید سلف افزوده بود، دعوت جدیدی را به سلفیه آغاز کرد.[۳۸].[۳۹]
مبانی اعتقادی وهابیت
مهمترین مبانی اعتقادی وهابیان عبارتاند از:
- برداشت خاص از توحید و شرک: مهمترین مسئله اختلافی وهابیت با دیگر فرقههای اسلامی، بحث توحید و شرک و برداشت آنان از این دو مفهوم اعتقادی است. وهابیان با تقسیم توحید به توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسما و صفات و ارائه تحلیل نادرست از آنها و بیان ملاکهای ناصحیح، دیگر مسلمانان را متهم به شرک و همسان مشرکان صدر اسلام میدانند.[۴۰] از نگاه آنان اقرار به شهادتین و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخل شدن در اسلام نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیت مفهوم توحید و کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۴۱] را به گونهای معنا میکنند که تنها خود را موحد میدانند.[۴۲] آنان توحید در الوهیت را در برخی آیات ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا﴾[۴۳] عبادت نکردن غیرِ خداوند،[۴۴] از غیر خداوند درخواست نکردن، امید نداشتن و استغاثه نجستن به غیر خداوند تفسیر کردهاند.[۴۵] امام خمینی مانند دیگر محققان اسلامی، [۴۶] دربارهٔ توحید عبادی قائل است عبادت در معنای اصطلاحی، از عبودیت به معنای اظهار بندگی و پرستش است؛ یعنی کسی را به خدایی عبادت کند[۴۷] و شرک در عبادت به معنای طلب رضای مردم در عبادت است[۴۸]؛ اما توحید در عبودیت به معنای تواضعنداشتن برای غیر خداوند نیست[۴۹]؛ زیرا خضوع و تواضع غیر از عبادت است و به مفهوم فروتنی است و هر خضوعی شرک نیست[۵۰]؛ از این جهت تواضع و احترامی که صاحبان مذاهب، برای بزرگان خود میکنند، با اعتقاد به اینکه آنان بندگانیاند که در همه چیز نیازمند حقتعالی هستند و به سبب عبودیت، مقرب درگاه الهی گردیدهاند، شرک و کفر نیست[۵۱] به اعتقاد ایشان در قرآن کریم آیاتی که دربارهٔ نفی شرک و کفر است، غالباً مربوط به مشرکانی است که بتپرست بودهاند؛ مانند آیاتی که به نفی ستارهپرستی میپردازند ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[۵۲]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ﴾[۵۳]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۵۴]، ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۵۵] یا آیاتی که تعدد خدایان را نفی میکنند ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۵۶]، ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾[۵۷]؛ زیرا بیشتر عربها، هندیان و ایرانیان در آن زمان بت میپرستیدند تا بتها آنان را به خداوند بزرگ نزدیک کنند و این پرستش غیر از مطلق فروتنی است.[۵۸]
- ظاهرگرایی در متون دینی: وهابیان همانند ابنتیمیه صفات خبری همچون وجه، ید (دست) و اِستوا در خداوند را حمل بر ظاهر و از هر گونه تأویل خودداری میکنند.[۵۹] به باور آنان خداوند در آسمان بر عرش مستقر است، سخن میگوید، از آسمان در سایه ابر پایین میآید و دارای دست و صورت است.[۶۰] از اینرو خداوند را محدود میدانند[۶۱] و برای او جهت قائلاند.[۶۲] امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان مسلمان[۶۳] با استناد به ادله عقلی و نقلی حمل به ظاهر را مستلزم تشبیه و تجسیم میداند و پیروان این عقیده را مخالفان دستورهای دینی برمیشمرد[۶۴].[۶۵]
آرا و عقاید وهابیت
وهابیت بر اساس مبانی فکری خود اعتقادات خاصی دارد؛ اعتقاداتی که بیشتر اندیشمندان اسلامی آنها را نمیپذیرند. مهمترین عقاید این گروه عبارتاند از:
- مشاهده حقتعالی: این فرقه بر اساس ظاهرگرایی و جمود در متون دینی، دیدن خداوند متعال را با چشم سر در آخرت جایز میدانند و آن را به ظاهر برخی روایات[۶۶] مستند میکنند.[۶۷] اندیشمندان اسلامی با استدلال به ادله عقلی و نقلی دیدن با چشم را از لوازم ماده، مکان و جهتداربودن مرئی و مادیبودن آن میدانند که برای خداوند محال است.[۶۸] امام خمینی نیز دیدنِ خداوند با چشم را امری محال میشمرد[۶۹] و حقیقت رؤیت را رؤیتی عقلانی و مجرد میداند که به کمک قوای عقلانی نفس صورت میگیرد؛ چنانکه در قضیه معراج رسول خدا(ص) واقع شد.[۷۰]
- منع توسل و استغاثه به غیر خداوند: وهابیان حیات برزخی را انکار میکنند و کمکخواستن و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان را جایز نمیدانند و آن را از مظاهر روشن شرک میشمرند.[۷۱] اندیشمندان اسلامی با استناد به بعضی آیات ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۷۲] و روایات[۷۳] ضمن نقد و رد ادله و باور نادرست وهابیان، به اثبات حیات برزخی و صحیحبودن استغاثه به اولیا و صدا کردن و طلب کردن حاجت از آنان پرداختهاند.[۷۴] امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان[۷۵] معتقد است اگر کمک خواستن و توسل به شخصی، به این جهت باشد که آدمی او را خداوند یا شریک خداوند یا مستقل در تأثیر پندارد، این عین شرک است و عقل و قرآن نیز گواه این مطلب است؛ اما اگر آن را مستقل نداند و تنها طلب نیاز از شخصی باشد، شرک نیست؛ چنانکه نظام جهان نیز بر پایه برآوردهکردن حاجت یکدیگر استوار است[۷۶] و اگر مطلق حاجت خواستن شرک باشد باید همه جهانیان مشرک باشند؛ زیرا بنیان عالم بر تعاون و استمداد از یکدیگر است. همچنانکه استمداد برای حاجتهایی که خارج از طاقت بشری است نیز شرک نبوده؛ زیرا شرک به این معنا است که شخص بدون استمداد از خداوند و بهطور مستقل کاری را به انجام رساند؛ اما طلب اموری که با اراده و اذن خداوند انجام میشوند؛ مثل معجزات، شرک نیست[۷۷] و درخواست کمک از ارواح مقدس، مانند پیامبران(ع) و ائمه(ع)، به سبب احاطه و قدرتی است که خداوند متعال به آنان داده است شرک نیست و این با برهان فلسفی نیز سازگار است[۷۸] .
- حرمت تبرک و طلب شفا از غیر خدا: به اعتقاد وهابیت تبرک به آثار بهجامانده از پیامبر اکرم(ص) و اولیای الهی(ع) حرام و انجام دادن آن شرک و کفر است.[۷۹] عالمان مسلمان با تحلیل صحیح از مفهوم تبرک به اینکه تبرک در حقیقت طلب برکت و رحمت از خداوند است و اولیای الهی(ع) واسطه و وسیله به سوی خداوندند[۸۰] و با استناد به آیات الهی[۸۱] و روایات[۸۲] تبرک را امری جایز دانستهاند[۸۳]؛ چنانکه محل دفن هاجر و اسماعیل(ع) که محل صبر آنان و محل تحمل غربت و بُعد از وطن است، محل متبرک و محل عبادت مسلمانان قرار گرفت.[۸۴] امام خمینی شرک بودنِ شفاخواستن از تربت و آثار اولیا(ع) را رد میکند. ایشان خاطرنشان کرده است که پذیرش این قول، برابر این است که پذیرفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن ﴿ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۸۵] عسل را مادهای شفابخش معرفی کرده است. همچنین بعضی آیات ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي﴾[۸۶] بر خاصیت زنده کردن تربت اشاره میکنند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای جبرئیل برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد. طلب شفا، چیزی جز متوسل شدن نیست؛ اما وهابیان در صدد خرافی جلوه دادن مسلماناناند.[۸۷] ایشان بسیاری از دیدگاههای وهابیان را ناشی از دشمنی آنان با شیعه میداند؛ به همین دلیل به شیعه حمله میکنند تا آن را خرافی معرفی کنند؛ در حالیکه این اعمال مربوط به تمام ملتهای مسلمان و تمام فرقههای دیندار است.[۸۸]
- منع شفاعت خواستن از غیر خداوند: وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند درخواست شفاعت شود، شرک است.[۸۹] آنان اینکار را مصداق آیاتی[۹۰] میدانند که مشرکان را به جهت شفیع قراردادنِ بتها سرزنش میکنند.[۹۱] به عقیده این فرقه، شفاعت در قیامت اصلی پذیرفتهشده است؛ اما در این دنیا، واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.[۹۲] آنان قائلاند شفاعت فعل خداوند است و بنده حق ندارد از غیر خداوند درخواست فعل خدایی بکند؛ زیرا عبادتِ غیر خداوند محسوب میشود.[۹۳] اندیشمندان اسلامی این عقیده را مردود دانسته و قائلاند شفاعت نوعی دعاست و شفاعتخواستن از دیگری، همانند طلب دعا از اوست که نزد مسلمانان جایز است.[۹۴] این طلب به معنای عبادت کسی که از او طلب میشود، نیست[۹۵]؛ افزون بر اینکه هیچ نصی برنهی از طلب شفاعت در دنیا وجود ندارد.[۹۶] همچنین آیه شریفهای که همه شفاعت را برای خداوند ثابت دانسته، ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۹۷] منافاتی با دادن این حق به شخص دیگری ندارد؛ چنانکه در آیاتی از قرآن ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا﴾[۹۸]، ﴿وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا﴾[۹۹] به آن تصریح شده است.[۱۰۰] از سوی دیگر، امام خمینی سخن وهابیان را که میگویند شفاعت، دخالتدادن دیگری در کارهای خداوند است، رد کرده و قائل است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفتشدن است که نور شفیع با نور شفاعتشونده همراه میشود و شخص را از عذاب میرهاند و در حقیقت شخص شفاعتشونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار میدهد که خداوند گناه او را ببخشد.[۱۰۱] ایشان معتقد است بر فرض اینکه طلب از پیامبر(ص) و امام(ع) پس از مرگ ایشان، همانند طلب از چوب و سنگ و دیگر جمادات باشد، شفاعت از آنان را حداکثر میتوان کار بیهودهای دانست، نه اینکه شرک باشد[۱۰۲].
- شرک دانستن نذر برای اولیای الهی(ع): به اعتقاد وهابیان نذرکردن برای غیر خداوند، مانند اولیای الهی(ع)، نوعی شرک در عبودیت است[۱۰۳]؛ در حالیکه اندیشمندان اسلامی نذر را عبادتکردن غیر خدا نمیدانند، بلکه آن را التزام به انجام کاری میدانند که اطاعت خداوند است، به شرط حصول امری که در شرع ممنوع نیست یا دفع امری مکروه[۱۰۴] که هدف اصلی آن تقرب به خداوند است، مانند نذر صدقه به نیت اولیای الهی در صورت شفای بیمار.[۱۰۵] این نذر برای خداوند است و شخص ثواب آن را برای انبیا(ع) و اولیا(ع) هدیه میکند.[۱۰۶] امام خمینی نیز معتقد است اگر نذر برای خود پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد، جایز نیست؛ اما در صورتی که نذر برای خداوند باشد و ثواب آن به پیامبر(ص) یا امام(ع) برسد، جایز است؛ بنابراین نذر برای امام(ع) یا امامزادگان به این قصد که برای آنان خیرات انجام دهند، بدون اشکال است.[۱۰۷]
- حرمت بنای بر قبر: ازجمله عقاید وهابیان بدعت دانستن بنای بر قبرهاست. آنان بر این عقیدهاند که این بناها، مسجدهای ساخته شده بر قبرها هستند و با استناد به روایاتی که به مسطح کردن قبرها امر میکنند،[۱۰۸] آن را داخل در شرک دانستهاند.[۱۰۹] بیشتر اندیشمندان اسلامی این کار را بدعت نمیدانند،[۱۱۰] بلکه از اصحاب و مسلمانان پیشین موارد متعددی نقل شده است که بر قبرها خیمه میزدند و بنا میساختند.[۱۱۱] امام خمینی با استناد به روایتی نبوی(ص)،[۱۱۲]زیارت و تعمیر قبر ائمه(ع) را از اموری میداند که بر آن تأکید و ثواب بسیاری برای آن بیان شده است.[۱۱۳] به اعتقاد ایشان اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، باید طواف به دور کعبه نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالیکه خود این افراد چنین اعتقادی ندارند[۱۱۴]؛ اما روایتی که در آن به مسطحکردن قبرها امر شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُردهماهی (برآمدگی پشت ماهی) میساختند و روایت دستور به صاف کردن این نوع از قبرها میدهد، نه محو آنها؛ افزون بر اینکه به گواه تاریخ، در آن زمان برخی از بتپرستان، صورتها و تمثالهایی بر روی قبرها میگذاشتند و آنها را میپرستیدند؛ بنابراین حتی اگر مسطح کردن به معنای خرابکردن باشد، مراد اینگونه از قبرهاست.[۱۱۵] از سوی دیگر، امام خمینی بهرغم اطمینان به بیاثر بودن درخواست برای بازسازی بقیع، در سال ۱۳۴۶ در پی اصرار سیدحسن شیرازی و اینکه مراجع دیگر نیز اقدام میکنند، نامهای به پادشاه سعودی نوشت که با پاسخ به تعبیر امام خمینی «بیسر و ته» سفارتخانه روبهرو شد. ایشان که در نامه خود به محمد شریعت اصفهانی به این موضوع اشاره کرده، در برابر پیشنهاد و تصمیم برخی علمای نجف برای گفتگو و بحث دراینباره با علمای وهابی حجاز با اصل آن مخالفت کرده است و آن را بیفایده شمرده و در صورت برگزاری چنین نشستی نیز از آنان خواسته که به نام همه شیعیان برگزار نشود. ایشان برگزاری چنین بحثی را مضر شمرده است؛ ازجمله به این دلیل که علمای وهابی برای اثبات جواز قبه و بارگاه بر قبور بقیع حدیث صحیح از منابع خود میخواهند و کوتاه آمدن در حد سایهبان زدن نیز در واقع تأیید سخن آنان و نیز تخطئه سایر حرمهای مطهر است؛ افزون بر اینکه اساس مذهب در این بلاد با خطر کفر روبهرو است و عوامل آن مورد تجلیل و تطهیر واقع میشوند.[۱۱۶]
- حرمت سفر برای زیارت قبور: به اعتقاد وهابیان سفر برای زیارت قبور حرام است[۱۱۷]؛ همچنین نماز و دعا نزد قبور، بدعت و حرام است.[۱۱۸] افزون بر این، آنان زیارت قبور را برای زنان حرام میدانند.[۱۱۹] امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۲۰] سفر برای زیارت قبور و دعا در کنار آنها را جایز میداند[۱۲۱]؛ چنانکه در روایات[۱۲۲] بر سفر برای زیارت اولیای الهی(ع) مانند امام حسین(ع) تأکید فراوانی شده است.[۱۲۳]
- شرک دانستن سجده نزد قبور و بوسیدن آنها: از دیدگاه وهابیان، احترام به قبور و بوسیدن آن و سجده نزد قبور، شرک و کفر است؛ زیرا نوعی عبادت و سجده برای غیر خداوند است.[۱۲۴] امام خمینی مانند دیگر عالمان اسلامی[۱۲۵] معتقد است سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما سجده در برابر غیر خداوند اگر با نیت عبادت و پرستش او همراه نباشد، شرک به حساب نمیآید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده ملائکه بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۲۶] به امر خداوند واقع شد[۱۲۷] و مانند سجده یعقوب(ع) و فرزندانش بر یوسف(ع) ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۱۲۸] و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عململائکه و یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما در حقیقت سجده آنان نوعی تواضع و احترام و امری متعارف بوده است[۱۲۹]؛ همچنانکه سجده شیعه بر تربت سیدالشهدا(ع)، سجده برای خداوند و بر خاک است که به سبب ثواب بیشتر، آن را انتخاب میکنند.[۱۳۰]
- حرمت جشن و عزا برای اولیای الهی: به اعتقاد وهابیان برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی شرک و بدعت است.[۱۳۱] امام خمینی مانند دیگر عالمان مسلمان،[۱۳۲] برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی(ع) را جایز میداند و آن را بزرگداشت و احترام به ایشان برمیشمرد و معتقد است این امر اختصاص به شیعه ندارد و در همه کشورهای مسلمانان، به رسول خدا(ص) احترام میگذارند.[۱۳۳] افزون بر اینکه خداوند خود به پیامبرش(ص) احترام گذاشته است؛ تا آنجاکه نام او را در نمازها قرار داده و بدون آن در مواضعی، نماز باطل میشود و همه مسلمانان در نماز به رسول خدا(ص) سلام میدهند.[۱۳۴].[۱۳۵]
عملکرد وهابیت
فرقه وهابیت به جهت عقاید افراطی و انحرافی، در مرحله عمل نیز دچار افراط شده است و در طول حیات خود برای تبلیغ عقاید خود سعی کرده با خشونت و قتل و ترساندن مسلمانان، عقاید خود را تثبیت کند. در اینجا به مواردی از آن اشاره میشود:
- حمله به عراق: محمدبنسعود در پی کشورگشایی و به دست آوردن غنیمتها و در ظاهر برای نشر توحید، با همکاری وهابیت و با لشکری پانزده هزار نفری از مردم نجد، در سال ۱۲۱۶ق/ ۱۱۸۰ش به کربلا حمله کرد. این فاجعه به قدری اسفناک بود که مورخان، از آن با عنوان دومین واقعه دردناک کربلا نام بردهاند. در پی این یورش، بسیاری از مردم کربلا کشته شدند.[۱۳۶] متجاوزان ضریح مطهر امام حسین(ع) را شکستند و اشیا و هدایای گرانقیمت آن را به غارت بردند. این عمل سبب شد از ایران و عراق لشکری برای مقابله با آنان آماده شود؛ ولی به سبب جنگها و فتنههای داخلی در این دو کشور، نبردی با وهابیان صورت نگرفت[۱۳۷]. سید محمد جواد عاملی از فقهای آن عصر که شاهد جریان حمله وهابیان به نجف و کربلا بوده است، بعضی از جنایات آنان را ذکر[۱۳۸] و به کرامات امیرالمؤمنین(ع) در ناکام ماندن حمله به نجف در سال ۱۲۲۱ق/ ۱۱۸۵ش اشاره کرده است.[۱۳۹]
- حمله به طائف و مکه: از وحشتناکترین کارهای وهابیها، حمله و تجاوز آنان به طائف و مکه در سال ۱۲۱۷ق/ ۱۱۸۱ش بود که به کودکان و سالمندان رحم نکردند و آنان را سر بریدند و حتی کسانی را که از ترس به مساجد پناه برده بودند، در حال رکوع و سجده با آخرین درجه سنگدلی و بیرحمی قتلعام کردند.[۱۴۰] وهابیان پس از تصرف مکه، ظرف مدت سه روز، مکانهای مقدس، قبهها، بارگاهها و قبرها را ویران کردند.[۱۴۱] آنان در توجیه کار خود تأکید میکردند این مکانها و بارگاهها بتهاییاند که به دست مسلمانان ساخته شده و باید آنها را خراب کرد[۱۴۲]؛ در حالیکه در دیگر کشورهای اسلامی قبرهای بزرگان اهل سنت گنبد و بارگاه داشت و محل زیارت مردم بود، مانند قبر ابوحنیفه در بغداد و قبر شافعی در مصر.[۱۴۳]
- حمله به مدینه: وهابیان در سال ۱۲۲۰ق/ ۱۱۸۴ش به مدینه حمله کردند و پس از یک سال ونیم محاصره، این شهر را به اشغال درآوردند و افزون بر منع مردم از زیارت مرقد مطهر پیامبر(ص)، دست به تخریب بارگاه ائمه(ع) مدفون در بقیع زدند.[۱۴۴] قبور ائمه(ع) در بقیع پس از پیروزی دولت عثمانی بر آل سعود و تصرف مدینه، حدود سال ۱۲۲۷ق بازسازی شد[۱۴۵]؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/ ۱۳۰۴ش و پس از تسلط دوباره آل سعود بر مدینه، برای بار دوم تخریب شد.[۱۴۶] دربارهٔ قبه پیامبر(ص) نیز برخی از علمای وهابی با بدعت دانستن آن، دستور خرابکردن آن را صادر کردند؛ اما با اعتراض مسلمانان از تصمیم خود منصرف شدند.[۱۴۷]
- حمله به سوریه: وهابیان در سال ۱۲۲۵ق/ ۱۱۸۹ش به فرماندهی عبدالله بن سعود به سرزمین «حوران» در خاک سوریه حمله کردند و دارایی مردم را به غارت بردند، کشتزارها را سوزاندند، زنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند، خانهها را ویران و گروهی را آواره بیابانها ساختند.[۱۴۸]
- تفرقهافکنی و خشونت میان مسلمانان: به باور محمد بن عبدالوهاب تمام مسلمانان کافرند و تنها کسانی که عقاید وهابی دارند مسلماناند.[۱۴۹] او در موارد متعددی مسلمانانی را که به وحدانیت خدای متعال اقرار دارند، کافر، بتپرست، مرتد، منافق، منکر توحید و دشمنان خدا خوانده است.[۱۵۰] در حقیقت وهابیت با اتهامهای ناروای بدعت، شرک و کفر به مسلمانان، بهویژه شیعیان، در خدمت استعمار غرب و دشمنان دیرینه اسلام بودهاند. آنان وحدت کلمه مسلمانان را که در سایه کلمه توحید و توحید کلمه توانسته بودند در برابر هجوم سنگین صلیبیان و حمله مغول ثابت و استوار بمانند، درهم شکستند.[۱۵۱] به اعتقاد برخی اندیشمندان، وهابیت ساخته دست استعمار و برای جدایی میان مسلمانان و از میان بردن اتحاد و همدلی آنان ایجاد شده است.[۱۵۲] وهابیها معتقدند تنها آنان توحید خالص دارند و دیگر مسلمانان مشرکاند و جان و مال و فرزندان آنان احترام ندارند. به اعتقاد آنان تا زمانی که شخص اعتقاد به تبرک به مسجدالرسول(ص) دارد، به قصد زیارت پیامبر(ص) حرکت میکند و از او طلب شفاعت میکند، شهادت او به وحدانیت حقتعالی و رسالت پیامبر(ص) بیفایده است و شرک چنین شخصی، از شرک مشرکان دوران جاهلیت بیشتر است.[۱۵۳] دولت وهابی سعودی در ۶ ذیالحجه ۱۴۰۷ق/ ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ش، حاجیان ایرانی را که مشغول راهپیمایی برائت از مشرکان بودند، به خاک و خون کشید و این واقعه «جمعه خونین» نام گرفت. امام خمینی این حادثه را جنایتی فجیع و شکستن حرمت خانه خدا را هولناک شمرد که شهر خدا و خلق خدا را در بهت و حیرت فرو برد و عزادار کرد.[۱۵۴] ایشان آل سعود را وارثان ابولهب و ابوسفیان دانست که کاری جز تأمین منافع آمریکا و اسرائیل نمیکنند[۱۵۵] ترویج افکار تکفیری وهابیت سبب شد بعدها گروههای تروریستی مانند طالبان و سپاه صحابه با تفکرات افراطی در جهان اسلام پدید آیند و چهره اسلام را که در حال پیشرفت در جهان بود، مخدوش کنند.[۱۵۶]
- از میان بردن آثار و میراث فرهنگی: وهابیت و آل سعود تا به امروز به تخریب آثار اسلامی و میراث فرهنگی اسلام پرداختهاند؛ برای مثال در یک مورد اقدام به آتش زدن کتابخانه بزرگ المکتبة العربیه کردند که در آن بیش از شصت هزار کتابِ کمنظیر و چهل هزار نسخه خطی منحصر به فرد و انواع سلاحهای رسول اکرم(ص) قرار داشت.[۱۵۷] وهابیان در سال ۱۲۱۸ق پس از تسلط بر مکه، نخست قبههایی که در قبرستان ابوطالب(س) قرار داشت را خراب کردند و پس از آن به تخریب زادگاه پیامبر(ص) و خدیجه(س) و آثار باستانی اطراف خانه خدا پرداختند.[۱۵۸] آنان خانه حضرت خدیجه(س) را خراب کردند و زادگاه پیامبر(ص) را به صورت محلی برای خرید و فروش حیوانات درآوردند که با تلاش افراد صالح، به کتابخانه تبدیل شد.[۱۵۹] همچنین قبه ابنعباس را در سال ۱۳۴۳ق و قبر عبدالمطلب(س) و ابوطالب(س) را در مکه و مسجد حمزه(ع) و مزارش را در منطقه احد خراب کردند[۱۶۰] و از آغاز ربیعالاول ۱۴۲۹ق محلههای تاریخی شامیه، شبیکه، حارةالباب، قراده، راقویه، سوقالمدعی و سوقالجودریه به دست وهابیان ویران شد.[۱۶۱] در مقابل، آل سعود در نگهداری میراث برجامانده از گذشتگان خود، همانند قلعه سعودیه، نهایت تلاش را کردند و حتی به محافظت از آثار یهودی بهجامانده در مدینه مانند قلعه کعببناشرف پرداختند.[۱۶۲] در مجموع به باور امام خمینی اینک مراکز وهابیت در جهان به کانونی تبدیل شدهاند که تفسیر نادرست از اسلام را ترویج میکنند. اسلامی که آنان ترویج میکنند، اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیانها، اسلام علمای درباری، اسلام فریب، سازش و اسارت و همچنین اسلام پول و زور است و این اسلام، اسلام آمریکایی است که منافع کشورهای استعماری را حفظ میکند. چنین اسلامی با صهیونیستها مخالفتی ندارد و با آنان صمیمیت دارد.[۱۶۳] این فرقه به کمک آل سعود با صرف ثروتهای بیپایان به ترویج این نوع اسلام میپردازد؛ ازجمله این موارد چاپ قرآن کریم است که از اسلام و قرآن برای نابودی خود اسلام استفاده میکنند.[۱۶۴].[۱۶۵]
منابع
پانویس
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۷–۱۲؛ سبحانی، بحوث فی الملل، ۴/۵۴۱–۵۵۲
- ↑ حمیدی، الرسالة الشمولیه، ۲/۳؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۲/۵۰۳
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸؛ سلمان، دعوة الشیخ، ۳۷
- ↑ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۰۵؛ سبحانی، بحوث، ۹/۲۹۵ و ۳۰۰
- ↑ سلمان، دعوة الشیخ، ۴۱؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۸؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ طبسی، شناخت وهابیت، ۱۰۰
- ↑ زینی دحلان، فتنة الوهابیه، ۱۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴–۱۸؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۵–۴۲
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۳–۶۰۴
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۹–۶۱۰
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۱۲
- ↑ سبحانی، آیین وهابیت، ۹
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۵۷۹؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۳۱–۳۲
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۱۳/۳۱۳
- ↑ زهاوی، الفجر الصادق، ۳۹
- ↑ طبسی، شناخت وهابیت، ۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۱–۴۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۹ و ۲۱/۷۴
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.
- ↑ «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۲۵۴
- ↑ روحانی، بحوث، ۷۸–۸۱
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۱۱
- ↑ سبحانی، بحوث، ۳/۶۳۳؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۲/۵۱۰
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۱۸–۱۱۹
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۶–۳۲۷
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۵/۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴ و ۵۴۳
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲۳/۲۹۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۰؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۹
- ↑ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۴/۱۴۹۶–۱۴۹۸
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.
- ↑ عثیمین، القول المفید، ۱/۱۲–۱۴
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۵–۳۲
- ↑ «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بیگمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتنستای باشد دوست نمیدارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
- ↑ عثیمین، تقریب التدمیریه، ۱۱۱
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۷/۱۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۹۶
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۳
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۳
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
- ↑ «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
- ↑ «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
- ↑ «یا به جای او خدایانی برگزیدند؟ بگو دلیلتان را بیاورید، این یادکرد همراهان من و یادکرد کسان پیش از من است؛ بلکه بیشتر آنان حق را نمیشناسند بنابراین (از آن) رو گردانند» سوره انبیاء، آیه ۲۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۸–۲۳
- ↑ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۵/۱۹۲–۱۹۳؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۱۳۱
- ↑ عسقلانی، الدرر الکامنه، ۱/۱۸۰–۱۸۱؛ روحانی، بحوث، ۷۷
- ↑ ابنتیمیه، بیان تلبیس، ۴۶۷
- ↑ عثیمین، مجموع فتاوی، ۴/۱۹
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۱–۷۰؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۱
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۶۶
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ۱/۳۵۹
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱/۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابنقیم، حادی الارواح، ۲۰۹؛ راجحی، شرح الرد علی الجهمیه، ۱/۲۷۴؛ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۳/۳۴۱
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۵۵–۱۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۲۹۶–۲۹۷؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۴۲
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۸
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰–۱۱۲
- ↑ «و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۵/۴۸۹
- ↑ سبکی، شفاء السقام، ۲۹۱–۲۹۶، ۳۰۰–۳۰۵ و ۳۱۵؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۳۰
- ↑ روحانی، بحوث، ۱۳۶
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۷
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۶–۳۱
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۳۰
- ↑ فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ سبحانی، بحوث، ۹/۳۳۲
- ↑ میانجی، التبرک، ۶۴
- ↑ بقره، ۱۲۵؛ هود(ع)، ۴۸؛ صافات، ۱۱۳؛ آل عمران، ۹۶
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۶/۲۵۲؛ نووی، شرح مسلم، ۱۴/۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۲۲۲ و ۱۷/۳۳
- ↑ احمد ابن حنبل، مسند، ۴/۳۲؛ عسقلانی، الاصابه، ۲/۴۹ و ۱۰۱ و ۶/۴۸۲؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۴۱
- ↑ ابنقیم، زاد المعاد، ۱/۷۰
- ↑ «سپس از (گل) همه میوهها بخور و راههای هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگهای گوناگون برمیآید که در آن برای مردم درمانی است، بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که میاندیشند» سوره نحل، آیه ۶۹.
- ↑ «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدینگونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۴۱–۴۴
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶۴
- ↑ ابنتیمیه، زیارة القبور، ۴–۱۵؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴/۴۱۰–۴۱۴
- ↑ یونس، ۱۸؛ جن، ۱۸
- ↑ محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ۲۱–۲۲
- ↑ غنیمان، شرح کتاب التوحید، ۲۹/۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۸
- ↑ محمد بن عبدالوهاب، اصول الدین، ۱/۲۹–۳۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۹
- ↑ مالکی، مفاهیم یجب ان تصحح، ۹۶
- ↑ «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است، فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره زمر، آیه ۴۴.
- ↑ «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
- ↑ «و گناهکاران را به سوی دوزخ، تشنهکام برانیم» سوره مریم، آیه ۸۶.
- ↑ مالکی، مفاهیم یجب ان تصحح، ۹۷
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۷۸
- ↑ دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۱/۱۷۳–۱۸۱؛ صالحبنعبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۹۱
- ↑ ابنحمزه، الوسیلة، ۳۴۹
- ↑ امینی، الغدیر، ۵/۲۶۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۴
- ↑ روحانی، بحوث، ۱۳۷
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۲۲–۱۲۳
- ↑ احمدابنحنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰–۴۵۱؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸–۸۱
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۴/۲۸۰؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۸–۳۱۰
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۹۶–۲۹۸
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۷/۱۲۱
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶۶–۶۷
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶۳–۶۴
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۵۶–۱۵۷
- ↑ ابنتیمیه، اقتضاء الصراط، ۴۵۷–۴۵۹؛ عثیمین، مجموع فتاوی، ۲/۲۳۷
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۳۸–۴۴۰؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۶۵؛ ۲۳/۲۲۴ و ۲۴/۳۲۶
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۳۴۴؛ رضوانی، زیارت قبور، ۷۰
- ↑ سبکی، شفاء السقام، ۱۴۳؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۵؛ ماوردی، ۴/۹۲۴؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ۱۹۹–۲۰۰
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۵۱۶
- ↑ ابنقولویه، کامل الزیارات، ۳۰۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۱۷۳
- ↑ امام خمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۳۲–۱۳۳
- ↑ علوان، التبیان، ۴۵؛ ابنعبدالوهاب، التوضیح، ۴۰۷
- ↑ قشیری، ۱/۷۹؛ امینی، ۵/۱۷۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۲۴۷
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۴
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه 100.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۵–۲۶
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۵۶–۵۹
- ↑ دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۳/۶؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۷۸–۱۸۶؛ ۴/۲۸۳ و ۵/۳۴۵
- ↑ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۷؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، ۵/۲۰–۲۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.
- ↑ سبحانی، آیین وهابیت، ۲۷–۲۸؛ حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع، ۳۶۴
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۲۱/۴۰۹–۴۱۰ و ۲۲/۲۷۹
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۱۷/۱۸۸
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳–۸۴؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ طبسی، وهابیت، ۹۶–۹۷
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۶
- ↑ ابنعبدالبر، الانتقاء، ۱۱۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۶/۴۰۳
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۲–۳۳
- ↑ هاجری، البقیع، ۸۹–۹۱
- ↑ هاجری، البقیع، ۱۴۰–۱۴۱
- ↑ کورانی، علی الفتاوی المتطرفه، ۱۱۷–۱۱۹
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳
- ↑ طبسی، وهابیت، ۷۰
- ↑ بدرالدین، وهابیت نه شیعه نه سنی، ۱۲۹–۱۳۰
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۰
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۵–۳۲؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۱/۱۲۷؛ جعفریان، ۸
- ↑ صائب عبدالحمید، الوهابیة فی صورتها الحقیقیه، ۴۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰ و ۳۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰
- ↑ مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دو راهی، ۱۸ و ۲۴
- ↑ رضوانی، تاریخ آل سعود، ۳۰–۳۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۳؛ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۵۳؛ طبسی، وهابیت، ۱۳۲–۱۳۳
- ↑ ابوسلیمان، مکانهای تاریخی مکه مکرمه، ۱۶۰
- ↑ هاجری، البقیع، ۲۴–۲۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶
- ↑ جوادی زاویه، سیده معصومه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.