وهابیت در کلام اسلامی
معناشناسی
وهابیت یک فرقۀ انحرافی است که پیروان افکار محمد بن عبد الوهاب به آن معتقدند و با عقاید افراطی که عمدتا برگرفته از سخنان "ابن تیمیّه" است، در مقابل اکثریت مسلمانان قرار دارند[۱]. وهابیان در فقه، پیرو مذهب حنبلیاند و در عقاید و برخی فروع بر روش ابن تیمیه هستند. آنان، خود را "سلفیه"[۲] میخوانند و مدعیاند که بر سیره سَلَف صالح ـ یعنی اصحاب پیامبر(ص) ـ مشی میکنند. وهابیان به ظاهرِ قرآن و سنت تمسک دارند و هر آنچه را در کتاب و سنت نیابند، بدعت میشمارند؛ از این رو، تنها خود را موحد میدانند و دیگر مسلمانان را در عبادت، مشرک میپندارند و اهل بدعت میانگارند[۳].[۴]
تاریخچۀ وهابیت
مجموعۀ تاریخچه این انشعاب فکری در عالم اسلام از گسترش تا پیدایش آن، در چند مرحله تاریخی پیش رو قابل بررسی است[۵]:
- پیش از محمد بن عبدالوهاب: وهابیت به معنای مخالفت با عقاید عامۀ مسلمانان که گاه به فعالیتهای تکفیری هم منجر میشد، در تاریخ اسلام ریشهای طولانی دارد؛ چنانکه خوارج را باید اولین گروه در این دسته برشمرد که به بهانۀ ارتکاب گناه کبیره، اتهام کفر و به همین دلیلحکم قتل مسلمانان را صادر میکردند. شهادت امیرمؤمنان علی(ع) یکی از آثار سیاه این تفکر انحرافی و تکفیری است. در مرحلۀ بعد در دوران خلفای عباسی این تفکر خود را نشان میدهد. در این دوره شخصی به نام ابومحمد بربهاری در قرن چهارم هجری مسلمانان را از زیارت قبور منع کرده بود؛ ولی عقیده او از طرف خلیفۀ عباسی به شدت سرکوب گردید. همچنین عبدالله بن محمد عکبری حنبلی در همین قرن فتوا به حرمت سفر برای زیارت پیغمبر(ص) و حرمت درخواست شفاعت از او را صادر کرد.
- وهابیت در دوران ابن تیمیه: در دوران معاصر و به صورت رسمی، اولین پدیدآورندۀ این اصول انحرافی در قرن هشتم، احمد بن عبدالحلیم معروف به ابنتیمیه است که در سال ۶۶۱ ق در شهر حران، یکی از شهرهای شام یا عراق متولد شد. او از علمای حنبلی و از مؤسسان اولیۀ این فرقه به حساب میآید که به صورت آشکار عقاید سلفی و ظاهرگرایی را مطرح نمود؛ حتی او گفته بود در ۶۰ مسئلۀ دینی برخلاف اجماع و فتوای علمای اسلام رأی داده است[۶]. فقهای بزرگ زمان ابن تیمیه، اقوال وی را مردود و محکوم دانستند و بسیاری از علمای دینی در بلاد اسلامی با او مخالفت کردند[۷]؛ بدین روی، عقاید ابن تیمیه تا ق ۱۲ هجری رونق نیافت[۸]. در نهایت، علمای اهل سنت او را محاکمه و به زندان انداختند و به خاطر عدم ابراز ندامت از نظریاتش در حبس بود تا اینکه در سال ۷۲۸ ق در زندان درگذشت. پس از او شاگردش محمد بن ابابکر معروف به ابنقیم جوزی متوفای ۷۵۰ ق مسیر استادش را ادامه داد و آثار او را جمعآوری و منتشر کرد و خود نیز آثاری دراینباره نوشت[۹].
- وهابیت در دوران محمد ابن عبد الوهاب: در قرن دوازدهم بود که محمد بن عبدالوهاب نجدی به احیای نظریههای ابن تیمیه پرداخت[۱۰]. محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ ق در شهر عُیینه از توابع نجد عربستان به دنیا آمد. او فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت و آنگاه برای ادامۀ تحصیل رهسپار مدینۀ منوره شد. وی در دوران تحصیل مطالبی به زبان میآورد که نشاندهنده انحراف فکری او بود؛ به گونهای که برخی از استادان او نسبت به آیندهاش اظهار نگرانی میکردند. پس از آن به بصره و سپس دمشق رفت که در این دو شهر به علت تندرویها و بیحرمتی به اعتقادات مردم او را از شهر بیرون کردند. در نتیجه وی مجبور شد دوباره نزد پدرش باز گردد[۱۱].
او در راستای تبلیغ و ترویج مأموریت خویش به برخی شهرهای ایران مانند اصفهان همدان، کردستان و حتی گفته میشود چند روزی هم به قم مسافرت نمود و سپس دوباره به موطن خویش بازگشت. در سال ۱۱۲۹ ق به خاطر تکرار سخنان پیشین خود، میان او و مردم نجد و همچنین پدرش نزاع درگرفت و عملاً به خاطر مخالفت پدر که قاضی منطقۀ نجد بود، خود را ناچار میدید با احتیاط حرکت کند. مسعود بن سعید، امیر مکه به دلیل عقاید انحرافی وی، ورود او و پیروانش را به مکه ممنوع اعلام کرد؛ تا جایی که وقتی در سال ۱۱۴۶ ق درخواست مجدد برای انجام مناسک حج داد، با توجه به شکست پیروان او در مناظره با علمای مکه و مدینه حکم به کفر او دادند و از ورودشان به مکه جلوگیری شد[۱۲].
در سال ۱۱۵۳ ق پدرش از دنیا رفت و زمینه برای فعالیت بیشتر او در ابراز عقاید افراطی و چالش با عقاید مردم فراهم شد؛ تا جایی که گفته شده مردم شهر "حریمله" پس از وفات پدرش، قصد کشتن او را کردند. به همین دلیل و به ناچار از آنجا فرار کرد و به زادگاهش عیینه رفت. در آنجا نزد عثمان بن معمّر حاکم آن شهر رفت و عثمان از او استقبال کرد. محمد بن عبدالوهاب نیز نسبت به او اظهار وفاداری کرد و او را به تصرف تمام نجد امیدوار نمود. دو طرف برای تحقق این امر با همپیمان بستند؛ تا آنجا که به عنوان اولین اقدام عملی تفکر خویش، قبر زید بن خطاب برادر بزرگتر عمر را تخریب کرد که باعث اعتراض جدی مردم و علما گردید. ازاینرو سلیمان بن محمد، امیر احساء که نسبت به رفتار و عقاید انحرافی محمد بن عبدالوهاب به شدت حساس و نگران بود، عثمان را تهدید به حمله کرد و او هم ترسید و محمد بن عبدالوهاب را از عینیه اخراج و در حقیقت فراری داد.
ابنعبدالوهاب پس از اخراج از این شهر، در نهایت در سال ۱۱۶۰ م رهسپار شهر درعیه یکی دیگر از شهرهای نجد گردید و به دیدار محمد بن سعود (جد آلسعود) رفت. در آن زمان با توجه به درگیریهای داخلی در عربستان، ابنسعود نسبت به حکومت مرکزی ریاض دست به شورش زد[۱۳]. از اینجا بود که همکاری جدیدی در راستای ترویج نظریات نوظهور محمد بن عبدالوهاب از یک سو و قداستبخشی به قدرت آلسعود از سوی دیگر آغاز گردید. وی همچنین جهت استحکام روابط، یکی از دخترانش را نیز به عقد محمد بن سعود درآورد. همچنین میان آنها پیمانی که به پیمان قرآن و شمشیر معروف شد، منعقد گردید که در این توافقنامه مقرر شد امور مذهبی و تبلیغی در اختیار محمد بن عبدالوهاب و امور سیاسی و نظامی به محمد بن سعود واگذار شود. از اینرو میتوان سال ۱۱۶۰ ق را آغاز پیدایش رسمی فرقه وهابیت دانست.
محمد بن عبدالوهاب در دوران حیات خویش، مسلمانان را به جرم برخی از عقاید، مشرک قلمداد کرد و فتوا به تکفیر آنان داد که در نتیجه کشتن آنان را جایز و اموال آنان را جزو غنائم جنگی به حساب آورد.
شایان ذکر است ابنعبدالوهاب مبتکر و بنیانگذار فرقۀ وهابیت نبود؛ مهمترین کاری که او انجام داد این بود که عقاید ابنتیمیه را با پشتوانههای حکومتی، به صورت یک فرقۀ جدید و رسمی درآورد که با تمام مذاهب چهارگانه اسلامی اعم از شیعه و سنی تفاوت و چالشهای فکری و اجتماعی جدی دارد. محمد بن عبدالوهاب سرانجام در سال ۱۲۰۶ ق پس از نزدیک به یک قرن عمر و حدود هفتاد و پنج سال تلاش افراطی و همراه با قتل و غارت در گسترش فرقه دستساز خویش از دنیا رفت[۱۴].
برخی از آثار محمد بن عبد الوهاب
برخی از آثار مکتوب محمد بن عبدالوهاب که در راستای بیان عقاید خویش تدوین کرد، عبارتند از: التوحید که مربوط به عقاید است؛ کشف الشبهات که به دفاع از عقاید خویش در مقابل علمای اهل سنت مربوط میشود؛ مسائل الجاهلیه که به تطبیق عقاید زمان خود با عقاید عرب جاهلیت میپردازد و...[۱۵].
اصول اعتقادی وهابیت
وهابیت دارای یکسری اصول اعتقادی همچون، اعتقاد به تجسیم و تشبیه، حرمت تکریم اولیا، و حرمت توسل به اولیای الهی هستند. این اصول در حقیقت بیانگر تفاوتهای اعتقادی آنان با اهل سنت است[۱۶].
- اعتقاد به تجسیم و تشبیه: یکی از مسائلی که ابنتیمیه به نشر آن همت گماشت و پس از او محمد بن عبدالوهاب آن را پی گرفت، اعتقاد به جسمانیت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانیت مانند قرار گرفتن بر روی کرسی، خندیدن، راه رفتن و مانند اینها بدون تأویل برای حقتعالی بود[۱۷]. ابنتیمیه در رساله عقیدة الحمویه مینویسد: خداوند میخندد و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلی میکند. وی پس از نقل مطلب فوق مینویسد: هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند، بدعتگذار و گمراه است[۱۸]. ابنبطوطه در سفرنامه خود مینویسد: ابنتیمیه در مسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالای منبر گفت: خداوند به آسمان دنیا فرود میآید؛ همچنانکه من از پلههای این منبر فرود میآیم؛ سپس یک پله پایین آمد[۱۹]. در یکی از فتاوای هیئت عالی افتای سعودی آمده است: عقیدۀ اهل سنت این است که خداوند بالای عرش قرار گرفته و در درون جهان نیست؛ بلکه خارج از این عالم است. دلیل بر علو خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست و مسلم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت میگیرد؛ همانگونه که در قرآن نیز آمده است: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ﴾[۲۰].[۲۱]
- حرمت تکریم اولیا: در کتابهای فتوایی وهابیت، هرگونه تجلیل و احترام بدعت شمرده شده و حرام است؛ مواردی مانند مراسم میلاد رسول اکرم(ص)، مراسم سوگواری پیامبران و صالحان، درود بر رسول اکرم(ص) قبل و بعد از اذان، اهدای ثواب نماز و قرآن به ایشان، گرفتن مجالس بزرگداشت برای مردگان، اهدای ثواب نماز به اموات، آغاز نمودن جلسات با آیات قرآن، ذکر با تسبیح، جشن تولد نوزادان و سالگرد ازدواج[۲۲].
- حرمت توسل به اولیای الهی: از نظر وهابیت هرکس به رسولان و اولیا توسل جوید، مشرک است؛ چراکه در خواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن مانند آیه ﴿فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾[۲۳] منافات دارد. ابنتیمیه میگوید: "هرکس کنار قبر پیامبر(ص) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد، مشرک است. پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کرد و اگر توبه نکرد، باید کشته شود". همچنین گفته است: "کسانی که میگویند چون فلان شخص از من به خدا نزدیکتر است، پس باید او را واسطه در دعاها قرار دهم، این سخنان شرک و گوینده آن مشرک است"[۲۴]. محمد بن عبدالوهاب میگوید: "آنانکه به ملائکه، پیامبران و اولیای خدا توسل میکنند و آنان را شفیع خود قرار میدهند و به وسیلۀ آنان به خداوندتقرب میجویند، خونشان حلال و اموال آنان مباح است"[۲۵]؛ تا جایی که با جسارت تمام میگفت: "این عصای من از محمد بهتر است؛ زیرا من با این عصایم میتوانم ماری را بکشم، ولی از یک مرده کاری ساخته نیست"[۲۶].[۲۷]
ویژگی اصلی عقاید وهابیت
به طور کلی، ویژگی بنیادی عقاید وهابیت، نفی و انکار است؛ یعنی عقاید وهابیت بر نفی عقاید و اعمال دیگر مسلمانان استوار است. آنان برخی اعتقادات و اعمال مسلمانان را با توحید عبادی ناسازگار میپندارند. وهابیان توسل به اولیای الهی و استمداد از آنان را بر نمیتابند و معتقدند که باید خدا را بیواسطه خواند و تنها باید از او استمداد کرد و اگر کسی جز این کند، کافر است[۲۸]. شیعیان در برابر وهابیان، بر آناند که اگر استمداد از غیر خدا شرک است، باید همۀ انسانها و از جمله وهابیان را مشرک دانست؛ زیرا همۀ انسانها محتاج یکدیگرند و خداوند آنان را به یکدیگر نیازمند ساخته است. شرک آنگاه تحقق مییابد که استمداد از مخلوق، همراهِ خدا پنداشتن و مستقل پنداشتن او صورت گیرد. از قرآن و سنت برمیآید که واسطه کردن بندگان صالح خدا برای حوایج و آمرزش، نه تنها شرک نیست که امری پسندیده است؛ زیرا آدمی در این حال از خداوند مدد میطلبد و در حقیقت، از او یاری میخواهد[۲۹].[۳۰]
برخی از عقاید و اعمال که در نظر وهابیان شرک به شمار میآیند، عبارتاند از: توسل به اولیای الهی، طلب شفاعت از آنان، تعمیر و بنا و زیارت قبور مقدس و نیز تبرک و استشفاء از اولیای الهی. وهابیان سوگند به غیر خدا و عقیده به نیروی غیبی بندگان خاص خدا را نیز برنمیتابند[۳۱]. علمای اسلام، به اشکالهای وهابیان پاسخهای مفصلی دادهاند[۳۲]. سوگند به غیر خدا و شرک و استشفاء از اولیای الهی نیز با شرایطی ویژه در قرآن و سنت روا شمرده شدهاند[۳۳]. دربارۀ نیروی غیبی انبیا و اولیا نیز آیاتی روشن در قرآن به چشم میآید[۳۴]. وهابیان، باورهای ویژه دیگری نیز دارند؛ از جمله، نخستین پیامبر را نوح(ع) میشمارند[۳۵]. آنان معتقدند خدا را در آخرت میتوان دید[۳۶]. همچنین، بر آناند که پیامبران تنها در مقام تبلیغ معصوماند و در غیر این مقام ممکن است گناه کنند و خلاف آیین خویش گام بردارند[۳۷].
از مجموعۀ رفتارها، کتابها، سخنان و مواضع وهابیان چنین برمیآید آنان همۀ این کارها را بدعت و شرک و حرام میدانند: زیارت قبور اولیای الهی، گنبد و بنا ساختن بر قبرها، نماز و دعا کنار قبور اولیا، تبرک به آثار انبیا و اولیا و حرمهای مقدس، صدا زدن انبیا و اولیا پس از فوتشان و استغاثه به آنان، کمک خواستن از مردگان و توسل به اولیای الهی، شفاعت خواستن، قسم خوردن به غیر خدا، نذر برای پیامبر یا ولی خدا، برپایی جشن و عزا در اعیاد و وفیات، تعمیر و تزیین قبور، سجده بر تربت یکی از اولیا، روشنکردن چراغ بر سر قبرها، اقامۀ عزا و فاتحه برای مردگان و... وهابیان، نوعی جمود فکری و قشریگری و تحجّر دارند و بخصوص با شیعیان خصومت بیشتری میورزند و با دستاویز قرار دادن سنت، بسیاری از اعمالی را که شیعیان و مسلمانان دیگر با تمسّک به سنّت عملی پیامبر و ائمه و صحابه و مسلمانان صدر اسلام انجام میدهند شرک میدانند[۳۸].
مخالف با وهابیت
علمای شیعه و سنی در رد وهابیت، کتابهای فراوانی نوشتهاند[۳۹]، اولین کسی از علمای اهل سنت که بر رد وهابیت کتاب نوشت، برادر محمد بن عبدالوهاب یعنی شیخ سلیمان بود که کتاب الصواعق المحرقه را نگاشت. از میان علمای شیعه نیز مرحوم کاشف الغطاء کتاب منهج الرشاد را اولینبار دراینباره تألیف نمود[۴۰]. [۴۱] در سالهای بعد، در نقد افکار آنان، حتی از سوی اهل سنت کتابهایی نوشته شد و بیپایه بودن معتقداتشان تبیین گشت[۴۲].
تکفیر و قتل و غارت مخالفان
از آنجا که طبق فتوای این تفکر، هر کس از عقاید آنها پیروی نکند، کافر حربی است و جان و مال او برای آنها مباح است، پس از مرگ ابنعبدالوهاب نیز پیروان او به قتل و غارت شهرهای مختلفی پرداختند، که برخی از این اقدامات عبارتند از:
- در سال ۱۲۱۶ ق امیر سعودی با سپاهی مرکب از ۲۰ هزار نفر به شهر کربلا حمله کردند و نزدیک به پنج هزار نفر را از بین بردند. این یورش در روز عید غدیر رخ داد که مردم زیادی به خاطر مراسم جشن عید غدیر به نجف اشرف رفته بودند. آنها سپس به طرف حرم امام حسین(ع) رفته و به غارت خزائن آن پرداختند. البته آنها علاوه بر کربلا، چند مرتبه به شهر نجف نیز حملهور شدند که با مقاومت مردم به رهبری علما به ویژه مرحوم کاشفالغطا در مقابل آنها، نتوانستند کاری از پیش ببرند.
- در سال ۱۲۱۸ ق پس از تسلط بر شهر مکه، کتابخانههای بزرگ از جمله کتابخانه "المکتبة العربیه" که بیش از صدهزار کتاب خطی و کمنظیر مانند آثار خطی امیرمؤمنان(ع) و برخی دیگر از صحابه و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود داشت را آتش زدند. علاوه بر این در این کتابخانه سلاحهای رسول اکرم(ص) و بتهای معروف عرب جاهلیت نیز نگهداری میشد که از بین رفتند.
- در سال ۱۲۲۰ ق به مدینه حمله کرده و پس از اشغال شهر، به حریم روضه نبوی تعرض کردند و تمام اشیای آن را غارت نمودند.
- در سال ۱۳۴۳ ق بار دیگر شهر مکه را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. در این حمله قبور حضرت ابوطالب، عبدالمطلب، حضرت خدیجه و زادگاه حضرت زهرا(س) را تخریب کردند.
- روز هشتم شوال سال بعد، یعنی سال ۱۳۴۴ ق در حملهای بیامان تمام آثار خاندان رسالت را از بین بردند؛ قبور ائمه بقیع(ع)، صحابه رسول خدا(ص) و قبر عباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد را تخریب کردند.
- وهابیون در آغاز پیدایش نه تنها به شهرهای شیعهنشین، بلکه از آنجا که جز خود هیچ کس را به مسلمانی قبول ندارند، به برخی مناطق سنینشین نیز حمله کرده و ساکنین آنجا را قتل و غارت نمودند؛ از جمله در سال ۱۳۷۱ ق به طائف حمله کردند و هرچه توانستند، کشتند و دو مرتبه هم در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۶ ق به اردن حملهور شدند.
- همچنین در سال ۱۳۴۱ ق حجاج یمنی را در راه برگشت به کشورشان قتل عام نمودند که تنها دو نفر از مهلکه وهابیون جان سالم به در بردند.
آنها تا به امروز نیز روش قتل عام دشمنان خود به ویژه شیعیان را از دستور کار خارج نکردهاند، که نمونهاش را در کشورهای عراق، پاکستان و حتی ایران شاهد هستیم[۴۳].
گروههای سلفی و وهابی
سلفیها با همان رویکرد مشترک پیشگفته، که به مسلمانان سه قرن اول اسلام اقتدا مینمایند، امروزه به دستههایی انشعاب یافتهاند که از جمله مهمترین آنها سلفیهای تبلیغی، اخوانی، جهادی و تکفیری است[۴۴]:
- سلفیهای تبلیغی معتقدند ابتدا موظف به تبلیغ و ارشاد مسلمانان هستند. از اینرو قبل از تبلیغ، حکم کفر دیگر مسلمین جایز نیست.
- سلفیهای اخوانی که در کشورهای مختلف اسلامی مانند ترکیه، سوریه و مصر فعال هستند، اعتقاد به توسعۀ دامنه اسلام به صورت نسبتاً مسالمتآمیز دارند. آنها در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مردممدارانه نقشی فعال و پررنگ نسبت به دیگر گروهها دارند.
- سلفیهای جهادی ابتدا از افغانستان شروع شد؛ سپس به سودان رفت و بنیان گرفت و بعد از آن به دیگر نقاط جهان روانه شد. این گروه میگویند براساس ادبیات اولیۀ اسلام، بر ما واجب است هر زمانی گوشهای از یک کشور اسلامی اشغال شد، باید به مدد ملت آن شتافت و آن را آزاد نمود.
- سلفیهای تکفیری چالشسازترین گرایش موجود سلفیها هستند که امروزه دیگر مسلمانان، و به خصوص شیعیان را متهم به کفر میکنند و سپس به قتل میرسانند. این گرایش بیشتر ریشه در وهابیت موجود عربستان و تفکرات محمد بن عبدالوهاب دارد که تا به امروز خون مسلمانان زیادی را بر زمین ریخته است[۴۵].
نتیجهگیری
در مجموع، وهابیت یک فرقۀ انحرافی است که محمد ابن عبد الوهاب آن را بنیان نهاد و با عقاید افراطی که عمدتا برگرفته از سخنان "ابن تیمیّه" است، در مقابل اکثریت مسلمانان قرار دارند. این گروه، مدعیاند که بر سیره سَلَف صالح یعنی اصحاب پیامبر (صلیه الله علیه و آله) مشی میکنند. وهابیان به ظاهر قرآن و سنت تمسک دارند و هر آنچه را در کتاب و سنت نیابند، بدعت میشمارند و از این رو، تنها خود را موحد میدانند و دیگر مسلمانان را در عبادت، مشرک میپندارند. اصول اعتقادی آنان شامل اعتقاد به تجسیم و تشبیه، حرمت تکریم اولیا و حرمت توسل به اولیای الهی است. در طول شکلگیری این فرقه و حیات پس از آن، جنایتهای زیادی اتفاق افتاده است و پیروان محمد ابن عبد الوهاب به شهرهای مختلفی حمله کردهاند. این در حالی است که علمای شیعه و سنی در رد وهابیت، کتابهای فراوانی نوشتهاند. امروزه، سلفیها به دستههایی انشعاب یافتهاند که از جمله مهمترین آنها سلفیهای تبلیغی، اخوانی، جهادی و تکفیری است.
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۰۰.
- ↑ دوران سلف دورانی بود که صحابه یا تابعین در قید حیات بودند که این دوران حدود ۳۰۰ سال برآورد شده است. پس از آن دوران خلف شروع شد که دیگر کسی از صحابه و تابعین در قید حیات نبودند. وهابیون معتقدند در دوران خلف انحرافاتی میان مسلمانان به وجود آمد. البته ریشه قدیمیتر این تفکر تند و افراطی را میتوان به خوارج برگرداند که علی(ع) نیز شهید مبارزه با همین تفکر است.
- ↑ ر.ک: کشف الارتیاب، ۷- ۱۲؛ فرق و مذاهب کلامی، ۱۸۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۶۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۴.
- ↑ ر.ک: جماعة من العلماء التوفیق الربانی فی الرد علی ابنتیمیة الحرانی، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۶۳- ۳۵؛ وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنت، ۵۷- ۴۳.
- ↑ ر.ک: وهابیان، ۷۸ و ۷۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۵.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۶۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۵.
- ↑ ر.ک: الگار، وهابیگری، ص۲۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۷.
- ↑ ر.ک: مسلم محمدی|محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۷.
- ↑ ر.ک: مسلم محمدی|محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۴۰.
- ↑ ر.ک: ابنتیمیه، مجموعة الرسائل الکبری، رساله یازدهم، ص۴۵۱.
- ↑ ر.ک: ابنتیمیه، مجموعة الرسائل الکبری، رساله یازدهم، ص۴۵۱.
- ↑ ر.ک: ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطه، ص۱۱۳.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۹.
- ↑ ر.ک: مسلم محمدی|محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۴۰.
- ↑ «و اینکه سجدهگاهها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
- ↑ ر.ک: ابنتیمیه، زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ص۱۵۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص۵۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص۵۱۱.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۴۰.
- ↑ ر.ک: مجموعة الوسائل و المسائل، ۳- ۱/ ۲۰، ۲۱ و ۴۲- ۴۶؛ کشف الارتیاب، ۱۴۳- ۱۱۹.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴؛ اصل الشیعة و اصولها، ۱۰۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۶۷.
- ↑ ر.ک: وهابیها، فصل پنجم:
- ↑ برای نمونه: آئین وهابیت.
- ↑ ﴿اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ﴾«این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید» سوره یوسف، آیه ۹۳؛ ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾«(امّا) به جان تو سوگند که آنان در سرمستی خویش سرگشته بودند» سوره حجر، آیه ۷۲؛ ﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾«(یاد کن) آنگاه را که همسر عمران گفت: پروردگارا! من نذر کردهام آنچه در شکم دارم آزاد (از هر شرطی) تو را باشد پس (نذر مرا) از من بپذیر که تویی که شنوای دانایی» سوره آل عمران، آیه ۳۵؛ ر.ک: وسائل الشیعة، ۱۶/ ۱۹۰؛ بحوث فی الملل و النحل، ج ۴.
- ↑ به عنوان نمونه: ﴿وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبهدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنانکه) هر دستهای از مردم آبشخور خویش را باز میشناخت؛ از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰؛ ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾«و به رسالت بر بنى اسرائيلش مىفرستد كه: من با معجزهاى از پروردگارتان نزد شما آمده ام. برايتان از گل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم، به اذن خدا پرندهاى شود، و كور مادرزاد را و برص گرفته را شفا مى دهم: و به فرمان خدا مرده را زنده مى كنم. و به شما مى گويم كه چه خورده ايد و در خانه هاى خود چه ذخيره كرده ايد. اگر از مؤمنان باشيد، اينها براى شما نشانه هاى حقانيت من است». سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ۴۵۹.
- ↑ ر.ک: منهاج السنة النبویة، ۲- ۱/ ۲۱۵ و ۲۱۶.
- ↑ ر.ک: منهاج السنة النبویة، ۲- ۱/ ۲۲۸- ۲۲۶؛ ادیان الهی و فرق اسلامی، ۱۹۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۰۰.
- ↑ ر.ک: فرقه وهابی و پاسخ شبهات آنها، ۲۱- ۱۵.
- ↑ ر.ک: سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، ج۴، ص۲۶۱ - ۳۵۵.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۷.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۰۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۳۴.
- ↑ دراینباره بنگرید به کتابها و مقالاتی که درباره وضعیت تاریخی و سیاسی - اجتماعی سلفیت نگاشته شده است.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۳۴۱.