کیفر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در اسلام برای جرم‌های مختلف، مجازات‌هایی در نظر گرفته شده‌است: حدود: به مجازات شرعی معین در قبال انجام جرمی خاص، «حد» گفته می‌شود. امام خمینی شش مورد زنا، لواط، قذف، نوشیدن شراب، دزدی و محاربه را از جرم‌های موجب حد دانسته‌است.

قصاص: به استیفای مثل جنایت نسبت به جانی قصاص گفته می‌شود. و در صورت ارتکاب عمدیِ قتل نفس یا قطع عضو یا واردکردن جراحت و صدمه به دیگری، حکم به قصاص می‌شود.

دیات: دیه مالی است که به سبب جنایت غیرعمد یا شبه عمد بر نفس یا عضو، به مجنی‌علیه (شخص ضرردیده از جنایت) یا ولیّ دم او پرداخت می‌شود.

تعزیرات: این دسته از مجازات که اندازه آن در قوانین شرع معین نشده‌است، به دو دسته تعزیرات شرعی و حکومتی تقسیم شده‌است.

مجازات تکمیلی: مجازاتی که به حسب قانون به قاضی اختیار داده شده افزون بر مجازات اصلی که ذکر شد، برای خنثی‌سازی جرم در آینده، مجرم را محکوم به آن کند.

مجازات تبعی: به مجازاتی که به حکم قانون و به تبع محکومیتی، بار می‌شود و نیازی به قید آن در حکم دادگاه وجود ندارد.

در شریعت اسلامی فلسفه مجازات تک‌ بُعدی نیست و به همه جوانب آن نظر داشته‌است؛ حفظ نظام اجتماعی، اجرای عدالت، بازدارندگی، اصلاح و تربیت، تشفی خاطر، کفاره گناه و کاهش عذاب اخروی از جمله جوانب فلسفه مجازات در اسلام است.

اصول حاکم بر مجازات اسلامی عبارتند از: قانونی‌ بودن مجازات، تساوی مجازات، تناسب میان جرم و مجازات، شخصی‌ بودن مجازات و فردی‌کردن مجازات.

در اسلام اصولی برای اجرای مجازات وجود دارد، چون: تأکید بر اجرای حکم، عدم تجاوز از مجازات قانونی، حفظ شخصیت مجرم و اجرای علنی.

در شریعت اسلامی در کنار تأکید بر اجرای مجازات، اصل بر برائت افراد است، مگر آنکه جرم شخص اثبات شود؛ و اصراری بر اثباتجرم وجود ندارد؛ از این‌رو امام خمینی قائل است برای اثبات جرم، در اسلام شرایط سختی در نظر گرفته شده‌است تا به‌راحتی قابل اثبات نباشد.

در احکام اسلامی بنابر ضوابطی چون: وجود شبهه، ثبوت توبه، عفو حاکم و عفو صاحب حق، برخی از مجازات‌ها قابل گذشت یا ساقط‌ شدن هستند.[۱]

معناشناسی

مجازات از ریشه «جزی» و در اصل به معنای قرارگرفتن یک چیز در جای چیز دیگر و برابری است[۲] و در هر دو معنای ثواب و کیفر به‌کار رفته‌است.[۳] مجازات در کاربرد فقهی نیز به معنای مطلق جزای خیر و شر است؛[۴] هرچند بیشتر در معنای کیفردادن در برابر ارتکابِ جرم‌های ذکرشده در شرع به‌کار رفته‌ است[۵] از واژه‌های مرتبط با مجازات، عقاب و عقوبت به معنای کیفر و جزای عملِ بد است.[۶] واژه عذاب نیز به معنای هر کیفر دردآور [۷] و واژه نکال به معنای عقوبت[۸] آمده‌ است. در شرع کفاراتی در احرام حج و روزه و مانند آن وجود دارد که به نوعی مجازاتِ شخص مرتکب‌اند، اما جزو مجازات اصطلاحی شمرده نمی‌شوند.[۹]

پیشینه

در آیین زرتشت به انواع مختلف مجازات مانند اعدام و کفاره تصریح شده‌ است.[۱۰] و در تورات نیز انواع جرم‌ها و مجازات به صورت مفصل بیان شده‌ است؛ مانند موارد قتل عمد که حکم به کشتن قاتل.[۱۱] و قصاص او پیدایش،[۱۲] داده شده و در ضرب و جرح عمدی، قصاص به مثل مانند چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، سوختن در برابر سوختن، زخم در برابر زخم تعیین شده‌است[۱۳] البته واردکردن ضرب و جرح بر پدر و مادر، مستوجب مجازات مرگ بوده‌است[۱۴] و در زنای عنف با دختر باکره‌ای که دارای نامزد است، سنگسار[۱۵] و در زنا با زن شوهردار[۱۶] و در لواط، برای فاعل و مفعول[۱۷] اعدام معین شده‌است؛ البته حدود الهی در همه ادیان یکسان نبوده‌است؛ برای مثال در دین یهود قصاص وجود داشته‌است؛ اما اولیای مقتول حق گرفتن دیه در برابر بخشش قاتل نداشته‌اند [۱۸] و در مسیحیت قصاص وجود نداشته‌است؛ اما در اسلام هر دو با هم وجود دارد.[۱۹] در عهدین به فلسفه مجازات نیز اشاره شده‌است؛ برای مثال فلسفه سنگسار فرد شرور بازدارندگی بنی‌اسرائیل و ترس از ارتکاب چنین جرمی بیان شده‌است[۲۰] در جرم‌های دیگری همچون شهادت دروغ و دعوت به ارتداد نیز بر همین فلسفه تأکید شده‌است.[۲۱]

در آیات چندی از قرآن کریم به ممنوعیت برخی از جرم‌ها و مجازات آنها و کفاره برخی از کارها اشاره شده‌است مانند صد تازیانه برای زنا ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۲۲] هشتاد تازیانه برای قذف ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲۳] قطع انگشتان برای سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۲۴] کفاره آزاد کردن یک برده مؤمن در قتل از روی خطا ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۲۵] اختیار داشتن حاکم در کشتن، دار زدن و قطع دست و پا و تبعیدِ شخص محارب ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۶] و قصاص نفس ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا[۲۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۸] و قصاص عضو ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۹] همچنین در قرآن بر لزوم اجرای حدود الهی تأکید و توصیه شده که بدون سهل‌انگاری به دستورهای اسلام عمل شود ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۳۰] آیات چندی از قرآن ناظر به وجوه مختلف فلسفه مجازات ازجمله اصلاح و بازدارندگی در آن‌اند.

در منابع روایی نیز روایات بسیاری دربارهٔ مجازات نقل شده‌ است و اجرای حدود شرعی در سنت رسول اکرم(ص) و امامان(ع) نقل و بر آن تأکید[۳۱] و ترک آن، در حکم دشمنی با خداوند معرفی شده‌است[۳۲] در روایات، موارد متعددی از جرم‌ها و مجازات آنها و احکام مربوط به آنها بیان شده‌ است.[۳۳] در کتاب‌های پیشین فقهی بحث از مجازات‌ها به‌طور غالب در انتهای ابواب فقه، ضمن کتاب الحدود[۳۴] و اجرای آن در بحث امر به معروف و نهی از منکر[۳۵] یا به عنوان احکام جنایات[۳۶] یا در ابواب جداگانه‌ای برای هر یک از کیفرها مانند دیات و کفارات و حدود و ارتداد و سرقت[۳۷] ذکر شده‌است؛ اما ابن‌ادریس احکام آن را در سه کتاب دیات و جنایات و حدود[۳۸] و محقق حلی و برخی دیگر در سه کتاب حدود، قصاص و دیات[۳۹] و علامه حلی در کتاب‌های حدود، جنایات، دیات[۴۰] یا حدود و جنایات[۴۱] ذکر کرده و از آنجاکه بیشتر کتاب‌های مهم بعدی، شرح و حاشیه بر آثار محقق حلی و علامه حلی‌اند، همان ساختار متن رعایت شده‌است؛ البته در این میان، برخی از فقهای پیشین به سبب اهمیت این مباحث، به نگارش تک‌نگاری‌هایی در باب احکام مجازات اقدام کرده‌اند.[۴۲] در دوران معاصر نیز کتاب‌هایی دراین‌باره نوشته شده‌است.[۴۳].[۴۴]

بحث مجازات در آثار فقهی امام خمینی

امام خمینی احکام مجازات را به صورت مفصل در تحریر الوسیله، ضمن سه کتاب (فصل) حدود، قصاص و دیات بیان کرده[۴۵] و در دیگر آثار خود دربارهٔ ضرورت اجرای حدود در عصر غیبت و فلسفه مجازات سخن گفته‌ است[۴۶] ایشان پس از انقلاب با تأکید بر اجرای عادلانه مجازات[۴۷] و رعایت موازین شرعی[۴۸] و دفاع از اجرای حدود الهی،[۴۹] برای برخی از مباحث مورد نیاز، راه حل ارائه داده و مباحث جدیدی را مطرح کرده[۵۰] و به مسائل جدید آن ضمن پرسش‌های مطرح‌ شده، پاسخ داده‌ است.[۵۱].[۵۲]

انواع مجازات

در اسلام برای جرم‌های مختلف، مجازات‌هایی در نظر گرفته شده‌است:

  1. حدود: به مجازات شرعی معین در قبال انجام جرمی خاص، «حد» گفته می‌شود.[۵۳] امام خمینی شش مورد زنا، لواط، قذف، نوشیدن شراب، دزدی و محاربه را از جرم‌های موجب حد دانسته‌است.[۵۴] ایشان برای موارد دیگری نیز حد قتل[۵۵] یا حد تازیانه ذکر کرده‌است.[۵۶] نوع مجازات حد در هر یک از این جرم‌ها متفاوت است که اعدام، سنگسار، تازیانه یا قطع عضو است. حدود جنبه حق‌اللهی دارند و جز در موارد خاص قابل گذشت نیستند.
  2. قصاص: به استیفای مثل جنایت نسبت به جانی قصاص گفته می‌شود[۵۷] و در صورت ارتکاب عمدیِ قتل نفس یا قطع عضو یا واردکردن جراحت و صدمه به دیگری، حکم به قصاص می‌شود.[۵۸] قصاصحق ولیّ دم و کسی است که به او جنایت وارد شده‌ است؛ البته آنان می‌توانند گذشت کنند یا آن را به دیه تبدیل کنند.[۵۹]
  3. دیات: دیه مالی است که به سبب جنایت غیر عمد یا شبه عمد بر نفس یا عضو، به مجنی‌علیه (شخص ضرردیده از جنایت) یا ولیّ دم او پرداخت می‌شود؛[۶۰] البته در مواردی که قصاص جایز نباشد یا ولی دم یا مجنی‌علیه از قصاص گذشت کنند نیز دیه مطرح می‌شود.[۶۱] دیه قتل نفس مرد مسلمان، یکی از یکصد شتر، دویست گاو، هزار گوسفند، یا دویست حُله یَمانی، هزار دینار مسکوک یا ده هزار درهم مسکوک، به انتخاب مجرم است. دیه نفسزن، نصف دیه مرد است.[۶۲] دربارهٔ جنایت بر هر یک از اعضا و جوارح بدن نیز درصدی نسبت به دیه کامل، مشخص شده‌ است.[۶۳] چنانچه میزان دیه تا یک‌سوم دیه کامل باشد، دیه زن و مرد برابر است و در مواردی که میزان دیه، بیشتر از آن باشد، دیه زن نصف دیه مرد تعیین شده‌است.[۶۴] در مورد هر آنچه که در اسلام اندازه دیه آن معین نشده باشد، جانی به میزان خسارتی که وارد کرده محکوم می‌شود که به آن «اَرش» گفته می‌شود.[۶۵]
  4. تعزیرات: این دسته از مجازات که اندازه آن در قوانین شرع معین نشده‌است، به دو دسته تعزیرات شرعی و حکومتی تقسیم شده‌است:
    1. تعزیرات شرعی: مجازاتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده‌است.[۶۶] امام خمینی بر این باور است که هر کسی که ترک واجب کند یا مرتکب حرام شود، مستحق تعزیر است، به شرطی که آن عمل از گناهان کبیره یا از گناهانی باشد که بر حرام‌بودن آن اجماع وجود دارد. در هر جرمی اندازه تعزیر کمتر از مقدار حدّ است.[۶۷] بیشتر موارد تعزیر، تازیانه و حبس است.
    2. تعزیرات حکومتی: این قسم، مجازاتی است که در قوانین شرع معین نشده و حاکم شرع برای برقراری نظم عمومی جامعه آن را تعیین می‌کند. امام خمینی در مواردی که جرم جنبه عمومی دارد و با وضع مقررات حکومتی و احکام سلطانی مانند قانون قاچاق، گمرکات، تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری و ممنوعیت احتکار و گران‌فروشی از آن جلوگیری می‌شود، قائل شده‌ است غیر از تعزیرات شرعی، می‌توان این دسته از متخلفان را با مجازات‌های بازدارنده مجازات کرد.[۶۸] مجازات‌های بازدارنده در قوانین جمهوری اسلامی ایران مواردی چون حبس، جزای نقدی، تعطیلی محل کسب و کار، محرومیت از حقوق اجتماعی و لغو پروانه است.[۶۹]
  5. مجازات تکمیلی و تبعی: مجازات تکمیلی مجازاتی است که به حسب قانون به قاضی اختیار داده شده افزون بر مجازات اصلی که ذکر شد، برای خنثی‌سازی جرم در آینده و اصلاح مجرم و مانند آن، مجرم را محکوم به آن کند، مانند اقامت اجباری در محل معین، منع از اشتغال به شغل، حرفه یا کار معین، انفصال از خدمات دولتی و عمومی، الزام به خدمات عمومی.[۷۰] به مجازاتی که به حکم قانون و به تبع محکومیتی، بار می‌شود و نیازی به قید آن در حکم دادگاه وجود ندارد، مجازات تبعی گویند؛ مانند جایز نبودنِ امام جماعت‌ شدن برای شخصی که حد شرعی بر او جاری شده‌ است.[۷۱] تقسیم اموال مرد مرتد فطری میان وارثان پیش از کشته‌شدن وی[۷۲] از میان‌ رفتن رابطه زوجیت مرتد با همسرش در همه موارد ارتداد[۷۳] و برخی از محرومیت‌های اجتماعی که در قانون به آن اشاره شده‌است، مانند محرومیت از داوطلب‌ شدن در انتخابات‌های مختلف مثل ریاست‌ جمهوری، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا، عضویت در بعضی منصب‌های قانونی مانند شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، هیئت دولت و دیوان عدالت اداری.[۷۴].[۷۵]

فلسفه مجازات

فلسفه مجازات و چگونگی توجیه اخلاقی آن همواره محل توجه اندیشمندان بوده‌است. در غرب از قرن هجدهم میلادی به بعد، اصلاحاتی دربارهٔ قوانین مجازات آغاز شد و پس از سال‌ها اِعمال مجازات شدید در دادگاه‌های سلطنتی و اعتراض به آن، مکتب‌های مختلفی دربارهٔ فلسفه مجازات[۷۶] به صورت تک‌ بعدی و بر اساس اصلاح و تربیت مجرم در آینده یا ترمیم آثار جرم نسبت به گذشته و اجرای عدالت شکل گرفت.[۷۷].[۷۸]

فلسفه مجازات در شریعت اسلام

در شریعت اسلامی فلسفه مجازات تک‌ بعدی نیست و به همه جوانب آن نظر داشته‌است؛ برخی از آنها، با توجه به رحمت حق‌تعالی به خود مجرم و مصلحت و سعادت اوست و در برخی دیگر، مصلحت غیر مجرم و جامعه و مجنی‌علیه در نظر گرفته شده‌ است:

  1. حفظ نظام اجتماعی: سعادت همه افراد جامعه در گرو استواری و سعادت کل جامعه است و نظام اجتماعی در سعادت افراد نقش بسیار زیادی دارد. اگر شخصی حقوق دیگران را رعایت نکند و تنها به دنبال خواسته‌ها و امیال خود باشد، نظام آن جامعه و افراد موجود در آن آسیب می‌بینند؛ از این‌رو مجازات، بر اساس اصل عقلیِ حذف موجود خطرناک و مزاحم بنا شده و اجرای مجازاتی چون قصاص، نقشی مهم در حفاظت و سلامت دیگر افراد و جامعه دارد.[۷۹] امام‌ رضا(ع) در حدیثی حکم قصاص را تفضّل و رحمتی از جانب خدا معرفی کرده تا مردم از حدود الهی تجاوز نکنند و آن را پاس دارند.[۸۰] در روایات اقامه حدود الهی بر روی زمین، سودمندتر از باران فراوان معرفی شده‌است[۸۱] و همچنین در نگاه امیرالمؤمنین علی(ع) تشریع مجازاتی مانند قصاص، عامل حفظ جان مردم و سبب بزرگداشت محرمات الهی معرفی شده‌است؛ به این معنا که محرمات در نگاه مردم کم‌اهمیت جلوه نکنند و مردم مرتکب آنها نشوند و گرفتار مفاسدی که در آنها نهفته‌است نگردند.[۸۲] از نظر امام خمینی اجرای حدود و تعزیرات موجب حفظ نظام اجتماعی خواهد شد[۸۳] ایشان اجرای حدود الهی را همانند طبابت پزشکان در جهت تأمین سعادت جامعه دانسته که گاه پزشک از سر لطف و رحمت، مجبور است برای حفظ جان انسان، جراحی کند و عضوی از بدن او را ببرد؛[۸۴] هرچند ظاهر آن رفتار، نمود غضب و انتقام باشد؛ از این‌رو خداوند تأکید می‌کند اگر از روی خرد بیندیشید، قصاص مایه حیات اجتماع شماست ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۸۵][۸۶] و مصلحت عموم مردم و حیات جامعه را در پی دارد.[۸۷] از سوی دیگر، به سبب لزوم تساوی و برابری، جلوی قتل‌های پی‌درپی را می‌گیرد و به سنت‌های جاهلی که گاه یک قتل، سبب چند قتل و آن نیز به نوبه خود، موجب قتل‌های بیشتری می‌شد، پایان می‌دهد و از این راه نیز مایه حیات جامعه است.[۸۸] دزدی نیز ضرر به امانت است و چه بسا خود دزدی منجر به ارتکاب جرم‌های دیگری چون قتل شود. بریدن انگشتان دست یک خائن، جلوگیری از خشونت و جلوگیری از یک سلسله خشونت‌های سخت‌تر و درمانی برای از بین‌رفتن این جرم است.[۸۹] بر این اساس، چنان‌که امام خمینی خاطرنشان کرده، تمام حدود و تعزیرات و قصاص و مانند آن، در حقیقت رحمت و رأفت برای جامعه است[۹۰] و ترحم بی‌جهت به مجرم و مجازات نکردنِ او، ظلم به جامعه و کسانی است که این جرم در حق آنان انجام شده‌ است.[۹۱]
  2. اجرای عدالت: بر اساس آیاتی از قرآن ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ[۹۲] خداوند، پیامبران(ع) خود را با کتاب و میزان فرستاده تا مردم به قسط و عدل رفتار کنند[۹۳] و با اجرای عدالت و اقامه حدود الهی زمین را زنده کنند[۹۴] امام خمینی هدف از تشریع و اجرای همه احکام و قوانین اسلامی را تحقق عدالت دانسته‌ است[۹۵] ایشان در موارد متعددی از احکام و حدود اسلامی تأکید می‌کند از وظایف قضات، بلکه همه دستگاه‌ها، اجرای عدل اسلامی است.[۹۶] از مجموع اینها به دست می‌آید یکی از اهداف اجرای احکام اسلام به‌ویژه مجازات اسلامی، تحقق عدالت در جامعه است.
  3. بازدارندگی: در قرآن کریم که قصاص را مایه حیات جامعه دانسته ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۹۷] به اثر بازدارندگی مجازات دربارهٔ مجرم و جامعه اشاره شده‌ است؛ زیرا بهترین مانع برای جلوگیری مردم از جرئت بر قتل نفس، قصاص است و افراد از ترس این مجازات، بر انجام این جرم جرئت نمی‌کنند. پس قصاص مایه حیات فردی و اجتماعی انسان است؛ زیرا او را از فکر آدم‌کشی تا حد زیادی بازمی‌دارد و کنترل می‌کند؛ علاوه بر اینکه برخلاف رسم جاهلی در قصاص باید خود قاتل قصاص شود نه فرد دیگری؛ از این‌رو جان دیگران حفظ می‌شود.[۹۸] امام خمینی تصریح کرده‌است که اگر درِ قصاص بسته شود، قتل فراوان می‌شود و هر مجرمی به‌راحتی اقدام به قتل می‌کند، حال آنکه قصاص برای تأمین زندگی بشر و به مصلحت جامعه است.[۹۹] این نکته نیز روشن است که اگر قاتل را قصاص نکنند، چه بسا افراد دیگری را نیز به قتل برساند. در آیه مربوط به حد سرقت نیز از قطع دست به «نکال» تعبیر شده که به بازدارندگی قطع دست سارق اشاره دارد؛ زیرا نکال به معنای عقوبت[۱۰۰] و قید و لگام است که موجب می‌شود شخص از انجام جرم خودداری کند[۱۰۱] و در این آیه دربارهٔ مجازاتی به‌کار رفته که با هدف بازدارندگی و پیشگیری و ترک گناه انجام می‌شود.[۱۰۲] افزون بر این اگر دزد مطمئن باشد در صورت دزدی چهار انگشتش قطع می‌شود، دست به دزدی نمی‌زند [۱۰۳] و دیگران نیز از ارتکاب آن سر باز می‌زنند. در روایات متعددی که دربارهٔ مجازات مختلف وارد شده‌اند نیز مجازات، عقوبتی بر مجرم و مایه عبرت و بازدارنده کسانی که قصد ارتکاب جرمی را دارند، معرفی شده‌ است.[۱۰۴] امام خمینی تأکید می‌کند مجازاتِ مجرم برای عموم مردم مفید است و جلوی رواج فساد در جامعه را می‌گیرد؛[۱۰۵] پس مجازات سبب بازدارندگی دیگران و تجلی رحمت الهی در نجات آنان و جامعه است. امام خمینی به‌صراحت بیان می‌کند که با اجرای دقیق مجازات اسلامی، صلاح جامعه تأمین و ریشه بسیاری از جنایت‌ها از کشور برچیده می‌شود[۱۰۶] و با مطالعه در شیوه اجرای مجازات‌ها می‌توان تا اندازه‌ای اهداف مجازات‌ها را روشن ساخت؛ به عنوان نمونه کیفر تبعید و تراشیدن موی سر بزهکار و تشهیر و چرخاندن او در آن شهر و منطقه[۱۰۷] با هدف بازدارندگی عمومی مجازات قابل تحلیل است؛[۱۰۸] به‌ویژه بنابر این نظر که بزهکار را از شهری که محل وقوع جرم است یا شهری که کیفر تازیانه در آنجا اجرا شده تبعید می‌کنند، نه از جایی که وطن اوست.[۱۰۹]
  4. اصلاح و تربیت: مجازات نقش مؤثری در بازپروری و تربیت مجرم و رسیدن او به درجه‌ای شایسته و همراه با سعادت دارد. سختگیری در اثبات بیشتر جرم‌های جنسی و تأکید بر پرده‌پوشی آن[۱۱۰] نشان می‌دهد در کیفردهی، به اصلاح بزهکار توجه کافی شده‌است. توصیه تأکیدآمیز پیشوایان دین به کسانی که مرتکب جرم‌های اخلاقی شده بودند، به اینکه توبه پنهانی به‌مراتب برتر از اقرار به گناه و تحمل کیفر است،[۱۱۱] نشان می‌دهد در این جرم‌ها، تأکید اصلی بر پشیمانی و اصلاح بزهکار است. همچنین ساقط‌شدن کیفر یا تخفیف آن بر اثر توبه و پشیمانی بزهکار[۱۱۲] یا تلقین جملاتی به مجرم برای اظهار پشیمانی[۱۱۳] نشان این است که قانون‌گذار به اصلاح بزهکار می‌اندیشد؛ از این‌رو امام خمینی اجرای قصاص و حدود و تعزیرات و مانند آن را تأمین‌کننده سعادت دنیا و آخرت می‌داند که در تربیت مجرم و رساندن او به سعادت، نقشی اساسی دارد.[۱۱۴] ایشان ادب‌ کردن نافرمانان و وضع حدود و تعزیرات را برخاسته از کمال رفق و رحمت الهی با بندگان و برای صلاح و تربیت آنان و خود مجرمان می‌داند و ترک آن را موجب فساد معرفی می‌کند[۱۱۵] و در همین راستا به مسئولان توصیه می‌کند زندان‌ها را به یک مدرسه آموزشی و تربیت اخلاقی تبدیل کنند؛[۱۱۶] اما اصلاح و تربیت تا جایی است که فرد، مرتکب گناهانی نشود که به سبب مصالحی مهم‌تر، شایستگی حیات را نداشته باشد که در این صورت، مجازات و حدود الهی بدون سهل‌انگاری اجرا می‌شود.[۱۱۷]
  5. تشفی خاطر: در شریعت اسلامی هدف اصلی از تشریع انواع مجازات مانند قصاص انتقام‌جویی نیست؛ اما در عین حال باید توجه کرد در مواردی که گناه از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد، تشفّی و تسلّی خاطر ستمدیده خود امری ضروری است و نمی‌توان به‌طور مطلق تسلّی خاطر را امری مذموم دانست.[۱۱۸] از این‌رو اسلام نه به صورت شخصی، بلکه با حکم محکمه‌های صالح به این نیاز پاسخ گفته‌است؛[۱۱۹] بنابراین ساقط‌ شدن قصاص با رضایت مجنی‌علیه یا تبدیل آن به پرداخت دیه و حتی ساقط‌ شدن دیه با رضایت مجنی‌علیه[۱۲۰] گویای اهداف مجازات و کاشف از این است که شارع مقدس در صدد جبران خسارت وارد بر مجنی‌علیه و تشفّی و رضایت خاطر آزرده او است.
  6. کفاره گناه: مجازات کفاره گناهان در دنیا و آخرت است و مراد از کفاره پاک‌شدن مجرم از آثار شوم گناه است. درنتیجه گرچه تحمل مجازات سخت است، در راستای نفع و سلامت معنوی مجرم است؛[۱۲۱] البته از نگاه امام خمینی در برخی از گناهان، مجازات و کفاره گناه به کیفر دنیوی ختم نمی‌شود، بلکه شدت زشتی عمل تا بدانجاست که موجب عقاب اخروی نیز می‌شود؛ اما همان عقاب برای افرادی که دارای ایمان به توحید و نبوت پیامبر اکرم(ص) هستند نیز جلوه‌ای از رحمت الهی و موجب پاک‌ شدن از گناهان و نجات از عذاب و رسیدن به سعادت و رستگاری است.[۱۲۲] در موارد بسیاری کسی که در دنیا مجازات شود و سختی زودگذر دنیوی را تحمل کند، این مجازات کفاره گناه او خواهد بود و دیگر در آخرت ـ که عذاب آن به‌مراتب سخت‌تر و شدید است ـ نجات پیدا می‌کند، مگر اینکه از کرده خود توبه نکرده باشد؛ زیرا خداوند حلیم‌تر و کریم‌تر از آن است که بنده‌اش را در آخرت دوباره برای آن عمل عقاب کند؛[۱۲۳] از این‌رو کسانی که از رفتار خود پشیمان می‌شوند و توبه می‌کنند، خداوندتوبه آنان را قبول می‌کند و از عذاب اخروی نجات می‌یابند ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۴] [۱۲۵]
  7. کاهش عذاب اخروی: در شریعت اسلامی تشریع مجازات‌ها تنها برای تأمین مصالح دنیوی نیست، بلکه با توجه به همیشگی‌بودن زندگی اخروی، چنان‌که از برخی روایات می‌توان فهمید، رعایت مصلحت آن دنیا در اولویت قرار دارد.[۱۲۶] امام خمینی هدف بعثت انبیا(ع) و تشریع احکام را در همین راستا دانسته و بر این نکته تأکید کرده‌است که خداوند در همه امور، با مخلوق خود با رفق و مدارا رفتار می‌کند؛ حتی تشریع احکام نیز برخاسته از صفت رحمت الهی است. ایشان مجازات را به نوعی تکریم مجرم و در راستای مصلحت او و تأمین‌کننده سعادت دنیا و آخرت او دانسته‌ است؛ زیرا مجازات علاوه بر تربیت مجرم، سبب کاهش عذاب اخروی او می‌شود؛ حتی کسانی که نور ایمان و سعادت ندارند، با اجرای مجازات و قطع حیاتشان و مرتکب جرم بیشتر نشدن، عذاب و مجازات اخروی‌شان کاهش می‌یابد، به‌ویژه آنکه تمام حیات این دنیا، با یک روز عذاب و سختی‌های آخرت، قابل مقایسه نیست؛ از این‌رو مجازات این افراد، به افق رحمت الهی نزدیک‌تر است تا به افق غضب و خشم او.[۱۲۷].[۱۲۸]

اصول حاکم بر مجازات اسلامی

در وضع قوانین مجازات اسلامی و چگونگی اجرای آنها نیز اصول و قواعدی حاکم است که برخاسته از صفت رحمت الهی بر انسان‌ها و در نظر داشتن مصالح آنها و حفظ شخصیت و کرامت مجرمان است، تا غرض و هدف اصلی در وضع این قوانین حفظ شود و به‌درستی تحقق یابد شامل موارد ذیل می‌شود:

  • اصل اول: قانونی‌ بودن مجازات: در اسلام حدود و تعزیراتی معین شده‌ است که بر اساس آنها در کتاب‌های فقهی به صورت مفصل مجازات جرم‌های مختلف بیان شده[۱۲۹] و در مقام اجرا بر اجرای همان قانون تأکید شده‌ است ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۳۰]؛ [۱۳۱] همچنین برای کسی که از آن سرپیچی کند، مجازاتی معین شده‌است.[۱۳۲]
  • اصل دوم: تساوی مجازات: پیش از اسلام ملت‌ها و اقوامی بودند که در اجرای مجازات تبعیض روا می‌داشتند و هرگاه کسی از اشراف و سرشناسان دزدی می‌کرد، او را مجازات نمی‌کردند و رهایش می‌کردند و اگر شخصی از طبقه پایین جامعه دزدی می‌کرد، دستش را قطع می‌کردند و همین امر سبب نابودی اجتماع آنان شد؛[۱۳۳] اما در اسلام قانون مجازات برای همه به‌طور مساوی اجرا می‌شود. بر این اساس هیچ فردی چه زن و چه مرد، ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۳۴]؛ ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۳۵] قطع انگشتان برای سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۳۶] در هر مقام یا از هر طبقه اجتماع که باشد، در صورت ارتکاب جرم و گناه، نمی‌تواند از کیفر مصون بماند. در این میان؛ چنان‌که امام خمینی نیز تأکید کرده‌ است، همه گروه‌ها و طبقات اجتماعی در برابر قانون برابرند؛[۱۳۷] حتی اگر آن فرد جزو مسئولان عالی‌رتبه حکومت یا منتسب به آنان باشد.[۱۳۸] در حقیقت تنها نکته مهم، رعایت عدالت و اجرای عادلانه حکم است.[۱۳۹]
  • اصل سوم: تناسب میان جرم و مجازات: اسلام تناسب میان جرم و مجازات را هم از نظر اندازه مجازات و هم از نظر چگونگی آن مد نظر قرار داده‌است؛ همچنان‌که از برخی روایات برداشت می‌شود مجازاتی که مناسب با سرقت است، قطع دست است؛ زیرا شخص با دستش اقدام به سرقت کرده‌است و قطع آن مایه عبرت دیگران است [۱۴۰] و مجازات متناسب با زنا شلاق بر بدن است؛ زیرا با بدنش مرتکب زنا شده و تمام اجزای تنش از این کار لذت برده‌است؛[۱۴۱] اما در صورت تکرار، شدت مجازات در نظر گرفته می‌شود؛[۱۴۲] همچنین بسیاری از مجازات‌ها در اسلام به صورت تعزیرند که اندازه و نوع آن بنا بر نظر قاضی است.[۱۴۳] در این نوع از مجازات، نهایت تناسب رعایت می‌شود و حاکم با توجه به فلسفه مجازات که بیشتر تأدیب مجرم و بازدارندگی او و دیگران است، نوع مجازات و اندازه آن را در نظر می‌گیرد؛[۱۴۴] همچنین شخص مجرم در گناهی که برای ارتکاب آن چند بار تعزیر شده و از گناهان کبیره باشد، به نظر مشهور فقها، در نوبت سوم کشته می‌شود.[۱۴۵] امام خمینی در خصوص این مسئله نظر کلی نداده اما دربارهٔ برخی گناهان قائل است مجرم در دو نوبت اول تعزیر می‌شود و در صورت ارتکاب مجدد، حد شرعی بر او اجرا می‌گردد.[۱۴۶] در برخی موارد مانند جرم محاربه، چند روش برای مجازات او در نظر گرفته شده‌است که طبق تصریح برخی فقها انتخاب یکی از آنها بر عهده امام و حاکم شرع است[۱۴۷] که متناسب با جنایتی که مرتکب شده یکی از آن شیوه‌ها انتخاب می‌شود.[۱۴۸]
  • اصل چهارم: شخصی‌ بودن مجازات: در دوران قدیم در میان قبیله‌های مختلف و در جزیرة العرب یکی از شاخصه‌ها جمعی‌بودن مسئولیت کیفری بود؛ به این صورت که اجرای مجازات، تنها متوجه شخص مجرم نبود، بلکه مجنی‌علیه از دیگر اعضای قبیله شخص جانی انتقام می‌گرفت.[۱۴۹] در حقوق جزایی اسلام هر شخص مسئول اعمال و رفتار خود است.﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۵۰] قطع انگشتان برای سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۵۱]؛ ﴿مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۱۵۲]، ﴿إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۵۳] بنابراین برای قتل یک فرد، قانون قصاصِ قاتل تشریع شد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۵۴]؛ [۱۵۵] و کسی حق ندارد به جز شخص قاتل، متعرض شخص دیگر شود و با این امر، جلوی قتل‌های پی‌درپی گرفته شد.[۱۵۶]
  • اصل پنجم: فردی‌ کردن مجازات: از آنجاکه همه مجرمان در ارتکاب جرم یکسان نیستند و شرایطی برابر ندارند و عوامل گوناگونی موجب صدور جرم از آنان شده‌است، در فقه اسلامی در بسیاری از مجازات‌ها، شرایطی برای اجرای حدود الهی تعیین شده که به نوعی شرایط وقوع جرم را در مجرم لحاظ کرده و حالت فردی مجرم و ویژگی‌های او را رعایت کرده‌است و چه بسا در برخی از موارد، اصل مجازات منتفی شود، مانند شرط احصان و امکان تمتع از همسر در حد زنا و نبود اضطرار و در زمان قحطی نبودن در اجرای حد سرقت؛[۱۵۷] همچنین در کنار حدود غیر قابل تغییر الهی، مجازات تعزیر در نظر گرفته شده که بنابر نظر و صلاحدید قاضی، قابل تغییر است.[۱۵۸] از خصوصیات مجازات‌های تعزیری این است که شخصیت مجرم و سابقه مجرمیت‌داشتن و نداشتن و سن و میزان خردمندی او در نظر گرفته می‌شود[۱۵۹] و میزان مجازات و شدت و ضعف آن بر حسب شرایط تعیین می‌شود؛[۱۶۰] همچنین شرایطی که برای توجه مسئولیت کیفری در نظر گرفته شده‌است، به نوعی بر این اصل صحه گذاشته‌است، مانند شرایط عام تکلیف که اگر مجرم نابالغ یا مجنون یا غیر مختار باشد، حدود الهی در حق او اجرا نمی‌شود و با تحقق شرایطی، محکوم به تعزیر می‌شود؛[۱۶۱] نیز کسانی که به هنگام ارتکابِ جرم در حالت خواب، بی‌هوشی، مستی، جهل، خطا و فراموشی باشند، تحت همین قانون قرار می‌گیرند؛ البته هر یک از این موارد دارای جزئیاتی است.[۱۶۲].[۱۶۳]

قوانین حاکم بر اجرای مجازات

در شریعت اسلامی دربارهٔ چگونگی اجرای مجازات، اصولی وجود دارد:

  1. تأکید بر اجرای حکم: یکی از ویژگی‌های مجازات اسلامی همان‌گونه که امام خمینی نیز تأکید کرده‌است، این است که در صورت اثبات جرم، مجرم مجازات می‌شود[۱۶۴] و مجازات، تعطیل‌بردار نیست و باید بنابر همان فلسفه و مصالحی که در تشریع آن نهفته‌است، بدون تأخیر اجرا شود و با شفاعت و مصلحت‌اندیشی‌ها کنار گذاشته نمی‌شود؛[۱۶۵] زیرا چنان‌که در روایات آمده‌است، کسی که حدی از حدود خدا را تعطیل کند، با خدا دشمنی کرده‌ است[۱۶۶] البته در برخی از موارد برای رعایت حال مجرم یا اشخاص و مصالح دیگر، مجازات به تأخیر می‌افتد، مانند مجازات زن باردار در سنگسار یا مجازات بیمار در غیر قتل و سنگسار[۱۶۷] یا مجازات در برخی زمان‌ها یا مکان‌ها اجرا نمی‌شود، مانند اجرانشدن حد در سرزمین دشمن[۱۶۸] از ترس اینکه حمیت و تعصب سبب شود شخص از اسلام خارج و به دشمن ملحق شود[۱۶۹]
  2. عدم تجاوز از مجازات قانونی: در اسلام چنان‌که امام خمینی تأکید کرده‌است، مجازات مجرم همان مواردی است که در قانون تعیین شده و مطابق با احکام اسلامی است[۱۷۰] و همه دادگاه‌ها مکلف‌اند بر اساس قوانین مصوب حکم کنند[۱۷۱] و به آنچه با عنوان حدود و تعزیرات معین شده، پایبند باشند و از احکام صادرشده از آنها سرپیچی نکنند؛[۱۷۲] از این‌رو در حق مجرمان و منحرفان هم تأکید شده‌است گرچه باید حدود را بر اساس ضوابط با قاطعیت اجرا کرد، باید از معیارهای اسلامی و حدود و تعزیرات تعیین‌ شده تجاوز نکرد که آن خود نیز از نظر عدالت اسلامی جرمی است که موجب کیفر است[۱۷۳] و شخص مجرمحق دارد در برابر این تعدی، درخواست قصاص کند.[۱۷۴] امام خمینی پیرو همین آموزه‌های دینی، در اجرای احکام قضایی تأکید می‌کند از مرز قانون تجاوز نشود و حتی یک شلاق بیشتر نزنند و به مجرم اهانت نکنند.[۱۷۵] ایشان در فرمان هشت‌ ماده‌ای نیز که جواز ورود به مراکز توطئه علیه نظام را به ضابطان قضایی می‌دهد، در عین حال تصریح می‌کند باید بر اساس قانون عمل شود و تجاوز از حدود شرعی حتی در مورد توطئه‌گران جایز نیست و تجاوز از حدود الهی، ظلم و موجب تعزیر و گاهی تقاص است.[۱۷۶]
  3. حفظ شخصیت مجرم: امام خمینی بر این نکته تأکید می‌کند که در زمان اجرای مجازات، هر گونه توهین و آزار مجرم ممنوع است و مرتکب این عمل، مستحق مجازات است[۱۷۷] و به مأموران نیز توصیه می‌کند تا پای دار و محل مجازات با مجرم با مهربانی برخورد کنند و در لفظ و عمل، او را آزار ندهند و به او توهین نکنند.[۱۷۸] ایشان در اجرای امر به معروف و نهی از منکر نیز که در مراتب مهم خودش شامل اجرای حدود الهی می‌شود، بر آمران و ناهیان لازم می‌داند همچون طبیبی دلسوز عمل کنند؛ در غیر این صورت، هدف از امر به معروف و نهی از منکر که رسیدن به سعادت بندگان و اجرای احکام است، حاصل نمی‌شود.[۱۷۹]
  4. اجرای علنی: در مواردی بر اساس مصالح اجتماعی و به منظور جلوگیری از وقوع جرم، مجازات به صورت علنی اجرا می‌شود؛[۱۸۰] مانند اجرای حد زنا که خداوند می‌فرماید باید طایفه‌ای از مؤمنان شاهد اجرای حد باشند ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۸۱] و با توجه به روایات[۱۸۲] بسیاری از فقها قائل به لزوم حضور عده‌ای یا مستحب‌ بودن آن شده‌اند؛[۱۸۳] زیرا اجرای علنی حدود، بر اصلاح جامعه مؤثر است و موجب بازدارندگی در دیگر افراد و کاهش جرم می‌شود؛[۱۸۴] البته در مراسم اجرای حد، با توجه به روایات[۱۸۵] سزاوار است تنها مردمان برگزیده حضور یابند و از باب سرگرمی نباشد؛[۱۸۶] همچنین در مواردی دربارهٔ مجرم، مجازات تشهیر و چرخاندن او در محل عبور عمومی تعیین شده‌ است [۱۸۷] که در ذات خود، علنی‌ بودن را به همراه دارد.[۱۸۸]

ثبوت مجازات

در شریعت اسلامی در کنار تأکید بر اجرای مجازات، اصل بر برائت افراد است، مگر آنکه جرم شخص اثبات شود؛ پس اصراری بر اثبات جرم وجود ندارد؛ از این‌رو از تجسس در امور دیگران نهی شده‌ است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۱۸۹] در این راستا امام خمینی در فرمان هشت‌ ماده‌ای تأکید می‌کند هیچ‌کس حق ندارد بدون اجازه صاحبخانه یا مغازه یا محل کار شخصی به آنجا وارد شود یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت کند و به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه، گوش کند یا شنود بگذارد و در پی کشف اسرار مردم باشد و از گناهان دیگران تجسس کند که خود این عمل جرم و گناه است؛[۱۹۰] البته جرم‌هایی که از باب توطئه و علیه نظام و حکومت اسلامی باشند، با شرایطی، از قانون گفته شده مستثنایند. در اثبات جرم شرایط خاصی در نظر گرفته شده‌است و در برخی جرم‌ها دو شاهد و در برخی چهار شاهد لازم است. چه بسا حکمت ثبوت زنا با چهار گواه این است که شارع می‌خواهد تا آنجا که ممکن است، این‌گونه کارها پوشیده باشد و افراد به‌آسانی هتک نشوند.[۱۹۱] امام خمینی در مقام تبیین اینکه اسلام اصراری بر اثبات جرم ندارد، یادآور می‌شود برای اثبات جرم، در اسلام شرایط سختی در نظر گرفته شده‌است تا به‌راحتی قابل اثبات نباشد؛ مانند شرایطی که برای شهادت بر وقوع روابط نامشروع و حد زنا تعیین شده‌است و حتی در بسیاری از جرم‌ها با یک‌بار اقرارِ مجرم نیز حد شرعی اجرا نمی‌شود، بلکه راه فرار از ثبوت جرم را پیش روی مجرم قرار می‌دهند و قاضی پی‌آمدهای اقرار را بیان می‌کند تا شخص از اقرار خود برگشت کند و جرم ثابت نشود؛[۱۹۲] همان‌طور که در سیره امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومت نیز این امر حکایت شده‌است.[۱۹۳].[۱۹۴]

سقوط مجازات

در احکام اسلامی بنابر ضوابطی برخی از مجازات‌ها قابل گذشت یا ساقط‌ شدن هستند:

  1. وجود شبهه: در فقه اسلامی به استناد[۱۹۵] روایات تأکید شده‌ است که اگر شبهه‌ای در ثبوت مجازات و حدود وارد شود، منتفی می‌شود[۱۹۶] که از آن در باب حدود به قاعده «درء» تعبیر می‌شود[۱۹۷] و از اسباب سقوط مجازات است.
  2. ثبوت توبه: در شریعت اسلامی برخی از مجازات‌ها در صورت توبه مجرم ساقط می‌شوند﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۹۸]؛ ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۱۹۹]؛ ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۲۰۰] که با توجه به فلسفه مجازات که صرف انتقام و تنبیه مجرم مد نظر نیست، بلکه تربیت و اصلاح است، معنا پیدا می‌کند. قلمرو اثربخشی توبه در سقوط مجازات دنیوی، در جرم‌هایی است که به حق‌الله برگشت کند، مانند نوشیدن شراب، لواط و زنای به غیر زور و عنف که بنابر نظر مشهور فقها اگر شخص پیش از آشکارشدنِ جرم و اثبات آن در محکمه، توبه کند، مجازات و حد شرعی ساقط می‌شود[۲۰۱] تا آنجاکه در روایات کسانی که مرتکب این دست گناهان شده و اقرار به آن کرده و آبروی خود را می‌برند سخت نکوهش شده‌اند و تأکید شده‌است این افراد پیش خود توبه کنند و آن را علنی نسازند؛[۲۰۲] بلکه در کتاب‌های فقهی آمده می‌توان به مجرم مطالبی تلقین کرد که با بیان آن، حد ساقط شود؛ زیرا این موارد به گونه‌ای است که با اعتراف ثابت و با انکار ساقط می‌شوند؛[۲۰۳] حتی در محارب اگر پیش از آنکه به مجرم غلبه پیدا کنند، توبه کند، حد او ساقط می‌شود ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۰۴]، ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۰۵]؛ [۲۰۶] تعزیرات نیز با توبه پیش از آشکارشدن و ثبوت جرم، ساقط می‌شوند.[۲۰۷] اما اگر گناهی که مربوط به حق‌الله است، در محکمه ثابت شود، توبه حد را ساقط نمی‌کند؛[۲۰۸] همچنین در جرم‌هایی که به دیگران برگشت می‌کند و پای حق‌الناس مطرح است، توبه عبارت از پشیمانی از گذشته و تکرارنکردن جرم و گناه، ادای حق مردم و به دست آوردن رضایت آنان است و آمادگی بر اجرای قصاص یا پرداخت دیه درصورتی است که به جان و بدن دیگری آسیبی وارد آورد؛ از این‌رو توبه مجازات را ساقط نمی‌کند، بلکه اثر توبه تنها در حیات اخروی افراد ظاهر می‌شود.[۲۰۹]
  3. عفو حاکم: شریعت اسلامی در مواردی حق اجرای حدود را بر عهده حاکم قرار داده‌است؛ مانند آنکه در برخی از حقوق الهی در صورتی که جرم ثابت شود و شخص از عمل خود توبه کند، حاکم می‌تواند مجازات را اجرا نکند.[۲۱۰] بر اساس نظریه ولایت فقیه و برخورداری فقیه جامع شرایط از اختیارات امام معصوم(ع) اختیار بخشیدن مجرمان به فقیه جامع شرایط واگذار شده‌است؛ چنان‌که در جمهوری اسلامی ایران این امر طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی به رهبری واگذار شده‌است؛ بنابراین در بسیاری از موارد مسئولان قوه قضاییه از امام خمینی بخشش مجرمان را درخواست می‌کردند و ایشان با آن موافقت می‌کرد.[۲۱۱]
  4. عفو صاحب حق: بر اساس آیات قرآن کریم مسئله قصاص حقی است برای اولیای مقتول که اگر تمایل دارند می‌توانند قاتل را ببخشند و خونبها (دیه) بگیرند یا خونبها نیز نگیرند؛﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۱۲]، ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۲۱۳] بر این اساس فقها قائل شده‌اند مجنی‌علیه حق گذشت دارد یا می‌تواند به جای اجرای قصاص، دیه بگیرد.[۲۱۴].[۲۱۵]

منابع

پانویس

  1. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  2. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۴۵۵؛ راغب، مفردات راغب، ص۱۹۵–۱۹۶.
  3. فراهیدی، کتاب العین، ج۶، ص۱۶۴؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ج۲، ۹۷–۹۸.
  4. بحرانی، الدرر النجفیة، ج۴، ص۱۲۷؛ تبریزی، منهاج الصالحین، ج۲، ص۵۵.
  5. اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ج۱، ص۴۳۶؛ حکیم، مستمسک فی العروة الوثقی، ج۱۴، ص۲۲۷؛ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۷، ص۲۲۴.
  6. فراهیدی، العین، ج۱، ص۱۸۰؛ لسان العرب، ج۱، ص۶۱۹.
  7. راغب، مفردات راغب، ص۵۵۴–۵۵۵؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۹۸.
  8. حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۱۰، ص۶۷۴۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۸۶.
  9. ابوالقاسم مقیمی حاجی|مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مجازات (مقاله)|مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  10. اوستا، ج۲، ص۶۸۴–۶۹۰ و ص۸۱۷–۸۲۵ و ص۸۵۸–۸۶۰.
  11. اعداد، ب۳۵، ۱۶–۲۱
  12. ب ۹ و ۶.
  13. خروج، ب ۲۱، ۲۲–۲۵؛ تثنیه، ب۱۹، ۲۱؛ لاویان، ب ۲۴، ۱۹.
  14. خروج، ب ۲۱، ۱۵.
  15. تثنیه، ب ۲۲، ۲۳–۲۷.
  16. لاویان، ب۲۰، ۱۰؛ تثنیه، ب۲۲، ۲۲
  17. لاویان، ب۱۸، ۲۲–۲۳ و ب۲۰، ۱۳.
  18. اعداد، ب۳۵، ۳۱.
  19. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمدحسین، ج۱، ص۴۳۵.
  20. تثنیه، ب۲۱، ۲۱.
  21. تثنیه، ب۱۳، ۱۱–۱۳ و ب۱۹، ۲۰.
  22. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  23. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  24. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  25. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  26. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  27. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  28. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  29. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  30. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  31. کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۷۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۲.
  32. حر عاملی، ج۲۸، ص۱۳.
  33. کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۷۴–۲۷۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۲۰ و ص۳۲۳ وٌ ۳۳۷ و ص۱۷۱.
  34. مفید، ص۷۷۳–۸۰۵.
  35. مفید، المقنعه، ص۸۰۷–۸۱۳.
  36. سلار، المراسم العلویه، ص۲۳۵–۲۵۹.
  37. طوسی، المبسوط، ج۷، ص۳–۲۹۰ و ج۸، ص۲–۵۶.
  38. ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۳۲۰–۵۴۶.
  39. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۳۶–۲۴۶؛ شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ص۲۵۳–۲۸۷.
  40. علامه حلی، ارشاد الاذهان، ج۲، ص۱۶۹–۲۴۶.
  41. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۱۹–۷۱۳.
  42. آقابزرگ، الذریعه، ج۶، ص۲۹۶–۲۹۷.
  43. تبریزی، اسس الحدود و التعزیرات، منتظری، کتاب الحدود؛ موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات؛ صافی گلپایگانی، التعزیر، احکامه و حدوده.
  44. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  45. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۲–۵۷۶.
  46. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۶–۲۳۷؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴، ۴۰ و ۶۷.
  47. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۳۱۴؛ ج۸، ص۳۳۲ و ج۱۰، ص۲۶۵–۲۶۶.
  48. امام خمینی، صحیفه، ج۱۰، ص۲۶۵ و ج۱۷، ص۱۴۱ و ص۱۹۷.
  49. امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۴۴۹ و ص۴۵۸ و ص۴۶۲.
  50. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۲۴، ج۲۰، ص۲۸۵ و ج۲۱، ص۱۱۸.
  51. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۴۷–۴۷۸.
  52. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مجازات (مقاله)|مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  53. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۴، ص۳۲۵؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱۵، ص۴۳۰.
  54. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۲–۴۶۷.
  55. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۵۲–۴۶۸.
  56. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۸.
  57. شهید ثانی، الروضة البهیه، ج۱۰، ص۱۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۷.
  58. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۸۳–۴۸۸ و ص۵۱۳.
  59. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۷.
  60. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۵.
  61. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۷.
  62. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۶.
  63. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۶۸–۳۸۹.
  64. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۶۸.
  65. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۶۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۴۱.
  66. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۵۴.
  67. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۵۳؛ امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۵۴.
  68. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۵۶ و ص۵۰۵–۵۰۶؛ امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۴۱۷–۴۱۸.
  69. قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۹۲، ماده ۱۸.
  70. قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۹۲، ماده ۲۳.
  71. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۲۶۱.
  72. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۵؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۴۹.
  73. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۴۹.
  74. قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۹۲، ماده ۲۶.
  75. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  76. صانعی، حقوق جزای عمومی، ج۱، ص۶۱–۶۲ و ج۲، ص۱۵۳–۱۸۱؛ علی‌آبادی، حقوق جنایی، ج۱، ص۷–۴۰.
  77. کاتینگهام، فلسفه مجازات، ص۱۴۹–۱۵۷؛ بکاریا، رساله جرائم و مجازات‌ها، ص۲۱–۱۳۸.
  78. ابوالقاسم مقیمی حاجی|مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مجازات (مقاله)|مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  79. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۷–۴۳۸.
  80. فقه الرضا، ص۳۱۱.
  81. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۲–۱۳.
  82. نهج البلاغه، ح۲۴۴، ص۵۵۵.
  83. امام خمینی، حدیث جنود، ص۲۴۲.
  84. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۱۷ و ج۱۹، ص۱۱۴.
  85. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  86. امام خمینی، حدیث جنود، ص۲۳۳.
  87. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۳–۴۳۴.
  88. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج۵، ص۲۲۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۸۰–۶۸۱.
  89. مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۳۱ و ج۲۳، ص۲۷۵–۲۷۶.
  90. امام خمینی، حدیث جنود، ص۲۳۳.
  91. امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۱۱۵.
  92. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  93. طوسی، التبیان، ج۹، ص۵۳۴.
  94. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۲.
  95. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳.
  96. امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۱۴۰.
  97. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  98. طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۴۸۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۸۰–۶۸۱.
  99. امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳.
  100. طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۸۶.
  101. جوهری، صحاح اللغه، ج۵، ص۱۸۳۵؛ ابن‌اثیر، النهایة، ج۵، ص۱۱۶.
  102. طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۱۸ و ج۱۰، ص۲۵۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۹۹ و ج۵، ص۳۲۹–۳۳۰.
  103. مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۲۷۵.
  104. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۴۱–۲۴۲.
  105. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۷۳ و ج۱۹، ص۳۲۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۶–۲۳۷.
  106. امام خمینی، کشف اسرار، ص۲۷۴.
  107. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۸.
  108. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۱.
  109. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۲۷.
  110. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۷–۴۳۸ و ص۴۴۵ و ص۸۷۲.
  111. کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۸۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۶.
  112. علامه حلی، ارشاد الاذهان، ج۲، ص۱۸۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۷ و ص۴۵۶.
  113. طوسی، المبسوط، ج۸، ص۱۵۰؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۴۱۸.
  114. امام خمینی، آداب الصلوه، ص۲۳۶–۲۳۷؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۳۲۶.
  115. امام خمینی، حدیث جنود، ص۳۲۰.
  116. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۳۴۳.
  117. امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۳۸.
  118. مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۲۵–۲۲۶.
  119. امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۴۰۳.
  120. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۷.
  121. گلپایگانی، الدر المنضود فی احکام الحدود، ج۲، ص۲۹۵.
  122. امام خمینی، حدیث جنود، ص۲۳۳.
  123. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۳ و ج۷، ص۲۶۵.
  124. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  125. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲۹–۳۳۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۲۷۱.
  126. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۳ و ج۷، ص۲۶۵.
  127. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۶–۲۳۷.
  128. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  129. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۲–۵۷۷.
  130. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید -مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  131. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۸.
  132. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۴–۱۶.
  133. ابن‌قدامه، المغنی، ج۱۰، ص۲۴۰؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج۷، ص۳۰۵.
  134. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  135. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  136. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  137. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۴۶۶.
  138. امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۲۱۳ و ج۱۴، ص۲۲۱.
  139. امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۱۱۶.
  140. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۴۱–۲۴۲.
  141. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۹۴.
  142. شهید ثانی، الروضة البهیه، ج۹، ص۱۶۰؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۱–۴۴۷.
  143. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۵۳.
  144. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۵۴.
  145. شهید اول، الدروس، ج۱، ص۱۴۴.
  146. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۷.
  147. خویی، موسوعة الامام الخویی، ج۴۱، ص۳۸۵؛ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۸، ص۱۲۴.
  148. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۶۸.
  149. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ج۵، ص۱۱۷–۱۱۹؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ج۲، ص۱۰۵.
  150. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  151. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  152. «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  153. «اگر ناسپاسی کنید خداوند از شما بی‌نیاز است و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد و اگر سپاسگزار باشید سپاسگزاری را برای شما می‌پسندد و هیچ باربرداری، بار (گناه) دیگری را برنمی‌دارد؛ سپس بازگشت شما تنها به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را از آنچه انجام می‌» سوره زمر، آیه ۷.
  154. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  155. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۸۳.
  156. امام خمینی، صحیفه، ج۸، ص۲۵۶–۲۵۷.
  157. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۴–۴۳۵ و ص۴۵۸ و ص۴۶۲.
  158. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۶۹–۴۷۱.
  159. مجلسی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۲۳۰.
  160. نجفی، شرایع الاسلام، ج۴۱، ص۲۵۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۵۳.
  161. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۳ و ص۴۴۵ و ص۴۵۳.
  162. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۶۱–۲۶۱ و ص۲۷۷ و ص۲۵۴–۲۵۶ و ص۵۲۳ و ص۶۰۹.
  163. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  164. امام خمینی، صحیفه، ج۱۰، ص۱۵۷.
  165. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۱۵۶؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۵.
  166. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۳.
  167. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۱.
  168. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۲.
  169. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۴–۲۵.
  170. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۴۲۶–۴۲۷.
  171. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۲۷۸.
  172. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۳۱۰–۳۱۱؛ ج۸، ص۲۵۶–۲۵۷ و ج۱۰، ص۲۷۴.
  173. امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۱۴۹–۱۵۰؛ ج۱۷، ص۳۹۴ و ج۱۹، ص۱۵۶.
  174. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۴۲۵.
  175. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۴–۸۵.
  176. امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۱۳۹–۱۴۲ و ج۱۹، ص۱۵۶.
  177. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۳۱۰–۳۱۱؛ ج۸، ص۲۵۶–۲۵۷ و ج۱۰، ص۲۷۴.
  178. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۴۶۷.
  179. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۷–۲۴۰.
  180. طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱۵، ص۵۱۷.
  181. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  182. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۵۳.
  183. طوسی، الخلاف، ج۵، ص۳۷۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۵۳–۳۵۵؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۳.
  184. امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۳۱۳–۳۱۴.
  185. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۴۵.
  186. طوسی، النهایه، ص۷۰۱؛ ابن‌براج، المهذب، ج۲، ص۵۲۸.
  187. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۰۰–۴۰۱؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۸.
  188. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  189. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  190. امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۱۳۹–۱۴۱.
  191. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۱۵۴–۱۵۵؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱۰، ص۲۷۲.
  192. امام خمینی، صحیفه، ج۱۰، ص۲۶۵ و ص۲۷۲–۲۷۳.
  193. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۸.
  194. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.
  195. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۴۶.
  196. طوسی، المبسوط، ج۸، ص۲۴۴.
  197. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۳۴ و ص۶۴۶.
  198. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  199. «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام می‌دهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بی‌گمان خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
  200. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۴-۵.
  201. ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۵، ص۱۲۳–۱۲۴؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ج۹، ص۵۷ و ص۱۵۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۳۹.
  202. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۶.
  203. طوسی، المبسوط، ج۸، ص۱۵۰ و ص۱۷۸؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۴۱۸.
  204. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  205. «جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۴.
  206. شهید اول، الدروس الشرعیه، ج۲، ص۶۱؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۶۸.
  207. اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۳، ص۱۱۸.
  208. طوسی، المبسوط، ج۸، ص۱۷۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۷.
  209. ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۵، ص۱۳۸–۱۴۰.
  210. ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۵، ص۸۵ و ص۱۱۳؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۴۷.
  211. امام خمینی، صحیفه، ج۱۱، ص۱۴۹؛ ج۱۴، ص۴۲۵ و ج۱۸، ص۳۴۴.
  212. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه 178.
  213. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه 179.
  214. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۲۷۸–۲۸۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۷.
  215. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «مجازات»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۲۲–۳۵.